2024 May 19 - يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
جوابيه جالب روحاني شيعه به عالم وهابي (دكتر حمدان الغامدي)
کد مطلب: ٣٢١٤ تاریخ انتشار: ٠٨ تير ١٣٨٩ تعداد بازدید: 6039
اخبار » عمومي
جوابيه جالب روحاني شيعه به عالم وهابي (دكتر حمدان الغامدي)

وي كه دكتر احمد بن سعد بن حمدان الغامدي نام دارد و استاد تحصيلات عالي در دانشگاه ام القري در مكه مكرمه است طي نامه اي خطاب به علماي الازهر نوشت: «چگونه علماي الازهر به خود اجازه مي دهند شيعه را به رسميت بشناسند در حالي كه شيعيان، 12 منبع جديد در كنار كتاب و سنت ايجاد كرده اند؟!»


وي همچنين از اخراج شيعيان از الازهر توسط صلاح الدين ايوبي تمجيد كرده و بازگشت آنها از سوي دارالتقريب مصر را زير سوال برده بود.

اين روحاني سعودي در ادامه بغض و كينه خود نسبت به مكتب اهل بيت (ع) گفته بود: «عصمت براي هيچكس به جز پيامبر نداريم و هر كس قائل به عصمت غير پيامبر باشد، از امت اسلامي خارج شده است.»

وي از علماي الازهر خواسته بود تا اين مسايل را با بزرگترين مراجع شيعه در ميان بگذارند و از آنها جواب بخواهند.

حجت الاسلام عبدالجليل سعد از فضلاي حوزه علميه طي نوشتاري به اظهارات اين وهابي بي ادب پاسخ داد.

به گزارش سرويس بين الملل مركز خبر حوزه، متن اين پاسخ كه از پايگاه اينترنتي اين روحاني اخذ و ترجمه شده، به اين شرح است:

بسم الله الرحمن الرحيم

به طور حتم، مذهب شيعه دوازده امامي يك مذهب حاشيه اي نيست كه هر شخصي بخواهد هر چه دوست دارد در مورد آن بگويد و در صورت طرح، بايد توقع شنيدن برخي جواب ها را هم داشته باشد.

من تصور نمي كنم جناب دكتر غامدي توقع جواب از ما را نداشته باشد و ما دوستدار گفت و گو با وي در مورد ديدگاه او نسبت به مذهب حقه اثني عشري هستيم.

آقاي دكتر غامدي در مطالب خود از يكسري جعليات تاريخي از جمله در مورد صلاح الدين ايوبي و عبيديون استفاده كرده است وكافي است كه مسلمانان و محققان را به تحقيقات مرحوم حسن الامين در مورد صلاح الدين ايوبي احاله دهم تا مقارنه اي بين مطالب تمجيدي درباره اين شخصيت و آنچه در كتاب هاي تاريخي درباره وي آمده كه امثال آقاي دكتر نمي خواهند بر ملا شود، انجام پذيرد.

براستي چه ارتباطي ميان نامه شما براي اساتيد الازهر و يك واقعه تاريخي در مورد صلاح الدين ايوبي وجود دارد؟ آيا اينگونه شاهد گرفتن از تاريخ، جنبه عاطفي كه شايسته مردان عاقل نمي باشد، ندارد؟!

از همه اينها گذشته مجرد بيرون راندن شيعيان از الازهر، شاهدي بر منطقي بودن اين عمل نيست زيرا پيامبر (ص) از مكه بيرون رانده شد و مسلمانان نيز از اندلس اخراج شدند و اسلام در بسياري از كشورهايي كه جزو اتحاد جماهير شوروي بودند، بيرون رانده شد و چيزي جز نام از آن نماند و هم اكنون بازگشته يا درحال بازگشت است.

بنابراين اگر قدرت داشتن براي بيرون راندن، ملاك تعيين حق باشد، لازمه آن اين است كه جناب آقاي دكتر ملتزم به سخني شده باشد كه او را از اسلام خارج كند زيرا در اينصورت قدرت اخراج پيامبر (ص) دليلي بر عدم حقانيت تبليغات پيامبر و مسلمانان مي شود!!

و اگر قدرت بر بازگشت [چنانكه بوسيله دارالتقريب صورت پذيرفت و مذهب شيعه دوباره به الازهر بازگشت]، شهادت بر حقانيت و اصالت يك مذهب است، لازمه اين امر از هم گسيخته شدن تمام رشته هاي بافته شده توسط جناب دكتر خواهد بود زيرا بازگشت شيعه به ميهن رانده شده از آن، دليل بر صحت عقايد ايشان خواهد شد.

* عصمت اهل بيت (ع)

از ديگر مطالب آقاي دكتر غامدي اين است كه طبق اجماع امت، عصمت مختص به رسول خدا است و هر كس غير از اين را ادعا كند از اسلام خارج شده است.

اين سخن از چند ناحيه قابل ملاحظه است:

1- در آن تكفير واضح ديده مي شود زيرا در آن براي كسي كه قائل به عصمت غير پيامبر خدا است، حكم به خروج از امت اسلامي صادر شده است.

2- اين تكفير، متوجه برخي از علماي اهل تسنن يعني آن دسته كه به عصمت حضرت علي ابن ابي طالب اعتراف نموده اند نيز مي شود، زيرا بر خلاف تصور آقاي دكتر، اين اعتقاد مختص به شيعه نيست و برخي از علماي اهل تسنن به اين حقيقت اعتراف كرده اند.

3- اعتقاد شيعيان مبني بر عصمت اهل بيت (ع) گرفته شده از قرآن و سنت است و اگر حكمي مبتني بر تعداد زيادي از آيات و روايات و قواعد و كليات عقلي باشد، داخل در علم معقول اسلامي مي شود و بنابراين اگر اين حكم، به نظر ما صحيح نباشد، تنها چيزي كه در مورد آن مي توان گفت اين است كه اين حكم، نادرست و از مسايل اختلافي در فهم كتاب و سنت است و به هيچ وجهي نمي توان به واسطه آن، حكم به خروج از امت اسلامي و ديگر الفاظ كرد؛ الفاظي كه به وفور در ادبيات جناب آقاي دكتر وجود دارد.

و لذاست كه اساتيد الازهر و ديگر افراد كه با نرم خويي و نيك سيرتي با پيروان مذهب تشيع رفتار كرده اند، از مذهب خويش كوتاه نيامدند ولي اين اساتيد مي دانند كه سخنان و مواضع شيعه بر قرآن و سنت تكيه دارد و همين امر، معيار ورود و خروج مذهبي از امت اسلامي است.

در اينجا بر من لازم است كه اين مطلب را با مثالي بيان كنم و پس از آن، تعدادي از ادله شيعه براي عصمت ائمه (ع) را ذكر كنم.

شيعيان با گروه هايي از مسلمانان مواجه شدند كه در مورد خداوند مطالب نادرستي را گفته بودند؛ مانند كساني كه قائل به جسم داشتن خداوند بودند و يا معتقد به جبر و خلق افعال بندگان توسط خداوند بودند و يا گروه ديگري كه گفتند خدا مي تواند هر كس را كه بخواهد حتي پيامبران را در آتش بيفكند و هر كس را بخواهد از آتش نجات دهد حتي اگر قاتل پيامبران باشد و ديگر عقائدي كه منافي اصل عدل است. اكنون ما اين سوال را مطرح مي كنيم كه آيا شيعيان، صاحبان اين عقائد را خارج از اسلام معرفي كردند؟ خير، بلكه شيعيان ايشان را مسلمان مي دانستند هر چند در ضلالت بودند، زيرا اين عقايد انحرافي ناشي از آيات متشابه قرآن و روش نادرست ايشان در تعامل با سنت بود و از همين جاست كه اين افراد نتوانستند و نمي توانند متشابه قرآن را به محكم ارجاع داده و بين ظاهر و اظهر جمع كرده و عام را به خاص تخصيص و مطلق را به وسيله مقيد، تقييد زنند.

بر اين اساس هر كس بر قرآن و سنت به طور واضح اعتماد كند و مباحثي داشته باشد كه در آن ديدگاه هاي خود را با ديگر مذاهب مقارنه كند و به عبارت ديگر نظر اشتباه خود را با اينكه مي داند اشتباه است، از روي فريبكاري و عناد ورزي ابراز نكند، پس او مسلمان است.

و بر همين پايه بود كه گروهي از الازهر بر اين نظر شدند كه شيعه، چه با آنها موافق باشد چه متفاوت، در اعتقاد خود به كتاب و سنت بر مي گردد.

*ادله قرآني براي عصمت ائمه (ع)

اما ادله قرآني كه شيعه براي عصمت غير پيامبر خدا بر آن تمسك مي كند عبارتند از:

1- « وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ »

2- «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»

3- « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ »

4- « وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ »

5- « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ »

آيا آقاي غامدي كه در بخش اعتقادات تخصص دارد، نمي داند كه اين آيات، مورد مناقشه طولاني بين شيعه اماميه و ديگران بوده است؟ و آيا در توان وي هست كه بدون نياز به بحث- بحثي كه آسايش او را هفته ها و بلكه ماه ها سلب كند- از ظاهر اين آيات عدول كند؟

مگر اينكه آقاي دكتر غامدي، قدرتي را عرضه كنند كه مفسران بزرگ از علماي اهل سنت از آن عاجز بودند چرا كه فخر رازي به اين حقيقت اعتراف كرده است كه برخي از اين آيات، دلالت بر ضرورت وجود معصوم در هر زمان مي كند اگر چه آن معصوم در ديدگاه او، اهل بيت (ع) نيستند بلكه اجماع امت است.(مراجعه به تفسير كبير ذيل آيه 119 از سوره توبه)

و علاوه بر آن فخر رازي درباره آيه چهارم مورد اشاره مي گويد: « قرار دادن علي (ع) در منزلت و جايگاه «نفس» رسول خدا اين اقتضا را دارد كه اين دو به طور كلي در تمام جهات، مساوي باشند و به اين كليت فقط در مورد حق نبوت و حق فضيلت عمل نشده است» و من مي گويم يكي از جهاتي كه استثنا نشده، عصمت است.

فخر رازي درباره آيه پنجم به طور خلاصه اينگونه مي گويد:«خداوند متعال به تبعيت از كسي كه اقدام به خطا مي كند، امر نمي كند و از طرفي يقينا خداوند امر به اطاعت از اولي الامر كرده است، در نتيجه هركسي كه خداوند امر به اطاعت از او مي كند، لازم است كه معصوم از خطا باشد و در نتيجه اولي الامر در آيه بايد معصوم باشد.»

و علاوه بر اينها، برخي عصمت را مخصوص اهل حل و عقد دانسته اند و اين مطلب، گواه روشني است كه اعتقاد به عصمت غير پيامبر، اختصاص به شيعيان ندارد البته چه بسا طبق معيار آقاي دكتر غامدي، شخصيت هايي چون فخر رازي، خارج از امت اسلامي باشند!

*ادله روايي شيعه براي عصمت ائمه (ع)

و اما رواياتي كه شيعيان براي اثبات عصمت غير رسول خدا به آن تمسك جسته اند فراوان است كه من به ذكر سه روايت بسنده مي كنم:

1- حديث ثقلين كه از طرق فراواني نقل شده است و از جمله آنها، روايتي است كه احمد در مسند ابوسعيد خدري به اين صورت آورده است: «قال رسول الله (ص): اني قد تركت فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا بعدي، الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله حبل ممدود من السماء الي الارض و عترتي اهل بيتي ألا و انهما لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض.»(مسند احمد، 11581)

شيعه با توجه به روايت فوق و عدم جدايي عترت از كتاب خدا در هيچ زماني و ادله ديگر، به اين فهم نائل شده است كه اهل بيت (ع)، عصمت دارند.

2- قول پيامبر (ص) كه مي فرمايد: «النجوم امان لاهل الارض من الغرق و ان اهل بيتي، امان لامتي من الاختلاف فاذا خالفتها قبيلة من العرب، اختلفوا فصا روا حزب الشيطان.»

چه دليلي محكم تر از حديث فوق براي اثبات عصمت اهل بيت (ع) وجود دارد كه در آن مخالف اهل بيت (ع) را از حزب شيطان دانسته است؟

و لازم به ذكر است كه اين حديث مورد تصحيح حاكم و همچنين ذهبي در ذيل مستدرك قرار گرفته است.

3- «علي مع القرآن، و القرآن مع علي لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض»

اين حديث را حاكم و ذهبي در تلخيص خود تصحيح كرده اند و وضوحش در دلالت بر عصمت مانند وضوح حديث ثقلين است زيرا هيچ معنايي براي عدم افتراق اين دو جز محفوظ بودن حضرت علي از خطا وجود ندارد يعني چيزي شبيه به محفوظ ماندن قرآن همچنانكه خداوند متعال مي فرمايد: «وَ لَوكانَ مِن عِنْد غير الله لَوَجَدوا فيِه اخْتِلافا كَثيِراً».

شايان ذكر است هر آنچه در اين نوشتار آورديم به اين انگيزه نبوده كه جناب دكتر غامدي از من تبعيت كند و همچنين غرض من ايجاد تشكيك در او نسبت به مذهبش نيست بلكه هدفم تبيين اين نكته بود كه هر كدام از علماي اهل تسنن چه در الازهر يا جاي ديگر كه به صحت تبعيت از مذهب شيعه در فروع تصريح كند، نشان از عمق او در فقاهت دارد زيرا اين ادله قرآني و روايي بر اين مطلب دلالت دارند كه شيعيان بر فهم خويش از قرآن و سنت تكيه كرده اند كما اينكه تفاوت ديگران با ايشان ناشي از تفاوت فهم ايشان از قرآن و سنت است بنابراين شيعه و اهل تسنن هر دو بر سر سفره قرآن و سنت هستند و همين است كه كيان امت اسلامي را حفظ مي كند.

*اينها تنها بخشي از استنادات بود

مطلب ديگري كه شايسته بلكه لازم است به آن اشاره شود اين است كه احاديث ذكر شده تنها بخشي از احاديث مورد استناد شيعه است و جناب دكتر، اعتقادي به احاديث ما ندارد و حتي ما را در نامه خود به سخن سازي براي اهل بيت (ع) متهم مي نمايد و من نمي خواهم نسبت به اين اتهام، چيزي بگويم.

و اما درباره اينكه آقاي غامدي، شيعه را يك مذهب باطني دانسته اند، بايد عرض كنم كه با وجود احترام به ايشان، از كم حيا بودن آقاي دكتر در اينگونه سخن گفتن وي بسيار تعجب مي كنم زيرا كلام ايشان، فتنه انگيز و خطرناك است مخصوصا اينكه در جاي ديگر، شيعه را متهم به خروج از امت اسلامي مي كند؛ در حقيقت بهره مندي از چنين ادبياتي آن هم از سوي استاد تحصيلات عالي، اميدهاي ما به دانشگاه هايمان را به ياس تبديل مي كند.

و سوال ما اين است كه مقصود از باطنيه در نظر آقاي دكتر چيست؟

در اينجا سه معنا براي باطن وجود دارد كه همه آن در مذاهب اهل تسنن يافت مي شود همانگونه كه در شيعه ديده مي شود و اگر در ذهن آقاي دكتر، معناي چهارمي وجود دارد، خواهشمنديم آن را بيان كنند تا مطلع شويم.

سه معناي باطن:

1- مقصود از باطن همان فقه القلوب و فقه الباطن است كه اين معرفت جز براي افراد داراي قابليت معرفت شهودي و وجداني از اولياي صالح خدا وجود ندارد و اين معرفت در مورد برخي از پيشگامان از علماي اهل تسنن نيز گفته شده است و علماي الازهر نيز به وجود اين معرفت در اولياء معتقدند.

2- مقصود از باطن، تاويل باشد و اين مختص به شيعه نيست، اگر چه در ساز و كار تاويل، اختلاف وجود دارد اما در مورد اصل آن اختلافي نيست.

3- مقصود از آن چيزي است كه ظرفيت آن را كسي غير از انبياء و اوصياء ندارد و اين مطلب نيز مورد موافقت جماعتي از علماي اهل تسنن كه معروف به اوليا مي باشند، هست؛ كساني مانند عبدالقادر گيلاني و ...

مگر اينكه در نظر جناب دكتر، اينها نيز از امت اسلامي خارج باشند.

*چرا شيعه به اهل بيت (ع) رجوع مي كند؟

سوال مهم ديگر اين است كه آيا شيعه، منبع ديگري علاوه بر كتاب و سنت دارد يا خير؟

قرار دادن اهل بيت (ع) به عنوان منبعي كه بتوان از آن فيض برد و اينكه با وجود ايشان به سراغ ديگران نرويم، از جانب رسول خدا گرفته شده است زيرا علاوه بر حديث ثقلين و نجوم كه گذشت، پيامبر فرمودند:

1- «من احبّ ان يحيي حياتي و يموت ميتتي و يدخل الجنة التي وعدني ربي فليتولّ عليا و ذريته من بعده فانهم لن يخرجوكم من باب هدي و لن يدخلوكم في باب ضلالة» و مانند اين حديث نيز در خصوص حضرت علي (ع) وارد شده است.

لازم به ذكر است اين حديث نيز با تصحيح حاكم در مستدرك آمده است(3/139)

2- «مثل اهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجي و من تخلف عنها غرق»

آري با توجه به اين نداهاي محمدي، شيعيان از اهل بيت (ع) تبعيت مي كنند.

حال جناب دكتر! اگر اساتيد الازهر به ندايش، فراگوش دهند و خواسته شما را اجابت كنند تا اينكه سوالات مطرح شده توسط شما را به بزرگترين مراجع شيعه باز گو كنند، مرجعيت شيعه پاسخ تو را با اين احاديث بلكه ده ها و صدها حديث ديگر مي دهند، احاديثي كه با وجود صحت سند، در كتابها فراموش شده و غبار نسيان آنها را در برگرفته است و اگر ما آنها را منتشر كنيم، احساس خفگي براي مخالفان اهل بيت (ع) به ارمغان خواهد داشت.

*چگونه است كه شيعه، خارج از امت اسلامي است اما...؟

نكته تعجب آور ديگر اين است كه چگونه مي شود فردي كه پيرو سخنان حضرت رسول (ص) است از امت اسلامي خارج مي شود و او را به عنوان كافر يا زنديق نام مي برند اما كسي كه ده ها سخن پيامبر خدا در مورد منزلت اهل بيت (ع) را نمي پذيرد، داخل امت اسلامي است؟!

و تعجب من از كسي است كه وجود دوازده امام شيعيان را مزاحم قرآن و سنت مي داند اما آوردن كلمه «جماعة» بعد از كلمه «اهل السنة» را مزاحم قرآن و سنت نمي داند!

لازم به يادآوري است كه ابن الملقن در شرح بخاري مي گويد: «چگونه جايز است كسي قياس را انكار كند؟ اين كار را تنها كسي انجام مي دهد كه خداوند دل او را نابينا كرده و مخالفت جماعت را براي او مزين ساخته است... .»

همچنين ابن تيميه در فتاواي خود(5/446و 525) مي گويد: «بعضي از مردم بر آن شدند كه عذاب قبر فقط بر روح واقع شود مانند ابن ميسره و ابن حزم و اين سخن، سخن منكر نزد اهل سنت و جماعت است.»

جناب دكتر! آيا طبق اين گفته ها نمي توان نتيجه گرفت كه «جماعت» در تعابير شما، منبع ديگري غير از كتاب و سنت است؟

آيا اينكه شما مي گوييد اين عمل، عمل سلف و ديگري مورد ترك سلف است، اتخاذ منبع ديگري براي تشريع در مرتبه رسول خدا نيست؟

آيا طبق منطق و ادبيات شما، ما هم به اين دليل بايد به شما بخنديم و نسبت ساده لوحي به شما بدهيم؟
*روش شما، تعجب آور و نگران كننده است

بنابراين جناب آقاي دكتر غامدي! اگر چه شما را در حد خود محترم مي دانيم اما روش شما نسبت به اماميه، يك روش تعجب آور و مضحكانه و در عين حال نگران كننده و گريه آور است.

از خداوند متعال مي خواهيم كه ما را هدايت كند و حق را به ما معرفي كند و توفيق تبعيت از آن را به ما بدهد و باطل را به ما بشناساند و توفيق اجتناب از آن را به ما عنايت كند.



Share
1 | علي رضا | | ١٥:٣٦ - ٠٨ تير ١٣٨٩ |
احسنت به حجت‌الاسلام عبدالجليل سعد
2 | علي رضا | | ١٥:٤٧ - ٠٨ تير ١٣٨٩ |
لطفا متن عربي آن
3 | momen abdullah | | ٢٤:٤٢ - ٠٨ تير ١٣٨٩ |
اهل عمر بعد از قرنها تهمت هاي خنده دار مانند تحريف قرآن و فاحشه دانستن عايشه و ... به شيعه حال ديگر هيچ بهانه‌اي ندارند جز اينکه بگويند چرا به عصمت معتقد هستيد!!!
خداوند اين سرباز امام زمان(عليه السلام) را حفظ کند که چنين جواب قاطع و محکمي به اين نوکر عمر داد.
يا علي
4 | سعد الله | | ٠٤:٢٦ - ٠٩ تير ١٣٨٩ |
جزاک الله خيرا يا حجت‌الاسلام عبدالجليل سعد .!!!!

ان شاء الله اجر اين دفاعتان را آقا صاحب الزمان (روحي و ارواح العالمين لتراب مقد مه الفداء) از درگاه الله متعال مسالت کند.

الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية علي بن ابيطالب (صلوات الله و سلامه عليه)

و اهلک اعدائهم اجمعين من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي قيام يوم الدين.

5 | سيد احمد جليل هاشمي | | ٢٠:١٨ - ٣٠ مرداد ١٣٨٩ |
خداوند ج سايه شما علما را از سر ما کم نکنيد که با چينين پاسخ هاي دندان شکن قلب شيعيان را روشن و قلب وهابي ها را پاره مينمايد يا حجت الاسلام عبدالجليل سعد اجرش با امام زمان عج .
کابل افغانستان
6 | گرجيان | | ١٣:١٠ - ٢٧ دي ١٣٩٠ |
لطفا به اشكالات ديگر او من جمله اشكال او به اينكه چرا غدير در عرفات برگزار نشد نيز جواب داده شود

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

رسول خدا (ص) در جاي جاي حيات خويش ولايت اميرمومنان علي عليه السلام و اهل بيت را مطرح كرده‌اند و در آخرين مرحله از مردم بيعت گرفتند ؛طبق روايات صحيح السند اهل سنت ، در عرفه حضرت حديث ثقلين را مطرح كردند . و كتاب خدا و اهل بيت را به عنوان دو بازمانده گرانبها از آن حضرت بيان كردند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

7 | مجيد م علي | | ١٥:٠٥ - ٢٨ دي ١٣٩٠ |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ( 1 )

سوگند به اختر ( قرآن) چون فرود مى‏آيد


مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى( 2 )
[كه] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده

وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ( 3 )
و از سر هوس سخن نمى‏گويد


إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ( 4 )
اين سخن بجز وحيى كه وحى مى‏شود نيست

سوره مباركه (النجم )

برادر عزيز جناب گرجيان با يك رجوع ساده به ايات فوقاني ميتوان فهميد كه هر سخن حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم در هر كجا و هر وقت و هر شرايطي بايد به اذن الله سبحان تعالي باشد .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ( 67 )
اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده‏اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‏دارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى‏كند
سوره مباركه ( المائده )

شواهد بسياري است كه اين ايه مبارك براي اعلام امامت و ولايت حضرت علي عليه السلام در روز غدير خم نازل شده است .
البته موارد بسياري هم است كه حضرت رسول جانشين و وصي خود را براي امت اسلامي بار ها و بارها اعلام كردند .
بعنوان مثال :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ( 214 )
و خويشان نزديكت را هشدار ده

سوره مباركه الشعراء

=============================================================================
جناب گرجيان
اگر اين ايه از سوره سوره مباركه ( المائده ) در عرفات هم نازل شده بود باز معاندين ميگفتند چرا اين سوره در عرفات نازل شده عرفات جائيست براي عبادت محض الهي و نه تبليغ امامت و حتي اگر اسم حضرت علي عليه السلام بصورت واضح و شفاف هم در قران ميامد باز ميگفتند ......

لبيك يا علي


8 | ارش الماسي | | ٢٢:٤٢ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام لطف بگوييد چرا بيعت غدير به اين مهمي در قران نيامده است برايم سوال شده منتظر جوابم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ حادثه غدير داراي دوجنبه تاريخي و اعتقادي مي باشد كه مهم حيثيت اعتقادي آن است و چندين آيه در اين جريان نازل شده و روايات متواتر آنها را بيان داشته مباحثي همچون ابلاغ ولايت و جانشيني و بيان اهميت آن؛ اما اگر منظور شما اين است كه خداوند بايد در قرآن كل جريان غدير را ذكر كند انتظار بي جايي مي باشد خداوند در مورد حوادث دوران رسول الله گاها با يك آيه يا چند آيه آنهم ناظر به قسمتي از آن حادثه سخن مي گويد و گاهي هم اصلا در قرآن چيزي نمي گويد، لذا طبق جريان طبيعي نزول قرآن مي باشد.
در ثاني؛ اگر جرياني طبق روايات متواتر به اثبات برسد همانند ورود آن در قرآن حجت است در نتيجه صحيح نيست اصراري بر ورود آن در قرآن باشد چون چنين اصراري، بگونه اي اعتراض به خواسته خداوند خواهد بود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها