بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 98/05/18
موضوع: گوشه ای از عظمت علمی و وجودی امام باقر (سلام الله علیه)
(سخنرانی در حرم حضرت معصومه (س) به مناسبت شهادت امام باقر (سلام الله علیه)
فهرست مطالب این سخنرانی:
مبارزه با نفس؛ بالاترین مبارزه و جهاد
سِیر زندگانی امام باقر (سلام الله علیه) در یک نگاه
عظمت وجودی امام باقر(سلام الله علیه) در نگاه اندیشمندان اهل سنت
گوشه ای از عظمت علمی امام باقر (سلام الله علیه)
چرا شیعیان باید به مذهبشان افتخار کنند!؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی محمد رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ.
خدا را بر تمام نعمتهایش بویژه نعمت ولایت سپاس میگوییم، شهادت مظلومانه آقا امام باقر (سلام الله علیه) را به پیشگاه مقدس مولایمان بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و همه علاقمندان به اهلبیت عصمت و طهارت، بویژه شما گرامیان تسلیت و تعزیت عرض میكنم.
خدا را به آبروی این نور پاك سوگند میدهم، پاداش ما را در این مصیبت، فرج موفور السرور مولایمان بقیة الله الاعظم قرار بدهد ان شاء الله.
مبارزه با نفس؛ بالاترین مبارزه و جهاد
قبل از آنكه من به مَباحثم اشاره كنم یكی، دو روایت اخلاقی از آقا امام باقر (سلام الله علیه) بیان كنیم كه نورانیتی برای مجلس ما و صفایی برای روح و روان ما باشد. اینها خودشان نور هستند و كلامشان هم نور است. فرمودند اگر كلامی از ما شنیدید، دیدید نورانیتی در شما ایجاد نمیكند، بدانید این كلام ما نیست.
امام باقر (سلام الله علیه) میفرماید:
«قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ يُقَالَ فِيكُمْ»
با مردم آنچنان سخن بگویید كه دوست دارید دیگران با شما آنگونه سخن بگویند.
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص165، ح 10
همانگونهای كه دوست ندارید، سخنان نادرست از دیگران بشنوید، شما هم كلمات ناصحیح به زبان جاری نكنید. همانگونه كه دوست ندارید دیگران با سخنانشان قلب شما را بیآزارند، شما هم با سخنان تندتان، قلب دیگران را نیازارید.
سرور عزیزم بین الصلاتین روایتی را از آقا امام باقر خواندند كه به حق روایت زیبایی است؛ آقا امام باقر فرمود:
«لَا فَضِيلَةَ كَالْجِهَادِ»
فضیلتی در میان اعمال صالح به مرتبه جهاد نیست؛
چرا که؛
«الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه»
جهاد دری است كه خداوند عالم فقط به روی برخی از اولیاء خود میگشاید.
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج 5، ص4
ولی فرمود بالاترین جهاد، جهاد مبارزه با نفس است؛
وَ لَا جِهَادَ كَمُجَاهَدَةِ الْهَوَى
تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله عليه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ص286
در روایت دیگر میفرماید:
«جَاهِدْ هَوَاكَ كَمَا تُجَاهِدُ عَدُوَّكَ»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج4، ص 410
فرمود: همانگونه كه در برابر دشمنِ سرسخت، موضع میگیری و دفاع میكنی، با او به ستیز و جهاد میپردازی، با نفس امارهات هم این چنین جهاد كن! اگر ما به آیات و روایات دقت كنیم، یكی از اساسیترین چیزی كه ما را میتواند به خدا برساند و از آلودگیها نجات بدهد همین مسئله «هوی» است.
تعبیری حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در رابطه با منازل سیر و سلوك دارد. برخی از عرفا معتقدند راه رسیدن به الله مثلا چند منزل است. مولانا میگوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت *** ما هنوز اندر خم یك كوچهایم
راه به رسیدن الله را هفت منزل میگوید. گرچه در انتساب این شعر به مولانا بعضیها تردید دارند. یا مثلا «مرحوم سید بحر العلوم» كتابی به نام «سیر و سلوك» دارد، که «آیت الله مرعشی نجفی» هم بر آن حاشیه زده است؛ میگوید راه رسیدن به الله، دوازده مرحله دارد و دوازده منزل است. «خواجه نصیر الدین طوسی» میآید سی و یك منزل برای رسیدن به الله معین میكند.
«خواجه عبدالله انصاری» میگوید: "صد منزل بین انسان تا خدا است، اگر این صد منزل پیموده نشود، انسان به مرحلهای وصول نمیرسد". بعضیها هم هزار منزل به تعداد اسماء الهی ذكر كردهاند.
امام (رضوان الله تعالی علیه) بعد از نقل این اقوال میفرماید: "رسیدن به الله نه هزار منزل و نه صد منزل و نه سی و یك منزل و نه دوازده منزل و نه هفت منزل؛ بلكه یك منزل بیشتر نیست. قدم اول، پا گذاشتن بر روی هوای نفس، قدم دوم در كوی جانان!"
(وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى؛ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِي الْمَأْوَى)
و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوي بازدارد، قطعا بهشت جايگاه اوست!
سوره نازعات (79): آیه40 و 41
یك قدم بر روی هوای نفس بگذار، قدم دیگر در بهشت لقاء الهی هستی. من خواستم این را به عنوان مقدمه در رابطه با آقا امام باقر (سلام الله علیه) كه فرمودند: «لَا فَضِيلَةَ كَالْجِهَادِ وَ لَا جِهَادَ كَمُجَاهَدَةِ الْهَوَى» خدمت تان اشاره كرده باشم.
امشب شام غریبان شهادت آقا امام باقر (سلام الله علیه) است؛ قطعا روز گذشته و شب گذشته مطالبی را عزیزان ما در اینجا بیان كردهاند.
سِیر زندگانی امام باقر (سلام الله علیه) در یک نگاه
من خیلی فشرده زندگانی آقا امام باقر را عرض كنم؛ ولادت ایشان سال 57 هجری است. سه سال اول عمرش را در زمان «معاویه» سپری كرده است و چهار سال عمرش را در زمان «یزید بن معاویه» و پسرش و بعد از آن هم در زمان «عبدالمك مروان» زندگی خودش را سپری كرده است.
و سال 96 بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام سجاد (سلام الله علیه) امامت جامعه اسلامی را عهده دار میشود و در سال 114 هجری هم توسط سمی كه «عبدالمك مروان» و یا پسرش «ولید» به ایشان میدهد او را مسموم میكند، و به درجه شهادت میرسد. و در «قبرستان بقیع» در كنار قبر مطهر پدر بزرگوارش و عموی عزیزش دفن میشود. این در حقیقت یك بیوگرافی از زندگی و شهادت آقا امام باقر (سلام الله علیه) است.
عظمت وجودی امام باقر(سلام الله علیه) در نگاه اندیشمندان اهل سنت
معمولا برنامه من این است كه در شرح حال امامان و بزرگواران، ابتدا سراغ علما و بزرگان اهلسنت میروم تا ببینم نظر آنها نسبت به ائمه ما چیست؟
همه میدانیم «بنی امیه» شجره ملعونه در قرآن و بعد از آن «بنی العباس» بدتر از «بنی امیه»؛ به قول آن شاعر كه میگوید:
یا لیت جور بنی مروان دام لنا *** و لیت عدل بنی عباس فی النـار
اینها تمام تلاششان را به كار بردند، تا حیثیت ائمه را در جامعه مخدوش كنند، افرادی را علیه ائمه در جامعه اجیر كردند، تا سخن افكنی و شبهه افكنی كنند، بعضی از بزرگان اهلسنت را وادار میكردند تا با اینها بحث و مناظره كنند، امامان در بحث و مناظره كم بیاورند، آبرو و حیثیت علمی آنها مخدوش بشود.
ولی با همه اینحال، شما ملاحظه كنید بزرگان اهلسنت حتی آقای «ذهبی ناصبی» - به تعبیر شاگردش كه میگوید: "استاد ما ناصبی است" - وقتی به ساحت ائمه (علیهم السلام) میرسد آن چنان عبارتهای زیبا و عالی بیان میكند كه انسان مبهوت میماند كه آیا این سخن از «ذهبی» منحرف و ناصبی است، یا نه، این سخن از «شیخ مفید» و «شیخ صدوق» و دیگر بزرگان شیعه است.
ایشان وقتی به امام باقر (سلام الله علیه) میرسد میگوید او:
«سيد امام فقيه يصلح للخلافة»
او بزرگواری است، كه شایسته تصدی خلافت مسلمین است!
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة: التاسعة ، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ج13، ص120
همچنین در تعبیر دیگر، ایشان میگوید امام باقر (سلام الله علیه):
«وكان أحد من جمع بين العلم والعمل والسؤدد»
تنها كسی است كه میان علم و عمل و سیادت و بزرگواری جمع كرده است!
« وكان أهل للخلافة»
اهلیت برای خلافت دارد.
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ج4، ص402
این سخن از مثل «ذهبی» كه من بارها عرض كردم به روایاتی در فضائل اهلبیت میرسد تلاش میكند اشكال رجالی بگیرد و اشكال سندی بگیرد، تا روایت را مخدوش كند و اگر نمیتواند اشكال سندی بگیرد، اشكال دلالی میگیرد.
شما «مستدرك حاكم نیشابوری» را ببینید كه «ذهبی» بر او حاشیه زده است، در غالب روایات در فضیلت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ایشان حرف دارد، مناقشه میكند اشكال میكند و رد میكند. بعضی وقتها هم میبیند اشكال سندی نمیتواند بگیرد، اشكال دلالی هم ندارد مثل روایتی كه از رسول اكرم (صلی الله علیه واله وسلم) است:
«حبيبك حبيبي وحبيبي حبيب الله وعدوك عدوي وعدوي عدوالله»
علی جان! دوستان تو دوست من هستند، دوستان من دوست خدا هستند، دشمنان تو دشمن من هستند، و دشمنی با من دشمنی با خدا است!
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 138
وقتی كه «ذهبی» به این روایت میرسد با اینكه «حاكم نیشابوری» میگوید صحیح است و دیگران بر صحتش اظهار كردهاند، هرچه تلاش میكند اشكال سندی و دلالی بگیرد نمیتواند در آخر میگوید:
«يشهد القلب انه باطل»
قلب بیمار من ذهبی شهادت میدهد كه این روایت باطل است!
ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج1، ص213
حتی بعضی از محشّین، حاشیه زدهاند میگویند این عبارت «ذهبی» دور از انصاف است. «يشهد القلب انه باطل!» قلب ما كه نباید ملاك صحت و نادرستی روایت باشد، در غالب روایات ایشان اینچنین نظر دارد.
در رابطه با حدیث پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم):
«أنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد المدينة فليأت الباب»
«هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه »
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 137
در یك صفحه و در وسط صفحه میگوید این حدیث را «شریك» نقل كرده من قبول ندارم، از «شریك» خیلی بعید است همچنین عبارتی را نقل كند! مگر میشود پیغمبر بفرمایید: "من شهر علم هستم و علی در آن شهر است" دو ستر بعد روایتی در فضیلت ابوبكر از همین آقای «شریك» نقل میكند میگوید این روایت صحیح است!!
ولی نسبت به جایگاه ائمه كه میرسد، نسبت به امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد، حتی نسبت به حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) با صراحت روایاتی را نقل میكند؛ ولی نمیتواند رد كند، بعد میگوید:
«فَوَدِدْنَا ذَلِكَ وَاللهِ»
به خدا سوگند ما حضرت مهدی را دوست داریم.
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ج13، ص120
می گوید: این روایاتی كه در مورد فضیلت، و حكومت و خلافت و حكومت جهانی او آمده این آرزوی قلبی ما است؛ ولی چه كار كنیم كه این روایت خیلی قابل اعتماد ما نیست!!
من به همین عبارت ایشان اكتفا میكنم، فقط یك عبارتی را از شاگرد ایشان، آقای «ابن كثیر دمشقی سلفی» متوفای 774 كه در رابطه با آقا امام باقر (سلام الله علیه) است خدمت تان نقل میكنم. ایشان هم عبارتی شبیه استادش به این شكل در مورد امام باقر دارد:
«وهو تابعي جليل كبير القدر كثيرا أحد اعلام هذه الامة»
یكی از شخصیتهای برجستهای امت اسلامی است.
تعبیر، تعبیر خیلی بزرگی است.
«أحد اعلام هذه الامة علما وعملا وسيادة وشرفا»
البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج9، ص309
گوشه ای از عظمت علمی امام باقر (سلام الله علیه)
مرحله بعدی عرایض من در رابطه با بحثهای است كه آقا امام باقر (سلام الله علیه) در جذب شخصیتهای مخالف داشتند. شما ملاحظه كنید بعد از شهادت آقا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ورق بر میگردد. ائمه در حقیقت عزلت انتخاب میكنند و حكومتها اجازه فعالیت سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی به آنها نمیدهند.
اما در بخشی از زمان كه «بنی امیه» با «بنی العباس» درگیر مسائل سیاسی هستند، فرصتی برای آقا امام باقر و امام صادق پیدا میشود، اینها دانشگاه بزرگی را تشكیل میدهند و در این دانشگاه بزرگ، شخصیتهای برجستهای تربیت میكنند. افرادی كه از دانشگاه امام صادق فارغ التحصیل میشوند به تعبیر «شیخ مفید» در كتاب «ارشاد» از مرز چهار هزار نفر تجاوز میكند.
شخصیتهای كه آقا امام باقر (سلام الله علیه) تربیت میكند به تعبیر «مرحوم شیخ طوسی» در كتاب «رجال»، چهار صد و شصت دو نفر از علمای بزرگ اهلسنت و شیعه در مكتب امام باقر افتخار تتلمذ و افتخار فارغ التحصیلی دارند.
به طوری كه «ابن سعد» در كتاب «طبقات» خودش و «سبط ابن جوزی» در «تذكرة الخواص» صفحه 302 میگوید: " یكی از كسانی كه فارغ التحصیل مكتب امام باقر و امام صادق است، «ابوحنیفه نعمان ابن ثابت» رئیس مذهب حنفیها متوفای 150 است" «ابوحنیفه» مدتی در «مدینه» افتخار شاگردی امام باقر را دارد.
امام صادق دو سال به كوفه هجرت میكند در آن دو سال باز «ابوحنیفه» افتخار شاگردی امام صادق را دارد، همان تعبیری را كه مشهور است، «ابو حنیفه» می گوید:
«لولا السنتان لهلك النعمان»
الحطة في ذكر الصحاح الستة؛ اسم المؤلف: أبو الطيب السيد صديق حسن القنوجي الوفاة: 1307هـ ، دار النشر: دار الكتب التعليمية - بيروت - 1405هـ/ 1985م ، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 264
«دهلوی» در «مختصر التحفة الاثنی عشریه» صفحه 9 با آب و تاب این قضیه را از «ابو حنیفه» نقل میكند كه اگر آن دو سال شاگردی من در مكتب این بزرگوار نبود، من بیچاره شده بودم، هرچه از علوم دارم محصول آن دو سال شاگردی مكتب امام صادق است. «ابوحنیفه» قبلا هم شاگردی آقا امام باقر را دارد.
مناظراتی هم «ابو حنیفه» با آقا امام باقر دارد كه مفصل است و در این جلسه مختصر امكان بیانش نیست. امام باقر (سلام الله علیه) یك روزی نشسته است دو تا از شخصیتهای برجستهای اهلسنت خدمت ایشان حضور پیدا میكنند. آقایان به كتابهای فقهی، اصولی، رجالی و تراجم اهلسنت مراجعه كنند.
آقای «سلمة بن كهیل» متوفای 121 هجری قمری است. «ابن حجر» وقتی كه میخواهد او را ترجمه كند میگوید:
«سلمة بن كهيل وكان ركنا من الأركان»
تهذيب التهذيب؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، ج4، ص137
در کنار «سلمة ابن كهیل» شخصیت برجسته دیگری است به نام «حكم ابن عتیبه» كه باز آقای «ابن حجر» در كتاب «تهذیب التهذیب» جلد 2 صفحه 372 میگوید: علمای اهلسنت عیال كنار سفره «حكم ابن عتیبه» هستند.
این دو شخصیت برجسته یك روزی در جلسه خصوصی با امام باقر (سلام الله علیه) ملاقاتی دارند، سولاتی مطرح میكنند پاسخهای میشوند؛ در بعضی از قسمتها «سلمة ابن كهیل» و «حكم ابن عتیبه» دچار تردید میشوند، امام باقر با صدای رسا میگوید: " آقای «حكم ابن عتیبه» و آقای «سلمة ابن كهیل»:
«شَرِّقَا وَ غَرِّبَا لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً يَخْرُجُ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»
بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي، ج1، ص10
این افتخار مذهب اهلبیت است، این افتخار مذهب شیعه است میگوید: آقای «حكم ابن عتیبه» و آقای «سلمة ابن كهیل» شرق و غرب عالم را زیر پای تان قرار دهید، علوم اسلامی صحیح و معارف درست اسلامی را جز از سینههای ما اهلبیت كه از سرچشمه وحی گرفتهایم، پیدا نخواهید كرد!
این تحدی امام باقر است كه این صدای رسای او الان در طول این چهارده قرن در فضای جامعه اسلامی طنین افكن است، در طول تاریخ غیر از این دودمان، كسی چنین نتوانستند بكنند.
بعضی از شخصیتهای بزرگشان وقتی تصمیم میگیرند بیایند با امام صادق (سلام الله علیه) مناظره كنند، بعد از ورود به مناظره، پشیمان و شرمنده برمی گردند.
«مرحوم كلینی» (رضوان الله تعالی علیه) و مرحوم «صفار» در «بصائر» عبارتی را نقل میكنند كه فردی به نام «نافع ابن ازرق» از علمای بزرگ اهلسنت است، نسبتی هم با خلیفه دوم اهلسنت دارد، همراه «هشام ابن عبدالملك» به زیارت خانه خدا میآید.
میبیند عدهای در گوشهای جمع شدهاند و یك بزرگواری نشسته سوال میكنند و او پاسخ میدهد؛ «نافع ابن ازرق» از «هشام» میپرسد این شخص كیست كه مردم دور او حلقه زدهاند و سوال میكنند و او پاسخ میدهد؟
«هشام» میگوید این مرد از خاندان اهلبیت عصمت و طهارت است. ایشان فردی است كه ما در عصر حاضر در علوم اسلامی كسی همپای او نداریم، «نافع ابن ازرق» میگوید اگر اجازه بدهید من بروم از این آقا چند تا سوال كنم و او را شرمنده كنم؛ تعبیرش این است!!
«هشام» میگوید:
«فَاذْهَبْ إِلَيْهِ فَسَلْهُ فَلَعَلَّكَ أَنْ تُخْجِلَه»
برو سولاتی از امام باقر بپرس شاید او را شرمنده و خجالت زده كنی!
تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب، ناشر: دار الكتاب، ج 2، ص284
خیلی تعبیر عجیبی است! ایشان میآید مطالبی را مطرح میكند از امام باقر سوال میكند فاصله میان حضرت عیسی و رسول اكرم چند سال بود؟ امام باقر میگوید آنطور كه من عقیده دارم یا تو عقیده داری؟ گفت هردو را بگو! حضرت میفرماید: " ما معتقدیم فاصله میان حضرت عیسی و رسول اكرم پانصد سال بود ولی شما بر این عقیده هستید كه ششصد سال بوده است."
بعد ایشان آیه 45 سوره زخرف را میخواند و میگوید: فرزند پیغمبر! خدای عالم خطاب به رسول اكرم در قرآن میگوید:
(وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا...)
از رسولاني که پيش از تو فرستاديم بپرس...
سوره زخرف (43): آیه 45
دیگر انبیاء پیشكش، آخرین نبی الهی با رسول اكرم پانصد سال و یا ششصد سال فاصله دارد، این آیه خطاب به رسول اكرم است داستان چیست؟ حضرت میفرماید بنشین سوال كردی جواب من را بشنو!
حضرت شروع میكند و میفرماید این آیه مربوط به معراج است، رسول اكرم كه معراج رفته در آنجا تمام انبیاء پشت سر رسول اكرم نماز خواندند و بعد از نماز، «جبرئیل» از طرف خدای عالم آمد به او دستور داد یا رسول الله: (وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا...)
از این پیامبران كه پشت سر تو نماز خواندند از اینها بپرس «لماذا ارسلتم»؛ هدف نهایی رسالت شما چه بوده است؟ سر لوحه مأموریت شما برای هدایت مردم چه بوده است؟
تمامی اینها اعتراف كردند یا رسول الله! ما در سر لوحه بعثتمان شهادت به وحدانیت خدا و بر رسالت تو و ولایت علی ابن ابیطالب بودهایم!
البته این قضیه فقط منحصر به منابع شیعه نیست. این مطلبی را كه خدمت تان عرض كردم «مرحوم علی بن ابراهیم قمی» در تفسیر خودش جلد 2 صفحه 284 و «مرحوم شیخ مفید» در «ارشاد» جلد 2 صفحه 162 نقل میكنند؛ ولی اگر به منابع معتبر اهلسنت مراجعه كنیم مثل آقای «ابن عساكر» متوفای 571 صاحب كتاب «تاریخ مدینه دمشق» ایشان در كتاب «تاریخ مدینه دمشق» جلد 42 صفحه 241 نقل میكند رسول اكرم در معراج از انبیاء پرسید:
«على ما بعثوا؟»
هدف نهایی بعثت شما چه بود؟
همگی پاسخ دادند
«على ولايتك و ولاية علي بن أبي طالب»
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص 241
شاید بیش از بیست كتاب اهلسنت این روایت را نقل كردهاند، در منابع ما هم آقایان مراجعه كنند، «مرحوم صفار» متوفای 290 در كتاب «بصائر الدرجات» كه یكی از بهترین كتابهای شیعه در معرفی جایگاه امامت امیرالمؤمنین و ائمه معصومین است، ایشان در جلد 1 صفحه 75 نزدیك به بیست روایت به این مضمون نقل میكند كه امام باقر (سلام الله علیه) فرمودند:
«وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّه»
ولایت ما ولایت خدا است!
«الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا»
خدا هیچ پیغمبری را مبعوث نكرده، جز به ولایت ما اهلبیت
بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي، ج1، ص75
اینها نشان میدهد كه قضیه ولایت اهلبیت و امامت اهلبیت، بحث غدیر و بحث حدیث منزلت، جنگ تبوك و قضیه جنگ احزاب و حدیث رایت و... نیست. قضیه ولایت اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) یك قضیهای مربوط به عالم قبل از این عالم است كه حتی اهلسنت و خود آقای «ابن عساكر» در «تاریخ مدینه دمشق» در جلد 42 صفحه 61 – 67 از قول رسول اكرم نقل میكند.
این عبارت از یك عالم بزرگ سنی است كه با سند معتبر نقل میكند كه حضرت فرمود:
«كنت أنا وعلي نورا بين يدي الله مطيعا يسبح الله ذلك النور ويقدسه قبل أن يخلق ادم بأربعة عشر ألف عام»
من و علی نوری در محضر الهی بودیم قبل از چهارده هزار سال که آدم آفریده شود!
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص 67
چرا شیعیان باید به مذهبشان افتخار کنند!؟
اینها مطالبی است كه افزون بر كتب روایی شیعه، كتب روایی و تفسیری و رجالی اهلسنت مملو از این روایات است.
من بارها گفتهام اگر تمام روایات شیعه را جمع كنند و در دریا بریزند، و تمام كسانی كه احادیث و فضائل اهلبیت را نقل كردهاند را هم نابود كنند، ما و كتابهای درجه اول اهلسنت، كتابهای صححاح اهلسنت باشیم، ما میتوانیم امامت امیرالمؤمنین و خلافت بلا فصل امیرالمؤمنین و امامت ائمه (علیهم السلام) را از كتب معتبر اهلسنت با سند صحیح با معیار رجالی اهلسنت ثابت كنیم.
این افتخار شیعه است، شیعه باید سرش را بالا بگیرد و به این مذهب ببالد، به این امامان ببالد، با آن همه دشمنیها و با آن همه عداوتها، با آن همه شكنجهها بر روات و شخصیتها، باز این حقایق در منابع مخالفین ما و كسانی كه معتقد به امامت ائمه نبودند به وفور بلكه بعضی از مواقع در حد متواتر نقل شده است و این مایه مباهات شیعه است.
من بیش از این عزیزان را معطل نكنم و یك نكتهای هم در رابطه با آقای «قتادة» عرض كنم؛ حالا كه من مناظره را عرض كردم از دوستان تقاضا دارم مناظرهای كه آقا امام باقر با «قتاده» که از فقهای بزرگ اهلسنت است و صاحب مسلك است، قبل از این كه این مذاهب منقرض بشوند یكی از مذاهب اهلسنت مذهب «قتاده» بوده است.
ایشان میگوید: من چهل مسئله پیچیده و مشكل آماده كرده بودم تا خدمت امام باقر بروم و از او سوال كنم و او را در میان مردم خجالت زده كنم. داستانی مفصلی دارد، وقتی كه خدمت امام باقر می رسد، بدنش دچار لرز می شود، هیبت امام باقر آنچنان او را گرفته كه توان سخن گفتن ندارد.
عرض كرد یا ابن رسول الله! من در میان شخصیتها، شخصیتی مثل «ابن عباس» را درك كردهام؛ ولی هیبت شما من را گرفته است. حضرت فرمود: بله، تو در برابر شخصی قرار گرفتهای كه در حق آنها آیه:
(فِي بُيوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ )
(اين چراغ پرفروغ) در خانههايي قرار دارد که خداوند اذن فرموده ديوارهاي آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛ خانههايي که نام خدا در آنها برده ميشود!
سوره نور (24): آیه36
نازل شده. شما در برابر كسانی واقع شدی كه قرآن میگوید:
(رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ)
مرداني که نه تجارت و نه معاملهاي آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداي زکات غافل نميکند.
سوره نور (24): آیه37
بعد حضرت فرمود سوالت را بپرس. «قتاده» گفت:
«فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْجُبُن»
یا ابن رسول الله! خوردن حكم پنیر چیست؟
دارد که:
«فَتَبَسَّمَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ثُمَّ قَالَ رَجَعَتْ مَسَائِلُكَ إِلَى هَذَا»
امام باقر تبسمی کردند و فرمودند شما این همه راه را آمده بودی كه فقط خوردن حكم پنیر را بپرسی؟
«قتاده» برگشت گفت:
«ضَلَّتْ عَلَي»
یا ابن رسول الله! تمام سوالاتی كه جمع كرده بودم از یادم رفت!
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج6، ص: 256
این بزرگواران این چنین بودند. حضرت آقا امام باقر (سلام الله علیه) در سال 114 هجری قمری مظلومانه و غریبانه به شهادت رسید بنا به وصیتش، فرزند بزرگوارش امام صادق (سلام الله علیه) او را غسل داد و كفن كرد و تشیع محترمانه و مناسب آن بزرگوار در مدینه تشكیل شد و در قبرستان بقیع در كنار قبر عموی بزرگوارش امام مجتبی و پدر بزرگوارش امام سجاد دفن شد؛ ولی جانها به قربانت یا ابا عبدالله الحسین آخرین لحظهای كه زینب داشت از كربلا حركت میكرد عرض كرد: حسین جان! شرمنده هستم نتوانستم جنازهات را دفن كنم، جنازه تو را بر روی بیابان برهنه گذاشتم و رفتم.
«الا ﻟﻌﻨﺔ ﷲ ﻋﲆ اﻟﻘـــﻮم اﻟﻈﺎلمین؛ و ﺳـﻴﻌﲅ الذین ﻇﻠﻤﻮا أي ﻣﻨﻘﻠﺐ ﻳﻨﻘﻠﺒﻮن»؛
خدایا به آبروی آقا امام باقر فرج مولای ما ولی عصر نزدیك بگردان. ما را از یاران خاص و سربازان فداكارش قرار بده. انقلاب ما را به انقلاب جهانی حضرت متصل بفرما.
خدمت گذاران به اسلام و اهلبیت در هر لباس و منصبی كه هستند بالاخص مقام معظم رهبری را موفق و مؤید بدار.
خدا به آبروی امام باقر خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار، شر دنیا و اخرت از ما دور بگردان. حوائج ما را خدایا به آبروی امام باقر بر آورده نما، دعاهای ما به اجابت برسان.
هدیه به ارواح پاك انبیاء، اولیاء، شهداء، صدیقین و صالحین بالاخص امام راحل و دو یادگارش صلوات ختم بفرمایید.
والسلام علیكم ورحمة الله و بركاته