نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
امامت سیاسی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
کد مطلب: 15387 تاریخ انتشار: 28 دي 1401 - 14:59 تعداد بازدید: 1238
خارج فقه الحکومه » فقه
امامت سیاسی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام

(جلسه بیست و پنجم 24 08 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه بیست و  پنجم 24 08 1401)

موضوع:  امامت سیاسی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام   

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

استاد! آیا حدیث خلفائی اثنی عشر در منابع اهل سنت آمده؟

پاسخ:

حدود 17- 18 جای صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده با واژه خلفائی اثنی عشر آمده. حضرت در عرفه فرمودند. وقتی منافقین فهمیدند که پیغمبر چه می خواهد بگوید سر و صدا کردند، بلند شدند نشستند، تکبیر گفتند تا صدای پیغمبر به گوش مردم نرسد. این اوج مظلومیت رسول اکرم است. راوی می گوید سر و صداها را که شنیدم پشت سرم نگاه کردم دیدم عمر ابن خطاب سرکرده اغتشاش گرها است.

از نووی تعبیر به فقیه الأمة می کنند در رابطه با حدیث قرطاس یک توجیهی کرده بود به نظرم احمق ترین موجود دنیا چنین توجیهی نمی کند.

 به قدری توجیه وقیحی کرده است که من نمی دانم ایا اینها معتقد به قیامت بودند یا نبودند؟ یک توجیهی کرده است که من مبهوت ماندم. نمی دانم این ها عقل شان را از دست می دهند وشیطان در این ها تصرف می کند معلوم نیست.

می گوید:

«فقد اتفق العلماء المتکلمون فی شرح الحدیث على أنه من دلائل فقه عمر وفضائله ودقیق نظره لأنه خشى أن یکتب صلى الله علیه وسلم أمورا ربما عجزوا عنها واستحقوا العقوبة علیها لأنها منصوصة لا مجال للاجتهاد فیها ...»

صحیح مسلم بشرح النووی؛ اسم المؤلف: أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی الوفاة: 676، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج11، ص90

«وقال النووی اتفق قول العلماء على أن قول عمر حسبنا کتاب الله من قوة فقهه ودقیق نظره لأنه خشی أن یکتب أمورا ربما عجزوا عنها»

...پیغمبر چیزی بنویسد مردم از عمل کردن به او عاجز بمانند

«فاستحقوا العقوبة لکونها منصوصة»

چون پیغمبر نص کرده و به این نص، مردم نمی توانند عمل کنند و گرفتار عذاب می شوند.

«وأراد أن لا ینسد باب الاجتهاد على العلماء»

عمر خواست با این «حسبنا کتاب الله» باب اجتهاد برای مردم بسته نشود !

فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج8، ص134

پرسش:

یعنی خود پیامبر نعوذ بالله متوجه قضیه نبود؟

پاسخ:

از او تعبیر به فقیه الأمه می کنند و خودش هم آدم واقعاً ملایی است شرح او بر صحیح مسلم را ببینید در عبارت ها مثل غواص ماهر به هر طرف غواصی می کند، آدم از توانایی علمیش مبهوت می ماند اما چنین تعبیر وقیحی را اورده است.

«مثلهم کمثل الکلب» واقعاً توهین به کلب است می گوید «من قوة فقهه ودقیق نظره»!

پیغمبر عصبانی شد فرمود:

«قُومُوا عَنِّی ولا یَنْبَغِی عِنْدِی التَّنَازُعُ»

از خانه بیرون بروید!

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا،ج 1، ص 54، کتاب العلم، باب 39، ح114

«و غمّ رسول الله»

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص325، ناشر: دار صادر - بیروت.

سید جعفر مرتضی در این جا غوغا کرده این را آورده رطب و یابسی نمانده بر این ها بار کرده است

«عمر أراد التخفیف عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله إن ما زعموه: من أن عمر أراد التخفیف عن رسول اللّه (صلی اللّه علیه و آله) حین رآه شدید الوجع .. یضحک الثکلی، فهل التخفیف علی النبی (صلی اللّه علیه و آله) یستدعی اتهامه بالهذیان؟! و هل التخفیف یکون بإیذائه بقوارع القول، و قواذع الکلم؟!»

اگر می خواهند پیغمبر ناراحت نشود به دستورش عمل می کنند نه این که نسبت هذیان بدهند!

«و هل التخفیف عنه بعصیان أوامره، أم بطاعته (صلی اللّه علیه و آله)، و المبادرة إلی فعل ما یرضیه، و یطمئنه؟! ألا یدل قوله (صلی اللّه علیه و آله): (أکتب کتابا لکم لن تضلوا بعده)، أو نحو ذلک علی أنه (صلی اللّه علیه و آله) کان یخشی علیهم من الضلال عن الصراط المستقیم، و الوقوع فی الفتن و المهالک، و الإبتلاء بالضلالات؟!»

سپس می گوید:

«و هل مجرد کمال الدین یمنع من الضلال؟»

الصحیح من سیره النبی الاعظم صلی الله علیه و آله وسلم؛ نویسنده: جعفرمرتضی العاملی، نشر: سحرگاهان، 1419ق. = 1377، ج10، ص194

پرسش:

اتفق قول العلماء هم نوشته!

پاسخ:

«اتفق قول العلماء ... من قوة فقهه ودقیق نظره»

«قوة فقهه» مشخص است وقتی سوال می کنند کسی که جنب شد چه کار کند گفت نمازش را نخواند درحالی که قرآن می گوید:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیدِیکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیمَّمُوا صَعِیدًا طَیبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیدِیکُمْ مِنْهُ مَا یرِیدُ اللَّهُ لِیجْعَلَ عَلَیکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یرِیدُ لِیطَهِّرَکُمْ وَلِیتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که به نماز می‌ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل [= برآمدگی پشت پا] مسح کنید! و اگر جنب باشید، خود را بشویید (و غسل کنید)! و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکی از شما از محل پستی آمده [= قضای حاجت کرده‌]، یا با آنان تماس گرفته (و آمیزش جنسی کرده‌اید)، و آب (برای غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکی تیمم کنید! و از آن، بر صورت [= پیشانی‌] و دستها بکشید! خداوند نمی‌خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند؛ بلکه می‌خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را بجا آورید!)

سوره مائده (5): آیه 6

این آیه قرآن است. فقهش همین است «من قوة فقهِ» کاملاً واضح و روشن است.

چند روز پیش دنبال یک مطلبی می گشتم به این برخورد کردم خیلی ناراحت شدم. پیغمبر می فرماید:

« إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی. أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرقا حتى یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما»

الجامع الصحیح سنن الترمذی؛ المؤلف: محمد بن عیسى أبو عیسى الترمذی السلمی، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآلبانی، ج5، ص663، ح3788

«لن تضلوا بعدی» یعنی یک چیزی می خواهم بنویسم که شما بعد از من گمراه نشوید (آن وقت نووی در دفاع از عمر) می گوید:

«عجزوا عنها فاستحقوا العقوبة لکونها منصوصة وأراد أن لا ینسد باب الاجتهاد على العلماء»

فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج8، ص134»

یعنی اگر پیغمبر یک چیزی بنویسد که مانع از ضلالت و گمراهی بشود، باب اجتهاد بسته می شود؟ هزاران لعنت به آن اجتهادی که می خواهد با «لن تضلوا بعدی» بسته شود.

پرسش:

شاید بگویند خودش نگفته چون ابن حجر نقل می کند.

پاسخ:

حدودا دوازده نفر از بزرگان از نووی نقل کردند صالحی شامی و دیگران نقل کردند و همه گفتند «قال النووی». خیلی از کتاب هایشان در دسترس نیست یا چاپ نشده یا الان در دسترس مان نیست یا به صورت مخطوط است. این کتاب ها در لا به لای کتاب ها در خانه های مردم بوده است.

بارها گفتم نعمت ولایت یک نعمتی است که ما واقعاً قدرش را نمی دانیم حیف این ولایتی که نصیب ما شده است!

فرمایش شیخ صدوق است می گوید من می خواهم قیامت بیایم ببینم مخالفین حضرت امیرالمومنین علیه السلام چه پاسخی دارند؟

قضایایی که در صدر اسلام گذشت مخصوصاً‌ در 2 قرن اول؛ این آقا (آقای صفری) می گوید در 2 قرن اول خلافت ابوبکر و عمر اجماعی بود. نمی دانم آقایان اجماع را از کجا در آوردند؟

پرسش:

از همان جایی که نووی اتفاق را در آورده این ها هم در اورده اند!

پاسخ:

بله، نمی دانم این ها دنبال چه هستند؟ می خواهند حوزه را به مرکز سنی تبدیل کنند ؟! طلبه های ما را در آینده سنی کنند؟! چه هدفی دارند؟

 دیشب آقای سید منذر حکیم منزل ما آمده بود بنده خدا خون گریه می کرد می گفت این ها 20 سال است دارند این مطالب را مطرح می کنند یک نفر هم نیست بیاید این ها را نقد کند و به این ها جواب بدهد. یا یک نفر جلوی این ها را بگیرد و در تمام مراکز حوزوی هم رخنه کرده اند و این مطالب را مطرح می کنند.

تلاش هم می کنند که این ها را به صورت گفتاری بیان کنند که راه گریز داشته باشند لذا در کتاب هایشان نیاوردند.

الان تقریباً 45 فایل صوتی که خودش با دست خودش داد دوستان ما پیاده کردند عرض کردم به آقای اعرافی نشان دادم ایشان فرمود ایشان در عقاید شیعه چیزی نگذاشته که انکار و توهین نکرده باشد. نمی دانم چه مسئله ای هست؟ !

مشکل ما این ها نیست مشکل اساسی ما بی در و پیکر بودن حوزه است که این ها دارند به همین شکل عمل می کنند. خودش هم می گوید من 20 سال است دارم این حرف ها را می گویم و هیچ اتفاقی نیفتاده است.

می گویند افتخار عثمان این است که به حبشه هجرت کرده. خلافت ابوبکر و عمر در دو قرن اول اتفاقی و اجماعی بوده است.

می گوید:

«وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِی أُمَیَّةَ قَاطِبَة»

کامل الزیارات؛ نویسنده: ابن قولویه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضویة، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص176

معنا ندارد ! ما نمی دانیم این ها دنبال چه هستند؟ تا جلسه ای با ایشان نداشته باشیم نمی توانم قضاوتی بکنم. دیشب به این آقایان گفتم ما یک جانبه مطالب را از صحبت های این ها پیاده کردیم داریم یک جانبه قضاوت می کنیم. الان هم دارم می گویم تا جواب این ها را نشنویم یک جانبه می شود.

می گوید من این شبهات را مطرح می کنم که مردم بروند جوابش را پیدا کنند می گوید من از هر شیعه ای، شیعه تر هستم !

حدود چهل تا صوتی که داده بود ما به صورت متن در آوردیم از بعضی از کتاب هایی که دست ما بوده نگاه کردیم یک سری مطالبی دست ما آمد که واقعاً نمی دانیم چه کار کنیم؟

حاج آقای اعرافی فرمود باید یک فکر اساسی برای این ها کرد. چه فکر اساسی می خواهند بکنند نمی دانم. این ها در حوزه نیروهای زیادی تربیت کردند جلوی این ها را هم بگیرند شاگردان این ها به اندازه کافی هستند این مطالب را در حوزه منتشر بکنند.

باید یک فکر اساسی و ریشه ای انجام بشود. کتاب تاریخ اسلام نوشتند از اول تا پایان، مطالب انحرافی بود، مناظره ای که با این ها داشتیم تا الان آقایان نه خودشان روی سایت گذاشتند و نه اجازه دادند ما بگذاریم.

 می گویند این مطالب را نگذارید وهابی ها می فهمند برای ما بد می شود. شما اگر مطالب خلاف می گویید بد نیست اما اگر ما روی سایت گذاشتیم بد می شود؟!

خدمت حاج آقای اعرافی گفتم این ها در بیانیه ای که دادند اعلام کردند حاج آقای اعرافی از این کتاب ما خوششان آمده است.ایشان هم عصبانی شد و خیلی ناراحت. این چه حرف دروغی است که این ها زده اند؟ من اصلاً چنین چیزی نگفتم. این دروغ محض است اتفاقاً دیشب این ها را برای شان فرستادم گفتم این ها را ببینید.

پرسش:

چه کتابی هست؟

پاسخ:

تاریخ اسلام.

پرسش:

تاریخ اسلام برای پژوهشگاه علوم و دانشگاه ؟

پاسخ:

بله

پرسش:

یک بخشی از این مشکلات به خاطر این است که یک مناظره واقعی وجود ندارد. یک اتاق فکری وجود ندارد. اوائل انقلاب بزرگان می نشستند در موضوعات مختلف بحث می کردند.

پاسخ:

ما 3 ساعت و نیم با این ها مناظره کردیم.

پرسش:

یک جایی باشد عمومی باشد همه شرکت بکنند

پاسخ:

خبرگزاری حوزه از این نشست 3 ساعت و نیمه ما یک گزارشی داده که ای کاش این گزارش را نمی داد. قلم آن شخص بشکند که چنین گزارشی داده است.

خبر گزاری حوزه حاضر نیست حقایق را بیان کنند اما خبرگزاری تسنیم عکس ما را گذاشته بود این ها دادشان بالا رفته بود نقدهای استاد قزوینی به کتاب تاریخ اسلام "تدریس این کتاب را خلاف شرح بیّن می دانم."

یک غوغایی کردند زنگ زدند ما در جلسه فرماندهان سپاه بودیم وگفتند: آقای قزوینی شما زنگ بزن خبر گزاری تسنیم تا این را حذف بکنند، آبرو و حیثیت ما رفت. گفتم اگر شما مطالب دروغ روی سایت تان می گذارید آبروی شما نمی رود؟! به من چه مربوط است خبر گزاری تسنیم نه در اختیار من است و نه من به آن ها دستور دادم. ما در سایت مان تا به حال مسائل اخلاقی نگذاشتیم اشتباه هم کردیم استغفار هم می کنیم.

دنبال این هستیم که این قضایا اصلاح بشود و مردم متوجه بشوند تا این قضایا ادامه پیدا نکند. دیشب با آقای معصومی صحبت داشتم که رسماً مسئول کرسی آزاد اندیشی حوزه هست گفتم چرا این کار را ادامه نمی دهید؟ گفت من منتظر بودم که شما جلسات تان با این ها تمام بشود. گفتم یک جلسه ای داشتیم هر حرفی بود بیان کردیم.

ما دیگر تمام حرف هایمان را گفتیم. شما از کتاب های سنی یک سری مطالبی این جا نوشتید که این با هیچ منطقی نمی سازد. گفتم به من جواب بدهید این مطلبی که شما آوردید (عذر می خواهم یک مقدار وقت درس دارد می گذرد) گفتم به من یک جوابی بدهید.

من کتابش را خدمت آقایان بیاورم ما با چه مصیبتی این کتاب ها را خودمان پی دی اف کردیم این اصلاح شده اش است و این و هم اصلاح نشده اش با مرکز مدیریت است هیچ تفاوتی ندارد.

گفتم صفحه اول این کتاب را یک طلبه بالای منبر بگوید چه جوابی دارید؟ در این صفحه می گوید اولاً مفهوم امامت نزد شیعه با مفهوم امامت در دیگر فرقه های اسلامی اندکی متفاوت است آدرس مطهری، مجموعه آثار.

حالا شما ببینید مطهری چه دارد؟ چه معنا می کند چه هدفی دارد؟

نوشته اند"بحث ما در رابطه با امامیه است. می دانید مسئله امامت در میان ما اهمیت فوق العاده ای دارد که در سایر فرق اسلامی آن قدر برای این مسئله اهمیت قائل نیستند. سرّ مطلب این است که مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد سایر فرق اسلامی متفاوت است".

گفتم تعبیر «اندک» را از کجا آوردید؟ گفت تایپیست و ویراستار اشتباه کرده اند ! این را به خودم گفت.

 بعد می گوید ما امامت را جزء اصول دین می شماریم از نظر آن ها جزء اصول دین نیست بلکه جزء فروع دین است. بالاخره ما در مسئله امامت اختلاف داریم و همچنین در صفحه 85 این کتاب اساس فکر شیعه در مسئله امامت با اساس فکر اهل تسنن مختلف است. این دو فکر از ریشه با یکدیگر اختلاف دارند چون آن چیزی که شیعه به نام امامت معتقد است غیر از آن چیزی است که آن ها به نام امامت معتقد هستند. ایشان چه دارد می گوید؟ مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد اهل تسنن، اندکی متفاوت است (آدرس هم داده شهید مطهری) از شما می خواهم قضاوت کنید چه کار کنیم؟ آیا این (انصاف) هست؟! ما دنبال چه هستیم؟ اصلاً هدف ما از این کار چه است؟ که حتی این چنین نسبت به مرحوم مطهری بگوییم: اندکی متفاوت است. من وقتی این را خواندم سرگیجه گرفتم.

 خود این آقا به من زنگ زده بود گفتم این چه است؟ گفت ویراستار یا تایپیست اشتباه کرده است. اگر تایپیست اشتباه کرده است شما مگر مجسمه هستید؟ همین عبارت در تاریخ تشیع آمده .تدریس می شود. همین عبارت در تاریخ اهل بیت هم آمده است.

پرسش:

در چاپ مجدد تصحیح نشده

پاسخ:

ما سر و صدا کردیم در چاپ مجدد حذف کردند.

می گوید پیغمبر اکرم آخر عمر حضرت علی علیه السلام را به خلافت انتخاب کرد. گفتم یک طلبه بخواند چه می گوید؟ چه جوابی برای این دارید؟ یعنی حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث دار، حدیث طیر همه احادیثی که پیغمبر در طول 23 سال فرموده است همه بیهوده بوده؟! گفتم در صفحه اول کتاب تان این است این را چه کار کنیم؟

پرسش:

روی چه حسابی سهم امام و بیت المال مسلمین را به این افراد می دهند؟

حداقل دوستان حواس شان باشد یک دفعه در این فاز نیافتند عرض کردم هیچ بعید نیست که یک روزی موقعیتی برای ما و شما پیش بیاید همین حرف ها را بگوییم. خیلی حواس مان باید جمع باشد. از خدای عالم بخواهیم که ما را ثابت قدم بدارد. دیروز عرض کردم رسول اکرم گریه می کند می گوید:

«رَبِّ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً»

وقتی عایشه می گوید یارسول الله شما به این شکل گریه می کنید؟ فرموند: ای عایشه! برادرم یونس را یک لحظه خدای عالم به خودش وا گذاشت سر از شکم ماهی در آورد. و قرآن می گوید:

(فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ)

و اگر او از تسبیح‌ کنندگان نبود... تا روز قیامت در شکم ماهی می ‌ماند!

سوره صافات (37): آیات 143 و 144

یک چشم بر هم زدن خدا حضرت یونس را به خودش وا گذاشت ما که خاک پای حضرت یونس نمی شویم گرد خاک پای حضرت یونس نمی شویم. و لذا در دعاهای تان خیلی از خدا بخواهید که ثابت قدم بدارد و تلاش کنید زیارت عاشورا ورد زبان تان باشد در ماشین می روید بخوانید، قدم می زنید بخوانید در درس می آیید بخوانید، بر می گردید بخوانید.

زیارت عاشوراء گنجی از گنجینه های الهی است و هیچ عملی شاید در میان مستحبات به اندازه زیارت عاشوراء انسان را با اهل بیت علیهم السلام مرتبط نمی کند.

«وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّه‏»

همچنین دارد:

«أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ یُثَبِّتَ لِی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»

کامل الزیارات؛ نویسنده: ابن قولویه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضویة، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص177

یک دفعه عرض کردم ما استادی در قزوین داشتیم گفت من 40 سال است زیارت عاشوراء می خوانم فقط به یک امید، که یک روز:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیَایَ مَحْیَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»

به اجابت رسیده باشد من در این 40 سال فقط دنبال این هستم که یک روز این دعا به اجابت برسد این جمله ایشان در من انقلاب و تلاطم ایجاد کرد.

آن زمان ما تقریباً 15- 16 سال مان بود از آن روز تصمیم گرفتیم نذر هم کردیم زیارت عاشوراء را ترک نکنیم ولو به زبان هم باشد.

(هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ)

این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟!

سوره نمل (27): آیه 40

این زیارت عاشوراء یکی از چیزهایی است که خود حضرت ولی عصر علیه السلام به سید رشتی می گوید چرا زیارت عاشوراء نمی خوانید؟ عاشوراء، عاشوراء، عاشوراء. ولذا من از عزیزان تقاضا می کنم در روز یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار، پنج بار، هر چقدر می توانید بخوانید من که می خوانم 7 دقیقه بیشتر طول نمی کشد همان:  

«اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً»

ان شاء الله کفایت می کند سلام هم بدهید همان «تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً یا مأةَ مَرَّة» یک کتابی در کتابخانه فیضیه دیدم "الدر المنضود فی شرح زیارة العاشور؛ بقلم احمد تبریزی باغمیشه‌ای " کتاب خیلی خوبی است یادم است آن زمانی که ما مدرسه فیضیه بودیم بعضی وقت ها یک مقداری درس زودتر تمام می شد کتابخانه می رفتم واین کتاب را می گرفتم و مطالعه می کردم. شاید دو سه مرتبه این کتاب را از اول تا آخر دیدم، الحق والانصاف از این کتاب، روح گرفتم نه روحیه!

آغاز بحث...

روایتی را کافی، خصال شیخ صدوق، کفایة الأثر نقل کرده روایت خیلی جالبی است در سندش هم هیچ شک و شبهه ای نیست که خود آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) در معجم رجال حدیث می گوید:

«وروى محمد بن یعقوب بسندین صحیحین»

و می گوید:

«ورواه الصدوق فی الخصال، ... بسندین صحیحین»

معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة؛ الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _المتوفى1411ق، ج9، ص234

عزیزان دقت کنند که آقای خویی هم روایت کافی را می گوید دو سند صحیح دارد. هم خصال را می گوید دو سند صحیح دارد. داستان چه است؟ اگر نبود روایات دیگر، همین یک روایت برای ما برای حکومت سیاسی نبی مکرم و ائمه کافی بود.

«... عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ الطَّیَّارِ یَقُولُ کُنَّا عِنْدَ مُعَاوِیَةَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ وَ عُمَرُ ابْنُ أُمِّ سَلَمَةَ وَ أُسَامَةُ بْنُ زَیْدٍ فَجَرَى بَیْنِی وَ بَیْنَ مُعَاوِیَةَ کَلَامٌ فَقُلْتُ لِمُعَاوِیَةَ»

ما پیش معاویه بودیم من و عبدالله جعفر بودم می گوید امام حسن، امام حسین، عبدالله ابن عباس، ام سلمه و اسامه بودند  عبدالله جعفر می گوید بین من و معاویه مناظره ای صورت گرفت و من به معاویه گفتم

«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) یَقُولُ أَنَا أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَخِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِیٌّ فَالْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ ثُمَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ مِنْ بَعْدِهِ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ فَابْنُهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا عَلِیُّ  ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا حُسَیْنُ ثُمَّ یُکَمِّلُهُ اثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ»

اسم ائمه علیهم السلام را می آورد

«قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ اسْتَشْهَدْتُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ وَ عُمَرَ ابْنَ أُمِّ سَلَمَةَ وَ أُسَامَةَ بْنَ زَیْدٍ»

گفتم آیا شما شاهد هستید که پیغمبر این طوری فرمود؟

«فَشَهِدُوا لِی عِنْدَ مُعَاوِیَةَ قَالَ سُلَیْمٌ وَ قَدْ سَمِعْتُ ذَلِکَ مِنْ سَلْمَانَ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ ذَکَرُوا أَنَّهُمْ سَمِعُوا ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم).»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص529، بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَیْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَیْهِمْ، ح4

یعنی این از آن روایت های دو قبضه نه، دویست قبضه هست هم سنداً هم متناً. خصال شیخ صدوق هم به همین شکل است. بررسی سندی هم انجام دادیم

« علی ابن ابراهیم ثقة»

ابراهیم ابن هاشم:

«لا ینبغی الشک فی وثاقة الرجل»

حماد ابن عیسی:

«ثقة صدوق»

ابراهیم ابن عمر:

«من اصحابنا ثقة»

ابان ابن ابی عیاش:

«اقوال علماء فی وثاقته»

سلیم ابن قیس هم به همین شکل علماء‌ همه تقریبا اتفاق نظر دارند.

تحلیل روایت: آیا مراد از این مناظره و مذاکره جز اثبات ولایت و امامت سیاسی رسول اکرم و حضرت امیر هست؟ این مناظره برای چه با معاویه صورت می گیرد؟ آیا ولایت معنوی و هدایت مردم و بیان سنت پیامبر نیاز به این همه استدلال و شاهد دارد؟ ابلاغ احکام الهی با «قول الناس بالناس» چه ارتباطی دارد؟

به قدری قضیه واضح و روشن است که درچنین مناظره ای بزرگانی مانند امام حسن و امام حسین علیهما السلام و افراد دیگری حضور دارند و راوایانش هم همه جزء ثقات هستند.

پرسش:

درباره سلیم ابن قیس و ابان ابن ابی عیاش یک صحبت هایی هست بررسی کردید؟

پاسخ:

کلاً این ها را بررسی کردم قبلاً هم گفتم اقوال علمای شیعه در ابان ابن ابی عیاش مرحوم مجلسی درکتاب روضة المتقین روایتی را نقل می کند

«روی الکلینی والمصنف فی الحسن کالصحیح عن ابراهیم عن أبان بن أبی عیاش عن سلیم»

یکی از راه های توثیق روایت این است که یک عالمی روایتی را بیاورد که این راوی در سند روایتی حکم به صحت روایت بکند. شیعه وسنی بر این عقیده هستند.

 ما روایات زیادی داریم اهل سنت توثیق نکردند ولی ذهبی یا حاکم یک روایتی آورده این، یکی از رواتش است روایت صحیحه است. روایت صحیحه است یعنی تمام رواتش ثقه هستند علامه مجلسی می گوید:

«ضعیفٌ علی المشهور معتبرٌ عندی»

مرحوم مامقانی:

«بعد إثبات وثاقة السلیم تثبت وثاقة أبان هذا بتسلیمه الکتاب الیه»

در چاپ جدیدش. شیخ حر عاملی:

«تضعیفه من المخالفین بالتشیع لا غیر»

مرحوم آقای خوانساری (رضوان الله تعالی علیه)

«فالاجماع یکشف عن وثاقة أبان جدا»

مرحوم زنجانی:

«الأقرب عندی قبول روایته»

بنا بر این درباره ابان ابن ابی عیاش به هیچ نمی توانیم برعلیه اعتبارش صحبت کنیم.

نعمانی متوفای 380 است یک سال قبل از شیخ صدوق از دنیا رفته است.

« و لیس بین جمیع الشیعة ممن حمل العلم و رواه عن الأئمة (علیهم السلام) خلاف فی أن کتاب سلیم بن قیس الهلالی أصل من أکبر کتب الأصول التی رواها أهل العلم من حملة حدیث ‏ أهل البیت (علیهم السلام) و أقدمها لأن جمیع ما اشتمل علیه هذا الأصل إنما هو عن رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) و أمیر المؤمنین (علیه السلام) و المقداد و سلمان الفارسی و أبی ذر و من جرى مجراهم ممن شهد رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) و أمیر المؤمنین (علیه السلام) و سمع منهما و هو من الأصول التی ترجع الشیعة إلیها و یعول علیها»

الغیبة( للنعمانی)؛ نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص102

سید ابن طاوس:

«تضمّن الکتاب ما یشهد بشکره و صحّة کتابه»

التحریر الطاووسی؛ حسن بن زین الدین العاملی (وفات 1011) تحقیق: فاضل الجواهری، ناشر : مکتبة آیة الله العظمى المرعشی النجفی - قم المقدسة، إشراف : السید محمود المرعشی، ص 136

محمد تقی مجلسی، علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، میر حامد حسین، محقق مامقانی، آقای تستری، آقای خویی همه نسبت به کتاب سلیم صحبت کردند. آقای خویی نسبت به سلیم عبارت خیلی زیبایی دارد می گوید:

«لا شک ولا ریب فی وثاقة سلیم بن قیس»

می گوید شکی در وثاقت سلیم ابن قیس نداریم. یکی از اشکالات این آقایان این است که طبری را به عرش اعلیٰ بردند. مغازی واحدی را در حد کتاب یک پیغمبر اولی العزم بردند. سیره ابن هشام در حد کتاب تورات و انجیل دارند.

 ولی نسبت به ارشاد شیخ مفید هر چه از دهان شان در آمده گفتند نسبت به شیخ مفید مطالبی دارند که انسان خجالت می کشد بیان کند نسبت به سلیم ابن قیس و کتابش مطالبی دارند که واقعاً آدم شرمش می آید مطرح کند.

من نمی دانم قضیه چه است؟ یعنی این ها دنبال چه موضوعی هستند؟ شما وقتی شیخ مفید و کتاب ارشاد را بزنید چه برای ما می ماند؟

در هر صورت...

این روایت از روایت های خیلی مهم است و علاوه برآن آقای خویی هم روایت کافی را می گوید « بسندین صحیحین» که در این جا هم سلیم ابن قیس هست هم ابان ابن ابی عیاش است و هم روایت خصال را می گوید در این جا باز هم ابان ابن ابی عیاش است هم سلیم ابن قیس است.

می گوید کافی با دو سند صحیح و خصال شیخ هم با دو سند صحیح یک سندش هم از این جا شروع می شود «وحدثنا»، «ومحمد ابن یحیی» این هم یک سندش است. یعنی هم سند اولش ابان و سلیم هست و هم سند دومش ابان و سلیم هست. می گوید هر دو سند صحیح است دیگر آقای خویی روی مسائل رجالی خیلی مته به خشخاش می گذارد. خیلی از روایاتی که خود حضرت امام در بیع، مکاسب استدلال کرده آقای خویی رد کرده می گوید این ها قابل استناد نیست.  خیلی از روایت هارا که صاحب جواهر می گوید صحیح و معتبر هست آقای خویی رد می کند، ولی با همه این حال به این که جا می رسد می گوید این دو تا عَلَم هر دو با سندین صحیحین این را نقل کردند.

روایت بعدی، روایت محمد ابن مسلم هست که این هم خیلی مهم است. در رابطه با امامت سیاسی رسول اکرم و ائمه (علیهم السلام) است.

در رابطه با شبهاتی که مطرح کرده بودند عابدینی و دیگران به تبع  مدرّسی مطرح کرده بودند. ما آمدیم با تمام روایاتی که مربوط به امامت سیاسی رسول اکرم و ائمه هست حتی روایاتی که با پریدن کلاغ می شود صحتش را درست کرد ما معمولاً مبنای مان این هست در هر مسئله ای یکی، دو تا یا سه تا روایت صحیح می آوریم، ما بقی روایات را مؤید می آوریم که اگر این مؤیدات هم نبود این روایات صحیح برای ما کفایت می کند.

مثلاً من در رابطه با آیه اکمال که در رابطه با حضرت امیر نازل شده سه چهار تا روایت با بررسی سندی آوردم در کنارش 25 تا روایت که ظاهراً ضعیف است نیز آورده ام. ولی همه این ها مؤید هستند.

 روایت ضعیف با وجود روایت صحیح جایگاه تأیید دارد. این را حتماً دوستان عنایت کنند که روایات ضعیف می ‌آورند بگویند اگر این روایات ضعیف نبود این چند تا روایت صحیح برای ما کافی بود و ما می آوریم برای این که تأیید بشود این روایت ریشه دارد. حالا اگر ضعفش به خاطر مرسل و مجهول بودنش است راوی مجهول است ما نمی دانیم لعل این راوی من اوثق الثقات است.  عن رجل ما نمی دانیم چه کسی است؟ شاید این رجل از اوثق الثقات بوده، ولی ما روایت صحیحی که داریم نشان می دهد که، این ها هم در مسیر این روایات صحیح است.

«والسلام علیکم ورحمة الله»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :