2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
بررسی اعتقاد شیعه پیرامون وجود نفاق در میان صحابه
کد مطلب: ٧٣٥٠ تاریخ انتشار: ٠١ بهمن ١٣٩٣ - ٢٠:٥٣ تعداد بازدید: 3932
خارج کلام مقارن » عمومی
بررسی اعتقاد شیعه پیرامون وجود نفاق در میان صحابه

جلسه چهل و ششم 01/ 1393/11

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و ششم 01/ 1393/11

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

طق برنامه های قبلی، آخر هر هفته بنا شد بخشی از کلیپ هایی که در شبکه وهابی وصال تولید شده و در مکه در اختیار زائرین خانه خدا، به ویژه دانشجویان قرار گرفته را، مورد بررسی قرار بدهیم.

این کلیپ ها، به صورت حرفه ای ساخته شده و در اختیار افراد خاصی مثل طلبه ها و دانشجویان قرار داده شده است. البته این کلیپ ها را در شبکه های ماهواره ای خودشان هم، مرتب پخش می کنند.

در یکی از این کلیپ ها، اینگونه شبهه را مطرح می کند:

« آیا صحابه منافق بودند؟ بسیاری از شیعیان امروزی معتقدند که صحابه حتی قبل از رحلت رسول الله(صلی الله علیه وآله)، منافق بودند! و عده ای دیگر بر این نظرند که پس از رحلت رسول الله(صلی الله علیه وآله)، آنها منافق شدند!

اینک از آنها می پرسیم: نام و نشان منافقان برای آن حضرت معلوم بود. و دستور داشت که بر سر قبر آنها نماز نخواند. و با آنها بجنگد. و با آنها به شدت رفتار کند. بنابراین اگر نام صحابه نیز در بین آنها می بود، پس چرا رسول الله(صلی الله علیه وآله)، آنها را از جمله نزدیکان و مقربان خود گرداند. و در امور مهم و حساس، با آنها مشورت می کرد؟

مگر صحابه با پیغمبر به جهاد نمی رفتند؟ مگر اشخاص معدود و بسیار کم که پیامبر آنها را معرفی کرده است. و اصولاً پیامبر غیر از صحابه کسی دیگر را نداشت که به همراهش به نبرد بروند.

اگر صحابه منافق می بودند، پس چرا در جنگها حاضر شده، و دلاورانه! می جنگیدند و کشته و زخمی می شدند؟»

خلاصه این کلیپ این است که، شیعه به صحابه، برچسب نفاق می زند! عده ای را قبل از رحلت پیغمبر منافق می دانند و معتقد هستند که عده ای هم بعد از رحلت پیغمبر منافق شدند! در حالی که این ادعای شیعه غیر ممکن است.

آیا در میان اصحاب پیغمبر، منافق وجود داشت؟

در جواب از این شبهه، چند نکته مهم را عرض می کنم. نکاتی که از بحث های کلیدی هست. البته ما این بخش را که آیا در میان اصحاب منافق بود یا نه؛ در کتاب «قصة الحوار الهادئ» که گفتگوئی هست با پرفسور «غامدی»، مفصّل و در حدود شست صفحه، بحث کردیم. و اثبات کردیم که در میان صحابه، منافقین وجود داشتند. و کثرت وجود منافقین را هم اثبات کردیم. بخشی از آن بحث را اینجا عرض می کنم:

1- اعتراف صحیح مسلم، به وجود منافقین در میان اصحاب!

«مسلم» در صحیح خود روایتی، از پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که حضرت فرمودند:

«انّ فى اصحابى اثنى عشر منافقا منهم ثمانی لا يدخلون الجنة، حتى يلج الجمل فى سمّ الخياط»

«در ميان اصحاب من دوازده تن منافق هستند كه هشت نفر از آنها محال است وارد بهشت شوند مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیاطی عبور کند»

«صحیح مسلم»: ج 4، ص2143، باب حدیث عمار بن یاسر، ح 2779

البته عزیزان دقت کنند که مراد از این دوازده نفر، همان هائی هستند که به هنگام مراجعت از جنگ تبوک، تصمیم ترور نبی مکرم را داشتند. قرآن کریم می فرماید:

«كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا»

پس از اسلام آوردنشان کافر شدند و تصمیم به امری گرفتند ک به آن نرسیدند.

سوره توبه(9): آیه74

تفسیر طبری نقل می کند که پیامبر، اسامی دوازده نفری که تصمیم به ترور ایشان را داشتند را، به حذیفه گفته بود. و حذیفه هم مشهور بود به صاحب سر پیامبر.

2- اعتراف نووی، به وجود منافقین در میان اصحاب!

«نووی» به صراحت می گوید:

«كَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَتَأَلَّفَ النَّاسَ وَ يَصْبِرُ عَلَى جَفَاءِ الْأَعْرَابِ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ غَيْرِهِمْ لِتَقْوَى شَوْكَةُ الْمُسْلِمِينَ ... وَ لَمْ يَقْتُلِ الْمُنَافِقِينَ لِهَذَا الْمَعْنَى وَ لِإِظْهَارِهِمُ الْإِسْلَامَ ...وَ لِأَنَّهُمْ كَانُوا مَعْدُودِينَ فِي أَصْحَابِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَ يُجَاهِدُونَ مَعَهُ إِمَّا حَمِيَّةً وَ إِمَّا لِطَلَبِ دُنْيَا أَوْ عَصَبِيَّةًلِمَنْ مَعَهُ مِنْ عَشَائِرِهِمْ»

پیغمبر بین مردم الفت ایجاد می کرد و بر جفای اعراب و منافقین و دیگران، صبر می کرد تا شوکت و عظمت مسلمین تقویت شود. و به خاطر تقویت عظمت مسلمین و به خاطر اینکه منافقین در ظاهر اسلام آورده بودند، پیغمبر منافقین را نمی کشت. چرا که ایشان در زمره اصحاب پیامبر شمرده می شدند و با پیامبر جهاد می کردند. حال یا به خاطر خشم و نخوت از طرف مقابل، و یا به خاطر دنیا طلبی و یا به خاطر تعصبات قومی و قبیله ای.

المنهاج، شرح صحيح مسلم بن الحجاج، نووی: ج 16، ص 139

آقای نووی که - متوفی 671هجری است و تقریباً معاصر مرحوم محقق، استاد علامه حلی است - از وی تعبیر به «مفتی الأمة» می شود، به صراحت می گوید در میان اصحاب پیغمبر منافق بوده است.

در کلیپ پخش شده، عنوان می شود که اگر صحابه منافق بودند، چرا به جهاد می رفتند. آقای نووی می گوید منافقین هم در جهاد به همراه پیغمبر شرکت می کردند.

3- اعتراف صحیح بخاری، به وجود منافقین در میان اصحاب!

و یا «بخاری» نقل می کند که «عمر»، روزی خواست عبدالله بن ابی منافق را بکشد، ولی پیغمبر اجازه نداد و فرمود:

«لاَ يَتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّهُ كَانَ يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ»

نمی خواهم مردم بگویند که رسول خدا اصحابش را می کشد

«صحیح بخاری»: ج3، ص 1296، باب ما ینهی من دعوة الجاهلیه، ح 3330

«بخاری» در جای دیگر، در مورد همین قضیه «عبدالله ابن ابی» نقل می کند که:

«فَقَامَ عُمَرُ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ: دَعْنِي أَضْرِبْ عُنُقَ هَذَا المُنَافِقِ. فَقَالَ النَّبِيُّ دَعْهُ، لاَ يَتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّ مُحَمَّدًا يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ»

عمر بلند شد و گفت یا رسول الله اجازه بده تا گردن این منافق را بزنم. پیغمبر فرمود: رهایش کن. نمی خواهم مردم بگویند که محمد، اصحابش را می کشد.

صحیح بخاری ج4 ص 1861 ح 4622

در این حدیث، خود رسول اکرم، از سرکرده منافقین مدینه، تعبیر به «صحابه» می کند. آیا از عبارت واضح تر و روشن تر باید باشد.

«بخاری» از قول «ابن ابی ملیکه» نقل می کند که گفت:

«أَدْرَكْتُ ثَلاَثِينَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، كُلُّهُمْ يَخَافُ النِّفَاقَ عَلَى نَفْسِهِ»

من سی نفر از صحابه پیغمبر را درک کردم که همگی آنها از نفاق خود وحشت داشتند!

صحیح بخاری ج1، ص 26، ذیل حدیث 47، بَابُ خَوْفِ المُؤْمِنِ مِنْ أَنْ يَحْبَطَ عَمَلُهُ

4- قضیه «افک» و وجود منافقین در میان اصحاب

از همه اینها مهمتر این است که در قضیه «افک»، وقتی رسول اکرم بالای منبر رفت و فرمود که عده ای به همسر من تهمت فحشا می زنند، چه کسی شر این تهمت را از من دفع می کند؛ سعد بن معاذ بلند شد و گفت:

«أَنَا أَعْذِرُك مِنْهُ يَا رَسُولَ اللهِ، إنْ يَكُ مِنْ الْأَوْسِ آتِك بِرَأْسِهِ. وَإِنْ يَكُ مِنْ إخْوَانِنَا مِنْ الْخَزْرَجِ فَمُرْنَا بِأَمْرِك نَمْضِي لَك...فَقَامَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ فَقَالَ: كَذَبْت لَعَمْرُ اللهِ، لَا تَقْتُلْهُ وَلَا تَقْدِرْ عَلَى قَتْلِهِ...وَاَللهِ، مَا قُلْت هَذِهِ الْمَقَالَةَ إلّا أَنّك قَدْ عَرَفْت أَنّهُ مِنْ الْخَزْرَجِ، وَلَوْ كَانَ مِنْ الْأَوْسِ مَا قُلْت ذَلِكَ، ...فَقَالَ أُسَيْدُ بْنُ حُضَيْرٍ: كَذَبْت وَاَللهِ، لَنَقْتُلَنّهُ وَأَنْفُك رَاغِمٌ، فَإِنّك مُنَافِقٌ تُجَادِلُ عَنْ الْمُنَافِقِينَ!»

سعد بن معاذ گفت: من این کار را انجام می دهم. اگر این فرد از قبیله اوس باشد، سرش را برای تو می آورم. و اگر از برادران خزرجی باشد، امر تو را اجرا می کنیم، عاقبتش هر چه باشد. در این هنگام سعد بن عباده بلند شد و گفت: به خدا دروغ می گوئی، تو نه او را می کشی و نه می توانی بکشی. به خدا قسم! تو، چون می دانی آن فرد از قبیله خزرج است، این حرف را می زنی. ولی اگر از قبیله اوس بود، همچین حرفی نمی زدی. اسید بن حضیر گفت: تو دروغ می گوئی! حتماً او را خواهیم کشت و تو را خوار و زبون خواهیم ساخت. همانا تو منافق هستی و از مناقین طرفداری می کنی.

المغازي واقدي، ج1 ص 367

5- اعتراف ابن کثیر، به وجود منافقین در میان اصحاب!

«ابن کثیر» در تفسیرش تعبیر عجیبی دارد. نقل می کند که روزی پیغمبر اکرم خطبه ای خواند، و بعد از حمد و ثنای خداوند، تعداد سی و شش نفر از اصحاب خود را منافق خطاب کرد و از جمع آنها جدا نمود:

«عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ عُقْبَةَ بْنِ عَمْرٍو، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ خُطْبَةً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ مِنْكُمْ مُنَافِقِينَ، فَمَنْ سَمَّيْتُ فَلْيَقُمْ. ثُمَّ قَالَ: قُمْ يَا فُلَانُ، قُمْ يَا فُلَانُ، قُمْ يَا فُلَانُ. حَتَّى سَمَّى سِتَّةً وَ ثَلَاثِينَ رَجُلًا ثُمَّ قَالَ: إِنَّ فِيكُمْ أَوْ مِنْكُمْ مُنَافِقِينَ فَاتَّقُوا اللَّهَ»

عقبة بن عمرو می گوید: روزی پیغمبر خطبه ای خواند و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: همانا در میان شما منافق وجود دارد! هر کسی را که نام می برم، بلند شود. سپس فرمود: فلانی، بلند شو؛ فلانی، بلند شو؛ فلانی، بلند شو. تا اینکه تعداد سی و شش را نام برد. سپس فرمود: همانا در میان شما منافق وجود دارد! از خدا بترسید.

تفسیر ابن کثیر، ج4، ص 181

قرآن کریم می فرماید:

«فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُريدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً»

چرا درباره منافقین دو دسته شده اید؟ در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، آنها را کاملاً وارونه کرده است. آیا شما می خواهید کسانی را که خداوند گمراه کرده هدایت کنید؟ در حالی که هر کسی را خداوند گمراه کند هرگز راهی برای هدایت او نخواهی یافت.

سوره نسآء، آیه 88

این آیه در حقیقت در مقام توبیخ صحابه است. خداوند متعال، صحابه را به خاطر دفاع از منافقین، توبیخ می کند.

منافقین مورد حمایت صحابه، چه کسانی بودند؟

حال سؤال این جاست: این کسانی که منافق بودند و صحابه از ایشان دفاع می کردند؛ چه کسانی بودند؟

«بخاری» در ذیل آیه فوق می گوید:

«رَجَعَ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ أُحُدٍ، وَكَانَ النَّاسُ فِيهِمْ فِرْقَتَيْنِ: فَرِيقٌ يَقُولُ: اقْتُلْهُمْ، وَفَرِيقٌ يَقُولُ: لاَ، فَنَزَلَتْ: {فَمَا لَكُمْ فِي المُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ} [النساء: 88]»

عده ای از صحابه که به همراه پیامبر برای نبرد احد می رفتند، از راه برگشتند. و مردم در مورد این افراد دو دسته شدند: عده ای گفتند: باید فراری ها کشته شوند. و عده ای دیگر گفتند: نه! نباید کشته شوند. پس این آیه نازل شد:{فَمَا لَكُمْ فِي المُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ}

صحیح بخاری ج4، ص 1676، ح 4313

«بدرالدین عینی» متوفی 855 هجری و شارح صحیح بخاری است. در ذیل این آیه می گوید:

«قَوْله: (رَجَعَ نَاس) أَرَادَ بِهِ عبد الله بن أبي بن سلول، وَ من مَعَه فَإِنَّهُ رَجَعَ بِثلث النَّاس»

مراد خداوند از رجع الناس، عبدالله بن ابی و همراهان اوست. که یک سوم سپاه بودند و قبل از نبرد احد، از راه برگشتند.

عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج17، ص146

یعنی از هزار نفر سپاه اسلام، سیصد نفر به همراه عبدالله ابی از وسط راه برگشتند و پیغمبر را تنها گذاشتند . فقط هفتصد نفر به همراه پیغمبر ماندند:

«أَن عبد الله بن أبي سلول رَجَعَ يَوْمئِذٍ بِثلث الْجَيْش. وَ رجع بثلاثمائة وَ بَقِي النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَ سلم فِي سَبْعمِائة»

عبد الله بن ابی سلول در نبرد احد با یک سوم سپاه از وسط راه برگشت. سیصد نفر برگشتند و پیغمبر با هفتصد نفر تنها باقی ماند.

عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج18، ص180

آیا از این واضح تر باید گفته شود که در میان صحابه منافقین وجود داشتند!؟ از لشگر هزار نفری سپاه اسلام، سیصد نفر منافق بودند! آن هم منافقینی که دل و جرئت داشتند که بر گشتند. عده ای هم که به قول آقای «نووی» برای غنیمت و عصبیت قبیله ای و... در لشگر اسلام می جنگیدند!

«ابن کثیر» هم، تعبیر «عینی» را دارد و می گوید:

«قال البیهقی: هذا هو المشهور عند اهل المغازی»

بیهقی گفته است: این مسئله در نزد متخصصان صفات جنگ آوران، مشهور است.

البدایه و النهایه، ج 4، ص 13

«طبری» هم در تفسیرش ج11، ص 16؛ همین تعبیر را دارد.

جالب این جاست که آقای «مبارک فوری» در «تحفه احوذی» می نویسد:

«مَعْنَى الْآيَةِ "فَمَا لَكُمْ يَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنَينَ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ" أَيْ صِرْتُمْ فِي أَمْرِهِمْ فِرْقَتَيْنِ فِرْقَةً تَذُبُّ عَنْهُمْ وَ فِرْقَةً تُبَايِنُهُمْ وَ تُعَادِيهِمْ»

معنای آیه این است که شما صحابه در کار خود دو دسته شدید. گروهی از شما از منافقین دفاع کردید و گروهی از آنها فاصله گرفته و بیزاری جستید.

تحفه احوذی بشرح جامع الترمزی ج 8، ص 304

6- اعتراف عایشه، به وجود منافقین در میان اصحاب!

«عایشه» می گوید: بعد از رحلت نبی مکرم، منافقین در میان مردم بودند:

«لَقَدْ خَوَّفَ عُمَرُ النَّاسَ، وَ إِنَّ فِيهِمْ لَنِفَاقًا»

یقیناً عمر، مردم را ترساند و مردم منافق شده بودند.

صحیح بخاری ج3 ص 1341 ح 3467

7- اعتراف عمر بن خطاب به وجود منافقین در میان اصحاب!

سیوطی نقل می کند:

«عِكْرِمَة رَضِي الله عَنهُ قَالَ: قَالَ عمر رَضِي الله عَنهُ: مَا فرغ من تَنْزِيل بَرَاءَة حَتَّى ظننا أَنه لم يبْق منا أحد إِلَّا سينزل فِيهِ وَ كَانَت تسمى الفاضحة»

عکرمه می گوید: عمر گفت: ما از نزول سوره برائت فارق نشدیم مگر اینکه گمان می کردیم که درباره تک تک ما صحابه، آیه ای نازل می شود و ما را مفتضح می کند.

الدر المنثور سیوطی، ج4، ص 121

«حذیفه» صاحب سر نبی مکرم بوده است. هر کس از صحابه که از دنیا می رفت، مردم به حذیفه نگاه می کردند ببینند که او برایش نماز می خواند یا نمی خواند. اگر بر جنازه یک صحابی نماز نمی خواند، می فهمیدند که او منافق بوده است.

«ابن کثیر دمشقی» در تفسیرش می نویسد:

« أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَانَ إِذَا مَاتَ رَجُلٌ مِمَّنْ يُرَى أَنَّهُ مِنْهُمْ، نَظَرَ إِلَى حُذَيْفَةَ فَإِنْ صَلَّى عَلَيْهِ وَ إِلَّا تَرَكَهُ، وَ ذُكِرَ لنا أن عمر قال لحذيفة أنشدك الله أَمِنْهُمْ أَنَا؟»

وقتی یک نفر از صحابه از دنیا می رفت، و مردم می خواستند بدانند که آیا او منافق بوده است یا نه؛ عمر بن خطاب به حذیفه نگاه می کرد، اگر او بر جنازه این صحابی نماز می خواند، آنها هم می خواندند، و اگر نمی خواند، آنها هم ترک می کردند. و برای ما گفته شده که عمر به حذیفه گفت: تو را به خدا قسم بگو آیا من هم جزو منافقین هستم!؟

تفسیر ابن کثیر، ج2، ص 399

ببینید قضیه وجود منافقین در بین صحابه تا کجا پیش رفته که خلیفه دوم، حذیفه را قسم می دهد که وضعیت او را مشخص کن! آن وقت این آقایان در این کلیپ می گویند که شیعه برجسب نفاق به صحابه می زنند.

البته این قسم و سوگند دادن های آقای خلیفه دوم، مربوط می شود به قضیه ترور پیامبر که «ابن حزم اندلسی» متوفی 345هجری، در «المحلی» نقل می کند که:

«أن أبابكر و عمر و عثمان و طلحة و سعد بن أبي وقاص - رضي الله عنهم - أرادوا قتل النبي صلى الله عليه وآله وسلم و إلقاءه من العقبة في تبوك»

همانا ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و سعد بن ابی وقاص، قصد کشتن پیغمبر را داشتند و می خواستند او را از گردنه تبوک به پایین بیاندازند.

المحلی، ج11، ص 224، کتاب الحدود، باب حد المرتد

البته آقای «ابن حزم» بعد از نقل این روایت، می خواهد یکی از راویان این حدیث را از کار بیاندازد ولی نمی داند که این راوی را هفت، هشت نفر از بزرگان اهل سنت، توثیق کرده اند.

البته در این زمینه، مطالب دیگری هم هست که صلاح نیست مطرح بشود و باید در سینه ها بماند تا در محکمه عدل الهی در روز قیامت، مطرح بشود.

هفته گذشته جلسه ای داشتیم با سخنرانی حضرت آیه الله جوادی آملی، ایشان در آن جلسه نکاتی را مطرح کرد که من برای اولین بار بود که از ایشان می شنیدم. دوست دارم عزیزان به سایت اسراء مراجعه کنند و سخنرانی ایشان را ببینند.

ایشان در زمینه سقیفه نکات خیلی زیبائی مطرح کردند. مثل این که بحث سقیفه، بحث غصب خلافت نبود، بلکه غصب امامت بود، غصب عصمت بود و ... ایشان از مدرسین حاضر، خواست که در این زمینه تحقیق کنند و حقایق را برای مردم بیان کنند.

تمام مصیبت های ما از داستان سقیفه آغاز شد. و حقایقی پشت پرده این داستان نهفته است که البته هر مطالبی هم صلاح نیست به صورت عمومی مطرح بشود. چرا که این مطالب برای اهل سنت، قابل تحمل نیست و نتیجه اش عداوت و کینه شیعه، در دلهای اهل سنت خواهد بود.

الآن مسئله وحدت امت اسلامی، از اهم واجباتی است که امروز باید رعایت کنیم و در برابر خیلی از مسائل، باید صبر کنیم، همانگونه حضرت امیر فرمودند:

«فَصَبَرْتُ وَ فِي‏ الْعَيْنِ‏ قَذًى‏ وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْبا»

پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم واستخوان درگلوی من مانده بود و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت میبرند.

نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه3 معروف به خطبه شقشقیه- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1 ص 96

باید تلاش کنیم نسبت به مقدسات اهل سنت با احترام برخورد کنیم. تا این که این بحرانها سپری شود و با آمدن حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) تمام مسائل هویدا بشود.

یکی از بزرگترین حربه هایی که امروز، دشمنان اسلام، در رأسشان امریکا و صهیونیزم دارند، ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی است. که اگر اینها در این زمینه موفق بشوند- که تا حدودی موفق هم شده اند- اسلام را نابود خواهند کرد.

دشمنان اسلام، نه کاری با شیعه دارند و نه با سنی. الآن در سوریه و عراق، هم شیعه را دارند می کشند و هم اهل سنت را. از هر دو طرف که کشته می شوند به نفع امریکا و اسرائیل است.

لذا ما باید در بیانات خود مراقب باشیم و اینگونه بیان کنیم که: این مطالب به ظاهر تند را، ما مطرح نکردیم، در کتابهای شما مطرح شده است. و ما فقط داریم اطلاع رسانی می کنیم. و حقایق تاریخی را برای مردم روشن می کنیم.

شما کلیپ می سازید و به شیعه تهمت می زنید که شیعه به صحابه برچسب نفاق می زند، این کلیپ شما را جوان سنی می بیند، کمربند انفجاری می بندد و خود را در میان شیعیان منفجر می کند.

شما شبکه «وصال» را ببینید، آقای دانشمند سی سال پیش یک سخنرانی در یزد کرده و به اهل سنت توهین کرده؛ اینها مرتب، روزی سی، چهل بار این سخنرانی را پخش می کنند. یا یاسر الحبیب در لندن یک غلطی کرده، این را روزی ده ها مرتبه پخش می کنند. و این از مصادیق بارز تشییع فاحشه است که آقایان دارند انجام می دهند.

نمی دانم این آقایان از عایشه هم خجالت نمی کشند که اینها را پخش می کنند. چرا که توهین به ایشان را پخش کردن هم، خلاف شرع است. نقل توهین، خودش توهین است. نقل فحش، فحش است. ولی این آقایان شبانه روز، چندتا از این مطالب را دارند پخش می کنند. تا عداوت و کینه را نسبت به شیعه شعله ور کنند.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها