2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
مشرف شدن حضرت موسي و هفتاد هزار ملك به زيارت امام حسين(ع)
کد مطلب: ٦٠١٤ تاریخ انتشار: ١٩ شهریور ١٣٩٧ تعداد بازدید: 6230
يادداشت » عمومي
مشرف شدن حضرت موسي و هفتاد هزار ملك به زيارت امام حسين(ع)


در كتاب شريف كامل الزيارات كه نوشته مرحوم ابن قولويه استاد شيخ مفيد مي باشد آمده است:

زماني قبر سيدالشهدا عليه السلام نه ضريح و حرمي داشت و نه قبه و بارگاهي، و حتي به قدر چهار انگشت از زمين بالاتر نبود و هيچ نشان و نشانه اي نداشت. بلكه قبر مطهر ايشان در دل صحرا بود و كسي كه قصد زيارت داشت بايد نشان دقيق آن را از ديگران مي پرسيد.

در چنين اوضاعي معمولا اشخاص به صورت تنها يا در مجموعه هاي دو سه نفري به زيارت مي آمدند تا به دست مأموران گرفتار نشوند.

در اين زمان شخصي تنها به زيارت امام حسين عليه السلام آمد و به چند صدمتري قبر مطهر كه رسيد در روستايي كه در آن نزديكي بود درنگ كرد تا هوا تاريك شود. [از گفتار امام كه فرمودند: «بين النووايس وكربلا» استفاده مي شود كه اين روستا همان كربلاي قديم بوده و ظاهرا پشت بارگاه فعلي حضرت اباالفضل العباس قرار داشته است]

اين اقدام از ترس افراد مسلحي بود كه پيرامون قبر مطهر نگهباني مي دادند تا مبادا كسي به زيارت امام حسين بيايد.

اين شخص خودش مي گويد: در تاريكي هوا آرام آرام به سمت قبر مطهر آمدم. ناگهان شخصي در دل تاريكي به سمت من آمد و گفت: برگرد. اكنون نمي تواني زيارت كني. از برخورد او فهميدم جزو نگهبانان نيست.

به روستا برگشتم و قدري كه گذشت دوباره به سمت قبر مطهر آمدم و دوباره همان شخص مانع من شد. گفتم چرا؟ گفت: چون حضرت موسي بن عمران علي نبينا وآله وعليه السلام به همراه هفتاد هزار ملك به زيارت امام حسين عليه السلام آمده است.

گفتم تو كيستي؟ گفت: من از ملائكه اي هستم كه خدا مرا به نگاهباني از قبر امام حسين و استغفار براي زائرانش گماشته است. دوباره بازگشتم و اين بار نزديك فجر براي زيارت آمدم و كسي جلوي مرا نگرفت. زيارت كردم و نماز صبح خود را همان جا خواندم و پيش از روشن شدن هوا برگشتم. (1)

اين ماجرا مربوط به يكي از زوار امام حسين عليه السلام در حدود هزار و دويست سال پيش است. در گذشته افرادي كه قصد زيارت داشتند اين مسئله را حتي از نزديكان خود نيز مخفي مي كردند و اگر به كسي اعتماد داشتند با او وداع مي كردند؛ چرا كه بسيار بودند كساني كه به زيارت اباعبدالله الحسين(ع) رفتند ولي باز نگشتند.


پي نوشت:
1. كامل الزيارات، ص 112 (باب 38، زيارة الأنبياء للحسين...، حديث 22).

(بخشي از سخنراني آيت الله سيد صادق شيرازي در جمع كاروان پياده روي به سوي كربلا)




منبع خبر: پايگاه اطلاع رساني آيت الله شيرازي



Share
1 | حميد جلالي فراهاني | Iran - Tehran | ٢٢:٢٣ - ٢٢ مرداد ١٣٩٢ |
عالي بود و خداوند زيارت امام حسين را هر سال قسمت ما بکند
2 | عبدالرضا حسيني | Iran - Delijan | ٠٩:٤٧ - ٢٠ ارديبهشت ١٣٩٥ |
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
طي مباحثه اي كه با گروهي از اهل سنت داشتم يكي از آنان متذكر نكته اي شد كه اگر پيامبر اكرم(صل الله عليه واله) حديث منزلت را فرموده ما آيات فراواني را در قران يافتيم كه دال بر خوف و ترس حضرت موسي عليه السلام است پس نتيجه ميگيريم كه طبق حديث منزلت حضرت علي عليه السلام نيز خوف و ترس داشته است . (البته در آيات قران ترس حضرت موسي را از طاغوت زمان معرفي كرده است) لذا براي بنده پرسشي ايجاد شد اينكه مگر پيامبران الهي از غير الله متعال نيز ترس و خوف داشتند؟ تا چه رسد از طاغوت و يا حاكم ظالم بخواهند ترس داشته باشند!!
آيات ترس و خوف حضرت موسي عليه السلام كه در قران كريم امده است را به شرح ذيل مي آوريم:
1.فاصبح في المدينه خائفا ... قصص 18
2.فخرج منها خائفا يترقب.. قصص 21
3.يموسي اقبل و لا تخف.. قصص 31
4... فاخاف ان يقتلون قصص 33
5... اني اخاف ان يكذبون قصص34
6.قال خذها ولا تخف .. طه 21
7.قالا ربنا اننا نخاف طه 45
8.قال لا تخاف طه46
9.فاوجس في نفسه خيفة موسي طه67
10.قلنا لا تخف... طه 68
11... لا تخف دركا ولا تخشي طه77
______________________________________
لذا خواهشمندم از شما پاسخ كامل را براي بنده بفرستيد اينكه :
آيا پيامبران الهي نه اين است كه فقط از الله متعال بايد بترسند؟
آيا ميشود يك پيامبر از غير الله كه ان هم طاغوت زمان است خوف داشته باشد؟
و اينكه پرسش اخر اين است كه حكمت وفلسفه اين خوف چه ميباشد؟
باتشكر از زحمات شما...


پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: با دقت در آيات قرآن مانند «انَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند! یونس/62
مشخص است که انبياء ترسي که مذموم هست را ندارند و اگر در آيات ديگر ترس به انبياء نسبت داده شده است، آن ترس مذموم نيست و اين طور نبوده که انبياء بخاطر جان خود از چيزي بترسند بلکه ترس آنها بخاطر مسائل و چيزيهاي ديگر بوده است چون
بعضي از خوفها به خاطر بزرگی حادثه مثل ترس از قیامت و ترس از بدی کردار خود یا عاقبت به شر شدن خود و دیگران یا ترس از انحراف و گمراهي امت یا ترس از هلاکت یاران اندک حق در جنگ و در نتیجه نابودی طرفداران و وارثان دین و امثال آن، از ترس هایی مثبت هستند که اين يک نوع دغدغه مي باشد
مثلا در خصوص حضرت موسي عليه السلام آمده است:.فاوجس في نفسه خيفة موسي» اما اين ترس بخاطر ترس از نفس خود نبوده است بلکه ترس از غلبه جاهلان و گمراهان بوده است لم يوجس موسى ع خيفة على نفسه بل أشفق‏ من‏ غلبة الجهال‏ و دول الضلال اليوم تواقفنا على سبيل الحق و الباطل من وثق بماء لم يظمأشريف
موسى بر خودش نترسيد، وحشتش از پيروزى جهال و حكومتهاى گمراه بود. امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطليم (ما حقيم و شما باطل). كسى كه اطمينان به وجود آب دارد تشنه نمى ‏ماند
نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص51
يا مثلا درباره حضرت لوط عليه السلام امده است :وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ
این ترس حضرت لوط بخاطر حس مسؤلیتی بود که نسبت به مهمانان خود داشت که مبادا توان حفاظت از آنان در برابر قوم خود نداشته باشد لذا اين نوع ترس مذموم نيست
بنابراين دليل ترس انبياء، بخاطر علتهاي ديگر مانند گمراهي و نابودي امت و ... بود است نه ترس از دشمن و جان
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | صداقت | Iran - Tehran | ٠٧:١٢ - ٢٨ شهریور ١٣٩٧ |
با سلام
واقعا
دیگه کسی نبود که از صادق شیرازی بخوانید انگلیسی نقل کنید که فتنه گری عیان و روشن است.
دقت کنید
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها