نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
از لولو بوي گوشت سوخته مي آيد/لولو؛ مرج البحرين يلتقيان
کد مطلب: 2557 تاریخ انتشار: 26 اسفند 1389 تعداد بازدید: 1685
اخبار » عمومي
از لولو بوي گوشت سوخته مي آيد/لولو؛ مرج البحرين يلتقيان

كاظم رستمي، منتقد ادبي و شاعر جوان انقلاب كه در شش سال گذشته دبير كنگره سراسري شعر دفاع مقدس نيز بود، شعري براي انقلاب و شهداي بحرين سروده است.

به گزارش رجانيوز، وي به همراه علي محمد مودب، در واكنش به فتنه سال گذشته مجموعه اشعاري را با عنوان "مسئله بيست و دوم خرداد نبود، مسئله بيست و دوم بهمن بود"، منتشر كرد كه با استقبال بزرگان شعر و هنر انقلاب مواجه شد.

رستمي همچنين به عنوان منتقد ادبي برجسته، داور جشنواره هاي سراسري مختلف در حوزه شعر و ادبيات بوده است. و اينك متن اين شعر زيبا و حماسي:

شيعه
شقايق آتش گرفته ايست

برسينه كوه يخي

در تاريخ نفرين

كه جهانش مي خواند

شيعه در يمن

شيعه در حجاز

شيعه در عراق و افغانستان

شيعه در بحرين

از لولو بوي گوشت سوخته مي آيد

بوي جگرهاي كباب

شيعه
كلمه اندوهگيني است

يادگار آه سوخته مدينه...

آوخ از مدينه....

كيف اصبحت يا بنت رسول الله؟

شيعه
در خون دل خويش است

شام يخ زده و ويران هجران را...

چقدر منامه شبيه بني هاشم است

بيت سوخته را مي ماند

لولو
مرج البحرين يلتقيان

و اين لولو بحرين است

كه مي سوزد

آتش در نخلستان

آتش در خيمه گاه

آتش در بيت الله...

بوي ياس آتش گرفته مي آيد از اين شعر

بوي اضطهاد شقايق

آوخ از شيعه...

دلم علقمه است

قلزم خون يل حيدر

آوخ از بي دستي

آوخ از بي آبي

آه آبرويم...عباس

با تو مي گويم

اي پيشاني شكسته خواب شيعه

اينجا ام القراي شيعه است

ايران

اينجا شيعه دارد

علوي تر از علي!

مجتهد تر از جعفربن محمد

اينجا

قهرمان ما مختار است

نه عباس ابن علي

ما مفسران خون ريخته ايم...

جناب عالم بن عالم!

چگونه است

كه مي فهمي سقيفه را

مي فهمي غدير را

و كربلا را

اما همه را در تاريخ!

و فقط تاريخ؟

و نمي فهمي امروز را

و شيعه قائم را...

اصلا اين چه شعري است

بگذار به شيوه قزوه بنويسم

به روش مولا ويلا نداشت

و آن روزها كه واژه هايش را به مواخذه مي گرفت ...(1)

آهاي حجره هاي آيينه پوش

چطور است كه مي فهميد

بي معنايي

نبي بي وصي را...

و مي فهميد

آنكه قلم و كاغذ نمي آورد

توطئه انشقاق فرق اسلام را داشت...

و نمي فهميد

كه خورشيد پس پرده

به اقامه اوصياء حديث مي تابد

و مگر روايت حديث

تنها روايت خون به ناحق ريخته اولياست

و كشف راه هاي پيموده شده

پس امروز چه؟!

بيرون از اينجا

قتلگاه

اينجا

مدينه و فتنه

و اگر عالم تويي؟

رحمت به عوام الناسي ما

يا به قول سيار(2)

رحمت به بي نمازي ما بي نمازها...

كه خميني به ما تكيه كرد

و با پدران ما انقلاب

اميدش هم به ما دبستاني ها بود...

انقلاب

اقامه اي دوباره است

شيعه را

من نمي گويم

امام گفت كه اين بار اگر كمر شيعه بشكند...

بخوانيد وصيتنامه اش را

اگرچه خودش را نخوانديد

و ساختار

صورت ظاهر انقلاب است

كه در صورت

خطا و خيانت هست

كجي و انحراف نيز

و مگر در حكام و استانداران علي نبود؟

اما در انقلاب نيست

كه در ولايت هم نبود و نيست

كه محتواست و حقيقت است

آوخ از شيعه بودن...

كه چه سخت است

روبرو معاويه

كنارش عمرعاص

مقابل شان ورق پاره هاي قرآن به نيزه

و تو در نبردي به شمشير

و به خطبه خواني توحيد و ولايت...

و از پشت سرت خوارج خروج كنند

به لا حكم الا لله...

و اينچنين است كه از پس سي سال سكوت و تماشا

به كليسا نعره مي كشند و...

آه... يوماه

بحرين مي سوزد

دنيا سرگرم ليبي است

وما؟

كاش به نهج البلاغه باز مي گشتيم

به خطبه 150 و 151

به خطبه 22

به 93 و103 و...

به رنج هاي حيدر كرار

به حرف هاي علي

كه به تاريخ گفت

نه به چند مستمع مسجد كوفه...

بيا شيعه علي باشيم

بيا به حديث كسا جفا نكنيم

بيا زيارت عاشورا را ابتر نكنيم

بيا عزاي امام حسين را پاستوريزه نكنيم

بيا شيعه باشيم

وحدت خوب است

بيا از شيعه بودنمان خجالت نكشيم

از سكوت

از تكرار مكررات و ادرار اوراد

از كشف اسرار آيينه و تفسير اسفار

جز حجاب خاموشي

جز باختن به فتنه نمي زايد

كه صفويه روزگاري بود

و امروز... روزگاري نو

كه در پايان اين روز

نه بهانه پذيرند

نه بها...

و اينچنين است كه خون غزه مي ريزد

خون بحرين مي ريزد

خون يمن و عراق و افغانستان مي ريزد

و ما نشسته كه موسي

به فتح برود با خدايش...

مي ترسم كه بيايد

و تو هنوز در تفسير مقام خون خدا مانده باشي عالم...

بيا به انقلاب جفا نكنيم

به خون هاي شهدا

به بدن هاي له شده

به سيد حسين علم الهدي كه با تانك رويش رژه رفتند

به چشم هاي آسماني سعيد جان بزرگي

به شهيد جمشيد محمد بيگي كه شاعر بود

و همه را سوزاند

شعرهايش را

آه سوخته اش را...

بيا شاعر انقلاب باشيم

شاعر انقلاب

شاعر هيچ دولتي نيست

شاعر علي ابن ابي طالب است

شاعر حسين ابن علي است

شاعر شيعه است و فرزند زمان خويش

چقدر تشنه مانده ام

به فداي لب تشنه ات پسر فاطمه

بيا الهي عظم البلا بخوانيم...

اليس الصبح بقريب...

پي نوشت ها:

1) عليرضا قزوه كه شاعر شيعي روزگار خويش است و مانده تا هنوز
2) محمد مهدي سيار



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :