اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلوة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاء الله
موضوع بحث ما فرمایش «آیت الله خویی» در شهادت ثالثه بود. ایشان بعد از نقض و ابرامی که نسبت به فرمایشات بزرگان داشتند، فرمودند: "آنچه مطلب را ساده و آسان میکند این است که اصلاً ما برای اثبات و مشروعیت شهادت ثالثه نیازی به این نصوص نداریم."
«أنّنا فی غنی من ورود النص»
ما از استدلال به نصوص برای مشروعیت شهادت ثالثه بی نیاز هستیم.
«إذ لا شبهة فی رجحان الشهادة الثالثة فی نفسها»
شکی نیست که در شهادت ثالثه فی نفسه رجحان وجود دارد.
«بعد أن کانت الولایة من متممات الرسالة و مقومات الإیمان و من کمال الدین»
چون ولایت یکی از متممات و مکمل رسالت، مقوم ایمان و کمال دین است.
«بمقتضی قوله تعالی: (الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ)»
به مقتضای آیه شریفه (الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ).
«بل من الخمس آلتی بنی علیها الإسلام»
بلکه ولایت جزء پنج پایهای است که اسلام بر آن بنا شده است.
همان روایتی که «ابن ابی نجران» از قول امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که فرمود:
«بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَیءٍ مَا نُودِی بِالْوَلَایة»
وسائل الشیعة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 1، ص 18، ح 10
این روایت که از قول «ابن ابی نجران» نقل شده است صحیح است. «سید خوئی» در ادامه مینویسد:
«بل من الخمس آلتی بنی علیها الإسلام»
ولایت یکی از مواردی است که اسلام بر آن بنا نهاده و استوار شده است.
«و لا سیما و قد أصبحت فی هذه الأعصار من أجلی أنحاء الشعائر»
شهادت ثالثه در این عصرها یکی از جلیترین و روشنترین انواع شعار شیعه است.
«و أبرز رموز التشیع»
شهادت ثالثه بارزترین رمز تشیع است.
«و شعائر مذهب الفرقة الناجیة»
شهادت ثالثه یکی از شعائر مذهب فرقه ناجیه است.
با توجه به این قضایا که ولایت از متتمات رسالت است و اسلام بر آن بنا شده است؛
«فهی أذن أمر مرغوب فیه شرعاً»
ما از نظر شرعی کشف میکنیم که شهادت ثالثه صحیح و مورد نظر شارع مقدس است.
«و راجح قطعاً فی الأذان و غیره»
و قطعاً گفتن شهادت ثالثه چه در اذان و چه در غیر اذان راجح است.
من احساس میکنم فرمایش ایشان، فرمایشی جامع، کامل، مستدل و مبرهن است. بنده ندیدم در میان فقها اعم از متقدمین، متأخرین و معاصرین، کسی به این شکل و به این زیبایی استدلال کرده باشد. البته ایشان ذیل مطالب خود تبصرهای هم دارد و میگوید:
«و إن کان الإتیان بها فیه بقصد الجزئیة بدعة باطلة و تشریعاً محرّماً حسبما عرفت»
اگر کسی شهادت ثالثه را به قصد جزئیت در اذان و اقامه بیاورد بدعت و تشریعی حرام است.
موسوعة الإمام الخوئی، ج 13، ص 260، فصل فی الأذان و الإقامة
عزیزان دقت کنند که نظر ایشان با تمام این قدرت استدلال و صراحت بیان و زیبایی کلام این است که ما نمیتوانیم شهادت ثالثه را به قصد جزئیت بگوییم؛ بلکه میتوانیم به قصد رجاء، ثواب و به قصد شعار بگوییم.
همانطور که ما بعد از گفتن نام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) صلوات میفرستیم و اگر کسی معتقد باشد که این صلوات جزء اذان است بدعت است؛ شهادت ثالثه هم عین صلوات فرستادن بعد از «أشهد أنّ محمداً رسول الله» اگر به قصد جزئیت باشد، بدعت و حرام است.
بنده در اینجا میخواستم با توجه به فرمایش «آقای خویی» نکتهای را برای عزیزان توضیح بدهم که معمولاً به این نکته کمتر توجه میشود. ایشان بیان کردند: "ولایت یکی از متممات رسالت است" به عبارت دیگر: "استمرار رسالت در ولایت متجلی میشود."
بزرگان شیعه: ولایت یکی از متممات رسالت و بالاتر از رسالت است.
بنده در این زمینه بخشی از فرمایشات و کلمات بعضی از بزرگان، اعم از متقدمین و متأخرین را که معتقدند: "ولایت از متتمات رسالت است، ولایت یا امامت بالاتر از رسالت است، ولایت همان انجام وظائف رسالت است" عرض میکنم.
عزیزان این مطالب را از ما به یادگار داشته باشند. زیرا شاید محصول بیش از دویست یا سیصد ساعت کار، تحقیق و بررسی است که ما توانستیم این اقوال را در یک جا جمع کنیم. من ندیدم کسی این اقوال بزرگان را در این قضیه به این شکل جمع کرده باشد.
1- «محمد بن جریر طبری»:
قول اول مربوط به «محمد بن جریر طبری» است. ما چند نفر به نام «محمد بن جریر» داریم؛ «محمد بن جریر سنی» صاحب تفسیر و تاریخ است که متوفای 310 هجری است و یکی از علمای بزرگ اهل سنت است.
همچنین «محمد بن جریر» دیگری داریم که ایشان هم معاصر «محمد بن جریر طبری» شیعی صاحب کتاب «دلائل الامامة» و معاصر مرحوم «شیخ طوسی» و «نجاشی» بوده است. او تقریباً متوفای سالهای 400 یا بعد از 400 هجری بوده است.
همچنین «محمد بن جریر» دیگری داریم که صاحب کتاب «المسترشد» هست. ایشان زمان امام عسکری (علیه السلام) و زمان «کلینی» را درک کرده است. او در حقیقت سال 260 هجری زمان حیات «کلینی» را درک کرده است، زیرا «کلینی» متوفای 329 هجری است.
در هر صورت، «محمد بن جریر طبری» صاحب کتاب «المسترشد» در کتاب خود صفحه 641 مطلب بسیار زیبایی دارد و میگوید:
«أنّ الإمامة الّتی هی فرع الرّسالة»
امامت فرع رسالت است.
«لا تجوز إلّا أن تکون فی قوم تجتمع فیهم الخصال الّتی نذکرها»
امامت در افرادی جمع میشود و افرادی شایسته امامت هستند که خصلتهایی داشته باشند.
«فأوّلها القرابة بالرّسول ثمّ العلم و المعرفة بما تحتاج إلیه الأمّة، ثمّ الإمامة و العفّة و الزّهد فی الدّنیا»
المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، نویسنده: طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، محقق / مصحح: محمودی، احمد، ص 641، ح 300
2- «ابن شهرآشوب مازندرانی»:
«ابن شهرآشوب مازندرانی» متوفای سال 588 هجری در کتاب «مناقب آل ابی طالب» تعبیر زیبایی دارد. او از «فضل بن شاذان» که در عصر امام رضا (علیه السلام) بوده نقل میکند و در ذیل آیه شریفه»:
(وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَیءٍ علیم)
و خویشاوندان نسبت به یکدیگر (از دیگران) در احکامی که خدا مقرر داشته سزاوارترند خداوند به همه چیز دانا است.
سوره أنفال (8): آیه 75
میگوید:
«إذا أوجب الله للأقرب برسول الله الولایة و حکم بأنه أولی من غیره»
این آیه دلالت میکند که ارحام پیغمبر که امیرالمؤمنین هم جزو آنهاست نسبت به غیر اولویت دارد.
«فإن علیا أولی بمقام النبی ص من کل أحد»
شاهد مثال ما اینجا است که مینویسد:
«لأن الإمامة فرع الرسالة»
امامت فرع رسالت است.
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ج 1، ص 261، فصل فی مفسداتها
3- «علامه حلی»:
«علامه حلی» تعابیر متعددی دارد؛ یکی از تعبیرهای ایشان در کتاب «النافع یوم الحشر» صفحه 95 این است:
«واعلم: أن کل ما دل علی وجوب النبوة فهو دال علی وجوب الإمامة»
تمام ادله دال بر وجوب نبوت بر وجوب امامت نیز دلالت میکند.
«إذ الإمامة خلافة عن النبوة قائمة مقامها»
امامت، خلافت از نبوت و قائم مقام نبوت است.
النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، للعلامة أبي منصور جمال الدين الحسن بن يوسف الحلي؛ دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع؛ نالطبعة الثانية؛ 1417 ه - 1996 م؛ شرح: المقداد السیوری، ص 95، الفصل السادس فی الإمامة وفیه مباحث
4- «قاضی نورالله شوشتری»:
«مرحوم قاضی نورالله شوشتری» صاحب کتاب «احقاق الحق» میگوید:
«ان الامامة خلافة عن النبوة قائمة مقامها»
امامت خلافتی از نبوت است و قائم مقام نبوت است.
إحقاق الحق وإزهاق الباطل؛ تأليف العلامة في العلوم العقلية والنقلية القاضي السيد نور الله الحسيني المرعشي التستري؛ مع تعليقات نفيسة هامة بقلم: فضيلة الأستاذ الفقيه
الجامع العلامة البارع آية الله السيد شهاب الدين النجفي دام ظله؛ ج2، ص 312
5- «شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء»:
مرحوم «شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء» میگوید:
«أن مرادهم بالإمامة: کونها منصبا إلهیا»
مراد شیعه از امامت این است که امامت منصبی الهی است.
«یختاره الله بسابق علمه بعباده، کما یختار النبی»
همانطور که انتخاب پیامبر به دست خداوند است انتخاب امام هم به دست خداوند است.
أصل الشیعة وأصولها، الشیخ محمد حسین کاشف الغطاء، ص 221، باب مقدمة الطبعة السابعة
همچنانکه «آلوسی» در کتاب «تفسیر روح المعانی» مینویسد:
«یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولی المؤمنین»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، ج 6، ص 193، باب المائدة: ( 67 ) یا أیها الرسول... ..
6- «شیخ محمد رضا مظفر»:
تعبیر «مرحوم شیخ محمد رضا مظفر» این است:
«فالإمامة استمرار للنبوة»
امامت استمرار نبوت است.
عقائد الإمامیة، نویسنده: الشیخ محمد رضا المظفر، ص 66، شماره 23
بعد میگوید: همان دلیلی که وجوب ارسال رسل و بعثت انبیاء را ثابت میکند، نصب امام بعد از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را نیز ثابت میکند.
7- «شیخ محمد حسین مظفر»:
«مرحوم شیخ محمد حسین مظفر» صاحب کتاب «دلائل الصدق» میگوید:
«ویشهد لکون الإمامة من أصول الدین، أنّ منزلة الإمام کالنبی»
یکی از ادلهای که ثابت میکند امامت از اصول دین است این است که جایگاه امام همانند جایگاه پیغمبر است.
«فی حفظ الشرع، و وجوب اتّباعه، و الحاجة إلیه، و رئاسته العامّة، بلا فرق»
دلائل الصدق لنهج الحق، نویسنده: الشیخ محمد حسن المظفر، ج 4، ص 217
جایگاه امامت همان جایگاه نبوت در حفظ شرع است. همانطور که پیغمبر هم آورنده شرع است و هم حافظ شرع است، امام هم حافظ شرع است. همانگونه که پیروی از پیغمبر اکرم واجب است، پیروی از امام هم واجب است. همانطور که به وجود پیغمبر نیاز است، به وجود امام هم نیاز است. همانطور که پیغمبر در امور دین و دنیا ریاست عامه دارد، امام هم در امور دینی و دنیوی ریاست عامه دارد.
8- «علامه امینی»:
«مرحوم علامه امینی» در کتاب «الغدیر» جلد هفتم صفحه 131 میگوید:
«فی الخلافة أنها إمرة إلهیة کالنبوة»
امامت همانند نبوت امری الهی است.
«وإن کان الرسول خص بالتشریع والوحی الإلهی»
اگر چه پیغمبر اکرم این ویژگی را دارد که مشرع است و وحی الهی به او نازل میشود.
الغدیر، نویسنده: الشیخ الأمینی، ج 7، ص 131، باب 5
یعنی امامت همان جایگاه نبوت را دارد به استثنای اینکه امام مُشرِّع نیست. و وحی به امام نمیشود.
9- «سید علی بهبهانی»:
«مرحوم سید علی بهبهانی» کتابی به نام «مصباح الهدایة فی اثبات الولایة» دارد که از کتابهای بسیار خوب است.
ما به دوستان توصیه میکنیم حتماً این کتاب را یک دوره مطالعه کنند. نویسنده در تمام ابواب این کتاب ابتدا روایاتی از شیعه در عصمت، امامت، رجعت، در استدلال به حدیث غدیر و یا در استدلال به حدیث منزلت میآورد - ده مورد، دوازده مورد و بعضاً بیست یا سی روایت از شیعه میآورد - سپس شروع میکند در یک موضوع سی یا چهل روایت از اهل سنت میآورد.
این کتاب، کتاب بسیار خوبی است و یک دوره مطالعه کردن آن ذهن انسان را باز میکند. ایشان در فضای بسیار وسیعی در منابع روایت، روایات شیعه و سنی را میآورد.
به نظرم میرسد شاید این کتاب تنها کتابی است که در تمام امور ولایت، هم روایات شیعه و هم روایات اهلسنت را آورده است. این کتاب یکی از کتابهایی است که اگر تحقیق شود، پاورقی بخورد و روایات آن بررسی رجالی شود کار بسیار خوبی است.
البته شنیدم یکی از این مؤسسات مشغول به انجام این کار هستند. اگر دوستان اطلاعی داشته باشند و خبر دهند ما هم استفاده میکنیم. این کتاب، کتاب با ارزشی است. ایشان بحث را در باب امامت بسیار مفصل آورده است تا جایی که میگوید:
«قد تبین مما بیناه من أن الإمامة أعلی مرتبة، و أکمل درجة من النبوة و الرسالة»
از آنچه گفتیم معلوم شد که مرتبه امامت بالاتر و درجه آن کاملتر از نبوت و رسالت است.
مصباح الهدایة فی إثبات الولایة، نویسنده: السید علی البهبهانی، ص 133، باب الحدیث العاشر
ایشان سپس میگوید: پیغمبر اکرم اضافه بر اینکه نبی و رسول بود، امام هم بود. زمانی که رسول اکرم در روز غدیر خم امیرالمؤمنین را برای امامت نصب کرد در حقیقت مرتبه امامت خودش را برای علی بن ابی طالب تثبیت کرد.
او برای این کار دلیل بسیار زیبایی دارد و میگوید: پیغمبر اکرم زمانی که میخواست امیرالمؤمنین را نصب کند، فرمود:
«ألست أولی بکم من أنفسکم»
آیا ولایت من بر شما از خود شما قویتر نیست؟!
«ولم یقل: " لست نبیکم أو رسولکم "»
حضرت نفرمودند: آیا من پیغمبر و رسول شما نیستم؟!
حضرت نخواست نبوت و رسالت را برای امیرالمؤمنین تثبیت کند، بلکه خواست ولایت تامهای که از شئون و وظائف امامت است را برای علی بن ابی طالب تثبیت کند.
«فإن إمامة الفرع وولایته متفرعة علی إمامة الأصل وولایته»
ولایتی که پیغمبر اکرم برای علی بن أبی طالب تثبیت کرد فرع امامتی است که خداوند برای پیغمبر اکرم تثبیت کرده است.
«لا علی نبوته ورسالته»
پیغمبر اکرم جایگاه علی بن ابی طالب را برای رسالت یا نبوت خود تثبیت نکرده است.
مصباح الهدایة فی إثبات الولایة، نویسنده: السید علی البهبهانی، ص 133، باب الحدیث العاشر
ایشان در صفحه 352 هم بحث بسیار مفصلی دارد. «مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی» هم در کتاب «حاشیه احقاق الحق» جلد دوم صفحه 306 میگوید:
«أن الإمامة خلافة عن النبوة وقائمة مقامها»
امامت خلافت از نبوت و قائم مقام نبوت است.
شرح إحقاق الحق، نویسنده: السید المرعشی، ج 2، ص 306، پ 1
10- «حضرت آیت الله سبحانی»:
همچنین حضرت آیت الله سبحانی تعبیر زیبایی دارد و میگوید:
«وأما علی القول بأن الإمامة استمرار لوظائف الرسالة لا لنفس الرسالة»
جایگاه امامت استمرار وظائف رسالت است، نه استمرار نبوت پیغمبر اکرم.
«فإن الرسالة والنبوة مختومتان بالتحاق النبی الأکرم (صلی الله علیه وآله) بالرفیق الأعلی»
با رفتن نبی مکرم پرونده نبوت و رسالت برای همیشه مختومه شد.
أضواء علی عقائد الشیعة الإمامیة، نویسنده: الشیخ السبحانی، ص 385، باب الفرق بین الشیعة الإمامیة وسائر الفرق
این کتاب هم کتاب زیبایی است. یکی از بهترین کتابهایی که در سالهای اخیر چاپ شد کتاب «اضواء علی عقائد الشیعه الامامیه» است که در حقیقت جوابی بر بعضی از شبهات «ناصرالدین قفاری» در کتاب «أصول مذهب الشیعة الإمامیة الأثنی عشریة» است.
11- «سید محمد باقر حکیم»:
«مرحوم سید محمد باقر حکیم» تعبیری دارد که میگوید:
«حیث شاء الله تعالی أن یکون استمرار الرسالة الخاتمة عن طریق نظریة (الإمامة)، وأن تکون هذه الإمامة فی أهل البیت سلام الله علیهم»
مشیت و اراده الهی بر این تعلق گرفته است که استمرار رسالت نبی خاتم از طریق نظریه امامت انجام بگیرد و این امامت هم در اهل بیت (علیهم السلام) صورت بگیرد.
أهل البیت فی الحیاة الإسلامیة، نویسنده: السید محمد باقر الحکیم، ص 12
12- «جمیل صدقی زهاوی»:
از میان علمای اهل سنت آقای «جمیل صدقی زهاوی» از شخصیتهای برجسته اهلسنت است که هم عرب، هم کرد و هم فارس است مطالبی در این خصوص بیان کرده است. او که شخصیت جامعی است کتابی به نام «الفجر الصادق» دارد که در آنجا پاپیچ خیلی از عقائد وهابیت شده است. این کتاب، کتاب خوبی است البته با نگاه یک انسان سنی نوشته است. او در همان صفحه 5 میگوید:
«فمن الواضح البین أن الإمامة خلافة ونیابة عن النبوة»
واضح و روشن است که امامت خلافت و نیابتی از نبوت است.
«فکما أن النبوة عامة فی البشر لم یخصها الله تعالی بصنف من الناس دون آخرین کذلک الإمامة لا تختص بقوم من المسلمین دون غیرهم»
همانگونه که نبوت پیامبر فراگیر و جهانی است و خداوند نبوت پیامبر را به یک منطقه و یک قبیله اختصاص نداده است و جهانی است، امامت هم فراگیر و جهانی است و تنها مخصوص بخشی از مسلمین نیست.
الفجر الصادق، نویسنده: جمیل صدقی الزهاوی، ص 5، باب الإمامة الکبری
آقای «دکتر مصطفی غالب» که یکی از شخصیتهای برجسته مصری است کتابی تحت عنوان «الامامة و قائم القیامة» دارد که در صفحه 19 مطلب خیلی خوبی درباره مسئله امامت دارد.
جناب «کامل سلیمان الکتانی» یکی دیگر از شخصیتهای برجسته هست که در این زمینه نکاتی دارد و مطالبی را مطرح کرده است. مثل این عبارت که:
«ان المرتبة الإمامة کالنبوة»
این مطالب در حقیقت نظریه بزرگان از قرن سوم و چهارم هجری تا عصر حاصر است که اعتراف دارند امامت همان خلافتی از نبوت است، قائم مقام نبوت و استمرار همان رسالت است. به تعبیر آیت الله سبحانی استمرار وظائف رسالت است، نه خود رسالت.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته