نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
معنای کلمه «اولی» و «مولی» از نظر علمای اهل سنت
کد مطلب: 15469 تاریخ انتشار: 22 خرداد 1402 - 12:40 تعداد بازدید: 622
خارج فقه الحکومه » فقه
معنای کلمه «اولی» و «مولی» از نظر علمای اهل سنت

(جلسه سی و چهارم 12 09 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه سی و چهارم 12  09 1401)

موضوع:  معنای کلمه «اولی» و «مولی» از نظر علمای اهل سنت

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

چرا اهل سنت مفهوم امامت را برای علمایشان به کار می برند؟

پاسخ:

این بحث شما را ان شاء الله ارائه می کنیم اصلا این سه، چهار تا واژه است امام، خلیفه، حاکم، ولی، قیم و... باهم تفاوت دارند یا ندارند؟ چه از دیدگاه شیعه و چه از دیدگاه اهل سنت این خیلی مهم است.

بسیاری از علمای اهل سنت می گویند امام، ولی، حاکم، خلیفه، همه معانی مترادفی دارند و این ها در رابطه با خلیفه پیغمبر است.

تفتازانی، جرجانی، عضد الدین ایجی، قاضی عبدالجبار معتزلی در این باره بحث کرده اند.

واژه امام را این ها در رابطه با خلفاء مطرح نمی کنند غالبا آن جا از کلمه امام استفاده نمی کنند آن جا از کلمه خلیفه استفاده می کنند.

این ها واژه امام را نسبت به علمای خودشان به کار می برند آن هم به کسانی که دیگر بالاترین مرتبه ی از علم و دیانت رسیده باشد. ذهبی تعبیرش این است اگر به کسی امام گفتند دیگر هیچ گونه تضعیف و طعنی درباره او قابل قبول نیست.

مثلا بلا تشبیه ما مرجع تقلید جهان تشیع می گوییم ما چنین تعبیری داریم آن ها هم تقریبا تالی تلو این را دارند. مثلا امام فخر رازی، امام ابو حامد غزالی، امام فلان و امام فلان... لذا واژه امام که پیشوند اسم ها می آید یعنی دیگر بالاترین مرتبه علم و دیانت را دارد هردو را دارد هم علم را دارد و هم دیانت را دارد.

ما هم نسبت به حضرت امام، امام می گوییم و یا نسبت به افراد دیگری این تعبیر را ما به کار می‌ بریم.

پرسش:

مجازی است.

پاسخ:

بله مجازی است ولی آن امامی که واقعا به عنوان منصوب من قبل الله تبارک و تعالی است آن قطعا یک بار علمی خاصی دارد که آن را فقط نسبت به ائمه و چهارده معصوم می شود به کار برد و الا نمی شود استفاده کرد.

امام جماعت هم است امام مسجد النبی و امام مسجد مکه بیت الله الحرام، این واژه ها یک معنای وسیعی است از امام جماعت گرفته تا به علمای بزرگی که دارند.

مثلا امام اعظم دارند یک مقدار پیاز داغش را بیشتر می کنند امام اعظم ابو حنیفه، از میان چهار تا امام شان نسبت به ابو حنیفه یک مقداری پیاز داغش را بیشتر می کنند. در مورد مالک مثلا این تعبیر را ندارند. یا در رابطه با احمد ابن حنبل استعمال نمی کنند، در مورد شافعی هم ندارند.

اما نسبت به ابو حنیفه که می رسند امام اعظم می گویند اصلا بعضی وقت ها امام اعظم انصراف به ابو حنیفه دارد.

البته این قطعی است که در زمان بنی العباس ابو حنیفه و دیگران را که علم کردند به خاطر این بود که مردم را از امام صادق (سلام الله علیه) به این ها انصراف بدهند.

آقای اسد حیدر یک کتابی دارد "ألإمامُ الصّادق وَ الْمَذاهِبُ الأرْبَعَة / اسد حیدر" سه چهار جلد است خیلی کتاب خوبی است. اگر این کتاب تحقیق بشود و بعضی از مصادرش درست بشود، بعضی مطالبی که ایشان از حافظه شان استفاده کرده یا آدرس نداده یا آدرس داده آدرس هایش اشتباه است این ها اگر اصلاح بشود کتاب خیلی خوبی است.

من به دوستان توصیه می کنم روزهای تعطیلی که فرصت دارند این کتاب را مطالعه کنند. مؤلف این کتاب در لبنان هم بوده است.

پرسش:

استاد کتاب چه مسئله ای را ثابت کرده است؟

پاسخ:

در عصر امام صادق علیه السلام مسائل سیاسی، اجتماعی و اخلاقی چگونه بوده است و امام صادق (علیه السلام) برخوردش با علمای اهل سنت چگونه بوده و با دیگر بزرگان چگونه بوده و شاگردانی که تربیت کردند.

پرسش:

استاد مذاهب دیگر هم ایشان را به عنوان امام اعظم قبول دارند یانه؟

پاسخ:

 

علمای بزرگشان ، فقهای معروف مذاهب اربعه در کتابهای فقهی مهم خود مثل المغنی از ابن قدامه، المجموع از نووی، المبسوط از سرخسی و المدونة الکبری همه اقوال را با احترام می آورند، من در این چهار تا کتاب ندیدم مثلا نووی بیاید اقوال مالکی ها را بیاورد چهار تا فحش هم بدهد چنین نیست.

یا اقوال احناف را بیاورد و بی احترامی کند. ابن قدامه مقدسی نیز همینطور. شما اگر به این کتاب ها مراجعه کنید.

مرحوم علامه حلی در کتاب تذکره تا نصف کتاب صلاة را بیشتر بحث نکرده است اما در فقه مقارن کتاب بی نظیری است.

بعد از شیخ طوسی که الخلاف در فقه مقارن نوشته است بعد از او کتابی مثل تذکره ما نداریم. الان ما این همه امکانات نرم افزاری در اختیارمان است بعضی وقت ها می خواهیم اقوال این ها را پیدا بکنیم خیلی به زحمت می افتیم.

اما علامه (رضوان الله تعالی علیه) چه تسلطی روی اقوال داشته هر مسئله فرعی ریز را مطرح می کند اقوال تمام مذاهب را شافعی‌ ها، حنبلی ها، مالکی ها، ظاهری ها، حنفی ها، را می آورد.

ایشان تسلط عجیبی به منابع اهل سنت داشته است. من ندیدم در میان بزرگان این چنین باشد. ایشان تسلط شان فقط در فقه نیست در اصول کتاب دارد در تفسیر و در کلام کتاب دارد اما در فقه بسیار قوی کار کرده است.

مشهور است که ایشان چهل هزار فرع فقهی را در کتاب تحریر الاحکام آورده است از طهارت تا دیات کامل است. چهل هزار فرع فقهی یا مثلا کتابی به نام المختلف دارد، من به نظرم کسی بخواهد مجتهد بشود ولو مجتهد متجزی بهترین و منحصر ترین کتاب، کتاب مختلف الشیعه است.

خیلی عالی کار کرده است قلم شان هم خیلی ساده و روان است یعنی کسی لمعه را خوب فهمیده باشد مختلف الشیعه را می فهمد ایشان می آید مسئله را مطرح می کند بعد می گوید شیخ مفید نظرش این و نظر شیخ طوسی این است و نظر آقایان را می آورد یعنی کل فقهایی که قبل از خودش بوده همه را می آورد و بعد یک قول را انتخاب می کند.

ایشان اقوال را می آورد ادله اقوال را هم می آورد، می گوید نظر شیخ مفید این است دلیلش هم این است از قرآن و سنت می آورد. شیخ طوسی نظرش این است ادله اش هم این است.

یا ابن ادریس این را گفته و دلیلش هم این است بعد می گوید مختار ما این است. ایشان در مختار دو تا کار انجام می دهد. ادله اقوال دیگر را رد می کند می گوید شیخ مفید به فلان حدیث استدلال کرده است و به این دلیل درست نیست.

شیخ طوسی به فلان آیه استدلال کرده به این دلیل، درست نیست،  یعنی یک ورزش علمی فقهی تمام عیار است

اگر کسی می خواهد روی کارهای فقهی کار کرده باشند به نظرم _حالا درس خارج را من نمی گویم نروید خوب است روش ها را می بینند_ بهترین راه همین است که مختلف الشیعه را خوب مباحثه کند.

یعنی اگر صد صفحه کتاب مختلف الشیعه را آدم خوب بفهمد من قطع دارم در حد مجتهد ملاک دستش می آید، آن ملکه اجتهاد دستش می آید که فقها چه کار می کنند.

آغاز بحث...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ما در رابطه با بحث حوزه امامت سیاسی ائمه (علیهم السلام) روایاتی را مطرح کردیم، از جمله بحث این که رسول اکرم

«الْأَئِمَّةِ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

از امام صادق، از امام باقر از امام حسن مجبتی، از امام سجاد (سلام الله علیهم اجمعین) این روایات تقریبا جز روایات خیلی اساسی است البته من ندیدم بزرگوارانی که در فقه سیاسی بحث کردند به این توجه کرده باشند.

حتی اقای مؤمن (رضوان الله تعالی علیه) هم خیلی مختصر اشاره کرده و رد شده است. این در حقیقت بهترین دلیل در بحث امامت سیاسی ائمه (علیهم السلام) است چراکه منشأ قرآنی دارد.

(النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است!

سوره احزاب (33): آیه 6

خود بزرگان اهل سنت بحث مفصلی در رابطه با این قضیه (النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)؛ دارند الان شما ملاحظه بفرمایید طبری متوفای 310 است.

«النبی محمد أولى بالمؤمنین یقول أحق بالمؤمنین به من أنفسهم أن یحکم فیهم بما یشاء من حکم فیجوز ذلک علیهم ...النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم کما أنت أولى بعبدک»

جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج21، ص122

یا مثلا ابن کثیر دمشقی همین تعبیر را دارد.

بغوی می گوید:

«النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم فیما قضى فیهم کما أنت أولى بعبدک»

تفسیر البغوی؛ اسم المؤلف: البغوی الوفاة: 516 ، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ج3، ص507

بعضی از این ها تعبیرشان، تعبیر خیلی جالبی است مثلا زمخشری که متوفای 538 هم است در کتاب کشاف دارد:

«(النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ) فی کل شیء من أمور الدین والدنیا (مّنْ أَنفُسِهِمْ)»

الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل؛ اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی الوفاة: 538، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، ج3، ص531

ببینید تعبیر خیلی زیبایی است یعنی کل مسائل سیاسی مربوط به رسول اکرم. در جواب آن ها که می گویند پیغمبر وظیفه تشکیل حکومت ندارد و ما از قرآن نمی توانیم استفاده کنیم هم در میان خودمان مثل اقای عبدالعلی بازرگان و یا پدرشان مهدی بازرگان یا بعضی از ورشکستگان سیاسی و دیگران اصرار دارند که پیغمبر اکرم وظیفه تشکیل حکومت از طرف خدای عالم نداشت.

اگر مردم بیعت کردند می تواند حکومت تشکیل بدهد و اگر نکردند نمی تواند. آقای عابدینی اصفهانی هم خیلی روی  این مانور می دهد و در غالب بحث هایش می گوید رسول اکرم حق تشکیل حکومت نداشت.

اقای نسفی متوفای 710 است دارد:

«(النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) أى أحق بهم فى کل شیء من أمور الدین والدنیا وحکمه أنفذ علیهم من حکمها فعلیهم ان یبذلوها دونه ویجعلوها فداءه»

مؤمنین باید تمام هستی و زندگی شان را فدای اوامر رسول اکرم کنند.

تفسیر النسفی؛ اسم المؤلف: النسفی الوفاة: 710، دار النشر: ج 3   ص 297

تفسیر البحر المحیط از ابی حیّان اندلسی متوفای 745 است در جلد 5 صفحه 208 می گوید:

«(أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ): أی فی کل شیء، ولم یقید.»

قید هم نخورده است. «(أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ) فی دینهم، دنیاهم، آخرتهم در قضاوت و موارد دیگر قیدی ندارد.

«فیجب أن یکون أحب إلیهم من أنفسهم، وحکمه أنفذ علیهم من حکمها، وحقوقه آثر، إلى غیر ذلک مما یجب علیهم فی حقه.»

تفسیر البحر المحیط؛ اسم المؤلف: محمد بن یوسف الشهیر بأبی حیان الأندلسی الوفاة: 745هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422هـ -2001م، الطبعة: الأولى، تحقیق: الشیخ عادل أحمد عبد الموجود - الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق 1) د.زکریا عبد المجید النوقی 2) د.أحمد النجولی الجمل، ج7، ص208

ابن قیم شاگرد آقای ابن تیمیه کتابی دارد به نام «رساله تُبوکیه» متوفای 751 است تعبیر تندی دارد:

«(النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) وهو دلیل على ان من لم یکن الرسول اولى به من نفسه فلیس من المؤمنین»

الرسالة التبوکیة زاد المهاجر إلى ربه؛ اسم المؤلف: محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی أبو عبد الله الوفاة: 751، دار النشر: مکتبة المدنی - جدة، تحقیق: د. محمد جمیل غازی، ج1، 29

ایشان آب پاک را روی دست همه ریخته است. می گوید اگر پیغمبر اولی به خودش از نفسش نباشد «فلیس من المؤمنین» بعد می گوید این اولویت تمام مسائل را مانند مسائل حکومتی و مسائل قضاوت و دیگر مسائل را شامل می شود.

ملا علی قاری که از حنفی های قرن یازدهم است. کتابی به اسم مرقاة المفاتیح دارد که کتاب خوبی است، خیلی جاها هم بحث های تقریبا موافق شیعه را آورده است. ایشان در جلد 6 صفحه 112 می گوید:

«(النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) [ الأحزاب 8 ] أی أولى فی کل شیء من أمور الدین والدنیا، ولذا أطلق ولم یقید»

مطلق آورده مقید هم نشده که مثلا در فلان قضیه.

 فیجب علیهم أن یکون أحب إلیهم من أنفسهم وحکمه أنفذ علیهم من حکمها، وحقه آثر لدیهم من حقوقها وشفقتهم علیه أقدم من شفقتهم علیها.»

مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح؛ اسم المؤلف: علی بن سلطان محمد القاری الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقیق : جمال، ج 6، ص 112

و همچنین شوکانی متوفای 1250 است که در حقیقت زیدی وهابی است، الان عربستان سعودی کتاب های شوکانی را مرتب علیه شیعه در رابطه با حرمت توسل و ... به عنوان شیعه چاپ و منتشر می کنند. ایشان در کتاب فتح القدیر جلد 4 صفحه، صفحه 344 می گوید:

«(النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) أى هو أحق بهم فى کل أمور الدین والدنیا»

فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر؛ اسم المؤلف: محمد بن علی بن محمد الشوکانی الوفاة: 1250، دار النشر: دار الفکر – بیروت، ج4، ص261

بعد می آید این که اگر پیغمبر یک دستوری بدهد و مردم خلاف آن نظر داشته باشند بر همه واجب است از نظرات خودشان منصرف بشوند و نظرات رسول اکرم را اعمال کنند.

آلوسی که سلفی است، البته سلفی صوفی است ایشان در جلد 21 صفحه 151 دارد:

«(النبی أولى بالمؤمنین) أی أحق وأقرب إلیهم (من أنفسهم) أو أشد ولایة ونصرة لهم وأطلقت الأولویة لیفید الکلام أولویته علیه الصلاة والسلام فی جمیع الأمور »

این ها خیلی نکات دقیق و ظریفی است. بعد حضرت می فرماید:

«ما من مؤمن إلا وأنا أولى الناس به فی الدنیا والآخرة»

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی؛ اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 21، ص 151

آخرت را هم اضافه کرده است. بعد آقایان دیگر هم به همین شکل دارند.

اما دیدگاه بعضی از علمای شیعه را هم -که قبلا روایاتش را بیان کردیم- بررسی می کنیم:

سید مرتضی در رسائل شریف مرتضی مجموعه سوم دارد:

«خبر الغدیر یقتضی الاستخلاف فی الإمامة من غیر احتمال لسواها. والذی یدل على ذلک أن النبی صلى الله علیه وآله قرر مع أمته على فرض طاعته الذی أوجبها الله تعالى له بقول الله تعالى ( النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم) إنما اراد تعالی أنه أحق بتدبیرهم و تصریفهم»

تدبیر امور امت طبق این آیه به عهده رسول اکرم است.

«وأن طاعته علیهم واجبة، فقال: فمن کنت مولاه فعلی مولاه»

رسائل الشریف المرتضى؛ الشریف المرتضى (فات : 436)، تحقیق: تقدیم : السید أحمد الحسینی / إعداد: السید مهدی الرجائی، ناشر: دار القرآن الکریم – قم 1405، ج 3، ص 253

مرحوم شیخ طوسی کتابی به نام "الإقتصاد فی ما یجب علی العباد" در صفحه 433 دارد:

«لا خلاف بین المفسرین أن قول النبی (صلى الله علیه وآله) " أولى بالمؤمنین من أنفسهم " المراد به ومعناه أولى بتدبیرهم»

همه را به بحث سیاست برده است.

 «وفرض طاعتهم ولا یکون أحد أولى بتدبیر الأمة إلا من کان نبیا أو إماما وإذا لم یکن نبیا وجب أن یکون إماما.»

الاقتصاد؛ الشیخ الطوسی (وفات 460)، ناشر: منشورات مکتبة جامع چهلستون – طهران، مطبعة الخیام – قم، ص 218

باز شیخ طوسی در کتاب تبیان در ذیل همین آیه جلد 8 صفحه 317 دارد:

«اخبر الله تعالى ان " لنبی " صلى الله علیه وآله " أولى بالمؤمنین من أنفسهم " بمعنى أحق بتدبیرهم أحق بتدبیرهم وبأن یختاروا ما دعاهم إلیه.»

هرچه پیغمبر دستور داد مردم باید همان را انتخاب کنند

«وأحق بأن یحکم فیهم بما لا یحکم به الواحد فی نفسه لوجوب طاعته التی هی مقرونة لطاعة الله و هو الی بذلک و احق من نفس الانسان»

بعد دلیل می آورد می گوید:

 «لأنها ربما دعته إلى اتباع الهوى ولان النبی صلى الله علیه وآله لا یدعو إلا إلى طاعة الله، وطاعة الله أولى ان تختار على طاعة غیره»

التبیان فی تفسیر القرآن؛ المؤلف: الطوسی، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقیق وتصحیح: أحمد حبیب قصیر العاملی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج8، ص317

چه بسا خواهش های انسانی از هوای نفس در بیاید ولی نبی مکرم بر اساس هوای نفس تصمیم نمی گیرد و لذا اراده نبی مکرم اولی از اراده خود مؤمنین است.

مرحوم طبرسی هم همین تعبیر را دارد مجمع البیان خلاصه تبیان است چیزی اضافه ندارد.

«النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم، من حیث إنه ولاه الله أمرهم فیلزمهم طاعته »

مجمع البیان فی تفسیر القران؛ الطبرسی، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقیق: لجنة من العلماء والمحققین الأخصائیین، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات ـ بیروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م. ج8، ص125

در تفسیر جوامع الجامع دارد:

«( الْنَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤمِنِینَ ) فی کلِّ شَیء من أُمُورِ الدِّینِ والدُّنیا ولذلکَ أَطْلَقَ ولَم یُقیِّدْ»

خداوند عالم مطلق بیان کرده و مقید نکرده است

«فیجبُ علیهِم أَن یکونَ أَحَبَّ إلیهِم من أَنفسِهِم، وحُکمُهُ أَنْفَذُ علیهِم من حُکْمِهَا»

تفسیر جوامع الجامع؛ نویسنده : الشیخ الطبرسی (وفات : 548)، تحقیق: مؤسسة النشر الإسلامی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ج3، ص49

ابن ادریس متوفای 598 در کتاب المنتخب تفسیر القرآنی که دارد به صورت خلاصه است ایشان همین را دارد.

«أن النبی أولى بالمؤمنین منهم بأنفسهم، بمعنى أحق بتدبیرهم»

المنتخب من تفسیر القرآن والنکت المستخرجة من کتاب التبیان - ابن إدریس الحلی - ج 2 ص 192

یعنی همه این را به بحث حکومت سیاسی نبی مکرم تفسیر کرده اند که از طرف خدای عالم است. ملا فتح الله کاشانی در کتاب زبدة التفاسیر همین تعبیر را دارد:

«(النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) فی کلّ شیء من أمور الدین والدنیا. ولهذا أطلق ولم یقیّد، فإنّه لا یأمرهم ولا یرضى منهم إلَّا بما فیه صلاحهم ونجاحهم»

زبدة التفاسیر؛ تألیف فتح الله بن شکر الله الکاشانی الشریف، تحقیق مؤسسة المعارف الإسلامیة - [ ویرایش 2 ] . – ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامیة ، 1423 ق = 1381، ج5، ص338

مرحوم فیض کاشانی در کتاب تفسیر صافی نیز همین تعبیر را دارد

«النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم یعنی أولى بهم فی الأمور کلها فإنّه لا یأمرهم ولا یرضى منهم إلَّا بما فیه صلاحهم ونجاحهم بخلاف النفس فلذلک اطلق»

التفسیر الصافی؛ الفیض الکاشانی، محمد محسن (المتوفی 1091ق)، تحقیق: صححه وقدم له وعلق علیه العلامة الشیخ حسین الأعلمی، چاپ : الثانیة، ناشر : مکتبة الصدر – طهران، چاپخانه : مؤسسة الهادی - قم المقدسة، سال چاپ : رمضان 1416 - 1374 ش، ج4، ص164

تفسیر کنز الدقائق برای مرحوم مشهدی است ایشان نیز دارد:

«(النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ): فی الأمور کلَّها»

... در همه امور

تفسیر کنز الدقائق وبحر الغرائب؛ الشیخ محمد بن محمد رضا القمی المشهدی (وفات: 1125)، تحقیق: حسین درگاهی، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر وزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، ج 10، ص 319

مرحوم طباطبایی در تفسیر المیزان البته در چند جا ایشان آورده است

«النبی صلى الله علیه وآله وسلم أولى بهم فیما یتعلق بالأمور الدنیویة أو الدینیة کل ذلک لمکان الاطلاق فی قوله (النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم)»

المیزان فی تفسیر القرآن؛ تألیف: العلامة السید محمد حسین الطباطبائی قدس سره، ناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، ج16، ص277

ایشان در جلد دیگر همین تعبیر را دارد وهمچنین در جلد 6 صفحه 13 و 14 تعبیر اضافه هم دارد

«والمراد بالولایة فی الحدیث ولایة أمر الناس فی دینهم ودنیاهم وهی المرجعیة فی أخذ معارف الدین وشرائعه وفی إدارة أمور المجتمع وقد کانت للنبی صلى الله علیه وآله وسلم کما ینص علیه الکتاب فی أمثال قوله: " النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم " ثم جعلت لعترته أهل بیته بعده فی الکتاب بمثل آیة الولایة وبما تواتر عنه صلى الله علیه وآله وسلم من حدیث الثقلین وحدیث المنزلة ونظائرهما»

المیزان فی تفسیر القرآن؛ تألیف: العلامة السید محمد حسین الطباطبائی قدس سره، ناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، ج14، ص199

در جلد 6 صفحه 13 تعبیرش این است:

«ویجمع الجمیع أن له صلى الله علیه وآله وسلم الولایة على الأمة فی سوقهم إلى الله والحکم فیهم والقضاء علیهم فی جمیع شؤونهم فترجع ولایته صلى الله علیه وآله وسلم إلى ولایة الله سبحانه بالولایة التشریعیة ونعنی بذلک أن له صلى الله علیه وآله وسلم التقدم علیهم بافتراض الطاعة لان طاعته طاعة الله، فولایته ولایة الله کما یدل علیه بعض الآیات السابقة کقوله : " أطیعوا الله وأطیعوا الرسول " ( الآیة ) وقوله : " وما کان لمؤمن ولا مؤمنة إذا قضى الله ورسوله أمرا " ( الآیة ) ، وغیر ذلک وهذا المعنى من الولایة لله ورسوله هو الذی تذکره الآیة للذین آمنوا بعطفه على الله ورسوله فی قوله : " إنما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا" على ما عرفت من دلالة السیاق على کون هذه الولایة ولایة واحدة هی لله سبحانه بالأصالة ولرسوله والذین آمنوا بالتبع وبإذن منه تعالى»

المیزان فی تفسیر القرآن؛ تألیف: العلامة السید محمد حسین الطباطبائی قدس سره، ناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، ج6، ص14

یعنی مرزها را حفظ کردن خیلی دقیق است. ایشان در جلد 6 مفصل آورده است. همچنین در جلد 16 دارد:

«وطاعة رسوله فیما یأمر به وینهى بالولایة المجعولة له من عند الله تبارک و تعالی بالولایة التی جعل الله تعالی له»

المیزان فی تفسیر القرآن؛ تألیف: العلامة السید محمد حسین الطباطبائی قدس سره، ناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، ج16، ص309

مرحوم طبرسی هم دارد:

«وأصل الولایة لله تعالى کما قال (هنالک الولایة لله) فلا حظ فیها لأحد، إلا لمن ولاه سبحانه. وإلى هذا المعنى أشار النبی صلى الله علیه وآله وسلم یوم الغدیر فی قوله (ألست أولى بکم منکم بأنفسکم فلما قالوا : بلى. قال: (من کنت مولاه فعلی مولاه) والمولى بمعنى الأولى»

این را هم عزیزان دقت کنند

«والمولى بمعنى الأولى بدلالة قوله (مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِی مَوْلَاکُمْ) هی اولی بکم»

مجمع البیان فی تفسیر القران؛ الطبرسی، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقیق: لجنة من العلماء والمحققین الأخصائیین، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات ـ بیروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م. ج8، ص95

عزیزان دقت کنند ما در قرآن مواردی داریم مثلا اقایان وهابی ها یا بعضی از این سنی های داغ می گویند آقا مولا هفتاد تا معنی دارد از کجا ما بدانیم که چه است. اگر پیغمبر می خواست بگوید علی خلیفه باشد باید می گفت علی خلیفتکم امامکم.

ببینید واژه مولا در قرآن در هفت آیه آمده است:

سوره تحریم آیه2:

 

(وَاللَّهُ مَوْلَاکُمْ)

سوره حدید آیه 15:

(مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِی مَوْلَاکُمْ)

بقره آیه 286:

 (أَنْتَ مَوْلَانَا)

سوره انعام آیه 62:

 (ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ)

سوره توبه آیه 51:

 (لَنْ یصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا)

سوره نحل آیه 76:

 (وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ)

ببینید تعبیری که بزرگان اهل سنت در مورد مولا آورده اند خیلی نکته ظریفی است. تفسیر طبری:

« قوله هی مولاکم (مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِی مَوْلَاکُمْ) یقول النار أولى بکم»

جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج27، ص228

ببینید مولا را به معنی اولی معنا کرده است. به دوست، رفیق، عبد و سید معنی نکرده است. تفسیر عبدالرحمن سلمی متوفای 412 دارد:

«مأواکم النار هی مولاکم أی أولى الأشیاء بکم»

تفسیر السلمی وهو حقائق التفسیر؛ اسم المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد بن الحسین بن موسى الأزدی السلمی الوفاة: 412هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1421هـ - 2001م ، الطبعة: الأولى، تحقیق: سید عمران، ج2، ص309

تفسیر قشیری نیشابوری متوفای 465 دارد:

«هی مولاکم أی هی أوْلَى بکم»

تفسیر القشیری المسمى لطائف الإشارات؛ اسم المؤلف: أبو القاسم عبد الکریم بن هوازن بن عبد الملک القشیری النیسابوری الشافعی الوفاة: 465هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان - 1420هـ-2000م ، الطبعة: الأولى، تحقیق : عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ج3، ص289

تفسیر غریب الحدیث ما فی الصحیحین برای حمیدی می‌گوید:

«مأواکم النار هی مولاکم أی هی أولى بکم»

تفسیر غریب ما فی الصحیحین البخاری ومسلم؛ اسم المؤلف: محمد بن أبی نصر فتوح بن عبد الله بن فتوح بن حمید بن بن یصل الأزدی الحمیدی الوفاة: 488هـ، دار النشر: مکتبة السنة - القاهرة - مصر - 1415 - 1995، الطبعة : الأولى، تحقیق : الدکتورة: زبیدة محمد سعید عبد العزیز، ج1، ص322

بغوی که از تفاسیر مورد تأیید آقایان است جلد 9، صفحه 37 می‌گوید:

«مأواکم النار هی مولاکم صاحبکم وأولى بکم»

تفسیر البغوی؛ اسم المؤلف: البغوی الوفاة: 516، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ج4، ص297

ابن جوزی بزرگ در کتاب زاد المسیر در جلد 8، صفحه 167 دارد:

«هی مولاکم قال أبو عبیدة أی أولى بکم»

زاد المسیر فی علم التفسیر؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی الوفاة: 597، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1404، الطبعة: الثالثة، ج 8، ص 167

تفسیر بیضاوی جلد 5، صفحه 300 دارد:

«مأواکم النار هی مولاکم هی أولى بکم»

تفسیر البیضاوی؛ اسم المؤلف: البیضاوی الوفاة: 685، دار النشر: دار الفکر – بیروت، ج5، ص300

ببینید تمام بزرگانشان واژه مولا را وقتی می آیند در قرآن معنا می کنند فقط انحصارا می گوید مولا به معنای اولی است ولی همین آقایان می آیند در حدیث غدیر می خواهند فرمایش پیامبر را بگویند «من کنت مولاه فعلی مولاه» می گویند این به معنای دوست است هرکسی من را دوست دارد علی را هم دوست داشته باشد.

این اصلا با جمله رسول اکرم نمی سازد «من کنت مولاه فعلی مولاه». اگر بنا باشد بگوید هرکس من را دوست دارد واژه دوست کلمه مثلا من یودنی فلیود علیا من احبنی فلیحب علیا» کلمه دوست واژه های دیگری دارد.

(قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکُمُ اللَّهُ)

بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد

سوره آل‌عمران (3): آیه 31 و 32

در مورد دوست قرآن از واژه مولا استفاده نکرده است. و اضافه بر این پیغمبر دارد: «من کنت مولاه» نمی گوید «من کان مولاه أنا» اگر بگوید کسی من را دوست دارد علی را دوست داشته باشد اصلا واژه عوض می شود.

«من کنت مولاه» من کسی که مولای او هستم اگر بخواهد دوستی را بگوید می گوید اگر من دوست هرکس هستم علی هم دوست او است. به عکس آن چه که معنا می کنند. هرکس من را دوست دارد علی را دوست داشته باشد نیست. بلکه اگر به معنای دوست هم باشد می شود من کنت مولاه یعنی هرکس من را دوست دارد علی هم او را دوست دارد.

پرسش:

استاد قبلش دارد« ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم، قالوا: بلى» مشخص و قرینه است.

پاسخ:

بله کاملا مشخص است. مرحوم طباطبایی و بزرگان هم از حدیث غدیر همین کار را کردند. واضح و روشن است. رسول اکرم قبل از این که بگوید «من کنت مولاه فعلی مولاه» می فرماید: «ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم» آن ها گفتند «بلى». چندین الست آورده تا آخرش بگوید من کنت مولاه فعلی مولاه.

اضافه بر این تنها مسئله «من کنت مولاه فعلی مولاه» نیست.

«قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: من کنت ولیه فعلی ولیه»

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام؛ اسم المؤلف:  شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748هـ، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ج3، ص629

ابن کثیر دمشقی، در البدایه والنهایة جلد 3 صفحه 118 هم دارد.

یا معجم کبیر طبرانی دارد:

«من کنت أَوْلَى بِهِ من نَفْسِی فَعَلِیٌّ وَلِیُّهُ اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ»

المعجم الکبیر؛ اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاة: 360، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج5، ص166

ببینید این تعابیری که رسول اکرم با عبارت های مختلف در غدیر مطرح کرده است. همان تعبیر صدیقه طاهره (سلام الله علیها)

«هل ترک أبی یوم غدیر خم لاحد عذرا»

کتاب: الخصال؛ نویسنده : الشیخ الصدوق (وفات : 381)، تحقیق: تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1403 – 1362 ش، ص173

رسول اکرم در غدیر واژه های مختلفی را مطرح کرده است ولی متأسفانه از این واژه های که رسول اکرم در غدیر استفاده کرده است فقط یک واژه در ذهن مان است. «من کنت مولاه فعلی مولاه» وهابی ها هم همین را می گیرند که مولاه چند معنا دارد یکی از معانی آن دوست است یعنی هرکس من را دوست دارد علی را هم دوست داشته باشد. عرض کردم این را هم وارونه معنا می کنند.

لذا آیه شریفه:

(النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است!

سوره احزاب (33): آیه 6

از بزرگان دیگر هم مفصل برای شما آوردیم عبارت های مفصلی دارند مرحوم آقای خویی در کتاب مصباح الفقاهة می فرماید:

«بل لهم الولایة التکوینیة لما دون الخالق. فهذه الولایة نحو ولایة الله تعالى على الخلق ولایة ایجادیة»

بعد می گوید:

«النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم فإن الظاهر من الأولویة الأولویة فی التصرف وکونهم ولیا لهم فی ذلک لا بمعنى آخر وکونهم أولى بالتصرف فی أموال الناس ورقابهم، بتطلیق زوجتهم وبیع أموالهم وغیر ذلک من التصرفات . ویدل على ذلک قوله تعالى : النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم»

مفصل دارد. یا دارد:

«لا شبهة فی ولایتهم على المخلوق بأجمعهم وهم الواسطة فی الإفاضة، بل لهم الولایة التکوینیة لما دون الخالق.»

این ها فرمایشات اقای خویی است. اقای خویی نه عارف بوده و نه صوفی بوده نه با ملا صدرا و این ها ارتباطی داشته است. نه با ابن عربی ارتباطی داشته است ایشان آخوند سنتی، سنتی محض بوده است.

آخرش هم می گوید:

«بل هذا ثابت بالروایات المتواترة»

این تعبیرشان جالب است:

«لکونهم واسطة فی الایجاد، وبهم الوجود وهم السبب فی الخلق فهذه الولایة نحو ولایة الله تعالى على الخلق ولایة ایجادیة»

بعد می گوید:

«وإن کانت هی ضعیفة بالنسبة إلى ولایة الله تعالى على الخلق»

مصباح الفقاهة؛ نویسنده: السید الخوئی (وفات: 1413)، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، چاپخانه: العلمیة – قم، ناشر: مکتبة الداوری – قم، ج3، ص280

این هم به خاطر این که ولایت خدا استقلالی است ولایت ائمه اعطایی است.

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :