نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
نظر مفسّران اهل سنت درباره آیات نفی اجبار (2)
کد مطلب: 15654 تاریخ انتشار: 09 دي 1402 - 19:01 تعداد بازدید: 782
خارج فقه الحکومه » فقه
نظر مفسّران اهل سنت درباره آیات نفی اجبار (2)

(جلسه پنجم- 10 07 1402)

 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه پنجم- 10 07 1402)

موضوع:  نظر مفسّران اهل سنت درباره آیات نفی اجبار (2)

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

مرحوم آقای بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) می گوید کسی که احادیث اهل سنت را ندیده باشد، احادیث اهل بیت علیهم السلام را نمی تواند خوب درک بکند. احادیث اهل بیت علیهم السلام ناظر بر احادیث اهل سنت است.

البته ما نمی گوییم همه روایات ما خلاف روایات آن ها است. اگر روایاتی خلاف مشهور بود یا روایات متعارض داشتیم شاید بشود گفت اولین مرجّح، بحث موافقت یا مخالفت با روایات عامه است. این ملاک خیلی مهمی است که با توجه به این قضایا مرحوم شیخ انصاری در رسائل دارد البته ما سندی نتوانستیم برای آن پیدا کنیم .

ایشان می گوید هرچه امام صادق (علیه السلام) می فرمود ابو حنیفه خلاف آن را می گفت. بعد از ابو حنیفه سوال کردند در سجده ما چشم مان را ببندیم یا باز نگه داریم؟ گفت من نمی دانم امام صادق چه فرموده است (که خلاف آن فتوا دهم!)

این مطلب را شیخ انصاری در کتاب رسائل  دارد؛ ولی عرض کردم بنده نتوانستم روایتی را پیدا کنم. قطعا مرحوم شیخ انصاری بدون مدرک حرف نمی زند. شاید بعضی از کتاب های خطی یا غیر خطی در اختیار ایشان بوده که در اختیار ما نیست.

پرسش:

استاد! چشم باز یا بسته بودن در نماز وقتی این قدر اهمیت دارد زمان سابق که چراغ و روشنایی نبوده یا الان اگر کسی لامپ را روشن نکند چه می شود؟

پاسخ:

شب هم همین طوری است. بحث در تاریک بودن یا روشن بودن نیست. مسئله این است که ما در همان تاریکی چشم مان را ببندیم تاریک تر بشود یا نه همان تاریکی را هم درک کنیم.

پرسش:

بعض موقع انسان چشم هایش را ببندد بیشتر تمرکز دارد و تواضع و خشوع حاصل می شود.

پاسخ:

بله. مرحوم شهید ثانی یک کتابی در رابطه با نماز دارد ایشان نیز در آن جا همین تعبیر را دارد. می گوید مستحب است انسان در حال قیام به محل سجده نگاه کند، در رکوع بین دو پای خودش را نگاه کند، در تشهد به دستهایش که روی زانو است نگاه کند.

بعد می فرماید اگر نگاه کردن باعث بشود حواسش پرت بشود چنانچه چشم بستن باعث حضور قلب بیشتری باشد از این مستحبات دست بردارد.

پرسش:

استاد! در استفتائات آیت الله مکارم شیرازی خواندم نوشته بود: اگر چشم بستن باعث حضور قلب بشود مستحب بودنش بعید نیست.

پاسخ:

باید برای مستحب بودنش سند داشته باشیم. شاید ایشان روایتی داشته است. استحباب، سند می خواهد. اما یک دفعه حضور قلب در نماز مرضی شارع است امام می فرماید نمازی که حضور قلب ندارد این نماز روح ندارد و پرواز نمی کند. (اگر چنین چیزی ثابت شد) ما برای به دست آوردن حضور هرچه که از دست مان بیاید باید انجام بدهیم یک دفعه با چشم باز حضور می آید یک دفعه با چشم بسته حضور می آید یک دفعه با حالت گریه.

کسی خدمت امام صادق (سلام الله علیه) رسید وگفت: بعضی وقت ها ما از خوف خدا و از ترس جهنم و رفتن به بهشت گریه مان می آید. حضرت فرمود تا می توانی گریه ات را به نماز منتقل کن.

رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) وقتی نماز می خواند از اول تا آخر صدای هق هق گریه حضرت مثل دیگی که آب جوش در آن قُل قُل کند شنیده می شد.

در مورد صدیقه طاهره سلام الله علیها نقل شده است که در حال نماز طوری بود که گویا نفسش به شماره می افتاد.

امام سجاد علیه السلام وقتی مشغول نماز بود بچه ای به چاه می افتد و سر و صدا می شود حضرت اصلا متوجه نمی شود

در روایت داریم نماز خالص آن نمازی است که اگر کسی از سمت راست و چپ مان حرکت کرد متوجه حرکت نشویم.

ما مادامی که یک مگسی می پرد یا یک پشه ای روی مان می شیند این طرف و آن طرف می رود حواس مان می رود این پشه را خدا آفریده چه بوده و کجا می خواهد برود، همین طوری داستان سرایی می کنیم داستان پشه و مگس تمام نمی شود اما نماز ما تمام می شود!

لذا یکی از مهم ترین مسائلی که اولیاء خدا روی آن خیلی تکیه دارند مخصوصا عرفای نحله نجف حضور قلب در نماز است. خیلی مهم است مرحوم ملا حسینقلی همدانی می گوید من هرکجا و به هر مقامی رسیدم به برکت نماز رسیدم.

اگر بتوانیم خیالات مان را کنترل کنیم خیلی خوب می شود. اگر یک روز وقت باشد من در رابطه با تجمیع خیال و تصحیح خیال بحث می کنم.

عرفا و بزرگان یک برنامه های خاصی دارند که ما چه کار کنیم خیالات به طور کلی از بین برود؟ یک کتابی جدیدا دانشگاه باقر العلوم (علیه السلام) _قم_ نوشته به اسم "نزدیک ترین راه" .

یکی از کارهای خوبشان این است؛ از مرحوم قاضی، ملا حسینقلی همدانی و دیگران راه تجمیع خیال و تصحیح خیال را خوب آورده است. ما چه کار کنیم که خیال مان دست خودمان باشد؟

مثلا یکی از راه هایی که مطرح می شود این است که ما هر روز دو - سه دقیقه یک جایی را توجه کنیم مثلا این تسبیح این جا است من فقط به این تسبیح توجه کنم غیر از تسبیح هیچ چیز به ذهنم نیاید. یعنی همه فکر و وجودم روی این تسبیح متمرکز بشود.

اگر بشود چنین تمریناتی انجام داد، تجمیع خیال درست می شود. بعد تصحیح خیال مراحل بعدی است. لذا مهم ترین چیزی که ما در نماز نیاز داریم این است که فکر مان جای دیگری نرود.

مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) خیلی روی این تکیه داشتند می فرمودند شما همین اندازه که اهتمام بر تجمیع خیال و پرت نشدن خیال داشته باشید همین اهتمام تان شما را به یک جایی می رساند. هرکجا نیز دیدید فکرتان رفت سریع برگردید.

در روایات نیز داریم اگر در نماز حضور قلب نشد خدای عالم نافله ها را برای جبران عدم حضور در نماز گذاشته است. اگر نماز با حضور قلب نداشتیم در نافله ها حضور قلب را رعایت کنیم تا جبران بشود. بعد عرض می کنند بعضی وقت در نافله نیز حضور قلب نداریم. حضرت می فرماید سجده شکری به جا بیاورید. سجده شکر با حال معنوی.

در هر صورت...

پرسش:

استاد اگر به مقدمات نماز اهمیت بدهیم در وضو گرفتن دقت داشته باشیم این کمک می کند به این که در نماز هم حضور قلب داشته باشیم.

پاسخ:

مشکل اساسی ما این است که حضور قلب را در نماز دنبالش هستیم این اشتباه است. حضور قلب باید قبل از نماز و قبل از اذان درست بشود. پنج دقیقه بنشینیم درباره عظمت حق تعالی و این که کجا بودیم و کجا هستیم و کجا خواهیم رفت عاقبت امر ما چه است، فکر کنیم. درباره رحمت خدا ، غضب خدا

(نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)

بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم!

سوره حجر (15): آیه 49

بلا فاصله دارد:

(وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ)

و (اينکه) عذاب و کيفر من، همان عذاب دردناک است!

سوره حجر (15): آیه 50

این دو نکته درکنار هم هستند.

پنج دقیقه قبل از نماز آمادگی پیدا کنیم.

یا مثلا همین که به رکوع می روید فورا ذکر رکوع را نگویید چند ثانیه تحمل کنید عظمت خدا را در نظر تان بیاورید بعد بگویید (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون‏)

(سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يصِفُونَ)

منزه است خداوند از آنچه توصيف مي‌کنند

سوره صافات (37): آیه 159

به سجده می روید یک چند لحظه ای آن جا تحمل کنید بلا فاصله «سبحان ربی الاعلی وبحمده) نگویید.

در فرمایش حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) است سجده اول اشاره است

«وَمِنْها خَلَقْناكُم‏»

وقتی پیشانی روی خاک می گذارید به یاد بیاورید که خلقت شما از این خاک بوده است. در سجده دوم:

 «وَ فِيها نُعِيدُكُم‏»

عاقبت هم به خاک برخواهید گشت. اگر به همین روایاتی که در رابطه با نماز آمده است توجه شود خیلی مفید است.

مرحوم میرزا آقا جواد ملکی در کتاب اسرار الصلاة شان خیلی نکات عجیبی دارد. مرحوم امام یک مقدار بعضی جاها، مصطلحات فلسفی و عرفانی را بکار برده است شاید برای همه قابل استفاده نباشد. ولی کتاب مرحوم میرزا آقا جواد ملکی خیلی ساده است. اگر دوستان کتاب را تهیه کنند قبل از این که نماز شروع بشود یک صفحه تا دو صفحه از این کتاب را مطالعه کنند، همین مطالعه این کتاب در عرض دو_سه تا اربعین حضور قلب در نماز را به دست می آورد.

آقایان روایت حماد ابن عیسی را حتما دیده اند. روایت خیلی جالب است حماد خدمت امام صادق علیه السلام می آید حضرت می فرمایند: حماد! دو رکعت نماز بخوان ببینم چطوری نماز می خوانی؟! حماد می ایستد و شروع می کند به نماز خواندن. امام صادق علیه السلام می فرمایند: شصت سال – هفتاد سال از عمرت گذشته بلد نیستی دو رکعت نماز بخوانی!

بعد حضرت نماز می خوانند و می فرمایند: این طوری نماز بخوانید. روایت حماد را ملاحظه کنید خیلی جالب است.

 

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

کتاب اقای علی عبدالرزاق به نام «اسلام و مبانی قدرت» جدیداً‌ ترجمه شده است آقای امیر رضایی ترجمه کرده است البته بد ترجمه نکرده مقداری نگاه کردم دیدم خوب ترجمه کرده است. ادبیاتش خیلی رسا نیست تقریباً مقداری شبیه عبارت های کفایه مرحوم آخوند است.

یک ترجمه دیگری هم به اسم «اسلام و مبانی حکومت» است.

الان هم عرض کردیم آقای عبد العلی بازرگان یک سری مطالبی بافته است عمدتاً حرف های ایشان را تکرار کرده است. همچنین آقای مهدی حائری.

این ها اخیراً هر چه دارند از علی عبد الرزاق گرفتند. مصدر بعضی از سخنرانی های سروش هم کتاب علی عبد الرزاق است. همچنین کدیور که کتاب مخصوصی هم دارد می گوید انبیاء و ائمه علیهم السلام حکومت نداشتند.

در رابطه با بزرگان شیعه از تفسیر مجمع البیان، تبیان و ... آوردیم که مراد از: «(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ) أي تجبرهم علی الاسلام» یا «تجبرهم علی الایمان»

(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستي

سوره قاف (50): آيه 45

از طبری که متوفای 310 است به همین شکل:

«(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)ای: لتجبرهم على الإسلام»

 جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج 26، ص 185

و همچنین جامع البیان، جلد 26، صفحه 237.

ابن زمنین نیز همین طور، ثعلبی همین طور. بغوی از مفسرین و مورد تأیید وهابی ها هست ایشان می گوید:

 «(وما أنت عليهم بجبار) بمسلط تجبرهم على الإسلام إنما بعثت مذكرا»

 تفسير البغوي؛ اسم المؤلف: البغوي الوفاة: 516، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ج4، ص228

فخر الدین رازی مطالب متعددی دارد بعد در رابطه با جبار، چهار معنا می آورد. جلد 29، صفحه 294 این که از کجا آورده من اصل روایتش را پیدا نکردم تعبیر:

«وكان عليه السلام يحترق حسرة على ذلك»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة: الأولى، ج31، ص145

دعوت هایی که نبی مکرم می کرد و برخوردهایی که مشرکین مکه با نبی مکرم داشتند قلب رسول اکرم از حسرت و ناراحتی آتش می گرفت.

 در آیه شریفه: (وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يقُولُونَ) است.

(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يقُولُونَ)

ما می ‌دانيم سينه ‌ات از آنچه آنها می ‌گويند تنگ می ‌شود (و تو را سخت ناراحت می کنند).

سوره حجر (15): آیه 97

اما «یحترِقُ حسرتاً» را فقط در کتاب فخر رازی دیدم.

پرسش:

از مضمون بعضی آیات مانند:

(فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا)

گويي مي‌خواهي بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کني اگر به اين گفتار ايمان نياورند!

سوره کهف (18): آیه 6

پاسخ:

شاید خواست به آن شکل بیاورد اما واژه «یحترِقُ حسرتاً» یک واژه جدیدی بود دیدم.

قرطبی تفسیرش عصاره تفسیر پنج شش قرن صدر اسلام است

 «والجبار القتال في غير حق وكذلك قوله تعالى: إن تريد إلا أن تكون جبارا في الأرض»

در رابطه با حضرت موسی (علی نبینا وآله وعلیه السلام)

«وقيل: الجبار المتسلط العاتي ومنه قوله تعالى: وما أنت عليهم بجبار أي بمسلط»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج13، ص125

این در جلد 13، صفحه 125 بود در جلد 17، صفحه 28 همین آمده است:

«وما أنت عليهم بجبار ( أي بمسلط تجبرهم على الإسلام»

 بعد ایشان می گوید:

«فتكون الآية منسوخة بالأمر بالقتال»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج17، ص28

بیضاوی نیز همین طور. آقای غرناطی کلبی متوفای 741 است ایشان نیز می گوید:

«(وما أنت عليهم بجبار) أي بقهار تقهرهم على الإيمان كقوله لست عليهم بمصيطر»

كتاب التسهيل لعلوم التنزيل؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن محمد الغرناطي الكلبي الوفاة: 741هـ، دار النشر: دار الكتاب العربي - لبنان - 1403هـ- 1983م، الطبعة: الرابعة، ج4، ص66

ابو حیان اندلسی در کتاب تفسیر البحر المحیط نیز همین طور. ببینید همه شان با یک لحن از این آیه تعبیر کرده اند. هیچ ارتباطی به التزام بعد از ایمان ندارد نظر همه به الزام قبل از ایمان است.

 عرض کردم این دو تا مرز را باید حفظ کنیم یک الزام است و یک التزام. الزام قبل از اسلام است که طرف را ملزم به قبول اسلام کنیم. التزام بعد از قبول اسلام است که طرف باید ملتزم بشود به عمل «بما جاء بِه النبي».

در عمل «بما جاءَ بِهِ النبي» اگر انجام نداد دو صورت پیدا می کند. اگر ضروریات دین را انکار بکند که ارتداد است اما اگر سر از ضروریت در نیاورد گناهکار و عاصی است.

ابن کثیر شاگرد ابن تیمیه متوفای 774، می گوید:

«(وما أنت عليهم بجبار) أي ولست بالذي تجبر هؤلاء على الهدى وليس ذلك مما كلفت به»

این چیزی نیست که خدای عالم به تو تکلیف کرده باشد.

«وقال مجاهد وقتادة والضحاك»

بعد از مجاهد، قتاده و ضحاک می آورد

«(وما أنت عليهم بجبار) أي لا تتجبر عليهم والقول الأول أولى»

خلاصه این است که:

«(وما أنت عليهم بجبار) بمعنى وما أنت بمجبرهم على الإيمان إنما أنت مبلغ»

تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج4، ص232

این بحثی است که آقایان دارند اما نکته مهم این که (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ، لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)، آیا جزء آیات منسوخه است یا نه؟

ابو اللیث سمرقندی متوفای 383 در تفسیرش، جلد 3، صفحه 323 وقتی همین عبارت را می آورد تو مبعوث نشدی که مردم را بر اسلام مجبور کنی می گوید:

«وهذا قبل أن يؤمر بالقتال»

تفسير السمرقندي المسمى بحر العلوم؛ اسم المؤلف: نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث السمرقندي الوفاة: 367، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: د.محمود مطرجي، ج3، ص553

قبل از این که مأمور به قتال بشود. -آیات قتال را نیز می خواندیم.-

 واحدی نیشابوری متوفای 468 است ایشان نیز می گوید:

«هذا قبل أن يؤمر بالقتال»

ابن جوزی پدر _نه سبط_ 597 ایشان نیز از قول ابن عباس نقل می کند

«إنما بعثت مذکرا لم تبعث لتجبرهم علی الاسلام»

این هم:

 «قبل أن يؤمر بقتالهم»

فخر الدین رازی نیز از کلبی که از مفسرین اهل سنت است نقل می کند

«نسختها آية القتال»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة: الأولى، ج24، ص75

آیه: (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ) را آیات قتال نسخ کرده است. فخر الدین رازی در جلد 31، صفحه 160 بیشتر توضیح داده است می گوید: (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)، صاحب کشاف گفته است:

 «بمصیطر»

با صاد آورده است

«أي بمسلط کقوله (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)»

و همچنین:

(أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

آيا تو مي‌خواهي مردم را مجبور سازي که ايمان بياورند؟!

سوره یونس (10): آیه 99

همه این ها را در یک جا آورده است نکته ظریفی است یعنی همه آیاتی که آقایان استدلال می کنند بر این که اجباری در کار نیست نمی توانیم مردم را مجبور کنیم زکات بدهند. مجبور کنیم نماز بخوانند. مجبور کنیم حجاب داشته باشند و ... عمده استدلال آقایان سه چهار آیه است.

بعد می گوید که لغتاً لغت تمیم و مفتوح است

«والمعنى أنك ما أمرت إلا بالتذكير»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة: الأولى، ج31، ص145

وظیفه تو فقط تذکر دادن است اما این که مسلط باشی این ها را بکشی یا این ها را وادار بر ایمان کنی خیر.

«ثم نسختها آية القتال»

بعد می گوید:

«هذا قول جميع المفسرين»

همه مفسرین عقیده شان بر این است آیه (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)، «وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ» (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ) همه این آیات با آیات قتال، نسخ شده است.

 البته آیات قتال یک بحثی است این که آیا ما جنگ ابتدایی هم داریم یا نداریم یک بحث دیگری است. اگر فرصت بشود یک روزی اقوال آقایان را بررسی خواهیم کرد.

 این که آیا در اسلام، جنگ ابتدایی داریم یا نداریم فتوحاتی که در صدر اسلام عموما در زمان خلیفه اول و دوم صورت گرفت آیا این ها مورد تأیید امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بود یا نبود بحث جدایی است.

حتی یک دلیل و سند ضعیفی نتوانستیم پیدا کنیم که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) با آن فتوحاتی که در صدر اسلام انجام شده است موافق باشد. یا روایاتی از نبی مکرم، دستور داده باشد بعد از من کشور گشایی و فتح کنید.

قرطبی در جلد 17، صفحه 28 دارد

«(وما أنت عليهم بجبار) أي بمسلط تجبرهم على الإسلام»

ایشان می گوید:

«فتكون الآية منسوخة بالأمر بالقتال»

 الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج17، ص28

در رابطه با قتال چند آیه داریم این آیات را عزیزان خوب دقت کنند آیه در سوره بقره از آیه 191 تا 193 یک سری مطالبی را خدای عالم مطرح کرده که این ها قابل دقت است.

(وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ * فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ* وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ)

و آنها را [= بت پرستانی که از هيچ گونه جنايتی ابا ندارند] هر کجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا که شما را بيرون ساختند [= مکه‌]، آنها را بيرون کنيد! و فتنه  از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنيد! مگر اينکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيکار کردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزای کافران! و اگر خودداری کردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. و با آنها پيکار کنيد! تا فتنه باقی نماند؛ و دين، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد! زيرا) تعدی جز بر ستمکاران روا نيست.

سوره بقره (2): آیات 191تا 193

(وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ) که در رابطه با مشرکین قریش است (وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يقَاتِلُوكُمْ فِيهِ) حتی در کنار بیت الله الحرام اگر آن ها جنگ را شروع کردند شما هم به جنگ ادامه بدهید. (كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ) در آیه بعدی (فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) اگر دست از جنگ کشیدند شما دیگر حق جنگ ندارید.

در آیه 193:

(وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ)، این (وَيكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ) مهم است که این ها را بکشید فتنه از بین برود دین در جامعه مستقر بشود. یعنی هدف از جنگ، دو چیز است از بین بردن فتنه و پیاده کردن دین. (فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ) اگر نه این ها از جنگ دست کشیدند مسالمت آمیز تسلیم شدند شما هیچ گونه تجاوز به ظالمین نداشته باشید.

همچنین:

(فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَينِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا * فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيا وَلَا نَصِيرًا * سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يرِيدُونَ أَنْ يأْمَنُوكُمْ وَيأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يعْتَزِلُوكُمْ وَيلْقُوا إِلَيكُمُ السَّلَمَ وَيكُفُّوا أَيدِيهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا)

چرا درباره منافقين دو دسته شده‌ ايد؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز می ‌دانيد.) در حالی که خداوند به خاطر اعمال شان، (افکار) آنها را کاملا وارونه کرده است! آيا شما می ‌خواهيد کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشت شان) گمراه کرده، هدايت کنيد؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی يافت. هر جا آنها را يافتيد، اسير کنيد! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانيد! و از ميان آنها، دوست و يار و ياوری اختيار نکنيد! به زودی جمعيت ديگری را می ‌يابيد که می ‌خواهند هم از ناحيه شما در امان باشند، و هم از ناحيه قوم خودشان (که مشرکند. لذا نزد شما ادعای ايمان می ‌کنند؛ ولی) هر زمان آنان را به سوی فتنه (و بت پرستی) باز گردانند، با سر در آن فرو می ‌روند! اگر از درگيری با شما کنار نرفتند و پيشنهاد صلح نکردند و دست از شما نکشيدند، آنها را هر جا يافتيد اسير کنيد و (يا) به قتل برسانيد! آنها کسانی هستند که ما برای شما، تسلط آشکاری نسبت به آنان قرار داده ‌ايم.

سوره نساء (4): آیات 88 و 89 و 91

تا این که در آیه بعد می گوید: (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) هر کجا این منافقین را پیدا کردید بکشید (وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيا وَلَا نَصِيرًا) در همین سوره آیه 91 (كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يعْتَزِلُوكُمْ وَيلْقُوا إِلَيكُمُ السَّلَمَ وَيكُفُّوا أَيدِيهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا.)

 این دو آیه علیه (عَلَيهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا) آیه دیگر (وَيكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ) این دو آیه نشان می دهد بر این که: «وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ» یا (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) در حقیقت با این آیات نسخ شده است.

البته این ها مربوط به کسانی است که در جامعه فتنه گری می کنند اگر در جامعه فتنه گری نکردند قطعاً (وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ) دیگر معنا پیدا نمی کند. یعنی تمام این ها را شما ملاحظه بفرمایید بر می گردد به آن جایی که کفار، مشرکین و منافقین دنبال فتنه گری هستند اگر فتنه گری از آن ها سر زد شما فتنه گران را نابود کنید تا دین و اسلام در آن جا مستقر بشود و حکومت دینی در آن جا پا بر جا بشود و اسلام به عنوان دین رسمی در آن جا استقرار پیدا کند.

پرسش:

در سوره انفال هم این آیه دوباره تکرار شده است با کلمه اضافه تر (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يعْمَلُونَ بَصِيرٌ)

پاسخ:

بله. نکته خیلی مهمش این جا است آیه 57 سوره انفال تندترین آيه ای است که در قتال آمده است.

(الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ ينْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يتَّقُونَ * فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يذَّكَّرُونَ)

همان کسانی که با آنها پيمان بستی؛ سپس هر بار عهد و پيمان خود را می ‌شکنند؛ و (از پيمان شکنی و خيانت،) پرهيز ندارند. اگر آنها را در (ميدان) جنگ بيابی، آنچنان به آنها حمله کن که جمعيت هايی که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند؛ شايد متذکر گردند (و عبرت گيرند)!

سوره انفال (8): آیات 56 و 57

در میدان جنگ (فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ) آن چنان به این ها حمله کنید و ضربه شصتی به این ها نشان بدهید که آنها که در صحنه جنگ نیستند یا در آینده می آیند از برخورد قاطع شما حساب ببرند و به فکر فتنه و ظلم مسلمین نیفتند.

پرسش:

این آیات بر مبنای این است که ما جنگ های پیغمبر، را جنگ های ابتدایی می دانیم اگر بحث دفاع باشد از این مقوله خارج می شود.

پاسخ:

عرض کردم بحث سر این است که این جنگ ها برای این است که دین در آن جا حاکم بشود. این  که «وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ» عمومیت ندارد (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) عمومیت ندارد (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) مگر این که آن ها فتنه گری کنند. فتنه گری کردند دیگر (فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ) ضربه شصتی نشان بدهید که برای آیندگان هم عبرت باشد.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :