بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پنجاهم 96/10/30
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (49) – آشنایی بافرَق کلامی اهل سنت (17)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
بحثی را در رابطه با مبادی احمد ابن حنبل که در 10 محور تأسیس کرده داشتیم. من تعمد داشتم که بعضی از مبانیشان را توضیح بیشتری بدهم چون قضیهی وهابیت مبتنی بر تفکرات احمد ابن حنبل است.
یکی از آن محورها:
«وجوب محو ما ورد فی ذمّ الصحابه»
بود که ما آوردیم و بعد عبارت طبرانی:
«قال عَلِيٌّ قَتْلايَ وَقَتْلَى مُعَاوِيَةَ في الْجَنَّةِ»
المعجم الكبير، ج 19، ص 307، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي
را هم آوردیم.
نکته دیگری که در اینجا وجود دارد برخوردهای دوگانهای است که اینها با روایات فضائل اهلبیت علیهم السلام دارند. در کتاب مستدرک حاکم نیشابوری است که رسول اکرم میفرماید:
«يا علي أنت سيد في الدنيا سيد في الآخرة حبيبك حبيبي وحبيبي حبيب الله وعدوك عدوي وعدوي عدو الله والويل لمن أبغضك بعدي»
المستدرك على الصحيحين ج 3، ص 138،اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا
شما توجه کنید به تمام آن چیزی را که این آقایان بافتهاند برای توجیه کار طلحه، زبیر، عایشه و معاویه که اینها مُصیب بودند و اجتهاد کردند تأویل کردند و میگویند:
«فلهم اجر واحد»
ولی این روایت همه را بهم میزند.
«وعدوك عدوي وعدوي عدو الله»
آیا آقایان اين جنگها را از روی عداوت راه انداختند یا از روی محبت؟
«وعدوك عدوي وعدوي عدو الله»
در برابر این نص چه بگویند؟
حاکم نیشابوری میگوید:
«صحيح على شرط الشيخين»
بنابر شرط صحیح بخاری و صحیح مسلم صحیح است.
در روایت بعدی دارد:
«من أطاعني فقد أطاع الله ومن عصاني فقد عصى الله ومن أطاعك فقد أطاعني ومن عصاك فقد عصاني»
اطاعت علی اطاعت پیامبر است معصیت علی، معصیت پیامبر است.
المستدرك على الصحيحين ج 3، ص 139،اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا
قرآن میگوید:
(وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا)
سوره جن (72): آیه23
در اینجا باز حاکم نیشابوری حدیث را صحیح الاسناد میداند.
این جنگهایی که با امیرالمؤمنین علیه السلام بوده آیا اطاعت حضرت علی بوده! حضرت علی فرمود: بیایید با من جنگ کنید یا معصیت حضرت علی بوده است؟ اینها برای جنگ با حضرت علی علیه السلام به چه چیزی اجتهاد کردند؟
ذهبی وقتی به روایت اول میرسد میگوید:
«وان كان رواته ثقات»
قبول دارم روایت صحیح است، راویانش هم همه ثقه هستند.
«فهو منکر لیس ببعید من الوضع»
آقای ذهبی این:
«لیس ببعید من الوضع»
و
«و ان کان رواته ثقات»
باهم تعارض دارد، شما میگویی راوی ثقه است از آن طرف میگویی
«لیس ببعید من الوضع»؟!
وضع یعنی یکی از رواتش وضاع بوده، وضع از بدترین و تندترین الفاظ ذم است، اگر یک راوی متهم به وضع شد کل روایاتش از بین میرود از کذاب هم بالاتر است، چون:
«الکاذب قد یصدق»
ولی وقتی وضاع شد و حدیث جعل میکند این خیلی فراتر از کذاب است ملاحظه بفرمایید دارند چه کار میکنند!
پرسش:
آیا اهلسنت هم همین معنا را برای وضع دارند؟
پاسخ:
بله، وضع یعنی ساختن حدیث یعنی هم کذب و هم افترا در آن است. افترا بر رسول اکرم، افترا بر بزرگان یعنی دو تا گناه در وضع است.
در کتاب میزان الاعتدال میگوید:
«ولم يتكلموا فيه الا لروايته عن عبد الرزاق عن معمر حديثا في فضائل علي»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال ، ج 1، ص 213، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود
در پاورقی میگوید این همان حدیث:
«وعدوك يا علي عدوي»
میگوید:
«يشهد القلب انه باطل»
بله! باید هم اینطوری بگوید!
«فِي قُلُوبِهِمْ مَرضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا»
سوره بقرة (2): آیه10
باز در مستدرک حاکم دارد:
«عن علي رضي الله عنه قال أخبرني رسول الله صلى الله عليه وسلم أن أول من يدخل الجنة أنا وفاطمة والحسن والحسين قلت يا رسول الله فمحبونا قال من ورائكم صحيح الإسناد ولم يخرجاه»
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 112، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا
بعد ذهبی میگوید:
«والحدیث منکر من القول یشهد القلب بوضعه»
ببینید!
«فِي قُلُوبِهِمْ مَرضٌ»
چه کار دارد میکند!
پرسش:
آیا علتش را نمیگوید؟
پاسخ:
چون میداند اگر به این شکل باشد اول کسانی که وارد بهشت میشوند حضرت امیر و حضرت فاطمه و حسن و حسین و دنبالش هم دوستداران باشد جای خودشان نیست. از خلفا و موالیشان خبری نیست همه آنچه را که آقایان جعلکردند همهشان را باطل میکند، مجبور است بگوید این روایت باطل است.
پرسش:
در روایت اول گفت والحدیث منکر معنایش چیست؟ یعنی مشهور نیست؟
پاسخ:
منکر یک بحث جدایی دارد، جایی که یک نفر آورده باشد منفرد میشود آنجا واژهی منکر به کار نمیبرند. آنجا میگویند:
«هذا حدیث غریب»
غریب یعنی یک واسطه و یک راوی بیشتر نقل نکرده است منکر یعنی با شریعت تطبیق نمیکند.
پرسش:
این نقل عبارتی را که در دو جا شما آوردید «والحدیث منکر من القول یشهد القلب بوضعه...» در روایت قبلی هم همین عبارت بود از این روایتها در اهلسنت زیاد است؟
پاسخ:
والحدیث منکر زیاد دارند، منکر در بین آقایان بازارش خیلی داغ است.
پرسش:
آیا در حدیث «أنا مدینة العلم» هم دارند؟
پاسخ:
بله در حدیث:
«أنا مدینة العلم»
با اینکه 18 تا راوی دارد.
بد نیست اقایان این را هم داشته باشید خیلی جاها به کارتان میآید. ذهبی در میزان الاعتدال در رابطه با احمد ابن عتاب مروزی میگوید:
«شيخ صالح روى الفضائل والمناكير »
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 259، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود
فضائل یعنی حتما 4 تا روایت در فضیلت ابوبکر و عمر و... دارند مناکیرش هم که مشخص شد!
بعد ایشان میگوید:
«ما كل من روى المناكير يضعف»
بنا نیست هرکس که حدیث منکر نقل کرد ما او را تضعیف کنیم.
خیلی جالب است -این را داشته باشید- یعنی غالب روایاتی که در فضائل امیرالمؤمنین است مثل حدیث:
«أنا مدینة العلم وعلی بابها...»
ذهبی و دیگران میآیند میگویند منکرٌ، منکرٌ ، منکر
در لسان المیزان ابن حجر میگوید:
«فلو كان كل من روى شيئا منكرا استحق ان يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدثين أحد»
اگر بنا باشد هرکس روایت منکری نقل کرد ما بگوییم ضعیف است، هیچ یک از محدثان ما (اهل سنت) سالم نمیمانند!
« لسان الميزان، ج 2، ص 307، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : دائرة المعرف النظامية - الهند –
راویانی که در صحیح بخاری هستند آقایان میگویند اگر کسی در کتاب صحیح بخاری تحقیق کند ما میگوییم این بدعتگزار است! و کسانی مانند البانی و... که یک روایت را میخواهند تصحیح بکنند میگویند این راوی از روات بخاری است و تمام راویان بخاری همه ثقه هستند.
المغنی فی الضعفاء برای ذهبی است، خالد ابن محمد را منکر الحدیث میداند.
در مورد نعیم دارد:
«وقرأت بخط الذهبي أن هذا الحديث لا أصل له ولا شاهد تفرد به نعيم وهو منكر الحديث على إمامته»
با اینکه ما معتقدیم از ائمه اهلسنت است ولی منکر الحدیث است!
الأمالي المطلقة ، ج1، ص147، اسم المؤلف: أحمد بن حجر العسقلاني الوفاة: 852 هـ ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1416 هـ -1995م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حمدي بن عبد المجيد بن إسماعيل السلفي
در تهذیب الکمال میگوید:
«محمد بن عبدالرحمن قال ابوزرعه هو منکر الحدیث»
با اینکه بخاری و... از او روایت دارند.
در تهذیب التهذیب دارد:
«حسان ابن حسان عنه البخاری قال ابوحاتم منکر الحدیث»
الی ما شاء الله از این مطالب دارند، فقط در خود صحیح بخاری، -صحیح مسلم را ما کنار گذاشتیم- چون صحیح بخاری اعتبارش در نزد آقایان از صحیح مسلم یک مقداری بالاتر است. افرادی که در صحیح بخاری روایت دارند ولی گفتهاند آقا منکر الحدیث است، چه کار باید کرد؟!
این مظلومیت امیرالمؤمنین سلام الله علیه است.
یکی از مهمترین روایات بینظیر در فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام حدیث طیر است این حدیث ثابت میکند که امیرالمؤمنین محبوبترین خلائق در نزد خدا است. اضافه بر اینکه نفی میکند که ابوبکر و عمر محبوبترین خلائق باشند چون پیامبر میفرماید:
«اللهم ائتني باحبّ خلقك اليك يأكل معى من هذا الطير»
البداية والنهاية ج 7، ص 354، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت
«وبالجملة»
این عبارت ابن کثیر:
«وبالجملة ففي القلب من صحة الحديث هذا نظر وان كثرت طرقه»
اگرچه سندهای متعدد دارد ولی قلب من ابن کثیر در صحت این حدیث اشکال دارد!
خدا را به آبروی مولا علی علیه السلام قسم میدهیم به اندازه ذره، ذرهی این کلماتی که در تنقیص امیرالمؤمنین نوشتهاند خدای عالم شدیدترین عذابش را بر اینها وارد کند الی یوم القیامة و بعد یوم القیامة الی ما شاء الله.
آدم قلبش به درد میآید که اینها چه کار کردند؟ آیا اینها در رابطه با فضائلی که نسبت به خلفا دارند چنین تعبیری دارند؟
حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک دارد:
«وإنا نرى أبا بكر أحق الناس بها بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم إنه لصاحب الغار وثاني اثنين ...»
المستدرك على الصحيحين ج 3، ص 70، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا
بعد میگوید:
«صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه»
ذهبی هم میگوید:(خ-م) یعنی هم شرط بخاری و هم شرط مسلم را دارد.
«ولایشهد قلبه علی وضعه»!!
دیگر درباره این حدیث که درباره فضیلت ابوبکر و عمر است ، قلب ذهبی به وضع شهادت نمیدهد!!
در روایت بعدی میگوید:
«فقالت الأنصار نعوذ بالله أن نتقدم أبا بكر هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه»
اینجا اصلا قلبش هیچ تکان نمیخورد که این روایت صحیح است یا صحیح نیست!
اگر واقعا این
«لصاحب الغار وثاني اثنين»
بود آن همه سر و صدا در سقیفه بنی ساعده و زخمی کردن دهان حباب بن منذر و متهم به نفاق کردن سعد ابن عباده برای چه بود؟!
«اقتلوه فانه منافق»
اینها دیگر معنا نداشت.
اگر واقعا صاحب الغار و ثانی اثنین است این صاحب غار بودن مگر برای انصار و برای امثال سعد ابن عباده و حباب ابن منذر و دیگران مخفی بود که این همه سر و صدا راه انداختند؟!
در میزان الاعتدال دارد:
«لكل نبي وصي، ووارث، وإن عليا وصيي ووارثي »
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج3، ص375، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود
ذهبی میگوید:
«هذا کذب ولایحتمله شریک»
آقای شریک به هیچ وجه چنین عبارتی را نمیتواند قبول کند، ولی شما ببینید مطلب بعدی هم در همین صفحه است:
«سمعت شريكا يقول قبض النبي صلى الله عليه وسلم فاستخلف المسلمون أبا بكر فلو علموا أن فيهم أحدا أفضل منه كانوا قد غشوا ثم استخلف أبو بكر»
در اینجا شریک لایحتمله ندارد! چون فضیلت ابابکر است! ولی وقتی در مورد فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام است میگوید:
«هذا کذب ولایحتمله شریک»
این دو تا مطلب در یک صفحه است نه در صحفات متعدد و نه در کتابهای مختلف.
باز در میزان الاعتدال آمده است:
«عن شريك قال لا يفضل عليا على أبي بكر إلا من كان مفتضحا»
هرکس علی را بر ابابکر مقدم بدارد مفتضح خواهد شد.
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 3، ص 374، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود
اول کسی که علی را بر همه مقدم کرده رسول اکرم است.
«أنا مدینة العلم وعلی بابها»
«ائتني باحب خلقك اليك»
فردا من پرچم را به کسی میدهم که
«یحبه الله ورسوله»
این همه فضائل بینظیر از امیر المؤمنین از زبان رسول اکرم صلی الله علیه وآله است.
بعد میگوید:
«علي خير البشر فمن أبى فقد كفر قلت بعض الكذابين يرويه مرفوعا»
در ادامه میگوید:
«فإن شريكا لا يعتقد قطعا أن عليا خير من الأنبياء»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 3، ص 374، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود
آیا به ابابکر و عمر اگر برسد که چنین فضیلتی دارند میتواند چنین چیزی بگوید؟
در قوائم عرش نوشتهاند:
«لا اله الا الله محمد رسول الله ابوبکر صدیق وعمر فاروق»
پس جای حضرت آدم و ابراهیم و موسی و عیسی کجا است؟! چرا نام آنها را در آن بالا ننوشتهاند؟! این دلیل بر این نیست که ابوبکر و عمر افضل از انبیاء هستند؟
از جمله روایاتی که در فضائل ابوبکر و عمر آوردهاند:
«لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب»!!
اگر من مبعوث نمیشدم قطعاً عمر مبعوث میشد!!
فضائل الصحابة، ج 1، ص 428، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس
آیا دلیل نیست که عمر افضل از پیغمبر هم است؟!
اتفاقی قرعه فال به نام ما افتاده ما مبعوث شدیم، اگر این قرعه فال به نام ما نمیافتاد اولین کسی که کاندید برای نبوت بود عمر ابن الخطاب بوده است!
این را یادگاری از ما داشته باشید ولی ازآن یادگاریهایی است که هر وقت یادتان آمد و خرجش کردید ما را هم دعا کنید نکاتی که من امروز برایتان گفتم همه از نکات حساس است و خیلی از جاها به کارتان میآید.
من معتقد هستم در عمر حوزویتان اگر نباشد غیر از این نکتههایی که در این جلسه خدمتتان عرض کردیم ان شاء الله برای بیمه کردن عمرتان کفایت میکند تذکرة الحفاظ ذهبی، در رابطه با عبد الرحمان ابن خراش میگوید:
«الحافظ البارع الناقد أبو محمد عبد الرحمن»
تذكرة الحفاظ ، ج 2، ص 684، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى
میگوید به ابن خراش گفتند نظرت درباره حدیث ما ترکناهُ صدقه چیست؟ -یکی از احادیث باطلشان این است که وقتی فدک را غصب کردند و صدیقه طاهره مطالبه کرد و فرمود: پیغمبر فرمود:
«نحن معاشر الأنبياء لا نورّث ما تركنا صدقة»
الكشف والبيان (تفسير الثعلبي ) ، ج 4، ص 359، اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري الوفاة: 427 هـ - 1035م ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422هـ-2002م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الإمام أبي محمد بن عاشور ، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي
حضرت زهرا هم به آیه ارث حضرت زکریا استدلال کرد:
(فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيا، يرِثُنِي وَيرِثُ مِنْ آلِ يعْقُوبَ)
سوره مریم (19): آیات 5 و 6
(وَوَرِثَ سُلَيمَانُ دَاوُودَ)
سوره نمل (27): آیه 16
وقتی به ابن خراش گفتند که این حدیث (ما ترکنا صدقه) چیست؟ گفت این حدیث باطل است.
شما تعبیر ذهبی را نگاه کنید ادب را نگاه کنید چه ادبی!
« فاما أنت أيها الحافظ البارع الذي شربت بولك»!
عرب میگوید شَرِبتَ بولک، در فارسی میگوییم فلان ... خوردی چنین حرفی زدی!
« ان صدقت في الترحال فما عذرك عند الله مع خبرتك بالأمور»
با اینکه در امر حدیث، آدم خبره هستی!
«فأنت زنديق معاند للحق فلا رضى الله عنك مات بن خراش إلى غير رحمة الله»
ادب را ببینید! این آقا میخواهد برای ما معرف شریعت باشد!
آنجا نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام آنطوری برخورد کرد اینجا نسبت به حدیث ابوبکر که خلاف قرآن و خلاف سنت است و حتی خلاف سیره خود شیخین است چنین میگوید. به این دلیل خلاف سیره شیخین است که طبق صحیح بخاری عمر، فدک را برگرداند. بخشی از صدقات پیغمبر را به امیر المؤمنین علیه السلام و ابن عباس بر گرداند، همان حدیث 4468 صحیح مسلم که اینها اختلاف داشتند پیش عمر آمدند آن عبارت:
«کاذباً غادراً خائناً»
را گفتند.
ذهبی درباره درجه علمی ابن خراش میگوید:
«ما رأیت احداً أحفظ من ابن خراش »
تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج21، ص214، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى
«بشيء من التشيع»
مقداری کوچکی تشیع در ایشان بوده است.
«وارجوا أنه لایتعمد الکذب»
دروغ نمیگوید.
ولی تعبیر آقای ذهبی جالب است که میگوید:
« أيها الحافظ البارع»
اگر حافظ و بارع است این
« الذي شربت بولك »
چه معنایی دارد؟
التماس دعا موفق باشید.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته