نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آیه شریفه «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» و امامت سیاسی اهل بیت علیهم السلام
کد مطلب: 15389 تاریخ انتشار: 28 دي 1401 - 15:01 تعداد بازدید: 1381
خارج فقه الحکومه » فقه
آیه شریفه «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» و امامت سیاسی اهل بیت علیهم السلام

(جلسه بیست و هفتم 29 08 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه بیست و  هفتم 29 08 1401)

موضوع:  آیه شریفه «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» و امامت سیاسی اهل بیت علیهم السلام

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

 (...)

پاسخ:

کسی بخواهد دنبال حق بگردد حق روشن است دنبال بهانه گیری بخواهد باشد نه. ابن حجر در فتح الباری، جلد 13 عزیزان دقت کنند این از آن بحث های کلیدی است این مطالب از آن مطالبی است که همیشه باید در آستین مان باشد

«وأخرج البیهقی بسند صحیح عن حسان بن عطیة أحد التابعین من ثقات الشامیین کان جبریل ینزل على النبی صلى الله علیه وسلم بالسنة کما ینزل علیه بالقرآن ویجمع ذلک کله وما ینطق عن الهوى»

فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج13، ص291

ابن عبد البر که یکی از استوانه های علمی شان است متوفای 463 در جامع بیان العلم می گوید:

«کان الوحی ینزل على رسول الله ویحضره جبریل بالسنة التی تفسر ذلک الکتاب أحوج إلى السنة من السنة إلى الکتاب»

قرآن احتیاجش به سنت بیشتر است از احتیاج سنت به کتاب

« ... سمعت أبا عبد الله یعنی أحمد بن حنبل وسئل عن الحدیث الذی روى أن السنة قاضیة على الکتاب فقال ما أجسر على هذا أن أقوله أن السنة قاضیة علی الکتاب أن السنة تفسر الکتاب وتبینه»

جامع بیان العلم وفضله؛ اسم المؤلف: یوسف بن عبد البر النمری الوفاة: 463، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398، ج 2، ص 191

در قواعد التحدیث به نقل از ابو حنیفه می گوید:

«کان ابو حنیفة یقول: لولا السنة ما فهم أحد منا القران»

قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث؛ اسم المؤلف: محمد جمال الدین القاسمی الوفاة: 1332 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1399هـ - 1979م، الطبعة: الأولى، ج 1، ص 52

ایوب سختیانی یک تعبیر زیبایی دارد که از علمای بزرگ شان هست خطیب بغدادی در کتاب الکفایة فی علم الروایة می گوید:

«إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وحدثنا من القرآن»

شما از سنت بگویی می گوید سنت را کنار بگذار از قرآن بگو می گوید:

«فاعلم انه ضال مضل»

الکفایة فی علم الروایة؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی الوفاة: 463، دار النشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی , إبراهیم حمدی المدنی، ج1، ص 16

از این طور تعابیر این ها الی ماشاء الله دارند یعنی یکی دو مورد نیست که احتیاج قرآن به سنت بیشتر است و افزون بر این اگر ما سنت را کنار بگذاریم همان روایتی که امام صادق (سلام الله علیه) فرمود ما یکی دو رکعت نماز نمی توانیم بخوانیم.

 شما مثلاً نماز صبح می خواهید بخوانید کجا قرآن گفته دو رکعت است الله اکبر دارد، حمد دارد، رکوع و سجده دارد. شما وقتی دو رکعت نماز را نمی توانی بخوانی آن وقت می توانی نسبت به بقیه چیزها سخنی بگویی.

 در شبکه های پلید وهابی می گویند در قرآن از عنکبوت، بقر، شتر و این ها اسم آورده چرا از امیر المؤمنین اسم نیاورده؟ این ها آدم های وقیحی هستند. اولاً جواب می دهیم اگر بنا چنین است از گاو، گوسفند و عنکبوت در قرآن نام برده شده چرا از اسم ابوبکر و عمر نام برده نشده است؟ که شما می گویید:

«من انکر امامة ابی بکر فهو کافر»

إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع؛ المؤلف: المقریزی، أحمد بن علی بن عبد القادر بن محمد (متوفاى845 هـ)، تحقیق وتعلیق محمد عبد الحمید النمیسی، ناشر: منشورات محمد علی بیضون دار الکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة الأولى، 1420 ه‍ ـ 1999م، ج9، ص218

یا دارند:

«من قال إن أبا بکر وعمر لیس إمامی هدى یقتل»

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف:  أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی الوفاة: 571، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995 ، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 52، ص 201

از کجا دارید این را می گویید در کجای قرآن آمده؟

«من أنکر خلافة الصدیق أو عمر فهو کافر»

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج1، ص138

جالب است در کتاب های فقهی شان آورده اند. ابن حجر می گوید:

«من قال ان أبا بکر وعمر لیسا بامامی هدى یقتل یقتل»

هر کس نگوید عمر و ابابکر امام هادی هستند باید کشته بشود باید کشته بشود.

لسان المیزان؛ اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852، دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند -، ج5، ص101

«من قال ان أبا بکر وعمر لیسا بإمامی هدى یقتل»

تذکرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی الوفاة: 748، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، ج 2، ص 712

این را از کجا آوردید؟ از کدام آیه و حدیث در آوردید حدیث و آیه تان کجا است؟

پرسش:

در زیارت جامعه کبیره می گوید کسی که ائمه را انکار کند این هم همین طور است.

پاسخ:

«وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کافِرٌ»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج2، ص613، زِیَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِیعِ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)

به قول علامه حلی در کتاب الفین هزار تا دلیل برای امامت امیر المؤمنین آورده شما چه آوردید؟ دو تا دلیل برای ما بیاورید قانع بشویم

پرسش:

برای جحدَ هم شما یک معنی آوردید

پاسخ:

بله «جحدَ» یعنی انکار عن علمٍ

(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ)

و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند.

سور نمل (27): آیه 14

این را یک دفعه گفتم آیت الله العظمی سبحانی می گفت در حلبِ سوریه رفته بودم تعداد زیادی از علمای اهل سنت آن جا بودند یک پیر مردی نزدیک 80- 85 سالش بود شروع کرد ما را نصیحت کردن، شما شیعه ها یک مقداری دست از لجاجت تان بر دارید یک مقداری تعصب را کنار بگذارید حق خیلی روشن هست در رابطه با ابوبکر به قدری مسئله واضح و روشن است که هیچ شکی نیست.

شروع کرد صحبت کردن گفت دیگر از این دلیل واضح تر مثل آفتاب روشن است پیغمبر اکرم آخرین لحظه عمرش که علی، اباذر، سلمان، عمر، ابو عبیده جراح، طلحه، زبیر بودند دستور داد ابوبکر جایش برود نماز بخواند این بهترین دلیل است که پیغمبر می خواست خلیفه ابوبکر بشود می گفت حدود 20 دقیقه ما را نصیحت کرد من هم هیچ چیز نگفتم.

در آخر گفتم شیخنا! همه حرف هایی که شما گفتید صحیح است:

«ولکن الرجل کان یهجر»

«إن الرجل لیهجر»

دیوان المتنبی؛ اسم المؤلف: أبو البقاء العکبری الوفاة: 616، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: مصطفى السقا/إبراهیم الأبیاری/عبد الحفیظ شلبی، ج1، ص9

«قال قبل وفاته ائتوا بدواة وبیضاء لأزیل لکم إشکال الأمر واذکر لکم من المستحق لها بعدی. قال عمر رضی الله عنه دعوا الرجل فإنه لیهجر وقیل یهدر»

سر العالمین وکشف ما فی الدارین؛ اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالی الوفاة: 505هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424هـ 2003م، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی، ج 1، ص 18

گفت همه خندیدند بنده خدا سرش را پایین انداخت هیچ نگفت چطور می شود می گوید گفتم همه فرمایشات شما صحیح «ولکن الرجل لهیجر» چطور می شود وقتی می فرماید:

«ائْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»

می گوید:

« فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 3، ص 1111، کتاب الجهاد، باب 172، ح2888

«قال النبی صلى الله علیه وسلم هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ فقال عُمَرُ إِنَّ النبی صلى الله علیه وسلم قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 5، ص 2146، بَاب قَوْلِ الْمَرِیضِ قُومُوا عَنِّی،باب شماره 17، ح5345

«حدثنا إِسْحَاقُ بن نَصْرٍ قال حدثنا حُسَیْنٌ عن زَائِدَةَ عن عبد الْمَلِکِ بن عُمَیْرٍ قال حدثنی أبو بُرْدَةَ عن أبی مُوسَى قال مَرِضَ النبی صلى الله علیه وسلم فَاشْتَدَّ مَرَضُهُ فقال مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ قالت عَائِشَةُ إنه رَجُلٌ رَقِیقٌ إذا قام مَقَامَکَ لم یَسْتَطِعْ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ قال مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ فَعَادَتْ فقال مُرِی أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ فَإِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَصَلَّى بِالنَّاسِ فی حَیَاةِ النبی صلى الله علیه وسلم»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 1، ص240، بَاب أَهْلُ الْعِلْمِ وَالْفَضْلِ أَحَقُّ بِالْإِمَامَةِ، ح646

ولی وقتی فرمود: «مُرُوا أَبا بَکْرِ فَلْیُصَلِّ بالنَّاسِ» این لا یهجر ؟! شما خلافت را انتصابی می دانید پیغمبر ابوبکر را انتخاب کرد عمر چه؟ عثمان چه؟ یعنی این 3 تا قضیه به قدری با هم در تعارض و تناقض هستند که اگر یک سر سوزنی پرده تعصب کنار برود همه مسائل روشن است نه اجماعی دارند نه نصی در کار دارند. جز زور گویی هیچ منطقی ندارند در مورد نماز در بخاری، جلد 1، صفحه 174، حدیث 713 می گوید:

«مُرُوا أَبا بَکْرِ فَلْیُصَلِّ بالنَّاسِ» روایت از عایشه است رفت که نماز بخواند وقتی پیغمبر صدای ابوبکر را شنید بلند شد خودش هم حال نداشت یک دستش در گردن عباس دست دیگرش در گردن امیر المؤمنین بود پایش هم به زمین کشیده می شد حتی توانایی راه رفتن با تکیه به این و آن هم نداشت. آمد ابوبکر را کنار زد زمین نشست نماز خواند می گوید:

«حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ قال حدثنا أبو مُعَاوِیَةَ عن الْأَعْمَشِ عن إبراهیم عن الْأَسْوَدِ عن عَائِشَةَ قالت لَمَّا ثَقُلَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم جاء بِلَالٌ یؤذنه بِالصَّلَاةِ فقال مُرُوا أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ فقلت یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ أَسِیفٌ وَإِنَّهُ مَتَى ما یَقُمْ مَقَامَکَ لَا یُسْمِعُ الناس فَلَوْ أَمَرْتَ عُمَرَ فقال مُرُوا أَبَا بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ فقلت لِحَفْصَةَ قُولِی له إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ أَسِیفٌ وَإِنَّهُ مَتَى یَقُمْ مَقَامَکَ لَا یُسْمِعُ الناس فَلَوْ أَمَرْتَ عُمَرَ قال إِنَّکُنَّ لَأَنْتُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ مُرُوا أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ فلما دخل فی الصَّلَاةِ وَجَدَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فی نَفْسِهِ خِفَّةً فَقَامَ یُهَادَى بین رَجُلَیْنِ وَرِجْلَاهُ تخطان فی الأرض حتى دخل الْمَسْجِدَ فلما سمع أبو بَکْرٍ حِسَّهُ ذَهَبَ أبو بَکْرٍ یَتَأَخَّرُ فَأَوْمَأَ إلیه رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَجَاءَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم حتى جَلَسَ عن یَسَارِ أبی بَکْرٍ فَکَانَ أبو بَکْرٍ یُصَلِّی قَائِمًا وکان رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یُصَلِّی قَاعِدًا یَقْتَدِی أبو بَکْرٍ بِصَلَاةِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلَاةِ أبی بَکْرٍ رضی الله عنه»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 1، ص138، بَاب الرَّجُلُ یَأْتَمُّ بِالْإِمَامِ وَیَأْتَمُّ الناس بِالْمَأْمُومِ وَیُذْکَرُ عن النبی صلى الله علیه وسلم ائْتَمُّوا بِی وَلْیَأْتَمَّ بِکُمْ من بَعْدَکُمْ، ح681

«فکان رسول الله صلى الله علیه وسلم یصلی بالناس جالسا وأبو بکر قائما یقتدی أبو بکر بصلاة رسول الله والناس یقتدون بصلاة أبی بکر»

الطبقات الکبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بیروت، ج3، ص180

«فَکَانَ أبو بَکْرٍ یُصَلِّی قَائِمًا وکان رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یُصَلِّی قَاعِدًا یَقْتَدِی أبو بَکْرٍ بِصَلَاةِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلَاةِ أبی بَکْرٍ رضی الله عنه» یک نماز جماعت با دو تا امام، ابوبکر به پیغمبر اقتدا کرده بود مردم هم به ابوبکر اقتدا کردند. این مسخره نیست؟! شریعت را به استهزاء گرفتن نیست؟! در بخاری سه چهار صفحه بعد و قبلش می گوید اقتدای قائم به قاعد باطل است حتی می گوید اگر کسی عذری ندارد می تواند ایستاده نماز بخواند ولی اگر امام جماعت نشسته است باید بنشیند اقتدا کند.

ابوبکر قائماً به پیغمبر اقتدا کرده یا درست است یا باطل است اگر اقتدای قائم به قاعد درست است چرا همه صحابه اقتدا نکردند؟ اگر باطل است پس اقتدای ابوبکر به پیغمبر باطل است اقتدای مردم هم به ابوبکر باطل است.

یک بچه 4- 5 ساله هم این را می فهمد یعنی احتیاجی به یک استدلال فلسفی، کلامی و منطقی نیست. روایت قبلش به شماره 712 می گوید:

«وأبو بَکْرٍ یُسْمِعُ الناس التَّکْبِیرَ»

پیغمبر که نماز خواند ابوبکر مکبّر بود «سمع الله لمن حمده الله اکبر بحول الله و قوته اقوم واقعد» می گفت.  آقایان (اهل سنت) می گویند قوی ترین دلیل ما بر خلافت ابوبکر نماز ابوبکر مکانَ رسول الله است این قوی ترین هست قویش این هست بقیه اش چه می خواهد باشد؟ !

پرسش:

استدلال صلاة خلف کل فاجر هم هست.

پاسخ:

«صلوا خلف کل بر وفاجر»

السیر الکبیر؛ اسم المؤلف: محمد بن الحسن الشیبانی الوفاة: 198هـ، دار النشر: معهد المخطوطات - القاهرة، الطبعة: -، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ج1، ص156

اگر بنا بر این باشد اگر این جا ابوبکر رفته جای پیغمبر نماز خوانده شما آوردید که پیغمبر پشت سر عبد الرحمن ابن عوف نماز خوانده پیغمبر به او اقتدا کرده پس عبد الرحمن اولی از ابوبکر است. چون پیغمبر پشت سر عبد الرحمن اقتدا کرده و نماز خوانده دیگر بالاتر از این شما می خواهید باشد؟ اگر بنا است نماز خواندن ملاک باشد عبدالله ابن ام مکتوم 11 یا 12 بار جای پیغمبر نماز خوانده پس از همه اولیٰ برای خلافت باید ابن ام مکتوم باشد.

پرسش:

استاد شما دیروز فرمودید ابن کثیر از امام سجاد (علیه السلام) نقل می کند ونحن اهل البیت از امام حسن (علیه السلام) است امام سجاد نیست

پاسخ:

تفسیر طبری و هم تفسیر ابن کثیر دارد در تفسیر ابن کثیر جلد 3، صفحه 487 علی ابن الحسین نه امام سجاد

«أما قرأت فی الأحزاب (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا) قال نعم ولأنتم هم قال نعم»

تفسیر القرآن العظیم؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج3، ص487

تفسیر طبری، جلد 22، صفحه 8 هم همین تعبیر را دارد:

«قال علی بن الحسین لرجل من أهل الشام أما قرأت فی الأحزاب إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا قال ولأنتم هم قال نعم»

جامع البیان؛ الطبری أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفاى310)، ناشر: دار الفکر، بیروت – 1415هـ، ج22، ص8

روایت از دیگر ائمه در منابع ما الی ماشاء الله داریم

پرسش:

آقایان دارند اگر فقط عمر و ابوبکر را انکار کند «فهو کافر» یا سایر سلاطین هم همین است

پاسخ:

در رابطه با سلاطین یک بحث هایی دارند

«رواه الطبرانى فى الکبیر بإسناد لا بأس به وقال سهل من أنکر إمامه السلطان فهو زندیق ومن دعاه السلطان فلم یجب فهو مبتدع ومن أتاه من غیر دعوة فهو جاهل وسئل أى الناس خیر فقال السلطان»

إحیاء علوم الدین؛ اسم المؤلف: محمد بن محمد الغزالی أبو حامد الوفاة: 505، دار النشر: دار االمعرفة – بیروت، ج4، ص99

یعنی اگر کسی ملک سلمان را انکار کند کافر است. یا اگر کسی در آمریکا هست بایدن را انکار کند کافر می شود معنا این می شود مسلمانان آمریکا باید تابع حاکم شان باشند امام زمان شان آن است این ها می گویند امام زمان هر کشوری رئیس جمهور یا حاکم آن کشور است.

«وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»

 «من مَاتَ بِغَیْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922

همیشه مثالی می زنم به شتر گفتند گردنت کج است گفت کجای من راست است؟! شما به هر کجا دست می زنید نه به عنوان یک شیعه به عنوان یک بی طرف بی طرف بی طرف. این تفکر شیعی را از ذهن تان کلاً دور بیاندازید بگویید من می خواهم یک تحقیق کنم ببینم شیعه حق است یا سنی حق است؟

با این نگاه شما بیایید از همان باء بسم الله لا اله الا الله گرفته در توحید این ها مسائل شرکی دارند در نبوتش به همین شکل، امامتش که دیگر شدید است در معادش هم به همین شکل در عباداتش هم به همین شکل.

نمازش را شما ببینید وضو می خواهند بگیرند باطل، اذان می خواهند بخوانند «حی علی خیر العمل» بغضا للشیعه نمی گویند «الصلاة خیر من النوم» می گویند نماز می خواهند بخوانند بسم الله نمی گویند تکتف دارند. آمین می گوید سلام را قبل از تشهد می گویند اول سلام می گویند بعد تشهد می گویند.

ببینید همه چیزش به هم ریخته حج می رود بدون طواف نساء بر می گردد یک مورد دو مورد نیست.

امام صادق فرمود در قیامت شما می فهمید زیر حکومت ولایت چقدر نعمت بزرگی بوده شما حساب کنید یک کشاورزی تخم می کارد آب می دهد موقع درو کردن می بیند که تمام سنبل ها همه فاسد است هیچ چیز ندارد خالی خالی است حدود یک سال که زحمت کشیده همه هدر رفته است.

پرسش:

روایت امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ»

پاسخ:

«بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ مَا نُودِیَ‏ بِالْوَلَایَةِ یَوْمَ الْغَدِیرِ»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص21، بَابُ دَعَائِمِ الْإِسْلَام‏، ح8

آن ها هم دارند محمد علی کردعلی از علمای بزرگ اهل سنت ترکیه هست کتابی دارد خطط الشام جلد 5، صفحه 255 ابو سعید خدری نقل می کند. ابن مردویه در مناقب، صفحه 71 همین روایت را نقل می کند به صراحت هم می گوید ولایت علی را قبول نکردند مردم کافر شدند می گوید:

«فما ذنبی»

گناه من چه است؟ به من چه مربوط است من دارم روایت نقل می کنم.

پرسش:

یک سوالی این جا مطرح است «إنَّ الرجل لیهجر» اهل سنت قبول ندارند یک لغزشی بوده بعداً پشیمان شده یا واقعاً روی همین قضیه تکیه دارند؟

پاسخ:

این آقایان (اهل سنت) نه تنها تکیه دارند بلکه خروجی هم دادند آن روز از نووی خواندیم اوج حماقت است. ابن ابی الحدید از این توجیهات زیاد دارد وقتی قضیه «إنَّ الرجل لیهجر» را می گوید، می گوید عمر رأفت داشت!

 مثلاً یک نفر می خواهد بنویسد دستش به زحمت می افتد کاغذ را می گیرد به زحمت می افتد خواست ترحما لرسول الله مانع شد و حق هم همین بود که عمر گفت!

اتفاقاً در کتاب تاریخ اسلام 3 جلدی که نوشتند این روایت ابن ابی الحدید را آوردند. گفتم ابن ابی الحدید این را توجیه کرده توجیه احمقانه کرده. آیا شما غیر کتاب ابن ابی الحدید هیچ مصدری برای «إنّ الرجل لیهجر» پیدا نکردید بیست تا روایت از صحیح بخاری و مسلم می توانستید بیاورید از ابن ابی الحدید آوردید ؟! توجیه کرده می گوید کار عمر، کار خیلی صحیحی بود مطابق عقل بود. گفتم اول مصدر را مطالعه می کردید بعد آدرس می دادید.

آغاز بحث...

عرض کردیم یکی از روایات اساسی که هم امامت سیاسی نبی مکرم را تثبیت می کند و هم امامت سیاسی ائمه را تثبیت می کند استدلال به آیه 6 سوره احزاب است ما چند تا روایاتی که خواندیم و همه را بررسی سندی کردیم این ها از نظر سند،‌ هیچ مشکلی ندارد استدلال کرده و فرموده که ائمه از حضرت امیر تا ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) همه شان مشمول آیه شریفه:

(النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است

سوره احزاب (33): آیه 6

است. یکی از کتاب ها تفسیر نور الثقلین است آقای عابدینی در جزوه اش نسبت به عقاید خودش به تفسیر نور الثقلین یک عنایت خاصی دارد. نمی دانم چه مسئله ای هست ما در آن مناظره ای که داشتیم گفتم حویزی متوفای 1125 است یعنی تقریباً نزدیک 15 سال بعد از علامه مجلسی از دنیا رفته است. ایشان هم می گوید از کافی، تهذیب، کمال الدین و این ها شما چرا مصادر را رها کردید آمدید در کتابی که بعد از هزار سال نوشته شده از این ها را داری بیان می کنی؟

هیچ عاقلی نمی آید کتاب های مصدر را رها کند بیاید از کتاب هایی که بعداً‌ به صورت مجموعه در آمده آن هم در مقام نظر و فتوا آدرس دهد. حتی شما شاهد هستید در بحث های خارج آقایان فقهاء غالباً این طوری بودند که وقتی وسائل روایتی نقل می کند به روایت وسائل اکتفا نمی کنند می گویند کافی این شکلی است، تهذیب این شکلی است من لا یحضر این شکلی است.

چون یکی از اشکالاتی که به وسائل می گیرند شیخ حر عاملی (رضوان الله تعالی علیه) روایات را تقطیع کرده. یک روایت مثلاً چهار، پنج تا موضوع دارد این را در چهارجا، پنج جا آورده تکه تکه کرده این که مربوط به صلاة است با همان سند در کتاب صلاة آورده اگر مربوط به حج است بخش حجش را در کتاب الحج آورده یک بخشش که مربوط به نکاح است در کتاب النکاح آورده یک اشکال اساسی این است.

بعضی وقت ها فقیه با صدر و ذیل روایت به یک نتیجه ای می رسد با دیدن این مطلب نمی رسد. آیت الله بروجردی هم بر این تأکید دارند شما دقت کنید روایاتی که از معصوم آمده صدر و ذیلش را ببینید، ببینید آیا با هم مرتبط هستند یا نه؟

خدا حفظ کند آیت الله العظمی سبحانی این تکه کلامش بود می گفت یکی از ادله اجتهاد قرینه هم جواری (همسایگی) است امام در یک روایت شش، هفت تا موضوع را در یک جا آورده. این شش،‌ هفت تا موضوع در کنار هم قرار می گیرد انسان یک چیزی را از قرینه هم جواری استفاده می کند مثلاً دو تا مسئله ای آورده که وجوبش قطعی است موضوع سومی آورده ما نمی دانیم وجوبش قطعی است یا قطعی نیست؟ ولی این موضوع در کنار آن دو تا موضوع واجب آمده ما از این قرینه هم جواری استفاده می کنیم که این هم واجب است.

امام نمی آید امر واجب را در ردیف امر مستحبی بیاورد. امر مکروه را در کنار امر حرام بیاورد. ولذا یکی از کارهای که بعضی از آقایان متجددین می کنند یا مدرسی در کتاب مکتب در فرآیند تکامل صدر یک روایت را گرفته ذیل روایت توضیح او هست رها کرده غالب استدلالات ایشان این طوری است.

چهار تا از آقایان اساتید روشن فکر حوزه هم بدون این که بروند مصدر و روایت را ببینند چون این آقا آدم روشن فکری است همین روش را به صورت تقلیدی در کلاس هایشان و کتاب هایشان مطرح کردند. این واقعاً یک مصیبت بزرگی برای حوزه ها است.

دیشب در خدمت جناب حاج آقای نظری منفرد بودیم تشریف آوردند یک مقدار توضیح دادم این کتاب هایی که در این سی، چهل سال اخیر نوشته شده بعضی از مراکز حوزوی خیلی بالا تدریس می کنند. ایشان گفتند من سر درد گرفتم که حوزه به کجا رسیده چه کار دارند می کنند؟ ماها در غفلت هستیم این ها دارند کل مقدسات ما را به باد می دهند این ها را چه شده؟

پرسش:

استاد! شیخ حر عاملی ایشان چون اخباری مسلک است فتاوی خودش را در قالب تقطیع روایت بیان کرده الان شما کتاب بحار را نگاه کنید این طوری نیست شاید علت این که طرف تقطیع کرده به خاطر فتاوایش باشد

پاسخ:

به هر نحوی بوده ما کاری نداریم بله بعضی عنوان ها که شیخ حر عاملی داده این عنوان فتوای فقهی ایشان است. روایاتی که می آورد برای اثبات این فتوایش آورده؛ ولی ما کاری با این نداریم عرض کردم ما اگر بخواهیم کلام معصوم را ببینیم باید ببینیم روایت، کاملش کجا است؟

ما در این موسوعه هایی که نوشتیم موسوعه امام کاظم (سلام الله علیه) 8 جلد، امام رضا 8 جلد، امام حسن عسکری 6 جلد ما هم تقطیع کردیم. مثلاً یک روایت 20 تا موضوع بوده در 20 جا آوردیم ولی هر جا پاورقی نوشتیم در متن تمام الحدیث در فلان جا یأتی تمام الحدیث فلان جا.

 شما یک مورد در این 30 جلد موسوعه که ما نوشتیم پیدا نمی کنید یک روایت را ما تقطیع کرده باشیم در پاورقی نگوییم کل حدیث کجا بوده است. چون بعضی وقت ها یک کسی منبر می خواهد برود یا به عنوان یک فقیه می خواهد ببیند این روایت صدر و ذیلش چه است؟

در پاورقی نوشتیم تمام حدیث مثلاً جلد فلان، صفحه فلان آن جا آمده می آید کل حدیث را آن جا می بیند. البته بعضی وقت ها است ما روایت را می خوانیم توجه نداریم در این روایت چه موضوعات ریزی آمده ریز کردن موضوعات کار خیلی ظریفی است کار هر کس هم نیست این خیلی خوب است نظر مبارک صاحب وسائل هر چه هست شاید عقل ما نمی رسد ایشان یک چیزی در نظر مبارک شان بوده و ما نمی فهمیم.

ولی ما می گوییم اگر شیخ حر در پاورقی یا حاشیه می آورد تمام این روایت در کتاب فلان، باب فلان، فصل فلان آمده که مراجعه کننده برود اصل روایت را هم در آن جا ببیند، خیلی عالی بود.

پرسش:

الان مصححین می توانند این کار را بکنند وسائل را تصحیح می کنند کار خاصی نیست می توانند

پاسخ:

ولی حُسنش هست در این کتاب در پاورقی مثلاً آل البیت آدرس همه را داده، انسان می تواند خیلی راحت به این آدرس مراجعه کند این خیلی خوب است. مثلاً روایتی آورده کافی، جلد فلان، صفحه فلان شما روایت را نگاه می کنید می بینید در کافی سه، چهار صفحه روایت است در وسائل در دو صفحه، سه صفحه آمده این آدرس ها خیلی از مسائل را حل کرده است.

و لذا تصحیحی هم آل البیت کرده در چاپ اسلامیه یک اشکالاتی بوده اگر اشتباه نکنم آقای شهرستانی توضیح می داد دست خط شیخ حر عاملی را آوردند تمامش را با آن تطبیق دادند گفتند وسائل اسلامیه با وسایل آل البیت هم سنداً هم نقلاً موارد زیادی تفاوت دارد.

بنده به وسائل چاپ اسلامیه اصلاً مراجعه نمی کنم آدرس هم نمی دهم وقتی چاپی هم تصحیح شده هم همه پاورقی ها در آن جا آمده و دقت هم کردند من تا به حال در پاورقی ها بر نخوردم یک پاورقی اشتباهی داده باشند.

 یعنی در پاورقی ها خیلی دقت کردند آدرس هایی که داده اند آدرس ها دقیق است این خودش یک نعمتی است.

پرسش:

استاد راجع به تفسیر موضوعی قرآن همین مشکل را داریم در واقع کسانی که تفسیر موضوعی انجام می دهند آیات را تقطیع شده می آورند مجموعه را...

پاسخ:

آن مهم نیست، این ها در آن جا هم می آید یک آیه ای که سه، چهار تا چیز دارد سه کلمه از آیات را می آورند چند تا نقطه می گذارند قسمت موضوعیش یک حسنی دارد کسی می خواهد در یک موضوع سخنرانی کند می آید آیات را در آن قسمتی که هست می آورد چون اگر بخواهد موضوع دوم،‌ سومش را بیاورد مطلب از دستش می رود و مستمع هم چیزی گیرش نمی آید من با این موافق هستم.

تفسیر موضوعی یک چیز خوبی است برای این که بتوانیم ما آن مطالب را خوب بفهمانیم. خود قرآن هم به این شکلی که آمده نزولش این طوری نیست نزول یک طوری دیگر بوده رسول اکرم طبق دستور الهی چینش را این چنینی کرده خیلی از آیات مکی را در سور مدنی آورده خیلی از آیات مدنی در سور مدنی آمده است.

این را آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب البیان شان مفصل کار کرده اند و آقایان دیگر هم کار کردند. مثل سیوطی در کتاب الإتقان و حسکانی در کتاب شواهد التنزیل.

مثلا آیاتی که در مکه نازل شده ولی در سوره مدنی قرار گرفته همه این ها را با همدیگر تکفیک کردند. مثلاً سوره بقره دومین سوره قرآن است حال این که از نظر نزول هشتاد و هفتمین سوره ای است که نازل شده یا سوره ناس آخر آمده جزء سور مکی هست.

پرسش:

این ترتیب فعلی درواقع از طرف خدا که نبوده اجتهاد خود عثمان به بعد است

پاسخ:

نه، این دستور رسول اکرم بوده این ترتیبی که هست این ترتیب به دستور رسول اکرم انجام شده است

پرسش:

چینش قرآن فعلی را می گویم

پاسخ:

چینش قرآن فعلی هم به دستور پیغمبر است فقط عثمان آمد بعضی از قرائت ها و لحن های  مختلفی که بود یک صحابه به قرائت فلانی می خواند و دیگری به قرائت فلانی می خواند تمام قرآن ها را ایشان جمع کرد و سوزاند یک قرائت را در میان مردم گذاشت بماند. ایشان هیچ دخالتی در کیفیت ترتیب قرآن نداشت اصلاً و ابداً

پرسش:

قرآن حضرت علی (علیه السلام) به چه ترتیبی بوده است؟

پاسخ:

قرآن حضرت بر طبق نزول بوده یعنی اولین آیه تا آخرین آیه طبق دستور رسول اکرم، امیر المؤمنین (سلام الله علیه) نوشت به مسجد آورد گفتند که ما احتیاجی به این نداریم حضرت امیر بر گرداند بعد هر چه آمدند التماس کردند فرمود نه این دیگر آشکار نخواهد شد تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه) بیاید آشکار خواهد کرد.

پرسش:

ترتیبش غیر از این قرآن است؟

پاسخ:

بله، به ترتیب نزول است اولین آیه و اولین سوره ای که بر پیغمبر نازل شده حضرت امیر مرقوم فرمودند تا آخرین سوره و آیه ای که نازل شده است.

پرسش:

شأن نزول هم آورده

پاسخ:

بله

پرسش:

یکی از اساتید مؤسسه آقای بهجت پور بر اساس شأن نزول یک تفسیری داشت می نوشت.

پاسخ:

کتابی آقای بهجت پور دارد. این که چقدر دقیق هست یا دقیق نیست نمی دانیم این ها بر مبنای حدسیات و بعضی از روایات است ولی آن چیزی که حضرت امیر (سلام الله علیه) نوشته یک چیز دیگری است.

در هر صورت...

 در کتاب تفسیر نور الثقلین که مورد تأیید بعضی از آقایان هست در این جا هم از تفسیر علی ابن ابراهیم

«النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» قال: نزلت و هو أب لهم»

پیغمبر هم پدر برای مؤمنین هست همان طوری که « ازواجه امهاتُهم»

«و معنى أزواجه أمهاتهم فجعل عز و جل المؤمنین أولاد رسول الله صلى الله علیه و آله و جعل رسول الله أباهم لمن لم یقدر ان یصون نفسه و لم یکن له مال، و لیس له على نفسه ولایة، فجعل الله تبارک و تعالى لنبیه الولایة على المؤمنین من أنفسهم»

ولایتی بر مؤمنین دارد که فراتر از خود مؤمنین هست.

 و همچنین در غدیر خم حضرت قبل از این که امیر المؤمنین را نصب بکند فرمود:

«ایها الناس الست اولى بکم من أنفسکم؟ قالوا: بلى، ثم أوجب لأمیر المؤمنین صلوات الله علیه ما أوجبه لنفسه علیهم من الولایة»

رسول اکرم برای امیر المؤمنین اثبات کرد آن ولایتی که برای خودش قرآن اثبات کرده است.

«الا من کنت مولاه فعلى مولاه فلما جعل الله عز و جل النبی أبا للمؤمنین الزمه مؤنتهم و تربیة أیتامهم، فعند ذلک صعد رسول الله صلى الله علیه و آله المنبر فقال: من ترک مالا فلورثته، و من ترک دینا أو ضیاعا فعلى و الى، فألزم الله عز و جل نبیه للمؤمنین ما یلزم الوالد، و الزم المؤمنین من الطاعة له ما یلزم الولد للوالد، فکذلک ألزم أمیر المؤمنین صلوات الله علیه ما الزم رسول الله صلى الله علیه و آله من بعد ذلک و بعده الائمة صلوات الله علیهم واحدا واحدا، و الدلیل على ان رسول الله صلى الله علیه و آله و أمیر المؤمنین صلوات الله علیه هما والدان قوله: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» فالوالدان رسول الله صلى الله علیه و آله و أمیر المؤمنین علیه السلام و قال الصادق علیه السلام: فکان إسلام عامة الیهود بهذا السبب لأنهم آمنوا على أنفسهم و عیالاتهم.»

تفسیر نور الثقلین؛ العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تاریخ وفات مؤلف: 1112 ق‏، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: ‏اسماعیلیان - قم 1415 ق. ج‏4،  ص238

روایت دیگری در تفسیر نور الثقلین هست این تفسیر خیلی تفسیر ظریفی است من تعمداً تفسیر نور الثقلین را آوردم نرفتم از مصدر بیاورم چون بعضی از متجددین یک مقداری به تفسیر نور الثقلین عنایت خاصی دارند.

البته تفسیر نور الثقلین هم اشتباهات زیاد دارد و تحقیق درست و حسابی نشده است. یعنی بیایند با مصدر تطبیق بدهند ببینند که روایاتی که ایشان نقل کرده معمولاً‌ این را عزیزان دقت بکنند کتاب هایی که فردی نوشته شده اشکالات زیاد دارد به صورت گروهی نوشته شده اشکالات خیلی کم است یا اصلاً‌ ندارد.

یکی از امتیازات بحار که با مصادر تطبیق می کند شما هیچ مصدری پیدا نمی کنید روایتی در بحار با مصادرش تطبیق نکند برای این که گروهی بود حدود 70- 80 نفر با علامه مجلسی کار کردند یا کارهایی که بعضی از مؤسسات مثل آل البیت انجام می دهند هر چه کتاب گروهی باشد اشکالاتش پایین تر می‌ آید فردی باشد اشکالاتش بالاتر می رود.

تفسیر نور الثقلین، تفسیر البرهان و تفسیر کنز الدقائق این ها تفاسیری است که فردی نوشته شده چون فردی نوشته شده اشتباهات خیلی زیاد می شود.

 ما خودمان یک نامه ای می خواهیم بنویسیم دوباره بر می گردیم چهار تا پنج تا اشتباه داریم تا چه رسد به کسی که کتاب 20- 30 جلدی بخواهد بنویسد.

 در جلد ششم نور الثقلین روایت به اسناد شیخ صدوق، عبد الرحمن قصیر از امام باقر (سلام الله علیه):

«سألته عن قول الله عز و جل: «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» فیمن نزلت هذه الآیة؟»

این آیه در رابطه با چه کسی نازل شده است؟

«قال: نزلت فی الامرة»

در رابطه با حکومت

«ان هذه الآیة جرت فی الحسین بن على علیهما السلام و فی ولد الحسین من بعده، فنحن اولى بالأمر و برسول الله صلى الله علیه و آله من المؤمنین و المهاجرین، قلت: لولد جعفر فیها نصیب؟»

آیا برای فرزندان جعفر نصیبی هست؟

«فقال: لا، فعددت علیه بطون بنى عبد المطلب کل ذلک یقول: لا»

تمام فرزندان عبدالمطلب را آوردند که آیا این ها در رابطه با «اولاد المؤمنین» نصیبی دارند؟ فرمود نه.

«و نسیت ولد الحسن فدخلت علیه بعد ذلک فقلت»

یادم رفت سوال کنم آیا فرزندان امام حسن مجتبی هم از اولاد المؤمنین نصیبی دارند؟ دوباره خدمت حضرت رفتم عرض کردم

«هل لولد الحسن علیه السلام فیها نصیب؟ فقال: لا»

بعد امام باقر فرمود:

«یا ابا عبد الرحمن ما لمحمدی فیها نصیب غیرنا»

غیر از ما هیچ کدام از کسانی که منسوب به رسول اکرم هستند عموهای پیغمبر، و عمو زاده های پیغمبر و هیچ کسی در آیه (النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ) غیر از ما در این جا نصیبی ندارد فقط ما هستیم که این (النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ).

تفسیر نور الثقلین؛ العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تاریخ وفات مؤلف: 1112 ق‏، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: ‏اسماعیلیان - قم 1415 ق. ج‏4،  ص239

پرسش:

مناسبت این روایت به جعفر برای چه بوده چون بعد از امام حسین (علیه السلام) فرمود به فرزندانش بعد می پرسد روایت جعفر

پاسخ:

عمدتاً بحث ها روی بنی هاشم رفته، ما روایات زیادی در فضیلت بنی هاشم بر تمام قبائل داریم این ها تصور می کنند که: (النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) شاید شامل همه بشود. آیه تطهیر را شما ببینید اهل سنت می گوید کل فرزندان جعفر، فرزندان عقیل و این ها همه جزء اهل بیت هستند. چون همه این ها از منسوبین رسول اکرم هستند

(قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى)

گو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی ‌کنم جز دوست ‌داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم‌]؛

سوره شوری (42): آیه 23

تمام فرزندان عقیل و جعفر و ... همه را سهیم کرده ولذا در این جا حضرت می فرماید غیر از سلسله ما ائمه هیچ کدام از منسوبین رسول اکرم، نصیب و بهره ای از این آیه ندارد. باز هم در تفسیر نور الثقلین از احتجاج مرحوم طبرسی هست از خود عبدالله ابن جعفر هست می گوید:

«سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول: انا اولى بالمؤمنین من أنفسهم، من کنت اولى به من نفسه فأنت اولى به من نفسه و على بین یدیه »

علی در برابرش بود فرمود:

«فأنت اولى به من نفسه»

تفسیر نور الثقلین؛ العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تاریخ وفات مؤلف: 1112 ق‏، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: ‏اسماعیلیان - قم 1415 ق. ج‏4،  ص241

علی جان تو هم نسبت به تمام مؤمنین همین اولویتی که من دارم اولویت است اولویت فراتر از ولایت است می گوید ولایتی که هر کس بر خودش دارد ولایت من بر خودش از خودش بیشتر است.

 واژه اولویت را نظر داشته باشیم مثلاً پدر و مادر نسبت به صغار ولایت دارند ولی ولایت پیغمبر قوی تر از آن هست و افراد مهجور ولیش ولایت دارد. ولایت پیغمبر بالاتر است. مرد به همسرش ولایت دارد ولایت پیغمبر از مرد به همسرش قوی تر و اوسع است.

در کتاب هایی که در رابطه با ولایت فقیه است چون ولایت فقیه را ما بخواهیم ثابت کنیم اول باید محدوده ولایت ائمه را اثبات بکنیم که محدوده ولایت این ها چه است؟ بعد بیاییم مختصات امام را هم جدا کنیم در ولایت این ولایت مخصوص ائمه است آن هم ما جدا کنیم «ما خرج بالدیل» ما بقی هر چه می ماند طابق النعل بالنعل ولایت پیغمبر و امام برای فقیه ثابت است.

ما نمی توانیم هیچ کدام از این ها را بگوییم این ولایت را پیغمبر داشت ولی فقیه ندارد امام داشت فقیه ندارد. عرض کردم الا این که ما نص صریح و دلیل قاطعی از مختصات امام داشته باشیم مادامی که دلیل نداریم او همه ولایات ائمه را در رابطه با فقیه تثبیت می کند.

پرسش:

ولایت در واقع تهاجمی است اختصاص به امام معصوم (علیه السلام) دارد

پاسخ:

نه این طوری نیست بحث سر این است خیلی ها می گویند امام و پیغمبر ولایت تهاجمی هم نداشتند آن هم نسبت به پیغمبر جنگ های پیغمبر همه دفاعی بوده و تهاجمی نبوده ولی ما معتقد هستیم امام اگر دید که حوزه اسلام در خطر است می تواند به عنوان جلوگیری دستور تهاجمی هم صادر کند...

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :