بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پنجم 97/07/08
موضوع: ضرورت توانمند سازی علمی در مسیر پاسخگوئی به شبهات(4) – آشنایی با تفسیر طبری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه.
بحث ما در رابطه با مصادر تفسیری مورد اعتماد اهلسنت بود و عرض شد که اولین تفسیر مهم و اساسی که مورد تأیید همهشان است حتی ابن تیمیه هم آن را قبول دارد تفسیر «جامع البیان» طبری، متوفای 310 است.
«طبری» از نظر مذهب، شافعی است و معمولاً مذهب در میان مؤلفین اهلسنت حرف اول را میزند. شما اگر به شارحین صحیح بخاری نگاهی بیاندازید، «ابن حجر» شافعی است، «عینی» حنفی است، «ابن حجر» از اول تا آخر فتح الباری شرح صحیح بخاری، شمشیر را از رو علیه حنفیها بسته است! تمام تلاشش این است که عقاید حنفیها را تار و مار کند.
«بدر الدین عینی» هم در عمدة القاری علیه شافعیها است، یک جنگ مذهبی خیلی مفصل بین این آقایان است. من روزی در رابطه با جنگ مذهب میان بزرگان و شخصیتهای طراز اول اهل سنت، بطور مفصل بحث خواهم کرد. آن رده پایینهایشان خیلی قابل توجه نیستند.
روایتی را «ابن حجر» میآورد که به نفع حنفیها است تضعیف میکند و میگوید «واقدی» آدم بد و کذابی است. یک جا در رابطه با فقه شافعی است که یک فقه بیاثری هم هست با تمام تلاش ، آسمان و زمین را به هم میبافد تا واقدی را توثیق کند. آدم نمیداند اینها برای فردای قیامت هم جوابی دارند یا نه؟ آن خیلی مهم نیست ولکن:
«إن لم یکن لکم دین فکونوا احرارا فی دنیاکم»!
حداقل اینقدر آزاد مرد باشید که نسبت به هم کیشهای خودتان، در اینکه سنی هستید اشتراک دارید با شیعه خیلی اشتراک ندارید ولی با سنیها اشتراک زیادی دارید اینطور همدیگر را به باد نقد و استهزاء و غیره نگیرید!
در یک جلسه مفصل در رابطه با تناقضهایی که نسبت به یک راوی دارند بحث خواهم کرد. یک راوی را به نفع خودش یک جا توثیق میکند. ده صفحه دیگر چون به ضررش هست تضعیف میکند، آن وقت اینها به شیعه انتقاد میکنند که شیعه، رجال ندارد! شیعه علم حدیث ندارد! شیعه مبنا ندارد!
پرسش:
«ابن تیمیه» تأویلات قرآن را قبول ندارد. اسم کتاب تفسیر طبری که از آن حمایت می کند، « جامع البيان عن تأويل آي القرآن » است که در رابطه با تأویلات قرآن است. این اسم با آن مبنایی که داریم اصلاً جور در نمیآید منظورش از این تأویل چیست؟
پاسخ:
در این جا تأویل آیات قرآن به معنای تفسیر آیات قرآن است، نه تأویل به آن معنای مصطلح.
اقوال علما در تمجید از تفسیر طبری:
1- آقای «خطیب بغدادی» (متوفای 463) است که می نویسد:
«وله الكتاب المشهور في تاريخ الأمم والملوك وكتاب في التفسير لم يصنف أحد مثله»
تاريخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت ج 2 ص 163
می گوید: تفسیری است که احدی مثل او را تألیف نکرده. البته «لم یصنف احدٌ مثله» ادامه دارد به «ابن ابی حاتم»، به «بغوی» و به «واحدی» میرسند همین را دارند این نهضت ادامه دارد دقت بفرمایید «لم یصنف احدٌ مثله» تفسیری است که در نوع خودش بینظیر است.
2- «ابن تیمیه» میگوید:
«وهو من أجل التفاسير وأعظمها قدرا»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 13، ص 361
«ابن تیمیه» در مجموع فتاوا هم میگوید:
«وأما ( التفاسير) التى فى ايدى الناس فأصحها (تفسير محمد بن جرير الطبرى) فانه يذكر مقالات السلف بالأسانيد الثابتة وليس فيه بدعة ولا ينقل عن المتهمين »
صحیحترین تفسیری که در دست مردم است تفسیر طبری است. سخنان سلف را با سندهای ثابت نقل میکند.
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية ، الطبعة: الثانية ، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 13،ص 385
در ضمن منظورش از سخنان سلف، روایات نیست، مقالات سلف، روایات نبوی را نمیگوید. یعنی از صحابه، تابعین، اتباع تابعین مطالبی دارد همه اینها را با سند آورده است.
«ابن تیمیه» می گوید طبری از کسانی که متهم به کذب و بدعت هستند ایشان روایتی را نقل نمیکند و جالب این است که ایشان در رابطه با آیه ولایت:
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)
سوره مائده (5): آیه 55
که به تعبیر شیخ طوسی، قویترین دلیل شیعه بر امامت حضرت امیر (سلام الله علیه) است، «ابن تیمیه» در منهاج السنة، جلد 7، صفحه 178 بحثی را در رابطه با ابن اسحاق، صاحب سیره میآورد که در فضائل، اشیاء ضعیفهای را آورده همه اینها جعلی است، بعد میگوید ائمه تفسیری که با سندهای معروف نقل میکنند مثل تفسیر ابن جریج تا ابن جریر طبری و محمد ابن اسلم الطوسی و ابن ابی حاتم...
«و غيرهم من العلماء الأكابر الذين لهم في الإسلام لسان صدق »
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 179
دقت کنید ما در دو جا با اینها کار داریم یکی در «طبری»، یکی در تفسیر «ابن ابی حاتم» روی بقیه زیاد اصرار نداریم. که ابن تیمیه می گوید:
« الذين لهم في الإسلام لسان صدق و تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير »
این خیلی مهم است -دوستان داشته باشند- تفسیری از طبری یا ابن ابی حاتم این دو تا تفسیر ما در آیات ولایت زیاد به اینها استناد میکنیم طبری مثلاً نزول آیه:
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)
سوره مائده (5): آیه 55
در شأن امیر المؤمنین (علیه السلام) از طبری نقل میکند جلد 6، صفحه 390. یا «ابن ابی حاتم» باز نزول آیه:
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)
سوره مائده (5): آیه 55
را در حق علی میآورد جلد 4، صفحه 1162؛
آیهی:
(بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ)
سوره مائده (5): آیه 67
باز «ابن ابی حاتم» در تفسیرش جلد 6، صفحه 1172 میآورد. ما آیات ولایت را عمدتاً از این دو تا تفسیر داریم به این موضوع دقت بکنید. این عبارت خیلی جالب است که ابن تیمیه میآورد به قولی میگویند دروغ، شاخ و دم ندارد! ابن تیمیه میگوید اهل علم بزرگ، اهل تفسیر مثل تفسیر محمد ابن جریر طبری و ابن ابی حاتم این موضوعات یعنی نزول آیه ولایت در حق علی را، هیچ کدام نیاوردند.
ابن ابی حاتم را عرض کردم جلد 4، صفحه 1162 میآورد و دو تا روایت هم میآورد و طبری هم جلد 6، صفحه 288 دار الفکر، 390 چاپ دیگرش است، در الجامع الکبیر صفحه 288 است و در مکتبه اهلبیت صفحه 390 است.
یا مثلاً ابن تیمیه میگوید:
«علي لما تصدق بخاتمه في الصلاة و هذا كذب بإجماع أهل العلم بالنقل»!
دقائق التفسير الجامع لتفسير ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة علوم القرآن - دمشق - 1404، الطبعة: الثانية، تحقيق: د. محمد السيد الجليند، ج 2، ص 206
«ابن تیمیه» صدقه دادن امیرالمؤمنین در رکوع را کذب می داند!! ولی آلوسی میگوید:
«غالبُ الاخباریین»
یعنی ادعای اجماع میکند
«والآية عند معظم المحدثين نزلت فى على كرم الله تعالى»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 6، ص 186
دو جا ادعای اجماع میکند ابن تیمیه میگوید:
«كذب بإجماع أهل العلم بالنقل»!
گویا هیچ کدام از اینها اهل علم نیستند! و روایات در کتب شیعه هم الی ماشاء الله است. ایشان که میگوید «اهل العلم بالنقل» به این موضوع هم دقت کنید. روایت «ابن ابی حاتم» و همه اینها این را با سندهای صحیح دارند ما یک آمار مفصلی از بزرگانشان داریم. روایت طبرانی، حاکم نیشابوری، جصّاص، ثعلبی، واحدی، شجری جرجانی، قرطبی، سیوطی تمام اینها شاید حدود 27- 28 نفر از مفسرین و مورخین و محدثین بزرگ اهلسنت آوردهاند که آیه:(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ) در شأن امیر المؤمنین نازل شده است.
اما ابن تیمیه انکار میکند و همین طوری میگوید! دروغ شاخ و دم ندارد میآید در روز روشن، عداوت و نصبش را با امیر المؤمنین ثابت میکند و میگوید:
«كذب بإجماع أهل العلم بالنقل»!
کذب است. هیچ کدام از اینها طبرانی، حاکم، ابن ابی حاتم، ثعلبی و واحدی از نظر ایشان اهل العلم بالنقل نیستند!
3- «ابو حامد اسفراینی» میگوید:
«لو سافر رجل إلى الصين حتى يحصل له كتاب تفسير محمد بن جرير لم يكن ذلك كثيرا»
تاريخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج 2، ص 163
اگر کسی مسافرت به چین برود (اطلبوا العلم ولو بالصین) یک ضرب المثل است یعنی مسافرتهای طولانی با مشقتهای کثیر را اگر کسی تحمل کند تا کتاب تفسیر ابن جریر طبری را به دست بیاورد کار شاقی انجام نداده است. «ابن خزیمه» که از علمای بزرگ و جزو امیر المؤمنینهایشان فی الحدیث است. میگوید:
«قد نظرت فيه من أوله إلى آخره وما اعلم على أديم الأرض اعلم من محمد بن جرير»
کتاب را از اول تا آخر مطالعه کردم در زیر آسمان کبود، عالمتر از طبری من ندیدم.
4- سیوطی میگوید تفسیر طبری از اجلّ تفاسیر و اعظم تفاسیر است و متعرض توجیه اقوال و ترجیح بعضی بر بعضی و اعراب اقوال و استنباط را شامل میشود. ایشان میگوید:
«فأي التفاسير ترشد إليه وتأمر الناظر أن يعول عليه»
اگر شما از من سوال کنید کدام تفسیر ما را به حقایق ارشاد میکند و قابل اعتماد است؟ من میگویم تفسیر امام ابو جعفر محمد ابن جریر طبری است.
«الذي أجمع العلماء المعتبرون على أنه لم يؤلف في التفسير مثله»
علمای معتبر اهلسنت اجماع دارند که تفسیری مثل تفسیر طبری تاکنون تألیف نشده است.
الإتقان في علوم القرآن، اسم المؤلف: جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/5/911هـ، دار النشر: دار الفكر - لبنان - 1416هـ- 1996م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: سعيد المندوب ج 4، ص 501
عمده بحث ما از اول تا آخر همین پنج شش تا مورد است که وقتی ما استدلال میکنیم معمولاً وهابیها یا جوانهای تازه به دوران رسیده اهلسنت میگویند تفسیر طبری ارزشی ندارد و چنین و چنان است. وقتی شما شش هفت نظر بزرگان آنها در مدح و ثنای تفسیر طبری را بیاورید دیگر (فبُهت الذی منافق) میشود. لذا من بارها است که به دوستان توصیه میکنم به هر روایتی که میخواهید استدلال کنید تلاش کنید اول اعتبار روایت را ثابت کنید بعد استدلال کنید، شما بیست تا روایت بیاورید سندش را بررسی نکنید با یک جمله شما را خلع سلاح میکند آقا این بیست تا روایت همه ضعیف است روایت ضعیف هم قابل استناد نیست.
پرسش:
داستان «یقوی بعضها بعضاً» که آقایان معتقدند پس چه میشود؟!
پاسخ:
آنجایی که به نفع خودشان است این است، ولی جاییکه به ضررشان است میگویند: «کلما اشتدت طرقه تبیّن ضعفه» هر چه روایت، بیشتر باشد ضعفش بیشتر روشن میشود. قضیه دست خود اینها است و به نفع خودشان است. بله «ابن تیمیه» دارد که:
«فإن تعدد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي ج 18، ص 26
آدرسهایی را که من بعضا از حفظ میگویم آدرسهای کلیدی است از آدرسهای حاشیهای نیست. دوستان باید مثل حمد و سوره این آدرسها را حفظ باشند که در همه جا به درد میخورد، شما اگر ده تا آدرس را انتخاب بکنید و سه چهار هفته هر روز تکرار کنید در گوشه حافظهتان، مرکزی درست میکند هر چه آدرس حفظ میکنید به آنجا منتقل میشود. من معمولاً آدرسها را از نرم افزار «مکتبه اهلبیت» حفظ میکنم. مکتبه اهلبیت هم در اختیار شیعه و هم سنی است. آدرسهای حدیثی را از «بیت الافکار الدولیّه» که برای عربستان سعودی است معمولاً استفاده میکنم. مثلاً در رابطه با حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)؛ مثلاً روایت (فاطمةٌ بضعةٌ منی) در مکتبه اهلبیت، جلد 4، صفحه 210 است ولی شماره حدیث ندارد. شماره حدیثش را از «بیت الافکار الدولیه» که یک جلدی است 3714 استفاده میکنم، یا در صحیح مسلم، ج7، ص 141 حدیث 6202 است، آدرسها اگر تکرار بشود مثل حمد و سوره ملکه میشود.
مثلا در یک جلسه، کامپیوتری دست ما نیست، سی چهل تا روایت از حفظ میگوییم. میگویند فلانی! خدا چه حافظهای به شما داده، نه آقا! این امر طبیعی است. البته آنها که استعداد و حافظه ذاتی قوی ندارند برایشان مشکل است در آن هیچ شکی نیست باید یک زمینه ذاتی باشد، اینها البته جزء نوادر هستند. مثلاً در صحیح بخاری این آدرس همیشه در ذهنتان باشد آدرس خیلی خوبی است و در خیلی جاها به درد ما میخورد صحیح بخاری جلد 5، صفحه 82، حدیث4240 یا 4241 -دو تا شماره به آن زدند- در آنجا دارد:
«فأبى أبو بكر ان يدفع إلى فاطمة منها شيئا فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد النبي ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها على ليلا»
البخاري، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج 5 ص 82، ناشر: دار الفکر، بیروت، 1401 ق.
به ابوبکر هم خبر ندادند. خب این یک بحث است، بحث مهمتر از این دو سه سطر بعدی امیر المؤمنین، به ابوبکر پیام میدهد به منزل ما بیا
«ولا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر»
و کسی را با خودت نیاور به خاطر نفرتی که امیر المؤمنین از عمر داشت (كراهية لمحضر عمر) این یک.
دوم ابوبکر هم آمد گفت:
« استبددت علينا بالأمر»
میگویند آقا چرا امیر المؤمنین دفاع نکرد؟ امیر المؤمنین چرا آنها را محکوم نکرد؟ دیگر از این واضحتر!! در یک حدیث سه تا مسئله:
یک: « فوجدت فاطمة علی ابی بکر فی ذلک فلم تکلمه حتی توفیت » امیر المؤمنین خودش نماز خواند اجازه نداد ابوبکر نماز بخواند و حال آنکه اگر خلیفه پیغمبر بود باید خلیفه پیغمبر نماز بخواند.
دو: «ولا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر»
سه: « استبددت علينا بالأمر »
این روایت در صحیح بخاری جلد 5، صفحه 82، حدیث 4240 – 4241 است.
همچنین یک روایتی خیلی مهم در صحیح مسلم است که این هم ملکه ذهنتان بشود صحیح مسلم جلد 5، صفحه 152، حدیث 4468.
«فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
النيسابوري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج 5 ص 152، ناشر: دار الفكر – بيروت، بيتا.
امیرالمؤمنین رأیش هم نسبت به ابوبکر هم نسبت به عمر چهار مسئله است: آثِمًا، غَادِرًا، حیلهگر و خَائِنًا خائن بود این آقایانی که در مجلس علیه آقای مصلح بیانیه میدهند که ایشان به مقدسات اهلسنت توهین کرده اگر مرد هستند بیایند علیه صحیح مسلم بیانیه صادر کنند که میگوید ابوبکر و عمر هم کاذب، هم خائن، هم حیلهگر و هم دروغگو بودند! دیگر از این بهتر!
اگر راست میگویند و مرد هستند بیایند به میدان و اعلام کنند که این حدیث باید از صحیح مسلم، حذف بشود، مسلم را هم بگویند جایز اللعن است. مسلم در کتابش در جلد 5، صفحه 152 بر مبنای مکتبه اهلبیت و حدیث 4468 بر مبنای بیت الافکار الدولیة این حدیث را دارد، در بعضی از چاپها هم 1770 است
امیر المؤمنین هم نگفت چنین عقیدهام ندارم. عبدالرحمان بن عوف نشسته تکذیب نکرده. سعد ابن ابی وقاص نشسته تکذیب نکرده. عثمان نشسته تکذیب نکرد. سعد ابن ابی وقاص نشسته هیچ کدام هم تکذیب نکردند. آخرش هم میگوید که:
«ألیس کذلک؟ قالا نعم»
آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا همه اینها به بعد از رحلت پیغمبر بر میگردد.
میگوید:
«فلما توفى رسول الله صلى الله عليه وسلم قال أبو بكر انا ولى رسول الله صلى الله عليه وسلم ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا، ثم توفى أبو بكر وانا ولى رسول الله صلى الله عليه وسلم وولى أبى بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا»
همه اینها به بحث خلافت بر میگردد.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته