آيت الله صافي گلپايگاني قطعه شعري را به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سروده است.
دخترم دختر نيكو سيرم / قوّت قلبم و نور بصرم
دختر اي جان پدر، سرو روان / هم عنان باد تو را، بخت جوان
اي گل گلشن اقبال و صفا / اي همه عاطفه و مهر و وفا
در ادب كوش و فضيلت جو باش / راستي پيشه كن و خوش خو باش
لطف حق باد تو را روز افزون / پا منه از ره عفت بيرون
اي همه حُسن و جمال و فر و هوش / روي چون ماه ز اغيار بپوش
راه شيطان لعين هيچ مپو / نزد بيگانه سخن، نرم مگو
جلوه در كوچه و بازار مكن / فتنه سان خلق، گرفتار مكن
تا تواني ز خَسان، پنهان باش / ادب آموز به فرزندان باش
زيور زن نه برليان و طلاست / ورش عفت و آزرم و حياست
شوهر خويش گرامي مي دار / خاطرش خواه و عزيزش بشمار
بانوان راست به حق، اجر جهاد / گر نمايند دل شوهر شاد
خدمت مام به نيكويي كن / زو پذيرايي و دلجويي كن
مام را حرمت بسيار بود / قلبش از عاطفه سرشار بود
حقّ مادر نتوان كرد ادا / كه بود شعبه اي از حقّ خدا
مادران راست بس اين قدر و مقام / كه بهشت است به زير اقدام
پيش از اسلام زنان خوار بُدند / سخت محروم و گرفتار بُدند
زندگي شان نه چو يك انسان بود / كه كم از زندگي حيوان بود
همه در قيد اسارت بودند / مانده در تيه جهالت بودند
بهر شوهر نه چو همسر بودند / بلكه چون كلفت و كمتر بودند
دختران را پدران بي باك / مي نمودند نهان در دل خاك
پور خطّاب در آن دوره دور / كرد شش دختر خود زنده به گور
نور اسلام چو شد عالمتاب / كرد بيدار، زنان را از خواب
صبح كردند در آفاق جديد / با حقوقي كه بر آن نيست مزيد
يافت زن از بركات اسلام / حرمت و حشمت و اعزاز تمام
احمد آن شمع سبل ختم رسل / مقتداي همگان هادي كلّ
بهر زن عزت و اكرام آورد / مژده ها دادش و پيغام آورد
كرد اعلام كه زن انسان است / گوهرش گوهر عاليشان است
اي بسا زن كه ز مليون ها مرد / گشت در معرفت و بينش فرد
دارم اميد ز حيّ سبحان / گوي سبقت بربايي ز اقران
خواهي ار فوز به جنات و قصور / در عبادت منما هيچ قصور
پدرت را ز وفا ياد نما / روحش از خير و دعا شاد نما
چنگ بر حبّ پيمبر زن و آل / كه فلاح است و نجات از اهوال
دختر اي جان پدر، سرو روان / هم عنان باد تو را، بخت جوان
اي گل گلشن اقبال و صفا / اي همه عاطفه و مهر و وفا
در ادب كوش و فضيلت جو باش / راستي پيشه كن و خوش خو باش
لطف حق باد تو را روز افزون / پا منه از ره عفت بيرون
اي همه حُسن و جمال و فر و هوش / روي چون ماه ز اغيار بپوش
راه شيطان لعين هيچ مپو / نزد بيگانه سخن، نرم مگو
جلوه در كوچه و بازار مكن / فتنه سان خلق، گرفتار مكن
تا تواني ز خَسان، پنهان باش / ادب آموز به فرزندان باش
زيور زن نه برليان و طلاست / ورش عفت و آزرم و حياست
شوهر خويش گرامي مي دار / خاطرش خواه و عزيزش بشمار
بانوان راست به حق، اجر جهاد / گر نمايند دل شوهر شاد
خدمت مام به نيكويي كن / زو پذيرايي و دلجويي كن
مام را حرمت بسيار بود / قلبش از عاطفه سرشار بود
حقّ مادر نتوان كرد ادا / كه بود شعبه اي از حقّ خدا
مادران راست بس اين قدر و مقام / كه بهشت است به زير اقدام
پيش از اسلام زنان خوار بُدند / سخت محروم و گرفتار بُدند
زندگي شان نه چو يك انسان بود / كه كم از زندگي حيوان بود
همه در قيد اسارت بودند / مانده در تيه جهالت بودند
بهر شوهر نه چو همسر بودند / بلكه چون كلفت و كمتر بودند
دختران را پدران بي باك / مي نمودند نهان در دل خاك
پور خطّاب در آن دوره دور / كرد شش دختر خود زنده به گور
نور اسلام چو شد عالمتاب / كرد بيدار، زنان را از خواب
صبح كردند در آفاق جديد / با حقوقي كه بر آن نيست مزيد
يافت زن از بركات اسلام / حرمت و حشمت و اعزاز تمام
احمد آن شمع سبل ختم رسل / مقتداي همگان هادي كلّ
بهر زن عزت و اكرام آورد / مژده ها دادش و پيغام آورد
كرد اعلام كه زن انسان است / گوهرش گوهر عاليشان است
اي بسا زن كه ز مليون ها مرد / گشت در معرفت و بينش فرد
دارم اميد ز حيّ سبحان / گوي سبقت بربايي ز اقران
خواهي ار فوز به جنات و قصور / در عبادت منما هيچ قصور
پدرت را ز وفا ياد نما / روحش از خير و دعا شاد نما
چنگ بر حبّ پيمبر زن و آل / كه فلاح است و نجات از اهوال