نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
روایت جعلی «اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»
کد مطلب: 15840 تاریخ انتشار: 30 خرداد 1403 - 19:27 تعداد بازدید: 1202
خارج فقه الحکومه » فقه
روایت جعلی «اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

(جلسه هفتاد و سوم 02 02 1403)

 
 
 

 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه هفتاد و سوم 02 02  1403)

موضوع: روایت جعلی «اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم

پرسش:

استاد سلام علیکم! فضایل زیادی در مورد حضرت امیر المؤمنین در منابع اهل سنت مثل مستدرک حاکم آمده است. ایشان می گوید سنی های متعصبی هستند روایات یا فضایل خیلی عجیب از حضرت امیر المؤمنین نقل می کنند این ها از کجا نشأت گرفته است؟ چطور واقعاً در کتاب هایشان طرح کردند و اعتراضی هم نشده است؟

پاسخ:

اگر دقت کنید از همان روزهای اول که ابوبکر بالای منبر نشست تعدادی از صحابه تقریباً هفده - هجده نفر آمارشان را مرحوم طبرسی در احتجاج آورده که این ها به مسجد آمدند در ملاء عام این مطالب را مطرح کردند.

سلمان و ابوذر و دیگران جای خود دارند. امثال حذیفه و دیگران این مطالب را مطرح کردند و این ها نتوانستند جلوی شان را بگیرند.

این مطالب دسته به دسته، سینه به سینه مطرح شد، از آن طرف بعد از آقا امام باقر (سلام الله علیه) این مطالب توسط این ها مطرح شد.

 چهار هزار شاگردی که امام صادق (سلام الله علیه) دارد اگر مبالغه نکنیم شاید هفتاد درصدشان از اهل سنت هستند. این مطالب شنیده شد این ها چقدر می توانند جلوی نشر مطالب را بگیرند؟!

این ها هرچه هم تلاش کردند راه به جای نبردند، کسی مثل میثم تمار دست و پایش را می برند بالای دار می زنند می داند چند دقیقه دیگر روح از بدنش جدا می شود همان جا فضایل حضرت امیر المؤمنین را مطرح می کند.

این جا ما کاری به فضایل گفتنش نداریم از نظر روانی تأثیر گذاری که در مخاطبین دارد. همین طوری با این شرایط دسته به دسته مطالب نقل می شود به مردم کوفه، شام، یمن و ... مطالب می رسد.

می گویند میثم تمار در این وضع بحث حضرت امیر المؤمنین را مطرح کرد. حجر ابن عدی و دیگران به همین شکل مطرح کردند این ها دسته به دسته در اختیار مردم قرار گرفت.

 نکته سوم بعد از این که بنی امیه با بنی العباس درگیر شدند در حدود سال 110- 111 این اختلافات ایجاد شد چند سال با هم درگیر بودند، حساب کنید مثلاً‌ از سال 110 تا 132 حدود بیست سال طول می کشد کاری با روات و شیعه نداشتند. این فضایل دسته به دسته و سینه به سینه مطرح شد.

 نکته چهارم اول کسی که کتاب نوشت چه کسی بود؟ آقایان اختلاف دارند بعضی ها می گویند اولین کسی که احادیث پیغمبر را تألیف کرد شهاب الدین زُهری متوفای 124 بوده است. فرض کنیم در سال 115 کتاب نوشته باشد یعنی در درگیری بین بنی العباس و بنی امیه است و این مطالب می آید.

این نکته را هم توجه داشته باشیم مردم با اهل بیت علیهم السلام عناد نداشتند یک عده خاصی بودند در مسند قدرت نشسته بودند مانع نشر این مطالب بودند. ولذا این ها باعث شد کتاب ها و احادیث اهل بیت علیهم السلام دسته به دسته نوشته شد دیگر بعد از قضیه آقا امام صادق (سلام الله علیه) فشارهایی که به شیعه وارد شد خیلی تأثیر گذار نبود.

 امام هادی و امام عسکری (سلام الله علیه) زندانی نظامی هستند؛ ولی با همه این حال روات رفت و آمد دارند وکلایی دارند مطالب می آید می رود خادمینی که خود حکومت برای این ها گذاشته است خادمین این ها به بهانه این که می خواهند برای خانه حضرت مواد غذایی بگیرند مطالب را از حضرت می بردند و شیعه ها نیز برای نشر انها با همدیگر قرار ملاقات می گذاشتند.

 مثلاً‌ در نانوایی جواب نامه را می گرفتند یا به میوه فروشی می رفتند افرادی می آمدند سوال شان را در نامه ای می نوشتند قرار می شد یک هفته دیگر در فلان جا جواب بگیرند.

مهم تر از همه این است که اراده خدای عالم تعلق گرفت که این مطالب به گوش مردم برسد تا حجت برای مردم تمام شود.

وقتی نسائی کتاب خصائص را نوشت تصمیم گرفت آن را در یک شهری که ناصبی ترین افراد در آن جا هستند برای مردم بیان بکند لذا اصفهان را انتخاب کرد. با این وجود در آنجا هیچ کس متعرض او نمی شود و فضائل حضرت امیر را مطرح می کند به شام برمی گردد آن جا هم فضائل حضرت امیر را مطرح می کند.

دعوا از آن جا شروع می شود به او می گویند شما این همه فضایل حضرت امیر را مطرح می کنی چرا فضایل معاویه را مطرح نمی کنی؟

نسائی می گوید همین اندازه که ما مطاعن معاویه را نمی گوییم باید خوشحال باشید اما مردم می ریزند او را از منبر پایین می آورند قسمت حساس بدنش ترک برمی دارد از مسجد بیرون می آید می گوید من را به سمت مکه ببرید وسط راه از دنیا می رود.

بخاری متوفای 256، مسلم متوفای 261، ابن داود متوفای 275، ترمذی متوفای 279 تا آخرین شان نسائی که متوفای 303 است این ها سردمداران نقل مطالب در قرن سه و چهار هستند.

یک دفعه این است که چهار نفر ناصبی هستند ما با آن ها کار نداریم مثل ابن تیمیه نسبت به حضرت امیر می رسد در جسارت سر از پا نمی شناسند. این ها تعداد اندکی در تاریخ هستند شاید کمتر از ده درصد هستند. یعنی ده درصدشان نصب دارند، نود درصدشان عادی هستند و مسئله هم برای خیلی شان مشتبه شده است و حقیقت برای شان روشن نیست.

به تعبیر امام و آقای خویی (رضوان الله تعالی علیهما) یا به تبع تقلید از آباء و اجدادشان یا به تبع تقلید از علمای شان نمی توانند مسئله را هضم کنند.

مثلاً خودمان بارها برخورد کردیم حتی در عربستان سعودی بحث که داشتیم خیلی از این جوان ها می گفتند این حرف هایی که شما می گویید کتاب هایمان را می بینیم همه حرف ها درست است، ولی ما چه کار کنیم؟ تمام علما و پدران مان به این مسیر رفتند حتی بعضی ها می گفتند سرگردان ماندیم در این وسط چه کار کنیم؟

بعضی ها شهامت دارند سریع تغییر مذهب می دهند باکی ندارند و بعضی ها دو دل هستند. بارها بوده بحث داشتیم مثلاً در رابطه با وضو در شبکه ولایت بحثی داشتیم ادله ای از صحیح بخاری و ... آوردیم که پیغمبر، امیر المؤمنین، ابوبکر، عمر و عثمان مسح می کشیدند بعد بیننده (در تماس تلفنی) صراحتاً گفت دیگر بعد از این مسح می کشم شیعه نیستم سنی هستم ولی در وضو بعد از این قطع پیدا کردم وضویی که ما می گرفتیم باطل است.

همین اندازه که قبول می کند خیلی خوب است همین ها وقتی یک رابطه این طوری پیدا می کند این نشان می دهد مشکل نسبی ندارد.

مثلاً در کردستان یکی از ماموستاهایی که خیلی باسواد و فاضل است می آمد خیلی با ما بحث می کرد یک روز رسماً اعلام کرد یقین پیدا کردم مذهب اهل بیت علیهم السلام حق است لذا مذهب خودم را تغییر دادم.

 یکی در یک شبکه ماهواره ای بیاید که اکثریت اهل سنت هم می بینند خیلی شجاعت می خواهد.

الان در داخل کشور نزدیک پنجاه تا از علمای طراز اول شان ماموستا، آخوند و مولوی هایشان با بحث های ما تشیع شان را اعلام کردند بیش از نصف شان هم مبلغ شیعه هستند. نزدیک به هشتاد، نود تا از طلبه هایشان را داریم که شیعه شدند و مبلغ شیعه هم هستند.

 بعضی ها ابائی ندارند حتی با خانواده، پدر و مادرشان قطع رابطه کردند مشکلاتی داشتند و همه این مشکلات را این آقایان به جان خریدند و تشیع شان را اعلام کردند.

 عرض کردم این ها عنایاتی است که خدای عالم به بعضی از این ها در طول تاریخ انجام می دهد.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث مان در رابطه با آقای عبد الرزاق این بود که ایشان وقتی به بحث سنت می رسد می گوید موضوع حکومت سیاسی نه تنها در آیات قرآن مطرح نشد در سنت هم می بینیم ساکت است. بزرگان ما (اهل سنت) در رابطه با حکومت اسلامی چه حکومت سیاسی رسول اکرم چه در رابطه با ادله خلافت خلفا دست شان از روایات خالی است. برای مشروعیت خلافت خلفای اربعه به روایاتی نمی توانند استدلال کنند.

آن چه که در منابع اهل سنت مطرح شده (این جا یکی از حساس ترین بحث های سال ما است) اگر خوب دقت کنیم خیلی از مسائل برای ما حل می شود.

 اگر هم بخواهیم امروز حکومت سیاسی شیعه را در سطح بین الملل مطرح کنیم هیچ راه گریزی نداریم که این مباحث را خوب بتوانیم حل کنیم.

 جالب این است چه عضد الدین ایجی صاحب کتاب مواقف، چه جرجانی صاحب شرح مواقف چه تفتازانی همه این ها در کتاب هایشان سه بخش دارند. یک بخش در رابطه با نقل ادله شیعه و دیگری در نقد ادله شیعه.

 عضد الدین ایجی در مواقف، جلد 3، صفحه 612 پنجمین بحث می گوید:

«في إثبات إمامة علي ادعاء النص على إمامة علي إجمالا وتفصيلا»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص612

بعد شروع می کند مطالب را مطرح می کند مسئله غدیر را مطرح می کند (إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ) را مطرح می کند همین طور حدیث منزلت را مطرح می کند.

این یک بخشی است که هم ایشان دارد هم تفتازانی در شرح مقاصد که خیلی قوی تر از همه آن ها است تفتازانی متوفای 793 است و جرجانی متوفای 816 است  ایجی متوفای 756 است.

 ایشان می آورد «تمسّکت الشیعه» آیه مباهله را می آورد، آیه مودت را می آورد، آیه و صالح المؤمنین، اقضاکم علي یکی یکی همه این ها را می آورد و نقد می کند. قاضی عبد الجبار معتزلی هم به همین شکل می آورد یک بخشی دارد که عقاید شیعه را می آورد و نقد می کند.

بعد این ها یک بخش دیگری در رابطه با ادله آیات و کتاب بر خلافت ابوبکر دارند. در این جا خیلی مفصل مطرح کردند مثلاً تفتازانی که عرض کردیم شرح مقاصد عصاره ای از مواقف و شرح مواقف است.

آن چه که عضد الدین ایجی و سید جرجانی آورده اند ایشان در مقاصد و شرح مقاصدش آورده است.

 بعد دارد:

«المبحث الخامس الإمام... یتمسک ... من الاعراب»

بعد:

«یأبی الله والمسلمین إلا ابابکر»

امیر المؤمنین فرمود:

«رضيك رسول الله صلى الله عليه وسلم لديننا فرضيناك لدنیانا»

دانه دانه این ها را مطرح می کند و بعد از همه این ها می گوید:

«الحق بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم عندنا وعند المعتزلة وأكثر الفرق أبو بكر وعند الشيعة علي رضي الله تعالى عنه ولا عبرة بقول الراوندية أتباع القاسم بن راوند أنه العباس رضي الله تعالى عنه لنا وجوه الأول وهو العمدة إجماع أهل الحل والعقد على ذلك»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج 2، ص 285

آیات را می آورد روایاتش را هم می آورد می گوید عمده آن چه که ما در این جا داریم اجماع اهل حل و عقد بر این قضیه است.

یک بحثی دارند که آیا امامت از اصول دین یا فروع دین است؟ این نکته خیلی ظریفی است، یعنی بیت القصیر بحث هایی است که آقایان دارند برای همین است که علی عبد الرزاق هم حمله می کند می گوید این ها هیچ دلیلی ندارند حتی اجماع شان بدون مدرک است تا چه رسد که سراغ آیات و روایات بروند.

«العاشر لو كانت الإمامة حقا لعلي غصبها أبو بكر ورضيت الجماعة بذلك»

اگر امامت حق علی بود ابوبکر غصب کرد و صحابه هم به این غصب خلافت راضی شدند.

«وقاموا بنصرته دون علي رضي الله عنه»

همه صحابه از ابوبکر حمایت کردند نه از علی!

«لما كانوا خير أمة أخرجت للناس»

پس این صحابه و امت خير أمة أخرجت للناس نیست.

وحال آن که قرآن می گوید:

(كُنْتُمْ خَيرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ)

شما بهترين امتی بوديد که به سود انسانها آفريده شده ‌اند؛ (چه اينکه) امر به معروف و نهی از منکر می کنيد و به خدا ايمان داريد.

سوره آل عمران (3): آیه 110

«واللازم باطل»

 این که این ها خیر امّة نباشند قطعاً باطل است چون قرآن شهادت می دهد که امت اسلامی، خیر امّة است.

بعد این جالب است عزیزان خوب دقت کنند

 «وهذه الوجوه»

 این ده دلیلی که برای خلافت ابوبکر آوردیم

«وإن كانت ظنيات»

خودش هم قبول ندارد این دلایل، قانع کننده است.

«وإن كانت ظنيات»

می گوید همه این ها ظنی است.

«فنصب الإمام من العمليات»

نصب امام، جز اعمال مکلفین است نه عقاید مکلفین

« فيكفي فيه الظن»

در اعمال مکلفین ظن برای ما کافی است.

 بعد می گوید:

«على أنها باجتماعها ربما تفيد القطع لبعض المنصفين»

این ده تا دلیلی که آوردیم دسته به دست هم بدهد برای بعضی از منصفین قطع می آورد.

 ولی نزدیک سی - چهل تا دلیل برای شیعه می آورد هیچ کدامش قطع آور نیست.

 «ولو سُلِم»

 و اگر چه تسلیم شدید قطع آور هم نیست.

«فلا أقل من صلوحها سندا للإجماع وتأييدا»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج 2، ص 287

باید گفت «فاتحه»! یعنی خودش به دست خودش همه را قربانی کرد! می گوید این ده دلیلی که ما آوردیم اگر چه قطع آور نیست و ظنّی است، برای اجماع بر خلافت ابوبکر صلاحیت دارد!

 جناب آقای تفتازانی! شما وقتی خودت این همه دلیل می آوری می گویی دلیل، دلیل ظنی است از آن طرف هم می گویید مباحث امامت جزء فروعات است و جزء اصول عقاید نیست که ما نیاز به ادله قطعی داشته باشیم. اما وقتی به خلافت ابوبکر و عمر می رسید می گویید:

«من أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر»!

هر کس خلافت ابوبکر و عمر را انکار کند کافر است.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج1، ص138

«من قال ان أبا بكر وعمر ليسا بإمامي هدى يقتل»

تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، ج 2، ص 712

یا طبری می گوید:

«من قال ان أبا بكر وعمر ليسا بامامي هدى يقتل يقتل»

لسان الميزان؛ اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند -، ج5، ص101

چطور شد این جا می گویید از فرعیات است ظن در او کفایت می کند اگر کسی از این ظن شما خلافت ابوبکر را استفاده نکرد، ظن او به طرف حضرت امیر المؤمنین رفت چطور آن جا به وجوب قتل حکم صادر می کنید؟ !

آیا این را می توانیم بگوییم کافر است؟! کسی سراغ ابوبکر می آید ولی سراغ حضرت امیر المؤمنین نمی رود می گوییم آقای ایجی! حداقلش این است که در ادله خلافت ابوبکر ظن و شک دارد. ظنش پنجاه و یک درصد به خلافت حضرت امیرالمومنین رفته است. چطور می گویید واجب القتل است؟

پرسش:

جواب تفتازانی را نمی تواند بدهد می گوید تو می خواستی اجماع را درست کنی خود اجماع، ظنی است چه کسی گفت اجماع، قطعی است.

پاسخ:

ایشان می گوید این ده تا دلیل ما دست به دست هم بدهد یعنی ده تا ظنی دست به دست هم بدهند صلاحیت برای سند اجماع دارد نه تک تک آن!

در هر صورت...

بعضی وقت ها آدم به قدری به هم می ریزد که این ها روی چه اصلی این مباحث را مطرح کردند؟ عوام الناس یک حرفی می زنند مذمت شان نمی کنیم.

الان چیزی که خیلی درد آور است شرح مواقف را ببینید بحث غدیر را مطرح می کند تک تک رد می کند. حدیث منزلت را مطرح می کند سپس رد می کند.

«سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِين‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص292، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)، ح1‏

را رد می کند.

بعد نکته جالبی اینکه وقتی در رابطه با ابوبکر می خواهد مطرح کند می گوید این بحث هایی که در رابطه با ادله خلافت ابوبکر داشتیم این ها کمتر از حدیث منزلت نیست! شیعه حدیث منزلت را با آب و تاب مطرح می کند هیچ سندی هم ندارد ادعای تواتر می کند می خواهد مردم را فریب بدهد!

وقتی این مطالب را می آورد می گوید تمام این ها آیا به اندازه حدیث منزلت ارزش ندارد که شیعه این همه آب و تاب می دهد و بدون جهت ادعای تواتر می کند؟

ملاحظه بفرمایید حاکم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل می گوید:

«حديث المنزلة الذي كان شيخنا أبو حازم الحافظ يقول: خرجته بخمسة آلاف إسناد!»

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحذاء الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه‍ - 1990م، ج1، ص194

با پنج هزار سند؛ آن وقت می گوید:

«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص238

کمتر از حدیث منزلت است؟! «اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر» آیا به اندازه حدیث منزلت نیست که این ها ادعای تواتر دارند؟

 در رابطه با حدیث منزلت ابن عبد البر متوفای 463 یعنی معاصر شیخ مفید و شیخ صدوق وقتی به حدیث منزلت می رسد می گوید: «وهو من اثبت الآثار و اصحّها»

«وقال له أنت منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبى بعدى وروى قوله صلى الله عليه وسلم أنت منى بمنزلة هارون من موسى جماعة من الصحابة وهو من اثبت الآثار وأصحها»

الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج3، ص1097

همین طور تعبیر مزّی این است که جماعتی از صحابه آمدند نقل کردند.

«وروى قوله عليه السلام: أنت مني بمنزلة هارون من موسى"جماعة من الصحابة ، وهو من أثبت الآثار وأصحها»

تهذيب الكمال؛ اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ج20، ص483

  أثبت یعنی قوی تر، محکم ترین و صحیح ترین روایات است. می گوید آیا حدیث «اقتدوا بعدی ابا بکر و عمر» کمتر از حدیث منزلت است؟ یا کمتر از حدیث طیر است؟

خیلی مسخره کردند هم تفتازانی، هم ایجی، هم عبد الجبار معتزلی می گویند شیعه بحث حدیث طیر را با آب و تاب مطرح می کند ادعای تواتر می کنند ولی احادیثی که در رابطه با فضایل ابوبکر است قبول نمی کند. وقتی «إقتدوا بعدی ابابکر وعمر» می گوید مسئله تمام است.

 آقایان حدیث طیر و منزلت را با فضایل ابوبکر و عمر مقایسه کردند. حدیث طیر را حاکم نیشابوری وقتی نقل می کند می گوید حدیث طیر را از جماعتی از صحابه که بیش از سی نفر بودند نقل کردند یعنی سی نفر از صحابه حدیث طیر را مطرح کردند.

«حدثني أبو علي الحافظ أنبأ أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أيوب الصفار وحميد بن يونس بن يعقوب الزيات قالا ثنا محمد بن أحمد بن عياض بن أبي طيبة ثنا أبي ثنا يحيى بن حسان عن سليمان بن بلال عن يحيى بن سعيد عن أنس بن مالك رضي الله عنه قال كنت أخدم رسول الله صلى الله عليه وسلم فقدم لرسول الله صلى الله عليه وسلم فرخ مشوي فقال اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير قال فقلت اللهم اجعله رجلا من الأنصار فجاء علي رضي الله عنه فقلت إن رسول الله صلى الله عليه وسلم على حاجة ثم جاء فقلت إن رسول الله صلى الله عليه وسلم على حاجة ثم جاء فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم افتح فدخل فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما حبسك علي فقال إن هذه آخر ثلاث كرات يردني أنس يزعم إنك على حاجة فقال ما حملك على ما صنعت فقلت يا رسول الله سمعت دعاءك فأحببت أن يكون رجلا من قومي فقال رسول الله إن الرجل قد يحب قومه هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه»

 بعد دارد:

«ثم صحت الرواية عن علي وأبي سعيد الخدري وسفينة»

خودش می گوید: «هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه»

«وقد رواه عن أنس جماعة من أصحابه زيادة على ثلاثين نفسا»

سی نفر این را نقل کرده اند.

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 141، ح465

ذهبی در میزان الإعتدال، جلد 3، صفحه 53 دارد:

«محمد بن أحمد بن عياض روى عن أبيه أبي غسان أحمد بن عياض عن أبي طيبة المصري عن يحيى بن حسان فذكر حديث الطير وقال الحاكم هذا على شرط البخاري ومسلم قلت الكل ثقات»

...تمام راویان ثقه هستند.

 «إلا هذا»

الا محمد بن أحمد بن عياض

«فأنا أتهمه به»

به خاطر همین روایت طیر من را متهم به کذب می کردم

 یعنی علت این که من گفتم این دروغگو است چون حدیث طیر مطرح کرده است.

«ثم ظهر لي أنه صدوق»

ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج6، ص53

 ابن کثیر می گوید استاد ما ذهبی اسانید حدیث طیر را از حدود بیش از نود نفر نقل کرده است. نود نفر، دسته اول از صحابه نه از تابعین و اتباع تابعین.

 بعد دارد:

 «أقربُها غرائب ضعيفة»

 نزدیک ترین یعنی منصفانه نگاه کنیم همه این ها حدیث غریب است

«واردؤها»

پست ترین این سندها

«طرق مختلفة مفتعلة»

همه ساختگی است.

«وغالبها طرق واهية وبالجملة ففي القلب من صحّة الحديث هذا نظر وان كثرت طرقه»

...قلب من نمی تواند قبول کند این روایت صحیح باشد!

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج7، ص353 و 354

آن جا گفت تمام راویان ثقه هستند فقط یک راوی را متهم می کردم «ثم ظهر لي أنه صدوق» وقتی به این جا می رسد می گوید: وبالجملة ففي القلب من صحة الحديث هذا نظر وان كثرت طرقه»!!

این (تعصّب) را چه کار کنیم؟! کسی منصفانه بگوید آقای ذهبی از نود نفر صحابه نقل شده است از تابعین هم نقل شده باشد آقایان می گویند سنت صحابی و سنت تابعین حجت است. «کسنة النبی» این را قبلاً بحث کردیم.

«سنّة الصحابي وسنّة التابعي حجة کسنة النبي»

«سنة رسول الله، أو سنة الصحابة وأیهما کان فالاقتداء به حسن»

هر کدام باشد اقتداء کردن به او خوب است.

الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی؛ اسم المؤلف: علی بن محمد بن حبیب الماوردی البصری الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان - 1419 هـ -1999 م، الطبعة: الأولى، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض - الشیخ عادل أحمد عبد الموجود؛ ج2، ص 493

هیچ تفاوتی بین سنة النبی و سنة التابعی نیست نود نفر نقل کرده اند. آیا این نود نفر از صحابه و تابعین همه دروغ و حدیث جعلی نقل کردند؟

 آن وقت شما « اقتدوا بعدی ابا بکر و عمر» را می خواهید به این روایت ها مقایسه کنید؟ این ها فردای قیامت نمی دانم چه جوابی دارند؟!

این ها روی روایت «إقتدوا بعدی أبا بکر وعمر» خیلی مانور دادند یعنی از قاضی عبد الجبار گرفته تا علمای جدیدشان کتاب نوشته اند یکی از قوی ترین دلایل شان بر مشروعیت خلافت شیخین «إقتدوا بعدی أبا بکر وعمر» است.

می گویند حضرت علی نیز مشمول این است پیغمبر فرمود: «إقتدوا بعدی» همه حتی حضرت علی هم اقتدا کرده است بعد از حضرت امیر هم یک سری روایات مبنی بر اقتدایش نقل می کنند.

 اولاً ابن تیمیه بارها گفتیم وقتی روایتی در رابطه با حضرت امیر می ‌آورد می گوید این روایت در صحیحین نیست نمی توانیم قبول کنیم. در منهاج السنه کلمه صحیحین را جستجو کنید ایشان در جای جای منهاج السنة می گوید این روایت در صحیحین نیست «أعرض عنه شیخیان» شیخین از این روایت أعراض کرده اند، پس روایت قابل احتجاج نیست. بنابر این ما هم می گوییم: در کجای صحیح بخاری و صحیح مسلم «إقتدوا بعدی أبابکر وعمر» آمده است؟

آیا فقط حدیث غدیر را چون شیخین إعراض کرده اند حجت نیست؟!  در مورد حدیث «إقتدوا بعدی أبابکر وعمر» که شیخین (بخاری و مسلم) از آن اعراض کرده اند چه می گویید؟

ابن حزم اندلسی حرف زیبایی می زند - ابن تیمیه می گوید ابن حزم اندلسی از فقهای عالمی است که جز به روایات صحیح عمل نمی کند-  در جلد 4 کتاب الفصل می گوید:

«(قال أبو محمد) ولو أننا نستجيز التدليس»

اگر ما اهل سنت اجازه داشتیم تدلیس کنیم

-         در مذمّت تدلیس گفته اند:

 «التدلیس أخ الکذب»

 

«قال سمعت المعافى يقول سمعت شعبة يقول لأن أزني أحب الي من ادلس»

الكفاية في علم الرواية؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن ثابت أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: المكتبة العلمية - المدينة المنورة، تحقيق: أبو عبدالله السورقي , إبراهيم حمدي المدني، ج1، ص356

ابن حزم می گوید:

«ولو أننا نستجيز التدليس والأمر الذي لو ظفر به خصومنا طاروا به فرحا أو أبلسوا أسفا لاحتججنا بما روي افتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

اگر ما تدلیس را جایز می دانستیم و تصمیم می گرفتیم به دشمنان مان غلبه کنیم ولو به هر حرف باطل احتجاج می کردیم به حدیث «افتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

«ولكنه لم يصح»

این روایت صحیح نیست.

«ويعيذنا الله من الاحتجاج بما لا يصح»

الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج4، ص88

ابن حزم اندلسی متوفای 456 است این آقایان همه شان برای قرن هفت و هشت هستند و ابن حزم هم برای این ها عَلَم است چون ظاهری مذهب و تابع مذاهب اربعه هم نیست.

بعد در کتاب الإحکام فی أصول الأحکام،‌ جلد 6، صفحه 242 می گوید:

«وأما الرواية اقتدوا باللذين من بعدي فحديث لا يصح لأنه مروي عن مولى لربعي مجهول وعن المفضل الضبي وليس بحجة»

حدیثی است که صحیح نیست.

الإحكام في أصول الأحكام؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن حزم الأندلسي أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الحديث - القاهرة - 1404، الطبعة: الأولى، ج6، ص242

می گوید «هذا من العجائب» این ها به حدیثی استدلال کردند که صحیح نیست.

 ابن تیمیه هم در رابطه با ابن حزم در بيان تلبيس الجهمية، جلد 1 صفحه 571 می گوید:

«وممن أحتج به الحافظ أبو محمد بن حزم في مسألة استدارة الأفلاك»

از کسانی که من احتجاج کردم حافظ ابو محمد ابن حزم است در مسئله استدارة الأفلاك است.

«مع أن أبا محمد هذا من أعلم الناس لا يقلد غيره»

نه مقلد مالک است، نه مقلد شافعی است، نه مقلد احمد و نه مقلد ابو حنیفه است «لا یُقلدُ غیره» می خواهد بگوید خارج از مذاهب اربعه است.

«ولا يحتج إلا بما تثبت عنده صحته»

استدلال نمی کند مگر به صحتش یقین داشته باشد.

بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مطبعة الحكومة - مكة المكرمة - 1392، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد بن عبد الرحمن بن قاسم، ج1، ص571

آقای هروی شافعی کتابی دارد به نام الدّر النضید می گوید یکی از روایاتی که استدلال کردند و جعلی است

«اقتدوا باللذين من بعدي ابابکر وعمر باطل»

ذهبی در جلد 3 وقتی بحث:

 «إقتدوا بعدی أبابکر وعمر»

می رسد ایشان در حاشیه اش می گوید:

«سندُهُ واهِ»

 کلمه «واه» در رجال یعنی «ضعیفٌ بالشدة» ذهبی از احمد ابن محمد غالبی مطرح می کند می گوید حدیث «إقتدوا بعدی أبابکر وعمر» را ایشان آورده است

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر فهذا ملصق بمالك وقال أبو بكر النقاش وهو واه»

ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج1، ص267

بعد ایشان می گوید این روایت به هیچ وجه صحیح نیست.

 ابن حجر در لسان المیزان رد کرده است. در میزان الإعتدال می گوید راوی «إقتدوا بعدی» عمری است از مالک أباطیلی نقل می کند.

 هیثمی در مجمع الزوائد، جلد 9 وقتی حدیث «اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر» را می آورد، می گوید ضعیف است:

«اقتدوا بالذين من بعدي أبي بكر وعمر رضي الله عنهما فقط رواه الطبراني في الأوسط وفيه يحيى بن عبدالحميد الحماني وهو ضعيف»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص295

آقای ابن حزم می گوید پیغمبر فرمود: «إقتدوا بعدی» یا «مِن بعدی أبابکر وعمر» خودشان این همه اختلاف دارند چه کار کنیم؟ ابوبکر یک راه رفت عمر هم یک راه رفت وظیفه مان چیست؟ ایشان حدود بیست مورد اختلاف اساسی میان ابوبکر و عمر را مطرح می کند. پیغمبر گفت به ابوبکر و عمر اقتدا کنید ما به کدامشان اقتدا کنیم؟

تخییر هم معنا ندارد یعنی اگر به این اقتدا کردی مخالفت ابوبکر و دستور پیغمبر کردی اگر از عمر تقلید کردی باز مخالفت کردی.

 مثلا در قضیه مالک ابن نویره ابو بکر و عمر نظر مخالف داشتند. جالب این جا است ایشان می گوید اصلاً مالک ابن انس نزدیک سی مورد مخالفت با عمر دارد. سی مورد فقط در موطأ اش با عمر مخالفت کرده است. یعنی با دستور پیغمبر مخالفت کرده است؟!

 ابن حزم اندلسی، جلد 6، صفحه 67، 80، 65 اختلافات بین این دو نفر را آورده است این که ابو حنیفه، مالک و شافعی این ها با عمر و ابوبکر مخالفت کرده اند تمام این ها را آمار داده است.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :