بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 98/07/02
موضوع: آنچه که یک طلبه موفق باید بداند!
(سخنرانی در مدرسه علمیه شهیدین)
فهرست موضوعات این سخنرانی:
این از ضروریت علمی یک طلبه موفق است!
«برهان مقایسه»، برهانی جذاب و هدایتگر
مقایسه «توحید اهلبیتی» با «توحید وهابی»!
استفاده از تکنولوژی روز، از ضروربات امروز یک طلبه
لزوم حفظ زمان شهادت ائمه اهلبیت (علیهم السلام) و وفات ائمه اهل سنت
لزوم حفظ مشخصات کتب اربعه شیعه و صحاح سته اهل سنت
امام زین العابدین (سلام الله علیه) از زبان مخالفین!
امام زمان (سلام الله علیه) طلبه ای مثل «هشام بن حکم» میخواهد!
با مطالعه این مناظره، اعتقادات به ولایت امیرالمؤمنین چند برابر می شود!
مناظره کوبنده شیخ مفید (ره) با قاضی عبدالجبار معتزلی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیه الله العن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله
خدا را بر تمام نعمتهایش بویژه نعمت ولایت سپاس میگوییم و شهادت مظلومانه امام سجاد زین العابدین (سلام الله علیه) را به پیشگاه مقدس مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه علاقهمندان به اهلبیت عصمت و طهارت و شما عزیزان و گرامیان تسلیت عرض میکنیم.
خدا را به آبروی آقا امام سجاد (سلام الله علیه) سوگند میدهیم پاداش ما را فرج موفور السرور مولایمان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بدهد، ان شاءالله.
امشب، شب شهادت امام سجاد (علیه السلام) است و دوستان به بنده یادآوری نکرده بودند که موضوع صحبت چیست.
به نظر بنده رسید ما روی این موضوع که در ایام ولادتها و شهادتهای ائمه اطهار چه موضوعاتی را در منبرها، وعظها و جلساتمان مورد مطالعه و گفتگو قرار بدهیم، بحث کنیم.
این از ضروریت علمی یک طلبه موفق است!
غالباً منبریهای عزیزی که ما میبینیم متنی را در دفترچهشان آماده کردهاند و معمولاً همان بحثهایی که در روزهای عادی دارند را در ایام شهادت ائمه اطهار (علیهم السلام) مطرح میکنند و چند دقیقه هم در مورد امامی که در شهادتش قرار دارند، مطالبی بیان میکنند.
بنده بارها به دوستان گفتهام یکی از چیزهایی که ضرورت دارد یک طلبه روی آن کار کند، این است که نسبت به چهارده معصوم به اندازه بیست، سی صفحه تحقیقاتی علمی داشته باشد. دلیل این کار این است که اگر مسافرتی در خارج یا داخل کشور رفت، حوزه علمیه دیگر یا دانشگاهی منبر رفت مطلب داشته باشد.
به عنوان مثال اگر شب عید مبعث برای سخنرانی به مکانی دعوت شدید و آنجا کتاب و امکاناتی در اختیارتان نبود معطل میمانید. اگر شب شهادت امام کاظم یا امام سجاد (علیه السلام) به شما بگویند بفرمایید صحبت کنید معطل میمانید.
لذا بنده معتقدم یکی از کارهایی که دوستان باید انجام بدهند که یکی از ضروریات یک طلبه است، این است که نسبت به تک تک ائمه اطهار (علیهم السلام) یک کار علمی و میدانی داشته باشند و همراهشان باشد.
در رابطه با روز ولادت حضرت، اتفاقاتی که در ولادت حضرت رخ داده، شهادت حضرت و کیفیت شهادت، معاصر بودن امام از دوران کودکی با امام قبل از خود که این مسئله بسیار ضروری است.
به عنوان مثال امام سجاد (علیه السلام) امیرالمؤمنین را درک کردند. آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به دنیا آمدند. همچنین امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) را درک کردند.
موضوع دیگر که بسیار مهم است اینکه بدانیم امام معاصر با چه خلفایی بوده و اسامی خلفایی که با امام معصوم هم عصر بودهاند را بدانیم. این مطالب یکسری اطلاعات ضروریست که ما باید نسبت به یک امام داشته باشیم.
نکته بعدی راجع به زندگی سیاسی امام است. برخوردی که امام با مخالفین، خلفای عصر یا سردمداران کفر و ظلم عصر خود داشته است. اینها مواردی هستند که ما باید در خصوص آن کار کنیم، آن را بررسی و یادداشت برداری کنیم.
همچنین برخوردی که یک امام با دوستان، اصحاب، همسایگان و خانواده خود داشتند بسیار ضروری است. کسی که شب شهادت امام معصوم پای منبر ما میآید، میخواهد این اطلاعات را بداند. اینها مهم است؛ مطرح کردن چندین روایت و داستان برای مردم و اشک گرفتن از مردم هنر نیست.
«برهان مقایسه»، برهانی جذاب و هدایتگر
نکته بعد این است که سخنان حضرت در رابطه با مباحث اعتقادی را بیان کنیم و بیان کنیم که امام در رابطه با توحید چه جملات زیبایی دارد. اگر بتوانیم سخنان امام را با سخنان ائمه اهل سنت و دیگر بزرگان اهل سنت مقایسه کنیم، خیلی خوب میشود.
به عنوان مثال بیان کنیم امام صادق، امام باقر یا امام سجاد (علیهم السلام) در رابطه با توحید چه مطالبی دارد. «ابوحنیفه»، «مالک»، «احمد بن حنبل»، «ابوهریره»، «انس بن مالک» چه مطالبی دارند.
این مطالب برای همه شیرین است. اگر شما این مطالب را بیان کنید و یک مرجع عظام تقلید هم در جلسه باشد لذت میبرد، اگر استاد دانشگاه هم در جلسه باشد لذت میبرد و اگر برای عوام هم بیان کنید لذت میبرند.
یه این دلیل که برهان مقایسه یکی از بهترین برهانهاست. قرآن کریم هم خیلی بر این مسئله تکیه دارد و میفرماید:
(هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُون)
آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکساناند؟
سوره زمر (39): آیه 9
و:
(هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّور)
ظلمتها و نور برابرند؟
سوره رعد (13): آیه 16
شما کلمه (یسْتَوِی) و (تَسْتَوِی) را در قرآن کریم جستجو کنید و ببینید خداوند متعال چقدر روی این مسئله تکیه کرده است.
مقایسه «توحید اهلبیتی» با «توحید وهابی»!
یکی از بهترین روشهایی که با توسل به آن میتوانیم جایگاه رفیع اهلبیت (علیهم السلام) که سخنانشان برگرفته از سرچشمه وحی است برای مردم روشن کنیم، مقایسه است. توحیدی که اهل بیت دارند، همانطور که امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَی»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 145، ح 10
به فرموده حضرت معرفت خدا باید از کانال ما باشد. توحید خدا باید از کانال ما باشد. عبادت خدا باید از کانال ما صورت بگیرد. همچنان که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم:
«مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکم»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 615، ح 3213
کسی که بخواهد به خداشناسی برسد، باید از شما شروع کند. اصحاب از امام حسین (علیه السلام) سؤال میکنند:
«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُه»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 5، ص 312، ح 1
راه خداشناسی، امام شناسی است. شما توحید اهلبیت (علیهم السلام) را یک طرف بگذارید و توحیدی که «ابوهریره» و دیگران آوردهاند و وهابیت ناشر آن هستند را یک طرف دیگر بگذارید. خدایی که قرآن کریم میفرماید:
(وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَد)
و برای او هرگز شبیه و مانندی نبوده است.
سوره اخلاص (112): آیه 4
یا:
(لَیسَ کمِثْلِهِ شَیء)
همانند او چیزی نیست.
سوره شوری (42): آیه 11
از طرف دیگر وهابیت میگویند: خداوند الاغ سوار است. نصف شب سوار الاغ میشود، به آسمان دنیا میآید و دائماً میگوید: «هل من مستغفر فاغفر له، هل من تائب»!!!
«مرحوم شیخ مفید» در کتاب «الافصاح» خود مینویسد: در بغداد بزرگان اهل حدیث شبها بر بالای پشت بامشان یونجه و جو میریختند تا اگر خدا با الاغش از عرش آمد بالای بام آنها اجلال نزول کند تا رحمت بیشتری به آنان عنایت کند!!
توحیدی که از کانال اهلبیت نباشد به این صورت میشود. حتی در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» که صحیحترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن است چندین روایت آمده که این داستان را سر هم کرده اند.
اهل سنت در کتب خود مینویسند: وقتی ثلثی از شب بگذرد خداوند به آسمان دنیا میآید و به دنبال توبه کننده و حاجت خواه میگردد. قریب به طلوع فجر به عرش باز میگردد.
یکی از علمای بزرگ سوریه که شیعه شده است، مینویسد که اصلاً علت شیعه شدن من همین یک روایت بوده است. او توضیح میدهد و مینویسد: روایتی که میگوید خداوند عالم در ثلثی از شب به آسمان دنیا میآید و به بندههایش سر میزند و نزدیک طلوع فجر به بالا میرود، درست نیست.
در زمان گذشته در زمینه کرات آسمانی، عقیده بطلمیوسی استوار بوده است. آنها معتقد بودند جهان مثل پوست پیاز روی هم پیچیده است. امروزه ثابت شده است که کره زمین هم به دور خودش و هم به دور خورشید میچرخد؛ اگر خدای عالم یک بار روی زمین بیاید، تا ابد زندانی روی زمین میشود و نمیتواند بالا برود. حال روایت میگوید خداوند قبل از طلوع فجر به عرش میرود. خدا تنها برای عربستان که نیست، بلکه هر لحظه از کره زمین در یک نقطه طلوع فجر است.
طبق این روایت اگر خدای عالم بخواهد بالا برود میبیند جلوتر بازهم طلوع فجر میشود. باز هم یک مقدار که جلوتر میرود، میبیند بازهم طلوع فجر است. یعنی کره زمین میچرخد و خدا هم با طلوع فجر میچرخد.
این عالم بزرگ میگوید: من فهمیدم این روایات همگی اسرائیلیاتی است که یهودیها و بعضی از منافقین وارد کتابهای ما کردهاند. وقتی به احادیث اهلبیت که مراجعه کردم، دیدم از این قبیل مطالب خرافی و دور از عقل خبری نیست. بنابراین جذب مکتب اهلبیت شدم.
اگر ما سخنان اهل بیت را با سخنان دیگران مقایسه کنیم، روش خوبی است. اصلاً روایات تربیتی ائمه اطهار (علیهم السلام) را با روایات تربیتی دیگران مقایسه کنید تا ببینید زمین تا آسمان تفاوت دارد.
«کلَامُکمْ نُورٌ وَ أَمْرُکمْ رُشْدٌ وَ وَصِیتُکمُ التَّقْوَی وَ فِعْلُکمُ الْخَیرُ وَ عَادَتُکمُ الْإِحْسَان»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 616، ح 3213
ائمه اطهار (علیهم السلام) خودشان نور هستند و سخنانشان نیز نور است. نور در دل انسان نورانیت ایجاد میکند. بنابراین باید کوشش کنیم که این سخنان برای مردم بیان شود.
نکتهای که بنده به آن مقید هستم که هم برای جوانان اهل سنت مفید است و هم برای جوانان شیعه مفید است، این است که ما ببینیم بزرگان اهل سنت راجع به امامی که در شب شهادت آن بزرگوار قرار داریم چه مطالبی بیان کردند. این نکته، نکته بسیار ظریفی است.
بنی امیه و بنی العباس تمام تلاششان را به کار گرفتند، از کلیه امکانات و ظرفیتها استفاده کردند تا ائمه اطهار را زیر سؤال ببرند و جامعه را نسبت به آن بزرگواران بدبین کنند.
ببینید بزرگان اهل سنت مانند «ذهبی» یا «ابن حجر» که یکی از استوانههای علمی آنان هستند وقتی نسبت به ائمه اطهار از امام حسن تا امام حسن عسکری زبان میگشایند، سخنانی بیان میکنند که در حق هیچ کدام از بزرگانشان بیان نکردند.
این مطالب خیلی مفید است، زیرا جوان شیعه احساس میکند معتقد به امامی است که نه تنها موافقین بلکه مخالفین و کسانی که موافق امامت او نیستند هم زبان به مجد و ثنای این بزرگواران گشودهاند.
استفاده از تکنولوژی روز، از ضروربات امروز یک طلبه
بنده چند نمونه از سخنان بزرگان اهل سنت را یادداشت دارم که به صورت پاورپوینت آماده کردهام و تقدیم دوستان می کنم.
دوستان عزیز دقت کنید که امروز بحث کاغذ و قلم و دفتر نیست. شما میخواهید کتابی را مطالعه و نت برداری کنید، نت برداری چندین برابر مطالعه از شما وقت میگیرد. امروز که کامپیوتر آمده است، کار را بسیار راحت کرده است.
وقتی چندین صفحه را مطالعه میکنید و میخواهید این چند صفحه را یادداشت کنید، در عرض یک ثانیه copy-paste میکنید و آن مطلب را در یک فایل قرار میدهید.
وقتی بخواهید روی مفاهیم و کلمات بزرگان بررسی و تحقیق کنید، وقتتان برای نوشتن و پاکنویس کردن هدر میرود. یک مرتبه میبینید نوشته شما در یک صفحه ده مورد غلط دارد. بنابراین امروز استفاده کردن از این تجهیزات از اهمّ مهمات است. بقول معروف کسی که کامپیوتر بلد نباشد سواد ندارد. امروز طلبهای که از کامپیوتر استفاده نکند، نمیتواند کار کند.
بنده چندین بار گفتهام جناب آقای «سید محمد علی ابطحی» (رضوان الله تعالی علیه) نقل میکردند که دنبال عبارتی در کتاب «بحارالانوار» میگشتند که تصمیم میگیرند این روایت را به هر قیمتی هست پیدا کنند.
او روز اول شروع به مطالعه میکند، اما روایت را پیدا نمیکند. روز دوم و روز سوم سپری میشود تا سی و سه روز بعد از مطالعه کتاب «بحارالانوار» روایت موردنظر را پیدا می کند. ظاهراً روایت برایشان کاربردی بود و به آن نیاز داشتند.
حال امروز شما از کامپیوتر استفاده میکنید. یکی از برنامههایی که همراهم هست، نرم افزاری است که دفتر آیت الله سیستانی و دفتر آیت الله گلپایگانی آن را نوشتهاند..
این نرم افزار که بنده آن را در اختیار دارم، حاوی بیش از حدود 400 هزار جلد کتاب است. اگر بخواهید دنبال مطلبی در این 400 هزار جلد کتاب بگردید، اولاً نگاه کردن به آن شما را گیج میکند. به عنوان مثال همین الان جلوی چشم شما میخواهم ببینم درباره حدیث غدیر چند جلد کتاب ثبت شده است!؟
بنده فقط عبارت «کنت مولی» را مینویسم و بعد جستجو را میزنم. ببینید سه دهم ثانیه جستجو میکند و بعد آمار میدهد 26853 کتاب را جستجو کرده است.
شما اگر یک ارتش ده میلیاردی هم داشته باشید که بخواهند این کتابها را بگردند نمیتوانند در یک سوم ثانیه پیدا کنند. کامپیوتر 26853 مورد را پیدا کرده است.
حالا مرد میخواهد که این کتابها را مطالعه کند. کتابهای «شیخ مرتضی»، کتابهای «شیخ طوسی»، کتابهای «ابن براج» و کتابهای «علامه حلی» را جستجو کرده است. این کار، عمر ما را بیمه میکند.
خدا رحمت کند جناب آقای «خزعلی» میگفت: ای کاش ما یک بار دیگر جوان شویم و از نو بیاییم این مطالب را با امکانات روز کامپیوتری مطالعه کنیم.
ما در گذشته اگر به دنبال یک روایت میگشتیم، کتابهای قدیمی نه فهرست داشت و نه شماره صفحه داشت. اگر به دنبال مطلبی بودیم دو ساعت میگشتیم و تنها دو دقیقه مطالعه میکردیم. این گشتن جز اتلاف وقت و اتلاف عمر چیز دیگری ندارد.
بنابراین به دوستان توصیه میکنم از الآن به این فکر باشند که اولاً از امکانات روز استفاده کنند. مطالب ائمه اطهار. (علیهم السلام) را به شکل زیبا و پاورپوینتهای شکیل و باارزش درآورند که وقتی مخاطب میبیند لذت ببرد.
بنده وقتی به محیطهای دانشگاهی میروم از بعضی از پاورپوینتهایی که شکیل و جذاب است استفاده میکنم. به عنوان مثال پاورپوینتی که ملاحظه میکنید در رابطه با اهمیت ولایت است.
به عنوان مثال این پاورپوینت که راجع به امام باقر (سلام الله علیه) است وقتی به تهران میرفتم، خودم داخل ماشین درست کردم. این کارهایی نیست که بدهم افراد دیگری برایم درست کنند.
به عنوان مثال اگر شما کلمه "پیشینه و فرجام ولایت" را سرچ کنید، جستجو میکند و شماره صفحهاش را میآورد. گویا شما مخاطب را داخل کتابخانه بردید، کتاب را باز کردید و مطلب را برایش مطالعه میکنید.
به عنوان مثال عنوان "امامت علی بن أبی طالب در قرآن" را سرچ میکنم. مورد دیگر استدلال امام باقر یا استدلال امیرالمؤمنین را میآورد. امروز شما باید اینگونه تلاش کنید.
یکی از اعظام مثال میزد در کارخانههای شکلات سازی قیمت هر شکلات 1000 تومان و قیمت جلد آن 3000 تومان است تا مشتری را جذب کند. ما نیز تلاش کنیم کلمات و جملات ناب ائمه اطهار (علیهم السلام) را در قالبهای بسیار زیبا درست کنیم.
البته پاورپوینتی که من درست کردم را خیلی قبول ندارم، زیرا حوصله ندارم زیاد روی آن وقت بگذارم و در حد توان طلبگی من است. چه بسا شما بتوانید از ترفندها و امکانات دیگر پاورپوینت بهترین بهره را ببرید.
استفاده از این برنامهها جذاب است و مخاطب را به طرف اهلبیت خوب جذب میکند. بنابراین در مورد حضرت میبینید که ولادت ایشان را جدا آوردم و شهادت حضرت جدا آورده شده است.
لزوم حفظ زمان شهادت ائمه اهلبیت (علیهم السلام) و وفات ائمه اهل سنت
عزیزان این نکته را هم دقت کنند و توصیه من به شماست. یکی از چیزهایی که ما باید مانند حمد و سوره حفظ کنیم، سال شهادت ائمه (علیهم السلام) است.
وقتی از ما سؤال میشود سال شهادت امام صادق چه سالی بوده است، بلافاصله بگوییم سال 148 هجری شهید شدند. وقتی از ما بپرسند امام رضا (سلام الله علیه) چه سالی شهید شده است، بلافاصله بگوییم سال 202 هجری شهید شده است.
من معمولاً در کلاسهایی که در حوزه داشتم برای کسانی که بتوانند در کمتر از نیم دقیقه سال وفات و شهادت ائمه را بگویند جایزه میگذاشتم. 11، 11، 40، 50، 61، 95، 116، 148، 183، 202، 220، 256، 260 به ترتیب سال شهادت ائمه اطهار (علیهم السلام) است.
حضرت رسول اکرم سال 11 قمری، حضرت صدیقه کبری سال 11 قمری، امام علی سال 40 قمری، امام حسن سال 50 قمری، امام حسین سال 61 قمری، امام سجاد سال 95 قمری، امام باقر سال 116 قمری، امام صادق سال 148 قمری شهید شدند.
همچنین امام کاظم سال 183 قمری، امام رضا سال 202 قمری، امام جواد سال 220 قمری، امام هادی سال 256 قمری و امام حسن عسکری سال 260 شهید شدند. خیلی راحت سال شهادت ائمه اطهار را مانند حمد و سوره حفظ کنید.
سال وفات ائمه اهل سنت را هم به همین شکل حفظ کنید. اهل سنت هم چهار امام دارند،؛ «امام مالک» متوفای 179 هجری یعنی سه سال قبل از امام کاظم (سلام الله علیه) وفات کرده است.
«امام شافعی» متوفای 204 هجری دو سال بعد از امام رضا از دنیا رفته است. «ابوحنیفه» متوفای 150 هجری دو سال بعد از امام صادق از دنیا رفته است و «احمد بن حنبل» متوفای 241 هجری در زمان امام هادی و امام حسن عسکری از دنیا رفته است.
لزوم حفظ مشخصات کتب اربعه شیعه و صحاح سته اهل سنت
همچنین کتب اربعه را به خاطر داشته باشیم. به عنوان مثال وقتی از ما سؤال میکنند «من لا یحضره الفقیه» اثر کیست، گیج میشویم و نمیدانیم.
دانستن اسم کتب اهل سنت، اسم صاحبان این کتابها و سال وفات آنها برای یک طلبه امروزی ضروری است.
به عنوان مثال اولین کتب اربعه ما «من لا یحضره الفقیه» اثر «شیخ صدوق» متوفای 381 هجری است. دومین کتاب اربعه ما «کافی» اثر «کلینی» متوفای 328 هجری است. سومین و چهارمین کتاب ما اثر «شیخ طوسی» متوفای 460 هجری است.
نه تنها این کتابها را بدانیم، بلکه به سراغ کتب اهل سنت هم برویم. اگر ما کتب اربعه داریم آنها هم «صحاح سته» دارند. ما باید اسامی کتب، اسامی مؤلفین و سال وفاتشان را بدانیم.
اول تا آخر همه این مطالب به اندازه نیم صفحه یا نهایتاً یک صفحه قرآن است. همین اندازه طول میکشد این مطالب را که حفظ کنید از این مقدار بیشتر هم نیست.
اولین کتاب صحاح سته «صحیح بخاری» اثر «محمد بن اسماعیل بخاری» است که یک سال بعد از ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال 256 هجری از دنیا رفته است. دومین کتاب از صحاح سته «صحیح مسلم» اثر «مسلم بن حجاج نیشابوری» است که یک سال بعد از غیبت امام زمان از دنیا رفته است. غیبت حضرت ولی عصر در سال 260 هجری بوده است و «مسلم» در سال 261 هجری از دنیا رفته است.
سومین و چهارمین کتاب صحاح سته «سنن ابو داوود» و «سنن ابن ماجه قزوینی» است. این دو نفر متوفای سال 275 هجری هستند.
پنجمین کتاب صحاح سته کتاب «سنن ترمذی» متوفای سال 279 هجری است. ششمین کتاب صحاح سته هم کتاب «سنن نسائی» متوفای 303 هجری است.
البته بعضی افراد کتاب «موطأ مالک» متوفای 179 هجری را جزو صحاح سته میآورند. بعضی دیگر هم «سنن ابن ماجه» را به جای آن میآورند.
دوستان این مطالب اعم از اسامی کتابها، هم اسامی مؤلفین و هم سال وفات آنها خیلی برای شما ضروری است. شما سال وفات و شهادت ائمه (علیهم السلام) را داشته باشید، خیلی جاها بدردتان میخورد.
به عنوان مثال یک جا یک راوی میگوید: «عن ابی الحسن» و شما معطل میمانید که این راوی کدام یک از ائمه اطهار است؟! امام هادی است یا امام رضا است یا امام کاظم است یا امام سجاد است؟!
وقتی شما سال شهادت امام را داشته باشید و سال وفات این راوی را هم پیدا کنید، خیلی راحت میتوانید تشخیص بدهید کدام یک از ائمه بودند. بسیاری از روایات ما به این شکل بوده است.
به طور مثال «مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «مرآة العقول» خودش را به این در و آن در میزند تا ببیند «ابی الحسن مطلق» چه کسی است. «ابوجعفر» که در این روایت آمده است، آیا امام جواد است یا امام باقر است!؟
این تعابیر در کتابهای ما زیاد است. بنده که عرض میکنم سال شهادت و وفات ائمه اطهار را داشته باشید، میدانم که حتی در کارهای فقهی و اصولی و کلامی و همه جا به درد شما میخورد.
بنابراین در بحث امروز ما که پیرامون امام زین العابدین است، سال ولادت، شهادت و خلفای هم عصر و ائمه هم عصر امام سجاد (علیه السلام)، سبب شهادت ایشان چه بوده است و عامل شهادت چه کسی بوده است را باید بدانیم.
امام زین العابدین (سلام الله علیه) از زبان مخالفین!
مطالب دیگری که راجع به امام سجاد (سلام الله علیه) داریم کثرت بکاء حضرت است. بعد از واقعه کربلا هرگاه آبی برای حضرت میآوردند، آن بزرگوار گریه میکرد. اگر غذا برای حضرت میآوردند، آن بزرگوار گریه میکرد.
اطرافیان میگفتند: شما با این وضع خودتان را از بین میبرید. حضرت میفرمود: مرا ملامت نکنید. یعقوب یک نفر از دوازده فرزندش را گم کرده بود و میدانست که او زنده است. عزرائیل به حضرت یعقوب گفت: من پسر تو یوسف را قبض روح نکردم، اما حضرت یعقوب در فراغ فرزند آنقدر گریه کرد که چشمانش نابینا شد. من چطور گریه نکنم وقتی دیدم در یک روز 14 نفر از اهل بیت من جلوی چشمم قطعه قطعه شدند.
این مطلب را از کتب اهل سنت نقل کردهاند. کتاب «حلیة الاولیاء» اثر «ابونعیم اصفهانی» جلد 3 صفحه 138 و کتاب «البدایة و النهایة» اثر «ابن کثیر دمشقی سلفی» این قضیه را نقل کرده است.
آنچه من خدمت دوستان عرض کردم اقوال بزرگان اهل سنت نسبت به حضرت سجاد (علیه السلام) است. «عبدالله عباس» نقل میکند که وقتی امام سجاد (علیه السلام) را میدید، میگفت:
«مرحبا بالحبیب ابن الحبیب»
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 9، ص 106، باب علی بن الحسین
«سعید بن مسیب» از فقهای بنام اهل سنت است، میگوید:
«ما رأیت أورع من فلان قال هل رأیت علی بن الحسین قال لا قال ما رأیت أورع منه»
او به صراحت میگوید: باتقواتر از امام سجاد ندیدم. سپس میگوید:
«وکان أفضل هاشمی أدرکته»
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 4، ص 389 - 391، باب 157 علی ابن حسین
«زهری» از بنیانگذاران و تقویت کنندگان حکومت بنی امیه و یکی از آخوندهای درباری است که وقتی به امام سجاد میرسید، میگفت:
«ما رأیت قرشیا أفضل من علی بن حسین»
تهذیب الکمال، اسم المؤلف: یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ج 20، ص 384، ح 4049
خیلی عجیب است، «زهری» خود معجزات زیادی از امام سجاد (علیه السلام) دیده است. اگر شرح حال او را مطالعه کنید، «زهری» خود چندین معجزه و کرامت از امام سجاد (سلام الله علیه) نقل کرد و عقلش پرید.
«زهری» هرجا مینشست، مناقب و معجزات امام سجاد (علیه السلام) را بیان میکرد. وقتی بعضی از بنی امیه به او میرسیدند، میگفتند:
«یا زُهْرِی مَا فَعَلَ نَبِیک یعْنِی عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ع»
ای زهری! حال پیغمبرت علی بن الحسین چطور است؟
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ج 4، ص 159، فصل فی علمه و حلمه و تواضعه ع
با همه این احوالات گاهی اوقات خداوند عالم این دل را برای ولایت نمیگشاید. «زهری» این همه معجزه از امام سجاد دید، اما در آخر تابع این خاندان نشد و نور ولایت در دلش اثر نکرد.
یک سال در شهر دزفول بودم. آیت الله نبوی یکی از علمای بزرگ دزفول هستند که چندین سال قبل مرحوم شدند. ایشان نقل میکرد زمان آیت الله العظمی بروجردی به مکه رفته بودم و در مدینه نماینده ایشان را دیدم.
ایشان قضیهای را برای من نقل کرد و گفت: من با امام جمعه مسجد النبی دوست هستم و چندین سال است که رفت و آمد داریم. ایشان یک روز ماه رمضان به منزل ما آمد و به من گفت: برای من قهوه بیاور.
من گفتم: ماه رمضان است، روزه نیستید؟ کسالتی دارید که نمیتوانید روزه بگیرید؟ او گفت: گمان نمیکردم که سؤال نکیر و منکر را باید در اینجا جواب بدهم. من مهمان شما هستم، برای من قهوه بیاور.
من قهوه آوردم و خورد. بعد شروع به گریه کرد به طوری که قطرات اشکش جاری شد. او گفت: من با مطالعه آیات و روایات قطع پیدا کردم کسی که ولایت علی را نداشته باشد با سر وارد آتش جهنم میشود.
آقای «عراقی» میگوید من گفتم: شما که قطع پیدا کردی چرا ولایت علی بن أبی طالب را قبول نمیکنی؟
او گفت: هرکار میکنم ولایت علی در دلم نمیرود. خیلی تلاش کردم که ولایت علی را در دلم وارد کنم، اما نشد. یقین دارم که فردای قیامت وارد آتش جهنم میشوم. دیوانه نیستم که هم در اینجا گرسنگی و تشنگی بکشم هم در آنجا در آتش جهنم باشم.
امام زمان (سلام الله علیه) طلبه ای مثل «هشام بن حکم» میخواهد!
ابتدای امسال من در یکی از مدارس قم سخنرانی داشتم. نزدیک ماشین که رسیدم، شخصی آمد و گفت: حاج آقای قزوینی من هر کاری میکنم ولایت و محبت امیرالمؤمنین در دلم نمیرود. چکار کنم؟! خدا میداند داشتم دیوانه میشدم!! او دو سه بار تکرار کرد که من هرکاری میکنم ولایت امیرالمؤمنین در دلم جای نمیگیرد.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: اگر لذت محبت ما را چشیدید خدا را شاکر باشید و در حق مادرتان دعا کنید، که به پدرتان خیانت نکرده است. این که میبینید عشق به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تمام وجودتان تلألؤ میکند یکی از نشانههای صحیح النسب بودن شماست.
لذا آقای «زهری» چندین نمونه از کرامات امام سجاد (علیه السلام) را دید، اما متأسفانه در دلش اثر نکرد. در آخر هم در جلسهای که به همراه عده ای در حضور «حجاج» بودند، «حجاج» به آنها دستور داد که علی بن أبی طالب را سب کنند. تعدادی از بزرگانشان در جلسه حضور داشتند. هیچ کس چنین کاری را نکرد، اما همین «زهری» شروع به سب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) کرد. به او گفتند: چرا چنین کاری کردی؟! او گفت: ترسیدم «حجاج» مرا بکشد.
نمیدانم این ایمان چقدر ارزش دارد که حاضر است علی بن أبی طالب را سب کند و ناسزا بگوید تا کشته نشود.
معاویه دستور داد که «حجر بن عدی» از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تبری بجوید، اما او قبول نکرد. به او گفتند: تو را میکشیم. او گفت: مرا بکشید.
«حجر بن عدی» را در بیابان به همراه ده تن از یارانش سر بریدند و قطعه قطعه کردند، اما حاضر نشد کوچکترین جسارتی به حضرت کند.
دست «میثم تمار» را بریدند و گفتند: باید از علی بن أبی طلب تبری بجویی، اما او قبول نکرد. پاهایش را بریدند، اما جواب او «نه» بود. او را بالای دار زدند، اما باز هم قبول نکرد که از امیرالمؤمنین دست بردارد.
تصور کنید کسی را که دست و پایش را بریدهاند خون از بدنش فواره میزند، اما از همان بالای دار فریاد زد: ای مردم من از علی بن أبی طالب مطالبی شنیدم و تا قیام قیامت از حقایق باخبرم. اطراف نخل بیایید تا از علی برایتان بگویم.
«میثم تمار» با آن حال از فضیلت و حقانیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) سخن گفت. «عبیدالله بن زیاد» دستور داد زبانش را هم قطع کنند، چون این زبان زبانی نیست که آرام باشد. اگر این سخنرانی را ادامه بدهد مردم کوفه علیه ما شورش میکنند.
ما باید این گونه شیعه باشیم! امام زمان (ارواحنا فداه) طلبههایی مانند «حجر بن عدیها»، «میثم تمارها»، «زرارهها» و «هشام بن حکمها» میخواهند که جانانه از اهل بیت دفاع کنند.
حضرت صاحب الزمان طلبههایی میخواهند که در این دنیای پرغوغای القاء شبهات که سیر شبهات از راست و چپ و بالا و پایین متوجه مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است، از آن بزرگواران دفاع کنند.
امروز «میثم تمار» بودن این است که یک طلبه در فضای مجازی و حقیقی به این شبهات جواب دهد و از ساحت مقدس علی بن أبی طالب و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) دفاع کند.
یادم نیست جلسه قبل اشاره کردم یا خیر که امام صادق چهار هزار شاگرد داشتند که «مرحوم شیخ مفید» در کتاب «الارشاد» این قضیه را مفصل مطرح کرده است. از میان این تعداد شاگرد چندین نفر بودند که هرگاه امام صادق آنها را میدید گل از گلش میشکفت.
در کتاب «کافی» جلد اول «کتَابُ الْحُجَّة» باب «بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَی الْحُجَّة» روایتی از «یونس بن یعقوب» آمده است که سفارش میکنم حتماً آن را مطالعه بفرمایید.
مرد شامی به محضر امام صادق (علیه السلام) میآید و عرضه میدارد: یابن رسول الله! میخواهم با شما مناظره کنم. امام صادق به یونس میفرماید:
«اخْرُجْ إِلَی الْبَابِ فَانْظُرْ مَنْ تَرَی مِنَ الْمُتَکلِّمِینَ فَأَدْخِلْه»
برو بیرون ببین کسی از متکلمین را میبینی تا بیاوری با این مرد شامی مناظره بکند؟
«قَالَ فَأَدْخَلْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْینَ وَ کانَ یحْسِنُ الْکلَامَ وَ أَدْخَلْتُ الْأَحْوَلَ وَ کانَ یحْسِنُ الْکلَامَ وَ أَدْخَلْتُ هِشَامَ بْنَ سَالِمٍ وَ کانَ یحْسِنُ الْکلَامَ وَ أَدْخَلْتُ قَیسَ بْنَ الْمَاصِرِ وَ کانَ عِنْدِی أَحْسَنَهُمْ کلَاماً»
من رفتم و حمران بن اعین که متکلم خوبی بود را آوردم. ابوجعفر احول (مؤمن الطاق) که متکلم خوبی بود را آوردم. هشام بن سالم نیز که در کلام متخصص بود را آوردم. همچنین قیس بن ماصر که به نظر من در علم کلام از همه اینها باسوادتر بود را نیز آوردم.
لازم به ذکر است که «قیس بن ماصر» شاگرد امام سجاد (علیه السلام) در فن مناظره بود. این حرف بدان معناست امام سجاد که نمیتواند در جامعه همانند دیگر ائمه اطهار حضور پیدا کنند و بالای منبر بروند، افرادی مانند «قیس بن معاصر» را تربیت میکنند.
«یونس بن یعقوب» چندین تن از شاگردان توانمند امام صادق را آورد، اما دید که حضرت دلش هنوز آرام نشده است.
خیمهها پنجره کوچکی دارند. حضرت از پنجره خیمه بیرون را نگاه میکردند، به طوری که «یونس بن یعقوب» میگوید: احساس میکردم امام صادق منتظر کسی است. از فاصله دور یک شتر سوار را دیدیم که به سمت ما میآمد. وقتی حضرت چشمش به شترسوار افتاد از خوشحالی برقی زد و فرمود:
«هِشَامٌ وَ رَبِّ الْکعْبَةِ»
به خدای کعبه قسم که هشام آمد.
«یونس بن یعقوب» میگوید: «هشام» آمد، در حالی که نوجوانی پانزده ساله بود و هنوز موی صورتش در نیامده بود. وقتی «هشام» آمد، امام صادق (علیه السلام) تمام قد ایستاد و فرمود: «هشام» بیا در کنار من بنشین. همه پیرمردها و بزرگان جا خوردند. حضرت فرمود:
«نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یدِه»
هشام با قلب و زبان و دستش یاور و یاریگر ماست.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 171، ح 4
امام زمان طلبهای میخواهد که وقتی چشمش به او افتاد، بفرماید:
«نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یدِه»
فقاهت خوب است، اصول خوب است، فلسفه خوب است. همه علوم خوبند، اما چیزی که ما امروز در دنیای معاصر به آن نیاز داریم طلبههای فاضل است. طلبههای فاضلی که در حوزه پاسخگویی به شبهات و در حوزه مناظره بتوانند افتخار بیافرینند.
«أن أبا جعفر علیه السلام کان یباهی بالطیار»
امام باقر (علیه السلام) به محمد طیار افتخار میکرد.
رجال العلامة الحلی، نویسنده: علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، محقق / مصحح: بحرالعلوم، محمدصادق، ص 150، باب 64 محمد الطیار
با مطالعه این مناظره، اعتقادات به ولایت امیرالمؤمنین چند برابر می شود!
امام معصوم به شاگرد خود افتخار میکند!! «مرحوم صدوق» در رابطه با «هشام بن حکم» روایتی طولانی را از یک جلسه مناظره ایشان نقل میکند که بسیار عجیب است.
ایشان مینویسد: در بغداد یکی از وزرای «هارون الرشید» جلسه علمی برگزار کرد. بزرگان اهل سنت و خوارج به این جلسه میآمدند و بحث علمی میکردند. «هشام بن حکم» نیز در آن جلسه حضور داشت.
«هارون» به وزیرش گفت: چه جلسهای است؟ او گفت: جلسه علمی است و در آن بحث میکنیم. «هارون الرشید» گفت: من هم میخواهم حضور داشته باشم و ببینم. فقط پشت پرده مینشینم و کسی باخبر نباشد.
«هشام» با یکی از خوارج در رابطه با امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مناظره عقلی میکرد.
بنده شاید این روایت را 50 بار خوانده باشم، به طوری که هربار میخوانم برای روح «هشام بن حکم» درود میفرستم و اعتقادم به امیرالمؤمنین (علیه السلام) چند درجه بالا میرود. «هشام» به قدری زیبا استدلال کرده است که انسان لذت میبرد.
ببینید چه تعبیری کردهاند. این تعبیر را «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «کمال الدین» آورده است. وقتی «هارون الرشید» سخنان «هشام» را میشنود، میگوید:
«فَوَ اللَّهِ لَلِسَانُ هَذَا أَبْلَغُ فِی قُلُوبِ النَّاسِ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ سَیف»
به خدا سوگند سخن و کلام «هشام بن حکم» از صد هزار شمشیر برندهتر و خطرناکتر است.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 368، ح 5
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریفه) این طور طلبه و نیرو میخواهد که وقتی با یک وهابی و خارجی و غیرشیعه مناظره کرد، برای امام زمان باعث افتخار باشد. امام زمان بگوید: «نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یدِه» و دشمنان بگویند بحثهای ایشان از صد هزار شمشیر برندهتر و خطرناکتر است.
مناظره کوبنده شیخ مفید (ره) با قاضی عبدالجبار معتزلی
«مرحوم شیخ مفید» مناظرهای با «قاضی عبدالجبار» دارد که آن را به عنوان مطلب آخر عرض میکنم. بزرگان ما همه در کتابهایشان این روایت را آوردهاند. «مرحوم نوری» در کتاب «المستدرک» این روایت را آورده است و دیگران هم آوردهاند.
«قاضی عبدالجبار معتزلی» یکی از قهرمانان علم کلام اهل سنت و متوفای سال 415 ق است. امروز اهل سنت و وهابیت در علم کلام هرچه دارند عیال کنار سفره «عبدالجبار معتزلی» هستند. کتاب ایشان به نام «المغنی فی الإمامه» دارد و «سید مرتضی» هم کتابی در جواب او به نام «الشافی فی الإمه» نوشته است.
مرحوم نوری این مناظره را اینگونه نقل می کند:
«إذ حضر الشیخ و جلس فی صفّ النعال»
«شیخ مفید» دم در کنار کفشها مینشیند.
«ثم قال للقاضی: إنّ لی سؤالا، فإن أجزت بحضور هؤلاء الأئمة»
شیخ به عبدالجبار میگوید: اجازه میدهید من سؤالی از شما داشته باشم؟
«فقال له القاضی: سل»
«عبدالجبار» گفت: بفرمایید.
«فقال: ما تقول فی هذا الخبر الذی ترویه طائفة من الشیعة «من کنت مولاه فعلی مولاه»»
نظر شما در مورد روایتی که گروهی از شیعیان نقل کرده اند که «من کنت مولاه فعلی مولاه» چیست؟
«أ هو مسلّم صحیح عن النبی صلّی اللّه علیه و آله یوم الغدیر؟»
آیا این حرف از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر صحیح است؟
«فقال: نعم خبر صحیح»
قاضی عبدالجبار میگوید: بله صحیح است.
«فقال الشیخ: ما المراد بلفظ المولی فی الخبر؟»
شیخ مفید میگوید: «مَوْلَاهُ» در اینجا به چه معناست؟
«فقال: هو بمعنی أولی»
«قاضی عبدالجبار» گفت: «مَوْلَاهُ» در اینجا به معنای «أَوْلَی» است.
«فما هذا الخلاف و الخصومة بین الشیعة و السنة؟»
اگر «مَوْلَاهُ» به معنای «أَوْلَی» است، پس این اختلافات بین شیعه و سنی چیست؟
«فقال القاضی: أیها الأخ هذه روایة، و خلافة أبی بکر درایة، و العادل لا یعادل الروایة بالدرایة»
قاضی گفت: ای برادر! حدیث غدیر روایت است، و خلافت ابوبکر درایت. روایت که با درایت مقابله نمیکند.
این واقعیت تاریخی است مردم آمدهاند ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کردند. تمام کسانی هم که در غدیر این ماجرا را شنیده بودند بیعت کردند. «شیخ مفید» گفت: اجازه میدهید سؤال دیگری بپرسم؟ «قاضی عبدالجبار» گفت: بله.
«فقال الشیخ: ما تقول فی قول النبی صلّی اللّه علیه و آله (حربک حربی و سلمک سلمی)؟»
شیخ مفید گفت: در مورد قول پیغمبر که فرمود (حربک حربی و سلمک سلمی) چه نظری داری؟
«قال القاضی: الحدیث صحیح»
قاضی گفت: حدیث صحیح است.
«ما تقول فی أصحاب الجمل؟»
«شیخ مفید» گفت: پس اصحاب جمل چه میگفتند؟
«فقال القاضی: أیها الأخ إنّهم تابوا»
قاضی عبدالجبار گفت: ای برادر! اصحاب جمل توبه کردند.
«فقال الشیخ: أیها القاضی الحرب درایة، و التوبة روایة، و أنت قررت فی حدیث الغدیر أن الروایة لا تعارض الدرایة»
شیخ مفید گفت: ای قاضی! جنگ درایت است و توبه روایت است و تو در حدیث غدیر اقرار کردی که روایت با درایت تعارض ندارد.
«قاضی عبدالجبار» سرش را پایین انداخت و قدری فکر کرد. سپس گفت: یا شیخ! شما چه کسی هستی که این جواب را میدهید؟
«فقال: خادمک محمّد بن محمّد بن النعمان الحارثی»
شیخ گفت: غلام شما محمد بن محمد بن نعمان حارثی هستم.
«فقام القاضی من مقامه، و أخذ بید الشیخ، و أجلسه علی مسنده، و قال: أنت المفید حقّا»
قاضی از جای خود بلند شد، دست شیخ را گرفت، بر مسند جلسه کنار خود نشاند و گفت: حقا که تو مفید هستی!
بعضی افراد معتقدند «شیخ مفید» از همان جا «مفید» نام گرفت. علمای اهل سنت اعتراض کردند که چرا یک رافضی شیعه را اینطور تکریم میکنی. قاضی در جواب گفت:
«إن هذا الرجل ألزمنی، و أنا عجزت عن جوابه، فإن کان أحد منکم عنده جواب عمّا ذکره فلیذکر لیقوم الرجل و یرجع مکانه الأول»
این شیخ کاری با من کرد که در جوابش عاجز ماندم. اگر میتوانید جوابش را بدهید، من شیخ را به آخر جلسه میفرستم و شما کنار دست من بنشینید.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نویسنده: نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 3، ص 236، باب فی وجه تسمیته بالمفید و تسمیة غیره من العلماء به
یک نفر نتوانست جواب او را بدهد!!
حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) در توقیعی که به «شیخ مفید» مینویسند، میفرمایند:
«لِلْأَخِ السَّدِیدِ وَ الْوَلِی الرَّشِیدِ الشَّیخِ الْمُفِیدِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَی الْعِبَاد»
الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 497، باب ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان ع من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات علی أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم
امثال این تعابیر بزرگی که امام زمان در مورد «شیخ مفید» دارند، بیحساب نیست. لذا ان شاءالله تلاش کنیم از این جلسات و برنامهها بهره ببریم و درسمان را خوب بخوانیم.
جلسه قبل هم گفتم امروز اگر طلبهای بخواهد در حوزه پاسخ به شبهات و در حوزه مناظرات افتخار بیافریند باید در ادبیات، صرف و نحو، معانی، بیان، منطق، فقه و اصول قوی باشد. در کل حداقل نیمه مجتهد باشد.
در مناظره و پاسخ به شبهات کسانی میتوانند جوابگو باشند که حداقل توانایی استنباط یک حکم یا یک نظریه از احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) را دارند.
این طور نباشد که ده یا پانزده سال فقط فقه و اصول بخوانید. ناگهان بلند شوید ببینید دنیا را آب برده است و جنابعالی در خواب هستید. بنده معتقدم طلبه از همین اوایل طلبگی باید روزی ده دقیقه، یک ربع یا نیم ساعت یا حداکثر یک ساعت برای مباحث امامت وقت بگذارد.
کتابهایی که در این حوزه نوشته شده بسیار ساده نگارش شده است. کتابهایی مثل کتاب «المراجعات» اثر «علامه شرف الدین» یا کتاب «معالم المدرستین» اثر «علامه عسگری» را بردارید و هرشب نیم ساعت آنها را مطالعه کنید کافی است.
هرگاه مطالعه کردید، مطالب را یادداشت کنید، زیرا مطالعه بدون یادداشت فرّار است. مطالب بدون یادداشت برداری دو سه روز در ذهن شما میماند و بعد از آن فراموش میکنید، اما اگر یادداشت و خلاصه برداری کردید میتوانید به این خلاصه نویسی رجوع کنید.
امیدوارم که خداوند عالم همه ما را به راهی که رضای خودش و رضای ولی او در آن است، موفق بدارد.
خدایا به آبروی امام سجاد (علیه السلام) فرج مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نزدیک بگردان. خدایا ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بده.
خدایا از باقیمانده غیبتش به آبروی جدهاش حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) صرف نظر بفرما. خدایا مقدمات ظهور حضرت ولی عصر را سریعاً فراهم بگردان. خدایا انقلاب ما را به انقلاب جهانی حضرت بقیة الله الأعظم متصل بنما.
خدایا خدمتگزاران به اسلام و قرآن و اهلبیت بالاخص مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید موفق و مؤید بدار. خدایا خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار. خدایا شر دنیا و آخرت از ما دور بگردان. خدایا دعاهای ما به اجابت برسان. خدایا حوائج ما برآورده نما.
هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهداء، صدیقین و صالحین بالاخص امام راحل صلواتی ختم بفرمایید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته