بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیا مسئله امامت و خلافت امیرالمؤمنین، صرفاً یک مسئله تاریخی است؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
ما در جلسات گذشته یک شبههای را که جدیداً در رسانههای وهابیت و بعضاً در حوزههای علمیه مطرح بود اشاره كردیم که اگر علی خلیفه میشد چه میشد؟ اینها را ما به طور مفصل در دو سه جلسهای که در خدمت دوستان بودیم عرض کردیم، گرچه سخن در این زمنیه خیلی زیاد است.
یکی از شبهاتی که مطرح میکنند و شبکههای وهابی هم خیلی روی آن مانور میدهند مخصوصاً بعضی از دوستان شیعه ما نیز تکرار میکنند، این است که بحث امامت و خلافت امیر المؤمنین، یک بحث تاریخی است و تمام شد رفت و الان طرح این مسئله جز اختلاف میان امت اسلامی چیز دیگری ندارد!
بعضاً هم حرفشان را به فرمایشات آیتالله العظمی «بروجردی» منتسب میکنند. که ایشان فرموده بود شما بحثهای خلافت علی را مطرح نکنید، این باعث اختلاف میشود.
جناب آقای «واعظ زاده خراسانی» خدا ان شاء الله از سر تقصیرات همه ما بگذرد و ما را مشمول رحمت خودش قرار بدهد، ایشان در یک مقالهای در مجله «نهج البلاغه» شماره 4 و 5 این مطلب را هم از آیتالله العظمی «بروجردی» نقل کرده بود.
من خدمت آیتالله العظمی «شبیری زنجانی» که ایشان با آقای «بروجردی» خیلی مأنوس بودند و مطالب زیادی هم از ایشان نقل دارند، رسیدم و این مسئله را از ایشان سؤال کردم.
من خودم از ایشان سوال کردم آیا این نسبتی که به آقای «بروجرودی» میدهند درست است یا خیر؟ ایشان فرمودند:" نه این جمله کاملاً غلط و نادرست است. در «مدرسه فیضیه» مجلس مهمی بود. نماینده آقای «بروجرودی» در «دانشگاه الأزهر مصر» كه آنجا رفت و «مجمع التقریب» را تأسیس کرد، جناب آقای «قمی» سخنرانی میکرد."
آیتالله «شبیری زنجانی» گفت: "من پای سخنرانی ایشان بودم که فرمودند آیتالله العظمی «بروجردی» فرموده است شما اگر در بحث میان اهلسنت در جوامع اهلسنت در کشورهای اسلامی، ابتدا موضوع خلافت امیرالمؤمنین را مطرح کنید، اینها به این سادگی زیر بار نمیروند، و چه بسا ابتدا با اختلاف مواجه بشوید."
"شما قبل از هر چیزی، مرجعیت علمی اهلبیت را مطرح کنید و ثابت کنید که فقط و فقط «علوم اسلامی» را از اهلبیت باید گرفت و اینها شایستگی دارند که مرجع معارف دینی باشند."
"وقتی این مسئله جا افتاد بعد میرویم سراغ مطالب خلافت و امامت امیر المؤمنین، امامت ائمه، عصمت ائمه، و یا مهدویت را مطرح میکنیم."
ایشان فرمایششان این بود. ولی این آقا فقط یک جمله از آقای «بروجرودی» شنیده بود که شما ابتدا اگر بروید با اهلسنت مباحث خلافت امیرالمؤمنین را مطرح کنید چه بسا اختلافی پیش بیاید و آنها زیر بار نروند؛ فقط این را شنیده بود و اینکه ما ابتدا بحث مرجعیت علمی، حدیث ثقلین و ... را مطرح بکنیم و بعد این را زمینه قرار بدهیم برای بحثهای بعدی که مربوط به خلافت و ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است را نشنیده بود!!
من در رابطه با این شبهه چند تا جواب دارم، و شب جمعه هم در حرم که ظاهراً ما جزو اولین سخنرانها بودیم که بعد از کرونا سخنرانی می کردیم، جمعیت زیادی بود و طلبهها هم زیاد بودند، شاید بعضی از عزیزان ما هم در آنجا حضور داشتند.
من آنجا این شبهه را مطرح کردم و در حد 30 دقیقه که به ما فرصت داده بودند صحبت کردیم که آیا خلافت و ولایت امیرالمؤمنین، یک بحث تاریخی است و تمام شد رفت و دیگر الان نباید مطرح بکنیم؟ یا نه، الان هم بحث خلافت و ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در جامعه اسلامی تأثیر گذار است؟
من در آنجا فقط یک جواب خیلی کوتاه و مختصر دادم که قابل فهم برای عموم مردم باشد؛ با توجه به جو جهانی دنیای امروز، عرض کردم اعتقاد به امیرالمؤمنین، یعنی اعتقاد به مبارزه با ظلم، ستم، جنایت و استبداد، و حمایت از مظلوم، ستم دیدگان و بیچارگان!
ولی در برابرش عدم اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین، بزرگان کشور را، خلفا را، امرا را، سلاطین را، رئیس جمهورها را به عنوان «اولی الامر»، واجب الإطاعه دانستن و از دستورات آنها اطاعت کردن است ولو اینکه آنها آدم کشیها کرده باشند!!
اینکه «مقام معظم رهبری» در برابر «آمریکا» میخروشد و یا حضرت امام میفرماید: «آمریکا» هیچ غلطی نمیتواند بکند، این مواضع بر گرفته از وصیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به امام حسن و امام حسین است که در نامه 47 «نهجالبلاغه» آمده است:
«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص421، نامه 47
این در حقیقت شعار اعتقاد به امامت و خلافت امیرالمؤمنین است؛ یعنی همواره در برابر ظالم، دشمن و در برابر مظلوم، همواره حامی باشید. و یا در رابطه با حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) در منابع شیعه هم آمده و مرحوم «مجلسی» در «بحار» هم دارد که حضرت در روز عاشوراء فرمود:
«لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد»
نه مانند ذلت پذیران دست ذلت به شما میدهم، نه مانند بندگان فرار میکنم!
تا آنجایی که حضرت فرمود:
« وَ إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً»
زندگی در زیر بار ظلم و اطاعت از ظالم جز ننگ و عار نیست و شهادت در مبارزه با ظلم، جز سعادت چیز دیگری نیست!
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 44، ص 191
البته این را آقایان اهلسنت هم دارند. در «مجمع الزوائد هیثمی» جلد 9، صفحه 192 همین تعبیر را آورده که حضرت فرمود:
«إني لا أرى الموت إلا سعادة والحياة مع الظالمين إلا برما »
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807 ، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج 9، ص 192
و بزرگان دیگر مثل «طبرانی» در «معجم کبیر» جلد 3 صفحه 115، «نزهة الناظر» صفحه 88، «تاریخ دمشق» جلد 14، صفحه 217 آورده، این نتیجه اعتقاد به خلافت و امامت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.
از آقا امام جعفر صادق (سلام الله علیه) و ایشان از پدرانشان از رسول الله نقل کرده اند که حضرت فرمود: وقتی روز قیامت بیاید میگویند:
«أَيْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَة»
یاران ستمگران کجا هستند؟
این منطق شیعه است. امروز این منطق اعتقاد به امامت اهلبیت است. فرمود در روز قیامت منادی ندا می دهد: یاران ستمگران کجا هستند؟
«وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً»
آن زمان معمولاً دستگاه تایپ و ماشین نویسی و کامپیوتر که نبود، تمام نوشتنها با قلم و دوات بوده؛ میگوید اگر کسی مُرکّبی در دوات ظالم بریزد؛
«أَوْ رَبَطَ كِيساً»
برای او بستهبندی کند یا سر یک گونی را ببندد
«أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةَ قَلَمٍ»
قلمی را از دست ظالم بگیرد به دوات بزند و در دست ظالم قرار بدهد
« فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ.»
همه اینها را با ظالم محشور کنید.
تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج17، ص181، بَابُ تَحْرِيمِ مَعُونَةِ الظَّالِمِينَ وَ لَوْ بِمَدَّةِ قَلَمٍ وَ طَلَبِ مَا فِي أَيْدِيهِمْ مِنَ الظُّلْم، ح12
این شعار اعتقاد به امامت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. شما بیایید این را با مکتب اهلسنت و با آن کسانی که حکومت غیر علی را آوردند مقایسه کنید.
در کتاب «صحیح مسلم» که به قول آقایان، «اصح الکتب» بعد از قرآن است، در نسخه ای که در «بیت الأفکار الدولیه عربستان» چاپ شده روایتی را از «حذیفه» نقل می کند که روایت مفصل است.
حضرت رسول اکرم فرمود: بعد از من پیشوایانی میآیند - مراد از پیشوایان، فقط خلفاء نیست همه، حتی رئیس جمهورها، پادشاهان و همه را میگیرد – فرمود پیشوایانی می آیند که:
«لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ ولا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي»
از هدایت من بهرهای نبردهاند و از سنت من هم استفاده نمیکنند.
«وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ في جُثْمَانِ إِنْسٍ»
در میان آنها انسانهایی خواهد آمد که ظاهر آنها انسان است؛ ولی قلبشان، قلب شیطانی است.
«حذیفه» میگوید:
«كَيْفَ أَصْنَعُ يا رَسُولَ اللَّهِ إن أَدْرَكْتُ ذلك»
اگر من درک کردم چه کار کنم؟
«قال تَسْمَعُ وَ تُطِيعُ لِلْأَمِيرِ»
وظیفه تو این است که از امیر ولو اینکه قلبش، قلب شیطانی است اطاعت کن!
وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَأُخِذَ مَالُكَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»
اگر چنانچه ظالم تو را بیگناه خواباند و شلاق زد و اموالت را به ناحق گرفت حق اعتراض نداری!
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص 1476، ح 1847
شما این را کنار فرمایش حضرت امیر (سلام الله علیه) بگذار که میفرماید:
«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص421، نامه 47
«وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص191
اینکه میگوید بحث خلافت و امامت امیرالؤمنین تاریخش گذشته، حرف غلطی است. بحث تاریخی، بحثی نیست که مربوط به 1400 سال قبل باشد، بلکه نتیجه آن، امروز در جوامع اسلامی خودش را نشان میدهد.
و نیز «ابن ابی شیبه» که استاد «بخاری» است و متوفای 235 هجری هست، از «سوید بن غفله» نقل میکند که میگوید خلیفه دوم گفت:
« إني لا أدري لعلي أن لا ألقاك بعد عامي هذا»
من نمی دانم شاید سال بعد تو را نبینم.
بعد گفت:
« فاسمع وأطع وإن أمر عليك عبد حبشي مجدع »
از حاکم خود اطاعت کن اگر چه غلام حبشی گوش بریده باشد.
یعنی اگر یک آدم بیگانهای آمد و حاکم کشور و شهر شما شد، بشنو و اطاعت کن و اعتراض نکن؛
«إن ضربك فاصبر»
اگر تو را بیگناه کتک زد وظیفهات این است صبر کنی!
«وإن حرمك فاصبر»
از تمام حقوق مسلمت محروم کرد صبر کن.
« وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة دمي دون ديني»
و اگر خواست کاری کند که دینت را ناقص کند و از بین ببرد، بگو چشم انجام می دهم، حفظ جانم واجب تر از حفظ دینم می باشد.
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة : الأولى ، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 6، ص 544، ح 33711
مثلا گفت برو با علی بجنگ، بگو چشم! برو با حسین بجنگ، در خانه حضرت زهرا را آتش بزن مردم «یمن» را به خاک و خون بکش، مردمی که امروز اعتراض میکنند، پایت را روی گردنش بگذار، هر چه داد بزند و بگوید نمیتوانم نفس بکشم توجه نکن، چون او امیر است!! و قرآن هم که گفته:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
شما ببینید کدام یک از کشورهای اسلامی این جنایاتی که امروز در «غرب» انجام میشود را محکوم کردند؟ میگویند آقای «ترامپ» امیر است، و خلیفه دوم دستور دارد:
«إن ضربك فاصبر وإن حرمك فاصبر وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة دمي دون ديني فلا تفارق الجماعة»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة : الأولى ، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 6، ص 544، 33711
بگو دینم قربان جانم باد! در حالی که امام حسین (سلام الله علیه) میفرماید:
«إنما الحياة عقيدة وجهاد»
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج21، ص: 221
سید الشهداء خودش و خانوادهاش را فدای دین کرد؛ ولی اینجا میگوید نه، اگر دیدی دینت به خطر افتاده و جانت به خطر افتاده، دینت را از دست بده و نگذار جانت به خطر بیافتد!!
این مسئله در کتابهای مفصل اهلسنت آمده است. نه تنها در یک کتاب! در کتاب «السنة» تألیف آقای «خلال» که میگویند صحیحترین سنتها هست، آمده است؛ در «مصنف ابن ابی شیبه» جلد 6، صفحه 544، «سنن بیهقی» جلد 8، صفحه 159، «در المنثور»، «کنز العمال» و... آمده است!
پس اینکه میگویند بحث خلافت امیرالمؤمنین یک بحث تاریخی است و گذشته و امروز دیگر نتیجهای غیر از اختلاف ندارد، حرف کاملاً اشتباهی است.
بحث خلافت علی نیست که بگوییم بحث گذشت تمام شد و رفت؛ اعتقاد به علی، اولین نتیجهاش خروش و قیام در برابر ظالم است. مبارزه با ظلم و ستم، حمایت از مظلوم، حمایت از کسانی که مورد ستم قرار گرفتند، این نتیجه اعتقاد به امامت امیرالمؤمنین است، این نتیجه اعتقاد به امامت ائمه (علیهم السلام) است.
از آن طرف شما میبینید که اعتقاد به خلافت آقای ابوبکر، عمر و عثمان و ... نتیجهاش این میشود که شما در تزاحم دین و دنیا، دنیا را انتخاب کن و دین را فدای جانت بکن!
من در یکی از مناظراتی که همراه با دانشجویان در «مکه مکرمه» بودیم و روی پشت بام ساختمان مسجد الحرام داشتیم، سال 84- 85 بود و ضبط و پیاده هم کردیم، و خدمت جناب «آقای ری شهری» که آن زمان «مسئول بعثه مقام رهبری» بود، تقدیم کردیم و در «بعثه» هم برای رفقاء نقل کردیم.
ما با وهابیها بحث میكردیم و بحث ما سه ساعت تا سه ساعت و نیم طول کشید، یکی از جوانهای وهابی که دانشجوی «دانشگاه ام القری» بود یک نکته عجیبی گفت.
دوستان می دانند که «دانشگاه ام القری» یک دانشگاه وهابی پرور، ایدئولوگ پرور و لیدر پرور است. فارغ التحصیلانشان امام جمعه، سفیر و یا قاضی میشوند. بلا تشبیه مثل «دانشگاه امام حسین» ما است.
یکی از دانشجوها شروع به صحبت کرد؛ آنجا معمولاً ما مشهور به «ابو مهدی» هستیم. گفت: "آقای دکتر «ابو مهدی»! شما افتخار کنید رهبر شما در برابر «آمریکا» میگوید هیچ غلطی نمیتواند بکند و با او مبارزه میکند تا آخرین نفس هم میایستد؛ ولی رهبران ما برای نوکری «آمریکا» افتخار میکنند!"
"رهبر ما آقای «ملک فهد» میرود با سرانشان شراب میخورد و در تمام تلویزیونها پخش میشود، این مایه سر افکندگی ما است، شما باید به این رهبرانتان افتخار کنید."
ایشان بعد گفت: "اگر یک روزی دستتان به «مقام معظم رهبری» رسید، از طرف ما دانشجویان، دست ایشان را ببوسید. و از طرف ما بگویید ما وهابی هستیم و شما را قبول نداریم، اعتقاد شما را هم قبول نداریم؛ ولی این مبارزه شما با «آمریکا» و دیگر کشورهای ستمگر را میستاییم و به این افتخار میکنیم و می گوئیم كه ای کاش ما هم رهبرانی مثل رهبران شما داشتیم."
اینكه «امام» یا «مقام معظم رهبری» در برابر «آمریکا» اینطور میخروشند، آیا این نظر شخصی خودشان است یا برگرفته از سخن امیرالمؤمنین است که فرمود:
«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص421، نامه 47
یا کلام سید الشهدا (سلام الله علیه) است که فرمود:
«لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً. »
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص191
وقتی به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میگویند شما بیا با «معاویه» بساز، برای مصلحتی چند صباحی این را سر کار بگذار، بعداً عزل کن؛ حضرت فرمود هرگز من نمیخواهم با ظلم به پیروزی برسم. با گناه نمیخواهم به موفقیت برسم.
نیامد بگوید فعلاً آقای «معاویه» کدخدا است بیاییم با کدخدا بسازیم و بعد سایر آقایان هم زیر پوشش کدخدا هستند، او را اگر زیر کمندمان آوردیم دیگران هم خواهند آمد؛ نه، 18 ماه علی با «معاویه» جنگید. همان منطق:
«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»
چون «معاویه» را ظالم میداند. «طلحه» و «زبیر» در «بصره» فتنهای ایجاد کردند. امیر المؤمنین با آنها مبارزه کرد، و حساب نکرد که «عایشه» همسر پیغمبر است، «طلحه» و «زبیر» سابقه درخشانی در تاریخ اسلام دارند.
حضرت وقتی میبیند دارد ظلم و جنایت میکند و بیت المال «بصره» را به سرقت میبرد و بین یاران خودش تقسیم میکند، «حاکم بصره» را از «بصره» اخراج میکند، کتک میزند، حتی موی صورتش را میکند، دیگر او را تحمل نمی کند!
وقتی «حاکم بصره» که منصوب علی است، خدمت حضرت امیر آمد، می گوید: یا علی ما در راه شما، ریشهایمان را فدا کردیم؛ یعنی یک دانه مو روی صورت حاکم نماند. امیرالمؤمنین میآید میجنگد و مماشات نمی کند.
امروز نتیجه اعتقاد به امیرالمؤمنین، نتیجه اعتقاد به خلافت علی، نتیجه اعتقاد به امامت علی، اطاعت از سخنان امیرالمؤمنین است. اطاعت از دستورات امیر المؤمنین است.
یکی از دستورات امیر المؤمنین هم این است که ما باید با ظالم و ستمگر، با تمام توان مبارزه کنیم، و از مظلوم حمایت کنیم. شما ببینید این همه كشورهای اسلامی است، تنها کشوری که در کره زمین از «فلسطین» دارد حمایت میکند، «ایران» است؛ با اینکه هم مذهب هم نیستند! چرا؟ چون علی فرمود:
«وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»
همواره از مظلوم، حمایت کنید!
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص421، نامه 47
لذا این افراد که میگویند بحث خلافت علی، بحث تاریخی است و مطرح کردنش الان فایدهای ندارد، اختلاف درست میکند و چنین و چنان میکند، اینطور نیست. اینها ظاهراً از معارف دینی اطلاع و خبر ندارند، فقط تصور میکنند بحث اختلاف شیعه و سنی در این است من معتقد باشم امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خلیفه است یا ابوبکر خلیفه است.
نه، بحث سر این است که آن اسلامی که رسول اکرم آورده، آن قرآنی که آورده، توسط چه کسی باید اجرا شود؟ مجری قرآن و سنت چه کسی است؟ چه کسی میتواند فرامین الهی را اجرا کند؟ قرآن با صراحت میگوید:
(وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا)
و بر ظالمان تکيه ننماييد
سوره هود (11): آیه 113
شما حق ندارید در برابر ظالم سر خم کنید، کوچکترین اطاعت کنید. این آقا میگوید نه، قلوبشان، قلوب شیاطین هم باشد دستور ضد دینی هم به تو داد، بگو سمعاً و طاعتاً!
دمي دون ديني»
دینم فدای جانم و دنیایم باد.
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة : الأولى ، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 6، ص 544
بنابراین اینکه بگوئیم بحث امامت و خلافت حضرت امیر، یک بحث تاریخی که بگوییم دیگر تمام شد و رفت، نیست.
در اینجا من حرف خیلی زیاد دارم، من این را خیلی مختصر کردم. چند نکته دیگر را به صورت فهرستوار عرض میکنم. قبلاً بعضیها را ما گفتیم.
یكی از آن نكات، بطلان عبادت بدون ولایت ائمه (علیهم السلام) است، آنکه در کتب شیعه است، من هیچ کاری ندارم. در کتب اهلسنت «مناقب خوارزمی» نقل کرده است که پیغمبر اکرم فرمود:
«يا علي لو أن عبدا عبد الله مثل ما قام نوح في قومه وكان له مثل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله وحج ألف مرة على قدميه ثم قتل بين الصفاة والمروة مظلوما ثم لم يوالك لم يشم رائحة الجنة ولم يدخلها»
ای علی اگر کسی به اندازه عمر حضرت نوح عبادت کند، و مثل «کوه احد» طلا در راه خدا انفاق کند و خدا عمر طولانی بدهد هزار بار پیاده به زیارت خانه خدا برود و بین «صفا» و «مروه» مظلومانه کشته شود ولی ولایت تو را نداشته باشد بوی بهشت را نخواهد شنید!
المناقب؛ نوسنده: الموفق الخوارزمي وفات : 568، تحقيق: الشيخ مالك المحمودي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ص67
دوران نبوت نوح را قرآن 950 سال میگوید. بعضیها 1300- 1400 تا 2500 سال هم میگویند که حضرت نوح عمر کرده است.
بحث ولایت علی یک بحث تاریخی نیست؛ شما وقتی میخواهی نماز بخوانی آیا این نماز تو، آن نمازی است که خدا و پیغمبر گفته؟ این وضویی که داری میگیری وضوی پیغمبر است؟ وضوی علی است؟ یا نه وضوی دیگران است!
شما یک روایت به ما نشان بدهید که پیغمبر موقع نماز خواندن، دست بسته نماز میخوانده، یک روایت به ما نشان بدهید که پیغمبر بسم الله در نمازش نمیگفت.
یک روایت به ما نشان بدهید که پیغمبر قنوت نمیگرفت، یک روایت نشان بدهید که پیغمبر حتی در کتابهای خودتان بعد از «وَلَا الضَّالِّين» آمین میگفت. یک روایت نشان بدهید حضرت در وضو پای خودش را میشست.
ببینید بحث سر این که ولایت علی بحث تاریخی هست، نیست؛ بحثی است که من میخواهم دو رکعت نماز صبح بخوانم، ببینم آیا این نماز صبح من نمازی است که خدا و پیغمبر گفته یا خلاف آن است؟
آن روز ما نقل کردیم وقتی امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در «جنگ بصره» بعد از تمام شدن جنگ، نماز میخواند همه صحابه گفتند:
«لقد ذَكَّرَنَا علي بن أبي طَالِبٍ صَلاَةً كنا نُصَلِّيهَا مع رسول اللَّهِ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 392، 19512
این نماز علی ما را به یاد نماز پیغمبر انداخت؛ یعنی همه چیز را تغییر دادند، سنت پیغمبر را تغییر دادند، سنت دینی را تغییر دادند.
پس اینکه بحث ولایت علی، تاریخی است و دیگر نباید ما مطرح کنیم این حرف بیاساس است و به هیچ وجه من الوجوه قابل قبول نیست.
بحث دیگری که من قبلاً مطرح نکردم و در اینجا میخواهم بگویم این است كه ما میخواهیم خدا شناسی را یاد بگیریم. آیا خدا شناسی را برویم در مکتب علی یاد بگیریم یا در مکتب غیر علی یاد بگیریم؟
اگر من معتقد به خلافت علی نباشم توحید من آیا آن توحیدی است که پیغمبر و قرآن آورده یا نه؟ آیا اعتقاد من به انبیاء همان اعتقادی است که پیغمبر داشته و قرآن معرفی کرده و علی ناشرش بوده؟ آیا خلافتی که من میخواهم معتقد باشم آن خلافتی است که پیغمبر معرفی کرده یا نه، محصول بحث و مناظره چند نفر در «سقیفه» است؟
اصلاً فقه در مکتب غیر اهلبیت، با فقه در مکتب اهلبیت چه فرقی دارد؟ در تمام مسائل باید مورد توجه قرار بگیرد. به طور مثال و به عنوان نمونه، من چند مورد اینجا میآورم.
توحید در مکتب اهلبیت:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُون»
سپاس خدای را که سخنوران از ستودن او عاجز هستند.
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 39
قرآن میگوید:
(وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ)
و براي او هيچگاه شبيه و مانندي نبوده است!
سوره اخلاص (112): آیه 4
(لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ)
هيچ چيز همانند او نيست.
سوره شوری (42): آیه 11
وقتی: (لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ؛ وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ) است، ما چگونه بتوانیم او را مدح کنیم؟
«وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّون»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 39
وقتی ما در نماز «الحمد لله» میگوییم؛ یعنی تمام حمدها مال اوست، چون تمام نعمتها مال او است. چون نعمتهای الهی قابل شمارش نیست، با کلمه «الف و لام» استغراق جنسی میآورد، تمام حمدها مال خدا است؛ یعنی هر نعمتی در عالم هستی است برای اوست؛
(الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ)
(خداوندي که) بخشنده و بخشايشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته).
سوره فاتحه (1): آیه 3
یعنی هر چه در دنیا نعمت است چه مؤمن و چه غیر مؤمن، از این نعمت مادی استفاده میکنند، مال خدا است. هر چه نعمت معنوی است مؤمنین استفاده میکنند مال خدا است.
«وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَم»
آن خدایی که هر چه همتها قوی باشند نمیتوانند به صفات خدای عالم برسند؛ یعنی افکار عمیق، ذات او را نمیتواند درک کنند.
«وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن»
غواصان دریای علوم الهی نمیتوانند به حقیقت خدا برسند
«الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ »
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 39
ببینید این نگاه مکتب اهلبیت به خداوند است!
«سُبْحان مَنْ لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ»
آن از آقا امیر المؤمنین؛ از آقا امام رضا (سلام الله علیه)، از آقا امام عسکری (سلام الله علیه) از آقا امام باقر (سلام الله علیه) است که فرمود:
«كلّما ميّزتموه بأوهامكم في أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج110، ص104
هر چه از خدای عالم بخواهید تصور بکنید، این مخلوق ذهن شما است، آن خدا نیست و به خود شما بر میگردد. حتی مورچهها هم تصور میکنند خدای عالم دارای دو تا شاخ است؛ چون دو تا شاخ برای آنها مایه کمال است.
مرحومه خانم «مجتهده امین» تفسیر قرآنی دارد در شرح حال تسبیحات اربعه. یک جمله زیبای دارد. اگر عزیزان این را در تسبیحات اربعه داشته باشند خوب است.
ایشان ابتدائیترین توجیه را کرده است. ما میگوییم «سبحان الله»؛ یعنی خدای که از تمام عیبها مبراء است، «والحمد لله»: تمام کمالات را دارد، «ولا اله الا الله»: این خدای که همه کمالات را دارد، از همه نقائص مبراء است، فقط خدا است.
بعد میگوییم «والله اکبر» یعنی: خدایا اینی که من گفتم از همه عیبها مبرا هستی، همه کمالات را داری، آن عیبهایی که من عیب میشمارم، آن کمالاتی که من کمالات میشمارم تو داری، تو خیلی بالاتر و فراتر از این هستی!
شما ببینید این چقدر زیبا و لذتبخش است: «سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر» خدایی که از همه عیبها مبرا است، همه کمالات را دارد، همچین فردی فقط یک شخص است آن هم خدا است. بعد میگوید «الله اکبر».
اینکه من گفتم این با توجه به درک ذهن من بود، خدایا تو فراتر از ذهن من هستی، تو فراتر از این هستی:
«كلّما ميّزتموه بأوهامكم في أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم»
مورچه که میگوید داشتن شاخ کمال است، ما میگوییم با تمام کمالاتی که به ذهن من میآید که کمال است، همه را تو داری؛ ولی من نمیدانم آن کمالاتی که تو داری چه است؟ آن کمالاتی که من کمال میشمارم تو داری، تو فراتر از این هستی.
من به عزیزان توصیه میکنم اگر بتوانند هر روز در میان «مناجات خمس عشر»، مناجات عارفین، که مناجات دوازدهم است، آقایان اگر هر روز بعد از هر نماز اگر نتوانستند حداقل بعد از نماز صبح بخوانند؛ به نظرم یک دنیا معارف در آنجا خوابیده است.
آنجا آقا امام سجاد غوغا کرده، من خدا میداند وقتی میخوانم روحم به پرواز در میآید احساس میکنم در ملکوت اعلی دارم پرواز میکنم.
«إِلَهِي قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنَائِكَ كَمَا يَلِيقُ بِجَلَالِكَ وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ وَ انْحَسَرَتِ الْأَبْصَارُ دُونَ النَّظَر»
بعد میگوید:
«وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَى مَعْرِفَتِكَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِك»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج91، ص150
یک سری چیزهایی از خدای عالم میخواهد که اصلاً به عقل ما نمیآید همچین حاجتی از خدا بخواهیم. ما تصور میکنیم که اگر گفتیم خدایا دنیا و آخرت ما را آباد کن، ما را اهل بهشت قرار بده، ما را در کارهایمان موفق بکن، اینها مثلاً یک چیزهای خوبی است.
شما ببینید آقا امام سجاد از خدا چه میخواهد؟ آنها در چه دنیایی زندگی میکردند، سخن گفتن آنها با خدای عالم چطوری بوده، سخن گفتن ما با خدا چگونه است!؟
من توصیه میکنم دوستان این مناجات دوازدهم مناجات خمس عشر، یعنی همان مناجات عارفین را در منبر و ... بخوانند. البته بعضی از مطالب این دعا برای عموم مردم شاید قابل درک نباشد؛ ولی بعضی از قسمتهایش را میشود برای عموم خواند و خیلی زیبا است؛ میشود اینها را با چهار تا مثال و داستان و شعر جا انداخت.
واقعاً آدم این عبارات را می خواند لذت میبرد، وقتی آدم میخواند تمام رگها و پوست و استخوان آدم به حرکت در میآید. اینها بودند که خدا را شناخته بودند و خدا را برای ما معرفی کردند، این توحید در مکتب اهلبیت است.
اگر ما مکتب اهلبیت را کنار بگذاریم، به چه وضعی گرفتار خواهیم شد!؟ بفرمایید آقای «ابن تیمیه» میگفت خدا چیست؟ (نستجیر بالله) از پیغمبر نقل میکند، من خدا را دیدم جوان و «امرد» بود، نمیدانم پیغمبری که اینها معرفی میکنند این پیغمبر اهل کجا بوده؟ میگوید خدای عالم مو در صورتش نبود:
«عن ابن عباس قال قال رسول الله رأيت ربي في صورة شاب أمرد له وفرة جعد قطط في روضة خضراء»
بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية؛ ابن تيمية الحراني، أحمد بن عبد الحليم (م 728)، تحقيق: مجموعة من المحقّقين، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف الطبعة الأولى، 1426هـ؛ ج ۷، ص۲۹۰
می گوید موهایش هم خیلی فرفری بود. در آرایشگاهها بعضی از خانمها یا بعضی از آقایان هم عادت کردند، موهایشان را به صورت فرفری درست میکنند که یک مقداری زیبا بشوند.
میگوید خدای عالم را من دیدم هنوز موی صورت نداشت و موی سرش هم فرفری بود، در یك روضه خضراء در یک باغ خیلی زیبا و سبز داشت قدم میزد. این توحید غیر اهلبیت است آن هم توحید اهلبیت بود که عرض کردیم.
حتی بعضیها میگویند:
«من لم يؤمن بحديث عكرمة فهو زنديق»
السيف الصقيل في الرد على ابن زفيل؛ أبي الحسن تقي الدين علي بن عبد الكافي، السبكي الكبير المتوفى سنة 756، يرد به على نونية ابن القيم ومعه تكملة الرد على نونية ابن القيم، تقديم لجنه من علماء الأزهر، مكتبة زهران، پاورقی، ص 109
میگوید اگر کسی به این روایت كه میگوید خدا «امرد» بوده و.. اگر کسی به این عقیده نداشته باشد «زندیق» است!!
یا در «مجموع فتوای» خودش میگوید خدای عالم وقتی که مینشیند:
«يكون العرش أعظم من الرب وأكبر وهذا باطل مخالف للكتاب والسنة وللعقل»
اگر کسی بیاید بگوید عرش از خدا بزرگتر است این باطل و مخالف کتاب و سنت است.
چرا؟ چون خدا بزرگ است و اگر خدا بنا باشد روی عرش و آن صندلی که مینشیند صندلی بزرگتر از خدا باشد؛ پس معلوم میشود که یک چیزی بزرگتر از خدا است در حالی که ما میگوییم:
«الله اکبر من کل شیءٍ»
پس آن صندلی و عرشی که خدای عالم رویش مینشیند، باید حتماً کوچک باشد و خدای عالم یک مقداری بزرگتر از آن باشد.
جالب است میگوید وقتی خدای عالم روی آن عرش مینشیند به قدری خدا ماشاء الله هزار ماشاء الله سنگین است این عرش از شدت سنگینی خدای عالم ناله و ضجه میکند!!
مثل بچه شتری که میخواهند سوار بشوند تا به حال احساس سنگینی نکرده اولین بار است دارد سواری میدهد، شروع به جیغ و داد زدن میکند، عرش الهی هم وقتی خدا رویش مینشیند:
«وإنه ليئط به أطيط الرحل الجديد براكبه»
یا اینکه خدای عالم روی عرش مینشیند و از هر طرف به اندازه چهار انگشت بزرگتر است. چون اگر بنا باشد خدا از عرش بزرگتر نباشد، ما از کجا عظمت خدا را بفهمیم؟ بعد میگوید در عرش یک جای خالی هم است آن جای خالی پس چیست؟ میگوید:
«هو موضع جلوس محمد صلى الله عليه و سلم »
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية ، الطبعة: الثانية، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 16، ص 436
خدای عالم یک جای خالی در عرش گذاشته است و خودش کنار میآید یعنی به اندازه هشت انگشت کنارتر مینشیند، یک طرف عرش را هم (نستجیر بالله) یک ران خدا روی عرش است و نصفش هم روی هوا است، آن نصف دیگرش را هم گذاشته که رسول اکرم بیاید آنجا بنشیند!!!
ببینید اینکه میگوید خلافت علی مسئله تاریخی است و تمام شد و رفت، این اصلاً نمیفهمد چه می گوید! ما اگر بگوییم:
(أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)
آنها همچون چهارپايانند؛ بلکه گمراهتر!
سوره اعراف (7): آیه 179
به انعام توهین است.
(بَلْ هُمْ أَضَلُّ)
باید به اینها گفت.
یا تعبیری «ابوبکر ابن عربی ناصبی» دارد میگوید «ابو یعلاء» بزرگ «حنبلی»ها است میگوید وقتی خدا را میخواهید توصیف کنید، فقط دو تا چیز بگویید خدا ندارد، یکی ریش ندارد و دیگری عورت ندارد، مابقی هر چه بخواهید خدا دارد!!!
شما این را کنار آن توحیدی که ما از امیر المؤمنین و امام سجاد نقل کردیم. این مناجات «خمس عشر» را شما ببینید تفاوت چه است؟ واقعاً به این شکلی است؟ یعنی بحث خلافت علی یک بحث تاریخی است؟
و بحثهای دیگری كه دارند خدای عالم بیمار میشود، چشمهایش درد میکند ملائکه به عیادتش میروند، خدای عالم به اندازهای است که میتواند بالای پر مگس هم بنشیند اشکالی ندارد، اصلاً خدای عالم ورزش دو میدانی دارد و با ملائکه مسابقه دو میدانی دارد.
خدا الاغ سوار است سوار الاغ میشود از آن بالا به پایین میآید ببیند که مردم چه حاجتهای دارند حاجاتشان را بدهد و برگردد. خدای عالم در ایام «حج» سوار شتر میشود میخواهد «رمی جمره» کند و بر گردد، حوصله ندارد پیاده بیاید، سوار شتر میشود میآید «رمی جمره» میکند و بر میگردد!!!
در «منهاج السنه» عبارتی دارد که از بعضی از علماء نقل میکند میگوید روزی نفت فروشی دم در یکی از علماء بود؛ او میخواست نفت بخرد، دید شاگرد ایشان صورت زیبای دارد، این نفت فروش تصور کرد که این عالم طمعی در این پسر بچه دارد.
غروب آمد گفت آقا من دیدم امروز شما به شاگرد من خیره نگاه میکردی، من تصور کردم شما طمعی به شاگرد من داری، او فعلاً امشب در خدمت شما باشد، گفت نه من وقتی به این پسر بچه نگاه کردم یاد خدا افتادم!! دیدم این پسر بچه، صورتش مو ندارد، یاد این افتادم خدای عالم هم در صورتش مو ندارد؛ ولذا این نگاه کردن من به شاگرد شما:
«فتوهمت أنه الله تعالى»
نفت فروش گفت:
«ما أنا عليه من النفاطة أجود مما أنت عليه من الزهد مع هذه المقالة»
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج2، ص632
گفت: خاک بر سرت! من با اینكه نفت فروشم هزار شرافت به تو دارم با این زهد و علمت. این توحید غیر مکتب امیر المؤمنین است. بحثهای دیگر هم است كه ان شاء الله روزهای آینده در خدمت دوستان هستیم.
ما هم به همه عزیزان در جواب سلامشان میگوییم وعلیكم السلام ورحمه الله و بركاته، اگر سؤالی دارند در خدمت دوستان هستیم.
ما معمولا برای اینكه همه دوستان بیایند، تقریبا هفت- هشت دقیقهی دیرتر شروع میكنیم، امروز مجموعا 34 نفر آمدند خدمتشان هستیم.
دوستان در حین درس وقتی مطلبی را تایپ بكنند من نمیبینم، من فقط صفحه مانیتور را میبینم، البته بعدا میبینم مسئلهای نیست؛ ولی اگر مربوط به بحث باشد و تایپ كنند دوستان فنی كنار من اینجا نشستهاند و اینها میتوانند به من برسانند.
سه تا كامپیوتر جلوی ما است، یك كامپیوتر تصویر ما را منعكس میكند، یك كامپیوتر فایلهای ما را منعكس میكند، و یك كامپیوتر هم جلوی مسؤل عزیز فنی ما است. سوالات شما اگر مربوط به بحث باشد، آنها را چك میكنیم.
پرسش:
حضور و غیاب آقایان چطور میشود؟
پاسخ:
خود نرم افزار حضور و غیابها را مشخص میكند؛ یعنی افرادی كه آمدند و حضور پیدا كردند در اینجا ثبت میشود.
پرسش:
میتوانید درس را هر روز در ایتا هم قرار دهید.
پاسخ:
ما درخواست میكنیم اگر بتوانند قرار بدهند خیلی خوب است. البته در سایت هم، همان قسمت «فقه مقارن» در آنجا كه دوستان بیایند درس هست. شما سایت ولی عصر را كه باز میكنید، قسمت فارسی را كه انتخاب میكنید، در پایین صفحه به اسم «خارج كلام مقارن» درسها موجود است. و درسهای گذشته را روی سایت گذاشتهاند.
پرسش:
درس تا كیْ ادامه دارد؟
پاسخ:
ببینیم حوزه نظرشان چیست! ظاهرا این هفته آخرین هفته باشد. ان شاء الله برای اول مهر میماند؛ اگر قبل از محرم درس حوزه شروع شد، ما در خدمت تان هستیم و اگر نشد بعد از عاشورا در خدمت شما هستیم.
پرسش:
کتابی از توحید وهابیت جای جمع شده است؟
پاسخ:
من ندیدم! ولی ما در کتاب «وهابیت از منظر عقل و شرع» سی، چهل صفحه توحید وهابیت را آوردیم به اندازهای که شما بخواهید بحث و مناظره کنید آنجا مطلب هست.
پرسش:
با استناد به مباحثی كه فرمودید گروه «جهاد» و «حماس» با چه منطقی مقابل دشمنان مبارزه میکنند؟
پاسخ:
اینها الان دارند مبارزه میکنند، حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) از همان اوائل كه اسرائیل آمد غصب كرد، آمدند مباحثی را مطرح کردند.
اینها دیدند تمام زندگیشان به باد رفت، اینها مبارزه هم میکنند مبارزه با حاکم اسلامی نمیکنند؛ روایتی که اینها آوردند این است که اگر حاکم اسلامی، ظالم هم بود با او کنار بیایید؛ در حالی که اینها اگر مبارزه میکنند با حاکم غیر اسلامی است.
پرسش:
چون كلاسها به خاطر ویروس كرونا زیاد تعطیل شده، لذا اگر مشكلی نیست كلاس ادامه داشته باشد.
پاسخ:
ببینیم چه كار میشود كرد، مسئله این است كه ما خودمان هم خیلی حالمان مساعد نیست. البته از دیروز الحمدلله بهتر شدم. ما در آن ایام تعمیرات منزل داشتیم و با انواع اقسام آدم ها از كارگر، بنا و ... سروكار داشتیم.
ما از كرونا خیلی بی نصیب نبودیم، دوباره پریشب رفتیم آزمایش دادیم و امروز بنا است نتیجه آزمایشها را بدهند. من كه الان خدمت شما هستم تمام بدنم خسته است. دعا بفرمایید كه ان شاء الله كاملا خوب بشویم.
پرسش:
«شبکه ولیعصر» برنامه جدید از اول ذی القعده دارد؟
پاسخ:
ان شاء الله بنا است یک برنامه جدیدی به حول و قوه الهی شروع کنیم، با همراهی اساتیدی مثل حاج آقای «ابو القاسمی»، آقای «یزدانی» و دوستان دیگر.
در این پنج شش ماه، وهابیها خیلی بیحیائی کردند. دیروز یکی از عزیزان چند تا کلیپ از جدیدترین شبهات «شبكه وهابی كلمه» را برایم فرستاد خواندم قلبم به درد آمد.
قبلاً شبکهای بود جواب میداد، ولی الآن آن شبکه تقریباً بیخاصیت شده. البته ما کاری نداریم صلاح و مصلحت خویش را خسروان دانند. به ما مربوط نیست.
مثلا یک آقای طلبه که مشخص است به الفبای مناظره وارد نیست، میرود با «هاشمی» که قهارترین فرد در مغالطه است شروع میکند با او بحث و مناظره کردن و مشخص است تمام مطالب و روایتها را هم از موبایل میخواند و کامپیوتر هم جلویش نیست. زیر نویس هم کرده کارشناس ارشد علوم اسلامی و شیعه!
اینطور آدمها و عزیزانی که مسلط به مناظره نیستند، آقا امام عسکری فرمودند:
«فَذَلِكَ حَرَامٌ عَلَى شِيعَتِنَا»
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري (عليه السلام)؛ نویسنده: حسن بن على عليه السلام، امام يازدهم، محقق /مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص528
کسی که به مناظره و مکتب و مرام اهل سنت وارد نیست، رفتن به مناظره جز آبرو ریزی چیز دیگری ندارد. الان تکههای مناظره ایشان را هر روز دارند به نام روحانیت، مرجعیت و شیعه دارند پخش میکنند.
چه کسی به شما گفته اینطور مناظره کنی؟ حداقل با کسانی که در این زمینه سابقه و تخصص دارند و چند سالی کار کردند با اینها یک مقداری مشورت بکن.
«هاشمی» در یک دقیقه، بیست شبهه مطرح میکند، شما همان یک عبارت را شروع میکنی میخواهی حرف بزنی، اجازه نمیدهد حرف بزنی! اینقدر هم مردانگی نداری بگویی تو خفه شو بگذار من حرفم را بزنم! حرف من را قطع نکن! من دو سه تا کلیپ را نگاه کردم خیلی ناراحت شدم.
خیلی از عزیزان و حوزویان و اساتید از این برادر بزرگواری كه رفته مناظره ناراحت هستند، البته در حدی هم خوب بود. شاید چهل - پنجاه درصد مطالبشان هم، مطالب درستی است؛ ولی مطالب درست یک چیزی است، مطالب درست را درست بیان کردن، سر جایش بیان کردن و چگونه بیان کردن یک بحث دیگری است.
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»
پاسخ: