بسم الله الرحمن الرحیم
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
در وادی معرفت علی باید گفت
همواره به آوای جلی باید گفت
چون نام علی نام خدای ازلی است
همواره علی علی علی باید گفت
«الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا أمیرالمؤمنین و الأئمة المعصومین»
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام و درود به پیشگاه مهربان شما عزیزان خوب بیننده «شبکه جهانی ولایت» و برنامه زنده «حبل المتین»، عاشقان و محبان و موالیان آقا و مولایمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه).
انشاءالله هرکجای این عالم هستید، خوب و خوش و سلامت باشید. امشب در یکی از شبهای زمستانی ما را به عنوان مهمان به خانههایتان قبول کردید.
انشاءالله بتوانیم مهمان خوبی باشیم و برنامه زنده امشب «حبل المتین» را با مدد گرفتن از حضرت حیدر کرار به خوبی تقدیم حضور شما کنیم.
باور بفرمایید که وقتی پیامهای شما عزیزان بیننده را در شمال و جنوب و شرق و غرب ایران اسلامی دریافت میکنیم، خیلی خوشحال میشویم و انرژی میگیریم.
عزیزانی که آن سوی مرزهای ایران اسلامی در هر کشور و هر قاره و هر مکانی که روی این کره زمین هست و دلتان به عشق حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میتپد و برای ما پیام میفرستید، ما هم ارادت خیلی زیادی به شما داریم و منتظر پیامهایتان هستیم.
راههای ارتباطی برای شما زیرنویس شده است؛ «30001203» سامانه پیام کوتاه ما برای بینندگان عزیز و نازنین ما در ایران اسلامی است. همچنین شمارهای وجود دارد که از طریق فضای مجازی با برنامههای واتس آپ، تلگرام و وایبر میتوانید به ما پیام بدهید.
عزیزانی که در خارج از کشور به سر میبرند، میتوانند این شماره را بر روی گوشی تلفن همراه خودشان ثبت کنید. پیشنهاد میکنم اسم این شماره را در تلفن همراه خودتان به نام حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ثبت کنید.
این شماره را به نام ولایت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ثبت کنید تا هرزمانی که فهرست شماره تلفنهای گوشی خود را نگاه میکنید، به یاد آقا جانمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بیفتید که وقتی پیام میدهید واسطه نام «شبکه جهانی ولایت» است.
پیامهای شما عزیزان بیننده سرشار از عشق و ارادت و محبت به ساحت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. یک «یا علی» بگویید و تلفن همراه را بردارید؛ ببینیم اولین پیامی که به دست ما میرسد کدام یک از عزیزان بیننده است.
آقای کیا در اتاق فرمان لطف میکند و اولین پیامی که دریافت میکند را به من ارسال میکند؛ از شما متشکرم. پیش از سلام و احوالپرسی بگذارید به رسم ادب و احترام ببینم اولین پیامی که در برنامه زنده ما به ما ارسال شده توسط چه عزیزی صورت گرفته است.
آقا هادی از دیار امام رضا مشهد مقدس اولین پیام را برای ما فرستادند و اعلام حضور کردند و از عزیزان «شبکه جهانی ولایت» تشکر کردند.
آقا هادی عزیز انشاءالله همیشه در مسیر امام هادی و اهلبیت و حضرت امیرالمؤمنین باشید و در حرم حضرت علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) به یاد ما باشید. باز هم منتظر شما میمانم تا پیامهایتان را دریافت کنم و انشاءالله در طول برنامه بخوانم.
امشب هم توفیق داریم در برنامه زنده «حبل المتین» از «شبکه جهانی ولایت» که به نام نازنین حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است در محضر استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی باشیم.
نه تنها دل شما بعد از یک هفته برای استاد تنگ میشود، بلکه ما هم دلمان تنگ میشود. هر یکشنبه شب در استودیو منتظریم تا ایشان تشریف بیاورند و در خدمتشان باشیم. استاد سلام علیکم و رحمة الله:
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند خالصانهترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت روزافزون تقدیم میکنم.
خدا را قسم میدهم به آبروی محمد و آل محمد فرج مولای ما بقیة الله الأعظم را نزدیک نموده و همه ما و شما گرامیان را از یاران باوفا و از سربازان فداکار آن بزرگوار قرار بدهد.
از خداوند متعال میخواهم حوائج همه ما و شما را برآورده سازد، دغدغههای فکری ما را برطرف کند، دعاهای ما را به اجابت برساند؛ انشاءالله.
مجری:
انشاءالله، الهی آمین. جناب استاد از حضور شما خیلی ممنون و متشکرم. دوستان خوب بیننده ما در هفته گذشته ناچارا بحثی را در محضر استاد مطرح کردیم.
شبکههای وهابی مقایسه باطلی را در مورد وجود نازنین امام صادق (علیه السلام) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) با «محمد بن عبدالوهاب» مطرح کردند. اصلاً این مقایسه، مقایسه درستی نیست و نمیتوان نور و ظلمت را با هم مقایسه کرد.
شبکههای وهابی مطالبی را بیان کرده بودند و حضرت استاد به تفاوت سخنان «محمد بن عبدالوهاب» و ائمه معصومین (علیهم السلام) اشاره کردند و قول دادند در رابطه با تکفیر اهل سنت توسط «ابن تیمیه» مطالبی را بیان کنند.
«ابن تیمیه» هرکسی غیر از خود را تکفیر میکند و همچنین «محمد بن عبدالوهاب» هم همان تفکر «ابن تیمیه» را پیش روی خود قرار داده است.
قرار است امشب هم خدمت حضرت استاد باشیم تا مطالب مقدماتی را بیان بفرمایند. اگر امکان دارد خلاصهای از مباحث گذشته بیان بفرمایند تا انشاءالله برای شنیدن مباحث جدید در خدمتشان باشیم.
مقایسه نور و ظلمت توسط کارشناسان وهابی
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد الله و الصلوة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
ما در جلسه گذشته بحثی پیرامون مقایسه با فرمایشات و شخصیت ائمه طاهرین (علیهم السلام) و «محمد بن عبدالوهاب» مطرح کردیم.
ما گفتیم این مطالب را برای این شبکه هتاک و آقایانی که خود را دانشمند جهان معاصر میدانند نمیگوییم، زیرا آنها را اصلاً آدم حساب نمیکنیم که بخواهیم به سؤالات آنها پاسخ بدهیم.
این افراد به مراجع تقلید ما نامه نوشتند و اگر مراجع تقلید ما آنها را آدم حساب میکردند، به نامه آنها پاسخ میدادند. این در حالی است که اگر کارمند، کارگر یا خانهداری به مراجع ما نامه بنویسند آنها بلافاصله پاسخ نامه این افراد را خواهند داد.
زمانی که «پاپ» یا «شیخ الأزهر» نامه مینویسند، آیت الله العظمی مکارم شیرازی بلافاصله به نامه ایشان جواب میدهند. این عکس العمل مراجع تقلید نشانگر این است که جواب ابلهان خاموشیست!!
اگر من در جلسه گذشته این مطالب را مطرح کردم، به جهت این بود که جناب آقای «سجودی» با تمام اختلافاتی که داریم باب خوبی باز کرده بود و به بچه شیعهها فرصت حرف زدن میدهد.
ناگفته نماند که ایشان بیانصافی زیاد میکند و به یک نفر شیعه 5 دقیقه اجازه حرف زدن میدهد، اما خودش یک ساعت حرف میزند. در حقیقت ایشان به دنبال این است که افرادی را انتخاب کند که سطح معلوماتشان خیلی بالا نباشد و این آقا را به چالش نکشند و مبادی اعتقادی ایشان را زیر سؤال نبرد.
مجری:
استاد ایشان قرار بود بخشی از فرمایشات شما را پخش کنند.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
ایشان قول داد و گفت: "اگر آقای قزوینی به این مقایسه پاسخ بدهند، من قول میدهم که صحبتهای ایشان را پخش کنم." تا جایی که من اطلاع دارم ایشان هنوز به قولشان عمل نکرده است.
اگر امشب بخواهیم در این مورد صحبت کنیم، این شبکه هتاک مصداق بارز فرمایش قرآن کریم است که میفرمایند:
(إِنْ هُمْ إِلاَّ کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)
آنها جز به مانند حیوانات نیستند بلکه روش آنان گمراهانهتر است.
سوره فرقان (25): آیه 44
این افراد از طرفی ادعا میکنند که ما در این شبکه به کسی فحش نمیدهیم، اما اگر شما از اول تا آخر برنامه فحشهای ایشان را بشمارید شاید اهانتها و فحاشیهایی که ایشان نسبت به مراجع و بزرگان دارند از 50 مورد هم تجاوز کند.
ناگفته نماند که رفتار و طرز برخورد کارشناسان وهابی برای ما فرصت خوبی است. عزیزان اهل سنت فحاشیهای این افراد را مشاهده میکنند و در عین حال برنامه ما را هم میبینند.
این افراد به صحبتهای ما دخل و تصرف کردند و حرف جدیدی درست میکنند که آنها ملاک نیست. مردم هر هفته برنامههای ما و دوستان ما را میبینند و برنامههای کارشناسان وهابی را هم میبینند.
قرار شد دوستان ما از جمله آقای «یزدانی» و آقای «ابوالقاسمی» جواب هتاکیهای دیشب این افراد را بدهند. من احساس میکنم احتیاجی به پاسخگویی این عزیزان نیست، زیرا فرزندان خردسال بینندههای ما سطح معلومات بالاتری نسبت به این افراد دارند.
نکتهای که من اینجا میخواهم خدمت بینندگان عزیز و گرامی عرض کنم این است که عقیده ما بر این است که اهانت به مقدسات اهل سنت را گناهی بزرگ و نابخشودنی میدانیم.
ما در زاهدان جلسهای در خدمت آقای «دهواری» بودیم و بنده این جمله را در آن جلسه گفتم. ایشان به من گفت: "شما حاضرید این جمله را در «شبکه سلام» که برنامه دارید بگویید؟!" من به ایشان گفتم: من این جمله را هزاران بار تکرار کردم!!
همین مسئله موجب پررنگتر شدن رفاقت ما شد و ایشان به قم تشریف آوردند و یک یا دو جلسه خدمتشان بودیم. مع الأسف بعضی از دستههای ناپاک تکفیری ایشان را ترور کردند.
الحمدلله شنیدیم که سرنخهایی از قاتلین ایشان بدست آمده است و در آیندهای بسیار نزدیک این مسئله روشن خواهد شد.
بنابراین ما بارها اعلام کردیم که هرگونه توهین به مقدسات اهل سنت را گناه میدانیم و همچنین ایجاد تفرقه میان شیعه و اهل سنت را فتنه میدانیم. این گناه از هرکسی حتی خود بنده هم سرزده باشد پیشاپیش پوزش میطلبم و حاضر به جبران آن هم هستیم.
مسئولیت این مجموعه به عهده بنده است؛ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی نور چشم و تاج سر ماست و همچنین فخر جهان تشیع و فراتر از آن فخر جهان اسلام است. ایشان اشرافی به این مجموعه دارند، اما بنده پاسخگو هستم.
بنده رسماً اعلام میکنم اگر کاستی یا قصور و تقصیری در این مجموعه پیش آمده است، متوجه شخص بنده است.
بنابراین اگر این آقایان هتاک آمادگی مناظره دارند بروند با شخص هتاکی که در لس آنجلس نشسته است، مناظره کنند. این شخص بارها اعلام کرده است که ما حاضریم کفر بعضی از صحابه و امهات المؤمنین را ثابت کنیم و در این مورد مناظره کنیم.
اگر کارشناسان وهابی واقعاً راست میگویند و میخواهند از صحابه و خلفا دفاع کنند و واقعاً مدافع امهات المؤمنین هستند، بروند جواب آن شخص هتاک را در لس آنجلس بدهند.
ما در اینجا بارها گفتیم که ایشان را اصلاً شیعه نمیدانیم؛ ایشان مزدور و دست نشانده دشمنان اسلام است. ایشان از دشمنان پول میگیرد و به اهل سنت و علمای اهل سنت بلکه به علمای شیعه دشنام میدهد.
ما کاملاً از ایشان بیزاری و برائت جستیم و معتقدیم اگر کسی ایشان را مسلمان بداند، ما در مسلمان بودن او شک میکنیم. ایشان هتاکیهای تندی نسبت به مراجع و علمای شیعه و اهل سنت و همچنین امهات المؤمنین دارد.
اگر این آقایان مدعی هستند که ما مدافع امهات المؤمنین هستیم، قدم به صحنه بگذارند و جواب او را بدهند. قطعاً نتیجه هرچه شود ما و بینندگان ما و بینندگان این آقایان هم نتیجه را قبول دارند. اگر راست میگویند این گوی و این میدان!!
آقایان «یزدانی» و «ابوالقاسمی» بارها اعلام کردند که حاضرند با این شریک دزدشان مناظره کنند، اما موضوع مناظره اصول دین باشد و اولین رکن اصول دین هم توحید است!
ما ثابت میکنیم توحید وهابیت و علمای وهابی از جمله «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» بر اساس شرک بنا شده است. توحیدی که «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» معرفی میکند، به مراتب از شرک مشرکین زمان جاهلیت بدتر است!!
من گمان نمیکنم مشرکین زمان جاهلیت بر این عقیده بودند که خدای ما دارای دست، گوش و پاست؛ او مریض میشود و ملائکه به عیادت او میروند.
خدای آنها میتواند هزاران خدا همانند خود را بیافریند. خدای آنها میتواند اسلحه به دست پیغمبر خود بدهد تا او را بکشد. قطعاً مشرکین زمان جاهلیت از خدایی که «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» معرفی میکنند، به مراتب بهتر است.
دوستان ما رسماً اعلام کردند و بیانیه هم صادر کردند که حاضرند رسماً بیایند و با این شخص مناظره کنند؛ اما با حذف این شخص هتاکی که ما تکلیف او را رسماً روشن کردیم.
بنده هفته گذشته بحثی را نه برای این افراد، بلکه برای آقای «سجودی» داشتم و روایاتی که علمای اهل سنت در مورد اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بیان کردند و همچنین نظری که «ابن فیروز» در مورد «محمد بن عبدالوهاب» دارد را بیان کردیم.
گفتنی است که «ابن فیروز» از علمای بزرگ اهل سنت و یکی از تابعین و پیروان «ابن تیمیه» است. او معتقد است که نسل «محمد بن عبدالوهاب» از شیطان است.
کارشناسان وهابی به این مسائل پاسخ بدهند! آنها معتقدند کسانی که به «محمد بن عبدالوهاب» توهین میکنند، علمایی همانند شما هستند!!
«ابن فیروز» از اتباع «ابن تیمیه» بوده است و از نظر اسلام عقیده سالمی داشته است. ایشان میگوید: "شیطان پدر «محمد بن عبدالوهاب» بوده است!!» ما و علمای شیعه این حرف را بیان نکردیم.
همچنین ما گفتیم که پدر «محمد بن عبدالوهاب» درباره ایشان میگفت: "من الحاد و نفاق را در مورد او به اثبات میرسانم!!" به قول معروف: «اهل البیت ادری بما فی البیت»
اساتید ایشان، پدر و برادر ایشان را بهتر از دیگران میشناسد؛ بحث علمای شیعه و مغرض بودن مطرح نیست. زمانی که پدر او میگوید: "من احساس میکنم پسرم «محمد» الحاد زندقه دارد و مردم باید از او دوری بجویند!!" تکلیف این شخص کاملاً روشن است.
همچنین اساتید و برادر او هم همین عقیده را نسبت به او دارند. در بعضی از مصادر وارد شده است که وقتی برادرش «سلیمان» با او در افتاد، به دیوانهای اسلحه داده بود تا برود برادرش را بکشد.
وقتی که این دیوانه نگاهش به «سلیمان» افتاد، سلاح از دستش افتاد. معروف است که این از کرامات «سلیمان بن عبدالوهاب» بوده است.
طرف حساب من آقای «سجودی» است و نمیدانیم آیا مردانگی دارد که بحثهای ما را پخش کند یا نه! اگر ایشان مباحث ما را در شبکه خود پخش نکند، ما این قسمتهای مباحث خود را کنار حرف ایشان که قول پخش حرفهای ما را دادند، میگذاریم.
اگر ایشان این کار را نکند، ما کلیپی به این صورت طراحی میکنیم و مرتب پخش میکنیم تا آبروی این شخص برود.
تکفیر تمام اهل سنت؛ توسط «ابن تیمیه» و «محمدبن عبدالوهاب»!!
«ابن تیمیه» تکفیر اهل سنت را دارد و این موارد یک یا دو مورد نیست. بنده روایتی را از کتاب «منهاج السنه» و «مجموعه فتاوی» او آوردم و چندین دلیل آوردم مبنی بر اینکه «ابن تیمیه» اهل سنت را کافر میداند.
کارشناسان وهابی این قسمتها را کنار گذاشتند و تنها به همین مورد اشاره میکنند. زمانی که شخصی به آقای «سجودی» میگوید: "این شخص چند مورد را بیان کرده است، چرا آنها را کنار گذاشتید و تنها همین یک مورد را مطرح میکنید؟!"؛ در جواب میگوید که من اجازه نمیدهم کسی صحبت کند!!
در کتاب «منهاج السنة» اثر «ابن تیمیه» وارد شده است:
«وأصل المذهب إنما ابتدعه زنادقة منافقون»
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 6، ص 303، فصل قال الرافضی
اگر منظور او تنها شیعیان بود، باید کلمه «رافضه» را هم در این روایت به کار میبرد. این در حالی است که در صفحه قبل این روایت، چندین مورد بحث رافضه و شیعه را مطرح میکند. او بیان میکند که در میان مسلمانان شدیدترین کسانی که دروغ میگویند رافضه هستند.
او میگوید: "رئوس و ائمه شیعه بدعت مذهب رافضه را گذاشتند و تأسیس کردند و آنها همه منافق و زندیق بودند." دهانت با این حرفت بشکند!!
آقایان اهل سنت واقعاً نسبت به ائمه طاهرین (علیهم السلام) چنین عقیدهای دارید؟! اصلاً بر فرض که «أصل المذهب الرافضه» میگفت؛ آیا بنیانگذار مذهب شیعه اینگونه بودهاند؟!
بنیانگذار مذهب شیعه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده است و در بیش از چهل روایت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرمایند: «أَنْتَ وَ شِیعَتُک هُمُ الْفَائِزُون» و یا: «یا عَلِی أَنْتَ وَ شِیعَتُک فِی الْجَنَّة» و یا:«تأتی یوم القیامة انت و هم راضون مرضیون»
این مطالب ساخته دست شیعه نیست؛ در حقیقت تشیع در زمان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تأسیس شده است.
بنده از عزیزان اهل سنت معذرت میخواهم؛ عزیزان اهل سنت غالباً یا «حنفی» هستند که «ابوحنیفه» متوفای 150 هجری است، یا «مالکی» هستند که ایشان متوفای 179 هجری است و این یعنی 179 سال بعد از رحلت رسول گرامی اسلام از دنیا رفته است.
همچنین «امام شافعی» متوفای 204 هجری است، و در نهایت «احمد بن حنبل» متوفای 241 هجری است.
بنیانگذار مذهب شیعه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است که در زمان حیات خودش این مذهب را بنیانگذاری کردند. در فرصتی مناسب بیان خواهم کرد که در زمان رسول گرامی اسلام صحابهای به عنوان شیعه علی بن أبی طالب مشهور بودند!!
«ابن تیمیه» میگوید: "ائمه شیعه همگی منافق و زندیق بودند." مردم خودتان قضاوت کنید اگر مراد او از ائمه «عبدالله سبا» است که معتقدند او بنیانگذار شیعه است، ما تکلیف او را مشخص کردیم و گفتیم: علمای اهل سنت اعتراف دارند که این حرف جعلی است.
افرادی این حرفها را ایجاد کردند تا خودشان را از پرتگاه سقوط نجات بدهند. بنابراین مشاهده کنید که «ابن تیمیه» به صراحت در این روایت اسم رافضه را مطرح میکند. او همچنین در جای دیگری از این کتاب بحث را مطرح میکند و میگوید:
«ولهذا رؤوس المذاهب آلتی ابتدعوها لم یقل أحد أنهم زنادقة منافقون»
آقای «سجودی» عزیز این روایت را برای ما معنا بفرمایید. در این قسمت از روایت بیان شده است مذاهبی که بدعت گذاشتند؛ مراد از «رؤوس المذاهب آلتی ابتدعوها» چه کسی است؟! این روایت مربوط به شیعه نیست، زیرا در ادامه روایت هم میگوید:
«لیسوا منافقین ولا کفارا»
آنها نه منافق بودند و نه کافر بودند.
سپس در قسمت بعدی به صراحت میگوید:
«وأصل المذهب إنما ابتدعه زنادقة منافقون»
بنیانگذار مذهب زنادقه و منافقین بودند.
«مرادهم إفساد دین الإسلام»
مراد آنها فاسد کردن دین اسلام بوده است.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 6، ص 302، فصل قال الرافضی
در اینجا الف و لام استغراق جنس است و به معنای اصل و تمام مذهب است. اگر قرار بود که رافضه باشد، همانطور که در چند پاراگراف قبلی اسم رافضه را آورده است و در پاراگراف بعدی هم اسم رافضه را آورده است، در این پاراگراف هم نامی از رافضه به میان میآورد!
در این پاراگراف اسم رافضه را نیاورده است و مشخص است که قضیه روشن است. به علاوه حرف ایشان تنها این مورد نیست، بلکه مطالب دیگری دارد که نشان میدهد نظر «ابن تیمیه» این است که تمام مذاهب اسلامی فاسد هستند و حکم بر کفر آنان داده است.
در کتاب «مجموعه فتاوی» جلد چهارم صفحه 177 وارد شده است:
«فَمَنْ قَالَ: أَنَا شَافِعِی الشَّرْعِ أَشْعَرِی الِاعْتِقَادِ»
هرکسی بگوید من در مبانی فقهی تابع امام شافعی هستم، و در مبانی کلامی تابع ابوالحسن اشعری هستم.
شما یک سنی شافعی در کره زمین پیدا کنید که بگوید: "من تابع «امام شافعی» هستم، اما «اشعری» را قبول ندارم." ما تاکنون چنین موردی ندیدیم.
«قُلْنَا لَهُ: هَذَا مِنْ الْأَضْدَادِ لَا بَلْ مِنْ الِارْتِدَادِ»
هرکسی چنین بگوید من به او میگویم مرتد شدی.
این قرینه است و در آنجا هم که «وأصل المذهب» میگوید، مراد همان ریشه مذهب است. همچنین در ادامه روایت میگوید:
«وَمَنْ قَالَ: أَنَا حَنْبَلِی فِی الْفُرُوعِ مُعْتَزِلِی فِی الْأُصُولِ قُلْنَا: قَدْ ضَلَلْت إذًا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ»
مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 4، ص 177
جالب این است که در کتاب «مجموع الفتاوی» مطلبی بیان شده است که ما و دوستانمان آن را هزاران بار نشان دادیم. اصلاً در مطلب قبلی بر فرض که ما همه این موارد را اشتباه کرده باشیم. اصلاً بر فرض «أَنَا شَافِعِی الشَّرْعِ أَشْعَرِی الِاعْتِقَادِ» اشتباه چاپی بوده است و «وأصل المذهب» را هم بگوییم که الف و لام عهد الذکری بوده است. اصلاً ما فرض میگیریم که در ابتدا «أصل مذهب الرافضه» بود و در چاپخانهها این عبارت را از آن حذف کردند.
ما اصلاً این دو مورد را کنار میگذاریم، اما این مطلب را مردانه به ما جواب بدهید. در کتاب «مجموع الفتاوی» اثر «ابن تیمیه» جلد بیست و دوم صفحه 248 وارد شده است که میگوید:
«کمَنْ یتَعَصَّبُ لِمَالِک أَوْ الشَّافِعِی أَوْ أَحْمَد أَوْ أَبِی حَنِیفَةَ وَیرَی أَنَّ قَوْلَ هَذَا الْمُعَینِ هُوَ الصَّوَابُ الَّذِی ینْبَغِی اتِّبَاعُهُ دُونَ قَوْلِ الْإِمَامِ الَّذِی خَالَفَهُ»
هرکسی به مالک و شافعی و احمد بن حنبل و ابوحنیفه تعصب بورزد و بگوید قول این امامان درست است و تبعیت از او شایسته است.
«فَمَنْ فَعَلَ هَذَا کانَ جَاهِلًا ضَالًّا؛ بَلْ قَدْ یکونُ کافِرًا»
چنین شخصی جاهل، گمراه و کافر است.
در آخر میگوید:
«فَإِنَّهُ مَتَی اعْتَقَدَ أَنَّهُ یجِبُ عَلَی النَّاسِ اتِّبَاعُ وَاحِدٍ بِعَینِهِ مِنْ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةِ دُونَ الْإِمَامِ الْآخَرِ»
عقیده ما بر این است که بر مردم واجب است که از یک نفر معین تبعیت کنند و نمیتواند از امام دیگری تبعیت کند.
مشاهده کنید که تمام علمای شافعی عقیده دارند که هرکسی شافعی است واجب است که از «امام شافعی» تبعیت کند، هرکسی حنفی است باید از «ابوحنیفه» تبعیت کند.
«فَإِنَّهُ یجِبُ أَنْ یسْتَتَابَ فَإِنْ تَابَ وَإِلَّا قُتِلَ»
اگر چنین کسی باشد و چنین عقیدهای داشته باشد، باید او را وادار به توبه کنند و اگر توبه نکرد او را بکشند.
مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 22، ص 248، فَصْلٌ : فِي " اسْتِقْبَالِ الْقِبْلَةِ
به عقیده او مسلمانان جاهل، گمراه، کافر، واجب التوبه و واجب القتل هم هست. عزیزان مشاهده کنید زمانی که امامان اهل سنت را میبرد، نامی از امام صادق (علیه السلام) یا «امام الرافضه» به میان نیاورده است و تنها چهار مذهب مشهور اهل سنت را آورده است.
آقای «سجودی» بزرگوار بفرمایید این مطلب را معنا کنید و اگر ما متوجه نشدیم به ما توضیح بدهید تا متوجه شویم. ما قول میدهیم هر طور این مسئله توجیه کردید و آن را پخش نکردید، ما در «شبکه جهانی ولایت» توجیه شما را پخش کنیم!!
قول میدهیم که جواب آقای «سجودی» در برنامه خود ما یا در برنامه دیگر دوستانمان از جمله آقایان «یزدانی»، «ابوالقاسمی»، «عباسی» و «روستایی» پخش شود.
بینندگان عزیز شما شاهد باشید که اگر آقای «سجودی» جواب ما را داد، ما جلوی همه بینندگان عزیز قول میدهیم که فرمایشات ایشان را پخش کنیم.
من نمیدانم ایشان چه شبهایی برنامه دارد؛ بیایند در اولین برنامه خودشان به این سخن جواب بدهند و ما هم پخش میکنیم.
همچنین «محمد بن عبد الله بن سلیمان السلمان» از نوادگان «محمد بن عبدالوهاب» در کتابی به نام «دعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب وأثرها فی العالم الإسلامی» مینویسد:
«وفی کثیر من المناسبات یذم الشیخ محمد بن عبد الوهاب التقلید»
محمد بن عبدالوهاب در بسیاری از مناسبات میگفت تقلید مذموم است.
آقایان شافعی شما مقلد کسی غیر از «امام شافعی» هستید؟! آقای حنفی مگر افتخار ندارید که ما مقلد «ابوحنیفه» هستیم؟! آقایان مالکی شما نمیگویید که ما مقلد «امام مالک» هستیم؟! آقایان حنبلی مگر شما مقلد «احمد بن حنبل» نیستید؟!
«حتی جعله من الأمور آلتی خالف فیها الرسول صلی الله علیه وسلم المشرکین»
یکی از عللی که باعث شد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با مشرکین مخالفت کند، تقلید مشرکین بود.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به مشرکین میفرمودند که شما به خداوند ایمان بیاورید، اما آنها میگفتند:
«أی هذا دین آبائنا و انا علی آثارهم لمقتدون»
پدرانمان به این دین بودند و ما از دین آبائمان اقتدا میکنیم.
او میگوید: آقایانی که امروزه تقلید میکنند، در حقیقت راه مشرکین زمان پیغمبر اکرم را میپیمایند. در ادامه میگوید:
«دین المشرکین مبنی علی أصول أعظمها التقلید»
دین مشرکین بر پایههایی استوار شده است که بزرگترین پایه آن تقلید است.
«فهو القاعدة الکبری لجمیع الکفار أولهم وآخرهم»
تقلید اساسی بزرگ برای جمیع کفار از اول تا آخر است.
دعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب وأثرها فی العالم الإسلامی، المؤلف: محمد بن عبد الله بن سلیمان السلمان، الناشر: وزارة الشئون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد - المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: الأولی، 1422 هـ، عدد الصفحات: 112، ج 1، ص 64
همچنین در کتاب «الدعوة الوهابیة وأثرها فی الفکر الإسلامی» اثر «دکتر محمد کامل ظاهر» مطلبی وارد شده است و او میگوید:
«ان التقلید بدعة مستحدثة فی الاسلام لم یعرف الصحابة الأوائل»
تقلید بدعتی است که بعد از «ابوحنیفه» حادث شده است، زیرا در عصر صحابه مذهب رجل معینی نبود که از او تبعیت کنند.
ایشان در ادامه میگوید:
«و اعلمان عموم أصحاب المذاهب یعظم فی قلوبهم شخص فیتبعون قوله من غیر تدبیر»
تمام صاحبان مذاهب یک شخصی را در قلبشان تعظیم میکنند و گفتار او را بدون تدبیر تبعیم میکنند.
«هذا عین الضلال»
این عین گمراهی است.
«محمد بن عبدالوهاب فقد هاجم التقلید و المقلدین»
محمد بن عبدالوهاب همواره تقلید و مقلدین را مورد هجوم قرار میداد.
همچنین در ادامه میگوید که او با تعصبات مذهبی که باعث تفرقه میان مسلمین و نابودی وحدت آنان شده است، مبارزه میکرد.
این سخن مربوط به شیعیان نیست، بلکه مراد او مذاهب چهارگانه اهل سنت است. همچنین در کتاب «الرسائل الشخصیة» وارد شده است:
«رسالة أرسلها إلی عبد الوهاب بن عبد الله»
سپس میگوید:
«ومن أدلة شیخ الإسلام: (اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله) الآیة»
یهودیان علمای خود را خدایانی در کنار خدا قرار میدادند.
«فقد فسرها رسول الله والأئمة بعده بهذا الذی تسمونه الفقه»
او معتقد است که آنها این آیه را به همین صورت معنا کردهاند که امروزه به آن فقه حنفی، حنبلی و مالکی میگویند.
«وهو الذی سماه الله شرکاً»
همین فقههای مختلف است که خداوند آن را شرک قرار داده است.
«واتخاذهم أرباباً»
و توجه به آن فقه را اربابان و خدایانی قرار داده است.
«لا أعلم بین المفسرین فی ذلک اختلافاً»
الرسائل الشخصیة، اسم المؤلف: محمد بن عبد الوهاب، دار النشر: مطابع الریاض - الریاض، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد العزیز بن زید الرومی، د. محمد بلتاجی، د. سید حجاب، ج 1، ص 276 و 277، باب الرسالة التاسعة والثلاثون
مطلب دیگری در کتاب «نظرة عابرة اعتباریة حول جماعة التبلیغیة» اثر «استاد سیف الرحمن آل حمد» در «دارالحدیث بالمدینة المنورة المملکة العربیة السعودیة» وارد شده است که تقاضا دارم عزیزان احناف به آن دقت کنند. در این کتاب وارد شده است:
«و لقد صدق من قال أن یهود هذه الأمة هم الشیعة»
هرکسی که گفته یهود این امت شیعه هستند، راست گفته است.
«و أن یهود أهل السنة هم المقلدون المجاهدون و خاصة بعض الأحناف»
و یهود اهل سنت هم کسانی هستند که از مذاهب چهارگانه تبعیت میکنند، خصوصاً بعضی از احناف.
این شخص به صراحت میگوید: بعضی از احناف یهود این امت هستند!! همچنین مشاهده کنید که در کتاب «مختصر صحیح مسلم» با تحقیق «ناصرالدین البانی» روایتی نقل شده است که میگوید:
«هذا صریح فی أن عیسی علیه السلام یحکم بشرعنا، ویقضی بالکتاب والسنة لا بغیرهما من الإنجیل أو الفقه الحنفی ونحوه!»
مختصر صحیح مسلم «للإمام أبی الحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری»، المؤلف: عبد العظیم بن عبد القوی بن عبد الله، أبو محمد، زکی الدین المنذری (المتوفی: 656 هـ)، المحقق: محمد ناصر الدین الألبانی، الناشر: المکتب الإسلامی، بیروت – لبنان، الطبعة: السادسة، 1407 هـ - 1987 م، ج 1، ص 4، باب المقدمة
مشاهده کنید که نویسنده فقه حنفی را در کنار انجیل آورده است!! من نمیدانم این مطلب اگر توهین نیست، پس چه اسمی میتوان بر آن گذاشت؟!
در حال حاضر در میان عزیزان اهل سنت عمده احناف ما «ماتریدی» هستند و عمده شافعیها هم «شافعی» هستند. مشاهده کنید که در کتاب «اداء الماتریدیة للعقیدة السلفیة» جلد اول چاپ عربستان وارد شده است:
«فی بیان أن الماتریدیة و ظلمائهم الاشعریة فرقة مبدعة کلامیة من أهل القبلة و لیسوا من أهل السنة المحضا»
ماتریدیها و به بیان بهتر همه حنفیها، اشعریها و شافعیها اهل سنت محض نیستند.
انسان به چه بیانی بگوید که این افراد علما و بزرگان اهل سنت را تکفیر میکنند!! همچنین در کتاب «الدرر السنیة» که در عربستان سعودی چاپ شده است و مجموعه رسائل و مسائل علمای نجد از زمان «شیخ محمد بن عبدالوهاب» تا عصر ما را بازگو کرده است.
یکی از آقایان نقل میکرد زمانی که «شیخ عبدالقدوس» اسم «محمد بن عبدالوهاب» را میآورد و (رحمه الله) میگوید، من و خانواده حتی فرزندان کوچکم (لعنه الله) میگوییم.
او زمانی که اسم «امام شافعی» را میآورد (رحمه الله) ندارد، زمانی که نام «ابوحنیفه» را میبرد (رحمه الله) نمیآورد، اما به مجرد اینکه اسم «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» را میآورد یک (رحمه الله) بزرگ کنار نام او میگذارد.
ناگفته نماند که ما خیلی موافق این منطق نیستیم، اما الحق و الانصاف علمای بزرگ اهل سنت همین تعبیر را در حق این افراد دارند.
مشاهده کنید که در زمان «محمد بن عبدالوهاب» متنی را نوشتند و علمای مدینه را جمع کردند و به آنها اعلام کردند که یا باید متن را امضا کنید یا سرتان را میبریم.
«نشهد بأن هذا الذی قام به الشیخ: محمد بن عبد الوهاب، رحمه الله»
دینی که شیخ محمد بن عبدالوهاب (رحمه الله) آورده است.
«ودعانا إلیه إمام المسلمین: سعود بن عبد العزیز»
و امام مسلمین سعود بن عبدالعزیز آورده است.
گفتنی است که این شخص جد اعلای «ملک فهد» و «ملک عبدالله» و «ملک سلمان» است.
«من توحید الله عز وجل، ونفی الشرک، هو الدین الحق، الذی لا شک فیه ولا ریب وأن ما وقع فی مکة والمدینة سابقاً، والشام ومصر، وغیرها من البلدان، إلی الآن من أنواع الشرک المذکورة فی هذا الکتاب»
از زمان پیغمبر اکرم تا الان که محمد بن عبدالوهاب ظهور کرده است، هرچه در مکه و مدینه و شام و مصر و عراق اتفاق افتاده است شرکی است که در این کتاب آمده است.
«أنها: الکفر المبیح للدم والمال»
این مسائل همگی کفر مبیح دم و مال هستند.
در این عبارات به صراحت بیان شده است که تمام آنچه مسلمانان در مکه و مدینه و شام و مصر و عراق به آن عمل میکنند، کفر مبیح دم و مال است؛ به معنای اینکه هم میتوان او را کشت و هم میتوان در اموال او تصرف کرد. در ادامه میگوید:
«وکل من لم یدخل فی هذا الدین، ویعمل به، ویعتقده، کما ذکر الإمام فی هذا الکتاب، فهو کافر بالله والیوم الآخر»
هرکسی در این دین داخل نشود و به او عمل نکند، به خدا و روز قیامت کافر است.
«والواجب علی إمام المسلمین وکافة المسلمین»
بر امام مسلمین واجب است که تمام مسلمانان را به جنگیدن با این افراد وادارند.
«وأنا الفقیر بن حسین بالروضة الشریفة. وکتبه الفقیر إلیه عز شأنه: محمد صالح رضوان، شهد بذلک، وکتبه: محمد بن إسماعیل، کتبه الفقیر إلی الله عز شأنه:? حسن وعلیه ختمهم»
الدرر السنیة فی الأجوبة النجدیة، المؤلف: علماء نجد الأعلام، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الطبعة: السادسة، 1417 هـ/1996 م، ج 1، ص 316، باب کتاب العقائد
در ادامه اسامی افرادی که این نامه را امضاء کردند را آورده است. او سپس علمای مکه را جمع کرده است و از آنها امضاء گرفته است، اما در این نامه نامی از اسلام، قرآن کریم و رسول گرامی اسلام برده نشده است.
در بعضی از عبارات به صراحت بیان شده است که «محمد بن عبدالوهاب» دین جدیدی آورده است. او یک متن واحد تنظیم کرده است و علمای مکه و مدینه را ملزم به قبول و امضای آن کردهاند.
به متن کلام دقت کنید که «صالح ابراهیم» مفتی فرقه شافعیه است، «محمد احمد» مفتی فرقه مالکیه است، «محمد یحیی» مفتی حنبلیهاست و به همین صورت تمام این افراد متن نامه را امضاء کردند.
بعد از اینکه آنها متن را امضاء کردند، «محمد بن عبدالوهاب» خوشحال شد. به کتاب «الرسائل الشخصیة» که مجموعه مؤلفات «محمد بن عبدالوهاب» در آن گردآوری شده است، توجه کنید.
در صفحه 272 از این کتاب نامهای از «محمد بن عبدالوهاب» خطاب به تمام وهابیانی که این نامه به دستشان میرسد بیان شده است. در این نامه بیان شده است:
«وقد منّ الله علیکم بإقرار علماء المشرکین بهذا کله، سمعتم إقرارهم أن هذا الذی یفعل فی الحرمین والبصرة والعراق والیمن، أن هذا شرک بالله»
تمام علمای مشرکین اقرار کردند که آنچه در حرمین از جمله مکه و مدینه و بصره و عراق و یمن انجام میشود همگی شرک به خداوند است.
«فأقروا لکم أن هذا الدین الذی ینصرون أهله، ویزعمون أنهم السواد الأعظم»
آنها اقرار کردند دینی که شما آوردهاید دین درستی است و اقرار آنها از بزرگترین نشانههای خداوند و نعمتهای الهی بر شماست.
الرسائل الشخصیة (مطبوع ضمن مؤلفات الشیخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء السادس)، المؤلف: محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی (المتوفی: 1206 هـ)، المحقق: صالح بن فوزان بن عبدالله الفوزان، محمد بن صالح العیلقی، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود، الریاض، المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: بدون، ج 1، ص 272، باب الرسالة الثامنة والثلاثون: رسالتة إلی الأخوان المؤمنین
مشاهده کنید که این فرد از علما امضاء میگیرند و زمانی که امضا گرفتند بیان میکنند که علمای مشرکین اقرار کردند آنچه در مکه و مدینه انجام شده است از کفریات است.
همچنین در کتاب «الدرر السنیة» مطلبی بیان شده است و نشانگر این است که این شخص از علمای کشورهای دیگر هم چنین اقراری گرفته است.
در این مطلب بیان شده است که شیطان بر قبر «زید بن خطاب» که برادر «عمر بن خطاب» است کفریاتی مرتکب میشود. او در اینجا میگوید: این اعتقادات باطل و مذهبهای گمراه کننده حتی در حرمین شریفین هم گسترش یافته است.
او در این مطلب مذهبهای ضاله را مورد خطاب قرار داده است. اگر مراد او شیعه بود که با نام مذهب رافضه از آن یاد میکرد و این در حالی است که در آن زمان در مکه و مدینه شیعهای وجود نداشت.
او قبر «ابن عباس» در طائف را از امور شرکیه میداند، همچنین بیان میکند که در مدینه مشرفه و مشهد علویه گمراهیهای زیادی صورت گرفته است.
او همچنین بیان میکند که در مصر امور شرکیه و عبادتهای بت پرستی و ادعاهای فرعونی به قدری زیاد است که کتاب گنجایش بیان کردن آن را ندارد. همچنین او مکانهای دیگری از جمله حضرموت، شحر، عدن، یافع، نجران و مناطق دیگر را نام میبرد و میگوید:
«وفی أرض نجران من تلاعب الشیطان، وخلع ربقة الإیمان، ما لا یخفی علی أهل العلم بهذا الشأن»
عزیزان کرد دقت کنید که «محمد بن عبدالوهاب» شما را هم از این عقیده بینصیب نگذاشته است و در ادامه روایت میگوید:
«وکذلک الموصل، وبلاد الأکراد، ظهر فیها من أصناف الشرک والفجور والفساد»
در موصل و بلاد کرد انواع و اقسام مختلفی از شرک و فجور و فساد وجود دارد.
الدرر السنیة فی الأجوبة النجدیة، المؤلف: علماء نجد الأعلام، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الطبعة: السادسة، 1417 هـ/1996 م، ج 1، ص 384، باب کتاب العقائد
سپس در نهایت به کربلا میرسد و مشهد حضرت عباس (علیه السلام) و مشهد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را بیان میکند و در نهایت کفر رافضه را هم بیان میکند.
در حقیقت او قبل از اینکه کفر رافضه را بیان کند مصر و عراق و موصل و نجران و طائف و دیگر مناطق را کافر میشمارد. از این واضحتر و روشنتر کفر مسلمین را اثبات کند؟!
همچنین آقای «بن باز» دریکی از کتب خود میگوید:
«لیتضح لک ما وقع فیه أکثر المسلمین»
در اینجا اکثر مسلمانها را کافر میداند و این در حالی است که شیعیان اکثر مسلمانان نیستند، بلکه این حرف ایشان اهل سنت را هم شامل میشود.
«من الجهل العظیم بهذا الأصل الأصیل حتی عبدوا مع الله غیره»
العقیدة الصحیحة وما یضادها، المؤلف: عبد العزیز بن عبد الله بن باز (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، الطبعة: السنة السابعة العدد الثالث محرم 1395 هـ/ ینایر 1975 م، ج 1، ص 4، باب المقدمة
او در این مطلب به صراحت بیان میکند که اکثریت مسلمین مشرک هستند و در کنار خداوند، خدای دیگری را میپرستند؛ مراد از خدای اول که الله و خدای دیگر ائمه طاهرین است.
بنابراین بینندگان عزیز در این زمینه به قدری مطالب زیادی وجود دارد که واقعاً نمیدانیم کدام را مطرح کنیم.
همچنین در کتاب «عنوان المجد فی تاریخ نجد» اثر «شیخ عثمان بن عبدالله بن بشر» مورخ بزرگ آل سعود که در مطبوعات «دار ملک عبدالعزیز» هم به چاپ رسیده، مطلبی وارد شده است. او مینویسد:
«ان هذا الدین الذی من الله به فی آخر هذا الزمان علی أهل النجد»
خداوند در آخر الزمان دین جدیدی بر مردم نجد منت گذاشته است.
سپس میگوید:
«ولکنه جدید بالنسبة إلی أهل نجد»
این دین نسبت به مردم نجد دین جدیدی است.
او در ادامه بیان میکند که مردم قبل از «محمد بن عبدالوهاب» گمراه بودند و درختها و سنگها را میپرستیدند. منظور او در اینجا شیعیان نیست!! او معتقد است مردم قبل از «محمد بن عبدالوهاب» به دنبال بت پرستی و صنم پرستی رفتند.
این مسائل دیگر ربطی به شیعه ندارد، زیرا واضح و روشن است که منظور او شیعیان نیست. بنده اگر در این زمینه بخواهم صحبت کنم، میتوانم بیشتر از ده ساعت تصاویر مطالب وهابیت برای نشان دادن دارم.
مطالبی که امشب در این زمینه بیان کردم، تنها 5 درصد از مطالبی است که آقایان بنا نهادند. لازم به ذکر است که «زینی دحلان» یکی از علمای وهابی و پرورش یافته وهابیان مکه و یکی از مفتیان مکه مکرمه است و شیعه هم نیست.
ما در جلسات گذشته مطلبی به نقل از «زینی دحلان» آوردیم و پس از آن علمای وهابی ادعا کردند که این شخص آدم بدی است. ما از این آقایان میپرسیم که این شخص که ادعا میکنید انسان بدی است، آیا شیعه بدی است یا وهابی بدی است؟!
این افراد معتقدند هرکسی از «محمد بن عبدالوهاب» و «ابن تیمیه» تعریف و تمجید کرد مسلمان است؛ در غیر این صورت این شخص کافر و مشرک است و جان و مال او هم هدر است.
ما هفته گذشته عبارتهایی را خطاب به که آقای «سجودی» بیان کردیم که «محمد بن عبدالوهاب» معتقد است کسی که بین خود و خدا واسطه قرار بدهد، کافر است و مال و جان او هدر است؛ حال بیان نکرده که واسطه بشر باشد، ذات باشد، جاه باشد یا چیز دیگری!!
انشاءالله در فرصت مناسب نظر بزرگان و علمای اهل سنت داخل و خارج از کشور را که معتقدند توسل به ذات و جاه پیغمبر اکرم جایز است و مخالفینشان حرف نادرست و خلاف کتاب و سنت زدند، بیان خواهیم کرد.
بنده حدود 18 سال قبل تحقیقاتی در این زمینه انجام دادم و در تحقیقاتی که انجام دادم متوجه شدم بیش از 250 نفر از علمای اهل سنت در مقدمه یا انتهای کتب فقهی، تاریخی و اصولی خودشان خداوند متعال را به کلمه «جاه النبی» قسم دادهاند!!
مجری:
استاد تفاوت «ذات» و «جاه» در چیست؟!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
«ذات» به شخص پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) برمیگردد؛ زمانی که به جان و وجود پیغمبر اکرم متوسل میشویم، مصداق بارز همین کلمه است که وهابیت معتقدند که این قسم از توسل شرک است.
همچنین «جاه النبی» قسم دیگری از توسل است که ما مطالبی در این زمینه خواهیم آورد. آقایان وهابی معتقدند کسی که خداوند متعال را به «جاه» پیغمبر اکرم قسم بدهد، شرک یا بدعت است؛ در این صورت بدعتگذاران هم با مشرکین و کافران هم داستان شدهاند.
بنابراین این موارد بحثهایی است که در فرصتی مناسب این مطالب را بیان خواهیم کرد. نقل شده است که حاکمی به همراه اطرافیان خود از مکانی عبور میکردند و در همان حال دیوانهای هم که در گوشه خیابان نشسته بود، همراه آنان به راه افتاد.
بعد از اینکه دو کیلومتر راه طی کردند، فرد دیوانه خسته شد و پرسید: داریم به کجا میرویم؟! کسی به او جواب نداد. بعد از اینکه مقدار دیگری راه طی کردند، سؤال خود را تکرار کرد و به او جواب دادند: کسی تو را دعوت نکرده و خودت آمدی وارد قافله شدی!!
حکایت ما هم به همین صورت است؛ هفته گذشته در مورد توسل از دیدگاه ائمه طاهرین (علیهم السلام) صحبت کردیم و بیان کردیم که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: شعار ما «یا محمد» است و شعار حسین هم «یا محمد» بوده است!
همچنین روایتی بیان کردیم که بزرگان اهل سنت در جنگ یمامه و دیگر جنگها به کلمه «یا محمد» متوسل میشدند. به قول معروف:
مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هرکسی بر طینت خود میتند
ما بحثهایمان را ادامه خواهیم داد و به این افراد هم کاری نداریم. دوستان ما اعلام مناظره کردهاند و اگر کارشناسان وهابی حاضر به مناظره باشند، با ایشان مناظره خواهند کرد. همچنین کارشناس هتاک وهابی هم با هتاک لس آنجلس مناظره کند!!
وهابیت چندین کارشناس هتاک دارند و دو کارشناس هتاک هم به نام شیعه روی آنتن میآیند. این افراد میتوانند با هم مناظره کنند!!
البته ناگفته نماند که ما این افرادی که خود را شیعه معرفی میکنند، مزدور و خائن بیگانه میدانیم و قبل از اینکه این افراد را خائن به اهل سنت بدانیم خائن به شیعه و اهلبیت (علیهم السلام) میدانیم.
خطر این افراد از وهابیت هم بیشتر است؛ چه بسا چهره وهابیت مشخص است، اما این افراد در لباس شیعه تیشه بر ریشه شیعه میزنند!!
بخشی از پیامکهای بینندگان برنامه:
مجری:
استاد یکی از بینندگان در پیامی به شما سلام فرستادند و گفتند: جواب دادن به «سجودی» در حد غنچههای ولایت است و حیف است که استاد قزوینی بزرگوار وقت گرانبهای خود را برای جواب دادن به سؤالات او بیهوده تلف کنند!!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
من به سؤال ایشان جواب ندادم، بلکه ایشان ادعا کردند که اگر آقای قزوینی به سؤالات ما جواب بدهد من کلیپ پاسخ ایشان را پخش میکنم. بنده این مطالب را بیان کردم تا ایشان پخش کنند.
مجری:
بله کاملاً درست است. این عزیزمان از زرند کرمان برای ما پیام فرستادند. فکر میکنم جواب غنچههای ولایت هم برای این افراد زیاد باشد.
بسیاری از دوستان تشکر کردند، بسیاری از دوستان محضر استاد سلام فرستادند، بسیاری از دوستان لطف و بزرگواری نسبت به بنده داشتند که من پیامهایشان را دیگر نمیخواند. بنده تنها اسامی این افراد را بخوانم:
آقای ابوالحسنی از آباده بزرگواری کردند و از ایشان ممنون هستیم.
امیرمحمد و محمد مهدی متولی از قزوین که از غنچههای ولایت هستند، پیام فرستادند که از ایشان ممنونیم.
آقای سید یاسر موسوی از ملایر هم پیام فرستادند که از ایشان ممنونیم.
آقای کامران از ارسنجان هم بزرگواری کردند و برای ما پیام فرستادند.
آقای سید رسول موسوی هم لطف کردند و برای ما پیام فرستادند.
آقا یا خانم زنگنه از استان البرز برای ما پیام فرستادند.
آقای صفدری از قزوین و همینطور آقای سلیمانی از فارس بزرگواری کردند و برای ما پیام فرستادند.
عزیزی گفتند: خیلی دوستتان داریم، یک «یا علی مدد» بگویید تا جگرمان حال بیاید.
خانواده شکرپور از اسلامشهر در پیام گفتند: فدای آن جگری که عشق و ارادت و محبت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در آن هست و با گفتن و شنیدن نام آن بزرگوار خنک میشود؛ آن جگر خیلی ارزشمند است.
آقای شریفی از ماسال «یا علی مدد» فرستادند.
آقای صابر فولاد پنجه از قرچک هم برای ما پیام فرستادند.
بنده خیلی عذرخواهی میکنم، زیرا اگر بخواهم تک تک پیامهای شما را بخوانم وقت زیادی میبرد و تنها به احترام شما برخی از اسامی را عرض میکنم.
آقای محمد مهدی و آقای علی همدانی نژاد از کرمان هم بزرگواری فرمودند برای ما پیام فرستادند.
از آقای محمد رحیمی از خمینی شهر هم سپاسگذاریم.
از آقای حسن شجاعی از کرمان و آقا مهدی از مشهد خیلی بزرگواری فرمودند و برای ما پیام فرستادند.
بیننده بزرگواری از هلند تشکر کردند.
عزیزی گفتند: برای کسانی که شغل ندارند دعا کنید، برای ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنید.
احمد آقا از بندرعباس برای ما دعا کردند که از ایشان ممنونم.
آقا رسول از لارستان پیام فرستادند که از ایشان تشکر میکنم.
آقایان رضا و محمد از دهکویه لارستان تشکر کردند که از ایشان هم ممنون و سپاسگذارم.
امیر آقای عزیز به همراه خانواده از ایتالیا بیننده «شبکه جهانی ولایت» هستند و نسبت به حقیر لطف داشتند و گفتند: بنده از زمانی که از سر کار برمیگردم، به همراه خانواده تماشا کننده برنامههای زیبای شما هستم.
الهی زندگی و کانون خانوادهتان گرم باشد و سایه شما بر سر خانواده مستدام باشد.
آقای حسین ملکی از قم پیام فرستادند.
فروزان بابلی هم بزرگواری فرمودند و برای ما پیام فرستادند.
بسیاری از عزیزان دیگر هم برای ما پیام فرستادند که پیامهایشان یک به یک به دست ما میرسد.
استاد هرچند که میخواهیم باقی زمان برنامه را به عزیزان خوب بیننده اختصاص بدهیم، اما نکتهای را در فرمایشاتتان بیان کردید و به دلیل اینکه به آن اشاره کردید مختصر در مورد آن بپرسم و بعد انشاءالله حضرتعالی جواب آن را به صورت مختصر بیان بفرمایید.
استاد به این مطلب اشاره کردید که بعضی افراد تهمت میزنند و حرفهای بیاساس و پوچی مطرح میکنند مبنی بر اینکه بنیانگذار مذهب شیعه «عبدالله بن سبأ» بوده است.
این در حالی است که شما بیان کردید روایات فراوانی وجود دارد مبنی بر اینکه بنیانگذار مذهب شیعه وجود نازنین رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده است. اشارهای به این موضوع داشته باشید و پاسخ مفصل آن را در برنامه بعدی مطرح بفرمایید.
بنیانگذاری مذهب شیعه توسط شخص پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله)
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
در این زمینه به روایتی اشاره میکنم و روایات بعدی را در هفته آینده بیان خواهم کرد. مشاهده کنید در کتاب «تفسیر طبری» روایتی وارد شده است. که البته «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد 7 صفحه 179 در مورد تفسیر طبری میگوید:
«وَتَفَاسِیرُهُمْ مُتَضَمِّنَةٌ لِلْمَنْقُولَاتِ الَّتِی یعْتَمَدُ عَلَیهَا فِی التَّفْسِیرِ»
منهاج السنة النبویة، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم ابن تیمیة الحرانی الحنبلی الدمشقی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: محمد رشاد سالم، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، الطبعة: الأولی، 1406 هـ - 1986 م، ج 7، ص 179
و در جای دیگر از آن به «اصح التفسیر» تعبیر کرده است. در جلد 30 این کتاب در تفسیر آیه شریفه:
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیة)
و کسانی که ایمان آورده اعمال صالح کردند ایشان بهترین خلق خدایند.
سوره بینه (98): آیه 7
مینویسد:
«فقال النبی أنت یا علی وشیعتک»
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 30، ص 264، باب البینة: (6 - 7)
در این روایت رسول گرامی اسلام به صراحت خطاب به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: تو و شیعیانت مصداق بارز آیه شریفه (خَیرُ الْبَرِیة) هستید.
همچنین در کتاب تفسیر «روح المعانی» اثر آقای «آلوسی» روایتی وارد شده است که میگوید:
«فقد أخرج ابن مردویه عن علی کرم الله تعالی وجهه قال: قال لی رسول الله صلّی الله علیه وسلم: «ألم تسمع قول الله تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ؟»
رسول گرامی اسلام در باب این آیه از قرآن کریم میفرمایند:
«هم أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جثت الأمم للحساب یدعون غرا محجلین»
علی جان (خَیرُ الْبَرِیةِ) تو و شیعیانت هستید، وعدهگاه من و شما کنار حوض کوثر است، زمانی که تمام امتهای برای حساب میآیند شما با روی سپید و سربلندی وارد حوض کوثر میشوید.
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 15، ص 432، باب سورة البینة
همچنین آقای «شوکانی» در کتاب «فتح القدیر» همین روایت را بیان کرده و مینویسد:
«وأخرج ابن مردویه عن ابن عباس قال لما نزلت هذه الایة { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة }»
حضرت در ادامه میفرمایند:
«قال رسول الله صلی الله علیه واله وسلم لعلی هو أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیین»
رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: یا علی تو و شیعیانت روز قیامت خواهید آمد، درحالیکه هم شما از خداوند راضی هستید و هم خداوند از شما راضی است.
فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، محمد بن علی بن محمد الشوکانی، سنة الولادة 1173/ سنة الوفاة 1250، الناشر دار الفکر، مکان النشر بیروت، ج 5، ص 477، البینة: (8) جزاؤهم عند ربهم... ..
همچنین در کتاب «فضائل الصحابة» اثر «احمد بن حنبل» جلد دوم این روایت بیان شده است و مینویسد:
«فقال رسول الله یا علی أبشر فإنک وأصحابک وشیعتک فی الجنة»
رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: یا علی تو و شیعیانت در بهشت هستید.
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 654، ح 1115
همچنین در کتاب «معجم الأوسط» اثر «طبرانی» وارد شده است:
«یا عَلِی أَنْتَ وَأَصْحَابُک فِی الْجَنَّةِ، أَنْتَ وَشِیعَتُک فِی الْجَنَّةِ»
المعجم الأوسط، المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر اللخمی الشامی، أبو القاسم الطبرانی (المتوفی: 360 هـ)، المحقق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، الناشر: دار الحرمین – القاهرة، ج 6، ص 354، ح 6605
ما در این زمینه حدود 40 روایت به نقل از 18 صحابه از جمله حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، «أم سلمه»، «ابو سعید خدری»، «ابو هریره»، «عمر بن خطاب» و دیگران نقل شده است که رسول گرامی اسلام به امیرالمؤمنین و شیعیانش بشارت بهشت دادند.
بر فرض تمام راویان این روایات فساق و فجار هستند، طبق نظر «ابن تیمیه» او معتقد است:
«فَإِنَّ تَعَدُّدَ الطُّرُقِ وَکثْرَتَهَا یقَوِّی بعضها بَعْضًا حَتَّی قَدْ یحْصُلُ الْعِلْمُ بِهَا وَلَوْ کانَ النَّاقِلُونَ فُجَّارًا فُسَّاقًا»
مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م،، ج 18، ص 26، فَصْلٌ: وَأَمَّا قِسْمَةُ الْحَدِیثِ إلَی صَحِیحٍ وَحَسَنٍ وَضَعِیفٍ
بر فرض تمام این روایات ضعیف باشد، به عقیده آقایان اهل سنت اگر چهار نفر روایتی را نقل کردند، روایت متواتر است؛ این در حالی است که برخی دیگر از آقایان قائل به نقل دو نفر هستند. ما انشاءالله هفته آینده به طور مفصل در این زمینه بحث خواهیم کرد.
مجری:
انشاءالله؛ جناب استاد خیلی ممنونم و همچنین از توجه و عنایت تک تک شما عزیزان خوب بیننده تشکر میکنم. حتماً دوستان ما در اتاق فرمان میان برنامهای را در مدح و منقبت وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آماده کردهاند.
ما خدا را شکر میکنیم که مهر وجود نازنین حضرت حیدر کرار امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در دلهای ماست.
مهر حیدر در تن و جان من است
مهر حیدر دین و ایمان من است
مهر حیدر گوهری بس قیمتی است
درّ أتممت علیکم نعمتی است
مهر حیدر مهر داور میشود
مهر حیدر شیعه پرور میشود
شیعه هرجا پا گذارد یا علی است
اول و آخر کلامش یا علی است
کسانی که شیعه هستید، توجه داشته باشید که بنیانگذار مذهب شیعه وجود نازنین رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است.
فدای نام مولا و آقایمان أسد الله، عین الله، وجه الله، اذن الله حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و فدای عشق و محبت و غبارهای حرم آن بزرگوار؛ الهی شکر که خداوند متعال این عشق و ارادت و محبت را به ما داده است.
یک «یا علی» گفتن دل و جانمان را صفا میدهد. گاهی اوقات بعضی افراد زمانی که مطلبی را میشنوند و یا چیزی را بر زبان جاری میکنند میگویند جگرمان خنک شد؛ ما فقط با نام حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) جگرمان خنک میشود!
هیچ چیزی دل و جگر ما را خنک نمیکند، مگر گفتن نام و یاد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که الهی تا آن لحظه آخر این عشق و ارادت و محبت در وجود ما باشد.
مصرع آخری که در این میان برنامه تقدیم شما شد، این بود که اگر فردای قیامت گفتند این شخص شیعه علی نبود حداقل بگویند که هوادار علی بود!! با همین مقدار هم دست یداللهی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دست همگی ما را خواهد گرفت.
این برنامه زنده «حبل المتین» است که از «شبکه جهانی ولایت» تقدیم حضور شما میشود و خیلی ممنونیم از عزیزانی که همچنان برای ما پیام میفرستند.
عزیزی گفتند: برای ما خیلی دعا کنید تا زائری از آبادان صاحب فرزند شوند. حتماً انشاءالله در پایان دعاگو هستیم و به ویژه از شما و عزیزانی که گرفتاری در زندگی دارند و صاحب فرزند نمیشوند یاد میکنیم تا انشاءالله خداوند متعال حاجت روایتان کند.
تماس بینندگان برنامه:
اولین بیننده ما جناب آقای عبدالسلام از پایتخت ایران اسلامی از عزیزان اهل سنت ما هستند. دوستان خوب شیعه و اهل سنت بزرگواری بفرمایید مختصر و مفید مطالب خود را بیان کنید تا به تلفنهای بیشتری پاسخ بدهیم. آقای عبدالسلام سلام به شما:
بیننده (آقای عبدالسلام از تهران – اهل سنت):
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. خسته نباشید عرض میکنم خدمت شما و استاد محترم برنامه آقای قزوینی.
مجری:
ممنون و متشکرم، آقای عبدالسلام در خدمتیم.
بیننده:
خیلی ممنون. من سؤالی از حاج آقا داشتم؛ ماجرای ازدواج حضرت أم کلثوم و حضرت عمر بن خطاب به چه صورت بوده است.
شیعیان هیچگاه جرئت نمیکنند روایات صحیح کتبشان را بخوانند و خود بهترین دلیل است بر اینکه روابط میان خلفا و اهلبیت خیلی خوب بوده است. من میخواستم بدانم چرا حاج آقا هیچگاه این مسائل را در شبکه مطرح نمیکنند.
مجری:
آقای عبدالسلام آیا تا به حال برنامه ما را دیدید؟
بیننده:
بله. کم و بیش تا جایی که وقت داشتم برنامههای شما را دیدم.
مجری:
ما سالهاست که هر هفته و هر ماه چندین بار این موضوع را مطرح کردیم و به این مسئله پاسخ دادیم.
بیننده:
ما حقیقتاً جواب خوبی ندیدیم؛ یعنی روایاتی از کتب شما که بیانگر جواب این مسئله باشد را مشاهده نکردیم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
چه روایاتی در کتب ما هست؟! بفرمایید تا ما هم خدمت شما هستم.
بیننده:
روایاتی در کتب شما وجود دارد.
مجری:
نام کتاب و شماره صفحه را هم بفرمایید.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
شما یک مورد از کتابها را نام ببرید و بنده خودم شماره صفحه آن را میآورم.
بیننده:
اگر اشتباه نکنم چند بار در کتاب «کلینی» این مطلب توسط اساتید نشان داده شده است. در این کتاب روایتی بیان شده است که امام صادق (علیه السلام) فرموده است که حضرت ام کلثوم با حضرت عمر ازدواج کرده است. من نمیدانم چرا هیچگاه آقایان به این مسائل پاسخ نمیدهند.
مجری:
کدام کتاب؟
بیننده:
اسم نویسنده را گفتم، اما به دلیل اینکه سواد زیادی ندارم اسم کتاب را نمیدانم.
مجری:
آقای عبدالسلام زمانی که روی خط ما تشریف میآورید و مطلبی را بیان و ادعا میکنید، حداقل اسم کتاب را نام ببرید و بگویید در فلان کتاب شما چنین مطلبی آمده است تا ما همان کتاب را نشان بدهیم.
بیننده:
من گفتم که این مطلب در کتاب «کافی» اثر «کلینی» آمده است.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آقای عبدالسلام عزیز من آدرس کتاب را خدمت شما میدهم که یادداشت کنید و اگر این دفعه روی خط آمدید دقیق سؤال کنید. این مطلب در کتاب «کافی» جلد 5 صفحه 346 حدیث شماره 1 و 2 وارد شده است.
این روایت در «باب تزویج أمّ کلثوم» وارد شده است. این روایت را خدمت شما نشان میدهیم تا در ذهن شما بماند. منظورتان همین روایت است؟!
بیننده:
فکر میکنم همین روایت باشد.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
«عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع»
روایت از دیدگاه ما صحیح و یا حداقل حسن است و ما به روایت حسن همانند روایت صحیح عمل میکنیم و اهل سنت هم به آن عمل میکنند.
بیننده:
شیعه این روایت را قبول دارد که حضرت ام کلثوم با حضرت ام کلثوم ازدواج کرده است؟!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
عزیزم صبر کن. البته در این روایت وارد نشده است که «أم کلثوم» همان دختر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) باشد و در اینجا نامی از حضرت زهرا به میان نیامده است. دقت کنید که در روایت وارد شده است:
«فِی تَزْوِیجِ أُمِّ کلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِک فَرْجٌ غُصِبْنَاه»
او ناموسی از ما بود که او را به زور گرفتند.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 5، ص 346، ح 1
مجری:
منظور را متوجه شدید؟!
بیننده:
حاج آقا این روایت حرف اهل سنت را اثبات میکند که بالاخره دختر حضرت علی با حضرت عمر ازدواج کرده است.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
دقت نکردید که در روایت تنها «فِی تَزْوِیجِ أُمِّ کلْثُومٍ» وارد شده است و نامی از دختر حضرت زهرا به میان نیامده است.
بیننده:
خوب این «أم کلثوم» چه کسی بوده است؟!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
شاید حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از زنان دیگر هم دختری به نام «أم کلثوم» داشته است.
همچنین در کتابهای شما از جمله کتاب «نووی» به صراحت وارد شده است که «أم کلثوم» که عمر با او ازدواج کرده دختر ابوبکر بوده است و در خانه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بزرگ شده است.
بیننده:
نه حاج آقا بالاخره دختر حضرت علی بوده است.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
این شخص دختر خوانده حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بوده است. اصلاً بر فرض دختر آن حضرت هم بوده باشد، در ادامه روایت «غُصِبْنَاه» آمده است و به معنای این است که ایشان را به عقد خود درآوردند.
اینطور ازدواج آنها به صورت معمول شده بود، نامی از «غُصِبْنَاه» به میان نمیآورد و تنها «فِی تَزْوِیجِ أُمِّ کلْثُومٍ» میگفتند و در ادامه بیان میکردند که علی بن أبی طالب به دلیل اینکه با عمر بن خطاب رابطه حسنه داشت، دخترشان را به ازدواج او درآوردند.
بیننده:
حاج آقا من معذرت میخواهم، اما این مسئله خیلی مورد قبول نیست.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
روایت دوم را هم مشاهده کنید؛
«مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا خَطَبَ إِلَیهِ قَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّهَا صَبِیةٌ»
محمد بن ابی عمیر از هشام بن سالم و او از ابا عبدالله (علیه السلام) نقل میکنند: زمانی که عمر بن خواستگاری أم کلثوم آمد، امیرالمؤمنین فرمودند: دختر من کوچک است.
همچنین زمانی که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رفتند، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: "دختر من کوچک است"، اما دختر بزرگوارشان را به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیها) دادند.
«قَالَ فَلَقِی الْعَبَّاسَ فَقَالَ لَهُ مَا لِی أَ بِی بَأْسٌ»
عمر بن خطاب نزد عباس آمد و پرسید: آیا من عیبی دارم؟
«قَالَ وَ مَا ذَاک»
عباس گفت: چطور؟
«قَالَ خَطَبْتُ إِلَی ابْنِ أَخِیک فَرَدَّنِی»
عمر بن خطاب گفت: من رفتم دختر علی بن أبی طالب را خواستگاری کردم، اما من را رد کرد.
«أَمَا وَ اللَّهِ لَأُعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ وَ لَا أَدَعُ لَکمْ مَکرُمَةً إِلَّا هَدَمْتُهَا وَ لَأُقِیمَنَّ عَلَیهِ شَاهِدَینِ بِأَنَّهُ سَرَقَ وَ لَأَقْطَعَنَّ یمِینَهُ»
به خدا سوگند زمزم را به هم میزنم و بنی هاشم هر فضیلتی داشته باشید را نابود میکنم. میروم به دروغ دو نفر را به عنوان شاهد میآورد تا بگوید علی بن أبی طالب دزدی کرده است و دست او را قطع میکنم.
«فَأَتَاهُ الْعَبَّاسُ فَأَخْبَرَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ یجْعَلَ الْأَمْرَ إِلَیهِ»
عباس نزد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمد و این خبر را به ایشان داد اما بازهم امیرالمؤمنین راضی نشدند و عباس تقاضا کرد که اختیار أم کلثوم را به من بده.
«فَجَعَلَهُ إِلَیه»
حضرت امیرالمؤمنین کار را به عباس سپردند.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 5، ص 346، ح 2
برادر بزرگوارم شما اگر کتب شیعه را میخواهید این کتب ماست، اما اگر روایت دیگری مدنظرتان هست بفرمایید تا آن را بیاورم.
بیننده:
بنده خودم تا به حال این روایات را ندیده بودم و دوستان ما گفته بودند که این روایات وجود دارد. این مسئله برای خودم خیلی جالب شد و باید به کتب دیگر مراجعه کنم و در این مورد پرس و جو کنم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
همین اندازه که میگویید: "برای من جالب شد" ما از شما تشکر میکنیم.
مجری:
مشاهده کنید همانطور که در روایت وارد شده است و استاد هم توضیح دادند «أم کلثوم» به عقد عمر بن خطاب درآمده است، اما مشخص نشده است که همان «أم کلثوم» دختر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است یا خیر!!
ثانیاً اگر هم دختر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) باشند، دو مورد روایت در کتب ما وجود دارد که بیانگر این است که ماجرا به چه صورت بوده است.
بیننده:
بنده خیلی سواد زیادی ندارم و باید خودم هم در این زمینه تحقیق کنم.
مجری:
موردی ندارد؛ باز هم در این زمینه تحقیق کنید و ما باز هم در خدمت شما هستیم. شما میتوانید تماس بگیرید و هر سؤال و شبههای که دارید مطرح کنید.
بیننده:
خیلی ممنون، ببخشید که وقت برنامه شما را گرفتم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
خواهش میکنم، ما به وجود شما عزیزان اهل سنت افتخار میکنیم که میآیید حرف دلتان را میزنید و از عقیدهتان هم دفاع میکنید و بحث را به چالش میکشند. ما در این زمینه خوشحالیم و از اینطور مباحث استقبال میکنیم.
ما حاضریم برنامه را چندین ساعت ادامه دهیم تا اهل سنت همانند آقای عبدالسلام روی خط تشریف بیاورند و اینطور مباحث را مطرح کنند. ما این مباحث را با ذکر جلد و صفحه و حدیث روایت برای این عزیزان توضیح خواهیم داد.
مجری:
آقای عبدالسلام از شما ممنونم و با شما خداحافظی میکنم. دیگر فرصت نداریم؛ عزیز دیگری هم اسمشان را دادند تا ما با ایشان صحبت کنیم، اما فرصت برنامه به پایان رسید.
از تک تک شما دوستان خوب بیننده ممنونم که بزرگواری فرمودید و برنامه زنده «حبل المتین» از «شبکه جهانی ولایت» را امشب هم همراهی کردید. حضرت استاد دعا بفرمایید، به ویژه عزیزانی که التماس دعا داشتند را هم در نظر داشته باشید.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
خدایا تو را قسم میدهیم به آبروی محمد و آل محمد فرج مولای ما ولی عصر (ارواحنا له الفداه) نزدیک بگردان، ما را از یاران خاص آن بزرگوار قرار بده، قلب مقدسش از ما راضی بگردان، قلب نازنینش را با ظهورش مسرور و شاد بگردان.
خدایا بر تمام بیماران شفای عاجل کرم فرما، رفع گرفتاری از گرفتاران بنما، عزیزان ما در عراق و سوریه و بحرین و یمن و عربستان سعودی و افغانستان و پاکستان و تاجیکستان و ترکیه و هرجای دیگری که گرفتارند به حق محمد و آل محمد از همه آنان رفع گرفتاری بفرما.
خدایا به حق محمد و آل محمد شر اشرار به ویژه وهابیت تکفیری و داعش را از سر مسلمانان و جمیع بشریت دور بگردان، وهابیت تکفیری و حامیان او را در شبکههای تکفیری اگر قالب هدایت نیستند رسوا و مفتضح و نابود بگردان و بشریت را از شر آنان دور کن.
خدایا حوائج ما و حوائج دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت» و حوائج بینندگان عزیز مخصوصاً عزیزان ولایت یاور برآورده نما، دعاهای ما به اجابت برسان.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
باز هم از شما ممنونم، از تمامی شما به ویژه عزیزان بینندهای که لطف کردند و پیام فرستادند به صورت ویژه تشکر میکنم. انشاءالله برنامه امشب ما مورد توجه شما قرار گرفته باشد. زیر سایه حضرت مرتضی علی و در پناه حضرت حق باشید.
یا علی
بنده با مراجعه به کلیپی که در یکی از برنامه های وهابی پخش کرده بود تحت این عنوان بود که آقای قزوینی میگفت :
محمد بن عبدالوهاب فتوا داده بود که همه و همه به جز وهابیت کافر هستند و اگر کسی میخواست که وارد وهابیت میشد با شهادت به وحدانیت و سپس رسالت مکرم حضرت رسول(صل الله علیه واله) اعتراف کند.
سپس شبکه وهابی میگفت که :
آقای قزوینی در این موضوع افتراء بسته است و محمد بن عبدالوهاب چنین اعتقادی نداشته و خود محمدبن عبدالوهاب در کتاب هایش از جمله فتاوی و مسائل گفته است که :
بر ما افتراء و دروغ بستند که ما همه را تکفیر میکنیم...
وگفته:
وقتی ما کسانی را که از روی جهل و نا آگاهیشان قبر عبدالقادر گیلانی و قبر احمد بدوی را پرستش میکنند را تکفیر نمیکنیم چه برسد به اینکه همه را تکفیر کنیم!
خلاصه چه جوابی نسبت به این کلیپ دارید!
باتشکر
پاسخ:
كافر بالله واليوم الآخر، والواجب على إمام المسلمين وكافة المسلمين، القيام بفرض الجهاد، وقتال أهل الشرك والعناد. 1 وكل من خالف ما في هذا الكتاب، من أهل مصر، والشام، والعراق، وكل من كان على دينهم الذي هم عليه الآن، فهو كافر مشرك من موقعه، ويمكنه في ذلك، وإزالة ما عليه من الشرك والبدع، وأن ويجعل رايته بالنصر خافقة، إنه سميع مجيب، وصلى الله على محمد وآله وصحبه. أشهد بذلك، وأنا الفقير بن حسين بالروضة الشريفة.
اعلم أن المشركين في زماننا قد زادوا على الكفار في زمن النبي صلى الله عليه وسلم بأنهم يدعون الأولياء والصالحين في الرخاء والشدة ويطلبون منهم تفريج الكربات وقضاء الحاجات مع كونهم يدعون الملائكة والصالحين ، ويريدون شفاعتهم والتقرب بهم ، وإلا فهم مقرون بأن الأمر لله فهم لا يدعونهم إلا في الرخاء فإذا جاءتهم الشدائد أخلصوا لله قال الله تعالى : ) وإذا مسكم الضر في البحر ضل
محمد بن عبد الوهاب، الرسائل الشخصية ج 1 ص 69
وی حتی کسانی که به عبدالقادر نیز متوسل می شوند را نیز کافر دانسته است