نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آیه (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) از دیدگاه مفسرین شیعه!
کد مطلب: 13193 تاریخ انتشار: 28 بهمن 1398 - 12:11 تعداد بازدید: 4589
خارج کلام مقارن » عمومی
آیه (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) از دیدگاه مفسرین شیعه!

جلسه شصت و هشتم 98/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه شصت و هشتم 98/11/27

موضوع: بررسی ادلّه مشروعیت سنّت (14) – آیه (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) از دیدگاه مفسرین شیعه!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

پرسش:

آیا «ترک اولی» که در توجیه برخی اعمال انبیاء (علیهم السلام) که معصوم هستند، گفته می شود، با عصمت ایشان در تعارض نیست!؟

پاسخ:

«ترك اولی»، یعنی اینکه این خوب است و آن هم خوب است ولی آن خوب‌تر است. خوب‌تر را رها كرده، خوب را انتخاب كرده است. ترك اولی معنایش این است. این هم خوب است، اولی است و بهتر بود آن را انجام دهد. ولذا بهتر را ترك كرده‌اند، پایین‌تر از بهتر را انجام دادند.

چون‌ آن‌ها مقاماتشان خیلی بالا است، و همواره در محضر حق هستند، انتظار از آن‌ها این است كه اولی را انجام بدهند؛ ولی:

(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِي إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيطَانُ فِي أُمْنِيتِهِ فَينْسَخُ اللَّهُ مَا يلْقِي الشَّيطَانُ ثُمَّ يحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)

هيچ پيامبري را پيش از تو نفرستاديم مگر اينکه هرگاه آرزو مي‌کرد (و طرحي براي پيشبرد اهداف الهي خود مي‌ريخت)، شيطان القائاتي در آن مي‌کرد؛ اما خداوند القائات شيطان را از ميان مي‌برد، سپس آيات خود را استحکام مي‌بخشيد؛ و خداوند عليم و حکيم است.

سوره حج (22): آیه52

شیطان نمی‌تواند آنها به گناه وادار كند؛ ولی به ترك اولی وادار می‌كند. در همین حد و اندازه قانع است. اما نسبت به رسول اكرم ترك اولی هم نبود، و معصومین هم ترك اولی نداشتند. لذا «اصبغ ابن نباته» وقتی می‌گوید:

«أ أنت افضل ام الانبیاء»

این سوال در همان آخرین روز حیات حضرت امیر است. فرمود: گرچه تعریف نفس، زشت است ولی چون سوال كردی من می‌گویم. در آن‌جا حضرت بیان می‌كند بر این‌كه من نسبت به حضرت آدم این فضیلت را دارم. حضرت آدم این كار را كرد من نكردم. حضرت یونس این كار را كرد من نكردم، یا نسبت به حضرت موسی و... حضرت تمام این مسائل را می‌آورد.

البته معصومین، طبق آیه‌ شریفه‌:

(وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ)

ما از نفوس خود دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود!

سوره آل عمران (3): آیه61

این‌ها همرتبه‌ رسول اكرم هستند، غیر از مسئله وحی و نبوت.

پرسش:

راجع به حضرت آدم كه ترك اولی كرد، هنوز پیغمبر نشده بود!

پاسخ:

این كه آیا پیغمبر بود و یا پیغمبر نبود دلیل می‌خواهد. چون قرآن می‌گوید:

(اِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلیْفَة)

پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روي زمين، جانشيني [= نماينده‌اي‌] قرار خواهم داد.

سوره بقره (2): آیه 30

این آیه دلیل بر نبوت حضرت آدم است. بعد از: (اِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلیْفَة)؛ ملائكه اعتراض کردند. آن بهشتی هم كه مطرح است، بهشت اخروی نبود! همین بهشت دنیوی است.

در بهشت اخروی هركس برود (خالِدينَ فيها أَبَدا) است. قطعا بهشتی كه حضرت آدم بوده بهشت دنیوی است.

این‌كه مراد از بهشت چیست؟ بعضی از عرفا و مفسرین چیزهای دارند، ولی حضرت آدم در یك بهشتی در دنیا بوده است كه از آن‌جا برایش این مشكلات پیش آمد، شیطان هم آمد قسم یاد كرد.

(وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ)

و براي آنها سوگند ياد کرد که من براي شما از خيرخواهانم.

سوره اعراف (7): آیه21

لذا این‌ها فریب خوردند.

پرسش:

در زمان حضرت آدم که پیغمبر بود، انسانی روی زمین نبود! ایشان پیامبر چه کسی بود؟

پاسخ:

بحث سر این است كه آیا حضرت آدم اولین خلق است؟ یا نه، صفوة خلق قبلی است! شما در قرآن یك جا ندارید فرموده باشد: «إنّا خَلَقْنا آدَمَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّار»؛ تمام خلقت‌ها روی «الانسان» رفته است.

خدا آقای «مشكینی» را بیامرزد، در «مسجد امام» درس تفسیر داشت. تقریبا شلوغ‌ترین درس تفسیری بود كه ما دیدیم. ایشان شاید چندین جلسه بحث كرد و ثابت كرد كه حضرت آدم برگزیده‌ انسان‌های قبل بوده است.

دلیلش هم این است كه ما یك جا در قرآن نداریم «إنّا خَلَقْنا آدَمَ مِنْ طِینْ»؛ یا: «مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّار»؛ تمام خلقت‌های «من طین» و... روی كلمه «الانسان» رفته است.

لذا ظاهر آیات هم این است: (اِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلیْفَة)؛ خلیفه برای چه کسی؟ برای خودش!؟ خلیفه برای دیگران.

(إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ)

ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داوري کن!

سوره ص (38): آیه 26

در خلیفة اللهی می‌خواهد كار خلافتی بكند، اگر كسی در زمین نیست، برای چه كسی می‌خواهد كار خلافتی بكند؟ لذا اینکه بگوئیم در زمین كسی نبوده است، این دلیل می‌خواهد كه نبوده است.

آقایان می‌گویند: (اِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلیْفَة)؛ دلیل بر این است كه كسانی در زمین بوده است و جمعیتی در زمین بوده است. انبیاء فقط برای انس كه نبودند؛ برای جن هم بودند. لا شك و لا ریب كه قبل از حضرت آدم جنّی بوده است.

پرسش:

جن بوده ولی منقرض شدند.

پاسخ:

اینکه منقرض شدند هم دلیل می‌خواهد. و اعتراض فرشته‌ها هم با توجه به سوابقی كه از انسان‌ها دیده بودند این را گفتند. اگر چنانچه قبل از آدم افرادی نبود این‌طور نمی‌گفتند. این هم دلیل است كه قبل از حضرت آدم افرادی بودند.

لذا خداوند نمی‌گوید من می خواهم آدم خلق كنم. می‌گوید: (اِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلیْفَة)؛ نمی‌گوید: «إنا خلقنا آدم» یا «إنی خالق فی الارض» می‌گوید: (اِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلیْفَة)؛ این آیات یك مقداری نیاز به تدبر دارد.

البته آن وقت هم در حوزه علمیه، خیلی علیه آقای «مشكینی» شوریدند. كه شما چرا همچنین حرفی می‌زنی؟ بعضی از روایات این‌طوری دلالت دارد. ولی ایشان به این‌ها گوش نكرد، و به بحث‌شان ادامه دادند. نمی‌دانم بحث تفسیر ایشان چاپ شد و یا نشد. آقای «موسوی تبریزی» و آقای «ری شهری» در درس ایشان می‌آمدند.

الحق ایشان بحث قشنگی كرده است؛ یعنی به ظاهر قانع كننده بود. ایشان از اطلاق آیات و تقید خلقت به انسان، این برداشت را داشتند. «لتفسد فی الارض» خودش نشان می‌دهد بر این‌كه قبلا انسانهایی بودند، و ملائكه بشر را می‌شناختند كه چه كار می‌كردند. خدای عالم حضرت آدم را آفرید كه بیاید جلوی «لتفسد فی الارض» را بگیرد.

پرسش:

فرمودید روایاتی داریم كه نسل‌ها و آدم‌های قبل از حضرت آدم بودند و این‌ها طبق همان آیه شریفه در زمین فساد كردند و از بین رفتند. این تعبیر، با خالی بودن زمین از حجت نمی‌سازد. ما بگوییم در زمین حجت نبوده و انسان‌هایی بودند و حضرت آدم بعدا آمده! این خلاف حجت است.

پاسخ:

امام کاظم (سلام الله علیه) به «هشام» فرمود:

«يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏»

الكافي( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، نوبت چاپ: چهارم‏؛ ج‏1، ص 16

این عقل هم حجت است. این‌ها بحث تفسیری است. این برای كسانی است كه در این زمینه كار كردند.

ما از قرآن بخواهیم استفاده كنیم، من می‌گویم برای ما آیه بیاورید. روایاتی كه ما داریم این است كه می‌گوید شیطان از اجنه و جزء اجنه‌ برتر بود؛ یعنی در اثر عبادت و... به آن مقام بالا رسیده بود. ولی این‌كه اجنه منقرض شدند و رفتند و این یكی ماند، «نحن نطلب بالدلیل»؛ برای ما از قرآن دلیل بیاورید و روایات را فعلا كنار بگذارید.

البته روایت هم اگر می‌آورید روایت صحیح بیاورید. ما تسلیم هستیم. روایات باید دیده بشود، روایات اگر در این زمینه صحیح باشد ما دست‌مان بالا است و تسلیم هستیم و می‌پذیریم.

آقای «مشكینی» هم تمام روایات را بررسی كرده بود، ایشان همه را هم سندا، هم دلالتا، هم تعارضا و هم تناقضا رد كرد. اگر تفسیر ایشان چاپ شده باشد این بحث را ببینید به نظرم ایشان نكات خیلی قشنگی داشت. و در حوزه هم خیلی‌ها علیه ایشان در آن زمان موضع گرفتند و موضع‌های تندی هم گرفتند.

ما اگر قائل باشیم که قبل از حضرت آدم، انسانهایی زندگی می کردند، قضیه ازدواج فرزندان حضرت آدم هم حل می‌شود و احتیاجی نیست كه از اجنه كسی برای «قابیل» بیاید و از «حوری» كسی برای «هابیل»‌ بیاید.

ما روایت زیاد داریم كه برای «قابیل» یكی از زن‌های اجنه آمد و برای «هابیل» یكی از حوری‌های بهشت آمد. ما یك شعری می‌گوییم در قافیه‌اش گیر می‌كنیم و مجبور می‌شویم سراغ این دسته از روایات برویم.

باز هم اگر روایت صحیح باشد، عرض کردم ما می‌پذیریم. حتی ما گفتیم اگر روایت صحیح باشد و در حد یقینی باشد در حدی است که می‌تواند قرآن را نسخ کند؛ چون روایت «منزلُ من عند الله»، قرآن هم «منزلُ من عند الله»! لذا در این زمینه یکسان هستند.

اگر روایت ما، قطع آور شد، حالا یا به تواترا یا استفاضتاً، ما می‌توانیم با روایات، قرآن را هم تخصیص بزنیم. یا حدیث می‌تواند ناسخ باشد همان‌طور که فرمایشات بزرگان را به صورت اختصار خواندیم.

عرض کردم مرحوم «شیخ طوسی» در کتاب «العده»، حدود ده پانزده صفحه در این زمینه بحث کرده و جامع‌ترین بحث را من دیدم مرحوم «شیخ طوسی» دارد. بعد از ایشان بزرگان ما یک مقداری بال و پر دادند.

در ذهنم است بحث آقای «مشکینی» در این موضوع یکی دو ماه طول کشید. یک هفته، دو هفته هم نبود، یک مدتی طول کشید و ایشان آخر هم به این نتیجه رسید که حضرت آدم، اولین مخلوق نیست! ایشان به عنوان نبی است و این نبی هم برای نسل گذشته انسان‌ها بوده نه فقط اجنه!

آغاز بحث...

عرض کردیم که یکی از ادله ما بر مشروعیت سنّت که آقایان می‌گویند سنت، حجت نیست چون سنت ظنی الصدور است و قرآن قطعی الصدور و قرآن هم می‌گوید:

(إِنَّ الظَّنَّ لَا يغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيئًا)

با اينکه «گمان» هرگز انسان را از حق بي‌نياز نمي‌کند!

سوره نجم (53): آیه 28

ما ناگزیر هستیم متأسفانه به جای این‌که به شبهات «وهابی»ها بپردازیم، به شبهات خودی‌هایمان بپردازیم. مضافاً بر این‌که عرض کردیم «قرآنیون» حتی در کشورهای اسلامی بیش از کشورهای شیعه دارند فعالیت می‌کنند و می‌گویند: "«حسبنا کتاب الله» صحیح است. ما کاری به روایات نباید داشته باشیم و دلیلی بر مشروعیت سنت نداریم."

ما رسیدیم به آیه شریفه‌:

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد!

سوره حشر (59): آیه 7

ما اول روایات را آوردیم و از کلمات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) استفاده کردیم که این آیه اطلاق دارد و این اطلاق، هم شامل قرآن می‌شود و هم شامل سنت خواهد شد.

آیه‌: (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)؛ را این‌طوری ترجمه کردند: " هر چه پیغمبر از غنائم به شما داد بگیرید." این به نظر من یک مقداری مشکل است. دوستان یک مقداری فکر کنند. آیه نمی‌گوید «ما اعطاکم»! می‌گوید: (مَا آتَاكُمُ)

شما واژه «اتیان» را در لغت ببینید به معنای «دادن» نیست. به معنای «آوردن» و «آمدن» است. یعنی هر چه پیغمبر برای شما آورد: (فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)!

در این‌جا من چند تا از سخنان علما و مفسران شیعه عرض می‌کنم و خیلی معطل نمی‌شوم. برویم استدلالی که فقهای ما در ابواب مختلف فقهی به این آیه کرده‌اند را ببینیم. این در حقیقت سیره عملی و ثابت فقهای ما در طول تاریخ بوده است.

پرسش:

در این آیه، سیاق آیه مشکلی ایجاد نمی کند برای این برداشت!؟

پاسخ:

آقایان بحث سیاق را حل کردند كه:

«المورد لا یُخصص ولا یعمم»

چه بسا آیه در یک قضیه نازل شده، مثلاً فلان صحابه شراب خورده، آیه می‌آورد شاربین خمر را شما هشتاد ضربه شلاق بزنید. این آقا را به خاطر شرب خمر هشتاد ضربه شلاق بزنید. این نیست که فقط شرب خمر، مال این آقا بوده، بلکه بعد از او هر کسی تا قیام قیامت شرب خمر بکند، حکمش این است.

در (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)؛ آن‌چه که پیغمبر برای شما آورده است (وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ) یعنی چه؟ (نَهَاكُمْ عَنْهُ) را که شما نمی‌توانید معنا کنید.

به قول آقای «سبحانی» كه خدا ایشان را حفظ کند در بحث اصول‌شان می‌گفت: یک قرینه‌ای داریم به اسم «قرینه همجواری»؛ وقتی دو تا کلمه در یک جا قرار می‌گیرد، این‌ها همدیگر را معنا می‌کنند.

(وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ)؛ می‌گوید: آن‌چه که پیغمبر نهی کرده است. نمی‌گوید اگر نداده! اصلاً خود آیه، لفظاً دلالت می‌کند که ربطی به آن قضیه غنائم ندارد. الا این‌که در قضیه غنائم، پیغمبر امر و نهی دارد که آن‌جا می‌گوید این‌که من به شما دادم این به امرلله بوده و اگر من به شما ندادم اعتراض نکنید.

چون اینها آمدند عدالت پیغمبر را زیر سوال بردند. «ابْنُ أَبِي الْخُوَيْصِرَة» آمد گفت: یا رسول الله:

«اعْدِل‏»

«إعدل»؛ یعنی عدالت را رعایت کن. حضرت فرمود:

«وَيْلَكَ وَ مَنْ يَعْدِلُ إِذَا لَمْ أَعْدِل‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج22، ص38

حتی بعضی‌ها می‌خواستند آن افراد را بکشند که چرا همچنین تعبیری نسبت به رسول اکرم دارد.

این از کلمات بزرگان است. «شیخ صدوق» جزو قدمای ما است. قبل از «شیخ مفید» و «سید مرتضی» و «شیخ طوسی»‌ است. می‌گوید این آیه شریفه:

«فأمرنا الله عز و جل أن نهتدي بهَدى رسول الله‏ و نجري الأمور الجارية على حد ما أجراها رسول الله من قول أو فعل‏»

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج1، ص 25

یعنی چه قولی و چه فعلی باشد. قرآن به ما می‌گوید: پیغمبر عملاً آمد یک چیزی را امر کرد یا عملاً یک چیزی را نهی کرد؛ یعنی پیغمبر کاری را انجام داد، بدون این‌که لفظی به زبان بیاورد. فعل پیغمبر، برای ما حجت است. یا یک کاری را ترک کرد؛ ترک پیغمبر برای ما حجت است.

البته در رابطه با «احکام خمسه»‌، اینکه فعل پیغمبر و ترک پیغمبر اطلاقش کجا است؛ یک بحث جدا است که آقایان در «کفایه» و «معالم»‌ خواندند. فعل پیغمبر، قدر متیقن دلیل بر اباحه است اگر دلیل بر استحباب نباشد! و ترک پیغمبر، قطعاً دلیل بر عدم اباحه است، اگر دلیل بر کراهت نباشد.

اگر قرینه بود، فعل پیغمبر دلیل بر وجوب است و ترک پیغمبر دلیل بر حرمت است؛ ولی اگر ما قرینه‌ای نداشته باشیم، مجرد فعل و مجرد ترک، لاشک ولاریب که دلیل بر اباحه و عدم اباحه است.

مرحوم «شیخ طوسی» (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید:

«وما أتاكم الرسول فخذوه " أي ما أعطاكم رسوله من الفئ فخذوه وارضوا به. وما أمركم به فافعلوه " وما نهاكم عنه فانتهوا " عنه فإنه لا يأمر ولا ينهى إلا عن أمر الله.»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج 9، ص 564

ایشان در ذیل آیه، این عبارت «فإنه لا يأمر ولا ينهى إلا عن أمر الله» را می‌آورد. مرحوم «طبرسی» هم می‌گوید:

«وهذا عام في كل ما أمر به النبي صلى الله عليه وآله وسلم ونهى عنه، وإن نزل في آية الفئ»

اگر چه در آیه «فیء» آمده؛ ولی در همه‌جا عمومیت دارد.

مجمع البيان في تفسير القران؛ المؤلف: الطبرسي، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م، ج9، ص432

اقوال بزرگان اهل‌سنت هم همین‌طوری است. شما اگر واژه «اتیان» را در کتاب‌های لغت ببینید. در اینترنت فرهنگ لغت زیاد وجود دارد. جدیدا هم یك دیکشنری آنلاین به اسم «آبادیس» آمده که خیلی خوب است. واژه‌ها را خیلی خوب آورده.

شما ببینید من واژه «اتیان» را من می‌زنم می‌آورد: مصدر آمدن، آرمیدن با زن، کاری کردن، به ترک شرع و به اتیان خیر. بعد می آید می گوید در «فرهنگ فارسی» اتیان چیست؛ در «فرهنگ معین»، «فرهنگ عمید»، «دانشنامه اسلامی». تمام کتاب‌های لغتی که معنا کرده‌اند، تمام آن‌ها را دارد که «اتیان»: آمدن، آوردن، انجام دادن، هیچ جا ندارد «اعطاء» دادن است.

در هر صورت ...

مرحوم «راوندی» هم می‌گوید:

«والآية عامة في كل ما أتى رسول الله وما نهى عنه وإن كان أمر النبي متصلا به، ولا خلاف بين الفقهاء أن الآية إذا نزلت في أمر لا تكون مقصورة عليه»

اگر آیه در یک موردی آمد، حکم منحصر به او نیست، حکم عمومیت دارد.

فقه القرآن؛ نویسنده: الراوندي سعيد بن هبة الله، قطب الدين (متوفاي 573ق) تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر: مكتبة آية الله العظمى النجفي المرعشي، چاپ: الثانية سال چاپ : 1405، ج1، ص270

مرحوم «محمد جواد مغنیه» (رضوان الله تعالی علیه) هم به همین شکل می‌گوید:

« أن إطاعة اللَّه والرسول انما تكون بالعمل بكتاب اللَّه وسنة نبيه»

التّفسير الكاشف؛ محمّد جواد مغنيّة، دار العلم للملايين، بيروت – لبنان؛ ج 2، ص 358

بعد آیه را می‌آورد. مرحوم «طباطبائی» (رضوان الله تعالی علیه) در «المیزان» می‌گوید:

«والآية مع الغض عن السياق عامة تشمل كل ما آتاه النبي صلى الله عليه وآله وسلم من حكم فأمر به أو نهى عنه»

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج 19، ص 204

این هم فرمایش ایشان است. این قسمت از بحث یک مقداری دقت می‌خواهد. یعنی استدلال مفسران و فقهاء به این آیه در ابواب مختلف. مرحوم «شیخ طوسی» می‌گوید:

«كيف أمروا بالصلاة والزكاة وهم لا يعرفون حقيقة ما في الشريعة؟»

خدای عالم می‌گوید:

(وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ)

و نماز را بپا داريد، و زکات را بپردازيد.

سوره بقره (2): آیه 43

در حالیکه مردم نمی‌دانند که اصلاً صلاة چیست؟ مراد از صلات ارکان مخصوصه است!؟

«قيل: إنما أمروا بذلك، لأنهم أحيلوا فيه على بيان الرسول إذ قال: " ما أتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا " ولذلك جاز أن يأمرهم بالصلاة على طريق الجملة، ويحيلهم في التفصيل إلى بيان الرسول»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج 1، ص 196

ایشان فقط این آیه را آورده، شما به آن، آیه 44 سوره نحل را نیز اضافه کنید که فرمود:

(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)

و ما اين ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي!

سوره نحل (16): آیه 44

ایشان در ادامه دارد بر این‌که:

«وما هو مجمل بينه على لسان نبيه وأمر باتباعه في قوله " وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج4، ص 129

مرحوم «طبرسی» هم می‌گوید:

«( وأقيموا الصلاة ) أي: أدوها بأركانها وحدودها وشرائطها، كما بينها النبي صلى الله عليه وآله وسلم " وآتوا الزكاة " أي: أعطوا ما فرض الله عليكم في أموالكم على ما بينه الرسول لكم . وهذا حكم جميع ما ورد في القرآن مجملا ، فإن بيانه يكون موكولا إلى النبي صلى الله عليه وآله وسلم كما قال سبحانه وتعالى : ( وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا ) فلذلك أمرهم بالصلاة والزكاة على طريق الاجمال. وأحال في التفصيل على بيانه »

مجمع البيان في تفسير القران؛ المؤلف: الطبرسي، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م، ج1، ص190

در ذلیل آیه‌:

(وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يطِيرُ بِجَنَاحَيهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يحْشَرُونَ)

هيچ جنبنده‌اي در زمين، و هيچ پرنده‌اي که با دو بال خود پرواز مي‌کند، نيست مگر اينکه امتهايي همانند شما هستند. ما هيچ چيز را در اين کتاب، فرو گذار نکرديم؛ سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور مي‌گردند.

سوره انعام (6): آیه 38

می فرماید که همه این‌ها امت‌هایی مثل شما هستند (وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ)؛ حتی مورچه‌ها، کرم‌ها و هر چه از حیوانات، گاو، گوسفند، گربه، پرندگان و ... «أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ» این‌ها امتی مثل شما هستند. «أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ»؛ یعنی آن‌ها هم یک سری آدابی دارند.

آیه شریفه كه می‌فرماید:

(قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ)

هر يک از آنها نماز و تسبيح خود را مي‌داند!

سوره نور (24): آیه 41

آن هم آیه خیلی زیبای است که می گوید هیچ جنبده ای در روی زمین نیست مگر اینکه او هم برای خودش نمازی یا ذکری دارد و تسبیحی دارد. در بعضی از روایات تسبیح حیوانات هم آمده یا در رابطه با قضیه «مورچه» آیه قرآن دارد:

(يا أَيهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يحْطِمَنَّكُمْ سُلَيمَانُ وَجُنُودُهُ)

مورچه‌اي گفت: «به لانه‌هاي خود برويد تا سليمان و لشکرش شما را پايمال نکنند.

سوره نمل (27): آیه 18

این کاملاً مشخص است بر این‌که این‌ها تشکیلاتی برای خودشان دارند. یا «هدهد» در برابر پیغمبر می‌آید اظهار برتری می‌کند:

(فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ)

گفت: «من بر چيزي آگاهي يافتم که تو بر آن آگاهي نيافتي».

سوره نمل (27): آیه 22

می‌گوید من چیزهای می‌دانم که ای پیغمبر تو هم نمی‌دانی. البته این مهم نیست. مهم بعدش است می‌گوید: "این‌ها داشتند در برابر «شمس» عبادت می‌کردند" نه تنها این‌ها را می‌داند حتی بین کفار و مؤمن را هم حیوان می‌تواند تشخیص بدهد. قضیه حیوانات یک دنیای است که اگر دوستان یک مقداری توجه کنند واقعاً خیلی عجیب است.

مرحوم «طبرسی» در ذیل آیه شریفه:

(وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يطِيرُ بِجَنَاحَيهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يحْشَرُونَ)

می‌گوید: مراد از این کتاب چیست؟ آیا لوح محفوظ است؟

«وفيه آجال الحيوان، وأرزاقه، وآثاره، ليعلم ابن آدم أن عمله أولى بالإحصاء والاستقصاء»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج4، ص 128

می‌گوید وقتی خدای عالم می‌گوید:

(مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يحْشَرُونَ)

ما هيچ چيز را در اين کتاب، فرو گذار نکرديم؛ سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور مي‌گردند.

سوره انعام (6):‌ آیه 38

پس شما مردم و خلائق اولی هستید که (إِلَى رَبِّهِمْ يحْشَرُونَ)؛ همان‌طور که آن‌ها حساب کتاب دارند، شما به طریق اولی حساب و کتاب دارید.

ما روایات متعدد هم داریم و در کتاب‌های اعتقادی ما هم آمده که اگر یک حیوان شاخ داری، به یک حیوان بی‌شاخی ضربه بزند، فردای قیامت هر دو محشور می‌شوند و قصاص می‌گیرند؛ ولی چون این‌ها بهشت و جهنمی ندارند، به امر الهی تبدیل به خاک می‌شوند.

کفار وقتی این را می‌بینند می‌گویند:

(يا لَيتَنِي كُنْتُ تُرَابًا)

«اي کاش خاک بودم (و گرفتار عذاب نمي‌شدم)!»

سوره نباء (78): آیه 40

البته این عبارت از آقای ابوبکر و عمر هم نقل شده است که می‌گوید:

«يَا لَيْتَنِي كُنْتُ كَبْشَ أَهْلِي»

البته آن خیلی بی‌ادبانه حرف می‌زند، می گویند كه «اقرار العقلاء علی انفسهم نافذ» ما كه خبر نداریم! می‌گوید:

«سَمَّنُونِي مَا بَدَا لَهُمْ، حَتَّى إِذَا كُنْتُ أَسْمَنَ مَا أَكُونُ زَارَهُمْ بَعْضُ مِنْ يُحِبُّونَ فَجَعَلُوا بَعْضِي شِوَاءً وَبَعْضِي قَدِيدَاً ثُمَّ أَكَلُونِي»

به من جو می‌دادند و پروار می‌شدم بعد هم کباب برگ درست می‌کردند. مثل این‌که آن زمان هم کباب برگ بوده!

«فَأَخْرَجُونِي عَذِرَةً»

به نجاست در می‌آمدم!

«وَلَمْ أَكُنْ بَشَرَاً»

جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر: ج13، ص317، ح 1236

کفار می‌گویند: (يا لَيتَنِي كُنْتُ تُرَابًا)؛ این می‌گوید «یا لیتنی کنتُ عذرتاً»! این عبارت را در رابطه با ابوبکر آوردند و هم در رابطه با عمر آوردند.

در عبارت «ذكره الحسن» که مرحوم طوسی دارد، مراد از این «حسن»، «حسن بصری» است که از مفسرین و فقهای اهل‌سنت است. باز ایشان در جلد 4، صفحه 49 این تعبیر را دارد:

«والمجمل قد بينه على لسان نبيه صلى الله عليه وآله وسلم، وأمرنا باتباعه في قوله: (ما آتاكم الرسول فخذوه، وما نهاكم عنه فانتهوا)»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج4، ص 49

باز مرحوم «قطب الدین راوندی» دارد که بین دو خطبه در نماز جمعه باید فاصله داده شود:

«ويفصل بين الخطبتن بجلسة كلا ولا»

فقه القرآن؛ نویسنده: الراوندي سعيد بن هبة الله، قطب الدين (متوفاي 573ق) تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر : مكتبة آية الله العظمى النجفي المرعشي، چاپ : الثانية سال چاپ : 1405، ج1، ص 136

کلمه «کلا ولا» من گشتم دیدم فقط مرحوم «قطب راوندی» دارد. که مراد از «کلا ولا» چه است؟ در کلام حضرت امیر (سلام الله علیه) در «وسائل» است که تقریباً آقایان به کلمه «کلا ولا» استدلال می‌کنند.

«قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ‏لَا كَلَامَ وَ الْإِمَامُ يَخْطُبُ وَ لَا الْتِفَاتَ إِلَّا كَمَا يَحِلُّ فِي الصَّلَاةِ»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج7، ص331

یعنی: «يفصل بين الخطبتن بجلسة» كه مردم: «لا كلام لهم ولا التفات لهم»؛ این طرف آن طرف هم نباید بچرخند و نه حرف بزنند. چون خطبه‌های نماز جمعه به منزله رکعت نماز است، دو تا خطبه یک نماز است.

همان‌طور که بین نماز حرف زدن و التفات به این طرف و آن طرف مبطل است؛ بعضی از آقایان من دیدم فتوا به بطلان دادند، بعضی‌ها فتوا به حرمت دادند، بعضی‌ها، کلام عند الخطبه را به کراهت فتوا دادند. آقایان معاصرین در این زمینه اختلاف دارند.

بعد حضرت هم می‌فرماید:

«وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَةُ رَكْعَتَيْنِ مِنْ أَجْلِ الْخُطْبَتَيْنِ جُعِلَتَا مَكَانَ الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ فَهُمَا صَلَاةٌ حَتَّى يَنْزِلَ الْإِمَامُ.»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج7، ص331

ایشان می‌گوید فاصله بین دو خطبه است. معنای فاصله این نیست که مأمومین بلند بشوند آب بخورند و تجدید وضو کنند بیایند. نه این‌طوری هم نیست که با همدیگر شروع به حرف زدن کنند.

«لا کلام بینهم ولا التفات وهذا التفصيل يعلم بعمل رسول الله»

بعد دارد:

«وقوله من القرآن على الجملة، قال تعالى (ما آتاكم الرسول فخذوه)»

بعد می‌گوید:

«وهذا الفصل بينهما سنة عندنا، وقال الشافعي وأبو حنيفة هو واجب.»

در نزد ما این فاصله، سنت است. «شافعی و ابوحنیفه» گفتند واجب است.

فقه القرآن؛ نویسنده: الراوندي سعيد بن هبة الله، قطب الدين (متوفاي 573ق) تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر : مكتبة آية الله العظمى النجفي المرعشي، چاپ : الثانية سال چاپ : 1405، ج1، ص136

کلمه «سنت»، هر گاه در برابر «وجوب» قرار می‌گیرد، به معنای «استحباب» است. این هم فرمایش ایشان بود.

باز آقای «راوندی» در رابطه با «نماز استسقاء» می‌آورد:

«یستحب صلاة الاستسقاء قال الله تعالى»

می گوید: نماز استسقاء مستحب است همان‌طوری كه قرآن گفته:

(وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ)

و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، براي رفع تنگناها طلب کنيد!

سوره نساء (4):‌ آیه 32

از آن طرف هم پیغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم):

«صلاها صلاة الاستسقاء »

و قرآن هم می‌گوید:

(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)

مسلما براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيکويي بود.

سوره احزاب (33): آیه 21

بعد دارد:

«يدل عليها وعلى جميع ما يستحب من الصلوات المندوبة كصلاة الاستخارة والحاجة، فقد أمر بهما رسول الله عن الله، وقال تعالى (ما آتاكم الرسول فخذوه)»

در کارهای فقهی هم آقایان آمدند به این آیه استدلال کردند. در نماز میت می‌گوید رسول اکرم آمد در حق مؤمن این کار را کرد:

«بين رسول الله تغسيله وتكفينه والصلاة عليه ودفنه»

فقه القرآن؛ نویسنده: الراوندي سعيد بن هبة الله، قطب الدين (متوفاي 573ق) تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر : مكتبة آية الله العظمى النجفي المرعشي، چاپ : الثانية سال چاپ : 1405، ج1، ص160 و 161

تمام این‌ها به دلیل: (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)؛ برای ما مشروعیت می‌‌آورد. باز ایشان می‌گوید:

« الزكاة عندنا لا تجب الا في تسعة أشياء بينها رسول الله صلى الله عليه وآله. والدليل عليه من القرآن قوله تعالى (ما آتاكم الرسول فخذوه)»

فقه القرآن؛ نویسنده: الراوندي سعيد بن هبة الله، قطب الدين (متوفاي 573ق) تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر : مكتبة آية الله العظمى النجفي المرعشي، چاپ : الثانية سال چاپ : 1405، ج1، ص 215

فقها در ابواب مختلف وقتی به یک سنتی می‌رسند که قرآن سکوت دارد، قرآن فقط می‌گوید: «آتُوا الزَّكاة»؛ حالا در چند چیز زکات واجب است؟ قرآن برای ما ندارد؛ ولی شارع مقدس می‌گوید در نُه چیز است.

یا در رابطه با این‌که کسی از دنیا می‌رود، باید او را غسل داد، ما هیچ آیه‌ای در این زمینه نداریم که کسی که می‌میرد چه کار باید کرد؟ حتی یک آیه اجمالی هم در رابطه با غسل و کفن و دفن میت نداریم. این از آن‌هایی است که سنت، خالص دارد «من دون اشارةٌ اجمالیه»

«سهل بن عبدالله تستری» متوفای 283هجری بعضی از آقایان این «تستری» را با «تستری» قرن 9 – 10 اشتباه گرفتند. ایشان هم می‌گوید:

«أصول مذهبنا ثلاث: أكل الحلال، والاقتداء بالرسول (صلَّى اللَّه عليه وسلَّم) في الأخلاق والأفعال، وإخلاص النية في جميع الأعمال»

دلیل ما چه است؟

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ)

تفسير التستري؛ نویسنده: سهل بن عبد الله التستري، ناشر : منشورات محمد علي بيضون / دار الكتب العلمية – بيروت، سال چاپ: 1423،ص 165

جناب آقای «سبحانی» (حفظه الله تعالی) یک مقدمه‌ای بر «مهذب ابن برّاج» دارد. مقدمه خیلی خوبی است مقدمه‌اش خیلی طولانی است، نزدیک به 20 صفحه است. دوستان اگر حوصله داشتند مطالعه کنند خیلی زیبا است. من دیدم بعضی از آقایان این عبارت را از «قاضی ابن برّاج» آوردند، در حالی که این مقدمه کتاب است.

بعضی وقت‌ها بزرگان در مقدمه یک مطالبی می‌نویسند که محققین توجه ندارند که این عبارت از مقدمه است نه برای مؤلف. ایشان می‌آید:

«بماذا تحقق الكمال؟ لا شك أن الشريعة الإسلامية من جانب الأحكام والعقائد اكتملت بأمرين أحدهما: كتاب الله سبحانه، والآخر سنة نبيه الكريم»

اما دلیل ما برای این دو، که مایه کمال دین است:

«فقد عرف سبحانه مكانته، وسعة معارفه بقوله: (وَنَزَّلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ تِبْيانًا لِكُلِّ شَيءٍ) « فلا شك أن المراد من لفظة " كل شئ " هو كل شئ أنيط بيانه إلى سفرائه و أنبيائه سبحانه من العلوم والمعارف، والمناهج والتعاليم التي لا يصل الفكر الإنساني إلى الصحيح منها»

این انسان، عقلش به آن‌جا نمی‌رسد.

«بلغ ما بلغ من الكمال فهذه الأمور تكفل الكتاب الكريم ببيانها وذكر خصوصياتها»

تا آن‌جایی که ایشان می‌گوید:

« وعلى ذلك تكون الشريعة الإسلامية شريعة كاملة الجوانب، كاملة الجهات والأطراف، قد بينت معارفها ، وأحكامها بكتاب الله العزيز وسنة نبيه الكريم، فلم يبق مجال للرجوع إلى غير الوحي الإلهي وإلى غير ما صدر عن النبي الكريم»

المهذب؛ نویسنده: القاضي ابن البراج، تحقيق: إعداد: مؤسسة سيد الشهداء العلمية / إشراف: جعفر السبحاني، سال چاپ : 1406، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج 1 ص 8 و 9

یعنی ما اگر کتاب الله و سنت را کنار بگذاریم و سراغ عقل‌مان برویم و بخواهیم از عقل‌مان احکام و شریعت را استفاده کنیم، قضیه «ابان ابن تغلب» می‌شود.

قضیه «ابان ابن تغلب» را که عرض کردم «ابان» که اجازه اجتهادش از دست معصوم گرفته شده، وقتی خدمت امام صادق در رابطه با دیه انگشت صحبت می‌کند می‌گوید: دیه انگشت چقدر است؟ حضرت می‌فرماید یک انگشت، 10 تا شتر!

اگر دو تا ببُرد چند تا؟ 20 تا شتر؛ اگر سه تا انگشت باشد؟ 30 شتر. اگر 4 تا شد چقدر؟ حضرت می‌گوید: 20 شتر. بعد «ابان» می‌گوید: اگر کسی همچنین حرفی به ما در «کوفه» بزند می‌گوییم:

« وَ نَحْنُ بِالْعِرَاقِ فَنَبْرَأُ مِمَّنْ قَالَهُ وَ نَقُولُ الَّذِي جَاءَ بِهِ شَيْطَان‏‏»

شیطان برای تو وحی کرده!

بعد حضرت فرمود که «ابان» زن با مرد در دیه مساوی است. آن‌جایی که بالاتر از ثلث باشد اگر از ثلث به بالا رفت:

(لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيينِ)

سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد.

سوره نساء (4): آیه 11

بعد حضرت می‌گوید: آرام باش، مواظب باش، این حکم الله است:

«مَهْلًا يَا أَبَانُ هَكَذَا حَكَمَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْمَرْأَةَ تُقَابِلُ الرَّجُلَ إِلَى ثُلُثِ الدِّيَةِ فَإِذَا بَلَغَتِ الثُّلُثَ رَجَعَتْ إِلَى النِّصْفِ يَا أَبَانُ إِنَّكَ أَخَذْتَنِي بِالْقِيَاسِ وَ السُّنَّةُ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّين‏»

حضرت می‌گوید عقول مردم برای احکام الهی نمی‌رسد که حد و مرزی معین کنند. اگر بنا باشد عقول مردم، معیار باشد:

«وَ السُّنَّةُ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّين‏»

سنت اگر بر مبنای قیاس عقلی باشد دین از بین خواهد رفت.

الكافي( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، نوبت چاپ: چهارم‏؛ ج‏7، ص 299، ح 6

ولذا این‌که بعضی از آقایان می‌آورند با بحث‌های عقلی خودشان، می‌گویند آقا ما عقل‌مان به این‌جا می‌رسد و برداشت ما این است، این اشتباه است.

آقای «عابدینی اصفهانی» جزوه‌ 600- 700 صفحه‌ای به ما داده، به قدری حرف‌های بی‌اساس عقلی دارد که سنت را کلاً کنار گذاشته و آیات قرآن را با برداشت‌های عقلی آمده تجزیه و تحلیل كرده است، این یك مورد دو مورد نیست.

من در ذهنم است به دوستان هم جزوه را دادم مطالعه كرده‌اند، در آوردند و من خودم هم دیدم، شاید در این جزوه بیش از صد مورد ایشان آمده آیه قرآن را با صرف نظر از روایات صریحی كه ما داریم، نه فقط امامت، در غیر امامت هم می‌آید بر مبنای عقلی می‌گوید این‌طوری است.

ما در بحث مناظره‌ای كه با ایشان داشتیم در رابطه به قضیه‌ این‌كه آیا:

(اَلْیَومْ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا)

امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم

سوره مائده (5): آیه 3

در رابطه با امیرالمؤمنین است یا نه؟ ایشان دلیلش این است: (اَلْیَومْ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)؛ آیه سوم در سوره است. (يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ) آیه 67 است. اگر ما بگوییم: (اَلْیَومْ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)؛ بعد نازل شده، پس ترتیب قرآن بهم می‌ریزد.

ولذا ما برای حفظ ترتیب قرآن باید بگوییم اول: (اَلْیَومْ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)؛ در «منا» یا در «عرفات» نازل شده. همان‌طوری كه جد بزرگوارشان آقای عمر می‌فرماید!! و سپس (بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ)؛ بعد از آن نازل شده!

ما خدمت ایشان گفتیم اگر بنا بر این باشد، ما این همه آیات مكی داریم که به دستور پیغمبر در سور مدنی قرار گرفته است. آیات مدنی داریم كه در سور مكی قرار گرفته است.

این قرآنی كه دست ما است قرآن علی ترتیب النزول نیست، بلكه علی ترتیب امر النبی است. و لذا بعضی از آقایان امروز به قول خودشان می‌خواهند نو آوری داشته باشند. ما نزدیك 47 تا روایت در مورد نزول «آیه اكمال» داریم كه در غدیر و در مورد امیرالمؤمنین نازل شده است.

با این حساب باید تمام این روایت‌ها را ببوسیم و كنار بگذاریم. ببینیم جناب آقای عقل ما چه قضاوتی می‌كند؟ و به تعبیر آقا امام صادق: «و السنّة إذا قيست محق الدين»؛ دیگر مجبور می‌شویم از خیلی از مسائل دست برداریم.

«والسلام علیكم ورحمة الله و بركاته»



مطالب مرتبط:
حجیت سنت ائمه، مثل حجیت سنت پیامبر اکرم!بررسی احادیث تفویض پیامبر به ائمه (علیهم السلام)بررسی روایات معصومین ذیل آیه 7 سوره حشربررسی آیه «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» در اثبات مشروعیت سنّت!
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :