بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه سی و پنجم 97/09/17
موضوع: «اجتهاد» و «تقلید» از دیدگاه فریقین (10) - «دروغ بستن برخی صحابه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله»اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
استاد ببخشید! در زیارت هفتم امیر المؤمنین (علیه السلام) آمده است که: «السَّلامُ عَلَى مُخَاطِبِ الذِّئْبِ» در این مورد روایات تاریخی داریم؟
المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج97، ص302، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
پاسخ:
بله داریم. تمام اینها را «اثبات الهدی» مفصل جمع کرده است و همچنین کتاب «لئالی الاخبار» و «عیون المعجزات» هم جمع کرده است. ولی بهترین و جامعترین زیارات «امین الله» زیارت ششم حضرت امیرالمؤمنین است.
معمولا آقایان «مراجع و علما» مقید بودند قبل از «زیارت عاشورا» زیارت ششم حضرت امیرالمؤمنین را بخوانند، زیارت ششم خیلی مضامین عالی و بزرگی دارد.
پرسش:
استاد! زیارت «جامعه کبیره» چه؟
پاسخ:
زیارت «جامعه کبیره» زیارت همه معصومین، از حضرت امیر المؤمنین تا حضرت عسکری (سلام الله علیهم اجمعین) است، زیارتی است که سند آن را «مرحوم علامهی مجلسی» نه تنها تصحیح میکند؛ بلکه خیلی از سند زیارت «جامعه کبیره» تجلیل میکند و تعابیر مفصلی مانندی : «اعلها سندا»، «ارفعها معنا» و «ابلغها لفظا» در مورد «جامعه کبیره» دارد.
پرسش:
بعضی جملات زیارت جامعه مانند «بکم فتح الله و بکم یختم» به چه معناست؟!
پاسخ:
مگر ما در روایات نداریم:
«اول ما خلق الله روحی»
المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج54، ص309، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
« خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّة»
خداوند مشيّت و خواست را به خودش خلق فرمود ، سپس اشياء را به مشيت آفريد.
التوحید(للصدوق)؛ ص 148، باب صفات الذات
حضرت میفرماید: «نحن مشیئة الله»
مستدرک سفینة البحار؛ الشیخ علی النمازی الشاهرودی؛ ج6، ص 99
«فهم ... قدرة الله و مشیته»
المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج25، ص 174، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
یا در «زیارت آل یاسین» میخوانیم:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ»
المشهدي الحائري، الشيخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علي (متوفاى610هـ)، المزار، ص569، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارك 1419هـ .
و در « زیارت اول امام حسین» (سلام الله علیه) میخوانیم:
«وَإِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ»
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج4، ص577، تحقيق: غفاری، علي اكبر ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
یا تعبیری که «مرحوم کمپانی» دارد:
«و لهم الولاية المعنويه و السلطنة الباطنيه علی جميع امور التکوينية و التشريعه».
غروی اصفهانی، محمد حسین، حاشیة المکاسب، ج2، ص379 - 380
ببینید اگر ما اینها را در یک لباس بشری نگاه کنیم بله کاملا فرمایش شما صحیح است؛ ولی اگر نه اینطوری ببینیم که دارد:
«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»
المشهدي الحائري، الشيخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علي (متوفاى610هـ)، المزار، ص529، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارك 1419هـ .
قضیه تمام است.
در اینکه اینها «اول ما خلق الله» بودند و اینها «مشیة الله» هستند. این روال طبیعی کار است. البته بعضیها برای « وَ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ » توجیهات دیگری دارند؛ میگویند یعنی هدایت به توسط شما آغاز شده ولی این توجیه با دیگر مضامین که در روایات داریم و یا در زیارت نامهها داریم اصلا تطبیق نمیکند.
در زیارت اول امام حسین علیه السلام داریم:
«وَإِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ»، در آن هم: « وَ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ»
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج4، ص577، تحقيق: غفاری، علي اكبر ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
«شیخ صدوق» تعبیرش این است که میگوید من در «من لایحضره الفقیه» زیارت اول مطلقه امام حسین (سلام الله علیه) را انتخاب کردم
«لأنها أصح الزيارات عندي من طريق الرواية وفيها بلاغ وكفاية»
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين _متوفاى381ق_، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص598، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
ایشان آورده است:
«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ* وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر».
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج4، ص576، تحقيق: غفاری، علي اكبر ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
همچنین: «وَإِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ» را «شیخ طوسی» در تهذیب دارد و «کلینی» در «کافی» دارد؛ ولی «من لایحضر» عبارت « وَإِرَادَةُ الرَّبِّ...» را ندارد.
یک مقدار مشکل ما این است که نسبت به ائمه (علیهم السلام) آن معرفتی که باید داشته باشیم را نداریم.
در آخر زیارت «جامعه کبیره» بعد از بیست دقیقه تا نیم ساعت خواندن زیارت، از خدا این را میخواهیم:
« فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِم»
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين _متوفاى381ق_، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص617، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
این خیلی جملهی ظریفی است.
بعد دارد:
« وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين»
ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق، ج2 ؛ ص617
پرسش:
حاج آقا! «قرب نوافل» در «بخاری» هست
پاسخ:
«قرب نوافل» را ما هم داریم فقط مال «بخاری» نیست بحث «قرب نوافل»:
«كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج2 ؛ ص352
یا دارد:
« عبدی اطعنی اجعلک مثلی»
الحر العاملی، محمد بن الحسن ، المتوفى سنة 1104 ه، الجواهر السنیه ، ص361، منشورات مكتبة المفيد،قم ، 1384هـ.
«مرحوم مطهری» تعبیر خوبی دارد میگوید بعضی از معارف گفتنی و شنیدنی نیست رفتنی و دیدنی است. آدم باید برود و ببیند، شما اگر شرح حال بعضی از علما را ببینید مثلا شرح حال «مرحوم نخودکی» را در «کتاب نشان از بی نشانها» نوشتهاند، همان قسمت اول 50- 60 صفحه اولش را وقتی که انسان میخواند مبهوت میماند.
بعضی از دوستان و اساتید مانند «مرحوم ملایری» و.. که با ایشان مرتبط بودند میگفتند من خیلی از این قضایا را از نزدیک دیدهام، نزدیک «حرم حضرت معصومه» (سلام الله علیها) بودیم یک آقایی آمد گفت من بچهام در آمریکا است و مریض است دکترها هم جوابش کردند، ایشان از جیبش یک انجیر در آورد گفت بخور بچهات خوب شد!
این آقا انجیر را میخورد بعد از دو ساعت تلگراف به آمریکا میزند به ایشان میگویند بچهات همینطوری به صورت غیر مترقبه حالش خوب شده و از بیمارستان بیرون آمد؛ شما حساب کنید پدر در «قم» انجیر میخورد بچه در آمریکا شفا پیدا میکند!
شروع بحث
بحث ما در رابطه با این حدیث بود که اگر روایتی مخالف قرآن بود «فاضربوه علی الجدار» یا «لم اقله»! ما اینها را از کتابهای شیعه مفصل نقل کردیم و به عنوان یک قاعدهی اصولی هم در کتب اصولی ما مطرح شده است که هر روایتی که مخالف قرآن باشد قطعا این روایت قابل قبول نیست.
اما اینکه اهلسنت هم دارند و یا ندارند ما خیلی روی این مطالعه و جستجو کردیم و تمام روایاتی که در این زمینه دارند، ما تا آن اندازه که برایمان امکان پذیر بود درآوردیم؛ چون یکی از بحثهایی هم که ما با «پرفسور غامدی» داشتیم همین قضیه بود، که آیا روایت مخالف قرآن قابل عمل هست یا نیست؟
دوستان از من خواسته بودند که موضوع برای تحقیق گذاشته بشود، یکی از موضوعاتی که جایش خالی است «اجتهاد» در برابر «نص» است. «مرحوم شرف الدین» به صورت تلگرافی بحث کرده؛ ولی خیلی زیاد به آن پرداخته نشده ایشان یا فرصت نکرده و یا کتاب اجازه نداده که کار کند.
ما «اجتهاد» در برابر «روایات» را کار نداریم، در آنجا میگویند «سنة الصحابة کسنة النبی» است و هیچ فرقی نمیکند؛ ولی اعمالی که از خلیفه اول، دوم و سوم سر زده و مخالف قرآن و ضد قرآن است این جای بحث دارد. دوستان اگر بتوانند این موضوع را خوب کار کنند خیلی جایش خالی است و تقریبا در مجموع 25- تا 30 مورد از ابوبکر و عمر و عثمان میشود که اینها مخالف صریح قرآن عمل کردند و خود علمای اهلسنت هم در این قضایا گیج شدهاند و نتوانستند کاری انجام بدهند.
یک مورد آن قضیه ارث انبیاء در السنه ما است و این یک بخشی از بحث است، ولی «مرحوم شرف الدین» از آیهی شریفهی:
(وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ)
و کساني که براي جلب محبتشان اقدام ميشود
سوره توبة (9): آیه60
شروع کرده و خیلی هم زیبا کار کرده؛ ولی حیف که خیلی مختصر است.
قرآن و نبی مکرم یک بخش عمدهای را برای (وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) گذاشتهاند و این را «مرحوم شرف الدین» هم دارد که امروز در دنیا در اروپا و آمریکا در رابطه با موضوع (وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ)؛ قوانینی را وضع کردهاند و بودجههای خاصی را گذاشتهاند که برای به دست آوردن قلوب دولتهای مخالف و یا جذب ملتهای مخالف استفاده شود.
جدا از اینکه این بحث، بحث قرآنی است، یک بحث انسانی و فطری هم هست.
شما ببینید از اینجا شروع کرده است. مورد پنجم اولین آیه است:
«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»
زکاتها مخصوص فقرا و مساکين و کارکناني است که براي (جمع آوري) آن زحمت ميکشند، و کساني که براي جلب محبتشان اقدام ميشود
سوره توبة (9): آیه60
این آیه تا آخرین لحظهی حیات پیغمبر اسلام قابل عمل بود ابوبکر هم که آمد با این وضع انجام شد:
«لما ولي أبو بكر جاء المؤلفة قلوبهم لاستيفاء سهمهم هذا جريا على عادتهم مع رسول الله صلى الله عليه وآله فكتب أبو بكر لهم بذلك ، فذهبوا بكتابه إلى عمر ليأخذوا خطه عليه»
یعنی معلوم است که همه کاره عمر بوده! ابوبکر، ظاهر قضیه بوده است! اینها بعد از اینکه امضای ابوبکر را گرفتند پیش عمر رفتند برای اینکه امضای ایشان را هم داشته باشند!
« فمزقه»!
این نامه را پاره کرد
«وقال : لا حاجة لنا بكم فقد أعز الله الإسلام وأغنى عنكم »
اسلام عزیز شده و ما احتیاجی به شما مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ نداریم
یا مسلمان بشوید یا نه:
«السيف بيننا وبينكم»
ببینید آن اسلامی که «رحمةً للعالمین» بود به چه تغییر پیدا میکند؟
«فرجعوا إلى أبي بكر ، فقالوا له : أنت الخليفة أم هو ؟»
این تعبیر « أنت الخليفة أم هو» هم چند جا آمده و قضیه حضرت زهرا (سلام الله علیه) یکی از آنها است که عمر سند «فدک» را پاره میکند و با کمال بیشرمی تُف میکند بنا بر آنچه که خودشان نقل کردند.
«فقال : بل هو إن شاء الله تعالى»
ان شاء الله خلیفه عمر است !
«وأمضى ما فعله عمر»
آنچه که عمر میخواست ایشان هم همان را امضاء کرد.
النص والإجتهاد - السيد شرف الدين - ص 44
یعنی بلافاصله از رأیش برگشت.
ایشان (مرحوم شرف الدین) خیلی زیبا کار میکند. یک تعبیری از یکی از علما و بزرگان میآورد مال «دوالبی» که یکی از اساتید برجسته اهلسنت «مصر» است و توجیهات ایشان را میآورد و آن توجیهات را خیلی زیبا و عالمانه رد میکند.
در هر صورت...
دوستان اگر آیات را به عنوان موضوع تحقیقی شروع بکنند، بنده مقید میشوم دوستانی که کار میکنند نگاه بکنیم و اینها اجتهاداتی بشود که این سه خلیفه در برابر آیات قرآن داشتند، اگر اینها بیرون بیاید قابل چاپ است و جایش خالی هم است و «النص والإجتهاد» مرحوم «شرف الدین» هم مظلوم واقع شده است.
«المراجعات» ایشان مشهور شده و بالا آمده، عمدتاً مرحوم «شرف الدین» را به «المراجعات» میشناسند، نه به «النص والإجتهاد» اگر دوستان روی این زمینه هم خواستند کار کنند جا برای کار کردن دارد. «موسوعه» را هم میتوانند از اینترنت دانلود بکنند.
در رابطه با اینکه اینها مخالف با قرآن دارند یا نه! شما به این قضیه توجه کنید نبی مکرم اسلام بالای منبر رفت فرمود:
«إن الحديث سيفشو عني فما أتاكم عني يوافق القرآن فهو عني وما أتاكم عني يخالف القرآن فليس عني»
هر روایتی از من، به گوش شما رسید موافق قرآن بود، این را من گفتم مخالف قرآن بود من نگفتم
الرد على سير الأوزاعي ، اسم المؤلف: يعقوب بن إبراهيم الأنصاري أبو يوسف الوفاة: 182 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، تحقيق : أبو الوفا الأفغاني، ج 1، ص 25
باز از «ابو هریره» دارند:
«سيأتيكم عني أحاديث مختلفة»
این جمله را آقایان به خاطر داشته باشند بعداً با این کار دارم
«فما جاءكم موافقا لكتاب الله ولسنتي فهو مني وما جاءكم مخالفا لكتاب الله ولسنتي فليس مني»
سنن الدارقطني ، اسم المؤلف: علي بن عمر أبو الحسن الدارقطني البغدادي الوفاة: 385 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت - 1386 - 1966 ، تحقيق : السيد عبد الله هاشم يماني المدني، ج 4، ص 208
حدیث اولی که عرض کردم از کتاب «ابو یوسف» شاگرد «ابو حنیفه» متوفای 182 در کتابی به نام «الرّد علی سیر الاوزاعی» بود، روایت بعدی از «ابو هریره» در کتاب «سنن دار قطنی» است.
پرسش:
میگوید راویها ضعیف است؟
پاسخ:
حالا بحث اینکه میگوید:
«صالح بن موسى ضعيف لا يحتج بحديثه»
یک بحث دیگر است. به قدری روایت زیاد است ما احتیاجی به بررسی سندی نداریم از دیدگاه ما «مستفیض» است از دیدگاه اهلسنت هم «یؤیدُ بعضُها بعضاً» است.
روایت بعدی از «ابن عباس» است:
«ما خالف القرآن فهو من خطوات الشيطان»
الدر المنثور ، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993، ج 1، ص 403
این مطلب در ذیل آیه 168 سوره بقره در درّ المنثور سیوطی است.
روایت بعدی از «عبدالله ابن مسعود» است
«فانظروا ما واطى كتاب الله فخذوه وما خالف كتاب الله فدعوه »
هر چه مخالف کتاب بود کنار بگذارید و موافق کتاب را بگیرید
المصنف ، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي، ج 6، ص 111، ح 1062
روایت دیگر باز از ایشان در این زمینه:
«فإن وافق القرآن فخذوها وإلا فدعوها»
كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، اسم المؤلف: علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي الوفاة: 975هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي، ج 1، ص 111
پرسش:
حاج آقا این مسائلی که شما فرمودید مثل وهابیها و سلفیت که اغلبشان «کنز العمال» و اینها را قبول ندارند.
پاسخ:
«کنز العمال» مثل «بحارالانوار» است «کنز العمال» از کتابهای دیگر نقل قول میکند. ما باید ببینیم کتابهای دیگری که ایشان نقل قول میکند چه است؟ ایشان میگوید از «ابن عساکر» نقل کرده است.
پرسش:
مثلاً کتاب «سیوطی» و اینها...
پاسخ:
از «طبرانی» نقل میکند
پرسش:
سوال من این است به نظرم این «اکل از قفا» است؛ چون اگر اقوال وهابیت را بیاوریم، خود علمای وهابیت به این اقرار دارند روایتی که با قرآن مطابق نیست ما قبولش نداریم، کتابهای متعددی است. برای چه ما بیاییم در همین روایت به این کتابها رجوع کنیم و بحث را به اینجا بکشانیم؟
پاسخ:
مثلاً شما یک نمونه بفرمایید؟
پرسش:
مثلاً «مجموع فتاوی و مقالات متنوعه» «عبدالعزیز بن عبدالله عبدالرحمن بن باز» میگوید: «السنه ومکانتها فی الإسلام وفی أصول التشریع ... من جحدها أو أنکرها أو زعم أنه یجوز الإعراض عنها والاکتفاء بالقرآن فقط فقد ضل ضلالا بعیدا»
پاسخ:
قضیه معکوس است قضیه آنجا است که میگوید فقط ما به قرآن عمل کنیم و به سنت عمل نکنیم. دو تا بحث است یک بحث این است که یک عده میگویند:
«کفانا کتاب الله؛ حسبنا کتاب الله»
ما با وجود کتاب، احتیاجی به سنت نداریم؛ ولی این میگوید ما سنت را میخواهیم ولی کدام سنت؟ سنتی که موافق کتاب است قبول داریم سنتی که مخالف کتاب است رد میکنیم.
شما یک عبارتی بیاور که بگوید: «کل سنّة تخالف القرآن فهو باطل»، ما دنبال این هستیم آن بحث جدایی است، آن یک بحث مفصلی دارد که قضیهی «حسبنا کتاب الله» چه بوده است؟
«طبرانی» میگوید:
«فما وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وما لم يُوَافِقْ كِتَابَ اللَّهِ فلم أَقُلْهُ»
المعجم الكبير ، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي ج 12، ص 316، ح 13224
«هیثمی» اشکال میگیرد «شافعی» قاطعانه میگوید و این فتوای ایشان است:
« فما خَالَفَ الْقُرْآنَ فَلَيْسَ عن رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم وَإِنْ جَاءَتْ بِهِ الرِّوَايَةُ»
الأم ، اسم المؤلف: محمد بن إدريس الشافعي أبو عبد الله الوفاة: 204 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت - 1393 ، الطبعة : الثانية، ج 7 ، ص 339
عبارات دیگری در این زمینه آقایان آوردند مبنی بر اینکه کل حدیثی که مخالف قرآن است اینها حجت نیست. اگر این را ما بتوانیم جا بیاندازیم بخش عمدهای از کارهایی که خلیفه اول، دوم، سوم، معاویه انجام دادهاند و مخالف قرآن است و الان مبنای اجتهاد علمای اهلسنت است همه اینها از رده بیرون میرود.
یعنی در حقیقت پشتوانه و عقبه فرمایشات مرحوم «شرف الدین» در رابطه با «النص والإجتهاد» است؛ ولی به شرط اینکه بتوانیم این را جا بیاندازیم. «ابن عبدالبر» در کتاب «جامع بیان العلم و فضله» این را میآورد. ایشان میگوید:
«ما أتاكم عني فأعرضوه على كتاب الله فإن وافق كتاب الله فأنا قلته وإن خالف كتاب الله فلم أقل وإنما أنا موافق كتاب الله وبه هداني الله»
ایشان این را نقل میکند بعد میگوید:
«وهذه الألفاظ لا تصح عنه صلى الله عليه وسلم عند أهل العلم بصحيح النقل من سقيمه»
آنهایی که به «درایه» و «علم رجال» وارد هستند میدانند این روایت از پیغمبر صحیح نیست!
«وقد عارض هذا الحديث قوم من اهل العلم»
تعدادی از اهل علم مخالف هستند.
«وقالوا نحن نعرض هذا الحديث على كتاب الله قبل كل شيء ونعتمد على ذلك قالوا فلما عرضناه على كتاب الله »
ما این روایت: «فإن وافق كتاب الله فأنا قلته وإن خالف كتاب الله فلم أقله»
را به قرآن عرضه میداریم ببینیم که اصلاً قرآن با این حدیث، موافق است یا مخالف است؟...
نحوه استدلال را دقت کنید میگوید وقتی ما این را به کتاب عرضه میکنیم:
«وجدناه مخالف لكتاب الله»
خود این روایت، مخالف کتاب است!
دوستان به این استدلال خوب دقت کنند:
«لأنا لم نجد في كتاب الله إلا يقبل من حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم»
قرآن میگوید:
(مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد
سوره حشر (59): آیه 7
میگوید: این آیه تمام روایات پیغمبر را تصحیح میکند. این روایت میگوید بعضی از روایات پیغمبر قبول نیست؛ پس این روایت مخالف کتاب است؛ یعنی این روایت به خودی خود، خودش را حذف میکند.
«بل وجدنا كتاب الله يطلق التأسي به والأمر بطاعته ويحذر المخالفة عن أمره جملة على كل حال»
جامع بيان العلم وفضله ، اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت – 1398، ج 2، ص 191
1- (وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ)
و هر کس از خدا و پيامبر او نافرمانی کند.
سوره نساء (4): آیه 14
2- (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)
پيامبر و اوليای امر خود را [نيز] اطاعت کنيد
سوره نساء (4): آیه 14
تمام این آیات میآید به صورت مطلق، سخن پیغمبر را تثبیت میکند و فرقی هم نمیگذارد «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ؛ موافقا لکتاب الله و یا مخالفا لکتاب الله»!
اینجا قرآن چیست؟ قرآن اطلاق دارد؛ وقتی قرآن اطلاق دارد پس این حدیث، قابل قبول نیست!
پرسش:
خود قرآن میگوید «لِتُبَیِّن» یعنی تو بیان بکن
پرسش (2):
حاج آقا حدیث واقعی و صحیحش چیست؟
پاسخ:
جواب را عرض میکنم! این درد نیست، درد جای دیگر است که اگر این روایت را بخواهند قبول کنند «کل ما یُخالف قرآن» را رد بکنند خود سیره ثابت خلیفه اول و دوم زیر سوال میرود. نمیتوانند!
«عبدالرحمن» میگوید «زنادقه» این روایت را درست کردند، من چند تا سوال برای «ابن عبدالبر» طرح کردم :
«هل ابن عبدالبر یقبل کل حدیث منسوب إلی رسول الله وإن علم انه کذب و موضوع؟»
اگر «ابن عبدالبر» یقین پیدا کرد که یک روایت دروغ است آیا حاضر است بگوید پیغمبر این را گفته است یا نه؟
فعلاً ما کاری به مخالف و موافق کتاب نداریم.
قرآن میگوید:
(ومَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد
سوره حشر (59): آیه 7
پیغمبر مستقیم کتابی کنار قرآن ننوشته که بگوییم این تألیف پیغمبر است. تمام روایات پیغمبر، توسط صحابه برای ما نقل شده بعضی از اینها ده - پانزده تا سند هم دارد اگر برای ما ثابت شد که به پیغمبر دروغ بستند ، چه؟
شما ببینید روایات متعدد ما داریم که:
«قال النبي صلى الله عليه وسلم لَا تَكْذِبُوا عَلَيَّ فإنه من كَذَبَ عَلَيَّ فَلْيَلِجْ النَّارَ»
...هر کس به من دروغ ببندد وارد آتش میشود.
«من يَقُلْ عَلَيَّ ما لم أَقُلْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ من النَّارِ»
«وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ من النَّارِ»
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا ج 1، ص 52، ح 106؛ 109، 110.
آقای «ابن عبدالبر»! این روایت را ما به قرآن عرضه میداریم آیا اینها موافق قرآن است یا مخالف قرآن است؟
اگر ملاک:
(ومَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد
سوره حشر (59): آیه 7
پس تمام این روایات هم دروغ است!
پرسش:
البته آقای «ابن عبدالبر» خود همین روایت را هم به خاطر مخالفت با قرآن رد کرده؟
پاسخ:
بله، شما توجه کنید تنها آن روایت که نیست ما بیاییم این را عرضه بداریم این اول مسئله است.
این را به صورت مفصل در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آوردهاند. اینها اصلاً یک بابی به نام «من کذبَ علی رسول الله» دارند؛ یعنی حداقل در این زمینه شاید با سندهای مختلف 50 روایت در رابطه با «من کذبَ علی رسول الله» دارند.
«محمود ابو ریّه» میگوید:
«من اوثق الاحادیث لقد کثرت علیَّ الکذابة فمن کذب علیّ فليتبوّأ مقعده من النار »
من خیلی جستجو کردم. این کلمه «کثُرت علیَّ الکذابَه» را در منابع اهلسنت نتوانستم پیدا کنم.
در «نهجالبلاغه» به این صورت است:
«قَامَ خَطِيباً فَقَالَ مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»
شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص325
در زمان خود پیغمبر، به پیغمبر دروغ بستند.
این تعبیر را من نتوانستم پیدا کنم اگر دوستان پیدا کردند به ما هم خبر بدهند.
از «عایشه» دارد:
«كان رسول الله صلى الله عليه وسلم اذا اطلع على أحد من أهل بيته يكذب كذبة لم يزل معرضا عنه حتى يحدث لله توبة»
پیغمبر اگر میدید یکی از اهل خانوادهاش دروغ گفته از او اِعراض میکرد تا توبه کند.
الانتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالك والشافعي وأبي حنيفة رضي الله عنهم ، اسم المؤلف: الإمام أبي عمر يوسف بن عبد البر النمري القرطبي الوفاة: ربيع الآخر / 463هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 1، ص 18
امثال این عبارت زیاد است!
سوال دوم از «ابن عبدالبر»: آیا تو سنت پیغمبر را بهتر فهمیدی یا صحابهای که در عصر پیغمبر بودند و به همدیگر برچسب کذب میزدند؟!
«درّ المنثور» سیوطی ج 15، ص 600 عبارتی را «ابن عباس» در رابطه با:
(وَالْعَادِياتِ ضَبْحًا)
سوگند به ماديانهائي که با همهمه تازانند و با سم[هاي] خود از سنگ آتش ميجهانند
سوره العادیات (100): آیه 1
نقل میکند، امیر المؤمنین میگوید:
«كذبت يابن فلانة والله»
اینطوری که شما میگویی:
«(والعاديات ضبحا) قال الخيل»
دروغ است.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج6، ص383، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
در «المستدرک علی الصحیحین» آمده که عایشه در رابطه با:
«والذي قال لوالديه أف لكما»
که گفتند این در رابطه با «عبدالرحمن ابن ابیبکر» است گفت:
«كذب والله »
به خدا قسم مروان دروغ گفت
المستدرك على الصحيحين ، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 4، ص 528
پرسش:
حاج آقا تازه مشهور است مفسرینشان هم خلاف عایشه گفتند
پاسخ:
بله.
«تأویل مختلف الحدیث»، «ابن قتیبه» دارد:
«كذب والذي أنزل القرآن على أبي القاسم»
در رابطه با این روایتی که از پیغمبر نقل شده خیلی جالب است «ابو هریره» میگوید:
« إن الطيرة في الدابة و المرأة و الدار»
کسی که میخواهد به مسافرت برود اگر اول چشمش به زن یا به الاغ یا به خانه افتاد این مسافرت، مسافرت شومی است!
وقتی این حرف به «عایشه» رسید با ناراحتی گفت:
«كذب والذي أنزل القرآن على أبي القاسم من حدث بهذا عن رسول الله صلى الله عليه وسلم»
قسم به خدایی که قرآن را بر پیغمبر نازل کرده هر کس چنین حرفی زده به پیغمبر دروغ بسته است.
تأويل مختلف الحديث ، اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتيبة أبو محمد الدينوري الوفاة: 276 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1393 - 1972 ، تحقيق : محمد زهري النجار، ج 1، ص 105
آقای «ابن عبد البر» شما این را چه کار میخواهی بکنی!
«عایشه» میگوید قسم به خدا به پیغمبر دروغ بستند.
قرآن میگوید:
(ومَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد
سوره حشر (59): آیه 7
خانم «عایشه»! شما چرا چنین حرفی میزنید؟! آیا این حرف «عایشه» مخالف قرآن است یا موافق قرآن است؟
از همه مهمتر حدیثی است که در «صحیح مسلم» است، در اینجا یک بحث مفصلی است تا اینکه تعدادی از اصحاب پیغمبر گفتند که:
«بَطَلَ عَمَلُ عَامِرٍ قَتَلَ نَفْسَهُ»
میگویند «عامر» در جنگ دید جای شمشیرها و غیره خیلی درد میکند یک تیری کشید خودش را خلاص کرد گفت من که میخوام بمیرم چرا زجر بکشم! پیش پیغمبر آمدند گفتند که «عامر» تمام اعمالش را باطل کرد.
پیغمبر فرمود:
« من قال ذلك؟ قال قلت نَاسٌ من أَصْحَابِكَ»
حضرت فرمود:
« كَذَبَ من قال ذلك»
هر کس چنین حرفی زده دروغ گفته است.
صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1440، ح 4570.
پیغمبر اکرم دارد صحابه را تکذیب میکند
پرسش:
حاج آقا در چه تکذیب میکند؟
پاسخ:
در اینکه میآید چنین حرفی میزند
پرسش:
یعنی یکی اظهار نظر کرده و پیغمبر گفته اینها دروغ میگویند
پاسخ:
میگوید این عملش باطل است. عملش باطل است یعنی چه؟؛ «اللهُ ابطلَ عمله»! یعنی از طرف خدا دارد میگوید خدای عالم، عمل او را باطل کرده است.
این را باید یا پیغمبر گفته باشد، یا قرآن گفته باشد. پیغمبر اکرم میگوید این اصحاب من، دروغ میگویند؛ این دلیل بر این است که پنبه سنت صحابه را این روایت زده «سنةُ الصحابه کسنةُ النبی»؛ صحابه را در برابر اهلبیت قرار دادهاند این دسته روایات تمامی اینها را زیر و رو میکند.
پرسش:
حاج آقا این روایتی که از «صحیح مسلم» نقل کردید این چطور استدلال میکند بر همان مبنایی که شما فرمودید؟
پاسخ:
یعنی ما دنبال این هستیم که ایشان میگوید کل آنچه که از پیغمبر نقل شده توسط صحابه است و قرآن هم میگوید هر چه که از پیغمبر نقل میشود قرآن «فَخُذوه» میگوید در زمان پیغمبر مطلبی نقل میشود این مطلبی که نقل شده است:
«بَطَلَ عَمَلُ عَامِرٍ »
این را «قال رسول الله بطل» یا «الله بطل»؟ اینها که علم غیب ندارند که «بَطَلُ عَمَلَ» میگویند، این را یا باید منتسب به پیغمبر بکند، یا به الله!
پرسش:
حاج آقا اینها اظهار نظر است، مثلاً بین عوام مردم سوال بکنیم یک اظهار نظری میشود.
پاسخ:
بحث اظهار نظر نیست، بحث سر این است که عملش باطل شد عمل را چه کسی باطل کرده؟ عبادت و جهاد است، بحث عادی که نیست من بیایم بگویم در خانواده یک عملی را انجام داده و عملش نادرست است. عقل من حکم میکند عمل نادرست است! یعنی میخواهد بگوید: «الله ابطل عمله»! یا «قال رسول الله، قال الله ابطل عمله»
روایت دیگر در «مسند احمد» است ایشان میگوید:
« سُبَيْعَةَ بِنْتَ الحرث وَضَعَتْ حَمْلَهَا بَعْدَ وَفَاةِ زَوْجِهَا بِخَمْسَ عَشْرَةَ لَيْلَةً»
سبیعه بنت الحرث بعد از 15 روز که شوهرش مرد بچه به دنیا آورد.
«فَدَخَلَ عليها أبو السَّنَابِلِ فقال كَأَنَّكَ تُحَدِّثِينَ نَفْسَكِ بِالْبَاءَةِ»
...مثل اینکه دلت شوهر میخواهد؟!
«مالك ذلك حتى ينقضي أَبْعَدُ الأَجَلَيْنِ»
در حقیقت حکم شرعی صادر میکند؛ حکم شرعی را باید پیغمبر صادر کند
«فَانْطَلَقَتْ إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَخْبَرَتْهُ بِمَا قال أبو السَّنَابِلِ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم كَذَبَ أبو السَّنَابِلِ»
در مورد این حکم شرعی دروغ گفته است.
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 447
امثال این روایات الی ماشاء الله از اهلسنت داریم پیغمبر تکذیب کرده، صحابه همدیگر را تکذیب کردهاند.
و روایاتی که از پیغمبر نقل شده میگوید:
«والذی انزل القرآن علی رسول الله فهو کذب علی رسول الله»
ما میخواهیم ببینیم آقای «ابن عبدالبر» این روایاتی که قطعاً به پیغمبر دروغ بستند، آیا اینها را که مخالف با روح قرآن و مخالف با سنت پیغمبر است همه اینها را ایشان قبول دارد یا قبول ندارد؟
وقتی میگوید ما این روایت را میخواهیم به قرآن عرضه کنیم قرآن رد میکند و قرآن میگوید:
(ومَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)
سوره حشر (59): آیه 7
پس این «علم رجال» شما برای چه است؟ «علم حدیث» و «علم درایّه» شما برای چه است؟
اگر بنا باشد:
کُلما (ومَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)
سوره حشر (59): آیه 7
باید تمام بساطتان را جمع کنید و بروید.
«ابن عبدالبر» آدم عالم، وارد و مسلطی است ما مثل «ابن عبدالبر» کم داریم که واقعاً در بحثهای علمی وارد شده باشد، «استیعاب» ایشان از بهترین کتابهای رجالی اهلسنت است ولی وقتی اینجا میآید تعصب، جلوی چشمش را میگیرد و به این شکل اظهار نظر میکند که با کمال تأسف این با روح اهلسنت و با روح شریعت سازگاری ندارد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته