نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
امامت سیاسی اهل بیت علیهم السلام در روایات
کد مطلب: 15390 تاریخ انتشار: 28 دي 1401 - 15:02 تعداد بازدید: 1545
خارج فقه الحکومه » فقه
امامت سیاسی اهل بیت علیهم السلام در روایات

(جلسه بیست و هشتم 30 08 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه بیست و  هشتم 30 08 1401)

موضوع:  امامت سیاسی اهل بیت علیهم السلام در روایات 

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

...اولا این که:

(لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیغْفِرُ لِمَنْ یشَاءُ وَیعَذِّبُ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ)

آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. و (از این رو) اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه می‌کند.سپس هر کس را بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، می‌بخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات می‌کند. و خداوند به همه چیز قدرت دارد.

سوره بقره (2): آیه 284

من می گویم فکر گناه هم نکنید. گناه کردن خانه را به آتش می کشد، فکر گناه دودِ آتش است که خانه را سیاه می کند. این که فکر گناه، گناه نیست تعمیم کلی ندارد مثلا بخل، حسد، کینه ،تحقیر و... همه آنها گناهان فکری است که در قیامت انسان را گرفتار می کند.

یک مرتبه است که کسی تصمیم می گیرد برود دزدی کند بر می گردد، تصمیم می‌ گیرد برود زنا کند بر می گردد. در آن جا ما روایت داریم ترک گناه از هفتاد سال یا هزار سال عبادت بالاتر است.

پرسش:

تصمیم خودش یک مقدمه برای گناه است. بحث این است که ناخود آگاه فکر گناه به ذهن کسی برسد.

پاسخ:

ناخود آگاه هیچ مسئله نیست. قضیه ناخودآگاه را خدا هم به حساب نمی آورد اما یک مرتبه این است که یک کسی اصلا دنبال این فکر است من چه کار کنم پولدار بشوم بروم بانک بزنم، بروم از مغازه دزدی کنم یا از خانه کسی دزدی کنم. این فکرها، فکرهای گناه است. دارد تصمیم می گیرد که برود یک جنایتی بکند.

این که می گوید مقدمه گناه است این قضیه است تصمیم جدی می گیرد که برود یک کاری انجام دهد هم برای مقدمه اش مؤاخذه می شود (وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ)_ ظاهر قضیه این است که این جا را شامل می شود_ و هم ذی المقدمه. هردو تاوان دارد.

پرسش:

دو تا گناه محاسبه می شود؟

پاسخ:

قطعا دو تا گناه حساب می شود (إِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ)

پرسش:

یک گناه محسوب می شود به هر صورت مثلا یک عمل دزدی انجام شده است.

پاسخ:

نه در روایات داریم که تمام مقدماتِ گناه هم گناه است. شما کتاب معراج السعاده مرحوم نراقی را بخوانید. این کتاب جامع ترین کتاب در این زمینه است یعنی ما در این هزار و چهارصد سال کتابی در رابطه با گناه و آثار آن، عبادت و آثار آن نوشته نشده است.

محدث قمی که 110 جلد کتاب بحار الانوار را در سفینة البحار تلخیص کرده می گوید من ملتزم به این بودم که هر روز چند صفحه معراج السعاده را بخواندم. این کتاب را در مسافرت هایم با خودم می بردم دیدم که کتاب بزرگ است بردنش در مسافرت ها سخت است نشستم این کتاب را به نام «مقامات العَلیّه» تلخیص کردم این کتاب جیبی در حد صد صفحه است.

من به دوستان توصیه می کنم این کتاب را حتما تهیه کنند و یک قسم بخورند هر روز ده صفحه از این کتاب را مطالعه کنند.

ما در سال 46 – 47 که در حوزه علمیه قزوین بودیم این کتاب درسی حوزه علمیه ما بود. و اساتید ما هم خیلی نسبت به امتحان کتاب مقامات العلیه سخت می گرفتند. کتاب خیلی خوبی است.

البته جامع السعادات هم خوب است اما حُسن معراج السعادة این است که اولا فارسی است ثانیا ایشان در کنارش هر موضوعی را می آورد ده تا شعر خیلی خوبِ معنوی نیز می آورد آدم لذت می برد.

مثلا گناه را می گوید غیبت، دروغ و بهتان چه است بعد راه ترک گناه چه است. این مهم است که راه ترک گناه را هم ایشان معین می کند. البته انتشارات هجرت چاپ کرد ما خودمان هم دو سه سال زحمت کشیدیم تمام مدارک روایاتی که ایشان آورده بود را دادیم.

ما هرروایتی را که مرحوم نراقی در متن آورده است را تماما مصادر و متن عربی آن را آوردیم. متون فارسی یک مشکلش این است انسان بخواهد آن را تبدیل به عربی بکند که در کجا آمده خیلی سخت است.

زمانی که ما این کار را کردیم کامپیوتر وامکانات نبود_ قضیه به سال 71 – 72 بر می گردد_. سال 73 این کتاب اولین کتاب تحقیقی ما بود.

پرسش:

استاد تصور گناه چه، مطلقا گناه نیست؟

پرسش2:

تصور با قصد فرق می کند

پاسخ:

فرمایش شما درست است تصور گناه اصلا گناه نیست شما دزدی را تصور می کنید این که تصورش است تصمیم بر گناه، گناه است. تصمیم می گیرید که گناه کنید تصمیم از مقدمات گناه است همان طور که در عبادت ها مقدمات عبادت هم ثواب دارد، عبادت هم ثواب دارد در گناه هم همین طور است فرقی ندارد.

(وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ)؛ ظاهر قضیه این است که این جا تصمیم را نیز شامل می شود.

پرسش:

این را می شود به فضای مجازی تعمیم داد

پاسخ:

 ببینید در فضای مجازی این دیگر بحث تصمیم نیست شما کاری انجام می دهید این ذی المقدمه است شما در اینجا دارید یک مطلبی را می نویسید دست تان تایپ می کند فکر تان کار می کند چه بسا یک مطلبی است که با آبروی افراد دارد بازی می شود یا اشاعه فساد و فحشا است این ها گناه است. در فضای مجازی کاری که انجام می شود این قصد گناه نیست خود گناه است.

این که تصمیم می گیرید در فضای مجازی کاری را انجام دهید این تصمیم تان هم جزء گناه حساب می شود.

من از دوستان تقاضا دارم به این توجه کنند فضای مجازی، فضایی است که مجازی است خیلی وقت ها مطالبی می آید انسان هم بر می دارد و در گروه ها وکانال ها می فرستد بعد از مدتی معلوم می شود که واقعیت نداشته است. فردای قیامت این مسائل می آید خدای عالم با حق الناس کار دارد، در مورد حق الناس که حتی شهدا که بالاترین مقام را دارند در روایت داریم هر ثواب شما هر حسنه مافوقش حسنه است تا این که یک کسی به شهادت می رسد بالاتر از شهادت دیگر حسنه نیست.

شهید که می خواهد بیاید مقابل درب بهشت نمی گذارند وارد بشود می گویند شما حق الناس به گردن دارید. این جا بایست تا آن ها بیایند و با آن ها تصفیه کن. حالا تصفیه کردنش یک دفعه این است که از ثواب این شهید بر می دارند به آن طرف می دهند یا گناه او را کم می کنند از مقام این شهید کم می شود. خلاصه حق الناس خیلی سخت است.

در مناجات امیر المؤمنین داریم: 

«و اسْتغْفرک و اتوب الیْک منْ مظالم کثیره لعبادک قبلی یا رب، فلمْ اسْتطعْ ردها علیْهمْ و تحْلیلها منْهمْ، اوْ شهدوا فاسْتحْییْت من اسْتحْلالهمْ و الطلب الیْهمْ و اعْلامهمْ ذلک»

بعد می گوید:

«و انْت اْلقادر علی انْ تسْتوهبنی منْهمْ، و ترضیهمْ عنی کیْف شیْت و بما شیْت، یا ارْحم الرحمین، و احْکم الْحاکمین، و خیْر الْغافرین‏»

تو قادر هستی که از او برایم حلیّت بگیری در روایت هم داریم بعضی از افراد حق الناس به گردن شان هست و به جهنم رفتند ائمه واسطه می شوند یا شُفعای دیگر می گویند فلان شخص حقی در ذمه تو دارد اگر حق او را ببخشی ما تو را از عذاب جهنم نجات می دهیم. آن جا حساب و کتاب ها خیلی دقیق و ظریف است.

 و لذا روی حق الناس خیلی باید دقت کنیم و چه بسا هر روز بتوانیم حداقلش چند تا صلواتی بفرستیم به نیت کسانی که به گردن ما حق دارند و برای آن ها طلب مغفرت کنیم شاید یکی از این دعاهای ما حقی را از گردن مان بر طرف کند.

 آقای بهاء الدینی می گوید من برای پدر و مادرم ودیگران صلوات می فرستم صلوات بهترین هدیه است اگر ما بتوانیم برای کسانی که حق به گردن مان دارند عمل خیری انجام بدهیم خیلی خوب است.

پرسش:

رد مظالم چه؟

پاسخ:

رد مظالم اگر واقعاً بشناسیم باید برویم حلیّت بگیریم یک جا می شناسیم می دانیم حقی به گردن ما هست یک جا نیست ببریم رد مظالم بدهیم یک جایی ما غیبتی کردیم در دوران کودکی حق مظلومی را گرفتیم شیشه ای را شکستیم از باغ کسی رد شدیم از میوه کسی بدون اجازه خوردیم.

 دوران کودکی برای ما تکلیف نبود تکلیفِ پدر و مادر بود باید جبران می کردند. آن ها جبران نکردند به حد بلوغ رسیدیم تمام آن چیزی که در دوران کودکی انجام دادیم در پرونده ما ثبت می شود یعنی روز اول بلوغ، روز بدبختی است.

 تمام کارهایی که ما از اول بچگی کردیم حتی خراش به سینه مادرمان انداختیم این ها در پرونده می‌ آید یعنی همه این مسائل حق الناس است. حق الله بحث دیگری است. ولذا برای حق الناسی که برای ما مشخص نیست و نمی دانیم فراموش کردیم باید تلاش بکنیم.

«اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ عَلِمْتُهُ مِنْ نَفْسِی أَوْ نَسِیتُهُ أَوْ ذَکَرْتُهُ أَوْ تَعَمَّدْتُهُ أَوْ أَخْطَأْتُ فِیمَا لَا أَشُکُّ أَنَّکَ سَائِلِی عَنْهُ وَ إِنَّ نَفْسِی مُرْتَهَنَةٌ بِهِ لَدَیْکَ وَ إِنْ کُنْتُ قَدْ نَسِیتُهُ وَ غَفَلْتُ عَنْهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.»

دعای استغفار حضرت امیر فرازهایی دارد آدم احساس می کند که (جانا سخن از زبان من می گویی) در سایت آوردیم برای مشکلات مادی هم خیلی تجربه شده است؛ یعنی به هر کسی از دوستان گفتیم خوانده موفق بوده. یک گشایش خیلی گسترده ای در زندگی مادیش ایجاد شده است.

روایت از امام حسین (سلام الله علیه) است قبلاً گفتم یک عربی خدمت حضرت امیر می آید می گوید وضع زندگی من طوری است که نان شب هم ندارم می گوید استغفار کن خدا می فرماید:

(وَیا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیکُمْ مِدْرَارًا وَیزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِکُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ)

و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او باز گردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد؛ و نیرویی بر نیروی تان بیفزاید! و گنهکارانه، روی (از حق) بر نتابید!»

سوره هود (11):‌ آیه 52

می گوید: من زیاد استغفار می کنم اما هیچ خبری نیست. حضرت فرمودند نه این استغفاری که من می گویم را باید بخوانید. حضرت استغفار املاء می کند آن عرب می نویسد.

این در کتاب صحیفه علویه کامله آقای ابطحی نوشته است.شما اگر سایت ولی عصر عجل الله فرجه را بیاورید جست جو کنید دعای استغفار بنویسد هم متنش است و هم ما ترجمه کردیم بعضی از عبارت های پیچیده ای هم دارد یک وقتی یکی از دوستان این را برداشت چاپ کرد در اختیار دوستان قرار داد.

یکی از اساتید منزل ما آمده بود بنده خدا مشکل خیلی شدیدی داشت به حدی که گریه می کرد. ما این را گفتیم ایشان یک سال بعد آمد گفت فلانی مشکلاتم حل شد مستأجر بودم خانه دار شدم ماشین نداشتم ماشین دار شدم.

وقتی آدم این را شروع کرد نباید ترک کند تا آخر عمر هم خودش و زن و بچه اش بخوانند با شرط حضور قلب. حضرت امیر می گوید یا با گریه بخوان یا با حال گریه (تباکی) 3 تا شرط دارد قبل از خواب با گریه اگر گریه نیامد با تباکی یعنی با توجه

«وَ لَا یُعْطِی اللَّهُ الْغَافِلَ شَیْئا»

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسین بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏، ج‏3، ص57

کسی که همین طوری دعا را می خواند و توجه به مضمونش ندارد خدا خیلی زیاد توجه نمی کند الا این که برای خستگی زبانش یک رحمی بکند چون لب هایش حرکت کرده برای آن خدا یک ثوابی به او می دهد اما ثواب و اثر دعا عمدتاً آن جا است که حضور باشد انسان متوجه بشود که چه می گوید؟ حداقلش این است.

یا در نمازمان یا دعاها مادامی که ما به این مرحله نرسیدیم عنایتی نمی کنند.

اگر در دعاها و نمازها که با خدا حرف می زنیم این شکلی باشد یعنی خدای عالم را ناظر حال خودمان بدانیم

(أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى)

آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟!

سوره علق (96): آیه 14

کسی که عالم به سرّ و خفیات است در نظرمان کاملاً قوی بشود و بگوییم

«أُشْهِدُ اللَّه‏ وَ ملائکته‏»

خدایا تو از گذشته، آینده و ضمیر من آگاه هستی این حالت بیاید بعد شروع به نماز خواندن کند. بعضی از عرفاء می گویند یک مقداری تمرین می خواهد انسان قبل از نماز 5 دقیقه 10 دقیقه ای در یک جایی خلوت کند یا سر به سجده بگذارد و این حضور را تمرین کند یعنی احساس کند در محضر خدای عالم هست خدا او را می بیند نیت او را هم می داند از ما فی الضمیر او، از گذشته او، از آینده او، از گناهان کوچک وبزرگ او خبر دارد.

با این خدا دارد حرف می زند قبل از این که من اراده کنم اراده او هست که من اراده می کنم مثل صحبتی که دارد می کند اصلا الفاظ، در نظرمان نیست به قدری معنا غرق در الفاظ است و به قدری ما توجه به مخاطب مان قوی است اصلاً این معانی هم در نظرمان نیست فقط مخاطب در نظر ما هست.

اگر این چنین نماز خواندیم خوب است ونمازمان نماز می شود و اگرنه بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله الرحمن الرحیم نمی شود. بعضی از آقایان به قدری در قید تجوید و این ها هستند اصلاً به معانی هم نمی رسند یعنی شیطان به قدری قوی است از هر جهت وارد می شود تا:

(قَالَ فَبِمَا أَغْوَیتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ)

گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم!

به عزت خدا قسم می خورد من در مسیر صراط مستقیم می نشینم

(ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ)

سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان می‌روم؛ و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!»

سوره اعراف (7): آیه 16 و 17

امیدواریم که خدای عالم ما را به این مرحله برساند راهی نیست جز توجه به اهل بیت (علیهم السلام).

 پرسش:

استاد ! مرحوم آیت الله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند فقه شیعه ناظر بر فقه اهل سنت است اگر کسی واقعاً فقه شیعه را می خواهد بخواند باید فقه اهل سنت را بخواند. سوال من این است درباره سایر مباحث مثل مسائل اعتقادی و حدیث نیز ناظر است یانه؟

پاسخ:

کاملاً آن جا از فقه قوی تر است.

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ج‏1 ؛ ص145

تا عقاید آن ها را در رابطه با مسائل اعتقادی ندانید چه در رابطه با خدا باشد چه در رابطه با پیامبران باشد ،(قدر عقائد حقه اهل بیت را نخواهید دانست.)

 در این جا خیلی دقیق است اگر ما بخواهیم توحید در مکتب اهل بیت را خوب بدانیم بهترین راهش این است که فقه اهل سنت را بدانیم. ابن تیمیه رئیس این ها است درباره خدا نقل می کند:

«شابٌ أمرد»

هم جوان است هم موی صورت ندارد

بعد می گوید این روایت را کسی انکار کند کافر است. مثلاً خدای عالم روی عرش می نشیند آیا عرش بزرگ از خدا است یا خدا از عرش، بزرگ تر است؟ می گوید نه خدا که می نشیند از هر طرف 4 انگشت از عرش بزرگ تر هست اگر این نباشد ما از کجا بفهمیم که خدا عظمت دارد؟ !

شیخ مفید هم می گوید: تعدادی از علمای اهل سنت معتقد بودند خدا سوار الاغ می شود به آسمان دنیا می آید بالای پشت بام شان یونجه و علف می ریختند که الاغ خدا آن جا بیاید. آدم وقتی این ها را می بینید بعد عبارت حضرت امیرالمومنین علیه السلام را ملاحظه می کند می بیند که اعتقادات آنها چقدر بیهوده است!

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ: أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ 73 وَ مَنْ‏ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: کَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا بِمُزَایَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَکَنَ یَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِه‏»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص39

احادیث نورانی اهل بیت علیهم السلام را در باب توحید ملاحظه کنید:

« عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ اسْمُهُ وَ تَعَالَى ذِکْرُهُ وَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ سُبْحَانَهُ وَ تَقَدَّسَ وَ تَفَرَّدَ وَ تَوَحَّدَ وَ لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزَالُ وَ هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ فَلَا أَوَّلَ لِأَوَّلِیَّتِهِ رَفِیعاً فِی أَعْلَى عُلُوِّهِ شَامِخُ الْأَرْکَانِ رَفِیعُ الْبُنْیَانِ عَظِیمُ السُّلْطَانِ مُنِیفُ الْآلَاءِ سَنِیُّ الْعَلْیَاءِ الَّذِی عَجَزَ الْوَاصِفُونَ عَنْ کُنْهِ صِفَتِهِ وَ لَا یُطِیقُونَ حَمْلَ مَعْرِفَةِ إِلَهِیَّتِهِ وَ لَا یَحُدُّونَ حُدُودَهُ لِأَنَّهُ بِالْکَیْفِیَّةِ لَا یُتَنَاهَى إِلَیْهِ.

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُخْتَارِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِیِّ جَمِیعاً عَنِ الْفَتْحِ بْنِ یَزِیدَ الْجُرْجَانِیِّ قَالَ: ضَمَّنِی وَ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) الطَّرِیقُ فِی مُنْصَرَفِی مِنْ مَکَّةَ إِلَى خُرَاسَانَ وَ هُوَ سَائِرٌ إِلَى الْعِرَاقِ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ یُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ یُطَاعُ فَتَلَطَّفْتُ فِی الْوُصُولِ إِلَیْهِ فَوَصَلْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ السَّلَامَ ثُمَّ قَالَ یَا فَتْحُ مَنْ أَرْضَى الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقِ وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخَالِقَ فَقَمَنٌ أَنْ یُسَلِّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِ وَ إِنَّ الْخَالِقَ لَا یُوصَفُ إِلَّا بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَنَّى یُوصَفُ الَّذِی تَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِکَهُ وَ الْأَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الْأَبْصَارُ عَنِ الْإِحَاطَةِ بِهِ جَلَّ عَمَّا وَصَفَهُ الْوَاصِفُونَ وَ تَعَالَى عَمَّا یَنْعَتُهُ النَّاعِتُونَ نَأَى فِی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَأْیِهِ فَهُوَ فِی نَأْیِهِ قَرِیبٌ وَ فِی قُرْبِهِ بَعِیدٌ کَیَّفَ الْکَیْفَ فَلَا یُقَالُ کَیْفَ وَ أَیَّنَ الْأَیْنَ فَلَا یُقَالُ أَیْنَ إِذْ هُوَ مُنْقَطِعُ الْکَیْفُوفِیَّةِ وَ الْأَیْنُونِیَّةِ»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص138، بَابُ جَوَامِعِ التَّوْحِید‏، ح3

(وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ)

و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!

سوره اخلاص (112): آیه 4

(لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ)

هیچ چیز همانند او نیست.

سوره شوری (42): آیه 11

(لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ)

چشمها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشمها را می‌بیند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است.

سوره انعام (6): آیه 103

تعابیری که ائمه (علیهم السلام) در توحید دارند.

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) أَسْأَلُهُ عَنِ الْجِسْمِ وَ الصُّورَةِ فَکَتَبَ سُبْحَانَ مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ

 لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَةٌ»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص104، بَابُ النَّهْیِ عَنِ الْجِسْمِ وَ الصُّورَة‏، ح2

«لَیْسَ مِنَّا مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»

الأمالی (للصدوق)؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: کتابچى، ص277

پس تاوقتی که توحید اهل سنت و وهابیت برای ما روشن نشود نمی توانیم توحید ناب علوی را درک بکنیم. شما بخاری را ببینید روایاتی که در رابطه با توحید دارد با کتاب توحید کافی مقایسه کنید زمین تا آسمان متفاوت هستند.

یعنی یک نوع بت پرستی است اما به اسم خدا پرستی. باز هم در بت پرستی بعضی هایشان خرما می پرستید بعضی ها چوبی و درختی می پرستیدند. اگر یک دزدی می آمد با این چوبی که به نام خدا بود به سر دزد می کوبیدند یا گرسنه شان می شد خدا را می خوردند اما این خدایی که آن بالا نشسته (نستجیر بالله، نستجیر بالله) بالای عرش هست می گوید هر وقت روی عرش می نشیند عرش، زوزه می کشد مثل بچه شتری که اول سوارش می شوند زوزه می کشد و ناراحت می شود. این در حقیقت بت پرستی است.

یعنی یک چیزی درست کرده به مراتب از بت پرستی های زمان جاهلیت بدتر و خراب تر است چون حداقل آن یک چیزی در ظاهر وجود داشته می پرستیده، یا فرعون را خدا می دانستند حداقل حرکتی دارد گاهاً یک احسانی به مردم می کند تکان می خورد اما اینها که دارد به این شکل انجام می دهد حضرت می فرماید: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»در نبوت و امامت هم چنین است. در معاد هم همین طوری است. ما تا روایات آن ها را خوب ملاحظه نکنیم خیلی وقت ها قدر این روایات اهل بیت را در توحید، نبوت، امامت و معاد نمی دانیم. و خیلی وقت ها هم برای ما روشن نمی شود. حتی بعضی از اصحاب ائمه هم با علمای اهل سنت انس داشتند گاهی یک شبهات و مسائلی پیش می آمد یک مقداری به طرف انها تمایل پیدا می کردند.

مثل چیزهایی که نسبت به هِشام آمده البته ما جواب دادیم در نقد کتاب قفاری که این ها نسبت به هشام ابن حکم می گویند در رابطه با جسم بودن خدا همه این ها دروغ است. این ها را بعضی ها ساخته بودند که حیثیت هشام، زراره، محمد ابن مسلم، صفوان و این ها را مخدوش بکنند.

آغاز بحث...

یکی از روایاتی که خیلی نشان می دهد که مراد از ولایت و امامت که در روایات آمده امامت سیاسی است یعنی ناظر به امامت سیاسی است، روایاتی است که در مورد تقابل امامت ائمه با امامت ائمه ضلال است مثلاً روایتی که در کافی، جلد 8، صفحه 5 و 11 آمده _روایت مفصل هست_.

«مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ کَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِیهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا»

این رساله را حضرت به اصحابش نوشت و دستور داد که حتماً این را تدریس کنید و به آن نگاه کنید و به مضامین آن متعهد باشید و عمل کنید و این را:

«یَضَعُونَهَا فِی مَسَاجِدِ بُیُوتِهِمْ فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِیهَا»

رساله امام صادق علیه السلام به قدری برای صحابه مهم بود این ها را در کتابخانه شان یا گوشه سجاده شان نگه می داشتند نمازشان تمام می شد این رساله را مطالعه می کردند. خیلی رساله مفصلی است اول کتاب الروضة است تا این که می گوید:

«فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِوَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ سَمَّاهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فِی قَوْلِهِ- وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا  وَ هُمُ الَّذِینَ أَمَرَ اللَّهُ بِوَلَایَتِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ الَّذِینَ نَهَى اللَّهُ عَنْ وَلَایَتِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ هُمْ أَئِمَّةُ الضَّلَالَةِ»

ولایت ائمه را در برابر ولایت ائمه ضلال آورده است.آیا ائمه ضلال، غیر از آنهایی هست که سر کار هستند و تشکیل حکومت دادند؟ ولایت و امامت ائمه را وقتی در تقابل می آورد کاملاً مشخص است که مراد از این ولایت، ولایت و امامت معنوی نیست. امامتی که برای مردم احکام بیان کند و راه سیر و سلوک را برای انها نشان بدهد نیست، بلکه مراد از این ولایت، ولایت سیاسی و تشکیل حکومت است.

«الَّذِینَ قَضَى اللَّهُ أَنْ یَکُونَ لَهُمْ دُوَلٌ فِی الدُّنْیَا عَلَى أَوْلِیَاءِ اللَّهِ الْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ یَعْمَلُونَ فِی دُولَتِهِمْ بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ وَ مَعْصِیَةِ رَسُولِهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِیَحِقَّ عَلَیْهِمْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج8، ص5 و 13، کِتَابُ الرَّوْضَة‏، ح1

ما در این باب روایات زیادی داریم یک نمونه اش را آوردم دوستان می توانند در موارد دیگری، ولایت ائمه را ببینند.

 یا تعبیری که هست:

(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا)

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما! (مردم را) هدایت می‌کردند!

سوره انبیاء (21): آیه 73

(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَى النَّارِ(

و آنان [= فرعونیان‌] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت می‌کنند!

سوره قصص (۲۸): آیه ۴۱

یک شبهه ای این جا هست که وهابیت شبهه می کنند و می گویند جعل امامت که به دست الله است می گویند: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَى النَّارِ)؛ پس آن جا هم جعلش دست خدا است.

 این جا بزرگان مثل علامه مجلسی و مرحوم ملا صادق مازندرانی می گویند در حقیقت تفسیر دیگری هست

(ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یسْتَهْزِئُونَ)

سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!

سوره روم (30): آیه 10

این که «جعلناهم ائمةً» می گوید این ها بر اثر گناه و معصیت به قدری زیاده روی کردند خدای عالم به خاطر نتیجه آن گناه و معصیت، این ها را برای گنهکاران پیشوا قرار داده برای این که عذاب شان در قیامت بیشتر بشود. ما چیزی در دنیا خارج از قدرت خدا نداریم

(اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیءٍ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ وَکِیلٌ)

خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و ناظر بر همه اشیا است.

سوره زمر (39): آیه 62

به قول مرحوم طباطبایی می گوید:

«کل شیء یطلق علیه شیء فهو الله خالقه»

هر چیزی که ما می گوییم این شیئ است فکر ما باشد حرکت دست ما باشد، ضربان قلب ما باشد تمام این ها

(اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیءٍ)

بگو: خدا خالق همه چیز است

سوره رعد (13): آیه 16

یک دعای خیلی خوبی است که می گوید:

«اَللّهُمَ اِنَّهُ لَیسَ فَی السَّماواتِ دَوَراتٌ وَ لا فِی الأَرضَ غَمَراتٌ وَ لا فِی الشَجَرِ وَرَقاتٌ وَلا فِی الاَجسامِ حَرَکاتٌ وَلا فِی العُیُونِ لَحَظاتٌ وَلا فِی النُّفُوسِ خَطَراتٌ إِلاّ وَ هِیَ بِکَ عارِفاتٌ وَ لَکَ شاهِداتٌ وَ عَلَیکَ دالاّ تٌ وَ فی مُلکِکَ مُتَحَیِّراتٌ فَبِالقُدرَةِ الَّتی سَخّرَتَ بِها اَهلَ السَّماواتِ وَالاَرضِ سَخِّر لی قُلُوبَ المَخلُوقاتِ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ وَ بِالاِجابَةِ جَدیرٌ وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجمَعینَ»

تعبیر، تعبیر خیلی خوبی است اگر کسی دنبال اسم اعظم هست می گوید این یکی از دعاهایی است که انسان را به اسم اعظم می رساند.

«وَ لا فِی الأَرضَ غَمَراتٌ وَ لا فِی الشَجَرِ وَرَقاتٌ وَلا فِی الاَجسامِ حَرَکاتٌ وَلا فِی العُیُونِ لَحَظاتٌ وَلا فِی النُّفُوسِ خَطَراتٌ إِلاّ وَ هِیَ بِکَ عارِفاتٌ وَ لَکَ شاهِداتٌ وَ عَلَیکَ دالاّ تٌ وَ فی مُلکِکَ مُتَحَیِّراتٌ»

به تعبیر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) همه چیز اسم الله است دنیا پر از هیاهو هست ما نمی شنویم

(تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا)

آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می‌گویند؛ و هر موجودی، تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است.

سوره اسراء (17): آیه 44

 شما نمی دانید حتی الان ما داریم حرف می زنیم تمام ذرات بدن ما در حال تسبیح خدا است لباسی که تن ما هست مشغول تسبیح خدا هست، اجسامی که داریم می بینیم در، دیوار و ... همه در حال تسبیح خدا هستند و خوشا به حال آن ها که به تعبیر رسول اکرم

«اَلَلَّهُمَّ اَرِنِی الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ»

خدایا، اشیاء را آن طوری که هست به من نشان بده.

بحار الانوار ج14ص10

 یعنی انسان به یک مرحله ای برسد تسبیح موجودات را درک کند و ببیند این که دارد تسبیح می گوید یک مقدار غرورش بر ندارد تمام ذرات بدنش همه در حال تسبیح خدا هستند. و یکی از راه هایی که حضور قلب در نماز می آورد همین است انسان وقتی مشغول نماز است احساس کند هر چیزی که در اطراف او هست زمین، زمان، تمام اعضای بدنش، لباسش، سجاده اش، مهرش همه در حال تسبیح هستند.

با این ها شروع کند بسم الله الرحمن الرحیم گفتن احساس کند همه دارند بسم الله الرحمن الرحیم می گویند همه الحمد لله رب العالمین می گویند ولی:

 (هر کس به زبانی سخن وصف تو گوید/ بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه)

یا هر گیاهی که از زمین روید وحدهُ لا شریک له گوید.

پرسش:

صیغه های جمع در نماز برای همین است

پاسخ:

بله، ایاک نعبد انسان اولش را حقیقت محمدیه، اهل بیت (علیهم السلام) بداند بعدش هم موجودات دیگر از ملائکه، جن، نباتات و جمادات گرفته. این ها 6 تا طایفه هستند همه این 6 تا را در نظر بگیرد انسان، ملک، جن، حیوان، نباتات، جمادات یعنی این 6 دسته را انسان در نظر بگیرد همه در حال تسبیح خدا هستند. هر کدام شان به زبان حال خودش تسبیح می گوید.

این نظم عالم را داریم می بینیم نظم های دقیقی که در عالم هست یک منجم می نشیند تقویم صد سال بعد را هم در می آورد، الان 1400 است در 1400 مثلاً تحویل سال روز فلان، ساعت فلان، دقیقه فلان، ثانیه فلان است.

این ها نشان می دهد یک نظمی در این عالم هست که آدم به حیرت وا داشته می شود. یا شما ببینید کیفیت عملکرد مغز ما و بخش هایی از مغز و حافظه ها که هر کدام مخصوص یک بخشی است و تکه های که در این مغز هست هنوز بشر نتوانسته حل کند.

 یا روح چه است؟ چطور می شود که یک انسانی که در حال حرکت است ولی یک دفعه از حرکت می ایستد چه اتفاقی افتاد؟ ظاهراً‌ هیچی نشده جسم همان جسم است قلب همان قلب است یک دفعه از حرکت افتاد چه اتفاقی افتاد؟ هنوز بشر این را نتوانسته کشف کند می داند این که یک چیزی به نام روح بود از بدن برون رفت روح چه است؟

(وَیسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا)

و از تو درباره «روح» سؤال می ‌کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!»

سوره اسراء (17): آیه 85

تمام موجودات عالم، هر موجودی به تصور خودش از خدای عالم درکی دارد. با توجه به این درکش در عظمت خدا در حیرت است مثل عبارت امام صادق (سلام الله علیه) مورچه تصور می کند که خدای عالم (نستجیر بالله) دو تا شاخ دارد چون شاخ از دیدگاه او بالاترین مرحله کمال است.

امام صادق علیه السلام فرمودند عقلای ما هم تصورشان از خدا این طوری است (این جالب است) یک چیزی از کمالات در ذهن خودش تصور می کنند با این که این ذهن همه اش با مادیّات سر و کار دارد تصور می کند این کمال برای خدا هست.

  حال آن که هر چه در ذهن مان از کمالات تصور کنیم این کمالات مخلوق ذهن ما هست خدا خالق این است خدا بالاتر از این است. یعنی بالاترین مرحله توحید همان تعبیری که حضرت امام سجاد علیه السلام در دعای عارفین دارد که انسان احساس کند من عاجر هستم از کمالات تو تصور کنم.

این دیگر بالاترین مرحله توحید است خدایا من هر چه از کمال از تو تصور کنم این تصورات ذهن من است تو بالاتر از او هستی. این بالاترین مرحله خدا شناسی و توحید است اگر به این مرحله ما برسیم عملاً نه تصوراً و خیالاً

پرسش:

این همان نفی صفات نیست؟

پاسخ:

نفی صفات یا هر چه می خواهد باشد کلاً فراتر از آن است یعنی ما هر چه از کمالات برای خدای عالم تصور می کنیم، کمالی است که من کمال می دانم. و چه بسا فرشته این را برای خدا نقص بداند. ائمه یا اولیاء الله این کمال را برای خدا مثل قضیه شاخ مورچه می دانند تا آن جا که انسان برسد به مرحله ای که دیگر آن مرحله، مرحله فنا است.

دیگر آن جا عابد و معبودی نیست و آن جا هیچ چیزی از خودش نمی بیند خود را جلوه او می بیند

(فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست!

سوره بقره (2): آیه 115

اگر به آن جا رسید آن دیگر توحید واقعی است وقتی خودش را ندید تمام وجودش را و تمام عالم را جلوه حق دید همان تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه):

«وما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلاّ وَ رَأَیْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ»

یا به تعبیر ملا هادی سبزواری:

«لیس فی الدار غیره دیّار»

اگر به این مرحله رسیدیم «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» رسیدیم آن توحید دیگری است اما برای رسیدن به آن ما باید ابتدا به این نتیجه برسیم هر چه کمال از خدا تصور می کنیم تصور ذهن ماست و خدا منزه است معنای «سبحان الله» هم همین است

(سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ)

منزه است خداوند از آنچه توصیف می‌کنند

سوره صافات (37): آیه 159

«اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص117، بَابُ مَعَانِی الْأَسْمَاءِ وَ اشْتِقَاقِهَا، ح8

اگر به مرحله مخلصین رسیدیم

(سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ)

منزه است خداوند از آنچه توصیف می‌کنند

سوره صافات (37): آیه 159

(إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ)

مگر بندگان مخلص خدا!

سوره صافات (37): آیه 159 - 160

دیگر به آن «عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» رسید می تواند خدا را آن گونه که هست توصیف کند یکی از دعاهای ما باید این باشد که خدا توفیق بدهد ما به مقام مخلصین برسیم بتوانیم ولو 10 ثانیه خدا را توصیف بکنیم.

خیلی جمله عجیبی است یعنی در تمام آیات قرآن به نظر من این آیه یک اعلان خطر خیلی مهمی است و در حقیقت یک دور نمای خیلی ظریف و دقیق از توحید است (سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ؛ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ) عباد الله المخلصین خدا را می توانند توصیف کنند آن گونه ای که هست.

آن جایی که دیگر خود را نمی بیند خود را جلوه حق می بیند مثل نور آفتاب که خودش چیزی نمی بیند جلوه ای از خورشید می بیند باید به آن جا برسیم یعنی خودیت را از بین بردیم همان تعبیر حضرت امیر در خطبه 220 نهج البلاغه

«قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَه‏»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 337، خطبه 220

این نفس مادامی که هست من احساس می کنم من هستم چشم من، دست من، حرکت من، تسبیح من، نماز من، عبادت من؛ این من من ها ما را بدبخت کرده اگر ما این من ها را بتوانیم بکشیم به تعبیر حضرت امیر «اماتَ نفسَه» ما را می تواند به مرحله توحید واقعی برساند که بتوانیم خدا را آن گونه ای که هست توصیف و مدح کنیم.

اما مادامی که آن جا نرسیدیم: «اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ.» این برای ما بیچاره ها است  (سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ) «سبحان ربی العظیم وبحمده» داریم می گوییم، می گوییم پروردگارا منزهی از آن چه که من تو را تسبیح می کنم.

 یکی از چیزهایی از حضرت سجاد علیه السلام هست عبارت خیلی زیبایی است ملتزم هستم بعد از نماز همیشه این را می گویم

«لَا أَبْلُغُ مِدْحَتَکَ وَ لَا أُحْصِی نِعْمَتَکَ وَ لَا الثَّنَاءَ عَلَیْک وَ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِک‏‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج86، ص368

تو فقط خودت هستی که می توانی خود را توصیف کنی

پرسش:

استاد این که معنای ولایت به خاطر تقابل ائمه ضلال به معنای ظاهری بگیریم معنای ولایت عام تر از آن است.

پاسخ:

برای آن کسانی که می گویند مراد از ولایت،‌ ولایت معنوی است می گوییم جواب این ها را ما داریم می گوییم ولایت خیلی بالاتر از این است ما برای امام 5 تا شأن قائل هستیم تمام این 5 شأن باید معتقد باشیم که این ها واسطه فیض هستند مسئول تبیین احکام هستند

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَکُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی کُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص117، بَابُ مَعَانِی الْأَسْمَاءِ وَ اشْتِقَاقِهَا، ح8

5 تا ویژگی برای امام، آقایان آوردند یکی از این ها تشکیل حکومت است ما این بخشش را می خواهیم ثابت کنیم آقایی که می گوید حضرت علی (علیه السلام) برای بعد از خودش وصی معین نکرده به مردم واگذار کرد یا دیگران همین شکلی بودند و یا ائمه (علیهم السلام) ولایت شان، ولایت معنوی بود شهادت حضرت زهرا، شهادت معنوی بود!

حالا ولایت معنوی را فهمیدم چه است؟ به قول صوفی ها و و این ها مسائل سیر و سلوک و را می گویند ولی شهادت معنوی را نفهمیدیم چه است!

به قول ایشان که می گوید اقای دکتر الله اکبری معتقد است شهادت حضرت زهرا، شهادت معنوی بوده ما نتوانستیم بفهمیم شهادت لفظی چه است؟ شهادت معنوی چه است؟ شهادت جسمی چه است؟ بعضی حرف ها را آدم می شنود متحیر می ماند. این ها دنبال چه هستند این ها می خواهند یک چیز جدیدی مطرح بکنند؟ از آن طرف مقدسات را دارند می زنند و اذهان جوان ها را مشوش می کنند

پرسش:

این در ادامه صحبت های آقای صفری است؟

پاسخ:

بله ایشان نقل قول می کند می گوید آقای الله اکبری معتقد است شهادت حضرت زهرا شهادت معنوی بوده است. امیدوارم از روی غرض و قصد نباشد یک مطالبی در ذهن شان هست همان مطالب را اصلاح کنند این طور می گویند.

خدا ما را از این لغزش ها حفظ بکند. عرض کردم از آینده خودمان باید بیم داشته باشیم که بعضی وقت ها این لغزش ها را با آب و تاب نقل می کنیم طعنه می زنیم دیگران را شماتت می کنیم در روایت دارد

«مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِشَیْ‏ءٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَرْکَبَهُ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص356، بَابُ التَّعْیِیر، ح2

«لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ یَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِهِ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص355، بَابُ مَنْ طَلَبَ عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَوْرَاتِهِم‏، ح5

ما به هیچ وجهی جنبه شماتتی نداشته باشیم جنبه اصلاحی داشته باشیم ان شاء الله این ها توجه و دقت نداشتند، الا این که ثابت بشود واقعاً‌ این ها عناد دارند.

 وقتی گزارش خدمت حاج آقای اعرافی دادیم خواند می گفت این ها چیزی از شیعه نگذاشتند که زیر سوال نبرند. ظاهر قضیه این است اما ما از نیت شان هیچ خبری نداریم. لازمه اش این است که با این ها بنشینیم صحبت کنیم ببینیم نیت این ها چه است؟ ما قبل از این که با آقای عابدینی بنشینیم مناظره کنیم یک حرف هایی در کتاب ها، جزوات و سخنرانی هایش می دیدیم اما آن 6 ساعتی که ما با ایشان بودیم فهمیدیم آقا چه تفکراتی دارد! این آقا اصلاً الفبای فقه را بلد نیست خودش را فقیه و مجتهد می داند.

حالا آقایانی که به این اجازه اجتهاد دادند فردای قیامت چه جوابی می خواهند بدهند کاری با آن نداریم. یعنی برای من روشن شد که نه تنها ایشان مجتهد نیست بلکه از الفبای اجتهاد هم خبر ندارد.  انسان تا با اینها مواجه نشود صحبت های این ها را نشنود استدلال این ها را از نزدیک در برنامه های چهره به چهره مشاهده نکند شاید خیلی از مسائل برای آدم روشن نمی شود. بعضی وقت ها هست با این آدم ها می نشیند صحبت می کند متوجه و متنبه می شوند و استغفار می کنند بر می گردند از این ها در حوزه زیاد داشتیم افرادی که از این مطالب می گفتند ما نشستیم با این ها صحبت کردیم یا پیش بعضی از اساتید بردیم متنبه شدند 180 درجه تغییر جهت دادند این طور افراد در حوزه داشتیم و الان هم داریم.

«والسلام علیکم ورحمة الله»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :