نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
نصب الهی ائمه اطهار علیهم السلام
کد مطلب: 15540 تاریخ انتشار: 01 تير 1402 - 18:09 تعداد بازدید: 1209
خارج فقه الحکومه » فقه
نصب الهی ائمه اطهار علیهم السلام

(جلسه نود و پنجم - 06 03 1402)

 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه نود و پنجم - 06 03 1402)

موضوع: نصب الهی ائمه اطهار علیهم السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

چرا افراد شاخصی از شیعیان مانند سلیمان بن صرد، عبدالله ابن ابی رافع، سلیم ابن قیس، حارث همدانی، کمیل ابن زیاد در کربلا با امام حسین علیه السلام همراهی نکردند؟ اجمالا زندگی شان را که نگاه کردم از چند ماه قبل از این که امام حسین به طرف کربلا حرکت کنند این ها در مکه بودند تبلیغ می کردند تقاضا می دادند ... یک کلمه همراهی حرکت نیست با این که این ها آدم های کمی نبودند مثلا عبدالله ابن ابی رافع، کمیل ابن زیاد. آیا ضعف اعتقادی بوده است؟

 

پاسخ:

برخی قائلند که رهبر توابین سلیمان ابن صرد خزاعی و امثال او برای خودشان شخصیتی قائل بودند، انتظارشان این بود وقتی مسلم به عنوان نماینده حضرت می آید باید ورودش به منزل این ها باشد. همچنین انتظاری داشتند.

یک عده هم باور نمی کردند کار به این جا بکشد و منجر به شهادت حضرت سید الشهداء بشود.

درباره  سلیم بن قیس باید گفت که زندگی خیلی مخفیانه داشت در ملأ عام حاضر نمی شد همواره در پی عوض کردن جایش بود ایشان جزء کسانی بود که حکومت دنبال دستگیریش بود. جناب کمیل ابن زیاد هم زندان بود. یک روز بعد از عاشورا از زندان آزاد شد.

کربلا یک امتحان خیلی سختی برای شیعیان بود. عده ای هم آمدند قبل از عاشورا و شب عاشورا چقدر جدا شدند و از کنار سید الشهداء رفتند. یکی می گفت من دختر دارم اگر کشته بشوم دخترم بی صاحب می ماند. دیگری می گفت من بدهی دارم، یکی هم می گفت گرفتارم هرکدام به نحوی از کنار امام جدا شدند.

شما به کسانی که نیامدند اشکال می گیرید درباره کسانی که آمدند و از کربلا منصرف شدند رفتند چه می گویید؟! این ها خیلی درد است.

به نظرم این مسائلی که گفته می شود همه یک طرف و عدم شناخت از جایگاه امام یک طرف. آن گونه ای که بعد ها مثلا زمان امام باقر و امام صادق (سلام الله علیهما) جایگاه امام برای مردم و برای صحابه روشن شد در آن عصر این طور روشن نبود.

مثلا معلی ابن خنیس یک آدم گمنامی است وقتی داود ابن علی حاکم مدینه می گوید شیعیان را به من معرفی کن می گوید اگر زیر پایم هم باشد یک نفر را معرفی نمی کنم گفت تو را می کشم، گفت من را از مرگ می ترسانی؟ بعد گفت من یک مقدار بدهی دارم اجازه بده اعلام کنم.

آمد با صدای بلند اعلام کرد ای  مردم! همه اموال من متعلق به آقا امام صادق (سلام الله علیه) است مال شخصی من نیست. بعد گردنش را زدند.

یک فردی که شاید در مقایسه با مثل سلیم یا عبدالله ابن ابی رافع یا سلیمان ابن صرد وجهه عمومی آن چنانی نداشت در حد یک خدمتگزار امام صادق بود. حالا چهار تا روایت هم نقل کرده است. نه یک محدث آن چنانی بوده است، نه یک عالم آن چنانی بوده و نه حوزه درسی مثل زراره و دیگران داشته است این طوری شهید می شود.

بعد از رسول اکرم 25 سال آن قضایا پیش آمد حضرت نتوانست خودش را معرفی کند. بعد هم قضایای آقا امام حسن (سلام الله علیه) پیش آمد بازهم حضرت درگیر جنگ بودند در حقیقت در انزوا بودند.

بعد از سال پنجاه تا شصت سید الشهداء (سلام الله علیه) فرصت آن چنانی نداشتند یعنی معاویه و طرفدارانش اجازه نمی دادند امام حسین خودشان را معرفی کنند. امام سجاد هم به همین شکل؛ بعد از رسول اکرم تا آقا امام باقر (سلام الله علیه) تقریبا می شود گفت بیش از صد سال ائمه (علیهم السلام) امکاناتی که در جامعه خودشان را معرفی کنند نداشتند.

در هر صورت...

اگر بخواهیم در رابطه با شیعیان عصر امام حسین بحث بشود خیلی نکات باید در نظر گرفته بشود. شاید با یکی دو جلسه نشود حق مطلب را ادا کرد. خدای ناکرده ما یک جمله ای خلاف انصاف بگوییم فردای قیامت همین ها بیایند سر پل صراط جلوی ما را بگیرند.

به نظر من مسئله امامت خوب شناخته نشده بود حتی در زمان امام صادق (سلام الله علیه) هم با این که نشر معارف اهل بیت به حد اعلا رسید باز من معتقدم آن جایگاه واقعی امام خیلی روشن نشد.

شما بیایید فرمایشات متأخرین را ببینید. ما کاری به گذشته ها نداریم، با علامه حلی و این ها کار نداریم همین متأخرین بعد از صاحب جواهر، مرحوم آخوند خراسانی، شیخ انصاری، آقای خویی و مرحوم نائینی، آقا ضیاء عراقی، مرحوم کمپانی و امام را بررسی کنید. ببینید مرحوم امام در رابطه با جایگاه امام معصوم علیه السلام در مکاسب محرمه چه تعابیری دارند.

این را اگر در زمان امام صادق مطرح می کردند بلا فاصله متهم به غلو می شدند.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ،

قبلا هم گفتیم که آقای عابدینی با کمال تأسف می گوید: این که پیامبر نام دوازده امام را برده باشد چیزی است که امور متعددی آن را تکذیب می کند! می گوید از این حدیث روشن می شود پیامبر اسامی تمام امام ها را بیان کرده ولی در عالم خارج می دانیم... سوال ما از ایشان این است که این عالم خارج چه است؟!

یعنی همین که آقایان تاریخی ها می گویند ما کاری به روایت نداریم، باید ببینیم که در خارج تاریخ به ما چه می گوید. واقدی چه گفته، ابن اسحاق چه گفته ابن هشام چه گفته، طبری چه گفته است. این ها هستند که واقعیت تاریخی را برای ما می گویند؟! آیا منظور همین است؟!

واقعا درست است که ما سخنان اهل بیت را کنار بگذاریم سراغ امثال طبری، واقدی، ابن هشام و ابن اسحاق برویم؟! این ها که جزء خیانت کاران بزرگ تاریخ بودند.

شما ملاحظه بفرمایید جلسه ای که در دانشگاه باقر العلوم داشتیم. من آن جا گفتم تاریخ اهل بیت را مرحوم کلینی در جلد اول کافی بحث مفصل در تاریخ ائمه دارد. یکی از بزرگان همین دو سه روز قبل بود می گفت من تا به حال نمی دانستم کلینی در رابطه با تاریخ ائمه چیزی دارد. بعد از صحبت فلانی رفتم جلد اول کافی را دیدم، متوجه شدم الی ما شاء الله در تاریخ انبیاء تاریخ رسول اکرم، تاریخ ائمه کلینی مطلب دارد.

این بنده خدایی که نزدیک هفت – هشت سال است درس خارج می خواند و آن جا هم دارد در مقطع دکترا تحصیل می کند تا به حال نمی دانست کتاب کافی تاریخ ائمه را هم دارد. حالا آدم چه خاکی به سرش بریزید!

توجه بفرمایید این عبارت علامه امینی است کسی که دیگر رگ، پوست و گوشت و استخوانش با کتب شیعه و سنی عجین بوده است:

«ومن جنایات المؤرخین ضربهم الصفح عن الأول، ورکونهم إلى الفریق الثانی»

یعنی طرف اهل سنت

 «من الروایات فبنوا ما شادوه على شفا جرف هار ، فلم یأت بغیرها أی عثمانی فی العقیدة ، أموی فی النزعة، ضع یدک على أی کتاب لأحدهم فی التاریخ والحدیث مثل تاریخ الأمم والملوک للطبری ، والتمهید للباقلانی، والکامل لابن الأثیر، والریاض النضرة للمحب الطبری ، وتاریخ أبی الفدا، وتاریخ ابن خلدون، والبدایة والنهایة لابن کثیر، والصواعق لابن حجر، وتاریخ الخلفاء للسیوطی، وروضة المناظر لابن الشحنة الحنفی، وتاریخ أخبار الدول للقرمانی، وتاریخ الخمیس للدیار بکری، ونزهة المجالس للصفوری، ونور الأبصار للشبلنجی، تجده مشحونا بتلکم الموضوعات المسلسلة أتوا بها مرسلین إیاها إرسال المسلم»

«مشحونا بتلکم الموضوعات» مملو از موضوعات است.

 «وشوّهوا بها صحیفة التاریخ»

صفحات تاریخ را این ها سیاه کردند

 «بعد ما سودوا صحائفهم، وموهوا بها على الحقائق الراهنة»

الغدیر؛ نویسنده: الشیخ الأمینی (وفات : 1392)، ناشر : دار الکتاب العربی - بیروت – لبنان، ج9، ص247

همچنین دارد:

«شوّه الطبری تاریخه بمکاتبات السری الکذاب الوضاع ، عن شعیب المجهول الذی لا یعرف، عن سیف الوضاع، المتروک، الساقط ، المتهم بالزندقة»

الغدیر؛ نویسنده: الشیخ الأمینی (وفات : 1392)، ناشر : دار الکتاب العربی - بیروت – لبنان، ج8، ص227

در جلد چهارم فقط در یک جلدش چهار صد و بیست هفت تا روایت از سیف ابن عمر دارد. سیف ابن عمری که می گویند کذاب و زندیق بوده است. همچنین علامه امینی از کامل ابن اثیر به عنوان ناقص این اثیر یاد می کند.

علامه عسکری می گوید: «هنوز سیره نویسی حقیقت پوش تر از ابن هشام نیامده است. ابن هشام متوفای 218 است. واقدی متوفای 207 است، ابن اسحاق متوفای 151 است. و بسیاری از بزرگان علمای مکتب خلافت طبری را امام المورخین می دانند و من معتقدم که در ترویج مجعولات گوی سبقت را از همه مورخان ربوده است. یعنی در حقیقت ابن هشام آمده سیره ابن اسحاق و واقدی را هرچه مجعولات داشته و بر خلاف عقیده اش بوده حذف کرده. در حقیقت سیره ابن هشام عصاره و مهذب ابن اسحاق و واقدی است.

خودش می گوید ابن اسحاق مطالب نادرستی داشت من آن را حذف کردم، اگر چنین کتاب هایی مصادر و مدارک دسته اول تاریخ اسلام و زندگانی پیامبر باشد چگونه ممکن است اسلام فهمیده شود؟! این بت ها که عظیم ترین سد راه فهم اسلام هستند باید شکسته شود تا طبری و ابن هشام و پیروان شان را معتبر بدانیم نه شخصیت های مثبت اسلام را خواهیم شناخت و نه شخصیت های منفی آن را. تا این مجعولات در صحنه حدیث معتبر اسلام و تاریخ آن جای دارند نه خدای اسلام قابل شناخت است و نه پیامبر اسلام و نه علی اسلام و نه خلافت و نه امامت و نه وصایت و نه معاد اسلام».

علامه عسکری از اول طفولیتش تا آخرین لحظه عمرش زندگیش را با این احادیث و تاریخ گذرانده است یک آدم عادی نیست یا یک منبری عادی نیست. یا یک فقیه نیست که فقط به مسائل فقهی پرداخته باشد.

الان در حوزه ما رشته تاریخ را شما بروید ملاحظه کنید بعد از آن جلسه ما تعدادی از طلبه ها دارند از رشته تاریخ انصراف می دهند. می گویند ما نمی دانستیم تاریخ این قدر مطالب انحرافی دارد.

حرف علامه امینی و حرف علامه عسکری و یا مرحوم تستری را ملاحظه بفرمایید. ایشان در کتاب قاموس الرجال جلد 9 صفحه 153 چه مطالب سنگینی بر ضد مورخین دارد.

جلد اول کتاب تاریخ اسلام را که آقایان نوشته اند من همان جا به این ها نشان دادم نه تا ، ده تا مصدر آوردند تمام مصادر از اهل سنت است. یک مصدر از شیعه نیاوردند. به قول حضرت زینب (سلام الله علیها) أمن الانصاف یابن الطلقاء؟

مشکل اساسی این است که رشته تاریخی که در دانشگاه و در حوزه تأسیس شده است مواد درسی آن از منابع اهل سنت است.

شیعه تاریخ دارد، کتاب کافی تاریخ دارد بصائر تاریخ دارد، کفایة الاثر تاریخ دارد، ابن شهر آشوب تاریخ دارد، مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد تاریخ دارد. بزرگان دیگر دارند این طوری نیست که شیعه تاریخ نداشته باشد.

علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار از جلد یازده تا جلد پنجاه و چهار تاریخ دارد. یعنی شما حساب کنید چهل و سه جلد تاریخ انبیاء تاریخ پیغمبر تاریخ ائمه، آن هم از زبان خود ائمه دارد. این ها همه مغفول عنه قرار گرفته است.

توجه مان را گذاشتیم که طبری چه می گوید! ابن اسحاق چه می گوید! ابن اثیر چه می گوید! وقتی این چنین باشد سر از امثال این آقا در می آورد که می گوید روایت آمده روایت را هم نقل می کند می گوید روایت صحیحه هم است که نام ائمه آمده است.

ملاحظه بفرمایید یک روایتی را نقل می کند

«الست اولى بکم من أنفسکم؟»

می گوید روایت صحیح است ولی با توجه به این که نام ائمه در این روایت آمده در بعضی از روایات دیگر امور متعددی آن را تکذیب می کند. در عالم خارج می دانیم مردم حتی خود امامان، امامان بعدی را نمی شناختند‍!

شما داری روایت نقل می کنی نام ائمه در این جا آمده نه در یکی دو روایت بلکه نزدیک سیصد روایت نام ائمه آمده که ما بررسی سندی هم کردیم. می گوید در عالم خارج ما می دانیم مردم و خود امامان، امامان بعدی را نمی شناختند! حضرت صادق (سلام الله علیه) امام بعد از خودش را نمی شناخت! گمان می کرد اسماعیل است! حضرت هادی امام پس از خود را نمی شناخت گمان می کرد امام سید محمد است!

این جا را توجه بفرمایید ببینید این ها مصیبت است. ما نباید در حوزه فقط به مباحث فقهی و اصولی بپردازیم این ها از اوجب واجبات است که ما باید ببینیم چه اتفاقاتی در حوزه های ما دارد می افتد. اذهان جوان ها و طلبه های ما را با چه مطالب نادرستی این ها دارند آشنا می کنند.

همچنین همین آقا می گوید: «معلوم نیست لفظ نصب از امام صادر شده باشد نصب الهی دلیل بر منقصت است! نصب تنها برای جبران منقصت است حضرت علی کارش نقصی نداشته است». ببینید! از ان طرف آمده است که بخواهد با نصب آن را جبران کند. این گونه احادیث بر فهم راوی از کلام معصوم حمل می شود نه این که لفظ نصب از امام صادر شده باشد.

می گوید: «نصب کار غیر عاقلانه و غیر عادلانه است». -ببینید چقدر حرف زشت و وقیحی می زند.-  می گوید: «معمولا افرادی دنبال نصب هستند که خواهان کار غیر عاقلانه و غیر عادلانه هستند و می خواهند از آن به عنوان پوششی برای کارهای خلاف خود استفاده کنند مثلا معاویه و یزید نیاز به نصب دارد تا غلط کاری هایشان را بپوشانند.»

کتاب کمال الدین را ملاحظه بفرمایید سند روایت هم صد در صد صحیح بلکه صحیحه اعلایی است.

«أَیُّهَا النَّاسُ»

از قول رسول اکرم است.

 «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَنْصِبَ لَکُمْ إِمَامَکُمْ وَ الْقَائِمَ فِیکُمْ بَعْدِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص277

یعنی پیامبر کار غیر عاقلانه می کند! یا خود حضرت امیر دارد:

«فَنَصَبَنِی لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُم ثُمّ قَالْ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص276

روایت هم صد در صد صحیح است. یعنی تمام رواتی که در این جا است یکی یکی ما بررسی داشتیم همه شان بلا استثنا ثقه هستند.

یا کتاب تفسیر قمی:

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ ...وَ نَصَبَنِی لَهُمْ عَلَماً فِی حَیَاتِهِ»

تفسیر القمی؛ قمى، على بن ابراهیم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طیّب‏، ناشر: دار الکتاب، ج1، ص192 و 193

این کلام حضرت امیر است سندش هم صد در صد صحیح است. باز در امالی شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه)

«أَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ فِیهِ بِنَصْبِ أَخِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) عَلَماً لِأُمَّتِی»

الأمالی (للصدوق)؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: کتابچى، ص126

در کتاب کافی همان لحظه ای که امیر المؤمنین مشغول غسل پیامبر است سلمان می آید قضیه سقیفه را خبر می دهد حضرت می فرماید:

«شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِیَّایَ لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج8، ص343 و 344

این ها یکی نیست، دو تا نیست، ده تا نیست. سند روایات هم صد در صد صحیح است. همچنین از ائمه (علیهم السلام) است.

تفسیر قمی:

«وَ نَصَبَکَ عَلَماً لِأُمَّتِهِ فِی حَیَاتِه‏»

باز از آقا امام باقر (سلام الله علیه) در کتاب کافی:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلِیّاً (علیه السلام) عَلَماً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکَرَهُ کَانَ کَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ کَانَ ضَالًّا وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَیْئاً کَانَ مُشْرِکاً وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَایَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص437 بَابٌ فِیهِ نُتَفٌ وَ جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَایَةِ فِی الْوَلَایَة، ح7 

تنها یکی دو مورد نیست. از آقا امام صادق (سلام الله علیه) روایت است:

«إنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ مَوَادِّهِ وَ عَالَمِه‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص204، بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِی فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه‏‏، ح2

باز از آقا امام صادق (سلام الله علیه) بصائر الدرجات داریم ببینید یک مورد دو مورد نیست که ما بیاییم بگوییم فقط این ها است.

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى وَ یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ غَیْرُهُمَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَضَى رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ خَلَّفَ فِی أُمَّتِهِ کِتَابَ‏ اللَّهِ وَ وَصِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِینَ وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِینَ وَ العروة [عُرْوَتَهُ‏] الْوُثْقَى الَّتِی لَا انْفِصامَ لَها وَ عَهْدَهُ الْمُؤَکَّدَ صَاحِبَانِ مُؤْتَلِفَانِ یَشْهَدُ کُلُّ وَاحِدٍ لِصَاحِبِهِ بِتَصْدِیقٍ یَنْطِقُ الْإِمَامُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْکِتَابِ بِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ فِیهِ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ الْإِمَامِ وَ وَلَایَتِهِ وَ أَوْجَبَ حَقَّهُ الَّذِی أَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنِ اسْتِکْمَالِ دِینِهِ وَ إِظْهَارِ أَمْرِهِ وَ الِاحْتِجَاجَ بِحُجَّتِهِ وَ الِاسْتِضَاءَةِ بِنُورِهِ فِی مَعَادِنِ أَهْلِ صَفْوَتِهِ وَ مُصْطَفَى أَهْلِ خِیَرَتِهِ قَدْ ذَخَرَ اللَّهُ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّنَا عَنْ دِینِهِ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِیلِ مَنَاهِجِهِ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ یَنَابِیعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) وَاجَبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِیمَانِهِ وَ عَلِمَ فَضْلَ طَلَاقَةِ إِسْلَامِهِ لِأَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ عَالَمِهِ أَلْبَسَهُ اللَّهُ تَاجَ الْوَقَارِ وَ غَشَّاهُ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ یَمُدُّ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ لَا یَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَارِدُهُ وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَّا بجهد [بِجِهَةِ] أَسْبَابِ سَبِیلِهِ وَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا یَرِدُ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الْوَحْیِ وَ مُصِیبَاتِ السُّنَنِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْفِتَنِ وَ لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ وَ تَکُونُ الْحُجَّةُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بَالِغَة»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص411 و 412

پرسش:

با آقای عابدینی که مناظره داشتید مسئله نصب مطرح نشد؟

پاسخ:

چرا مطرح شد هیچ حرفی نداشت. گفت نصب از بنی امیه آمده! گفتم چطور این ممکن است و حال آنکه بنی امیه اصلا معتقد بودند خلیفه بالاتر از پیامبر است! چند تا دلیل هم آوردم که بنی امیه می گفتند پیغمبر رسول و پیام رسان بوده است ولی عبدالملک و معاویه و امثال این ها خلیفة الله هستند !

«خلیفة المرء خیر من‏ رسوله‏»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاة: 655 هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج15، ص242

این ها نامه رسان بودند، گفتم دلیل شما چه است؟ گفت بنی امیه سابّ النبی را می کشتند! پس این ها قائل به نصب بودند! با این حرفش همه حتی دوستان خودش خندیدند. دلیل این که بنی امیه قائل به نصب بودند و نصب کار غیر عاقلانه است این است:چون بنی امیه ساب النبی را می کشتند!!

گفتم این آسمان به ریسمان بافتن است چه ربطی دارد؟ اولا این نادرست است این ها خلیفه را بالاتر از پیامبر می دانستند و برایش ادله متعددی آوردم. «خلیفة المرء خیر من‏ رسوله‏»

حجاج ابن یوسف می گوید برای تمام خلفای بنی امیه وحی می رسد:

«إنی لا اعمل الا بوحی»

من حجاج جز به وحی عمل نمی کنم!

این ها همچنین ادعایی داشتند آن وقت این ها می آیند بحث نصب را مطرح کنند؟! خودشان را بالاتر از پیامبر می دانستند!

تفسیر قمی در ذیل (وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُون‏) دارد:

«مَا هُوَ بِمَجْنُونٍ فِی نَصْبِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَماً لِلنَّاس‏»

تفسیر القمی؛ قمى، على بن ابراهیم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طیّب‏، ناشر: دار الکتاب، ج2، ص408

این بحث ها و شبهاتی که امروز مطرح است یک مرتبه وهابی ها می آیند یک بحثی را مطرح می کنند در کنارش هم یک پول و امکاناتی هم می دهند.

به قول حاج آقای شهرستانی یک دفعه این را عرض کردم می گوید در ایران شهر رفته بودیم گفتند در یک روستایی یک بنده خدایی سنی شده می آید جلوی مردم دست بسته نماز می خواند خیلی اثرات منفی گذاشته است اقای شهرستانی گفته بود من می خواهم ایشان را ببینم. به ایشان گفتند راه خیلی طولانی و ناهموار است گفت حاضرم بروم. گفت ما رفتیم این بنده خدا را آوردند به ایشان گفتم برای شما با ادله ثابت شد که مذهب شیعه باطل است رفتی سنی شدی؟ گفت حاج آقا من ده – دوازده سر عائله دارم! این ها هر ماه به من یک کیسه برنج و یک کیلو شکر یک کیلو قند، چای و روغن می دهند به من می گویند دست بسته نماز بخوان، شما به جای ده کیلو یازده کیلو به من برنج بدهید هرطور که شما بگویید من همان طوری نماز می خوانم!

 یا مثل قضیه آقای مؤید که این جا درس خارج می داد از اینجا به اردن رفت و در آن جا ایشان را حسابی ساختند به عربستان سعودی رفت و این طور ضد شیعه شد. یا احمد الکاتب و امثال او.

پول های کلانی که وهابی ها دادند این ها آمدند دین فروشی کردند، حداقل به دنیا رسیدند. آقای عابدینی! و آقایان دیگر مثل ایشان! شما چرا؟! به شما چه رسیده است؟! نه دنیا دارید و نه آخرت دارید. ظاهرا این ها وابسته به سرویس های جاسوسی هم نیستند. از وضع زندگی شان هم خبر داریم خیلی زندگی سطح پایینی دارند.

آقای عابدینی می گوید: «در روایات کلمه نصب برای حضرت علی ثابت نیست. چند تا روایت خواندیم این ها بی سواد هستند. خلفای اموی و عباسی مسئله نصب را مطرح کردند که بتوانند خود را منصوب پیامبر بدانند. اعتقاد به منصوص بودن ائمه دلیل بر عقیده به سنت پادشاهان ایرانی است هر پادشاهی ایرانی از دنیا می رفت یک کسی را نصب می کردند»!

آخرش هم می گوید: «گستره کلمات نصب در کتاب های کلام شما را به قبول نصب نکشاند تا در زمان های بعدی فقیه را هم منصوب بدانید. و کم کم ولی فقیه را منصوب بدانید»! یعنی همه مقدمات را چیده این جا زهرش را ریخته است.

من گفتم اگر شما مشکلی با ولایت فقیه دارید مرد و مردانه به میدان بیا بگو ادله ولایت فقیه را من قبول ندارم. یک نفر هم هست که به شما جواب بدهد. تمام بحث هایش  مقدمه چینی است این جا می خواهد نتیجه بگیرد.

آیا در شما در زمان آقای منتظری حاضر بودید این حرف را بزنید یا طرفداران آقای منتظری دهان تان را خورد می کردند؟! ولی الان وقتی این حرف ها را می زنید به شما آفرین می گویند.

این بحث ها، بحث های سیاسی است بحث علمی نیست نحوه عبارت را نگاه کنید "گستره کلمات نصب و امثال آن در کتاب های کلامی و روایی شما را به قبول نصب نکشاند تا در زمان های بعدی فقیه را منصوب بدانید کم کم ولی فقیه را هم منصوب بدانید." نمونه اش این است امثال این داریم.

آقای احمد درایتی مطالبش صد برابر از عابدینی وقیح تر و زشت تر است. اصلا طوری است که آدم جرأت نمی کند بیان کند.

 باید حواس مان جمع باشد الان تکلیف ما پاسخگویی به این طور عقاید انحرافی است که دارند جوان های ما را از مسیر حق منحرف می کنند.

 قسمتی که این آقا می گوید: امام صادق به امامت اسماعیل معتقد بود را مفصّل بحث کردیم عرض کردیم 85 روایت بر امامتِ‌ امام کاظم داریم در رابطه با اصحاب امام صادق که نسبت به امامت ایشان جاهل بودند بحث کردیم در رابطه با زراره هم بحث کردیم.

یک مسئله ماند که ایشان می گوید امام عسکری و امام هادی، امام پس از خودشان را نمی شناختند و گمان می کردند سید محمد است. این جا هم دو تا بحث است اول: آیا ما مسئله ای به نام طرح امامت سید محمد در روایات مان داریم یا نداریم که این آقا دارد به این شکل مطرح می کند. دوم: امامت حضرت عسکری (سلام الله علیه) چه پشتوانه علمی و روایی دارد؟

این دو تا مسئله باید برای ما حلاجی و روشن بشود یک سری روایاتی است من معتقد هستم همه این ها توسط زیدی ها مطرح شد و حکومت بنی العباس هم این ها را منتشر کردند و بعید هم نیست که در زمان بنی امیه این شبهات شکل گرفته باشد و در زمان بنی العباس گسترش پیدا کرده باشد این روایات هم متأسفانه داخل کتاب های روایی شیعه نفوذ کرده است.

«ما بدا لله أمرا إلا ما بدا لاسماعیل و سید محمد»

یک همچنین تعابیری در کتاب های ما آمده است که البته همه روایت ها ضعیف است یک روایت صحیح هم وجود ندارد. باید بدانیم که در برابر یک وهابی یا یک وهابی زده چگونه به این شبهات پاسخ دهیم. اگر به این شبهات نتوانیم پاسخ دهیم در بحث ولایت فقیه هم مشکل خواهیم داشت. چون این ها پشتوانه ولایت فقیه است اول باید کلّ شبهات این ها در حوزه امامت ائمه (سلام الله علیهم) یا امامت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) یکی یکی مطرح بشود روی میز چیده بشود بعد بگوییم این ولایت فقیه فرع و برخاسته از ولایت ائمه (علیهم السلام) است.

شما اگر بدون این ها در ولایت فقیه وارد بشوید فوری سراغ قضیه اسماعیل، عبد الله افطح، سید محمد و جهل صحابه می روند.

به نظرم تا این ها خوب واضح و روشن نشود بحث ولایت فقیه منقّح نخواهد شد. آن هم با این شبهاتی که در فضای مجازی و در رسانه ها توسط وهابی ها امثال عثمان الخمیس، عبد الرحمن دمشقیه، دکتر سالوس، دکتر قفاری و عائض قرَنی منتشر می شود. عمرو ابن عبدود های وهابی این پنج شش نفر هستند.

این ها در رأس شبهات ضد شیعی هستند هر کدام چندین کتاب علیه شیعه نوشته اند این شبهات در لابلای کتاب های این آقایان هم هست. این طوری نیست که فقط در حوزه باشد دکتر سالوس چهار پنج تا کتاب دارد. از اساتید دانشگاه قطر است ببینید چه شبهاتی ایشان مطرح کرده است؟ آدم خیلی ساکتی هم هست خیلی زیاد اهل رسانه نیست. قفاری هم همینطور.

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»‌



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :