2024 April 16 - سه شنبه 28 فروردين 1403
قرآن و سنت 01
کد مطلب: ٥٦٢٠ تاریخ انتشار: ١٤ شهریور ١٣٨٧ تعداد بازدید: 5872
سخنراني ها » عمومي
قرآن و سنت 01

جایگاه قرآن وروایات نزد شیعه وهمراهی همیشگی
شبكه سلام 87/06/14

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 14 / 06/ 87

آقاي هدايتي

يكي از اتهاماتي كه هميشه پيروان أهل بيت (عليهم السلام) مورد آماج آن بودند، اين است كه آنها هيچ توجهي به قرآن ندارند و فقط روايات أهل بيت (عليهم السلام) را بهاء و ارزش مي دهند. از شما سوال مي كنم كه آيا واقعا اين ادعا درست است و پايه و اساس دارد؟ و اين ادعا چه جايگاه و ارزشي در شيعه دارد؟ آيا پيروان أهل بيت (عليهم السلام) بي تفاوت هستند نسبت به قرآن و دنبال اين هستند كه أهل بيت (عليهم السلام) چه فرموده اند؟

از طرف ديگر، آيا بيانات أهل بيت (عليهم السلام) تعارضي با قرآن دارد كه مخالفان اينچنين برآشفته اند؟

استاد حسيني قزويني

اين ادعاها در گذشته، چه توسط إبن تيميه حراني و قبل از او، قاضي عبد الجبار معتزلي و بعد از او، افرادي مثل دكتر قفاري و امثال او كه امروز ايدئولوژيك وهابيت به حساب مي آيند، در كتب و مقالاتشان، حتي در ماهواره ها و اينترنت و سايت هاي خود مطرح مي كنند كه يكي از نقاط ضعف شيعه اين است كه از قرآن فاصله گرفته و با قرآن سر و كار ندارند و فقط چشم وگوش باز كرده اند به سخنان أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام).

در اينجا من دو نكته را اشاره كنم:

نكته اول:

اگر همين آقايان تاريخ علوم قرآني و تفسير قرآني را بررسي كنند و تراث شيعه را در حوزه تفسير قرآن ملاحظه كنند، مي بينند كه نه تنها اين ادعا دروغ است، بلكه يك افتراء و بهتان بزرگ است. شيعه با اين كه يك پنجم مسلمانان دنيا است با مقداري زيادتر، ولي آثار قرآني شيعه از تمام فرق اسلامي بيشتر است. در موسسه دار القرآن حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره الشريف) كه بنده هم حدود يكسال افتخار داشتم كه قبل از سال 63 با اين دوستان همكاري مي كردم، كليه آثار شيعه را در حوزه تفسير و علوم قرآني جمع كرده اند، حدود 5 هزار عنوان كتاب تفسيري و علوم قرآني از شيعه ثبت كرده اند. البته اين آمار بنده، مربوط به حدود 20 سال قبل است. در طول اين 20 سال، چه كتاب هايي در اين زمينه فراهم كرده اند، بنده بي اطلاع هستم.

من از آقايان أهل سنت يا حضرات وهابيون كه شيعه را مورد آماج اين تهمت ها قرار داده اند مي پرسم:

آيا تمام آثار علمي چهار مذهب أهل سنت به 5 هزار عنوان مي رسد يا كمتر از اين است؟

نكته دوم:

متأسفانه غالبا أهل سنت يا وهابيت يا برخي افراد كه از أهل بيت (عليهم السلام) فاصله گرفته اند و عقده شيعه را در دل دارند و مي خواهند به يك نوعي نسبت به شيعه طعنه بزنند و چندين بار هم با شبكه سلام تماس گرفته اند و شما هم تلفن آنها را قطع كرديد و اجازه ورود به شبكه سلام را نداديد، مي گفتند كه ما نسبت به قرآن حساسيم و شما از قرآن با ما حرف بزنيد. اين مطالبي را كه شما مي گوييد مانند بحث امامت و ديگر مسائلي كه مربوط به فرهنگ شيعه است، آيا در قرآن هست؟ اگر شيعه حق است، چرا نام حضرت علي (عليه السلام) در قرآن نيامده است؟ چرا نام ائمه (عليهم السلام) در قرآن نيامده است؟

اينها تمسك مي كنند به آيه 89 سوره نحل كه قرآن مي گويد:

وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ

ما قرآن را بيانگر تمام اشياء قرار داده ايم.

اگر قرآن بيانگر تمام امور است، چرا از امامان شيعه در قرآن خبري نيست؟

من به اينها بايد بگويم كه اين منطق، منطق منافقانه يا منطق يهوديان است كه:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ

سوره مائده/آيه82

و :

أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ

سوره بقره/آيه85

هستند.

اگر قرآن مي گويد:

وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ

در همين قرآن است كه مي گويد:

وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ

سوره نحل/آيه44

اي پيامبر (صل الله عليه و آله و سلم)! ما قرآن را براي تو فرستاديم تا براي مردم بيان كني.

يعني قرآن با بيان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ است؛ نه بدون بيان ايشان.

اگر قرآن مي گويد كه من بيانگر همه چيز هستم، در كنارش هم مي گويد:

وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

سوره حشر/آيه7

دستورات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، دستورات إلهي و مناهي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مناهي إلهي است.

اگر قرآن مي گويد كه من بيانگر همه چيز هستم، در كنارش هم مي گويد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ

سوره أنفال/آيه20

از خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اطاعت كنيد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ

سوره نساء/آيه59

از خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و اولي الامري كه مصداق واقعي آن، ائمه (عليهم السلام) هستند، اطاعتت كنيد.

بله، قرآن با اين توضيح، قطعا تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ است.

نكته ديگري كه من ناگزيرم در اينجا بيان كنم، مخصوصا به عزيزان محترم جوان و دانشجويان و حوزه هاي علميه كه عرائض ما را در سراسر جهان مي شوند، اين را دقت كنند:

همين آقاياني كه به شيعه خُرده مي گيرند و مي گويند شما فقط با قرآن با ما سخن بگوييد، بزرگان و شخصيت هاي طراز اولشان مثل إبن حجر عسقلاني، با سند صحيح نقل مي كند:

كان جبريل ينزل علي النبي صلي الله عليه و سلم بالسنة كما ينزل عليه بالقرآن.

حضرت جبرئيل همانگونه كه قرآن را بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرود مي آورد، سنت را هم بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرود مي آورد.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني،ج13، ص248 ـ الإتقان في علوم القرآن سيوطي، ج1، ص126 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص122 ـ تفسير آلوسي، ج17، ص183 ـ سنن الدارمي، ج1، ص145

آقاي زركشي كه از شخصيت هاي برجسته علوم قرآني أهل سنت است، صراحت دارد:

اعلم أن القرآن و الحديث أبدا متعاضدان علي استيفاء الحق و إخراجه من مدارج الحكمة، حتي إن كل واحد منهما يخصص عموم الآخر، و يبين إجماله.

قرآن و حديث مكمل يكديگر هستند.

البرهان، ج2، ص129

آقاي أوزاعي، از فقهاء و بزرگان پر آوازه أهل سنت مي گويد:

الكتاب أحوج إلي السنة من السنة إلي الكتاب، و ذلك لأنها تبين المراد منه.

نياز قرآن به سنت، از نياز سنت به قرآن بيشتر است.

جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص191

آقاي احمد بن حنبل مي گويد:

إن السنة تفسر الكتاب و تبينه

اين سنت است كه كتاب را تفسير و تبيين مي كند.

تفسير القرطبي، ج1، ص39

آقاي ابو حنيفه مي گويد:

لو لا السنة، ما فهم أحد منا القرآن

اگر سنت نبود، هيچ كدام از ما قرآن را نمي فهميديم.

قواعد التحقيق للقاسمي، ص52

جالب اين كه رهبر وهابيون معاصر كه از او به بخاري دوران تعبير مي كنند، مي گويد:

فحذار أيها المسلم ! أن تحاول فهم القرآن مستقلا عن السنة، فإنك لن تستطيع ذلك و لو كنت في اللغة سيبويه زمانك.

اي مسلمانان! بر حذر باشيد از اين كه بخواهيد به دنبال اين باشيد كه قرآن را بدون سنت بفهميد. امكان ندارد كه قرآن را بدون سنت درك كنيد. حتي اگر در لغت، سيبويه زمان (بنيانگذار ادبيات عرب) باشيد.

صفة صلاة النبي، ص171

نكته پاياني من در اين زمينه، عبارتي است كه جناب خطيب بغدادي در كتاب الكفاية في علم الرواية، صفحه 30 و إبن عبد البر در كتاب جامع بيان العلم، جلد 2، صفحه 191 نقل مي كند از يكي از بزرگان به نام عمران بن حصين كه از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است، مي گويد با تعدادي از اصحاب خود نشسته بود:

ان عمران بن حصين كان جالسا و معه أصحابه، فقال رجل من القوم: لا تحدثونا الا بالقرآن، قال فقال له: ادنه فدنا، (في رواية، قال: إنك امرؤ أحمق) فقال أرأيت لو وكلت أنت و أصحابك إلي القرآن أكنت تجد فيه صلاة الظهر أربعا و صلاة العصر أربعا و المغرب ثلاثا تقرأ في اثنتين أرأيت لو وكلت أنت و أصحابك إلي القرآن أكنت تجد الطواف بالبيت سبعا و الطواف بالصفا و المروة؟ ثم قال: اي قوم! خذوا عنا فإنكم و الله إن لا تفعلوا لتضلن.

با ما جز با قرآن سخن مگو. عمران بن حصين گفت: تو آدم احمقي هستي. آيا تو مي تواني همين نماز ظهر 4 ركعتي و نماز عصر 4 ركعتي و نماز مغرب 3 ركعتي را از قرآن بفهمي؟ در كجاي قرآن آمده كه طواف كنار بيت الله الحرام بايد 7 دور باشد؟ سعي بين صفا و مروه بايد 7 دور باشد؟ اگر بخواهيد قرآن را بدون سنت بفهميد، شما گمراه مي شويد.

آقاي ايوب سختياني كه از شخصيت هاي بزرگ أهل سنت و مورد وثاقت آقايان است و إبن حجر در تهذيب التهذيب، جلد 1، صفحه 348، از شخصيت هاي متعدد، وثاقت او را نقل مي كند، مي گويد:

عن أيوب السختياني، أنه قال: إذا حدثت الرجل بالسنة، فقال دعنا من هذه و حدثنا من القرآن فاعلم أنه ضال مضل.

اگر آمدي براي فردي، از سنت سخن گفتي و او گفت كه سنت را كنار بگذار و با قرآن با ما سخن بگو، بدان كه آن فرد، گمراه گر و گمراه شده است.

الكفاية في علم الرواية، ص31

پس كتاب خدا بدون سنت، قطعا قابل استفاده نيست. همان طور كه شما اشاره كرديد، با توجه به احاديث و آيات متعدد، بيانگر سنت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) هستند.

آقاي هدايتي

يكي از تهاجماتي كه از طرف وهابيت بر پيروان أهل بيت (عليهم السلام) همواره و هميشه در سرلوحه برنامه هاي شان قرار گرفته است، اين است كه شيعيان و پيروان أهل بيت (عليهم السلام) توجهي به روايات صحيح مسلم و صحيح بخاري ندارند و هيچ ارزشي به روايات در اين دو كتاب قائل نمي شوند و چون توجهي به روايات اين دو كتاب ندارند، پس به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بي توجه هستند و اين بي توجهي شيعيان به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، باعث خروج آنها از دين شده است.

أهل سنت تمام سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را خلاصه كرده اند در دو كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم و هر كس با اين دو كتاب مخالفت كند و روايات آنها را قبول نكند و نقل نكند، از دين خارج شده است.

جناب آقاي دكتر حسيني قزويني، آيا واقعا چنين است؟

استاد حسيني قزويني

در اين رابطه، من خيلي مختصر و گذرا اشاره كنم. روز آخري كه در مكه بوديم (حدود دو هفته قبل)، ساعت 12 شب بود و رفتيم كه طواف وداع انجام بدهيم، من پشت مقام ابراهيم (عليه السلام) نماز خواندم. يكي از مأمورين عربستان سعودي برگشت گفت: نمازهاي شما باطل است. گفتم: اينها كه مقلد شما نيستند كه نمازشان به فتواي شما باطل باشد. سه چهار نفر از اعضاي امر به معروف دور مرا گرفتند و يكي از اينها كه مرد سنگين و مسنّي بود، برگشت گفت: شما شيعيان بعد از نماز، دست تان را بر روي زانوي تان مي گذاريد، چه مي گوييد؟ گفتم: ما مي گوييم الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر.

(آقايان مستحضرند كه وهابيت مي گويند كه شيعيان بعد از نماز 3 مرتبه دست شان را بلند مي كنند و مي گويند: خان الأمين، خان الأمين، خان الأمين. حضرت جبرئيل خيانت كرد و به جاي اين كه وحي را به حضرت علي (عليه السلام) برساند، به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) رساند. جالب اين كه در روز آخر، من با شيخ احمد غامدي كه از شخصيت هاي برجسته مكه است و شايد بعد از استاندار مكه، بالاتري موقعيت سياسي را دارد و رئيس هيئت امر به معروف و نهي از منكر مكه است، يكي دو ساعتي با ايشان صحبت داشتم و إن شاء الله در صحبت هاي بعدي به آن مي پردازم. يكي از اساسي ترين اشكالي كه ايشان هم به من كرد اين بود كه: شما تا كي مي خواهيد خان الأمين را بعد از نماز ادامه دهيد. آيا تصميم نداريد به شيعيان بگوييد كه دست از اين كار بردارند؟)

آن آقا برگشت گفت: دليل شما چيست؟ گفتم: آقا امام صادق (عليه السلام) فرموده كه بعد از سلام، 3 مرتبه تكبير گفتن مستحب است. اين (مأمور) شرطه از من سوال كرد كه مگر امام صادق (عليه السلام) در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است؟ گفتم: مگر ابوحنيفه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است؟ مگر بخاري در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است؟ امام صادق (عليه السلام) مي گويد:

من هر روايتي را نقل مي كنم، از پدرم از اجدادم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كنم.

جالب اين كه مسئول آن هيئت امر به معروف برگشت به من گفت: اين روايت در كجاست؟ گفتم: در كافي و وسائل الشيعه و مستدرك و ... هست. برگشت گفت: تا الآن من هم چنين روايتي را نشنيده بودم. گفتم: مگر شرايط صحت روايت، شنيدن جناب عالي است؟ بنده خدا خجالت كشيد و جوابي نداشت. شرطه برگشت گفت: مگر در صحيح بخاري آمده است؟ گفتم: مگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده كه: هر روايتي كه در صحيح بخاري بود عمل كنيد و اگر در صحيح بخاري نبود عمل نكنيد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از طرف خداوند، صحيح بخاري را آورده است؟ ايشان هم جوابي نداشت و برگشت گفت: رو، رو؛ يعني برو. گفتم: بله، حتما روش شما اين است كه وقتي از جواب عاجز مي مانيد، حرف شما اين است.

البته اگر ادامه مي داديم، كار به جاي باريك مي كشيد. خانواده ما هم از دور مي ديدند كه من با اينها درگيري لفظي دارم، آمدند از پشت مقام ابراهيم (عليه السلام) دست مرا گرفتند و با توجه به حساسيت موجود، به طرف حجر اسماعيل (عليه السلام) بردند. شايد اگر خانواده نبود، براي اينها بد نبود كه مرا بكشانند براي سين جيم كردن.

من اين نكته را عرض مي كنم و تقاضا مي كنم از بينندگان عزيز، بويژه از عزيزان شيعه، خواهش مي كنم و قسم مي دهم به آقا أمير المؤمنين (عليه السلام)، به اين نكته از عرائضم دقت كنيد و در بحث ها و جدل ها و تهاجم وهابيت، اين سوال هايي كه آنها مي كنند، اين چند نكته را مانند حمد و سوره حفظ كنيد. من فكر مي كنم كه اگر اين بخش از عرائضم، سي چهل بار، تكرارش پخش شود، جا دارد:

نكته اول:

اينها عمدتا به ما مي گويند كه شما به صحيح بخاري و صحيح مسلم يا صحاح سته يا روايات صحابه عمل نمي كنيد، در حقيقت از اسلام خارج هستيد. شما عداوتتان با صحابه و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. مذهب شيعه، مذهبي است كه يهوديان ايجاد كرده اند براي نابودي اسلام.

در اينجا علت اين كه ما به روايات صحابه عمل نمي كنيم، علناً مي گوييم كه اگر صحابه ثقه باشد و از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كرده باشد، اين روايت را مي بوسيم و روي چشم مان مي گذاريم و در كتاب هاي فقهي و عقائدي و اخلاقي به آن عمل مي كنيم؛ ولي مانند أهل سنت، قائل به عدالت همه صحابه نيستيم. آنچه كه براي ما از روايات نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) توسط أهل بيت (عليهم السلام) رسيده (مهم است)، ديگر ما نيازي نداريم كه به روايات أبو هريره و أنس و أم المومنين عايشه عمل كنيم. به اندازه كافي با سندهاي صحيح از ائمه (عليهم السلام)، آنهم با سندهاي طلائي، از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) روايت به ما رسيده است. اگر تمام صحاح سته را جمع كنند، كه آقاي جزري در جامع الاصول جمع كرده، حدود 9800 روايت مي شود؛ حال آنكه در كافي، كه يكي از كتب اربعه است، 16199 روايت است. يعني فقط يكي از كتب اربعه شيعه، دو برابر 6 صحيح أهل سنت روايت دارد. پس ما نيازي نداريم.

نكته دوم:

نكته اساسي كه من دوست دارم جوانان، بويژه شيعيان توجه كنند، اين است كه ما با توجه به آنچه كه در كتب أهل سنت آمده، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

إني تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتي أهل بيتي.

كتاب خدا و أهل بيت (عليهم السلام) و عترتم را در ميان شما به عنوان يك ثقل و مايه گرانبها مي گذارم.

صحيح مسلم، ج4، ص1873 (چاپ جديد) ـ صحيح مسلم، ج7، ص123

همچنين جناب ترمذي با سند صحيح نقل مي كند:

إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي أحدهما أعظم من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلي الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرقا حتي يردا علي الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما.

من ميان شما، كتاب خدا و عترتم أهل بيتم را مي گذارم و اينها از همديگر جدا نمي شوند تا اين كه در كنار حوض به من برسند.

سنن الترمذي، ج5، ص329

إبن كثير دمشقي، با اين كه نهايت اهتمام دارد كه روايات مربوط به فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) را تضعيف كند و متهم به وضع و جعل كند، مي گويد:

و قد ثبت في الصحيح أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال في خطبته بغدير خم: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي و إنهما لم يفترقا حتي يردا علي الحوض.

در سند صحيح آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مردم را به كتاب خدا و عترت (عليهم السلام) توصيه كرده است.

تفسير إبن كثير، ج4، ص122

آقاي ناصر الدين الباني مي گويد:

حديث ثقلين صحيح است.

صحيح جامع صغير، ج2، ص217

هيثمي مي گويد:

حديث ثقلين صحيح است.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج1، ص170

حاكم نيشابوري مي گويد:

حديث ثقلين صحيح است بنابر شرط شيخين.

مستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج9، ص109

ابن حجر مكي مي گويد:

روايت صحيح است.

الصواعق المحرقه، ص122

ثاني بن انور مصري شافعي مذهب، مي گويد:

حديث ثقلين در حد تواتر است.

الزهرة العشرة في حديث العترة، ص69

پس اين كه شيعه سراغ صحابه نمي رود يا سراغ صحيح بخاري و صحيح مسلم يا ديگر صحاح نمي رود، به خاطر توصيه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است كه شما به سراغ كتاب خدا و عترت برويد.

نكته سوم:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمده فرموده:

مثل أهل بيتي مثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق.

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم و لم يخرجاه.

أهل بيت (عليهم السلام) من همانند كشتي نوح (عليه السلام) است و هركس سوار كشتي نوح (عليه السلام) شد، نجات يافت و هر كس عقب ماند، هلاك شد. و هر كس به أهل بيت (عليهم السلام) تمسك كند و به دستورات آنها عمل كند، نجات مي يابد، در غير اينصورت هلاك مي شود.

مستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص343

نكته چهارم:

در روايت ديگر، آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند:

فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس * هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه *

أهل بيت من، وسيله وحدت امت اسلامي است. اگر قبيله اي بخواهد با أهل بيت من مخالفت كند، مبدل مي شوند به حزب شيطان.

مستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص149 ـ الصواعق المحرقه، ص91 ـ فضائل الصحابه، ج3، ص671

يعني نرفتن به درب خانه أهل بيت (عليهم السلام)، مساوي است با دخول در حزب شيطان.

نكته پنجم:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

أهل بيتي أمان لامتي، فاذا ذهب أهل بيتي اتاهم ما يوعدون. صحيح الاسناد و لم يخرجاه.

تنها چيزي كه امت مرا امنيت مي بخشد و موجب بيمه شدن امت از هرگونه گمراهي مي شود، أهل بيت (عليهم السلام) است.

مستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص448

آقاي قندوزي از احمد بن حنبل نقل مي كند:

و قال أحمد: إن الله خلق الأرض من أجل النبي صلي الله عليه و آله و سلم، فجعل دوامها بدوام أهل بيته و عترته صلي الله عليه و آله و سلم.

خداوند، هستي را بخاطر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آفريده است و دوام اين هستي و خلقت، به بركت أهل بيت (عليهم السلام) است.

ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي،ج1، ص72

جناب مناوي كه از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است، مي گويد:

لأنه سبحانه و تعالي لما خلق الدنيا لأجل المصطفي صلي الله عليه و آله و سلم، جعل دوامها بدولته، ثم بدوام أهل بيته.

خداوند دنيا را بخاطر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آفريده، و استمرار دنيا را به بركت أهل بيت (عليهم السلام) قرار داده است.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص386

البته عزيزان اين را هم توجه داشته باشند، ما كه در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:

بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث... و بكم ينفس الهم و يكشف الضر و...

خطاب به ائمه (عليهم السلام) مي گوييم كه به بركت شما است كه باران مي بارد و كره زمين آرامش دارد و مشكلات برطرف مي شود و...

خود آقايان أهل سنت مشابه اين را در كتاب هاي شان دارند. در كتاب الدر المنثور سيوطي، از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كند:

لن تخلو الأرض من أربعين رجلا مثل خليل الرحمن فبهم تسقون و بهم تنصرون ما مات منهم أحدا لا أبدل الله مكانه آخر.

تعدادي از بندگان بر روي كره زمين همواره هستند كه باران به بركت آنها مي بارد و شمول نصرت، به بركت آنهاست و....

الدر المنثور للسيوطي، ج1، ص321 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج10، ص63

آقاي هدايتي

پس به اين نتيجه رسيديم كه اهميت سنت در كنار قرآن، بسيار روشن و واضح است. ولي اين سنت بايد از كجا گرفته شود؟ چه كسي بايد بيان كننده اين سنت باشد؟ اگر عترت در كنار قرآن باشد، سنت كامل را در كنار قرآن ديده ايم. اگر سراغ ديگران رفتيم، هيچ ضمانتي دارد كه آنها سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بي نقص مطرح كرده باشند؟

پس اين سنت را از چه كسي و از چه منبعي بايد بگيريم؟ چه كساني صلاحيت كامل و تام دارند كه بيان كننده سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشند؟ آيا در كتب أهل سنت، روايات داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جانشينان خودش و 12 وصي خودش را معرفي كرده باشد؟

اگر اين روشن شود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جانشينان و اوصياي خود را معرفي كرده باشد، طبيعتا به اين پاسخ خواهيم رسيد كه چه كساني صلاحيت كامل دارند كه بيان كننده سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشند.

استاد حسيني قزويني

در رابطه اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به 12 جانشين اشاره دارد يا خير؟ در صحيح بخاري و صحيح مسلم، آنچه كه من در ذهنم است، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در 27 جا فرموده كه خلفاي بعد از من 12 نفر هستند.

در صحيح مسلم، جابر بن سمره نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

عن جابر بن سمرة قال دخلت مع أبي علي النبي صلي الله عليه و سلم فسمعته يقول: إن هذا الأمر لا ينقضي حتي يمضي فيهم اثنا عشر خليفة، قال ثم تكلم بكلام خفي علي قال فقلت لأبي ما قال قال كلهم من قريش.

صحيح مسلم، ج6، ص3

در برخي روايات است كه مي گويد:

كلهم من بني هاشم.

ينابيع المودة لذوي القربي قندوزي، ج2، ص315

يا اين كه واليان بعد از من 12 نفر هستند و اين قطعي است؛ هم در صحيح بخاري و هم در صحيح مسلم.

ما از عزيزان أهل سنت سوال مي كنيم:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمود خلفاي بعد از من 12 نفر هستند، نه كمتر و نه بيشتر، آيا مي توانيد اينها را نام ببريد؟ آيا غير از مذهب شيعه، هيچ مذهبي مي تواند مصداقي براي اين روايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد؟

جناب إبن حجر عسقلاني در فتح الباري و عيني در عمدة القاري و سيوطي و ديگران تلاش كرده اند كه براي اين حديث مصداق معين كنند. آمدند بعد از أمير المؤمنين (عليه السلام)، معاويه و يزيد و... را درست كردند، بعد خودشان گير مي كنند كه يزيد شارب الخمر و ميمون باز و قاتل امام حسين (عليه السلام) و قاتل 700 صحابه در مدينه، آيا مي تواند خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد؟!!!

عزيزان أهل سنت، بويژه اساتيد بزرگوار أهل سنت دقت كنند، جالب اين كه خود إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 13، صفحه 183 از إبن جوزي نقل مي كند و مي گويد:

من نهايت تلاش را كردم تا معناي اين روايت را بفهمم و از افراد متعدد پرسيدم تا بفهمم معناي روايت چيست كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي فرمايد خلفاي من 12 نفر هستند؟ مي گويد:

فما رأيت احدا وقع علي المقصود به.

هيچكسي را پيدا نكردم كه مقصود پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را فهميده باشد.

يا اين كه در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، ص182 مي گويد:

عن المُهَلَّب: لم ألق أحدا يقطع في هذا الحديث يعني بشئ معين.

كسي را نيافتم كه با قاطعيت بگويد مراد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) چه بوده است؟

من خدمت اينها عرض مي كنم كه اگر سر سوزني، پرده ضخيم تعصب را از جلوي چشم شان كنار بزنيد يا حداقل سوراخي در اين پرده ضخيم سياه ايجاد كنيد، حقائق را ببينيد و آنچه كه از 12 امام، از أمير المؤمنين (عليه السلام) تا حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) روايات متعدد در منابع شيعه و سني آمده را ببينيد، قطعا مي فهميد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه 12 خليفه و امام ولي گفته، غير از حضرت علي (عليه السلام) و فرزندان حضرت علي (عليه السلام) نخواهد بود. آنچه كه مانع مي شود امثال إبن بطال ها و مهلب ها و إبن جوزي ها يا خود إبن حجر و سيوطي نتوانند معناي روايت و مقصود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را درك كنند و بفهمند، همان پرده ضخيم تعصب مذهبي است.

لذا اگر ما در صحيح بخاري و صحيح مسلم هيچ روايتي براي حقانيت مذهبي شيعه نداشتيم، غير از حديث خلفائي اثنا عشر، يا بايد ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را متهم به دروغ گويي كنيم كه حرف هوائي زده است كه خلفاء من 12 نفر هستند و يا اين كه اعتراف كنيم بر حقانيت مذهب شيعه اماميه اثني هشري.

آقاي هدايتي

آيا واقعا ما (شيعيان) به سنت بي توجه هستيم، يا به روايات جعلي كه در كتب أهل سنت مطرح شده است بي توجه هستيم؟ منشأ و انگيزه اين بي توجهي پيروان أهل بيت (عليهم السلام) به روايات كتب أهل سنت چيست؟

استاد حسيني قزويني

در اينجا مختصر مي گويم:

من در حدود 12 انگيزه يافتم كه چرا شيعه به كتاب هاي أهل سنت بي توجه است و براي بدست آوردن معارف اسلامي، به صحيح بخاري و صحيح مسلم و سنن ترمذي و مسند احمد و... عمل نمي كنند. البته ما در امر امامت و ولايت، از باب قاعده إلزام است: ألزموهم بما يلزمون به أنفسهم از صحاح سته استفاده مي كنيم؛ وگرنه ما براي اثبات حقانيت مذهب خودمان، براي امامت أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) تا حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه)، هزاران روايت در كتاب هاي خودمان با سندهاي صحيح، بلكه بصورت متواتر داريم. اگر ما بخواهيم در يك جامعه شيعي براي بچه هاي شيعه حرف بزنيم، از كتاب كافي، ده ها روايت كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نام تك تك ائمه (عليهم السلام) برده شده است، داريم. در كافي، جلد 1، صفحه 522 حدود 14 روايت صحيح السند، مرحوم كليني از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت به تعيين نام ائمه (عليهم السلام) آورده است؛ از امام اول تا امام دوازدهم.

من چند مورد از اين انگيزه ها اشاره مي كنم:

دليل اول:

ما وقتي به كتاب هاي أهل سنت مراجعه مي كنيم، مي بينيم كه صحابه نسبت به سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بي توجه بودند و سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي صحابه ارزشي نداشته است. اگر در اين زمينه، آقاي هدايتي سوال داشتند، من سندهايش را ارائه مي دهم.

دليل دوم:

ما مي بينيم بعد از آنكه جناب ابوبكر بر اريكه قدرت مي نشيند، اول دستوري كه صادر مي كند، از نقل احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جلوگيري مي كند. اين نشان مي دهد كه آقايان، با سنت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مخالف بودند.

دليل سوم:

سندهاي محكمي داريم در منابع أهل سنت كه جناب ابوبكر و عمر دستور دادند احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را با آتش سوزاندند و به خاكستر مبدل كردند. وقتي آقايان، با سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين چنين بودند، انتظار دارند كه ما به سنت آنها عمل كنيم!!!

دليل چهارم:

ما مي بينيم كه در ميان أهل سنت، به قدري احاديث دروغ و جعلي وجود دارد كه انسان به وحشت مي افتد و هرگونه اعتماد و اطمينان از رجوع به كتاب هاي أهل سنت سلب مي شود.

دليل پنجم:

خود آقايان مي گويند كه ما براي بدست آوردن معارف، روايات كافي نداريم. يكي مي گويد: 500 روايت داريم، ديگري مي گويد: 300 روايت و ديگري مي گويد: 50 روايت، ديگري مي گويد: 17 روايت داريم. إن شاء الله در صورت نياز، به تفصيل بحث خواهيم كرد.

دليل ششم:

دليل اساسي كه ما به اين دليل به كتاب هاي أهل سنت مراجعه نمي كنيم، مي بينيم كه آقايان أهل سنت نسبت به احاديث أهل بيت (عليهم السلام) كم لطف و بي توجه هستند. در صحيح بخاري و صحيح مسلم يا صحاح سته، از ائمه (عليهم السلام) چند روايت دارند؟ از أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) چند روايت دارند؟ يا خود آقاي بخاري كه معاصر با امام هادي (عليه السلام) و امام عسگري (عليه السلام) بوده است، چند روايت از اين دو بزرگوار نقل كرده است؟ از امام صادق (عليه السلام) كه به عنوان فقيه أهل بيت (عليهم السلام) است، در صحيح بخاري چند روايت است؟ در كتاب فقهي شان، حنفي ها در كتاب فقهي المبسوط سرخسي خود كه مفصل ترين كتاب فقهي حنفي ها است، چند روايت از أهل بيت (عليهم السلام) دارند؟ در حاشيه إبن عابدين چند روايت از أهل بيت (عليهم السلام) آمده است؟ در المغني إبن قدامه كه مفصل ترين كتاب حنبلي ها است، چند روايت از أهل بيت (عليهم السلام) آمده است؟ جناب إبن قدامه مقدسي در چند فرع فقهي به استناد روايات ائمه (عليهم السلام)، استنباط حكم شرعي كرده است؟ در كتاب المدونة الكبري جناب مالك، چند مورد به روايات أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) استناد شده است؟ همچنين خود آقاي إبن حجر، به عنوان يك شافعي در كتاب هاي خود، چند مورد به روايات أهل بيت (عليهم السلام) عمل كرده اند؟ اين كه آقايان مي گويند ما أهل بيت (عليهم السلام) را دوست داريم، ما هم تشكر مي كنيم و همين اندازه كه اظهار محبت مي كنند، ما هم به عنوان بچه شيعه سپاسگزاريم؛ ولي آيا فقط مجرد اظهار محبت كفايت مي كند؟ حديث ثقلين، حديث سفينه، حديث نجوم و...، آيا فقط پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گفت كه اي مردم شما فقط اينها را دوست داشته باشيد؟ يا نه، بايد در كنار دوست داشتن، بايد به سخنان اينها هم اهميت بدهيد و عمل كنيد؟

آقاي هدايتي

در موردي كه فرموديد صحابه به سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بي توجهي مي كردند، چند سند را بيان كنيد.

استاد حسيني قزويني

برادران عزيز شيعه و سني و وهابي، به اين روايت دقت كنند، آدرس دقيق را عرض مي كنم، بعدا روي اين روايت فكر كنند:

سند اول:

در صحيح بخاري كه معتبرترين كتاب أهل سنت است، از أبو هريره نقل شده:

أبو هريره مي گويد به من مي گويند كه چرا مهاجرين و انصار مثل تو روايت نقل نكرده اند؟ ايشان مي گويد:

إن إخواننا من المهاجرين كان يشغلهم الصفق بالأسواق و ان إخواننا من الأنصار كان يشغلهم العمل في أموالهم و إن أبا هريرة كان يلزم رسول الله صلي الله عليه و سلم بشبع بطنه و يحضر ما لا يحضرون و يحفظ ما لا يحفظون.

به اين علت كه مهاجرين، شبانه روز مشغول كار بازار و خريد و فروش بودند و انصار هم مشغول كارهاي دنيوي بودند. لذا نه مهاجرين و نه انصار، اينقدر روايت ندارند. ولي من همواره كنار پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بودم و چون آدم فقيري بودم، هر كجا كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) سفره مي انداخت، من كناره سفره پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بودم، لذا روايت زيادي از او شنيدم.

صحيح بخاري، ج1، ص38 و ج3، ص2 و ج3، ص74 ـ صحيح مسلم، ج7، ص167

إن شاء الله سر فرصت، آمار روايات مهاجرين و انصار را مي گويم كه از 120 هزار صحابه، از 110 هزار نفرشان، حتي يك روايت هم نداريم. از اين 10 هزار نفر هم، حدود 9500 نفر، يك روايت از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دارند. إن شاء الله سر فرصت پرده را با سند محكم بالا مي زنيم و بايد اينهايي كه صحابه بر سر ما مي زنند و مي گويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زحمت كشيد و 120 هزار صحابه تربيت كرد و اينها ناقل سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و احكام به ما هستند، به ما بگويند و اثبات كنند و معرفي كنند كه اين صحابه رواياتشان كجا است؟

پس مهاجرين و انصار، طبق حديث أبو هريره، نسبت به احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بي توجه بودند.

سند دوم:

از خود جناب خليفه دوم، عمر بن الخطاب نقل مي كند:

فقال عمر: خفي علي هذا من امر النبي صلي الله عليه و سلم ألهاني الصفق بالأسواق.

اين روايات از من مخفي مانده، چون من مشغول كار بازار بودم.

صحيح بخاري، ج8، ص157

پس خليفه دوم هم مي گويد من مشغول كارهاي بازاري بودم و روايات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به من نرسيده است.

سند سوم:

عن عائشة، انها دعت أبا هريرة، فقالت له: يا أبا هريرة! ما هذه الأحاديث التي تبلغنا انك تحدث بها عن النبي صلي الله عليه و آله؟ هل سمعت الا ما سمعنا؟ و هل رأيت الا ما رأينا؟ قال: يا أماه! انه كان يشغلك عن رسول الله صلي الله عليه و آله المرآة و المكحلة و التصنع لرسول الله صلي الله عليه و آله و اني و الله ما كان يشغلني عنه شئ.

هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه.

بنده از ترجمه اين حديث پوزش مي طلبم؛ چون عبارات وقيحي نسبت به همسر و ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دارد؛ ولي مجبورم ترجمه كنم.

وقتي ام المومنين عايشه اعتراض كرد به أبو هريره كه اينهمه احاديث را از كجا آورده اي؟ چرا اين احاديث را ما از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نشنيده ايم؟ برگشت گفت: مادر! چون تو مشغول آرايش بودي و مشغول عشوه گري به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بودي و اين مانع بود از اين كه به احاديث پيامبر (صلي الله عليه و سلم) توجه داشته باشي.

مستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص509

يعني تو به جاي اين كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حديث بشنوي، مشغول عشوه گري و بازي براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودي.

اگر فرصتي بشود، در جلسات بعدي مي گويم كه ده ها، بلكه صدها سند داريم بر اين كه صحابه، نسبت به احاديث نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) توجهي نداشتند.

آقاي هدايتي

نسبت به ممانعت خلفاء از تدوين سنت و احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) توضيح بدهيد علت ممانعت و مخالفت خلفاء از مطرح شدن احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چيست؟ چرا چنين حكم حكومتي صادر شد كه هيچ كس حق ندارد احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نقل كند؟

يعني واقعا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مرتبط با وحي، كسي كه آورنده كامل ترين دين است براي همه نسل ها و عرصه ها، در طول حيات شان، مجموعه اي از فرمايشات داشتند و العياذ بالله اينها را گزاف و بيهوده فرمودند كه بعد از وفات و شهادت شان هيچ كاربردي نداشته باشد و نبايد مطرح شود؟ آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) لزوم چنين مطلبي را احساس نكردند كه به مسلمانان بگويد كه بعد از من هر كس حديث من را نقل كند، اين حرام است و از اسلام خارج شده است؟ انگيزه صدور چنين حكمي چه بوده است و چرا صحابه ممانعت كردند از بيان احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)؟

استاد حسيني قزويني

سه نكته بايد بررسي شود و من فقط اشاره اي مي كنم و توضيحش بماند براي جلسه بعد.

نكته اول:

سندهاي محكمي كه بزرگان أهل سنت مانند ذهبي و إبن عبد البر و ديگران آورده اند كه آقاي ابوبكر و به دنبال او جناب عمر و به دنبال او جناب عثمان و به دنبال او معاويه، ممانعت كردند از نقل احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و اين عبارت صريح ذهبي است از قول ابوبكر:

فلا تحدثوا عن رسول الله، فمن سئلكم، فقولوا بيننا و بينكم كتاب الله، فاستحلوا حلاله و حرموا حرامه.

از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) حديث نقل نكنيد. هر كس از حديث پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از شما پرسيد، بگوييد كتاب خدا در ميان ما است؛ حلال كتاب خدا را حلال بدانيد و حرامش را حرام.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص3

رواياتي كه من در ابتداء عرائضم عرض كردم كه كساني كه مي گويند قرآن بدون سنت، گمراه كننده و گمراه گر است، كاملا روشن است. يا رواياتي كه احمد بن حنبل نقل مي كند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم اين را پيشگوئي كرده است:

قال رسول الله صلي الله عليه و سلم الا اني أوتيت الكتاب و مثله معه الا أني أوتيت القرآن و مثله (سنة) معه الا يوشك رجل ينثني شبعانا علي أريكته يقول عليكم بالقرآن فما وجدتم فيه من حلال فأحلوه و ما وجدتم فيه من حرام فحرموه.

من مي بينيم كه بعد از من افرادي مي آيند بر اريكه قدرت تكيه مي زنند و مي گويند: هر چه در قرآن حلال بود، عمل كنيد و هرچه حرام بود، اجتناب كنيد.

مسند احمد، ج4، ص131 ـ شرح مسند احمد، ج13، ص291

همين قضيه توسط جناب عمر و عثمان و معاويه روي داد. تا سال 99 هجري كه عمر بن عبد العزيز دستور داد احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بنويسند. البته باز هم دستور عمر بن عبد العزيز عملي نشد. اول كسي كه احاديث را نوشت، جناب زهري، متوفاي 124 هجري است. يعني نزديك 115 سال بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، مردم از شنيدن و نقل احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) محروم بودند.

نكته دوم:

كه بايد توضيح بيشتري داده شود، اين كه نه تنها ممانعت كردند از نقل و نوشتن احاديث، بلكه آثار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه در دست مردم بود، توسط جناب ابوبكر و عمر به آتش كشيده شد و به خاكستر تبديل شد. اين را إن شاء الله مفصل خواهيم گفت. آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 2 هم آتش زدن و هم ممانعت را آورده است.

نكته سوم:

انگيزه چه بوده است؟ آيا هرگونه احاديث نقلش ممنوع بوده است يا نه، احاديث خاص ممنوع بوده است؟ روايات مربوط به ممانعت حديث است، إن شاء الله بايد به حول و قوه إلهي و عنايات حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) بررسي كنيم و توضيح وافي و كافي براي بينندگان عزيز تقديم بكنيم.

سوالات بينندگان

سوال:

جناب ابوبكر و عمر كه گفتند كتاب خدا براي ما كافي است و حلال آن حلال و حرام آن را حرام مي دانيم، جناب عمر، حلال خدا در كتابش را حرام كرده است و متعه را حرام كرده است.

جواب:

آيه 24 سوره نساء، صراحت دارد:

فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً

آقاي قرطبي، كه از او به امام تعبير مي كنند، مي گويد:

و قال الجمهور المراد نكاح المتعة

جمهور أهل سنت مي گويند كه مراد از اين آيه، عقد موقت و متعه بوده است.

تفسير القرطبي، ج5، ص120 ـ تفسير جامع البيان، ج5، ص18 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140

حتي آقايان اجماع دارند بر اين كه اين متعه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جايز بوده است. جناب آقاي سرخسي از فقهاي نامدار و حنفي مذهب أهل سنت، مي گويد:

و قد صح أن عمر رضي الله عنه نهي الناس عن المتعة، فقال: متعتان كانتا علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أنا أنهي الناس عنهما: متعة النساء و متعة الحج.

عمر مردم را از متعه نهي كرد و گفت كه در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دو متعه حلال بوده و من مردم را از آن دو نهي مي كنم: متعه نساء و متعه حج.

المبسوط للسرخسي، ج4، ص27 ـ المغني لإبن قدامه، ج7، ص571 ـ تفسير القرطبي، ج2، ص392

سوال:

چرا در زمان حكومت حضرت علي (عليه السلام)، ايشان دستور ندادند كه احاديث جمع آوري بشود؟

جواب:

آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در آن 5 سال، به خاطر درگيري هايي كه انجام شد، مدتي درگير جنگ جمل بود؛ با تعداد 30 هزار كشته و داغدار شدن خانواده ها. بعد از آن، 18 ماه جنگ صفين طول كشيد و أمير المؤمنين (عليه السلام) شخصا در خط مقدم جنگ بودند و بعد از آن قضاياي خوارج پيش آمد و فرصتي نبود كه دستور به جمع آوري روايات بدهد.

امير المومنين (عليه السلام) در طول همان مدت 5 سال، مطالب و خطبه هايي را بيان كردند و نهج البلاغه در حقيقت يك بخش كوچكي از سخنان أمير المؤمنين (عليه السلام) است. بنده خودم با توجه به سابقه 40 ساله حوزوي، اگر احاديث آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) به نام موسوعة الإمام أمير المؤمنين (عليه السلام) جمع آوري شود، شايد 10 برابر نهج البلاغه شود كه مرحوم سيد رضي (ره) در اينجا نياورده است.

مضافا كه افراد و شخصيت هاي برجسته اي را آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) تربيت كرده است و آثار گران بهائي از صحابه أمير المؤمنين (عليه السلام) بجا مانده است.

سوال:

چرا آقاي قزويني گفته اند كه أهل سنت پشت سر يكديگر نماز نمي خوانند؟

جواب:

بنده كاري به اينها ندارم. حدود سه سال قبل بود كه در يك همايش بين المللي وحدت بوديم. در روز آخر، بنده خودم به چشم خودم ديدم كه آقاياني كه از شرق و سيستان و بلوچستان آمده بودند، در يك طرف نماز جماعت خواندند؛ آقاياني كه از استان سنندج و كرمانشاه آمده بودند، در يك طرف نماز جماعت خواندند؛ آقاياني كه از خارج آمده بودند، نماز جماعت سوم را جداگانه خواندند. ما هم منتظر وقت نماز بوديم و من آمدم در يك گوشه سالن ايستادم تا نماز بخوانم و ديدم كه دوستان و شيعه ها آمدند پشت سر من و به امامت من نماز خواندند. يكي از عزيزان گفت: به به! چه همايش وحدتي! در يك همايش وحدتي كه 4 نماز جماعت خوانده شود، بهتر از اين، وحدت امكان پذير نيست.

البته اين چيزي بود كه بنده به چشم خودم ديدم و مابقي در كتاب هاي فقهي شان چه دارند يا ندارند، بماند إن شاء الله در بحث فقهي كه برخي فتوا مي دهند به بطلان نماز ديگران.

سوال:

آيا ام المومنين عايشه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نزديك تر بودند يا دخترشان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)؟ پس چرا روايات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كم و اندك است و كجاست اين روايات؟ ولي چرا عايشه زياد روايت دارد؟ از طرف ديگر، داماد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) أمير المؤمنين (عليه السلام) به وي نزديك تر است يا أبو هريره؟ چرا احاديثي كه از أهل بيت (عليهم السلام) آمده، مختصر است از احاديث أبو هريره؟

جواب:

يكي از بحث هايي كه إن شاء الله در هفته آينده بحث خواهيم كرد، همين است، كه در حقيقت يك غصه و مصيبت است. حتي در كتاب صحيح بخاري كه أصح الكتب نزد آقايان أهل سنت است، مي بينيم كه از أمير المؤمنين (عليه السلام) 29 روايت دارد؛ ولي از آقاي أبو هريره 446 روايت دارد. آقايان مي توانند مقدمه فتح الباري، صفحه 447 را مراجعه كنند.

از أمير المؤمنين (عليه السلام) در تمام كتاب هاي روائي و تفسيري و تاريخي و كلامي أهل سنت، 536 روايت آورده اند كه مي گويند 50 روايت آن صحيح است؛ ولي از آقاي أبو هريره 5374 روايت آورده اند. از عايشه ام المومنين در صحيح بخاري 242 روايت است؛ از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فقط يك روايت دارند. در تمام كتاب هاي روائي أهل سنت از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) 18 روايت دارند و از عايشه 2210 روايت دارند. إن شاء الله مداركش را در هفته آينده، به حول و قوه إلهي مفصل عرض خواهم كرد.

آقاي محمود ابو ريه مي گويد:

أمير المؤمنين (عليه السلام) كه از اول طفوليت تا آخر عمر با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود، اگر بنا بود هر روز يك روايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيده باشد، بايد 12 هزار روايت از آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) داشته باشيم.

سوال:

آقاي حسيني قزويني گفتند كه از 110 هزار صحابه، هيچ روايتي نقل نشده است. خوب، از امام محمد تقي (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) هم در كتب شيعه بسيار كم روايت آمده است. آيا تائيد يك صحابه، فقط نقل حديث و روايت مي باشد؟

جواب:

اين هم طلب آقايان كه إن شاء الله مداركش را هفته آينده مفصل عرض خواهم كرد. اما از اين عزيز هم گلايه دارم كه ايشان مي گويد از آقا امام جواد (عليه السلام) ما روايت نداريم. اگر به همين سايت ما مراجعه كنند، در آنجا كتاب موسوعة الامام الجواد (عليه السلام) موجود است.

يكي از توفيقاتي كه خداوند به بنده داده و افتخاري است كه فرداي قيامت در داخل يك سيني بگذاريم و خدمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) تقديم كنيم، اولين كتاب حديثي كه از بنده منتشر شد، همين كتاب بود در دو جلد و بيش از 1500 روايت در حدود 1600 صفحه و كتاب برگزيده سال حوزه هم انتخاب شد.

اين را هم بشارت بدهم كه آقا امام حسن عسكري (عليه السلام) با اين كه مدت امامت شان 5 سال بيشتر نبود، كليه احاديث ايشان را از كتاب روائي شيعه و سني جمع كرديم و سال گذشته موسوعة الامام العسكري (عليه السلام) در 6 جلد و هر جلد حدود 600 صفحه چاپ شد.

كليه احاديث آقا امام هادي (عليه السلام) در 4 جلد چاپ كرديم.

اين مژده را هم به عزيزان بدهم كه با آستان قدس رضوي، حدود 10 سال است كه به صورت گروهي احاديث آقا امام هشتم (عليه السلام) را جمع كرده ايم و در يك مجموعه 8 جلدي و هر جلد حدود 500 صفحه در يكي دو ماه آينده چاپ مي شود و روي اينترنت هم قرار مي گيرد و وارد عرصه منشورات مي شود. همچنين موسوعة الامام الكاظم (عليه السلام) در 9 جلد مراحل پاياني تحقيق را مي گذراند.

اين نشان مي دهد كه ما كار نكرديم. شما ببينيد موسوعة عمر بن الخطاب در 2 جلد، با اين كه آقايان مي گويند حدود 140 روايت بيشتر ندارد، آمدند حدود 800 سال قبل موسوعه را چاپ كردند و در اختيار عموم مردم قرار دادند. من بايد عرض كنم كه اين جاي تأسف دارد كه ما شيعيان يا نتوانستيم يا نخواستيم درباره به نمايش گذاشتن احاديث اين بزرگواران قدمي برداريم.

با توجه با امكانات خيلي ناچيزي كه داريم، با عنايات حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) كه سپاسگزاريم از ايشان، توفيق داده كه اين آثار گران بهاء را در اختيار عموم مردم قرار بدهيم. البته اين مژده را هم خدمت بينندگان عزيز عرض كنم در رابطه با آقا أمير المؤمنين (عليه السلام)، دوستان مهندسي و فني موسسه وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، حدود يك ماه قبل برنامه نرم افزاري به نام دُرّ نجف پيرامون آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) تكثير كردند. بيش از 3 هزار شبهه را جواب داده ايم. تمام احاديث أمير المؤمنين (عليه السلام) و نهج البلاغه و الغدير و اشعار و مراثي و مدايح مربوط به أمير المؤمنين (عليه السلام) را ارائه داده ايم. مي توانيم ادعا كنيم كه قوي ترين و مفصل ترين و كامل ترين نرم افزار درباره آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) است.

قبل از آن هم شميم نرگس نرم افزار كاملي در رابطه با وجود مقدس آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است و امسال به مناسبت نيمه شعبان، اين را تحت اينترنت قرار داديم تا براي عموم مردم در سراسر جهان قابل استفاده باشد. چندين برنامه ديگر هم تحت وب است و قابل استفاده براي همه عزيزان در سراسر جهان است.

من توصيه مي كنم به عزيزان كه از نرم افزار پاسخ گو هم استفاده كنند و حدود 60 هزار سوال و شبهه در اين نرم افزار پاسخ داده شده است.

سوال:

صحيح مسلم و صحيح بخاري را چه كساني جمع آوري كرده اند؟ آيا از صحابه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده اند؟

جواب:

اين هم طلب ايشان كه هفته آينده مفصل صحبت مي كنيم. ولي خيلي خلاصه كه محمد بن اسماعيل بخاري، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را درك نكرده است. صحابه و تابعين و اتباع تابعين را هم درك نكرده است. متوفاي 256 هجري است. آقاي مسلم بن حجاج نيشابوري، صاحب صحيح مسلم، متوفاي 261 هجري است.

سوال:

رواياتي كه در أهل سنت از حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آمده، اگر ايشان به دنيا بيايد، چگونه مي فهمند كه ايشان همان حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است؟ آنها كه قائل به معجزه نيستند و اصل و نسب او را از كجا مي فهمند؟

جواب:

اين را ما جواب گو نيستيم. إن شاء الله عزيزان أهل سنت بايد جواب بدهند. اتفاقا اين سوال خود بنده هم هست. أهل سنت كه مي گويند آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به دنيا نيامده است، وقتي ايشان به دنيا مي آيد، از كجا مي خواهند بفهمند. الان در هر كوي و برزني، در ايران و افغانستان و پاكستان و عراق، هر كسي كه مادرش به منزل راه نمي دهد، مدعي مهدويت است. آيا خود آقايان أهل سنت مي توانند بگويند كه اين مدعيان، همان مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستند يا نه؟

سوال:

أهل سنت اعتقاد دارند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قبل از نبوت معصوم نبوده است. آيا چنين چيزي وجود دارد؟

جواب:

ما سال گذشته، 4 يا 5 جلسه در مورد عصمت أنبياء (عليهم السلام)، مفصل صحبت كرديم. هم به صورت صوتي و هم به صورت متني، روي سايت ما هست؛ مي توانند استفاده كنند.

سوال:

كتاب هايي كه آقاي حسيني قزويني فرمود، آيا در اختيار بنياد بهشت و به صورت فارسي است يا خير؟

جواب:

اينها عمدتا عربي است و هنوز هم كسي را پيدا نكرديم كه آنها را ترجمه كند، نه امكاناتش را داشتيم و نه نفرش را.

بنده نسبت به كتاب هايم قائل به حق التأليف نيستم و هر كس در داخل يا خارج كشور بخواهد كتاب هاي من را چه به عربي يا فارسي يا انگليسي يا زبان ديگر چاپ كند، آزاد است و تشكر هم مي كنيم و كمك معنوي هم خواهيم كرد.

جديدترين چيزي كه مي توانم مژده بدهم براي دوستان، كتاب وهابيت از منظر عقل و شرع جلد اول آن چاپ شد و در 25 هزار تيراژ بود كه 20 هزار آن قبلا پيش خريد شده بود و 5 هزار نسخه آن هم در اختيار مردم قرار مي گيرد. يكي از دوستان هم زنگ زده بود و گفت كه اگر بشود، 40 هزار نسخه از اين كتاب را ما مي خواهيم تا در برخي از ارگان ها توزيع كنيم. با اين كه تيراژ اولش 25 هزار نسخه بوده است، همه ناشريني كه صداي بنده را مي شنوند، مجاز هستند براي چاپ اين كتاب. اول هر كتاب مي نويسند كه حق چاپ محفوظ است؛ ولي ما در اين كتاب، اين عبارت را حذف كرديم.

سوال:

آنچه مسلم است اين است كه برادران أهل سنت اين حديث را قبول دارند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) 12 جانشين و خليفه بعد از خود داشته است. أهل سنت اين 12 نفر را چه كساني مي دانند؟

جواب:

اين مفصل است. خود آقاي سيوطي شروع مي كند و 5 تن از خلفاي راشدين تا آقا امام حسن (عليه السلام) را و بعد مي بيند كه خلفاي بني اميه حدود 25 نفرند و دو برابر اين است. سراغ بني العباس مي رود كه حدود 36 نفرند. خلاصه مقداري پايين و بالا مي كند و آش شعله قلم كاري درست مي كند و بعد مي گويد كه ما آخر نفهميديم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه گفته است؟

سوال:

معاويه اصل و نسبش از كجاست؟ و چه كسي او را بر سر حكومت آورد؟ و با اين فجايا، چرا او را بركنار نكرد؟

جواب:

در اين مورد هم دو سال پيش در ماه رمضان، مفصل بحث كرديم و آقايان مي تواند در اين زمينه، كتاب ربيع الأبرار آقاي زمخشري، جلد 3، صفحه 470 را ببينند. به ما هم مربوط نيست و براي آقاي زمخشري از علماي أهل سنت است. ايشان مي گويد:

وقتي كه معاويه به دنيا آمد، 4 نفر مدعي بودند كه او فرزند ما است.

جواب گو هم خود ايشان است و به ما مربوط نيست.

البته آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، نامه 17 كاملا نسبت به نسب معاويه اشكال مي كند؛ صراحت دارد بر اين كه:

و لا الصريح كاللصيق و لا المحق كالمبطل و لا المؤمن كالمدغل و لبئس الخلف خلف يتبع سلفا هوي في نار جهنم.

من كه حسب و نسبم مشهور است، مانند معاويه اي كه پدرش مشخص نيست، يكسان نيستيم.

برادر معاويه ـ يزيد پسر أبو سفيان ـ توسط آقاي ابوبكر سر كار آمد. سال 17 يا 18 هجرت بود كه بيماري وبا آمد و در اثر وبا، عده زيادي از دنيا رفتند و من جمله آنها، يزيد برادر معاويه (غير از يزيد پسر معاويه) بود. وقتي ايشان از دنيا رفت، توسط خليفه دوم، معاويه به عنوان حاكم منطقه شامات منصوب گرديد.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مهدي ذ | | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلام و عرض خسته نباشيد به تمام صديقان و مبلغان تشيع :
براي اطلاعات عمومي خودم مي خواستم بدانم منبع (هر كس حنبلي نباشد، مسلمان نيست ) در كدام كتاب آمده است ؟

پاسخ:
ابن حاتم حنبلي مي گويد: کسي که حنبلي نباشد مسلمان نيست
تذکرة الحفاظ جلد 3 صفحه 375
تاريخ الاسلام جلد 33 صفحه 58
ذهبي در اين رابطه در کتاب تاريخ الاسلام مي نويسد: ماجراي شيخ الاسلام انصاري با او (ابن حاتم حنبلي) مشهور است و نيز کلام وي که گفت کسي که حنبلي نباشد مسلمان نيست.
تاريخ الاسلام جلد 29 صفحه 304
والبته راي معکوس اين نقل قول از بزرگان حنفيه
همه حنبلي ها کافر هستند
(ابوبکر مقري همه حنبلي ها را تکفير کرده است شذرات الذهب جلد 3 صفحه 252)
(و ملا علي قاري حنفي مي گويد: بين حنفيان مشهور است که اگر حنفي شافعي بشود بايد او را شلاق زد اما اگر شافعي حنفي شود بايد به او خلعت داد ارشادالنقاد صنعاني و الدين الخالص جلد 3 صفحه 255)
2 | مهرداد | | ١٢:٠٠ - ٠٩ خرداد ١٣٨٧ |
بسم رب المهدي:
ا...هم عجل لوليک الفرج
عرض سلام به حضور همه ي شما بزرگواران
توکلت علي ا...
-----------------------------------------------------------
بسيار مضطرب شدم از بابت بيماري قلبي جناب دکتر قزويني )دامت برکاته( ان شاا... که مشکل خاصي نداشته باشند
از خداوند کريم به حق تمام آيات نهان و آشکارش طلب مي کنم که سلامتي را هر چه زودتر به اين بزرگ مرد شيعه برگرداند اگر بگويم ان سايت چه کمک هايي به من کرده بايد در ده ها سطور توضيح بدهم اما از آنجايي که بيان و زباني قاصر دارم فقط در يک جمله مي گويم جناب دکتر بدانيد که اعتقادات حقير را شما و اين سايت نجات داديد %
جناب دکتر بدون اغراق عرض مي کنم که ما به همه شکل آماده ي خدمت کردن در حد توان ناچيز خودمان هستيم
ا...هم عجل لوليک الفرج
يا حق
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها