بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 91/01/21
موضوع: ادله شهادت ثالثه (3)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با شهادت ثالثه بود. در ادامه مباحث رسیدیم به این سؤال که آیا شهادت ثالثه جزء شعائر مذهبی است یا شعائر دینی!! در جواب این سؤال عرض کردیم مذهب شیعه جدای از مذهب و دین اسلام نیست و اسلام جدای از مذهب شیعه نیست.
اسلام و تشیع دو روی یک سکه هستند. فرهنگ تشیع در زمان نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و از زبان آن بزرگوار مطرح شده و چیزی نیست که بعد از پیغمبر اکرم آمده باشد.
در این زمینه عدهای تخرّص به باطل میکنند و ادعا میکنند کلمه تشیع بعد از قضیه سقیفه، بعد از قضیه قتل عثمان، بعد از واقعه کربلا یا بعد از قضیه صفین آمده است. تمامی این ادعاها رمی به باطل هست. حتی بعضی میگویند تشیع بعد از دولت صفوی تأسیس شده است! به این معنا که قبل از دولت صفوی خبری از تشیع نبوده است! ما عرض کردیم روایات متعددی در منابع اهل سنت وارد شده است که نبی گرامی اسلام میفرماید:
«انّ هذا (عَلِی) وَ شِیعَتُهُ لهُمُ الفائزون»
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج 5، ص477، ناشر: عالم الكتب
و:
« أنت و شیعتک یوم القیامة راضین مرضیین»
یا علی! فردای قیامت تو و شیعیانت از خداوند راضی هستید و خدا هم از شما راضی است.
الدر المنثور، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1993، ج 8، ص 589، باب البینة: (1 - 7) لم یکن الذین... ..
همچنین «طبرانی» از «ابو سعید خدری» از قول «ام سلمه» نقل میکند که پیغمبر اکرم به علی بن ابی طالب فرمود:
«أنت و شیعتک فی الجنة»
المعجم الأوسط، اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 6، ص 354، ح 6605
این روایت همچنین در کتاب «تاریخ بغداد» جلد 12 صفحه 353 و کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» جلد 9 صفحه 173 نقل شده است.
روایت دیگری در کتاب «المعجم الاوسط» اثر «طبرانی» جلد 7 صفحه 343 نقل شده است که پیغمبر اکرم به علی بن أبی طالب فرمود:
«أنت معی وشیعتک فی الجنة»
المعجم الأوسط، اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 7، ص 343، ح 7675
عرض کردیم این روایات حدود 41 یا 42 روایت است. اگر تک تک روایات ضعیف هم باشد، حکم این احادیث به تعبیر آقایان اهل سنت «یؤیّد بعضها بعضاً» است و مطلب تمام است.
از دیدگاه شیعه وقتی یک روایت از مرز سه سند تجاوز میکند، مستفیض میشود و روایت مستفیض چنین است که اگر سندهای آن ضعیف هم باشد، مطلب تمام است و در احادیث مستفیض دنبال بررسی سند نمیگردند.
همچنین «ابن خلدون» که چهرهای ضد شیعی است، در کتاب «تاریخ ابن خلدون» جلد 3 صفحه 215 صراحت دارد که اصلاً قضیه مذهب تشیع و دولت تشیع از روزی آغاز شد که نبی گرامی اسلام از دنیا رفت و مردم سراغ ابوبکر رفتند.
«أن جماعة من الصحابة کانوا یتشیّعون لعلی و یرون استحقاقه علی غیره»
جمعی از صحابه شیعه علی بن أبی طالب بودند و علی را مستحق خلافت میدانستند، نه غیر او را.
«ولما عدل به إلی سواه تأففوا من ذلک وأسفوا له مثل الزبیر ومعه عمار بن یاسر والمقداد بن الأسود وغیرهم»
افرادی مانند «زبیر»، «عمار بن یاسر»، «مقداد بن أسود» و دیگران در خانه علی جمع شدند و تصمیم بر برگرداندن خلافت به علی بن أبی طالب را داشتند.
مقدمة ابن خلدون، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمی، دار النشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة، ج 3، ص 215، باب مبدأ دولة الشیعة
«ابو حاتم رازی» زیدی هست. گفتنی است تمایل زیدیها به اهل سنت بیش از تمایلشان به شیعه هست. البته زیدیها فرق متعددی دارند به طوری که بعضی از فرق آنها بسیار تندرو و بعضی از فرق آنان بسیار تفریطی هستند، اما عقاید آنها با عقاید شیعه سازگاری ندارد. ایشان در «کتاب الزینة» صفحه 259 نقل میکند:
«الشیعة لقب لقوم کانوا قد ألفوا أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب - صلوات الله علیه - فی حیاة رسول الله - صلی الله علیه وسلم - وعرفوا به»
شیعه لقب کسانی بود که با أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب در زمان حیات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) الفت داشتند و به محبت علی شناخته میشدند.
«مثل سلمان الفارسی، وأبی ذر الغفاری، والمقداد بن الأسود، وعمار بن یاسر، وکان یقال لهم شیعة علی و أصحاب علی»
به افرادی مانند سلمان فارسی، أبی ذر غفاری، مقداد بن اسود، عمار بن یاسر شیعه علی و اصحاب علی میگفتند.
کتاب الزینة، ابوحاتم رازی، ص 259
بنابراین مشخص شد در زمان پیغمبر اکرم افرادی بودند که به اینها شیعه علی میگفتند و چنین نیست که مذهب شیعه بعد پیغمبر مکرم پیدا شده باشد.
آقای «محمد کرد علی» یکی از شخصیتهای برجسته اهل سنت در کتابی به نام «خطط الشام» مینویسد:
«عرف جماعة من کبار الصحابة بموالاة علی فی عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم»
تعدادی از صحابه در عصر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به موالات علی شناخته شده بودند.
حال موالات علی به معنای محبت علی است یا ولایت علی؟ بحث محبت علی بن أبی طالب معنا ندارد، زیرا خداوند متعال میفرماید:
(وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض)
مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند.
سوره توبه (9): آیه 71
اما در اینجا ظاهراً موالات همان ولایت به معنای قبول ولایت امیرالمؤمنین میباشد. «سلمان فارسی» میگفت:
«بایعنا رسول الله علی النصح للمسلمین»
ما با پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردیم که مسلمانان را نصیحت کنیم.
«والائتمام بعلی بن أبی طالب والموالاة له»
و علی بن أبی طالب را امام خود قرار دهیم و ولایت ایشان را سر دهیم.
همچنین «ابو سعید خدری» میگفت:
«أمر الناس بخمس فعملوا بأربع وترکوا واحدة»
صحابه به پنج چیز امر شدند، در حالی که به چهار مورد عمل کردند و یک مورد را ترک کردند.
«ولما سئل عن الأربع قال: الصلاة والزکاة وصوم شهر رمضان والحج»
از ابو سعید خدری در مورد آن چهار مورد سؤال شد و او گفت: نماز و زکات و حج و روزه ماه رمضان.
«قیل: فما الواحدة آلتی ترکوها؟»
مرد پرسید: آن موردی که مردم آن را ترک کردند، کدام است؟!
«قال: ولایة علی بن أبی طالب»
ابو سعید خدری گفت: ولایت علی بن أبی طالب.
«قیل له: وإنها لمفروضة معهن»
مرد پرسید: آیا ولایت علی بن أبی طالب هم در ردیف واجبات مردم است؟!
«قال: هی مفروضة معهن»
ابو سعید خدری گفت: قسم به خدای کعبه بله.
«و مثل أبی ذر الغفاری و عمار بن یاسر و حذیفة بن الیمان وذی الشهادتین خزیمة بن ثابت و أبی أیوب الأنصاری و خالد بن سعید بن العاص وقیس ابن سعد عبادة وکثیر أمثالهم. ومن أرادهم فلیراجع کتاب الدرجات الرفیعة لابن معصوم»
افرادی مانند «ابوذر غفاری»، «عمار یاسر»، «حذیفة بن یمان»، «خزیمه ذوالشهادتین»، «ابو ایوب انصاری»، «خالد ابن سعید»، «غیث بن سعد» در زمان پیغمبر اکرم به شیعه، موالی و پیرو علی بن أبی طالب شناخته شده بودند.
جالب اینجاست که ایشان میگوید:
«أما ما ذهب إلیه بعض الکتاب من أن أصل مذهب التشیع من بدعة عبد الله ابن سبأ المعروف بابن السوداء فهو وهم»
بعضی از نویسندگان که گفتهاند: "شیعه ساخته و پرداخته ذهن عبدالله بن سبأ است" خیال است و آنها دچار وهم شدند.
«و قلة علم بحقیقة مذهبهم»
این حرف نشانگر این است که نویسندگان به حقیقت مذهب شیعه آگاهی ندارند.
«و من علم منزلة هذا الرجل عند الشیعة وبراءتهم منه ومن أقواله وأعماله»
مردم باید جایگاه عبدالله بن سبا را نزد شیعه بدانند و ببینند شیعیان از او و اعمال او برائت میجویند.
«وکلام علمائهم فی الطعن فیه بلا خلاف بینهم فی ذلک، علم مبلغ هذا القول من الصواب»
هرکسی آگاه باشد که علمای شیعه در مذمت عبدالله بن سبا اجماع دارند، میفهمد که این گفتار چقدر ارزشمند است.
الکتاب: خطط الشام، المؤلف: محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد، کرْد عَلی (المتوفی: 1372 هـ)، الناشر: مکتبة النوری، دمشق، الطبعة: الثالثة، 1403 هـ - 1983 م، ج 6، ص 245 و 246، باب الشیعة
به عقیده او اگر کسی جایگاه «عبدالله بن سبأ» را نزد تشیع بداند، میفهمد که این حرف فاقد ارزش علمی است. دقت داشته باشید «محمد کردعلی» نویسنده این کتاب، شیعه نیست. همچنین در کتاب «تاریخ شیعه» اثر «محمد حسین مظفر» این مطالب بیان شده است. «مسعودی» شخصی که نسبت به شیعه بودن یا سنی بودن او اختلاف نظر وجود دارد، مینویسد:
«فأقام أمیر المؤمنین علیه السّلام و من معه من شیعته فی منزله»
پس از وفات پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین و شیعیان در منزل آن بزرگوار جلسه تشکیل دادند.
اثبات الوصیة، نویسنده: مسعودی، علی بن حسین، ص 146، باب فی الحوادث آلتی اعقبت وفاة النبی
«زبیر»، «سلمان» و دیگران در این جلسه حضور داشتند، اما زمانی که ابوبکر متوجه شد به عمر بن خطاب دستور داد که آنها را برای بیعت بیاورید. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جلوی در بودند که عمر بن خطاب گفت:
«وَ اللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَیکمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَی الْبَیعَة»
به خدا سوگند یا خانه را به آتش میکشم یا برای بیعت بیرون میآیید.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 28، ص 338، ح 59
حضرت فاطمه زهرا هم برگشتند و به افرادی که در خانه بودند، فرمودند: عمر بن خطاب اینگونه قسم میخورد و به قسم خود هم عمل خواهد کرد. یعنی از این مرد هرچه بگویند، ساخته است.
«نوبختی» یکی از بزرگان شیعه و اگر اشتباه نکنم پسر عموی نائب سوم حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) میباشند. ایشان مینویسد:
«إن أول فرق الشیعة، وهم فرقة علی بن أبی طالب، المسمّون شیعة علی فی زمان النبی وبعده»
اولین فرقهای که از شیعیان معروف است، فرقهای است که در زمان رسول اکرم به نام شیعه علی شهرت داشتند.
«معروفون بانقطاعهم إلیه والقول بإمامته»
آنها تنها به علی بن أبی طالب نگاه میکردند و قائل به امامت او بودند.
أضواء علی عقائد الشیعة الإمامیة، نویسنده: الشیخ السبحانی، ص 23، ح 4
بنابراین مسئله مذهب شیعه با اسلام چنین نیست که اسلام یک چیز باشد و مذهب شیعه چیزی دیگر باشد. تشیع، شیعه، دوستداران و قائلان به امامت امیرالمؤمنین از زمان پیغمبر اکرم کاملاً مشخص بودند. حال مذهب شیعه را با دیگر مذاهب مقایسه کنید.
اولین مذهب اهل سنت مذهب حنفی است. «ابو حنیفه نعمان بن ثابت» متوفای 150 هجری یک قرن و نیم بعد از نبی گرامی اسلام است. دومین مذهب اهل سنت مذهب مالکی است و رئیس مذهب «مالک بن انس» متوفای 179 هجری است.
سومین مذهب اهل سنت مذهب شافعی است و رئیس مذهب «محمد بن ادریس شافعی» متوفای 204 هجری است. چهارمین مذهب اهل سنت مذهب حنبلی است و رئیس مذهب «احمد بن حنبل» متوفای 241 هجری است.
حال شما مذهب شیعه را با دیگر مذاهب مقایسه کنید. البته عزیزان در نظر داشته باشند مذاهب اهل سنت در آن عصر حدود دوازده مذهب بود. در فرصتی مناسب بنده مذاهب اهل سنت از عصر ائمه اطهار (علیهم السلام) تا قرن هفتم هجری را بیان خواهم کرد.
اهل سنت تا قرن هفتم هجری مذاهب مختلف و متعددی داشتند، اما در قرن هفتم دولت مصر مشاهده کرد این مذاهب مختلف مشکل ساز شدهاند. هرکسی به فتوای یک مذهب عمل میکند، هرکسی به فتوای یک مذهب قضاوت میکند، هر فرماندهای به فتوای صاحب یک مذهب دستور میدهد و خلاصه اداره کردن کشور با وجود ده الی دوازده مذهب مشکل بود. دولت مصر دستور داد کسانی که میخواهند قضاوت کنند، باید به یکی از این چهار مذهب «حنفی»، «مالکی»، «شافعی» و «حنبلی» ملتزم باشند. همچنین کسانی که غیر از این مذهب هستند، حق قضاوت ندارند.
کسانی که میخواهند تدریس کنند، باید یکی از این چهار مذهب را داشته باشند. دولت مصر از جایی شروع کرد که کمتر از دو سه دهه تمام مذاهب را کنار زدند و این چهار مذهب در قرن هفتم جزء چهار مذهب رسمی اهل سنت شناخته شدند.
ولی مذهب شیعه در زمان نبی گرامی اسلام به این شکل آمده است. اهل سنت در مورد اینکه ابوبکر اولین خلیفه است اتقاق نظر دارند، اما بحث سر این است هرکدام از اهل سنت روش یکی از صاحبان مذاهب را قبول دارند.
شخصی ادعا میکند که من حنفی مذهب هستم. حنفی مذهب به این معناست که به گفتار «ابو حنیفه» عمل میکند.
شخص دیگری ادعا میکند که من مالکی مذهب هستم به این معنا که تابع عقیده و گفتار «مالک بن أنس» هستم. هرچه گفته عمل میکنم. اگر گفته دست بسته نماز بخوان ؛ میگویم چشم! اگر گفته دست باز نماز بخوان میگویم چشم! اگر گفته بعد از حمد آ«ین بگو ؛ میگویم چشم! در این صورت این شخص گفتار و نظر «مالک بن أنس» را ملاک کارهای خود قرار میدهد. این افراد کاری ندارند که ابوبکر و عمر چه گفتند و چه نگفتند.
یکی از بزرگان اهل سنت به نام «مراغی مصری» که ما اطلاعاتی از او در دست نداریم، روایتی در این زمینه دارد. معروف است که او کتابی به نام «السلافة فی أمر الخلافة» دارد که هنوز به چاپ نرسیده است. او مینویسد مردی خدمت پیغمبر اکرم آمد و عرض کرد:
«یا رسول الله إن أبا ذر یذکر فی الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولایة لعلی (علیه السلام)»
یا رسول الله! ابوذر موقع اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت را هم میگوید.
«قال صلی الله علیه وآله وسلم: کذلک، أو نسیتم قولی فی غدیر خم: (من کنت مولاه فعلی مولاه)؟»
السلافه فی امر الخلافه، عبدالله مراغی، ص 32، خطی، کتابخانه ظاهریه دمشق
همچنین روایت دیگری نقل میکند و مینویسد:
«(دخل رجل علی رسول الله صلی الله علیه واله وسلم، فقال: یا رسول الله! إنی سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلک»
مردی خدمت پیغمبر اکرم آمد و عرض کرد: امروز چیز عجیبی شنیدم که قبلاً نشنیده بودم.
«فقال صلی الله علیه وآله وسلم: ما هو؟»
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه چیزی شنیدی؟!
«قال: سلمان قد یشهد فی أذانه بعد الشهادة بالرسالة، الشهادة بالولایة لعلی علیه السلام»
مرد گفت: سلمان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولایت علی بن ابی طالب میدهد.
«قال صلی الله علیه وآله وسلم: سمعت خیرا)»
پیغمبر اکرم فرمودند: چیز خوبی شنیدی.
السلافه فی امر الخلافه، عبدالله مراغی، ص 32، خطی، کتابخانه ظاهریه دمشق
نکته بعد بدعتهایی است که آقایان اهل سنت در اذان گذاشتند و به ما میگویند: چرا شما در اذان شهادت ثالثه را اضافه کردید!! قضایا و بدعتهایی که علمای اهل سنت در اذان گذاشتهاند یک مورد، دو مورد یا سه مورد نیست، بلکه موارد متعددی دارد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته