نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
برخی ادلّه خلافت ابوبکر و نقد آن (2)
کد مطلب: 15839 تاریخ انتشار: 30 خرداد 1403 - 19:20 تعداد بازدید: 1122
خارج فقه الحکومه » فقه
برخی ادلّه خلافت ابوبکر و نقد آن (2)

(جلسه هفتاد و دوم 01 02 1403)

 
 
 

 

لينک د
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه هفتاد و دوم 01 02  1403)

موضوع:  برخی ادلّه خلافت ابوبکر و نقد آن (2)

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

...وهابی ها در عربستان رشد کردند و آمدند ریاض را تصرف کردند، دولت عثمانی به رئیس دولت مصر دستور داد که بروید آن ها را سرکوب کنید؛ یعنی این قدر اقتدار داشتند به هر دولتی دستور می داد دستورش لازم الاجرا بود.

در آن زمان که دولت عثمانی اقتدار قوی داشت این ها دیدند اگر بنا باشد رسول اکرم حکومت سیاسی نداشته باشد، خلفا هم نداشته باشند، در حقیقت دولت عثمانی هم خلافتش خلافت اسلامی نیست.

یعنی نود درصد کسانی که پاسخ دادند شما اگر جواب ها را ملاحظه کنید جواب ها این است که این ها در حقیقت به بال و پر دولت عثمانی برخوردند.

حتی محاکمه ایشان (علی عبد الرزاق) در مصر بدون توجه به دفاعیاتش با توجه به دست آوردن رضایت دولت عثمانی بوده است.

این را هم توجه داشته باشیم این قضیه نکته های خوبی دارد، برای ما خیلی خوب است. وقتی یک نفر می آید همچنین اشکال اساسی می کند این ها به جنب و جوش می افتند جواب هایی که می دهند این جواب ها برای طبقه جوان اهل سنت قانع کننده نیست.

این ها می گویند شما بفرمایید خلفا حکومت سیاسی داشتند، خلیفه پیامبر بودند. حالا دلیل تان را بگویید. شما نه از قرآن دلیل دارید و نه از سنت دلیل دارید.

عمدتا هم ایشان(علی عبدالرزاق) می آید خلافت ابوبکر را زیر سوال می برد وقتی خلافت ابوبکر زیر سوال رفت، به تبَع آن خلافت دیگران زیر سوال می رود.

علماء اهل سنت هفت – هشت تا جوابی که نسبت به ایشان نوشته اند قانع کننده نیست یعنی هیچ ندارند جواب بدهند. می گویند اجماع صحابه بوده است.

یکی از ادله مهمی که دارند می گویند صحابه یا خلیفة رسول الله می گفتند! قرآن هم می گوید: (أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)؛ این ها آدم های صادق بودند!

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)

مؤمنان واقعي تنها کساني هستند که به خدا و رسولش ايمان آورده‌اند، سپس هرگز شک و ترديدي به خود راه نداده و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ آنها راستگويانند.

سوره حجرات (49): آیه 15

(لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَينْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)

اين اموال براي فقيران مهاجراني است که از خانه و کاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند در حالي که فضل الهي و رضاي او را مي‌طلبند و خدا و رسولش را ياري مي‌کنند؛ و آنها راستگويانند!

سوره حشر (59): آیه 8

لذا از دیگر ادله قرآنی و سنت دست شان خالی شده است.

 بله صحابه خطاب به ابوبکر می گفتند «یا خلیفة رسول الله» اگر خلیفه رسول الله است، آیا پیامبر او را به عنوان خلیفه رسول الله معین کرده یا شما معین کردید؟

اگر پیامبر خلیفه معین کرده است ماهو الدلیل؟ اگر مردم خلیفه معین کردند این خلیفه صحابه و خلیفة الناس است نه خلیفة رسول الله!

 خیلی نکات خوبی است. اگر ما این ها را بتوانیم در رسانه های بین المللی مطرح کنیم _ اشکال ایشان و جواب هایی که بزرگان شان نسبت به ایشان داده اند_ خیلی از قضایا و مسائل برای جوانان اهل سنت روشن می شود.

الان مطلب را از قاضی عبدالجبار معتزلی، عضد الدین ایجی، سید جرجانی، تفتازانی، فخر رازی و... می آوریم، این ها می آیند ادله شیعه را نقد می کنند ولی هیچ کدام شان اشاره به حدیث ولایت ندارند.

«علي وليّ كل مؤمن بعدي»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى ، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص620

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علی الصحيحين، ج3، ص110، تحقيق: يوسف عبد الرحمن المرعشلي، دار المعرفة، بيروت.

یا:

«أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي»

السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ج2، ص565، ح1188

یا:

«عَلِيٌّ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»

معاني الأخبار؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ص67

«أنت إمام كلّ مؤمن و مؤمنة»

  الموفق ابن احمد الخوارزمی (متوفای 568هـ)، المناقب، ص68، تحقيق : الشيخ مالك المحمودی - ناشر : مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ : الثانية

این سه تا واژه شاخص ترین دلیل شیعه است. به حدیث غدیر ده – دوازده تا اشکال می کنند. به حدیث دار اشکال می کنند. حدیث منزلت را زیر سوال می برند، حدیث رایت را زیر سوال می برند اما در رابطه با «أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي» هیچ حرفی ندارند، با این که این ها را کتاب های صحاح مهم اهل سنت نقل کرده اند.

مثلا حاکم نیشابوری مخصوصا این سه تا روایت را در جلد سوم صفحه 110، 133 و 138 با سند صحیح نقل کرده است. جالب این است که ذهبی هم می گوید این روایت ها صحیح است.

ولی آقایان ادله شیعه را می آیند نقل و نقد می کنند اما در حدیث خلافت،  ولایت و امامت جوابی ندارند. در مورد حدیث وصایت می گویند: انت وصیي في کل مؤمن، وصیّي فیکم. به یک نحوی حدیث دار را توجیه می کنند ولی احادیث خلافت و ولایت صریحِ صریح است.

 

پرسش:

وصایت را چطوری توجیه می کنند؟

پاسخ:

«انت وصیي في اهلي»

پرسش:

با توجه به این که (از نظر اهل سنت) پیامبر بعد از خودش هیچ اموالی نداشته همه آنها برای مؤمنین و مسلمین بوده وصیّ چه معنایی می تواند داشته باشد؟

پاسخ:

بله ! همینطور است. پاسخی ندارند.

«أنت وصي في أهلي» چون در بعضی از روایت ها في اهلي آورده اند.

پرسش:

در چه مورد وصیت کرده است؟

پاسخ:

اهل سنت می گویند وصیت کرده است برای این که بعد از پیامبر بدیهی هایش را بدهد، قرض هایش را ادا کند.

 «أنت تؤدي عني من بعدي»

با تعابیر کلمه تؤدی و این ها دارند توجیه می کنند.

عرض کردم دارد:

«أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه ليس بعدي نبي إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص143

«أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى إِلا أَنَّكَ لَسْتَ بنبِيٍّ إنه لا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي قال وقال له أنت وَلِيُّ كل مُؤْمِنٍ بَعْدِي»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج12، ص98

 به طوری که این را هم حاکم نیشابوری می گوید صحیح است. ذهبی می گوید صحیح است.

 همچنین در کتاب السنة ابن ابی عاصم _ با تحقیق البانی_ می گوید روایت صحیح است. این دو سه تا روایت شاخص ترین روایت است.

پرسش:

آن ها أنت خلیفتی را هم می گویند خلیفه چهارم است خلیفه بلا فصل نگفته اند.

پاسخ:

کلمه انصراف دارد خلیفتي من بعدی؛ یعنی بعد از من، اگر این طور هم باشد بیایند حدیث قرطاس و حوض را هم توجیه کنند و نمی توانند توجیه کنند.

لذا مشکل است. امام صادق (سلام الله علیه) فرمود حقیقت امر ما از آفتاب روشن تر است. یعنی ما باید خدا را شکر کنیم نه یک بار، نه دو بار بلکه در تمام بیست و چهار ساعت قلبا و لسانا خدا را شاکر باشیم که بدون این که هیچ عملی انجام داده باشیم نعمت ولایت را به ما داده است.

امام صادق فرمود شما در دنیا قدر ولایت را نمی دانید در آخرت می فهمید که خدا چه نعمتی به شما داده است.

پرسش:

استاد ببخشید! یعنی در منابع اهل سنت یک روایت محکم و خوب نیافته اند که برای شان حجت باشد.

پاسخ:

بحث سر لجاجت است. وقتی به لجاجت می افتند راه تحقیق برایشان بسته می شود. امروز عرض می کنم آقای عضد الدین ایجی که قهرمان کلام اشعری است چون اشاعره با ماتریدیه تقریبا نود و پنج درصد یکی هستند، با معتزله تفاوت دارند.

آقای عضد الدین ایجی می گوید حدیث منزلت معلوم نیست سندش درست باشد! در برابر حدیث منزلت از آن طرف هم ما حدیث داریم:

«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص238

حدیث منزلتی که پنج هزار سند دارد را رد می کند.

 «اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر» یک سند دارد و همه هم تضعیف کرده اند. من از ده نفر از علمای اهل سنت مدرک می آورم که گفته اند: «اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر» ضعیف است. این عقلاً هم درست نیست؛ چون اختلاف بین ابوبکر و عمر خیلی زیاد بوده است.

مردم چه کار کنند؟ در جنگ رده ابوبکر می گوید خالد رفت مالک را کشت به زنش هم تجاوز کرد ابوبکر گفت:

«تأوّل فأخطأ»

اجتهاد کرده است.

عمر گفت ای فلان فلان شده:

«قتلت امرأ مسلماً، ثمّ نزوت على امرأته، لأرجُمَنَّك»

أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي، ج5، ص54

«قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص274

ما به کدام عمل کنیم؟ زن و بچه قبیله مالک را در زمان ابوبکر زندانی کردند عمر به مجردی که روی کار آمد آن ها را همان روز اول آزاد کرد. کدام برای ما حجت است؟ یعنی بیست مورد این طور مطالب وجود دارد.

ابن حزم اندلسی بیش از بیست مورد اختلافات اساسی بین ابوبکر و عمر را مطرح کرده است. ما به کدامش عمل کنیم؟ اگر:

«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص238

است، چرا در سقیفه این را مطرح نکردند؟ چرا وقتی عمر را خلیفه انتخاب می کند همه اعتراض می کنند! حضرت امیر المؤمنین، طلحه، زبیر، مهاجرین و انصار به ابوبکر می گویند:

«ولّيت علينا رجلا فظاً غليظاً ماذا تقول لربك إذا لاقیته»

جواب خدا را چه می خواهی بدهی؟

تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف:  أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت  - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج1، ص355، ح1098

همان جا می گفت پیامبر فرموده است «اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر».

یا مثلا خیلی جالب است یکی از مطالبی که قاضی عبدالجبار معتزلی در جلد بیست ، قسمت دوم در اول بحثش آورده وقتی خلافت عمر را می آورد می گوید:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم»

 پیامبر فرمود:

«لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب»!!

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف:  أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص428

 «لو كان بعد النبي صلى الله عليه وسلم نبي لكان عمر ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص295

اگر این است پس خلافت ابوبکر هم درست نیست. یعنی عمر این قدر پیش خدا آبرو دارد که پیغمبر می گوید «لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب» چرا شما (اهل سنت) عمر را با این فضیلیت رها کردید سراغ ابوبکر رفتید؟!

لذا وقتی انسان خوب به حرف های این ها وارد می شود، حالا علقه مضغه ها این حرف را می زنند ما به آن ها کار نداریم ولی استوانه های کلامی شان وقتی این را می گویند این واقعا جای تعجب و تأسف دارد.

شما این چهار – پنج نفر را ملاک قرار بدهید قاضی عبدالجبار معتزلی را به عنوان کلام معتزله که کتابش در دو جلد است اگر کتابش به سبک جدید بخواهد چاپ بشود پانزده – بیست جلد می شود.

از آن طرف عضد الدین ایجی که برای اشاعره است، بعد از او سید جرجانی، تفتازانی، فخر رازی این چند نفر عصاره کلام اهل سنت را مطرح کردند. امروز هم علمای (کلام) اهل سنت عیال سفره این سه – چهار نفر هستند.

فخر رازی در دو – سه جا یکی در آیه غار خودش را هلاک می کند به در و دیوار می زند، آسمان و ریسمان را به هم می بافد می گوید آیه غار بالاترین فضیلت برای ابوبکر است و بهترین دلیل بر خلافت ابوبکر است.

...نزدیک هفتاد – هشتاد صفحه کار کرده است و در همین حرف هایش هم بسیار تناقض دارد. یک دفعه این است که ما می گوییم این ها تقیه دارند آن حرف دیگری است.

خداوند آیت الله حسن زاده آملی را رحمت کند ما خدمت ایشان سال 63 – 64 اشارات بوعلی را می خواندیم ایشان چند بار سر درس فرمود من یقین دارم که فخر رازی شیعه است!!

من خدمت ایشان عرض کردم آخر ایشان چطور شیعه است؟! یک دفعه این است که شخص در تقیه هست نیم صفحه یا چهار سطر می نویسد رد می شود و می رود اما وقتی کسی هفتاد – هشتاد صفحه در رابطه با اثبات خلافت ابوبکر می نویسد این دیگر تقیه نیست.

یا در رابطه با آیه شریفه:

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يؤْتِيهِ مَنْ يشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)

اي کساني که ايمان آورده‌ايد! هر کس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زياني نمي‌رساند؛ خداوند جمعيتي را مي‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مي‌کنند، و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند. اين، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شايسته ببيند) مي‌دهد؛ و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست.

سوره مائده (5) آیه 54

شما توجه بفرمایید چقدر فخر رازی سرمایه گذاری کرده است. می گوید اگر این اشکال را کنند این طوری جواب می دهیم، اگر فلان اشکال را کنند جوابش این است. به قدری مطلب می گوید آدم وقتی می خواند حوصله اش سر می رود.

به نظرم حدود بیست صفحه روی این آیه مطلب می نویسد که دلیل برای خلافت ابوبکر است. بعد می آید آیه:

 (إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)

سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا مي‌دارند، و در حال رکوع، زکات مي‌دهند.

سوره مائده (5): آیه 55

را رد می کند. آیه:

(...الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا)

امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم!

سوره مائده (5): آیه 3

را رد می کند. همچنین آیه:

(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ)

اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان!

سوره مائده (5): آیه 67

را رد می کند. همه این آیات را ذکر می کند می گوید اگر شیعه این آیات را بیاورد ما می گوییم آیات این اشکالات را دارد.

در ذیل آیه غار و آیه ارتداد این بحث ها را دارد مطرح می کند.

فخر رازی در ذیل آیه: (يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ) می گوید این قطعا در رابطه با پیغمبر نیست تنها کسی که با مرتدین جنگید ابوبکر بود!

ولی در دو صفحه بعد می گوید مرتدین چند دسته هستند، هشت دسته ما مرتد داشتیم سه دسته اش زمان پیامبر بود، پیامبر این ها را نابود کرد! در صفحات قبل گفته بود غیر از ابوبکر کسی با مرتد نجنگید ولی اینجا بر خلاف آنجا می گوید: مرتدین هشت دسته بودند با سه دسته شان پیامبر جنگید! (پس ابوبکر تنها کسی نبوده که با مرتدین جنگیده بلکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم با مرتدین جنگیده اند)

بحث هایش خیلی بهم ریخته و متناقض است.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث اساسی که آقای عبدالرزاق دارد می گوید ما در آیات قرآن دلیلی بر حکومت سیاسی پیامبر نداریم. و بیش از شصت آیه می آورد و می گوید پیامبر هیچ گونه حکومت سیاسی نداشته است. ما این ها را مفصل جواب دادیم.

بعد می گوید:

«ليس القرآن وحده هو الذي أهمل تلك الخلافة ولم يتصدّ لها، بل السنّة كالقرآن أيضًا قد تركتها»

این جا آقایان اهل سنت جواب داده اند اما روی قرآن کار نکردند؛ یعنی طوری که ما مفصل در این جا بحث داشتیم و کار کردیم من ندیدم هیچ یک از علمای اهل سنت چه در مصر و چه در عربستان کار کرده باشند.

در شیعه که ما ندیدیم حتی یک صفحه مطلب نوشته باشند الا در جلسات خصوصی ممکن است آثاری باشد به عنوان یک تحلیل و نقد. بنده فقط یک رساله ارشد یا دکترا را در این موضوع دیدم که یک خانمی کار کرده بود که از اول تا آخرش را جمع کنیم (مطالب مهم مرتبطش) در دو یا سه صفحه خلاصه می شود.

در فضای مجازی مطلب است مثلا در سایت حوزه در حدود چهار – پنج صفحه پاسخ داده. همچنین ویکی فقه جواب داده است. این ها در کل جواب هایشان در حد چهار – پنج صفحه ای است.

ولی آقایان اهل سنت روی سنت خوب سرمایه گذاری کردند چون در سنت اول چیزی که مطرح است خلافت ابوبکر است که عبد الرزاق آن را و بعد، خلافت دیگران را زیر سوال برده است و برای اهل سنت هم مقداری قابل پذیرش نیست لذا این جا مفصّل جواب دادند این که در چه حد جواب شان پخته است یا نه باید بررسی بشود.

من قبلا هم عرض کردم برخی اهل سنت در جواب عبدالرزاق نسبتا جواب های قابل توجهی  نوشتند. مخصوصا یکی از این ها تناقضات عبد الرزاق را زیر سوال برده است.

یکی نقد کتاب الاسلام و اصول الحکم- دکتر الریس است. ایشان استاد تاریخ اسلامی هم در دانشگاه قاهره و هم در دانشگاه ملک عبد العزیز در مکه مکرمه هست. در مجموع جواب خوبی داده است.

یکی هم کتاب نقد کتاب الاسلام و اصول الحکم از محمد الخضر حسین است که کتاب های زیادی دارد. جواب های این دو نفر جواب های قابل توجهی  است.

عبد الرزاق می گوید همان طوری که قرآن بحث خلافت را مهمل گذاشته است، سنت هم به همین شکل است! بعد به علما طعنه می زند که علما (از اهل سنت) برای خلافت ابوبکر و  عمر و همچنین بعدی ها هیچ دلیلی از احادیث پیدا نکردند، اگر پیدا کرده بودند این ها را بر اجماع مقدم می کردند. ولذا هر کدام از آقایان آمدند برای خلافت ابوبکر استدلال کردند اول سراغ اجماع رفتند، و اجماع هم:

«مما لم ینقل له سند»

آن روز بحث مان در این جا نا تمام ماند.

 این که ایشان می گوید آقایان دلیلی از قرآن و سنت نیاورده اند، من کاری به قرآن ندارم، اگرچه آیات متعدد ده - دوازده تا آیه آورده اند؛ ولی از سنت این آقایان احادیث متعددی آوردند مبنی بر این که دال بر خلافت ابوبکر و همچنین خلافت عمر است.

عضد الدین ایجی در کتاب المواقف چندین روایت از شیعه می آورد مثلا:

«أنت مني بمنزلة هارون من موسى»

«سلّموا على علي بإمرة المؤمنين»

سپس این ها را توجیه می کند و رد می کند. بعد این جمله اش مهم است:

«وبعد الأجوبة المفصلة»

جواب های مفصلی که ما از ادله شیعه بر خلافت امیرالمؤمنین دادیم

«هذه النصوص معارضة بالنصوص الدالة على إمامة أبي بكر رضي الله عنه»!

تمام ادله ای که شیعه استدلال می کند بر خلافت حضرت علی این ها معارض است با نصوصی که دال بر امامت ابی بکر است!

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج 3، ص 603

اول جواب ما این است که جناب آقای ایجی! اگر این ها با هم تعارض کردند «تعارضا تساقطا»، ما سراغ عقل می آییم، عقل می خواهد افضل را انتخاب کند. «افضل الناس بعد رسول الله» چه کسی است؟

یک دفعه این است شما می گویید صحابه نتوانستند پیدا کنند که ما کاری به آن نداریم، ما هستیم و نصوصی که از نبی مکرم مانده است، حالا عبارت افضلیت ابوبکر را هم ایشان می آورد.

اول همان:

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ...)

خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده‌اند وعده مي‌دهد که قطعا آنان را حکمران روي زمين خواهد کرد...

سوره نور (24): آیه 55

و بعد می آورد

«وأقل الجمع ثلاثة»

 ووعد الله، الذین، منکم، عملوا، الصالحات، لیستخلفنهم این ها صیغه جمع است و اقل جمع هم سه تا است، وعده خدا هم حق است.

«ولم يوجد إلا خلافة الخلفاء الأربعة فهي التي وعد الله بها»

ما این را مفصل جواب دادیم، ان شاء الله سر فرصت رسما احادیث متعددی را که آقایان دارند (لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ) و همینطور شیعه هم دارد که مراد حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است را بیان می کنیم.

پرسش:

الان ما داریم جواب عبد الرزاق را می دهیم؟

پاسخ:

بله، ایشان می گوید دلیلی نداریم، دلیلی بر سنت نداریم، حالا این قرآنش است، به آن طرف هم می رسیم.

پرسش:

یعنی دارد قرآن را رد می کند و می گوید اصلا این ها نیست!

پاسخ:

اصلا این ها دلیلی نیست، (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ)

پرسش:

پس شما الان مؤید عبد الرزاق هستید؟

پاسخ:

نه.

پرسش:

 عبد الرزاق می گوید ما دلیلی نداریم، شما هم الان گفتید بله این دلیل برای خلفا نیست.

پاسخ:

این ها را ایشان مطرح نکرده است که جواب بدهد.

پرسش:

یعنی این ها را برای خودش دلیل نمی دانسته است.

پاسخ:

ما الان می خواهیم از زبان اهل سنت جواب بدهیم به ایشان نه از زبان شیعه، ایشان می گوید آقایان نه در قرآن دلیل پیدا کردند نه در سنت.

 ما می خواهیم بگوییم آقای عبد الرزاق! شما که چنین کتابی می نویسید، بزرگان (کلام) اهل سنت شما چهار- پنج نفر هستند، مذهب کلامی تان غیر از این دو سه تا بیشتر نیست، یا معتزله است، یا اشاعره است، یا ماتریدی که معتزلی ها هم تقریبا منقرض شدند، و این ها برای خلافت ابوبکر این همه آیات آوردند، چرا یکی از این آیات را مطرح نکردید که جواب بدهید؟

پرسش:

خودتان هم اولین آیه را رد کردید و گفتید این آیه به درد خلافت نمی خورد، حالا دومین آیه را بفرمایید.

پاسخ:

سید بزرگوار! ما می گوییم به درد نمی خورد یک بحثی است. ما می خواهیم بگوییم آقای عبد الرزاق شما که می گویید علمای ما دلیلی نیاوردند، این دلیل است چرا این ها را در کتابت ذکر نکردی؟

 آقای علی عبد الرازق در کتابش به این آیه اصلا متعرض نشده است، بیش از شصت آیه که آورده است این را نیاورده است، ما می گوییم چرا مغرضانه کار کردید؟ شما که می خواهید در رابطه با بحث خلافت طرح مبحث کنید، با عنوان خلافت در قرآن، این آقای عالم کلامی شما آمده ده - دوازده تا آیه آورده است، سی چهل تا هم روایت آورده است، بیا این ها مطرح کن و جواب بده.

 یا آيه ‌شریفه: (فَإِنْ تُطِيعُوا يؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا)

(قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيتُمْ مِنْ قَبْلُ يعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا)

به متخلفان از اعراب بگو: «بزودي از شما دعوت مي‌شود که بسوي قومي نيرومند و جنگجو برويد و با آنها پيکار کنيد تا اسلام بياورند؛ اگر اطاعت کنيد، خداوند پاداش نيکي به شما مي‌دهد؛ و اگر سرپيچي نماييد -همان گونه که در گذشته نيز سرپيچي کرديد- شما را با عذاب دردناکي کيفر مي‌دهد!»

سوره فتح (48): آیه 16

بعد ایشان می آید بر خلافت ابوبکر استدلال می کند، می خواهم دوستان این را خیلی دقت کنند.

پرسش:

ببخشید استاد! (فَإِنْ تُطِيعُوا يؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا) را چطور به خلافت ابوبکر برمی گرداند؟

پاسخ:

فهو احد خلفاء الثلاثه، می گوید اگر اطاعت کنید خدای عالم اجر حسن به شما می دهد، و کسانی که از ابوبکر اطاعت کردند مصداق این آیه هستند. شما شرح مواقف را ببینید آنجا همین را بیان کرده است.

پرسش:

ببخشید حاج آقا! جوابی که شما دارید از طرف اهل سنت به این آقا می دهید، با جوابی که ما به این آقا می دهیم این ها فرق دارد.

پاسخ:

قبلا هم عرض کردم ما فعلا کاری به عقاید شیعه نداریم، ما به عنوان یک سنی می خواهیم به ایشان جواب بدهیم.

پرسش:

الان که فرمودید این آیه به درد اهل سنت هم نمی خورد.

پاسخ:

نه، یک دفعه این است که ما می خواهیم جواب بدهیم، ما به عبد الرزاق جواب نمی دهیم، ما می آییم به قاضی عبد الجبار و ایجی و جرجانی جواب می دهیم، ببینید چطور استدلال کردند.

«(فَإِنْ تُطِيعُوا يؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا)، -مواقف برای ایجی است، شرح مواقف برای سید جرجانی است- «فهو ذلک الداعي الذي یجب باتباعه الاجر الحسن...أحد الخلفاء الثلاثة ويلزم خلافة أبي بكر لعدم القائل بالفصل بل الظاهر انه ابوبکر بأن القوم الذین... »

می گوید در این جا که گفته است (فَإِنْ تُطِيعُوا يؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا) مصداق اطاعت بعد از رسول اکرم، اطاعت از ابوبکر است. اولین مصداق این آیه عبارت است از این که آقایان از ابوبکر اطاعت کردند، پس معلوم می شود که خدای عالم به این ها اجر حسن خواهد داد!

 بعد این ها را دقت کنید:

«الثالث لو كانت إمامة أبي بكر باطلة لما كان معظما عند الله»

اگر امامت ابوبکر باطل بود، این همه عظمت و مدح و منزلت برای ابوبکر نبود!

«لكنه معظم وأفضل الخلق عنده»

ابوبکر هم از افرادی است که دارای عظمت است.

«وأفضل الخلق عنده» ببینید چه استدلالی دارد!!

 من می خواهم بگویم آقای عبد الرزاق! این ها را آوردند، این ها را می آوردید نقد می کردید، آیا این ها را قبول دارید که نقد نکردید؟!

 آیا واقعا افضل خلق عند الله ابوبکر است؟ این چه افضل الخلقی است؟ این از افضل الخلق شما!

ببینید عبدالرزاق صنعانی در کتاب المصنف چه می گوید. ابن معین در مورد عبد الرزاق صنعانی می گوید:

«لو ارتد عبد الرزاق عن الإسلام ما تركنا حديثه»

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف:  أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج36، ص192

سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج9، ص573

یا می گوید:

«سألت يحيى بن معين عن عبد الرزاق فقال : يا عباس والله لو تهوّد عبد الرزاق لما تركنا حديثه»

عبد الرزاق یهودی هم بشود ما روایاتش را رد نمی کنیم!

تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ، دار النشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ج26، ص157

عبدالرزاق در کتاب المصنف خودش در جلد 11 از قول ابی بکر در اولین خطبه اش چنین نقل می کند:

«أما والله ما أنا بخيركم»

من بهترین شما نیستم!

 آقای ایجی! خود ایشان می گوید من بهترین نیستم، شما می گویید «كان معظما عند الله» ؟!

«ولقد كنت لمقامي هذا كارها»

من خیلی دوست نداشتم خلیفه بشوم

«لوددت لو أن فيكم من يكفيني»

کاش یک نفر می آمد متصدی خلافت می شد و من راحت می شدم!

«فتظنون أني أعمل فيكم سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم»

تصور می کنید من می خواهم به سنت پیامبر عمل کنم؟

«إذا لا أقوم لها»

من توانایی پیاده کردن سنت پیامبر را ندارم.

«إن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان يعصم بالوحي»

این هم بهترین دلیل است بر این که شیعه می گوید امام باید معصوم باشد حرف خود ابوبکر است، می گوید پیامبر معصوم بود.

«وكان معه ملك وإن لي شيطانا يعتريني»

عوض ملک من ابوبکر یک شیطانی دارم که قلقلکم می دهد

«فإذا غضبت فاجتنبوني»

اگر دیدید که من عصبانی هستم دور بشوید.

«لا أوثر في اشعاركم»

مو های تان را می کنم.

«ولا أبشاركم»

با این ناخن هایم پوست صورت های تان را تکه تکه می کنم.

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج11، ص336

بفرمایید آیا این کسی که خودش می گوید، اگر من عصبانی شدم موی سر شما را می کنم، صورت تان را خراش می دهم، این افضل الناس عند الله می شود؟ !

طبقات ابن سعد هم همین تعبیر را آورده است.

«وإنما أنا بشر ولست بخير من أحد منكم فراعوني فإذا رأيتموني استقمت فاتبعوني وإن رأيتموني زغت فقوموني واعلموا أن لي شيطانا يعتريني فإذا رأيتموني غضبت فاجتنبوني لا أؤثر في أشعاركم وأبشاركم»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج3، ص212

ابن تیمیه در منهاج السنة خیلی حرف قابل توجهی زده است، اگر در عمرش یک حرف درست زده باشد این جا است! جلد 10، صفحه 266، در رابطه با قول رافضی، یعنی قول علامه حلی، که ابوبکر می گوید:

«إن لي شيطانا يعتريني»

می گوید این دلیل بر این است که ابوبکر صلاحیت بر خلافت نداشت، خودش دارد می گوید. یعنی در حقیقت مثل کسی مالیخولیایی دارد، آدم دیوانه ای است و می گوید من عصبانی که می شوم موی سر تان را می کنم و به شما آسیب می زنم! نزدیک من نشوید!

«والجواب من وجوه أحدها أن المأثور عنه»

روایتی که ما داریم، بله آقای ابوبکر گفت «إن لي شيطانا يعتريني» یعنی ابن تیمیه هم می گوید روایت وارد است، بعد گفت:

« أنه قال وإن لي شيطانا يعتريني يعني عند الغضب فإذا اعتراني فاجتنبوني لا أؤثر في أبشاركم وقال أطيعوني ما أطعت الله فإن عصيت الله فلا طاعة لي عليكم وهذا الذي قاله أبو بكر رضي الله عنه»

بعد دارد این قولی که ابوبکر دارد

«من أعظم ما يمدح به»!!

بالاترین فضیلت برای ابوبکر است، بهترین مدح ابوبکر است!

 حالا ما نفهمیدیم که این «أعظم ما يمدح به» به کجا برمی خورد؟! شما اگر در میان مردم بروید، یا در میان بچه های دبستان، بگویید یک آقایی است می خواهد استاد یا دهیار شما بشود، ولی این چنین حرفی می زند، شما بچه ها این چنین استاد یا شهردار یا این چنین فرمانداری را قبول می کنید؟ !

به ایشان بگویید پدر تان این طوری می گوید، آیا با وجود این چنین پدری شما افتخار می کنید، یا این چنین پدری مایه ننگ شما است؟

اصلا ما کاری با عقلای قوم نداریم، شما بروید بین بچه ها در کودکستان، مدرسه، دبستان و دبیرستان این را مطرح کنید، چه می گویند؟ ایشان می گوید «من أعظم ما يمدح به» است.

«كما سنبينه إن شاء الله تعالى»

بعد ایشان دارد:

«لا يقضي القاضي بين اثنين وهو غضبان فنهى عن الحكم عند الغضب وهذا هو الذي أراده أبو بكر أراد أن لا يحكم وقت الغضب وأمرهم أن لا يطلبوا منه حكما أو يحملوه على حكم في هذا الحال وهذا من طاعته لله ورسوله الثالث أن يقال الغضب يعتري بني آدم كلهم حتى قال سيد ولد آدم اللهم إنما أنا بشر أغضب كما يغضب البشر»

...بله پیامبر هم فرمود من هم غضبناک می شوم.

«وإني اتخذت عندك عهدا لن تخلفنيه أيما مؤمن آذيته أو سببته أو جلدته فاجعلها له كفارة»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج8، ص266- 267

این هم یکی از بزرگ ترین خیانتهایی است که این ها بر پیامبر کردند.

بنی امیه مخصوصا معاویه (نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم چنین روایاتی جعل کردند)، شما ببینید در صحیح بخاری می آورد فضائل ابوبکر، فضائل عمر، فضائل عثمان، وقتی به معاویه می رسد دیگر کلمه فضائل را ندارد، بلکه می گوید: ذکر معاویه.

تمام شارحین صحیح بخاری گفته اند چون معاویه فضیلتی نداشت، تا فضائل معاویه بگوید. بلکه بالعکس نفرین دارد که پیامبر اکرم کسیر را سراغ معاویه فرستاد که برای نوشتن نامه بیاید. گفت من مشغول غذا خوردن هستم، سه مرتبه فرستاده پیامبر رفت، نیامد، حضرت فرمود:

«لَا أَشْبَعَ الله بَطْنَهُ»

خدا شکم معاویه را سیر نکند!

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 2010، ح2604

بعد از آن خودش می گوید نفرین پیامبر من را گرفته است، و من هرچه می خورم، (خسته می شوم) ولی سیر نمی شوم.

 جالب این است که ابن کثیر فضائل معاویه را آورده است و می گوید این بهترین فضیلت برای معاویه است! چون پیامبر اکرم فرموده است کسانی که در دنیا سیر هستند، در آخرت گرسنه خواهند شد. خدای عالم سیری را در دنیا از معاویه برداشته است تا در قیامت گرسنه نماند! شما توجیه و عقل این آقا را نگاه کنید!!

پرسش:

در یک جا دارد که می گوید این یک وجه مثبتی است برای معاویه برای این که خوب بخورد و چاق بشود و بتواند با دشمن بجنگد!

پاسخ:

این را بگویند باز خوب است.

پرسش:

ایشان که می خورد برایش لذت است!

پاسخ:

 نه، معاویه می گوید شکمم دارد می ترکد، لذت نیست. لذت آن است که انسان بخورد و شکمش درد نگیرد.

در هر صورت...

ببینید فتح الباری دارد:

«وقوله أبشاركم بموحدة ومعجمة جمع بشرة وهو ظاهر جلد الإنسان»

یعنی اگر نزدیک بشوید پوست تان را می کنم!

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج13، ص27

بعد جالب این است که در مناظره آقا امام رضا با یحیی ابن ضحاک که:

«وَ لَمْ يَكُنْ بِخُرَاسَانَ مِثْلُهُ»

عزیزان این را هم دقت کنند و داشته باشند. مأمون خبیث (علیه اللعنة) دنبال این بود که یک مناظره ای بین امام رضا و بزرگان بگذارد و مقام امام رضا را پایین بیاورد.

فقها و متکلمین پیش مأمون به این نتیجه رسیدند یک نفری که عالم ترین افراد زمان است بیاید با امام رضا مناظره کند، رفتند سراغ یحیی ابن ضحاک سمرقندی که «وَ لَمْ يَكُنْ بِخُرَاسَانَ مِثْلُهُ»

امام رضا (سلام الله علیه) فرمود:

«يَا يَحْيَى سَلْ عَمَّا شِئْتَ فَقَالَ نَتَكَلَّمُ فِي الْإِمَامَةِ كَيْفَ ادَّعَيْتَ لِمَنْ لَمْ يَؤُمَّ وَ تَرَكْتَ مَنْ أَمَّ وَ وَقَعَ الرِّضَا بِهِ»

شما چطوری ادعا می کنید امامت را برای امیرالمؤمنین که امام نشد؟ و قبول ندارید امامت ابوبکر را که امام شد و مردم هم راضی شدند!

دقت کنید می گوید: كَيْفَ ادَّعَيْتَ لِمَنْ لَمْ يَؤُمَّ وَ تَرَكْتَ مَنْ أَمَّ وَ وَقَعَ الرِّضَا بِهِ» امام رضا (سلام الله علیه) فرمود:

«يَا يَحْيَى أَخْبِرْنِي عَمَّنْ صَدَقَ كَاذِباً عَلَى نَفْسِهِ أَوْ كَذَبَ صَادِقاً عَلَى نَفْسِهِ أَ يَكُونُ مُحِقّاً مُصِيباً أَوْ مُبْطِلًا مُخْطِئاً»

حضرت رضا سوالشان را (به صورت رمزی) و معما گونه پرسیدند.

«فَسَكَتَ يَحْيَى فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَجِبْهُ»

یحیی ساکت شد مأمون گفت جواب بده

«فَقَالَ يُعْفِينِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ جَوَابِهِ»

یحیی گفت من جوابی ندارم!

 هیچ کس هم نفهمید که چه شد؟ یعنی یک معمایی شد

«أَخْبِرْنِي عَمَّنْ صَدَقَ كَاذِباً عَلَى نَفْسِهِ»

این را من همین جا معنا کنم کسی که گفت:

«وَ لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ»

آیا راست گفت و خودش را تکذیب کرد «وَ لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ» گفت.

«أَوْ كَذَبَ»

دروغ گفت «وَ لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ»

«أَوْ كَذَبَ صَادِقاً عَلَى نَفْسِهِ أَ يَكُونُ مُحِقّاً مُصِيباً أَوْ مُبْطِلًا مُخْطِئاً»

بعد مأمون گفت یا امام رضا خودتان بیان کنید که چه چیزی است، بعد حضرت چند تا مسئله را مطرح کرده و فرمودند:

«قَالَ أَوَّلُهُمْ وُلِّيتُكُمْ وَ لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ قَالَ تَالِيهِ»

...آن چیزی که دنبال سرش آمد.

«كَانَتْ بَيْعَتُهُ فَلْتَةً فَمَنْ عَادَ لِمِثْلِهَا...»

تا آن جایی که حضرت فرمود:

«ثُمَّ يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ»

ابوبکر بالای منبر می گوید:

«إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي فَإِذَا مَالَ بِي فَقَوِّمُونِي وَ إِذَا أَخْطَأْتُ فَأَرْشِدُونِي فَلَيْسُوا أَئِمَّةً بِقَوْلِهِمْ»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص231 و 232

همین جا هم حضرت این مسئله «إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي» را با یک عبارت خیلی محترمانه مطرح کردند. دیگر آن که گفت مو های سر تان را می کنم و چنین و چنان می کنم، حضرت احتراما (یا تقیّة) در این جا مطرح نکرده است.

 البته مرحوم سید مرتضی هم در الشافی، جلد 4، صفحه 122، بطور مفصل در رابطه با این قضیه بحث کرده است.

در هر صورت...

در مواقف خواندیم که ایشان می گوید اگر امامت ابوبکر باطل باشد این همه عظمت پیش خدا ندارد، و حال آن که عظمت دارد و افضل الخلق عنده هم است.

 چهارم:

«كانت الصحابة وعلي يقولون له يا خليفة رسول الله»

همه به ابوبکر می گفتند خلیفه رسول الله .

 خود آیه قرآن هم دارد که می گوید: (أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)

(لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَينْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)

اين اموال براي فقيران مهاجراني است که از خانه و کاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند در حالي که فضل الهي و رضاي او را مي‌طلبند و خدا و رسولش را ياري مي‌کنند؛ و آنها راستگويانند!

سوره حشر (59): آيه 8

پس این ها که می گویند خلیفة رسول الله صادق هستند، البته در شرح مواقف هم این ها را یک مقداری بیشتر توضیح داده است.

«وقد قال تعالى فيهم أولئك هم الصادقون»

پس خلافت ابوبکر حق است. یعنی دلیلی پیدا نکرده است، می گوید چون صحابه به ابوبکر گفتند یا خلیفة رسول الله، پس خلیفه رسول الله است! قرآن هم که گفته است صحابه آدم های صادقی هستند!

 پنجم:

«لو كانت الإمامة حق علي ولم تعنه الأمة»

اگر امامت حق علی بود و امت هم کمکش نکردند.

همان طوری که شیعه زعم شان است.

«لكانوا شرّ الأمم»

این امت اسلامی باید شر الامم باشد.

«لكنهم خير أمة يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر کما دلّ علیه نصّ القرآن»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج 3، ص 604

شما به این استدلال مضحک نگاه کنید! یک کسی که قهرمان کلام است، و امروز در دانشگاه هایشان اول کسی که نظرش مطرح می شود نظر عضد الدین ایجی است.  حتی تا قرن دهم، یازدهم کتاب مواقف در حوزه های علمیه شیعه هم تدریس می شد. آقایان تدریس می کردند و نقد می کردند.

 این استدلال ایشان است من کاری با این ندارم که «لكانوا شر الأمم» این جا چون دو تا مطلب آورده است، یکی این که امیرالمؤمنین هم یا خلیفة رسول الله می گفت.

 ما هیچ جا این تعبیر را از حضرت امیر ندیدیم، حتی از صحابه هم ندیدیم، یعنی این ادعایی بدون هیچ دلیل است، یعنی بنده این را در هیچ جایی نیافتم.

آیا صحابه می گفتند یا خلیفة رسول الله؟ صحابه می گفتند یا خلیفة الله، به ابوبکر می گفتند خلیفه خدا، ابوبکر گفت من خلیفه خدا نیستم، خلیفه پیامبر هستم.

  بعد که زمان عمر رسید گفتند یا خلیفة خلیفة رسول الله، عمر گفت اگر این باشد باید به نفر بعدی بگویند یا خلیفة خلیفة خلیفة رسول الله و همین طور ادامه پیدا کند ده دوازده تا کلمه خلیفه به کار ببرند.

ایشان گفت کلمه خلیفه نگویید امیرالمؤمنین بگویید! این درمنابع شان هست. ولی این که صحابه بیایند بگویند یا خلیفة رسول الله، این را از کجا در آوردند ما پیدا نکردیم، اگر دوستان پیدا کردند به ما بگویند.

این که روایتی پیدا کنند که صحابه به ابوبکر گفتند یا خلیفة رسول الله، بله بعد از این که ابوبکر گفت مردم از او تبعیت کردند، این یک بحث دیگری است اصلا بنیانگذار یا خلیفة رسول الله خود ابوبکر است، اگر واقعا پیامبر او را خلیفه کرده است یک دلیلی بیاورید که پیامبر گفته است:

«الخلیفة بعدي ابو بکر»

و اگر مردم خلیفه انتخاب کردند این که خلیفة المسلمین است نه خلیفة رسول الله!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 انلود  


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :