2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
ریشه‌های وهابیت در تاریخ
کد مطلب: ٨٣٧٣ تاریخ انتشار: ٢٠ شهریور ١٣٩٠ - ١١:٥١ تعداد بازدید: 3547
حبل المتین » وهابیت
ریشه‌های وهابیت در تاریخ

ریشه های تفکر وهابیت در بنی امیه و اسلام اموی
حبل المتین 90/06/20

لینک دانلود

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 20 / 06 / 90

مجری :

ممنونیم که برنامه ما را برای دیدن انتخاب کردید . قصد من و همکارانم در این برنامه این است که تاریخ اسلام را یک دور ، تحلیل و واکاوی نماییم و وقایعی که در صدر اسلام اتفاق افتاده که عمدتا منشأ آثار و اعتقادات برای مسلمان ها است ، بررسی کنیم . عمده مطالبی که خدمت شما عرض می کنیم ، از کتب اهل سنت است . در این خصوص هم قضاوتی نمی کنیم . بینندگان ما همه اهل شعور و منطق و تعقل هستند و خودشان تصمیم می گیرند و خودشان فکر می کنند .

ما ترس و واهمه ای از بیان علمی نداریم . بنده همیشه این تذکر را در ابتدای بحث بیان می کنم ؛ اما از جسارت و توهین و بی ادبی ، پرهیز می کنیم . همین تقاضا را هم از شما بیننده عزیزی که تماس می گیرید ، داریم ؛ چون این دستور موالیان ما است .

ما در خدمت کارشناس عزیز و ارجمند برنامه ، آیت الله دکتر حسینی قزوینی هستیم .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده هم از همه بینندگان عزیز که در جای جای این کره خاکی ، ما را میهمان کانون گرم خانواده هایشان قرار داده اند ، سلام عرض می کنم . موفقیت همه عزیزان را از خداوند خواهانم .

همان طور که می دانید ما از این که تعرضی به مقدسات مذاهب دیگر یا مقدسات ادیان ابراهیمی شود ، کاملا مخالفت می کنیم ؛ اما از این که حقایق را از منابع برادران اهل سنت بیان کنیم ، ابایی نداریم. این را عزیزان به حساب اهانت و جسارت نگذارند ؛ چون اگر بنا باشد ، بیان آن چه که در کتب اهل سنت آمده ، اهانت تلقی شود ، اولین اهانت کننده مؤلفان اهل سنت هستند که این مطالب را آورده اند و ما ناگزیر هستیم حقایق تاریخی که در این چهارده قرن یا در زوایای تاریخ مخفی مانده یا پرده بر روی آن پوشانده اند و یا تحریف شده در اختیار مردم قرار داده اند ، این ها را شفاف و مستند و مستدل ، برای بینندگان عزیز چه شیعه و چه سنی ، بیان کنیم .

مجری :

همان طور که شما و بینندگان عزیز می دانید ، مباحث ما سلسله وار است و در این دو شبی که گذشت ما بحث وهابیت را مورد بررسی قرار دادیم و بیوگرافی از وهابیت و اصل پیدایش وهابیت را خدمت شما تقدیم کردیم . در آن دو جلسه مباحثی مطرح شد و مفتیان وهابیت که این گونه در دنیا سر و صدا کردند و باعث کشتار و اتنحار هایی که در کشور های اسلامی به وجود آوردند را همه منشأ آثار آن فتاوای عجیب و غریب مثل فتوای آقای بن جبرین که توسط استاد مورد بحث و بررسی قرار گرفت و چهار دلیل آقای بن جبرین را برای ما مطرح کردند و همه ما مطلع شدیم .

بحث ما پیرامون وهابیت ادامه دارد . ما می خواهیم شما ریشه های وهابی را در قرون اولیه اسلامی یعنی بعد از رحلت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) که انحرافات در اسلام به وجود آمد و آن اصل امامت ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را کنار گذاشتند و آن مشکلاتی که به وجود آمد را توضيح دهید .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

همان گونه که اشاره شد ، آغاز قضیه وهابیت ، از قرن هفتم و هشتم نبوده و تکمیل شده آن هم در قرن دوازدهم و سیزدهم نیست . بلکه اگر اصول وهابیت و اساس تفکر وهابیت و مبانی اعتقادی وهابی را عزیزان در نظر بگیرند ، همه این ها به صدر اسلام بر می گردد . شما بزرگترین شاخصه ای که در وهابیت می بینید ، بحث حرمت توسل به نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) ، بحث عدم جواز اعتقاد به شفاعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و نرفتن به زیارت ایشان است که هر کدام از این ها در عقاید وهابیت ، کفر ، شرک و ارتداد نامیده شده . یعنی این ها در حقیقت در حضور وجود و نور نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) زجر می کشیدند و این فکر نبوت و درخشش نام گرامی آن حضرت در اذهان و در جامعه و در قلب ها ، برای یک عده قابل تحمل نبود . چون این ها 21 سال بر علیه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) جنگ تمام عیار داشتند . یعنی 13 سال در مکه ، این ها از هر ظلم و از هر اذیت و آزاری نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دریغ نکردند . از اذیت و آزاری همانند ، ریختن خار و خاشاک جلوی پای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تا ریختن بعضی چیز هایی که انسان شرم می کند که نامش را ببرد ، بر روی آن حضرت . او را حدود سه سال در محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب قرار دادند و عاقبت تصمیم به قتل ناجوانمردان آن بزرگوار که حضرت به امر الهی از منزلشان خائفانه بیرون آمدند و در غار ثور سه شبانه روز ، مخفی و از آن جا به صورت سری به مدینه هجرت کردند .

بعد از آمدن به مدینه منوره ، هشت سال برای نابودی اسلام و از بین بردن نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) ، جنگ تمام عیار داشتند و از تمام امکانات و ظرفیت ها و قدرتی که داشتند ، فرو گذار نکردند .

عاقبت در فتح مکه در زیر شمشیر بران سربازان اسلام ، مجبور شدند به اسلام سخن بسرایند و به تعبیر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در نامه 16 نهج البلاغه که می فرماید :

قال علي عليه السلام : والذي فلق الحبة و برئ النسمة ما أسلموا ، ولكن استسلموا : أسروا الكفر ، فلما رأوا أعوانا عليه أظهروه .

این هایی که در فتح مکه مسلمان شدند ، همانند ابوسفیان و معاویه و دیگران ، این ها مسلمان نشدند . فقط تظاهر به اسلام کردند و آن کفر قدیمی خود را در زیر پوشش اسلام مخفی کردند .

نهج البلاغه ، نامه 16

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در قضیه جنگ صفین هم بارها فرمودند : مردم ! این چهره هایی که شما در مقابل ما صف آرایی کرده اند ، همان چهره هایی هستند که ما در ركاب نبي مكرم اسلام (صلي الله علیه وآله ) در جنگ بدر و احد و دیگر غزوات ، با همین چهره ها جنگیدیم و امروز این ها فقط لباس و رنگ عوض کرده اند وگرنه همان چهره ها با همان نیات ناپاک و پلیدی بیش نیستند .

با توجه به مقدمه ای که بنده عرض کردم ، در رأس این تفکر ضد نبوت و ضد رسالت و ضد قرآن ، معاویه بن ابوسفیان قرار دارد و آن چه را که خود برادران اهل سنت در کتاب هایشان نقل کرده اند ، کاملا نشان می دهد که این فرد با تمام توان تلاش می کرد که نور نبوت را به هر قیمتی است ، خاموش کند و از گسترش اسلام به هر نحویی است ، جلوگیری کند .

در قضایایی که آقای زبیر بن بکار در موفقیات ، مسعودی در بروج الذهب ، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه نقل کرده که در ملاقات هایی که مغیره بن شعبه با معاویه داشت ، مغیره به او می گوید :

وان اخا هاشم يصرخ به في كل يوم خمس مرات : أشهد أن محمدا رسول الله . فأي عمل يبقى مع هذا ؟ لا أم لك ، والله إلا دفنا دفنا ؟

بنی هاشم دیگر آن اقتدار گذشته را ندارند و از طرف آنان خطری تو را تهدید نمی کند . چه بهتر که در حق آنان این قدر سختگیری نکنی و آن ها را مورد بذل و محبت قرار دهی . معاویه پاسخ می دهد : ابوبکر و عمر آمدند و رفتند و از آن ها جز نامی نمانده است ؛ اما هر روز 5 مرتبه فریاد اشهد ان محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) به گوش می رسد . با این وضع چیزی برای بنی امیه باقی مانده است ؟ ای بی مادر ! نه ، به خدا قسم تا نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دفن نکنم و از زبان ها نیاندازم ، آرام نخواهم گرفت .

مسعودی ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 54

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 5 ، ص 72

به قول کارشناس وهابی شبکه کلمه در برنامه چند روز قبل می گفت : برای ما مهم نیست که نویسنده شیعه باشد یا سنی باشد ، سند برای ما مطرح است . البته ما تا به حال ندیدیم که این آقایان سند را مطرح کنند .

در شرح ابن ابی الحدید این گونه بیان شده است :

وان اخا هاشم يصرخ به في كل يوم خمس مرات : أشهد أن محمدا رسول الله . فأي عمل يبقى مع هذا ؟لا ابا لک لا والله الا دفنا دفنا

هر روز پنج بار اشهد ان محمدا رسول الله فریاد می زنند . با این وضع چیزی برای بنی امیه باقی نمی ماند ، ای بی پدر ! نه ، به خدا قسم تا نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دفن نکنم و از زبان ها نیاندازم ، آرام نخواهم گرفت .

ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 5 ، ص 72

جالب این است که آقای ابن عقیل که از علمای اهل سنت یمن است ، کتابی به نام النصایح الکافیه ، که در مذمت معاویه است . بنده به بینندگان عزیز توصیه می کنم که این کتاب را بخوانند که نکات بسیار جالبی در مورد پرونده معاویه است در صفحه 124 آورده است .

ابن ابی الحدید معتزلی نقل می کند :

وروى أحمد بن أبي طاهر في كتاب أخبار الملوك أن معاوية سمع المؤذن يقول أشهد أن لا إله إلا الله ، فقالها ثلاثاً : أشهد أن محمداً رسول الله ، فقال : لله أبوك يابن عبد الله ، لقد كنت عالي الهمة ، ما رضيت لنفسك إلا أن يقرن اسمك باسم رب العالمين .

روزی معاویه در اتاقش نشسته بود که صدای مؤذن آمد که می گفت : اشهد ان محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) . به صورت اعتراض گفت : ای فرزند عبد الله ! خیلی همت بالایی داشتی که به کمتر از این راضی نشدی که نامت در کنار نام خداوند باشد .

ابن ابي الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 10 ، ص 101

این تعبیر ، تعبیر خیلی وقیحی است که معاویه گفته است .

جالب است که آقای محمد رشید رضا که ناشر افکار سلفی گری در شمال آفریقا بوده ، نه تنها سنی نبود ؛ بلکه خودش سلفی بوده . ایشان کتابی به نام تفسیر المنار دارد که گمان می کنم بینندگان عزیز با این کتاب آشنا هستند . در جلد 11 ، صفحه 260 تعبیر عجیبی دارد که واقع تکان دهنده است :

هو الذي حول النظام الحكم الاسلامي عن قاعدته الدموكراتية الي عصبية الغلب ولولا ذلك لعم الاسلام العالم كله

این معاویه بود که نظام حکومت اسلامی را از آن پایه های دموکراسی به نظام استبدادی تبدیل کرد. اگر این جنایت معاویه نبود ، اسلام سراسر عالم را فرا می گرفت .

جالب این است که ایشان از یکی از مستشرقین و علمای بزرگ اروپا نقل می کند :

اگر چنانچه ما اروپایی ها و مسیحی ها مجسمه معاویه را از طلا بسازیم و در وسط میدان های کشورهای اروپایی قرار بدهیم ، باز کم کردیم . ما باید از معاویه به خاطر این که نظام اسلامی را به نظام استبدادی تبدیل کرد و مانع گسترش اسلام بود ، تقدیر کنیم . اگر این کار معاویه نبود ، اسلام سراسر جهان را فرا گرفته بود و حتی تمام کشورهای اروپایی تحت سیطره عرب و مسلمان ها بود .

محمد رشید رضا ، تفسیر المنار ، ج 11 ، ص 260

عزیزان می توانند این عبارت را در اینترنت جستجو کنند ، می توانند آن را مشاهده کنند . یا این که در کتاب الوحی المحمدی ، تألیف محمود ابوریه ، صفحه 232 یا مع رجال الفکر فی القاهره که یکی از شخصیت های بزرگ اسلامی نوشته است در جلد اول ، صفحه 292 می توانید این مطلب را ببینید .

شخصیت معاویه این است . امروز ما در این سریال ها یا در این شبکه های وهابی یا حتی آقایان اهل سنت می بینیم که تعابیر حضرت معاویه ، خال المؤمنین را به کار می برند . بنده فقط یکی دو نمونه از منابع اهل سنت و همین نرم افزار جامع الکبیر نشان می دهم که آقایان ببینند رابطه نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) با معاویه چگونه بوده ؟ این باید برای ما درس عبرتی باشد که در منابع آقایان اهل سنت آمده بر این که آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) رسما معاویه را مورد لعن قرار می دهد .

در تاریخ طبری ، جلد 5 ، صفحه 622 :

ومنه قول الرسول عليه السلام وقد رآه مقبلا على حمار ومعاوية يقود به ويزيد ابنه يسوق به لعن الله القائد والراكب والسائق ...

قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نقل می کنند که دید ابو سفیان سوار بر الاغی شده و معاویه آن را از جلو می کشید و برادرش ، یزید (این یزید پسر ابو سفیان است ) از عقب الاغ را می کشید . پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود : لعنت خدا بر کسی که روی الاغ نشسته ، کسی که می کشد و کسی که به دنبال الاغ می آید و آن را به جلو حرکت می دهد .

تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 622

هم چنین در کتاب المختصر فی اخبار البشر ، تألیف ابو الفدا عماد الدین ، متوفای 732 هـ ، جلد اول ، صفحه 187 همین قضیه را نقل می کند . این قضایا در مصادر دیگری هم هست که چون این مورد در نرم افزار جامع الکبیر آمده و این نرم افزار یک نرم افزار کاملا سنی است ، آوردم و گمان می کنم همین برای عزیزان بیننده کفایت می کند .

همچنین آقای هیثمی همین روایت را در مجمع الزوائد ، جلد اول ، صفحه 113 آورده است :

رواه البزار ورجاله ثقات .

این روایت را بزار در مسند خود آورده و راویان آن هم همه ثقه هستند .

هیثمی ، مجمع الزوائد ، ج 1 ، ص 113

آقایان نگویند که یک روایت ضعیف آورده ، تاریخ طبری مثل دریا است هم روایت ضعیف دارد و هم روایت صحیح است ؛ اما اگر آن ها از بحار روایتی نقل کنند ، حال آن روایت مرسل باشد یا ضعیف باشد یا مرفوع باشد ، تمام این ها حجت است و کسی هم حق اعتراض ندارد . کارشناسشان هم می گوید : قضاوتش را به عهده بینندگان عزیز واگذار می کنیم .

علی ای حال ، همین عبارتی که این فرد بالای مرکب و دو نفر همراهش را پیامبر (صلی الله علیه و آله) لعنت کرده ، آقای هیثمی در مجمع الزوائد ، جلد اول ، صفحه 113 آورده و روایت را صحیح می دانند .

شاید آقایان در این جا بگویند : پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) لعن کرده ، لعن آن حضرت دلیل بر بد بودن آن شخص نمی شود . متأسفانه یکی از خیانت های دودمان نحس و شجره ملعونه بنی امیه ، انجام داده ، این بود که چون دیدند لعن این دودمان در اذهان تمام مردم هست و تمام این ها شاهد هستند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مروان را لعن کرده و ابو سفیان را لعن کرده ، معاویه و آن چه که در صلب او هست را لعن کرده ، به همین خاطر حدیثی جعل کرده و متأسفانه برادران اهل سنت هم فریب این احادیث جعلی را هم خورده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گفتند : من هم مثل شما بشری هستم . بعضی اوقات فحش می دهم ، بعضی اوقات هم لعن می کنم . با خدای خود شرط کردم که به هر کس فحش دادم یا به هر کس که لعن کردم ، لعن مرا برای آن شخص ، خداوند عالم رحمت قرار دهد .

در صورتی که قرآن کریم می فرماید :

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ . انعام / 108

پیامبر (صلی الله علیه و آله) از یک طرف برای مردم این آیه را می خواند ، از طرف دیگر می گوید :

المؤمن لايکون لعانا وسبابا ، مؤمن نباید لعان و سباب باشد . از طرف دیگر هم پیامبر (صلی الله علیه و آله) ما ينطق عن الهوی ان هو الا وحی يوحی است و هیچ حرفی را از روی هوی و هوس نمی زند .

بنده می خواهم در این برنامه ثابت کنم که چون لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ، هر کس را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را لعن کند ، بر مسلمان ها لعن آن فرد جایز می شود و هیچ شبهه ای در آن نیست .

کتاب صحیح بخاری ، چاپ بیت الافکار الدولیه عربستان سعودی ، در صفحه 1152 ، حدیث 5931 :

حدثني محمد بن مُقَاتِلٍ أخبرنا عبد اللَّهِ أخبرنا سُفْيَانُ عن مَنْصُورٍ عن إبراهيم عن عَلْقَمَةَ عن بن مَسْعُودٍ رضي الله عنه قال لَعَنَ الله الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ الْمُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ ما لي لَا أَلْعَنُ من لَعَنَهُ رسول اللَّهِ (ص) وهو في كِتَابِ اللَّهِ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ( [ الحشر : 7 ]

روایت از عبد الله بن مسعود است که می گوید : خدا لعنت کند کسانی را که آرایش می کنند و صورت ها را تغییر می دهند ...

در ذیل این روایت می گوید :

چرا من لعنت نکنم کسی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را لعنت کرده . این در کتاب خدا است که لعن پیامبر (صلی الله علیه و آله) اسوه و الگو برای ما است .

صحیح بخاری ، چاپ دار الافکار الدولیه ، ص 1152 ، ح 5931

صحیح مسلم ، ح 2125

شاهد مثال بنده این جا است که اگر لعن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مایه برکت و رحمت است، خدای عالم شارب الخمر را لعن کرده ، پس شرب خمر باید رحمت باشد . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زناکار را لعن کرده ، یا کسی که ربا می خورد ، ربا می کند و کسی که سند ربا را می نویسد ، لعن کرده .

جالب این است که در کتاب موسوعه اطراف الحدیث ، جلد 7 ، ماده لعن ، 360 روایت با عبارت های مختلف را بیان کرده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) لعن کرده . یعنی 360 مورد را رسول خدا (صلی الله علیه و آله) لعن نموده . اگر بنا است که لعن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مایه برکت و رحمت باشد ، آقای ذهبی لعن معاویه و نفرین پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به معاویه را می گیرد و می گوید :

لا أشبع الله بطنك ،

این لعن را فضیلتی برای معاویه می داند ؛ چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) به هر کس که لعنت فرستاده ، او درجه خیلی بالایی دارد و مایه رحمت خدای عالم است . بنابر این نسبت به رشوه دهنده ، رشوه گیرنده ، ربا دهنده و ربا گیرنده ، شارب الخمر ، این سیصد و شصت مورد را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) لعن کرده ، باید همه این ها مایه رحمت و برکت باشد .

جالب است که این جا عبد الله بن مسعود می گوید : مالی لا العن من لعن النبی وهو فی کتاب الله ، چرا من کسی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) لعن کرده ، لعن نکنم . در کتاب خدا است که لعن پیامبر (صلی الله علیه و آله) اسوه و الگو برای ما است .

روایت دیگر ، در صحیح بخاری ، حدیث 5963 می گوید :

حدثنا عُثْمَانُ حدثنا جَرِيرٌ عن مَنْصُورٍ عن إبراهيم عن عَلْقَمَةَ عن عبد اللَّهِ لَعَنَ الله الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ الْمُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ تَعَالَى ما لي لَا أَلْعَنُ من لَعَنَ النبي (ص) وهو في كِتَابِ اللَّهِ ) وما آتَاكُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ( إلى فانتهوا

چرا کسی را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را لعنت کرده ، لعن نکنم . در صورتی که این در کتاب خدا است . لعن پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای ما الگو است .

صحیح بخاری ، ح 5963

روایات متعدد دیگری است که آقایان آورده اند که لعن پیامبر (صلی الله علیه و آله) کاملا ملاک است . هر کس را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) لعن کرده ، هر مسلمانی می تواند ، لعن کند .

یک مورد دیگر از عباراتی که آقایان در منابع اهل سنت آورده اند ، در کتاب انساب الاشراف ، تألیف بلاذری ، جلد 2 ، صفحه 120 :

قال: كنت عند النبي (ص) فقال: يطلع عليكم من هذا الفج رجل يموت على غير ملتي، قال: وكنت تركت أبي قد وضع له وضوء، فكنت كحابس البول مخافة أن يجيء، قال: فطلع معاوية فقال النبي (ص) : هو هذا.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند : مردم ! از این گوشه مردی می آید که نا مسلمان از دنیا می رود .... مردم دیدند که معاویه وارد شد . پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : آن کسی که بی دین از دنیا می رود ، همین معاویه است .

بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 2 ، ص 120

این مطلب از کتاب بحار الانوار نیست ، از کتاب انساب الاشراف بلاذری است که به این صراحت بیان کرده . جالب است که جناب حافظ غماری از علمای بزرگ اهل سنت می گوید :

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم

این حدیث ، صحیح است و شرط مسلم را هم دارد .

غماری ، جونه العطار ، ج 2 ، ص 154

حتی ابن تیمیه حرانی که پرچم معاویه را گرفته و زیر آن سینه می زند ، در منهاج السنه ، جلد 2 ، صفحه 207 می گوید :

هر چه در فضیلت معاویه تا به حال در کتاب های اهل سنت روایت نقل شده ، همه ساختگی و همه دروغ است و هیچ سندی برای آن نیست .

ابن تیمیه ، منهاج السنه ، ج 2 ، ص 207

تماس بینندگان

بیننده : امین از مشهد ـ شیعه

بنده سه سؤال داشتم . سؤال اول بنده در مورد آیه وابتغوا الیه الوسیله ، را آوردند که بنده قانع نشدم. استاد قزوینی ! آیه 57 سوره اسرا ، أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا .کلمه یدعون را به معنای یعبدون گرفتید . اما دقیقا در این آیه یدعون یعنی می خوانند ، نمی گویند : می پرستند . اگر ما یدعون را به معنای یعبدون بگیریم ، سخن آقایان وهابی را بیان کردیم که هر گونه دعا کردن کسی به معنای عبادت کردن آن شخص است .

برداشت شخصی بنده از این آیه این است که دقیقا وسیله قرار دادن یک فرد را انکار می کند ؛ چون می گوید : خواندش اشکال دارد .

سؤال دوم بنده در مورد آیه 55 سوره مائده است . در این شبکه وهابی عنوان می کند شما که به تفاسیر ابن کثیر و طبری استناد می کنید ، آخر آن را نمی خوانید . بنده تقاضا دارم که همان را توضیح دهید .

سؤال سوم این که ، می گویند شما که پیرو اهل بیت (علیهم السلام) هستید ، مثل اهل بیت (علیهم السلام) رفتار کنید . آن ها جشن ، سالگرد عزا نمی گفتند و این مسائلی که مطرح می کنند . ما چه جوابی براي این موضوع باید داد ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در رابطه با بحث توسل ، اگر بحث های ما را در ماه مبارک رمضان که قبل از افطار پخش می شد ، با دقت نگاه می کردند ، این سؤال برایشان پیش نمی آمد . در رابطه با سوره اسراء ، آیه 57 :

أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا ، قرآن می گوید : این افرادی را که شما می خوانید یا می پرستید ، خود این ها به دنبال واسطه ای هستند که بین خود و خداوند قرار دهند که کدام یک از این وسیله ها به خداوند نزدیک تر است. همین معبودین شما ، به رحمت خداوند امیدوارند و از عذاب الهی می ترسند .

در این جا اولئک الذین یدعون ، در مذمت بت پرستان است یعنی کسانی که ملائکه ، انبیاء و حضرت عیسی و دیگران را می پرستیدند . در این آیه هم می گوید : این کسانی که شما آن ها را می پرستید ، این ها خدا نیستند . این ها خودشان به دنبال واسطه بین خود و خداوند هستند .

در تفسیر بیضاوی صراحت دارد :

افرادی را که شما آن ها را می خوانید ، یا از آن ها استمداد می کنید از ملائکه و پیامبران ، این ها خودشان بنده خدا می باشند و به دنبال واسطه ای بین خود و خداوند هستند .

تفسیر بیضاوی ، ج 3 ، ص 207

شوکانی در فتح القدیر ، جلد 3 ،صفحه 237 می گوید :

أى يتضرعون إلى الله فى طلب ما يقربهم إلى ربهم ...

اين ملائکه و پیامبرانی که شما آن ها را می پرستید ، این ها خودشان به درگاه خداوند تضرع می کنند .

شوکانی ، فتح القدیر ، ج 3 ، ص 237

آلوسی وهابی ، می گوید :

فكل من عبد من دون الله تعالى من عيسى وعزير والملائكة عليهم السلام وسيلتهم إلى الله تعالى نبينا (ص) بل هو عليه الصلاة والسلام وسيلة سائر الموجودات والواسطة بينهم وبين الله تعالى في إفاضته سبحانه الوجود وكذا سائر ما أفيض عليهم وأحظى الخلق بوسطاته الأنبياء عليهم السلام فإنهم أشعة أنواره وعكوسات آثاره وهو النور الحق والنبي المطلق وكان نبينا آدم بين الماء والطين وقد تلقى الأنبياء منه من وراء حجاب الأرحام والأصلاب ...

كسانی که بت می پرستید ! عیسی و عزیر و ملائکه که شما آن ها را می پرستید ، واسطه آن ها به خدای عالم ، پیامبر ما ، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) است . بلکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) واسطه دیگر موجودات و خدای عالم است . خدای عالم که بخواهد وجود به عالم هستی بدهد ، واسطه نبی مکرم (صلی الله علیه وآله ) است ...

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ، زمانی که آدم (علیه السلام) بین آب و گل بود و هنوز خلق نشده بود ، پیامبر بود . تمام انبیاء در حجاب رحم های مادران و صلب پدرانشان از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) استفاده می کردند و واسطه بین آن ها و خداوند بود .

آلوسی وهابی ، روح المعانی ، ج 15 ، ص 126

پس بنابراین ابتدای امر اولئک الذین یدعون ، نسبت به افرادی است که انبیاء و بزرگان را به عنوان بت و به عنوان این که این ها مستقل هستند ، می پرستند . بله ، ما هم می گوییم اگر کسی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مستقل بداند و بگوید یا رسول الله ! شما بدون ارتباط با خداوند و مستقلا ، حاجتم را بده . این شرک و کفر است . فرقی نمی کند که یدعون ، دعای استقلالی باشد یا مراد از یدعون ، پرستش باشد. هر دو باطل است ؛ چون این ها یا دیگر ملائکه ، واسطه بین خداوند هستند .

پس هیچ مخالفتی ندارد ؛ بلکه مؤید آن هم هست . آیه 35 مائده ، وابتغوا الیه الوسیله ، با این آیه هیچ فرقی ندارند .

در مورد آیه 55 سوره مائده ، چرا آخر تفسیر ابن کثیر را نمی خوانند ، این ارتباطی با ما ندارد و باید خود آقایان پاسخ دهند .

این که می گویند چرا پیروان اهل بیت (علیهم السلام) در جشن و عزاداری مثل آن ها نیستند ؟ آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و عمر و ابوبکر ، ماهواره داشتند یا عمر و ابوبکر برای صحبت کردن از بلندگو استفاده می کردند یا با قاشق و چنگال غذا می خوردند ؟ تمام این ها وسائل مستحدثه هستند و اگر بنا باشد ما هر چه نو آوری بود ، بر چسب بدعت بزنیم ، همه چیز را کنار بگذاریم .

چطور از بین این همه ، جشن تولد بدعت است ؛ چون یهودی ها جشن تولد می گیرند . اگر این طور باشد که یهودی هم موبایل ، هواپیما ، ماهواره ، اتومبیل هم دارند ، پس شما هم نباید از آن ها استفاده کنید . اگر بناباشد هر چه دشمنان اسلام داشته باشند ، ما هم داشته باشیم ، شبیه آن ها می شویم. مشخص است که این ها ، افرادی خشک هستند و واقعا همان تعبیر آقای ذهبی در مورد پیروان ابن تیمیه که گفت آن ها افرادی سبک عقل ، نادان و جاهل هستند ، درست است .

بیننده : آقای رافعی ـ شیعه

چند روز قبل عزیزی از مشهد در یکی از برنامه های شبکه ولایت تماس گرفت و در مورد اذان ما که نام مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به نقل از شبکه وهابی ، صحبت هایی کردند . یکی از مطالبی که بیان کردند این بود که می گفتند : شیخ صدوق (ره) بردن نام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را در اذان رد کردند . کارشناس برنامه توضیحاتی را بیان نمودند ؛ اما ما قانع نشدیم که از شما تقاضا دارم توضیحاتی را در این باره بیان کنید .

کارشناس یکی از شبکه های فارسی زبان می گفت : تمام افتخارات امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به جنگ ها و به قدرت و زورش بود . بنده در پاسخ به ایشان دو بیت می خوانم :

تفکری غلط است هر که این چنین گوید

که افتخار علی زور و ذوالفقار علی ست

دلیل برتری پادشاه خیبر کن

عدالت و شرف و غیرت و وقار علی ست

خموش كردن آن نیمه شمع بیت المال

اگر غلط نکنم اوج شاهکار علی ست

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در رابطه با قضیه اذان ، مقداری باید عزیزان دقت کنند که ما در خارج فقه مقارن خود ، ان شاء الله بحث شهادت ثالثه را مطرح خواهیم کرد . در رابطه با شهادت ثالثه ، ما نمی توانیم در یک یا دو جلسه صحبت کنیم . حداقل ما برای اشهد ان علیا ولی الله ، اشهد ان علی حجت الله ، اشهد ان علی امیرالمؤمنین ،باید بیشتر از ده دوازده جلسه حرف داریم و برای تک تک این ها از منابع اهل سنت ، سند هم وجود دارد.

در کتاب السلافه فی امر الخلافه ، تألیف عبد الله مراغی از علمای اهل سنت در قرن هفتم ، صفحه 32 نقل می کند :

سلمان و ابوذر در اذانشان بعد از اشهد محمد رسول الله ، اشهد ان علیا ولی الله یا اشهد ان علیا حجت الله می گفتند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم فرمود که صحیح است .

عبد الله مراغی ، السلافه فی امر الخلافه ، ص 32

نکته سوم ، فقها و بزرگان ما قدیما و حدیثا ، شهادت ثالثه را جزء اذان نمی دانند . هیچ فقیهی تا کنون نگفته است که اشهد ان علیا ولی الله ، یکی از اجزاء اذان است . اما امروز از شعائر بزرگ شیعه است و ترکش ، ترک شعار شیعه است و جایز نمی باشد . بعضی ها هم بر حرمت و عدم جواز ترک آن ، فتوا داده اند . لذا ما به عنوان یک ذکر در اذان می گوییم اشهد ان علیا ولی الله .

این آقایان که این همه حساسیت دارند ، به ما بگویند : الصلاه خیر من النوم ، از کجا آمده ؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) می گفته یا ابوبکر ؟ سلمان و ابوذر می گفتند ؟ یا نه ، این خودش بدعت نیست ؟ یا حی علی خیر العمل را که آقایان ترک کرده اند ، ما بعدها مفصل عرض خواهیم کرد که حی علی خیر العمل در اذان پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، در اذان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، اذان امام سجاد و امام باقر (علیهم السلام) ، در اذان بعضی از صحابه مثل ابوهریره بوده .

بیننده : محمد از چابهار ـ اهل سنت

بنده از استاد قزوینی سؤال داشتم . آیا روایتی هست که حضرت علی (علیه السلام) به امامت خود در روز غدیر خم استدلال کردند ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

ما قبلا این ها را به صورت مفصل مطرح کردیم که آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در موارد متعدد در رابطه با قضیه حدیث غدیر و امامت خودشان ، شيعه و سني در نهج البلاغه و هم در کتاب های متعدد خودشان آورده اند که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به قضیه حدیث غدیر استناد کرده اند . ما این ها را در منابع اهل سنت آوردیم که ان شاء الله در آینده باز هم این موارد را بیان خواهیم کرد .

اگر آقایان استشهاد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به قضيه غدیر خم را خواستند به کتاب های متعدد اهل سنت از جمله : مسند احمد بن حنبل ، جلد 4 ، صفحه 370 ، اسد الغابه ابن اثیر جزری ، جلد 4 ، صفحه 28 :

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) با عده ای از یاران خود در حياط مسجد کوفه نشسته بودند ، حضرت این ها را قسم داد که هر کس حدیث غدیر را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حق من شنیده ، بلند شود و بگوید . ابو نعیم گفت : جمعیت زیادی بر خواستند و شهادت دادند . گفتند : پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمودند : آیا می دانید که من بر تمام مسلمین ولایتم بیشتر از خودشان است . گفتند : بله . (این بهترین برای ولایت تامه است ) . حضرت فرمود : هر کس من مولای او هستم ، علی بن ابیطالب (علیه السلام) مولای او است .

مسند احمد بن حنبل ، ج 4 ، ص 370

ابن اثیر ، اسد الغابه ، ج 4 ، ص 28

آقای هیثمی در مجمع الزوائد ، جلد 9 ، صفحه 104 می گوید :

روایت صحیح است .

هیثمی ، مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 104

ابن کثیر در البدایه و النهایه ، جلد 5 ،صفحه 230 این قضیه را از ابو هریره ، از ابو سعید خدری ، از انس بن مالک نقل می کند . این ها روایت هایی است که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در آن به امامت خود اشاره کرده است .

بيننده : شیعه

سؤالی که بنده داشتم این است که روایتی از صحیح بخاری ، کتاب بدء الوحی ، باب سوم کیفیت نزول وحی را بیان کردند . بعد از نزول وحی ، ترس و دلهره ای بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) عارض شد که حضرت خدمت بی بی خدیجه (سلام الله علیها ) می روند . در آخر روایت هم هست که حضرت پیش ورقه بن نوفل می روند و بعد از آن ترس و دلهره از ایشان رفع می شود .

بنده این موضوع را از یکی از برادران اهل سنت پرسیدم که این چگونه پیامبری است که در دلش ترس و دلهره است و می خواهد یقین را به پیروانش انتقال دهد ؟ آن برادر اهل سنت پاسخ دادند : که در سوره یونس ، آیه 94 همین موضوع مطرح شده : فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ . یونس / 94

خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که اگر شک داری در آن چه که به تو نازل شده ، از اهل کتاب سؤال بکن .

البته جوابی که برای این آیه دیدم گفته شده که از باب ؟؟؟؟؟؟ جار است . آیا این آیه جواب دیگری هم دارد ؟

سؤال دوم این که ، در مورد معاویه مطرح شده که ایشان کاتب وحی بوده ، آیا این درست است ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در مورد این که آیا معاویه کاتب وحی بوده یا خیر ؟ ان شاء الله هر زمان که پرونده معاویه را باز کردیم ، ثابت خواهیم کرد که این یک دروغ محض است . معاویه نه تنها کاتب وحی نبود ؛ بلکه اصلا معتقد به وحی هم نبود . این که بعضی ها می گویند : چون در آن زمان نویسنده کم بود ، بعضی از نامه های امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را می نوشتند .

یک روایت جعلی در صحیح مسلم آورده اند :

ابوسفیان آمد و به رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) گفت : من 21 سال علیه شما جنگیدم . حال که مسلمان شدم از شما یک امتیاز می خواهم . حضرت فرمود : این امتیاز چیست ؟ گفت : دخترم ام حبیبه ، همسر شما شود . حضرت گفت : قبول می کنم . ابو سفیان گفت : معاویه ، پسرم ، کاتب وحی شما شود . اجازه دهید همان طور که علیه شما جنگیدم ، در رکاب شما بجنگم .

سؤال ما این است که ام حبیبه چه زمانی همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شده ؟ ام حبیبه ، حداقل دو سال قبل از فتح مکه همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده .

این که می گویند : دروغگو ، کم حافظه است که ابن حجر و ذهبی و دیگران می گویند : یکی از اشتباهاتی است که این روایت دروغ در صحیح مسلم آورده شده و به آن اعتراض کرده اند که این که معاویه کاتب وحی بوده و در کنار آن ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ام حبیبه آورده اند . حداقل یک سال یا دو سال قبل از فتح مکه ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با ام حبیبه دختر ابو سفیان ازدواج کرده بود . مگر این که این آقایان بگویند بعد از فتح مکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با ام حبیبه ازدواج مجدد کرده است !!!

مانند آن جایی که ما می گوییم حضرت امیر تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد ؛ اما آقایان می گویند : علی بن ابیطالب (علیه السلام) برای محکم کردن بیعت خود دو باره با ابوبکر بیعت کرده . حال ما در کجای دنیا داریم کسی که بیعت کرده برای محکم کردن ، دوباره بیعت کرده . کدام یک از صحابه این کار را کرده بود ؟!!!

بیننده : آقای دلاور از افغانستان ـ اهل سنت

بنده به عنوان یک اهل سنت به شما می گویم که خودتان به عقلتان مراجعه کنید . اولین فردی که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ایمان می آورد ، ابوبکر است و تا زمانی که نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله) برداشته می شود ، ابوبکر با پیامبر (صلی الله علیه و آله) هست . بالاترین افتخار ابوبکر این است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) پشت سر او نماز می خواند . عمر و عثمان و معاویه و عایشه ، این هایی که شما قبول ندارید و رد می کنید و می گویید پیامبر (صلی الله علیه و آله) این ها را قبول نداشته . آخرین نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اتاق عایشه و روی زانوی عایشه بوده . آیا برای تأیید عایشه همین کافی نیست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اتاق عایشه و روی زانوی او جان می دهند و در همان اتاق هم دفن می شوند ؟ در آن جا حجره فاطمه زهرا (علیها السلام) بوده و ایشان را دوست داشته ؛ اما عایشه را بر فاطمه زهرا (علیها السلام ) و ابو بکر را بر حضرت علی (علیه السلام) ترجیح داده .

سؤال بنده از شما این است که اگر خداوند ابوبکر و عمر و عثمان وعایشه را قبول داشته ، شما چرا آن ها را قبول ندارید ؟ چون رضایت خداوند در رضایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است . اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را قبول نداشته ، همین مطالبی که من درباره این ها گفتم کفایت نمی کند که این ها را قبول داشته باشید ؟

از همه این ها مهمتر این که در قرآن ، خداوند می فرماید : رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ . خداوند از تمام صحابه به غیر از منافقین راضی است .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این که می گویید : ابو بکر اولین مسلمان است ، دروغ است . این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پشت سر ابوبکر نماز خوانده ، به والله ، دروغ محض است . اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) پشت سر ابوبکر نماز خوانده ، لا تقدموا بين يدي رسول الله ، کجا رفته ؟ چرا ابوبکری که گفته : حق نداری جلوتر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بایستید ، ایستاده ؟ این که در حقیقت مذمت برای ابوبکر است . ابوبکر بر خلاف قرآن عمل کرده است .

این قضیه نماز ، از دروغ های بزرگی است که در صحیح بخاری و مسلم نقل شده . شما که برای ما شعار دادید . اما اگر راست می گویید ، یکی از علمای شما که علم رجال و درایه خوانده و می تواند فقه الحدیث داشته باشد ، ما به ایشان وقت می دهیم .

در مورد این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حجره عایشه رحلت کردند ، این هم از دروغ های تاریخ است . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حجره خودشان بوده اند نه در حجره عایشه . حجره عایشه در سمت جنوبی مسجد بوده و درب آن به سمت شمال باز می شده . الان در جایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دفن شده ، حجره خودشان بوده . پیامبر (صلی الله علیه و آله) دو نوع حجره داشتند . حجره ای که برای همسرانشان بوده ، یک حجره هم خودشان بوده که مردم به آن جا می آمده و سؤالات خود را از حضرت می پرسیدند . این حجره در سمت شرقی مسجد و درب های آن به سمت غرب باز می شده . حجره عایشه هم کاملا مشخص است . این که در آغوش عایشه از دنیا رفتند هم از دروغ های تاریخ است . در روایت های صحیح با شرط سند صحیح از بخاری و مسلم ، که می گوید : آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در آخرین لحظات سر مبارکشان در دامان حضرت امیر (علیه السلام) بود .

این هایی که حضرتعالی فرمودید ، همه از دروغ های محض تاریخ است که خورد شما می دهند .

بیننده : اهل سنت

بنده از استاد قزوینی یک سؤال داشتم که ایشان چند سال پیش در یکی از شبکه فارسی زبان گفته بودند که 50 کتاب از کتاب های اهل سنت نوشته که عمر بن خطاب پهلوی حضرت زهرا (علیها السلام) را شکسته ؛ اما در شبکه المستقله گفتند : این مطلب فقط در کتاب جوینی آمده و خودش هم آن را تکذیب کرده . به نظر شما این تناقض آشکار نیست ؟

دوم این که شما به فیروز ابو لؤلؤ مجوسی ، حضرت ابو لؤلؤ می گویید و برای ایشان گنبد و بارگاه درست کرده اید . به نظر شما این خود نوعی تفرقه بین شیعه و سنی نیست ؟ از طرف دیگر استاد قزوینی می گویند این ابولؤلؤ در کاشان ، آن ابولؤلؤ قاتل عمر نیست ؟ آیا این ها تناقض گویی نیست ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این که شما می گویید ابولؤلؤ مجوسی ، مجوسی در مدینه چه کار می کرده ؟ مگر شما نمی گویید که یکی از فضائل عمر بن خطاب این بود که تمام یهودی ها و نصارا و مجوس را از مدینه بیرون کرد . اگر از مدینه اخراج کرده بود ، ابولؤلؤ در مدینه چه می کرد ؟

علاوه بر این ، اگر ابولؤلؤ که غلام مغیره ، مجوسی و نجس بوده ، تمام زندگی این آقایان هم نجس بوده . اگر مجوسی بوده ، چرا به مسجد آمده بود . مسلمان ها چرا به آمدن او در مسجد هیچ عکس العملی نشان ندادند .

برادر عزیز ! این مطلبی که شما می گویید ، علاوه بر این که با قضایای تاریخی هم خوانی ندارد ، با عقل انسان هم سازگار نیست . این که از ایشان بدتان می آید و قاتل عمر است ، درست ؛ اما این که این گونه بر چسب های نچسب بزنید ، ناجوانمردانه است . چطور کسی نسبت به ابولؤلؤ ، حضرت بگوید ، جرم نابخشودنی کرده و اختلاف بین شیعه و سنی انداخته ؛ اما اگر از علمای اهل سنت گفت : قاتل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را مجتهد خواند و در این قتلش ثوابی هم گرفته ، اختلاف شیعه و سنی نیست . این که می گویند : پدر امیرالمؤمنین (عليه السلام ) ، حضرت ابوطالب (علیه السلام) را اهل جهنم می دانند و می گویند در جهنم مغزش می جوشد ، اهانت به 400 میلیون شیعه است ، اختلاف شیعه و سنی نیست ؟ این که نسبت به حضرت ولی عصر (علیه السلام) که جزء مقدس ترین مقدسات چهار صد میلیون شیعه است ، این همه توهین و جسارت در ماهواره ها می کنند ، مایه اختلاف نیست .

برادر عزیز! چطور شما در چشم دیگران خار کوچک را می بینید ، اما در چشم خود مسمار های یک متری را نمی بینید !!!

اگر بنا است انسان باید از مطالبی که اهانت به مقدسات دیگران است ، اجتناب کند ، شیعه و سنی فرقی نمی کند . ما بارها گفتیم اگر کسی بخواهد به هر نحویی به مقدسات اهل سنت اهانت کند ، جرم نابخشودنی و گناه کبیره است و هر کس به اختلاف شیعه و سنی دامن بزند ، در حقیقت خدمت به کفر کرده که از اشد کبائر است . اما این که مصداق چیست ، باید مقداری دقت کرد .

ما بارها گفته ایم که این ابو لؤلؤ که در کاشان است ، ارتباطی با قاتل عمر بن خطاب ندارد . بزرگان شیعه از جمله علامه مجلسی در بحار ، جلد 33 ، صفحه 27 به بعد این قضایا را بیان کرده است .

در مورد شکسته شدن پهلوی حضرت زهرا (سلام الله علیها ) ، سه قضیه است . یک ، قضیه حمله به منزل حضرت زهرا (سلام الله علیها ) . دوم ، قضیه تهدید حضرت زهرا (سلام الله علیها ) به آتش زدن خانه که در منابع متعدد اهل سنت که شاید بیشتر از سی مصدر باشد ، نقل شده است . ما در آن جا از چهار مصدر از منابع اهل سنت نقل و بررسی سندی کردیم . آن آقایان هم یک مورد نه آقای هاشمی و نه شیخ حسن حسینی کویتی و نه آقای دکتر ابو شوارد ، یک مورد به بحث سندی که من داشتم ، اشکال نکردند . جز این که آقای شیخ حسن حسینی شروع به فحاشی کرد که در شب های بعد هم این آقا را از مناظره بیرون کردند که الان هم ایشان ناظر سریال حسن و حسین و معاویه است .

این قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها ) که از قطعیات است ؛ حتی خود ابن تیمیه به صراحت می گوید : این ها کبس البیت ، به زور وارد خانه شدند . خود ذهبی در تاریخ اسلام ، جلد 3 ، صفحه 118 نقل می کند :

ابوبکر در آخر عمرش اظهار تأسف و ندامت می کرد که چرا من به زور وارد خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) شده و ایشان را تهدید کردم .

ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 3 ، ص 118

مسأله دوم ، شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) و شکسته شدن پهلوی و سقط حضرت محسن 0علیه السلام) و شهادت آن حضرت است . در منابع شیعه ، بیشتر از صد مصدر است ، از کتاب کافی گرفته که حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) که در سال 183 هـ به شهادت رسیدند ، می فرمایند :

امّنا فاطمة صديقة شهيدة

شيخ مفيد (ره) متوفای 413 هـ ، می گوید : فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) شهید شدند .

سید مرتضی (ره) متوفای 460 هـ ، می گوید : فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) شهید شدند .

شیخ طوسی (ره ) متوفای 460 هـ ، می گوید : فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) شهید شدند .

علامه حلی (ره) متوفای 726 هـ ، می گوید : فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) شهید شدند .

شهید اول و شهید دوم و همه بزرگان ما بحث شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) را مطرح کردند و کتاب هایشان هم در دسترس هستند .

نکته سوم در باره شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) در منابع اهل سنت که واژه مقتولة مظلومة مکروبة ، گفتیم فقط در کتاب آقای جوینی ، استاد ذهبی آمده است که در حق او می گوید : الحافظ الامام الاوحد .

بنده از عزیزان تقاضا دارم این سه مسأله را با هم خلط نکنند .

مجری :

حضرت استاد ! ان شاء الله ما در فرصتی پیرامون بنی امیه و در رأس آن معاویه ، که در جوامع اسلامی بر عکس به عنوان خال المؤمنین مطرح می شود و این واقعیات تاریخ را بیان کنیم تا بینندگان عزیز بفهمند که در کتب اهل سنت یا در کتاب آقای نیشابوری که آن حرف را می زند ، این بیانگری و روشنگری را داشته باشید .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در مورد قضیه حاکم نیشابوری که مطرح کردید ، ایشان از شخصیت های برجسته و پر آوازه اهل سنت هستند . وقتی در مورد معاویه سؤال می کنند که چرا درباره معاویه حرف نمی زنید ؟ گفت : مگر معاویه فضیلتی دارد غیر از این اشبع الله بطنک ، که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) معاویه را نفرین کرد که خداوند هیچ گاه شکمت را سیر نکند ، فضیلتی دیگری هم دارد ؟

به خاطر همین سخنش ، حاکم نیشابوری را خانه نشین نموده و ایشان را در خانه خودش زندانی کردند . حتی بعضی از افراد آمدند و به ایشان گفتند : یک کلمه در فضیلت معاویه بگو تا تو را آزاد کنند . گفت :

لا يجيء من قلبي ، لا يجيء من قلبي ، لا يجيء من قلبي

من درباره معاویه چه بگویم ، قلبم و دینم اجازه نمی دهد که درباره معاویه دروغ بگویم .

ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 17 ، ص 175

صفدی ، الوافی بالوفیات ، ج 3 ، ص 321

علاوه بر این ، عبارت جالبی از عبد الرزاق صنعانی است . ایشان کسی است که یحی بن معین می گوید :

لو ارتد عبد الرزاق عن الاسلام ما تركنا حديثه

اگر عبد الرزاق از اسلام هم برگردد ، ما باز هم به حدیث او عمل می کنیم .

ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 16 ، ص 170

تهذیب التهذیب ، ج 6 ، ص 281

میزان الاعتدال ، ج 2 ، ص 612

همین آقای عبد الرزاق صنعانی عبارت زیبایی دارد . سیر اعلام النبلاء نقل شده :

قال أبو جعفر العقيلي حدثنا أحمد بن بكير الحضرمي حدثنا محمد بن إسحاق بن يزيد البصري سمعت مخلدا الشعيري يقول كنت عند عبد الرزاق فذكر رجل معاويه فقال لا تقذر مجلسنا بذكر ولد أبي سفيان .

اسحاق بن یزید بصری نقل می کند که مخلد شعیری می گوید : من روزی نزد عبد الرزاق بودم که مردی اسم معاویه را ذکر کرد . عبد الرزاق گفت : مجلس ما را با نام معاویه ، پسر ابی سفیان ، نجس نکن.

ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 9 ، ص 570

یحی بن معین هم گفته : اگر عبد الرزاق مرتد هم شود ، ما عمل به حدیثش را رها نمی کنیم .

بعضی ها هم در مورد عبد الرزاق که استاد بخاری است ، ان قلت آورده اند . مشخص است کسی که نسبت به معاویه چنین عبارتی دارد ، بر چسب شیعه ، مرتد ، زندیق می زنند و روایات آن را اشکال می کنند .

مجری :

حضرت استاد ! بنده می خواستم بدانم که بعد از معاویه چه کسی این تفکر را ادامه داد ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

معاویه در زمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) که امام وقتی بود ، مقاومت کرد و بیعت نکرد . در صحيح مسلم است كه هر كس يك وجب از جماعت خارج شود و با امام عادل مخالفت کند ، به مرگ جاهلیت مرده است .

معاویه این بنای نادرست را گذاشت و بعد از او هم این تفکر در میان بنی امیه بوده . حاکم نیشابوری و احمد بن حنبل قضیه ای را مروان نقل می کند : ( مروان هم کسی بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) او و کسانی که در صلب او هستند را لعنت کرد .)

أقبل مروان بن الحكم فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر أي قبر النبي فقال أتدري ما تصنع فأقبل عليه فإذا هو أبو أيوب فقال نعم جئت رسول الله ولم آت الحجر سمعته يقول لا تبكوا علی الدين اذا ولي اهله ولکن يبكوا ولي غير اهله.

مروان در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) می رود و مردی را دید که در کنار قبر آن حضرت نشسته و درد دل می کرد و نسبت به حضرت اظهار محبت و ارادت می کند . مروان گردن او را گرفت و گفت : می فهمی که چه کار می کنی ؟ مرد برگشت ، دید که ابو ایوب انصاری است . کسی که افتخار میزبانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مدینه داشت . ابو ایوب گفت : مروان ! من به زیارت و توسل پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدم نه برای سنگ و گل . از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند : بر دین گریه نکنید در صورتی که افراد شایسته در رأس امور باشد . ولی اگر افراد نا اهلی (مثل تو ) در رأس امور باشد ، باید بر دین گریه کرد .

حاکم نیشابوری ، مستدرک ، ج 4 ، ص 515

مسند احمد ، ج 5، ص 22

حاکم نیشابوری هم می گوید : این روایت صحیح است .

بعد از آقای مروان حجاج بن یوسف ثقفی است . بزرگان اهل سنت از جمله ابن ابی الحدید در مورد حجاج ثقفی که در سال 95 به درک واصل شد ، نقل کرده :

وخطب الحجاج بالكوفة فذكر الذين يزورون قبررسول الله (ص) بالمدينة ، فقال : تباً لهم إنما يطوفون بأعواد ورمة بالية هلا طافوا بقصر أميرالمؤمنين عبد الملك ألا يعلمون أن خليفة المرء خيرمن رسوله قال : وكانت بنو أمية تختم في أعناق المسلمين كما توسم الخيل علامة لاستعبادهم .

حجاج بن یوسف در کنار قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) آمده بود ، دید که تعدادی از مسلمانان که همه اهل سنت بودند ، اطراف قبر آن حضرت پروانه وار می چرخند . گفت : وای بر این ها (خاک بر سر این ها ) این ها بر اطراف استخوان های پوسیده پیامبر (صلی الله علیه و آله) می چرخند و طواف می کنند. اگر به دنبال طواف هستید ، دور قصر عبد الملک مروان طواف کنند . پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرستاده خدا بود ؛ اما عبد الملک مروان خلیفه خدا است و جایگاهش از فرستاده خدا بالاتر است . (یعنی عبد الملک مروان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بالاتر است و به عنوان یک خبر رسان است . آیا جایگاه یک نامه رسان و خبر رسان مانند خلیفه است )

ابن ابي الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 15 ، ص 42

النصایح الکافیه ، ص 106

همین آقایان وهابی ها ، نسبت به حجاج بن یوسف ثقفی که به تعبیر عمر بن عبد العزیز که گفت :

اگر تمام ملت ها بیایند و جنایت کار ترین افراد خود را در یک کفه ترازو قرار دهند ، ما هم حجاج بن یوسف را در کفه دیگر ترازو قرار دهیم ، کفه حجاج سنگین تر می شود .

آقایان می گویند : حجاج بن یوسف ، مجتهد بوده و اجتهاد کرده .

شما اگر سایت های مختلف را ببینید ، مشاهده می کنید که وهابی ها نسبت به حجاج چقدر سینه چاک هستند .

جالب است که آقای مبرد ، متوفای 286 هـ ،که از پیشوایان و بنیانگذاران ادبیات ادب است ، می گوید :

ان ذلك مما كفرت به الفقها الحجاج وانما قال ذلك والناس يطوفون بالقبر

اين كه حجاج گفت : عبد الملک ، خلیفه خدا است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، نامه رسان خداوند است و جایگاه خلیفه که عبد الملک است از جایگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بالاتر است ، فقهای ما حجاج را تکفیر کرده اند و گفتند حجاج کافر است . حجاج این را زمانی گفت که مردم دور قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) طواف می کردند .

الکامل فی اللغه ، ج 1 ، ص 222 ، چاپ نهضت مصر

در این زمینه مطالب زیاد است ؛ اما بنده می خواهم سلسله تفکر وهابیت را از بنی امیه و بعد از آن مروان و بعد از آن حجاج و بعد می رسد به آقای حسن بن علی بربهاری ، از عالمان معروف حنبلی ها ، متوفای 329 هـ است که ایشان هر گونه زیارت قبور را تحریم می کند . یعنی برای اولین بار می گوید :

زیارت قبور پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) باطل است و حتی نوحه گری و مرثیه خوانی برای امام حسین (عليه السلام ) را منع می کند . حتی فتوا می دهد که هر کس برای امام حسین (علیه السلام) نوحه خوانی کند ، مهدور الدم است و قتلش واجب است .

مصوار المحاوره ، ج 2 ، ص 134

آقای ابن بته ، عبید الله بن محمد بن حمدان عکبری ، معروف به ابن بته ، از فقهای حنبلی است و بنا بر نقل خود ابن تیمیه می گوید :

قبل از من ابن بته متوفای 387 هـ است ، معتقد بوده که رفتن به زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) حرام است و هر کس از خانه اش به قصد زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) خارج شود ، سفرش سفر معصیت است و در سفر معصیت هم باید نماز را کامل بخواند .

ابن تیمیه ، الرد علی ؟؟؟ ، ص 27

سبکی ، شفاء السقام ، ص 263

این ها قبل از ابن تیمیه ، همین مسائل حرمت زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، حرمت توسل به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، توهین به متوسلین و گرفتن گردن یک صحابه به خاطر راز و نیاز با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده . ابن تیمیه هم در قرن هفتم و هشتم می آید و برای اولین بار این مطالبش را در اوایل قرن هشتم با اسلوبی جدید مطرح می کند ، همان طور که ما در جلسات قبل اشاره کردیم که موجب تفرقه شدید بین امت اسلامی می شود و بعد از او هم در قرن دوازدهم هجری ، همان مطالب را مطرح می کند . محمد بن سعود ، جد اعلای ملک عبد الله ، با کمک مستشاران نظامی انگلیسی در منطقه نجد و درعیه عربستان ، آن افکار ابن تیمیه را با یک باسازی جدید برای مردم مطرح و فتوای کفر مسلمانان را صادر می کند . به شهر و روستا ها حمله می کردند و اموال مردم را به عنوان غنیمت جنگی تصرف می کردند و خمس آن را به محمد بن عبد الوهاب می دادند و بقیه آن را به محمد بن سعود و لشگریانش می بخشید .

بعضی وقت ها انسان به خاطر جهالت این آقایان قلبش به درد می آید . می گویند : اگر خمس از مسلمان ها گرفته شود ، از جرائم بزرگ است .

شما بیایید ما چندین نمونه نشان می دهیم که وهابی ها در منطقه نجد ، در قضیه طائف ، در حمله به کربلای معلی ، خمسش را به محمد بن عبد الوهاب دادند و مابقی آن را خودشان بردند .

می گویند : اصلا ائمه شیعه ، دستور به خمس نداده اند . تمام این روایات جعلی است .

شما که برای خواندن یک روایت از صحیح مسلم به لکنت زبان می افتید ، حال برای ائمه شیعه ، کارشناس شده اید ؟!!!!

بنده در جواب آقای قفاری در جلد دوم نقد کتاب قفاری ، به صورت مفصل بحث روایات خمس را با سند های صحیح از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) و امام کاظم و امام رضا (علیهم السلام) و امام جواد و امام هادی (علیهم السلام) و حتی حضرت ولی عصر (علیه السلام) که دستور خمس داده و خمس گرفته اند . روایات صحیحی که در نزد ما با رجال شیعه مطالبقت دارد ، ما کاری به آقایان نداریم .

بنده به این آقایان می گویم که هر چه می توانید ما را و مقدسات ما را به تمسخر و خنده بگیرید ، روزی می رسد که ما هم شما را به سخره و خنده بگیریم و ان شاء الله آن روز نزدیک خواهد بود . إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ . فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ هود / 38 و 39

آن روز معلوم می شود که چه کسانی گرفتار عذاب هستند ؟

بنده وقتی در این شبکه ها می بینم که شیعه ها را مسخره می کنند و پوزخند می زنند ، به یاد آیه 29 سوره مطففین می افتم : إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آَمَنُوا يَضْحَكُونَ . مطففین /29

مجرمین وقتی نام مؤمنین را می برند ، خنده می کنند .

ان شاء آن روز هم فرا خواهد رسید : فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ . مطففین / 34

آن روز هم فرا خواهد رسید که مؤمنین بر کفار بخندند .

مجری :

در ادامه مباحث ریشه های وهابیت که از معاویه شروع شد و گفتید که معاویه این بحث ها را شروع کرده . تفکرات معاویه ادامه پیدا کرد تا این که به حجاج و ابن تیمیه رسید . ابن تیمیه در قرن هفتم و هشتم که ظهور کرد و این کتاب سراسر کذب منهاج السنه که در حقیقت منهاج البدعه است و پر است از دروغ هایی که در مورد اهل بیت عصمت و طهارت بیان شده .

بنده می خواستم این سؤال را از حضرت عالی داشته باشم که شاید سؤال خیلی زیبایی باشد ، نظر برخی از علمای اهل سنت پیرامون ابن تیمیه و انتقاد های بسیار شدیدی که کردند . بخشی از این مطالب را در جلسه قبل از جمله نامه آقای ذهبی را مطرح کردید و بیان کردید . بنده می خواستم این ها را می توانید در این مدت کوتاه لیست کنید .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده فقط قسمتی از آن را می گویم . این آقایانی که این همه از ابن تیمیه دم می زنند و از او تعبیر شیخ الاسلام و مجدد و غیره می کنند ، توجه می دهم به عبارتی که ابن حجر عسقلانی دارد و کسی هم نمی تواند بر حرف او حرفی بزند . ایشان جزء چهار نفری هستند که عیال سر سفره او می باشند . حافظ علی الاطلاق هم ایشان هست .

ایشان در کتاب الدرر الکامنه ، جلد اول ، صفحه 155 به صورت مفصل بیان می کند :

وافترق الناس فيه شيعا فمنهم من نسبه إلى التجسيم لما ذكر في العقيدة الحموية والواسطية وغيرهما من ذلك ...

ومنهم من ينسبه إلى الزندقة لقوله إن النبي (ص) لا يستغاث به وأن في ذلك تنقيصا ومنعا من تعظيم النبي ...

ومنهم من ينسبه إلى النفاق لقوله في علي ما تقدم ولقوله إنه كان مخذولا حيث ما توجه وإنه حاول الخلافة مرارا فلم ينلها وإنما قاتل للرئاسة لا للديانة ولقوله إنه كان يحب الرئاسة ...

ولقوله أبو بكر أسلم شيخا يدري ما يقول وعلي أسلم صبيا والصبي لا يصح إسلامه ...

فألزموه بالنفاق لقوله ولا يبغضك إلا منافق ...

افراد (مردم اهل سنت و علمای آن ها ) نسبت به ابن تیمیه ، چند دسته هستند . بعضی ها می گویند : ابن تیمیه مجسم هست یعنی برای خداوند جسم قرار داده . بعضی ها می گویند : ابن تیمیه زندیق و ملحد و بی دین است ؛ چون گفته نمی توان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به عنوان دسترسی و کمک خواست . این سخن در حقیقت ، تنقیص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و جلوگیری از تعظیم ایشان است ....

بعضی ها می گویند : ابن تیمیه منافق است ؛ چون درباره علی بن ابیطالب (علیه السلام) مطالبی دارد که قبلا گذشت ( که ابن تیمیه گفته علي بن ابيطالب (علیه السلام) 17 جا اشتباه کرده و مخالف قرآن عمل نموده ) علی بن ابیطالب (علیه السلام) هر چه که کرده ، نستجير بالله جز خذلان و ذلت نسیب ایشان نشده . علی بن ابیطالب (علیه السلام) چندین بار می خواست به خلافت برسد ؛ اما نتوانست . علی بن ابیطالب (علیه السلام) برای ریاست جنگید نه برای دیانت .

این تعبیر بسیار وقیحی است و بغض و عداوت از این بالاتر نمی شود .

ابوبکر مسلمان شد ، در حالی که پیر بود و می فهمید که چه می گوید . علی بن ابیطالب (علیه السلام) بچه بود که مسلمان شد و مسلمان بودن بچه اصلا قبول نیست و اسلام علی بن ابیطالب (علیه السلام) اسلام صحیحی نیست .

ابن حجر می گوید : به خاطر این حرف ها ، مردم او را منافق دانسته اند . به خاطر این که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : علی بن ابیطالب (علیه السلام) را جز منافقین ، کسی دشمن نمی دارد .

ابن حجر ، الدرر الکامنه ، ج 1 ، ص 181

این عبارتی است که ابن حجر عسقلانی در رابطه با ابن تیمیه دارد . ابن حجر این مطالب را نقل کرده و نقدی هم بر آن ندارد .

مجری :

واقعا شنیدن این حقایق تاریخی از زبان استاد ، بسیار لذت بخش است و امیدواریم که بینندگان عزیز با شنیدن این مطالب ، به نرم افزار ها مراجعه کرده و آن ها را ببینند و تصدیق کنند تا حجت بین خود و خدایشان تمام شود . به هر صورت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند : امت من هفتاد و سه فرقه می شود که فقط یک فرقه ، فرقه ناجیه است .

سعی کنیم آن فرقه ناجیه و مورد نظر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشیم و به بهشت واصل شویم .

بیننده : دکتر آذر سینا ـ شیعه

بنده مسأله ای را در مورد این مکتب های الحادی است که امروزه به صورت روشنفکر مآبانه مطرح می شود و آن مسأله زندیق و زنادقه است . در سایت ها که جستجو کردم ، نام هایی با عنوان کلبه زندیق ، خاطرات زندیق و اسامی دیگر .

بنده خلاصه ای از مطالب مربوط را بیان می کند و از استاد تقاضا می کنم که مقداری توضیح دهند. این افرادی که به عنوان زندیق یا زنادقه مطرح هستند ، تمام ادیان و پیامبران و اخبار قبر و حشر و نشر و صراط و بهشت و جهنم را محال و هذیان می دانند و معتقدند که کتب پیامبران ، سخنان خودشان هست. از جمله مثلا یکی از کسانی که از سران زنادقه است ، ابن ابی العوجاء است که از او به عنوان اندیشمند یاد می شود . گفتند که از زنادقه پرشور روزگار خود یعنی در دوره عباسی ، بود و با عقاید خرافی و ملکوتی به شدت مبارزه می کرد و هر گونه کوششی را در تشریح مقوله های طبیعی ، به اتکاء دین و افسانه های ملکوتی رد می کرد .

یا در باره ابن مقفع ، گفته اند که از برجسته ترین نمایندگان تفکر علمی در قرن سوم هجری است . او برای پیروزی علم و انسان بر ضد خرافات مذهبی که وسیله مهمی برای انقیاد و روحی توده ها بود ، مبارزه کرد .

بیننده : آقای رجبی از شیراز ـ شیعه

بنده چند سؤال داشتم . اول این که ، بعضی ها می گویند : اصل و نسب معاویه به روم بر می گردد که آن ها از روم آمده بودند . در بعضی از منابع هم هست که این ها جدشان امیه بوده و از نظر پدری با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فامیل بودند .

دوم این که ، همسر حضرت لوط و همسر حضرت نوح است که این پیامبران چطور با زنان کافر ازدواج کردند و همسر فرعون ، چگونه با فرعون که کافر بود ، ازدواج کرد .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در مورد نسب معاویه ، کتاب ربیع الابرار زمخشری ، جلد 4 ، صفحه 275 ، باب 66 ، شماره 99 ، چاپ اعلمی بیروت می گوید :

وقتی معاویه به دنیا آمد ، چهار نفر بر سر او اختلاف داشتند . هنده یک زن بدکاره بود که با چهار نفر رابطه نامشروع داشته که در بین این چهار نفر ، چون ابوسفیان ، شخصیت ثروتمندی بوده ، هنده به او نسبت داد تا پول زیادی به او برسد .

زمخشری ، ربیع الابرار ، ج 4 ، صفحه 275

حال این حرف درست است یا نه ، به ما ارتباطی ندارد . چیزی است که آقای زمخشری نقل کرده .

ایشان از نظر نسب از هیچ جایی دیگری نیامده است .

بیننده : مصطفی از اهواز ـ اهل سنت

آیا در قرآن آیه ای برای لعن آمده یا خیر ؟ دومین سؤال این که ،

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

در مورد لعن ، در قرآن ما 37 آیه داریم که خداوند عالم ظالمین ، کافران و غیره را لعن کرده .

بیننده : خانم صفایی ـ شیعه

اگر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به منزل حضرت زهرا (سلام الله علیها ) رفته و در آن جا رحلت می کردند ، آیا این سنت نمی شد ؟

در مورد عزاداری ها و جشن ها که می گویند ، ما در مورد اقوام و فامیل خود انجام نمی دهیم . این عزاداری ها و جشن ها که برای ائمه معصومین (علیهم السلام) انجام می دهیم ، اولا برای زنده نگه داشتن نام آن عزیزان است . دوما برای حفظ اسلام می باشد .

بیننده : علی از کامیاران ـ اهل سنت

بنده چند نکته را می خواستم بیان کنم . این که استاد قزوینی می گویند آن روزی که ما هم شما را مسخره می کنیم ، فرا می رسد . آیا خودشان بعضی از شبکه ها شیعه را هم می بینند که ما اهل سنت را مسخره می کنند ؟

دوم این که ، مشکلی که بنده دارم این است که تناقض بین مطالب زیاد است . مثلا در یک جا می گویند : امامت جزء اصل دین است و هر کس آن را قبول نداشته باشد ، کافر است . جای دیگر می گوید : جزء فرع دین است و اگر قبول هم نداشته باشد ، اشکالی ندارد . جای دیگر می گویند : اگر اشهد ان علیا ولی الله را در اذان نگوید کافر است . جای دیگر می گوید : از شعائر است .

بنده در شبکه های مختلف شیعه ، بین مطالبی که بیان می کنند ، تفاوت های زیادی را می بینیم . مثلا شما به عنوان یک عالم موضوعی را بیان می کنید . عالم دیگری مثل آیت الله سید صادق شیرازی در جای دیگر در باره همان موضوع صحبت می کند که 180 درجه با سخنان شما فرق می کند . در جای دیگر یک عالم دیگر را می بینیم که طور دیگری صحبت می کند .

بنده چون به دنبال حقیقت هستم این سؤال را دارم که چرا در بین سخنان علمای شیعه ، این همه تناقض گویی وجود دارد ؟ مثلا شبکه های اهل سنت در رابطه با غدیر ، هر کارشناسی که می آیند ، محال است که نظرشان بیشتر از 5 درجه تفاوت داشته باشند ، نظرشان تقریبا یکی است ؛ اما در میان علمای شیعه در سخنانشان تفاوت و تناقض بسیار زیاد است .

نکته بعد این که ما در شبکه کلمه دیدیم که برادران شیعه تماس می گیرند و حتی به ابوبکر و عمر لعنت می کنند ، می پذیرند . نه تنها خنده و پوز خند نمی زنند . این است که بنده تقاضا دارم که شما حق را بگویید تا حق گفته نشود ، محال است که یک تفکر ، طرفداری داشته باشد .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

این که امامت جزء فرع دین است یا اصل دین ، این بحثی است آقایان اهل سنت می گویند : من انکر خلافة ابوبکر ، فهو کافر . من انکر امامة ابی بکر ، فهو کافر . هر کس امامت ابوبکر را انکار کند ، کافر است .

اگر از اصول دین نیست ؛ چرا انکارش باید کفر باشد . این که اگر کسی در اذان خود اشهد ان علیا ولی الله را نگوید ، کافر است ، چنین چیزی نیست . هیچ فقهی این حرف را نزده است . شما اگر سراغ دارید به ما نشان دهید . همه بزرگان ما گفته اند که از شعائر اسلامی است . نهایت این است که می گویند : ترک آن جایز نیست .

این که بعضی از علمای شیعه با هم اختلاف دارند ، طبیعی کار است . فرض کنید بنده به عنوان کسی که فقیه هستم ، نسبت به روایات و آیات ، یک برداشت دارم و فقیه دیگر ، برداشت دیگری دارند . این ها در تمام مذاهب بوده .

در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه اهل سنت ، مغنی ابن قدامه ، مبسوط سرخسی ، المدونه الکبری را ببینید . یک مسأله را نمی توانید پیدا کنید که این چهار مذهب در آن یک نظر را داشته باشند . این ها چیز هایی است که در کتاب های اهل سنت هم هست.

بیننده : آقای حق بین از تهران ـ شیعه

بنده از حضرت استاد سه سؤال داشتم . اول این که ، آیا ام کلثوم همسر عمر ، دختر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود یا خیر ؟

دوم این که ، شبکه کلمه می گفت اهل سنت در ایران اصلا مسجد ندارند . آیا این درست است ؟

سوم این که ، اگر امکان دارد تفسیر مختصری از آیه 40 سوره توبه را بیان کنید .

نكته آخر این که از طرف این شبکه های وهابی ، شبهاتی مطرح می شود که باید پاسخ داده شود . مثلا برای نمونه کارشناس وهابی این شبکه وهابی می گفت : این که می گویند علی بن ابیطالب (علیه السلام) مسئولغسل دادن پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده ، درست نیست . ایشان هم در سقیفه بود و غسل دادن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در درجه دوم است و از نظر اهمیت اول خلافت است و بعد غسل دادن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) .

در حالی که همین کارشناس می گفت : بستری شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اتاق عایشه ، فضیلت بزرگی برای ابوبکر است ؛ چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابوبکر را محرم می دانست . اما در مورد غسل دادن پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسط حضرت علی (علیه السلام) می گویند : ايشان در مسئولیت خود کوتاهی کرده و باید آن روز به سقیفه می رفت .

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

بنده خدمت حضرت عالی عرض کنم که خودم می سوزم ، شما هم بسوزید . شما چهار روز است که این شبکه های وهابی را می بینید که این طور جسورانه و وقیحانه این نسبت به ائمه معصومین (علیهم السلام) صحبت و حق کشی می کنند ، قلبتان به درد می آید . ما هر شبانه روز می بینیم که این حق کشی ها در چهارده قرن بوده . بارها شده که در حین مطالعه به مطالبی از مظلومیت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بر می خورم که توان مطالعه کردن از من گرفته می شود . کامپیوتر را جمع می کنم و یک دل سیر برای مظلومیت آن حضرت گریه می کنم . به والله قلبم به درد می آید ، بعد از آن کارم را از سر می گیرم .

این قضایا برای امروز و دیروز نیست . آن روزی که به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها )ریختند و گفتند : والله لاحرقنّ عليک البيت ، خانه را به آتش می کشیم . از آن روز مظلومیت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها ) و مظلومیت شیعه رقم خورده .

این کارهایی که آقایان انجام می دهند ، در حقیقت ذره ای از اقیانوس ظلم هایی است که به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) شده است . امیرالمؤمنینی که می گویند : صبرت وفی العين قذي و فی الحلق شجا .

کسی که خار در چشمش و استخوان در گلویش است ، چقدر زجر می کشد ؟ حضرت می گویند : من در طول این 25 سال این گونه بودم . بعد از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، امام حسن (علیه السلام) هستند که این دودمان نحس بنی امیه (لعنه الله قاطبه ) در مقابل آن حضرت به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فحش و ناسزا می گویند .

این ها دردهایی است که در طول تاریخ وجود داشته است . ما هم در حد توان خودمان جواب می دهیم .

بیننده : محمد از ابوظبی ـ اهل سنت

این که شما می گویید امامت حضرت علی (علیه السلام) من عند الله است . اما اهل سنت می گویند : خلیفه چهارم هستند . خوارج هم می گویند : اصلا ما قبول نداریم .

من می خواهم بدانم در این بین تکلیف خوارج چه می شود ؟ این ها مسلمان هستند یا از اسلام خارج هستند .

آقای احمدی اصفهانی در سخنرانی خود گفتند پیامبر (صلی الله علیه و آله) در محشر خود گرفتار هستند و حضرت زهرا (سلام الله علیها ) را به فریاد می خوانند . نظر شما در این باره چیست ؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :

تکلیف خوارج کاملا مشخص است . کسی که بغض علی بن ابیطالب (علیه السلام) را داشته باشد ، منافق است و در آن شبهه ای نیست .

در مورد سخن آقای احمدی اصفهانی ، عقیده بنده این است که همه این ها ، نور واحد هستند . اولنا محمد ، آخرنا محمد ، اوسطنا محمد و كلنا محمد . یعنی درست است که از نظر وجود خارجی ، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از همه اشرف است . از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، از حضرت زهرا (سلام الله علیها ) بالاتر است . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می فرمایند : انا عبد من عبيد محمد ، من در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عبدی هستم .

اگر در مورد این قضایای شفاعت و غیره ، روایاتی هم هست ، نشانگر جایگاه رفیع این بزرگواران است . البته ما انتظار داریم دوستان ما بعضی از مطالب را که در جلسات شیعی نقل می کنند ، روی آنتن نروند ؛ چون هضم این مطالب برای بعضی ها سنگین است . دوما ، خیلی از روایاتی که سندا مشکل دارند ، را نقل نکنند ؛ چون خواندن این روایات جز وبال گردن شیعه ، چیز دیگری نیست .

خدایا تو را قسم می دهیم به آبروی محمد وآل محمد هر چه سریعتر لباس فرج بر اندام مولایمان بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بپوشان .

خدایا به آبروی محمد و آل محمد ما را از انصار خاص آن حضرت قرا ر بده .

رفع گرفتاری از گرفتاران بنما .

جوائج حاجتمندان روا بفرما .

مجری :

خیلی تشکر می کنیم از شما استاد عزیز و هم چنین از شما بینندگان عزیز و ارجمند که ما را در این برنامه همراهی کردید .

اللهم عجل لولیک الفرج .



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب