نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آيا فاطمه (سلام الله عليها) از شيخين راضي شد؟
کد مطلب: 5095 تاریخ انتشار: 24 آذر 1400 - 08:00 تعداد بازدید: 61948
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا فاطمه (سلام الله عليها) از شيخين راضي شد؟

طرح شبهه:

بر فرض كه قبول كنيم، فاطمه رضي الله عنها در مقطعي از شيخين دلگير شده باشد ؛ ولي اين مطلب نيز ثابت است كه شيخين در آخرين روزهاي حيات فاطمه آمدند و از وي رضايت گرفتند؛ چنانچه بيهقي و ديگران نقل كرده اند:

عن الشعبي قال لما مرضت فاطمة أتاها أبو بكر الصديق فأستئذن عليها فقال علي يا فاطمة هذا أبو بكر يستئذن عليك فقالت أتحب أن أأذن؟ قال نعم فأذنت له فدخل عليها يترضاها وقال والله ما تركت الدار والمال والأهل والعشيرة إلا لإبتغاء مرضاة الله ومرضاة رسوله ومرضاتكم أهل البيت ثم ترضاها حتي رضيت.

هنگامي كه فاطمه بيمار شد ابوبكر براي كسب رضايت نزد وي آمد و اجازه خواست تا او را ملاقات كند، علي به فاطمه فرمود: ابوبكر براي ملاقات اجازه مي خواهد فاطمه فرمود: آيا شما دوست داريد وارد شود؟ علي فرمود: آري، پس فاطمه اجازه داد، ابوبكر وارد شد و جوياي كسب رضايت فاطمه بود، ابوبكر گفت: به خدا سوگند خانه و زندگي و مال و ثروتم و خويشانم را ترك نكردم؛ مگر براي به دست آوردن رضايت و خوشنودي خدا و رسول و شما خاندان پيغمبر، پس فاطمه از وي راضي شد.

البيهقي، احمد بن الحسين (متوفاي 458هـ) دلائل النبوة، ج 7، ص 281؛

البيهقي، احمد بن الحسين (متوفاي 458هـ) الاعتقاد والهداية إلي سبيل الرشاد علي مذهب السلف وأصحاب الحديث، ج 1، ص 354، تحقيق: أحمد عصام الكاتب، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1401هـ.

نقد و بررسي:

عدم رضايت صديقه شهيده سلام الله عليها از شيخين، اصل و اساس مشروعيت خلافت آن ها را زير سؤال مي برد؛ چرا كه ثابت مي كند تنها يادگار رسول خدا، برترين بانوي دو عالم، سيده زنان اهل بهشت با خلافت ابوبكر و عمر مخالف و از دست آن ها ناراضي و خشمگين بوده است و طبق روايات صحيح السندي كه در صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت آمده است، رضايت فاطمه رضايت رسول خدا و خشم او خشم رسول خدا است.

از اين رو عالمان اهل سنت دست به كار شده و روايتي را جعل كرده اند تا ثابت كنند كه شيخين پس از آن كه دختر رسول خدا را به خشم آوردند، در واپسين روزهاي زندگي آن حضرت به عيادت ايشان رفته و از او درخواست رضايت كردند و فاطمه زهرا سلام الله عليها نيز از آن ها راضي شد.!

در پاسخ مي گوييم:

اولاً: سند روايت مرسل است؛ چرا كه شعبي از تابعين است و خود شاهد ماجرا نبوده و اين روايت همان اشكالي را دارد كه اهل سنت به روايت بلاذري و طبري مي كردند.

ثانياً: بر فرض اين كه مرسلات تابعي مورد قبول باشد، باز هم نمي توان روايت شعبي را پذيرفت؛ زيرا شعبي از دشمنان اميرمؤمنان عليه السلام و ناصبي بوده است؛ چنانچه بلاذري و ابوحامد غزالي به نقل از خود شعبي مي نويسند:

عن مجالد عن الشعبي قال: قدمنا علي الحجاج البصرة، وقدم عليه قراء من المدينة من أبناء المهاجرين والأنصار، فيهم أبو سلمة بن عبد الرحمن بن عوف رضي الله عنه... وجعل الحجاج يذاكرهم ويسألهم إذ ذكر علي بن أبي طالب فنال منه ونلنا مقاربة له وفرقاً منه ومن شره....

در شهر بصره همراه عده اي بر حجاج وارد شديم گروهي از قاريان مدينه از فرزندان مهاجر و انصار كه ابوسلمه بن عبد الرحمن بن عوف نيز در جمع آنان بود، حضور داشتند. حجاج با آنان مشغول گفتگو بود يادي از علي بن ابوطالب كرد و از او بدگويي نمود و ما نيز به خاطر رضايت حجاج و در امان ماندن از شرّ او از علي بدگويي كرديم ....

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 4، ص 315؛

الغزالي، محمد بن محمد أبو حامد (متوفاي505هـ)، إحياء علوم الدين، ج 2، ص 346، ناشر: دار االمعرفة - بيروت.

آيا روايت يك ناصبي مي تواند براي ما حجت باشد؟

نارضايتي فاطمه (سلام الله عليها) از ابوبكر در صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت

ثانياً: غضب فاطمه سلام الله عليها بر ابوبكر از آفتاب روشن تر و غير قابل انكار است. بخاري در صحيح ترين كتاب اهل سنت از تداوم غضب و قهر فاطمه سلام الله عليها بر ابوبكر، سخن گفته است.

در كتاب أبواب الخمس، مي نويسد:

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتي تُوُفِّيَتْ.

فاطمه دختر رسول خدا از ابوبكر ناراحت و از وي روي گردان شد و اين ناراحتي ادامه داشت تا از دنيا رفت.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2926، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

در كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، حديث 3998 مي گويد:

فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ علي أبي بَكْرٍ في ذلك فَهَجَرَتْهُ فلم تُكَلِّمْهُ حتي تُوُفِّيَتْ

فاطمه بر ابوبكر غضب كرد وبا وي سخن نگفت تا ازدنيا رفت.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

در كتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبي (ص) لا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ حديث 6346 مي نويسد:

فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُكَلِّمْهُ حتي مَاتَتْ.

پس فاطمه از ابوبكر كناره گيري كرد وبا وي سخن نگفت تا از دنيا رفت.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 6، ص 2474، ح6346، كتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبي (ص) لا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

و در روايت ابن قتيبه آمده است كه هنگامي كه آن دو براي عيادت آمدند، فاطمه زهرا سلام الله عليها اجازه ورود نداد و ناچار شدند به اميرمؤمنان علي عليه السلام متوسل شوند و آن حضرت وساطت كرد، در پاسخ اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

البيت بيتك.

يعني علي جان! خانه خانه تو است، تو مختاري هر كسي را كه دوست داري اجازه ورود بدهي. امير مؤمنان عليه السلام براي اتمام حجت و اين كه آن دو بعداً بهانه نياورند كه ما مي خواستيم از فاطمه رضايت بگيريم ؛ ولي علي نگذاشت ، به آن دو اجازه ورود داد .

هنگامي كه آن دو عذرخواهي كردند، صديقه طاهره نپذيرفت؛ بلكه از آن ها اين چنين اعتراف گرفت:

نشدتكما الله ألم تسمعا رسول الله يقول «رضا فاطمة من رضاي وسخط فاطمة من سخطي فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ومن أ رضي فاطمة فقد أرضاني ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني »

شمارا به خدا سوگند مي دهم آيا شما دو نفر از رسول خدا نشنيديد كه فرمود: خوشنودي فاطمه خوشنودي من، و ناراحتي او ناراحتي من است. هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام كند مرا دوست داشته و احترام كرده است و هر كس فاطمه را خوشنود نمايد مرا خوشنود كرده است و هر كس فاطمه را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است؟.

هر دو نفرشان اعتراف كردند: آري ما از رسول خدا اينگونه شنيده ايم.

نعم سمعناه من رسول الله صلي الله عليه وسلم.

سپس صديقه طاهره فرمود:

فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه.

پس من خدا و فرشتگان را شاهد مي گيرم كه شما دو نفر مرا اذيت و ناراحت كرده ايد و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شكايت خواهم كرد.

به اين نيز بسنده نكرده و فرمود:

والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها.

به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرين خواهم كرد.

الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 17، باب كيف كانت بيعة علي رضي الله عنه، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.

با اين حال چگونه مي توان باور كرد كه صديقه شهيده سلام الله عليها از آن دو راضي شده باشد؟ آيا روايت بخاري مقدم است يا روايت بيهقي؛ آن هم روايت شخصي كه دشمن اميرمؤمنان عليه السلام محسوب مي شده و خود نيز شاهد ماجرا نبوده است؟

ثالثاً: اگر فاطمه زهرا سلام الله عليها از آن دو نفر راضي شده بود، چرا وصيت كرد كه او را شبانه دفن كنند و هيچ يك از كساني را كه به وي ستم روا داشته اند، براي تشييع جنازه و نماز خبر نكنند؟

محمد بن اسماعيل بخاري مي نويسد:

وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلي الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّي عليها

فاطمه پس از رسول خدا شش ماه زنده بود و چون از دنيا رفت همسرش علي شبانه او را دفن كرد و به ابوبكر خبر نداد و خودش بر بدن فاطمه نماز خواند.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

ابن قتيبه دينوري در تأويل مختلف الحديث مي نويسد:

وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلي الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا

فاطمه از ابوبكر ميراث پدرش رسول خدا را درخواست نمود و چون ابوبكر سرپيچي كرد سوگند ياد كرد كه ديگر با وي سخن نگويد و وصيت كرد شبانه او را دفن كنند تا ابوبكر در تشييعش شركت نكند.

الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393، 1972.

و عبد الرزاق صنعاني مي نويسد:

عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلي الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فر بها علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء

از حسن بن محمد نقل است كه گفت: فاطمه دختر پيامبر شب دفن شد تا ابوبكر بر پيكرش نماز نخواند؛ زيرا كدورتي بين آن دو وجود داشت.

و در ادامه نيز مي گويد:

عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك.

از حسن بن محمد نيز همانند روايت پيشين نقل شده است؛ الا اين كه در اين روايت گفته شده: فاطمه بر دفن شبانه وصيت كرد.

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، ح 6554 و ح 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.

البته ممكن است كه كسي بگويد: ابوبكر بعدا پشيمان شد و توبه كرد، در پاسخ بايد گفت: توبه زماني مفيد و ارزشمند است كه همراه با ندامتي بر خواسته از عمق وجود آدمي باشد. و از طرفي گذشته را هم جبران نمايد به اين معني كه شخص توبه كننده حقوق تضييع شده را؛ چه الهي باشد و چه مردمي تمام آن را جبران نمايد.

حال پرسش ما اين است كه آيا ابوبكر فدك را به صديقه طاهره بازگرداند تا توبه اش توبه نصوح باشد و در نزد خداوند پذيرفته شود؟

نتيجه:

خشم فاطمه از شيخين تا واپسين لحظات زندگي اش و عدم رضايت از آن دو، از مسائلي است كه در صحيح ترين كتاب اهل سنت پس از قرآن وارد شده و روايت بيهقي كه از آن استفاده كسب رضايت فاطمه شده است، به دليل وجود يك ناصبي در سلسله سند آن، اعتبار ندارد.

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | momen abdullah | | 12:00 - 24 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سرکار خانم شيوا اسلامي
لطفا بفرماييد اين وب سايت
http://arabic.islamicweb.com/shia/yazid.htm
متعلق به پيروان کدام مذهب است؟؟ مذهبي که 90٪ مسلمين به آن تعلق دارند و يا مذهبي که 10 درصد مسلمين به آن تعلق دارند؟؟

اگر کمي تعقل کنيم خواهيم ديد که مذهبي که اين وب سايت متعلق به آن است حتي اگر 99 درصد مسلمين را شامل باشد، چيزي جز راه کج و جهنمي عمر نيست.
آيا صلاح است چون 90 درصد مسلمين يک شرابخوار را امير المومنين مي‌نامند ما نيز به آنها بپيونديم؟؟

يا علي
1 |مخلصت از تهران||23:49 - 21 اسفند 1393 |
0
 
1
momen جان چرا راه دوري ميري اگه قرار بود حق را بر حسب نفر بسنجن الان بايد حق با چينيها و هنديها بود .. حق با علي (ع) است و علي (ع) هم با حق است ... والسلام
42 | مجيد امانخاني | | 12:00 - 24 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام
خداوند سايه ي حضرت آيت الله حسيني قزويني را مستدام بدارد که با رد شبهات اهل تسنن چهره ي منافقانه ي وهابيون را بيش از بيش آشکلر مي کند. بنده خودم با چند تن از برادران اهل سنت مناظره کردم. آنها وقتي از جواب دادن عاجز مي مانند مي گويند شما مرده پرستي مي کنيد و بر سنگ احترام مي کنيد. و هر چه جواب درست مي دهيم قانع نمي شوند. آنها از بزرگان خود تقليد کورکورانه مي کنند
43 | سيدجواد | | 12:00 - 26 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
دوباره همان داستان تکراري افرادي معلوم الحال که هر روز با يه اسم به اين سايت مي آيند و تنها سواد مذهبي که دارند کپي پيست از سايتهاي ديگران هست حداقل آدم ناحسابي وقتي مي خواستي کپي پيست کني يادت رفته شماره پاورقي رو برداري و يا اصل پاورقي رو در پايين نظرت ذکر کني خدايا شکر که دشمنان ما را از احمقها آفريدي
44 | ابوزهرا | | 12:00 - 26 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
شيلا خانم و يا ... (احتمالا شما هم از همان دسته اسم هاي تکراري سني و وهابي ها قبلي هست) مهران و...
حداقل وقتي داشتي به خودت زحمت کپي پيست از اين سايت هاي اهل سنت رو مي داد، يکبار خودت مي خوندي و يا حداقل يه ويرايش مي کردي
يا اينچنين شماره پاورقي رو بدون گذاشتن اصل متن پاورقي کپي پيست نمي کرد
اگر تشخيص و دقت شما در اعتقاد به اصالت دين و مذهبتان مانند اين مطالب (کپي پيست) کردنتان باشد ، پس واقعا واي بر شما
والسلام علي من التبع الهدي
45 | سلام | | 12:00 - 26 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بنام خدا سلام نميخواهيد جواب مرا بدهيد ؟ شما در سخنان و مقالاتتان از حاكم شرع طرفداري ميكنيد در حالي كه خودتان هم ميدانيد گناه و حرام است و اعلام جنگ با خداوند . اگر دليلي داريد برايم بطور خصوصي اقامه كنيد

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

مقصود شما دفاع از حاكم شرع چيست ؟! آيا اين سخن مفتي اعظم عربستان كه گفته است «المفتي قائم مقام النبي في الامة » را نديده‌ايد ؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

46 | شيلا | | 12:00 - 26 ارديبهشت 1389 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
اگر از اين طريق بخواهيم بر اصحاب ايراد بگيريم، اولين کسي که بيشتر از سايرين زير سؤال نواصب و دشمنان دين قرار خواهد گرفت، علي -عليه السلام- مي‌باشد و بسيار آسان است که ريشه قضيه را به ايشان بازگردانند، زيرا ايشان هم در جلسه حضور داشت و از برآوردن خواست پيامبر -صلي الله عليه وسلم- امتناع کرد و البته قبلاً هم در صلح حديبيه با فرمان پيامبر -صلي الله عليه وسلم- مبني بر پاک کردن اسم ايشان مخالفت کرد ،و نيز از تراشيدن سر و ذبح قرباني همانند سايرين امتناع کرد. و يک بار ديگر نيز آشکارا با دستور پيامبر -صلي الله عليه وسلم- مخالفت نمود، يعني در غزوه تبوک که امر پيامبر -صلي الله عليه وسلم- را مبني بر وقوف در مدينه رعايت ننموده و به لشکر پيوست. و اگر باز هم در حيات علي -عليه السلام- دقت کنيم مي‌بينيم که حکم شريعت را نيز تغيير داده است و آن زماني بود که در قصاص غاليان (افراط‌کنندگان در مقام علي) بجاي حدود شرعي، آنان را سوزانيد، کاري که تا به حال در اسلام سابقه نداشته است).[3]
و البته واضح است که علي و اقدامات او را اينگونه وصف کردن هيچ تفاوتي با وصف عمر -رضي الله عنه- و اقدامات او بدين شيوه ندارد و اين کار نيز جز از دست سياهکاران پليد برنمي‌آيد.
47 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | 20:35 - 26 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام

شيلا خانم (رض)
لطفا دنبال مهران در اين سايت نگرديد
خودتان را سرکار نگذاريد
ايشان فعلا براي مدتي در جائي مهمان است
شما نگران حال ايشان نباشيد
در ضمن اگر سواد نداري اشکالي نداره براحتي ميتوانيد در کلاسهاي اکابر يا همان نهضت سوادآموزي ضبت نام نمائيد
کپي پست هم اشکالي ندارد ، به شرط آنکه بتواني مطلب کپي پست شده را بخواني
يا حق
48 | من | | 21:41 - 26 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
هي اقاي شيلا خجالت بكش يه حضرتي چيزي بذار كنار اسم حضرت علي.يا اينكه واسه عمر و دارودستشم چيزي ننويس از پيامبر خجالت بكش
49 | momen abdullah | | 01:19 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم
*** کافر همه را به کيش خود پندارد *******
***** عمري همه را عمر پندارد ********
رويه اهل عمر در مواجه با اسناد غير قابل انکار جنايات شيطاني خلفاي ثلاثه بر اين اساس است که بلافاصله شروع به نسبت دادن مشابه آن جنايات به مومنين مي‌کنند.
اين است سياست اهل عمر:
(اسناد صحيح:) عمر جنايت کرد ------> (پاسخ محبين عمر:) اشکالي ندارد. ديگران هم مرتکب شدند!!!!
************
«و يک بار ديگر نيز آشکارا با دستور پيامبر -صلي الله عليه وسلم- مخالفت نمود، يعني در غزوه تبوک که امر پيامبر -صلي الله عليه وسلم- را مبني بر وقوف در مدينه رعايت ننموده و به لشکر پيوست»
اولا)) دروغ محض و اتهام عمروارانه ديگري از اهل عمر براي ذليل کردن اسلام و مسلمين:
حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) هيچ گاه به لشکر نپيوستند و حتي از حريم مدينه نيز خارج نشدند!!!!
ايشان پيش از عزيمت لشکر به مدخل شهر مدينه «ثنية الوداع» رفتند و با پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) سخن گفتند.
**********
«ثنية الوداع به مدخل ورودي شهر اطلاق مي شود;جايي که از مسافران استقبال به عمل مي آيد.مدينه داراي دو ثنيه بوده است;يکي به سمت مکه و ديگري به سوي شام.آنچه اکنون باقي مانده و جاي آن مشخص است،مدخل شام است که در جاده احد قرار دارد.»
********
البته منطقه «جرف» نيز ذکر شده است که آن نيز محله‌اي از مدينه است:
ar.wikipedia.org/wiki/الجرف_(المدينة_المنورة)
*************
حال دليل آن چه بود؟؟ چون منافقين دقيقا همين سخن امروز «شيوا اسلامي اين زن عمري» را زدند!!! آنها گفتند که بين حضرت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) و حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) اختلافاتي است!!!!
براستي که در شگفتم از قدم گذاشتن منافقين امروز در جاي پاي منافقين صدر اسلام!!!!
چون سخن منافقين بالا گرفت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) براي کسب تکليف خدمت مولي خود شرفياب شدند. و حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) نيز آن جمله تاريخي را فرمودند:
«ارجع يا اخى الى مكانك،فان المدينة لا تصلح الا بى اوبك،فانت‏خليفتى فى اهلي و دار هجرتي و قومي،اما ترضى ان تكون مني بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى»
*************
به ياري امام زمان (عليه السلام)، اين از تو دهني اول به اين سرکار خانم عمري.
حال يا امام زمان(عليه السلام)، دعا بفرما براي تو دهني دوم:
**************
«و اگر باز هم در حيات علي -عليه السلام- دقت کنيم مي‌بينيم که حکم شريعت را نيز تغيير داده است و آن زماني بود که در قصاص غاليان (افراط‌کنندگان در مقام علي) بجاي حدود شرعي، آنان را سوزانيد، کاري که تا به حال در اسلام سابقه نداشته است).»
*********
1- آنچه بخاري آورده است ، جزيي از روايت است كه به صورت ذيل است :
المعجم الأوسط ، اسم المؤلف: أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني الوفاة: 360 ، دار النشر : دار الحرمين - القاهرة - 1415 ، تحقيق : طارق بن عوض الله بن محمد ,‏عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني
********
7101 حدثنا محمد بن عبد الله بن بكر نا الحسن بن حماد سجادة ثنا الحسن بن زياد عن إسرائيل عن سماك بن حرب عن سويد بن غفلة أن عليا بلغه أن قوما بالبصرة ارتدوا عن الإسلام فبعث إليهم فأتى بهم فأمال عليهم الطعام جمعتين ثم دعاهم إلى الإسلام فأبوا فحفر عليهم حفرة ثم قام عليها فقال لأملأنك شحما ولحما ثم أتى بهم فضرب أعناقهم وألقاهم في الحفرة ثم ألقى عليهم الحطب فأحرقهم ثم قال صدق الله ورسوله قال سويد بن غفلة فلما انصرف اتبعته فقلت سمعتك تقول صدق الله ورسوله فقال ويحك إن حوالي قوما جهالا ولكن إذا سمعتني أقول قال رسول الله صلى الله عليه وسلم فلان أخر من السماء أحب إلي من أن أقول على رسول الله صلى الله عليه وسلم ما لم يقل

المعجم الأوسط ج 7 ص 140
*******
در سند اين روايت ، حسن بن زياد است ، كه در او اختلاف است ، احناف او را قبول دارند و سايرين خير
******
اما شبيه اين مضمون در روايات ديگر نيز آمده است .
اما در طرف مقابل :
المصنف ، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي
**************
9412 عبد الرزاق عن معمر عن هشام بن عروة عن أبيه قال حرق خالد بن الوليد ناسا من أهل الردة فقال عمر لأبي بكر أتدع هذا الذي يعذب بعذاب الله فقال أبو بكر لا أشيم ( 4 ) سيفا سله الله على المشركين
مصنف عبد الرزاق ج 5 ص 212
************
أنساب الأشراف ، اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :
حدثني حفص بن عمر، ثنا الهيثم بن عدي عن يونس بن يزيد الأيلي عن الزهري أن عبد الرحمن بن عوف قال: دخلت على أبي بكر في مرضه فقال: قد اجتمع علي مع مرضي مرض آخر، يا معشر المهاجرين إني وليت عليكم خيركم فكلكم ورم من ذلك أنفه يود أن الأمر يكون له، إن رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يرد الدنيا ولم ترده، وقد أشرفت لكم، ولما تأتكم، وكأن قد أتتكم حتى تتخذوا نضائد الديباج وستور الحرير، وحتى يألم أحدكم أن ينام على الصوف كما يألم أن ينام على شوك السعدان، إنكم أول من يضل من الناس بعد أن كنتم هداتهم، ثم قال: وددت أني لم أفتش منزل فاطمة ولو نصب علي لي الحرب. وددت أني لم أحرق الفجاءة السلمي وقتلته قتلاً مريحاً، أو أطلقته إطلاقاً سريحاً. وودت أني قتلت الأشعث حين أتيت به، فإنه يلقي في روعي أنه لا يرى غياً إلا اتبعه، وودت أني يوم السقيفة أخذت بيد أحب الرجلين فبايعته فكنت وزيراً، ولم أكن أميراً.
أنساب الأشراف ج 3 ص 406
الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء ، اسم المؤلف: أبو الربيع سليمان بن موسى الكلاعي الأندلسي الوفاة: 634هـ ، دار النشر : عالم الكتب - بيروت - 1417هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د . محمد كمال الدين عز الدين علي
************
وذكر الواقدي عن يعقوب بن يزيد بن طلحة أن خالدا جمع الأساري في الحظائر ثم أضرمها عليهم فاحترقوا وهم أحياء ولم يحرق أحد من بني فزارة فقلت لبعض أهل العلم لم حرق هؤلاء من بين أهل الردة فقال بلغت عنهم مقالة سيئة شتموا النبي صلى الله عليه وسلم وثبتوا على ردتهم
***********
وذكر عن غير يعقوب أن خالدا أمر بالأخدود يحفر فقيل له ما تريد بهذا الأخدود قال أحرقهم بالنار فكلم في ذلك فقال هذا عهد الصديق أبي بكر إلي اقرؤه في كل مجمع إن أظفرك الله بهم فأحرقهم بالنار
الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله ج 3 ص 29

اهل سنت ، يا بايد بگويند ابن عباس ، از ابوبكر و ... نيز اعلم بوده است ، يا اينكه روايت بخاري را نيز منكر شوند !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
********
تو دهني سوم:
«البته قبلاً هم در صلح حديبيه با فرمان پيامبر -صلي الله عليه وسلم- مبني بر پاک کردن اسم ايشان مخالفت کرد »
مخالفت کرد؟؟؟ آيا عقلت سالم است؟؟ احترام ويژه اي که به مقام رسول الله (صلي الله عليه و آله) کردند را مي‌گوييد «مخالفت»؟؟؟ اگر اين مخالفت است پس «شک عمر در رسالت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله» چيست؟؟؟؟
خيلي جالب است. در صلح حديبه دو نوع رفتار داشتيم:
1))) رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) از حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) مي‌خواهند که به جاي «محمد رسول الله» بنويسد «محمد ابن عبدالله» ولي دست مولي علي (عليه السلام) به پاک کردن عنوان رسالت راضي نمي‌شود!! تا آنکه حضرت نبي اکرم(صلي الله عليه و آله) حکم مي‌دهند!!
2))) رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) به عمر مي‌گويد از من فرمان ببر ولي عمر در رسالت ايشان شک مي‌کند و تا آنجا که ابوبکر عمر را وادار به تمکين مي‌کند!!!!
*******
حال اين خانم عمري محترم، راضي نشدن به پاک کردن عنوان رسالت را برابر شک و نفي رسالت مي‌داند!!!! اين است صراط ابوبکر!!!!
************
تو دهني چهارم:
«زيرا ايشان هم در جلسه حضور داشت و از برآوردن خواست پيامبر -صلي الله عليه وسلم- امتناع کرد»
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=9241
*************
تو دهني پنجم:
«و نيز از تراشيدن سر و ذبح قرباني همانند سايرين امتناع کرد»
زحمتش با برادرم آقاي کميل!!!!
*************
يا علي
50 | مسلم | | 03:18 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين با نهايت تاسف شهادت سيدتنا فاطمه الزهرا توسط شيطان الانس عمربن الصهاک (لعنه الله عليه) و به دستور پيرمرد خرفت احمق جنايت کار ابوبکر بن ابي قحافه(لعنه الله عليه) را خدمت منتقم ال محمد(ص) حضرت بقيه الله و شيعيان ايشان تسليت مي گويم اين هم يک نوحه براي دانلود از سايت ذاکرينhttp://www.zakerin.ir/3983-385.html
51 | مجيد م علي | | 12:27 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام
جناب اقاي شيلان سلامي ( 42 )
اين را بخوانيد و سعي در فهمش داشته باشيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=9241
اما در مورد ابن سبا . اين شخص از نظر ما موهوم است چنانچه بارها در كتابهاي علماي بزرگ شيعه ذكر شده اما مطرح كردن حكايت عبدالله بن سبا به چه هدفى؟
شما بيشتر ناراحت ان عسكر سرخ مو ميباشيد كه حضرت علي عليه صلوات و سلام بعد از شكست فتنه عايشه بنت عتيق و سوختن ان شتر تا حد خاكستر است و نه به اتش كشيدن جسد شخص موهوم .
اون اصحاب عايشه بنت عتيق مگر نبودند كه به پشكل ان شتر تبرك ميجستند . پس اگر جسدش را خاكستر نكرده بودند الان شما وهابيون حجتان را انجا انجام ميدايد .
سنت شنيع اتش زدن انسانها را در اسلام عتيق ابي قحافه انجام داد اگر نمي دانستيد بدانيد .

ببين پشيماني عتيق از كاركرد خودش .
=====================

إني لا آسى على شيء من الدنيا إلا على ثلاث فعلتهن وددت أني تركتهن ، وثلاث تركتهن وددت أني فعلتهن وثلاث وددت أني سألت عنهن رسول الله صلى الله عليه وسلم.

فأما الثلاث اللاتي وددت أني تركتهن، فوددت أني لم أكشف بيت فاطمة عن شيء وإن كانوا قد غلقوه على الحرب، ووددت أني لم أكن حرقت الفجاءة السلمي وأني كنت قتلته سريحاً أو خلّيته نجيحاً ... .

من از دنيا هيچ اندوهى به دل ندارم ، جز اين كه اى كاش سه كارى را كه كرده‏ام نمي‌كردم و سه كارى را كه نكرده‏ام انجام مي‌دادم و سه چيز كه اى كاش از رسول خدا پرسيده بودم .

اما آن سه كار كه اى كاش نكرده بودم : اى كاش در خانه فاطمه را نمي‌گشودم هر چند با بسته بودنش كار به جنگ مي‌كشيد و اى كاش فجأة را به آتش نمي‌سوزاندم و او را به آسانى و نرمى كشته بودم يا پيروز و كامياب رهايش كرده بودم ... .

تاريخ الطبري، ج2، ص 619، تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 117، مجمع الزوائد، ج 5، ص 202، المعجم الكبير، ج 1، ص 62، كنز العمال، ج 6، ص 631، ح 14113، تاريخ دمشق، ج 30، ص 419، لسان الميزان، ج 4، ص 189 و... .

به شما جماعت وهابي چي ياد ميدند ؟؟؟؟؟

يا علي
52 | momen abdullah | | 15:43 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سرکار خانم شيوا اسلامي
خواهشا بيش از اين خود را به کوچه عثمان چپ نزنيد!!! هرچند که عثمان يک چپي مارکسيست به تمام معني بود، ولي خواهشا چرنديات او را براي ما تبليغ نکنيد!!!
بله. «مارکسيسم» دو وجه دارد. يک وجهش ظاهري دروغ و پر فريب حمايت از فقرا است.
يک وجهش کاخهاي استالين و مائو و عشوه‌گري لنين (لعنت الله عليهم) بود.
عثمان نيز ظاهري اسلامي داشت و باطني مملو از شهوت و شکم پرستي و مال پرستي.
در واقع عثمان حقيقتا يک مارکسيست بود. چرا که حقيقت مارکسيسم جيزي نيست جز سيطره يک دولت غير پاسخگو بر تمامي شئون اقتصادي و اجتماعي جامعه.
اين عثمان بود که «دولت» را به ديوي تبديل کرد که تا امروزه گريبانگير ما شده است. اساس جامعه اسلامي بر مشارکت مردم و کوچک بودن دولت است.
*********
اسلام چه مي‌گويد: مردم آزادانه خود ماليات دهند!! مردم آزادانه خود ارتش تشکيل دهند!!!‌ مردم آزادنه خود پروژهاي عمراني را شروع کنند.
ابوبکر و عثمان و دولت پرستان و مارکس چه مي‌گويد: مردم به زور شمشير بايد ماليات دهند!!! جوانان به زور بايد براي ارتش آدم بکشند!!! «دولت» بايد پروژههاي عمراني را به انجام برساند!!!
**********
آري. خداوند ديني آورد که ما را از عبوديت و بردگي هيولايي به نام «دولت» نجات مي‌داد.
ولي ابوبکر و عمر و عثمان دوباره همان صنم اکبر روم و ايران يعني «دولت زورگو» را برپا کردند و به زور شمشير خالد مردمان را به سجده در برابر آن وادار کردند.
صنمي که امروزه چهره‌ زشت و کريه آن را در بلاد اسلامي و غير اسلام مي‌بينيم.
و مارکسيسم چيزي نيست جز عبوديت تام و خالص و 100 درصد برا صنم «دولت».
در واقع مارکسيسم نتيجه طبيعي صنمي است که عثمان آن را دوباره زنده کرد.
**********
و اما در مورد «صنم» پوسيده و زنگ زده‌اي به نام «اصحاب». مريدان عمر اصنام چندي را براي دوري مردم از ولايت الله، علم کردند. «صنم ابوبکر»،‌«صنم دولت»، «صنم اصحاب».
چرا بنده نبايد بتوانم از «ابوبکر» انتقاد کنم ---> چون ابوبکر صنم است.
چرا بنده نبايد بتوانم از «اصحاب» انتقاد کنم ---> چون اصحاب صنم است.
چرا بنده نبايد بتوانم از «حکومت عمري» انتقاد کنم ---> چون دولت عمري صنم است.
*************
لولو خورخوره!!! بچه ها مواظب باشيد!!!! مبادا از ابوبکر انتقاد کنيد!!!! لولو شما را مي‌خورد!!!!
*************
سروران بنده بارها و بارها «صنم» ابوبکر را ابراهيم وار خرد کرده‌آند. «صنم دولت» نيز با ذکر جنايات عثمان و ابوبکر و عمر نيز خرد مي‌شود.
در جاي جاي اين سايت نيز مملو از صفحاتي است که «صنم اصحاب» را زير تبر توحيد شکانده‌اند و قطعه قطعه کرده‌اند:
***************
حال ببينيم که قرآن کريم چگونه با صنم اصحاب مبارزه کرده است:
1)))) «يحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا كلمه الكفر وكفروا بعد اسلامهم وهموا بما لم ينالوا»
جنايات صنم اصحاب در اين آيه نوراني:
الف)) قسم خوردن دروغ. ب)) کفر گويي. ج)) ارتداد. د)) قصد ترور سرور خلايق محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله).
در يک کلام شقاوت و خباثت به تمام معني از صنم اصحاب.
2))) «وممن حولكم من الاعراب منافقون ومن اهل المدينه مردوا علي النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون الي عذاب عظيم»
وعده صريح خداوند به عذاب صنم اصحاب يا همان مناقفان.
به راستي که زهري که ابوبکر با آن کشته شد و خنجري که با آن عمر سوراخ شد و شمشيري که با آن عثمان تکه تکه شد و چاهي که در آن عايشه با خرش افتاد، چيزي نبود جز عذاب خداوند براي «صنم اصحاب».
3))) «يحلفون لكم لترضوا عنهم فان ترضوا عنهم فان الله لا يرضي عن القوم الفاسقين»
نص صريح خداوند بر عدم رضايت از صنم اصحاب!!! بنگريد که چگونه خداوند از صنم اصحاب با عنوان «فاسق» ياد مي‌کند.
4))) «ولو اننا نزلنا اليهم الملايكه وكلمهم الموتي وحشرنا عليهم كل شيء قبلا ما كانوا ليومنوا الا ان يشاء الله ولكن اكثرهم يجهلون»
بخوانيد که چگونه خداوند اعلان مي‌کند که گروهي از مردم هيچ گاه و هيچ گاه حتي در صورت ديدن فرشتگان ايمان نمي‌آورند.
حال سوال بنده اين است:
>>>>>> آيا تمام افراد مشمول اين آيه نوراني در غزوات مختلف کشته شدند؟؟؟؟ <<<<<<
مسلما نه!!! پس گروهي از اصحاب هيچ گاه هدايت نشده اند!!!! اينهم ضربه کاري ديگر به صنم اصحاب.
5))) و از همه روشن تر و واضح تر سوره مبارکه منافقون.
***********************
بعد از بحث قرآني نوبت بحث روايي مي‌رسد که اين صحفه نقطه شروع خوبي است:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=44
*************
حال به «وزارت صنم سازي» دولت عمر توجه فرماييد:
http://www.al-eman.com/feqh/viewchp.asp?BID=308&CID=68#s34
«‏ولنا قول النبي -صلى الله عليه وسلم-‏:‏ ‏(‏أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم‏)‏»
>>>>>>> و اينچنين «صنم اصحاب» ساخته شد!!! <<<<<<<
آخر. ايها الکذاب الاشر!!! وقتي قرآن گروهي از اصحاب را به تلاش براي ترور متهم مي‌کند ممکن است نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) چنين جمله اي بگويد؟؟؟؟
آيا عقلا ممکن است سبيل الي الله، سبيل همه صد هزار صحابه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) باشد؟؟؟؟
«وقال‏:‏ ‏(‏اقتدوا باللذين من بعدي‏:‏ أبي بكر‏,‏ وعمر‏)‏ ولأنهم أقرب إلى الصواب وأبصر بالعلم فكان حكمهم حجة على غيرهم»
يکي از مشخصات بارز بتگران تاريخ، تلاش براي انحصار بت سازي است!!! چرا که اگر مونوپولي ايجاد نشود بتگران ديگر فعال شده و بازار را از چنگ آنان خارج مي‌کنند!!!!
====> مردم صنم اصحاب را بپرسيتد ====> ولي از ميان آن اصنام ابوبکر و عمر از همه بر تر هستند!!!!!
اين است صراط مريدان ابوبکر!!!! «اقتدوا باللذين من بعدي‏:‏ أبي بكر‏,‏ وعمر»!!!!!
يک سوال و فقط يک سوال:
مجازات کساني که «خراج»‌ندهند چيست؟؟؟
کدام آيه قرآن به ابوبکر اجازه داده است که کساني را به او خراج نمي‌پرداختند را گردن بزند؟؟
کدام آيه قرآن به ابوبکر اجازه داده است که زنان و کودکان کساني را به او خراج نمي‌پرداختند را به زندان بياندازد؟؟؟
و بعد چرا عمر آنان را آزاد کرد؟؟؟ بالاخره ما بايد به کدام «اقتدا» کنيم؟؟؟
**********
«ولأنهم أبصر بالعلم»!!!!!
عمر «ابصر بالعلم» بود؟؟؟ عمر «داناترين به علم» بود؟؟؟ عمر آگاه ترين به علم نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) بود؟؟؟ عمر با بصيرت بود؟؟؟ عمر دانا بود؟؟؟ عمر عالم بود؟؟؟؟
>>>>>>>>>> کجا است 50 صفحه از علم عمر!!!! کجا است؟؟؟؟؟ <<<<<<<<<<<<
اين ابصر بالعلم نبي عملش کو؟؟؟
اين ابصر بالعلم شاگردش کو؟؟؟
اين ابصر بالعلم حکمتش کو؟؟؟
اين ابصر بالعلم آخرين و برترين و بالاترين عالم تاريخ بشريت يعني علم محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)، کتابش کو؟؟؟؟ سخنش کو؟؟؟
صنمي پوچ و تو خالي. که خرد شود به دست خالي.

يا علي
53 | مسلم | | 22:08 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين خانم شيلا يا اقاي شيلا اگر خانم نباشي مرد هم نيستي تو يك رجاله بدبخت هستي هم در دنيا و هم در اخرت بدبختي مي داني چرا چون پيشوايت عمر و ابوبكر (لعنه الله عليهم) هستند ما اينها را لعن مي كنيم بله دشمنان اهل بيت پيامبر(ص) دشمنان خانوم فاطمه زهرا(س) دشمنان حضرت اقا امام علي(ع) را لعن مي كنيم ما معاويه(لعنة الله عليه) را لعن مي كنيم چون اين كار را از قران ياد گرفته ايم. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ تَبَّتْ يدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ«1» بريده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)! مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ«2» هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودي نبخشيد! سَيصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ«3» و بزودي وارد آتشي شعله‌ور و پرلهيب مي‌شود؛ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ«4» و (نيز) همسرش، در حالي که هيزم‌کش (دوزخ) است، فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ«5» و در گردنش طنابي است از ليف خرما! بله همين عمر و ابوبكر (لهنه الله عليهم) بودند كه دختر پيامبر را ازردند و دلش را خون كردند دلش را سينه اش را شانه اش را شكستند و هر كس كه زهراي مرضيه (سلام الله عليه) را بيازارد حضرت محمد(صل الله عليه و اله وسلم) را ازرده پس شامل لعنت خدا مي شود إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا خداوند کافران را لعن کرده (و از رحمت خود دور داشته) و براي آنان آتش سوزاننده‌اي آماده نموده است، «الأحزاب/64»
54 | مسلم | | 22:40 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا آنها که خدا و پيامبرش را آزار مي‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آنها عذاب خوارکننده‌اي آماده کرده است. سورة الاحزاب، آيه 57. بله خدا لعنت مي كند هر كه را كه پيامبر(ص)را بيازارد و پيامبر(ص) فرمود هر كه فاطمه(س) را بيازارد مرا ازرده عمر به دستور ابوبكر فاطمه را ازرد هم حق حضرت علي(ع) را گرفتند هم فدك ارثش را گرفتند هم مضروبش كردند و سپس شهيدش نمودند «فوجدت فاطمة على ابى بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّى‏ توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. » «فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وى قهر كرد پس با او سخنى نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگى كرد... (و على (ع)) در اين ماههابيعت نكرد. صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704 قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ». (فاطمه) اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... فرائد السمطين ج 2، ص 34 پس لعنت خداوند بردشمنان اهل بيت پيامبر(ص) كه تكليف اينها با پيامبر(ص) روشن است و اينها صحابه پيامبر(ص) نيستند بلكه دشمن پيامبرند چون پيامبر فرمود: عن أبي هريرة وزيد بن أرقم : نَظَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى عَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَفَاطِمَةَ فَقَالَ أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ . أبي هريره و زيد بن ارقم مي گويند : رسول خدا صلي الله عليه وآله به امام علي ، امام حسن ،‌ امام حسين و فاطمه عليهم السلام نگاه كرد و فرمود : من در ستيزم با كسي كه با شما در ستيز باشد ، و آشتي هستم با كسي كه با شما آشتي باشد . مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 442 و المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 3 ، ص 149 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 169 و المصنف ، ابن أبي شيبة الكوفي ، ج 7 ، ص 512 و صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 15 ، ص 434 و المعجم الصغير ، الطبراني ، ج 2 ، ص 3 و المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 3 ، ص 40 و موارد الظمآن ، الهيثمي ، ج 7 ، ص 201 و تاريخ بغداد ، الخطيب البغدادي ، ج 7 ، ص 144 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 13 ، ص 218 و ج 14 ، ص 157 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 2 ، ص 122 و ج 3 ، ص 257 – 258 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 3 ، ص 45 و ج 5 ، ص 99 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 8 ، ص 223 و ... . ما معاويه (لعته الله عليه) را لعن مي كنيم چون اين دستور را پيامبر (ص) و خداوند به ما داده اند: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِيِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ لِي أَيُسَبُّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِيكُمْ قُلْتُ مَعَاذَ اللَّهِ أَوْ سُبْحَانَ اللَّهِ أَوْ كَلِمَةً نَحْوَهَا قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ مَنْ سَبَّ عَلِيًّا فَقَدْ سَبَّنِي . عبد الله جدلي مي گويد : بر ام سلمه وارد شدم ، به من فرمود : آيا كسي در ميان شما هست كه پيامبر خدا صلي الله عليه وآله را سبّ كند ؟ گفتم : پناه بر خدا ... فرمود : از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شنيدم كه فرمود : هر كس علي (عليه السلام) را سب كند ، به درستي كه مرا سبّ كرده است . مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 6 ، ص 323 و خصائص أمير المؤمنين (ع) ، النسائي ، ص 99 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 42 ، ص 266 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 3 ، ص 634 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 7 ، ص 391 و المناقب ، الموفق الخوارزمي ، ص 149 و جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع) ، ابن الدمشقي ، ج 1 ، ص 66 حاكم نيشابوري بعد از حديث مي‌گويد: هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه . المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 3 ، ص 121. سند اين حديث صحيح است ؛ ولي بخاري و مسلم آن را نياورده‌اند . و هيثمي نيز مي‌گويد : رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح غير أبى عبد الله الجدلي وهو ثقة . مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 130 . احمد آن را نقل كرده و راويان آن ، راويان صحيح بخاري هستند ، غير از أبي عبد الله الجدلي كه او مورد اعتماد است إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا خداوند کافران را لعن کرده (و از رحمت خود دور داشته) و براي آنان آتش سوزاننده‌اي آماده نموده است، «الأحزاب/64» إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا«57» آنها که خدا و پيامبرش را آزار مي‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آنها عذاب خوارکننده‌اي آماده کرده است. اين دو ايه مباركه را با احاديث بالا از كتب خودتان كنار هم بگذاريد تا تكليف ابوبكر و عمر و معاويه برايتان روشن شود و اخرت خودتان را به خاطر اينها تباه نكنيد. والسلام عليكم و رحمه الله
55 | شيلا اسلامي | | 24:36 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
در جواب تمامى بى منطقان
وقتى اين حرفا واقعيت دارن و شما هيج جوابى ندارين كه بدين مطمئنا ساده ترين كار اينه كه موضوع بحث را عوض كنيد
اره من از سايت عقيده تمامى اين موضوعات را كبى بست كردم......مشكلى دارين با اين كار من؟؟؟؟؟؟؟؟؟مهم اصل مطلبه
مهم اصل موضوع هستش
بس الكى كوجه على جب نرين
واقعا كه تعصب بى جا دارين من محض اطلاع شما تا 3 سال بيش يه شيعه مذهبى بى منطق مثل شما بودم اما خدارا شاكرم به خاطر اين لطفش در حق من كه حقيقتو به من اشكار كرد و نزاشت بيشتر از اين اسير خرافات و افسانه هاى ساختكى باشم....من مسلمانى نيستم كه به سنت و بيروان سنت بيامبر توهين كنم
اكه بست كامنت 42 من رو هم ميبينين منظور من خدايى نكرده توهين به حضرت على (رض) نبود..من فقط خواستم واستون روشن كنم كه شما كه جشم بسته قضاوت ميكنيد و شما كه سربيجى حضرت عمر (رض) از دستورات بيامبر (ص) را ميبينيد جرا سربيجيهاى حضرت على (رض) را نميبينيد؟؟؟؟؟؟مكر با هم فرقى هم دارن؟؟؟؟بس قضاوت بيجا نكنيد و فقط واسه اينكه حرفى زده باشين حرف بى ربط نزنيد خواهشا
56 | شيلا اسلامي | | 24:54 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
در ضمن ادم عاقل وقتى كم مياره به ديكران تهمت وهابى بودن نميزنه......من سنى هستم و بيرو سنت بيامبر عزيزمون محمد مصطفى (ص)
من كارى به شما و مذهبتون ندارم و انتظار هم ندارم كه با اين حرفام بياين سنى بشين...من فقط در اينجا يك خواهش از تمامى شما شيعيان عزيز دارم
خواهش من هم از شما اينه كه به اصحاب بيامبر (ص)توهين نكنيد شما را به خدا به ساحت مقدس اون بزركوارا توهين نكنيد از خدا بترسيد
اكه فكر ميكنيد كه اونا عادل نبودن و يا هر كارى كردن بس به جاى اين حرفها اونا را به خدا واكذار كنيد...هرجند كه اين بزركوارا اينكونه نبودن اما خودتون بايد بخواين كه بفهمين
به خداى محمد (ص) وقتى توهينهاى بعضى از شما را ميخونم تمام وجودم ميلرزه اخه ادم مسلمون به اصحاب توهين ميكنه؟؟؟؟نفرين ميكنه؟؟؟؟؟اون هم بعد از قرنها؟؟؟حالا كه دستشون از دنيا كوتاهه ؟؟؟؟؟؟
اينو دين خدا به شما كفته؟
قران كفته كه رفتكان را نفرين كنيم و تهمتهاى زشت بهشون بزنيم؟؟؟؟؟؟؟؟
يا رسول خدا كفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اونوقت با اين رفتار جنت خدا را هم ميخوايم؟؟؟انتظار داريم خدا ازمون راضى باشه؟؟؟واى به حال ما
57 | كميل | | 01:43 - 28 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
خانم شيلا ما رو نصيحت ميكني ولي از خودتون بدجور غافلي! به خداى محمد (ص) وقتى بعضي از كاراتونو ميبينم يا ميخونم تمام وجودم ميلرزه .اخه ادم مسلمون كسي رو ميكشه؟؟؟؟ شكنجه ميكنه ؟؟؟؟؟؟ اينو دين خدا به شما كفته؟ قران كفته كه هرجا شيعه بي پناه ديدين بكشين واموالشو زن و بچشو دارو ندارشو تصاحب كنين؟؟؟؟؟؟ يا رسول خدا گفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اونوقت با اين رفتار جنت خدا را هم ميخواين؟؟؟انتظار دارين خدا ازتون راضى باشه؟؟؟؟؟؟ خانم شيلا حالا ببين كه واي بر شما
58 | كميل | | 01:45 - 28 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
مسلم پيامت خخخخخخخخخخخلي قشنگه.نوكرتم
59 | هادي | | 09:36 - 28 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب علي
همسران لوط ع و نوح ع هم طبق قرآن اهل آتش بودند. نبودند؟
60 | قل هو الله احد | Iran - Tehran | 16:21 - 28 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
يك راهنمائي به جناب علي علوي كامنت 31

علماي مسلمان (اهل سنت) انسانهائي بسيار دانا و مهربان هستند شما ميتوانيد بدون هيچ گونه نگراني از آنها سوال كنيد .
فقط به شما تاكيد ميكنم آنها فوق العاده دانا هستند ............. تصور اين مطلب شايد براي شما سخت باشد اما تاكيد بنده را فراموش نكنيد.


61 | كميل | Iran - Tabriz | 18:11 - 28 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسلام خدمت برادر بزرگوارم .(ا.س....د )خوبم مومن عبدالله.
خدمت شما عرض كنم اولا پيامتون (چهارتا تودهني محكم بسيار زيبا رو كه نثار عمريون كردين) مثل فاتحه روحمو شاد كرد.
درثاني همه تهمتهاي جالب و باعرض معذرت احمقانه اي كه توسط عمري فوق ذكر شد داراي يه موضوع مشابهي بود. يعني اين شخص كارهايي رو كه عمر يا ابوبكر(لع) مرتكب شده بودن نسبت داده به مولاي متقيان.كارهايي كه به گمونم حتي از من و شماهم بعيده و فقط از دست عمر برمياد رو به اميرالمومنين (ع) منسوب كرده. به علي (ع)! به كسي كه در طول عمرش حتي كوچكترين اشتباهي هم مرتكب نشد . و اين واقعا غير انسانيه.
و اما اين مورد آخر كه از من خواستيد بهشون تودهني بزنم بايد بگم بجاي اين كار بهتره گند بزنم به مذهبشون.چون مذهبي كه بي دليل از خودش دفاع ميكنه ارزش صفرم نداره.
اي سني كه ميگي آيه
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا
مربوط به حضرت علي عليه السلامه ( و ايشون از امر پيامبر(ص) به حلق و ذبح (نعوذ بالله) سرپيچي كردند )حداقل دليلي از علماي خودتون ذكر كن. هرچند نظر اونا هم محلي از اعراب نداره.
جالب اينجاست كه غير از دو يا سه تا بچه سني بقيه علماشون در تفسير اين آيه گفتن عمر بود اون كسي كه (در ماجراي صلح حديبيه) به خواب و تعبير پيامبر و درواقع به مقام اون بزرگوار شك كرد تا جايي كه !! ابوبكر بهش گفت (بقول خودمون) : عمر كوتا بيا ديگه بيشتر از اين آبرومونو نبر.
اي سني كه ميخواي آبروي عمر رو با بردن آبروي علي بن ابيطالب اميييييييييير مومنان (ع) بخري بايد بگم اين وصله ها به مولاي ما نميچسبه. بزرگتر از شماهام نتونستن اين افتراها رو به معصومين بزنن. پس سعي نكن از اونا جلو بزني .
به فكر خودت نيستي به فكر عمر باش . اشتباهايي رو كه (پي در پي ) انجام داده به ديگران نسبت نده. بذار بعضي چيزا پوشيده بمونن. با اين كار اون اعمال رو از زير لحافي - كه علماتون باهاش مخفي كاري كردن - بيرون مياري و سرورتو رسواتر ميكني.
والسلام.
منتظر تكميل اين پيام از طرف شما مومن عبدالله بزرگ هستم.التماس دعا از شيعه هاي عزيز
62 | مسلم | Iran - Tehran | 20:18 - 28 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين

علماي اهل بدعت(سنت عمر) بسيار دانا هستند؟!!!! خيلي دانا هستند مثل جناب مولوي خير شاهي كليپهاي خنده دار او را ديده ايد؟؟؟؟

اين نشان از دانايي ايشان دارد؟!! باعث خنده ديگران شدن و مضحكه بودن نشانه عقل است؟

اگر مي خواهيد بدانيد بزرگ اينها مولوي عبدالحميد اسماييل زهي چقدر حاليش است مصاحبه را بخوانيد كه انجا گفته شهادت حضرت فاطمه(س) از زمان اصلاح طلبان و اشتباه انها اتفاق افتاده!!!

به گزارش شيعه آنلاين به نقل از شيعه نيوز، امام جمعه اهل سنت مسجد مکي زاهدان در مصاحبه با نشريه تازه تأسيس بامداد در پاسخ به يک سؤالي در خصوص برخي حوادث ناگوار که در ايام سوگواري حضرت فاطمه زهرا (س) روي ميدهد اينگونه اظهار داشته است: ما اعتقاد به رحلت حضرت داريم نه شهادت و اين اشتباه اصلاح طلبان بود که به پيشنهاد برخي مراجع ان را به مجلس بردند و شهادت را تصويب کردند.

خبرنگار با مداد تاکيد مي‌کند: ايا در دوره اصلاح طلبان ان را تصويب کردند؟

مولوي عبدالحميد ادامه مي‌دهد: بله و اين خشت اختلافي بود که گذاشته شد و جمهوري اسلامي که در دنيا مدعي وحدت بود و مقام رهبري، ايران اسلامي را ام القري جامعه اسلامي عنوان ميفرمودند و مجمع تقريب بين المذاهب در ايران داير شد اين مصوبه همخواني نداشت.

چرا که بعد عناصر تند رو به دنبال اين اشتباه رفتند که چه کساني با حضرت زهرا [ سلام الله عليها] برخورد کرده و او را شهيد کردند و اين نقصان بزرگي براي جهان اسلام اعم از شيعه و سني بود که نياز به وحدت داشت و اين مصوبه از مصوبه هايي است که شايد در ان دور انديشي صورت نگرفت بود. در جهان تشيع برخي از شخصيت هاي بزرگ علمي اعم از حوزوي و دانشگاهي اين را قبول ندارند.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


ايشان احتمالا كتب معتبر خودشان را نمي خواند كه صراحتا گواه به شهادت حضرت زهرا(س) داده اند
اين نشانه ي دانايي بسيار زياد اين مولوي دارد
اين مولوي انسان دانايي است؟؟؟؟؟

اصلاح طلبان گفتند فاطمه زهرا(س) شهيد شده است؟؟!!!!!

قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافى ج 1، ص 381

اصلاح طلبان گفتند كه عمر به خانه فاطمه هجوم برد اقاي دانا ؟؟

«انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »
و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره‏گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: بلى. چنانكه بلاذرى مى‏گويد: « ابوبكر به على (ع) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه‏اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه‏ام را بر من به آتش مى‏كشى؟ ! عمر گفت: بلى. »


بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

فقط تندروهاي شيعه حضرت فاطمه(س) را شهيد مي دانند و به ان اعتقاد دارند ؟؟!!

از پيامبر اكرم (ص) نقل مى‏كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بياد مى‏آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه‏اش ذلّت وارد گرديده، از وى هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمى‏آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

«..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادى: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ‏َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص‏34، 35 طبع بيروت. ‏


عجب انسانهاي دانايي ببينيد در دامن چه كساني به جهنم مي رويد و دين خود را از چه كساني مي گيريد!!.

اين هم يك نوحه براي دانلود
http://www.zakerin.ir/3992-387.html
63 | مسلم | Iran - Tehran | 20:40 - 28 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفّيت ».

صحيح بخارى، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح‏1265.

« فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى‏ توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازى، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.


«فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى‏ عليها. »



قال عمر لعلى وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.


1- قال رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله: فاطمه بضعه مني، فمن اغضبها اغضبني. (1)
رسول خدا فرمودند: فاطمه پاره ي تن من است، هركس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده.



2- عن النبي صلي اللَّه عليه و آله: فاطمه بضعه مني، و هي نور عيني، ثمره فوادي، و روحي التي بين جنبي، من آذاها فقد آذاني، و من آذاني فقد آذي اللَّه، و من اغضبها فقد اغضبني، يوذيني ما آذاها. (2)



پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله فرمودند: فاطمه پاره ي تن من، نور چشمم، ميوه ي دلم و روح و روانم است. هركس او را اذيت كند، مرا اذيت نموده و اذيت من اذيت خداست و كسي كه وي را به خشم آورد، مرا به خشم آورده، اذيت مي كند مرا، آنچه فاطمه را اذيت كند. 3- قال النبي: فاطمه بضعه مني، من آذاها فقد آذاني، و من آذاني فقد آذي اللَّه عز و جل و هذا يدل علي عصمتها. (3)



رسول گرامي فرمودند: فاطمه پاره ي تن من است، هركس او را اذيت كند مرا اذيت نموده و كسي كه مرا اذيت كند، خدا را اذيت كرده. (سپس ابن ابي الحديد مي گويد:اين حديث، عصمت فاطمه را در بر دارد.)
4- عن رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله: ان اللَّه عزوجل ليغضب لغضب فاطمه، و يرضي لرضاها. (4)



از پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله آمده است: خداوند با خشم و غضب فاطمه به خشم آيد و با رضاي او راضي مي گردد.



5- قال رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله: فاطمه بضعه مني، يوذيني ما اذاها. (5)
پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله فرمودند: فاطمه پاره ي تن من است، اذيت مي كند مرا، آنچه او را بيازارد.



6- قال رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله: فاطمه بنت محمد، و هي بضعه مني، فمن آذاها فقد آذاني، و من آذاني فقد آذي اللَّه. (6)



رسول خدا فرمودند: فاطمه دختر محمد است، او پاره ي تن من بوده، هركس وي را آزار دهد، مرا آزار نموده و كسي كه مرا اذيت كند، خدا را اذيت نموده است.



اين احاديث ششگانه، كه به عنوان نمونه، از كتابهاي معتبر اهل سنت نقل گرديد، مي رساند كه خشم فاطمه عليهاالسلام باعث خشم خدا و پيامبر مي گردد و اساساً رضايت و غضب الهي به رضا و غضب فاطمه عليهاالسلام بستگي دارد.

1ـ كنزالعمال، ج 12، ص 108 ش 34222- جامع الصغير سيوطى، ج 2، ص 208 ش 58333- صحيح بخارى، ج 5، ص 96 ش 278.
2ـ مسند احمد حنبل 7 ج 4، ص 329.
3ـ ابن ابى‏الحديد، ج 16، ص 273.
4ـ فرائدسمطين، ج 2، ص 46 ش 378.
5ـ صحيح مسلم، ج 16، ص 3 به شرح نووى.
6ـ محجةالبيضاء، ج 4، ص 210.

اين دو نوحه براي دانلود براي شما التماس دعا
http://www.zakerin.ir/3991-387.html
http://www.zakerin.ir/2757.html
64 | هادي | Iran - Khorramshahr | 22:45 - 28 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام
من جواب هاي سني ها رو که خوندم فقط حرف مفت زده بودند . هر هر هر .
خيلي جالبه بهونه هاي بني اسرائيلي مي آورند .
يا امير المومنين .
65 | مسلم | Iran - Sīrjān | 02:43 - 29 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين

به اقاي كميل عزيز مرا ببخشيد بابت كامنت 56 من كوچك شما هستم و خاك پاي شما و همه شيعيان و مومنين اقا امام علي (ع) و ائمه (عليهم السلام)
و من نوكر شما و همه اين هدايت شدگان اللهي و عزيزان دل پيامبر(ص) هستم

همه معتقدين به امامان هدايت

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآياتِنَا يوقِنُونَ
و از آنان امامان (و پيشواياني) قرار داديم که به فرمان ما (مردم را) هدايت مي‌کردند؛ چون شکيبايي نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.

«السجده/24»



و در مقابل ما كساني هستند كه از اين ائمه (ع) هدايت و دين خود را نمي گيرند و با اين امامان دشمني مي كنند و به انها دروغ مي بندند چون امامان انها از دسته ديگري هستند

اين ائمه (ع) اماماني هستند كه به باطل هدايت مي كنند و سبب نابودي اند

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيوْمَ الْقِيامَةِ لَا ينْصَرُونَ
و آنان را پيشواياني قرار داديم که به آتش (دوزخ) دعوت مي‌کنند؛ و روز رستاخيز ياري نخواهند

«القصص/41»

مخالفان ما به خاطر تعصبشان حق را قبول نمي كنند و ولايت امامان را ندارند پس هر چه بكنند بي فايده است چون دستور خدا و پيامبرش را در مورد امامت انجام ندادند


واقعا عزيز ما اقاي مومن عبدالله ايمان شناس واقعي در كامنت52 مطالب عالي را نوشتند ما خدمت ايشان ارادت بسيار و التماس دعا داريم

أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ
(ولي) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمي) نخواهند داشت؛ و آنچه را در دنيا (براي غير خدا) انجام دادند، بر باد مي‌رود؛ و آنچه را عمل مي‌کردند، باطل و بي‌اثر مي‌شود

«هود/16»

چقدر به اينها بگوييم خلفا شما گنه كارند ظالم به اهل بيت(ع) هستند به اينها اقتدا نكنيد اينها را امام نگيريد به خاطر اينها به خاطر عمر به امام علي(ع) بهتان نبنديد براي اينكه دامن او را پاك كنيد به اقا امام علي(ع) دروغ نبنديد سعي نكنيد او را و مقامش را كه خدا بالا برده پايين بياوريد كه عاقبت خوبي برايتان ندارد


وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ
و بر ظالمان تکيه ننماييد، که موجب مي‌شود آتش شما را فرا گيرد؛ و در آن حال، هيچ ولي و سرپرستي جز خدا نخواهيد داشت؛ و ياري نمي‌شويد

«هود/113»

اما چه فايده ولي خدا كند اينها هم هدايت شوند و ما هم در مسير هدايت سست نشويم و خودمان را تباه نكنيم ان شاالله التعالي


ما منتظر انروز هستيم كه دشمنان ما خطاب به ما اين ايه را بگويند

وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَينَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ
و دوزخيان، بهشتيان را صدا مي‌زنند که: «(محبت کنيد) و مقداري آب، يا از آنچه خدا به شما روزي داده، به ما ببخشيد!» آنها (در پاسخ) مي‌گويند: «خداوند اينها را بر کافران حرام کرده است!»

ان شاالله


اين هم براي عايشه خانم دشمن درجه يك امام مظلوم مظلوم مظلوم مظلوم مظلوم مظلوم مظلوم مظلوم .... اقا علي بن ابيطالب(عليه السلام)

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَينِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَينِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يغْنِيا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ
خداوند براي کساني که کافر شده‌اند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستي دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولي به آن دو خيانت کردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودي به حالشان (در برابر عذاب الهي) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه کساني که وارد مي‌شوند!»

«التحريم/10»

اين را با اشك چشمان خود مي نويسيم براي تو اي اقا

يا علي دست همه ما را بگير.
66 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Tehran | 13:03 - 29 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام

خانم شيلا اسلامي

بهتر است نگاهي به تاريخ اسلام داشته باشيد و در صورت قابليت بفهميد که کوچه چه کسي چپ بوده است!!!
آيا کوچه عمر چپ بوده است يا علي عليه السلام؟؟!!!
در هيچ کجاي تاريخ اسلام حتي يک مطلب پيدا نميکنيد که حضرت علي عليه السلام از عمر يا هيچکدام از خلفاي ديگر در زمينه هاي مختلف عملي و . . . . کمک گرفته باشند
اما در عوض بهتر است انصاف داشته باشيد و قبول کنيد که عمر بيش از هفتاد بار گفته است اگر علي عليه السلام نبود عمر هلاک ميشد.
بارها عملاي يهود ابوبکر و عمر را در مقابل سئوالاتشان عاجز کردند و در نهايت حضرت علي عليه السلام پاسخ صحيح را دادند و آنان را از عجز نجات دادند.
لازم به ذکر است کمکهاي حضرت به خلفا نبوده و صرفا در جهت پاسخگوئي به شبهاتي بود که يهود ايجاد ميکرد بود و لا غير.
به هر حال اگر شما انصاف داشتيد اصل مطلب را بيانت ميکرديد
و نام اصلي آن کوچه را بيان ميکرديد (( کوچه عمر چپ))
يا حق
67 | مسلم | Iran - Sīrjān | 17:57 - 29 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين


در متن قبلي شماره 63 يك اشتباه وجود دارد و ان در مورد ائمه ضلالت است كه اينها در مقابل اهل بيت(ع) هستند و براي انها به جاي (ع) بايد
درج مي شد(لع) يعني لعنت خدا بر انها كه من اين را اشتباه تايپ كردم عذر مي خواهم
68 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | 04:27 - 30 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم
از حقانيت تشيع همين بس که براي فضائل امامان خود را در ميان خبائث دشمنان ايشان «آشکار» مي‌کند در حاليکه اهل عمر خبائث امامان خود را در ميان خبائث ساختگي ديگران «پنهان» مي‌کند!!!
شيعه اشاره به گوهر مي‌کند در ميان گل و لاي
عمري اشاره به گل و لاي مي‌کند در اطراف خاک سياه و بدبو!!!
1400 سال است که تشيع مي‌گويد: امام ما معصوم است، عالم است، عاري از خطا است، شفاعت مي‌کند، دستش از دنيا کوتاه نيست، وسليه قرب الي الله است، خليفة الله است، دانا به کل علوم قرآني است!!!
در عوض عمري مي‌گويد: ابوبکر معصوم نبود، عالم نبود، عاري از خطا نبود، شفاعت به ابوبکر هم شرک است، تو قبرش هم خبري نيست و صداي ما را حتي نمي‌شنود، توسل به او هم کفر است، خليفة الله هم نبود،دانا به کل علوم قرآني هم نبود!!!
*********
خوب، آقاي عمري!!! به قول معروف: برو کنار بزار باد بياد!!!!
به درک که عمر، خليفة الله و شفاعت کننده و وسيله الي الله و معصوم و امام نبود!!! به درک!!!
چرا امام معصوم و عالم و شفاعت کننده و وسيله الي الله و خليفة الله من را منکر مي‌شوي؟؟؟
چون صنمت معصوم و عالم و شفاعت کننده و وسيله و خليفة الله و ... نبود چرا به کلي عصمت و علم و شفاعت و خلافت الهي و حتا اخيرا امامت را منکر مي‌شوي؟؟؟؟!!!!
*************
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=13&CID=109#s16
(صحيح بخاري: باب الشروط في الجهاد والمصالحة مع أهل الحرب وكتابة الشروط )
«...فقال عمر بن الخطاب فأتيت نبي الله صلى الله عليه وسلم فقلت ألست نبي الله حقا قال ‏"‏ بلى ‏"‏‏.‏ قلت ألسنا على الحق وعدونا على الباطل قال ‏"‏ بلى ‏"‏‏.‏ قلت فلم نعطي الدنية في ديننا إذا قال ‏"‏ إني رسول الله، ولست أعصيه وهو ناصري ‏"‏‏.‏ قلت أوليس كنت تحدثنا أنا سنأتي البيت فنطوف به قال ‏"‏ بلى، فأخبرتك أنا نأتيه العام ‏"‏‏.‏ قال قلت لا‏.‏ قال ‏"‏ فإنك آتيه ومطوف به ‏"‏‏.‏ قال فأتيت أبا بكر فقلت يا أبا بكر، أليس هذا نبي الله حقا قال بلى‏.‏ قلت ألسنا على الحق وعدونا على الباطل قال بلى‏.‏ قلت فلم نعطي الدنية في ديننا إذا قال أيها الرجل، إنه لرسول الله صلى الله عليه وسلم وليس يعصي ربه وهو ناصره، فاستمسك بغرزه، فوالله إنه على الحق‏.‏ قلت أليس كان يحدثنا أنا سنأتي البيت ونطوف به قال بلى، أفأخبرك أنك تأتيه العام قلت لا‏.‏ قال فإنك آتيه ومطوف به‏.‏ قال الزهري قال عمر فعملت لذلك أعمالا‏....»
********
به طور مشخص و آشکار عمر در رسالت نبي‌اکرم (صلي الله عليه و آله) شک مي‌کند و اين شک و ترديد چنان بود که خود او اعتراف به آن مي‌کند.
حال بايد از جناب بخاري پرسيد: چرا ناگهان اين جمله «‏قال الزهري قال عمر فعملت لذلك أعمالا» را به قضيه افزوده است؟؟؟ چرا ناگهان در ميان يک حديث يک حديث ديگر مربوط به چند سال بعد را آورده است؟؟؟
روشن است که اين حديث دوم فقط براي شستن ننگ عمل زشت عمر آورده شده است.
===>>> پس بخاري سعي داشته است که عمل عمر را توجيه کند و گناه او را پاک کند <<<
اين سعي بخاري است که به هيچ عنوان قابل رد کردن و نفي کردن نيست.
===>>>> حال اين سوال مهم پيش مي‌آيد: آيا «افزودن» ناگهاني يک حديث به انتهاي حديث ديگر تنها تلاش بخاري بوده است؟؟؟؟
===>>>> جواب آن است که نه خير. بخاري اين داستان را نيز اضافه کرده است:
«‏.‏ قال فلما فرغ من قضية الكتاب قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لأصحابه ‏"‏ قوموا فانحروا، ثم احلقوا ‏"‏‏.‏ قال فوالله ما قام منهم رجل حتى قال ذلك ثلاث مرات، »
*************
اجازه دهيد بنده سخن اين بيماران را روشن کنم. اينها مي‌گويند که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند:"‏ قوموا فانحروا، ثم احلقوا ‏" (برخيزيد و قرباني کنيد و سر بتراشيد).
ولي صحابه: قال فوالله ما قام منهم رجل حتى قال ذلك ثلاث مرات
« به خدا که از ميان آنها حتي يک نفر برنخواست و پيامبر سه مرتبه تکرار کرد)
و در ميان اين صحابه نيز حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) نيز بود!!!! پس ايشان نيز به دستور رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) وقعي ننهادند!!!!!
به عبارت ديگر: عمر در مخالفتش تنها نبوده است!!! به عمر ايراد نگيريد!!!! همه اشتباه کردند!!!! همه شک کردند!!!! حتي حضرت علي(عليه السلام) هم شک کرد(نعوذبالله)!!!!
*************
به دعاي امام زمان عليه السلام، پاسخ ما:
اولا))) شما ادعا مي‌کنيد که ابوبکر شک نکرد و عمر را او به راه آورد. حال چگونه است که ناگهان او در رسالت نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) شک مي‌کند و از دستور ايشان سرپيچي مي‌کند؟؟؟
******
دوما))) «لقد رضي الله عن المومنين اذ يبايعونك تحت الشجره فعلم ما في قلوبهم فانزل السكينه عليهم واثابهم فتحا قريبا»
طبق اين آيه خداوند از مومنيني که با رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) ، پيش از قرار داد صلح، در حديبيه بيعت کرده بودند راضي شد چرا که « فعلم ما في قلوبهم ».
پس خداوند مي‌دانست که در قلوب مومنين چه مي‌گذرد. حال اهل عمر دو راه بيشتر ندارند:
1))) قبول کنند که اين رضايت به قول خودشان «ابدي» نيست و بعد از فقط چند روز «قال فوالله ما قام منهم رجل حتى قال ذلك ثلاث مرات»!!!!! و «تمام» صحابه منکر و مرتد شدند!!!!
2))) و يا قبول کنند که رضايت الله فقط شامل حال عده اي شده است و حديث «قال فوالله ما قام منهم رجل حتى قال ذلك ثلاث مرات» دروغ عمري است و تمام مسلمين با رسول اکرم(صلي الله عليه و اله) مخالفت نکردند.
******
سوما))) http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=9&CID=151#s2
«(سنن ترمذي :
4080 - .... حدثنا علي بن أبي طالب، بالرحبة قال لما كان يوم الحديبية خرج إلينا ناس من المشركين فيهم سهيل بن عمرو وأناس من رؤساء المشركين فقالوا يا رسول الله خرج إليك ناس من أبنائنا وإخواننا وأرقائنا وليس لهم فقه في الدين وإنما خرجوا فرارا من أموالنا وضياعنا فارددهم إلينا ‏.‏ ‏"‏ فإن لم يكن لهم فقه في الدين سنفقههم ‏"‏ ‏.‏ فقال النبي صلى الله عليه وسلم ‏"‏ يا معشر قريش لتنتهن أو ليبعثن الله عليكم من يضرب رقابكم بالسيف على الدين قد امتحن الله قلبه على الإيمان ‏"‏ ‏.‏ قالوا من هو يا رسول الله فقال له أبو بكر من هو يا رسول الله وقال عمر من هو يا رسول الله قال ‏"‏ هو خاصف النعل ‏"‏ ‏.‏ وكان أعطى عليا نعله يخصفها ثم التفت إلينا علي فقال إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال ‏"‏ من كذب على متعمدا فليتبوأ مقعده من النار ‏"‏»
====>>> پس در روز حديبه پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) شهادت مي‌دهند که در مورد حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) «قد امتحن الله قلبه على الإيمان»!!!!
>>>> حال چگونه ممکن است چنين فردي در رسالت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) شک کند و با ايشان مخالفت کند؟؟؟؟؟
************************
بسيار جالب است که اهل عمر که عمري اصحاب را در سر اين و آن مي‌کوبند براي حفظ وجه صنمشان عمر حاضر هستندچنين براحتي اصحاب و «بعيت شجره» و حتي ابوبکر و عثمان را زير سوال ببرند!!!! از يک سو مي‌گويند که تمام اصحاب بيعت شجره مومن بودند و شامل يک رضايت ابدي!! و از سوي ديگر مي‌گويند فرداي‌ آن روز تمام صحابه از جمله حضرت امير المومنين علي (عليه السلام)، شک و مخالفت کردند!!!!
****************
جناب کميل مومن و موحد
بنده کلبي هستم از اکلاب خانداني که خاک پايشان آسمان هفتم است. خانداني ديدن و شنيدن از آنها است و ابعاد و کلمات و اعداد و منطق و حتي AND و OR و ... از طريق آنها است.
آيا تاکنون انديشه‌ايد که مگر زمان معلول نيست؟ پس بايد علتي داشته باشد. حال اين علت به معلول خود که زمان باشد منجر «مي‌شود». ولي اين چگونه «منجر» شدني است که زمان نمي‌خواهد؟
اين است منتهي عقل قاصر و ناقص بنده. ولي اين منتهي ابتداي آسمان دوم هم نمي‌شود.
براستي آيا شما مي‌توانيد دينايي را تصور کنيد که نسبت محيط دايره به قطرش عددي جز عدد پي باشد؟؟؟ اگر توانستيد تازه سفينه تصور شما از يک لايه از لايه هاي زمين دوم که آسمان اول را احاطه کرده است،‌عبور کرده است.
حال متوجه عظمت مافوق تصور آن انوار الهي شديد که آسمان هفتم خاک پاي مبارک آنها است؟؟
************
جناب کميل مومن و موحد
مي‌خواهيد بدانيد «استاد» کيست؟ بزرگ ما کيست؟؟ اين صفحه را بخوانيد لطفا:
http://www.shiaweb.org/books/al-nafis/pa21.html
ببنيد که ما چون استاد بزرگ خود جناب آيت الله قزويني (دام ظله) ، استايد بزرگ و مجاهدي داريم که در گمنامي مشغول سربازي امام زمان (عليه السلام) هستند. حال با وجود اين کوهاي علم و صبر و ايمان، آيا شايسته است بنده را جز به «کلب کوچک» مقام عظماي ولايت، حضرت امام زمان (عليه السلام)، مخاطب قرار دهيد؟؟
حال اين صفحه را لطفا بخوانيد:
http://en.wikipedia.org/wiki/Treaty_of_Hudaybiyyah#Controversy
خوانديد؟ حال از خدمت شما چند سوال مي‌کنم:
اين نجاساتي که براي پوشاندن ارتداد عمر، داستان دروغين و ابلهانه مخالفت حضرت امير المومنين علي ابن ابيطالب (عليهما السلام) را در «قبل» از واقعه ارتداد عمر نوشته اند، کيستند؟؟؟
تکليف تازه مسلمانهايي که در اروپا و آمريکا و آفريقا اسلامشان را از اينها بگيرند چيست؟؟؟
آيا اينها کوچکترين رحم و مروت و نرمشي در برابر ما خواهند داشت؟؟؟
براستي سايت wikipedia چرا نبايد توسط ما ايجاد مي‌شد؟؟؟ مگر بر جوان شيعه چه گذشته است که چند يهودي که پيش از آن سايتهاي مستهجن مي‌زدند به جاي آنها wikipedia تاسيس کنند؟؟

يا علي
69 | كميل | Iran - Tabriz | 14:51 - 30 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
برادرم سرورم مومن عبدالله مطالبتون واقعا زيبا و روشنگره.بخصوص درباره ويكي پديا همه جووناي شيعه - ازجمله خودم - بايد شرمنده مولاشون باشن.
خدا عمري طولاني و پربركت نصيب شما كنه.انشاالله بزودي ظهور مولايتان را شاهد باشيد.
70 | كميل | Iran - Tabriz | 14:54 - 30 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
اي خدا اين مخلوقات سني تو كي ميخوان جواب تودهنياي مومن عبدالله رو بدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
71 | يك وهابي | Iran - Tehran | 16:23 - 30 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام عليكم
بنده چند بار پست هاي خانم شيلا اسلامي را خواندم اما حقيقتا" متوجه نشدم ايشان به قول معروف آيا سني هستند يا شيعه يا دين ديگري دارند؟ ! والله اعلم

اما با دقت در نظراتشان ميتوان گفت احوالشان از دو حال خارج نيست :

1- يا ايشان فردي هستند سالم و علاقمند به سازش با شيعيان حتي اگر شده با جمع آوري روايات و احاديث دربيان كارشكني ها و ندانم كاريها و سرپيچي هاي علي ابن ابيطالب از رسول اكرم صلوات الله عليه قبل از خلافتش از سر كذب ، آن علي صحابه اي كه خليفه چهارم رسول گويندش كه مقابل اسمش كرم الله وجهه مينويسند و حيدر و مرتضي و كرار و اسدالله ميخوانندش تا كفه ترازوي اشتباهات و ندانم كاريها و نافرماني هايش را با آنچه شيعيان به دروغ به ابوبكر و عمر و عثمان نسبت ميدهند و بر اين دروغ و نيرنگ شيعيان خود كاملا شاهدند مساوي و برابر كنند ! و يا حتي شده با در ابهام قرار دادن و زير سوال بردن مصادر و منابع روائي و حديثي خود براي اثبات مبهم بودن منابع و مصادر شيعيان، و يا به رخ كشيدن جمعيت سني و جمعيت 10 درصدي شيعيان را هم كنار خود قرار دادن و نوازش كردن و اغماض كردن نسبت به خطاها و نافرماني هاي علي و عمر و ابوبكر و عثمان تماما"و بعد ديگران را متهم به مصلحت كاري نمودن و سياهكاري كردن !
2- يا ايشان فردي هستند داراي ضعف اعصاب وعلاقمند به سازش كه تاب و تحمل شنيدن توهين به اصحاب پيامبر را ندارد حتي شده براي جلوگيري از تمام توهين ها و دروغ پردازي ها و نيرنگ ها ي شيعيان آنها را عزيز خطاب كردن و التماس كردن و يا حتي تسليم شدن به اينكه اگر دوست ندارند مثل خود او هدايت شده و سني شوند خوب نشوند باز هم هيچ اشكالي ندارد و يا اصحاب هر كارغلطي كردن كرده باشند به ما و شما چه ؟ شما چرا اعصابمان را خراب مي كنيد ؟ خوشتان مياد ما هم اينجوري اعصاب شما را خراب كنيم ؟! و بنابراين بسي بدتر از توهين به اصحاب نام بلكه راه اصحاب را لگد مال كردن . بعد يادتان باشد مارك وهابي هم به ما نزنيد چون شما عزيزان با اين نام مشكل داريد و به خاطرتان باشد ما سني ها 90 درصد جمعيت مسلمانان را تشكيل ميدهيم در غير اين صورت به حسابتان ميرسيم . همه ي سعي ما بايد اين باشه كه برويم به جنت اگر بخواهيد ميتوانيم با همديگر برويم جنت براي شما هم جا ي كافي دارد فقط توهين نكنيد چون اين ضعف اعصاب بدن مرا بشدت ميلرزاند .

و چه آسان كساني با اولين ورود فردي به سايت حرفهايش را دربست به فلان دين يا مذهب نسبت ميدهند و حتي به خداي رحمان و رحيم كفر مي ورزند ......!!

خانم شيلا !

حالا بفرمائيد اين دين را كي و تحت چه شرائطي اختراع كرديد ؟! و آيا قبل از شما كسي اين دين را اختراع نكرده است ؟؟
البته اگر توانائي گفتنش را داريد ؟؟

72 | علي | Iran - Urmia | 19:25 - 30 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
چرا ابوبكر بر خلاف سنت رسول خدا صلي الله عليه وسلم رفتار نموده و عمر را به پيشوايي مردم انتخاب كرد ؟!! سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است كه : شما مي‌گوييد رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) كسي را براي جانشيني خود معين نكرد و تعيين آن را به عهده مردم نهاد؛ پس چرا ابوبكر بر خلاف سنت رسول خدا رفتار نموده و عمر را به پيشوايي مردم انتخاب كرد؛ در حالي كه اكثر مردم با اين انتخاب مخالف بودند و دلايل خود را نيز بر اين مخالفت اعلام داشتند؟ مگر نه اين كه رسول خدا براي تمامي مسلمين اسوه است و اطاعت از آن حضرت بر همگان واجب است؟ اگر كار رسول خدا صحيح بوده است، چرا ابوبكر بر خلاف آن را انجام داد و اگر كار ابوبكر درست بوده ، بايد ملتزم بشويد كه كار رسول خدا (نستجير بالله) صحيح نبوده است . چگونه است كه وصيت ابوبكر در حال اغماء، نافذ است و سخن او هذيان گويي به حساب نمي‌آيد؛ اما وقتي رسول خدا كه طبق نص صريح قرآن كريم سخني جز وحي نمي‌گويد، مي‌خواهد وصيت كند، برخي به بهانه مريضي آن حضرت، تهمت هذيان گويي به آن حضرت مي‌زنند و با اين عمل زشت، مانع نوشتن وصيت نامه مي‌شوند؟ اگر حقيقتاً انتخاب خليفه به عهده مردم بود، چرا ابوبكر با اين كه مي‌دانست اكثر مردم از انتخاب عمر ناراضي هستند؛ وي را بر مردم تحميل كرده و آزادي مردم را در انتخاب حاكم سلب نمود؟ آيا شايسته نبود كه به عواطف و احساسات مردم ناراضي توجه مي‌شد و بر خلاف نظر اكثر مسلمان‌ها، عمر را بر مردم تحميل نمي‌كرد. و يا اين كه حد اقل با اهل حل و عقد مشورت مي‌كرد و نظر آن‌ها را ـ طبق قاعده شوري ـ جويا مي شد ؟ گروه پاسخ به شبهات پاسخ اهل سنت : اولاً: ما با شيعه هم صدا مي شويم و مي گوييم: بله پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم، علي رضي الله عنه را به جانشيني خود انتخاب کرده بودند و قول اهل سنت درست نيست!! و بعد از شما مي پرسيم که چرا امام مهدي شما، به غيبت کبري که تشريف ميبرد، بر خلاف سنت رسول صلي الله عليه وسلم براي خود جانشيني انتخاب نکردند؟! هر پاسخي که شما براي تخلف ورزي امام زمان از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بدهيد، همان جواب ما به ايراد شما درباره حضرت ابوبکر است! دوماً: هر کار پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم لزوماً سنت نيست، مثلا پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در حالت نماز ناگهان چرخيدند و قبله خود را عوض کردند ما که نمي توانيم چنين کنيم و در نماز قبله خود را عوض کنيم و بگوييم اين سنت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم است، بعضي از کارهاي پيامبر اختصاصي است! رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم چون خاتم النبين بودند، انتخاب جانشين توسط ايشان يک امر عادي نميبود ، پس اگر جانشين انتخاب ميکردند آن جانشين صد در صد واجب الاطاعه ميبود، حتي در اشتباه و خطا هم بايد از او اطاعت ميکرديم. و اين ناممکن و نادرست بود. پس تنها يک راه حل وجود ميداشت و آن اينکه جانشين معصوم باشد و جانشين نمي تواند معصوم باشد مگر آنکه به وحي وصل باشد . به وحي که وصل شد ، اصل خاتم النبين بودن رسول الله، بي معني مي‌شود! آيا دانستيد؟! از سوي ديگر آن جانشين معصوم هم بايد که جانشين معصوم بعدي را انتخاب ميکرد و تا امروز، يعني امروز نيز بايد يک رهبر معصوم مي‌داشتيم و چون حالا رهبر معصومي نداريم. پس اين خود بهترين دليل است که از اول هم نداشتيم و محمد رسول الله و خاتم النبيين است! پس نبود معصوم در حال حاضر دليل است بر اينکه حرف اهل سنت درست است و حرف شيعه باد هوا و خواب و خيال! سوما: اگر شيعه لجاجت کند و بگويد رهبر معصوم ما؛ مهدي؛ حي و حاضر و زنده است، اما پشت پرده غيب است، در جواب مي‌گوييم که شهر به قاضي و نانوا نياز دارد، نانوا که دکانش 1200 سال مدام بسته باشد و قاضي که در طول 1200 سال حتي يک روز هم در دفتر کارش حاضر نباشد، يعني اينکه شهر نه قاضي دارد نه نانوا، شيعه چرا حرف به اين سادگي را درک نمي‌کند، يعني چرا نمي‌فهمد که رهبر دائما غايب، بود و نبودش يکي است! نانوايي که بسته باشد، حالا نانوا در درون دکان باشد يا نباشد، نان به ما نمي‌رسد! و بايد به فکر نان باشيم که خربزه آب است! آيا شيعه از درک و فهم و مثالي به اين سادگي نيز عاجز است؟!! يا نمي‌خواهد لجاجت و عناد را ترک گويد؟! چهارماً: شيعه با دستبرد زدن به متون تاريخي ثابت مي‌کند که اکثريت مردم از رهبر شدن عمر دلخون و ناراضي بودند! شيعه آيا نمي‌داند که در گذشته ارتش منظمي نبود تا اقليتي به زور توپ و تانک و پول خود را بر اکثريتي بقبولانند و رياست را در دست بگيرند؟! عمر يک شمشير داشت و دوست!! اکثريت هم شمشير و زور و پول داشتند! پس اگر اکثريت مخالف مي‌بودند، مي‌توانستند عمر را قبول نکنند، پس ديديد شيعه پي درپي دروغ مي‌گويد و ادعاهاي پوچ را مطرح مي‌کند!! آخر اگر مردم ناراضي بودند چرا تمکين کردند؟! در عصر خلفاي راشدين آخر کار، ميزان راي مومنين بود که بايد بيعت مي‌کردند! اگر بيعت نمي‌کردند، خليفه انتخاب نمي‌شد. البته روش انتخاب نامزدها يکسان نبود، چون اسلام در اين باره دستور ثابتي ندارد. ابوبکر رضي الله عنه را مردم اتنخاب کردند و ايشان عمر رضي الله عنه را براي بعد از خود نامزد کرد و عمر رضي الله عنه شوراي 6 نفري بعد خود را به مردم معرفي کرد و علي رضي الله عنه را مردم خودشان انتخاب کردند! بنا بر شرايط زمان، اما تحميلي درکار نبود. يعني تحميل ممکن نبود چون همه مسلح بودند همه ارتش بودند! اگر حرف ما نادرست است اگر ادعاي شيعه درست است که قاطبه مردم از انتخاب عمر رضي الله عنه ناراضي بودند پس شيعه بگويد که اکثريت مردم چرا تمکين کردند؟!! اما در اين عصر اينترنت، شيعه به يقين چون برف آب خواهد شد. چون محال است بتواند با اين همه تضاد به زندگي ادامه دهد!

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
در پاسخ به اشكالات شيعيان نوشته‌ايد :
1- «ما با شيعه هم صدا مي شويم و مي گوييم: بله پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم، علي رضي الله عنه را به جانشيني خود انتخاب کرده بودند و قول اهل سنت درست نيست!! و بعد از شما مي پرسيم که چرا امام مهدي شما، به غيبت کبري که تشريف ميبرد، بر خلاف سنت رسول صلي الله عليه وسلم براي خود جانشيني انتخاب نکردند؟!»!
آيا امام زمان مرده است كه براي خود جانشين تعيين كند ؟! ظاهرا شما مقام امامت را كه شبيه مقام نبوت و امتداد آن است ، با خلافت ظاهري اشتباه گرفته‌ايد !
در ادامه اين سوال گفته بوديد «هر پاسخي که شما براي تخلف ورزي امام زمان از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بدهيد، همان جواب ما به ايراد شما درباره حضرت ابوبکر است!»
حال اگر مي‌توانيد شبيه پاسخ ما را در مورد ابوبكر بدهيد ! (شايد شما ابوبكر را نيز امام مي‌دانيد؟)
2- فرموده‌ايد «هر کار پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم لزوماً سنت نيست، مثلا پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در حالت نماز ناگهان چرخيدند و قبله خود را عوض کردند ما که نمي توانيم چنين کنيم و در نماز قبله خود را عوض کنيم و بگوييم اين سنت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم است، بعضي از کارهاي پيامبر اختصاصي است سول الله صلي الله عليه و آله وسلم چون خاتم النبين بودند، انتخاب جانشين توسط ايشان يک امر عادي نميبود ، پس اگر جانشين انتخاب ميکردند آن جانشين صد در صد واجب الاطاعه ميبود، حتي در اشتباه و خطا هم بايد از او اطاعت ميکرديم. و اين ناممکن و نادرست بود. پس تنها يک راه حل وجود ميداشت و آن اينکه جانشين معصوم باشد و جانشين نمي تواند معصوم باشد مگر آنکه به وحي وصل باشد . به وحي که وصل شد ، اصل خاتم النبين بودن رسول الله، بي معني مي‌شود! آيا دانستيد؟!»!
در اين جملات ، چندين اشكال وجود دارد :
أ‌. عدم انقطاع وحي را به معني نقض ختم نبوت گرفته‌ايد ! با اينكه دو مقوله مختلف هستند ! وحي گاهي براي آوردن شريعت است ! كه اين وحي منقطع شد ! و گاهي براي اخبار از مغيبات و ... است كه اين وحي به اقرار اهل سنت ، بعد از رسول خدا باقي بود ؛ تنها اهل سنت مي‌گويند فرشتگان با عمر صحبت مي‌كردند ! شيعه مي‌گويد با اميرمومنان و فاطمه زهرا سلام الله عليهما
ب‌. معصوم بودن ، به معني ارتباط با فرشتگان نيست ! ممكن است شخصي معصوم باشد و عصمت او از آگاه شدن او به مضرات و مفاسد ، توسط خداوند باشد ! يعني خداوند نور بصيرت را در ذهن او روشن گرداند ! پس حتى اگر نزول فرشتگان را ، نقض ختم نبوت بدانيد ، اما عصمت ، نقض ختم نبوت نيست !
ت‌. خود قبول كرده‌ايد كه اگر پيامبر كسي را تعيين به خلافت كند او معصوم است ! وقتي دليل صريح غدير و ساير ادله ، نصب اميرمومنان به خلافت را ثابت كند ، عصمت آن حضرت نيز ثابت مي‌شود !
3- فرموده‌ايد «چون حالا رهبر معصومي نداريم. پس اين خود بهترين دليل است که از اول هم نداشتيم و محمد رسول الله و خاتم النبيين است! پس نبود معصوم در حال حاضر دليل است بر اينکه حرف اهل سنت درست است و حرف شيعه باد هوا و خواب و خيال!»!
چه كسي گفته است كه شيعيان رهبر معصوم ندارد ؟! آيا شيعه امامت امام زمان و حيات او را قبول ندارد ؟!
4- فرموده‌ايد «اگر شيعه لجاجت کند و بگويد رهبر معصوم ما؛ مهدي؛ حي و حاضر و زنده است، اما پشت پرده غيب است، در جواب مي‌گوييم که شهر به قاضي و نانوا نياز دارد، نانوا که دکانش 1200 سال مدام بسته باشد و قاضي که در طول 1200 سال حتي يک روز هم در دفتر کارش حاضر نباشد، يعني اينکه شهر نه قاضي دارد نه نانوا»
پاسخ اين اشكال نيز واضح است ! شما مقام امامت را كه شبيه و امتداد مقام نبوت است ، با نانوايي قياس كرده‌ايد ! اما وجود انبيا ، سبب ادامه لطف الهي و بقاي عالم است ! و وجود همين امام غايب نيز سبب بقاي عالم است ! اگرچه برخي از فيوضات از جمله درك فيض حضور امام و استفاده مستقيم از ايشان ، به خاطر كفران نعمت مردم ، از آنان سلب شده است !
5- فرموده‌ايد «شيعه با دستبرد زدن به متون تاريخي ثابت مي‌کند که اکثريت مردم از رهبر شدن عمر دلخون و ناراضي بودند! شيعه آيا نمي‌داند که در گذشته ارتش منظمي نبود تا اقليتي به زور توپ و تانک و پول خود را بر اکثريتي بقبولانند و رياست را در دست بگيرند؟! عمر يک شمشير داشت و دوست!! اکثريت هم شمشير و زور و پول داشتند! پس اگر اکثريت مخالف مي‌بودند، مي‌توانستند عمر را قبول نکنند، پس ديديد شيعه پي درپي دروغ مي‌گويد و ادعاهاي پوچ را مطرح مي‌کند!!»!
اين سخن نيز داراي اشكالات فراوان است :
أ‌. اگر آنچه ما از كتب اهل سنت نقل كرده‌ايم ، دروغ است ، بايد بگوييد علماي اهل سنت به تاريخ دستبرد زده‌اند ! نه شيعه و ما جز سخن علماي اهل سنت را نقل نكرده ايم
ب‌. آنچه ما ثابت كرده‌ايم ، مخالفت گروهي از بزرگان صحابه با خلافت عمر است !
ت‌. ظاهرا شما نمي‌دانيد كه در گذشته هركس نيروي نظامي و پول داشت ، حتى اگر اكثريت با او مخالفت مي‌كردند غالب مي‌شد ! و عمر نيز هم نيروي نظامي داشت (اعراب منافق بيرون مدينه كه عمر بارها به خاطر زحمات آنان ، از آنان تجيليل كرده است) و هم ثروت !
6- فرموده‌ايد «در عصر خلفاي راشدين آخر کار، ميزان راي مومنين بود که بايد بيعت مي‌کردند! اگر بيعت نمي‌کردند، خليفه انتخاب نمي‌شد.»!
ظاهرا به نظر شما ، حتى عمر نيز اشتباه كرده است كه مي‌گويد در سقيفه گروهي با ما مخالفت كردند و ما به قصد كشت ، به آنان هجوم برديم ! يا دموكراسي را اينگونه تفسير مي‌كنيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

73 | علي | Iran - Urmia | 20:02 - 30 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
شيعه ها هميشه از موضوع نامعلوم بودن مکان قبر دخت پيامبر صلي الله عليه وسلم استفاده احساسي و تبليغاتي ميکنند، اما متوجه نيستند که اگر گم بودن قبر فاطمه جرم باشد، مجرمين رديف اول خودشان هستند! من مي پرسم چه کسي حضرت فاطمه را دفن کرد؟ بي ترديد حضرت علي! پس براي ايشان مکان قبر مجهول نبود، همچنين براي حسن و حسين رضي الله عنهما هم جاي قبر مادرشان معلوم بود و بيقين امام سجاد و باقر و صادق هم ميدانستند که قبر مادرشان دقيقا کجاست! و بي شک 6 امام بعدي شيعيان نيز از جايي دقيق آرمگاه مادرشان، بي خبر نبودند و جاي آن را مثل کف دست خود ميشناختند. حالا سوال مهم اين است که آيا اين امامان بر سر قبر حضرت فاطمه ميرفتند و آن را زيارت ميکردند يا نميرفتند؟ اگر نه، پس کاري که امامان نمي پسندند را شما شيعيان چرا مهمترين دستور دين کرده ايد ؟!! و اگر بله بر سر قبر ميرفتند پس دو حالت دارد: يا مخفيانه ميرفتند يا آشکارا. اگر پنهاني ميرفتند، پس آنها خودشان قبر مادر خود را، از چشم مردم مخفي کردند، پس اين گناه نيست، و اگر گناه باشد، گناه آنهاست نه گناه حضرت ابوبکر و عمر رضي الله عنهم. اما اگر آشکارا ميرفتند پس بايد 4000 شاگرد امام صادق هم ميدانستند که قبر دخت پيامبر صلي الله عليه وسلم کجاست. اگر اصحاب امامان شما، مکان قبر را از عوام پنهان کردند شما اين سوال که «چرا جاي قبر فاطمه معلوم نيست» را از ما نپرسيد از نايبان خمس و سهم امام بگيرد بپرسيد. امام زمان 4 نايب خاص داشت که 80 سال دراز واسطه بين او با مردم بودند. مردم شيعه 80 سال وقت داشتند تا سوال هاي خود را از امام مهدي بپرسند. حالا اگر در اين 80 سال يکبار هم از مهدي سراغ قبر فاطمه را نگرفتند، ديگر شما چرا يقه ما سني ها را چسبيده ايد؟ و اگر سراغ قبر را از امام زمان گرفتند، امام زمان به اونها نشان نداد خب پس گناه از کيست؟ خود شما بگوييد !! شيعه چپ و راست را نگاه نکند و دنبال فرار نگردد و نگويد اگر قبر فاطمه را معلوم ميکردند، خطر متوجه قبر ميشد! از اين دلايل پوچ نياورد! قبر علي و حسين و حسن رضي الله عنهم، باقر و صادق و کاظم رحمهم الله از نظر شما معلوم است و خطري متوجه آنها نبوده و نيست. نامعلوم بودن قبري دليل بر بي اعتنايي يا توهين به صاحب قبر نيست. خود شيعه ها ميگويند که مکان قبر معاويه رضي الله عنه مشخص نيست. آيا از اين ميشود نتيجه بگيريم که اهل سنت قصد توهين به ايشان را داشته اند؟ همينطور از صد ها صحابي، نشاني و قبري در دست نداريم اما همه را دوست داريم. مثلا حضرت عباس، عموي پيامبر، آنقدر براي صحابه عزيز بود که در زمان حضرت عمر، براي دعاي باران ايشان را پيشنماز خود کردند و صحابه پشت ايشان صف بستند. با اين وجود آدرس قبر او را نميدانيم که کجاست. چرا نميدانيم؟ چون در اين باره تکليف شرعي نداريم. و خداوند بما نگفته که نگهبان قبرها باشيم. فرموده نماز بخوانيم حج کنيم روزه بگيريم جهاد کنيم و قرآن تلاوت نماييم اگر جاي رمضان يا مکه يا قرآن را گم کرديم آنوقت بما ايراد بگيريد. الله که فرداي قيامت از ما نميپرسد چرا قبر عباس را گم کرديد يا چرا به زيارت قبر پيامبر نرفتيد، اينها را از ما نميپرسد. پس ناپيدا بودن گور بزرگان نه گناه است و نه توهين. اما اينجا يک نکته مهم را ميخواهيم بگوييم. اول برويم به قرن 18 ميلادي يعني وقتي که سلفي ها از عربستان لشکر کشيدند و آمدند کربلا را فتح کردند. اونها گمان ميکردند اگر قبر حسين رضي الله عنه را نامعلوم کنند شيعه از عبادت بر سر قبر و براي قبر، و بارگاه ساختن دست برميدارد. لذا دست بکار شدند و پس از خراب کردن بارگاه، قبر حسين رضي الله عنه را همسطح زمين کردند و براي محو کردن مکان، تمام زمين هاي اطراف را تا مساحت زيادي مسطح کردند و هر نشانه که بر روي زمين بود را ويران کردند. به اين هم اکتفا نکردند و با گاو آهن تمام منطقه را شخم زدند و همه جا را يکسان و يکدست کردند. سلفي ها گمان ميکردند که ديگر شيعه محال است قبر حسين را پيدا کند و بارگاه بسازد. اما بعد از رفتن سلفي ها از کربلا، باز شيعه ها گرد هم آمدند و مکان قبر حسين را دقيقا معلوم کردند!! حتي مکان دقيق قبر علي اصغر شش ماهه را دوباره ساختند!!! قبر هاي ديگران را هم ساختند و دقيق دقيق!!!! آشکار است جاي دقيق براي شيعه مهم نيست مهم داشتن عبادتگاه براي حسين و منصرف کردن مردم از عبادت الله است. در زمان فاطميان مصر، چون آنها به قبر حسين در کربلا دسترسي نداشتند پس يک داستان خيالي ساختند و سر حسين را در عالم خيال آوردند به مصر و در عالم واقعيت قبري بنام راس الحسين ساختند و به پرستش آن مشغول شدند. شيعه ها و صوفي هاي تنبل افغانستان نيز يک قبر جعلي براي حضرت علي در مزار شريف درست کردند که هر سال هزاران هزار نفر بزيارت آن ميروند و جالب اين است که مراجع تقليد شيعه که در نجف نشسته اند به اونها نميگويند که اين قبر علي نيست. حتي افغانها خودشان مرجع تقليد افغاني دارند باز حتي آنها هم در اين باره سکوت کرده اند. پس جا براي شيعه مهم نيست، مهم زيارت قبور است ولو اينکه اين قبر جعلي باشد. خب وقتي اونها تا اين حد درباره جاي قبر سهل انگار هستند خب وقتي براي اونها مهم نيست که قبر علي هم در افغانستان باشد و هم در نجف!!! پس چرا قبر فاطمه را به کمک يک روايت پيدا نميکنند؟ امام زمان در خواب حسن بن مثله جمکراني و چند مرجع تقليد قمي همزمان آمده و از آنها خواسته که مسجد جمکران را بسازند و آنها هم ساختند و مردم هم باور کردند و يک جا در قم شد مقدس!!! و روز چهارشنبه شد مقدس! مسجد جمکران در سال گذشته فقط سه ميليون زاير داشته است. آيا اين امام زمان نميتواند جاي قبر فاطمه را نيز نشان دهد؟ شايد شيعه بگويد عربستان تحت تصرف وهابي هاست. اما قبلا که نبود مثلآ در زمان عثماني ها آنها نيز مثل شيعه به آثار اهميت ميدادند و مثلا مسجد فاطمه هنوز در همين زمان وهابي ها در مدينه پا برجاست و شيعه ها مدعي هستند در آنجا حضرت فاطمه دو رکعت نماز خوانده و شيعه هم ميرود و نماز ميخواند و کسي ممانعت نميکند. پس چرا امام زمان قبر فاطمه را نشان نميدهد؟؟!! براي اينکه نفع اونها در نشان ندادن قبر و استفاده تبليغاتي از قضيه است. اونها در بوق ها مي دمند که جاي قبر فاطمه مجهول است و اين دليل است بر اختلاف علي و عمر. هدف شيعه برافراشته نگه داشتن پرچم اختلاف است. حالا اگر ميخواهد قيمت آن محروم شدن فاطمه از زوار باشد، اين برايشان مهم نيست و حاضرند که قيمت را بپردازند!! اما از نظر ما سني ها جاي قبر دختر محبوب پيامبر معلوم است. گور حضرت فاطمه در مجموعه قبرهاي بقيع است. قبر حسن رضي الله عنه هم همانجاست. چون ايشان وصيت کرده بود کنار مادرش دفن شود. پس ديديد اين همه هياهو براي هيچ بود. قبر معلوم است و حضرت فاطمه هم بر اساس رسوم زمان خود مثل بقيه زنهاي اهل البيت با مراسمي ساده به خاک سپرده شده و شيعه برروي يک حادثه عادي يک داستان عظيم خيالي را ساخته و دين خود را بر هيچ و پوچ بنا نهاده است.

پاسخ:

!!!

دوست گرامي

1- اشكال شما مانند اين است كه بگوييد كه فلان دانشمند ، كه به خاطر ترس از اينكه فرمول حساسي كه كشف كرده است ، به دست نا اهل بيفتد ، آنرا مخفي كرد ؛ و اين سبب شد كه ديگران از آن محروم شوند ، خود متهم است و بايد مجازات شود ! كه چرا چنين فرمول مهمي را از مردم مخفي كرده است ! نه نا اهلاني كه به دنبال آن فرمول بودند !

البته ما از اين روش استدلال شما ممنونيم ! زيرا حقيقت ادعاهاي شما را براي همه مردم آشكار مي‌كند !

2- فرموده‌ايد «خود شيعه ها ميگويند که مکان قبر معاويه رضي الله عنه مشخص نيست» ! خير ! قبر معاويه در شام است و گنبد دارد :

http://www.valiasr-aj.com/userfiles/Image/moaveyeh.jpg

درست است كه عده‌اي از محل آن بي‌خبرند ، اما دليل نمي‌شود كه قبر او مخفي باشد !

3- فرموده‌ايد كه قبر عباس عموي پيامبر نيز مخفي است ! البته اگر وهابيون گنبد ايشان را تخريب كردند ، مشكل آنان است ، اما حتى ابن تيميه نيز اقرار مي‌كند كه قبر عباس كجاست :

والقبة التى على العباس بالبقيع ...
«گنبدي كه بر روي قبر عباس عموي پيامبر در بقيع قرار دارد ...»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية ج 27 ص 483، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي

ساير مطالب شما نيز بدون مدرك و دليل است ، و احتياج به جواب دادن ندارد !

تنها آنچه مهم است در مورد جمكران است كه مكاشفه بوده است و نه خواب !

و آنچه در مورد دفن امام حسن ، در كنار مادرشان فاطمه نقل كرديد ، فاطمه بنت اسد مادر اميرمومنان است ! نه فاطمه همسر اميرمومنان !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

74 | علي | Iran - Urmia | 20:03 - 30 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
چرا فاطمه رضى الله عنها شبانه دفن شد؟ شيعه مي گويد دليل اين بود که ايشان نمي خواست حضرت ابوبکر و عمر در تشييع جنازه شرکت داشته باشند و به اين وسيله نفرت خود را از آن دو اعلان کردند! اهل سنت مي گويد: دليل اين نبود! زيرا رسول الله صلي الله عليه وسلم هم در شب به خاک سپرده شدند و حضرت عايشه و ابوبکر و عثمان هم شبانه دفن شدند! پس اين يک رخداد عادي بود اما شيعه عادتا، دوست دارد داستانهاي خيالي ببافد تا دليلي براي دروغ هاي خود بيابد! در حديث صحيح آمده که رسول الله صلي الله عليه وسلم مرتبآ به عيادت بيماري ميرفتند، روزي خواستند به ديدن مريض بروند که مردم گفتند يا رسول الله آن شخص ديشب وفات يافت و شبانه دفنش کرديم. فرمودند: چرا بمن خبر نداديد عرض کردند شب بود و هوا تاريک و ظلماني، راضي به زحمت شما نشديم! پس مرده را در شب دفن کردن، (البته اگر حقوق مرده چيزي مثل نماز جنازه، يا غسل وغيره رعايت شود)، هيچ اشکال شرعي ندارد و يک کار عادي است! بلکه گاهي اوقات بهتر است مرده در شب دفن شود چون در آن فوايدي است. مثل راحت کردن مردم بزرگ و مهم، از يک وظيفه اجتماعي و کفايي. و حديث هم داريم که اکرام مرده، زود دفن کردن است پس هرچه زودتر بهتر. و حديث داريم که رسول الله فرمود مرده را زود دفن کنيد چرا اگر خوب باشد زودتر به جايش برسد اگر بد باشد از شرش راحت شويد. دوما، بودن جسد در خانه، چون جلوي چشم است، افراد خانه خصوصاً زن يا کودک را سخت مي آزارد و درد آنها را دو چندان مي کند پس همان به که زود تر از جلوي چشم زنان و کودکان دور شود. حضرت فاطمه، مادر چند بچه کوچک بودند! در آن محيط و خانه کوچک، يک شب ديگر کودکان و زنان فاميل را آزار مضاعف دادن، پسنديده نبود! پس بردند دفنش کردند! و علتي که شيعه ذکر مي کند حرف مفتي بيش نيست! و فراموش نکنيم که معماران تمدن اسلامي، که علي خود يکي از آنها بود، پس از وفات رسول الله يعني همان شش ماه اولي که در آن فاطمه وفات کرد، سخت مشغول بودند. از يک طرف جنگ با روم از يک طرف ديگر جنگ با قبايل عرب از طرف سوم ظهور پيامبران دروغين از طرف چهارم ترس از هجوم دشمنان به مدينه از طرف پنجم ترس از رفتار مردم مکه از طرف ششم جمع آوري قرآن و و و و و و اينها همه دست به دست هم داده بودند! و آنها و از جمله حضرت علي، سخت گرفتار و مشغول بودند! و ديگر نمي توانستند مثل شيعه هاي امروز کارهاي مهم را تعطيل کنند و سوم و هفتم و چهلم بگيرند و سينه بزنند و مثل جنازه خميني، جسد حضرت فاطمه را هم 5 روز روي زمين معطل کنند و مردم را از سراسر عربستان جمع کنند و ميلياردها پول و ساعت ها زندگي مردم را هدر دهند. اگر چنين مي کردند! اسلام در همان مدينه مدفون ميشد و نورش به سراسر جهان نمي رسيد. صحابه و از جمله علي ميدانستند که کار مهم و مهم تر و مهم ترين کدام است! پس علي فاطمه را شبانه دفن کرد تا صبح، ابوبکر و عمر و خودش به کارهاي مهم تري بپردازند! و پرداختند و نتيجه جلوي چشم ماست. نتيجه حکومت سي ساله خلفاي راشدين جلوي چشم ماست و نتيجه مرده پرستي شيعيان ايران و حکومت سي ساله ملايان، و تشييع جنازه با شکوه يک هفته اي خميني هم جلوي چشم ماست! که با وجود نفت و گاز يک زندگي بخور و نمير داريم! تازه اگر بخواهيم آب هم بخوريم بايد از کفار اجازه بگيريم! و آنها در صدر اسلام، در همين مدت سي ساله، دو ابرقدرت را از بين بردند و خود ابرقدرت شدند. بزرگان دين در زمان ما هم هميشه وصيت مي کنند که ما را زود دفن کنيد و تشييع جنازه مفصل نگيريد! اين شيخ آلباني محدث بزرگ قرن ماست که وصيت کرد وقتي مردم اگر بچه هايم، در شهر ديگري بودند به آنها خبر مرگ مرا ندهيد الا بعد از دفن، تا مبادا احساسات بر آنها غلبه کند و شما را مجبور کنند که مرا دفن نکنيد و منتظر آمدنشان بمانيد. و اين مفتي رشيد احمد از باقيمانده علماي بزرگ هند است که هزاران هزار هوادار و پيرو داشت! اما فاصله بين مرگ تا خاکسپاري او فقط 3 ساعت بود! خودش اينطور وصيت کرده بود. اگر صبر ميکردند هزاران هزار نفر به تشييع جنازه او ميرفتند. اصرار اين بزرگان در زمان ما چيزي نيست جر زنده کردن روش صدر اسلام و دور شدن از رسومات جاهليت! که متاسفانه شيعه و سني به آن امروزه گرفتارند! گفتم در سدر اسلام مردم اينقدر وقت و مال براي دفن مرده هزينه نمي کردند که ما مي کنيم! البته در جاهليت، عربها مثل امروز عمل ميکردند!! يک شاعر زمان جاهليت خطاب به زنش مي گويد اي ام فلان! وقتي که مردم موهايت را بکن و لباست را پاره کن و خوب به سينه بکوب. اين کار را امروز کي مي کند؟!! ما!! بلکه بيشتر، که حتي قمه و زنجير هم به خود ميزنيم! هر چه انسان از دين دورتر باشد کارهاي احمقانه بيشتري مي کند مثلاً: اهالي افريقاي جنوبي اين روزها رسم عجيبي دارند !! مرده خود را قبل از دفن با هواپيما يا هلي کوپتر بالاي شهر طواف ميدهند! و به مرده لباس فاخر مي پوشانند! اينها همه کارهاي شيطاني است و ما نبايد بر اساس کارهاي احمقانه امروز خود ، درباره رفتار صحابه قضاوت کنيم و به حضرت علي ايراد بگيرم که چرا براي فاطمه تشييع جنازه باشکوه نگرفت! و مردم سينه و زنجير و قمه نزدند! يا چون به حضرت علي نمي توانيم ايراد بگيريم پس داستان خيالي ببافيم که خود فاطمه نخواست تشييع جنازه، مفصل باشد، تا به همين وسيله اعتراض کرده باشد به خليفه وقت!

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

بهتر بود قبل از كپي پيست ، يك بار به عناوين پاسخ‌هاي ما در سايت نگاه مي‌انداختيد تا بدانيد كه اين سوال را ، در آدرس ذيل با عنوان «چرا حضرت زهرا شبانه دفن شد» پاسخ داده‌ايم :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6091

جالب است بدانيد ، دقيقا همين نظري كه شما كپي پيست كرده‌ايد ، يكبار ديگر نيز كپي پيست شده بود ، و ما نيز پاسخ آن را داده بوديم !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

75 | كميل(رض) | Iran - Tabriz | 11:01 - 31 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
ابان بن ابي عياش از سليم بن قيس هلالي نقل کرده که گفت : از سلمان فارسي شنيدم که مي گفت : وقتي روز قيامت برپا شود ابليس را در حالي که با افساري اتشين لجام شده مي اورند و (زفر) يعني عمر لعنت الله عليه را در حالي که با دو افسار اتشين لجام شده مي اورند.ابليس نزد او ميرود و فرياد ميزند و ميگويد: مادرت به عزايت بنشيند تو که هستي , من کسي هستم که اولين و اخرين را گمراه کرده ام در حالي که به يک افسار لجام شده ام و تو دو افسار لجام شده اي .عمرمي گويد : من کسي هستم که امر کردم و اطاعت شده ام و خداوند امر کرد و عصيان شد ---------------------------------- .منظور اينست که( وقتي خداوند دربارة مطالبي دستوري ميداد و عمر هم در مقابل خداوند دستوري مي داد مردم از خدا سرپيچي و سخن اورا انتخاب ميکردند.) البته دستورهاي عمر هميشه يا بدعت بوده و يا نهي از انجام حق . --------------------------- ثواب الاعمال:ص 248 ح9 وص 255 ح 2 تفسير عياشي: ج 2 ص 233 ح 9
76 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | 22:14 - 31 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
عزيزان تشيع
مبادا!! مبادا!!! مبادا فکر کنيد که اين «يک وهابي» جداي از اهل عمر است!!! اين «يک وهابي» ملحد، آئينه تمام نماي عقايد اهل عمر است.
هرکس خواست که به اصول مذهب مريدان عمر واقف شود، کافي است نظرات اين «يک وهابي» ملحد را بخواند.
«يک وهابي» = يک مريد و پيرو راستين عمر و ابوبکر و عايشه
«يک وهابي» = سني پيرو سنت عمر
«يک وهابي» = يک ادامه دهنده حقيقي راه عمر و ابوبکر و معاويه هند مادر
«يک وهابي» = عالم و شيخ و بزرگ اهل عمر

يا علي
77 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | 20:47 - 01 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام

جناب مولوي صاحب ((نيمچه وهابي))

بهتره بجاي خزعبلات و نسبت دادن اراجيف و استفاده از اوهام
جواب سئولات را بدهي
مطالبي را که عنوان کرده اي داراي يک هدف بيشتر نيست
و آنهم منحرف کردن دوستان از بحث اصلي و همچنين فرار از جواب است
بهتر است بيش از اين آبروي خود و اهل سنت را خدشه دار نکنيد افرادي را که نام برده ايد يک فرق عمده با شما دارند و آنهم خيلي واضح است احتمالا آنان داراي وجدان الهي هستند و متاسفانه شما فاقد آن
يا حق
78 | WaHHaBi | Iran - Tehran | 02:18 - 05 خرداد 1389 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
بسم الله الوهاب. جناب ((علي( عمر)) مردک ???? .!!!!!!!! بار آخرت باشد دهان به گزافه و زر زر باز کردي خبيث. گفتي: گور حضرت فاطمه در مجموعه قبرهاي بقيع است. گور مادرت عايشه ...........!!!!!!!!!!! گور ??? حفصه...........!!!!!!!!!! گور ام الفسادت هنده........!!!!!!!!! و گور تمامي جد و اجداد و آباد لعنيت ملعون حرامي. ديديد مومنين اينان تا کمي ما کوتاه بياييم و مثل خودشان با ايشان بر خورد نکنيم شاخ هايشابلند ميشود و نياز به شکستن و تراشيدن دارند. ترمذ ايشان دقيقا برخورد به مانند خودشان است. تا با اينان مانند خودشان برخورد نشود و با ملايمت برخورد شود وضع همين است و آش همان آش و همان کاسه .... مرتيکه ي ??? برخورد با شما بايد محکم تر از برخورد با کفار زمان رسول الله باشد. هااااااااااااااا..!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ چيه؟؟؟؟؟؟؟ نکنه فيها خالدونتان هنوز از تيغ کشته شدن به درک اسفلرفتن بزرگان بت پرستتان در غزوات حنين و بدر ميسوزد؟ به درک اسفل السافلين..... بسوزيد .... به تمامي وهابيون???ميگويم.! از اين به بعد مواظب کلامتان نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت باشيد که ما هم بي جواب نمياستيم و حرمت به اصطلاح بزرگانتان را خودتان نگه داريد و نشکنيد که ..... لعن الله قاتليک يا زهرا ( سلام الله عليها)
79 | شيعه ميشوم | Iran - Tehran | 15:39 - 13 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
مي خواهم مسلمان شوم به كدام سوي روم؟ شيعه يا سني؟ مي خواهم مسلمان شوم آيا از كسي متابعت كنم كه نسبت هجر و هذيان به رسول اكرم مي دهد يا از كسي متابعت كنم كه حضرت رسول درباره ي او فرمود:علي مع الحق و الحق مع علي . خود قضاوت كن!!!!!!!!!! مي خواهم مومن شوم آيا متابعت از كسي كنم كه بيش از 72 مرتبه گفته: لو لا علي لهلك عمر(اگر علي نبود هر آينه عمر هلاك شده بود )يا از كسي تقليد كنم كه بار ها فرمود (سلوني قبل ان تفقدوني)از من سوال كنيد قبل از آنكه از ميان شما رخت بربندم. يهودي ، مسيحي ، سيك يا بودايم .مي خواهم مسلمان شوم از كدام مذهب پيروي كنم ؟ آيا از كسي متابعت كنم كه هنگام شهادت رسول اكرم مي گفت: حسبنا كتاب الله( كتاب خدا ما را بس است)يا به دنبال كسي قدم بگذارم كه سه شبانه روز كنا پيكر مطهر رسول عخدا قرار گرفت و تمام دنيا و لذائذش را رها كرد . مي خواهم مسلمان شوم در حالي كه ميبينم عمر بن خطاب عملا دستورات رسول خدا را زير پا مي گذاشت و به تشخيص خود عمل مي كرد . يا از كسي تقليد كنم كه هرگز اجتهاد خويش را در مقابل نص قران قرار نداد. قران فرموده است متعه جايز است(نسا-24)سنت نبوي فرموده متعه مستحب موكد است ولي همو بود كه در مقابل اين امر قراني و سنت نبوي قيام كرد و گفت من اين سنت حلال را حرام مي كنم. آيا وجدان صحيح اجازه ي تقليد از امثال چنين كسي را مي دهد يا از شخصي تقليد كنم كه خود مي فرمود: همانند بچه شتري كه از مادرش جدا نميشد از ريوا خدا جدا نميشدم و هر جا كه رسول خدا قدم گذاشت قدم گذاشتم و هرجا كه قدم برداشت قدم برداشتم . و او جز امير المومنين علي ابن البيطالب كس ديگري نبود. چرا بايد دنبال فردي بروم كه خود مي گفت در وجودم شيطاني است كه دائما مرا وسوسه مي كند .واي بر كساني كه هنوز از او دم ميزنند و پيروي مي كنند.بيا و تا چنگال مرگ گلويت را نفشرده راه راست را انتخاب كن. ميان ماه من تا ماه گردون از اهل دلي درباره ي تبعيت از علي (ع) و ابوبكر سوال كردند.گفت: در حيرتم مقام امير المومنين علي (ع) آن قدر بالاست كه مردم در باب خدا بودن يا نبودن او بحث ميكنند ولي درباره ي ابوبكر صحبت بر اين است كه آيا بعد از 46 سال شرك و بت پرستي آيا اسلام واقعي آورد يا خير؟ از بزرگان اهل سنت ابوبكر و عمر هستند كه هر دو جز لشكر اسامه بودند و در حالي كه اين دو تخلف ورزيده و شبانه از لشگرگاه بدون اطلاع قبلي به مدينه بازگشتند و از جمله تاريخ نويسان اهل سنت كه اين مطلب را ياد آوري نموده اند :1.بلاذري در تاريخ خود2. طبقات ابن سعد ج2 صفحه 41و ... براي تك تك جملات منبع موثق دارم بلافاصله بگو تا برات بذارم.
80 | mahdi | Iran - Mashhad | 17:37 - 31 فروردين 1390 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام عليک
خدا انشاءلله قوت دهد شما را که شبهات اهل شبهه را رفع ميکنيد و محبت اهل بيت عصمت و طهارت را در دل ما بيشتر ، خوانده ام خدا وقتي ميخاهد کسي را ذليل کند عقل را از او ميگيرد و اين جماعت سني هر چه بيشتر شبهه ايجاد ميکنند بيشتر در باطلاق خود فرو ميروند ، خدايا شکرت را چگونه بجاي آورم که مرا از اين جماعت متعصب قرار ندادي و در آخر خداي را شکر که مولايم علي (عليه السلام ) شد .
  بعدی [1] [2] [3] [4]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :