بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 93/01/18
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
مباحث گذشته ما پیرامون مسئله خمس بود. امروزه وهابیت روی مسئله خمس خیلی مانور میدهند و خطاب به مردم تبلیغ میکنند که "پولهایی که مراجع تقلید از شما به عنوان خمس میگیرند، به هیچ وجه مستند شرعی ندارد. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین (علیهم السلام) خمس دریافت نکردهاند و این مطالب همگی مربوط به زمان غیبت صغری است."
آنها ادعا میکنند: علما برای اینکه بتوانند مسائل مالی خودشان را حل کنند خمس را مطرح کردهاند و برای اینکه بتوانند مسائل شهوانی خودشان را حل کنند مسئله متعه را مطرح کردهاند.
روایاتی در باب دریافت خمس، که حتی در کتب فقهی ما هم وجود ندارد!
من دیروز بعد از نماز صبح داشتم مطالعه میکردم که به صورت اتفاقی چند روایت از کتب اهل سنت پیدا کردم در رابطه با این مطلب که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خمس دریافت کردهاند و این مطلب برایم خیلی جالب بود.
این مطلب حتی در کتب فقهی ما هم وجود ندارد و هیچکدام متذکر این مسئله نشدهاند. من تعجب کردم؛ گاهی اوقات در لابهلای مطالعات، مطالبی غیر از باب خودش گیر میآورد.
در روایتی وارد شده است که در زمان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) شخصی گنجی پیدا میکند و خدمت امیرالمؤمنین میرسد و از ایشان میپرسد: این اموال را چکار کنم؟! ایشان فرمودند: این اموال را پنج قسمت کن، خمس آن را به من بده و مابقی را مصرف کن.
در هردو روایت وجود دارد زمانی که شخص خمس اموال پیدا شده را نزد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میآورد، ایشان میفرمایند: در میان قبیله تو اشخاص نیازمندی وجود دارد، خمس اموالی که به من دادی را به تو برمیگردانم و برای آن افراد خرج کن.
این مطالب، نکاتی است که گاهی اوقات انسان آن را پیدا میکند و بسیار مورد استفاده قرار میدهد. ما در کتب شیعه داشتیم و چند روایت پیدا کردیم که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسبت به اموال حلال مخلوط به حرام میفرمایند:
«ائْتِنِی بِخُمُسِهِ فَأَتَاهُ بِخُمُسِهِ»
خمس اموال را به من بده، مابقی برای تو حلال است.
وسائل الشیعة؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 9، ص 506، ح 12593
روایتی که عرض کردم در کتب اهل سنت دیدم و خیلی جالب بود، «بیهقی» در کتاب «سنن کبری» این مطلب را نقل کرده است و این عبارت بسیار جالبی بود. نقل می کند که فردی آمد خدمت امیرالمؤمنین و گفت:
«إنی وجدت ألفا وخمس مائة درهم فی خربة فی السواد»
من در خرابهای در سواد دوهزار و پانصد درهم پول پیدا کردهام.
«فقال علی رضی الله عنه ... فلک أربعة أخماسه ولنا الخمس»
حضرت فرمود... چهار پنجمش مال خودت باشد و یک پنجمش مال ماست.
این مطلب خیلی واضح و روشن در دهان وهابیانی کوبیده است که ادعا میکنند امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خمس نگرفته است و شما بعد از 250 یا 300 سال خمس را وضع کردید. سپس میفرماید:
«ثم الخمس لک»
خمسی که مال من هست را دارم به تو میبخشم.
در روایت دوم وارد شده است که شخصی نقل میکند:
من چهار هزار درهم در دیر قدیمی در کوفه از زیرزمین یافتهام و نزد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رفتم و ایشان فرمودند: این مال را به پنج قسمت تقسیم کن. زمانی که این اموال را به پنج قسمت تقسیم کردم:
«فأخذ منها علی رضی الله عنه خمسا»
حضرت علی (علیه السلام) یک پنجم این اموال را به عنوان خمس قبول کرد،
«وأعطانی أربعة أخماس»
و چهار پنجم این اموال را به من دادند.
«فلما أدبرت دعانی فقال»
زمانی که میخواستم بروم حضرت به من خطاب کردند و فرمودند:
«فی جیرانک فقراء ومساکین»
در میان همسایگانت فقرا و مساکینی وجود دارد؟!
«قلت نعم»
گفتم: بله.
«قال خذها فاقسمها بینهم»
این اموال را از من بگیر و در میان فقرایی که در همسایگانت هستند تقسیم کن.
سنن البیهقی الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر البیهقی، دار النشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 - 1994، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ج 4، ص 156، ح 7444
این مطالبی را داشته باشید تا اگر زمانی یک وهابی فضولی کرد این دو روایت را به او نشان بدهید. اگر دوستان بتوانند سند این روایت را هم بررسی کنند خوب است.
همین اندازه که مطرح شده است و خود آقایان اهل سنت از جمله «بیهقی» که شخص مشهوری است آن را نقل کردهاند، بر صحت و سقم آن میافزاید. بیهقی متوفای 458 هجری است!
عبارت «ثم الخمس لک» و «ولنا الخمس» آورده است و حاکی از این است که امیرالمؤمنین فرمودهاند: خمس این مال به ما تعلق دارد. حضرت میفرماید: حال که این خمس مال ماست، من به تو میبخشم.
در روایت اول مشخص است که این شخص، خودش انسان فقیری است و حضرت امیر به ایشان میفرماید: «ولنا الخمس» این خمس که حق ما هست را نیز به تو میبخشم.
این روایت در جواب ادعای وهابیت است که میگویند: امیرالمؤمنین خمس دریافت نکردهاند!
در روایت دوم امیرالمؤمنین ابتدا خمس را دریافت و آن را قبض میکند و به ملکیت خود درمیآورند سپس میفرمایند: در میان همسایگان شما انسان فقیری وجود دارد یانه؟!
امروزه مراجع تقلید غالباً به افرادی که وجوهات نزد ایشان میبرند، اجازه میدهد تا یک سوم از آن مال را خودشان ببرند و میان مستحقین مصرف کنند. همین عبارتی که از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) وجود دارد، حاکی است که ایشان نیز این کار را انجام دادهاند.
الان در ذهنم نیست که در کتب شیعه هم روایتی دال بر بخشش فقیه وجود دارد یا نه!! بعضی از آقایان مراجع از جمله مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی میگفتند: ما مأمور به اخذ هستیم و مجاز به بذل نیستیم!!
لذا زمانی که بعضی از افراد میآمدند و از ایشان تقاضا میکردند که بخشی از وجوهات را به آنان ببخشند، ایشان میگفتند: ما اجازه بذل نداریم؛ اما امروزه چنین نیست. به عنوان مثال مراجع معاصر میگویند:
"از ده میلیون تومان که وجوهات شماست، دو میلیون تومان را به شما میبخشم"؛ ایشان وجوهات را قبول میکنند و به خود شخص میبخشند. به همین جهت اختلافی میان علما به وجود آمده مبنی بر اینکه: آیا مجتهد مالک وجوهات است، یا وکیل از طرف مالک است؟!
چون مالک واقعی وجوهات حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) هستند. در این مورد اختلافی وجود دارد که: آیا در زمان غیبت با توجه به ادله مشروعیت تقلید حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) در مسائل مالی هم اینها را مالک این مال حساب کرده است یانه؟!
زمانی که شما وجوهات را به مرجع تقلید میدهید، این وجوهات به صورت ملک ایشان درمیآید، یا نه به عنوان وکیل مالک تنها موظف است طبق نظر موکل در امور فقرا یا نشر معارف دینی به مصرف برساند؟!
در این روایت که عرض کردم این فرد شخص فقیری است که به صورت اتفاقی گنجی پیدا کرده است. مالی که شخص اول پیدا کرده بود 2500 درهم بود که معادل 250 دینار است. اگر 2500 دینار طلا بود مبلغ زیادی بود؛ اما 2500 درهم است که معادل دو شتر یا یک گاو و چند گوسفند است.
این شخص با این مبلغ میتوانند احشامی خریداری کرده و امرار معاش کند و در این حد است. پولی که این شخص پیدا کرده است معادل پول دو و نیم شتر است. این شخص میتواند با 2500 درهم دو شتر و یک بچه شتر خریداری کند.
این پول در حدی نیست که پول کلانی باشد. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هنگامی که اوضاع مالی او را خراب میبیند، به او میفرماید: «و الخمس لک»؛ حال ما کاری به این مضامین نداریم.
ما روایاتی هم داریم که برای شیعیان اباحه کردهاند، شاید هم از همین باب باشد؛ اما عبارتی که برای ما مهم است «و لنا الخمس» است. عبارتی که ما میخواهیم بر آن استدلال کنیم این است که آیا خمس از دیدگاه ائمه طاهرین (علیهم السلام) مشروع است یا نه!!
روایات دریافت خمس توسط امیرالمؤمنین در منابع شیعه!
ما در این مورد روایات فراوانی از کتب شیعیان داریم که قبلاً هم به آنان اشاره کردهایم. در کتاب «وسائل الشیعه» جلد 9 صفحه 490 روایتی وجود دارد که میگوید:
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ»
شخصی نزد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمد و عرض کرد:
«یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَصَبْتُ مَالًا أَغْمَضْتُ فِیهِ»
ای امیرالمؤمنین من کاسبی میکردم اما خیلی زیاد حلال و حرام را رعایت نمیکردم و صاحبان اموال را هم نمیشناسم.
«أَ فَلِی تَوْبَةٌ»
آیا میتوانم توبه کنم؟!
«قَالَ ائْتِنِی بِخُمُسِهِ»
حضرت فرمودند: خمس اموالت را به من بده.
تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة؛ عاملی، حرّ، محمد بن حسن، ج 9، ص 506، ح 12593
یکی از مصادیق تعلق خمس، حلال مخلوط به حرام است. در این روایت وارد نشده است که حضرت خمس اموال او را به او برگردانده باشد.
در روایت دیگری وارد شده است:
«یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَصَبْتُ مَالًا- لَا أَعْرِفُ حَلَالَهُ مِنْ حَرَامِهِ- فَقَالَ لَهُ أَخْرِجِ الْخُمُسَ مِنْ ذَلِک الْمَالِ»
تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة؛ عاملی، حرّ، محمد بن حسن، ج 9، ص 506، ح 12591
در روایت اول وارد شده است که حضرت فرمودند: خمس مال را به من بده، اما در روایت دوم میفرمایند: خمس مال را خودت خارج کن بقیه روایت مشکلی ندارد.
در روایت سوم وارد شده است:
«أَتَی رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ إِنِّی کسَبْتُ مَالًا- أَغْمَضْتُ فِی مَطَالِبِهِ حَلَالًا وَ حَرَاماً- وَ قَدْ أَرَدْتُ التَّوْبَةَ وَ لَا أَدْرِی الْحَلَالَ مِنْهُ وَ الْحَرَامَ- وَ قَدِ اخْتَلَطَ عَلَی فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ تَصَدَّقْ بِخُمُسِ مَالِک»
تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة،؛ عاملی، حرّ، محمد بن حسن، ج 9، ص 506، ح 12594
بنابراین این قضایا کاملاً واضح و روشن است که در این موارد متعدد ائمه طاهرین (علیهم السلام) از جمله امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روایاتی نقل شده است مبنی بر دریافت خمس. همچنین از امام جواد (علیه السلام) روایتی وارد شده است که حضرت فرمودند: امسال با توجه به معیشت شیعیان یا بعضی از مسائل دیگر خمس قاطر را نیز باید پرداخت کنید.
واضح و روشن است که این افراد به دنبال ماجراجویی هستند. در اینطور شبهات ما میگوییم: اگر ما را میگویید، ما شاید بالای 500 روایت از ائمه طاهرین (علیهم السلام) با سند معتبر در وجوب خمس داریم.
اگر منظور از حرفهایی که میزنید خودتان است، آن دیگر به ما مربوط نیست. نه ما را در قبر شما میگذارند و نه شما را در قبر ما میگذارند. اگر شما میخواهید اصل خمس را از نظر شریعت زیر سؤال ببرید، ما بحث مشروعیت خمس در قرآن و سنت را بحث مفصلی کردیم و گفتیم که خمس در قرآن کریم کاملاً مشروع است، خمس در سنت کاملاً مشروع است، و خمس در سیره ائمه طاهرین (علیهم السلام) نیز مشروع است.
آنچه در اینجا مهم است و حلقه مفقودهای است که روی آن کار نشده این است که طبق فرموده قرآن کریم:
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی)
و بدانید آنچه را که سود میبرید برای خدا است پنج یک آن و برای رسول و خویشاوند اوست.
سوره انفال (8): آیه 41
در این آیه شریفه مراد از (فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ) همان «خمس الله» است که متعلق به پیغمبر اکرم است. بعد از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) هم «خمس الرسول» به (لِذِی الْقُرْبی) منتقل شده است که مراد از آن اهلبیت (علیهم السلام) هستند.
این افراد از همان روزهای اول احساس کردند که اگر خمس به عنوان عوامل مالی در اختیار اهلبیت (علیهم السلام) باشد، این بزرگواران قطعاً برای حکومت ساکت نمینشینند، به همین خاطر با این تفکر که:
"هرکسی که امکانات مالی دارد مراجعات مردمی بیشتری هم دارد. هرکسی احسان بیشتری به مردم داشته باشد، حرفشنوی بیشتری هم از طرف مردم دارد."
بنابراین این افراد برای اینکه کاری کنند تا مردم از اهلبیت (علیهم السلام) حرفشنوی نداشته باشند، مردم از اطرافشان پراکنده شوند و برای مسائل مالی خودشان به این بزرگواران مراجعه نکنند، در اولین اقدام، اموالی از قبیل «فدک» را غصب کردند!
همچنین این افراد نسبت به قضیه خمس به صراحت اعلام کردند که کسی حق دادن خمس به اهلبیت را ندارد. این افراد به طور صددرصد از مسائل مالی که متعلق به اهلبیت (علیهم السلام) بود جلوگیری کردند.
ما روایات متعددی در کتب شیعه و اهل سنت داریم که یکی از اقداماتی که هیئت حاکمه در اوایل حکومت انجام دادند، فاصله انداختن میان اهلبیت (علیهم السلام) و حقوق مسلم مالی این افراد بوده است. این حلقه مفقوده است؛ اگر این حلقه مفقوده به خوبی روشن، واضح، مستند و مستدل شود تمام مسائل حل خواهد شد.
کاملاً روشن است که عمر بن خطاب در اواخر عمر خودش بخشی از اموالی که حق مسلم صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بود در اختیار این افراد قرار دادند. در کتاب «صحیح مسلم» روایت 4468 کاملاً مشخص است که این اموال در اختیار اهلبیت قرار گرفته است.
در این روایت بیان شده است که عباس با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اختلاف دارند؛ حال این اختلاف، اختلافی ساختگی بوده است تا جلوی دیگران به عمر و ابوبکر اثبات کنند که کار آنان نادرست بوده است یانه، مشخص نیست.
البته عباس عموی پیغمبر اکرم هم بشری همانند دیگر مردم بود و معصوم نبود. او به جهت اینکه تصور میکرد عموی پیغمبر اکرم است و شاید ارثی از حضرت به او برسد، پیش عمر برای داوری آمده بود.
عمر می گوید:
«فَرَأَیتُمَاهُ کاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1378، ح 1757
در سه جای «صحیح بخاری» آمده است؛ اما «فرایتماه کذا و کذا» و دیگر کلمه «کاذِبًا آثِمًا غَادِرًا» را نیاورده است. بنابراین این مطالب واضح و روشن است؛ من واقعاً تعجب میکنم بعضی افراد روی امر به این روشنی حتی میخواهند تأمل کنند!
گاهی اوقات اول صبح است و هوا ابری است، ما شک داریم که آیا آفتاب طلوع کرده است یانه. روی این قضیه یک تأملی میکنیم که ببینیم آیا نمازمان را ادا بخوانیم یا قضا بخوانیم؛ اما گاهی اوقات روز است و حتی جای تأمل و فکر هم نیست.
این مطلب خیلی روشن و واضح است. ما به عنوان اینکه شیعه هستیم این حرف را نمیزنیم؛ اصلاً کتب شیعه را بردارند و در دریا بریزند و همین چند جلد صحاح سته اهل سنت باقی بماند و بقیه را هم آتش بزنند و تنها «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» باقی بماند.
تنها همین دو کتاب کافی است تا حقیقت را برای همگان روشن کند و نیازی به کتب دیگر نیست. آیه «تطهیر» در اینجا آمده است، آیه «مباهله» در اینجا آمده است، حدیث «منزلت» در اینجا آمده است، حدیث «ثقلین» در اینجا آمده است، حدیث «غدیر» ولو به صورت مبسوط آمده است.
هرچیزی که بخواهید به اندازهای که انسان عبرت بگیرد، در اینجا آمده است.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) روشنگر حقایق!
ماجرای حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز در اینجا آمده است. یکی از علمای بزرگ مراکش به نام «ادریس حسینی» کتابی به نام «بنور فاطمة اهدیت» دارد. من از عزیزان تقاضا دارم مقدمه این کتاب که حدود 60 صفحه است را مطالعه کنند.
ایشان یکی از نویسندگان و علمای بزرگ اهل سنت است و کتاب ایشان در نرم افزار «مکتبه اهلبیت» هم موجود است.
آقای «ادریس حسینی» زمانی که به ماجرای حضرت زهرا (سلام الله علیها) میرسد، میگوید: هیچ راه گریزی نیست، حضرت زهرا شخصیت کمی نیست. او تنها صحابه و تنها انسانی است که پیغمبر اکرم در مورد ایشان میفرماید:
«فاطمة بضعة منی من أغضبها فقد أغضبنی»
السنن الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن النسائی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 - 1991، الطبعة: الأولی، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری, سید کسروی حسن، ج 5، ص 97، ح 8371
یا:
«إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) لَیغْضَبُ لِغَضَبِک، وَ یرْضَی لِرِضَاک»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 167، ح 4730
همچنین شخصیتی با این موقعیتی از قبیل «سیدة نساء أهل الجنة» و «سیدة نساء العالمین» در برابر هیئت حاکمه میایستد و میفرماید:
«فغضبت علی أبی بکر» یا: «فلم تتکلم معه حتی توفیت» یا: «و لم تزل مهاجرته حتی توفّیت»
تمام این مطالب واضح و روشن است و کوچکترین ابهامی هم ندارد. او میگوید: من وسط دو راهی ماندهام؛ اگر بخواهم در آن عقیدهام بمانم مقاومت حضرت زهرا (سلام الله علیها) جلوی من را میگیرد و اگر بخواهم به اینطرف بیایم با عقاید 60 سالهام چه کنم؟!
او در ادامه میگوید: در نهایت دل به دریا زدم و دیدم ماجرای حضرت زهرا (سلام الله علیها) بسیاری از مسائل را برای من روشن کرده است. اگر دوستان به مقدمه این کتاب مراجعه کنند بسیاری از مسائل روشن میشود.
چند روز پیش یکی از کارشناسان وهابی میگفت: اینکه در مورد حضرت زهرا عبارت «سیدة نساء أهل الجنة» داریم در کتب ما آمده است؛ اما آنچه «سیدة نساء العالمین» است حضرت مریم است که در مورد ایشان آیه قرآن آمده است و ما نمیتوانیم از قرآن دست برداریم. شما عناد و خباثت این افراد را ببینید!! میگوید: آنکه قرآن از او به «سیدة نساء العالمین» تعبیر کرده است، حضرت مریم است!
یکی از بینندگان «شبکه جهانی ولایت» که شخصی دانشجوست، به این شبهات جواب میداد که من واقعاً لذت بردم. او میگفت: چطور امکان دارد که حضرت مریم «سیدة نساء جهانیان» است؛ اما هنگام رفتن به بهشت خدای وهابیت پرونده حضرت مریم را فراموش کرد؟ آیا به حضرت مریم اجازه رفتن به بهشت ندادند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) «سیدة نساء أهل الجنة» شدند؟! ببینید که یک عنادی در کار وجود دارد!
این شخص در جواب ادعای وهابیت گفت: تمام مفسرین اهل سنت عقیده دارند که حضرت مریم «سیدة نساء عالمها» است! سپس یک جواب نقضی زیبا داد و من خیلی لذت بردم گفت:
اگر این ملاک است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) «سیدة نساء أهل الجنة» است؛ اما اینکه حضرت مریم «سیدة نساء العالمین» است و برتری دارد، خداوند عالم نسبت به یهودیان بنی اسرائیل می فرماید:
(فَضَّلْتُکمْ عَلَی الْعالَمِین)
بیان کرده است؛ بنابراین اجداد شما یهودیان امروز از تمام مسلمانان افضل هستند؟! فردای قیامت هم افضل خواهند بود، زیرا قرآن کریم در مورد آنان دارد:
(أَنِّی فَضَّلْتُکمْ عَلَی الْعالَمِین)
من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم.
سوره بقره (2): آیه 47
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته