نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) شبانه دفن شد؟
کد مطلب: 5003 تاریخ انتشار: 05 آذر 1402 - 15:00 تعداد بازدید: 124364
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) شبانه دفن شد؟

طرح شبهه:

مي گويند فاطمه را شبانه دفن كرده اند، خوب اين به خاطر وصيت حضرت فاطمه به اسماء بنت عميس خانم حضرت ابوبكر بود كه نمي خواست اندازه جسدش را نامحرم ببيند.

نقد و بررسي:

دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خليفه، قبر پنهان، اسراري است كه در درون خود پيام ها دارند. درست است كه فاطمه اين چنين خواست و اين گونه وصيت كرد؛ ولي چه اتفاقي افتاده است كه زهرا سلام الله عليها وصيت تاريخي اش را با اين در خواست ها به پايان مي برد؟!! مگر نه اين است كه خشم و ناراحتي اش را نسبت به دشمنانش اظهار مي كند و در واقع چندين پرسش را در برابر نگاههاي تيز بين مورخان و آيندگان مي گذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پيامبر شبانه و پنهاني دفن شد؟ و چرا علي عليه السلام بدون اطلاع ابوبكر و عمر بر وي نماز خواند؟ و…

آيا كسي كه جانشين پيامبر بود ( آن گونه كه خود ادعا كرده اند) شايستگي نماز خواندن بر وي را نداشت؟

آري، فاطمه وصيت كرد كه او را شبانه دفن نموده و هيچ يك از كساني را كه بر وي ستم كرده اند، خبر نكنند، و اين بهترين سند براي شيعه است تا ثابت كنند كه صديقه شهيده مظلوم از دنيا رفته و از افرادي كه بر وي ستم كرده اند، هرگز راضي نشده است.

روايات فراواني در كتاب هاي شيعه و سني بر اين مطلب دلالت دارد كه به اختصار چند روايت را ذكر مي كنيم:

دفن شبانه، در روايات اهل سنت:

محمد بن اسماعيل بخاري مي نويسد:

وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلي الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّي عليها.

فاطمه زهرا سلام الله عليها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زماني كه از دنيا رفت، شوهرش علي عليه السلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را با خبر نساخت.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

ابن قتيبه دينوري در تأويل مختلف الحديث مي نويسد:

وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلي الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا.

فاطمه از ابوبكر ميراث پدرش را خواست، ابوبكر نپذيرفت، قسم خورد كه ديگر با او (ابو بكر) سخن نگويد و وصيت كرد كه شبانه دفن شود تا او (ابوبكر) در دفن وي حاضر نشود.

الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393هـ، 1972م.

عبد الرزاق صنعاني مي نويسد:

عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلي الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فرَّ بِهَا علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء.

فاطمه دختر پيامبر شبانه به خاك سپرده شد، تا ابوبكر بر وي نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتي افتاده بود.

و در ادامه نيز مي گويد:

عبد الرزاق عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك

از حسن بن محمد بن نيز همانند اين روايت نقل شده است؛ مگر اين كه در اين روايت قيد شده است كه خود فاطمه اين چنين وصيت كرده بود.

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حديث شماره 6554 و حديث شماره: 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.

و ابن بطال در شرح صحيح بخاري مي نويسد:

أجاز أكثر العلماء الدفن بالليل... ودفن عليُّ بن أبي طالب زوجته فاطمة ليلاً، فَرَّ بِهَا من أبي بكر أن يصلي عليها، كان بينهما شيء.

اكثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده اند. علي بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن كرد تا ابوبكر به او نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتي افتاده بود.

إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 3، ص 325، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.

ابن أبي الحديد به نقل از جاحظ (متوفاي 255) مي نويسد:

وظهرت الشكية، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلك من فاطمة ( عليها السلام ) أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبوبكر.

شكايت و ناراحتي فاطمه (از دست غاصبين) به حدي رسيد كه وصيت كرد ابوبكر بر وي نماز نخواند.

إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1418هـ - 1998م.

و در جاي ديگر مي نويسد:

وأما إخفاء القبر، وكتمان الموت، وعدم الصلاة، وكل ما ذكره المرتضي فيه، فهو الذي يظهر ويقوي عندي، لأن الروايات به أكثر وأصح من غيرها، وكذلك القول في موجدتها وغضبها.

مخفي كردن مرگ فاطمه (سلام الله عليها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبكر و عمر و هر آن چه كه سيد مرتضي گفته است، مورد تأييد و قبول من است؛ زيرا روايات بر اثبات اين موارد صحيح تر و بيشتر است و همچنين ناراحتي و خشم فاطمه بر شيخين نزد من از اقوال ديگر اعتبار بيشتري دارد.

شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170.

دفن شبانه در روايات شيعه:

هر چند كه سبب وصيت صديقه طاهره در ميان شيعيان مشخص و اجماعي است؛ اما در عين حال به يك روايت و سخن اشاره مي كنيم.

مرحوم شيخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مي نويسد:

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ ].

علي بن ابوحمزه از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله عليها وصيت كرده بود تا در شب وي را دفن كنند تا ابوبكر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.

الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرايع، ج 1، ص185، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م .

مرحوم صاحب مدارك رضوان الله تعالي عليه مي گويد:

إنّ سبب خفاء قبرها ( عليها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( عليها السلام ) أوصت إلي أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أن يدفنها ليلا لئلا يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها ( صلي الله عليه وآله وسلم ).

علت مخفي بودن محل دفن فاطمه سلام الله عليها آن گونه كه مخالف و موافق نقل كرده اند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان عليه السلام سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيت كرده و از ارث پدرش محروم كرده بودند بر وي نماز نخوانند.

الموسوي العاملي، السيد محمد بن علي (متوفاي1009هـ)، مدارك الأحكام في شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولي، 1410هـ.

نتيجه:

با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت، دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمي خواست افرادي كه بر او ستم كرده اند، بر جنازه اش نماز بخوانند و با اين كار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساخت.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
81 | بابك اقا نجفي | Iran - Tehran | 12:00 - 21 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بر ابن ملجم لعنت بر قنفذ لعنت بر ثاني لعنت بر جعده دختر اشعث لعنت بر شمر لعنت بر خولي لعنت بر حرمله لعنت بر وهابي وبهايي لعنت بر جمال 14 معصوم صلوات
82 | سيدجمال مرتضوي | Iran - Bushehr | 12:00 - 23 ارديبهشت 1389 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
السلام علي من اتبع الهدي:حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بود خلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود. اي که ره بستي ميان کوچه هاکوچه برفاطمه گردنت راميشکست آنجا اگرعباس بود.اگرآن روز حضرت حيدر بدستور پيامبر سکوت نميکرد,فرارکنندگان خيبر جرات نداشتند به ناموس او جسارت کنند وپاره تن پيامبر وهمتاي اورا پهلوبشکنند.اي تف براين دنياي دون که حضرت حيدر رابا عمر مقايسه ميکنند.بشکند قلمهايتان.
83 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | 12:00 - 24 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
هر چه گفتند و شنيدم نمي از درياست

ما چه گوييم ز مدح تو که مداح خداست

قرنها مي گذرد از شب دفن تو ولي

شيعه مي سوزد از اين درد که قبر تو کجاست

يا فاظمه الزهرا
84 | حسن جابري | Iran - Bushehr | 12:00 - 24 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با عرض سلام
امروز همزمان با شهادت حضرت زهرا(س) ، بي فکران وهابي سايت «اکسين ادز» را که تعداد خيلي زيادي کاربر دارد هک کرده و با درج تصاويري به شيعيان جهان اهانت کردند (خبر 30 دقيقه پيش)
85 | حسين علي | Iran - Tehran | 12:00 - 24 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
لعن الله من قاتلک يا فاطمة الزهراء (س)
86 | سيد مرتضي .ميرزايي | Iran - Tabriz | 12:00 - 25 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
قابل توجه شماره 13 احمق
در دل ياقوت با خط طلا بنوشته اند شيعيان حاجي شدند چون دور كعبه گشته اند
هركه با حيدر نباشد مطمئنا كافر است اهل سنت دور كعبه از ازل ول گشته اند

بر دشمنان حضرت علي و حضرت فاطمه لعنت
87 | محمد ابراهيم | Iran - Tehran | 12:00 - 26 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
السلام عليك ايتها الصديقه الشهيده، المغصوبه حقها و المخفيه قبرها والمظلوم بعلها
عالمي دست مصطفي‌بوسد
مصطفي،دست او چرا بوسد
دست او دست‌حق‌وقدرت‌بود
حامـي سـاحت ولـايــت بـود
88 | سيد شهاب الدين رستگار | United Kingdom - London | 12:00 - 26 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
داداش سعيد ممنونم از شعري كه نوشته بوديد يكي از شاهكار هاي استاد حاج انور اردبيلي بود كه جز اشعار و نوحه هاي هميشه تازه به شمار مياد ...

تابوته ويرديلر حركت زينب آغلادي
گويا ائدوب آناسينا بو نوعي كشف راز
ظلمت گئجه گئدوسن آنا هانسي منزيله
ترك ايلوسن حسيني اي بانوي حـــجاز
قال بوگئجه بيزيله گونوز باري دوش يولا
شب زنده داريلر گئجه دن ائتمز .....

............



ســـلمان و ابوذريـــله مقــــداد عماريـــــله شـاه لافتــــــادي
بيرده حســنينـــيدي گلنــــلر تابوتيـــــده دخت مصـــــطفا دي
تابوتي ياواش ياواش گئدردي چون خواسته سي بونا رضادي
روحـــي قيـــدوب دويونجا باخسون زينبده سولان عذاره زهرا

زينب گوزي ياشلي بير باخاردي تابـــــوت داليجا دلشـــكسته
سسلري آنا هارا گئدورسن اي سينه شكسته بيعت اوسته
گئتمه مني قويما تك حـــيادن قبر اوسته گلنموري بو خسته
تابوتي اودور ياواش گئــــدردي ائتســـين قئــــزينا نظاره زهرا

حمل اولـــــدي بو طرزيله بقـــــيعه دردانه خاتم رســــــــالت
دوتموشـدي علي وجودونـــــي تا رنج و غم و درد بي نهايت
اظهار الينميـــــــوبدي دردين اخدوقجا سرشك ائدوب كتابت
ايواي ولايت اوســـــــته دوزدون بي حد ستم و فشاره زهرا

تشــــــيعه گلنــــــلره بويــــــوردي ماجـــور ايده كردگار دادار
پيغمبــريزين غزيزه سيدي تشيـــعيني قويــــــمادوز اولا خوار
بير بيــر قيدون ســــــلمان مقداد عـــــزيز بـــــــوذر عمـــــــار
باهم سيزي گورمــــسونله ايلـــوب بو امره اوزي اشاره زهرا

ايرلديــــلار اتقــي التقـــادن آغــــــــلار گـــوزيله گئجه زماني
بير كوچه دن هر بيري قيتــــــدي مولا ايـــــونه طــرف نهاني
سلــــمانين الي حســـين الينـــــده بوذر اپاراردي مجتــباني
تك قويمــــادي مرتــــضاني اولدي هـــــمدم اله بيقراره زهرا

اچدي يوزونــــــي دويونــــجا گورـون خلوته او مهربان نگارين
گورموب او خزان اولان گلــــونده بير ذره نشـــانسين بهارين
آرتردي بو گورممـــــاخ علينين قلبينـــــدكي ســوزش نهانين
سسلندي بو ديد واپسينين سالدي دله مين شـــراره زهرا

ادامه مطلب
......

گوردي خزان لحيبي ائله سولدوروب گولون
ذوق و صفا علاقه كسوب لاله زاريدن
بيرقدر درد دل دئدي بيرقدر اغلادي
اسگيلمدي شرار دل پر شراريدن
زهراني بير محبتيله باسدي باغرينا
هجرانه توشه اخذ ائلدي وصل ياريدن
بيره سخلدي بير بيره داغلي سينه لر
آيلرلدي ايريلامنادي مولا فشاريدن
سسلندي فاطمه ديدار قالدي محشره
بو آيريليق عليني سالار اختياريدن
اي كاش اجل گله مني ده راحت ائليه
سنسيز نه خير عالم نا پايدارين
( دنيايه باخ علي اولومون آرزو ائدور
فرياد و آه گردش فلك گج مداريدن )



التماس دعا ...
89 | سيد شهاب الدين رستگار | United Kingdom - London | 12:00 - 26 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
شيعه بودن ني سياست بازي است
شيعه بودن مكتب خود سازي است

نميدونم چي بگم ولي خوشحالم امشب نوشته هاي با ارزش شما عزيزان را خوندم خيلي لذت بخش بود
به عنوان شاعر و مداح اهلبيت پيامبر اكرم (ص) اين نوشته هاتون استفاده بردم
اين دو روز آينده حتما" تو مراسم از نوشته هاي شما عزيزان استفاده ميكنم
در ضمن اگه مطلب يا شعر تركي يا فارسي در مداثي و مدايح حضرات چهارده معصوم داشتيد
بنده رو بي نصيب نگذاريد برام ايميل كنيد .

ايميل : shahab.rastgar@yahoo.com

گر گـــداي درگـــــه زهرا مـــــقام خويـــــــش را
بر سرير ســـلطنت بخشد عجب ديوانــــه است
خود شناس اي سائل از اين استان سر بر مدار
كين گدايي در جهان خود منصب شاهانه است


التماس دعا ....

90 | حسن جاويدي وحدتي | Iran - Borazjan | 08:40 - 27 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام برهمه عاشقان ائمه سلام الله عليهم كه بااطاعت ازايشان به افتخار بندگي خداوندنائل ميشوند بنده حقير اعتراف مي كنم هركس به اندازه توان علمي خود بايد در تبليغ علمي وعملي دين مبين اسلام يعني شيعه اثني عشري سهمي داشته باشد ولي از حق نمي توان گذشت كه نقش علماي رباني كه باعلوم اسلامي اشنه هستند مي تواند به عنوان فصل الخطاب همه موارد مبهم وتحريف شده تاريخي وسياسي را شرح دهند وبا اسناد ومنابع متقن وصحيح جهت راهنمائي وهدايت علاقه مندان موثر باشند درنتيجه جهاد علمي ما به جهاد عملي ميرسيم كه همان عبوديت واطاعت بزيري ازخداوندمتعال ميباشد
91 | فرهاد | Iran - Tehran | 15:01 - 29 ارديبهشت 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام با توجه به اينکه بعضي از اصحاب مثل حضرت سلمان . ابوذر ويا طلحه و زبير در مراسم تشييع جنازه حضرت زهرا سلام الله عليها شرکت کرده بودند چرا باز هم قبرحضرت مخفي است خصوصا طلحا و زبير با توجه با اينکه عداوت علي عليه السلام را در دل داشتندو چنگ جمل را به راه انداختند ؟با تشکر از مطالب ارزشمند شما .

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

علت مخفي بودن قبر اين بود كه خلفا ، اگر از محل قبر ، آگاهي پيدا مي‌كردند ، قبر مطهر را نبش مي‌كردند ! همانكاري كه معاويه ميخواست با قبر مطهر اميرمومنان علي عليه السلام بكند !

طلحه و زبير نيز در تشييع جنازه فاطمه زهرا سلام الله عليها حضور نداشتند ! تنها كساني حاضر بودند كه تا آخر عمر ، جزو شيعيان خالص حضرت به شمار مي‌آمدند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

92 | مرتضي فخري از تبريز | Iran - Tabriz | 15:18 - 01 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام

بي ريا هر كس بيايد بر عزاي فاطمه حاجت خود را بگيرد از خداي فاطمه

مي خواستم از زبان امام زمان يك شعري بنويسم

اي دفني گئجه زماني گيزلين ايّام وفاتي قبري ايتگين يانّام آنا اوت جهانه سالّام بير گون گلر انتقامون آلّام


باتشكر فراوان از فعّالان سايت اجرتون با حضرت زهرا
93 | مرتضي فخري از تبريز | Iran - Tabriz | 11:13 - 02 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسلام آقاي شماره 13 ؟؟؟ اگه گيرت بيارم ميدونم چيكارت كنم ؟؟؟ اگه نميفهمي بپرسي بهتره اگه دوست داشتي آدرس بزار رودر رو بحث كنيم من آماده هر گونه جواب گويي هستم
94 | مرتضي فخري از تبريز | Iran - Tabriz | 17:48 - 02 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
(اي حقيقي منتقم كيچدي جفا اندازه دن)(سرّتاخيرونده اخيار اولميان بيلمز نه وار)(انتقامين گل آنان زهرانين آل اشراردن)(برق شمشيرونده اشرار اولميان بيلمز نه وار)(نه ديوم نه چكدي زهرا امّت بيشرمدن)(سرّمكسونه هم اسرار اولميان بيلمز نه وار)(عصمت كبراني قنفذ وردي سالدي نطقدن)(سوز بيوكدرو قلبي هشيار اولميان بيلمز نه وار).....شعر از مرحوم سعدي زمان (حسيني)است بعداَ همه شعر را مينويسم


تسلاي دل داغدار حضرت مهدي صاحب زمان صلوات
95 | مرتضي فخري از تبريز | Iran - Tabriz | 17:23 - 05 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلا م سالروز وفات حضرت فاطمه ام ّالبنين (س) مادر حضرت ابوالفضل العبّاس (ع) را به پيشگاه ملكوتي حضرت صاحب الزمان روحي و ارواح العالمين (عج) تسليت عرض مينمايم .

ضمناً دوباره از آقاي شماره 13 در خواست مينمايم تا با بنده وارد بحث شود وگر نه من جور ديگري عمل مينمايم باتشكر
96 | محمد رستمي | Iran - Tabriz | 17:24 - 05 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
گوردي خزان لحيبي ائله سولدوروب گولون
ذوق و صفا علاقه كسوب لاله زاريدن
بيرقدر درد دل دئدي بيرقدر اغلادي
اسگيلمدي شرار دل پر شراريدن
زهراني بير محبتيله باسدي باغرينا
هجرانه توشه اخذ ائلدي وصل ياريدن
بيره سخلدي بير بيره داغلي سينه لر
آيلرلدي ايريلامنادي مولا فشاريدن
سسلندي فاطمه ديدار قالدي محشره
بو آيريليق عليني سالار اختياريدن
اي كاش اجل گله مني ده راحت ائليه
سنسيز نه خير عالم نا پايدارين
( دنيايه باخ علي اولومون آرزو ائدور
فرياد و آه گردش فلك گج مداريدن )

97 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | 04:14 - 06 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
برادران و سروران عزيز آقايان مرتضي فخري و محمد رستمي
شماره 13 عمري، غلط کرد و به قبر خطاب خنديد. الان هم گورش را گم کرده رفته معبد عثمان، درحال سجده است در برابر ابوبکر.
انشاالله شما دهان اربابش را در رياض و تل‌آويو خرد کنيد.
يا علي
98 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | 16:09 - 06 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام عليکم

خطاب به برادران عزيز و گرامي
برادران مرتضي فخري و محمد رستمي :

قارداشلار کيفيز نجدي؟
ماشاءالله سيز ولايتلي شيعه سيز الحمدلله
سيزين وروديزي بو نوراني سايتين ايچينه خوش آمد دييرم
الله تعالي سيزين ايکيزه سلامتليق ورسين انشاءالله
انشاءالله امام زمان رکابينده اولاسوز
منيم ايميليم
hoseini142005@yahoo.com

قارداشلار منده سيزيلن همشري ام
الله سيزه با عزت عمر و سلامتليق ورسين انشاءالله

الله امانينده
يا حق
99 | لاله | Malaysia - Johor Bahru | 15:12 - 10 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
از قديم گفتن عدد 13 نحسه!

به اين جناب پرواز تاآزادي بايد عرض كنم كه اگر اهل كتاب و مطالعه بود حتما تا حالا فهميده بود كه تنها ديني در دنيا كه به عقيده ي دوست و دشمن كاملا اسناد تاريخي داره اسلام هست! اگر ما مسلمانها در تاريخ وفات دختر پيامبرمون چند روز اختلاف داريم مسيحيا و يهوديا و ... تاريخ دقيق سال و قرن وفات پيامبرشونو هم نميدونن! تنها ديني كه تمام وقايع اون به دقت تو تاريخ ثبت شده اسلام هست.

يه آيه ي قرآن هست كه خيلي زيبا احوال اينجور آدما رو بيان ميكنه:
صم بكم عمي فهم لا يعقلون!
100 | مرتضي فخري | Iran - Tabriz | 11:15 - 11 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام : فرا رسيدن سالروز ولادت دخت نبي مكرم اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)را خدمت دوستداران آن حضرت تبريك عرض مينمايم من كيم جان جهان ممدوحه جان آفرينم مادر توحيدو بانوي سماوات و زمينم شمع جمع پنج تن جان ولايت ركن دينم كوثر و توحيدو قدر و هل اتي و يا و سينم من كيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم) (من به روي خلق در از نور داور باز كردم من به خنده عقده از قلب پيمبر باز كردم من طناب خصم را ازدست حيدر باز كردم من تن تنها طرفدار امام المتقينم من كيم زهراي اطهر.................) براي سلامتي و تعجيل ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) صلوات مهدوي
101 | مرتضي فخري | Iran - Tabriz | 17:11 - 11 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام و عصر بخير جناب آقاي رستمي بنده مشتاق ديدار جنابعالي ميباشم شما با اين شعر مرحوم ذهني زاده روح مرا تازه تر كرديد ان شاا... در آينده نچندان دور همديكر را مي بينيم (ضمناً اگر آدرس جلسات هفتگي هيئتتون رو بديد متشكر ميشوم
102 | مرتضي فخري | Iran - Tabriz | 17:34 - 11 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
قائل اولميا كيم سنه يانار ناريده ايا والي الولي
بو سوزه منيم عمده مدركيم ماجراي معراجدور بلي
باب جنتي دوگدي مصطفي عدندن صدا گلدي يا علي
يعني اذن باغ بهشتدور حبّ مرتضي يا اباالحسن
103 | طالب | Iran - Urmia | 12:40 - 14 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
چرا فاطمه رضى الله عنها شبانه دفن شد؟ شيعه مي گويد دليل اين بود که ايشان نمي خواست حضرت ابوبکر و عمر در تشييع جنازه شرکت داشته باشند و به اين وسيله نفرت خود را از آن دو اعلان کردند! اهل سنت مي گويد: دليل اين نبود! زيرا رسول الله صلي الله عليه وسلم هم در شب به خاک سپرده شدند و حضرت عايشه و ابوبکر و عثمان هم شبانه دفن شدند! پس اين يک رخداد عادي بود اما شيعه عادتا، دوست دارد داستانهاي خيالي ببافد تا دليلي براي دروغ هاي خود بيابد! در حديث صحيح آمده که رسول الله صلي الله عليه وسلم مرتبآ به عيادت بيماري ميرفتند، روزي خواستند به ديدن مريض بروند که مردم گفتند يا رسول الله آن شخص ديشب وفات يافت و شبانه دفنش کرديم. فرمودند: چرا بمن خبر نداديد عرض کردند شب بود و هوا تاريک و ظلماني، راضي به زحمت شما نشديم! پس مرده را در شب دفن کردن، (البته اگر حقوق مرده چيزي مثل نماز جنازه، يا غسل وغيره رعايت شود)، هيچ اشکال شرعي ندارد و يک کار عادي است! بلکه گاهي اوقات بهتر است مرده در شب دفن شود چون در آن فوايدي است. مثل راحت کردن مردم بزرگ و مهم، از يک وظيفه اجتماعي و کفايي. و حديث هم داريم که اکرام مرده، زود دفن کردن است پس هرچه زودتر بهتر. و حديث داريم که رسول الله فرمود مرده را زود دفن کنيد چرا اگر خوب باشد زودتر به جايش برسد اگر بد باشد از شرش راحت شويد. دوما، بودن جسد در خانه، چون جلوي چشم است، افراد خانه خصوصاً زن يا کودک را سخت مي آزارد و درد آنها را دو چندان مي کند پس همان به که زود تر از جلوي چشم زنان و کودکان دور شود. حضرت فاطمه، مادر چند بچه کوچک بودند! در آن محيط و خانه کوچک، يک شب ديگر کودکان و زنان فاميل را آزار مضاعف دادن، پسنديده نبود! پس بردند دفنش کردند! و علتي که شيعه ذکر مي کند حرف مفتي بيش نيست! و فراموش نکنيم که معماران تمدن اسلامي، که علي خود يکي از آنها بود، پس از وفات رسول الله يعني همان شش ماه اولي که در آن فاطمه وفات کرد، سخت مشغول بودند. از يک طرف جنگ با روم از يک طرف ديگر جنگ با قبايل عرب از طرف سوم ظهور پيامبران دروغين از طرف چهارم ترس از هجوم دشمنان به مدينه از طرف پنجم ترس از رفتار مردم مکه از طرف ششم جمع آوري قرآن و و و و و و اينها همه دست به دست هم داده بودند! و آنها و از جمله حضرت علي، سخت گرفتار و مشغول بودند! و ديگر نمي توانستند مثل شيعه هاي امروز کارهاي مهم را تعطيل کنند و سوم و هفتم و چهلم بگيرند و سينه بزنند و مثل جنازه خميني، جسد حضرت فاطمه را هم 5 روز روي زمين معطل کنند و مردم را از سراسر عربستان جمع کنند و ميلياردها پول و ساعت ها زندگي مردم را هدر دهند. اگر چنين مي کردند! اسلام در همان مدينه مدفون ميشد و نورش به سراسر جهان نمي رسيد. صحابه و از جمله علي ميدانستند که کار مهم و مهم تر و مهم ترين کدام است! پس علي فاطمه را شبانه دفن کرد تا صبح، ابوبکر و عمر و خودش به کارهاي مهم تري بپردازند! و پرداختند و نتيجه جلوي چشم ماست. نتيجه حکومت سي ساله خلفاي راشدين جلوي چشم ماست و نتيجه مرده پرستي شيعيان ايران و حکومت سي ساله ملايان، و تشييع جنازه با شکوه يک هفته اي خميني هم جلوي چشم ماست! که با وجود نفت و گاز يک زندگي بخور و نمير داريم! تازه اگر بخواهيم آب هم بخوريم بايد از کفار اجازه بگيريم! و آنها در صدر اسلام، در همين مدت سي ساله، دو ابرقدرت را از بين بردند و خود ابرقدرت شدند. بزرگان دين در زمان ما هم هميشه وصيت مي کنند که ما را زود دفن کنيد و تشييع جنازه مفصل نگيريد! اين شيخ آلباني محدث بزرگ قرن ماست که وصيت کرد وقتي مردم اگر بچه هايم، در شهر ديگري بودند به آنها خبر مرگ مرا ندهيد الا بعد از دفن، تا مبادا احساسات بر آنها غلبه کند و شما را مجبور کنند که مرا دفن نکنيد و منتظر آمدنشان بمانيد. و اين مفتي رشيد احمد از باقيمانده علماي بزرگ هند است که هزاران هزار هوادار و پيرو داشت! اما فاصله بين مرگ تا خاکسپاري او فقط 3 ساعت بود! خودش اينطور وصيت کرده بود. اگر صبر ميکردند هزاران هزار نفر به تشييع جنازه او ميرفتند. اصرار اين بزرگان در زمان ما چيزي نيست جر زنده کردن روش صدر اسلام و دور شدن از رسومات جاهليت! که متاسفانه شيعه و سني به آن امروزه گرفتارند! گفتم در سدر اسلام مردم اينقدر وقت و مال براي دفن مرده هزينه نمي کردند که ما مي کنيم! البته در جاهليت، عربها مثل امروز عمل ميکردند!! يک شاعر زمان جاهليت خطاب به زنش مي گويد اي ام فلان! وقتي که مردم موهايت را بکن و لباست را پاره کن و خوب به سينه بکوب. اين کار را امروز کي مي کند؟!! ما!! بلکه بيشتر، که حتي قمه و زنجير هم به خود ميزنيم! هر چه انسان از دين دورتر باشد کارهاي احمقانه بيشتري مي کند مثلاً: اهالي افريقاي جنوبي اين روزها رسم عجيبي دارند !! مرده خود را قبل از دفن با هواپيما يا هلي کوپتر بالاي شهر طواف ميدهند! و به مرده لباس فاخر مي پوشانند! اينها همه کارهاي شيطاني است و ما نبايد بر اساس کارهاي احمقانه امروز خود ، درباره رفتار صحابه قضاوت کنيم و به حضرت علي ايراد بگيرم که چرا براي فاطمه تشييع جنازه باشکوه نگرفت! و مردم سينه و زنجير و قمه نزدند! يا چون به حضرت علي نمي توانيم ايراد بگيريم پس داستان خيالي ببافيم که خود فاطمه نخواست تشييع جنازه، مفصل باشد، تا به همين وسيله اعتراض کرده باشد به خليفه وقت!

پاسخ:

!!!

جناب طالب !

بهتر است به جاي كپي پيست ، به نظراتي كه در همين سايت تكرار شده و بارها جواب داده‌ايم و همين مقاله سري بزنيد تا ببينيد آيا ما اصلا سخنان خود را نقل كرده‌ايم ، يا نظر و سخنان علماي اهل سنت را ! تا بدانيد كه كساني كه چنين مطالبي را در جواب سايت ما ارائه مي‌كنند ، در واقع سر خود و ديگران را كلاه گذاشته‌اند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

104 | مرتضي فخري | Iran - Tabriz | 14:17 - 15 خرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب طالب:

شما بهتر است يك سري هم به كتب خودتون مراجعه كنيد واز نوشتن و گفتن اينجور اراجيف در اين سايت هم خود داري فرمائيد
105 | مرتضي فخري | Iran - Tabriz | 16:55 - 05 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام ولادت با سعادت حضرت اميرالمومنين علي بن ابي طالب (ع)را تبريك ميگويم:

نازد به خودش خدا كه حيدر دارد
درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله
صد بار اگر كعبه ترك بردارد



اي شهنشه ملك لافتي روح كبريا ياابالحسن
اي سپهر عزّوجلالته مهر پر ضيا ياابالحسن

دست قدرته خالق جهان ،خلقتونده ايلوبدي شاهكار
تك به تك هامي خوي و خصلتين اهل عالمه ائتدي آشكار
علم ودانش و قدرتين خدا سنله ايتدي عالمده انتشار
اي اولان امير جهانيان مير نه سما ياابالحسن

سن كيمي هاني شاه محتشم باب جنّت اولسون ولايتي
كيمده وار بيله رتبه تا اولا كعبه تك مكاندا ولادتي
مقدم شريفندن اخذ ايدوب بيت حق بو فيض و شرافتي
مسلمينه قبله اولوب اودور خانه خدا ياابالحسن

قائل اولميه كيم سنه يانار ناريده ايا والي الولي
بو سوزه منيم عمده مدركيم ماجراي معراجدور بلي
باب جنّتي دوگدي مصطفي عدندن صدا گلدي يا علي
يعني اذن باغ بهشتدور حبّ مرتضي ياابالحسن

سلامتي و تعجيل ظهور يگانه مصلح عالم بشريت و سلامتي تمامي پدر و مادران عزيزمان صلوات
106 | مرتضي فخري | Iran - Tabriz | 13:37 - 13 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
آي بر ؟؟؟ لعنت - بر ؟؟؟ لعنت - بر ابوجهل لعنت - بر ابوسفيان لعنت - بر آل زياد لعنت - برآل مروان لعنت - بر مروان ابن حكم لعنت - بر ابن ملجم لعنت ؟؟؟ بر دشمنان مولاعلي لعنت - بر شريح قاضي لعنت - بر ابن زياد هم لعنت - بر يزيد و آل يزيد لعنت - بر دشمنان خدا لعنت - بر دشمنان ائمه لعنت - ؟؟؟يك صلوات جهت شادي روح حضرت صديقه طاهره (س)بفرست خوب خستگيت در رفت شروع كنيم بامن بگو - ؟؟؟ لعنت حق بر عدوان علي رحمت حق بر محبان علي
107 | مرتضي فخري | | 10:27 - 14 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با عرض سلام و عرض تسليت به مناسبت فرا رسيدن سالروز شهادت حضرت امام موسي كاظم (ع) اين روز را به تمامي شيعيان جهان تسليت عرض مينمايم. ضمناً از مدير سايت سوالي داشتم آن هم اين است كه چرا به جاي اشخاص علامت سوال گذاشتيد

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

نظراتي كه به صورت مستقيم اهانت به بزرگان اهل سنت و يا شيعه باشد ، (در صورتي كه ما متوجه شويم و از زير دست ما در نرود !) بر روي سايت قرار نمي‌گيرد و يا قسمتي از آن كه قابل علني كردن نيست ، به صورت علامت سوال در مي‌آيد!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

108 | مرتضي فخري | | 24:22 - 15 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر







موجبات شهادت امام موسي كاظم (ع)

" انتم الصراط الاقوم و السبيل الاعظم و شهداء دارالفناء و شفعاء دارالبقاء. (1)؛ شما راست ‏ترين راه ها و بزرگترين شاهراه ها هستيد. شما شهيدان اين جهان و شفيعان آن جهانيد.

همه ائمه اطهار عليهم السلام به استثناى وجود مقدس حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه كه در قيد حيات هستند، شهيد از دنيا رفته‏اند؛ هيچ يک از آنها با مرگ طبيعى و با اجل طبيعى و يا با يك بيمارى عادى از دنيا نرفته‏اند، و اين يكى از مفاخر بزرگ آنهاست. خود آنان هميشه آرزوى شهادت در راه خدا را داشتند كه ما مضمون آن را در دعاهايى كه آنها به ما تعليم داده‏اند و خودشان مى‏خوانده‏اند مى‏بينيم. على عليه السلام مى‏فرمود: "من تنفر دارم از اين كه در بستر بميرم، هزار ضربه ‏شمشير بر من وارد بشود بهتر است از اين كه آرام در بستر بميرم." و ما نيز در دعاها و زياراتى كه قرائت مى‏كنيم يكى از فضائل ائمه را به اين نام يادآوري مي کنيم كه آنها از زمره شهدا هستند و شهيد از دنيا رفته‏اند.

در اصطلاح، «شهيد» لقب وجود مقدس امام حسين عليه السلام است و ما معمولا ايشان را به لقب‏«شهيد» مى‏خوانيم: «الحسين الشهيد». همان طور كه لقب امام ششم را‏ «جعفرالصادق‏» و لقب امام موسى بن جعفر را ‏« موسى الكاظم‏» مى‏گوييم ، لقب سيدالشهداء نيز« الحسين الشهيد» است. ولى اين بدان معنى نيست كه ائمه ديگر ما شهيد نشده‏اند. همان طور كه اگر موسى بن جعفر را ‏«الكاظم‏» مي ناميم معنايش اين نيست كه ساير ائمه" كاظم" نبوده‏اند -"كاظم‏" يعنى كسى كه بر خشم خود مسلط است- ، يا اگر به امام هشتم مى‏گوييم «الرضا» معنايش اين نيست كه ديگران مصداق‏«الرضا» نيستند، و يا اگر امام ششم را «الصادق‏» مي ناميم ، معنايش اين نيست كه ديگران العياذ بالله صادق نيستند.


تاثير مقتضيات زمان در شكل مبارزه

اينجا اين سوال مطرح مي شود كه چرا ساير ائمه را "شهيد" مي گوييم؟ با اين که بر اساس اسناد تاريخي ايشان در مقابل دستگاه هاى جور زمان خودشان قيام نكرده و شمشير نكشيده اند؟ و ظاهر سيره ‏شان نشان مى‏دهد كه روش ايشان با روش امام حسين(ع) متفاوت بوده است.

اين که ما تصور کنيم ساير ائمه با روش امام حسين(ع) در اين جهت اختلاف و تفاوت داشته است، تصور غلطي است. اين هم که برخي فکر مي کنند بناي امام حسين عليه السلام بر مبارزه با دستگاه جور زمان خود بود ولى ساير ائمه بناي مبارزه را نداشتند، تفکر نادرستي است. امكان ندارد مقام مقدس امام با دستگاه ظلم و جور زمان خودش سازش كند و خودش را با آن منطبق كند؛ بلكه هميشه با آنها مبارزه مى‏كند. تفاوت در اين است كه شكل مبارزه فرق مى‏كند. يك وقت مبارزه علنى است و اعلان جنگ مي شود؛ و وقتي ديگر، مبارزه هست ولى نوع مبارزه فرق مى‏كند. يعني مقتضيات زمان در شكل مبارزه تاثير مي گذارد. هيچ وقت مقتضيات زمان در اين جهت نمى‏تواند تاثير داشته باشد كه در يك زمان سازش با ظلم جايز نباشد ولى در زمان ديگر جايز باشد. در واقع سازش با ظلم در هيچ زمانى و در هيچ مكانى و به هيچ شكلى جايز نيست، اما ممكن است شكل مبارزه فرق كند. تاريخ ائمه اطهارعموماً حكايت مى‏كند كه هميشه در حال مبارزه بوده‏اند. اگر مى‏گويند مبارزه در حال تقيه، مقصود سكون و بى تحركى نيست.« تقيه‏» از ماده ‏«وقى‏» است، مثل تقوا كه از ماده ‏«وقى‏» است. تقيه معنايش اين است که به شكل مخفيانه‏ و در يك حالت استتار از خود دفاع كردن؛ نه دست از مبارزه برداشتن.

همه ائمه اطهار اين افتخار را دارند كه در زمان خودشان با هيچ خليفه جورى سازش نكردند و هميشه در حال مبارزه بودند. ايشان در مقابل خلفايي نظير عبدالملك مروان، اولاد عبدالملك، پسرعموهاى عبدالملك، بنى العباس، منصور دوانيقى، ابوالعباس سفاح، هارون الرشيد، مامون و متوكل و ... که از بدنام‏ ترين افراد تاريخ هستند، ايستادند و به انحاء مختلف مبارزه نمودند. اگر مقاومت ائمه اطهار در مقابل اينها نبود، و اگر ايشان فسق ها و انحراف هاى آنان را برملا نمى‏كردند و غاصب بودن و نالايق بودن آنها را به مردم تذکر نمى دادند‏، امروز ما هارون و مخصوصاً مامون را در رديف قديسين مى‏شمرديم. اگر ائمه، باطن مامون را آشكار نمى‏كردند و وى را معرفى نمى‏نمودند، مسلما امروز او يكى از قهرمانان بزرگ علم و دين در دنيا تلقى مى‏شد.

در اين مقاله بحث ما در زمينه عواملي است که موجبات شهادت امام موسى بن جعفرعليهماالسلام را فراهم نموده است. البته در اين كه موسى بن جعفرعليهماالسلام به شهادت رسيده، از مسلمات تاريخ است. بنا بر معتبرترين و مشهورترين روايات، موسى بن جعفرعليهماالسلام چهار سال در كنج ‏سياه چالهاى زندان به سر برد و در زندان هم به شهادت رسيد.


امام در زندان بصره

امام فقط در يك زندان محبوس نبود، بلکه در زندان هاى متعدد به سر برد. ايشان را از اين زندان به آن زندان منتقل مى‏كردند، و راز مطلب اين بود كه در هر زندانى كه امام را مى‏بردند، پس از اندك زماني زندانبان مريد امام مى‏شد. اولين حبس امام در هفتم ماه ذى الحجه سال 178، از زندان بصره آغاز گرديد. امام را تحويل عيسى بن جعفربن ابى جعفر منصور، - نوه منصور دوانيقى- والى بصره دادند. او يك مرد عياش و شرابخوار، و اهل رقص و آواز بود. مدتى که از زنداني بودن امام گذشت، كم كم عيسى بن جعفر علاقه ‏مند و مريد امام شد.عيسي بن جعفر بر اساس تبليغات حکومت تصور مى‏كرد كه امام کاظم (ع) مردى ‏ياغى است كه مدعى خلافت است، ولي پس از چندي همجواري با امام دريافت که ايشان نه تنها دل به دنيا نبسته است بلکه غرق در معنويت است. و اگر مساله خلافت ‏براى ايشان مطرح است از جنبه معنويت مطرح است نه اين كه يك مرد دنيا طلب باشد. همين مسائل باعث شد که وضع تغيير کند و عيسي دستور داد اتاق بسيار خوبى در اختيار امام قرار دادند و رسماً از امام پذيرايى مى‏كرد. از آن طرف هارون محرمانه به عيسي پيغام داد كه امام را بکشد. عيسي جواب داد که چنين كارى نمى‏كند. پس از اين که هارون براي اجراي دستورش فشار زيادي آورد؛ عيسي نامه اي به خليفه نوشت كه "دستور بده زنداني را از من تحويل بگيرند والا او را آزاد مى‏كنم، من نمى‏توانم چنين مردى را به عنوان يك زندانى نزد خود نگاه دارم." و البته چون عيسي بن جعفر پسرعموى خليفه و نوه منصور بود، براي حرفش احترام قائل بودند.


امام در زندان هاى مختلف

بالاخره امام را از بصره به بغداد آوردند و تحويل فضل بن ربيع دادند. فضل بن ربيع، پسر« ربيع‏» حاجب -دربان- معروف است. (2) پس از مدتي فضل هم به امام علاقه ‏مند شد و وضع امام را تغيير داد که وضع بهترى بود. جاسوسان به هارون خبر دادند كه موسى بن جعفر در زندان فضل بن ربيع به خوشى زندگى مى‏كند، در واقع زندانى نيست و مثل ميهمان است. هارون امام را از او گرفت و تحويل فضل بن يحياى برمكى داد. فضل بن يحيى هم بعد از مدتى شروع به خوشرفتاري با امام كرد كه هارون خيلى خشمگين شد و جاسوس فرستاد که تحقيق كنند؛ و چون ديدند که جريان صحت دارد، هارون امام را از او نيز تحويل گرفت و فضل بن يحيى مغضوب واقع شد. پس از آن يحيى برمكى پدر فضل، براى اين كه مبادا به سبب سرپيچي پسرانش از اوامر هارون از چشم هارون بيافتند، در مجلسى سر زده نزد هارون رفت و گفت: اگر از پسرم تقصيري سر زده، من حاضرم اوامر شما را اطاعت كنم؛ پسرم توبه كرده است، او را ببخشيد. يحيي پس از آن که دل هارون را به دست آورد، به بغداد آمد و امام را از پسرش تحويل گرفت و تحويل زندانبان ديگرى به نام سندى بن شاهك داد كه گفته مي شود مسلمان نبود. در زندان او خيلى بر امام سخت گذشت، و امام در زندان او هيچ روى آسايش نديد.


در خواست هارون از امام

در آخرين روزهايى كه امام زندانى بود و تقريباً يك هفته بيشتر به شهادت ايشان باقى نمانده بود، "هارون" يحيى برمكى را نزد امام فرستاد و با نرمي و ملايمت به او گفت از طرف من به پسرعمويم سلام برسان و به او بگو بر ما ثابت ‏شده كه تو گناهى و يا تقصيرى نداشته‏اي ولى متأسفانه من قسم خورده‏ام كه تا تو اعتراف به گناه نكنى و از من تقاضاى عفو ننمايى، تو را آزاد نكنم؛ البته لازم نيست هيچ كس هم ‏بفهمد. همين قدر که در حضور همين يحيى اعتراف كني کافي است، چرا که من نمي توانم سوگند خود را بشکنم.

امام آن روح مقاوم و بزرگ، به يحيي پاسخ مي دهد:« به هارون بگو از عمر من ديگر چيزى باقى نمانده است‏» و پس از يك هفته امام را مسموم نمودند.


علت دستگيرى امام
چرا هارون دستور دستگيري امام را داد؟ پاسخ روشن است: خليفه به موقعيت اجتماعى امام حسادت مى‏ورزيد و احساس خطر مى‏كرد، او براي حکومتش احساس امنيت نداشت. زماني كه هارون تصميم مى‏گرفت ولايتعهدي را براى پسرش امين، و بعد از او براى ديگر پسرانش مامون و مؤتمن تثبيت كند؛ علما و برجستگان شهرها را دعوت مى‏نمود تا همگي در آن سال به مكه بروند چرا كه مى‏خواست در آنجا از همه بيعت ‏بگيرد. اما براي چنين برنامه اي مانعي بزرگ وجود داشت و آن مانع امام کاظم عليه السلام بود. آن كسى كه اگر در آن جمع حضور مي داشت و چشمها به او مي افتاد، اين فكر در اذهان ايجاد مى‏شد که آن كسي که ‏براى خلافت لياقت دارد امام کاظم عليه السلام است و در اينجا قطعا نقشه هاي هارون به هم مي خورد. پس وقتى كه به مدينه آمد، دستور زنداني کردن امام را داد.

در تاريخ آمده است که يحيى برمكى به اطرافيانش گفت: من گمان مى‏كنم خليفه ظرف امروز و فردا دستور بدهد موسى بن جعفر را توقيف كنند. گفتند چطور؟ گفت: من همراهش بودم كه به زيارت حضرت رسول در مسجدالنبى رفتيم، وقتى كه خواست‏ به پيغمبر سلام بدهد، ديدم اين گونه سلام مى‏گويد: السلام عليك يا ابن العم يا رسول الله. بعد گفت: من از شما معذرت مى‏خواهم كه مجبورم فرزند شما موسى بن جعفر را توقيف كنم.

بالاخره هارون دستور داد جلادهايش به سراغ امام بروند. اتفاقا امام در خانه نبود. ايشان به مسجد پيغمبر رفته بود. سربازها به مسجد رفتند و وقتى وارد شدند كه امام در حال نماز بود. مهلت ندادند كه موسى بن جعفر نمازش را تمام كند، در همان حال نماز، ايشان را كشان كشان از مسجد پيغمبر بيرون بردند كه حضرت نگاهى به قبر رسول اكرم كرد و عرض كرد: السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا جداه، ببين امت تو با فرزندان تو چه مى‏كنند؟!

چرا هارون اين اعمال را انجام داد؟ مگر امام قيامي بر پا کرده بود؟ از مسلمات تاريخ است که ايشان قيام نکرده بود ولي وجود خود امام براي هارون و حکومتش خطر داشت، چون خليفه مى‏خواست براى ولايتعهدي فرزندانش بيعت‏ بگيرد؛ هارون نگران بود که امام اعلام نمايد هارون و فرزندانش غاصب خلافتند.

چگونگي شهادت امام موسي كاظم (ع)

آخرين زندان امام، زندان سندى بن شاهك بود، كه يك مرد غير مسلمان بوده است. سندي از آن كسانى بود كه هر چه به او دستور مى‏دادند، به شدت اجرا مى‏كرد. امام را در يك سياهچال جاي دادند. بعد هم تلاش بسيار نمودند تا تبليغ كنند كه امام به مرگ طبيعي از دنيا رفته است. نوشته‏اند كه يحيى برمكى براى اين كه پسرش فضل را تبرئه كرده باشد، به هارون قول داد كه آن وظيفه‏اى را كه ديگران انجام نداده‏اند خودش انجام دهد. وقتي سندى را ديد او را شناسايي نمود و کشتن امام کاظم عليه السلام را از وي درخواست نمود، و البته او هم پذيرفت. يحيى زهر خطرناكى را فراهم كرد و در اختيار سندى قرار داد. او نيز زهر را آن را در خرمايى تعبيه نمود و خرما را به امام خوراند و بعد هم فوراً شهود را حاضر كردند؛ علماى شهر و قضات را دعوت نمودند، و حضرت را نيز در جلسه حاضر كردند و هارون گفت: ايهاالناس! ببينيد اين شيعه‏ها چه شايعاتى در مورد موسى بن جعفر رواج مى‏دهند و مى‏گويند: موسى بن جعفر در زندان ناراحت است، موسى بن جعفر چنين و چنان است. ببينيد او كاملاً سالم است. تا حرفش تمام شد حضرت فرمود: « دروغ مى‏گويد. همين الآن من مسموم شده ام و از عمر من دو سه روزى بيشتر باقى نمانده است.» اينجا تيرشان به سنگ خورد. به همين دليل بعد از شهادت امام، پيکر مطهر ايشان را در كنار جسر- پل- بغداد نهادند، و مرتب مردم را مى‏آوردند كه ببينيد! آقا سالم است، عضوى از ايشان شكسته نيست، سرشان هم كه بريده نيست، گلويشان هم كه سياه نيست. در نتيجه اعلام کنند که ما امام را نكشته ايم، بلکه به اجل خودش از دنيا رفته است.


بُشر حافى و امام كاظم عليه السلام


روزى امام از كوچه‏هاى بغداد عبور مي کرد. از خانه‏اى صداى رقص و پايکوبي بلند بود. اتفاقاً در همان زمان خادمه‏اى از منزل بيرون آمد در حالى كه آشغال هايى همراهش بود و گويا مى‏خواست‏ بيرون بريزد. امام به او فرمود: صاحب اين خانه آزاد است ‏يا بنده؟ خادمه گفت: اين جا خانه‏ « بشر» يكى از رجال، اشراف و اعيان است؛ همانا كه آزاد است.امام فرمود: بله، آزاد است؛ اگر بنده بود كه اين سر و صداها از خانه‏اش بلند نبود.امام اين سخن را فرمود و رفت. خادمه به منزل بازگشت. چون غيبتش طولاني شده بود، بشر از او پرسيد چرا معطل كردى؟ خادمه گفت: مردى مرا به حرف گرفت و سؤال عجيبى از من پرسيد. بشر گفت چه سوالي؟ از من پرسيد كه صاحب اين خانه بنده است ‏يا آزاد؟ گفتم البته كه آزاد است. بعد هم گفت: بله، آزاد است، اگر بنده مى‏بود كه اين سر و صداها از خانه اش بيرون نمي آمد. بشر گفت: آن مرد چه نشانه‏هايى داشت؟ وقتي خادمه علائم و نشانه‏ها را گفت، بشر فهميد كه موسى بن جعفر است. پرسيد: از كدام سمت رفت؟ بشر در حالي که پايش برهنه ‏بود، به خود فرصت نداد كه برود كفشهايش را بپوشد، براى اين كه ممكن بود امام را پيدا نكند. با پاى برهنه بيرون دويد و خودش را به موسي بن جعفر رسانيد. سپس خود را به پاي امام انداخت و عرض كرد: شما چه گفتيد؟ امام فرمود: من اين را گفتم. بشر فهميد كه مقصود چيست. گفت: آقا! من از همين ساعت مى‏خواهم بنده خدا باشم؛ و واقعاً هم راست گفت. از آن ساعت ديگر بنده خدا شد. و به اين علت که پابرهنه به دنبال حضرت دويد به بشر حافي - بشر پا برهنه- مشهور گشت.
بايد دقت نمود که اين اخبار به گوش خليفه هم مي رسيد. هارون از اين همه نفوذ کلام امام در بين مردم هراسناک بود و احساس خطر مى‏كرد، و مى‏گفت: او نبايد باشد،« وجودك ذنب‏» بودن تو از نظر من گناه است. البته امام هم در عين حال از روشن كردن شيعيان و محارم خود هيچ كوتاهى نمى‏كردند، و جريان را به آنها مى‏گفتند تا حقيقت ماجرا بر همه آشکار شود.


سخن مامون


عملکرد مامون به گونه اي بوده است كه بسيارى از مورخين او را شيعه مى‏دانند، و مى‏گويند از علماى شيعه بوده است. اين مرد مباحثاتىمنطقي با علماى اهل تسنن داشته است كه در متن تاريخ ضبط است. چند سال پيش يك قاضى سنى اهل تركيه‏اى كتابى نوشته بود كه به فارسى نيز ترجمه شد به نام ‏« تشريح و محاكمه درباره آل محمد». در آن كتاب، مباحثه مامون با علماى اهل تسنن درباره خلافت ‏بلا فصل حضرت امير(ع) نقل شده است. نوشته‏اند زماني خود مامون گفت: اگر گفتيد چه كسى تشيع را به من آموخت؟ گفتند چه كسى؟ گفت: پدرم هارون. من درس تشيع را از پدرم هارون آموختم. گفتند: پدرت هارون كه با شيعه و ائمه شيعه از همه دشمن‏تر بود. گفت: در عين حال قضيه از همين قرار است. در يكى از سفرهايى كه پدرم به حج رفت، ما همراهش بوديم. من بچه بودم، همه به ديدنش مى‏آمدند، مخصوصاً مشايخ، معاريف و كبار. دستور داده بود هر كسى كه مى‏آيد، اول خودش را معرفى كند، يعنى اسم خودش و پدرش و اجدادش را تا جد اعلايش بگويد تا خليفه بشناسد كه او از قريش است ‏يا از غير قريش؛ و اگر از انصار است، ‏خزرجى است ‏يا اوسى. هر كسى كه مى‏آمد، اول دربان نزد هارون مى‏آمد و مى‏گفت: فلان كس با اين اسم و اين اسم پدر و غيره آمده است. روزى دربان آمد گفت آن كسى كه به ديدن خليفه آمده است مى‏گويد: "بگو موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب." تا اين را گفت، پدرم از جا بلند شد، گفت: بگو بفرماييد، و بعد گفت: همان طور سواره بيايند و پياده نشوند؛ و به ما دستور داد كه از ايشان استقبال كنيم. ما رفتيم. مردى را ديديم كه آثار عبادت و تقوا در ظاهرش كاملا هويدا بود. نشان مى‏داد كه از آن عباد است. سواره بود كه مى‏آمد، پدرم از دور فرياد كشيد: شما را سوگند مى‏دهم كه همين طور سواره نزديك بياييد، و او چون اصرار زياد پدرم را ديد يك مقدار روى فرش ها سواره آمد. به امر هارون دويديم ركابش را گرفتيم و او را پياده كرديم. هارون وى را بالا دست‏ خودش نشاند و مؤدب نشست، و بعد سؤال و جواب هايى كرد:

- عائله ‏تان چند نفرند؟ معلوم شد عائله‏اش خيلى زياد است.

- وضع زندگيتان چطور است؟ امام پاسخ دادند.

- عوايدتان از کجا تأمين مي شود؟

پس از اين سوال و جواب ها وي رفت. وقتى خواست ‏برود پدرم به ما گفت: بدرقه كنيد، در ركابش برويد. و ما به امر هارون تا در خانه‏اش در بدرقه‏اش رفتيم، كه او آرام به من گفت تو خليفه خواهى شد و من يك توصيه بيشتر به تو نمى‏كنم و آن اين كه با اولاد من بدرفتارى نكن.

ما نمى‏دانستيم اين كيست. برگشتيم. من از همه فرزندان ناراحت تر بودم، وقتى خلوت شد به پدرم گفتم اين كى بود كه تو اين قدر او را احترام كردى؟ خنده‏اى كرد و گفت: اگر راستش را بخواهى اين مسندى كه ما بر آن نشسته‏ايم مال اينهاست. گفتم آيا به اين حرف اعتقاد دارى؟ گفت: اعتقاد دارم. گفتم: پس چرا واگذار نمى‏كنى؟ گفت: مگر نمى‏دانى "الملك عقيم"؟ تو كه فرزند من هستى، اگر بدانم كه مدعى من مي شوى، آنچه را كه چشمهايت در آن قرار دارد از روى تنت ‏بر مى‏دارم.

پس از مدتي هارون شروع کرد به صله دادن. پول هاى گزاف براي افراد مى‏فرستاد، پول هايي به ميزان پنج هزار دينار زر سرخ، چهارهزار دينار زر سرخ و غيره. من فکر کردم لابد پولى كه براى اين مردى كه اين قدر برايش احترام قائل است مى‏فرستد خيلى زياد خواهد بود. ولي ديدم كمترين پول را براى او فرستاد؛ يعني دويست دينار. سؤال كردم که علت اين کار چيست؟ گفت: مگر نمى‏دانى اينها رقيب ما هستند. سياست ايجاب مى‏كند كه اينها هميشه تنگدست‏ باشند و پول نداشته باشند؛ زيرا اگر زمانى امكانات اقتصادى ‏شان زياد شود، يك وقت ممكن است كه صد هزار شمشير عليه پدر تو قيام كند.


109 | ميرزا حسين بهادري | | 01:35 - 23 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
الهم عجل لوليك الفرج . سلام و صلوات بر محمد و ال محمد(ص)
پرواز تا آزادي!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پرواز تا تو لجن بيفتي. الحمد لله حالا هم تو لجني فقط چشاتو باز كن و خوديتو از لجن در بيار،
توئي !!!!!!!!! اين حق توهينو از كجا بدست آوردي كه به بانوي دوعالم فاطمه صديقه اي شهيده(س) توهين كني؟؟؟ نكنه از اولي و دومي و سيومي!!!!
خوب آره آدم اگه از حق دور بشه معلومه كه كجائي ميشه؟؟ ديگه براش مهم نيست كه كي باشه؟ اون وقته كه حق وباطل مخلوط ميشه اون وقته كه آدم هم ميتونه دوشمن خدا را دوست داشته باشه و هم دوست خدا را.
ديگه ادب هم فراموش ميشه عقل هم خوب و بدو نميتونه تشخيص بده، كاملا ميشه يه آدمي مثل پرواز تا سقوط در لجنزار.
و اون برادر عزيز بيان پنجشيري از افغانستان كه دم از وحدت ميزني نكنه ما به اندازه تو وحت را دوست نداريم؟؟ يا نه ما به وحدت نياز نداريم؟ تازه شيعه بيشتر از سني به وحدت نيازمنده، و شيعه بيشتر از سني در جهت حفظ وحدت ميكوشد. ولي با يه تفاوت كه شما وحدت را با قتل عام شيعه ميخوائين و ما وحدت را با اون معني واقعي شان يعني پيدا كردن حقيقت، راه درست رفتن، در مسير حق قدم برداشتن واسلام واقعي را پزيرفتن ووووو ميدانيم.
شما كه افغاني هستيد منم يك افغانيم از ولايت غزني ولوسوالي قرباغ، برادر نكنه تاريخ افغانستان را نخواندي؟! يا از هيچي بيخبري؟
110 | سعيد | Iran - Mashhad | 18:05 - 23 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام خدا قوت لطفا راجب اين ايه لا نشرک به شيئا و لا يتخذ بعضا اربابا من دون الله فان تولو فقولوااشهدو.......توضيح دهيد با توجه به اينکه اينجا گفته کسي را ارباب نگيريد و همچنين در ايه ديگر ميفرمايد پيامبر و فرشتگان را ارباب نگيريد بس ما چطور اينان را ارباب ميگيريم_لطفا نگوييد که مطلب توسل را بخونم که 3بار از تو همين سايت خوندم و جواب اينو بيدا نکردم_ممنون از راهنماييتون
111 | كميل | Iran - Tabriz | 22:53 - 23 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب سعيد برادر عزيزم
ارباب جمع كلمه رب به معني خداست.
وهيچ شيعه اي تاكنون ائمه( ع )و پيامبر( ص) را ارباب نگرفته است و اينكه شيعه ائمه را خدا يا هم مقام با خدا ميداند فقط افتراييست از جانب اهل سنت.
آيا جز اينست كه ما آن بزرگواران را بنده خدا ميدانيم؟
------------
مقام توسل ربطي به اين آيه نداره و معني اين آيه كاملا واضحه و جاي هيچ بحث وشبهه نيست.

اگر حل نشد بفرمايين تا جايي كه بتونم راهنماييتون ميكنم.اما اگه جواب كامل تري ميخواين از قسمت ارتباط با ما در زير صفحه اصلي اين سايت استفاده كنيد تا استاد قزويني پاسخ رو براتون ارسال كنن.
موفق باشيد
112 | سعد الله | Iran - Tehran | 09:17 - 24 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب سعيد.!

سلام عليکم. در جواب سوال شما نظرتان را به سوي اين آيه ي شريفه جلب ميکنم.:


بسم الله الرحمن الرحيم

«الا تتخذوا من دوني وكيلا»

مگر خدواند نفرموده جز او «وکيلي» نگيريم؟

پس چرا امروز مسلمين جز او وکيل مي‌گيريند؟( منظور وکلاي دعاوي و دادگستري ها که امروزه نام وکيل به آنان اطلاق ميشود)

حقيقت اين است که معني قرآني کلمات در زبان امروزي تفاوت پيدا کرده است.

وکيل و ارباب قرآن غير از وکيل و اربابي است که امروزه در افواه عمومي
معني پيدا کرده است.

شاهد آنکه کلمه «شهيد» امروزه توسط مردم براي کشته شدگان راه خدا استفاده مي‌شود.
در حاليکه در قرآن کلمه شهيد به معني ديگري استفاده مي‌شود.


اميدوارم که جوابتان را دريافت کرده باشيد.

يا ابا عبد الله. حسين ثار الله ( صلوات الله و سلامه عليه)
113 | حسين | | 16:54 - 24 تير 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
برادران عزيز کساني که دنبال قبر حضرت فاطمه ميگردنند نهج البلاغه خطبه 212وصفحه 624 حضرت علي توضيح داده است سلام دادن به اموات نياز به قبر ندارد خداوند درهرجا که باشي انرا جزه عمال نيک قرار ميدهد قبول حق
114 | مجيد م علي | | 21:54 - 02 مرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام جناب طاهر رحماني بهترين ان ================================================================================= ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞لا فتى الا علي .-------------------------- .ولا سيف الا ذوالفقار ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ================================================================================= اي کاروان! اي کاروان!-------------------------- من دزد شبرو نيستم من پهلوان عالمم-------------------------- من تيغ رويارو زنم بر قدسيان آسمان-------------------------- من هر شبي ياهو زنم گر صوفي از لالم زند -------------------------- من دم ز الاهو زنم باز هوايي نيستم-------------------------- فاتيهوي جان آورم عنقاي قاف غربتم -------------------------- کي بانگ بر تيهو زنم؟ خاقان اردودار اگر-------------------------- از جان مگردد ايل من صاحبقران عالمم -------------------------- بر ايل و بر اردو زنم خيز اي توانگر پيش من -------------------------- بنشين به زانوي ادب من پادشاه کشورم -------------------------- کي پيش تو زانو زنم؟ يا علي
115 | طاهر رحماني | | 24:44 - 02 مرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسلام از سايت شما متشكرم كه خيلي مطالب خوب دارد مي خواهم براي من شعر در مورد شجاعت حضرت علي ع و زهراس بفرستيد متشكرم رحماني
116 | مجيد م علي | | 21:48 - 16 مرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام برادر عزيز جناب جواد علوي بعلاوه بر نظرات سابق اين را هم ذكر كنيم كه اهل سنت به بسياري از مقامات حضرت مهدي عليه السلام اذعان دارند , شايد تنها اختلافشان در مورد اين باشه كه ايا ايشان بدنيا امده اند يا نه اما مقام ايشان بدون شك وقتي والاتر از مقام حضرت عيسي عليه السلام پس والاتر از ديگر انبياء ميباشد . يا علي
117 | جواد علوي | | 24:20 - 16 مرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام لطفا اون شبهه اي که گفته بودم يکي از اهل سنت گفته بود خضر از حضرت مهدي بالاتر است لطفا براي پاسخ 10 تا مصدر اهل سنت رو نام ببريد لطفا پاسخ دهيد به همرا ادرس. من ميخوام برم به اون سني بگم جوابشو

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

در خانه اگر کس است يک حرف بس است !

يک مصدر هم براي کسي که به دنبال حقيقت باشد کفايت مي کند !

در آدرس ذيل مصادر معتبر نماز خواندن حضرت عيسي عليه السلام در پشت سر امام زمان در کتب اهل سنت آمده است :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=135

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

118 | سوال | | 09:59 - 19 مرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام سوره زمر از قول بت پرستان مکه که ميخواستند عمل خود را توجيح کنند ميفرمايد : سوره الزمر آيه 3 :(وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى) (آنها ميگفتن ما اينها(بت ها) را پرستش نميکنيم مگر اين که آنها ما را به خدا نزديک ميکنند) دليلي که شما امروزه براي خود ميآوريد؟؟ شيعه ميگوييد ما که امامان را پرستش نميکنيم ... براي نزديکي به خدا و شفاعت دست به دامانشان ميشويم . آيا اين با نص صريح قرآن تضاد دارد ...

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اشکال در پرستش است ، و نه در نزديکي به خدا ! بهتر است يکبار ديگر ترجمه آيه را ملاحظه کنيد !

اما شيعه امامان را نمي پرستد ! و اين جمله که گفته ايد «شيعه مي گويد ما که امامان را پرستش نمي کنيمـ» دقيقا بيان وجه فرق بين شيعه و کفار است !

و گرنه توسل و طلب شفاعت امري قرآني است که خداوند به آن ما را رهنمون ساخته است !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

119 | سوال | | 18:44 - 23 مرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
پاسخ: توسل مگر يکي از پآيه هاي شيعه نيست؟ ايا اين منصفانه است که از اين اصل مهم، فقط با يک آيه اشاره در قرآن يادي شده باشد ؟ آيا نمي بايست ده ها آيه در اين باره ميبود ؟ اما معني آيه اي که شيعه به آن استدلال مي کند چيست؟ اين آيه مختص به حيات نبي است نه بعد از مردن آن حضرت. اگر اينطور باشد پس بر اساس اين آيه: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آَمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (62) جز اين نيست كه مؤمنان كسانى‏اند كه به خدا و پيامبرش گرويده‏اند و هنگامى كه با او بر سر كارى اجتماع كردند تا از وى كسب اجازه نكنند نمى‏روند در حقيقت كسانى كه از تو كسب اجازه مى‏كنند آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند پس چون براى برخى از كارهايشان از تو اجازه خواستند به هر كس از آنان كه خواستى اجازه ده و برايشان آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده مهربان است. (62) سوره نور اگر اينطور باشد پس من بر اساس آيه بالا ميگويم که لازم است ما وقت خروج از مدينه برويم سر قبر رسول الله و بگوييم يا رسول الله اجازه بده مرخص شويم و بعد مدعي شويم که بايد صبر کرد تا فلان خواب ببيند که آيا رسول الله صلي الله عليه و سلم اجازه داد يا نداد!! اگر اهل بيت وسيله تقرب باشند! تقوا و عمل صالح که در جاي جاي آيات قرآن بيان شده چه جايي دارند؟؟ کاربرد آيه «وسجد واقترب» کجاست؟؟ در ثاني اين روايت با آيات صريح متعدد نيز مخالف است! خداوند در کلام شيرينش سوره آيه حج 78ميفرمايد: «وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ»«به خدا متوسل شويد، زيرا که او تنها يار و ياور شماست، چه سرور و ياور نيک و چه کمک کننده خوبي است!». پس چرا خدا نگفته به اهل بيت متوسل شويد؟؟ اگر خيري در توسل به غير خدا بود چرا خداوند ميفرمايد : به خدا متوسل شويد، ...من تنها يار و ياور شما هستم؟ آيه 6 سوره فصلت را نيز ببينيد که ميفرمايد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ» (بگو من بشري چون شمايم جز اينكه به من وحى مى‏شود كه خداى شما خدايى يگانه است پس مستقيما (بدون واسطه) به سوى او بشتابيد و از او آمرزش بخواهيد و واى بر مشركان) دقت کنيد به آيه که ميفرمايد به صورت مستقيم از خدا بخواهيد نه با وسيله !! و توسل را شرک معرفي کرده و ميفرمايد:« وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ » و واي بر مشرکان! امام صادق عليه السلام ميفرمايد؟ «قسم به الله من بندهاي بيش نيستم. و قادر به دفع ضرر و جلب منفعت نيستم، اگر الله سبحانه وتعالى به ما رحم کرد از رحمت و شفقت وي است و اگر ما را دچار عذاب کرد از گناه خودمان ميباشد، قسم به الله که ما هيچ دليلي براي الله سبحانه وتعالى نداريم و هيچ رهايي و خلاصي بجز الله سبحانه وتعالى نداريم. و ما نيز قطعاً ميميريم و داخل قبر ميرويم و آنگاه برانگيخته ميشويم و مسئول اعمال خود هستيم.... شما را به شاهد ميگيرم که من فرزند رسول الله ميباشم و از الله سبحانه وتعالى بي نياز نيستم. بار الها اگر تو را اطاعت کردم به من رحم کن و اگر دچار گناه شدم مرا شديداً عذاب کن» بحار الانوار 25/ 289 ميبينيم که خود امام صادق عليه السلام خدا را بي واسطه ميخواند، اميدوار رحمت خداوند و از عذابش ميترسد! و ببينيد که خداوند حکيم در مورد همين گفته امام صادق عليه السلام ميفرمايند: «قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً». اسرا / 56 و 57 «اي پيامبر به مشركين بگو، افرادي را كه بجز خداوند، شايسته مي دانيد، صدا كنيد آنها توانايي دفع ضرر و زيان را از شما ندارند و نمي توانند وضعيت شما را تغيير دهند: آن كساني را كه ايشان آنها را صدا مي كنند آنها خودشان براي تقرب به پروردگار (عبادات را) وسيله قرار مي دهند و اميد وار به رحمت خداوند و از عذاب او هراسناكند زيرا از عذاب خداوند بايد پرهيز كرد». تطابق دهيد گفته الله را با گفته امام صادق عليه السلام: خداوند ميفرمايد: آنها توانايي دفع ضرر و زيان را از شما ندارند. امام صادق عليه السلام: بندهاي بيش نيستم. و قادر به دفع ضرر و جلب منفعت نيستم. خداوند: اميد وار به رحمت خداوند و از عذاب او هراسناك كند. امام صادق عليه السلام: اگر الله سبحانه وتعالى به ما رحم کرد از رحمت و شفقت وي است و اگر ما را دچار عذاب کرد از گناه خودمان ميباشد. پس چرا شيعيان مانند امام صادق عليه السلام نميکنند؟؟چرا آنها بر خلاف گفته امام عليه السلام او را پناه ميدانند و از او ياري ميخواهند؟؟ لعلکم تعقلون! معمولا روحانيون توسل برادران يوسف به حضرت يعقوب را شاهد مياورند، اما پيشاپيش از شما خواسته که حضرت يعقوب را مثال نياوريد زيرا پسرانش وقتي به ايشان متوسل شدند که حضرت يعقوب زنده بود، و بر سر قبر ايشان نرفتند! البته اينها فقط سوال هايي است که براي من مطرح است. منتظرم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ در مورد توسل اشكال گرفته بوديد اگر توسل به اولياي الهي را در حال زنده بودنشان پذيرفته ايد تمام اشكالاتي كه بيان كرديد بر شما هم وارد است اگر خدا كافيست زنده و مرده واسطه فرقي ندارد و به هيچ كدامشان نيازي نيست. و اگر آنها نمي توانند دفع بلا و شرور و ... كنند باز هم زنده و مرده ندارد.
حقيقت اين مساله اين است كه اولياي الهي ذوب در خدايند و تمام اعمالشان خدايي بوده و رنگ و بوي الهي گرفته اند لذا توسل به آنها توسل به خداست و به اين خاطر است كه گاهي خداوند اين عمل را بي اشكال دانسته و گاهي هم گفته فقط خدا. آنجا كه مي گويد فقط خدا يعني كسي در مقابل خدا علم نشود و حيثيت استقلالي به آنها در مقابل خدا ندهيد، و آنگاه كه مي گويد واسطه بياوريد يعني كساني كه از من اطاعت مي كنند و مانند من شدند در رنگ و بوي الهي گرفتن، به اجازه من آنها را واسطه قرار دهيد و از من بخواهيد تا اين وساطت باعث شود نقش الگو بودن او در زندگي شما بيشتر نمود پيدا كند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
120 | سيدحسين | | 02:54 - 01 شهريور 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بر مبناي حديثي كه از صحيح خودتان نقل شده و صحابه فرزندانشان را با حب و بغض علي مي سنجيدند . شماره ي 13 خودش را مطابقت دهد .

در ضمن:

مدعي خواست بيايد به تماشا گه راز
دست غيب امدو بر سينه ي نا محرم زد


تشيع بدن كوثر و و ظهور كامل صفت رحمانيه كه ادامه ي فيض پس از دور نبوت را ممكن ساخت را مي فهمي . اهل بكر و عمري و وهابي ؟

ابتر بودن خودتان را چگونه كتمان مي كنيد . ان فر زندان زنايي كه در سال 62 در مدينه بني اميه بجا گذاشت پدران كه هستند . اي عمري بكري وهابي !!

نزديكي به حتي قبور ائمه و حتي ارادت نوعي پاكي اوليه در ذات هر انسان مي خواد كه فتو ژنيك است و رسول الله تشخيص داده اند .

نه مثل ديوار كوتاه خانه ي مادران شما .

كوثر مي داني يعني چه ؟ چشمه اي كه مصدر فيض است . هميشگي فيض به واسطه ان جر يان دارد . و اگر نبود فاطمه و سلاله اطهرش حتي فرصت بودن هم از نسل ادم سلب شده بود .

ابتران ازلي و ابدي!!!! . خاك بر سر انكه اين ظرافتها را در انديشه الهي اش ندارد .

مسيحيت مذهبي حول فاطمه دارد ( فاطيما ) و كراماتش را ديده اند . توي كور و كر را چه به اين زبان درازي ها .

به مادرت اگر بگويي چه غلطي اينجا كردي و حديث صحيح را برايش نقل كني . شايد اعتراف كرد و هر دو با توبه هدايت شديد .


  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :