نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
فهرست نظرات

از تاريخ: تا تاریخ: عبارت موردنظر: محل جستجو:

« شماره صفحه از 2632  »
13381
کد مطلب: 4971 - عنوان: آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟
نام و نام خانوادگی: محمد - تاریخ انتشار: ٠٢:١٥ - ٠٢ خرداد ١٣٩٢
روي سخنت با کيه، با من؟ اگه آره، من چه دروغي گفتم؟
13382
کد مطلب: 6152 - عنوان: عالم نامدار وهابيت الوادعي:نگاه كردن به تلويزيون جايز نيست+تصوير
نام و نام خانوادگی: محمد7 - تاریخ انتشار: ٠١:٠٧ - ٠٢ خرداد ١٣٩٢
نعوذبالله چرا راديو حرام نشه از طريق صدا هم ميشخفسق . فجور ياد داد در ضمن شنيدن صداي مرد غربيه حرامه اقايان شيوخ جهت بيشتر خنديدن مردم به ريشتان اين کار را هم انجام دهيد
13383
کد مطلب: 1397 - عنوان: معني اين تصوير را فقط شيعه مي فهمد
نام و نام خانوادگی: مالك اشتر - تاریخ انتشار: ٢٤:٥٩ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
خيالمون ديگه راحت شد با اين خبر
13384
کد مطلب: 1397 - عنوان: معني اين تصوير را فقط شيعه مي فهمد
نام و نام خانوادگی: محب مولا - تاریخ انتشار: ٢٤:٥٧ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
سلام جانم به فداي دخت مولا اين قدر خوشحالم كه نميدونم چي بگم يا علي
13385
کد مطلب: 6314 - عنوان: استدلال به «غيرت عرب» براي انكار شهادت حضرت زهرا (س)
نام و نام خانوادگی: محمد - تاریخ انتشار: ٢٤:٥٠ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
در جواب کامنت 23 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ فَقِيلَ لَهُ فَمَنْ يَقْتُلُكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِي زَمَانِي يَقْتُلُنِي بِالسَّمِّ يَدْفِنُنِي فِي دَارِ مَضِيعَةٍ وَ بِلَادِ غُرْبَةٍ أَلَا فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَجْرَ مِائَةِ أَلْفِ شَهِيدٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ صِدِّيقٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ حَاجٍّ وَ مُعْتَمِرٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ مُجَاهِدٍ وَ حُشِرَ فِي زُمْرَتِنَا وَ جُعِلَ فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجَنَّةِ رَفِيقَنَا. الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 63 و بإسناد يأتي هناك عن الحسن عليه السّلام عن النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال: إن هذا الأمر يملكه اثنا عشر إماما من أهل بيته و صفوته ما منا إلا مقتول أو مسموم. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏1، ص: 344 کلا اين را بدانيد که هيچ خيري در اين عالم نيست مگر اينکه بهترين و کامل ترين آن شامل حال پيامبر گرامي اسلام و اهل بيت معظم ايشان شود و کسي توان سبقت گرفتن از آنها را ندارد. خود اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايند: ولا يرقي الي الطير بنابر اين نمي توان تصور کرد که شخصي نعوذ بالله در فضيلت و شرافت شهادت بتواند بر اشرف مخلوقات عالم برتري بجويد
13386
کد مطلب: 4965 - عنوان: آيا روايت علي «امام المتقين وسيد المسلمين» با سند معتبر وارد شده؟ (+ تصوير)
نام و نام خانوادگی: علــــــــي اميـــــري - تاریخ انتشار: ٢٤:٠١ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
احســنتم جزيــــــــتم خــيـــرا̋
13387
کد مطلب: 1403 - عنوان: حمله پليس ديني سعودي به دارالقرآن زنانه شيعيان
نام و نام خانوادگی: محمد7 - تاریخ انتشار: ٢٣:٥١ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
نصيحتي برادرانه ازمن
وقت خود هدر ندهيد و با رکسانا مناظره نکنيد نه تنها حرف هايش مستند نيست بلکه چرنديات زيادي ميگويد!اينگونه افراد ابوجهل هاي زمان هستند
13388
کد مطلب: 1397 - عنوان: معني اين تصوير را فقط شيعه مي فهمد
نام و نام خانوادگی: محمد عباس - تاریخ انتشار: ٢٣:٣٦ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
عجب حالي ميدهد. به خدا دارم پرواز ميکنم . بهشت همين جاست .
13389
کد مطلب: 5882 - عنوان: جملات ناب از امام سجاد (ع)
نام و نام خانوادگی: سيد محمد خاشع - تاریخ انتشار: ٢٣:٣٣ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
سلام عليکم.اميدوارم زندگي بر چرخ مرادتان باشد با هر عقيده اي که داريد.فدايتان بشوم بهتر نيست وقتي که براي جدال بر سر اختلاف نظر همديگه صرف ميکنيم صرف نوشتن احاديث اهل بيت بشه
13390
کد مطلب: 6304 - عنوان: شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير
نام و نام خانوادگی: اهل سنت هستم - تاریخ انتشار: ٢٢:٤٩ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
شيعيان در مقابل اين سوال که چرا حضرت علي عليه السلام که فاتح خيبر بود، در مقابل قتل همسرش و آتش زدن خانه اش، واکنش نشان نداد؟ مي گويند: اولا: امام علي در قدم نخست از خود واكنش نشان داد، چنانچه آلوسي مفسر اهل سنت به آن اشاره کرده است(تفسير آلوسي3/124) و در ادامه همين روايت در کتب شيعه آمده که علي عليه السلام پس از زدن عمر خواست او را بکشد ولي به ياد سخن پيامبر و وصيتي که به او کرده بود افتاد و فرمود: اي عمر قسم به خدا اگر مقدرات الهي و عهدي که پيامبربا من بسته بود نبود، مي دانستي که تو نمي توانستي به خانه من داخل شوي!!!!(کتاب سليمان بن قيس هلالي ص568) ثانياً: برفرض اين كه واكنشي نشان نداده است، به همان دليلي بوده كه پيامبر اسلام در مكه مكرمه، در قبال شكنجه صحابه و حتي قتل سميه مادر عمار ياسر واكنش نشان نداد!! ثالثاً: وقتي شورشيان به خانه عثمان ريختند و متعرض همسر او شده و حتي دست او را با شمشير قطع كردند، عثمان هيچ واكنشي از خود نشان نداد!! و اما پاسخ: در ابتدا لازم به تذکر است که در کتب تفسيري و روايي شيعه، مطالب فراواني بر ضد عقايد شيعه موجود است که به هيچ عنوان مورد قبول علماي شيعه نيستند، ولي خود اين علما انتظار دارند هر مطلبي را که از کتب اهل سنت بيرون مي کشند، علماي اهل سنت بر روي چشم گذاشته و فورا بپذيرند. مطالبي که يا جزء اخبار واحد بوده که حجت نيستند و يا داراي اسنادي ضعيف هستند و يا از کتب معتبر(همچون صحيحين) نيستند و يا اينکه قسمتي از مطلب نقل شده توسط يک عالم مي باشند و البته رد آن مطلب توسط خود آن عالم و يا عالمي ديگر نوشته شده است که البته علماي شيعه با اين مطالب اصولا کاري ندارند و يا در بدترين حالت ممکن بايد گفت که مطلب مورد نظر در واقع تفسير و برداشت شخصي يک عالم بوده است که البته با اجماع کل علماي اهل سنت موافق نيست، ولي علماي شيعه انتظار دارند که کل اجماع اهل سنت بيايند و طبق عقيده و نظر يک نفر عمل کنند. در جريان هجوم به خانه حضرت فاطمه نيز به تفسير آلوسي استناد مي کنند، در صورتيکه آلوسي تنها اين مطلب را از کتب شيعه و از ابان بن عياش نقل قول کرده است و بطور حتم نقل از کتب مخالفين براي اهل سنت حجت نيست و همچنين استناد به کتب مسخره اي همچون سليم بن قيس هلالي نيز بي فايده است. چون اين کتاب علاوه بر اينکه کتابي شيعي مي باشد و نزد ما حجت نيست، حتي مي بينيم که برخي از علماي شيعه نيز آنرا رد کرده اند. شيخ مفيد در کتاب تصحيح الاعتقاد چنين مي‏گويد:(... امّا به اين کتاب اعتمادي نيست و شايسته است متدينان از عمل به آنچه در آن است خودداري کنند و از اعتماد به آن بپرهيزند و از تقليد از رواياتش دوري نمايند و در احاديث اين کتاب به علما متوسل شوند تا آنان را بر صحيح و فاسد آن آگاه سازند)(ابوالقاسم خويي، معجم رجال الحديث. قم: مرکز نشر اسلامي، 1413 ق، 24 ج، ج 9،ص 239.) علامه حلي نيز در ترجمه سليم بن قيس مي‏گويد:(الوجه عندي الحکم بتعديل مشاراليه والتوقف في الفاسد من کتابه.) ابن غضائري مي‏گويد: (کتاب موضوع است و اعتنايي به آن نيست... و اصحاب ما وضع کتاب سليم را به أبان بنابي عياش نسبت داده‏اند) (علامه حلّي خلاصة الاقول في معرفة الرجال. قم: انتشارات اسلامي، 1417 ه.ق ، ص 163.) شهيد ثاني و سيد بن طاووس نيز بر اين قول صحه گذاشته ‏اند. از معاصرين نيز کساني همچون علامه شعراني و علامه حسن زاده آملي همين نظر را دارند.(نادعلي عاشوري تلوکي. نگاهي به مقدمه کتاب اسرار آل محمد. فصلنامه علوم حديث. سال 5، ش3، پاييز 79، ص 175 - 7 ) جناب بهبودي نيز اين نظر را پذيرفته‏، با اين تفاوت که آقاي بهبودي وضع کتاب را کاري از غلات مي‏داند نه أبان بن ابي عياش(محمد باقر بهبودي. معرفة الحديث. تهران: مرکز انتشارات علمي فرهنگي، 1362 ه.ش، ص 259 ) پس ادله اين کتاب به درد خودتان مي خوردو قياس نمودن حضرت علي با حضرت عثمان نيز بي معنا است، چون اين قضيه ديگر براي حضرت عثمان صادق نمي باشد زيرا او در مقابل مهاجماني که به خانه اش ريختند شهيد مي شود و مثلا چگونه مي بايست از همسرش دفاع مي کرده است؟! وقتي ديگر جاني در بدن نداشته ديگر چه مي توانسته بکند؟! ولي براي حضرت علي که اتفاقي نيفتاده است، بنابراين نمي توان اين دو اتفاق را عينا مانند يکديگر دانست و با هم قياس نمود. تازه حضرت عثمان بسيار مسن بوده و انتظار جنگاوري از او نمي رفته، ولي حضرت علي در آن زمان جواني 33 ساله و قوي بوده است. در ضمن حضرت عثمان به مهاجمان از ديدگاه مسلمانان ياغي نگاه مي کرده است و شايد انتظار داشته که ايشان توبه کنند و از راه اشتباه خود بازگردند، ولي مهاجماني که به خانه حضرت علي ريختند، به زعم شما مرتد و غاصب خلافت الهي بوده اند و در برابر مقام امامت ايستاده اند و اصلا منکر اين مقام بوده اند، بنابراين حضرت علي مي بايست به آنها همچون کافران حربي مي نگريسته و به هر طريق ممکن با آنها مي جنگيده است. قياس با قتل سميه نيز بي مورد است چون پيامبر صلي الله عليه وسلم آنجا نبوده که بخواهد واکنش نشان دهد و در ضمن آن موقع هنوز آيات جهاد نازل نشده بودند تا پيغمبر بخواهد بجنگد و واکنش نشان دهد ]يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ‌ وَالْمُنَافِقِينَ[ ﴿التوبة: 73﴾ و همانطور که ذکر کرديم مهاجمين به خانه حضرت عثمان مسلمان ياغي بوده اند ولي مهاجمين به خانه حضرت زهرا به زعم شما مرتد و کافر بوده اند و بنابراين حضرت علي مي بايست طبق آيات جهاد با آنها مي جنگيده است.(چنانچه عقايد شيعه واقعا درست باشند و اصحاب آيات و دستورات الهي پيرامون خلافت را زير پا گذاشته باشند، خوب مسلما چنين اشخاصي کافر محسوب مي شوند و حضرت علي مي بايست طبق آيات جهاد با آنها رفتار مي کرده است، منظور ما اين است که شما نمي توانيد طبق معمول هميشه و هر جا که به ضررتان شد ناگهان تغيير عقيده دهيد و مثلا بگوييد: نخير اينها مسلمان بوده اند نه کافر و منافق!!) از همه اينها که بگذريم بحث ما پيرامون شيرخدا و فاتح خيبر است که شما او را داراي قدرت و علوم زيادي مي دانيد و حتي مقام امامت او را بالاتر از مقام نبوت پيامبرمي دانيد، آنوقت در اينجا مي آييد و او را مثلا با حضرت عثمان مقايسه مي کنيد، يعني در واقع با کساني مقايسه مي کنيد که به زعم شما داراي ويژگي خاصي نبوده اند و حتي ترسو بوده اند و در جنگها فرار مي کرده اند!! پس اين دلايل شما بي ربط مي باشند و اما بحث کلي پيرامون عدم واکنش حضرت علي در قبال شهادت همسرش و آتش زدن منزلش. در ابتدا سوال را اينگونه مطرح مي کنيم که چرا همانطور که پيامبرصلي الله عليه وسلم با ابوجهل و ابولهب به مقابله پرداخت (در مکه با قرآن و پس از هجرت با جهاد) حضرت علي نيز مي بايست در جريان غصب خلافت الهي خويش با ابوبکر و عمر به مقابله مي پرداخت، ولي اينکار را نمي کند؟ جناب قزويني(قطب علمي تشيع صفوي) در شبکه ماهواره اي ولايت مورخ18/9/1389 ساعت22 برنامه اي پيرامون همين سوال داشتند و در ابتدا شروع کردند به بيان تهديدات انجام شده عليه حضرت علي و طبق معمول رفتند به سراغ برخي از موارد ثبت شده در کتب علماي اهل سنت، همچون اينکه بخاري در جلد4 صفحه193 حديث3669 آورده که عمر کاري کرد که مردم را ترساند و در جامعه ايجاد وحشت کرد و صحابه مبتلاي به نفاق بودند و يا در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد آمده (ما نمي دانيم ابن ابي الحديد از کي تا به حال جزء علماي اهل سنت شده؟! بسياري او را معتزلي مي دانند، چون به افضل بودن علي نسبت به ابوبکر اشاره کرده است و البته همه اينها نشانه بيسوادي امثال قزويني است [1] که ابوبکر و عمر و عبيده بن جراح و اطرافيانشان با لباس نظامي و شلاق مي آمدند و هرکس را که مي ديدند با شلاق مي زدند و دستش را مي گرفتند و روي دست ابوبکر مي گذاشتند تا بيعت بگيرند و به کتب بيهقي و حاکم نيشابوري اشاره داشت که آورده اند ابوبکر روز اول روي منبر آمد و ديد که علي نيست و پرسيد که او کجاست؟ و تعدادي از انصار علي را آوردند به مسجد و ابوبکر گفت اي پسرعموي نبي اکرم آيا مي خواهي وحدت مسلمين را بهم بريزي و ايجاد فتنه کني؟ در اينجا جناب قزويني شروع کردند به قيل و قال فراوان که منظور ابوبکر از ايجاد فتنه توسط علي در واقع مرتد اعلام کردن وي بوده تا حکم قتل او نيز به نوعي صادر شده باشد!!! و به کتاب معجم کبير طبراني جلد11 صفحه21 اشاره کرد که از ابن عباس نقل شده که هرکس ميان مسلمين ايجاد فتنه کند از اسلام خارج شده و مرتد است و در جايي ديگر نيز از رسول خدا نقل شده که فرموده هرکس اينکار را کرد او را بکشيد. جناب قزويني پس از اين سخنان گهربار رفتند به سراغ کتاب الامامه و الاسياسه دينوري که با اينکه بارها ثابت شده اين کتاب منسوب به دينوري است، ولي جناب قزويني به روي مبارک خويش نمي آورند و باز چرندياتي را از اين کتاب نقل مي کنند. جناب قزويني به خفقان زا بودن محيط تاکيد داشت و به خطبه3 نهج البلاغه اشاره کرد که حضرت علي فرموده من در ميان دو راهي بودم که در اين محيط خفقان زا صبر کنم، محيطي که پيران را فرسوده و جوانان را پير مي کند و يا اينکه با دست خالي قيام کنم؟ و در خطبه 26 نيز فرموده که مي خواستم قيام کنم ولي جز اهل بيت ياوري نداشتم و ترسيدم که نسل پيامبر از بين برود و 25 سال صبر کردم که در آن قلبم به درد آمد و علت اينکه علي همچون پيامبر صلي الله عليه وسلم قيام نکرد اين بود که اولا: نيرو نداشت، ثانيا: اسلام ديني نو پا بود و از پا در مي آمد، ثالثا: قدرتهاي بزرگي چون روم و ايران دنبال فرصتي براي حمله بودند تا اسلام را از بيخ و بن نابود کنند، رابعا: ايمان در قلب مسلمين رسوخ نکرده بود و امکان ايجاد جنگ و تفرقه و برادرکشي ميان ايشان بود. ما در اينجا بطور مفصل به سخنان جناب قزويني و ديگر مراجع مدعي تشيع پاسخ مي دهيم تا ان شاء الله براي کسي جاي هيچ شک و شبهه اي باقي نماند. جناب قزويني به خفقان زا بودن محيط اشاره کردند، ما مي گوييم: مي شود بفرماييد اين چه خفقاني بوده که حضرت زهرا به زعم خودتان در مسجد رفته و عليه خليفه خطبه خوانده است؟!! اين چه خفقاني بوده که حضرت زهرا هر شب جهت اخذ بيعت براي حضرت علي، به درب منازل انصار مي رفته؟!! اين چه خفقاني بوده که علي ماهها از بيعت کردن سر باز زده؟!(به قولي تا شش ماه و البته اقوال صحيحي نيز همان ابتدا ذکر کرده اند، ولي شيعه که بر طولاني بودن عدم بيعت پافشاري دارد، نمي فهمد که اين مسئله با خفقاني که پيش مي کشد در تضاد است) جالب است که نويسندگان شيعه يک جا مي نويسند: وقتي ابوبکر به همراه اطرافيانش از سقيفه به سمت مسجد مدينه مي رفتند، اطرافيان او هر کس را در راه مي ديدند مي زدند و با زور بيعت ميگرفتند!! و اين اخذ بيعت در جوي آکنده از ترس و رعب و تهديد، بعمل آمد. ولي در جايي ديگر مي گويند: اي واي! چرا هنوز آب غسل بدن پيامبر خشک نشده با انتخاب ابوبکر هلهله و شادي براه انداخته و در کوچه ها جشن و پايکوبي مي کردند؟ بالاخره معلوم نيست جشن و پايکوبي و شادي بوده يا ترس و خفقان و ارعاب و تهديد و کتک کاري؟ براستي مردم چرا پس از قتل حضرت عثمان با آن وضع فجيع، شادي کنان و هلهله کنان براي بيعت به سمت خانه حضرت علي رفتند؟ و آيا نعوذ بالله حضرت علي که کاملاً با قتل حضرت عثمان مخالف بود در اين هلهله و شادماني نقشي داشت؟ كه اگر هلهله اي در سوگ نبي اكرم صلي الله عليه وسلم بوده باشد، ابوبكر را در آن شريك بدانيم؟ در جواب به اينکه حضرت علي نيرويي جهت قيام کردن نداشته است و ترسيده که نسل اهل بيت از بين برود!! بايد به امثال قزويني و مراجع ايشان بگوييم که دروغگو کم حافظه است، علماي شما همچون عالم طراز اول شيعه، جناب شيخ شرف الدين صاحب کتاب المراجعات که به او و کتابش خيلي افتخار مي کنيد در کتاب الفصول المهمه، نام 250 تن را ذکر کرده که از طرفداران علي بوده اند(کساني چون: عباس، عمار، ابوذر، سلمان، ‌مقداد، طلحه، زبير، ‌فضل بن عباس، بلال، خالد بن سعيد، براء بن عازب، ابي بن كعب، ابان، قيس بن سعد بن عباده و ....) پس آيا علي نمي توانسته با کمک اين 250 نفر حمله کند و خلافت و حق خويش را بگيرد؟ در ضمن چگونه است که شما در جايي ديگر مي گوييد حضرت علي بخاطر مصلحت اسلام و دوري از تفرقه و جلوگيري از برادرکشي، سکوت کرده است؟آخر کداميک از مطالب شما صحيح است؟ علي براي مصلحت و حفظ اسلام سکوت نموده و يا اينکه چون نيرويي نداشته سکوت نموده و قيامي نکرده است؟! آيا قيام نمودن باعث برادرکشي نمي شده است؟! از اين مطالب متناقض در مذهب شما مي گذريم و مي رويم سراغ مواردي که از کتب اهل سنت(همچون بخاري) به آن اشاره داشتيد که عمر ايجاد رعب و وحشت نموده است. بايد گفت به همان دلايلي که خودتان فرموديد ما نيز مي گوييم که پس از رحلت نبي اکرم صلي الله عليه وسلم و رفتن حاکم و رهبري چون رسول خدا، بطور حتم مسلمين و اسلام در خطري جدي قرار داشته اند، همچنين خطرات ديگري چون شورش اهل رده و خطر قدرتهاي ايران و روم و وجود منافقين نيز بوده است و حضرت عمر همه اينها را به چشم مي ديده و جهت برقراري امنيت و ترساندن منافقين و دشمنان اسلام ايجاد ترس کرده است، پس در يک کلام عمل ايشان تنها حفظ وحدت و برقراري امنيت و هشدار به دشمنان و منافقين بوده است، آن هم بخاطر حذف حاکم و محور رهبري و تعيين رهبري جديد که در جامعه آن زمان، ايجاد تفرقه و بي نظمي مي کرده است. يعني جلوگيري از ايجاد شورش و اوضاع نا به سامان تا مبادا زخم خوردگان اسلام در اين آب گل آلود، هوس ماهيگيري کنند و انواع ضربات خود را به اسلام وارد سازند. اما جناب قزويني به نکته جالبي اشاره داشتند که حضرت علي بخاطر حفظ اسلام که خطراتي چون دولتهاي ايران و روم و منافقين آنرا تهديد مي کرده اند، سکوت کرده اند!!!! ما از جناب قزويني مي پرسيم: مي شود بفرماييد که چه کساني با اين خطرات مقابله کردند؟!! مگر همين ابوبکر و عمر و صحابه نبودند که ايران و روم را شکست دادند و به منافقين نيز اجازه دخالت ندادند؟!! پس به اعتراف خود قزويني اين ابوبکر و صحابه بوده اند که اسلام را از اين خطرات نجات داده اند. ما از طرفي مي بينيم که صحابه به جنگ ايران و روم رفته اند و همينطور جنگ با اهل رده، حال آيا بيعت کردن و حفظ خلافت و ولايت الهي حضرت علي مهمتر و واجب تر(و حتي آسان تر) بوده يا رفتن به چنين جنگهايي؟!! پس چگونه است که صحابه جان خود را در آن امر در کف دست گذاشته اند ولي دستور الهي مبني بر خلافت حضرت علي را زير پا گذاشتند؟ آيا اين مسخره نيست که انسان امري مهم را رها کند و حتي از آن سرپيچي کند تا جهنمي شود، ولي از آن طرف برود و بخاطر حفظ همان دين در جنگي ديگر کشته شود؟ آيا اين عقايد در ذهن انساني عاقل و فهميده، مسخره نيستند؟
پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ در مورد اين شبهه در مقاله «چرا اميرمؤمنان (عليه السلام) از همسرش دفاع نكرد؟» به تفصيل سخن گفته ايم و رد شما در مورد زن عثمان هم كما تري ست! او هنوز كشته نشده بوده و حكومت دست او بوده ولي مردم بر او يورش آورده و قدرت از او سلب شده لذا در هر دو جا به جهت عدم نيروي لازم براي مقابله، برخوردي نشده است. مورد قتل سميه و ياسر هم همين گونه است مقابله لفظي با حكومت توسط حضرت امير عليه السلام هم الي ما شاءالله بوده بحث ما سر مبارزه فيزيكي است.
ما در سدد نفي تمام خدمات خلفا نيستيم بلكه مي گوييم غاصب بوده اند ولي در مبارزه با مدعيان نبوت خوب عمل كردند هرچند در مورد مرادين سخن چيز ديگريست.
در مورد مذهب ابن ابي الحديد هم در مقاله: «آيا ابن ابي الحديد ، شيعه بوده است يا سني معتزلي ؟» بحث شده است.
در مورد دينوري هم در مقاله: «آيا كتاب الامامه و السياسه براي ابن قتيبه دينوري است ؟» بحث شده است.
در اينجا مي خواهيم در مورد سليم و كتابش به جهت اينكه در مقاله جداگانه اي بحث نكرده ايم به تفصيل بحث مي كنيم:
سليم، شخص معتبري است و اصل كتاب توسط او نوشته شده. أبان بن أبي عياش ناقل كتاب سليم بن قيس است، اين كتاب توسط نويسنده به أبان و از أبان به عمر بن أذينه تحويل داده شده است. (ر.ك: مقدمه كتاب سليم بن قيس)
ما در اينجا به توثيق سليم و كتابش و ابان در نزد علما مي پردازيم:
سليم بن قيس هلالي:
تنها يكي از علماي رجال (ابن غضائري متوفاي قرن پنجم) قائل به ضعف سليم بن قيس شده كه وي هم در مورد انتساب كتاب به او سخن‌ها بسيار است، بلكه اصحّ، عدم صحّت انتساب كتاب به اين بزرگوار است.
علمايي كه سليم بن قيس را توثيق كرده اند:
1. برقي متوفّاى سال 274 هق مي‌نويسد: «من الأولياء، من أصحاب أمير المؤمنين‏ عليه السلام» (رجال البرقي، ص 4.)
2. كشّي معاصر كليني متوفّاى 329 هق مي‌نويسد: « قال الباقر عليه السلام‌:‌‌‌‌ صدق سليم.» ( رجال الكشّي، ص 105 و 167)
3. شيخ مفيد متوفّاى 436 مي‌نويسد: « كان من شرطة الخميس» (الاختصاص، ص 3)
4. شيخ طوسي متوفّاى 460 مي‌نويسد: «صاحب أمير المؤمنين عليه السلام» (جال الشيخ ،ص 91 و ص 6)
5. علّامة حلّي متوفّاى 726 مي‌نويسد: «الوجه عندي، الحكم بتعديل المشار إليه» (خلاصة الأقوال في علم الرجال، ص 83 و ص 1.)
6. سيّد تفرشي از أعلام قرن 11 مي نويسد: «وكان هذا الوجه الحكم بتعديله.» ( نقد الرجال، ص 159 و ص3)
7. علّامه وحيد بهبهاني متوفّاى 1205مي‌نويسد: «يترجّح في النظر عدالته» (تعليقة الوحيد على منهج المقال، ص172.)
8. شيخ المحقق طه نجف متوفّاى 1323 مي‌نويسد: «ثقة» «والحقّ عندي تعديله» (إتقان المقال، ص 68 وص 2295.)
9. محقق مامقاني متوفّاى 1351 مي‌نويسد: «إنّ الرجل مشكور وإنّ الكتاب صحيح.» (تنقيح المقال، ج 2، ص 52)
10. سيد الأمين متوفّاى 1371 مي نويسد: «يكفي في وثاقته قول البرقي» (أعيان الشيعة، ج 7 ، ص 293.)
11. محقق نمازي متوفّاى 1405 مي‌نويسد: «ممدوح، جليل.» (مستدركات علم الرجال، ج 4 ، ص 116 رقم6471»
12. مرحوم آيت الله خوئي متوفّاى 1413 مي نويسد: «إنّه في نفسه ثقة جليل» (معجم رجال الحديث، ج 8 ، ص 220 رقم5391.)
13. قهبائي در حاشيه آورده ‌است: «عن رجال العقيلي: قال: كان سليم شيخاً متعبّداً له نور يعلوه» (مجمع الرجال، ج3 ، ص 155)
14. از علّامه حلّي نقل كزده است: «الوجه عندي الحكم بتعديل المشار إليه.» (مجمع الرجال، ج3 ، ص 155)
15. از شهيد ثاني هم نقل نموده است : «وعن البرقي أيضاً أنّ سليماً هذا من جملة الأولياء من أصحاب عليّ عليه السلام‌، وشهد على مثل ذلك النجاشي في خطبة الكتاب» (مجمع الرجال، ج3 ، ص 155)
اعتبار كتاب سليم بن قيس:
1. نجاشي متوفّاى 450 هق: «له كتاب» (رجال النجاشي، ص 4 و ص8 ؛ معجم رجال الحديث، ج 9 ، ص 226)
2. شيخ نعماني متوفّاى 380 هق در كتاب اصول خود آورده است: «كتابه من الأصول (من أكبر كتب الأصول) التي ترجع الشيعة إليها ويعوّل عليها» (الغيبة، ص102)
3. سيّد بن طاووس متوفّاى 673 هق مي‌نويسد: «تضمّن الكتاب ما يشهد بشكره وصحّة كتابه.» (التحرير الطاووسي، 136و 175)
4. شيخ حرّ عاملي متوفّاى 1101هق مي‌نويسد: «والذي وصل إلينا من نسخة سليم، ليس فيه شي‏ء فاسد» (وسائل الشيعة، ج3 ، ص 386.)
5. علّامة مجلسي متوفّاى 1111هق مي‌نويسد: «الحق أنّ كتاب سليم من الأصول المعتبرة.» (بحار الأنوار، ج 1 ص 32)
6. محقق مامقاني متوفّاى 1351 مي‌نويسد: «إنّ الرجل مشكور وإنّ الكتاب صحيح.» (تنقيح المقال، ج 2 ، ص 52 رقم 5157)
7. مرحوم آيت الله خوئي متوفّاى 1413هق مي نويسد: « وإنّ كتابه من الأصول المعتبرة بل من أكبرها، وإنّ جميع ما فيه صحيح قد صدر من المعصوم أو ممّن لابدّ من تصديقه وقبول روايته» (معجم رجال الحديث، ج 8 ، ص 220 رقم5391.)
8. محقق تستري متوفّاى 1414هق مي‌نويسد: «الحقّ في كتابه أنّ أصله كان صحيحاً، قد نقل عنه الأجلّة المشايخ.» (قاموس الرجال، ج 5 ، ص 239، رقم3356)
9. كلمات مرحوم قهبائي در مجمع الرجال: « أبان قرأ كتاب سليم على علي بن الحسين عليهما السلام قال: صدق سليم، رحمه اللّه عليه، هذا حديث نعرفه.» (مجمع الرجال، ج3 ، ص 156)
10. وي از كشّي نقل نموده‌ است: «أبان قال: فقدّر لي بعد موت عليّ بن الحسين‏ عليهما السلام، إنّي حججت فلقيت أبا جعفر محمّد بن علي عليهما السلام فحدّثت بهذا الحديث كلّه (أي كتاب سليم) لم أخط منه حرفاً فَاغْرَوْرَقَتْ عيناه ثمّ قال: «صدق سليم» قد أتى أبي بعد قتل جدّي الحسين عليه السلام‌ وأنا قاعد عنده، فحدّثه بهذا الحديث بعينه فقال له أبي: «صدّقت» قد حدّثني [أبي‏] وعمّي الحسن عليه السلام‌ بهذا الحديث عن أمير المؤمنين عليه السلام‌ فقالا: لك «صدّقت» قد حدّثك بذلك ونحن شهود ثمّ حدّثناه أنّهما سمعا ذلك من رسول اللّه» (مجمع الرجال، ج3 ، ص 156)
توثيق ابان بن ابي عياش:
وي متوفاّى 138 يا 140 ه ق مي باشد (اعيان الشيعه ،سيد محسن امين، 103/2؛ تقريب التهذيب، ابن حجر، 31/1 رقم 164) گرچه ابن غضائري و به تبع اوشيخ طوسي وبعضي ازمتأخّرين او تضعيف نموده اند لكن نزد جمعي ازرجالييّن ، ثقه و معتمد است.
أ‌) محقّق نوري كه از خرّيتين در فنّ رجال است مي‌گويد: «والتضعيف موهون كنسبة الوضع بأمور:
الأوّل: ما قاله الشيخ الجليل أبو عبد اللّه النعماني في كتاب الغيبة من أنّه ليس بين جميع الشيعة ممّن حمل العلم ورواه عن الأئمّة: خلاف في: أنّ كتاب سليم، أصل من كتب الأصول التي رواها أهل العلم وحملة حديث أهل البيت: - إلى أن قال: - وهو من الأصول التي ترجع الشيعة إليها ويعوّل إليها. انتهى.و إذا انتهت أسانيد الكتاب إلى أبان، فهذا الإجماع يكشف عن وثاقته جدا.
الثاني: اعتماد البرقي والصفّار وثقة الإسلام في الكافي والنعماني والصدوق والعيّاشي وغيرهم من المشايخ العظام عليه، كما لايخفى على من راجع جوامعهم.
الثالث: رواية الأجلّة من أصحاب الإجماع وغيرهم عنه، مثل حمّاد بن عيسى، وعثمان بن عيسى، وعمر بن أذينه، وإبراهيم بن عمر اليماني.
الرابع: إنّ الشيخ عدّه من رجال الصادق(ع)، ولم يضعّفه فيه، ولا في زين العابدين(ع) »(مستدرك الوسائل طبع قديم: 777/3.)
تضعيف و نسبت وضعي كه به وي داده شده است به دلايلي بي اساس است:
1. همچنانكه نعماني در كتاب الغيبه گفته است كتاب سليم از كتب مرجعي است كه شيعه به آن اعتماد مي كرده و به آن اعتماد داشته است.
2. برقي صفار كليني صدوق عياشي نعماني و ديگران در كتب خود به وي اعتماد داشته اند.
3. اصحاب جليل القدري از او روايت نقل كرده اند مانند: حمّاد بن عيسى، وعثمان بن عيسى، وعمر بن أذينه، وإبراهيم بن عمر اليماني.
4. شيخ طوسي او را تضعيف نكرده است.
ب‌) سيّد محمد عليّ أبطحي شارح رجال نجاشي مي‌گويد: «ويظهر ممّن ضعّفه من العامّة أنّه كان من العبّاد، فلعلّ التضعيف من العامّة كان من جهة المذهب.» (تهذيب المقال في تنقيح كتاب رجال النجاشي،السيد محمد على الأبطحي، ج 1 ص 186)
از تضعيفاتي كه عامه در مورد او داشته اند ظاهر مي شود كه از عابدان بوده و چه بسا تضعيفات عامه بخاطر مذهب او بوده است.
ج) در تهذيب المقال در باره او آمده است: «أما تضعيف العامة لأبان فلا يوجب وهنا فيه ، بعد ما كان أبان عاميا ، ثم استبصر ، فقد يضعف مثله بما لا يضعف به سائر الشيعة . وسيما أن أبان هو الذي لجأ إليه سليم ، وهو الراوي لكتابه والناشر لحديثه . وكأن أكثر تضعيفات العامة لأبان عولا على شعبة . فقد أكثر الوقيعة في أبان ، وتبعه غيره . قال معاذ : قلت لشعبة : أرأيت وقيعتك في أبان ، تبين لك أو غير ذلك ؟ فقال : ظن يشبه اليقين . ذكره الذهبي في ميزان الاعتدال ، وذكر حكايات القوم تضعيف شعبة .» (تهذيب المقال في تنقيح كتاب رجال النجاشي - السيد محمد على الأبطحي - ج 1 ص 186)
تضعيف عامه در مورد ابان اشكالي را متوجه ابان نمي كند زيرا وي عامي بوده و شيعه شده و عموماً چنين كسي بيش از ديگر شيعيان مورد تضعيف است. بخصوص كه ابان همان كسي است كه سليم به او پناه برده و ابان راوي و ناشر احاديث اوست . گويا اكثر تضعيفات عامه در مورد ابان به سخن شعبه بن حجاج برمي گردد. او بيشترين جرح را از وي كرده است و ديگران از او تبعيت كرده اند .معاذ مي گويد: به شعبه گفتم بدگويي تو در مورد ابان آيا براي تو محرز شده يا نه؟ گفت: گمان شبيه به يقين است.
د) رجالي مشهور مامقاني در باره او مي‌گويد: «الجزم بضعفه مشكل بعد تسليم مثل سليم بن قيس كتابه إليه وخطابه بابن الأخ، ومن لاحظ حال سليم، مال إلى كون الرجل متشيّعاً ممدوحاً وأنّ نسبة وضع الكتاب إليه لا أصل لها ... وبعد إثبات وثاقة سليم، تثبت وثاقة أبان هذا؛ بتسليمه الكتاب إليه»(تنقيح المقال: 3/1 رقم 14. )
ه) محقق گرانقدر مرحوم آيت الله موسي زنجاني نيز در کتاب خويش مي فرمايد : «الأقرب عندي، قبول رواياته؛ تبعاً لجماعة من متأخّري أصحابنا؛ اعتماداً بثقات المحدّثين، كالصفّار وابن بابويه وابن الوليد وغيرهم والرواة الذين يروون عنه؛ ولاستقامة أخبار الرجل، وجودة المتن فيها. وأمّا نسبة وضع كتاب سليم إليه، يردّه ثبوت الكتاب من طريق آخر ليس هو فيه أوّلاً، ولرواية ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينه، هذا الكتاب ثانياً» (الجامع في الرجال ج 1 ص 11)
قول درست در نظر من قبول کردن روايت ايشان است ، و اين کار به تبع نظر متاخرين اصحاب ماست ؛ و به خاطر تکيه بر کلام محدثين مورد اعتماد ما مانند صفار و ابن بابويه و ابن وليد و غير ايشان و نيز راوياني که از ايشان نقل کرده اند . و نيز به خاطر محکم بودن روايات ايشان و نيکويي متن آن هاست . و اما نسبت دادن جعل کتاب سليم به ايشان ، اين مطلب نيز درست نيست ؛ زيرا وجود کتاب سليم از طريق ديگري که أبان در آن نيست نيز ثابت شده است ؛ و نيز ابن ابي عمير از عمر بن أذينة اين کتاب را نقل نموده است .
نظر برخي از علماي اهل سنت در مورد ابان:
بخاري در باره او مي‌گويد: «أبان بن أبي عياش هو ابن فيروز أبو إسماعيل البصري عن انس ، كان شعبة سيئ الرأي فيه» (التاريخ الكبير - البخاري - ج 1 ص 454)
شعبه در مورد او نظر خوبي ندارد.
1. ابن أبي حاتم رازي در باره وي مي‌گويد: «قال أبو حاتم: متروك الحديث، وكان رجلاً صالحاً؛ لكن بلى بسوء الحفظ» (تهذيب الكمال: 21/2)
ابوحاتم گويد: مردم خوبي است ولي به بد حافظگي دچار شد احاديثش ترك مي شود.
2. ابن حبّان اگر چه او را از مجروحين شمرده ولي در باره او مي‌گويد: «كان من العبّاد الذين سهر الليل بالقيام ويطوي النهار بالصيام» (المجروحين: 96/1.)
از عابداني است كه شب را احيا و روز را روزه مي گرفت.
3. ذهبي در باره او مي‌گويد: «وقال حمّاد بن زيد قال لي سلم العلوي: يا بنىّ! عليك بأبان، فذكرت ذلك لأيّوب السَّختياني، فقال: مازال نعرفه بالخير منذ كان ... وقال ابن حبان : كان أبان من العباد الذي يسهر الليل بالقيام ، ويطوى النهار بالصيام »(ميزان الاعتدال، ج1 ص10و 12)
حماد بن زيد گويد: سلم علوي به من گفت: اي فرزندم بر تو باد به ابان آن را براي ايوب نقل كردم گفت: تا بوده ما او را به خوبي مي شناختيم.
ابن حبان مي گويد: ابان از عابداني بوده كه شب را به عبادت زند نگه مي داشته است و روز را روزه مي گرفته است.
چند نكته:
1. تضعيف برخي از علماء عامّة مردود است؛ چون همان گونه كه در كلام احمد بن حنبل آمده او اهل هوي و هوس نبوده بلكه طبق شهادت علماي اهل سنت «أنّه كان رجلاً صالحاً» و «لا يتعمّد الكذب» و «كان من العبّاد الذين سهر الليل بالقيام ويطوي النهار بالصيام»«مازال نعرفه بالخير منذ كان» ( تهذيب الكمال: 21/2. - الجرح والتعديل: 296/2 رقم 1087- المجروحين: 96/1. - ميزان الاعتدال: 10/1)
2. سبب جرح بايد به خوبي تفسير و تبيين شده باشد و سخن جارح مادامي كه سبب جرح به درستي ذكر نشده مورد قبول واقع نمي‌شود.
نووي گويد: «ولا يقبل الجرح إلّا مفسّرا ، وهو أن يذكر السبب الذي به جرح ، ولأنّ الناس يختلفون فيما يفسق به الإنسان ، ولعلّ من شهد بفسقه شهد على اعتقاده.»( المجموع: 136/20 ونحوه في شرح مسلم: 181/10)
جرح فقط در صورتي كه تفسير داده شده باشد مورد قبول است يعني سبب جرح گفته شده باشد.
ابن قدامه مي‌گويد: «ولا يسمع الجرح إلّا مفسّراً ويعتبر فيه اللفظ فيقول: أشهد أنّني رأيته يشرب الخمر، أو يعامل بالربا، أو يظلم الناس بأخذ أموالهم، أو ضربهم، أو سمعته يقذف، أو يعلم ذلك باستفاضته في الناس، ولابدّ من ذكر السبب وتعيينه» (المغني: 423/11.)
جرح فقط در صورتي كه تفسير داده شده باشد مورد قبول است مثلا شهادت دهد كه شراب مي خورد يا معامله ربوي مي كرد يا ظلم مي كرد...
خطيب بغدادي مي‌گويد: «سمعت القاضى أبا الطيّب طاهر بن عبد اللّه بن طاهر الطبري يقول: لا يقبل الجرح إلّا مفسّراً وليس قول أصحاب الحديث، فلان ضعيف، وفلان ليس بشي، ممّا يوجب جرحه وردّ خبره، وإنّما كان كذلك، لأنّ الناس اختلفوا فيما يفسّق به، فلابدّ من ذكر سببه لينظر هل هو فسق أم لا؟ قلت: وهذا القول هو الصواب عندنا وإليه ذهب الأئمّة من حفّاظ الحديث ونقّاده مثل محمّد بن إسماعيل البخاري، ومسلم بن الحجّاج النيسابوري، وغيرهما.» ( الكفاية في علم الرواية: 135)
3. علماي اهل سنت در مورد افرادي زيادي الفاظي مانند «سوء الحفظ» «كثير الوهم» يا «سيّى‏ء الحفظ، ردي‏ء الحفظ»، يا «ردي الحفظ، كثير الوهم، فاحش الخطا، يروي الشي على التوهّم ، ويحدّث على الحسبان، فكثر المناكير في روايته» يا «سيّئ الحفظ، واهي الحديث، مضطرب الحديث» و... دارند وحال آن كه مي‌بينيم اين گونه افراد را توثيق مي‌كنند و به رواياتش عمل مي‌كنند، واز اين گونه روات در أسانيد صحاح بسيارند مانند: مرزوق بن أبى الهذيل، عاصم بن بهدلة أحد السبعة القرّاء، عبد الرحمان بن أبي ليلى و...(التاريخ الكبير: 454/1 رقم 1455) ثانياً شعبة كه ابان را تضعيف كرده خودش اهل خطا بوده است. ابن حجر در باره او مي‌گويد: «فقد قال الدارقطني في العلل: كان شعبة يخطئ في أسماء الرجال كثيراً، لتشاغله بحفظ المتون» (تهذيب التهذيب: 302/4)
شعبه در اسم رجال بخاطر كثرت مشاغلش خطا مي كرده.
ابن معين هم مي گويد: « سمعت يحيى يقول: شعبة يخطئ في حديث كره الشكال في الخيل ... وشعبة يخطئ أيضاً في حديث حجر المدري، يقول: القندلي أو المندلي... وشعبة يخطئ أيضاً في حديث عمرو بن دينار، عن أبي الثور، يقول عن عمرو بن دينار عن أبي السوار.» (تاريخ ابن معين ، للدوري: 262/2.)
ابن معين چندين مورد مي آورد كه شعبه اشتباه مي كرده
احمد در مسندش و آجري و مزي و...چنين مواردي دارند. ( مسند أحمد: 457/2، تهذيب التهذيب: 73/6، عون المعبود للعظيم آبادي: 209/13؛ سؤالات الآجري لأبي داود : 381/1، تهذيب الكمال: 28/16؛تصحيفات المحدثين للعسكري: 34. تاريخ مدينة دمشق: 283/46 و تهذيب الكمال: 8/ 137؛ تحفة الأحوذي: 63/2.)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

13391
کد مطلب: 6304 - عنوان: شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير
نام و نام خانوادگی: شهلا - تاریخ انتشار: ٢٢:٤٣ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
يکي از دلايل دشمني شيعيان با عمر بن خطاب، خليفه دوم، بخاطر يک سري از روايات است، و طبق آن شيعيان معتقدند که عمر و اطرافيان او به خانه اي که فاطمه در آن بوده، هجوم برده اند و درب منزل را سوزانده اند و باعث شهادت فاطمه زهرا و حتي جنين داخل شکمش شده اند که نامش محسن بوده است. سوال: لطفاً صحت اين روايت را ثابت کنيد و فراموش نکنيد منظور ما تنها و تنها اثبات موارد زير بطور کامل است نه چيزي ديگر که بصورت مبهم و گوشه و کنايه باشد: 1- آتش زدن منزل يا درب منزل. 2- سقط جنين. 3- شهادت فاطمه زهرا بخاطر اين هجوم حتي رواياتي که در کتب اهل سنت پيرامون اين مسئله موجود است و علماي شيعه نيز دائم به آنها اشاره دارند تنها تهديد به سوزاندن منزل را بيان مي کنند نه اينکه اينکار عملي شده باشد و همچنين سقط جنين و شهادت فاطمه نيز در آنها نيست. در ضمن لطف کرده و به کتبي چون سليم بن قيس هلالي اشاره نکنيد، چون در چند قرن بعد ظهور يافته (قرن چهارم) و علمايي چون شيخ مفيد آنرا رد کرده اند.
13392
کد مطلب: 5137 - عنوان: چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟
نام و نام خانوادگی: سلام خسته نباشيد - تاریخ انتشار: ٢٢:٣٩ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
ببخشيد ها اين حرف ها كه اين مرتيكه سني زد دل منو به درد آورد اول كه همش مزخرف بود بعدشم اگه منابع شما كه بر اساس اون استدلال مي كنيد (صحاح سته)كذب محضه كه هيچي ندارين بگين چون به قول شما عدل قرآنه و همه ي فضايل عمر رو دوتاي ديگه رو از اونجا مي گين ولي اگر راسته واي به حالتون آدمي كه توي صحاح مشروب مي خوره و بهپيمبر خدا مي گه داره هذيون مي گه آدمي كه تو صحاح نوشتند " كان سيدنا عمر ابونا: يعني كه ايشون هم جنس باز اون هم از نوع مفعول تشريف داشتند سرخيل حلقه ي كفرتونه يكبار ديگه به امام زمانمون توهين كني چيزهايي رو از عمر بهت مي گم كه آب شي پس حد و مزرتو نگه دار ما هم بلديم پشت سر هم حرف بزنيم و دينتون رو به حق نه مثل شما با اكاذيب بكوبيم پس توي بحث جانب ادب رو نگه دار و به مقدسات مردم تنوهين نكن تا به مقدسات واهي و پوچت توهين نشه .
13393
کد مطلب: 1397 - عنوان: معني اين تصوير را فقط شيعه مي فهمد
نام و نام خانوادگی: مجيد م علي - تاریخ انتشار: ٢١:٠٠ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
الله اکبر
با سلام

السلام عليکم يا اهل بيت نبوة و لعنت خدا بر دشمنانتان

لبيک يا علي
13394
کد مطلب: 1397 - عنوان: معني اين تصوير را فقط شيعه مي فهمد
نام و نام خانوادگی: مجيد م علي - تاریخ انتشار: ٢١:٠٠ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
الله اکبر
با سلام

السلام عليکم يا اهل بيت نبوة و لعنت خدا بر دشمنانتان

لبيک يا علي
13395
کد مطلب: 5905 - عنوان: چهل حديث نوراني از امام محمد باقر علیه السلام
نام و نام خانوادگی: وحيد - تاریخ انتشار: ٢٠:٠٩ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
بسيار خوب و عالي بود
13396
کد مطلب: 5027 - عنوان: آیا بر اساس منابع شیعه و اهل سنت امیرمؤمنان علیه السلام در کعبه به دنیا آمده اند؟ + تصاویر کتاب ها (ویرایش جدید)
نام و نام خانوادگی: ايليا - تاریخ انتشار: ١٩:٥٢ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
سلام
ممنونم بابت مطلبتون
با اجازه اين مطلبو كپي كردم وبلاگم
البته با ذكر منبعش
يا علي
13397
کد مطلب: 4980 - عنوان: آيا نام پدر حضرت مهدي (عج)، عبد الله بوده است؟
نام و نام خانوادگی: سيد - تاریخ انتشار: ١٩:٣٨ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
اما در مورد اسامي اهل بيت در روايات اهل سنت بايد بگويم كه جاي تعجب هست شما به عنوان شاگرد ايت الله قزويني چطور سخنران ايشان را گوش نداده ايد و يا چگونه از ايشان نشنيده ايد ايشان در يكي از سخنراني هايشان فرموده اند كه داستان شب معراج پيامبر را توضيح داده اند و اسناد را هم در انجا معرفي مي كنند البته خيلي مدت پيش حقير اين اسناد را جمع اوري كرده بودم كمضاف بر اينكه سند من يكي بيشتر از سند هاي معرفي شده از جانب دكتر سيد بوده حالا شما يك زنگ به ايشان بزنيد و از ايشان بپرسيد تا صحت و سقم سخن حقير برايتان حجت شود اگر اسناد را مي خواهيد بفرماييد تا حقير برايتان ارسال نمايم از پاسخ هاتون هم ممنون
پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ اين روايت با سند صحيح در كتب اهل سنت نيامده است شايد به اشتباه چيز ديگري شنيده ايد يا منظور ايشان منابع شيعه بوده است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

13398
کد مطلب: 4980 - عنوان: آيا نام پدر حضرت مهدي (عج)، عبد الله بوده است؟
نام و نام خانوادگی: سيد - تاریخ انتشار: ١٩:٣٣ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
در مورد سوال دوم ببنيند منظور من به اين هست كه ابن تيميه مي گويد مهدي كه ظهور مي كند هم نام پيغمبر است و اسم پدر مهدي نيز هم اسم پدر پيغمبر هست حالا شافعي مي گويد كه منظور پيغمبر از اينكه نام پدر مهدي هم نام پدر من هست اينجا منظور از نام پدر مهدي هم نام امام حسين هم يعني ابو عبد الله حالا سوال من اينجاست كه با توجه به اين مسئوله مي توان كفت كه روايت ابن تيميه صحيح مي باشد يا خير؟
پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ روايات مربوط به نام پدر امام زمان (عج) كه نام ايشان را عبدالله معرفي كرده است همچنانكه تقرير آن گذشت در دوران قيام محمد نفس زكيه و توسط پدرش عبدالله محض و طرفداران آنها جعل شده چون مي خواسته اند او را همان مهدي موعود معرفي كنند و يا مربوط به دوران مهدي خليفه عباسي است. از آنجا كه ابو عبدالله نام امام حسين (ع) نيست بلكه كنيه ايشان است و امام حسين هم جد اعلاي ايشان محسوب مي شوند توجيه شافعي بعيد به نظر مي رسد چون بايد دو كنايه را در اين كلام در نظر بگيريم و سخن ابن تيميه كه مي گويد برخي از شيعيان مي خواهند بگويند روايتي كه مي گويد: «محمد بن عبدالله» در حقيقت «محمد بن ابي عبدالله» بوده يعني نام كنيه پدر امام زمان ابو عبدالله است نه اينكه نام پدرشان عبدالله باشد با توجه به اصل روايت بي مورد بنظر مي آيد، چون آنچه در گروه كمي از روايات آمده همچنانكه خود ابن تيميه هم در جلد 4 اشاره كرده اين است: «اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي».
با اين حال مي توان با مسامحه اين توجيه شافعي را قبول كرد ولي جواب اصلي همان جعلي بودن اين روايات است و در مقابل متواتر بودن روايات ديگري است كه در آنها نام ابيه نيامده است و اين روايات در كتب شيعه و سني آمده است لذا اشكال ابن تيميه مردود است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

13399
کد مطلب: 5027 - عنوان: آیا بر اساس منابع شیعه و اهل سنت امیرمؤمنان علیه السلام در کعبه به دنیا آمده اند؟ + تصاویر کتاب ها (ویرایش جدید)
نام و نام خانوادگی: محمد جواد - تاریخ انتشار: ١٩:٢٦ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
سلام خدا حفظتون کنه که که با جون و دل براي دفاع از اميرالمومنين و اهل بيت عليهم السلام کار مي کنيد فقط يه مو ضوعي:برادري به نام آقاي محب در ليست نظراتي که در بخش دانلود پاورپوينت 1 آمده لينک دانلود pdfمقاله هارو گذاشته بود وشما هم قول داديد هر فايلي رو به بخش مورد نظر انتقال دهيد واين موضوع خيلي وقته(شايد در حدود يک ماه)اتفاق نيفتاده اگر کسي مثل من تمامي فايل هارو نخواهد بايد چه کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ با عرض پوزش از جنابعالي ما به بخش مربوطه اطلاع داده ايم، شايد فرصت نكرده اند، و يا مشكلي وجود داشته است. دوباره تاكيد خواهيم كرد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

13400
کد مطلب: 5004 - عنوان: آيا تا قبل از سال 71 ، تقويم ها در باره حضرت زهرا (سلام الله علیها) از كلمه «وفات» استفاده مي كرده اند؟
نام و نام خانوادگی: علي - تاریخ انتشار: ١٧:٥٤ - ٠١ خرداد ١٣٩٢
اين اراجيفي که در مورد صحابه ميگين رو مگه فقط خودتون باور کنين. خدا هدايتتون کنه!