2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
شبهات شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) (2)
کد مطلب: ٨٨٢٤ تاریخ انتشار: ٠٥ آذر ١٤٠٢ - ٠٩:٤١ تعداد بازدید: 5338
خارج کلام مقارن » شبهات شهادت حضرت زهرا (س)
شبهات شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) (2)

جلسه پنجاه و هشتم 94/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجاه و هشتم 94/12/02

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاءالله.

بحث ما دیروز، درباره یکی از شبهات وهابیت در رابطه با شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) و قضیه تهدید به احراق و سوزاندن خانه حضرت زهرا بود، که گفتیم این آقایان مدعی شدند که این عمل «عمر بن خطاب» در تهدید به احراق خانه حضرت زهرا؛ به تأسی از سیره نبی مکرم بوده است.

چرا که ایشان نیز فرموده بودند که اگر مردم برای نماز جماعت حاضر نشوند، دستور آتش زدن خانه های انها را صادر می کنم!

جواب از شبهه تهدید به احراق خانه حضرت زهرا به خاطر ترک نماز جماعت!

در جلسه دیروز، ما از این شبهه چندین جواب دادیم و گفتیم که:

اولاً: نماز جماعت، امری مستحبی است و برای یک امر مستحبی، همچین تکلیف و همچین عقوبتی معقول نیست!

ثانیاً: با فرمایش خود نبی مکرم منافات دارد که فرمود بندگان خدا را با عذاب خداوند(آتش) عقوبت نکنید.

ثالثاً: این مسئله با روح قرآن منافات دارد. و آیات متعددی نشان می دهد که در دین اجباری نیست و به پیغمبر هم می فرماید که تو نمی توانی به اجبار اینها را مسلمان بکنی! تو فقط حق را بگو، هر کس خواست ایمان بیاورد و هر کس خواست کافر گردد:

(وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر)

بگو اين حق است از سوى پروردگارتان، هر كس مى‏خواهد ايمان بياورد و هر كس مى‏خواهد كافر گردد.

سوره كهف(18): آیه 29

دیگر بحث بیعت، از بحث ایمان به خداوندمتعال که بالاتر نیست!

رابعاً: گفتیم که روایات متعدد داریم که مراد نبی مکرم، منافقین بودند. اینها با عدم حضورشان در جماعت، روحیه مسلمانها را می شکستند، اعتقادات مسلمانها را تضعیف می کردند، و در حقیقت فتنه گری می کردند!

در تأیید این ادعا هم، مطالبی را بزرگان اهل سنت ذکر کردیم که همه اینها صراحت داشتند که مراد از روایت پیغمبر، منافقین بودند.

اینها خلاصه چهار جوابی بود که دیروز عرض کردیم.

خامساً: قیاس «نماز» به «بیعت»، نادرست است.

این آقایان می گویند که چون پیغمبر اکرم در مورد تارکین نماز جماعت، تهدید به احراق کرده بود، پس در بیعت برای تشکیل حکومت اسلامی نیز می شود، تارکین از بیعت را تهدید کرد!

این ادعا، با مبنای خود اهل سنت، هرگز تطبیق نمی کند! حتی اگر فرض کنیم که حاضرین در خانه حضرت زهرا، برای اصل نماز حاضر نمی شدند نه نماز جماعت!

آقایان توجه دارند که مسئله «نماز» در قرآن کریم مفصل بیان شده است. هم تشویق به خواندن نماز کرده و فرموده است:

(وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ)

و نماز را بر پا دار كه نماز (انسان را) از زشتى‏ها و منكرات باز مى‏دارد

سوره عنکبوت(29): آیه 45

و هم تارکین نماز را، به عقوبت سخت، وعده داده است:

(ما سَلَكَكُمْ في‏ سَقَر $ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين)‏

چه چيز شما را به دوزخ فرستاد؟ مى‏گويند: ما از نمازگزاران نبوديم!

سوره مدثر(74): آیه 42

اگر بر فرض هم نبی مکرم درباره تارکین نماز، همچین سخنی را فرموده باشد، مبتنی بر یک اصل قرآنی است. ولی به اعتقاد شما اهل سنت، بحث «خلافت»، از فروع دین است. و در قرآن هم نیامده است و یک امری است که مربوط به امت است.

شما معتقد هستید که انتخاب خلیفه یا به «شورای امت» است، یا به «انتخاب خلیفه اول» است، و یا بر مبنای «غلبه» است!! یعنی هر کسی که آمد کودتا کرد و خود را خلیفه خواند، آن خلیفه واقعی است و کسی هم حق مخالفت با او را ندارد!!

سادساً: چرا فقط خانه امیرالمؤمنین به آتش کشیده شد!؟

نکته بسیار مهمی که در اینجا وجود دارد و در حقیقت بیت القصیر جواب ما هم هست، این است که اگر واقعاً بحث خلافت، این قدر مهم بود، که اگر کسی نیاید بیعت کند، باید خانه او را آتش زد، و یا حداقل تهدید به آتش زدن کرد؛ و این یک حکم شرعی بود و منطبق بر سنت پیامبر هم بود؛ چرا با دیگر کسانی که با ابوبکر بیعت نکردند، این برخورد صورت نگرفت!!؟؟

آیا کسانی که با «ابوبکر» بیعت نکرده بودند، فقط امیرالمؤمنین بود و یا نه، صحابه دیگری هم بودند که با ابوبکر بیعت نکردند!؟

«سعد بن عباده» تا آخر عمر خود، نه بیعت کرد، و نه حاضر شد پشت سر اینها نماز بخواند، و نه حاضر شد با اینها به حج بیاید!! حالا شانس او خوب نبود، «اجنه» رفتند و او را کشتند!!!

جالب است که از جمله مناظرات «مؤمن الطاق» با «ابوحنیفه» این است که روزی ابوحنیفه به مؤمن الطاق گفت:

«لم لم يطالب علي بن أبي طالب بحقه بعد وفاة رسول الله إن كان له حق؟ فأجابه مؤمن الطاق: خاف أن يقتله الجن كما قتلوا سعد بن عبادة بسهم المغيرة بن شعبة وفي رواية بسهم خالد بن الوليد»

اگر علی بر حق بود، چرا بعد از وفات پیامبر، حق خود را مطالبه نکرد؟ مؤمن الطاق پاسخ داد: چون ترسید که مثل سعد بن عباده، او را هم اجنه بکشند! البته با تیر مغیره بن شعبه یا خالد بن ولید!

الإحتجاج، الشیخ الطبرسی، ج2، ص 148

تحقیقی بی نظیر در این چهارده قرن گذشته!!

شما اگر مطالعه کنید، خواهید دید که کسان زیادی در آن روز با «ابوبکر» بیعت نکردند! دوستان ما در «مؤسسه تحقیقاتی ولیعصر»، یک تحقیق خیلی گسترده ای در این زمینه انجام داده اند. تحقیقی که شش ماه، هفت ماه طول کشید. که بحق در این چهارده قرن، کسی چنین تحقیقی انجام نداده است!

دوستان ما آمده اند، نام کسانی که با ابوبکر بیعت نکردند و مخالفت کردند را استخراج کرده اند. که شاید بیش از هفتاد نفر شدند که در آن روز با ابوبکر بیعت نکردند. جالب است که مخالفین بیعت با ابوبکر، غالباً از سران صحابه هم بودند!

«ابن اثیر جزری» در این زمینه می نویسد:

«وتخلف عن بيعته: عَلِيُّ، وبنو هاشم، والزُّبَيْر بن العَوَّام، وخالد بن سعيد بن العاص، وسَعْدُ بن عُبَادة الأنصاري ثم ان الجميع بايعوا بعد موت فاطمة بنت رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم الا سعد بن عبادة فانه لم يبايع أحدا الى ان مات وكانت بيعتهم بعد ستة أشهر على القول الصحيح وقيل غير ذلك.»

علی، تمام بنی هاشم، زبیر بن عوام، خالد بن سعید بن عاص و سعد بن عباده، از بیعت با ابوبکر مخالفت کردند. سپس بعد از فوت فاطمه (سلام الله عليها) همگى بيعت كردند، مگر سعد بن عباده كه تا آخر عمرش با هيچ كس بيعت نكرد تا از دنيا رفت، و بيعت آن افراد بنابر قول صحيح، پس از گذشت شش ماه بود؛ اگر چه غير از اين هم گفته شده است.

أسد الغابة في معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي؛ ج3، ص 339

می گوید تمام بنی هاشم که عباس و دیگران نیز در جمع آنها بودند، بیعت نکردند! خب چه شد که قرعه فال آتش زدن خانه، به نام علی(سلام الله علیه) درآمد!؟

از آن طرف «زبیر بن عوام»، نه تنها با ابوبکر بیعت نکرد، بلکه تنها کسی بود که در جریان حمله به خانه حضرت زهرا، دست به شمشیر برد! و یک درگیری مختصری هم در همان مقابل درب خانه، بوجود آورد!

سؤال این است که چرا خانه اینهایی که با ابوبکر بیعت نکردند، هرگز مورد تهدید به آتش زدن قرار نگرفت!؟ اگر حکم، حکم شرعی است، و اگر سنت، سنت پیغمبر است، تبیعض معنا ندارد! نمی شود در حکم الهی مثلاً «نماز»، بگوئیم آقا شما نماز بخوان، شما نخوان...! حکم الهی باید در مورد تمام افراد یکسان باشد.

«ابوالفداء» نیز در این زمینه می نویسد:

«فبايع عمر أبا بكر رضي الله عنهما، و انثال الناس عليه يبايعونه،... خلا جماعة من بني هاشم و الزبير و عتبة بن أبي لهب و خالد بن سعيد ابن العاص و المقداد بن عمرو و سلمان الفارسي و أبي ذر و عمار بن ياسر و البر بن عازب و أبي بن كعب و مالوا مع علي بن أبي طالب»

عمر با ابوبکر بیعت کرد و مردم نیز با ابوبکر بیعت کردند... به غیر از عده ای از بنی هاشم و زبیر و عتبه و خالد بن سعید و مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و براء بن عازب و ابی بن کعب که اینها تمایل به علی بن ابیطالب داشتند.

المختصر في أخبار البشر، اسم المؤلف: أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (المتوفى: 732هـ)، ج1، ص 157

این تعداد افراد، هیچدام با ابوبکر بیعت نکردند، پس چرا خانه اینها تهدید به آتش نشد!؟

سؤال: شاید تهدیدی نیز نسبت به اینها بوده، ولی در تاریخ نقل نشده است!

پاسخ: اگر به این صورت باشد، خیلی از مسائل را می شود مدعی شد که بوده ولی به دست ما نرسیده است! آقایان می گویند که چرا نام حضرت علی در قرآن نیامده است؟ ما می گوئیم که شما مدعی هستید که سوره احزاب 280 آیه داشته، دویست تا را موش خورد، یا بُز عایشه خورد، در آن دویست آیه، در پنجاه جا نام علی آمده بود! شما آن دویست آیه را به ما نشان بدهید، ما هم نام علی را به شما نشان بدهیم!

تمام قضایا را مورخین نقل کرده اند. در همین قضیه بیعت برای ابوبکر، اینها با سعد بن عباده درگیر شدند، سلمان را کتک زدند، ابوذر را زدند دست و پایش را شکستند، مقداد را زدند، رفتند درب خانه عباس او را تهدید و تطمیع کردند و... تمام این قضایا در تاریخ نقل شده است. ولی اینکه بروند درب خانه کسی غیر از خانه امیرالمؤمنین، و او را تهدید به آتش زدن بکنند، همچین چیزی نقل نشده است!

البته این را هم بگویم که مخالفین بیعت با ابوبکر، فقط این چند نفر نبودند که در خانه امیرالمؤمنین جمع شده بودند؛ تا کسی بگوید همه مخالفین در یکجا بودند لذا فقط این خانه را تهدید کردند به آتش زدن؛ بلکه عده ای هم در خانه سعد بن عباده جمع بودند، ولی هرگز خانه آنها تهدید به آتش زدن نشد!

شهر «مدینه» هم، در سال یازده هجری، جمعیت قابل ملاحظه ای نداشت تا کسی ادعا بکند و بگوید که اینها دنبال همسایگان مسجدالنبی بودند تا اگر در جماعت حاضر نشوند یا بیعت نکنند، آنجا را تهدید به آتش بکنند.

زیرا این شهر در آن سال، طبق مدارک موجود، بیش از شش هزار نفر جمعیت نداشته است. یعنی زن و بچه و کوچک و بزرگ، در مدینه و نواحی مدینه، همین حدود جمعیت داشتند. و تمام اطراف مسجدالنبی نیز خانه مسلمانها بود. اینگونه نبود که فقط خانه امیرالمؤمنین باشد و عده ای دیگر.

لذا اگر بنا بود تا حکم احراق خانه ی تمام کسانی که از بیعت با ابوبکر سرباز زدند، اجرا می شد، نباید فقط محدود می شد به خانه امیرالمؤمنین! اساساً اگر بنا بود تا هر کسی که با خلیفه مسلمین بیعت نکرد، او را تهدید به آتش زدن بکنیم و خانه او را به آتش بکشیم، چرا در زمان امیرالمؤمنین، درباره کسانی که با امیرالمؤمنین بیعت نکردند، این اتفاق نیافتاد؟ زیرا «معاویه» و دار و دسته اش بیعت نکردند، «عبدالله بن عمر» بیعت نکرد! ولی اینها هیچگاه تهدید به آتش نشدند!

عدم بيعت امیرالمؤمنین، دليل بر عدم مشروعيت خلافت ابوبکر!

در هر صورت این آقایان، جنازه نبی مکرم را رها کردند و رفتند در «سقیفه»، سراغ خلیفه بازی و تعیین خلیفه و منّا امیر و منکم وزیر و...؛ و امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) نیز طبق صریح «صحیح بخاری»، با ابوبکر بیعت نکرد:

«فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَ عَاشَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ... فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ النَّاسِ...وَ لَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ»

فاطمه با ابوبکر قهر کرد و با او سخن نگفت تا اینکه از دنیا رفت و بعد از پیامبر شش ماه زنده بود... وقتی فاطمه از دنیا رفت علی از مردم کناره گیری کرد و در آن شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد.

الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، دار النشر: دار ابن كثير اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا؛ ج 4، ص 1549، ح 3998

و خود بیعت نکردن امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)، مشروعیت خلافت «ابوبکر» را زیر سؤال می برد و متزلزل می کند. زیرا پیامبر فرمود:

«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ، وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»

علي با حق و حق با علي است و هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد بشوند.

تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج14، باب ذكر من اسْمُه يوسف، ص 320، ح7643؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر ج42، باب حرف الطاء في آباء من اسمه علي ص 449

و همچنین فرمود:

«عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَى الْحَوْضِ»

علی با قرآن است و قرآن با علی، این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد بشوند.

طبرانی، سلیمان بن احمد، «المعجم الأوسط»: ج5، ص 135، باب العین، من اسمه عباد، ح4880؛ سیوطی، عبدالرحمن بن جلال، «جامع الأحادیث»: ج5، ص 198، باب حرف العین، ح 14319؛ صالحی شامی، محمد بن یوسف، «سبل الهدی و الرشاد»: ج11، باب العاشر في بعض فضائل أمير المؤمنين أبي الحسن علي بن أبي طالب، ص 297؛ متقي هندي، علي بن حسام، «كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال»: ج11، ص 277، باب حرف الفاء، فضائل علی، ح32912؛ عبدالرؤف المناوی، زین الدین محمد، «التیسیر بشرح الجامع الصغیر»:ج2، باب حرف العین، ص146

«حاکم نیشابوری» نیز این روایت را از «ابوثابت» غلام «ابی ذر» نقل کرده و در پایان، روایت را تصحیح می کند.

حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، «المستدرک علی الصحیحین»: ج3، کتاب معرفۀ الصحابه، باب ذكر قِصَّةُ اعْتِزَالِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْلَمَهَ، ص 134، ح 4628

این نکته را هم بگویم که ما دو چاپ بیشتر از «المستدرک» در دست نداریم. یکی با پاورقی و تلخیص «ذهبی» است و دیگری بدون پاورقی. و این دو چاپ بعضاً ده صفحه با هم فرق می کنند.

چند سؤال اساسی از علمای اهل سنت!

سؤال اول: حکم اجماع بدون حضور امیرالمؤمنین!؟

بنابراین طبق نص روایت «صحیح بخاری»، امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) تا شش ماه با «ابوبکر» بیعت نکردند. و «ابن حزم آندلسی» هم، درباره اجماع بدون حضور امیرالمؤمین، می گوید:

«ولعنة اللّه على كلّ إجماع يخرج عنه على بن أبى طالب و من بحضرته من الصحابة»

خدا لعنت کند آن اجماعی را که علی بن ابیطالب و صحابه همراه او، از آن اجماع بیرون بیاید.

المحلى ج 9 ص 345

شما باید به ما جواب بدهید! «علی» که با «حق» است و «حق» هم با اوست؛ «علی» که با قرآن است و قرآن با «علی» است، با «ابوبکر» بیعت نکرد و «ابن حزم» هم اجماع بدون حضور علی را مورد لعنت خدا قرار داده است! این را جواب بدهید!!

سؤال دوم: حکم کسی که مردم مدینه را بترساند!؟

سؤال دوم ما این است که «طبرانی» و بسیاری دیگر از علمای بزرگ اهل سنت نقل کرده اند که پیامبر فرمود:

«من أَخَافَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ أَخَافَهُ اللَّهُ وَ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»

هر کسی که مردم مدینه را بترساند، خداوند او را بترساند و لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم، بر او باد.

المعجم الكبير، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي؛ ج7، ص 143، ح 6631

سؤال ما این است که آیا این تهدید به آتش زدن خانه، موجب ترس حضرت زهرا شد یا نشد؟ موجب ترس فرزندان حضرت زهرا شد یا نشد؟ موجب ترس صحابه ای که در داخل خانه حضرت زهرا بودند، شد یا نشد؟

طبق همین نقل منابع اهل سنت، این ترس از ناحیه خلیفه دوم، موجب لعن خداوند و فرشتگان و تمام مردم می شود!

من بارها به دوستان تذکر داده ام که هر وقت سؤالی را جواب دادید، بلافاصله سؤالی را از طرف مقابل مطرح کنید تا او را مشغول به پیدا کردن جواب بکنید.

سؤال سوم: كفاره حنث قسم بر خليفه دوم!؟

در روایت داریم که خلیفه دوم، قسم شدیدی می خورد و می گوید:

«وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِيَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ يُحْرَقَ عَليْهِمُ الْبَيتُ»

سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت؛ ج7، ص 432، ح 37045

و یا به نقل «طبری» می گوید:

«وَاللَّهِ لأُحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَيْعَةِ»

به خدا سوگند خانه را به آتش مى‌كشم؛ مگر اينكه براى بيعت بيرون بياييد.

تاريخ الطبري، اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛ ج2، ص 233

خلیفه دوم در اینجا قسم می خورد که اگر بیعت نکنید، خانه را به آتش می کشم. از آن طرف هم از «صحیح بخاری» هم نقل کردیم که امیرالمؤمنین تا شش ماه بیعت نکرد؛ در اینجا دو مسئله است:

یک: «عمر بن خطاب» خانه را به آتش کشیده و به قسم خود عمل کرده است. که در این صورت، عقیده شیعه مبنی بر به آتش کشیده شدن خانه حضرت زهرا، ثابت خواهد شد. و فرضیه ی فقط تهدید، منتفی خواهد شد.

دوم اینکه نه، فقط تهدید بوده و خانه به آتش کشیده نشده است. در این صورت خلیفه دوم به قسم خودش عمل نکرده و حنث قسم کرده است. سؤال این است که آیا خلیفه دوم، کفّاره حنث قسم را داده یا نداده است؟

به ما جواب بدهید که کدامیک بوده است؟ خانه حضرت زهرا به آتش کشیده شده، و یا کفّار حنث قسم پرداخت شده است؟

سؤال چهارم: حديث ندامت ابوبكر از حمله به خانه حضرت فاطمه!؟

شما می گوئید که این عمل خلیفه دوم، در تهدید به آتش زدن خانه حضرت زهرا، درست بوده و مبتنی بر سیره و سنت پیامبر بوده است! سؤال این است که اگر اینگونه بوده، چرا «ابوبکر» در اواخر عمر خودش، از این کار ابراز پشیمانی و ندامت کرده است!!

بیش از پنجاه کتاب و مصدر اهل سنت، با تصحیح سند روایات، این اعتراف و ندامت و پشیمانی «ابوبکر» از حمله به خانه حضرت زهرا را نقل کرده اند که:

«فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَ تَرَكْتُهُ، وَ أَنْ أَغْلِقَ عَلَيَّ الْحَرْبَ»

دوست داشتم که خانه فاطمه را هتک نمی کردم و آن را به حال خود رها می کردم، حتی اگر جنگی بر علیه من به راه می انداختند.

الأموال، حمید بن زنجویه، ج1، ص 387؛ الإمامة و السیاسة، ج1، ص 23؛ تاریخ طبری، ج2، ص 353؛ العقد الفرید، ج4، ص 254؛ تاریخ مدینه دمشق، ج30، ص 418؛ تاریخ الاسلام ذهبی، ج3، ص 117؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج5، ص 202؛ جامع الأحادیث سیوطی، ج 13، ص 100؛ کنزل العمال متقی هندی، ج5، ص 252؛ انساب الأشراف بلاذری، ج3، ص 406 (بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

پس بنابراین، اگر اقدام خلیفه دوم در به آتش کشیدن خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) امر مشروعی بوده، و این تهدید به آتش زدن، طبق سنت پیغمبر بوده، نباید جناب ابوبکر از این اقدام مشروع، اظهار پشیمانی بکند!

حال که پشیمان شده، آنهم در لحظات آخر عمر خود، معلوم می شود که این کار، کار مشروعی نبوده، و مستند به سنت نبوی نبوده است! این خیلی واضح و روشن است. ولی بعضی ها خودشان را به خواب زدند و یا پنبه در گوش خود گذاشتند، و نمی خواهند این را بفهمند. ما چه باید کنیم، به جز بلاغ!؟

(وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبين)

و چیزی جز رساندن آشکار بر عهده ما نیست.

سوره يس(36): آیه 17

جواب از شبهه تهدید به احراق تارکین از نماز جماعت در منابع شیعه!

دیروز ما دو تا روایت از منابع شیعه خواندیم که امام صادق(سلام الله علیه) فرمودند:

«إِنَّ أُنَاساً كَانُوا عَلَى‏ عَهْدِ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ ص- أَبْطَئُوا عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَيُوشِكُ قَوْمٌ يَدَعُونَ الصَّلَاةَ فِي الْمَسْجِدِ أَنْ نَأْمُرَ بِحَطَبٍ فَيُوضَعَ عَلَى أَبْوَابِهِمْ فَتُوقَدَ عَلَيْهِمْ نَارٌ فَتُحْرَقَ عَلَيْهِمْ بُيُوتُهُمْ.»

مردمی در زمان پیامبر بودند که برای نماز در مسجد سستی می کردند. پیامبر فرمود نزدیک است که دستور دهم تا هیزم جمع کنند و بر درب خانه افرادی که نماز در مسجد را ترک کرده اند، قرار داده و خانه آنها را به آتش بکشند.

وسائل الشیعه، ج8، ص 293، باب کراهة ترک حضور الجماعة، ح 10703؛ تهذیب الاحکام، ج3، ص 25، باب فضل الجماعة، ح87

و در روایت دیگری، فرمودند:

«أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بَلَغَهُ‏ أَنَ‏ قَوْماً لَا يَحْضُرُونَ الصَّلَاةَ فِي الْمَسْجِدِ فَخَطَبَ فَقَالَ إِنَّ قَوْماً لَا يَحْضُرُونَ الصَّلَاةَ مَعَنَا فِي مَسَاجِدِنَا فَلَا يُؤَاكِلُونَا وَ لَا يُشَارِبُونَا... أَوْ يَحْضُرُوا مَعَنَا صَلَاتَنَا جَمَاعَةً وَ إِنِّي لَأُوشِكُ أَنْ آمُرَ لَهُمْ بِنَارٍ تُشْعَلُ فِي دُورِهِمْ فَأُحْرِقَهَا عَلَيْهِمْ.»

به امیرالمؤمنین خبر رسید که عده ای برای نماز جماعت در مسجد حاضر نمی شوند. حضرت خطبه ای خواند و فرمود: همانا شنیدم که عده ای در نماز حاضر نمی شوند، اینها حق ندارند با ما بخورند و بیاشامند، و... مگر اینکه در نماز جماعت حاضر بشوند. نزدیک است که من دستور بدهم تا آتشی در اطراف اینها فراهم بکنند و اینها را در آتش بسوزانند.

الأمالی(للطوسی)، ص 696، ح 1487؛ وسائل الشیعه، ج‏5، ص196، باب کراهة تأخر جیران المسجد عنه، ح 6318

جواب اول: تهديد به احراق، به خاطر مخالفت با شرط پيامبر بوده!

در جواب از این روایات باید عرض کنیم که مرحوم «آقا رضا همدانی»، که از فقهای مشهور است، در این زمینه می نویسد:

«وما في هذه الأخبار من الامر باحراقهم أو احراق بيوتهم فلعله لأجل مخالفة النبي صلى الله عليه وآله بعد ان كان قد شرط عليهم ذلك والا فترك المستحب أو فعل المكروه من حيث هو ليس موجبا لاستحقاق العقوبة»

آنچه که در روایات وارد شده است که پیامبر دستور به احراق خانه مسلمانها دادند، شاید به خاطر این بود که پیامبر شروطی را برای این همسایگان مسجد معین کرده بود و اینها مخالف شرط پیامبر را کرده بودند، لذا پیغمبر همچین تهدیدی کردند. و گر نه ترک یک فعل مستحب و یا انجام یک کار مکروه، موجب اینچنین عقوبتی نمی شود.

مصباح الفقیه، ج2، ص 624

اتفاقاً در همین رابطه ما روایتی هم داریم که امام صادق(سلام الله علیه) فرمود:

«اشْتَرَطَ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ عَلَى جِيرَانِ الْمَسْجِدِ شُهُودَ الصَّلَاةِ... ثُمَّ آمُرُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ هُوَ عَلِيٌّ فَلَيُحْرِقَنَّ عَلَى أَقْوَامٍ بُيُوتَهُمْ بِحَزْمِ الْحَطَبَ لَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ.»

پیغمبر بر همسایگان مسجد شرط کرد تا در نماز جماعت حضور پیدا بکنند... سپس فرمود به مردی از اهل بیتم که علی باشد دستور می دهم تا خانه های کسانی که در نماز حاضر نمی شوند را به آتش بکشد.

محاسن برقی، ج1، ص 84؛ الأمالی للصدوق، ص 485؛ وسائل الشیعه، ج5، ص 195

پس بنابراین پیغمبر اکرم با همسایگان مسجد شرط کرده بود و اینها هم به شرط خود عمل نکردند، لذا حضرت اینها را تهدید به آتش زدن خانه هایشان کرد!

جواب دوم: افراد مورد نظر پيامبر اکرم، منافقان بوده اند!

باز هم «آقا رضا همدانی» می نویسد:

«کما أن انه يحتمل كون القوم الذين هم رسول الله صلى الله عليه وآله باحراقهم أو احراق بيوتهم من جملة المنافقين الذين كانوا يتركون الجماعة رغبة عنها و عن جماعة المسلمين»

کما اینکه احتمال دارد بگوئیم که تهدید پیامبر به آتش زدن خانه های منافقین بوده است. منافقینی که نماز جماعت را از روی بی مبالاتی و دوری از مسلمانها ترک کرده بودند.

مصباح الفقیه، ج2، ص 624

پس بنابراین، آنچه که در اینجا مطرح است، این است که این تهدید به احراق خانه های تارکین نماز جماعت، که در روایات شیعه نیز آمده است؛ یا به خاطر شرط حضور در نماز جماعتی بوده که پیغمبر با این افراد کرده بودند؛ و یا نه، اینهایی که تهدید به احراق شدند، منافقینی بودند که با نیامدن به مسجد، عقاید مسلمانها را متزلزل می کردند.

قرآن کریم هم، نسبت به این منافقین می فرماید:

(وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن)‏

و هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات مى‏كنند مى‏گويند ما ايمان آورده‏ايم، (ولى) هنگامى كه با شياطين خود خلوت مى‏كنند مى‏گويند با شمائيم ما (آنها) را مسخره مى‏كنيم.

سوره بقرة(2): آیه 14

(وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون)

و جمعى از اهل كتاب (از يهود) گفتند: (برويد در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز، كافر شويد (و باز گرديد)! شايد آنها (از آيين خود) باز گردند.

سوره آل‏عمران(3): آیه 72

خطر افراد منافق این است. یک روز مسجد را شلوغ می کنند. روز بعد مسجد را خالی می کنند. این کار اینها موجب تمسخر دین و شریعت می شود و مسلمانها را نیز در اعتقاداتشان متزلزل می کند.

این دو آیه نشان می دهد که اگر نبی مکرم اینها را به خاطر عدم حضور در نماز جماعت، تهدید به آتش زدن خانه هایشان کرده است، این تهدیدها به خاطر جلوگیری از عدم شکست روحی مسلمانها بوده است.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
1 | محمدجواد از فارس | Iran - Tehran | ١٦:٥٨ - ٠٥ فروردين ١٣٩٥ |
ان شاءالله خداوند متعال، جناب دکتر قزوینی رو حفظ کنه...
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها