نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
نا هماهنگی اهل سنت در دلائل خلافت ابوبکر
کد مطلب: 15835 تاریخ انتشار: 30 خرداد 1403 - 18:49 تعداد بازدید: 1109
خارج فقه الحکومه » فقه
نا هماهنگی اهل سنت در دلائل خلافت ابوبکر

(جلسه شصت و هشتم 14 12 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه شصت و هشتم  14  12  1402)

موضوع:  نا هماهنگی اهل سنت در دلائل خلافت ابوبکر

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

سلام علیکم ورحمة الله در خدمت دوستان هستیم

پرسش:

آیا تمام روایات بحار الانوار قابل استناد است حتی اگر خبر واحد بشود حجت هست یا می شود به آن تشکیک کرد؟

پاسخ:

قاعده کلی بر این است مادامی که سند روایت صحتش محرز نشود ما نمی توانیم متن روایت را به معصوم نسبت بدهیم یعنی شرط این که ما بگوییم معصوم فرموده این است که سند برای ما محرز بشود حضرت امیر (سلام الله علیه) هم دارد:

«إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِيثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِي حَدَّثَكُمْ فَإِنْ كَانَ حَقّاً فَلَكُمْ وَ إِنْ كَانَ كَذِباً فَعَلَيْهِ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص52، بَابُ رِوَايَةِ الْكُتُبِ وَ الْحَدِيثِ وَ فَضْلِ الْكِتَابَةِ وَ التَّمَسُّكِ بِالْكُتُب‏، ح7

روایات متعددی از حضرت امیر داریم:

«عَلَيْكُمْ بِالدِّرَايَاتِ لَا بِالرِّوَايَاتِ هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَة»

كنز الفوائد؛ نویسنده: كراجكى، محمد بن على، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله‏، ناشر:  دارالذخائر، ج2، ص31

«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَةُ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص160، باب 21 آداب الرواية

«خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِيهِ.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص206

ما این عبارت ها را داریم. بحار نه، کتاب کافی را که دیگر از معتبر ترین کتب است شما نمی توانید یک روایت را بدون بررسی سند به معصوم نسبت بدهید این قاعده اول است.

قاعده دوم این که در یک باب چهار – پنج تا در یک مضمون یا قریب المضمون روایت آمده اگر این به درجه استفاضه رسید بحث سندی نمی کنیم.

  آقای خویی که خیلی نسبت به سند روایات دقت دارد شاید در این دویست – سیصد سال اخیر کسی مثل ایشان دقت سندی نداشته است خیلی از روایاتی که دیگران به آن استناد کردند ایشان رد کرده است.

اما با همه این حال در چند جای کتاب های فقهی شان می گویند:

« ورد في الأخبار الكثيرة البالغة حدّ الاستفاضة، بل يمكن دعوى القطع بصدور بعضها عن الأئمة ( عليهم السلام ) فلا مجال للمناقشة فيها بحسب السند»

التنقيح في شرح العروة الوثقى؛ تقرير لأبحاث الأستاد الأعظم سماحة آية الله العظمى السيد أبو القاسم الموسوي الخويي قدس سره؛ الطهارة؛ تأليف: سماحة آية الله الشيخ علي الغروي؛ مؤسسة إحياء آثار الأمام الخويي، الطبعة الثانية، تاريخ الطبع: 1426 ه‍، 2005 م، ج 3، ص 83

همین که مستفیض است لازم نیست بررسی سندی کنیم. خود مستفیض بودن «یقوي بعضها بعضا».

نکته سوم اگر ما ده - بیست تا روایت داشتیم با مسلمات قطعی شیعه مخالف بود این روایات هرچه تعدادش بیشتر هم باشد به درد نمی خورد.

 یک تعبیری ابن تیمیه دارد می گوید هرچه روایات دروغ باشد تعداد ناقلینش بیشتر است!

اگر روایت با مبانی قطعی شیعه مخالف است یا با روایات قطعی شیعه مخالف است با متن قرآن مخالف است به هیچ وجه ولو صد تا سند هم داشته باشد نمی توانیم استفاده کنیم.

مثل روایاتی که در رابطه با اقوام و ملیت ها صادر شده، البته بعضی از آقایان با این روایات از باب تسامح در ادله سنن فتوا داده اند مثلا: «لا تعامل الاکراد»

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقُلْتُ إِنَّ عِنْدَنَا قَوْماً مِنَ الْأَكْرَادِ وَ إِنَّهُمْ لَا يَزَالُونَ يَجِيئُونَ بِالْبَيْعِ فَنُخَالِطُهُمْ وَ نُبَايِعُهُمْ فَقَالَ يَا أَبَا الرَّبِيعِ لَا تُخَالِطُوهُمْ فَإِنَّ الْأَكْرَادَ حَيٌّ مِنْ أَحْيَاءِ الْجِنِّ كَشَفَ اللَّهُ عَنْهُمُ الْغِطَاءَ فَلَا تُخَالِطُوهُمْ.»

 الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص158، بَابُ مَنْ تُكْرَهُ مُعَامَلَتُهُ وَ مُخَالَطَتُه‏، ح2

یا:

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لَا تَسُبُّوا قُرَيْشاً وَ لَا تُبْغِضُوا الْعَرَبَ- وَ لَا تُذِلُّوا الْمَوَالِيَ وَ لَا تُسَاكِنُوا الْخُوزَ- وَ لَا تُزَوِّجُوا إِلَيْهِمْ فَإِنَّ لَهُمْ عِرْقاً يَدْعُوهُمْ إِلَى غَيْرِ الْوَفَاءِ»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج15، ص132

یا:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُوسُفَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ دَاوُدَ الْحَدَّادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَا تُنَاكِحُوا الزِّنْجَ وَ الْخَزَرَ فَإِنَّ لَهُمْ أَرْحَاماً تَدُلُّ عَلَى غَيْرِ الْوَفَاءِ قَالَ وَ الْهِنْدُ وَ السِّنْدُ وَ الْقَنْدُ لَيْسَ فِيهِمْ نَجِيبٌ يَعْنِي الْقُنْدُهَارَ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص353، بَابُ مَنْ كُرِهَ مُنَاكَحَتُهُ مِنَ الْأَكْرَادِ وَ السُّودَانِ وَ غَيْرِهِم ‏، ح3

این ها مجموعا شاید حدود ده – دوازده تا روایت باشند. تمام این ها هم به یک روای بر می گردد ایشان ابو ربیع شامی است. اولا ابو ربیع شامی مجهول و روایت هم مرسل است.

این روایات با متن قرآن هم منافات دارد:

 (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ)

گرامي‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.

سوره حجرات (49): آیه 13

در این که قوم شمالی، خوزی، کرد، لر، ترک و فارس هستید این مسائل در اسلام مطرح نیست.

«قَالَ سَيِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ ص: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبِّكُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِد لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ وَ لَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ وَ لَا لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ وَ لَا لِأَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ إِلَّا بِالتَّقْوَى قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏»

معدن الجواهر و رياضة الخواطر؛ نويسنده: كراجكى، محمد بن على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 449 ق‏)، محقق / مصحح: حسينى، احمد، ناشر: المكتبة المرتضوية، تهران: 1394 ق- 1353 ش، ص21

«عن أبي نَضْرَةَ حدثني من سمع خُطْبَةَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم في وَسَطِ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ فقال يا أَيُّهَا الناس أَلاَ إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ إلا لاَ فَضْلَ لعربي على أعجمي وَلاَ لعجمي على عربي وَلاَ لأَحْمَرَ على أَسْوَدَ وَلاَ أَسْوَدَ على أَحْمَرَ إِلاَّ بِالتَّقْوَى»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج5، ص411، ح23536

این طور روایات از یک طرف و از آن طرف ما قطع پیدا می کنیم که یک عواملی پشت قضیه بوده که این روایات را ساخته اند.

این طور روایات فرق نمی کند چه در بحار باشد و چه در مستدرک باشد و چه در وسائل باشد و چه کتب اربعه باشد. برای ما کتاب ملاک نیست، مؤلف کتاب هم ملاک نیست.

البته مؤلف باید شیعه باشد مثل خصیبی که اصلا خود مؤلف زیر سوال است ما با آن ها کار نداریم ولی مؤلف از اعاظم شیعه است مثل مجلسی، مثل محدث نوری و امثال این ها این ملاک کلی است ما در تمام ابواب احادیث، فقه و اخلاق داریم.

یک نکته ای که من همیشه به دوستان توصیه می کنم و این را داشته باشید مسئله تسامح در ادله سنن و حدیث من بلغ است، حالا حدیث من بلغ خیلی مهم نیست مربوط به خود انسان است ولی تسامح در ادله سنن یکی از عواملی است که امروز دستمایه وهابیت علیه شیعه شده است.

بنده در عربستان بیش از دویست بحث و مناظره با وهابی ها داشتم. این ها وقتی در مباحث علمی گیر می کردند فتاوای این طوری را مطرح می کردند که فقهای شما همچنین فتوایی داده اند و در کتاب های شما همچنین روایت هایی وجود دارد.

لذا از من به شما وصیت که این کلمه تسامح در ادله سنن را از ذهن تان برای همیشه بیرون کنید. چه در سنن و چه در واجبات؛ ببینید سند معتبر است یا معتبر نیست، اگر معتبر شد بروید بالای منبر نقل کنید استناد برای استنباط حکم شرعی کنید.

اگر معتبر نبود بنویسید احتیاط واجب یا احتیاط مستحب، یا بگویید آقا در این مسئله به افراد دیگر مراجعه کنید لذا قضیه تسامح در ادله سنن خیلی گرفتاری ایجاد کرده است.

پرسش:

یعنی روایات تسامح را قبول ندارید؟

پاسخ:

قبول داریم ولی امروز نتیجه تسامح در ادله سنن مذهب شیعه را مورد وهن قرار داده است.

اجر و پاداشی برای ما درست می کند.

پرسش:

یعنی نمی خواهد با یکی از احکام خمسه جمع کند بلکه فقط می گوید این را انجام بده ان شاء الله که خداوند یک ثوابی به تو می دهد از این حیث اشکالی ندارد.

پاسخ:

عزیز من! این آیه شریفه را در نظر داشته باشید ملاک در تمام مسائل اخلاقی، عقیدتی و... است احکام با توجه به زمان تغییر پیدا می کند.

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ)

اي کساني که ايمان آورده‏ايد نگوييد راعنا و بگوييد انظرنا و [اين توصيه را] بشنويد و [گر نه] کافران را عذابي دردناک است

سوره بقره (2): آیه 104

کلمه راعنا و انظرنا به یک معنا است. (لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا) یا رسول الله ما را رعایت کن، تکلیف ما لایطاق برای ما نیاور. همین باعث شد یهود آمدند مسخره کردند گفتند راعنا هم به معنای رعایت و هم به معنای چراندن است. مسلمان ها می گویند ما را نچران!

وقتی این را گفتند بلا فاصله آیه آمد دیگر بعد از این به پیغمبر نگویید راعنا بلکه انظرنا بگویید. اگر این برای ما ملاک باشد اگر یک موضوعی موجب وهن مذهب است موجب هجمه دشمن به مذهب است، موجب تشویش اذهان جوان های ما می شود دیگر عمل به مستحب نکردیم آسمان که خراب نمی شود.

 باید دقت کنیم این منبر و صحبت های ما برای آن جوان هایی که در آلمان، هلند، فرانسه، انگلیس و آمریکا، چین و پاکستان و... هستند آیا عکس العمل سوء دارد یا ندارد؟

آیت الله العظمی وحید می گفتند اگر شما بروید ده ها هزار جوان سنی، وهابی و مسیحی را شیعه کنید این را در یک کفه بگذارند ولی یک حرفی بزنید که یک جوان شیعه ذهنش مشوّش بشود گناه این بالاتر است.

لذا بحث تسامح در ادله سنن را خودمان می خواهیم عمل کنیم راحت هستیم مسئله ای نیست. شما بیا حدیث من بلغ را که قطعا متواتر است هیچ شک و شبهه ای در آن نیست عمل کن مشکل ندارد. ولی وقتی می خواهید یک فتوا صادر کنید یا بالای منبر بگویید یا در مطالب تان بیاورید ببینید که این در جامعه دارای چه اثرات مثبت است و دارای چه اثرات منفی است؟ این را مقایسه کنید بعد عمل کنید.

بلکه عاقل آن است که از میان دو شر اقلّ شرّا را انتخاب کند.

الان تمام جهان به صورت یک دهکده شده است، بلکه به صورت یک خانه شده است شما این جا یک حرف می زنید و آن را در فضای مجازی می گذارید میلیون ها نفر در گذر زمان در طول یک سال، دو سال، سه سال می بینند. لذا باید دقت کنیم که مخاطب حرفِ من فقط این پنجاه نفر پای منبر من نیستند. افراد زیادی این مطالب را می بینند و می شنوند.

پرسش:

استاد! یک روایتی در رابطه با نوروز در بحار الانوار جلد 56 است حالا با توجه به این که ماه مبارک رمضان هم در نوروز واقع شده در مورد این روایت اظهار نظر بفرمایید که از نظر سند چطور است.

روایت از معلی ابن خنیس است می گوید:

«عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) يَوْمَ النَّيْرُوزِ فَقَالَ (علیه السلام) أَ تَعْرِفُ هَذَا الْيَوْمَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا يَوْمٌ تُعَظِّمُهُ الْعَجَمُ وَ تَتَهَادَى فِيهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ (علیه السلام) وَ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ الَّذِي بِمَكَّةَ مَا هَذَا إِلَّا لِأَمْرٍ قَدِيمٍ أُفَسِّرُهُ لَكَ حَتَّى تَفْهَمَهُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي إِنَّ عِلْمَ هَذَا مِنْ عِنْدِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَعِيشَ أَمْوَاتِي وَ تَمُوتَ أَعْدَائِي فَقَالَ يَا مُعَلَّى إِنَّ يَوْمَ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَخَذَ اللَّهُ فِيهِ مَوَاثِيقَ الْعِبَادِ أَنْ يَعْبُدُوهُ وَ لَا يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ أَنْ يُؤْمِنُوا بِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَنْ يُؤْمِنُوا بِالْأَئِمَّةِ (علیه السلام) وَ هُوَ أَوَّلُ يَوْمٍ طَلَعَتْ فِيهِ الشَّمْسُ وَ هَبَّتْ بِهِ الرِّيَاحُ وَ خُلِقَتْ فِيهِ زَهْرَةُ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي اسْتَوَتْ فِيهِ سَفِينَةُ نُوحٍ (علیه السلام) عَلَى الْجُودِيِّ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَحْيَا اللَّهُ فِيهِ الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ»

اشاره به آیه 243 سوره بقره دارد.

«وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي نَزَلَ فِيهِ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي حَمَلَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) عَلَى مَنْكِبِهِ حَتَّى رَمَى أَصْنَامَ قُرَيْشٍ مِنْ فَوْقِ الْبَيْتِ الْحَرَامِ فَهَشَمَهَا وَ كَذَلِكَ إِبْرَاهِيمُ (علیه السلام) وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَمَرَ النَّبِيُّ (صلی الله علیه واله وسلم) أَصْحَابَهُ أَنْ يُبَايِعُوا عَلِيّاً (علیه السلام) بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي وَجَّهَ النَّبِيُّ (صلی الله علیه واله وسلم) عَلِيّاً (علیه السلام) إِلَى وَادِي الْجِنِّ يَأْخُذُ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَهُ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي بُويِعَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) فِيهِ الْبَيْعَةَ الثَّانِيَةَ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي ظَفِرَ فِيهِ بِأَهْلِ النَّهْرَوَانِ وَ قَتَلَ ذَا الثُّدَيَّةِ...»

پاسخ:

بله این مشخص است و روایت مفصل است.

«... ِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ يُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَيَصْلِبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ الْكُوفَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَيَّعْتُمُوهُ ثُمَّ إِنَّ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُحْيِيَ الْقَوْمَ الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْت‏»

 بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج56، ص119

ابن فهد حلی (رضوان الله تعالی علیه) دارد:

«عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) أَنَّ يَوْمَ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَخَذَ فِيهِ النَّبِيُّ (صلی الله علیه واله وسلم) لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) الْعَهْدَ بِغَدِيرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا فِيهِ بِالْوَلَايَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَيْهَا وَ الْوَيْلُ لِمَنْ نَكَثَهَا»

المهذب البارع؛ نويسنده : ابن فهد الحلي (وفات: 841)، تحقيق: الشيخ مجتبى العراقي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة: 1407 هـ ق، ج1، ص194

طبق محاسباتی که هست هجده ذی الحجه سال یازده هجری یا آخرین روز اسفند است یا اولین روز فرودین است معمولا محاسبات کامپیوتری یک روز دو روز جلو یا عقب دارد. اما از آن طرف هم ما روایات متعدد در مذمت نوروز داریم که نوروز چنین و چنان است.

حضرت امیر هم دارد:

«وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا [نَعْصِي اللَّهَ‏] يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٍ [عِيدٌ]»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 551

ما تمام روایات مربوط به نوروز را جمع کردیم شیخ صدوق در من لا یحضر دارد:

«وَ أُتِيَ عَلِيٌّ (علیه السلام) بِهَدِيَّةِ النَّيْرُوزِ فَقَالَ (علیه السلام) مَا هَذَا قَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ الْيَوْمُ النَّيْرُوزُ فَقَالَ (علیه السلام) اصْنَعُوا لَنَا كُلَّ يَوْمٍ نَيْرُوزاً»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج3، ص300

هر روزتان نوروز باد ضرب مثلی که هست. اهل سنت و ... هم همین تعبیر را آوردند یک روز برای حضرت فالوده آوردند حضرت فرمود این چه است؟

پرسش:

آن که مورد تأیید است از فلسفه نوروز سوال می کنند می فرماید این به خاطر روز غدیر است.

پاسخ:

نه، در ایران بوده قطعاً بحث غدیر مطرح نبود برای این که یک روز باستانی است و زمستان تمام می شود و بهار می آید، این که در روایات داریم باید دقت کنید از آن طرف هم روایاتی در مذمت نیروز داریم که این مال عجم و آتش پرست ها است.

پرسش:

نوروز بما هو نوروز اصلاً قابل اعتماد نیست.

پاسخ:

ولی نوروز این که هجده ذی الحجة هم در آن جا اتفاق افتاده است مبارک است. ایام، ایام مبارکی است شک و شبهه ای در آن نیست اصلاً‌ تقارن غدیر هم نباشد همین که مردم صله رحمی کنند به دید و بازدید بستگان می روند خودش محبوب شارع است. همین اندازه که لباس نو می پوشند.

پرسش:

روایت داریم

پاسخ:

عرض کردم روایت سنداً مخدوش است این روایتی که شما فرمودید سند ندارد یعنی قرائنی داشته باشیم این سند با روایات دیگر هر چه داریم مرسل است. شیخ صدوق، مستدرک و شیخ طوسی نقل کرده مرسل است. علامه مجلسی نقل کرده است:

«عَنْ مَوْلَانَا الصَّادِقِ (علیه السلام) فِي يَوْمِ النَّيْرُوزِ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّيْرُوزِ فَاغْتَسِلْ وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِيَابِكَ وَ تَطَيَّبْ بِأَطْيَبِ طِيبِكَ وَ تَكُونُ ذَلِكَ الْيَوْمَ صَائِماً الْخَبَرَ.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج56، ص101

تمام این ها را داریم. من روایت مسند پیدا نکردم تا چه رسد به صحیح. یک دفعه این است که سند دارد ضعیف یا ثقه است.

پرسش:

از آقای مجتهدی از نوروز سوال می کنند می گوید به خاطر این است.

پاسخ:

بله، فتاوای فقها را هم جمع کردیم از آقای خویی سوال کردند

«ما روي حول يوم النيروز وفضله وأعماله هل يمكن التعويل عليه، وهل يجوز الاتيان بتلك الصلوات وغيرها بقصد الورود؟ الخوئي: لا بأس بالاتيان بالأعمال المذكورة رجاء، والله العالم»

صراط النجاة (تعليق الميرزا التبريزي) - السيد الخوئي (وفات 1413)، ناشر: دار الاعتصام للطباعة والنشر، 1417، ج 3، ص 440

به عنوان اسناد به معصوم نه، ولی رجاءً می شود به این اعمال، عمل کرد.

 از آقای سیستانی سوال کردند:

«ما هو رأي الدين في عيد النيروز؟ الجواب: لم يرد في الروايات ما يدل على أنه عيد ولكن ورد في بعضها ما يستفاد منها أهمية هذا اليوم»

استفتاءات؛ نويسنده: السيد السيستاني، ص412

شاید این قضیه مربوط به همان مسئله غدیر باشد.

 از مقام معظم رهبری سوال کردند:

«ما هو رأي سماحتكم في عيد النيروز، هل هو ثابت شرعا كعيد يحتفل فيه المسلمون كعيد الفطر وعيد الأضحى، أم أنه فقط يوم مبارك كأيام الجمعة مثلا وغيرها من المناسبات؟

ایشان فرمودند:

«ج: لم يرد نص معتبر على كون النيروز من الأعياد الدينية أو من الأيام المباركة شرعا بالخصوص، إلا أنه لا بأس بالاحتفالات والزيارات فیه»

«هل صحيح ما روي عن يوم النيروز وفضله وأعماله؟ وهل يجوز الاتيان بتلك الأعمال (صلاة كانت أو دعاء أو . . . ) بقصد الورود؟ ج: قصد الورود في تلك الأعمال محل تأمل واشكال»

به عنوان ورود نمی توانیم این اعمال را انجام بدهیم

«نعم لا بأس بالاتيان بها رجاء المطلوبية»

أجوبة الاستفتاءات؛ نويسنده: السيد الخامنئي (وفات: معاصر)، ناشر: الدار الإسلامية للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت  لبنان: 1420- 1999م، ج2، ص130

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بحث مان در رابطه با حرف های آقای علی عبد الرزاق بود در صفحه 16 کتابش ایشان ابتدا عضد الدین ایجی را مورد حمله قرار داد عبارت ایجی را ‌آوردیم روشن شد.

 بعد می گوید سعد الدین تفتازانی در مقاصد آورده است چون مقاصد و شرح مقاصد هر دو مال تفتازانی است ولی مواقف اصلش مال ایجی و شرحش مال جرجانی است. ایشان می گوید مواقف گفته اجماع، سندی ندارد این را مفصل بحث کردیم.

 بعد محمد رشید رضا را مورد هجمه قرار داده است.

 محمد رشید رضا می گوید:

«یرید أن یجد للسنة دلیلا علی وجوب الخلافة»

محمد رشید رضا دنبال این است که دلیل قرآنی یا دلیل روایی بر وجوب خلافت پیدا کند. از سعد الدین تفتازانی در مقاصد نقل کرده است:

«ما أستدل به علی وجوب الامامة»

تمام ادله ای که آورده است امامت از واجبات است ولی در میان حرف آقای تفتازانی که رشید رضا استدلال کرده است.

«لم یکن من بین تلک ألادلة بالضرورة شیءٌ من کتاب الله ولا من سنة رسول الله»

بعد دارد:

«فقام السید رشید یعترض علی السعد»

یعنی سعد الدین تفتازانی

«بأنه قد غفل هو و امثاله عن الاستدلال علی نصب الامام بالاحادیث الصحیحة»

این هم «اللّهُمَّ أشْغلِ الظالمین بالظالمین» است به جان هم افتاده اند! اصلاً ما دلیلی بر لزوم خلافت داریم یا نداریم؟ از قرآن یا از سنت، یکی می گوید نداریم یکی می گوید داریم. یکی نیاورد یکی گفت فقط اجماع است اجماع هم سند ندارد.

بعد علی عبدالرزاق می گوید: رشید رضا به سعد الدین تفتازانی اعتراض می کند  که تفتازانی غافل شده است! ما برای نصب امام احادیث صحیح داریم احادیث صحیح مان چه است؟ احادیثی که التزام به جماعت مسلمین است.

وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي،  ج 3، ص 1478، ح1851

 یعنی این همه احادیث که در رابطه با حضرت امیر داریم:

«وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي»

السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ج2، ص565، ح1188

 «أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

«أَنْتَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»

الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص351، المجلس الثانی عشر

تمام این ها را آقایان کنار گذاشتند هیچ کدام بر خلافت حضرت امیر علیه السلام دلالت ندارد! آیه ولایت و ابلاغ دلالت ندارد!  ولی حدیث  «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» بر خلافت (ابوبکر) دلالت دارد!!

پرسش:

استاد ببخشید! من فکر کنم منظورش این است که می گوید «الإمامة بما هی إمامة وخلافة بما هی خلافة» منظورش است نه خلافت شخصی!

پاسخ:

نه، این ها دنبال این هستند که برای خلافت ابوبکر دلیلی بتراشند. دعوا سر این است!

تمام مقدمات را چیده اند که دلیلی بر خلافت آقای ابوبکر درست کنند!

ذیل گفتار علی عبد الرزاق را هم دقت کنید.

«مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» جناب آقای تفتازانی، جناب آقای رشید رضا اگر این برای ما ملاک باشد عبارت صحیح مسلم «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» حدیث 4686، جلد 6، صفحه 22

در صفحه 92 هم دارد:

«إذا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1480، بَاب إذا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ،1853 (نرم افزار الجامع الکبیر)

حدیث 4692 هم «إذا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ» است.

اصلا روایت شأن نزولش مشروعیت خلافت یزید است. از اول تا آخر روایت از آقازاده پسر خلیفه دوم هم نقل شده می خواهد بگوید کسانی که در مدینه در برابر یزید قیام کردند هفتصد نفرشان کشته شدند همه شان به جهنم رفتند.

 کاری هم که یزید کرد مسلم ابن عقبه آن جا آمد و تجاوز به نوامیس مردم را هم جایز دانست. بیش از هزار فرزند نا مشروع به دنیا آمد همه مشروع است هیچ اشکالی ندارد!

ببینید بدبختی ما کجا است؟! روایتی را برای وجوب امامت انتخاب می کند که مربوط به مشروعیت خلافت یزید و جهنمی شدن هفتصد نفر از مهاجرین و انصار است! خیلی درد است.

بعد می گوید حدیث متفق علیه!

بعد آقای علی عبد الرزاق می گوید:

«ولیس السید رشید بدعا فیما یرید أن یحتج به»

آقای رشید رضا اولین بدعتگزار نیست به این روایات «مَنْ مات بلا إمامٍ» استدلال کرده است

«فقد سبقه إلی ذلک إبن حزم الظاهري»

یعنی واقعا غوغایی است این ها به جان هم افتاده اند! خلیفه منصوب پیغمبر را کنار گذاشتند یک آقایی را آوردند دنبال این هستند این کسی که خلافت را به عهده گرفته است آیا روایتی در رابطه با مشروعیت خلافتش داریم؟ آیا آیه و یا اجماعی داریم؟ خودشان به جان هم افتادند یکی می گوید اجماع داریم و یکی می گوید اجماع نداریم. یکی می گوید روایت داریم، بعد ده - دوازده نفر می گویند اصلاً‌ هیچ روایتی در مشروعیت خلافت آقای ابوبکر وجود ندارد! نه ابوبکر و نه غیر ابوبکر اصلاً در رابطه با خلافت روایتی نداریم.

یکی می آید به ده - دوازده آیه استدلال می کند تمام این آیه دلالت بر مشروعیت خلافت آقای ابوبکر می کند یکی می گوید این ها استحسانات عقلی شما است ما هیچ سندی برای این نداریم شأن نزول این آیات مال کسان دیگر است ارتباطی به ابوبکر ندارد.

من دوست دارم دوستان در ایام تعطیلی دلائل مشروعیت خلافت ابوبکر از نظر اهل سنت را مطالعه و بررسی کنند. اگر آن جا میخ را بکوبیم در مابقی روشن است.

در رابطه با خلافت ابوبکر به چه ادله ای استدلال کرده اند ؟

آیت الله نجم الدین طبسی کتابی نوشته اند که خودشان به من دادند درباره نقد ادله خلافت ابوبکر. کتاب خیلی قطوری است ایشان هم به خوبی کار کرده است «جزاه الله عن الاسلام خیراً». البته به این طولانی هم نمی شود پرداخت. در رابطه با این موضوع اگر در حد 150 تا 200 صفحه نوشته بشود خیلی بهتر است .

 حاج آقای سبحانی همیشه به ما توصیه می کرد مطالبی که می خواهید بنویسید ساندویچی بنویسید. ساندویچ فروشی ها همیشه شلوغ است ولی چلو کبابی ها خلوت است.

 ایشان به منزل مان آمدند در این زمینه صحبت شد خدمت شان عرض کردم مطولات خوب است برای کارهای پژوهشی خیلی خوب است ولی اگر خیلی طولانی شد، در بعضی موارد موجب خستگی می شود.

اگر صد تا صد و پنجاه صفحه باشد چند شب قبل از خوابیدن هم که انسان مطالعه کند به تدریج تمامش را مطالعه کرده است.

 فیلمی از مقام معظم رهبری بود می گفتند: «تمام خانواده ما قبل از خواب کتاب مطالعه می کنند. کتاب دست شان است خواب شان می برد ما برای خواندن کتاب وقت خاصی قرار نمی دهیم». این نکته خیلی زیبایی است.

 الان موبایل و اخبار و ... وقت طلبه ها را می گیرد.

اگر برنامه ریزی کنیم مثلاً هر هفته یک کتابی در نظر بگیریم فایل این کتاب را در موبایل مان بگذاریم موقعی که انسان می خواهد بخوابد گاهی نیم ساعتی آدم معطل می شود تا خوابش ببرد .

 به هرحال علی عبد الرزاق می گوید سید رشید رضا اولین کسی نیست که بدعت گذاشته است قبل از او هم ابن حزم اندلسی، متوفای 456 می گوید قرآن و سنت بر وجوب نصب امام سخن گفته است.

وجوب نصب امام مقدمه است می گوید چون نصب امام واجب بود مسلمان ها جنازه پیغمبر را رها کردند برای نصب خلیفه در سقیفه جمع شدند!

 تمام این ها مقدمه است ببینند خلافت ابوبکر چه مشروعیت و انگیزه ای داشت که این ها جنازه پیغمبر را رها کردند آن جا رفتند!

پرسش:

اگر واجب است یعنی پیامبر (صلی الله علیه وآله) این واجب را رها کردند این که نمی شود.

پاسخ:

یکی از بحث ها همین است که آیا نصب امام واجب است یا نه؟ همه می گویند واجب است آیا نصبش واجب عقلی است اختلاف دارند. شرعی است اختلاف دارند، یعنی این جا یک غوغایی است.

بعد ایشان آیه (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ) را مطرح می کند.

 این جا ایشان از سعد الدین تفتازانی مطلبی نقل کرد عبارت آقای محمد رشید رضا در کتاب الخلافة، صفحه 14 همین تعبیری که ایشان آورده است در چاپ جدید الخلافة اگر دوستان فایلش را داشته باشند مطالعه کنند بد نیست.

 رشید رضا با توجه به آن چه که در گذشته بوده تفتازانی، عضد الدین ایجی، جرجانی، قاضی عبد الجبار معتزلی و ... قبل از آن ها هر چه بوده جمع کرده خلاصه اش را در کتابش که این کتاب کمتر از 200 صفحه است آورده است.

اگر این را عزیزان ببینند نکات خوبی دارد و سر نخ های خوبی است. رشید رضا قلم تندی دارد به بزرگان شان می رسد می خواهد انتقاد کند با لحن تند انتقاد می کند.

«اجمع سلف الامة، واهل السنة، وجمهور الطوائف الاخری علی ان نصب الامام -‌ای تولیته علی الامة - واجب علی المسلمین شرعاً لا عقلا فقط»

الخلافة؛ محمد رشید بن علی رضا، دار النشر:الزهراء للاعلام العربی - مصر/ القاهرة، ج۱، ص۱۸

یعنی عقلاً را همه قبول دارند ما می گوییم نه غیر از عقل، شرعاً هم نصب امام واجب است. بعضی از معتزله حرفی زدند که:

«لخّصها السعد في متن المقاصد»

سعد الدین تفتازانی در متن مقاصدش آورده است

«بقوله لنا وجوه»

نصب امام واجب است ادله ای داریم

«الاول الاجماع»

 عرض کردیم مقاصد و شرح مقاصد هر دو مال تفتازانی است. اول:

«وبین في الشرح أنّ المراد اجماع الصحابة قال هو العمدة»

عمده دلیل ما برای مشروعیت خلافت ابوبکر و وجوب خلافت، اجماع است. -ببینید این جا هردو را یکی کرده است نیامد وجوب خلافت را مستقل کند خلافت ابوبکر را هم مستقل کند.  وجوب خلافت نردبان است تا برسد به پشت بامی که آن جا بحث خلافت ابوبکر مطرح است.-

«وهو العمدة حتی قدموه علی دفن النبي. ألثاني أنه لا یتم إلا به ما وجب من اقامة الحدود وسد الثغور ونحوه ذلک»

حفظ نظام، از آن جایی که حفظ نظام واجب است و دفع دشمن در هجوم به کشور اسلامی واجب است ابوبکر باید در این مسند باشد!

 سوم: جلب منافع ....

 «الرابع وجوب طاعتِه»

دوستان دقت کنند این جالب است دلیل چهارم بر این که وجوب نصب خلیفه و امام این است که طاعت امام واجب است و شناختن امام و این وجوب طاعت از کتاب و سنت هم واجب است. یعنی ما باید برویم ادله قرآنی و ادله سنت مبنی بر وجوب نصب امام را پیدا کنیم.

«وجوب طاعته و وجوب معرفته بالکتاب والسنة وهو یقتضي وجوب حصوله وذلک بنصبه»

ببینید! فوری بحث خلافت ابوبکر را مطرح کرد!

«ومعنی الأخیر أن ما اجمع علیه من وجوب طاعته في المعروف شرعا و وجوب معرفته بالکتاب والسنة وکونها من أهم شروطه»

بعد ایشان این را دارد که آقای عبد الرزاق هم این را ملاک قرار داده است می گوید:

«بأنه قد غفل هو و امثاله»

آقای تفتازانی و امثال آقای تفتازانی غافل شدند این همه ادله (یک، دو، سه، چهار) ردیف کردند این ها رفتند به خاکی زدند

«بأنه قد غفل هو و امثاله عن الاستدلال علی نصب الامام بالاحادیث الصحیحة»

 نتوانستند استدلال کنند به نصب امام به احادیث صحیحه در التزام جماعت مسلمین مانند:

 «من مات ولیس في عنقه بیعة»

که مسلم نقل کرده است.

«رواه مسلم من حدیث لابن عمر مرفوعا»

البته مرفوعا را عزیزان دقت داشته باشند اصطلاح مرفوع ما با مرفوع اهل سنت تفاوت دارد. مرفوع در اصطلاح شیعه یعنی روایت چند تن از راویانش حذف شده و سند پریده به آن راوی اول رفته است.

مرفوع در نزد اهل سنت یعنی منسوبا الی النبي مثلا عایشه رفعه عن رسول الله یعنی نسبه الی رسول الله.

«سیأتي حدیث حذیفة المتفق علیه وفیه قوله (صلی الله علیه وسلم) تلزم جماعة المسلمین وإمامهم»

بعد می آید می گوید چه کسی نصب خلیفه می کند و چه کسی عزل می کند این بحث مفصلی دارد.

پرسش:

استاد ببخشید! این جا یک سوال پیش می آید این که گفته اند و دو تا دلیل هم آوردند از این احادیث ما نمی فهمیم نصب امام واجب است.

پاسخ:

«من مات ولیس في عنقه بیعة»

پرسش:

معرفتش واجب است نه نصبش

پاسخ:

«من مات ...» لا یعرف را این ها ندارند «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة» البته خود تفتازانی از پیامبر در صحیح مسلم نقل می کند ولی در صحیح مسلم من مات ولم یعرف وجود ندار. من مات ولیس فی عنقه بیعة وجود دارد.

همچنین افراد دیگری هم از اهل سنت نقل کردند که «من مات ولم یعرف» این ها هیچ سندی ذکر نکردند یعنی «من مات ولم یعرف امام زمانه» در منابع اهل سنت این تعبیر را مسندا هیچکس نقل نکرده است.

ولی «من مات ولیس له امام» را دارند. آقای احمد در مسند دارد:

 «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922

پرسش:

استاد! همین حدیث «من مات بغیر امام» باشد چطور متوجه می شویم نصب امام واجب است؟

پاسخ:

لازمه اش همین است.

پرسش:

اگر لازمه اش نباشد گفتن حدیث لغو می شود.

پاسخ:

بله. مراد این است «من مات ولیس في عنقه بیعة امام» یعنی امامی باید باشد، امام را هم بشناسند برود بیعت کند. یعنی رفته نتیجه را گرفته است «من مات ولیس في عنقه بیعة» این مقدمه اش شناختن امام و بیعت امام است.

یعنی هم شناختن امام واجب است و هم بیعت با امام واجب است ولذا آمده «من مات ولیس في عنقه بیعة» را مطرح کرده است.

در هر صورت...

این بحث، بحث خیلی حساسی است اگر ما بخواهیم وارد بحث ولایت اهل بیت (سلام الله علیهم) و ولایت فقیه بشویم باید این مسئله را حل کنیم.

این آقایانی که استدلال کردند ادله ای که برای خلافت ابوبکر و خلافت عمر و خلافت عثمان آوردند هرکدام یک دنیای دیگری دارد. ولی اگر ما بیاییم روی بحث خلافت ابوبکر ادله شان را متقن و محکمه پسند -نه با احساسات- نقد کنیم زمینه برای اثبات خلافت حضرت امیر (سلام الله علیه) آماده می شود.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :