نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
فهرست نظرات

از تاريخ: تا تاریخ: عبارت موردنظر: محل جستجو:

« شماره صفحه از 2632  »
13861
کد مطلب: 6335 - عنوان: مرتضي رادمهر، حجت الإسلامي كه وهابي ها ساختند و خود او را كشتند
نام و نام خانوادگی: محمد باقر - تاریخ انتشار: ٢١:١٦ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
تمام افتخار من همين است که مولاZيم اميرالمومنين است...ZياعليZ
13862
کد مطلب: 4917 - عنوان: آيا يزيد شخصيت قابل دفاعي داشته است؟
نام و نام خانوادگی: و - تاریخ انتشار: ٢٠:١٩ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
سلام
چون يزيد پشيمان شد يا اصلا قصد کشتن امام حسين را نداشت بنابراين حاضر نشد سر بريده ايشان را براي درس عبرت ديگران دور ممالک اسلامي بگرداند و سر آن حضرت با جادوي استاد خدمتي سر از مصر دراورد.
13863
کد مطلب: 5033 - عنوان: چرا صحابه با خلفاي سه گانه مخالفت نكردند + تصوير كتاب
نام و نام خانوادگی: وحيد صديق - تاریخ انتشار: ٢٠:٠٩ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
سلام اين چه جور اجتهاديه که ده هزار نفر مي ميرن ولي کسي بيگناه نيست؟ فکر کنم شيطان از همه مجتهدتر نيست؟ صدام هم اجتهاد کرد و به ايران يورش برد؟ و نيز هر کس در آلمان اسم پسرشو آدولف بزاره اون حتما از نازي هاست و بايد اعدام بشه ؟ (استاد دمشقيه :چون علي اسم پسرشو عمر گذاشت پس از محبان عمر است) در سوريه هم حتما عده اي اجتهاد ميکنند ؟ نه؟ اجتهاد داريم تا اجتهاد ( اجتهاد علي يا اجتهاد عايشه )
13864
کد مطلب: 5569 - عنوان: تاريخ پيدايش وهابيت و برخورد جامعه اهل سنت با اين پديده
نام و نام خانوادگی: سعيده - تاریخ انتشار: ١٧:٠٩ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
سلام ميشه منابع تحقيقتون ذکرکنيد
پاسخ:
باسلام
كاربر گرامي؛ احاديث و آيات و نقل قولهاي موجود در متن به همراه منبع آنها ذكر شده ولي اگر منظورتان مطالب مربوط به پيدايش وهابيت و محمد بن عبدالوهاب و... است مي توانيد به كتاب «وهابيت از منظر عقل و شرع» نوشته آيت الله قزويني كه در همين سايت قرار داده شده است مراجعه كنيد تا با مطالب بيشتر به همراه منابع آنها آشنا شويد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

13865
کد مطلب: 5958 - عنوان: علائم ظهور امام زمان(عج)
نام و نام خانوادگی: بهروز مطلبي - تاریخ انتشار: ١٥:٥٤ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
گر پرده ز خورشيد جمال تو برافتد گل جامه قبا کرده ز پرده به در افتد چون چشم چمن چهره‌ي گلرنگ تو بيند خون از دهن غنچه ز تشوير برافتد بشکافت تنم غمزه‌ي تو گرچه چو مويي است يک تير نديدم که چنين کارگر افتد گر بر جگرم آب نمانده است عجب نيست کاتش ز رخت هر نفس اندر جگر افتد گر چه دل من مرغ بلند است چو سيمرغ ليکن چو دمت خورد به دام تو درافتد گر گلشکري اين دل بيمار کند راست آتش ز لب و روي تو در گلشکر افتد بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم کين آتش از آن است که در خشک و تر افتد من خاک توام پا نهم بر سر افلاک چون باد، گرت بر من خاکي گذر افتد بي ياد تو عطار اگر جان به لب آرد جانش همه خون گردد و دل در خطر افتد
13866
کد مطلب: 5043 - عنوان: چهل روايت صحيح در اثبات امامت از كتاب هاي شيعه و سني
نام و نام خانوادگی: سني ام - تاریخ انتشار: ١٥:٤٣ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
در مقالۀ قبل رواياتي از کتب شيعه نقل شد که در آنها از زبان بي زباناني چون درخت و عصا و جمجمۀ انو شيروان گواهي به امامت ائمه نقل شده بود، اکنون وقت آن است که حيوانات نيز به اين امامت کذايي گواهي دهند! 1.گواهي نهنگ ! ابن شهر آشوب نقل مي کند:« وَ فِي حَدِيثِ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِ‏ أَنَّهُ دَخَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ عَلَى زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ قَالَ يَا ابْنَ الْحُسَيْنِ ع أَنْتَ الَّذِي تَقُولُ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّى إِنَّمَا لَقِيَ مِنَ الْحُوتِ مَا لَقِيَ لِأَنَّهُ عُرِضَتْ عَلَيْهِ وَلَايَةُ جَدِّي فَتَوَقَّفَ عِنْدَهَا قَالَ بَلَى ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ قَالَ فَأَرِنِي آيَةَ ذَلِكَ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ فَأَمَرَ بِشَدِّ عَيْنَيْهِ بِعِصَابَةٍ وَ عَيْنَيَّ بِعِصَابَةٍ ثُمَّ أَمَرَ بَعْدَ سَاعَةٍ بِفَتْحِ أَعْيُنِنَا فَإِذَا نَحْنُ عَلَى شَاطِئِ الْبَحْرِ تَضْرِبُ أَمْوَاجُهُ فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ يَا سَيِّدِي دَمِي فِي رَقَبَتِكَ اللَّهَ اللَّهَ فِي نَفْسِي فَقَالَ هِيهِ وَ أَرِيهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ثُمَّ قَالَ يَا أَيَّتُهَا الْحُوتُ قَالَ فَأَطْلَعَ الْحُوتُ رَأْسَهُ مِنَ‏ الْبَحْرِ مِثْلَ‏ الْجَبَلِ‏ الْعَظِيمِ وَ هُوَ يَقُولُ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا حُوتُ يُونُسَ يَا سَيِّدِي قَالَ أَنْبِئْنَا بِالْخَبَرِ قَالَ يَا سَيِّدِي إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً مِنْ آدَمَ إِلَى أَنْ صَارَ جَدُّكَ مُحَمَّدٌ إِلَّا وَ قَدْ عَرَضَ عَلَيْهِ وَلَايَتَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَمَنْ قَبِلَهَا مِنَ الْأَنْبِيَاءِ سَلِمَ وَ تَخَلَّصَ وَ مَنْ تَوَقَّفَ عَنْهَا وَ تَتَعْتَعَ‏ فِي حَمْلِهَا لَقِيَ‏ مَا لَقِيَ آدَمُ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ مَا لَقِيَ نُوحٌ مِنَ الْغَرَقِ وَ مَا لَقِيَ إِبْرَاهِيمُ مِنَ النَّارِ وَ مَا لَقِيَ يُوسُفُ مِنَ الْجُبِّ وَ مَا لَقِيَ أَيُّوبُ مِنَ الْبَلَاءِ وَ مَا لَقِيَ دَاوُدُ مِنَ الْخَطِيئَةِ إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ يُونُسَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنْ يَا يُونُسُ تَوَلَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ الرَّاشِدِينَ مِنْ صُلْبِهِ فِي كَلَامٍ لَهُ قَالَ فَكَيْفَ أَتَوَلَّى مَنْ لَمْ أَرَهُ وَ لَمْ أَعْرِفْهُ وَ ذَهَبَ مُغْتَاظًا فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيَّ أَنِ الْتَقِمْ يُونُسَ وَ لَا تُوهِنْ لَهُ عَظْماً فَمَكَثَ فِي بَطْنِي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً يَطُوفُ مَعِي الْبِحَارَ فِي ظُلُمَاتٍ مِئَاتٍ يُنَادِي أَنَّهُ‏ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ‏ قَدْ قَبِلْتُ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِينَ مِنْ وُلْدِهِ فَلَمَّا آمَنَ بِوَلَايَتِكُمْ أَمَرَنِي رَبِّي فَقَذَفْتُهُ عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ فَقَالَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ارْجِعْ أَيُّهَا الْحُوتُ إِلَى وَكْرِكَ‏ وَ اسْتَوَى الْمَاء» ( مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص: 139 – 140، نشر علامه _قم،ط1) يعني: «ابو جعفر ثمالى نقل مى‏كند که عبد اللَّه بن عمر بر زين العابدين وارد شد و گفت: اي فرزند حسين. آيا تو هستي كه مي گويي يونس بن متي به سبب قبول نكردن ولايت جدت دچار آن بلا گشت و نهنگ او را بلعيد؟ فرمودند: بله. مادرت به عزايت بنشيند! ابن عمر به ايشان گفت: اگر راست مي گويي اين مسأله را به من ثابت كن. در اين هنگام زين العابدين دستور دادند چشمان من (راوي قصه) و ابن عمر را با پارچه اي بستند. پس از مدتي پارچه را باز كردند. ما ناگهان خود را در كنار ساحل عظيمي يافتيم. ابن عمر خطاب به امام گفت: اي آقاي من. خون من در گردن شما خواهد بود. شما را سوگند مي دهم به من آسيبي نرسانيد.حضرت فرمود: آرام بگير و اگر راست مى‏گويى نترس.سپس فرياد زد: اى نهنگ يونس، ناگهان نهنگى سر خود را مانند كوهى عظيم از آب بيرون آورد، در حالى كه مى‏گفت: لبيك لبيك اى ولىّ خدا، حضرت فرمود: تو كيستى؟او گفت: اى مولاى من، من نهنگ يونس (ع) هستم، حضرت فرمود: ما را از اخبار خود مطّلع كن، نهنگ گفت: اى مولاى من، خداوند تبارك و تعالى هيچ پيامبرى (از آدم تا خاتم) را مبعوث نفرمود، جز اينكه ولايت شما را بر او عرضه كرد، پس هر كس كه آن را مى‏پذيرفت در سلم و خلاصى واقع مى‏شد و هر كس در پذيرش آن‏ توقّف و درنگ مى‏نمود به بليّه و آزمايشى مبتلا مى‏شد، مانند خطيئه آدم، غرق نوح، در آتش افتادن ابراهيم، در چاه افتادن يوسف و مبتلا شدن ايّوب به بلايا، خطيئه داود و ... تا آنكه نوبت به يونس رسيد و خداوند به او وحى كرد: اى يونس ولايت امير المؤمنين على و ائمه راشدين از نسل او را بپذير و او را دوست بدار، يونس گفت: چگونه ولايت كسى را كه او را نمى‏شناسم و نديده‏ام بپذيرم و با حالت غضب به راه افتاد، آنگاه خداوند تعالى به من وحى نمود تا يونس را ببلعم، و او چهل روز در شكم من هفت دريا را سير مى‏كرد و از ميان ظلمات سه‏گانه (دريا، شب، شكم ماهى) ندا مى‏كرد: (هيچ معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، من از ستمكاران هستم) و سپس ولايت شما را پذيرفت، وقتى به ولايت جدّ شما و ولايت اولاد او ايمان آورد، پروردگارم به من فرمان داد او را در ساحل دريا بياندازم. آنگاه حضرت زين العابدين (ع) فرمود: اى ماهى، به خانه خود بازگرد و بعد از رفتن او آب آرام گرفت.» 2.شهادت فرش و تازيانه و الاغ به امامت: ابن شهر آشوب: «وَ فِيهِ‏ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى‏ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ‏ أَنَّهُ قَالَ مَالِكُ بْنُ الصَّيْفِ أُرِيدُ أَنْ يَشْهَدَ بِسَاطِي بِنُبُوَّتِكَ وَ قَالَ أَبُو لُبَابَةَ بْنُ عَبْدِ الْمُنْذِرِ أُرِيدُ أَنْ يَشْهَدَ سَوْطِي بِهَا وَ قَالَ كَعْبُ بْنُ الْأَشْرَفِ أُرِيدُ أَنْ يُؤْمِنَ بِكَ هَذَا الْحِمَارُ فَأَنْطَقَ اللَّهُ الْبِسَاطَ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ يَا مُحَمَّدُ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَصِيُّكَ فَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ فَارْتَفَعَ الْبِسَاطُ وَ نَكَّسَ‏ مَالِكاً وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ نَطَقَ سَوْطُ أَبِي لُبَابَةَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الْإِمَامَةِ ثُمَّ انْجَذَبَ مِنْ يَدِهِ وَ جَذَبَ‏ أَبَا لُبَابَةَ فَخَرَّ لِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ لَا أَرَاكَ أَجْذَبَكَ حَتَّى أَثْخَنَكَ ثُمَّ قَتَلَكَ أَوْ تُسْلِمَ فَأَسْلَمَ أَبُو لُبَابَةَ وَ جَاءَ كَعْبٌ يَرْكَبُ حِمَارَهُ فَشَبَ‏ بِهِ الْحِمَارُ وَ صَرَعَهُ‏ عَلَى‏ رَأْسِهِ‏ ثُمَّ قَالَ بِئْسَ الْعَبْدُ أَنْتَ شَاهَدْتَ آيَاتِ اللَّهِ وَ كَفَرْتَ بِهَا فَقَالَ النَّبِيُّ ع حِمَارُكَ خَيْرٌ مِنْكَ قَدْ أَبَى أَنْ تَرْكَبَهُ فَلَنْ تَرْكَبَهُ أَبَداً فَاشْتَرَاهُ مِنْهُ ثَابِتُ بْنُ قَيْس‏» (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص: 93،نشر علامه _قم) يعني: در تفسير آيه «ان الذين کفروا سواء عليهم» آمده است که، مالک بن صيف خطاب به پيامبر گفت: مي خواهم که معجزه کني و فرش به نبوتت گواهي دهد! و ابو لباله بن عبد المنذر گفت: مي خواهم که تازيانه گواهي دهد و کعب بن اشرف گفت: مي خواهم که اين الاغ به تو ايمان بياورد! پس خداوند فرش را به سخن آورد که گفت: «گواهي مي دهم که هيچ معبود بر حقي جز الله نيست و شهادت ميدهم که تو اي محمد بنده و رسول خدا هستي و گواهي مي دهم که علي بن ابي طالب وصي توست! منکرين گفتند: اين نيست مگر جادويي آشکار! پس مالک و يارانش شرمنده شدند . بعد از آن تازيانه به سخن آمد و به نبوت و امامت گواهي داد سپس تازيانه تکاني خورد و بر صورت ابو لبابه فرود آمد و سپس گفت : همچنان تازيانه خواهي خورد که يا بميري و يا مسلمان شوي! پس ابو لبابه اسلام آورد. کعب نيز سوار بر الاغش آمد؛ الاغ روي دو پا ايستاد و کعب را به زمين انداخت و سپس ضربه اي به سر کعب زد و گفت: تو چه بد بنده اي هستي! تو شاهد آيات خدا بودي، باز هم به آن کافر شدي؟ پس رسول خدا گفت : الاغت از تو بهتر است و از اينکه تو بر پشتش سوار شوي ابا ورزيد و ديگر هيچگاه به تو سواري نخواهد داد! پس الاغ را ثابت بن قيس خريد! در تفسير منسوب به حسن عسکري اين روايات به صورت طولاني تري آمده و در قسمتي از آن از قول الاغ اضافه شده است: « يَا عَبْدَ اللَّهِ بِئْسَ الْعَبْدُ أَنْتَ، شَاهَدْتَ آيَاتِ اللَّهِ وَ كَفَرْتَ بِهَا وَ أَنَا حِمَارٌ قَدْ أَكْرَمَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِتَوْحِيدِهِ- فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا
13867
کد مطلب: 5043 - عنوان: چهل روايت صحيح در اثبات امامت از كتاب هاي شيعه و سني
نام و نام خانوادگی: سني ام - تاریخ انتشار: ١٥:٤١ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
بارها از شيعه تقاضا شده که يک سند صحيح و صريح براي اثبات امامت ائمه ارائه دهند، اما رواياتي که ارائه دادند بعد از بررسي معلوم شد که تماماً يا صحيح و يا صريح نيستند، به هر حال، شيعه از ارائه يک سند صحيح و صريح بر اثبات ائمه عاجز است، ما خود دست به کار شديم و شروع به گشتن در روايات شيعه شديم که شايد بتوانيم روايتي که صريح و صحبح باشد را پيدا کنيم اما در کمال حيرت در اين جستجو به رواياتي بر خورديم که گذشته از سند آنها به شدت عجيب و دور از عقل مي نمودند به همين سبب، شايسته دانستيم که بعضي از آنها را براي خوانندگان عزيز مطرح کنيم؛ محتواي دسته اي از اين روايات گواهي موجودات و يا اشياء بي زبان بر امامت ائمه بود و دسته اي ديگر شهادت حيوانات به امامت ائمه، در اين مقاله به دستۀ اول مي پردازيم. 1.گواهي درخت ام غَيلان !! «...مُحَمَّدِ بْنِ فُلَانٍ‏ الْوَاقِفِي قَالَ: كَانَ لِي ابْنُ عَمٍّ يقَالُ لَهُ- الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ كَانَ زَاهِداً وَ كَانَ مِنْ أَعْبَدِ أَهْلِ زَمَانِه .... وَ كَانَ الرَّجُلُ مَعْنِياً بِدِينِهِ‏ فَلَمْ يزَلْ يتَرَصَّدُ أَبَا الْحَسَنِ ع‏ حَتَّى خَرَجَ إِلَى ضَيعَةٍ لَهُ‏ فَلَقِيهُ فِي الطَّرِيقِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْتَجُّ عَلَيكَ بَينَ يدَي اللَّهِ فَدُلَّنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ قَالَ فَأَخْبَرَهُ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مَا كَانَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ وَ أَخْبَرَهُ بِأَمْرِ الرَّجُلَينِ‏ فَقَبِلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ فَمَنْ كَانَ بَعْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ الْحَسَنُ ع ثُمَّ الْحُسَينُ ع حَتَّى انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ سَكَتَ قَالَ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَنْ هُوَ الْيوْمَ قَالَ إِنْ أَخْبَرْتُكَ تَقْبَلُ قَالَ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَنَا هُوَ قَالَ فَشَي‏ءٌ أَسْتَدِلُّ بِهِ قَالَ اذْهَبْ إِلَى تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ أَشَارَ بِيدِهِ إِلَى أُمِّ غَيلَانَ‏ فَقُلْ لَهَا يقُولُ لَكِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ أَقْبِلِي‏ قَالَ فَأَتَيتُهَا فَرَأَيتُهَا وَ اللَّهِ تَخُدُّ الْأَرْضَ‏ خَدّاً حَتَّى وَقَفَتْ بَينَ يدَيهِ ثُمَّ أَشَارَ إِلَيهَا فَرَجَعَتْ قَالَ فَأَقَرَّ بِهِ ثُمَّ لَزِمَ الصَّمْتَ‏ وَ الْعِبَادَةَ فَكَانَ لَا يرَاهُ أَحَدٌ يتَكَلَّمُ بَعْدَ ذَلِكَ.» (الكافي، ج‏1، صص: 352 – 353 _دار الکتب اسلاميه _تهران) يعني: «محمد بن فلان واقفى گويد: من پسر عموئى داشتم كه نامش حسن بن عبد اللَّه بود، مردى بود زاهد و عابدترين مردم زمان خود.....آن مرد به دين خود عنايت داشت و پيوسته در انتظار استفاده از امام کاظم بود تا زمانى كه آن حضرت به كشتزار خود ميرفت، در بين راه به حضرت برخورد و عرض كرد: قربانت، من در برابر خدا با شما احتجاج و خصومت ميكنم، مرا به معرفت راهنمائى كن، حضرت گزارش حال امير المؤمنين عليه السلام و آنچه بعد از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله واقع شد و نيز گزارش امر آن دو مرد (ابو بكر و عمر) را بيان فرمود، او هم پذيرفت، سپس به حضرت عرض كرد: امام بعد از امير المؤمنين عليه السلام كيست؟ فرمود: حسن و بعد حسين به همين ترتيب ائمه را تا امام قبل از خودش شمرد و سپس ساکت شد.... راوي پرسيد و در حال حاضر امام کيست؟، گفت:اگر بتو خبر دهم مي پذيرى؟ گفت: آرى قربانت گردم، فرمود، امام منم، عرض كرد: چيزى مى‏خواهم كه به آن استدلال كنم، (يعنى معجزه شما چيست؟) فرمود: برو نزد آن درخت- آنگاه با دست اشاره به درخت ام غيلان كرد- و به او بگو: موسى بن جعفر به تو ميگويد: بيا، گويد من نزد درخت رفتم و ديدم زمين را ميشكافد و مى‏آيد تا در برابر حضرت ايستاد، سپس حضرت به او اشاره كرد، تا برگشت. او به امامتش اقرار كرد و خاموشى گزيد و به عبادت پرداخت و كسى پس از آن او را نديد كه سخن گويد!!» 2.گواهي عصا !! «... مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ سَمِعْتُ يحْيى بْنَ أَكْثَمَ قَاضِي سَامَرَّاءَ بَعْدَ مَا جَهَدْتُ بِهِ‏ وَ نَاظَرْتُهُ وَ حَاوَرْتُهُ‏ وَ وَاصَلْتُهُ‏ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ عُلُومِ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ: بَينَا أَنَا ذَاتَ يوْمٍ دَخَلْتُ أَطُوفُ بِقَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَرَأَيتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي الرِّضَا ع يطُوفُ بِهِ فَنَاظَرْتُهُ فِي مَسَائِلَ عِنْدِي فَأَخْرَجَهَا إِلَي‏ فَقُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ مَسْأَلَةً وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَسْتَحْيي مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَنَا أُخْبِرُكَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَنِي تَسْأَلُنِي عَنِ الْإِمَامِ فَقُلْتُ هُوَ وَ اللَّهِ هَذَا فَقَالَ أَنَا هُوَ فَقُلْتُ عَلَامَةً فَكَانَ فِي يدِهِ عَصًا فَنَطَقَتْ وَ قَالَتْ إِنَّ مَوْلَاي إِمَامُ هَذَا الزَّمَانِ وَ هُوَ الْحُجَّةُ.» ( الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 353_دار الکتب اسلاميه _تهران) يعني: «محمد بن ابى العلاء گويد: بعد از آنكه يحيى بن اكثم قاضى سامرا را آزمايش كردم و با او مباحثه و گفتگو نمودم و رفت و آمد كردم و راجع به علوم آل محمد پرسيدم شنيدم كه مى ‏گفت: روزى داخل (مسجد مدينه) شدم و قبر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را طواف ميكردم!!! (ابن اکثم و طواف قبر؟!) در آن ميان محمد بن على الرضا عليه السلام را ديدم مشغول طواف است، در باره مسائلى كه در نظرم بود، با او مناظره كردم، همه را جواب داد، عرض كردم بخدا كه من ميخواهم از شما يک مسأله ‏اى بپرسم، ولى بخدا كه خجالت ميكشم،به من فرمود:پيش از آنكه بپرسى من بتو خبر ميدهم، ميخواهى راجع به امام بپرسى، عرض كردم: بخدا سؤال من همين است،پس فرمود: امام منم، پس گفتم: علامتش چيست؟ در دستش عصائى بود كه به سخن آمد و گفت: همانا مولا و مالک من. امام اين زمانست و اوست حجت خدا.» 3.گواهي حجر الاسود: «...أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَينُ ع أَرْسَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيةِ إِلَى عَلِي بْنِ الْحُسَينِ ع فَخَلَا بِهِ‏ فَقَالَ لَهُ يا ابْنَ أَخِي قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَفَعَ الْوَصِيةَ وَ الْإِمَامَةَ مِنْ بَعْدِهِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع ثُمَّ إِلَى الْحَسَنِ ع ثُمَّ إِلَى الْحُسَينِ ع وَ قَدْ قُتِلَ أَبُوكَ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ وَ صَلَّى عَلَى رُوحِهِ وَ لَمْ يوصِ‏ وَ أَنَا عَمُّكَ وَ صِنْوُ أَبِيكَ‏ وَ وِلَادَتِي مِنْ عَلِي ع فِي سِنِّي‏ وَ قَدِيمِي‏ أَحَقُّ بِهَا مِنْكَ فِي حَدَاثَتِكَ فَلَا تُنَازِعْنِي فِي الْوَصِيةِ وَ الْإِمَامَةِ وَ لَا تُحَاجَّنِي فَقَالَ لَهُ عَلِي بْنُ الْحُسَينِ ع يا عَمِّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَدَّعِ مَا لَيسَ لَكَ بِحَقٍ‏ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ‏ إِنَّ أَبِي يا عَمِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيهِ أَوْصَى إِلَي‏ قَبْلَ أَنْ يتَوَجَّهَ إِلَى الْعِرَاقِ وَ عَهِدَ إِلَي فِي ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يسْتَشْهَدَ بِسَاعَةٍ وَ هَذَا سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ عِنْدِي فَلَا تَتَعَرَّضْ لِهَذَا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيكَ نَقْصَ الْعُمُرِ وَ تَشَتُّتَ الْحَالِ‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْوَصِيةَ وَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحُسَينِ ع فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ ذَلِكَ فَانْطَلِقْ بِنَا إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ حَتَّى نَتَحَاكَمَ إِلَيهِ وَ نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كَانَ الْكَلَامُ بَينَهُمَا بِمَكَّةَ فَانْطَلَقَا حَتَّى أَتَيا الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَقَالَ عَلِي بْنُ الْحُسَينِ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيةِ ابْدَأْ أَنْتَ فَابْتَهِلْ‏ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَلْهُ أَنْ ينْطِقَ لَكَ الْحَجَرَ ثُمَّ سَلْ فَابْتَهَلَ مُحَمَّدٌ فِي الدُّعَاءِ وَ سَأَلَ اللَّهَ ثُمَّ دَعَا الْحَجَرَ فَلَمْ يجِبْهُ‏ فَقَالَ عَلِي بْنُ الْحُسَينِ ع يا عَمِّ لَوْ كُنْتَ وَصِياً وَ إِمَاماً لَأَجَابَكَ قَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ فَادْعُ اللَّهَ أَنْتَ يا ابْنَ أَخِي وَ سَلْهُ فَدَعَا اللَّهَ عَلِي بْنُ الْحُسَينِ ع بِمَا أَرَادَ ثُمَّ قَالَ أَسْأَلُكَ بِالَّذِي جَعَلَ فِيكَ مِيثَاقَ الْأَنْبِياءِ وَ مِيثَاقَ الْأَوْصِياءِ وَ مِيثَاقَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَمَّا أَخْبَرْتَنَا مَنِ الْوَصِي وَ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحُسَينِ بْنِ عَلِي ع قَالَ فَتَحَرَّكَ الْحَجَرُ حَتَّى كَادَ أَنْ يزُولَ عَنْ مَوْضِعِهِ‏ ثُمَّ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِلِسَانٍ عَرَبِي مُبِينٍ‏ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ الْوَصِيةَ وَ الْإِمَامَةَ بَعْدَ الْحُسَينِ بْنِ عَلِي ع إِلَى عَلِي بْنِ الْحُسَينِ بْنِ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ فَانْصَرَفَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِي وَ هُوَ يتَوَلَّى‏ عَلِي بْنَ الْحُسَينِ ع.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 348) يعني: «امام باقر عليه السلام فرمود: چون امام حسين عليه السلام كشته شد، محمد بن حنفيه، شخصى را نزد امام سجاد فرستاد كه تقاضا كند با او در خلوت سخن گويد سپس (در خلوت) به آن حضرت چنين گفت:پسر برادرم! ميدانى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله وصي
13868
کد مطلب: 4700 - عنوان: توهين "سني نيوز" به شيعيان اهل بيت
نام و نام خانوادگی: مهين - تاریخ انتشار: ١٥:٢٨ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
يک سيوال از همه متفکران مگ پيامبر ب چند روش احکام واصول دين اسلام رو به صحابه آموخته؟مگ ب علي يه جور وبه عمر يه جور ديگه؟ وچه کسي با مستنداتش ميگه که حضرت علي وفرزندانش شيعه بودن مث اين شيعه ها احکام راه وروش وقواعد داشتن؟ فقط متوجه خداباشيد تفکرکنيد روايات جعل نکنيد.به سنت رسول خدا توجه کنيد
پاسخ:
باسلام
كاربر گرامي؛ در مورد احكام به بخش «فقه مقارن» رفته و با دلايل شيعه و سني در مورد احكام مختلف آشنا شويد. در صورت انتقاد در همان بخش نظر خود را مطرح نماييد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

13869
کد مطلب: 6170 - عنوان: ازدواج همجنس بازان وهابي! + تصوير
نام و نام خانوادگی: انسيه - تاریخ انتشار: ١٥:٢٦ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
از اين که به ما جوانان کمک ميکنيد تا بهتر بتونيم با اديان ديگه اشنا بشيم ويکم بيشتر در مورد شيعه تحقيق کنيم ممنونم باارزوي ظهور اقامون
13870
کد مطلب: 6176 - عنوان: فتواي جنجالي تازه وهابيون درباره موز و خيار
نام و نام خانوادگی: شهاب يگانه - تاریخ انتشار: ١٥:١٠ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
سلام عليکم از اين سايت اينگونه مطالب عجيب و غريب بعيد نيست. اما از کاربران اين سايت باور اين مطالب عجيب است واقعا... خداپشت و پناهتان
13871
کد مطلب: 4700 - عنوان: توهين "سني نيوز" به شيعيان اهل بيت
نام و نام خانوادگی: ذاكر - تاریخ انتشار: ١٣:٥٣ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
آقايان سني ......... که حيفه که بهتون بگن آقا ...... هيچ ميدانيد که نماز بي ولايت آب بازيه ؟؟؟؟ هيچ ميدانيد کعبه اي که دورش ميچرخيد ولادتگه مولاي ماست ؟؟؟؟ شما چه ... هستيد گه برا ما صحبت مي کنين خلفاتون ؟؟؟ کي بودن که خودتون کي باشين ؟؟؟ ديگه نشنوم از اين حرفا ...........
13872
کد مطلب: 4965 - عنوان: آيا روايت علي «امام المتقين وسيد المسلمين» با سند معتبر وارد شده؟ (+ تصوير)
نام و نام خانوادگی: ابو قتاده - تاریخ انتشار: ١٣:٢١ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
بسم الله الرحمن الرحيم تمامي اين احاديث ضعيف هستند...به دلايل زير: روايت اول: الرواي:اسعد بن زراره /.//// محدث:ابن عدي.... خلاصه حکم محدث:غير محفوظ....مصدر:کامل في الضعفا روايت دوم: الرواي:اسعد بن زراره.........محدث:خطيب بغدادي.......خلاصه حکم محدث:فيه ابن عقده ليس بعمده و کان بتلاعب بالروايه روايت سوم:الراوي:اسعد بن زراره......محدث:ابن القيسراني......خلاصه حکم محدث:فيه يحيي بن العلاء متروک...مصدر:ذخيره الحفاظ روايت چهارم:الراوي:اسعد بن زراره.....محدث:ذهبي......خلاصه حکم محدث:فيه يحيي بن العلاء بجلي ذکر من جرحه...مصدر:ميزان الاعتدال روايت پنجم:الراوي:اسعد بن زراره.....محدث: ابن کثير......خلاصه حکم محدث:منکرا جدا.......مصدر:جامع المسانيد و السنن روايت ششم:الرواي:ساعد بن زراره.....محدث:ابن حجر العسقلاني....خلاصه حکم محدث:منکرا جدا.....مصدر:انحاف المهره روايت هفتم:الرواي:اسعد بن زراره....محدث:ابن حجر العسقلاني....خلاصه حکم محدث:منکر جدا....مصدر :انحاف المهره روايت هشتم:الراوي:اسعد بن زراره.....محدث:المعلمي.......خلاصه حکم محدث:فيه يحيي بن العلاء الرازي و هو کذاب...مصدر:اوهام جمع التفريق
پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
شما گويا اينجا نيستيد! دقت كنيد! اينجا فقط يك روايت ذكر شده و در سند اين روايت هم فردي بنام اسعد بن زراره قرار ندارد.!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

13873
کد مطلب: 6176 - عنوان: فتواي جنجالي تازه وهابيون درباره موز و خيار
نام و نام خانوادگی: فرانك - تاریخ انتشار: ١٣:١١ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
خيلي مسخرست.واقعا تاسف داره...
13874
کد مطلب: 2538 - عنوان: فتنه جديد وهابيت: استحاله عقايد اهل سنت در خراسان جنوبي
نام و نام خانوادگی: فاطمه - تاریخ انتشار: ١٢:٤٢ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
بسمه تعالي با تشکر از مقاله ي عاليتون و همچنين با تشکّر از عاشق امير المؤمنين عليه السلام که با جملات ساده و منطقي جواب هاي محکمي به کامند 20و 21 داديد
13875
کد مطلب: 5848 - عنوان: امام عسكري (علیه السلام)
نام و نام خانوادگی: داريوش بزرگ - تاریخ انتشار: ١٠:٠٩ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
بسيار عالي بود استفاده كرديم خيلي ممنون بوووووووووووووووس
13876
کد مطلب: 6312 - عنوان: دانلود مجموعه پاورپوينتهاي گروه پاسخ به شبهات با موضوع غدير وفضائل اميرمؤمنان عليه السلام
نام و نام خانوادگی: امير - تاریخ انتشار: ٠١:٥٣ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
با سلام اشتباهي رخ داده حجم فايل هستش يعني همون مطالب سري اول powerpoint !!!!! نوشتين 214!!!!!!!!!!
13877
کد مطلب: 6312 - عنوان: دانلود مجموعه پاورپوينتهاي گروه پاسخ به شبهات با موضوع غدير وفضائل اميرمؤمنان عليه السلام
نام و نام خانوادگی: مصطفي - تاریخ انتشار: ٠١:٤٢ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٢
با سلام و تشکر از شما ظاهرا لينک را اشتباه گذاشته ايد لينک قسمت دوم همان لينک قسمت اول ميباشد
13878
کد مطلب: 4971 - عنوان: آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟
نام و نام خانوادگی: محمد - تاریخ انتشار: ٢٤:٤٠ - ١٠ ارديبهشت ١٣٩٢
کامنت شماره بيست و سه، حقگو!
گفتي مهدي ما دروغين است.
مهدي شما اهل سنت کيست؟
شما و يا کسي از اهل سنت ميتواند جواب بدهد؟ ممنون ميشوم اگر کسي جواب مرا بدهد.
13879
کد مطلب: 4971 - عنوان: آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟
نام و نام خانوادگی: محمد - تاریخ انتشار: ٢٢:٢٩ - ١٠ ارديبهشت ١٣٩٢
چرا کسي از اهل سنت پاسخ سوال مرا نميدهد؟
13880
کد مطلب: 4461 - عنوان: علماي شيعه براي مناظره بايد با علماي اهل سنت بنشينند !
نام و نام خانوادگی: ahmad abobakr osman omar - تاریخ انتشار: ٢١:٥٧ - ١٠ ارديبهشت ١٣٩٢
salam khaste nabashid man ahmad hastam mikham begam man darbare dinam tahghigh kardam va balatarin din az nazare khoda hooobe aliye va az khodaye manan mikham ke shoma ahle sonatoo ba inke bi elm hastit khoda hedayatetoon hedayat kone