11/02/1401
موضوع: حدیث «خلفائی اثناعشر» و چالش جدی بنام: «کلهم من قُرَیشٍ»!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
توصیف کیفیت حکومت جهانی حضرت مهدی در لسان پیامبر (صلی الله علیه و آله)
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
حدیث «خلفائی اثناعشر» و چالش جدی بنام: «کلهم من قُرَیشٍ»!
یادی از مرحوم «میر حامد حسین» و عظمت کتاب «عبقات»
توبیخ و مذمت قریش، در بیان امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (سلام الله علیهما)
مخالفت مردم با ائمه اثناعشر، منافاتی با امامت الهی آن بزرگواران ندارد!
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم السلام علی حبل الله المتین و صراطه المستقیم
عرض سلام و احترام خدمت شما خوبان، بینندگان جان، عاشقان و دوستداران و موالیان امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (علیه السلام) در سرتاسر جهان.
پیشاپیش عید سعید فطر را به محضر تمام شما بینندگان و تمام مسلمانان در سرتاسر جهان تبریک عرض میکنم. ان شاءالله اعمال و عبادات شما در این ماه عزیز مورد قبول درگاه احدیت واقع شده باشد.
همچون هر یکشنبه شب در خدمت شما هستیم با برنامه «حبل المتین» از شهر مقدس قم، جوار کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
همچون هر برنامه استفاده میکنیم از محضر استاد گرامی و بزرگوار آیت الله حسینی قزوینی. حاج آقا سلام علیکم، خیلی خوش آمدید؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکده السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند یا تکرار برنامه را میبینند، خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم.
پیشاپیش فرارسیدن عید سعید فطر را به همه بزرگواران تبریک عرض میکنم. خدا را به آبروی صاحب این ماه حضرت بقیة الله الأعظم سوگند میدهم خداوند روزه روزه داران و نماز نمازگزاران را قبول کند و دعای دعا کنندگان را به اجابت برساند و بهترینهای دنیا و آخرت را برای شما و ما مقدر بگرداند.
توصیف کیفیت حکومت جهانی حضرت مهدی در لسان پیامبر (صلی الله علیه و آله)
ما برای اینکه جلسه خود را با نام حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) متبرک کنیم، روایتی از حضرت میخوانیم.
«مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» روایتی را آورده است که این روایت مفصل مشهور به «حدیث لوح» است. این روایت در هفت سند نقل شده و در حد مستفیض هست. بزرگان ما هم بر صحت روایت لوح تصریح کردهاند.
روایت از امام صادق (علیه السلام) نقل میشود که حضرت صدیقه طاهره وارد بر محضر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شد و حضرت فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و قضایایی را خبر داد، سپس از اوصیاء و ائمه بعد از من خبر داد.
پیغمبر اکرم میفرماید که جبرئیل اعلام کرد که بعد از من وصی من علی بن أبی طالب است و بعد از او امام حسن و امام حسین تا امام حسن عسکری است. حضرت در ادامه فرمودند:
«وَ أُکمِلُ ذَلِک بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ »
و این رشته را به وسیله پسر او حضرت مهدی که رحمت جهانیان است کامل کنم.
بعضی از شبکههای وهابی که ادعا میکند حضرت مهدی چقدر آدم میکشد و چنین و چنان میکند به این روایت توجه کنند.
«عَلَیهِ کمَالُ مُوسَی وَ بَهَاءُ عِیسَی وَ صَبْرُ أَیوبَ»
او کمال موسی و رونق عیسی و صبر ایوب دارد.
تا جایی که حضرت میفرماید:
«بِهِمْ أَدْفَعُ کلَّ فِتْنَةٍ عَمْیاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَکشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ»
به وسیله آنها هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آنها شبهات و مصیبات و زنجیرها را بردارم.
«أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»
درودها و رحمت پروردگارشان بر آنها باد و آنها هدایت شده هستند.
«وَ أُولئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ:" قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَالِمٍ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِی دَهْرِک إِلَّا هَذَا الْحَدِیثَ لَکفَاک فَصُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ. »
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 528، ح 3
امیدواریم که ان شاءالله در آینده بسیار بسیار نزدیک شاهد ظهور آن بزرگوار باشیم و صدای «أنا المهدی» در سراسر جهان طنین افکن شود. مهمتر از همه این است که بعد از آمدن حضرت، در صف مقابل نباشیم و از این مسئله، به خدا پناه میبریم.
از خداوند میخواهیم به احترام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ما را در کنار حضرت ولی عصر و در جوار حضرت بقیة الله الأعظم و جزء شهدای حضرت ولی عصر قرار بدهد.
مجری:
ان شاءالله رب العالمین. جناب استاد خیلی ممنونم. اگر اجازه بفرمایید یک میان برنامه ببینیم و ان شاءالله بازهم خدمتتان خواهیم رسید.
السلام علیک یا أمیرالمؤمنین
عرض خیر مقدم مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند. همانطور که مستحضر هستید برنامه «حبل المتین» شبهای یکشنبه اختصاص دارد به درسهایی از امامت و ولایت.
جناب استاد اگر صلاح می دانید ابتدا خلاصهای از جلسات گذشته را بفرمایید تا ان شاءالله وارد سؤالات جدید هم بشویم.
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
ما در گذشته چند روایتی که در حقیقت مقدمه و درآمدی بر بحث امامت از دیدگاه قرآن و سنت بود را بیان کردیم. حدیث حرمت اقتدا و تقلید در مسائل اعتقادی را مطرح کردیم.
در ادامه، حدیث افتراق امت به هفتاد و سه فرقه را مطرح کردیم که رسول اکرم فرمودند هفتاد و دو فرقه اهل هلاکت هستند و تنها یک فرقه اهل نجاتند.
حدیث «من مات بلا امام» را مطرح کردیم و بیان کردیم که رسول گرامی اسلام فرمودند هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
چهارمین موضوعی که شروع کردیم، بحث «خلفائی اثناعشر» بود. رسول اکرم در منا در جمع صحابه که آمارشان بنا به نقل «ابن جوزی» و دیگران، صد و بیست هزار نفر بود یا به نقل «دهلوی» صد و بیست و چهار هزار نفر جمعیت بود خطبهای خواندند و فرمودند:
«لَنْ یزَالَ هذا الأَمْرُ عَزِیزاً مَنِیعاً ظَاهِراً علی من نَاوَأَهُ حتی یمْلِک اثْنَا عَشَرَ»
امر دین من عزت دارد و گرامی است و دوازده خلیفه من همواره در برابر مخالفین درخشان هستند.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 96، ح 20944
عدهای از صحابه به دنبال این بودند که بعد از رحلت پیغمبر اکرم خلافت را قبضه کنند. همچنین بعضی دیگر دوست نداشتند که امیرالمؤمنین و فرزندان آن بزرگوار به عنوان خلیفه دوازده گانه معرفی شوند. لذا این افراد سروصدا کردند، داد و بی داد کردند، تکبیر گفتند، بلند شدند، نشستند و نگذاشتند صدای رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم برسد.
راوی نقل میکند که از پدرم سؤال کردم رسول اکرم چه فرمود که مردم سروصدا کردند و من نشنیدم؟! پدرم گفت که پیغمبر اکرم فرمود:
«کلهم من قُرَیشٍ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج 6، ص 2640، ح 6796
این در حقیقت خلاصه مباحثی بود که ما در گذشته آغاز کردیم. این روایت هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت آمده است. صحاح اهل سنت مفصل این قضیه را آوردهاند.
در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 1821 شماره 5 تا 10 و همچنین حدیث 1453 مفصل این قضیه را نقل کردهاند. همچنین بزرگان اهل سنت در دیگر صحاح و سنن و مسانید این روایت را نقل کردهاند.
صرفنظر از توجیهاتی که بعضی از علمای اهل سنت دارند، غیر از مذهب شیعه اثناعشری و دوازده امامی این روایت با هیچکدام از مذاهب اسلامی اعم از مذاهب شیعه نظیر زیدیه و اسماعیلیه و چه مذاهب اهل سنت قابل تطبیق نیست.
مجری:
بله، حضرتعالی این مطالب را بررسی فرمودید. منتها فکر کنم وجه اختلاف همان عبارت «کلهم من قُرَیشٍ» است که در منابع اهل سنت است. حال میخواهم ببینم ارزیابی حضرتعالی پیرامون این جملهای که اضافه شده یا وارد شده چیست.
حدیث «خلفائی اثناعشر» و چالش جدی بنام: «کلهم من قُرَیشٍ»!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در اینجا ما اصلاً کاری با روایات نداریم. اگر کوچکترین شمه تاریخی داشته باشیم و تاریخ صدر اسلام را ملاحظه کنیم، میبینیم که قریش از اولین روزی که رسول اکرم اعلان رسالت کردند با حضرت مبارزه کردند.
در کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» جلد اول صفحه 585 نقل شده است که وقتی رسول گرامی اسلام نبوت خود را اعلام کردند، دست بر شانه امیرالمؤمنین گذاشتند و فرمودند:
«إن هذا أخی ووصیتی وخلیفتی فیکم فاسمعوا له وأطیعوا»
براستی که او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. از او شنوایی داشته و یاریاش کنید.
کامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 1، ص 586، باب ذکر أمر الله تعالی نبیه بإظهار دعوته
در همان جلسه قریش شروع به استهزاء کردند، به طوری که «طبری» در کتاب «تاریخ» خود مینویسد:
«فقام القوم یضحکون ویقولون لأبی طالب قد أمرک أن تسمع لابنک وتطیع»
آن گروه برخاستند و در حالی که میخندیدند، به ابوطالب گفتند: تو را مأمور کرد تا از پسرت شنوایی داشته و از او اطاعت کنی!
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه
آن زمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شانزده سال داشتند. حضرت سیزده ساله بودند که رسول گرامی اسلام به نبوت مبعوث شدند، سه سال هم حضرت تبلیغ سرّی داشتند و سال سوم آیه:
(وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِین)
خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.
سوره شعراء (26): آیه 214
نازل شد. از همان زمان قریش بنای مخالفت را با رسول اکرم گذاشتند. آنها یاران حضرت را شکنجه میکردند و پیغمبر اکرم را اذیت میکردند تا اینکه حضرت مجبور شدند شبانه به مدینه منوره هجرت کنند.
پیغمبر اکرم سیزده سال در مکه در فشار قریش بودند. حال اگر بگوییم سه سالی که نبوت حضرت مخفیانه بود و قریش علناً اذیت و آزار نمیرساندند، ده سال اذیت و آزار قریش قطعی بود.
همچنین یازده سالی که نبی گرامی اسلام در مدینه بودند، عمده مشکلات حضرت تا سال هشتم از ناحیه قریش بود.
جنگ بدر توسط قریش صورت گرفت، جنگ احد توسط قریش صورت گرفت، جنگ احزاب توسط قریش صورت گرفت. همچنین در دیگر جنگها هم اگر قریش به ظاهر در صحنه نیستند، در پشت صحنه بودند.
آیا اصلاً معقول هست قریش که بیست و سه سال با اسلام جنگیدند و در جنگ با اسلام بهترین عزیزانشان و بستگانشان به درک واصل شده است جانشین رسول خدا باشند و حضرت فرموده باشند خلفای من دوازده نفر هستند و همگی هم از قریش هستند؟!!
ما اصلاً کاری به روایات نداریم. آیا چنین چیزی معقول هست؟! علاوه بر این ما روایاتی در بعضی از منابع اهل سنت میبینیم که گویای بعضی واقعیات است.
در کتاب «ینابیع المودة» اثر «قندوزی حنفی» عین همان عبارتی که در دیگر مصادر نقل شده آمده است. «جابر بن سمره» نقل میکند با پدرم بودیم که پیغمبر اکرم فرمود: خلفای من دوازده نفر هستند.
«ثم أخفی صوته»
سپس صدای حضرت به گوش نرسید.
«فقلت لأبی: ما الذی [قال فی] أخفی صوته؟»
به پدرم گفتم: وقتی صدای حضرت ضعیف شد چه مطلبی بیان کردند؟
«قال: قال: کلهم من بنی هاشم»
پدرم گفت که پیغمبر اکرم فرمود: تمام آنها از بنی هاشم هستند.
ینابیع المودة لذوی القربی، نویسنده: القندوزی، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1416، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر، ج 2، ص 315، ح 908
این روایت هم با عقل و منطق سازگار است و هم با حوادث و مسائل تاریخی تطبیق میکند. همچنین امیرالمؤمنین در کتاب «نهج البلاغه» در پایان خطبه 144 میفرماید:
«إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَیشٍ غُرِسُوا فِی هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَی سِوَاهُم»
پیشوایان از قریش هستند. نهال پیشوایی را در خاندان هاشم کاشتهاند و پیشوایی غیر ایشان را سزاوار نیست.
به فرموده حضرت، خلفای رسول گرامی اسلام در قریش هستند، اما در بنی هاشم که از قریش هستند، نه افرادی که بیست و سه سال با پیغمبر اکرم جنگیدند.
قریش سال هشتم هجرت از کفر دست برداشتند و به نفاق مبدل شدند. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در نامه شانزدهم «نهج البلاغه» میفرماید:
«فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیهِ أَظْهَرُوه»
قسم به خدایی که دانه را شکافت و بشر را آفرید کسانی که در فتح مکه مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تنها کفر خود را مخفی کردند.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 374، خ 16
همین روایت را آقای «هیثمی» متوفای 807 هجری در کتاب «مجمع الزوائد» جلد اول صفحه 113 از قول «عمار یاسر» نقل میکند. ایشان هم مشابه همین مطلب را در جنگ صفین در میان اتباع امیرالمؤمنین و طرفداران معاویه می گوید.
جالب اینجاست که آقای «هیثمی» از «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» نقل میکند، اما این روایت در کتاب «معجم الکبیر» وجود ندارد!!
این افراد فراموش کردند این عبارت را از کتاب «مجمع الزوائد» حذف کنند. قطعاً در آینده که عربستان سعودی بخواهد کتاب «مجمع الزوائد» را چاپ کند، این روایات را حذف خواهد کرد!!
این حذف کردنها برای وهابیت جز رسوایی چیز دیگری به دنبال ندارد، زیرا کتابهای اهل سنت به قدری در کتابخانههای شیعه هست که اصلاً اگر همه کتابها را از بین ببرند در کتابخانهها نسخهها وجود دارد.
یادی از مرحوم «میر حامد حسین» و عظمت کتاب «عبقات»
وقتی مرحوم «میر حامد حسین» کتاب «عبقات» را نوشت، نخست وزیر هند که یک سنی تندرو بود علمای اهل سنت را جمع کرد و دستور داد که باید به این کتاب جواب بدهید.
علمای اهل سنت گفتند که ما امکانات میخواهیم و او گفت که هرچه بخواهید به شما خواهم داد. شرط نخست وزیر هند این بود که زمان معین کنند و بگویند که در فلان تاریخ پاسخ این کتاب را تحویل میدهیم.
علمای اهل سنت زمانی معین کردند و هرگاه نخست وزیر هند از علما میپرسید، آنها میگفتند که داریم پیش میرویم. یکی دو هفته قبل از تاریخ موعود علمای اهل سنت از نخست وزیر هند وقت گرفتند تا خدمت او برسند.
زمانی که علما نزد نخست وزیر هند آمدند، گفتند: یا اعلام یا اعدام!! نخست وزیر هند گفت: منظورتان چیست؟!
علما گفتند: ما در طول این مدت تمام روایاتی که «میر حامد حسین» (رضوان الله تعالی علیه) هست را بررسی کردیم.
زمانی که بنده هند رفته بودم و به زیارت قبر ایشان رفتم واقعاً احساس کردم معنویتی که در کنار حرم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هست در کنار قبر «میر حامد حسین» هم هست.
بنده از عزیزان هندی یا عزیزان ایرانی که به هند میروند تقاضا میکنم از زیارت قبر «میر حامد حسین» غفلت نکنند. واقعاً انسان با زیارت قبر ایشان احساس معنویت میکند.
قبر ایشان در «لکهنو» است. زمانی که ما برای سخنرانی به این شهر رفته بودیم، قبل از سخنرانی به زیارت مزار ایشان رفتیم که در فاصله صد و پنجاه کیلومتری «دهلی نو» هست.
علمای اهل سنت گفتند: ما هرچه بررسی کردیم دیدیم تمام روایاتی که «میر حامد حسین» از کتب اهل سنت آورده همگی درست است.
یا تمام کتابهای ما را از بین ببرید تا ما بگوییم که ایشان مطالبی از کتابهای ما نقل کرده است که در کتابهای ما نیست یا اینکه اعلام کنیم حرف ایشان حق است و تمام مطالبی که از کتابهای ما آورده درست است.
تا الآن که نزدیک به صد و پنجاه سال از این قضیه میگذرد، کسی نتوانسته یک صفحه ردیه بر کتاب «عبقات» بنویسد.
کتاب «الغدیر» هم برگرفته از کتاب «عبقات» است. «مرحوم علامه امینی» نقل میکند که اگر کتاب «عبقات» نبود، من یک صفحه از کتاب «الغدیر» را هم نمیتوانستم بنویسم. کسی تا به حال به کتاب «الغدیر» هم نتوانسته جوابیهای بنویسد.
بنده به یاد دارم سال 1385 که در مکه بودیم، یکی از آقایانی که با هیئت حاکمه آل سعود مرتبط بود نقل میکرد که در خیابان عزیزیه یک مرکز چند طبقه هست که در زمان «ملک فهد» دستور دادند تعدادی از کارشناسان و محققین و علمای طراز اول جمع شوند.
آنها مشغول نوشتن ردیه ای بر کتاب «الغدیر» شدند. حکومت از آنها تعهد گرفته بود که نه حق تدریس دارید، نه حق امام جماعت شدن دارید، نه حق سخنرانی دارید.
دولت به هرکدام از این افراد خادم و خادمه و ماشین و راننده داد و در آخر ماه به آنها چک سفید امضاء میداد و میگفت هرچقدر لازم دارید بنویسید.
الآن که شانزده سال از آن سال میگذرد، بنده تا الآن نشنیدم کسی یک صفحه ردیه بر کتاب «الغدیر» نوشته باشد. تنها کاری که وهابیت میتواند انجام دهد این است که یاوه سراییهایی در شبکههای وهابی بیان کنند.
آنها نه توانستند نسبت به کتاب «عبقات» کاری کنند و نه توانستند جوابیهای به کتاب «الغدیر» بنویسند!!
چراغی را که ایزد بر فروزد
هرآنکس پف کند ریشش بسوزد
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرماید:
«لَا تَصْلُحُ عَلَی سِوَاهُم»
و پیشوایی غیر ایشان را سزاوار نیست.
امامت به غیر از بنی هاشم برای احدی صلاحیت ندارد.
«وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَیرِهِم»
و غیر از خاندان بنی هاشم کسی صلاحیت ولایت بر مردم را ندارد.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 201، خ 144
این تعبیر صریح امیرالمؤمنین است. نمیشود بگوییم خلفای پیغمبر اکرم از قبیلهای است که بیست و سه سال با اسلام جنگیده است.
اگر این افراد روی کار بیایند عقده و کینهای که از اسلام دارند مانع آن میشود که بگذارند اسلام رشد کند و اسلام را نابود میکنند.
جالب اینجاست که در کتاب «صحیح مسلم» روایتی آمده است که اثبات میکند «کلهم من قُرَیشٍ» همگی باطل و دروغ است. این عبارتها در زمان بنی امیه اضافه شده است، زیرا «مسلم» متوفای 261 هجری و «بخاری» متوفای 256 هجری است.
در حقیقت دویست و پنجاه سال قبل این قضایا اتفاق افتاده و بعد از گذشت دویست و پنچاه سال این افراد کتاب نوشتند. آیا دویست و پنجاه سال ممنوع کردن روایات و ممنوع کردن کتابت چه عواقبی به دنبال داشت؟!
آقایان به ما بگویند اهل سنت در صد سال اول یک صفحه کتاب مرقوم کردند یا خیر؟! «عمر بن عبدالعزیز» که در سال 98 هجری از دنیا رفت دستور به کتابت حدیث داد، اما کسی به گفته او عمل نکرد.
اگر در این صد سال کتاب و حدیثی نوشته شده است، به ما نشان بدهید. شاید ما اشتباه میکنیم. اولین کسی که حدیث نوشته است، «شهاب الدین زهری» متوفای 124 هجری است.
صد سال پس از اینکه صحابه و تابعین از دنیا رفتند، تازه آقایان میخواهند سنت پیغمبر اکرم را تدوین کنند. قطعاً اینطور مشکلات پیش میآید.
در کتاب «صحیح مسلم» روایتی از قول «واثلة بن اسقع» نقل شده است که میگوید از پیغمبر اکرم شنیدم که فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی کنَانَةَ من وَلَدِ إسماعیل وَاصْطَفَی قُرَیشًا من کنَانَةَ وَاصْطَفَی من قُرَیشٍ بَنِی هَاشِمٍ وَاصْطَفَانِی من بَنِی هَاشِمٍ»
خداوند عالم قبیله کنانه را از اولاد اسماعیل انتخاب کرد و قریش را از کنانه انتخاب کرد و از قریش بنی هاشم را انتخاب کرد و مرا از بنی هاشم انتخاب کرد.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1782، ح 2276
معلوم میشود که افضل طوائف در عالم هستی طایفه بنی هاشم است. اگر قرار باشد پیغمبر اکرم کسی را به عنوان خلیفه معین کند، امکان ندارد افضل را رها کند و به سراغ فاضل یا ادنی برود!!
برخلاف نظر معتزله که معتقدند: «الحمدلله الذی قدم المفضول علی الفاضل» این خیلی مسخره است. بازهم «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد چهارم صفحه 97 از قول «عبدالله بن عمر» نقل میکند که پیغمبر اکرم فرمود:
«لما خلق الله الخلق اختار العرب ثم اختار من العرب قریشا ثم اختار من قریش بنی هاشم ثم إختارنی من بنی هاشم»
وقتی خداوند عالم خلایق را خلق کرد عرب را انتخاب کرد، از میان عرب قبیله قریش را انتخاب کرد، از میان قریش بنی هاشم را انتخاب کرد و از میان بنی هاشم مرا انتخاب کرد.
«فأنا خیرة من خیرة»
من بهترینِ بهترینها هستم.
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 4، ص 97، ح 6996
مشخص است که اگر قریش هم بخواهد بیاید، به هیچ وجه محلی از اعراب نیست. آقای «ابن ابی عاصم» متوفای 287 هجری و تقریباً معاصر مؤلفین صحاح سته است.
ایشان سی سال بعد از «بخاری» و «مسلم» از دنیا رفته است و همچنین حدود پانزده سال قبل از «ابو داود سجستانی» و «ابن ماجه قزوینی» و «نسائی» از دنیا رفته است.
«ابن ابی عاصم» در «کتاب السنة» جلد دوم صفحه 632 از قول عایشه نقل میکند که پیغمبر اکرم فرمود:
«قال لی جبریل علیه السلام قلبت الأرض مشارقها ومغاربها فلم أجد رجلا أفضل من محمد علیه السلام»
جبرئیل به من گفت: من شرق و غرب زمین را زیر و رو کردم، اما افضل از پیغمبر اکرم را نیافتم.
«وقلبت الأرض مشارقها ومغاربها فلم أجد بنی أب أفضل من بنی هاشم»
من شرق و غرب عالم را زیر و رو کردم، اما افضل از فرزندان بنی هاشم قبیلهای را نیافتم.
السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1400، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج 2، ص 632، ح 1494
این عبارت در کتب اهل سنت است. آیا معنا دارد که رسول اکرم افضل را کنار بگذارد و به سراغ قبیلهای برود که کینه اسلام و کینه رسول اکرم را بر دل دارند؟! این قضیه اصلاً معقول نیست.
این قضیه نه عقلا درست است، نه تاریخا درست است و نه متناسب با مستنداتی است که آقایان اهل سنت آوردند.
این روایت در کتب شیعه هم هست. در کتاب «کافی» اثر «کلینی» جلد هشتم صفحه 49 روایت مفصلی نقل شده است.
«معاویة بن عمار» از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که روزی پیغمبر اکرم خوشحال بود. اصحاب از حضرت پرسیدند: یا رسول الله! چرا خوشحال هستید؟! پیغمبر اکرم فرمود:
«إِنَّهُ لَیسَ مِنْ یوْمٍ وَ لَا لَیلَةٍ إِلَّا وَ لِی فِیهِمَا تُحْفَةٌ مِنَ اللَّهِ»
هیچ شب و روزی نیست که تحفهای از طرف خداوند عالم به من نرسد.
«أَلَا وَ إِنَّ رَبِّی أَتْحَفَنِی فِی یوْمِی هَذَا بِتُحْفَةٍ لَمْ یتْحِفْنِی بِمِثْلِهَا فِیمَا مَضَی»
امروز خداوند عالم به من تحفهای داده است که در گذشته چنین تحفهای به من کرم نکرده است.
«إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی فَأَقْرَأَنِی مِنْ رَبِّی السَّلَامَ وَ قَالَ یا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ سَبْعَةً لَمْ یخْلُقْ مِثْلَهُمْ فِیمَنْ مَضَی وَ لَا یخْلُقُ مِثْلَهُمْ فِیمَنْ بَقِی»
جبرئیل آمد و از طرف خداوند عالم به من پیام رساند و فرمود: ای محمد! خداوند عالم از بنی هاشم هفت نفر را انتخاب کرده است که مثل آنها را در گذشته و آینده خلق نکرده است.
«أَنْتَ یا رَسُولَ اللَّهِ سَیدُ النَّبِیینَ»
یا رسول الله تو هستی که سرور تمام پیامبران هستی.
«وَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَصِیک سَید الْوَصِیینَ»
و علی بن أّبی طالب وصی تو و سید و آقای تمام اوصیاء.
«وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سِبْطَاک سَیدَا الْأَسْبَاطِ»
و حسن و حسین دو فرزندان تو که سرور تمام پیامبرزادگان.
«وَ حَمْزَةُ عَمُّک سَیدُ الشُّهَدَاءِ»
و حمزه عموی تو سرور شهیدان.
«وَ جَعْفَرٌ ابْنُ عَمِّک الطَّیارُ فِی الْجَنَّةِ یطِیرُ مَعَ الْمَلَائِکةِ حَیثُ یشَاءُ»
و جعفر پسرعموی تو که خداوند در بهشت به او دو بال خواهد داد و پرواز خواهد کرد.
«وَ مِنْکمُ الْقَائِمُ یصَلِّی عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ خَلْفَهُ إِذَا أَهْبَطَهُ اللَّهُ إِلَی الْأَرْضِ مِنْ ذُرِّیةِ عَلِی وَ فَاطِمَةَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ ع»
و قائم آل محمد که حضرت عیسی بن مریم از آسمان به زمین میآید و پشت سر او نماز میخواند از ذریه علی و فاطمه و از فرزندان حسین است.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 8، ص 49، ح 10
در این روایت هم همه فلشها به طرف بنی هاشم است. ما در هیچ روایتی ندیدیم برای قریش غیر از بنی هاشم فضیلتی آمده باشد. خیانتها، مسلمان کشیها، توطئهها و نفاقها در طول حیات رسول گرامی اسلام از قریش تمام صفحات تاریخ را پر کرده است.
مجری:
احسنتم. خیلی واضح و آشکار هست، اما اشارهای به نظر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در «نهج البلاغه» فرمودید.
ما میخواهیم ببینیم نظر امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره داماد و برادر و نفس پیغمبر اکرم و دختر رسول گرامی اسلام نسبت به قریش چه بوده است؟! آیا آن بزرگواران در این زمینه موضع گیری داشتند یا خیر؟!
توبیخ و مذمت قریش، در بیان امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (سلام الله علیهما)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در این زمینه ما به سراغ «نهج البلاغه» میرویم که کلام امیرالمؤمنین است. «محمد عبده» که یک چهره سرشناس سلفی است، و نیز «دکتر صبحی صالح» که استاد دانشگاه مصر است، و همچنین «ابن ابی الحدید»، هر کدام جداگانه شرحی بر «نهج البلاغه» نوشته اند.
بنده گمان نمیکنم یک سنی اگر غیر متعصب باشد بیاید «نهج البلاغه» را رد کند. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در خطبه 172 از قول قریش میفرماید:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیک عَلَی قُرَیشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ»
خدایا از تو کمک میگیرم نسبت به ظلمی که قریش بر من کرده و کسانی که قریش را در این ظلم یاری کردند.
«فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی »
زیرا آنها رحم مرا قطع کردند.
حال معلوم نیست مراد از «قَطَعُوا رَحِمِی» شهادت حضرت فاطمه زهراست و یا ارتباطی که بین رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنین در رابطه با مسئله خلافت و وصایت بود.
«وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی»
و جایگاه بزرگی که پیغمبر اکرم برای من قرار داده بود را نادیده گرفتند.
«وَ أَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی»
و درباره امر خلافت که مخصوص من بود با من به نزاع و جنگ برخاستند.
«ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکه»
سپس گفتند: گاهی اوقات انسان باید حق را بگیرد و گاهی اوقات باید از حق صرفنظر کند.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 246، خ 172
حال نمیدانیم چطور شده حقی که انسان باید از آن صرفنظر کرد نصیب حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شده است!! بازهم امیرالمؤمنین در خطبه 217 همین تعبیر را با عبارتی دیگر میآورد و میفرماید:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیک عَلَی قُرَیشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ أَکفَئُوا إِنَائِی وَ أَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی حَقّاً کنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ غَیرِی»
خدایا مرا در برابر توطئههای قریش یاری فرما، زیرا رحم مرا قطع کردند و کاسه مرا سرنگون کردهاند و گرد آمدند تا با من ستیزه کنند و حقی را که از آن من است و من از دیگران بدان سزاوارترم از من دریغ کردند.
«وَ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً»
و گفتند: بعضی از حقوق است که باید انسان بگیرد و بعضی از حقوق است که باید صرفنظر کند. سپس گفتند: یا به صورت غمناک صبر کن یا از غصه بمیر.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 336، خ 217
ملاحظه کنید این تعبیر بسیار دردناک است.
مجری:
تعبیری که قرآن کریم نسبت به کافران دارد و میفرماید:
(قُلْ مُوتُوا بِغَیظِکم)
بمیرید با همین خشمی که دارید.
سوره آل عمران (3): آیه 119
را این افراد نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به کار میبرند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. تعبیر حضرت در خطبه سی و ششم بسیار تند است و میفرماید:
«فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَی حَرْبِی کإِجْمَاعِهِمْ عَلَی حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ قَبْلِی»
قریش در جنگ با من متحد شدند آنگونه که پیش از من در نبرد با رسول خدا هماهنگ بودند.
این همان تعبیری است که بنده عرض کردم. همان افرادی که با پیغمبر اکرم جنگیدند، بساط جنگ با علی بن أبی طالب را هم فراهم کردند.
«فَجَزَتْ قُرَیشاً عَنِّی الْجَوَازِی»
خدا قریش را به کیفر زشتیهایشان عذاب کند.
«فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّی»
آنها پیوند خویشاوندی مرا بریدند و حکومت فرزند مادرم را از من ربودند.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 409، خ 36
روزی یکی از کارشناسان وهابی ادعا میکرد که ما در «نهج البلاغه» خطبهای نداریم که علی بن أبی طالب ادعا کرده باشد من خلیفه هستم!! شما سرتان را در برف فرو کردهاید. پس معنای این خطبهها چیست؟!
این خطبهها همین معنا را میدهد، مگر اینکه شما ادعا کنید ما میخواهیم عقلمان را کنار بگذاریم.
بازهم در خطبه 162 آمده است که شخصی از قبیله بنی أسد از امیرالمؤمنین سؤال میکند: یا علی! شما با وجود داشتن این همه سابقه و فضیلت چرا قریش مانع این شدند که شما خلیفه شوید؟! حضرت در جواب فرمود:
«أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَینَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ص نَوْطاً فَإِنَّهَا کانَتْ أَثَرَةً»
آن زورگویی و خودکامگی که در امر خلافت با ما نمودند در حالی که ما به نسب برتر از آنها بودیم و با رسول الله پیوند استوارتری داشتیم، بدان سبب بود که امر خلافت مقامی رغبت افزاست.
کلمه «الِاسْتِبْدَادُ» به چه معناست؟!
«شَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ»
گروهی سخت بدان آزمند شدند و گروهی سخاوت ورزیدند و از آن چشم پوشیدند.
حضرت به صراحت میفرماید که یک دسته از قریش حسد ورزیدند و حسدشان مانع شد که ما به خلافت برسیم و دسته دیگری از غیر قریش از کنار این قضیه سخاوتمندانه گذشتند و از حق ما دفاع نکردند.
تعبیری که «ابن قتیبه» و دیگران دارند این است که حضرت صدیقه طاهره شبها به همراه امام حسن و امام حسین و حضرت امیرالمؤمنین درب خانه انصار میرفتند و در رابطه با خلافت غصب شده امیرالمؤمنین استمداد میکردند.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با دلی پر از درد و غصه و ناامید به خانه برمی گشتند. فرداشب دوباره حضرت به همراه امیرالمؤمنین و فرزندان بزرگوارشان در خانه انصار میرفتند و بازهم با غصه به خانه برمی گشتند.
«وَ الْحَکمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَیهِ یوْمُ الْقِیامَةِ [الْقِیامَةُ]»
داوری با خداست و دیدار ما به قیامت است.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 231، خ 162
اینها تعبیرات کوچکی نیست. «ابن ابی الحدید» در کتاب «شرح نهج البلاغه» جلد بیستم عبارتهایی در این زمینه آورده است.
البته اهل سنت «ابن ابی الحدید» را به جهت اینکه حرفهای حق زیاد زده است قبول ندارند، اما با توجه به پشتوانهای که ما عرض کردیم مؤید هست. ایشان در کتاب خود از قول امیرالمؤمنین مینویسد:
«اللهم إنی أستعدیک علی قریش»
خدایا مرا در برابر قریش یاری کن.
«فإنهم أضمروا لرسولک ضروبا من الشر و الغدر»
زیرا قریش میخواستند پیغمبر تو را بکشند و نابود کنند.
بینندگان عزیز کتاب «المحلی» اثر «ابن حزم» را ملاحظه کنید. «ابن تیمیه» هم تعریف و توصیفی نسبت به «ابن حزم» متوفای 456 هجری دارد. ایشان در کتاب «المحلی» جلد یازدهم صفحه 224 «کتاب الحد» باب «الحد المرتد» مطلبی مینویسد.
بنده این سؤال را سال 1382 نیمه ماه مبارک رمضان از «شیخ محمد جمیل زینو» یکی از مفتیان طراز اول مکه و استاد درس خارج مکه و استاد دار الحدیث مکه سؤال کردم.
شب شانزدهم به همراه «پروفسور غامدی» به منزل ایشان رفتیم و از ایشان هم سؤال کردم و قرار شد به من جواب بدهند. در سال 1383 یا 1384 از مفتی اعظم «شیخ عبدالعزیز» هم سؤال کردم و قرار بود به من جواب بدهند.
بنده در طول این هجده سال هنوز جوابی نگرفتم. «ابن حزم أندلسی» در کتاب «المحلی» جلد یازدهم صفحه 224 مینویسد: تعدادی از صحابه تصمیم داشتند به هنگام بازگشت از جنگ تبوک پیغمبر اکرم را ترور کنند.
آنها در کمین گاهی نشسته بودند تا شتر پیغمبر اکرم را رم بدهند، شتر حضرت را به زمین بزنند و آن بزرگوار در دره سقوط کند. خداوند عالم پیغمبر اکرم را حفظ کرد. «حذیفه» و «عمار» هردو این افراد را دیدند و شناختند.
«حذیفه» که اصحاب سرّ پیغمبر اکرم است با «عمار» از حضرت درخواست کردند که اجازه بدهید تا آنها را بکشیم. حضرت فرمود: اگر این کار را کنید مردم می گویند رسول الله اصحاب خود را میکشد!!
«ابن حزم» نام این افراد را هم میآورد، اما بنده در اینجا نام این افراد را ذکر نمیکنم. آقایان میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
«ابن حزم» مینویسد که این روایت از فلان راوی ضعیف است، حال آنکه من یازده دلیل دارم که این راوی ثقه است. «ابن سعد» در کتاب «طبقات» گفته که این راوی ثقه است. «ابن حجر» گفته که این راوی ثقه است. «ذهبی» گفته ثقه است.
حال «ابن حزم» از باب ضرب المثل «الغریق یتشبث بکل حشیش» ادعا میکند که راوی این روایت ضعیف است!!
در هر صورت امیرالمؤمنین میفرماید:
«فإنهم أضمروا لرسولک ضروبا من الشر و الغدر فعجزوا عنها و حلت بینهم و بینها »
قریش میخواستند پیغمبر تو را بکشند و نابود کنند اما عاجز ماندند. خدایا تو پیغمبرت را از شرّ قریش حفظ کردی.
این قضیه که قطعی است. بعد از واقعه غدیر خم هم دو مرتبه اتفاق افتاده است که در منابع شیعه و اهل سنت هم آمده است.
«حذیفه» روز دوشنبه یا سه شنبه اعلام کرد که من میخواهم روز جمعه در نماز جمعه اسامی کسانی که میخواستند پیغمبر اکرم را ترور کنند بیان کنم، اما روز چهارشنبه «حذیفه» را مسموم کردند و کشتند!! جالب است که امیرالمؤمنین میفرماید:
«فکانت الوجبة بی و الدائرة علی»
سپس انتقام پیغمبرت را از من گرفتند و تمام توطئهها را بر سر من درمی آورند.
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 298، ح 413
اینکه بنده عرض کردم از نظر عقلی امکان پذیر نیست کسی که هفده هجده سال یا بیست و سه سال با پیغمبر اکرم و اسلام جنگیده اصلاً معنا ندارد از نظر عقلی بگوییم پیغمبر اکرم فرمود خلفای من از قریش هستند؛ این حرف بدان معناست که حضرت فرموده باشند خلفای من کسانی هستند که بیست و سه سال با من جنگیدند!!
جالب است که در این کتاب جلد بیستم صفحه 328 آمده است که حضرت میفرماید:
«ما لی و لقریش»
قریش از جان من چه میخواهد؟!
آنها به دنبال این هستند تا انتقام کشتههای بدر و حنین و احد را از امیرالمؤمنین بگیرند.
«إنما وترتهم بأمر الله و أمر رسوله»
اگر من سران آنها را در جنگها گردن زدم و کشتم، به دستور خداوند و رسولش بوده است.
«أ فهذا جزاء من أطاع الله و رسوله إن کانوا مسلمین»
آیا پاداش کسی که از خدا و پیغمبر اکرم تبعیت کند همین است؟!
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 328، ح 764
آیا پاداش شخصی که از خدا و پیغمبر اکرم اطاعت میکند این است که همسرش جلوی چشمش اینطور مظلومانه کتک بخورد، بیست و پنج سال خانه نشین شود و در پنج سال حکومت به قول «بخاری» پنج سال فتنه درست شود؟!
حضرتعالی اسم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را هم به میان آوردید. در کتاب «بلاغات النساء» اثر «ابن ابی طیفور» یکی از علمای بزرگ اهل سنت متوفای 280 هجری مطلبی در این زمینه آمده است.
«ابن ابی طیفور» در این کتاب صفحه 32 از قول حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مینویسد:
«و ما الذی نقموا من أبی الحسن»
چه باعث شد که این چنین انتقام کشنده از علی بن أبی طالب بگیرید؟!
این قضیه مربوط به اوایل رحلت پیغمبر اکرم است.
«نقموا و الله منه نکیر سیفه و شدة وطأته و نکال وقعته و تنمره فی ذات الله»
خوش نداشتند از علی برندگی شمشیرش را و سخت لگد کوب کردنشان را به سخت کیفر دادن در کارهایش را و سختگیریاش را در راه خدا.
بلاغات النساء، نویسنده: ابن طیفور، احمد بن أبی طاهر، ص 32، باب کلام فاطمة بنت رسول الله ص
حضرت فاطمه زهرا به صراحت فرمودند که شما انتقام شمشیر علی بن أبی طالب را میگیرید. بازهم در این کتاب صفحه 26 نقل شده است که وقتی حضرت فاطمه زهرا نسبت به قضیه فدک در مسجد خطبه میخواند، میفرماید:
«فدونکها مخطومة مرحولة»
فدک با قبالهاش از آن شما باد.
«تلقاک یوم حشرک»
دیدار ما با تو به قیامت.
«فنعم الحکم الله و الزعیم محمد و الموعد القیامة»
بهترین قاضی خداست و وکیل من هم محمد است و دیدار ما به قیامت است.
بلاغات النساء، نویسنده: ابن طیفور، احمد بن أبی طاهر، ص 26، باب کلام فاطمة بنت رسول الله ص
در نامه امیرالمؤمنین به «عثمان به حنیف» شبیه به همین عبارت آمده است. حضرت میفرماید:
«بَلَی کانَتْ فِی أَیدِینَا فَدَک مِنْ کلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَکمُ اللَّه»
آری از آنچه آسمان بر آن سایه انداخته فقط فدک در دست ما بود که گروهی از اینکه در دست ما باشد بر آن بخل ورزیدند و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتیم. و خداوند نیکوترین حاکم است.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 417، خ 45
ما از این قضایا نمونههای زیادی داریم. بنده تنها عبارتی را از کتاب «صحیح بخاری» نقل میکنم. بخشی از انتقاداتی که ما از حضرت فاطمه زهرا و حضرت امیرالمؤمنین نقل کردیم به زمان خلافت شیخین برمی گردد.
شاید بعضی افراد تصور کنند به دلیل اینکه کتاب «نهج البلاغه» است شاید قدری مسئله را تند بیان کرده است.
مطلبی را از کتاب «صحیح بخاری» ملاحظه کنید. ما این تعابیر را به کار نبردیم، بلکه در این کتاب آمده است. امیرالمؤمنین تنها کلیاتی فرمودند که در حق ما ظلم کردند.
در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 3998 در رابطه با حضرت فاطمه زهرا نقل شده است که امیرالمؤمنین تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند. زمانی که حضرت فاطمه زهرا از دنیا رفتند؛
«فَأَرْسَلَ إلی أبی بَکرٍ أَنْ ائْتِنَا»
امیرالمؤمنین شخصی را نزد ابوبکر فرستادند و دستور دادند که به نزدشان بیاید.
«ولا یأْتِنَا أَحَدٌ مَعَک کرَاهِیةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»
حضرت دستور دادند که کسی را با خود نیاور، زیرا از روبرو شدن با عمر بن خطاب کراهت داشتند.
حال اگر این عبارت در کتاب «کافی» و «تهذیب الأحکام» بود آقایان قیامت به پا میکردند. زمانی که ابوبکر آمد، حضرت فرمودند:
«وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ»
اما در امر خلافت نسبت به ما استبداد کردی.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
معنای استبداد چیست؟! آیا وقتی می گوید: "فلانی مستبد است" به چه معناست؟! حداقل معنای لغوی آن را به ما بگویید. همین عبارت را آقای «مسلم» هم در کتاب «صحیح» خود آورده است و مینویسد:
«ولم یکنْ بَایعَ تِلْک الْأَشْهُرَ فَأَرْسَلَ إلی أبی بَکرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا یأْتِنَا مَعَک أَحَدٌ کرَاهِیةَ مَحْضَرِ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ»
حضرت اصلاً نمیخواست با عمر بن خطاب روبرو شود. زمانی که ابوبکر آمد، امیرالمؤمنین فرمود:
«وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ وَکنَّا نَحْنُ نَرَی لنا حَقًّا لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1380، ح 1759
جالب اینجاست که وقتی این قضایا پیش میآید، نمیدانم شارحین به دنبال چه هستند که بحثهایی مطرح میکنند. حال هم وقت گذشته است و هم مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز!
بنده از آقایان تقاضا میکنم کتاب «صحیح مسلم» جلد پنجم صفحه 152 حدیث 4468 عبارتی که خلیفه دوم از قول امیرالمؤمنین نقل میکند را ملاحظه کنید. حال ببینید که «بخاری» چه بلایی بر سر این عبارت آورده است.
«بخاری» در جایی که بوی تند از جانب امیرالمؤمنین میآید را یا حذف کرده و یا عبارت «کذا و کذا» گذاشته است. عرض کردم به جهت اینکه فرصت نیست به این مسائل اشاره نمیکنم.
مجری:
احسنتم، جناب استاد بسیار ممنون و متشکرم. اگر اجازه میفرمایید یک میان برنامه کوتاه ببینیم، بازهم برمی گردیم و در خدمتتان هستیم.
السلام علیک یا أمین الله فی أرضه یا امیرالمؤمنین
جناب استاد! بحثهای متفاوتی پیرامون حدیث «خلفائی اثناعشر» مطرح شد. ابتدا جمله «کلهم من قریش» را بررسی فرمودید و از لحاظ عقلی هم فرمودید که اصلاً با عقل جور درنمی آید.
همچنین موضع امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا نسبت به قریش را هم بیان فرمودید. حال در جلسات قبل هم سؤالی را خدمت شما مطرح کردم که در حدیث «خلفائی اثناعشر» مردم با آنها مخالفت میکنند و تتمهای با این مضمون آمده است:
«وَلاَ یضُرُّهُ من خَالَفَهُ أو فَارَقَهُ»
پیرامون این قسمت از روایت توضیحاتی باقی ماند. لطف کنید در این خصوص مطالبی بیان کنید.
مخالفت مردم با ائمه اثناعشر، منافاتی با امامت الهی آن بزرگواران ندارد!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) متصل به سرچشمه وحی هست، همانطور که قرآن کریم میفرماید:
(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
حضرت از تمام حقایق آینده هم خبر دارد. «مسلم» و دیگران روایاتی از «حذیفه» و دیگر صحابه آوردهاند مبنی بر اینکه پیغمبر اکرم یک روز نماز صبح خواندند و تا ظهر و بعد از نماز ظهر تا مغرب از تمام حوادث آینده تا قیامت خبر دادند.
هرکسی حافظه خوبی داشت در خاطر سپرد و هرکسی حافظه خوبی نداشت فرمایشات رسول گرامی اسلام را از یاد برد. رسول اکرم آینده را همانند کف دست میدیدند.
«احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» جلد پنجم صفحه 99 مینویسد که این دین با خلفای دوازده گانه عزت و مناعت دارد.
«وَلاَ یضُرُّهُ من خَالَفَهُ أو فَارَقَهُ»
مخالفت و مفارقت افراد در حقانیت خلفای دوازده گانه هیچ ضرری ندارد.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 99، ح 20975
همانطور که حضرت نوح در طول نهصد و پنجاه سال نبوت خود تبلیغ کرد، اما مردم با حضرت مخالفت کردند و به حضرت خندیدند و حضرت را مسخره کردند. خندیدن مردم و زیر بار نرفتن مردم و مخالفت مردم ضرری بر نبوت حضرت نوح نزد.
رسول گرامی اسلام سیزده سال در مکه بود در حالی که مردم به حضرت آزار رساندند، حضرت را اذیت کردند، زیر بار نبوت پیغمبر اکرم نرفتند، به حضرت توهین کردند و حضرت را تهدید کردند؛ ولی اقدامات مردم هیچ ضرری بر اصل نبوت نرساند.
رسول گرامی اسلام فرمودند که این دوازده نفر خلیفه من هستند؛ چه به خلافت برسند و چه به خلافت نرسند، چه مردم آنها را قبول کنند و چه مردم آنها را قبول نکنند، چه مردم با آنها موافقت کنند یا مخالفت کنند. برخورد مردم در حقانیت دوازده خلیفه اثری ندارد.
آنچه «ابن تیمیه» مطرح میکند و در شبکههای وهابی مطرح میشود این است که از این دوازده نفر تنها علی بن أبی طالب پنج سال خلافت کرد که آن هم با مشکلات زیادی همراه بود. همچنین امام حسن هم پنج ماه خلافت کرد.
آنها ادعا میکنند مابقی ائمه اطهار به خلافت نرسیدند. رسول گرامی اسلام همه چیز را بیان فرمودند و لازم نیست که شما بیایید آنها را مطرح کنید. «احمد بن حنبل» بازهم در کتاب «مسند» جلد پنجم مینویسد:
«لاَ یضُرُّهُ مُخَالِفٌ وَلاَ مُفَارِقٌ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 87، ح 20833
اینها نشانگر این است که رسول اکرم همه قضایا را میدیدند و میدانستند که بعد از خودش با امیرالمؤمنین و اهلبیت چکار میکنند.
آقای «بزار» متوفای 292 هجری هم روایتی در این زمینه دارد. ایشان معاصر «ابن ماجه قزوینی»، «نسائی» و «ابن داود» است. چهار نفر از مؤلفین صحاح سته با «بزار» هم عصر بوده است.
در کتاب «بحر الزخار» معروف به «مسند بزار» جلد هفتم صفحه 299 نقل شده است که راوی میگوید به رسول اکرم عرض کردم:
«ألا تستخلف علیا»
آیا نمیخواهی علی را به عنوان خلیفه معرفی کنی؟
«قال إن تستخلفوه ولن تفعلوا یسلک بکم الطریق»
حضرت فرمودند: اگر علی خلیفه باشد گرچه یقیناً زیر بار نمیروند تنها کسی که آنها را به راه راست وادار میکند علی است.
گاهی اوقات کلمه «یهدکم» به معنای هدایت کردن به کار برده میشود، اما در این روایت کلمه «یسلک» به کار رفته به این معنا که شما را میکشاند و تا آنجا میبرد.
به عنوان مثال شما از شخصی آدرسی میپرسید و او میگوید این آدرس در فلان خیابان و فلان کوچه و فلان پلاک است. در مقابل گاهی چنین اتفاق می افتد که این شخص دست شما را میگیرد و تا جلوی خانه میبرد و میگوید این همان خانهای است که شما میخواهید. این شخص زنگ در خانه را هم می زند و میگوید که مهمان دارید. وقتی شما داخل رفتید خیالش راحت میشود و میرود.
حضرت به صراحت میفرماید که علی بن أبی طالب شما را به سرمنزل مقصود میرساند، نه اینکه راهنمایی کند.
«وتجدوه هادیا مهدیا»
علی بن أبی طالب هم هدایت شده است و هم هدایت کننده است.
البحر الزخار، اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار، دار النشر: مؤسسة علوم القرآن, مکتبة العلوم والحکم - بیروت, المدینة - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، ج 7، ص 299، ح 2895
«ابو نعیم اصفهانی» متوفای 430 هجری هست. ایشان در حقیقت معاصر «شیخ مفید» متوفای 415 هجری و «سید مرتضی» متوفای 435 هجری و «شیخ طوسی» متوفای 460 هجری است.
ما این مطالب را عرض میکنیم تا دوستان زمان حیات ایشان را بدانند که در چه عصری بوده است. تسلط بر عصر مؤلف، انسان را قدری بیشتر نسبت به گفتههایش حساس میکند و حساسیت ایجاد میکند.
گاهی اوقات کسی قرن هشتم و نهم بوده که به قول معروف فاصله زیاد است، اما گاهی اوقات کسی در قرن سوم و چهارم یا پنجم بودند. این افراد به زمان صدور روایات و تألیف کتب نزدیکتر بودند.
«ابو نعیم اصفهانی» در کتاب «حلیة الأولیاء» جلد اول صفحه 64 همین تعبیر را میآورد و مینویسد:
«قال رسول الله إن تستخلفوا علیا وما أراکم فاعلین تجدوه هادیا مهدیا یحملکم علی المحجة البیضاء»
پیغمبر اکرم فرمود: اگر زیر بار خلافت علی بن أبی طالب بروید گرچه می دانم این کار را نمیکنید، هم هدایت شده است و هم هدایت کننده است و شما را هم به آن راه روشن و نورانی که به خدا برساند وادار میکند.
حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، اسم المؤلف: أبو نعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی، دار النشر: دار الکتاب العربی - بیروت - 1405، الطبعة: الرابعة، ج 1، ص 64، باب 4 علی بن أبی طالب
اگر در حق امیرالمؤمنین روایتی غیر از همین روایات نباشد، ما را بس است. ما ده دوازده روایت مشابه این روایت داریم که از حد استفاضه خیلی بالاتر است.
جالب اینجاست که «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد چهارم صفحه 511 روایتی از قول «عبدالله بن مسعود» مینویسد.
ایشان نقل میکند که در خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم. ما سؤالهایی پرسیدیم و حضرت مطالبی فرمودند. راوی میگوید که ما گفتیم: یا رسول الله! احساس میکنیم که در سیمای شما یک آثار نگرانی وجود دارد. حضرت فرمود:
«إنا أهل بیت اختار الله لنا الآخرة علی الدنیا»
خداوند ما اهلبیت را برگزیده و آخرت را برای ما انتخاب کرده است نه دنیا را.
«وأنه سیلقی أهل بیتی من بعدی تطریدا وتشریدا فی البلاد»
و بعد از من اهلبیت من گرفتار طرد مردم و تارومار شدن میشوند.
حضرت به صراحت میفرماید که بعد از من اهلبیت من آواره خواهد شد و خانههایشان ویران خواهد شد. ملاحظه کنید این عبارات خیلی تند است!!
حضرت میفرماید که اهلبیت من بعد از من گرفتار ستمها و ظلمها خواهد شد. اهلبیت مرا از دودمانشان آواره میکنند و خانههایشان را ویران میکنند و آنها را به شهادت میرسانند.
حضرت در ادامه میفرماید: از طرف مشرق زمین پرچمهای سیاهی میآید و ابتدا حق را مطالبه میکنند، مخالفین حق را نمیدهند و باهم قتال میکنند.
«فلیأت إمام أهل بیتی ولو حبوا علی الثلج»
هرکسی آن زمان را درک کرد در میان آن پرچمها امام اهلبیت من است.
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 4، ص 511، ح 8434
ان شاءالله در فرصتی مناسب در شبهای جمعه که بحث «سیره مهدوی» داریم این مطالب را مفصل مطرح میکنیم. ان شاءالله در همین برنامه هم اگر فرصت داشتیم این مطالب را مطرح میکنیم.
حضرت میفرمودند که یکی از خلفای اثناعشر حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است. ما روایات متعدد داریم که رسول گرامی اسلام فرمود: مهدی خلیفة الله است. وقتی شنیدید حضرت مهدی قیام کرده است شتابان به طرف او بروید ولو روی برفها سینه خیز بروید!!
مراد از فرمایش حضرت این است که به قدری برف زیاد است که شما نمیتوانید روی پاهایتان راه بروید و مجبورید چهار دست و پا روی برف راه بروید.
اگر مجبور شدید روی برفها سینه خیز بروید، بروید و به او ملحق شوید. او از اهلبیت من است. اسمش هم اسم من است. او زمین را پر از عدل و داد میکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.
جالب این است که آقای «قرطبی» صاحب کتاب «تفسیر» متوفای 671 هجری کتابی به نام «التذکرة بأحوال الموتی و أمور الآخرة» دارد.
ایشان در این کتاب صفحه 1113 روایتی را از قول پیغمبر اکرم نقل میکند که حضرت فرمودند: هلاکت امت من به دست نوجوانی از قریش است. این روایت هم نشان میدهد که چقدر قریش نسبت به اسلام کینه داشتند.
«قال مروان لعنة الله علیهم من أغیلمة»
مروان گفت: خدا آن نوجوانان را لعنت کند.
«قال أبو هریرة: لو شئت أن أقول بنی فلان وبنی فلان لفعلت»
ابوهریره گفت: اگر من بخواهم بیان میکنم بنی فلان و بنی فلان هستند.
ایشان در صفحه بعد در توضیح این مطلب مینویسد: من احساس میکنم مراد از نوجوانهایی که هلاکت امت به دست آنهاست عبارت از «یزید بن معاویه» و «عبیدالله بن زیاد» و کسانی است که نازل به منزلت است.
«ومن تنزل منزلتهم من أحداث ملوک بنی أمیة، فقد صدر عنهم من قتل أهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم وسبیهم، وقتل خیار المهاجرین والأنصار بالمدینة وبمکة وغیرها»
به دست آنها فرزندان اهلبیت کشته شدند، زنانشان اسیر شدند، مهاجرین و انصار در قضیه حره به قتل رسیدند.
جالب این است که ایشان مینویسد:
«فبنو أمیة»
ایشان در اینجا به صورت کامل آورده است. در رأس بنی امیه ابوسفیان است و در آخر مروان حمار است.
«فبنو أمیة قابلوا وصیة النبی صلی الله علیه وسلم فی أهل بیته وأمته بالمخالفة والعقوق»
بنی امیه در برابر وصیتهای پیغمبر اکرم مقابله کردند و اهلبیتش را مورد اذیت و قتل و کشت و کشتار قرار دادند.
«فسفکوا دماءهم وسبوا نساءهم وأسروا صغارهم وخربوا دیارهم وجحدوا فضلهم وشرفهم واستباحوا لعنهم وشتمهم، فخالفوا رسول الله صلی الله علیه وسلم فی وصیته»
خون آنها را ریختند و زنان و کودکانشان را به اسارت بردند و خانههای آنها را ویران کردند و شرافت و فضیلت آنها را دانسته انکار کردند و بالای منبر بر اهلبیت سب و لعن کردند و وصیت پیغمبر اکرم را نادیده گرفتند.
«وقابلوه بنقیض مقصودة وأمنیته»
سپس مینویسد:
«فواخجلتهم إذا وقفوا بین یدیه، وافضحیتهم یوم یعرضون علیه»
چطور این افراد شرمنده خواهند شد روزی که در برابر خداوند عالم قرار بگیرند و چقدر آنها رسوا خواهند شد زمانی که در محکمه عدل الهی و در برابر رسول اکرم باشند.
«والله أعلم»
التذکرة بأحوال الموتی وأمور الآخرة، المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح الأنصاری الخزرجی شمس الدین القرطبی (المتوفی: 671 هـ)، تحقیق ودراسة: الدکتور: الصادق بن محمد بن إبراهیم، الناشر: مکتبة دار المنهاج للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، 1425 هـ، ج 1، ص 1114، باب ذکر الفتنة آلتی تموج موج البحر
این کتاب ما نیست، بلکه عبارتی است که هم آقای «قرطبی» دارد و هم آقای «مناوی» دارد. «مناوی» یکی از علمای متأخرین است و متوفای 1250 هجری است. ایشان در کتاب «فیض القدیر» همین عبارت را میآورد و مینویسد:
«فبنو أمیة قابلوا وصیة المصطفی فی أهل بیته وأمته بالمخالفة والعقوق»
بنی امیه در برابر وصیتهای پیغمبر اکرم مقابله کردند و اهلبیتش را مورد اذیت و قتل و کشت و کشتار قرار دادند.
«فسفکوا دماءهم وسبوا نساءهم وأسروا صغارهم وخربوا دیارهم وجحدوا شرفهم وفضلهم واستباحوا نسلهم وسبیهم وسبهم فخالفوا رسول الله فی وصیته وقابلوه بنقیض قصده وأمنیته»
خون آنها را ریختند و زنان و کودکانشان را به اسارت بردند و خانههای آنها را ویران کردند و شرافت و فضیلت آنها را دانسته انکار کردند و بالای منبر بر اهلبیت سب و لعن کردند و وصیت پیغمبر اکرم را نادیده گرفتند.
«فیا خجلهم إذا التقوا بین یدیه ویا فضیحتهم یوم یعرضون علیه»
چطور این افراد شرمنده خواهند شد روزی که در برابر خداوند عالم قرار بگیرند و چقدر آنها رسوا خواهند شد زمانی که در محکمه عدل الهی و در برابر رسول اکرم باشند.
فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی، دار النشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر - 1356 هـ، الطبعة: الأولی، ج 6، ص 355، ح 27
این تعابیر کاملاً نشانگر این است که رسول اکرم میفرماید:
«لاَ یضُرُّهُ مُخَالِفٌ وَلاَ مُفَارِقٌ»
در زمان یزید، امام حسین خلیفه منصوب پیغمبر اکرم بود، چه مردم قبول کنند و چه قبول نکنند. امام سجاد خلیفه به حق است و جزو خلفای اثناعشر است، خواه مردم قبول کنند یا قبول نکنند.
آن بزرگواران خلیفه منصوب پیغمبر اکرم هستند، ولو اینکه مظلومانه و با لب عطشان شهید شوند.
این قضایا نشانگر این است که مسئله بسیار روشنتر و واضحتر از این حرفهاست. خوشا به حال کسانی که این مطالب را میشنوند و درنگ میکنند و توجه میکنند و قبل از آنکه روزی برسد که پشیمانی و ندامت هیچ سودی نداشته باشد بیدار میشوند.
ما هم به عزیزان شیعه توصیه میکنیم و هم به عزیزان اهل سنت توصیه میکنیم که این مطالبی که گفته میشود و میشنوید اتمام حجت است.
فردای قیامت اگر بگویید این مطالب را نشنیدیم، گوش شما شهادت میدهد که ما این مطالب شنیدیم. زبان شما شهادت میدهد روزی که این مطالب را گفتند شنیدیم، اما این مطالب را مسخره کردیم. دست و پای شما شهادت میدهند.
در آن زمان دیگر سودی به حال شما نخواهد داشت. ما باید قدری دقت کنیم که مطالبی که میشنویم تماماً برای ما حجت است.
مجری:
آیه قرآن کریم میفرماید:
(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم.
سوره شوری (42): آیه 23
حضرت آیت الله قزوینی:
آیات دیگری هم در این زمینه داریم:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
سوره مائده (5): آیه 55
و:
(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای.
سوره مائده (5): آیه 67
و:
(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)
امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم.
سوره مائده (5): آیه 3
آیه مباهله و سوره هل أتی همگی گویای این حقیقت است. وقتی که مطالب به گوش شما میرسد باید قدری دقت و تأمل داشته باشید.
اگر زمانی که میخواهید در اتاقی بخوابید احتمال بدهید که در آن اتاق عقرب یا مار هست چکار میکنید؟! آیا بازهم در آن اتاق میخوابید؟! هرگز نمیخوابید!!
آیا جان شما عزیزتر است یا دین شما عزیزتر است؟! اگر این عقرب شما را نیش بزند حیات دنیوی شما را از شما میگیرد. در مقابل اگر این روایات درست باشد که قطعاً هم درست است، زندگی جاودانه آخرت شما را میگیرد.
احتمال بدهید این مطالب درست است. بارها اتفاق افتاده است که با بعضی از وهابیت و اهل سنت بحث داشتیم به آنها گفتیم: آیا حاضر به مباهله هستید؟! گفتند: خیر!
«عثمان الخمیس» در «شبکه المستقله» با علمای شیعه قرار به مباهله گذاشتند. مباهله دستور قرآن کریم است، به طوری که امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«و باهلوهم فی علی بن أبی طالب ع»
در مورد امامت علی بن أبی طالب بحث و مناظره و مباهله کنید.
تصحیح اعتقادات الإمامیة، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: درگاهی، حسین، ص 71، فصل فی النهی عن الجدال
ابتدا گفتند که ما حاضر به مباهله هستیم، سپس گفتند مباهله باید کنار بیت الله الحرام باشد. در نهایت گفتند که اصلاً ما مباهله را قبول نداریم.
شما یقین ندارید که مذهبتان صحیح است. آیا با این تزلزل اعتقادی که دارید، حاضر نیستید این احادیث و روایات در شما تأثیر بگذارد؟!
ما همانگونه که وحدانیت خدا را قبول داریم و به آن اعتقاد داریم و رسالت نبی گرامی اسلام را قبول داریم، امامت الهی و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین را هم اینطور قبول داریم.
همانطور که اگر کسی بخواهد در رابطه با «الله» و حقانیت پیغمبر اکرم مباهله کند آماده هست، نسبت به امامت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار هم حاضر به مباهله هستیم.
اگر واقعاً مسیر انسان درست نیست، مباهله دیگر شوخی بردار نیست. در این صورت خود شخص و فرزند و انصار او را همگی فی المجلس نابود میکند.
همانطور که نصاری نجران به رسول اکرم و حضرت صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین نگاه کردند و گفتند: اگر آنها دست به نفرین بردارند، یک نفر مسیحی در کره زمین زنده نمیماند!
ما بارها به شبکههای وهابی گفتیم که هم برای مناظره حاضریم و هم برای مباهله حاضریم. کارشناسان شبکههای وهابی از مباهله که هیچ، حتی از مناظره هم فرار میکنند، زیرا حق مشخص است.
ان شاءالله اگر به یاد داشته باشم در رابطه با بعضی از روایاتی که ما از ائمه اطهار صحبت خواهم کرد. آن بزرگواران میفرمایند گوش دادن به صحبتهای افرادی که نسبت به اهلبیت جسارت میکنند و مطالب نادرست می گویند هم خلاف شرع و حرام است.
گوش دادن به صحبتهای این افراد هم در دنیا عذاب دارد و هم در آخرت عذاب دارد. ان شاءالله در فرصتی مناسب چند مورد از روایاتی که از ائمه اطهار (علیهم السلام) هست را برای عزیزان میخوانم.
اصلاً گوش دادن به حرفهای شبکههای وهابی خلاف شرع و حرام است، مگر اینکه کسی واقعاً توانایی پاسخگویی دارد و متخصص امر است و برای پاسخگویی به این مطالب گوش میدهد.
طبق روایاتی که ما از اهلبیت (علیهم السلام) داریم نگاه کردن شبکههای وهابی برای عموم مردم خلاف شرع و حرام است.
اگر حضرتعالی یادتان بود به من یادآوری بفرمایید تا بنده چند مورد از روایاتی که حکم گوش دادن به شبکههای وهابی را بیان میکند بخوانم.
بنده از قول امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) روایاتی بیان میکنم که گوش دادن به شبکههای وهابی برای عموم مردم اعم از زن و مرد خلاف شرع و حرام است، مگر اینکه کسی متخصص باشد.
فردی که متخصص است کلیپهای وهابیت را گوش میدهد و به دنبال این است که به آنها جواب بدهد.
همچنین بعضی از افراد در کانالهایشان این کلیپها را منتشر میکنند، اما جواب درست و حسابی ندارند به این کلیپها بدهند. این کار هم خلاف شرع و حرام است. بازنشر این کلیپها خلاف شرع و حرام است.
بنابراین بنده تقاضا دارم که ما قدری بیشتر دقت کنیم تا خدای ناکرده نفهمیده و نسنجیده آب به آسیاب دشمن نریزیم و خودمان را گرفتار عذاب اخروی و غضب امیرالمؤمنین و ائمه اطهار (علیهم السلام) نکنیم.
مجری:
احسنتم. خیلی ممنون و متشکرم جناب استاد آیت الله حسینی قزوینی از فرمایشاتتان استفاده کردیم. البته سؤالات دیگری هم باقی ماند که ان شاءالله در جلسات دیگر مطرح خواهیم کرد.
تا الآن هم ظاهراً عید اعلام نشده است، اما پیشاپیش عید را خدمت بینندگان عزیز و ارجمند تبریک عرض میکنیم. جناب استاد از شما بسیار متشکرم. همچنین تشکر میکنم از شما بینندگان و همراهان گرامی.
گویند که گاه عید آمده است
این نکته به طبع من بعید آمده است
آن روز بود عید که گویند مرا
از یار سفر کرده نوید آمده است
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته