2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
قرآن و سنت 03
کد مطلب: ٥٦١٧ تاریخ انتشار: ٢٨ شهریور ١٣٨٧ تعداد بازدید: 7247
سخنراني ها » عمومي
قرآن و سنت 03

عملکرد امیرالمؤمنین در زمان حکومتشان، برخورد ائمه با احادیث جعلی
شبكه سلام 87/06/28

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 28 /06 /87

آقاي هدايتي

در مورد خبر اخير كه هكرهاي وهابي، سايت هاي شيعه از جمله سايت هاي مراجع عظام تقليد را هك كردند، توضيحاتي را بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

از عزيزان بيننده هم تقاضا دارم دقت كنند كه اگر ما در طول اين سي ماه، توفيق داشتيم در خدمت بينندگان عزيز و شبكه سلام بوديم و نسبت به وهابيت مطالبي را بيان كرديم، افشاء گري كرديم، جنايات اينها را بر ملاء كرديم، عقائد ضد اسلامي اينها را توضيح داديم، اين خلاف نظر آقايان مراجع عظام تقليد نبوده است و چه بسا در خيلي از موارد، به نظر مراجع عظام تقليد، مقداري هم كوتاه آمده ايم. من ناگزيزم تعبيري را كه از يكي از مراجع عظام تقليد كه مورد تأئيد همگان است بخوانم:

براي همهء آگاهان روشن است كه وهابيت، به اتفاق همه گروه هاي مسلمين، از اسلام خارج است و مولود كفر و يهود مي باشد و هيچ فلسفه وجودي، به جز مخافت با اسلام و ايجاد تفرقه ميان مسلمين ندارد.

بنده هم اين جمله را در كتاب وهابيت از منظر شرع و عقل از پيام اين بزرگوار به مناسبت تخريب مجدد حرمين شريفين در تاريخ 23/03/1386 آورده ام.

وهابيت از منظر شرع و عقل، ج1، ص20

شبيه اين تعبير را ديگر مراجع عظام تقليد هم آورده اند:

مگر مسلمانان نمي بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان، به كانون هاي فتنه و جاسوسي مبدل شده اند. از يك طرف اسلام اشرافيت و ابوسفيان و ضد ديني را ترويج مي كنند و از طرف ديگر، سر بر آستان سرور خويش، استكبار جهاني مي گذارند.

همچنين آقاي زيني دهلان، مفتي مكه مكرمه در كتاب فتنة الوهابية مي نويسد:

فتنه وهابيت، فاجعه اي بود كه ملت اسلامي گرفتار آن گرديد. خون بسياري از مسلمانان را ريختند. اموال آنان را غارت كردند. هم اكنون خسارت جبران ناپذير و شر پراكنده آنان همه جا را فرا گرفته است.

فتنة الوهابية، ص19

با توجه به اين، مشخص و روشن است كه وهابيت، اصل تأسيسش براي مبارزه با اسلام بوده و بس.

يكي از مسئولين براي من نقل مي كرد در ديداري كه دو ماه قبل با آقاي ملك عبد الله داشت، گلايه كرده بود از تندوري هاي وهابي ها و خود ملك عبدالله هم گفت:

خود ما هم از دست اين وهابي ها در داخل عربستان سعودي به ستوه آمده ايم و ما را ذلّه كرده اند. ما نمي دانيم در برابر شرارت هاي وهابيت چه كنيم.

در رابطه با قضيه هك كردن سايت آقايان مراجع عظام تقليد، ديشب حدود ساعت 5 بود كه يكي از عزيزان از شبكه سلام از آمريكا با بنده تماس گرفتند و گفتند كه سايت شما را هك كرده اند و سريع اقدام به اصلاح كنيد. بنده هم زنگ زدم به عزيزان بخش فني سايت، بيدار شدند و سريعا به موسسه رفتند و گفتند كه نه تنها سايت ما، بلكه سايت 600 مركز پژوهشي، مراجع عظام تقليد، علماء و بزرگان را به اين شكل هك كرده اند؛ يعني همه سايت هايي كه زير نظر سايت آل البيت بوده كه زير نظر حضرت آيت الله سيستاني است. سريع دوستان را دعوت كرديم و آمدند و بنده خودم هم تا ساعت 10 صبح آنجا بودم و از مسئولان كشوري هم استمداد كرديم، از دوستاني كه در عرصه اينترنت و مبارزه به هك بودند هم استمداد كرديم و بعد معلوم شد كه آمدند يك سرقت ناجوانمردانه انجام دادند و ايميل يكي از مسئولان اين سايت را دزديدند و از آن كانال، تمام زير مجموعه سايت را كه حدود 600 سايت مي شد، مانند تمام مراكز تحقيقاتي كشور و مراجع عظام تقليد، همه را مورد هجمه قرار دادند. ما هم از عزيزان شبكه سلام استمداد كرديم و آنها هم كمك كردند. تا اينكه امروز بعد از ظهر ساعت 5، موفق شدند تمام اين سايت ها را يكي پس از ديگري اصلاح كنند و به حالت عادي برگشت.

البته مقداري هم كوتاهي از خودمان صورت گرفت و مسائل امنيتي قوي را رعايت نمي كنيم و به جاي اينكه به درب خانه مان قفل بزنيم، با نخ مي بنديم و به امان خدا واگذار مي كنيم.

البته اين هك كه انجام شد، يكي از ساده ترين و ابتدائي ترين هكي بود كه انجام دادند و مسير سايت ها را عوض كردند و اين را عرض مي كنم كه حتي يك كلمه از سايت هاي مراجع عظام تقليد، مورد حذف و اغتشاش قرار نگرفت. مراكز تحقيقاتي هم حتي يك سطر هم از مطالب شان حذف نشد. فقط به خاطر اينكه اينها رمز را دزديده بودند، مسير سايت را حدود 12 سايت به سايت يكي از وهابيون هدايت كردند و الحمدلله برطرف شد.

ولي با اين كارشان ثابت كردند كه اينها در عرصه حرف و سخن، كوچك ترين حرفي براي زدن و كوچك ترين سخني براي دفاع ندارند. اين، نشان دهنده عجز و زبوني آنهاست. بجاي اينكه بيايند در عرصه بين المللي بنشينند و با علماء شيعه بحث و مناظره و گفتگو كنند تا مشت شان براي مردم باز بشود، اينچنين حمله هاي ناجوانمردانه مي كنند و الحق، اين عمليات، قلب مقدس حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) و تمام شيعيان را به رنج مي آورد.

امروز به كرات از داخل و خارج كشور عزيزان به بنده تلفن يا ايميل مي كردند و اظهار ناراحتي و تنفر مي كردند. ما هم گفتيم بگذاريد از اين كارها بكنند و ما ابائي نداريم. ماهيت خودشان را با اين كار نشان مي دهند. اگر واقعا مَردند و مردانگي دارند و حرف دارند، بيايند در عرصه هاي بين المللي تا مردم ببينند و براي شان ثابت شود كه حرفي براي زدن ندارند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

در مورد صحبت هايي كه آقاي قرضاوي اخيرا كرده است توضيحاتي بدهيد.

استاد حسيني قزويني

آقاي دكتر قرضاوي كه در حقيقت به عنوان رئيس اتحاديه علماي جهان اسلام و امام جمعه قطر است و ارتباط تنگاتنگ با وهابيت عربستان سعودي دارد، در هفته گذشته در يكي از اظهاراتش با يكي از شبكه هاي ماهواره اي، صراحتا اظهار داشت كه:

إن الشيعة يعملون بمبدأ التقية و اظهار غير ما حسن و هو ما يجب عن نحذر منه ...

تا جائي كه صراحتا اعلام مي كند مسلمانان جهان بايد از خواب غفلت بيدار شوند و مواظب گسترش فرهنگ شيعه باشند. بعد هم تمام دولت هاي اسلامي مانند مصر، سودان، مغرب، الجزاير، مالزي، اندونزي و نيجريه را دعوت كرده كه هماهنگ شوند براي مبارزه با فرهنگ و مذهب شيعه و اين را به عنوان يك تكليف شرعي اعلام كرده است. اخطار كرده است كه فرهنگ شيعه رو به گسترش است. جالب اين است كه در سخنان خود مي گويد:

شيعه ها با ثروت هاي ميلياردي، نيروهاي آموزش داده را براي تبليغات شيعه در بلاد سني آماده كرده اند.

البته بزرگان و شخصيت ها موضع گرفته اند. حتي آقاي مُهري كه از شخصيت هاي برجسته علماي شيعه كويت است درخواست كرد كه ايشان بايد از مقام رياست اتحاديه بين المللي علماي اسلام عزل بشود و اجازه داده نشود كه اينطور سخنان بيهوده و غير اسلامي و غير واقعي بزند كه در حقيقت يك تفرقه اندازي و ايجاد عداوت ميان امت اسلامي و شيعه و سني است.

من در اينجا به آقاي دكتر قرضاوي رسما اعلام مي كنم:

آقاي دكتر قرضاوي! اينكه مي بينيد جوانان اهل سنت يا وهابي، گروه گروه به مذهب شيعه گرويده مي شوند و مذهب وهابيت و اهل سنت را رها مي كنند، به خاطر تبليغات ميلياردي شيعه ها نيست. اگر كسي از وضع تبليغي شيعه ها آگاهي داشته باشد، مي داند كه امروز، شيعه در عرصه تبليغ، كوچكترين حركتي كه زيبنده مذهب است انجام نمي دهد. اكثر مراكز تبليغي و تحقيقي كه بنده مي شناسم، با مشكلات عديدهء مالي مواجه هستند و براي نشر جزوات يا كتاب ها يا مطالب در عرصه بين الملل، با هزاران مشكل مواجه هستند. ولي آنچه كه مهم است در اين زمينه و آقاي دكتر قرضاوي بايد دقت داشته باشد، فرهنگ غني شيعه است و مطابقت فرهنگ شيعه با متن قرآن و سنت راستين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. به تعبير يكي از وهابي ها، آقاي دكتر عبد الله غُنِيمان كه از اساتيد دانشگاه بين المللي اسلامي مدينه است، صراحتا مي گويد:

إن الوهابيين علي يقين بأن المذهب الإثني عشري هو الذي سوف يجذب إليه كل اهل السنة و كل الوهابيين في المستقبل القريب.

وهابيون به يقين دريافته اند تنها مذهبي كه در آينده، اهل سنت و وهابيت را به سوي خود جذب خواهد كرد، همان مذهب شيعه اثنا عشري است.

وهابيت از منظر عقل و شرع، ج1، ص10 به نقل از كتاب المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهابيين، ص178

وقتي كه جوانان وهابيت يا اهل سنت مراجعه مي كنند و فرهنگ امام صادق (عليه السلام) را مي بينند و با فرهنگ بخاري و مسلم يا ديگر بزرگان اهل سنت مقايسه مي كنند، عقل و تفكر و انديشه خود را به كار مي اندازند و درمي يابند بر اينكه امروز، اسلام واقعي در مذهب شيعه متبلور است. اين مذهب شيعه است كه آئينه تمام نماي اسلام راستين محمدي (صل الله عليه و آله) است. وقتي جوان وهابي و اهل سنت، صحيح بخاري را ورق مي زند و مي بيند كه نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، بدترين نسبت ها را مي دهد؛ مثلا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در يك ساعت با 11 نفر از زنانش همبستر مي شود، به اين فكر مي افتد پيامبري كه با اين ويژگي باشد، به درد پيامبري نمي خورد. پيامبري كه قرآن در مورد او مي گويد:

وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ

سوره قلم/آيه4)

ولي در مكتب صحيح بخاري، اين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جلوي مردم ايستاده و بول و ادرار مي كند.

صحيح بخاري، ج1، ص62

آقايان اهل سنت فتوا داده اند كه اگر يك عالم ايستاده بول كند از عدالت بيرون است و پشت سر او نمي شود نماز خواند. اگر يك راوي را بييند كه ايستاده بول مي كند، روايتش از درجه اعتبار ساقط است. آن وقت نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، اين چنين وقيحانه نسبت مي دهند.

إن شاء الله اگر آقاي هدايتي در اين زمينه سوالاتي را داشته باشند، مفصل در اين قضيه اشاره خواهم كرد. وقتي آن جوان مي بيند خدائي كه صحيح مسلم معرفي مي كند، از آسمان و عرش الهي پائين (به زمين) مي آيد و صداي هل من مستغفر و داع سر مي دهد و پس از طلوع فجر دوباره به عرش مي رود.

صحيح مسلم، ج2، ص176

مي بيند اين چنين خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، با عقل و فطرت بشري و منطق قرآن تطبيق نمي كند و مي آيد كتاب كافي كليني (ره) و توحيد شيخ صدوق (ره) و وسائل الشيعه شيخ حر عاملي (ره) را مي بيند و مقايسه مي كند با قرآن، مي بيند آنچه كه دنبال آن بودند و گمشده اي كه كوه به كوه و در به در دنبال آن مي گشتند، در فرهنگ شيعه مي توانند آن را پيدا كنند نه در صحيح بخاري و صحيح مسلم يا كتاب هاي ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب.

البته بنده براي مقايسه بين كتاب صحيح بخاري و كافي، يك بخش مفصلي در كتاب قصة الحوار الهادي دارم و فايلش هم بصورت «Word» و هم بصورت «PDF» در سايت موجود است و مي توانيد مراجعه كنيد و اين مقايسه را ببينيد و قطعا به نتيجه خواهيد رسيد.

در پايان اين سخن، نكته اي را اشاره كنم:

يكي از بزرگان كشور مراكش (مغرب) به نام ادريس الحسيني مي گويد:

من به اين فكر افتادم كه تحقيقي درباره مذهب شيعه داشته باشم و كتابي بر رد مذهب شيعه بنويسم و در حمايت از (به تعبير خودش) اميرالمومنين معاويه و يزيد بنويسم. آمدم كتاب هاي تاريخي را مطالعه كردم؛ تاريخ طبري، تاريخ ابن اثير، تاريخ ابن خلدون و تفاسير. ديدم هر چه كه جلوتر مي روم، عقائد سني گري من تضعيف مي شود و عشق و علاقه ام به مذهب اهل بيت (عليهم السلام) بيشتر مي شود.

همين آقاي ادريس الحسيني، دانشمند و نويسنده بنام مراكشي، كه تصميم گرفته بود كتابي در رد شيعه و حمايت از معاويه و يزيد بنويسد، كتابي نوشت به نام لقد شيّعني الحسين (عليه السلام)؛ يعني امام حسين (عليه السلام) موجب شيعه شدن من شد.

من بينندگان عزيز را توصيه مي كنم به مطالعه اين كتاب. البته به فارسي هم ترجمه شده است به نام حسين مرا شيعه كرد.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

به ادامه مباحث هفته كذشته مي پردازيم.

وقتي اميرالمومنين (عليه السلام) بعد از 25 سكوت، به خلافت رسيدند، برخوردشان با روايات و احاديث جعلي چگونه بوده است؟

استاد حسيني قزويني

يك تعبيري در منابع شيعه است و يك تعبيري هم در منابع اهل سنت.

در منابع شيعه، مرحوم كليني (ره) و ديگران آورده اند كه اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود:

قد كثرت علي الكذابة فمن كذب علي متعمدا فليتبوء معقده من النار. ثم كذب عليه من بعده و إنما أتاكم الحديث من أربعة ليس لهم خامس: رجل منافق يظهر الإيمان، متصنع بالإسلام لا يتأثم ولا يتحرج أن يكذب علي رسول الله صلي الله عليه و آله متعمدا، فلو علم الناس أنه منافق كذاب، لم يقبلوا منه و لم يصدقوه و لكنهم قالوا هذا قد صحب رسول الله صلي الله عليه و آله و رآه و سمع منه و أخذوا عنه و هم لا يعرفون حاله، ... ، ثم بقوا بعده، فتقربوا إلي أئمة الضلالة و الدعاة إلي النار بالزور و الكذب و البهتان ... .

روزي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خطبه اي خواند و فرمود: دروغگويانِ به من زياد شده اند. هر كس به من دروغ ببندد، جايگاهش آتش جهنم است.

اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود: بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، دروغ ها به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) رو به افزوني يافت. تا آنجايي كه برخي افرادي كه منافق بودند، به ظاهر اظهار اسلام مي كردند و دَم از اسلام مي زدند و از دروغ گفتن به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ابائي نداشتند و به عمد سخناني را به دروغ به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بستند. اگر مردم مي دانستند كه او منافق و دروغگو است، سخن او را نمي پذيرفتند و او را تصديق نمي كردند؛ اما مي گفتند كه او جزء صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و او را ديده است و حديث از او شنيده است و از مكتب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) احاديث فرا گرفته است، ... ، اين منافق صفتان زنده ماندند تا با زور و دروغ و بهتان، به پيشوايان گمراهي و دعوت كنندگان به آتش جهنم نزديك شدند.

الكافي للكليني، ج1، ص62 ـ الخصال للصدوق، ص255 ـ الإحتجاج للطبرسي، ص263 ـ نهج البلاغه، خطبه210

اما در كتاب روائي اهل سنت:

در بسياري از كتب اهل سنت، بويژه در برخي از صحاح سته آمده است كه اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود:

و إذا حدثني أحد من أصحابه إستحلفته فإذا حلف لي صدقته.

هر گاه يكي از اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) روايتي براي من نقل مي كرد، اگر سوگند مي خورد كه از لب هاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيده است، او را تصديق مي كردم و روايتش را مي پذيرفتم و گرنه روايت او را رد مي كردم.

سنن أبي داود، ج1، ص340 ـ سنن الترمذي، ج4، ص296 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص533 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج1، ص73 ـ السنن الكبري للنسائي، ج6، ص110 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص23 ـ صحيح إبن حبان، ج2، ص390 ـ تفسير الرازي، ج3، ص24

اين برخورد آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بود با دروغ پردازي هايي كه توسط صحابه انجام مي شد.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

ائمه (عليهم السلام) در برخورد با احاديث جعلي چه موضعگيري داشتند؟

استاد حسيني قزويني

اين را من بايد خدمت همه بينندگان عرض كنم كه يكي از افتخارات شيعه اين است كه زمان تدوين احاديث، ائمه (عليهم السلام)، در صحنه، حضوري فعال داشتند و شاهد و ناظر تدوين احاديث بودند.

مرحوم شيخ حر عاملي (ره) در وسائل الشيعه مي نويسد:

در دوران ائمه (عليهم السلام)، بيش از 6600 كتاب از احاديث اهل بيت (عليهم السلام) تدوين شد.

وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج30، ص165

بايد 5 نكته را توجه كنيم كه ائمه (عليهم السلام) در رابطه با احاديث رعايت كرده اند:

نكته اول:

ائمه (عليهم السلام) بر خلاف مكتب سقيفه، دستور مي دادند احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) نوشته شود.

آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمود:

قيدوا العلم.

اين احاديث را بنويسيد و يادداشت كنيد.

تقييد العلم الخطيب البغدادي، ص89

امام صادق (عليه السلام) مي فرمود:

إذا كتبتم الحديث فاكتبوه بإسناده.

اگر حديثي مي نويسيد، سند آن را هم بنويسيد.

الجامع الصغير للسيوطي، ج1، ص129 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج10، ص129 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج4، ص98

امام حسن (عليه السلام) به فرزندان و برادرزاده هايش مي فرمود:

اين احاديث را يادداشت كنيد تا نسل هاي آينده اين احاديث را از شما به يادگار داشته باشند.

تقييد العلم للخطيب البغدادي، ص191 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج10، ص153

نكته دوم:

ائمه (عليهم السلام) صحابه را وادار مي كردند به تفقه و دقت در احاديث و مي فرمودند:

نقل احاديث هنر نيست، فهم احاديث هنر است.

دقت در ناسخ و منسوخ روايت، مطلق و مقيد روايت، عام و خاص روايت، شناختن حديث صحيح از حديث ضعيف. اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمود:

همة السفهاء الرواية و همة العلماء الدراية.

كوشش سفيهان اين است كه فقط روايات را پشت سر هم نقل مي كنند و كوشش عالمان اين است كه درايت (فهم) حديث مي كنند. (حديث صحيح را از ضعيف جدا مي كنند، حديث تقيه اي را از غير تقيه اي، ناسخ از منسوخ، مطلق از مقيد را تشخيص مي دهند)

ارشاد القلوب للديلمي، ص14 ـ بحار الأنوار للمجلسي، ج2، ص160

نكته سوم:

ائمه (عليهم السلام)، نظارت داشتند بر بعضي كتاب هايي كه توسط صحابه نوشته مي شد.

بعضي از كتاب ها كه نوشته مي شد و خدمت ائمه (عليهم السلام) عرضه مي شد. مثلا كتاب يونس بن عبد الرحمن (ره) كه از اصحاب آقا امام رضا (عليه السلام) بود و خدمت امام جواد (عليه السلام) آوردند و حضرت در آنجا نسبت به ايشان مدح و ثناء گفت و فرمود كه كتاب زيبا و با ارزشي است. كتاب جناب حلبي را خدمت امام صادق (عليه السلام) عرضه كردند و حضرت گواهي داد كه كل محتويات كتاب درست است. وقتي در حضور امام هادي (عليه السلام) سخن از فَضّال شد، فرمود خوشا به حال خراساني ها كه اينچنين شخصيت برجسته اي در ميان آنان است.

نكته چهارم:

نكته اي كه خيلي حساس است و از همين جهت است كه آقايان اهل سنت گرفتار روايات جعلي و دروغين شدند و الحمدلله ما در كتاب هاي روائي مان از اينگونه روايات جعلي و ساختگي نداريم، اين است كه ائمه (عليهم السلام) نسبت به راويان دروغگو و كساني كه كارخانه حديث سازي درست كرده بودند و به زبان ائمه (عليهم السلام) يا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) روايت نقل مي كردند، ائمه (عليهم السلام) اينها را رسوا مي كردند و به جامعه معرفي مي كردند.

مثلا آقا امام كاظم (عليه السلام)، وقتي صحبت از يونس بن ظبيان مي شود، مي فرمايد:

لعن الله يونس بن ظبيان ألف لعنة يتبعها ألف لعنة.

خداوند يونس بن ظبيان را هزار بار لعنت كند؛ از هر لعنتي هم هزار شعبه منشعب شود.

رجال كشي، ص364

او از كساني بود كه در جعل احاديث و غلو، يد طولائي داشت.

باز هم از آقا امام كاظم (عليه السلام) است كه فرمود:

لعن الله محمد بن بشير و أذاقه حر الحديد إنه يكذب علي، برأ الله منه و برئت إلي الله منه .

خداوند محمد بن بشير را لعنت كند ... كه احاديث دروغي از من نقل مي كند و خداوند هم از دست او برئ است و من هم به خداوند از دست او تبرّي مي جويم.

رجال كشي، ص482

همچنين امام باقر(عليه السلام):

لعن الله بيان التبان و إن بنانا لعنه الله كان يكذب علي أبي .

بيان كه يكي از غلات و جعال حديث است و به امام سجاد (عليه السلام) دروغ بست، خدا او را لعنت كند.

رجال كشي، ص301

مغيرة بن سعيد از كساني است كه كارش جعل حديث بود و امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

فإن المغيرة بن سعيد لعنه الله، دَسَّ في كتب أصحاب أبي أحاديث لم يحدث بها أبي .

رجال كشي، ص224 ـ رجال ابن داود، ص517

با اين كار، ائمه (عليهم السلام) احاديث شيعه را بيمه كردند و مردم را نسبت به اين جاعلين و دروغ پردازان آگاهي دادند.

نكته پنجم:

ائمه (عليهم السلام) به مردم اعلام كردند كه فقط راويان ثقه و راستين، گفتارشان براي شما حجت است، نه غير. به طوري كه اين قضيه براي شيعه، فرهنگ شد. در زمان امام صادق (عليه السلام) و امام كاظم (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) مي آيند خدمت آنها و سوال مي كنند كه آيا فلاني ثقه است يا خير؟ يعني مشخص است كه اين قضيه، فرهنگ شده است.

مثلا خدمت امام رضا (عليه السلام) مي رسند و عرضه مي دارند: ما، راهمان طولاني است و نمي توانيم خدمت شما برسيم:

أفيونس بن عبد الرحمن ثقة آخذ عنه معالم ديني؟ فقال: نعم.

آيا يونس بن عبد الرحمن مورد وثوق است و ما مي توانيم مسائل ديني را از او بگيريم؟ حضرت مي فرمايد: بله.

رجال كشي، ص490

يا اينكه وقتي مي آيند از آقا امام عسكري (عليه السلام) نسبت به آقاي عَمري، كه از نواب هم است، سوال مي كنند از چه كسي دستورات ديني را بگيريم؟ مي فرمايد:

الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ.

عمري و پسرش ثقه هستند و ... .

وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج27، ص138

در اين زمينه روايات زيادي داريم كه ائمه (عليهم السلام) از طرفي دروغگويان را مفتضح و معرفي كردند و از طرفي هم راويان ثقه را به مردم معرفي كردند. به طوري كه قبول از ثقه و اجتناب از احاديث دروغ پردازان، يك فرهنگ براي شيعه شد. اينطوري نبود كه مانند جناب بخاري بگويد من 600 هزار روايت را زير و رو كردم تا 2700 روايت صحيح را از ميان اينها گزينش كردم. اين يكي از عنايات ائمه (عليهم السلام) بود در حوزه حديث.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا براي به دست آوردن معارف اسلامي، مراجعه به كتب اهل سنت كافي است و ما را مستغني مي كند از گرفتن معارف و فرهنگ صحيح اسلامي از ديگر كتب يا خير؟

استاد حسيني قزويني

در اين رابطه، من روايتي را به اختصار از أئمه اربعه، كه خود آقايان اهل سنت هم نقل كرده اند مي خوانم و هيچ قضاوتي هم نمي كنم. هر گونه قضاوت را به عهده بينندگان عزيز، بويژه تحصيل كرده شيعه و سني واگذار مي كنم.

يكي از أئمه اربعه اهل سنت، جناب ابوحنيفه، متوفاي 150هجري است. جناب خطيب بغدادي در تاريخ بغداد مي نويسد:

جميع ما روي أبو حنيفة من الحديث مائة و خمسون حديثا أخطأ ـ أو قال غلط ـ في نصفها.

تمام احاديثي كه ابوحنيفه نقل كرده است، 150 حديث است و آن هم در نصفش يا خطا كرده يا اشتباه.

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص418

آقاي ابن خلدون در كتاب تاريخ خود مي گويد:

بلغت روايته إلي سبعة عشر حديثا أو نحوها.

رواياتي كه مورد عمل ابوحنيفه بود، به 17 روايت بيشتر نرسيد.

تاريخ ابن خلدون، ج1، ص444

آقاي مالك، رئيس مالكي ها، متوفاي 179 هجري است و آقاي إبن خلدون صراحت دارد:

مالك رحمه الله إنما صح عنده ما في كتاب الموطأ و غايتها ثلثمائة حديث أو نحوها.

در نزد مالك، در كتاب موطأ، جز 300 روايت صحيح نبوده است و الباقي مورد تأئيد او نبوده است.

تاريخ إبن خلدون، ج1، ص444

آقاي شافعي، متوفاي 204 هجري مي گويد:

لم يصل الي الأمة سوي خمس مأئة حديث في أصول الأحكام و مثلها في اصول السنة.

تمام رواياتي كه ما بررسي كرديم و به دست امت رسيده، 500 حديث در احكام است و 500 حديث هم در اصول سنت و مستحبات است.

مناقب الشافعي، ج1، ص419

آقاي احمد بن حنبل، متوفاي 241 هجري است، مي گويد:

الأصول التي يدور عليها العلم عن النبي (صلي الله عليه و آله) ينبغي أن تكون ألفا و مأتين.

تمام اصولي كه علوم اسلامي بر محور آن دور مي زند و از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده است، زيبنده است كه 2200 عدد باشد.

إرشاد الفحول، ص251

اين شهادتي است از بزرگان اهل سنت و أئمه و پيشوايان اهل سنت بر قِلّت احاديث در حوزه احكام و اخلاق و ساير مسائل و آقايان مجبور شدند در سايه قياس و استحسان، احكام الهي را بدست بياورند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

يك آمار كوتاهي هم به ما بدهيد كه روايات اصول كافي و وسائل الشيعة و برخي كتب ديگر چقدر است تا بدانيم چه كسي اهميت بيشتري به سنت مي دهد و اهل سنت واقعي چه كساني هستند؟

استاد حسيني قزويني

در 8 جلد كتاب كافي، 16199 روايت داريم واين دو برابر رواياتي است كه در صحاح سته اهل سنت آمده است. جناب إبن أثير جزري در كتاب جامع الأصول، تمام روايت صحاح سته را جمع كرده و مكررات را كنار گذاشته و مجموعا 9483 روايت شده است. مرحوم شيخ حر عاملي (ره) در كتاب وسائل الشيعة، 35868 روايت نقل مي كند. مرحوم محدث نوري (ره)، 23129 روايت در مستدرك الوسائل ذكر مي كند. اين نشان مي دهد كه اين فرهنگ غني، توسط ائمه (عليهم السلام) و پيروان اهل بيت (عليهم السلام) به يادگار مانده است.

البته بسياري از كتاب هاي شيعه، در گذر زمان، توسط وهابيون يا بعضي اهل سنت افراطي آتش گرفته است. در سال 450 كتابخانه شيخ طوسي (ره) كه برخي مي گويند بيش از 24 هزار جلد كتاب خطي از آثار صحابه ائمه (عليهم السلام) در بغداد بوده است، آتش زدند و به خاكستر مبدل كردند. در حمله مغول به ايران، كتابخانه هاي متعددي در نيشابور و برخي از شهرها را آتش زدند و به خاكستر مبدل كردند. ولي با تمام اينها، اين آماري را كه داديم داريم.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا در كتب اهل سنت، خصوصا در صحيح بخاري، از اهل بيت (عليهم السلام) رواياتي نقل شده است يا خير؟ اگر نقل نشده يا كم نقل شده است، چرا اهل بيت (عليهم السلام) حضور كم رنگي در كتب اهل سنت دارند؟

حضرت خديجه (سلام الله عليها) كه 28 سال در سخت ترين شرايط، دوشادوش و گام به گام همراه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، چرا فقط يك روايت در صحاح سته از او است؟

مگر امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) صحابه بزرگ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبودند؟ چرا سخنان آنها در كتب اهل سنت وجود ندارد؟

از سلمان و ابوذر و عمار چقدر روايت نقل كرده ند؟

استاد حسيني قزويني

عبارتي را كه آقاي ذهبي در كتاب تذكرة الحفاظ آورده است مي خوانم. ايشان نقل مي كند از حافظ ابن عقده كه از پيشوايان حديث بوده و مي گفته:

احفظ لأهل البيت ثلاثمائة ألف حديث.

من از اهل بيت (عليهم السلام) 300 هزار روايت حفظ كرده ام.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص840

حال، آيا واقعا در كتب اهل سنت، بويژه صحاح سته، از ائمه (عليهم السلام) چقدر روايت نقل كرده اند؟

در جلسات گذشته تا حدودي اين آمارها را اشاره كرديم و عرض كرديم كه از آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه از اول طفوليت با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است و به تعبير محمود ابو ريه: اگر قرار بود هر روز يك روايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيده باشد، بايد 12 هزار روايت از او داشته باشيم، اما در صحيح بخاري، جز 29 روايت نياورده است.

مقدمه فتح الباري، ص476

در صحيح بخاري از ابوهريره كه كمتر از دو سال با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است، 446 روايت نقل مي كند.

در صحيح بخاري از حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) فقط يك روايت آمده است و حال آنكه از عايشه، 242 روايت آمده است.

مقدمه فتح الباري، ص477

از ياران اميرالمومنين (عليه السلام):

از مقداد 2 روايت، از سلمان 4 روايت و از عمار 4 روايت، از امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام)، حتي يك روايت هم در صحيح بخاري نيامده است. حال آنكه از عبد الله عمر، 270 روايت و از انس بن مالك 268 روايت نقل كرده اند.

اينها واقعا قلب آدم را به درد مي آورد كه چگونه اهل بيت (عليهم السلام) را مورد كم مهري قرار دادند.

جالب اين است كه خود آقاي ابن تيميه حراني در بعضي از آثارش صراحت دارد بر اينكه بزرگان اهل سنت مقيد بودند از حضرت علي (عليه السلام) روايت نقل نكنند:

فليس في الأئمه الاربعة و لا غيرهم من أئمة الفقهاء من يرجع إلي علي في فقهه .

هيچكدام از ائمه اربعه (ابوحنيفه و احمد بن حنبل و مالك و شافعي) و ديگر فقهاي اهل سنت، اصلا توجهي به روايات حضرت علي (عليه السلام) نداشتند.

منهاج السنة، ج7، ص529

باز هم ايشان در منهاج السنة مي نويسد:

آقاي مالك كه از ائمه اربعه اهل سنت است، در كتاب موطأ خود، نه از حضرت علي (عليه السلام) روايت دارد و نه از اولاد حضرت علي (عليه السلام)، مگر خيلي كم. همچنين احاديثي كه در صحاح و سنن و مسانيد ما اهل سنت آمده، جز روايات اندك از حضرت علي (عليه السلام) و فرزندان حضرت علي (عليه السلام) به چشم نمي خورد.

منهاج السنه، ج7، ص531

اين نشان مي دهد كه آقايان اهل سنت كه مي گويند ما اهل بيت (عليهم السلام) را دوست داريم و مخلص آنها هم هستيم و ما هم اين اظهار محبت آنها را قبول مي كنيم و عشق مي ورزيم بر اين اظهار محبت ها، ولي بايد بينيم كه اينها عملا چه كرده اند؟

به ما نشان بدهند كه آقاي ابن عابدين كه از فقهاي بنام اهل سنت است و اهل سنت شرق كشور ما به او عشق مي ورزند، در حاشيه رد المحتار خود، در چند جا به استناد سخن اميرالمومنين (عليه السلام) يا اهل بيت (عليهم السلام) فتوا داده است؟

به ما نشان بدهند كه آقاي ابن قدامه مقدسي از بزرگان فقهاي حنابله، در كتاب المغني در چند جا به استناد روايات اهل بيت (عليهم السلام) فتوا صادر كرده است؟

به ما نشان بدهند كه جناب سرخسي از فقهاي بنام حنفي ها، در المبسوط، در چند حكم شرعي را به استناد روايت حضرت علي (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) يا امام صادق (عليه السلام) فتوا داده است؟

به ما نشان بدهند كه جناب نووي از استوانه هاي فقهي شافعي ها، در المجموع، در چند جا به استناد احاديث اهل بيت (عليهم السلام) فتوا داده است؟

اين را ما بارها عرض كرده ايم: رفتن به سراغ اهل بيت (عليهم السلام)، يك نقطه مشترك و مباركي است كه مي تواند شيعه و سني را در كنار سفره مبارك اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) جمع كند كه خداوند مودت به اينها را اجر رسالت قرار داده است:

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي

سوره شوري/آيه23

از عزيزان و انديشمندان اهل سنت دعوت مي كنيم كه به اين نداي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمود:

اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي.

و به اين فرمان مراجع عظام تقليد شيعه در طول تاريخ، لبيك بگويند و بيايند همگي در كناره سفره اهل بيت (عليهم السلام)، اين مائده مبارك آسمانيِ برگرفته از مكتب وحي، بنشينيم و اصول و فروع احكام إلهي مان را از مكتب اينها استنباط كنيم.

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

آيات قرآن صراحت دارد بر اينكه آن منافقيني كه در قرآن نام برده شده است؛ جزء صحابه بوده اند، مگر غير از اين است؟

جواب:

اهل سنت وقتي آيات قرآن و روايات را مي خوانند، عمدتا به ما اعتراض مي كنند كه منافقين جزء صحابه نبودند و تافته جدا بافته بودند؛ حال آنكه در خود صحيح بخاري صراحت دارد و از آقاي ابن مُلِيكه مي گويد:

أدركت ثلاثين من أصحاب النبي صلي الله عليه و سلم كلهم يخاف النفاق علي نفسه.

30 نفر از صحابه را من با آنها آشنا بودم و همه شان مي ترسيدند كه آيا منافق هستند.

صحيح بخاري، ج1، ص17

در صحيح مسلم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

في أصحابي إثنا عشر منافقا.

در ميان اصحاب من 12 نفر منافق شناسنامه دار هستند.

صحيح مسلم، ج8، ص122

همچنين رواياتي كه در رابطه با حديث حوض است، واضح و روشن است.

* * * * * * *

سوال:

آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر صحابه به خاطر خطاي شان حد جاري كرده است؟

جواب:

بله. رواياتي در اين زمينه داريم. مثلا آقاي ابن نُعيمان شراب خورد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به ايشان حد شراب را جاري كردند.

صحيح بخاري، ج8، ص13

همچنين عبد الله، ملقب به حمار توسط پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به خاطر شراب حد خورد.

صحيح بخاري، ج8، ص14

بعضي از صحابه دزدي كرده بودند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور داد كه دست آنها را قطع كردند.

صحيح بخاري، ج8، ص16

يكي از صحابه زنا كرده بود و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور داد كه او را رجم كردند و فرار كرد.

صحيح بخاري، ج8، ص22

و ده ها قضايايي كه آقايان آورده اند و زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خلاف كردند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم در حق آنها، حد را جاري كرد.

همچنين تعدادي از صحابه بودند كه در زمان خود خليفه دوم خلاف كردند و خليفه دوم بر آنها حد جاري كرد. عقبة بن حارث و پسرش عبد الرحمن شراب خوردند و آقاي عمر به آنها حد جاري كرد. اين به قدري روشن و واضح است كه إبن حجر عسقلاني در الإصابة في تمييز الصحابة، جلد 5، صفحه 35 مي گويد اين روايت صحيح است و شكي ندارد.

يكي ديگر از صحابه به نام ابو محجن ثقفي شراب خورد و 7 مرتبه به او حد جاري كردند. وليد بن عقبه شراب خورد و نماز صبح را 4 ركعتي خواند و به او حد جاري كردند.

من از عزيزان اهل سنت تقاضا دارم كه به اين دقت كنند:

جالب اينكه آقاي قدامة بن مظعون از صحابه اي است كه در جنگ بدر بوده و جزء بيعت كنندگان تحت شجره است، وقتي شراب خورد و پيش جناب عمر آوردند، عمر گفت چرا شراب خوردي؟ گفت: به دليل آيه قرآن كه مي گويد:

لَيْسَ عَلَي الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا (مائده/93)

صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و مي گويد من اجتهاد كردم در اين آيه شريفه و خداوند مي گويد كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام مي دهند، در خوردني ها هيچ باكي نداشته باشند. آقاي عمر معطل ماند و رو كرد به صحابه و گفت نظر شما چيست؟ صحابه اعتراض كردند و گفتند كه خداوند در قرآن به صراحت مي گويد:

إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

سوره مائده/آيه90

و خداوند شراب را حرام كرده است و شراب خوردن، عمل صالح نيست. جناب عمر هم دستور داد به صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حد شراب زدند.

الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص323 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص120 ـ التاريخ الصغير للبخاري، ج1، ص68

* * * * * * *

سوال:

آيا اين آماري كه در مورد احاديث ما (شيعه) داديد، تمام اين احاديث صحيح است، يا شك در آنها هست؟

جواب:

روايات صحيح، يكبار در برابر روايات ضعيف است و يكبار در برابر روايات دروغي است. روايت دروغ و جعلي، اگر صد هزار روايت هم كنار هم باشد، مانند اين است كه صد هزار عدد صفر را جمع مي زنيد و مساوي با صفر مي شود. اگر هزاران روايت دروغ را كنار هم بگذاريد، باز هم مساوي دروغ مي شود.

اما روايات ضعيف فرق مي كند. يك دفعه يك روايت مرسل است و راوي ناقل آن، نامش نيامده است يا راوي مجهول است و بزرگان علم رجال چيزي درباره مدح و ذمّ او نگفته اند، شايد از ثقات باشد. يا برخي موارد است كه مطالبي هم در توثيق او آمده و هم در تضعيف او آمده و مختلفٌ فيه است و به مبناي آقايان اهل سنت، حَسَن مي شود.

مبنايي كه ما شيعيان داريم، اگر يك روايت ضعيف از مرز 3 عدد بگذرد، به مستفيض تعبير مي كنيم. آقايان فقهاي شيعه، به اتفاق آراء، به روايات مستفيض عمل مي كنند و مطلب تمام است و مضمون قابل اعتماد است. آقايان اهل سنت هم قاعده اي دارند به نام «يقوي بعضه بعضا». ابن حجر عسقلاني، نووي در المجموع، ابن قدامه در المغني، سرخسي در المبسوط موارد متعددي در احكام مي آورند كه روايت صحيح ندارند و مي گويند روايات ما ضعيف است، ولي با قاعده «مما يقوي بعضه بعضا، ثبت المطلوب» همديگر را تقويت مي كنند.

با توجه به اين، تعداد 35868 روايت را ما نمي گوييم كه همه اش صحيح است؛ ولي اگر در يك موضوع، سه روايت ضعيف داشتيم نه دروغ، مطلب تمام است.

مرحوم كليني (ره) يا شيخ حر عاملي (ره) در هر بابي چند روايت آورده اند و روايت اول صحيح است و روايت دوم و سوم و ... ضعيف هستند؛ ولي آن را به عنوان تقويت آورده اند و اگر آن روايات ضعيف نبود، روايت اول مطلب را به نحو احسن تمام مي كند و فقيه هم به استناد همان اول فتوا مي دهد. آن سه روايت به عنوان مؤيد روايت صحيح آمده است. لذا با توجه به اين قضيه، مي توانيم بگوييم كه روايات وسائل الشيعة، غالبا روايات معتبر و قابل استناد و استنباط است. روايت معتبر هم روايتي است اعم از صحيح يا مرسل يا ضعيف، ولي قرائن و شواهدي براي صحت آن است.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٠٩ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام
اي كاش من در زمان انحضرت مي بودم و خادم بيت انها ميشدم . گداي در خانه اهل البيت ميشدم و از انچه بمن ميدادند حفاظت ميكردم و با تماي مال دنيا عوض نمي كردم
2 | قاسم جلالي | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١١ خرداد ١٣٨٧ |
خيلي جالب و كوبنده بود واقعا استفاده كردم و از شما هم تشكر مي كنم
3 | عباس سالاري | | ١٢:٠٠ - ١٢ خرداد ١٣٨٧ |
بسمه تعالي
ازشما سيد بزرگوار اقاي سيد محمد حسيني قزويني تشکر وسپاسگزارم خدا شما را هميشه قرص ومحکم در اين راه اهل بيت ع نگه دارد قسم مي خورم که مدافع واقعي پيامبر اسلام وامام علي ع والش مي باشيد
انان که از راه لجبازي مثل اين ادمک مولوي مي خواهد به اهل بيت ع توهين کند وبه خاطر دنيا که شده حقيقت را وارونه جلوه بده خواب رفته وتوي ان منجلا ب خفه مي شود
عمر وابي بکر وعثمان که دل پيامبر اسلام وامام علي ع وحضرت فاطمه زهرا را اتش زدند نگاه کنيد به چه بلاي گرفتار شدند نيت کنيد که با اينها در اخرت محشور شويد
ما هم دعا مي کنيم که با پيامبر واهل بيتش محشور بفرمايد
خدايا هرگز ما را از رسول الله ص وامام علي ع وحضرت فاطمه ع وامام حسن ع واما حسين ع امامان معصوم ع وپيروانان واقعي اهل بيت ع جداي مينداز هم در دنيا وهم در اخرت
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اللهم عجل لوليک الفرج
4 | احمدرضا گواهي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ خرداد ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
متاسفانه بنده ديده ام که خيلي از شيعيان و حتي طلاب ابن عربي ناصبي را يک عارف جليل القدر مي دانند !!
حتي برخي او را بزرگ عرفا مي دانند !!
و با توجه به اين که استاد هم در اين سخنراني ابن عربي را يک ناصبي معرفي کردند ، بسيار مفيد خواهد بود که شما بزرگواران مقاله اي درباره دشمني ابن عربي با اهل بيت بنويسيد (مانند مقاله اي را که درباره ابن تيميه نوشته بوديد)
تا ما بتوانيم از مطالب آن براي احتجاج با کساني که او را يک بت کرده اند استفاده کنيم .
5 | محب اهل البيت | | ١٢:٠٠ - ١٥ خرداد ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
سبحان الله شيعه مي خواهد دفاع كنه ولي بيشتر خراب مي كنن خوب شما فرموديد كه در زاهدان به سيدتنا فاطمه رضي الله عنها توهين شده
خوب عزيزان من هر كه كتابهاي شما بخونه اتوماتيك كراهت اهل بيت در دلش مياد مثل همين حديث كافي كه در همين سايت خوندم
عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) فِي تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاه .
الكافي ، 5 ، 346 .
از امام صادق عليه السلام در باره ازدواج ام كلثوم سؤال كردند ، حضرت فرمود : او ناموسي است كه از ما غصب كرده‌اند .
حديث صحيح مي باشد اكر بكييد كار حضرت عمر مي باشد بس بايد قبول كنيد كه بالاخره ازدواج صورت كرفته حالا به غصب يا به خوبي كارنداريم
اصل اينكه صورت كرفته و شما با عرض معذرت بي خودي شليك هوايي مي كنيد اكر بكييد نه اصلا اسم عمر توي اين حديث نيامده خوب بدتر كه حتي حضرت علي زورش به اشخاص عادي هم نمي رسيد من حرفم را كوته مي كنم ولطف كنيد معناي (فرج غصبناه) رابه ما بدهيد
بارك الله فيكم

پاسخ:
بسمه تعالى
با سلام، از ارتباط صميمانه شما سپاسگزاريم
اين نظر اشتباه شماست كه چنين برداشتي داريد ولي همان بهتر كه چنين فكر كنيد
شبهه مطرح شده از طرف شما چه ربطي به موضوع سخنراني دارد، موضوع سخنراني مشخص است و ايرادات و نقايص عنوان شده هم واضح و روشن
(كه در حقيقت اشاره ايي دارد به بي سوادي برخي از مولوي هاي شما كه از تاريخ و كتب منبع خود بي اطلاعند)
البته در رابطه با بحث ازدواج عمر با ام كلثوم به صورت مفصل در لينك ذيل مطلب ارائه شده است:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
در اين مقاله تمامي احتمالات مربوطه بررسي شده و برخلاف ادعاي شما تحت هيچ شرايطي به نفع خليفه شما عمر نمي باشد.
بد نيست مقاله فوق را مطالعه نماييد سپس به اظهار نظر بپردازيد.
والسلام من التبع الهدي
معاونت اطلاع رساني

6 | حسين يزداني | Australia - Sydney | ١٢:٠٠ - ١٧ خرداد ١٣٨٧ |
با عرض سلام افسانه ازدواج خليفه دوم با دختر حضرت علي عليه السلام بهتر است همان افسانه باقي بماند.
همان گونه كه در كتب معتبر و دسته اول اهل سنت نيز يادي از ان نشده وتنهادر قرون بعدي برخي از متكلمين به ان تمسك جسته اند و احوال بسياري از متكلمين هم بر همه اشكار است كه معتقد بودند هدف وسيله را توجيح مي كند و مي توان به دروغ هم متوسل شد.
پس از ان كه برخي از متكلمين به اين افسانه متوسل شدندديگران هم به تبعيت از ان ها نقل كردند.
جناب اقاي قزويني در مقاله اي بسيار مستدل و متقن اين ماجرا را بررسي كردند و به بهترين شكل شرح ماجرا و كذب بودن ان را روشن كردند و علاقه مندان مي توانند براي اطلاع بيشتر به ان مراجعه كنند.
و من فكر مي كنم به تكرار مجدد ان در اين جا نيازي نبود .
با تشكر
7 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٢ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام و تشكر
در مورد فايل صوتي صدا بسيارضعيف ميباشد و بعد از دانلود كردن بروي ام پي 3 صدا ضعيف است فايلهاي قبلي خوب بود لطفا اقدام فرمائيد
متشكرم

پاسخ:
بسمه تعالي
با سلام
بله متاسفانه فيلم ضبط شده از جلسه سخنراني حاج آقا در مدرسه فيضيه به علت شلوغ بودن اطراف محل فيلمبرداري ، کيفيت صداي مربوطه مطلوب نمي باشد
پياپيش بابت اين نقص عذرخواهي مي کنيم و انشاءالله در موارد بعدي سعي در لحاظ اين نکته خواهيم داشت
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني
8 | امير | United States - Madison | ١٢:٠٠ - ١٣ تير ١٣٨٧ |
سلام عليكم
پس از عرض تشكر از تمامي زحمات شما عزيزان.
بعلت اشكال صوتي اين نوار من علاقه دارم كه با كيفيت بهتر آن را برايتان ارسال نمايم ولي نميدانم كه از كدام طريق مناسبتر است؟

پاسخ:
بسمه تعالى
با سلام، از ارتباط صميمانه شما سپاسگزاريم
تمامي سخنرانهاي استاد در پايان سال تحت عنوان پاسخ به شبهات در سال مربوطه به صورت نرم افزار چند رسانه اي نشر داده مي شود.
معاونت اطلاع رساني

9 | عبدالحسن ابو مريم | | ١٢:٠٠ - ٢٠ مرداد ١٣٨٧ |
مشكور سيدنه -الله ومحمدوعلي والزهرا معك
10 | محمد حسن | | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٧ |
با سلام
اولا تشكر از شما و دكتر حسيني قزويني
ثانيا اللهم العن منكري فضايل محمد و اله المعصومين (ع)
11 | خادم المهدي | | ١٢:٠٠ - ١٣ اسفند ١٣٨٧ |
سلام بر شما : سوالي داشتم . وهابيت در رابطه با سند روايت بلاذري ، آن را از جانب ابن عون مقطوع مي دانند و داعيه اين دارند که وي صحابي نبوده است و در جواب سخن خطيب که مي گويد ابن عون پيامبر را ديد ، مي گويند که در سند اين کلام " بکار بن محمد " است که ثقه نيست و ضعيف است . جواب اين شبهه چيست ؟ در رابطه با شيخ بلاذري ، يعني مدائني ، نيز مي گويند که تضعيف ابن عدي در الکامل ، جرح مفسر است و بر توثيق ارجح است . لطفا جواب اين شبهه را نيز بيان کنيد . يا علي ع

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- اگر وهابيون بخواهند تمامي مطالب مطرح شده در علم رجال را بررسي رجالي كنند ، تمامي اقوالشان در مورد علما نابود خواهد شد ، چون به ندرت مواردي مي توان پيدا كرد كه در آنها توثيق يا تضعيف شخصي با سند صحيح نقل شده باشد !!!
2- بر فرض مقطوع بودن روايت بلاذري ، باز اين روايت حجت است ، زيرا مرسل تابعي حجت است و ائمه اربعه اهل سنت به مرسلات تابعي عمل مي كرده اند ، مخصوصا وقتي روايت از ابن عون باشد كه علماي اهل سنت در مورد او گفته اند : شك ابن عون از يقين ديگران برتر است ؛‌ در مورد اين مساله ابن عون يقين به هجوم داشته و اين روايت را نقل كرده است ؛ حتي عده اي مانند ابي داود مرسل تابعي را از مسند وي قوي تر مي دانند ؛ زيرا مي گويند در صورت ارسال ، راوي صحت باقي سند را بر عهده خويش گرفته است .
3- بر فرض تضعيف روايت بلاذري ، باز روايت تاريخ طبري در مورد اقرار ابوبكر به هجوم كه از جهت سندي هيچ گونه اشكالي ندارد باقي است .
4- بر فرض كه تمامي روايات ضعيف باشند اما طبق نظر علماي اهل سنت و حتي ابن تيميه كثرة الطرق سبب تقويت است حتي اگر راويان روايت فاسق و فاجر باشند و علماي اهل سنت از اين مطلب در اثبات فضائل خلفا استفاده فراوان كرده اند .
5- در مورد مدائني نظر علماي اهل سنت را در مورد او مطرح مي كنيم ؛ اگر آنها مدائني را با اينهم توثيق ضعيف بدانند واي به حال ساير رواتشان !!!(البته اين روش بحث از اهل سنت بعيد نيست)
ذهبي در باره وي مي‌نويسد ‌:
المدائني * العلامة الحافظ الصادق أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الله بن أبي سيف المدائني الاخباري . نزل بغداد ، وصنف التصانيف ، وكان عجبا في معرفة السير والمغازي والأنساب وأيام العرب ، مصدقا فيما ينقله ، عالي الاسناد .
«مدائني در بغداد ساكن شد و كتاب‌هايي نوشت ، او در سيره شناسي و تاريخ جنگ‌ها و حوادثي كه بر اعراب گذشته بود و همچنين درآشنايي با قبايل بسيار توانا و شگفت‌آور بود و آنچه نقل مي‌كرد و مي‌شنويد با سند عالي و خوب مي‌نوشت و مورد قبول بود .»
در ادامه از قول يحي بن معين مي‌نويسد :
قال يحيى : ثقة ثقة ثقة . ( قال احمد بن أبي خثيمة ) سألت أبي : من هذا ؟ قال : هذا المدائني .
«يحيى بن مَعين در مورد او سه بار گفت : او مورد اعتماد است ، او مورد اعتماد است ، او مورد اعتماد است . احمد بن أبي خثيمة مي گويد : از پدرم پرسيدم نام اين شخصي که يحيي بن مَعين در مورد او اين مطلب را گفت ، چيست : پدرم گفت : نام او مدائني است .»
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، سير أعلام النبلاء ، ج 10 ، ص 400 ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط ، محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .
و ابن حجر مي‌نويسد :
قال أبو قِلابة : حدثت أبا عاصم النبيل بحديث فقال عمن هذا قلت : ليس له إسناد ولكن حدثنيه أبو الحسن المدائني قال لي سبحان الله أبو الحسن أستاذ . ( إسناد )
«أبو قِلابة مي گويد : حديث را براي أبا عاصم النبيل خواندم ، ابا عاصم گفت :‌ اين حديث را از چه کسي شنيده اي ؟ گفتم سندش نزد من نيست و لکن اين حديث را أبو الحسن مدائني برايم نقل نموده است و از او شنيده ام ، أبا عاصم گفت : پاک و منزه است خدا ، أبو الحسن مدائني استاد در علم حديث است .»
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ) ، لسان الميزان ، ج 4 ، ص 253 ، تحقيق : دائرة المعرف النظامية - الهند ، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1406 - 1986 .
در بعضي نسخه ها به جاي کلمه استاد ، إسناد آمده است در اين صورت معناي عبارت اينگونه مي شود : أبو الحسن مدائني خودش سند است و همين که او اين روايت را نقل نموده کافي است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | حسين نوروزپور | | ١٢:٠٠ - ٠٣ خرداد ١٣٨٨ |
با سلام
ابتدا تشكر مي كنم از زحماتتون ...
و اما خواستم بگم با اجازتون از مطلبتون در وبلاگ ياس كبود(نجواي شبانه) استفاده كردم راضي باشيد
يا علي ...
13 | مرتضي فراهاني | | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٩ |
واقعا بهتون تبريک مي گم خدا حفظتون کنه سعي کردم من هم در وبلاگم تا حدودي مطالبي مشابه با مطالب شما اما بر مبناي مطالعات خودم بزارم اميدوارم خدا روز به روز توفيقاتتون رو بيشتر کنه ... وبلاگ من نوشتارهاي ازاد يک ازاده
14 | م ب | | ٢٣:٤٧ - ٢٩ خرداد ١٣٩٠ |
سايت شما واقعا ترکونده
15 | جواد كثيري قهي | Iran - Sari | ٢٤:٥٠ - ١٨ آذر ١٣٩١ |
لينک دانلود خراب است!!!
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها