بسم الله الرحمن الرحیم
01/03/1401
موضوع: چرا «ابوبکر» و «عمر» جزء روایت «خلفائی اثناعشر» نیستند!؟
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
«عدالت» و «هدایت» از شاخصه های ممتاز حکومت امام زمان (سلام الله علیه)
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
دروغی روشن از «ابن کثیر دمشقی» درباره ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیه)
رابطه عجیب میان «ابن تیمیه» و شیطان!!
چرا «ابوبکر» و «عمر» جزء روایت «خلفائی اثناعشر» نیستند!؟
تماسهای بینندگان برنامه
تشبیه عجیب امت رسول اکرم به قوم حضرت موسی!!
مجری:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
الحمدلله این توفیق نصیب ما شد باز هم در یکشنبه شبی دیگر، برنامه «حبل المتین» را به محضر همه شما گرامیان تقدیم کنیم.
برنامهای که این افتخار را داریم در محضر حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.
همانطور که مطلع هستید ابتدای برنامه، ما سلام و عرض ادبی به محضر حضرت استاد داریم و از ایشان میخواهیم تا مجلس و محفل ما را به نور نورانی حضرت زهرای مرضیه مزین کنند. حضرت استاد سلام عرض میکنم، در خدمتتان هستیم؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت همه گرامیان را از خداوند منّان خواهانم.
ما برای اینکه خودمان، شبکه، دست اندرکاران، بینندگان عزیز، دوستداران اهلبیت عصمت و طهارت و علاقه مندان به حضرت فاطمه زهرا را بیمه حضرت صدیقه طاهره کرده باشیم و حضرت صدیقه طاهره گوشه چشمی به همه ما کنند، یادی از آن بزرگوار میکنیم.
مرحوم آیت الله کمپانی یکی از مراجع بزرگ، فقیه، اصولی، عارف و فیلسوف شعری در وصف حضرت فاطمه زهرا دارد و مینویسد:
سینهای کز معرفت گنجینه اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
ناله بانو زدند در خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتش بار بود
آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود
صورتش نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه
روی گردون زین مصیبت تا قیامت تار بود
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
مجری:
احسنتم، طیب الله. حضرت استاد خیلی لطف فرمودید، استفاده کردیم. بینندگان عزیز و ارجمند حتماً کسانی که این جلسات اخیر همراه ما بودند، مطلع شدند که بحمدالله این توفیق را داریم و این قول را از حضرت استاد گرفتیم که در ابتدای برنامه قبل از اینکه بحث خودمان را آغاز کنیم نسبت به حکومت منور حضرت ولی عصر اشارهای داشته باشند.
ان شاءالله بتوانیم لذت حکومت حضرت که ان شاءالله نصیب همه ما شود، بتوانیم با چشم خودمان ببینم را بشنویم و اشتیاق ما برای رسیدن به آن هدف حقیقی فزونتر شود. حضرت استاد در خدمتتان هستیم؛
«عدالت» و «هدایت» از شاخصه های ممتاز حکومت امام زمان (سلام الله علیه)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله باذن الله و باذنک یا أبا صالح المهدی
در رابطه با حکومت حضرت ولی عصر ما روایات زیادی داریم. شاید اگر این روایات جمع شود، به نظر من بیش از پانصد روایت باشد که ما در رابطه با کیفیت ظهور حضرت و ویژگیهای حکومت حضرت مهدی داریم.
یکی از آنها روایتی است که «مرحوم شیخ صدوق» متوفای 381 هجری در کتاب «علل الشرایع» آورده است. ایشان روایتی از قول امام باقر (علیه السلام) نقل می کند. راوی روایت «جابر بن یزید جعفی» است.
ایشان نقل میکند که من خدمت امام باقر بودم. مردی آمد و مبلغ پانصد درهم خدمت حضرت تقدیم کرد و عرضه داشت: این پول را در محل خود مصرف کنید.
حضرت فرمود: این پول را خود بگیر و در میان همسایگان و ایتام و مساکین و برادران اسلامی خود خرج کن. حضرت در ادامه فرمود: هنوز وقت آن نرسیده که ما بخواهیم اموال را در میان مردم توزیع کنیم و در محل آن مصرف کنیم. سپس فرمودند:
«إِنَّمَا یکونُ هَذَا إِذَا قَامَ قَائِمُنَا فَإِنَّهُ یقْسِمُ بِالسَّوِیةِ »
وقتی قائم آل محمد قیام میکند در میام تمام مردم بالسویه بیت المال و اموال را تقسیم میکند.
چنین نیست که حضرت ولی عصر بین سیاه و سفید، رئیس و مرئوس، عامل و معمول، پدر و پسر و زن و مرد تفاوتی بگذارند بلکه بیت المال را بین همه بالسویه تقسیم میکنند.
«وَ یعْدِلُ فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ»
و در میان عموم مردم با عدالت برخورد میکند؛ چه افراد خوب باشند و چه فاسق باشند.
فسق افراد مانع از آن نمیشود که حضرت حق آنها را کم کند. همچنین چنین نیست که حضرت به شخصی که انسان خوبی است اموال بیشتری بدهد. اموال بین همه بالسویه تقسیم میشود و عدالت اجرا میشود.
اگر کسی تخطی کرد انسان خوبی هم باشد حضرت ولی عصر او را به مکافات اعمالش میرساند و اگر انسان بدی هم باشد حضرت بقیة الله الأعظم او را به مکافات میرساند.
چنین نیست که کسی بگوید چون من شیعه و از دوستداران و یاران حضرت ولی عصر هستم حضرت مرا ببخشد. وقتی که حضرت بقیة الله الأعظم میآیند، شمشیر عدالت و تازیانه عدالت میان خوبان و بدان یکسان است.
«فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَی اللَّه»
هرکسی مطیع حضرت باشد مطیع خداست و هرکسی از فرمان حضرت سرپیچی کند از فرمان خداوند عالم سرپیچی کرده است.
«فَإِنَّمَا سُمِّی الْمَهْدِی لِأَنَّهُ یهْدِی لِأَمْرٍ خَفِی»
حضرت، مهدی نامگذاری شده است، زیرا خلایق را به امری که از مردم مخفی بوده دعوت و هدایت میکند.
علل الشرائع، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 161، ح 3
در این زمینه سخن بسیار زیاد است. باید بگوییم که وقتی قلم به اینجا رسید، سر بشکست!
جایگاه و مقام نوری ائمه اطهار (علیهم السلام) و اسلام واقعی که در زمان پیغمبر اکرم و در زمان خلفا و زمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و در زمان انبیاء گذشته پیاده نشد، در میان مردم به دست حضرت ولی عصر پیاده خواهد شد.
امیدواریم که ان شاءالله خداوند متعال وجود مقدسش را از همه بلیات حفظ کند و دشمنانش را ذلیل و خوار و نابود و محو کند و ما را هم از یاران خاص آن بزرگوار و از سربازان فداکار آن حضرت و شهدای در رکاب حضرت ولی عصر قرار بدهد.
مجری:
الهی آمین، ان شاءالله. خیلی ممنون و متشکرم. الحمدلله از این لذت هم محروم نیستیم و شنیدن همین اوصاف، نصف العیش بسیار بزرگی هست، زیرا وسعت آن حکومتی که خواهد آمد بسیار بزرگ هست.
هر ذره و درصدی از آن حکومت را هم بتوانیم بشنویم و این لذت را در سرشت خودمان جاری کنیم، قطعاً اشتیاق ما برای دیدن آن روز و انتظار حقیقی کشیدن برای حضرت بیشتر و بیشتر خواهد شد.
عزیزانی که همراه ما بودند میدانند که چند وقتی هست با درسهایی از امامت و ولایت در خدمتتان هستیم و الآن به جلسه چهلم رسیدیم.
ان شاءالله بتوانیم مشمول آن روایت شویم که میفرماید: هرکسی با اخلاص، چهل روز را مختص خداوند قرار داد و کار و رفتارش مختص رضایت الهی بود، خداوند آن چیزی که در قلبش هست را در لسانش جاری میکند.
ان شاءالله توانسته باشیم حداقل این جلسه را با اخلاص کامل در محضر حضرت استاد استفاده کرده باشیم و چیزی غیر از رضایت الهی را مدنظر نداشته باشیم. ان شاءالله از این وقت به بعد باید منتظر این موعد و این موعود باشیم که؛
«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یوْماً فَجَّرَ اللَّهُ ینَابِیعَ الْحِکمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِه»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 67، ص 249، ح 25
ان شاءالله اتفاق بیفتد. حضرت استاد اگر امکان دارد یک مختصری از مطالب گذشته توضیح بفرمایید تا ان شاءالله سؤالات جلسه چهلم را هم مطرح کنیم.
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما در گذشته چند روایت را به عنوان درآمد یا مقدمهای بر بحث امامت و خلافت در قرآن و سنت مطرح کردیم. یکی از آنها حدیث اختلاف امت بود که حضرت فرمودند:
«وستفترق هذه الأمة علی ثلاث وسبعین فرقة کلها فی النار إلا واحدة»
امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. همه گرفتار هلاکت هستند و تنها یک فرقه نجات پیدا میکنند.
تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 1، ص 347، باب آل عمران: (7 - 9) هو الذی أنزل...
حدیث دوم که مفصل مطرح کردیم حدیث:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
روایت سوم یا به عبارتی موضوع چهارم بحث «خلفائی اثناعشر» است. رسول گرامی اسلام فرمودند: جانشینان من دوازده نفر هستند، نه کمتر و نه بیشتر.
به فرموده رسول اکرم جانشینان حضرت نه یازده نفر هستند و نه سیزده نفر! ما در این زمینه مطالبی از «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آوردیم که این روایت را آوردند و قابل انکار نیست.
ما سپس اقوال بزرگان اهل سنت را که نسبت به این روایت دچار حیرت و سرگردانی شدند را بیان کردیم که گفتند: ما نفهمیدیم مراد از دوازده خلیفه کیست!
یکی از علمای اهل سنت اسامی خلفای مورد نظر خود را شمرد که آمار آن به چهل تن رسید. دیگری اسامی خلفای مورد نظر خود را شمرد و بیست و پنج نفر درآمد.
شخص دیگر یازده نفر را به عنوان خلفای پیغمبر اکرم معرفی کرد و گفت: ما دو منتظر داریم. یکی از منتظرها حضرت مهدی است و ایشان از شخص دوم اسمی به میان نیاورد.
بنده نمیدانم که آیا رسول اکرم میتوانستند واضحتر از این حقیقت را بیان کنند؟! آیا تنها این روایت بود که حضرت فرمود «خلفائی اثناعشر» یا روایات دیگری هم بود که حضرت اسامی خلفای بعد از خود را معرفی کردند؟!
آیا روایات دیگری هم بود که حضرت فرمودند: "خلیفه بعد از من علی است"، "امام بعد از من علی است"، "وصی بعد از من علی است"، "ولی امر مسلمین بعد از من علی است"؟!
همچنین روایات دیگری هم بود که حضرت فرمود: هرکسی علی بن أبی طالب و ذریه او را به ولایت بپذیرد، حیات و مماتش حیات و ممات محمدی است.
بنابراین این روایت تنها و تنها و تنها با مذهب امامیه تطبیق میکند، و نه با مذهب زیدیه نه با مذهب اسماعیلیه نه با مذهب نصیریه نه با مذهب اهل سنت تطبیق نمیکند.
این روایت تنها با مذهب شیعه امامیهای که اولین آن حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و آخرین آن حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است تطبیق میکند.
مجری:
بسیار خوب، خیلی ممنون. حال نسبت به اصل مطلب که جلسه پیش هم مفصلاً بیان فرمودید، روایات بسیار زیادی را نقل کردید و مستندات آن را هم عزیزان بیننده مشاهده کردند.
یکی از آن روایات که اجمالاً اشارهای به آنها داشتید، روایت «ابن کثیر» بود. ظاهراً «ابن کثیر» هم تعبیری ذیل نقل روایت «خلفائی اثناعشر» داشت که جای تأمل داشت. حضرتعالی فرمودید که یادآوری کنیم تا ان شاءالله این جلسه ادامه آن را بفرمایید.
دروغی روشن از «ابن کثیر دمشقی» درباره ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیه)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اجازه بدهید بنده دوباره عبارت «ابن کثیر» را از کتاب او نقل کنم تا شبکههای وهابی نگویند فلانی کلمات علمای ما را تقطیع میکند.
در کتاب «تفسیر ابن کثیر» متوفای 774 هجری که شاگرد «ابن تیمیه» متوفای 728 هجری هست، مطلبی در این زمینه آمده است. «ذهبی» هم تا حدودی افتخار شاگردی «ابن تیمیه» را داشت که متوفای 748 هجری است.
«ابن کثیر» در کتاب «تفسیر» که یک جلدی هست، صفحه 596 ذیل سوره مائده آیات شریفه دوازده تا چهارده، روایتی میآورد. ایشان نقل میکند که خلفای بعد از پیغمبر اکرم دوازده نفر هستند، همانند نقباء بنی اسرائیل.
ایشان سپس مینویسد که این حدیث بشارت داده به وجود دوازده خلیفه صالح که اقامه حق میکنند و عدالت را پیاده میکنند. این بسیار نکته ظریفی است. دوازده خلیفه که همگی صالح هستند و حق را اقامه میکنند و عدالت را پیاده میکنند.
با توجه به این روایت، آقای «ابن کثیر» و دیگران که معاویه و یزید و عبدالملک و دیگران را آوردند این تعبیر در آنها نیست.
حتی «عمر بن عبدالعزیز» هم اگر واقعاً عادل بود باید خلافت را به اهلش واگذار میکرد. او هر لحظهای از لحظات عمرش که غاصب حقوق آل محمد بوده است، فردای قیامت باید پاسخ دهد. ایشان جمله جالبی دارد و مینویسد:
«والظاهر أن منهم المهدی المبشر به فی الأحادیث الواردة بذکره»
ظاهر این است یکی از خلفای دوازده گانه حضرت مهدی است که در روایات رسول اکرم بشارت آنها را داده است.
ایشان در اینجا خواسته زهرش را بریزد و نصب باطنیاش را ارائه دهد. اولین چیزی که «ابن کثیر» آورده این است که مینویسد:
«أنه یواطئ إسمه إسم النبی وإسم أبیه إسم أبیه. فیملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما»
نام او هم نام پیغمبر اکرم هست و نام پدرش هم نام پدر پیغمبر اکرم است. زمین را پر از عدل و داد میکند، همانگونه که از ظلم و جنایت پر شده است.
تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 2، ص 33، باب المائدة: (12 - 14) ولقد أخذ الله..
حال آنکه این دروغ محض است. ما از قول دویست و شصت تن از بزرگان اهل سنت روایت داریم که حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
در میان خلفای بنی امیه و بنی عباس افرادی به نام "محمد" بودند که پدرشان "عبدالله" بوده است. حال بنده نمیخواهم وارد این قضیه شوم.
ان شاءالله زمانی که وارد بحث مهدویت شدیم عرض خواهم کرد که این روایات سند درست ندارد. ما روایات متواتر از شیعه و سنی داریم که حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری است.
این ادعا یکی از دروغهای شاخدار است تا «محمد بن عبدالله» را با فلان خلیفه عباسی تطبیق بدهند!!
متأسفانه این روایت در کتابهای اهل سنت آمده است. ان شاءالله ما هم روایاتی که در این زمینه آمده را عرض خواهیم کرد و هم بیان میکنیم که «وإسم أبیه إسم أبیه» از کجا وارد این روایت شده است. ما سپس انبوهی از روایات اهل سنت که «وإسم أبیه إسم أبیه» ندارند را هم عرض خواهیم کرد.
دومین مطلبی که ایشان در اینجا مطرح میکند این است که مینویسد:
«ولیس هذا بالمنتظر الذی تتوهم الرافضة وجوده ثم ظهوره من سرداب سامرا»
ایشان آن امام منتظری نیست که رافضه معتقد هستند و می گویند از سرداب سامرا ظهور میکند.
آقای «ابن کثیر» تو راست می گویی، بر پدر دروغگو لعنت! شما یک روایت در کتابهای شیعه به ما نشان بدهید که بگوید حضرت مهدی از سرداب سامرا بیرون میآید. تمام روایات شیعه و اهل سنت گویای این هست که ظهور حضرت مهدی از کنار بیت الله الحرام است.
«ابن تیمیه» استاد ایشان که رئیس نواصب است، این عبارت را در کتاب «منهاج السنة» با یک تعبیر بسیار وقیحی مطرح میکند و مینویسد:
«ومن حماقتهم أیضا أنهم یجعلون للمنتظر عدة مشاهد ینتظرونه فیها کالسرادب الذی بسامرا الذی یزعمون أنه غاب فیه ومشاهد أخر وقد یقیمون هناک دابة إما بغلة وإما فرسا وإما غیر ذلک لیرکبها إذا خرج ویقیمون هناک إما فی طرفی النهار وإما فی أوقات أخر»
از حماقت شیعیان این است که کنار سرداب میروند و آنجا یک اسب و یک شمشیر آماده میکنند و منتظر هستند تا مهدی از سرداب بیرون بیاید و نماز ظهر و عصر را هم نمیخوانند و نزدیک تاریکی هوا وقتی مهدی نیامد نمازشان را میخوانند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 1، ص 44، باب وقول القائل إن الرافضة تفعل کذا وکذا المراد به بعض الرافضة
ببینید این افراد چقدر وقیح هستند! این افراد در دروغ گفتن دست شیطان را از پشت بستند و شیطان باید از آنها درس بگیرد.
همچنین در کتاب «منهاج السنة» صفحه 46 آمده است: شیعیان کسانی هستند که نماز را در وقتش نمیخوانند، میترسند حضرت مهدی ظهور کند و آنها در حال نماز خواندن باشند و از حضرت مهدی عقب بمانند!!
بنده با کمال معذرت خواهی از احمقها، ایشان را احمق خطاب میکنم. میترسم اگر ایشان را احمق بگوییم فردا احمقها از ما شکایت کنند.
بهترین واژه در وصف این افراد، «ناصبی» است. این مطالب را کجا نوشته است؟! چه کسی این مطالب را گفته است؟! آیا شیاطین این مطالب را به تو وحی کرده است؟! قرآن کریم میفرماید:
(وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِم)
و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا میکنند.
سوره انعام (6): آیه 121
«محمد بن عبدالوهاب» هم که در دروغ پردازی از نوچههای «ابن تیمیه» محسوب میشود، کتابی به نام «رسالة فی الرد علی الرافضة» دارد.
بنده نمیخواهم زیاد وارد این بحث شوم، زیرا زمانی که به بحث حضرت مهدی ورود پیدا کردیم ماجرای سرداب را بیان خواهیم کرد.
«محمد بن عبدالوهاب» هم در این کتاب صفحه 33 و 34 همین حرفهای «ابن تیمیه» را مطرح میکند.
ما بررسی کردیم دیدیم قضیه سرداب جز در کتابهای اهل سنت نظیر کتب «ابن حجر هیثمی»، «ابن خلکان» و «ابن خلدون» که حرفهایی بی اساس و بی مدرک مطرح کردند در جای دیگری نیست.
بزرگان ما نظیر «مرحوم محدث نوری» (رضوان الله تعالی علیه) صاحب «مستدرک الوسائل» معتقد است:
«نحن کلما راجعنا وتفحصنا لم نجد لما ذکروه أثرا، بل لیس فی الأحادیث ذکر للسرداب أصلا»
کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار؛ تألیف: الحاج المیرزا حسین النوری الطبرسی، قدم له العلامه السید علی الحسینی المیلانی، اصدار: مکتبة نینوی الحدیثة، ص 212
ایشان به صراحت مینویسند: ما در کتابهای شیعه یک روایت ضعیف هم پیدا نکردیم که بگوید حضرت مهدی از سرداب ظاهر میشود!!
این افراد این ادعا را از قوطی کدام عطار درآوردند؟! «مرحوم إربلی» در کتاب «کشف الغمة» مینویسد: اصلاً چنین چیزی در کتابهای ما وجود خارجی ندارد. حتی یک روایت ضعیف و جعلی هم نمیتوانند با این مضمون در کتابهای شیعه پیدا کنند.
آقایان میتوانند به کتابهای «غیبة نعمانی»، «بحارالانوار»، «الغیبة» اثر «شیخ طوسی»، «اکمال الدین» اثر «مرحوم شیخ صدوق» و دیگر کتابهایی که در رابطه با حضرت مهدی مطلب آورده اند، مراجعه کنند.
آقایان یک روایت به ما نشان بدهند و بگویند که ما در فلان کتاب روایتی دیدیم که ادعا میکند حضرت مهدی (ارواحنا فداه) میخواهد از سرداب ظهور کند.
دیگر حرفهای این افراد هم همینطور است. حرفهای وهابیها و شبکههایشان همگی از این قبیل است.
روزی آقای «خدمتی» صحبتی میکرد و آقای «هاشمی» از او پرسید: مدرک این حرفتان کجاست؟! «خدمتی» گفت: من که مثل فلانی نیستم که حافظهای داشته باشم و مطالب را با ذکر جلد و صفحه و شماره برایتان بگویم! ایشان خیلی هم عصبانی شد و با آقای «هاشمی» تند برخورد کرد که این چه درخواستی است از من داری!
شما که هفتهای یک جلسه یا دو جلسه برنامه دارید، حداقل مطالعه کنید. کامپیوتر که در اختیار دارید. اگر کامپیوتر هم بلد نیستید، حداقل مطالب را روی کاغذ بنویسید و از نوشتهتان خارج نشوید!! اینکه حرف مفت بزنید و لاطائلات «ابن تیمیه» را نشخوار کنید و مدرک هم نداشته باشید به ضررتان تمام خواهد شد.
کلیپهای زیادی پخش شده است که بعضی از بینندگان با کارشناسان شبکههای وهابی تماس میگیرند و از آنها میپرسند مدرک حرفی که میزنید کجاست. آنها دائماً در نرم افزار جستجو میکنند، اما نمیتوانند مطلب را پیدا کنند.
ما نزدیک به سی سال است در شبکههای ماهوارهای نظیر «شبکه المستقله»، «شبکه نور»، «شبکه سلام»، «شبکه ولایت» بودیم و الآن در «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» هستیم. آیا تا به حال مطلبی برای مردم گفتیم که مدرک آن را بیان نکرده باشیم؟! ما در بسیاری موارد به جهت اینکه مطالبی از کتب اهل سنت میآوریم تصویر کتاب را هم نشان میدهیم تا آقایان تصور نکنند ما مطالب را تقطیع و تحریف میکنیم.
این یک مسئله که دروغی واضح در حرف «ابن کثیر دمشقی» است. ایشان ادعا میکند حضرت مهدی از سرداب ظاهر میشود، اما ما چنین چیزی نداریم.
مجری:
حاج آقا ما تصور میکردیم این افراد که الآن جریان «خان الأمین» را پیش کشیدند، عوام این مطالب را مطرح کردند. بنابراین تهمتهایی که میزنند صبغه تاریخی مفصلی دارد.
رابطه عجیب میان «ابن تیمیه» و شیطان!!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، این افراد نشستند و با استادشان شیطان و ابلیس مشورت کردند و او به آنها شور داده است. «ابن تیمیه» هم در چندین کتاب میگوید: گاهی اوقات شیطان در جلد من نفوذ میکند!!
«دکتر یزدانی» هم عبارتهای «ابن تیمیه» را در چندین کتاب آورد که او ادعا میکند شیطان در شکل او ظاهر شده است.
«ابن تیمیه» میگوید: یک جا به من گفتند که ما گرفتار بودیم و متوسل شدیم و تو آمدی ما را نجات دادی. ما مریض داشتیم و تو آمدی مریض ما را شفا دادی. من گفتم: من نبودم، بلکه شیطان بود در شکل من ظاهر شده بود!!
حال نمیدانیم چطور شد شیطان به قیافه «ذهبی» و «ابن حجر» و «مزی» و دیگر علما درنیامد و برای گمراه کردن مردم تنها به قیافه «ابن تیمیه» درآمد!!
اگر این مطالب را کسی دیگر گفته بود میگفتیم شاید ایشان قصد و غرضی با «ابن تیمیه» دارد، اما ایشان خود میگوید که شیطان به صورت من ظاهر میشود تا مردم را گمراه کند.
آقای «ابن تیمیه»! چه رابطهای میان شما و شیطان هست؟! شما چه نسبتی با شیطان دارید که شیطان به صورت شما درمی آید برای القاء مردم!!
بنده تنها یک مورد نشان بدهم تا عزیزان ملاحظه بفرمایند. در کتاب «الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح» اثر «ابن تیمیه حرانی» آمده است:
«استغاث بی من بلاد بعیدة وأنه رآنی قد جئته»
شخصی از راه دور به من متوسل شده و از من درخواست میکند که مرا نجات بده.
«ومنهم من قال رأیتک راکبا بلباسک وصورتک»
ما دیدیم که تو سوار بر اسب شده بودی و آمدی ما را نجات دادی.
«ومنهم من قال رأیتک علی جبل ومنهم من قال غیر ذلک فأخبرتهم أنی لم أغثهم»
سپس مینویسد:
«وإنما ذلک شیطان تصور بصورتی لیضلهم»
شیطان به صورت من درآمده تا مردم را گمراه کند.
الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، اسم المؤلف: عبد الحلیم بن عبد السلام ابن تیمیة، دار النشر: مطبعة المدنی - مصر، تحقیق: علی سید صبح المدنی، ج 2، ص 321
بازهم ایشان در کتاب «قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة» همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«إنما هو شیطان تصور بصورتی وصورة غیری من الشیوخ الذین استغاثوا بهم»
قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة، المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام ابن تیمیة الحرانی الحنبلی الدمشقی (المتوفی: 728 ه)، المحقق: ربیع بن هادی عمیر المدخلی، الناشر: مکتبة الفرقان – عجمان، الطبعة: الأولی (لمکتبة الفرقان) 1422 هـ - 2001 هـ، ج 1، ص 327، ح 905
مراد از «الشیوخ الذین» کیست؟! چرا در اینجا به دیگر شیوخ توهین میکنید؟! بازهم در کتاب «مجموعه الفتاوی» اثر «ابن تیمیه» جلد 35 همین تعبیر آمده است و مینویسد که شیطان به صورت من درآمده برای گمراه کردن مردم!
وقتی ایشان خود به این قضیه اعتراف میکند ما چکار کنیم؟! آقای «ابن کثیر دمشقی» هم این مطالب را مطرح میکند، سپس مینویسد:
«ولیس هذا بالمنتظر الذی تتوهم الرافضة وجوده ثم ظهوره من سرداب سامرا»
این منتظری نیست که رافضه دچار توهم شدند و گفتند که از سرداب سامرا بیرون میآید.
«بل هو من هوس العقول السخیفة وتوهم الخیالات الضعیفة»
این به خاطر عقلهای سخیف و توهم خیالات ضعیف شیعه است.
«ولیس المراد بهؤلاء الخلفاء الإثنی عشر الأئمة الاثنی عشر الذین یعتقد فیهم الإثنا عشر من الروافض لجهلهم وقلة عقلهم»
تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 2، ص 33، باب المائدة: (12 - 14) ولقد أخذ الله..
ایشان ادعا میکند که شیعیان جاهل هستند و عقلشان ضعیف است. ما میخواهیم پنج سؤال مطرح کنیم، اما قبل از آن دوستان میان برنامهای پخش کنند تا بینندگان هم تنفسی داشته باشند.
مجری:
بسیار خوب، خیلی هم عالی است. حتماً همیشه شما بینندگان عزیز در جریان این واسطه و این رابطه بودید. بنابراین همچنان هم همراه باشید.
بالاخره کارشناسان وهابی که هیچ وقت نیامدند این دعوت را بپذیرند، حال با هر وساوس دنیوی هم که اعلام کردیم ظاهراً دنیای آن طرف پربارتر بوده و نخواستند وارد مناظره و جواب دادن شوند.
شما بینندگان عزیز بسیاری از مواقع تماس میگیرید و کارشناسان شبکههای وهابی را به چالش میکشید.
حتماً در ادامه برنامه همراه ما باشید و این سؤالات را از زبان حضرت استاد میشنویم و آموزش میبینیم که چگونه باید با این افراد مناظره و صحبت کرد. فاصلهای بگیریم، برمی گردیم و در خدمتتان خواهیم بود.
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». الحمدلله با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم و این برنامه را تقدیم میکنیم. در محضر حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم.
از ابتدای برنامه این فرصت برای همه شما بینندگان عزیز و ارجمند بوده تا از طریق همین راههای ارتباطی که زیرنویس میشود با شبکه تماس بگیرید. ان شاءالله ما صدای شما را داخل استودیو خواهیم شنید.
اگر سؤالی هست، دغدغهای هست، مطلبی هست که احساس میکنید بازگویی آن نیاز هست در خدمتتان خواهیم بود و این رسانه در اختیار شما قرار خواهد گرفت. تماس بگیرید، ان شاءالله در فرصت مقتضی عزیزان اتاق فرمان با شما تماس خواهند گرفت و صدای شما را به داخل استودیو متصل خواهند کرد.
حضرت استاد فرمودید روایتی مثل حدیث «خلفائی اثناعشر» غیر قابل انکار است. حال این افراد خلفای سه گانه را داخل در روایت کردند و گفتند آنها مصادیق «خلفائی اثناعشر» هستند. حال چه مفاسدی بر آن وارد است؟!
چرا «ابوبکر» و «عمر» جزء روایت «خلفائی اثناعشر» نیستند!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بنده بازهم مروری به بحث قبلی داشته باشم. «ابن عربی مالکی» متوفای 543 هجری مینویسد که ما خلفای اثناعشر را شمردیم و نام ابوبکر و عمر و عثمان و علی را پیدا کردیم. او ابتدا این سه نفر را آورده و ادعا میکند مراد پیغمبر اکرم از اینکه فرمودند خلفای من دوازده نفر هستند، این سه نفر است.
آقای «ابن جوزی» در کتاب «کشف المشکل» همین مباحث را مطرح میکند و مینویسند که مراد از خلفای پیغمبر اکرم ابوبکر و عمر و عثمان است. ایشان مینویسد که ما نمیتوانیم «مروان» را جزو خلفای پیغمبر اکرم محسوب کنیم و این مطالب را مطرح میکند.
آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباری» جلد سیزدهم همین بحث را مطرح میکند و مینویسد که مراد از خلفای پیغمبر اکرم خلفای اربعه و ایام خلافت امام حسن است.
آقای «نووی» در کتاب «شرح صحیح مسلم» وقتی میخواهد خلفای پیغمبر اکرم را معرفی کند، مینویسد: خلفای راشدون اربعه در داخل اینها هستند. «طبرانی» هم در کتاب «معجم الأوسط» مینویسد:
«یکون بعدی اثنا عشر خلیفة منهم أبو بکر الصدیق»
المعجم الأوسط، اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 8، ص 319، ح 8749
به گفته ایشان قدر متیقن ابوبکر جزو خلفای دوازده گانه است. حال ما کاری نداریم که «البانی» میگوید این روایت ضعیف است!
در کتاب «السنة» اثر «ابن ابی عاصم» هم آمده است که پیغمبر اکرم فرمود خلفای من دوازده نفر هستند. ایشان نام ابوبکر و عمر و عثمان را در میان خلفای پیغمبر اکرم آورده است حتی نام امیرالمؤمنین را هم نیاورده است!!
اینها نمونههایی بود که آقایان مطرح کردند. حالا ما میخواهیم پنج سؤال مطرح کنیم. بنده میخواهم پنج سؤال اساسی از «ابن کثیر»، «ابن حجر»، «ذهبی» و دیگران مطرح کنم که گفتهاند مراد از «خلفائی اثناعشر» قطعاً ابوبکر و عمر بن خطاب و عثمان است.
حال بعضی افراد نام امام حسن را آوردند، اما بعضی دیگر نام امام حسن را هم نیاوردند. این افراد ادعا میکنند پیغمبر اکرم که فرمود خلفای من دوازده نفر هستند، سه تن از آنها ابوبکر و عمر و عثمان است.
بنده در این زمینه پنج سؤال دارم. امیدوارم شبکههای وهابی به سؤالات ما جواب بدهند. بنده کاری با اهل سنت هم ندارم.
بنده از شبکههای وهابی که مدعی هستند و فضولی میکنند و می گویند علما و مراجع اگر فرزند پدرشان هستند به ما جواب بدهند، پنج سؤال میپرسم.
ما این حرف را به خودشان برمی گردانیم و از آنها میپرسیم اگر راست می گویید و مدعی هستند که فرزند پدرتان هستید و بر اعتقاداتتان پایبند هستید به این پنج سؤال ما جواب بدهید.
علمای اهل سنت معتقدند پیغمبر اکرم فرمودند: خلفای من دوازده نفر هستند و سه تن از آنها ابوبکر و عمر و عثمان هستند. نام امیرالمؤمنین را هم نیاوردهاند.
سؤال اول اینکه ما از این افراد میپرسیم آیا این روایت را خلیفه دوم شنیده بود که پیغمبر فرمودند خلفای من دوازده نفر هستند و مراد هم ابوبکر و عمر و عثمان بوده یا خیر؟! عزیزان دقت کنند در کتاب «صحیح بخاری» آمده است که به عمر بن خطاب گفتند:
«ألا تَسْتَخْلِفُ»
چرا خلیفه معین نمیکنی؟!
عمر بن خطاب گفت:
«إن أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ من هو خَیرٌ مِنِّی أبو بَکرٍ وَإِنْ أَتْرُک فَقَدْ تَرَک من هو خَیرٌ مِنِّی رسول اللَّهِ»
اگر من خلیفه معین کنم اقتدا کردم به ابوبکر که قبل از من خلیفه معین کرده است و اگر خلیفه معین نکنم اقتدا کردم به رسول الله کسی که بهتر از من است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 6، ص 2638، ح 6792
ایشان میگوید که رسول الله خلیفه معین نکرد، حال شما ادعا میکنید که اولین نفر از خلفای اثناعشر ابوبکر بوده است!!
ما از «ابن حجر»، «ابن کثیر»، «نووی» و دیگران میپرسیم که آیا عمر بن خطاب راست میگوید یا شما راست می گویید؟!
اتفاقاً در همان جا که پیغمبر اکرم فرمود: "خلفای من دوازده نفر است" و مردم سروصدا کردند، «جابر بن سمره» میگوید: عقب برگشتم و دیدم که عمر بن خطاب پشت سر من هست.
چطور آقای خلیفه دوم مراد پیغمبر اکرم را نفهمید؟! ایشان ادعا میکند که پیغمبر اکرم خلیفه معین نکرده است. حال شما ادعا میکنید که پیغمبر اکرم خلیفه معین کرده است و مراد هم این افراد بودند.
سؤال دوم این است که آیا انصار و امیرالمؤمنین و بنی هاشم سخن پیغمبر اکرم را شنیدند یا نشنیدند؟! اگر این افراد سخن پیغمبر اکرم را شنیدند، چرا با ابوبکر مخالفت کردند؟! در کتاب «صحیح بخاری» از قول خلیفه دوم نقل شده است:
«وَإِنَّهُ قد کان من خَبَرِنَا حین تَوَفَّی الله نَبِیهُ أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا»
اما بعد از وفات پیغمبر اکرم انصار با ما مخالفت کردند.
پیغمبر اکرم فرمود خلفای من دوازده نفر هستند و اولین آن ابوبکر است، اما انصار با آن همه مجاهدتها و با آن همه شهادتها و ایثارگریها با حرف پیغمبر اکرم مخالفت کردند!
«وَخَالَفَ عَنَّا عَلِی وَالزُّبَیرُ وَمَنْ مَعَهُمَا»
علی بن أبی طالب و زبیر و هرکسی بعد از آنها بود با ما مخالفت کردند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 6، ص 2505، ح 6442
در خلافت ابوبکر، علی بن أبی طالب و زبیر و کسانی که با آنها بودند همگی با ما مخالفت کردند. این بدان معناست که پیغمبر اکرم فرمودهاند خلفای من دوازده نفر هستند و اولین آنها ابوبکر است، اما امیرالمؤمنین و زبیر و تمام انصار مخالفت کردند!
یعنی این افراد متوجه فرمایش پیغمبر اکرم نشدند و تنها «ابن حجر» و «ابن عربی» و «ابن کثیر» و «نووی» و شبکههای وهابی متوجه شدند؟!
ما نمیخواهیم توهین و جسارت کنیم، بلکه سؤال طرح میکنیم. شما هم این همه سؤال طرح کردید. «ابن کثیر» آمد و گفت: شیعیان عقل ندارند. «ابن تیمیه» گفت: شیعیان احمق هستند. دیگری ادعا میکند که شیعیان عقل سخیف دارند.
ما نسبت به آنها چنین تعبیری به کار نمیبریم، بلکه می گوییم شما که عقل کل هستید به ما جواب بدهید.
سؤال سوم این است که در کتاب «تاریخ الإسلام» اثر «ذهبی» یکی از استوانههای علمی اهل سنت و شاگرد «ابن تیمیه» مطلبی آمده است. ایشان در جلد سوم صفحه 117 و 118 مینویسد که ابوبکر در آخر عمر گفت:
«ووددت أنی سألت رسول الله فی من هذا الأمر ولا ینازعه أهله»
ای کاش از پیغمبر اکرم سؤال میکردم که خلیفه بعد از شما چه کسی است تا مردم با او به نزاع برنخیزند!
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 3، ص 118، باب المتوفون فی هذه السنة
پیغمبر اکرم فرمودند خلفای من دوازده نفر هستند و اولین آنها هم ابوبکر است، اما ابوبکر میگوید: ای کاش از پیغمبر اکرم سؤال کرده بودم که خلیفه بعد از شما چه کسی است!!
ما با این تناقضات چکار کنیم؟! آقایان این روایت را آوردهاند. کتاب «الأحادیث المختاره» مینویسد که این روایت حسن است. آقای «سیوطی» مینویسد که روایت معتبر است.
سؤال چهارم این است که آقای «زبیر بن بکار» متوفای 256 که شخصیتی ضد شیعه دارد، در کتاب «الأخبار الموفقیات» مینویسد:
«لَمَّا بُویعَ أَبُو بَکرٍ وَاسْتَقَرَّ أَمْرُهُ، نَدِمَ قَوْمٌ کثِیرٌ مِنَ الأَنْصَارِ عَلَی بَیعَتِهِ، وَلامَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا»
وقتی با ابوبکر بیعت شد و حکومت او مستقر گردید، تعداد زیادی از انصار به خاطر بیعت با ابوبکر پشیمان شدند و همدیگر را مذمت کردند.
الأخبار الموفقیات للزبیر بن بکار، المؤلف: الزبیر بن بکار بن عبد الله القرشی الأسدی المکی (المتوفی: 256 هـ)، تحقیق: سامی مکی العانی، الناشر: عالم الکتب – بیروت، الطبعة: الثانیة، 1416 هـ-1996 م، ج 1، ص 222، ح 382
آیا انصار نشنیده بودند که مراد از «خلفائی اثناعشر» ابوبکر است؟! چرا بعد از بیعت اظهار ندامت کردند؟! چرا همدیگر را ملامت کردند؟! آیا انصار بهتر فهمیده بودند یا «ذهبی» و «ابن حجر» و «نووی» و «ابن عربی» و کارشناسان شبکههای وهابی؟!
پیغمبر اکرم فرمودند که خلفای من دوازده نفر هستند و اولین آنها هم ابوبکر است. انصار هم طبق دستور پیغمبر اکرم با آنها بیعت کردند و باید به این افتخار میکردند!!
آقای «دیاربکری» در کتاب «تاریخ الخمیس» هم مینویسد:
«رجالا من المهاجرین غضبوا فی بیعة أبی بکر»
مردانی از مهاجرین در رابطه با بیعت ابوبکر غضبناک شدند.
«منهم علی بن أبی طالب والزبیر بن العوّام فدخلا بیت فاطمة بنت رسول الله»
تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، المؤلف: حسین بن محمد بن الحسن الدِّیار بَکری (المتوفی: 966 هـ)، الناشر: دار صادر – بیروت، ج 2، ص 169، باب ذکر بیعة أبی بکر
یعنی امیرالمؤمنین و «زبیر» نفهمیدند که پیغمبر اکرم فرمودند مراد از خلفای اثناعشر ابوبکر و عمر هست؟! حال ما ناصبیها را کنار میگذاریم، اما شما علی بن أبی طالب را به عنوان خلیفه چهارم قبول دارید. آیا آنها متوجه نشدند؟!
سؤال پنجم سؤال اساسی است. پیغمبر اکرم فرمود: خلفای من دوازده نفر هستند. اولین خلیفه ابوبکر و دومین خلیفه عمر بن خطاب است.
آقای ابوبکر خلیفه دوم را برای خلافت انتخاب کرد. پیغمبر اکرم هم فرمودند که خلفای من دوازده نفر هستند و دومین نفر عمر بن خطاب است. چرا مردم با عمر مخالفت کردند؟!
دوستان عزیز «ابن ابی شیبه» استاد «بخاری» در کتاب «المصنف» جلد هفتم صفحه 434 مینویسد:
«أن أبا بکر حین حضره الموت أرسل إلی عمر یستخلفه»
زمانی که مرگ ابوبکر فرارسید، افرادی را فرستاد تا عمر بن خطاب را خلیفه خود قرار دهد.
«فقال الناس تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ»
توده مردم اعتراض کردند و گفتند: فردی بداخلاق و تندخو را بر ما خلیفه قرار دادی که اگر خلافت را به دست بگیرد بدتر هم خواهد شد.
در آن زمان همه صحابی بودند، زیرا دو سال و چند ماه بیشتر از رحلت پیغمبر اکرم نگذشته بود.
این افراد همگی در مکه حضور داشتند، در حجة الوداع حضور داشتند، در منا و عرفات حضور داشتند و سخن پیغمبر اکرم را هم شنیدند که فرمود: خلفای من دوازده نفر هستند. اولین نفر ابوبکر و دومین نفر عمر بن خطاب است. چرا مردم اعتراض کردند؟!
این در حقیقت اعتراض به پیغمبر اکرم است. حضرت فرمود: خلفای من دوازده نفر هستند که یکی از آنها عمر بن خطاب است، اما عمر فردی بداخلاق و تند است. مردم به ابوبکر گفتند:
«فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر»
جواب خدا را چه خواهی داد وقتی به ملاقاتش بروی از اینکه عمر را بر ما خلیفه قرار دادی؟!
ابوبکر باید میگفت که پیغمبر اکرم فرموده است یکی از خلفای اثناعشر عمر بن خطاب است؛ ولی:
«قال أبو بکر أبربی تخوفوننی»
ابوبکر گفت: دارید مرا از خدا میترسانید؟!
«أقول اللهم استخلفت علیهم خیر خلقک»
من به خداوند خواهم گفت که بهترین خلقت را خلیفه قرار دادم.
ابوبکر نگفت که پیغمبر اکرم فرمود خلفای من دوازده نفر هستند و یکی از آنها عمر بن خطاب است؟! چرا ابوبکر به حدیث «خلفائی اثناعشر» استناد نکرد؟!
«ثم أرسل إلی عمر فقال إنی موصیک بوصیة»
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 434، ح 37056
در کتاب «تاریخ مدینه منوره» که بهترین تاریخ است و از «تاریخ ابن کثیر» و «تاریخ طبری» هم معتبرتر است، مطلبی در این زمینه آمده است.
در شبکههای وهابی وقتی روایتی از کتاب «تاریخ طبری» نقل میکنند، آنها می گویند که «طبری» برای ما قابل قبول نیست. مطلب را از کتاب «تاریخ مدینه منوره» اثر «ابن شبه نمیری» بیاورید!
در کتاب «تاریخ مدینه منوره» اثر «ابن شبه نمیری» جلد دوم صفحه 671 مطلبی آمده که چنین است:
«لَمَّا حَضَرَتْ أَبَا بَکرٍ الْوَفَاةُ بَعَثَ إِلَی عُمَرَ یسْتَخْلِفُهُ فَقَالَ النَّاسُ: اسْتَخْلَفَ عَلَینَا فَظًّا غَلِیظًا، لَوْ قَدْ مَلَکنَا کانَ أَفَظَّ وَأَغْلَظَ، فَمَاذَا تَقُولُ لِرَبِّک إِذَا لَقِیتَهُ وَقَدِ اسْتَخْلَفْتَ عَلَینَا عُمَرَ؟ فَقَالَ أَبُو بَکرٍ: " أَتُخَوِّفُونِی بِرَبِّی؟ أقُولُ: یا رَبِّ، أَمَّرْتُ عَلَیهِمْ خَیرَ أَهْلِک»
تاریخ المدینة لابن شبة، المؤلف: عمر بن شبة (واسمه زید) بن عبیدة بن ریطة النمیری البصری، أبو زید (المتوفی: 262 هـ)، حققه: فهیم محمد شلتوت، طبع علی نفقة: السید حبیب محمود أحمد – جدة، عام النشر: 1399 هـ، ج 2، ص 671، باب ذِکرُ هِجْرَةِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَإِخَائِهِ رَحِمَهُ اللَّهُ
این همان روایتی است که از کتاب «مصنف ابن ابی شیبه» آوردیم. از طرف دیگر در کتاب «طبقات الکبری» اثر «ابن سعد» متوفای 230 جلد سوم صفحه 274 آمده است که عایشه میگوید:
«لما حضرت أبا بکر الوفاة استخلف عمر»
زمانی که مرگ ابوبکر فرارسید، عمر بن خطاب را خلیفه خود قرار داد.
«فدخل علیه علی وطلحة فقالا من استخلفت»
علی بن أبی طالب و طلحه بر ابوبکر وارد شدند و گفتند: چه کسی را به عنوان خلیفه انتخاب کردی؟!
«قال عمر»
او گفت: عمر بن خطاب را خلیفه قرار دادم.
«قالا فماذا أنت قائل لربک»
گفتند: جواب خدا را چه خواهی داد؟
«قال أبالله تفرقانی لأنا أعلم بالله وبعمر منکما»
ابوبکر گفت: مرا از خدا میترسانید؟! من خداوند را بهتر از شما و عمر بن خطاب را هم بهتر از شما میشناسم.
«أقول استخلفت علیهم خیر أهلک»
من به خداوند خواهم گفت که بهترین خلقت را خلیفه قرار دادم.
الطبقات الکبری، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر - بیروت -، ج 3، ص 274، باب 1 ذکر استخلاف عمر رحمه الله
ابوبکر به علی بن أبی طالب و «طلحه» نگفت: مگر شما نبودید که پیغمبر اکرم در منا گفت خلفای من دوازده نفر هستند و یکی از آنها ابوبکر و دیگری عمر بن خطاب است؟!
ابوبکر به حدیث «خلفائی اثناعشر» استناد نکرد، بلکه گفت: به نظر من عمر بن خطاب بهترین خلق است!!
آقای «لالکائی» در کتاب «اعتقاد أهل السنة و الجماعة» که کتاب درسی اهل سنت است، مینویسد:
«فدخل علیه طلحة بن عبید الله فقال أنا رسول من ورائی إلیک یقولون قد علمت غلظة عمر علینا فی حیاتک فکیف بعد وفاتک إذا أفضت إلیه أمورنا والله سائلک عنه فانظر ما أنت قائل له فقال أجلسونی أبالله تخوفونی قد خاب امرء وظن من أمرکم وهما إذا سألنی الله قلت استخلفت علی أهلیک خیرهم لهم فأابلغهم هذا عنی»
شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة من الکتاب والسنة وإجماع الصحابة، اسم المؤلف: هبة الله بن الحسن بن منصور اللالکائی أبو القاسم، دار النشر: دار طیبة - الریاض - 1402، تحقیق: د. أحمد سعد حمدان، ج 7، ص 1324، ح 2522
در این روایت هم نقل شده است که «طلحه» وارد بر ابوبکر شد و به انتخاب عمر بن خطاب اعتراض کرد، اما او همان جواب را به «طلحه» داد!
جالب این است که «ابن تیمیه» استاد «ابن کثیر دمشقی» در کتاب «منهاج السنة» جلد ششم صفحه 155 مینویسد:
«وقد تکلموا مع الصدیق فی ولایة عمر وقالوا ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا»
صحابه به ابوبکر صدیق در خلافت عمر بن خطاب اعتراض کردند و گفتند: جواب خدا را چه خواهی داد از اینکه یک انسان بداخلاق و تندخو را بر ما مسلط کردهای؟
بینندگان عزیز و کارشناسان شبکههای وهابی گوشهایتان را باز کنید! این روایت از «طبری» نیست که شما آن را زیر سؤال ببرید، بلکه «ابن تیمیه» این روایت را به عنوان یک مسئله قطعی نقل میکند.
«فقال أبالله تخوفونی أقول ولیت علیهم خیر أهلک»
ابوبکر گفت: مرا از خدا میترسانید؟ من به خدا خواهم گفت که بهترین افراد را به عنوان خلیفه معین کردم.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 6، ص 155، فصل قال الرافضی وجعل الأمر شوری بعده
ایشان نگفت پیغمبر اکرم فرموده خلفای من دوازده نفر هستند که یکی از آنها هم عمر بن خطاب بوده است! بازهم در کتاب «منهاج السنة» جلد هفتم صفحه 461 آمده است:
«و لهذا لما استخلفه أبو بکر کره خلافته طائفة»
وقتی ابوبکر، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه معین کرد طائفه ای از این کار ناراحت بودند.
«حتی قال طلحة ماذا تقول لربک إذا ولیت علینا فظا غلیظا»
تا اینکه طلحه نزد ابوبکر آمد و گفت: جواب خدا را چه خواهی داد از اینکه شخصی تندخو و بداخلاق بر ما خلیفه قرار دادهای؟
«فقال أبالله تخوفنی أقول و لیت علیهم خیر اهلک»
ابوبکر گفت: مرا از خدا میترسانید؟ من به خدا خواهم گفت که بهترین افراد را به عنوان خلیفه معین کردم.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 461، فصل و هنا طرق یمکن سلوکها
این هم عبارت «ابن تیمیه حرانی» است. ما این روایات را چکار کنیم؟! آقای «ابن کثیر دمشقی» شما که افاضه فرمودید و گفتید: شیعه عقول سخیفه و خیالات ضعیفه دارند و جاهل هستند و عقلشان کم است، به ما جواب بدهید!
طرفداران «ابن کثیر» و شبکههای وهابی! اگر شما عقلتان زیاد است، به این پنج سؤال ما جواب بدهید. اگر به ما جواب دادید، ما هم از دور دست شما را میبوسیم.
اگر جوابی ندارید، همانند «ابن بطال» و دیگران بگویید که الاغ ما از کرگی دم نداشت و نفهمیدیم مراد پیغمبر اکرم چیست.
همانطور که زمان رحلت رسول گرامی اسلام «لیهجر» گفتید، نستجیر بالله در منا هم بگویید پیغمبر اکرم هذیان میگفت. غیر از این چیز دیگری نمیتوانید بگویید.
پیغمبر اکرم که نیامدند معمای غیر قابل حل مطرح کنند، بلکه عبارتی فرمودند. شما یا باید نستجیر بالله بگویید پیغمبر اکرم هذیان گفته است که فرموده خلفای من دوازده نفر هستند یا واقعاً خلفا را معین کرده است و در روایات دیگر هم مصداق معین فرمودند.
مجری:
بسیار زیبا فرمودید. این صرفاً دو خلیفه اول بودند که حضرتعالی به آنها استناد کردید و این همه شبهات سلسله وار بر آنها وارد میشود. حال اگر بخواهیم به سراغ بعدیها برویم که معلوم نیست چه خواهد شد!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بنده در این زمینه بیش از صد سؤال دارم که باید به ما جواب بدهند. بنده عرض کردم که ما معتقدیم هرگونه اهانت، توهین و جسارت به مقدسات اهل سنت حرام و خلاف شرع و فتنه است و در آن هیچ شک و شبههای نیست.
کسانی که در شبکهها و سخنرانیها و مداحیها به مقدسات اهل سنت جسارت میکنند، خطرشان برای جامعه اسلامی از داعش بدتر است بلکه زمینه ساز داعش هم همین افراد هستند.
وقتی که «عبدالمالک ریگی» را دستگیر کرده بودند، از او سؤال کردند: شما چکار میکنید که یک جوان حاضر میشود کمربند انتحاری ببندد و هم خود و هم تعدادی از شیعیان را تکه تکه کند؟! شما چند سال این افراد را شستشوی مغزی میدهید؟!
«ریگی» گفت: ما کار زیادی نمیکنیم. ما کلیپ چند تن از مداحان و سخنرانان شیعه که به ابوبکر و عمر و عایشه توهین کردند را به افراد نشان میدهیم. وقتی شخص این کلیپ را میبیند مثل بشکهای از باروت میشود و به هرآنچه می گوییم عمل میکند.
بنابراین من دست عزیزان شیعه که از بنده حرف شنوی دارند را از دور میبوسم و بر پیشانیشان بوسه میزنم و خواهش میکنم که اگر میخواهید معارف اهلبیت را بیان کنید، با توهین و فحش بیان نکنید.
بیایید مرد و مردانه مطالعه کنید و برمبنای مطالعه و مصادر بگویید که ما چنین سؤال و اشکال علمی و عقیدتی داریم.
اتفاقاً بنده از بعضی افرادی که به شیعه اشکالات علمی میکنند خیلی خوشم میآید. ملاحظه کنید آقای «قفاری» کتابی سه جلدی تحت عنوان «اصول مذهب الشیعة الإثنی عشری» نوشت به طوری که در تاریخ چنین کتابی علیه شیعه نوشته نشده است.
ما نزدیک به هشت سال شبانه روز وقت گذاشتیم و به این کتاب جواب دادیم. وقتی جواب ما به دست ایشان رسید، خود در یکی از مصاحبهها از نوشتن کتاب خود اظهار ندامت کرده بود.
حضرت آیت الله سبحانی این قضیه را برایم نقل کردند و گفتند: ایشان در مقالهای اظهار پشیمانی کرده که چرا چنین کتابی نوشتم.
آقای «پروفسور غامدی» مطالبی را نوشتند و منتشر کردند. وقتی ما جواب ایشان را نوشتیم و به دستشان رسید، دق کرد و از دنیا رفت!
ما خدای ناکرده نمیخواستیم ایشان از دنیا برود. ایشان بسیار انسان خوش برخوردی هم بودند، به طوری که ما هرگاه به مکه میرفتیم ما را به منزشان دعوت میکرد و بسیار محترمانه از ما پذیرایی میکرد.
ایشان در برخوردها با من که چند سال با ایشان بودم و نزدیک به بیست و پنج مناظره و حدود پنجاه مکاتبه داشتیم، هیچگونه بی احترامی نداشتند.
حرفهایی که ایشان میزدند و نامههایی که برای من مینوشتند، به قول خودشان مستدل و مستند بوده است. ما هم در مقابل مستدل و مستند جواب میدادیم.
این روش در طول تاریخ بوده است. شخصی اشکال میکند و شخص دیگری جواب میدهد. شخصی سؤال طرح میکند و دیگری پاسخ میدهد.
به قول «شهید مطهری» سؤال و جواب و اشکال و پاسخ سروکارش با عقل و منطق و خرد هست، اما فحش و ناسزا و توهین سروکارش با اراذل و اوباش خیابانها و بیابانهاست.
بنابراین من از عزیزانی که در فضای مجازی کار میکنند تقاضا میکنم از بی احترامی پرهیز کنند. به قول آقایان ما قهرمان فضای مجازی هستیم. هرچه آنها می گویند و رسانههایشان مطرح میکنند همه را پیاده میکنند و بنده میبینم.
بنده گاهی اوقات چندین ساعت وقت میگذارم و در فضای مجازی میبینم دوستانمان چکار میکنند. والله العلی الأعلی وقتی میبینم در یکی از گروهها و کانالها عزیزان شیعه شروع به اهانت و فحش دادن میکنند، قلبم به درد میآید.
آقا ده دلیل بسیار خوب و زیبا آورده است، اما در آخر چند فحش هم نثار کرده است. دلیل این کارتان چیست؟! امام صادق خطاب به این افراد میفرماید:
«فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یعْرِضُ بِنَا»
امام صادق فرمود: چه مرضی دارد؟ لعنت خدا بر او باد! با این کارش زبان دشمنان را علیه ما باز میکند.
إعتقادات الإمامیة (للصدوق(، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 107، باب الاعتقاد فی التقیة
شما ادله زیبایی آوردید. کار خودتان را با توهین و ناسزا خراب نکنید. چرا این کار را میکنید؟! شما به عایشه فحش میدهید و آنها هم بدترین فحش و توهین را به حضرت صدیقه طاهره بیان میکنند.
لعنت خدا و ملائکه بر شما که توهین میکنید و لعنت جن و انس بر کسانی که به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جسارت میکنند. ما در خدمت حضرتعالی هستیم.
مجری:
طیب الله. خیلی ممنون متشکرم. ما این وعده را به بینندگان عزیز بدهیم که تا الآن آن چیزی که راجع به بحث حدیث «خلفائی اثناعشر» میخواندیم، از کتب اهل سنت بود و هرآنچه آنها ادعا میکردند و هنوز وارد کتب شیعه نشده بودیم.
بسیار پیش آمده که عزیزانی تماس میگیرند و قطعاً ما فی الضمیر بسیاری از بینندگان هم همین هست که ما از کتب شیعه هم ادله را نقل کنیم.
ان شاءالله همراه ما باشید. اگر این جلسه فرصت نشد حتماً جلسه آینده مطرح خواهیم کرد و این سؤال را از حضرت استاد خواهیم پرسید و از ایشان خواهیم خواست تا اسناد و مستندات این روایت در کتب شیعه را هم برایمان ذکر بفرمایند.
تماسهای بینندگان برنامه:
در این فرصت باقیمانده به سراغ تماسهای شما بینندگان عزیز و ارجمند برویم. آقای بهادری پشت خط هستند. آقای بهادری در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی دو سید بزرگوار.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله.
بیننده:
حضرت آقا پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برنامه ریزی شده بود از سوی کسانی که درصدد اضمحلال و نابودی اسلام بودند. قطعی بود که پیغمبر اکرم علی الابد عمر نمیکنند. دیدند زدن اسلام با حضور پیغمبر اکرم امکان پذیر نیست.
حال ما یهودیان صبر کنیم ریشه اسلام را وقتی بزنیم که دیگر پیامبر اسلام نباشد. جایگزین چه کسی باید باشد؟!
آمدند با وجود هشدار چهل و دو آیه از قرآن کریم که خطاب به رسول خدا فرموده است: اصحاب شما ناخالص هستند. خطر برای اسلام از همین زاویه است.
با توجه به اینکه وهابیون می گویند همه صحابه عادل هستند، اما در خداوند متعال در چهل و دو آیه همین صحابه را زیر سؤال برده است.
خداوند متعال در قرآن کریم هیچ پیامبری را به اندازه حضرت موسی نیاورده است و هیچ قومی از اقوام انبیاء گذشته به اندازه قوم حضرت موسی را خداوند زیر سؤال نبرده است.
با وجود اینکه اسم حضرت موسی صد و سی و شش بار در قرآن کریم آمده است و شاید دویست و هشتاد و دو بار قضیه بنی اسرائیل در قرآن کریم مطرح شده است.
چرا قرآن کریم روی اصحاب حضرت موسی زوم کرده است؟! به این جهت که میخواهند بفرمایند: ای پیامبر اسلام! صحابه شما هم شبیه صحابه موسی خواهند بود. به عنوان مثال قرآن کریم در سوره مبارکه بقره آیه 108 میفرماید:
(أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکمْ کما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یتَبَدَّلِ الْکفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیل)
آیا میخواهید از پیامبر خود همان تقاضاهای (نامعقول) بکنید، که پیش از این از موسی کردند (و با این بهانهجوییها سر از ایمان باز زنید) کسی که کفر را با ایمان مبادله کند (و آن را بجای ایمان بپذیرد) از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است.
سوره بقره (2): آیه 108
سی و شش آیه این مطلب را آورده است. بنده میخواهم بپرسم که آیا طبق چهل و دو آیه در قرآن کریم که اصحاب را کوبیده است، سه آیه هم اصحاب پیغمبر اکرم را به اصحاب حضرت موسی تشبیه کرده است.
قرآن کریم در سوره مبارکه مائده آیه 25 میفرماید که حضرت موسی فرمود: خدایا صحابه من همه رفتند و تحت اشراف من نیستند. من ماندهام و برادرم هارون!
اگر قرآن کریم صحابه حضرت موسی را به صحابه حضرت محمد تشبیه کرده است برای رسول اکرم هم صحابه به درد بخور چند نفر بیشتر باقی نماندند، زیرا همه آنها بعداً مرتد شدند. تنها امیرالمؤمنین و چند تن صحابه به درد بخور باقی نماندند.
آقایان وهابی به ما بگویند که آیا میتوانند بگویند تمام صحابه عادل بودند؟! این برخلاف آیات قرآن کریم است. پیغمبر اکرم فرموده است: با اقلیت باشید، نه با اکثریت. آقایان وهابی هم می گویند:
«وَتَزِیدُ هذه الأُمَّةُ فِرْقَةً وَاحِدَةً کلُّهَا فی النَّارِ إَلاَ السَّوَادَ الأَعْظَمَ»
امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. همگی در آتش جهنم هستند، مگر کسانی که سیاهی لشکر هستند.
کتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 554، ح 37892
پیغمبر اکرم فرمود: یک هفتاد و سوم امت در مسیر حق میمانند. رسول اکرم یک موجودی از هفتاد و سه موجودی از امت را در مسیر حق قرار داده است، نه اکثریت را! بنابراین تکذیب سواد اعظم آقایان چه میشود؟!
بنابراین یکی از پایه گذاران توهین به پیامبر اسلام را به ما معرفی کنند. این صحابه چه کسانی بودند که پیغمبر اکرم را اذیت میکردند؟! والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
أحسنتم، طیب الله، ماشاءالله. خیلی تشکر میکنیم آقای بهادری عزیز که مثل همیشه خیلی محکم سؤالات خودتان را متوجه وهابیت کردید. حضرت استاد اگر نکتهای هست بفرمایید.
تشبیه عجیب امت رسول اکرم به قوم حضرت موسی!!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بنده در تأیید فرمایشات ایشان در تشبیه امت رسول اکرم به قوم حضرت موسی عبارتی از «ابن تیمیه» میآورم.
در کتاب «مجموع الفتاوی» جلد بیست و هفتم صفحه 137 آمده است که مشرکین درختی داشتند و اسلحههایشان را در آنجا آویزان میکردند و آن را «ذات انواط» میگفتند و آن را میپرستیدند.
«فقال بعض الناس یارسول الله إجعل لنا ذات أنواط کما لهم ذات أنواط»
بعضی از صحابه گفتند: یا رسول الله! همانطور که مشرکین بت دارند و چنین کاری میکنند، برای ما هم چنین کاری انجام بدهید.
«فقال الله أکبر قلتم کما قال قوم موسی لموسی»
پیغمبر اکرم فرمود: الله اکبر! حرفی زدید که قوم حضرت موسی به موسی گفتند.
«(اجعل لنا إلها کما لهم آلهة)»
برای ما بتی درست کن، همانطور که فرعونیان بت دارند.
«أنها السنن لترکبن سنن من کان قبلکم شبرا بشبر»
شما امت من تمام سنتهای امتهای گذشته را انجام خواهید داد قدم به قدم.
«حتی لو أن أحدهم دخل جحر ضب لدخلتم وحتی لو أن أحدهم جامع أمرأته فی الطریق لفعلتموه»
کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 27، ص 137، فصل وأما الأشجار والأحجار والعیون ونحوها مما ینذر لها بعض العامة
عبارت آخر به قدری وقیح است که نمیتوانم آن را ترجمه کنم! این مطالب در کتاب «ابن تیمیه» است و نمیدانیم قضیه چیست.
«محمد بن عبدالوهاب» هم همین تعبیر را در کتاب «الرسائل الشخصیة» صفحه 177 دارد.
همچنین در کتاب «الدرر السنیة» جلد نهم صفحه 407 همین مطالب آمده است و مینویسد: اصحاب پیغمبر اکرم از حضرت چیزی خواستند که قوم حضرت موسی خواسته بودند. در کتاب «کشف الشبهات» اثر «محمد بن عبدالوهاب» صفحه 40 آمده است:
«وقول أناس من الصحابة (اجعل لنا ذات أنواط)»
تعدادی از صحابه گفتند: برای ما بتهایی شبیه این بتها درست کن تا آنها را بپرستیم.
«فحلف النبی أن هذا نظیر قول بنی إسرائیل اجعل لنا إلهاً»
پیغمبر اکرم قسم خوردند که این درخواست شما همانند درخواست قوم بنی اسرائیل هست که از حضرت موسی خواستند برای آنها بت درست کند.
کشف الشبهات، اسم المؤلف: محمد بن عبد الوهاب، دار النشر: مطابع الریاض - الریاض، الطبعة: الأولی، تحقیق: ناصر بن عبد الله الطریم، سعود بن محمد البشر، عبد الکریم اللاحم، ج 1، ص 174، باب بسم الله الرحمن الرحیم
بنده به نظرم میرسد قدری تأمل و تدبر و فکر و درنگ نیاز هست تا ببینیم که این قضیه از چه قرار است. آیا این قضایا ما را بیدار میکند تا به دنبال حقیقت برویم یا میخواهیم راه پدرانمان را برویم؟! من در خدمت شما هستم.
مجری:
سلامت باشید، بسیار زیبا فرمودید. ان شاءالله وقتی قرآن که در خانه همه ما هست را تلاوت میکنیم، به آیات بنی اسرائیل با تدبر و تأمل نگاه کنیم و قدری بیشتر در آنها تفکر کنیم و ببینیم چه اتفاقاتی افتاده و الآن چه اتفاقاتی در حال وقوع است.
بسیار لطف فرمودید. تشکر میکنم از حضرتعالی، بسیار از محضرتان استفاده کردیم و بهره بردیم.
همچنین تشکر میکنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه «حبل المتین» امشب هم همراه ما بودید. ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید. تا دیدار آینده خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته