بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 31/ 03 /94
مجری
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین و الائمة المعصومین.
حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله!
استاد حسینی قزوینی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته!
مجری
استاد! لطفا با توجه به خطبه شعبانیه نبی گرامی اسلام که در آخرین جمعه ماه شعبان ایراد فرمودند، درباره اهمیت و فضائل ماه مبارک رمضان توضیح بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
نبی گرامی درباره این ماه فرمودند: بهترین ماهی است که خدای عالم شما را به ضیافت خودش دعوت کرده و نَفَسهای شما در این ماه ثواب تسبیح و خواب شما پاداش عبادت دارد. اعمال شما در این ماه مقبول است و دعای شما در آن به اجابت میرسد. و تلاوت یک آیه در ماه مبارک رمضان معادل تلاوت یک ختم قرآن در ماههای دیگر هست.
البته باید تلاش کنیم آیاتی که در ماه مبارک رمضان میخوانیم، با تدبر باشد و اصرار نداشته باشیم که حتما یک یا دو یا سه ختم قرآن داشته باشیم ولی تدبر در آیات نداشته باشیم. البته خواندن قرآن خوب است و نگاه کردن به آیات قرآن، به جلد قرآن و به کاغذ قرآن ثواب دارد. همچنین گوش دادن به تلاوت قرآن ثواب دارد، ولی آنچه میتواند ما را به کمال برساند، تدبر در آیات قرآن است. درباره تدبر در آیات قرآن، امیرالمؤمنین سلام الله علیه در نهجالبلاغه در خطبه همام میفرمایند:
فإذا مروا بآية فيها تشويق ركنوا إليها طمعا و تطلعت نفوسهم إليها شوقا و ظنوا أنها نصب أعينهم و إذا مروا بآية فيها تخويف أصغوا إليها مسامع قلوبهم و ظنوا أن زفير جهنم و شهيقها في أصول آذانهم؛
وقتی به آیات بهشت میرسند، آنچنان خوشحال و شاد میشوند، آنچنان از نعمتهای بهشتی؛ حوریان، قصرها و طیور بهشتی لذت میبرند که احساس میکنند خدای عالم این حوریها، این طیور و این قصرها را مخصوص آنها آفریده و وقتی آیات جهنم و آیات غضب الهی را میخوانند، گوش دل خودشان را باز میکنند و تصور میکنند که خودشان در درون آتش جهنم هستند.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 2، ص 162.
مؤمن همواره باید بین خوف و رجا باشد. عرفا میگویند وقتی قرآن میخوانید و به آیات آتش جهنم میرسید، همان جا به خدای عالم پناه ببرید و درخواست کنید که شما را گرفتار آتش جهنم نکند و وقتی به آیات نعمتهای الهی میرسید، از خدا بخواهید که شما را از آنها محروم نکند.
وقتی آیاتی که مربوط به انبیای الهی هست را تلاوت میکنید، از خدا بخواهید شما را از پیروان آنها قرار بدهد.
وقتی آیاتی که مربوط به صالحین هست را تلاوت میکنید، از خدا بخواهید شما را از صالحین قرا ر بدهد.
اگر آیاتی که مربوط به طاغوتهایی همچون فرعون و نمرود است را تلاوت میکنید، از خدا بخواهید شما را پیرو آنها قرار ندهد.
اگر آیات اهل معصیت را تلاوت میکنید، از خدای عالم بخواهید شما را از آنها قرار ندهد.
اگر به آیاتی میرسید که مربوط به یاران انبیاء و یاران بزرگان هست، از خدا بخواهید شما را از آنها قرار بدهد.
اگر آیات فضائل اخلاقی مانند إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم(سوره حجرات، آیه 13) را تلاوت میکنید، از خدا بخواهید شما را با تقواترین انسانها قرار بدهد و اگر به آیات رذائل اخلاقی میرسید همانجا توقف کنید و به خدا عرض کنید که: خدایا این رذائل اخلاقی را از من دور کن اینگونه قرآن خواندن، تدبر در قرآن است.
اقْرَأْ وَ ارْقَ؛
بخوان و بالا برو.
الکافی، کلینی، ج 2، ص 606.
و گرنه اگر لقلقه زبانی باشد، ممکن است به ضرر شخص باشد. پیامبر اکرم میفرمایند:
رب تال القرآن و القرآن یلعنه؛
چه بسا فردی قرآن میخواند، ولی قرآن او را لعنت میکند.
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 89، ص 184.
و لذا آن حضرت میفرمایند: از خدا بخواهید که به شما توفیق تلاوت قرآن بدهد.
و میفرماید:
وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عَطَشَهُ؛
با گرسنگی، گرسنگی روز قیامت و با تشنگی، تشنگی آن روز را به یاد بیاورید.
عيون أخبار الرضا علیه السلام، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 265.
از خدای عالم بخواهید شما را از تشنگی و گرسنگی قیامت نجات بدهد! دوستان عزیز روزهای سختی در پیش داریم و مؤمن و غیر مؤمن قیامت را خواهند دید، آن قیامتی که زن شیرده بچه شیرخواره را رها کرده و فرار میکند؛ یعنی بالاترین وابستگی در دنیا، وابستگی مادر به بچه شیرخواره هست و حاضر است خودش را هزاران بار فدا کند ولی بچهاش آسیب نرسد، اما در عین حال خدای تعالی میفرماید:
يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَت؛
فردای قیامت به قدری سخت است که مادر، طفل شیرخواره را رها میکند.
سوره حج، آیه 2.
فرار میکند که خودش را نجات بدهد.
همچنین روزی است که خدای تعالی میفرماید:
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيه وَ أُمِّهِ وَ أَبيه وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيه؛
رفیق، رفیق را میبیند فرار میکند. پدر، پسر را میبیند، پسر، پدر را میبیند، مادر، فرزند را میبیند، فرزند، مادر را میبیند، همه از یکدیگر فرار میکنند.
سوره عبس، آیه 34.
اینها همه از ترس این است که نیایند حق و حقوق خودشان را مطالبه کنند. این روزهایی که ما سختی میکشیم، تشنگی و گرسنگی میکشیم، از خدای عالم بخواهیم که فردای قیامت ما را از گرفتاریها، تشنگیها و گرسنگیهای روز قیامت نجات بدهد.
نبی مکرم در فراز دیگری از این خطبه فرمودند:
وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِكُمْ وَ مَسَاكِینِكُمْ.
دوستانی که گرسنگی میکشید، به فکر گرسنهها باشید، به فکر آن زن و بچهای باشید که در طول هفته و ماه آرزو دارند یک روز برنج یا گوشت سر سفرهشان باشد.
پیغمبر اکرم فرمود: من قسم میخورم هر چه صدقه بدهید، مال شما کم نمیشود. خیلی عجیب است پیغمبر میفرماید من قسم یاد میکنم با صدقه دادن و احسان کردن اموال شما کم نمیشود و لذا دقت کنیم ببینیم اگر در میان خویشاوندان، همسایهها و دوستانمان افراد فقیر و ناتوانی هستند، در حد توانمان به آنها رسیدگی کنیم و صدقه بهترین وسیلهای است که بلا و گرفتاریها را از زندگی انسان دور میکند.
مجری
متشکرم حضرت استاد!
یکی از احادیثی که حضرتعالی در برنامه گذشته به آن اشاره فرمودید، حدیث علی مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا بود. آیا این حدیث هم در منابع اهل سنت آمده است؟
استاد حسینی قزوینی
حدیث
علی مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا؛
علی با حق است و حق با علی است. این دو از همدیگر جدا نمیشوند.
با تعابیر مختلفی آمده و همه نشانگر این است که نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: علی با حق است و حق با علی است، این دو از همدیگر جدا نمیشوند. یا حدیث قرآن با علی است و علی با قرآن هست اینها از همدیگر جدا نمیشوند؛ یعنی علی بن ابی طالب محور حق و محور تبیین و تفسیر و بیان قرآن است این تعبیر در کتاب تاریخ دمشق ابن عساکر، متوفی 571، ج 42، ص 449آمده است. در صفحه بعد آمده است که:
عن أبي ليلى [الغفاري] قال: سمعت رسول الله يقول: ستكون من بعدي فتنة فإذا کان ذلک فالزموا علی بن ابی طالب فإنه اول من یرانی اول من یصافحنی یوم القیامة و هو معی فی السماء الاعلی و هو الفاروق بین الحق و الباطل؛
ابی لیلی الغفاری میگوید: از نبی مکرم شنیدم که فرمود بعد از من فتنهای به پا خواهد شد. در این هنگام همراه و ملتزم علی بن ابی طالب باشید و از او جدا نشوید.
علی اول کسی است که در قیامت من را میبیند و اول کسی است که با من مصاحفه میکند و همراه من در آسمان بالا است و او فاروق و فرق گذارنده بین حق و باطل است.
تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 42، ص 450.
أبی ثابت مولای غلام ابوذر میگوید: من بر امالمؤمنین، ام سلمه وارد شدم دیدم گریه میکند و علی را یاد میکند و دائم علی را ذکر میگوید؛ یعنی مظلومیت امیرالمؤمنین حتی آن زمان برای امالمؤمنین هم محرز بود؛
فرأیتها تبکی و تذکر علیا و قالت سمعت رسول الله یقول علی مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة؛
در حال گریه دائم میگوید علی علی، و گفت: از پیغمبر شنیدم که میفرمود: علی با حق است و حق هم با علی است و هرگز از هم جدا نمیشوند (یعنی یک لحظه علی از حق و حق از علی جدا نمیشود) تا اینکه فردای قیامت در کنار حوض، هم حق به من میرسد و هم علی.
توجه کنید عبارت یردا علی الحوض خیلی زیباست! یعنی نبی مکرم کاملا واضح میفرمایند که علی حق است، علی صراط مستقیم است، کسی که شما را به صراط مستقیم هدایت میکند و به کمالات میرساند، علی بن ابی طالب است.
مجری
جناب استاد لطفا مصادر حدیث کان علی عَلیَ الحق من اتبعه اتبع الحق را هم در منابع اهل سنت بیان بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
این روایت در کتاب معجم الکبیر طبرانی متوفی 360 هست. ایشان در ج 23، ص 329 روایتی را از مالک ابن جعونه از ام اسلمه با این تعبیر نقل میکند که:
عن سَلَمَةَ بن كُهَيْلٍ عن عِيَاضِ بن عِيَاضٍ عن مَالِكِ بن جَعْوَنَةَ قال سمعت أُمَّ سَلَمَةَ تَقُولُ كان عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ وَ مَنْ تَرَكَهُ تَرَكَ الْحَقَّ عَهْدًا مَعْهُودًا قبل يَوْمِهِ هذا؛
علی بر حق است، هر کس از علی پیروی کند از حق پیروی کرده است (در اینجا نبی مکرم همه چیز را روشن کرده میفرماید تنها معتقد باشی علی حق است کفایت نمیکند تبعیت هم لازم است) و هر کس علی را ترک کند از علی جدا بشود از حق جدا شده است (کسی هم که از حق جدا بشود، معلوم است چه عاقبتی در انتظارش میباشد).
این برای امروز نیست، از روز ازل خدای عالم حق را با علی قرار داده، الان هم حق با علی است و در قیامت هم حق با علی است.
همچنین در ج 23، ص 395 از مالک بن جعونه نقل میکند که:
سمعت أُمَّ سَلَمَةَ تَقُولُ عَلِيٌّ على الْحَقِّ فَمَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ وَمَنْ تَرَكَهُ تَرَكَ الْحَقَّ عَهْدٌ مَعْهُود قبل مَوْتِهِ.
تا آخرین لحظهای که علی در دنیا بود، یک لحظه حق از علی و علی از حق جدا نشد.
شاید این روایت به خوارج نهروان لعنهم الله اشاره داشته باشد که بعد از قضیه حکمیت نستجیربالله به کفر علی نظر دادند و بر همان مبنا علی علیهالسلام را شهید کردند.
ام سلمه میخواهد بگوید تا آخرین لحظه علی از حق جدا نشد و هر کس علی را ترک کرد چه به عنوان خوارج و چه به عنوان دیگری، همه حق را ترک کردند. این آقایانی که میگویند بعضیها اجتهاد کردند و در برابر علی بن ابی طالب جنگیدند و چون در اجتهادشان خطا کردند فقط یک ثواب دارند، این 30 هزار کشته جنگ جمل و 110 هزار کشته جنگ صفین را چگونه توجیه میکنند؟! چه جوابی برای این روایات دارند؟!
اجتهاد یا باید از قرآن باشد یا از روایات. ما نه به عنوان شیعه، نه به عنوان مسلمان، به عنوان مسیحی و به عنوان کسی که با اسلام سر و کار ندارد، از شما سوال میکنیم آیا در جنگ جمل، در جنگ صفین، در جنگ خوارج و غیره که اجتهاد کردند، به کدام آیه یا به کدام روایت استدلال کردند؟ همین که بگوییم اجتهاد کردند که صحیح نیست.
شاید هم معنای اجتهاد را اصلا نمیدانند چیست.
میگویند: عبدالرحمن ابن ملجم مجتهد بوده آمد، اجتهاد کرد امیرالمؤمنین را به قتل رساند. ابن تیمیه میگوید: یزید هم مجتهد بوده. شما که کفر فقهای شیعه را ثابت میکنید، آنها هم اجتهاد کردند دیگر. افرادی که در برابر ابوبکر ایستادند و جنگ رِدّه را به راه انداختند اینها هم اجتهاد کردند. صحابهای که عثمان را کشتند آنها هم اجتهاد کردند. یک بام و دو هوا که نمیشود!
پیغمبر اکرم میفرماید علی بر حق است و هر کس علی را ترک کند، حق را ترک کرده. آیا در برابر این میشود اجتهاد کرد؟! مثل اینکه کسی اجتهاد کند نماز نخواند یا اجتهاد کند شراب بخورد، اجتهاد کند زنا یا دزدی بکند، آیا چنین چیزی درست است؟
و همچنین هیثمی، متوفی 807، در مجمع الزوائد، ج 9، ص 135 از ام سلمه نقل میکند که:
کانت تقول کان علی علی الحق من اتبعه اتبع الحق و من ترکه ترک الحق عهد معهود قبل یومه هذا؛
همواره میگفت که همیشه علی بر حق بوده و هر کس از علی تبعیت کند از حق تبعیت کرده و هر کس علی را ترک کند حق را ترک کرده است و قبل از امروز یعنی قبل از این دنیا، در عالم ذر هم به همین شکل بوده است.
یعنی همواره علی بن ابی طالب با حق است و حق با علی است و همیشه تابع علی تابع حق و تارک علی تارک حق بوده است.
بعد هیثمی اشکالی مطرح میکند و میگوید:
و فيه مالك بن جعوبة و لم أعرفه و بقية أحد الإسنادين ثقات.
مالک بن جعونه را من نمیشناسم.
در مجمع الزوائد جعوبه دارد ولی صحیحش مالک بن جعونه است.
مالک بن جعونَه کسی است که بزرگان و شخصیتهای برجسته از او روایت نقل میکنند.
سلمة بن کهیل که از ارکان اهل سنت است و تمام صحاح سته از او روایت نقل میکنند، از مالک بن جعونه روایت کرده است.
فضیل بن عیاض که از ثقات است از او نقل روایت دارد.
با توجه به اینکه اگر دو نفر ثقه از یک راوی روایت نقل کنند، از جهالت بیرون میآید و مستور میشود و روایت مستور هم مقبول است، جواب هیثمی کاملا روشن میشود.
علاوه بر این آقای دولابی در الکنی و الاسماء، ج 3، ص 931 همین روایت را نقل میکند. مالک بن جعونه بجلی میگوید: از امالمؤمنین، ام سلمه شنیدم که گفت:
والله ان علی بن ابی طالب لعلی الحق قبل القوم عهدا معهودا مقضیا؛
به خدا قسم علی بر حق است.
علی القاعده باید قبل الیوم باشد نه قبل القوم و اگر قبل القوم هم باشد، یعنی قبل از اینکه کسی اسلام بیاورد یا قبل از اینکه اصلا دنیا خلق بشود، علی ابن ابی طالب بر حق بوده است؛ این عهد معهود الهی و قضای الهی است. بعد آقای ابو قیله که عیاض بن عیاض است، میگوید:
الله الذي لا إله إلا هو لأنت سمعت أمالمؤمنين أم سلمة تقول هذا؟ قال: الله لأنا سمعت أم سلمة تقول هذا قال: فأتیت قومه فسألتهم فقلت: أتعرفون مالک بن جعونه قالوا: نعم فأثنوا علیه معروفا و قالوا خیرا؛
به خدای لا شریک له قسمت میدهم آیا تو از ام سلمه این را شنیدی؟ گفت: به خدا قسم من از ام سلمه شنیدم که این روایت را نقل میکرد.
بعد میگوید من از مالک بن جعونه شنیدم و او هم به خدا قسم خورد! خواستم ببینم آیا مالک بن جعونه ثقه است یا نه؟
نزد قبیله مالک بن جعونه رفتم و گفتم: آیا شما مالک بن جعونه را میشناسید؟ همه قبیلهاش گفتند: آدم خوبی است و او را مدح و ثنا و تعریف و توثیق نمودند.
لذا آقای هیثمی کم لطفی میکند که میگوید: و لم اعرفه!
آقای هیثمی! آیا شما در روایاتی هم که در فضیلت خلفا میآورید میگویید: لم اعرفه؟ یا فقط در روایات امیرالمؤمنین میگویید: لم اعرفه؟ زیرا نمیشود کتاب دولابی در اختیار ما باشد ولی در اختیار محدث بزرگی مثل آقای هیثمی نباشد.
علاوه بر این شخصیتهایی که ما نام بردیم مثل سلمة بن کهیل و فضیل بن عیاض که از بزرگان شما هستند، از او روایت نقل کردهاند.
همچنین ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص 449 از مالک بن جعونه نقل میکند که ام سلمه میگوید:
و الله ان علیا علی الحق قبل الیوم و بعد الیوم عهدا معهودا و قضاء مقضیا قلت أنت سمعته من أم المؤمنين فقال: ای والله الذی لا اله الا هو ثلاث مرات فسألت عنه فإذا هم یحسنون علیه الثناء؛
سه بار به خدای لا شریک له قسم خورد که من این روایت را از ام سلمه شنیدم.
درباره مالک بن جعونه سوال کردم، خیلی او را مدح و ثنا کردند.
این دیگر واضح و روشن است.
حاکم نیشابوری در مستدرک، ج 3، ص 119 با سند دیگری از عمره بنت عبدالرحمن نقل میکندکه وقتی علی بن ابی طالب به طرف بصره رفت (در این روایت رمزی وجود دارد. دوستان این روایت را کاملا دقت کنند، خیلی روایت زیبایی است)؛
دخل علی ام سلمة زوج النبی یودعها فقالت سر فی حفظ الله و فی کنفه فوالله إنك لعلي الحق و الحق معك؛
امیرالمؤمنین رفت از ام سلمه خداحافظی کند تا به جنگ جمل برود. ام سلمه گفت: علی جان برو در حفظ خدا و در سایه حمایت او باشی! بخدا قسم حق با تو است و تو با حق هستی
این مطلب در روایتهای دیگر هم بود، ولی ادامه روایت خیلی جالب است، یعنی باید با آب طلا نوشته بشود. ام اسلمه میگوید:
اگر نه این بود که من میترسم خدا و پیغمبر را معصیت کنم
فإنه أمرنا صلی الله علیه و آله و سلم أن نقر في بيوتنا لسرت معك و لكن و الله لأرسلن معك من هو أفضل عندي و أعز علي من نفسي ابني عمر؛
پیغمبر به ما دستور داده در خانههایمان بنشینیم (وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ در خانههایتان بنشینید، فردا جنگ راه نیندازید، فتنه راه نیندازید) و الا قطعا همراه تو میآمدم (و در این جنگ در رکاب تو شرکت میکردم) ولی به خدا قسم پسرم که عزیزترین و با فضیلتترین فرد در نزد من است را در رکاب تو میفرستم.
چقدر زیباست؟!
آقای حاکم نیشابوری سه روایت آورده که این روایت جزء آنهاست و میگوید:
هذه الأحاديث الثلاثة كلها صحيحة على شرط الشيخين؛
هر سه روایت صحیح است و شرائط صحیح بخاری و مسلم را هم دارد.
واقعا کسی که علی ندارد چه دارد؟ کسی که عشق علی در وجودش نیست و محبت علی در دلش شعلهور نمیشود، به چه چیزی دل خوش است؟ چه لذتی از عمرش میبرد؟ آدم هر چه بیشتر بگوید علی؛ بیشتر لذت میبرد و تمام خستگیهای روزانه آدم از بین میرود. بعضی وقتها انسان مریض میشود و یا علی یا علی میگوید، احساس آرامش میکند. غصهها که به انسان رو میآورند، به یاد غصههای دل علی میآفتد، آدم روح و جسمش تسلی پیدا میکند.
اگر تمام عمرمان را به یک سجده شکر در برابر نعمت ولایت بگذرانیم، نمیتوانیم شکر نعمت ولایت را بجا بیاوریم.
مجری
استاد! در این رابطه هم که بعضی از وهابیون ممکن است اشکال کنند این روایت از ام سلمه است و از رسول گرامیاسلام نیست، توضیح بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
در اینجا من دو جواب خدمت عزیزان دارم؛ یکی اینکه اهل سنت، روایت مرسل صحابی را حجت میدانند؛ یعنی اگر یک صحابی روایتی نقل کند اگرچه از قول پیغمبر نباشد، میگویند صحابی مقامش اجل از این است که بخواهد دروغ به پیغمبر ببندد.
در کتاب روضة الناظر که در رابطه با فقه مذهب امام احمد بن حنبل است، آقای ابن قدامه مقدسی صاحب کتاب المغنی که از فقهای به نام اهل سنت است، میگوید:
مراسیل اصحاب النبی مقبولة عند الجمهور و شذ قوم فقالوا لا یقبل مرسل الصحابی؛
مرسلات صحابی در نزد جمهور اهل سنت مقبول است و خیلی نادر هستند افرادی که میگویند مرسل صحابی حجت نیست.
روضة الناظر و جنة المناظر، عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسي، ص 125.
آقای ابن صلاح ابو عمرو عثمان بن عبدالرحمن الشهرزوری در مقدمه ابن صلاح، ج 1، ص 54 –که این کتاب، کتاب درسی حوزههای علمیه اهل سنت و دانشگاه است- میگوید:
إنا لم نعد في أنواع المرسل و نحوه ما يسمى في أصول الفقه مرسل الصحابي؛
اصلا مرسلات صحابی را ما جزء روایات مرسل نمیشماریم، بلکه اینها جزء مسندات هستند.
بعد ایشان ابن عباس و غیره را مثال میزند که اینها که روایت نقل میکنند، قطعا یا از پیغمبر اکرم شنیدهاند یا از صحابه؛
لأن روايتهم عن الصحابة و الجهالة بصحابی غیر قادحة لأن صحابه کلهم عدول؛
اگر ما اسم صحابه را هم ندانیم ضرری ندارد، زیرا صحابه همهشان عادل هستند.
همچنین آقای سبکی در کتاب رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج 2، ص 466 میگوید:
و الذي نعرف ذكره قديما للقائلين بالمراسيل، دعواهم الإجماع على قبول مرسل الصحابي؛
تمام آن کسانی که میشناسم قائل به مرسل هستند و ادعای اجماع بر قبول مرسل صحابی دارند.
آقای نووی در شرح صحیح مسلم، ج 2، ص 197 هم میگوید:
قدمنا فی الفصول ان المرسل الصحابی حجة عند جمیع العلماء الا ما انفرد به الاستاذ ابو اسحاق الاسفراینی؛
در نزد همه علما مرسل صحابی حجت است، جز اینکه فقط استاد ابواسحاق اسفراینی گفته است که مرسل صحابی حجت نیست.
همچنین آقای ذهبی در تاریخ اسلام، ج1، ص 266 میگوید:
و لا بأس بمثل ذلك فان مرسل الصحابی حجة.
من گمان نمیکنم با وجود این جای اشکال باشد.
مراسيل الصحابة كلهم مقبوله لكون جميعهم عدولا و ان الظاهر فيما أرسلوه انهم سمعوه من النبي أو من صحابي سمعه من النبي؛
صحابه همهشان عادل هستند!
ارشاد الفحول، شوکانی، ج 1، ص 121؛ البحر المحیط، زرکشی، ج 3، ص 462.
بنابراین وقتی ام سلمه میگوید: علی مع الحق، یا از پیغمبر شنیده یا از صحابی شنیده که او از پیغمبر شنیده پس هیچ اشکالی از این جهت ندارد.
نکته دیگری که در اینجا مطرح هست این است که اهل سنت، صحابه را در کنار سنت پیغمبر آورده و میگویند سنت پیغمبر، سنت صحابه! جناب ابواسحاق شاطبی که از علمای بزرگ اهل سنت است میگوید:
سنة الصحابه سنة یعمل علیها و یرجع الیها؛
سنت صحابه سنتی است که هم به آن عمل و هم به آن رجوع میکنیم.
الموافقات، ج 4، ص 74.
آقای ملا علی القاری در شرح مسند امام ابوحنیفه، ج 1، ص 201 نیز به صراحت میگوید:
عن نافع عن ابن عمر قال من السنة أي سنة الصحابة و من تبعهم من الأمة أن تأتي أيها المخاطب قبر النبي من قبل القبلة أی سنة الصحابة و من تبعهم؛
از سنت صحابه است که بیایی کنار قبر پیغمبر سلام بدهی.
یعنی از پیغمبر نقل نشده که کنار قبر من بیایید و زیارت کنید، ولی سنت صحابه این چنین بوده است. سنت صحابه هم سنتی است کاملا مورد قبول.
همچنین آقای ماوردی شافعی در الحاوی الکبیر، ج 2، ص 493 میگوید:
و قوله من السنة يحتمل أن يكون أراد به سنة رسول الله أو سنة الصحابة و أيهما كان فالاقتداء به حسن؛
چه سنت پیغمبر چه سنت صحابه اقتدای به هر دو مورد نیکوست.
آقای کاشانی ابوبکر علاء الدین، متوفی 587، در بدایع الصنایع که از کتابهای فقهی معتبر اهل سنت است در ج 1، ص 288 میگوید:
وَ أَمَّا الذي هو سُنَنُ الصَّحَابَةِ فَصَلَاةُ التَّرَاوِيحِ في لَيَالِي رَمَضَانَ ... التَّرَاوِيحُ سُنَّةٌ إلَّا أنها لَيْسَتْ بِسُنَّةِ رسول الله لِأَنَّ سُنَّةَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه و سلم ما وَاظَبَ عليه و لم يَتْرُكْهُ إلَّا مَرَّةً أو مَرَّتَيْنِ ... لَكِنْ الصَّحَابَةُ وَاظَبُوا عليها فَكَانَتْ سُنَّةَ الصَّحَابَةِ؛
از سنت صحابه نماز تروایح در شبهای ماه رمضان است ... تراویح سنت است، ولی سنت پیغمبر نیست زیرا پیغمبر بر نماز تراویح مواظبت نکرد و یک یا دو مرتبه بیشتر نماز تروایح نخواند، اما صحابه بر آن مواظبت کردند، پس نماز تروایح سنت صحابه است
حالا اگر روایت علی علی الحق و الحق مع علی را ام سلمه از خودش هم گفته باشد، میگوید: سنت صحابه است و سنت صحابه هم یعمل علیها و یرجع الیها و شما نماز تروایح را به عنوان یک سنت صحابه میخوانید، اگر این سنت صحابه هم باشد، باز از نظر شما مقبول و غیر قابل رد است.
مجری
خیلی ممنونم از شما جناب استاد!
تماس بینندگان
مجری
آقای مقدم از تهران سلام علیکم!
بیننده
سلام علیکم!
میخواستم استاد قزوینی خلاصهای از مناظرهای که با جناب آقای مصطفی حسینی طباطبایی داشتند، را برای ما بیان کنند. دیگر اینکه موضوع شرک از دیدگاه شیعه و اینکه چه اموری از دیدگاه شیعه شرک تلقی میشود را توضیح بدهند.
مجری
انشاءالله بعد از پخش تلفنها پاسخ سوال شما را خواهیم داد.
سرکار خانم حسینی از کرمان سلام عرض میکنم!
بیننده
سلام علیکم!
میِخواستم اسناد احادیث مطرح شده در ارتباط با علی مع الحق و الحق مع علی را بیان کنم.
ابتدا این روایت را تقدیم میکنم که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که به مولا علی علیه السلام فرمودند:
فإن اللَّهَ يُثَبِّتُ لِسَانَكَ وَيَهْدِى قَلْبَكَ؛
علی جان خداوند زبان تو را ثابت و استوار میسازد و قلب تو را هدایت میکند.
در المنثور، ج 4، ص 125؛ مسند احمد حنبل، ج 1، ص 150.
این حدیث با سند صحیح آمده است.
همچنین از ام سلمه روایت شده که گفت: از پیامبر شنیدم که فرمودند:
علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض.
المستدرک علی الصحیحین، ج 3 ،ص 134.
و حدیث
رَحِمَ الله عَلِيًّا اللهم أَدِرْ الْحَقَّ معه حَيْثُ دَارَ.
مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 134؛ سنن ترمذی، ج ،5 ص 633.
این حدیث نیز با سند صحیح آمده است.
و حدیث
الحق مع ذا الحق مع ذا.
مسند ابی یعلی، ج 2، ص 318؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج 7، ص 235.
این حدیث هم با سند صحیح آمده است.
مجری
آقا حامد از گرگان بیننده بعدی ما هستند، سلام علیکم!
بیننده
با عرض سلام و ادب و احترام!
اگر اجازه بدهید میخواهم درباره حدیث شریف علی مع الحق و الحق مع علی صحبت کنم.
مجری
بفرمایید!
بیننده
یکی از روایاتی که عصمت مطلق امیرالمؤمنین علی علیه السلام و برتری بی چون و چرای آن حضرت را بر تمام اصحاب و بلکه بر تمام امت ثابت میکند، روایت علی مع الحق و الحق مع علیمیباشد، زیرا طبق این حدیث نه تنها امیرالمؤمنین با حق است، بلکه حق گرداگرد آن حضرت میچرخد.
اما روایت اول: از ابوسعید نقل شده که رسول گرامی اسلام برای برخی از اصحاب صحبت میکردند که در این هنگام علی بن ابی طالب از آنجا عبور کردند. رسول الله فرمودند:
الحق مع ذا الحق مع ذا
المطالب العالیه، ابن حجر عسقلانی، ج 16 ،ص 147؛ جامع الاحادیث، سیوطی، ج 4،ص 258.
و آقای ابن حجر هیثمی بیان میکند که راویان این حدیث ثقه هستند.
مجمع الزوائد، ج 7 ،ص 235.
روایت دوم: ابن عساکر بیان میکند که رسول اکرم خطاب به امیرالمؤمنین فرمودند:
انت مع الحق و الحق معک حیث ما دار.
تاریخ مدینه دمشق، ج 20، ص 361.
روایت سوم: حاکم نیشابوری بیان میکند که ام سلمه به شخصی که در جنگ جمل در رکاب امیرالمؤمنین شمشیر زد آفرین گفت و اظهار داشت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود:
علی مع القرآن و القرآن مع علی.
حاکم پس از نقل حدیث بیان میکند که این روایت صحیح است.
المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 134.
روایت چهارم: باز هم حاکم نیشابوری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
رَحِمَ الله عَلِيًّا اللهم أَدِرْ الْحَقَّ معه حَيْثُ دَارَ؛
یعنی خداوند علی علیه السلام را رحمت کند. خدایا حق را بر مدار علی بچرخان هر جا که برود.
و سپس در تصحیح حدیث میگوید: این حدیث بنابر شرائطی که مسلم قبول دارد صحیح است اما او و بخاری آن را نقل نکردهاند.
مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 134.
ابوحامد غزالی درباره فضائل امیرمؤمنان علی علیه السلام مینویسد که رسول گرامی اسلام درباره علی علیه السلام فرمودند:
اللهم أدر الحق مع علي حيث دار؛
خدایا حق را بر مدار علی بگردان هر کجا که او باشد.
و نیز فرمود علی علیه السلام از همه شما در قضاوت برتر است.
المستصفی فی العلم الاصول، ج 1، ص 170.
فخر رازی مفسر مشهور اهل سنت تصریح میکند که هر کس در دینش به علی بن ابی طالب علیه السلام اقتدا کند هدایت خواهد شد و سپس برای اثبات گفتارش به این روایت استناد میکند که:
اللهم ادر الحق مع علی حیث ما دار
تفسیر کبیر، ج ا، ص 168.
روایت پنجم: در مجمع الزوائد هیمثی، ج 7، ص 235 نقل شده که بحثی بین سعد ابی وقاص و معاویه صورت گرفت که در آن سعد روایتی را از رسول گرامی اسلام نقل کرد که فرمودند:
علی مع الحق و الحق مع علی حیث کان.
بعد برای اثبات گفتار خود، ام سلمه را به عنوان شاهد گرفت. سند این روایت هم صحیح است
مجری
استاد! آقای مقدم در خصوص مناظره حضرت عالی با آقای طباطبایی خواستند توضیحی بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
مناظره ما با آقای طباطبایی در رابطه با موضوع ولادت حضرت مهدی ارواحنا فداه بود که ایشان معتقد بود ما چنین چیزی نداریم و اگر اهل سنت نقل کردند، از منابع شیعه نقل کردند. من مصادر متعددی را از کتب اهل سنت برای ایشان نقل کردم.
مجری
آیا میشود درباره شخصیت آقای طباطبایی توضیح دهید؟
استاد حسینی قزوینی
آقای طباطبایی در حقیقت نوه دختری مرحوم احمد آشتیانی رضواناللهتعالیعلیه صاحب حاشیه بر رسائل هست. ایشان تقریبا جزء پیروان راه آقای سید ابوالفضل برقعی است و اینها تقریبا وهابیت درون شیعی را راه انداختند. البته اسمشان را شیعه گذاشتهاند ولی عقائد وهابیت را ترویج میکنند. بعضی از مراجع مثل آیت الله العظمی سبحانی میفرماید: من در ناصبی بودن ایشان شکی ندارم و دست خطی هم که ما از ایشان داریم همین را اثبات میکند.
در آن جلسه ایشان گفت: برای ولادت حضرت مهدی، حکیمه خاتون شاهد بوده و با شهادت یک خانم امامت درست نمیشود! گفتم: ما نمیخواهیم امامت درست کنیم، ولادت را میخواهیم ثابت کنیم و از ولادت تا امامت زمین تا آسمان فاصله هست و آیا شما یا ما که به دنیا آمدیم، هزار نفر شاهد بودند؟!
علاوه بر این گفتم: چند نفر شاهد ولادت حضرت بودهاند و در دوران خردسالی، بیش از شصت نفر با حضرت مهدی ارواحنا فداه دیدار داشتند و از قم، از خود عراق و غیره، حضرت را دیدند و با سندهای صحیح در کتابهای ما آمده است.
مجری
سوال دوم آقای مقدم در خصوص شرک از دیدگاه شیعه بود، لطفا توضیح بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
ما یک شرک خفی داریم و یک شرک جلی. در روایت داریم که شرک خفی در میان اعمال شما به قدری مخفی هست مانند صدای پای مورچه! مثلا یک کسی در دعا صدایش را بلند میکند تا مردم خوششان بیاید، نماز میخواند مثلا غیر المغضوب را یک طوری میگوید که شنوندگانی که آنجا هستند خوششان بیاید! این یک نوع شرک است و اگر قصد ریا هم بکند نمازش باطل است.
ولی شرک جلی این است که انسان نستجیربالله برای خدای عالم شریک قائل بشود؛ یعنی مثلا پیغمبر و علی علیهالسلام را در عرض خدای عالم قرار بدهد. بله! علی طریق الی الله و واسطه الله است، نبی مکرم واسطه الی الله است، ولی هیچکدام خدا نیستند و هر چه علی دارد از خدا دارد و علی منهای خدا هیچ است. نبی مکرم هم منهای خدا هیچ است. لذا شرک جلی این است که برای خدای عالم در خلقت یا در رزق یا در هر چیز دیگر نستجیر بالله ما شریک قائل بشویم یعنی مثل خدا، خدایی را بتراشیم یا مثل این آقای هاشمی که میگوید: خدا میتواند هزار تا خدا مثل خودش درست کند!!! حالا از این هزار تا خدایی که درست کرده، کدام خدای اصلی است کدام خدای بدل هست ما نمیدانیم!
یا جالب تر اینکه خدا میتواند یک تفنگی دست پیغمبر بدهد تا خدا را بکشد!!! حالا بعد از کشتن خدا آیا این پیغمبر میرود جای خدا می نشیند؟!
مجری
خیلی متشکرم!
خدا نگهدارتان یا علی مدد!