2024 April 23 - سه شنبه 04 ارديبهشت 1403
مناظره استاد حسيني قزويني با آقاي ملازاده - امامت و خلافت
کد مطلب: ٥٨١٧ تاریخ انتشار: ٢٣ اسفند ١٣٨٥ تعداد بازدید: 56619
سخنراني ها » امامت و خلافت
مناظره استاد حسيني قزويني با آقاي ملازاده - امامت و خلافت

مناظره آیت الله حسینی قزوینی و ملازاده در ولایت و خلافت امیرالمؤمنین
شبکه سلام 85/12/23

لینک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 85/12/23

آقاي هدايتي

سوالاتي كه از برنامه قبل مانده بود خدمت شما مي پرسم تا ارتباط مان با آقاي ملازاده برقرار شود.

اگر حضرت علي (عليه السلام) با خلفاي سه گانه مشكلي داشتند، چرا اسم فرزندان خود را ابوبكر و عمر و عثمان گذاشتند؟

استاد حسيني قزويني

سوالي از جلسات قبل مانده بود كه شخصي پرسيد حضرت علي (عليه السلام) چند زن و فرزند داشتند؟

نظر ايشان اين بود كه در ميان فرزندانش، افرادي به نام ابوبكر و عمر و عثمان است. براي اين كه قضيه مقداري روشن بشود، توضيحاتي مي دهم.

هنگام شهادت اميرالمومنين (عليه السلام)، ايشان 4 همسر داشتند:

أمامه بنت أبي العاص، ليلا بنت مسعود، أسماء بنت عميس و أم البنين.

از ميان فرزنداني كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، يكي به نام عمر بود كه از أم حبيب بنت ربيعه و يك فرزند ديگر به نام عثمان برادر عباس (عليه السلام) از ام البنين، و يك فرزند به نام أبوبكر از ليلا بنت مسعود مي باشند.

بحثي كه هست، مي بينيم يكي از كتاب هايي كه برادران اهل سنت مي نويسند يا وهابي ها در اينترنت يا جزوات اينها در داخل كشور پخش مي كنند، خيلي روي اين قضيه مانور مي دهند. اين نام گذاري فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام) به نام سه خليفه را دليل رابطه حسنه ميان اميرالمومنين (عليه السلام) و خلفاي سه گانه مي دانند.

در اينجا من دو نظر دارم. نظر اول را اشاره اجمالي مي كنم و نكاتي را عرض مي كنم و در نظر دوم، بيشتر صحبت مي كنم.

شكي نيست كه يكي از فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام)، عمر بود از ام حبيب بنت ربيعه كه با رقيه بنت علي دوقلو بودند و آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) همين فرزند است كه ابن حجر عسقلاني و مزي و ذهبي و ابن كثير مي گويند كه اين آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بوده است.

بحث است كه چطور آقا اميرالمومنين (عليه السلام) اين را به نام عمر نام گذاري كرد. ما در پاسخ، توجه عزيزاني كه روي اين قضيه مانور مي دهند، جلب مي كنيم به عبارتي كه آقاي بلاذري از شخصيت هاي طراز اول اهل سنت است در أنساب الأشراف مي گويد:

اين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه به دنيا آمد، خليفه دوم گفت كه اگر اجازه بدهيد، نام گذاري اين فرزند به من محول شود، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) هم جوابي ندادند.

أنساب الأشراف، ج2، ص413، چاپ بيروت، ص192

و كان عمر بن الخطاب سمي عمر بن علي بإسمه.

عمر فرزند علي را به نام خودش نام گذاري كرد.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص427 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص134 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص92

البته اين قضيه از نوه عمر بن علي بن ابيطالب (عيسي بن عبد الله بن محمد بن عمر) هم در تاريخ مدينة دمشق إبن عساكر است:

سوال شد چطور شد كه جدتان اميرالمومنين (عليه السلام) شما را به نام عمر نام نهاد؟ ايشان در پاسخ گفت: جدم حضرت علي (عليه السلام) فرزندي به دنيا آورد و به تقاضاي خليفه دوم، نام او عمر نهاده شده.

پس اين قضيه روشن شد كه نام گذاري اين فرزند توسط خود خليفه دوم صورت گرفته است. البته در تاريخ داريم كه خليفه دوم در دوران خلافتش، يكي از كارهايش اين بود كه اسامي فرزندان مردم را جابه جا مي كردند. مثلا إبن أثير در أسد الغابة في معرفة الصحابة و إبن حجر در الإصابة في تمييز الصحابة دارد كه در رابطه با ابراهيم بن حارث، عمر گفت:

چرا نامت را ابراهيم گذاشته اي؟ نامت را عبد الرحمان بگذار.

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج3، ص284

وقتي نام أنبياء (عليهم السلام) را تغيير مي دادند، خليفه دوم اسم ابراهيم بن حارث را عبدالرحمن بن حارث گذاشت.

در رابطه با طحيل بن رباح است كه خليفه دوم گفت:

من از نام طحيل خوشم نمي آيد و نامت را خالد بگذار.

با اين كه روايت داريم بر نهي نام گذاري بر نام خالد.

المصنف لإبن أبي شيبه، ج1، ص61

نام پدر مفروق، اجدع بود و خليفه دوم گفت:

من از اين نام خوشم نمي آيد و نامت را عبدالرحمن بگذار.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج6، ص76

در رابطه با قليل بن صلت گفت:

اسم خوبي نيست و به جاي او كثير بگذار.

تهذيب الكمال للمزي، ج24، ص128

اينها نشان مي دهد كه خليفه دوم در محدوده خانوادگي مردم هم دخالت مي كرد و به نظر من اين دون شأن يك حاكم اسلامي است كه در اينطور قضايا دخالت كند. اگر به نام بتي يا چيز ديگري بود، يك چيزي؛ اما نام ابراهيم كه نام پيامبر است و تبديل كردن به غير آن، اخلاقا و عرفا و عقلا، قابل پذيرش نيست.

حالا سوال اين است كه چرا اميرالمومنين (عليه السلام) اعتراض و مقاومت نكرد با اين كار خليفه دوم؟

اگر تاريخ را نگاه كنيد، مي بينيد كه يكي از ويژگي هاي جناب خليفه دوم اين بود كه يك شلاقي دستش بود و با اين شلاق، هر كس و ناكسي را مورد ضرب و شتم قرار مي داد. بطوري كه نقل مي كنند از شعبي از علماي و فقهاي بزرگ اهل سنت كه مي گويد:

كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج.

شلاق عمر از شمشير حجاج بن يوسف هم ترسناك تر بوده است.

مغني المحتاج للشربيني، ج4، ص390 ـ وفيات الأعيان لإبن خلكان، ج3، ص14 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص181

اگر تاريخ را ببينيد، خود آقاي ابوهريره كه تقريبا مفصل ترين روايات اهل سنت به ايشان بر مي گردد مي گويد در زمان عمر من جرأت نمي كردم حديث نقل كنم:

لقد حدثتكم بأحاديث لو حدثت بها زمن عمر بن الخطاب لضربني عمر بالدرة.

اين رواياتي كه الان نقل مي كنم، اگر زمان عمر نقل مي كردم، مرا با شلاق مورد ضرب قرار مي داد.

جامع بيان العلم ابن عبد البر، ج2، ص121)

يا كساني كه بعد از نماز عصر نماز مي خواندند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار مي داد و داستان مفصلي دارد و افراد متعددي را به اين جرم مورد ضرب و شتم قرار مي داد. چيز جالبي كه من در اين زمينه عرض كنم، خود إبن عبد البر در جامع بيان العلم از ابن عباس نقل مي كند:

عن إبن عباس قال: مكثت سنتين أريد أن أسأل عمر بن الخطاب عن حديث ما منعني منه إلا هيبته حتي تخلف في حج أو عمرة في الأراك الذي ببطن مر الظهران لحاجته فلما جاء و خلوت به قلت يا أمير المؤمنين أني أريد أن أسألك عن حديث منذ سنتين ما يمنعني إلا هيبة لك قال فلا تفعل إذا أردت أن تسأل فسلني فإن كان منه عندي علم أخبرتك و إلا قلت لا أعلم فسألت من يعلم قلت من المرأتان اللتان ذكرهما إنهما تظاهرتا علي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال عائشة و حفصة.

من خيلي وقت بود مي خواستم يك جمله اي را از خليفه دوم سوال كنم، ولي از او مي ترسيدم. تا اين كه در ايام حج، جاي خلوتي پيدا كردم و گفتم كه مي ترسم از تو سوال كنم. گفت: بگو. گفت: در اين آيه شريفه كه نسبت به دو زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد، مراد چيست؟ گفت: عايشه و حفصه.

جامع بيان العلم لإبن عبد البر، ج1، ص112

ابن عباس با آن عظمت مي گويد من از خليفه دوم مي ترسيدم.

در خود صحيح مسلم است كه ابو موسي أشعري قضيه را نقل كرد و او سخت گيري كرد و در ذيل روايت دارد كه أبي بن كعب برگشت گفت:

يا بن الخطاب لا تكونن عذابا علي آصحاب رسول الله.

بر اصحاب رسول الله اين گونه مايه عذاب نباش.

صحيح مسلم، ج6، ص180

در رابطه با ابوبكر هم بگويم كه، نام نيست بلكه كنيه است و نام يكي از فرزندان حضرت علي (عليه السلام) و برادر حضرت علي اكبر (عليه السلام)، از ليلا بنت مسعود بوده است. آنچه كه مطرح است، نام گذاري بدست پدر و مادر است، ولي كنيه به دست پدر و مادر نيست و توسط مردم و جامعه يا به مناسبت هاي مختلف اين كنيه انتخاب مي شود.

در رابطه با عثمان هم آقاي أبو الفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين دارد كه خود اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إنما سميته بإسم اخي عثمان بن مظعون.

من نام عثمان را براي فرزندم گذاشتم، چون برادرم عثمان را دوست داشتم.

مقاتل الطالبيين، ص55

يك طرف ديگر قضيه نام گذاري اين فرزندان به نام خلفاي سه گانه، نام گذاري مرسومي بوده و نام صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و برخي ائمه (عليهم السلام) به اين نام بوده است و اين كه اين نام را گذاشته بودند، دليلي نبود كه چون خليفه دوم نام شان عمر است، اميرالمومنين (عليه السلام) روي علاقه خود اين نام را انتخاب كرده بودند. خير؛ اين نام، نام مرسومي بوده است. اگر در زمان شاه، يكي اسم فرزندش را محمدرضا مي گذاشت، اين دليلي نبود كه ايشان از شاه خوشش مي آيد و بچه هاش را هم نام او قرار داده است؛ محمدرضا اسم مرسوم و مورد توجه مردم بوده است.

پس اينها هيچ ارتباطي به روابط حسنه آقا اميرالمومنين (عليه السلام) با خلفاي سه گانه ندارد.

* * * * * * * * * * * * *

شروع مناظره

موضوع بحث: امامت و خلافت

با قيد قرعه، شروع كننده مناظره آقاي ملازاده است.

آقاي ملازاده

ما به عنوان سياد أعظم مسلمين جهان، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فوت كرد، ياران او كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، آنها را با اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يكجا و يكدل و يك مرام و يك عقيده و يك دين مي ديد؛ ولي شما نظر ديگري داريد و خودتان بيشتر توضيح خواهيد داد.

اما اين نگرش به امامت كه به نظر شما، تِلو نبوت است و بلكه بالاتر از نبوت است، در نظر ما، با احترام به شما و شنوندگان محترم، يكي از بزرگترين توطئه هايي است كه عليه اسلام و حتي عليه تشيع صورت گرفته است. براي اين كه مفهوم امامت در اين صورت موجود در ميان اماميه اثني عشريه، هيچ سند درستي، نه در كتاب خدا و نه در سنت رسول الله ندارد. بلكه اولين كسي كه اين موضوع را به اين معنا و مفهوم در اسلام مطرح كرد، خاخامي بود كه تظاهر به اسلام مي كرد به نام عبدالله بن سبأ كه از يهوديان يمن بود و اولين كسي بود كه امامت به معناي وصايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مطرح كرد و سابقا هم وقتي يهودي مذهب بود، راجع به هارون (عليه السلام) و آل هارون (عليه السلام) آن را گفته بود و بعد آمد در اسلام اين را مطرح كرد. وقتي كه اين غلو و افراط را حضرت مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب رضي الله عنه شنيد، او را محاكمه كرد و كساني را كه اين گفته برايشان ثابت شد، گفت:

لما رأيت الأمر أمرا منكرا، أججت ناري.

وقتي اين منكر بزرگ و غلو و افراط را ديد، آنها را محاكمه كرد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج12، ص238 ـ مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب، ج1، ص227

اما چون عبدالله بن سبأ، مانند يك مار و روباه بود و براي خودش ثابت نشده بود، او را به يمن تبعيد كرد. اين موضوع را فعلا كنار مي گذاريم. اما اولين كسي كه اين موضوع را علني كرد و مخالفان اين موضوع را دستگير كرد، اين شخص بود و هم اهل سنت و هم بسياري از برادران شيعه ما اعتراف مي كنند از جمله آقاي كشي از علماي رجال در رجال كشي، صفحه 108، نوبختي در فرق الشيعه، صفحه 2 و ... . اينها متفق اند بر اين كه اين آقا يهودي الأصل بود و يوشع بن نون (عليه السلام) را وصي موسي (عليه السلام) مي دانست، وقتي تظاهر به اسلام كرد، راجع به حضرت علي (عليه السلام) همين حرف را زد. يعني همان توطئه قديمي كه مسيحيت را به ويران گري كشاند، همان به وسيله او در اسلام تجديد بنا شد و دوباره همان خطوط پياده شد.

ابن بابويه قمي وقتي در قرن 4 عقائد شيعه را مي نويسد، اين موضوع را مطرح مي كند كه آنها معتقدند هر پيامبري وصي دارد و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، (عليه السلام) حضرت علي (عليه السلام) و تعداد اوصياء را ذكر مي كند و آقاي مجلسي هم همچنين، تا الان. ولي وقتي به مفهوم امامت نگاه مي كنيم، همانطوري كه كاشف الغطاء در أصل الشيعه و أصولها مي گويد حتي معاصرين، اين اعتقادات كه سابقا از اعتقادات غلات و افراطيون بوده است، امام جعفر صادق (عليه السلام) آنها را لعنت مي كرده است.

اين اعتقادات الان ضروريات دين و مذهب شده است و از اينجاست كه امام صادق (عليه السلام) مي گويد:

غلات از يهود و نصارا هم بدترند.

آنچه را كه از غلوّ و افراط و تندروي بوده است، ائمه اهل بيت و ائمه اهل سنت كه بر ضدش بودند، امروزه جزء ضروريات مذهب اماميه اثنا عشريه شده است. الان، امامت منصبي الهي مانند نبوت شده است. هم چنان كه خداوند متعال براي نبوت و رسالت، پيامبراني را بر مي گزيند، براي امامت هم افرادي را بر مي گزيند. پس مفهوم امامت همان مفهوم نبوت است (در نظر شيعه) و ادعاي نبوت نكردن بر آنها، به قول آقاي قلمداران ـ دانشمند شهير قم، كه اين اعتقادات را خودش از آن دست برداشت ـ يك تعارف بيش نيست. وقتي كه خداوند، انبياء خودش را بر مي گزيند و امامت هم شبه نبوت است و امام همان نبي است، تا حدي كه مجلسي مي گويد:

استنباط فرق بين امام و نبي، خالي از اشكال نيست و ما فقط بخاطر رعايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گوييم كه آنها نبي نيستند و الا ما هيچ فرقي قائل نيستيم.

بحار الأنوار للمجلسي، ج26، ص82

اين مفهوم شان در امامت است. در نقدش همين كافي است كه در كتاب خدا، يك آيه صريح و روشن و واضح درباره اش نيست.

مسئله امامت نه اين كه از اصول دين نيست، بلكه از احكام عادي دين است كه به خليفه دوم مسلمين واگذار شده است. اما راجع به اين كه چگونه حكومت را خودشان انتخاب كنند:

وَ أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ (شوري/38)

پس از اصول دين نيست و اگر از اصول دين بود، حتما بايد در قرآن مي آمد، مانند وضو و حج و زكات و احكام فرعي بسياري ديگر چه رسد به عقائد اصلي. وقتي امامت از اجل امور بود بعد از نبوت (سخن كاشف الغطاء) يا منصب الهي باشد مانند نبوت (در كتاب اصل الشيعه) يا بنا به گفته كليني (كتاب كافي، ج1، ص175) از منصب نبوت بالاتر است، جزائري مي گويد:

امامت عامه از نبوت و رسالت هم بالاتر است.

چنين افراط و غلوهايي در انديشه شيعه اوليه وجود نداشت. اين افراط ها و غلوها بعداً آمده است و هيچ ربطي نه به اهل بيت (عليهم السلام) دارد و نه به قرآن و نه به سنت؛ تا حدي كه اين اعتقاد چنان روي آنها تاثير كرده كه در حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه بين فريقين متفق است، كه مي فرمايد:

بني الإسلام علي خمس: الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية.

الكافي للكليني، ج2، ص18

شهادتين را انداخته اند و ولايت را جاي آن گذاشته اند. مفهوم شهادتين كه از اركان اسلام است، انداخته اند كنار و مفهوم ولايت را جاي آن گذاشته اند و از نبوت هم بالاتر برده اند.

شكي نيست كه اينها ضلالت است و بر عدم صحت امامت، همين كافي است كه سندي از قرآن ندارد و مبدأش در آغاز، سري و مخفي بود و بعدا عمومي تر شد و اين كه طرح سري و مخفي عليه قدرت مسلمين و خلافت بكار گرفته شد را بعدا عرض مي كنم. اما همين كافي است كه در قرآن آيه صريحي راجع به بسياري از احكام وجود دارد، ولي راجع به امامت وجود ندارد و خود حضرت علي (عليه السلام) به امامت معتقد نبود؛ لذا منشأ خلافتش را مردمي مي داند نه الهي. وقتي بر خلافت استنباط مي كند، در نهج البلاغه مي گويد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما

با من قومي بيعت كردند كه به ابوبكر و عمر بيعت كردند.

نهج البلاغه، نامه 6

استاد حسيني قزويني

از برادرمان آقاي ملازاده تشكر مي كنيم كه تا حدودي ادب اسلامي را رعايت كردند و با توجه به سوابقي كه از ايشان داشتيم، اين انتظار را از ايشان نداشتيم.

در رابطه با بحث امامت كه ايشان فرمودند در زمان خليفه سوم توسط عبدالله بن سبأ صورت گرفته، اين كه عبدالله بن سبأ وجود خارجي نداشته، هم بسياري از علماي شيعه بر اين باورند و هم علماي اهل سنت كه همچنين چيزي نبوده است.

اگر ما به قرآن مراجعه كنيم، مي بينيم كه در قرآن اهميت ويژه اي درباره امامت و خلافت مطرح شده است. خداوند نسبت به حضرت آدم (عليه السلام) مي گويد:

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

سوره بقره/آيه30

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ

سوره ص/آيه26

همان طوري كه خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا (مريم/49)

همين خداي عالم، وقتي نوبت به امامت مي رسد، مي گويد:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره/آيه124

يا اين كه حضرت موسي (عليه السلام) از خداوند تقاضا مي كند:

وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي

سوره طه/آيات30ـ 29

و خداوند مي فرمايد:

قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَي

سوره طه/آيه36

پس بحث خلافت يا امامت، كلياتش در قرآن كاملا آمده است و نشان مي دهد كه جعل امام و خليفه به دست خداست و ما براي اين، روايات متعددي هم از سنت داريم كه امامت و خلافت يك منصب الهي است و نه به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و نه به دست مردم.

إبن حبان كه از علماي بزرگ اهل سنت است، در كتاب الثقات مي گويد:

وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اطراف مكه مشغول تبليغ دين اسلام بود، قبيله بني عامره آمدند و عرض كردند كه يا رسول الله! ما حاضريم به تو ايمان بياوريم، به شرطي كه:

أيكون لنا الامر من بعدك؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم الامر إلي الله، يضعه حيث يشاء.

خلافت و جانشيني بعد از تو به عهده ما باشد؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مسئله تعيين خليفه و امام به دست خداست و هر كس را كه بخواهد امام و خليفه قرار مي دهد.

الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147 ـ حياة محمد لمحمد هيكل، ص152

همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نامه هايي نوشت براي افراد ديگر، مثل عامر بن طفيل و بيحره و هوزه بن علي حنفي، كه الطبقات الكبري ابن سعد دارد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به هوزه بن علي حنفي نامه نوشت و دعوتش كرد به اسلام و او گفت:

كه من موقعيت مناسبي دارم و اگر بيايم از تو تبليغ كنم، خيلي از مردم حرف مرا مي پذيرند، من حاضرم با تو همكاري كنم، به شرط آنكه خلافت بعد از تو به عهده من باشد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تعيين خلافت به دست من نيست و به دست خداوند است.

تفسير الثعلبي، ج5، ص276 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص84

در مورد غدير خم، روايات متعدد در منابع شيعه و سني داريم و در مورد آيه:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ

سوره مائده/آيه67

اي پيامبر! آنچه را كه خداوند به تو دستور داده، ابلاغ كن.

در منابع و تفاسير اهل سنت آمده از ابن مردويه و ابن عباس كه مي گويد:

كنا نقرأ في زمن رسول الله «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» بأن عليا مولي المومنين.

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60

پس بحث اصول امامت، تعيينش به دست خداوند است و اين كه امامت به ظالمان نمي رسد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا

سوره أنبياء/آيه73

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

سوره بقره/آيه124

تمام اين قضايا در قرآن آمده است، همان طور كه كليات نماز در قرآن آمده است. همانطور كه دو ركعت نماز صبح يا چهار ركعت نماز عصر در قرآن تعيين نشده، نسبت به خلافت هم تعيين نشده است. اما كليات امامت آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

خلفائي بعدي اثنا عشر.

12 نفر خليفه بعد از من خواهند آمد.

صحيح بخاري، ج8، ص127 ـ صحيح مسلم، ج6، ص3 و4 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص617 و 618

مسئله ديگر اين كه مي بينيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول آيه:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

سوره شعراء/آيه214

در سال سوم هجرت كه 40 نفر از سران قريش را دعوت مي كند، در همانجا بحث خلافت بعد از خويش را مطرح مي كند و مي فرمايد:

أول من يعاضدني في هذا الأمر فهو أخي و وصي و خليفتي من بعدي.

تاريخ الطبري، ج2، ص63 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص63 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص486 و 545 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص211 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص114ـ تفسير الثعلبي، ج7، ص182

ايشان كه مي گويد بحث خلافت اصلا مطرح نبوده، اين مربوط به سال سوم هجرت است.

ابن جرير طبري بنا به نقل از متقي هندي در كنز العمال و هيثمي در مجمع الزوائد و أبو جعفر إسكافي، بنا بر نقل إبن أبي الحديد و حاكم نيشابوري المستدرك علي الصحيحين مي گويند اين روايت صحيح است و ده ها افراد ديگر صحت اين قضيه را قبول دارند.

كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص128 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص302 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص243 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص132

همچنين قضيه حديث ولايت در مسئله يمن كه آمدند از آقا اميرالمومنين (عليه السلام) سعايت كردند و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

عليا مني و انا منه و هو ولي كل مومن بعدي.

اين علي، ولي هر مومن بعد از من است.

اين قضيه براي سال ده بعثت است و ربطي به خلافت عثمان و عبدالله بن سبأ ندارد. حاكم نيشابوري درباره اين حديث مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص111 و 134 ـ مسند احمد، ج4، ص438 ـ سنن الترمذي، ج5، ص296

كلمه ولي هم مولا نيست كه بگويند به معناي اولي بالامر آمده است يا نيامده.

قضيه حديث ثقلين، حتي در صحيح مسلم آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد اهل بيت (عليهم السلام) را قرين و عديل قرآن قرار داده است:

اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

يا قضيه حديث طير كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

أللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير، فجاء علي رضي الله عنه.

خدايا برسان به من آنكسي را كه محبوب ترين خلق در نزد تو است. جز حضرت علي (عليه السلام) كسي نيامد.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص130 ـ مجمع الزوائد للهيثمي ، ج9، ص126 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص207

حديث منزلت را هم اهل سنت صراحت دارند كه روايت صحيح است.

در قضيه غدير خم كه در يك مجمع و همايش يكصد هزار نفري، آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و با آن مقدماتي كه فراهم كرد در آنجا، اشاره كرد بر اين كه حضرت علي (عليه السلام) بعد از من مولاي هر مومن و اوليٰ به نفس هر مومن است و سه شبانه روز مردم آمدند به اميرالمومنين (عليه السلام) تبريك گفتند و پيشاپيش اين تبريك گويان، آقاي ابوبكر و عمر بودند كه گفتند:

هنيئا لك يابن ابيطالب، اصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنة.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 ـ تفسير الرازي، ج12، ص50 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص203 ـ الصوارم المهرقة للتستري، ص187 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص221

حسان بن ثابت هم بلند شد و شعري را إنشاء كرد.

و ده ها قضاياي ديگر كه در تاريخ در طول اين 23 سال ثبت شده كه بالاترين و مهمترين دغدغه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بحث خلافت بعد از خويش بوده است.

من نمي دانم آيا عزيزان به اين توجه دارند كه وقتي مي گويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و بحث وصايت در اسلام نبوده؛ به نظر من ايشان از خيلي قضاياي تاريخي خبر ندارند و روايات متعدد داريم در منابع اهل سنت كه:

إن لكل نبي وصي و وارث و أن عليا وصيي و وارثي.

اميرالمومنين (عليه السلام) وصي من است.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص392 ـ المناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج2، ص35 ـ فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص114 ـ الكامل في التاريخ لإبن أثير، ج3، ص154 ـ المناقب للخوارزمي، ص85

و موارد متعدد ديگري كه حتي وقتي آقاي ابوبكر مي خواهد از دنيا برود، حفصه و عايشه مي گويند كه آيا كسي را به عنوان خليفه معين مي كنيد يا نه؟ خود ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين مي كند. با اين كه همه به او اعتراض مي كنند و مي گويند:

قد وليت علينا فظا غليظا.

المصنف لإبن أبي شيبة كوفي، ج7، ص485 ـ الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص25 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص164 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص413

و اين كه جواب خدا را چه خواهي داد؟

آقاي هدايتي

من يك سوال دارم و لطف كنيد هر دو نفر جواب بدهيد:

بعد از رحلت يا شهادت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه اتفاقي افتاد؟ اين واقعيت تاريخي را توضيح بدهيد. در تاريخ دروغ بسيار مي نويسند. ما مي خواهيم كه بينندگان بدانند واقعا بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در خصوص امامت و خلافت چه اتفاقي افتاد؟

آقاي ملازاده

عبدالله بن سبأ را اهل سنت و شيعه و مستشرقين او را قبول دارند؛ إبن قتيبه، طبري، إبن عبد ربه، أشعري، إبن حبان، إبن قدامه مقدسي، خطيب بغدادي، إبن حزم آندلسي، شهرستاني و إبن عساكر و ... و همچنين از شيعيان: قمي، نوبختي، كشي، صدوق، إبن إبي الحديد، جزائري، مامقاني و ... همه عبدالله بن سبأ قبول دارند. فقط أخيرا آقاي علامه عسگري آمده چيزي نوشته كه در آن هم تحقيق كرده و قبول ندارد. اما در بحث علمي و تاريخي، كسي نمي تواند آن را انكار كند؛ وجود نداشتنش يك بازي است.

اما اتفاق بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين كه حضرت قبلا فرموده بود:

يأبي الله و المومنون إلا أبا بكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

يا اين كه او را به جاي خود در نماز جماعت نشاند. مردم گفتند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را بر دين ما انتخاب كرده است، چطور او را بر دنياي خود انتخاب نكنيم.

اين چيزهايي كه شما گفتيد، بحث كلي است و همچنين در امت هاي قبلي بوده است و ربطي به اسلام ندارد. شما مي گوييد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ...

سوره أنبياء/آيه73

وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ

سوره مائده/آيه60

اينها جعل تكويني است، نه تشريعي. يعني قراردادي است و هيچ ربطي به بعد از اسلام ندارد. ولي بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بهترين اتفاق ممكن افتاد. هم چنان كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش بيني كرده بود، مردم و مومنان و خدا، جز ابوبكر را نمي پذيرند و مومنان به تقدير إلهي ابوبكر را انتخاب كردند و اتفاقا خود حضرت علي (عليه السلام) خيلي روشن و واضح ـ به اتفاق شيعه و سني، قديم و جديد ـ هم چنان كه در كتاب الغارات، جلد 1، صفحه 306 وقتي بيعت ابوبكر صديق را نقل مي كند، مي گويد:

فمشيت عند ذلك إلي أبي بكر فبايعته و نهضت في تلك الأحداث حتي زاغ الباطل و زهق و كانت كلمة الله هي العليا و لو كره الكافرون.

وقتي من با ابوبكر بيعت كردم، باطل از بين رفت و كلمهء إلهي برتر است، هر چند كافران دوست نداشته باشند.

فتولي أبوبكر تلك الأمور فيسر و شدد و قارب و اقتصد، فصحبته منا صحا و أطعته فيها أطاع الله فيه جاهدا.

ابوبكر متولي امور شد، بعد او را تعريف و تمجيد مي كند. من به عنوان يك ناصح، يار او بودم. در جايي كه مطيع خدا بود، من هم تابع او بودم.

و ده ها از اين ها و در جاي ديگر مي گويد:

إن المسلمين من بعده استخلفوا إمرأين منهم صالحين عملا بالكتاب و أحسنا السيرة و لم يتعديا السنة ثم توفاهما الله فرحمهما الله.

مسلمانان بعد از رسول الله، دو مرد نيك را جانشين او قرار دادند. هر دوي آنها به كتاب و سنت عمل كردند و نيك سيرت بودند و از سنت تجاوز نكردند. خداوند هم آنها را وفات داد.

الغارات، ج1، ص210

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مومنين شخصي را انتخاب كردند و تعريف و تمجيدشان مي كند.

ولي در ردّ سخنان آقاي قزويني كه بنده را متهم به بي خبري از تاريخ مي كند، همين كافي است كه خود حضرت علي (عليه السلام) وقتي إبن عباس به او گفت كه برويم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سوال كنيم كه ما در آن حقي داريم، گفت:

و الله! لئن سألناها رسول الله صلي الله عليه و سلم فمنعناها، لا يعطيناها الناس بعده.

اگر ما اين سوال را از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بپرسيم، اگر ما را منع كند، هرگز به ما نخواهند داد.

روايت هايي كه شما آورديد، هيچ كدام سند درستي ندارد؛ بر عكس ادعاي شما. مهمترين موضوع اين است كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) معجزه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را انجام دادند، بدون اين كه در مورد خلافت اختلاف بكنند.

استاد حسيني قزويني

نكته اي را كه عزيزمان فرمودند:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ... .

سوره أنبياء/آيه73

جعل تكويني است، ظاهرا كم لطفي كرده اند. وقتي خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره/آيه124

اگر ما اين را جعل تكويني بگيريم، بايد بگوييم:

و علي الإسلام السلام.

اما در رابطه با اين تعابيري كه ايشان اشاره كردند نسبت به نماز خواندن ابوبكر در جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ايشان اين را به عنوان يك دليل اشاره كردند براي صحت خلافت ابوبكر. از ايشان سؤال مي كنم كه اگر واقعا اين مسئله نماز خواندن ابوبكر دليل بر مشروعيت خلافت ايشان بود، چرا در سقيفه كه آن همه سر و صدا كردند و داد و بيداد راه انداختند، حتي سعد بن عباده زير دست و پا داشت له مي شد، هيچ يك از مهاجرين و انصار نگفتند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181 ـ مسند احمد، ج6، ص144

چرا اين مطلب را در آنجا اشاره نكردند؟ اگر واقعا دليل بود، بايد آنجا اشاره مي شد!

رواياتي را كه ايشان از كتاب الغارات آورده اند، اين روايات از نظر سند، كاملا ضعيف است؛ همچنين روايات ديگري كه آورده اند، اينها سندا ضعيف است. اينها را در سايت مان مفصل بررسي كرده ايم و تعابيري كه دارد مبني بر:

مرضي السيرة و ميمون النقيبة.

الغارات، ج1، ص307

اين تعابير را من در يكي از مجلات ايران به نام نهج البلاغه، شماره 6 مفصل جواب دادم

آنچه كه مطرح است و برادرمان اشاره كرد كه اميرالمومنين (عليه السلام) آمد بيعت كرد، ظاهرا ايشان صحيح بخاري را يا نخوانده اند و يا اگر خوانده اند، مقداري كم لطفي كرده اند. در صحيح بخاري در 7 يا 8 مورد آورده است كه اميرالمومنين (عليه السلام) تا 6 ماه با ابوبكر بيعت نكردند. بعد از شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، اميرالمومنين (عليه السلام) و بني هاشم آمدند بيعت كردند و اين نصّ صريح صحيح مسلم و صحيح بخاري است و خود حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) اصلا بيعت نكردند و از ديدگاه اميرالمومنين (عليه السلام) با توجه به آنچه كه در صحيح مسلم است، خلافت آقاي ابوبكر و عمر را مشروع نمي دانست. همان طور كه من در جلسات قبل هم اشاره كردم، در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ صراحت دارد كه خليفه دوم در جمع حدود 37 نفر از صحابه خطاب مي كند به اميرالمومنين (عليه السلام) و در مورد قضيه إرث مي گويد:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبوبكر: انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبوبكر و انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

شما ـ علي و عباس ـ وقتي ابوبكر گفت: من جانشين رسول الله هستم، ابوبكر را دروغگو و گنه كار و حيله گر و خائن مي دانستيد. هم چنين بعد از درگذشت ابوبكر كه من گفتم: ولي پيامبر و جانشين ابوبكر هستم، شما دو نفر مرا دروغگو و گنه كار و حيله گر و خائن مي دانستيد.

اين نص صريح صحيح مسلم است، شما صحيح مسلم را گذاشته ايد كنار و مي خواهيد برويد دنبال كتاب هاي الغارات و امثال آن. بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه اميرالمومنين (عليه السلام) به أبوبكر پيام داد تا به منزلش بيايد:

فأرسل إلي أبي بكر أن إئتنا و لا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر.

وقتي مي خواهي پيش من بيايي، كسي را با خود نياور و من دوست ندارم عمر را با خود به منزل من بياوري.

صحيح بخاري، ج5، ص83

همچنين مي گويد:

و لكنك إستبددت علينا بالأمر.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83

اين قضايا، مسئله اي است كه كاملا صريح و روشن است. خود خليفه دوم وقتي قضيه سقيفه را مطرح مي كند، مي گويد:

إن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما.

صحيح بخاري، ج8، ص26 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص142 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص644 ـ مسند احمد، ج1، ص55

هم چنين قضيه خطبه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در مسجد و تعابير ديگري كه در نهج البلاغه و جاهاي ديگري كه اميرالمومنين (عليه السلام) اينها را خليفه مشروع نمي دانستند. از اول تا آخر نهج البلاغه، ده ها خطبه در اين زمينه است.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من از آقاي قزويني اين است كه آن علي اي كه آقاي قزويني درست كرده اند، غير از آن علي است كه بقيه مسلمين مي شناسند؟ اگر مشروع نمي دانست، با آنها بيعت نمي كردند و فرزندانش را به اسم آنها نمي گذاشتند و با آنها همكاري نمي كردند و رئيس پليس ابوبكر نمي شدند و ناصح و دوستدار آنها نمي شدند و بعد از او، نه خودش، بلكه حسنين و اكثر اهل بيت همين سنت را در ميان آنان جاري نمي كردند. لذا آنچه را كه شما ذكر مي كنيد، به نظر من اوهام خودتان است. همچنان كه در تلخيص شافي شيخ طوسي است، وقتي از اميرالمومنين (عليه السلام) سوال شد كه شما وصيت نمي كنيد؟ گفت:

ما أوصي رسول الله صلي الله عليه و آله فأوصي و لكن إن أراد الله بالناس خيرا، فسيجمعهم علي خيرهم، كما جمعهم بعد نبيهم علي خيرهم.

پيامبر (صلي الله عليه و آله) وصيت نكرد كه من وصيت بكنم. اگر خداوند بخواهد، هم چنان كه بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر خير جمع شان كرد، بعد از من هم همين كار را خواهند كرد.

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان گفتند كه اگر مشروع نمي دانستند، بيعت نمي كردند. من اين سوال را از ايشان دارم: در طول اين 6 ماه كه اميرالمومنين (عليه السلام) به نص صريح صحيح بخاري و صحيح مسلم آورده است:

اميرالمومنين (عليه السلام) و هيچ يك از بني هاشم، تا وقتي حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) زنده بود، بيعت نكردند.

اين قطعي است و هيچ راه گريزي از آن و راه خدشه نيست.

بيعت حضرت علي (عليه السلام) با خلفاء

اما اين كه ايشان گفت بيعت كردند، در منابع اهل سنت اين بيعت آمده است؛ ولي در منابع، شيعه، يك سند، حتي نيمه صحيح و موثق هم كه نشانگر اين بيعت باشد، نداريم. برخي روايت مرسل و ضعيف و موضوع و مرفوع داريم كه بزرگان ما همه جواب داده اند. مرحوم شيخ مفيد (ره) در فصول المختاره، صفحه 56 مي فرمايد:

و المحققون من أهل الإمامة يقولون: لم يبابع علي ساعة قط.

محققين از اماميه و شيعه بر اين عقيده اند: حضرت علي (عليه السلام) حتي يك ساعت هم با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت نكرد.

نام گذاري فرزندان حضرت علي (عليه السلام) به نام خلفاء

اين كه ايشان گفت: چرا بچه هايش را به نام آنان نام گذاري كرده است؟ اين را ما مفصل جواب داديم. آن اسامي در آن زمان، اسامي مرسومي بوده و ارتباطي به خلفاء نداشته است. از طرف ديگر هم، يكي از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عثمان بن مظعون است و صراحت دارد آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه من به خاطر علاقه ام به عثمان، اسم فرزندم را عثمان گذاشته ام. نسبت به عمر هم مي گويد: خود عمر اين نام گذاري را كرده است. نسبت به ابوبكر هم كه أبوبكر، كنيه است؛ نه نام.

اين قضايا در طول تاريخ مطرح بوده است. چطور شد كه نزديك به 25 مورد از صحابه، نام شان عمر بوده و 26 مورد نام شان عثمان بوده و دو يا سه مورد هم ابوبكر بوده است، از كجا معلوم اگر اميرالمومنين (عليه السلام) عثمان يا عمر گذاشته، بخاطر علاقه شان به ساير صحابه نبوده است؟

حضرت علي (عليه السلام)، رئيس پليس خلفاء؟

اما اين كه رئيس پليس او بودند، اينها از دروغ هاي تاريخ است. اميرالمومنين (عليه السلام) هيچ وقت رئيس پليس ابوبكر و عمر و عثمان نبوده است، بلكه عملا و قولا، اعمال اينها را كاملا رد مي كرده است. اينهمه خطب نهج البلاغه و روايات متعدد ديگر از منابع اهل سنت داريم كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، اصلا خلافت عمر و ابوبكر را مشروع نمي دانستند.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

سوال من از آقاي آقاي ملازاده اين است كه اين عزيزان بر اين باورند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كسي را به عنوان خليفه معين نكرد و مردم آمدند جناب ابوبكر را خليفه معين كردند. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و قرآن هم مي گويد:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (أحزاب/21)

پس چرا آقاي ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين كردند؟ اگر كار ابوبكر درست بوده، پس بايد كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نادرست باشد، اگر كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست بوده، پس كار ابوبكر بايد نادرست باشد؛ همچنين عمر نسبت به عثمان.

جواب آقاي ملازاده

اولا: افسانه عدم بيعت حضرت علي (عليه السلام) را ردّ مي كنم از گفته خود حضرت علي (عليه السلام)، همچنان كه در شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، جلد 6، صفحه 48 آمده است:

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال شد كه چرا مسلمانان ابوبكر را خليفه انتخاب كردند؟ جواب داد:

و أنا لنري أبا بكر أحق الناس بها، إنه لصاحب الغار و ثاني إثنين.

ما ابوبكر را شايسته ترين مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي دانيم، او يار غار و ثاني إثنين بود.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به نماز دستور داد و زنده بود.

بسياري از شبهات مطرح شد و جواب داده نشد مانند حديث غدير.

ثانيا: جواب سوال ايشان كه: چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه تعيين نكرد و ابوبكر خليفه تعيين كرد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر تعيين مي كرد، شرع مي شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خدا بود و اگر ابوبكر تعيين مي كرد، شرع نمي شد و اجتهاد شرعي خودش بود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر خودش تعيين مي كرد، بايد تا روز قيامت وراثتي مي شد و اين كار شاهان مي شد؛ اما ابوبكر آنچه را كه خودش بهتر مي دانست كه بهترين فرد امت بود، پيشنهاد كرد، نه اين كه تعيين كرد. اگر مردم با عمر بيعت نمي كردند، خلافت او شرعي نمي شد؛ چون خلافت زميني است، نه آسماني. هم چنان كه خود حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر و عمر و عثمان.

قوم و گروهي با من بيعت كردند كه با ابوبكر و عمر بيعت كردند.

فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما كان ذلك لله رضي، فإن خرج من أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردوه إلي ما خرج منه، فإن أبي قاتلوه

اگر با كسي بيعت كنند، رضاي خداوند در آن است؛ رضاي آنها، رضاي خداست. اگر كسي بر آنها خارج شود و طعنه بزند، بايد او را به بيعت بازگرداند و إلا بايد او را كشت.

نهج البلاغه، نامه 6

اين آراء و انديشه شما را اگر حضرت علي (عليه السلام) مي ديد، بايد محاكمه تان مي كرد. اين رأي حضرت علي (عليه السلام) است در نهج البلاغه. پس خود حضرت علي (عليه السلام) ـ به اتفاق تاريخ و مورخان جديد و قديم ـ بيعت كرده است؛ ولي شما اين متواترات را منكر هستيد و آنچه را كه شما خوش تان مي آيد را مي آوريد. من سند از كتاب هاي شما مي آورم و شما مي گوييد كه ضعيف است؛ ديمي نبايد عمل كرد.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه چرا چيزي به نام امامت و وصايت را خود علي (عليه السلام) مطرح نكرد؟ آنچه را كه از حديث غدير مي گويند، ده ها ائمه آن را باطل مي دانند و برخي صحيح مي دانند. چرا شما از خود حضرت علي (عليه السلام) امامي تر هستيد؟ چرا اين باور در ابتداء سرّي بود و بعدها ادامه پيدا كرد؟ چرا در ابتداء براي حضرت علي (عليه السلام) بود و بعد نوبت 12 نفر شد؟ عبدالله بن سبأ وقتي وصيت را مطرح كرد، مخصوص حضرت علي (عليه السلام) كرد و بعد آمدند كساني ديگر مانند شيطان الطاق و ديگران تعميم دادند به بقيه اهل بيت (عليهم السلام). حتي خود حضرت علي (عليه السلام) نمي دانست كه امام از طرف خداست.

جواب استاد حسيني قزويني

البته من اين نكته را بگويم كه همان اول هم بنا شد احترام و ادب را داشته باشند و نسبت به مومن الطاق، شيطان الطاق گفتن، دون شأن ايشان است و ما هم مقابله به مثل نمي كنيم و:

وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (فرقان/63)

مومن الطاق، از شخصيت هاي بزرگ و از صحابه جليل القدر امام صادق (عليه السلام) هستند و دودمان بني أميه از او به شيطان الطاق تعبير مي كنند.

در رابطه با حديث غدير كه ايشان اشاره كردند بسياري از ائمه آن را باطل مي دانند، من نمي دانم مرادشان از اين ائمه چه كساني است؟ با اين كه در صحت و متواتر بودن اين روايت، اكثريت بزرگان اهل سنت اين نظر را دارند؛ حتي آقاي ضياء الدين مقبلي در كتاب الأبحاث المسببة في السنون المتعددة، جلد 2، صفحه 30 مي گويد:

إن لم يكن معلوما، فما في الدين معلوم.

اگر بنا باشد ما در قضيه غدير شك كنيم و بگوييم قطعي نيست، چيزي براي ما در شرع قطعي نمي ماند.

ميرزا محمد بدخشاني در كتاب نزل الأبرار، صفحه 54، طبع قديم مي گويد:

حديث صحيح مشهور و لم يتكلم في صحته الا متعصب جاهد لا اعتبار بقوله.

حديث غدير، حديث صحيح و مشهوري است كه در صحت آن، جز آدم متعصب و عنودي كه اعتباري به قولش نيست، كس در آن شك نمي كند.

تمام بزرگان اهل سنت كه كتاب تواتر نوشته اند، حديث غدير را از احاديث متواتر آورده اند.

خود ابن كثير دمشقي صراحت دارد:

قال شيخنا الحافظ ابو عبد الله الذهبي: الحديث متواتر، أتيقن أن رسول الله قاله.

استاد ما آقاي ذهبي مي گويد: حديث غدير متواتر است و يقين دارم كه رسول الله آن را گفته است.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص233

آقاي سيوطي در كتاب الأحاديث المتواترة اين حديث را آورده است و عده اي از بزرگان اهل سنت مانند ابن عبد البر، حاكم نيشابوري، ترمذي و ذهبي و طحاوي و ...، همه اينها صراحت دارند بر اين كه حديث غدير، حديث صحيحي است و اين طول و تفسيري كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن سه روز آنجا داد، مطلب كاملا تمام است و احتياجي ندارد به اين كه بگوييم برخي ائمه آن را قبول ندارند. اي كاش! نام برخي از اين ائمه را ايشان با مدرك نام مي بردند تا ببينيم در برابر ذهبي و ابن حجر و ... مي توانند قرار بگيرند؟!

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اشاره كردند كه يكي از ادله شان براي صلاحيت آقاي ابوبكر براي خلافت، قضيه نماز خواندن ايشان است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايشان را به عنوان امام جماعت فرستادند به مسجد. ما سوال مي كنيم چطور شد وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت:

ائتوني بقلم و كتف.

يا:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

جناب عمر برگشت گفت:

إن الرجل ليهجر.

يا:

قد غلبه الوجع.

صحيح البخاري، ج1، ص37 و ج4، ص31 و ج5، ص137 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75

و اختلافات شديدي هم در آنجا شد و إبن عباس در صحيح مسلم و صحيح بخاري مي گويد كه هر وقت اين قضيه يادش مي آمد، مي گفت:

الرزية كل الرزية ما حال الرجل بين رسول الله و كتابته.

صحيح بخاري، ج5، ص138 و ج7، ص9 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76

چطور وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست وصيت نامه بنويسد، گفتند:

إن الرجل ليهجر.

اما وقتي خواست ابوبكر را به مسجد بفرستد، آنجا مي گويند:

إن الرجل لا يهجر.

جواب آقاي ملازاده

در مورد حديث ولايت، ايشان مثل اين كه خبر ندارند اين حديث، نه اين كه در صحاح اهل سنت نيست، بلكه مردم و ائمه اسلام در تصيحيحش اختلاف كرده اند. بخاري كه مهمترين كتاب حديثي را دارد و ابراهيم فردي و ...، در اين حديث طعنه زده اند و آن را ضعيف دانسته اند. احمد بن حنبل آن را صحيح دانسته است و ابن حزم كه يكي از ائمه بزرگ اسلام است، مي گويد اين حديث از طريق ثقات ثابت نشده است. اين نه اين كه متواتر نيست، بلكه در بين علماء، چنان مورد اختلاف است كه برخي از علماء آن را بطور كلي رد مي كنند و حتي اكثراً آن را حسن مي دانند، نه صحيح.

از اين كه بگذريم اين اتهامي كه شما هميشه به حضرت عمر (رضي الله عنه) مي زنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را منع كرد از نوشتن، اين يك تدليس بزرگي است و اين سخن را عمر نگفت و برخي از نو اسلام ها بودند كه در آنجا نشسته بودند و اتفاقا اين سخن در روز پنجشنبه گفته شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز دوشنبه فوت كرد و اگر اين سخن اجتهادي نمي بود و وحي الهي مي بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در وحي الهي تقصير نمي كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي داند كه مردم غير از ابوبكر صديق، كس ديگري را انتخاب نمي كردند و اتفاقا اين مورد درباره ابوبكر بوده، نه ديگران. ولي با تبليغات شما اينها بلند شدند و إلا آن حديث تائيد مي كند كه:

يأبي الله و المومنون الا ابابكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

اين حديث را در تكمله همين سخن مي گويد كه براي من قلم و قرطاسي بياوريد. مردم غير از او را انتخاب نمي كنند و خود به خود تركش كرد و اين دليل است بر اين كه اين وحي إلهي نيست و اجتهاد شخصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اجتهاد فضيلت است و رذيلت نيست. وقتي امت مي تواند اجتهاد بكند، هر فضيلتي كه در امت باشد، بيشترش در پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين تحصيل حاصل است وقتي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كس ديگري را پيشنهاد كردند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفرستاد.

شما كه معتقديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از او، حضرت علي (عليه السلام) را انتخاب كرده است، به قلم و كاغذ چه ربطي و نيازي دارد؟ خود حضرت علي (عليه السلام) هرگز به اين موضوع استناد نكرد و نگفت من براي خلافتم از غدير خم استفاده مي كنم. آن آيه هم در صلح حديبيه نازل شده است و شما وصلش كرديد به حجة الوداع.

خود حضرت علي (عليه السلام) از همه اين شبهات و تشبّثاتي كه الآن براي خلافت و امامت او مي كنند، هرگز به اينها استناد نكرد. جز با روايات مجعول، حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، همدل و همگام بود. از آنها همان تعريفي را مي كرد كه قرآن از آنها تعريف مي كرده است.

يكي از عشره مبشره خودش است و:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/100)

مهاجرين و انصار را خداوند وعده جنت داده است.

شما آمديد اينها را تكفير مي كنيد براي اين كه او را بلند كنيد. اين كار، نه علمي است و نه اسلامي.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه حضرت علي (عليه السلام) هرگز ادعاي خلافت بر خود نكرد و حتي عقل هم منكر اين است. وقتي در سقيفه بني ساعده اين همه آراء مطرح مي شود، صحابه و دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه مصلحتي در آن است كه بيايند و خلافت حضرت علي (عليه السلام) را پنهان كنند؟ مگر ابوبكر سپاه و اطلاعات و مال داشت كه به آنها رشوه بدهد تا او را انتخاب كنند؟ چه مصلحتي بر دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ آيا اين اتهامي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست كه در تربيت شاگردانش شكست خورده است كه آمدند نصّي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي شان گذاشته است، پنهان كردند و كس ديگري را خليفه كردند؟ آيا اين خودش دليل بر ضعف و شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست؟

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد حضرت علي (عليه السلام) در رابطه با خلافت خودش سخني نگفته است، اگر ايشان مراجعه كنند به كتاب الإمامة و السياسة إبن قتيبه دينوري تحقيق آقاي شيري، جلد 1، صفحه 30 و در تحقيق آقاي زيني، صفحه 19، مي بيند كه وقتي آقاي ابوبكر قنفذ را فرستاد به سراغ آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، گفت:

فقال أبوبكر لقنفد و هو مولي له: إذهب فادع لي عليا، قال: فذهب إلي علي، فقال له: ما حاجتك؟ فقال: يدعوك خليفة رسول الله، فقال علي: لسريع ما كذبتم علي رسول الله.

حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

چقدر زود بر رسول الله دروغ بستيد و كسي را كه خليفه نيست، خليفه رسول الله قرار داديد؟!

در همين صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه وقتي آقاي ابوبكر بعد از 6 ماه آمد پيش اميرالمومنين (عليه السلام)، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إستبددت علينا.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154

من نمي دانم ايشان كلمه استبداد را چطور مي خواهند معنا كنند؟

يا وقتي مي گويد:

كاذبا آثما غادرا خائنا.

صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ

اين را هم حتما مي خواهند ضعيف بدانند؟!

در نهج البلاغه محمد عبده، جلد 1، صفحه 30، خطبه 2، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

لا يقاس بآل محمد من هذه الأمه أحد ... و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة.

حق خلافت و وراثت در آل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص138

وقتي هم خلافت به اميرالمومنين (عليه السلام) بر مي گردد، مي گويد:

الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله.

الآن حق به حق دار رسيد و آنچه كه به زور به جاي ديگر برده بودند، الآن به ما رسيد.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص139

يا اين تعبير اميرالمومنين (عليه السلام):

فوالله! ما زلت مدفوعا عن حقي، مستأثرا علي منذ قبض الله نبيه صلي الله عليه حتي يوم الناس هذا.

قسم به خدا، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، در حق من ظلم و جفا كردند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص223

يا:

فوالله! ما كان يلقي في روعي و لا يخطر علي بالي أن العرب تعدل هذا الأمر بعد محمد عن أهل بيته و لا أنهم منحوه عني من بعده.

باور نمي كردم كه مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين چنين بكنند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج6، ص95

مضافا به اين كه آقاي ملازاده از اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه اين همه سر و صدا ايجاد كردند و از اينها يك قداستي فرا تر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست كرده اند و حتي آقايان مي گويند در مقام اختلاف بين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آقاي عمر، حضرت جبرئيل مي آمد و آيه مي آورد:

تائيداً لعمر و تضعيفاً لرسول الله.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اصرار داشت بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) احاديثي درباره اين قضيه نسبت به آقاي ابوبكر مطرح كردند و با نماز خواندن ابوبكر به جاي ايشان و يا با:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر.

نشان مي دهد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابوبكر را معين كرده است؛ حال آنكه عبارت جناب عمر در صحيح بخاري و صحيح مسلم بر خلاف اين است:

وقتي از او سوال مي كنند:

قيل لعمر: ألا تستخلف؟ قال: إن إستخلف فقد إستخلف من هو خير مني أبو بكر و إن أترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله صلي الله عليه و سلم.

صحيح بخاري، ج8، ص126 ـ صحيح مسلم، ج6، ص4

همچنين نووي كه از علماي بزرگ اهل سنت است، مي گويد:

ما هيچ روايتي در خلافت ابوبكر نداريم.

إبن كثير و ايجي هم همين تعبير را دارند. لطفا درباره اين توضيح دهد.

جواب آقاي ملازاده

كتابي كه ايشان از إبن قتيبه دينوري نقل مي كند، كتابي است منسوب به ايشان و علماء در نسبتش به او شك دارند و آدم اگر از كتاب صحيح عدول كند و به اين كتاب رجوع كند، اين دليل بي دليلي است.

حضرت علي (عليه السلام) دوبار بيعت كردند: هم بعد از وفات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و هم قبل از او.

سوالي كه ايشان كردند راجع به خلافت ابوبكر، خلافت ابوبكر انتخابي است، نه تعييني. من نگفتم كه تعييني است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به عنوان كانديد مشخص مي كند و اجتهاد مي كند كه بهترين فرد است. بعد هم مي بيند كه مردم غير از او را انتخاب نمي كنند. اين خيلي واضح است. وقتي شما به اين روايت استناد مي كنيد كه:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

اين روايت را اگر شما قبول داريد، دليل است بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين وصيت نكرده است. پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين حضرت علي (عليه السلام) را به خلافت تعيين نكرده است.

آيا همين توطئه كافي نيست كه بياييم بعد از 1400 سال باز هم بگرديم ببينيم كه چه كسي خليفه بوده است؟ اين توطئه مسلمانان را چنان متفرق كرد تا بعد از 1400 سال نتوانيم از اين دايره بيرون بياييم. الان در دنيا، كسي كه بگويد كلينتون و بوش يا ... كانديد بوده اند، مردم مي خندند به او. اين همه خون در تاريخ اسلام ريخته شده است، اين همه اختلاف و تفرقه، همه بخاطر امام بوده است:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

سوره بقره/آيه134

آنها امتي بودند و رفتند، اعمال شان را از من و شما سوال نمي كنند. اما چون شما امامت را از نبوت مي دانيد، چون جاي توحيد را گرفته و حتي بر توحيدتان هم تاثير گذاشته است؛ ولايت را گذاشته ايد جاي شهادت بر توحيد. تا حدي كه ادعا مي كنيد هر كس بر ولايت ايمان نداشته باشد، مومن نيست. شما همه مسلمانان جهان را مومن نمي دانيد. مال و جان شان را حلال مي دانيد. اندكي فكر و انديشه كنيد، خود حضرت علي (عليه السلام) چنين نبود. اين رواياتي را كه شما از حضرت علي (عليه السلام) نقل مي كنيد، كاملا نادرست است و همه رواياتي است كه از كتب خودتان است و مسلمانان ديگر قبول ندارند. حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دوست بود.

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال كردند كه چرا وصيت نمي كني؟ گفت: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرد تا من هم وصيت كنم. من هم صبر مي كنم همان طور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صبر كرد.

حضرت عايشه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر سر سينه او فوت كرد، مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

اين نشان مي دهد كه خلافت را مشخص نكرده است.

إبن عباس مي رود در مورد خلافت از او سوال كند. حضرت علي (عليه السلام) مي گويد: نه، اگر الآن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين خلافت را به ما ندهد، ديگر مردم تا ابد ما را محروم خواهند كرد.

شما سوال مرا جواب نداديد و بيرون پريديد و انتظار نبود.

اين همه رأي در سقيفه و شوراي بني ساعده و شوراي مسلمين مطرح شد. صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چه مصلحتي دارند كه ابوبكر را خليفه بكنند و حضرت علي (عليه السلام) را كنار بزنند؟ چرا دين خودشان را بخاطر ابوبكر بفروشند؟ چطور قرآن مي آيد اين صحابه را تعريف و تمجيد مي كند و وعده بهشت مي دهد؟ اينها دليل شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ هر كدام از اين سوال ها به اندازه يك كوه است و شما اينها را جواب نمي دهيد و مي رويد دنبال روايات. ما با روايات هرگز به نتيجه نمي رسيم. دين و قرآن را روايت زده نكنيم؛ حداقل بحث عقلي بكنيم. چطور شد كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از قرآن هستند، همه اين روايات را فراموش كردند و خود حضرت علي (عليه السلام) هم فراموش كرد و آمدند دشمني تراشيدند؟

لذا بيرون بياييم از دايره اي كه دشمنان دين بر من و شما تراشيده اند و 1400 سال ما و شما را به جان هم انداخته اند و آنچه در عراق و جاي ديگر رخ مي دهد، نتايج اين توطئه هاي شوم است. نگذاريم دشمنان ما به خاطر اين روايات از ما سوء استفاده كنند. حداقل اختلاف را بيشتر از اين نكنيم؛ دو دستگي و فتنه و درگيري مسلمانان را بيشتر از اين نكنيم.

تاريخ را نگاه كنيد كه عثماني و صفويه را به جان هم انداختند و هر دو را انداختند كنار و الآن هم همين كار را مي كنند. تا كي من و شما در زندان روايات باشيم؟ تا كي من و شما در زندان 1400 قبل باشيم؟ بيايم صريح قرآن را بفهميم كه از امامت در او خبري نيست. صريح قرآن از احكام بزرگ و كوچك حرف مي زند؛ ولي مسائل بزرگ را كه شما از نبوت بالاتر مي دانيد را حرف نمي زند.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه ولايتي كه شما از آن حرف مي زنيد، يك اعتقاد سرّي بود و خود كتب شما هم بر همين دلالت مي كند و مي گويد:

ولايت يك سرّي بود كه به حضرت جبرئيل داده شد و حضرت جبرئيل به حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) و حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) داد و حضرت علي (عليه السلام) هر كس را كه خواست به او داد. بعد أبو جعفر مي گويد: اين سرّ را پخش نكنيد.

در زمان صحابه، چرا اين عهد ظاهر نشد و چرا توطئه گران بعد از آن زمان بر ضد اسلام اين را مطرح كردند؟ اين دليل بر اين است كه حضرت علي (عليه السلام) از ولايت خبري نداشت و اين روايات بعدا تراشيده شد. اين روايات را عبدالله بن سبأ بعدا عمومي كرد. چرا اينها علني كردند؟ چرا وقتي مسلمانان در نيرو و قوت خود هستند، حضرت ابوبكر و عمر و عثمان و علي ، هيچ كدام از امامت و ولايت حرفي نزدند؟

سوال من اين است كه چرا خود حضرت علي (عليه السلام) ولايتش را زميني مي دانست و در مقابل مردم علنا از زميني استناد مي كند نه آسماني و مي گويد منشأ ولايت من مردم هستند نه خداوند؟

جواب استاد حسيني قزويني

اين كه ايشان فرمودند كتاب إبن قتيبه دينوري منسوب به ايشان نيست، حداقل مراجعه بكنند به كتاب الأعلام آقاي زركلي، معجم المطبوعات، معجم المؤلفين و ... همه اين كتاب را منسوب به إبن قتيبه دينوري مي دانند؛ حتي خود ذهبي كه از او به امام الجرح و التعديل تعبير مي كنند.

اما در رابطه با اين كه ايشان فرمودند شما ولايت را بالاتر از توحيد قرار مي دهيد، اين يك افتراء است بر شيعه كه در طول تاريخ و حتي زمان إبن تيميه مطرح بوده است تا الآن كه اين آقايان مطرح مي كنند. ولي ما معتقديم و روايات صحيح داريم كه وقتي آيه:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا

سوره مائده/آيه3

نازل شد، يعني با ولاي حضرت علي (عليه السلام) اسلام كامل شد و بدون ولاي حضرت علي (عليه السلام)، اسلام، لا اسلام است. همانطوري كه خود أخطب الخواطب، خوارزمي صراحت دارد در المناقب خود و از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كند:

يا علي! لو أن عبدا عبد الله مثل ما دام نوح في قومه، و كان له مثل جبل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد عمره حتي حج الف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها.

يا علي! اگر فردي تمام شبانه روز را نماز بخواند و عبادت كند و هزار سال عمر داشته باشد و هر سال به حج برود و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا صدقه بدهد و بين ركن و مقام كشته شود، اما اگر ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت را استشمام نمي كند.

المناقب للخوارزمي، ص68 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص2

اين چيزي نيست كه مربوط به شيعه باشد.

وقتي حديث ثقلين را كه من گمان نمي كنم جز آدم متعصب منكر آن شود، مي گويد:

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

ديگر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي براي كسي باقي نگذاشته است. اين مسئله كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز پنجشنبه گفت:

هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي

با توجه به اين كه بعضي از قضايا بوده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر داشتند و در روايت صحيح داريم و آقاي حاكم نيشابوري مي گويد روايت صحيح است:

إن الأمه ستغدر بك بعدي يا علي.

بعد از من، اين امت در حق تو خيانت مي كنند.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص137 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ الكامل لإبن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447

يا:

ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك إلا بعدي.

يا علي! كينه هايي در درون سينه هاي مردم مي بينم كه اين كينه ها بعد از من منصه ظهور خواهد رسيد.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص107 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355

و اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

اصحاب من بعد از من مرتد خواهند شد.

اي كاش! فرصتي باشد تا درباره صحابه صحبتي شود. آيا آيات قرآن فقط صحابه را مدح كرده؟ يا نه، آياتي هم در مذمت صحابه هم هست؟ ما مصداق اين آيه نباشيم:

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ... وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا

سوره نساء/آيه150

اين كه قرآن در مورد صحابه مي گويد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

سوره حجرات/آيه6

و امثال اين، براي همين قرآن است. براي تورات و انجيل كه نيست.

آنچه كه خيلي مهم است، حديث حوض است كه وقتي به براء بن عاذب مي گويند:

طوبي لك، صحبت النبي صلي الله عليه و سلم و بايعته تحت الشجرة، فقال: يا ابن أخي! انك لا تدري ما أحدثنا بعده.

خوشا به حال تان كه همراه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديد و ... . براء مي گويد: برادرزاده ام! نمي داني كه ما چه بدعت هايي بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نهاديم.

صحيح بخاري، ج5، ص66 ـ عمدة القاري عيني، ج17، ص222 ـ مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ص433

همچنين همين تعبير را أم المومنين عايشه مي گويد:

عن قيس بن أبي حازم، قال: قالت عائشة رضي الله عنها و كان تحدث نفسها أن تدفن في بيتها مع رسول الله صلي الله عليه و آله و أبي بكر، فقالت: إني أحدثت بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم حدثا، أدفنوني مع أزواجه، فدفنت بالبقيع.

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

از او مي پرسند: آيا مي خواهيد شما را در كنار قبر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيم؟ مي گويد: خير، من را در بقيع، كنار ديگر همسران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيد؛ چون من بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بدعت هايي نهادم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج4، ص6 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص193

همچنين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري و صحيح مسلم مي گويد:

صحابه مرا در قيامت به سمت جهنم مي برند و از آنها سوال مي كنم كه به كجا مي بريد؟ مي گويند: به سمت آتش. سوال مي كنم: جرمشان چيست؟ مي گويند:

إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنهم ارتدوا علي أدبارهم القهقري.

... آنها بعد از تو مرتد شدند و به زمان دوران جاهليت شان برگشتند.

سپس خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري مي گويد:

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

از اين صحابه من، جز تعداد اندكي از آتش جهنم نجات پيدا نمي كنند.

صحيح بخاري، ج7، ص208

ما چشم مان را خوب باز كنيم، اين آيه قرآن است كه مي گويد:

أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

سوره آل عمران/آيه144

و نبايد يك چشمي به قرآن نگاه كنيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
41 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٣٠ فروردين ١٣٨٨ |
سلام عليکم برادر پاسخ به شبهات شايد شما مرا برادر خود ندانيد ولي اين را مطمئن باشيد من هيچ وقت بد هموطن خود را نمي خواهم من هيچ وقت نمي خواهم شما در معزلي گير بکنيد ونتوانيد آن را حل بکنيد وبعدا متوسل به اين کار زشت شويد وآخرين جوابيه مرا سانسور کنيد من فقط مي خواهم تعصب از بين برود ما داريم در يک دنياي واقعي زندگي مي کنيم شما که هزاران فرسخ از مرکز اسلام دور هستيد ودر زمان اتفاقات مدينه ومکه در آنجا نبوديد چگونه مي توانيد اينقدر موشکافانه اوضاع آنزمان را مطرح کنيد واين همه اتهامات را به اصحاب بزرگ رسول الله وارد سازيد واز صحاح سته وکتب مشايخ حديث رواياتي را بر ضد عقائد خود آنها مطرح کنيد يعني مثلا بگوييد که آقاي رهبر ايران در کتاب خود يا رساله خود شبهاتي را از رفتار مثلا آقاي حائري مرحوم مطرح کرده اند وايشان را متهم به استبداد راي وارتباط با غرب واجانب و...نموده اند وبعد خو در جاي ايشان وبه عنوان جانشين معرفي شده اند يعني در ظاهر تابع او ودر باطن ضد او هستند ببينيد اين در خود دنياي شيعه هم وجود ندارد شايد آقاي خميني با مرحوم حايري مشکل داشته ولي اين دليل بر تکفير حايري از جانب خميني نمي شود وبر عکس اينها از يک مرام ومذهب وفکر وعقيده هستند ونمي توانند ضد هم باشند . پس اگر روايتي از خود علماي شيعه که فکر نمي کنم حتي نوادگان نسل سوم امامان را هم ديده باشند بياوريد باز آبرو مندانه تر است نه اينکه بياييد واز خود علماي سني بر ضد خودشان حديث بياوريد . چرا حضرت علي اينهمه بدي را از خلفا ديد وبعد جانشين آنها شد دقت کنيد کلمه جانشين مهم است زيرا او در شوراي شش نفره هم شرکت کرده بود ومي خواست جانشين ابوبکر صديق شود پس هيچ افسانه اي نمي تواند صحت داشته باشد که علي برضد خلفا بوده است اين را فقط منطق بي تعصب مي تواند اثبات کند و با تعصب باز در کوچه اول خواهيم بود . ولي باز بالاتر از اين کلمات خداي زنده وقهار وجود دارد که وظيفه ما را در طول دوران حياتمان مشخص کرده وفرموده :وما خلقت الانس والجن الا ليعبدون "اي محمد ما انس وجن را نيافريديم مگر براي عبادت"پس همه بدنه اسلام اگر گوش کنند و راه سلف الصالحين را بگيرند واز سانسور وسب وبد گويي وحرف به کرسي نشاندن دست بردارند خداوند به همه نظر رحمت خواهد افکند . در آخر هم باز از شما مي خواهم حداقل سانسور نفرماييد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- ظاهرا شما اشكالات فقهي را با دعوا اشتباه گرفته ايد !!! و همچنين خبر نداريد كه در رساله ، اصلا جايي براي بحث در مورد استبداد و ... نيست !!!
2- نظر امير مومنان در مورد خلفا ،‌حتي در ماجراي شوراي شش نفره مشخص است ، وقتي كه به حضرت گفتند به سيره ابوبكر و عمر عمل كن ،‌ تا با تو بيعت كنيم ، فرمود من تنها به كتاب خدا و سيره پيامبر عمل مي كنم !!! و نه سنت شيخين ؛ و به همين سبب به جاي اينكه آن حضرت را قبول كنند ، به سراغ عثمان رفتند !!!
مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كرده و اطلاعات تفصيلي را ببينيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312
3- لابد شما روايات اهل سنت را از بخاري و مسلم قبول نداريد !!! زيرا براي چند قرن قبل است ، همچنين بخاري و مسلم نيز ايراني بوده و ماجراي هاي آن زمان (زمان خلفا) را نديده اند !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
42 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٣٠ فروردين ١٣٨٨ |
سلام عليكم برادر پاسخ به شبهات يادم رفت كه بگويم كه تمام متن مناظرات را در وبلاگ خودم وچند وبلاگ ديگر قرار داده ام تا همه از افاضات حضرات روافض دور از رحمت خداي محمد (ص) بهره كافي و وافي را ببرند وتا الان بيش از صد ايميل از اكناف جهان دارم كه خزعبلات شما را نشان دهنده شكست در منطق معرفي مي كنند والسلام علي من اتبع الهدي

پاسخ:
!!!
اگر واقعا چنين بود ، سايت هاي اهل سنت نيز چنين مي كرده و لا اقل نقدي بر متن مناظرات ما مي نگاشتند !!! البته در انجام برخي مناظرات ادعا كردند كه به زودي مناظرات را منتشر مي كنند و هنوز هم خبر بر روي بعضي از سايت هاي رسمي اهل سنت موجود است !!! اما اين زود كي خواهد آمد ؟الله اعلم!!!
گروه پاسخ به شبهات
43 | سيدعلي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
از نظر اينجانب كه دكتراي الهيات دارم و خوب شيعه و سني را مي شناسم و خوب كتب خواندم و چند سالي است كه هدايت واقعي شده ام و از شيعه اثني عشري الوده به شرك و امام زماني در ايران به شيعه اصيل قراني و اسلام حقيقي رهنمون شده ام ....براستي كه نظرات و جوابيه هاي استاد ملازاده منطقي تر و نزديكتر به اسلام واقعي است اين درست نيست كه ما احاديث غير متواتر را متواتر جلوه دهيم و ذهن و فكر مردم را گمراه كنيم فقط يا الله مدد

پاسخ:
!!!
با سلام
دوست گرامي
1- از شما تعجب است كه چطور سخنان علماي اهل سنت را در مورد جناب مولوي ملازاده قبل و بعد از مناظره با يكديگر قياس نكرده ايد تا بدانيد كه قبل از مناظره ايشان عالمي بزرگوار از فضلاي اهل سنت بودند ، و بعد از ان يك مولوي معمولي !!!
يعني حتي اهل سنت خود شكست جناب آقاي ملازاده در اين مناظره را درك كرده اند و اينكه شما ادعا كنيد كه شيعه اي بوده ايد كه سني شده ايد !!! و با اين همه در اينگونه مسائل ساده دقت نكنيد ،‌ طريقه سني شدن شما نيز (اگر راست باشد) بر همگان مشخص مي شود!
2- ما شيعيان هيچ گاه در ادله خويش نمي گوييم من سني بودم كه شيعه شدم ، و اصلا براي ما اينگونه سخنان مهم نيست ، ما تنها مي گوييم كه اين مطلب دليل شما است و دليل شما اين اشكال را دارد .
شما هم بهتر بود اگر مي خواهيد نقد كنيد و واقعا دكتر هستيد ! روش علمي را به كار مي برديد .
3- با نوشتن اينگونه نظرات هر كس بخواند مي فهد كه شما يا اصلا دكتر نيستند ! و يا اگر دكتر هستيد ، تنها براي رد كردن امتحانات و نه فهميدن ، كتاب خوانده ايد ، زيرا از يك دكتر الهيات بعيد است كه بنويسد «خوب كتب خواندم» بلكه بايد مي نوشت خوب كتاب خواندم ، و يا خوب كتاب ها را خوانده ام !!!
و نيز بگويد «آلوده به شرك و امام زماني!!!» بلكه يا بايد مي نوشتيد «شيعه امام زماني و آلوده به شرك» و يا شيعه آلوده به شرك و اعتقاد به امام زمان!!!
و اين مطلب را حتي كساني كه كمي ادبيات كار كرده باشند متوجه مي شوند ، جداي از اينكه نظر ديگر شما كه به اسم علي آمده است نيز پر از غلط ادبي بود !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
44 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام عليکم جناب فرزاد عزيز از شما متشکرم که سخنان مرا تاييد کرديد و همچنين بنده دو سه تا ايميل به نام فرزاد دريافت کرده ام که احتمالا وبلاگ مرا ديده ايد ولي اگر هم احيانا نديده ايد از شما مي خواهم به ايميل من يک ندايي بدهيد چون اينجا نمي شود وبلاگم را معرفي کنم بهتر است با ايميل ارتباط داشته باشيم. همچنين آقاي سيد علي عزيز از شما هم ممنونم از اينكه جناب پاسخ به شبهات يه ضرب شستي براي شما هم نشان داد تعجبي نمي كنم.ايشان خيلي از اين ضرب شستها براي ما هم نشان داده ولي اتفاقي نيافتاده. ضمنا از گروه پاسخ به شبهات به خاطر گلچين كردن نظارات بنده هم كمال تشكر را دارم

پاسخ:
!!!
با سلام
اگر منظور شما اين است كه ما مطالب خلاف مقررات سايت از جمله مطالب سياسي و يا بي ادبي ها را حذف مي كنيم تا بتوانيم نظرات را علني كنيم ، اين مطلب در مورد نظرات شيعيان نيز بسيار اتفاق مي افتد ، البته شيعيان اين مطلب را پيش پا افتاده تلقي كرده و اينچنين به ما كنايه نمي اندازند !
ايميل شما را نيز به صورت خصوصي براي جناب فرزاد ارسال كرديم .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
45 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام از مهران هم به خاطر اين جوابهاي با منطق واقعا ممنونم اگر الان حضرت عيسي هم بيايد باز هم اين شيعيان رافضي دست از گمراهي وجاهليت بر نميدارن اين شيعيان خودشون حقيقت رو ميدونند ولي همانطور كه قبلاهم گفتم شيعيان رافضي جاهلترين ادم ها هستند همانطور كه معني رافضي هم جاهليت مي شود. راستي اقاي مهران اگه وبلاگ ات رو براي ما تو اين سايت بذاري ممنون ميشم ميخوام به وبلاگ ات يه سري بزنم ازت ميخوام كه وبلاگ ات رو رو براي ما تو اين سايت بذاري من وبلاگت رو لازم دارم ممنون ميشم اگه بذاري وسلام ديگه عرضي ندارم فقط از خداوند هدايت همه ما وشما وبه خصوص هدايت شيعيان را ميخواهم امين وسلام
46 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام اولا از مسئولين سايت وگروه كه الان الان الان هم نه قبلا هم شماهارو مي شناختم ولي الان بيشتر شماهارو شناختم وواقعا حرف حقيقت تلخه نه شماها كه دم از حقيقت ميزنيد شماها كه ميگيد ما نظرات وجوابهاي همه رو توسايت درج ميكنيم شماي كه ميگيد ما عدالت رعايت ميكينم پس چي شد اونا حرفاتون چي شد اون حقيقت وعدالتون چي شد چرا من جواب هاي قانع كننده واز قران ميزنم تو سايت درج نميكنيد واقعا هم بايد درج نكنيد واگرنه اينجوري كه عالم ادم خبر دار ميشن بايد همه چيز ور از ديگران مخفي كنيد كه ميترسين حقيقت رو بدونن دوستان عزيز اگه از شماها كسي مناظره قزويني با دكتر شيخ حمدان را نخوندين ميتونيد از گوگل سرج كنيد و از سايت دانلود كنيد وبخونيد اون وقت حقيقت رو ميفهميد از گروه شبهات هم ميخوام بابا اين كارو نكنيد بابا همه جواب هارو تو سايت درج كنيد جواب خدا را چي ميخواهين بدين به قول اون دوستمون معبد امون هميشه كه نميتونه دروغ بگه ومردم فريب بده خدا شمارو هدايت كنه امين وسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر مقصود شما آنچيزي است كه به عنوان مناظره خيالي جناب دكتر حمدان پخش كردند و بعد از اعتراض جناب دكتر قزويني خود او نامه اعتراف فرستاد ، است ، به آن مراجعه كنيد .
اما اگر مقصود اصل مناظره است مي توانيد به بخش مناظرات سايت مراجعه نماييد .
در مورد نظرات علني نشده نيز براي شما نسبت به هر نظر ، پاسخ مناسب فرستاده ايم .
بسياري از نظرات شيعيان نيز به خاطر داشتن اشكالات مشابه علني نمي شود .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
47 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٥ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام. با سلام خدمت دوستان من يه معذرت خواهي بدهكارم كه به جاي ابوجهل ابوسفيان نوشتم من منظورم اابوجهل بود كه حضرت محمد(ص) دعا كردند كه از حضرت عمر(رض) وابوجهل يكي مسلمان شود وبراي قوت وقوي تر شدن اسلام دعا كرد كه يكي از اين دو مسلمان شود كه حضرت عمر(رض) مسلمان شدند بله درسته ما اهلسنت ميگيم كه ابوسفيان مسلمان بودند من حواصم نبود بعدا ديدم كه ابوسفيان نوشتم به جاي ابوجهل من از دوستان عزيز معذرت ميخوام اقاي مهران ميتونم بپرسم كه شما چه موقع هاي تو اينترنت مياي و ان ميشي منظورم ايديتون چون منم ان موقع بيام كارتون دارم شيعيان رافضي ايران يه كارهاي ميكنند كه من شرمم مياد اينجا بگم اگه بگم هم گفته هاي منو تو سايت درج نميكنند نميدونين كه چه بدعت هاي وچه شرك هاي وچه كفرهاي انجام ميدن كه شرمم مياد بگم وسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- ما نيز طبق هر دو صورت پاسخ شما را داديم
شما براي اثبات اينكه اسلام عمر به دعاي پيامبر (ص) بوده است ، پيامبر را بخيل معرفي مي كنيد !!!
پيامبري كه در جنگ احد بعد از اينهمه مصيبت و سختي گفت «اللهم اهد قومي فانهم لا يعلمون» ،‌اينجا بخيل شده و دعا مي كند يا ابوجهل و يا عمر !!!
2- مطالب علني نشده شما ، به خاطر سياسي بودن و يا بي ادبي بوده و غير اين دو صورت نبود .
3- ما حتي پاسخ آنها را نيز براي شما فرستاديم .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
48 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام والله من نميدونم از كي تا حالا جوابهاي منطق وقانع كننده از قران سياسي شدن اينم از راهكارهاي جديدشون است خدا خودش شمارو هدايت كنه فقط ميتونم بگم كه قران به اين زيباي وبه اين واضح اي مهاجرين وانصار مشخص كرده ولي شما شيعيان رافضي اينا را انكار ميكنيد كه ميگيد در مورد اونا نيست همانطور كه چندتا دليل از نهج البلاغه ذكر كردم كه جناب عالي فرموديد كه درمورد حضرت ابوبكر وعمر (رض) نيست كه اسمشون نيومده حتما بايد اسمشون بياد شما شيعيان رافضي فهميد والله اينو ديگه هر ادم بي عقلي هم ميدونه كه منظورش كي بوده. واما درمورد مناظره قزويني با پرفسورشيخ حمدان كه جناب عالي فرموديد كه مناظره خيالي بودند كه خود پرفسور شيخ حمدان پخش كردن پس اون جوابهاي كه قزويني فرستادن چيه پس همين مناظره چيه كه تو سايتهاي شيعه گذاشته شده جالب اينجاست كه همين مناظره اي كه شماها تو سايت هاي خودتون گذاشتين با اون متن مناظره اي كه پرفسور شيخ حمدان گذاشتن زمين تا اسمان فرق ميكند واما شما عرض كرديد كه بعضي از جواب هاي قزويني را تو متن درج نكردند همانطور كه شماها ميگيد كه سياسي ويا هرچيز ديگه هستند تو سايت درج نميشن اگه متن مناظره را خونده باشي متوجه ميشي كه پرفشور حمدان هم خودش به اين نكته اشاره كردند درسته قزويني اعتراض كردند پرفسور شيخ حمدان هم اعتراض شون را قبول كردند وگفتند باشه مطالب بعدي شما رو بدون هيچ كمي وكاستي تو متن مناظره ميزارم به خدا قسم كه كي اين متن مناظره را بخونه به راحتي همه حقايق براش روشن ميشه به خدا قسم من كه متن مناظره را خوندم هنوزم دارم ميخونم كه اصلا از بعضي چيزا خبر نداشتم وقتي كه فهميدم خيلي خوشحال شدم وهمه حقايق برام روشن شد.دوستان عزيز هم ميتونند اين مناظره را از گوگل سرج كنند تو سايت گوگل بنويسندكه :مناظره محمد حسين قزويني با حمدان هم متن مناظره شيعه ها هم هست كه تو سايتهاي خودشون گذاشتن هم متن مناظره پرفسور شيخ حمدان انوقت مقايسه كنيد البته متن مناظره پرفسور شيخ حمدان بايد دانلود شود کتاب مناظره محمد حسينى قزوينى (گفتگويي آرام) تو گوگل رفتين همين رو بزنين بعداين مناظره سه تا قسمت داره به ترتيب بخونين اول اوليش رو انتخاب كنيد ودانلودش كنيد انوقت همه حقايق براتون مشخص ميشه به صراحت من ميگم كه مذهب شيعه همش پراز بدعت شرك كفر است وگمراه هستند البته تقصير مردم نيست تقصير همين علمايشون هست كه حقيقت به شما نميگن: من از شما ميپرسم ايا روايت ويا حديث صحيح تر است يا ايات قران همه دليل هاي شما روايت هاي متواتر است كه بيشترشون هم صحيح نميباشد وبيشتر روايت هاي كه شماها از صحيح بخاري ومسلم اوردين بيشترشون صحيح نيست ومورد تاييد علماها قرار نگرفته اون روايتي صحيح ميباشد كه نظر همه علما در مورد اون روايت يكي باشد كه پرفسور شيخ حمدان اينو هم تو متن مناظره گفته بودند ولي به هرحال بازم از شماشيعيان ميپرسم كه روايت هاي متواتر صحيح مي باشد يا كلام خداوند يا قران اينو هم ميدونيم كه شماها به بعضي از ايات قران اهميت نميدين ونظر ديگري نسبت به اون ايه ها دارين همانطور كه شماها قران را تحريف كردين وميگن كه قران براي هدايت انسانها كافي نمي باشد اخه مگه ميشه با اينكه قران خودش همين مورد را اشاره كرده ولي باز شما شيعيان ميگين براي هدايت انان ها كافي نميباشي وحرف خودتون را ميزنيد بازم كلمه رافضي را به كار ميبرم همانظور كه رافضي ميشه جاهليت وشما شعيان رافضي ازهمون جاهل هاي هستين كه حرف حقيقت را نميفهمين وبعد هم ميگين كه قران ناقص است اخه مگه ميشه قراني كه براي هدايت همه ما وشما فرستاده شده باشه ناقص باشه اين حرف هاي خنده دار چيه ميزنين يا ميگين كه قران قابل درك وفهم نيست استغفرالله شماها ديگه كي هستين خدا خودش شماها رو هدايت كنه همه رو وسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- شما به رواياتي از نهج البلاغه استدلال كرديد كه در آن نام عمر و ابوبكر نيامده است و طبق روايات شيعه مربوط به يكي از ياران امير مومنان و ديگري مربوط به پيامبر (ص)‌ است .
حال مي خواهيد به زور اثبات كنيد كه نه ما علم غيب داريم كه مقصود ابوبكر و عمر است !!!
اگر اينطور باشد شيعه نيز مي گويد هرچه روايت آمده كه پيامبر يك شخص را (به صورت مبهم) ذم كرد (از اين قبيل روايات در كتب اهل سنت زياد است ، حتي در صحيحين) مي گوييم مقصود ابوبكر يا عمر است !!!
اين كه نمي شود بحث علمي .
2- خوب است كه خود شما قبول كرده ايد كه جناب حمدان ، اين مطلب را كه متن مناظره دستكاري شده است را قبول دارند .
البته اين متن فعلي هم دقيقا همان متن قبلي است !!! يعني اصلا متن دومي براي مناظره پخش نكرده است!!! چطور ادعا مي كنيد كه او متن را اصلاح كرده است ؛ و اصلا چرا متن اولي را (طبق ادعاي شما) دستكاري كرده بودند؟
3- در مورد روايات صحيح بخاري و مسلم ، كه شما صحت آن را قبول نداريد ،‌قبلا نيز گفته ايم شما مخالف اجماع اهل سنت سخن مي گوييد. بهتر است مقداري در مورد نظر اهل سنت در مورد صحيح بخاري و مسلم تحقيق كنيد .
4- اگر قرآن (طبق تفسير شما) براي هدايت مردم كافي است ، پس چرا شما اهل سنت به روايات پيامبر (ص) استدلال مي كنيد ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
49 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم: باسلام به همگي دوست عزيز من نگفتم كه مت دوم مناظره چاپ شده من گفتم كه پرفسورشيخ حمدان درمتن مناظره اش فرمودند در چاپ بعدي اين رو اصلاح ميكنم مثل اينكه شما همه چيز رو برعكس مي بينيد. اقاي محترم ما نميخواهيم چيزي رو به زور ثابت كنيم دوست عزيز من قبلا هم به شما گفتم كدام يك از ياران حضرت علي بعداز ابوبكر جانشين شد كدام يك از ياران حضرت علي فرمانرواي مسلمين شد چرا منظور شما حضرت علي نيست اخه مگه ميشه بعد از ابوبكر نه حضرت علي جانشين ايشون شود نه حضرت عمر ويكي ديگر از ياران حضرت علي جانشين ابوبكر شود واقعا جاي تعجب است. كدوم روايت منظورش پيامبر(ص) بوده من منظورشما رو به درستي تفهميدم ولي به حدس اينو ميگم البته من از گفته شما اينجوري برداشت كردم اخه مگه ميشه حضرت محمد(ص) جانشين شخص ديگري شود. بازم ميگم من از گفته شما چنين برداشت كردم كه عرض كرديد مربوط به پيامبر اخه مگه ميشه حضرت محمد(ص) خودش تمام امور را به دست گرفته واسلام هدايت ميكنه وبعد يه روايتي بياد كه بگه حضرت محمد(ص) تمام امور را در دست گرفت اخه مگه ميشه حضرت محمد(ص) كه خودش هدايت كننده دين اسلام است بعد حضرت علي روايت اين چنيني نقل كنه. واما اقاي محترم من نگفتم كه روايات صحيح بخاري ومسلم را قبول نداريم وصحت ان را انكار بكنيم من گفتم كه بعضي از روايت صحيح نمي باشد چه دركتاب صحيح بخاري ومسلم باشد من گفتم كه اون روايتي صحيح ميباشد كه نظرهمه علما درمورد اون روايت يكي بشه وهمه اون روايت رو تاييد كنند مثل بقيه روايت كه بيشتر روايت كتاب صحيح بخاري ومسلم مورد تاييد همه علما قرار گرفته است وفق بعضي از روايات مورد تاييد علما قرار نگرفته است وسر اين روايات باهم بحث ميكنند. ومنم به شما عرض كردم كه جواب منو ندادين من از شما پرسيدم كه اياي روايت ها صحيح تر ميباشد يا قران كه همه اصحاب ومهاجرين وانصار را مشخص كرده وخدا از انها راضي بوده حالا شماها مياين فقط با يه روايت قانع ميشين البته همه روايات كه اينجوري نيستن بيشتر روايات همه از اصحاب وصحابه پيامبر به خوبي ياد شده است منظور تو همين كتاب صحيح بخاري ومسم ميگم كه از اصحاب وصحابه پيامبر تحريف شده. وحضرت عايشه اي كه شماها به اون تهمت ميزنيد قران حضرت عايشه رو تبره كرده كه قران ميگه زنان پاك از ان مردان پاك هستند واين نشون ميده كه حضرت محمد (ص) از پاكان بوده واينو هم مشخص ميكنه كه حضرت عايشه هم از پاكان بودند. اقاي محترم درسته ما اهلسنت ميگم كه قران براي هدايت انسانها كافي ميباشد يعني شما ميگي ما روايت پيامبر را هم ناديده بگيريم. قطعا پيامبر(ص) اين روايات رو براي ما گفتند. ولي شما شيعيان رافظي ميگيد كه قران در مورد هدايت انسانها كافي نميباشد وميگيد كه بايد درهمه نقاط دنيا امام معصومي وجود داشته باشد پس چطور در اروپا امريكا جاهاي ديگر با وسيله قران دارن هدايت ميشن وبه طرف اسلام ميان وبه اسلام رو ميارن پس اين نشون ميده كه قران براي هدايت قران كافي ميباشد. ما به عقيده شما كاري نداريم كه ميگيد قران ناقص ميباشد وبراي هدايت انسانها كافي نميباشد وقران قابل درك وفهم نيست وما هركاري هم كنيم كه حقيقت به شما بفهمونيم شما از سرجاهليت چشم تون رو به حرف حقيقت ميبنديد وبه حقيقت توجه نميكنيد. واما اقاي مهران من از شما ارس وبلاگتون رو خواسته بودم كه متاسفانه شما وبلاگ تون رو به ايميلم نفرستاديد. اشكالي نداره حتما فراموش كرده بودين ولي ازتون خواهش ميكنم كه اين دفع وبلاگتون رو به ايميلم بفرستيد ممنون ميشم كه اين كارو كنيد.براي شما وبراي همه دوستان ارزوي سلامتي ميكنم وسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- پس خود شما قبول داريد كه اين متن ، در واقع متن صحيح مناظره نيست !!! البته قطعا شما منتظر متن اصلي خواهيد بود و قطعا قبل از خواندن آن پيش داوري نخواهيد كرد !!!
همانطور كه سني نيوز و... وعده دادند كه متن مناظره المستقله را به زودي با زير نويس فارسي پخش خواهند كرد !!!و هنوز هم مي خواهند بكنند!!!
2- در روايت نهج البلاغه كجاي آن آمده است كه بعد از ابوبكر كسي كه جانشين شد ، خوب بود ؛ اگر اين را نيز بياوريد ، ما از شما قبول مي كنيم ؛‌ شما بعد از اين همه پرسش و جواب حتي حاضر نشده ايد يكبار به نهج البلاغه مراجعه كرده و خود متن را ببينيد .
روايتي هم كه مي گوييم مقصود از آن پيامبر (ص) است همين روايت است ؛ اول روايت آمده است «وليهم» و در نهج البلاغه قبل نيامده است .
3- انكار صحت بعضي از روايات صحيح بخاري و مسلم ، يعني اينكه شما صحيح بودن همه روايات بخاري و مسلم را قبول نداريد ، و اين دقيقا مخالف با سخنان بزرگان و علماي اهل سنت است.
چون همه روايات صحيح بخاري و مسلم را تاييد كرده اند و نه اصل كتاب را تا بعد بر سر روايات آن با هم بحث كنند!!!
4- در مورد عائشه ، مقصود شما از تهمت چيست ؟ و مقصود شما در مورد نزول برائت چيست ؟
الف) اگر مقصود شما اين است كه ما مي گوييم عائشه بر امام زمان خويش خروج كرده است ، اين را اهل سنت نيز قبول دارند .
ب) اگر مقصود شما اين است كه ما مي گوييم عائشه با امير مومنان دشمني داشته است ، اين را اهل سنت نيز قبول دارند .
ج) اگر مقصود شما اين است كه ما مي گوييم عائشه ، با رسول خدا (ص) مخالفت كرده است ، اين را نيز اهل سنت قبول دارند .
د) اگر مقصود شما اين است كه ما مي گوييم عائشه العياذ بالله زنا كرده است ، خير چنين نيست . و حتي علماي اهل سنت نيز اين كلام ما را تاييد كرده اند .
هـ) كسي كه توسط صحابه مورد اتهام زنا قرار گرفت ، طبق نظر محققين ، ماريه بوده است و نه عائشه :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1265
البته اين را نيز بايد بدانيد كه كساني كه او رامتهم كردند طبق آيه قرآن صحابه بودند :
«ان الذين جائوا بالافك عصبة منكم» البته اهل سنت چگونه اين كار صحابه را توجيه مي كنند الله اعلم .
5- در مورد سخنان پيامبر (ص)‌ ؛ الحمد لله كه قبول كرديد سخنان پيامبر نيز مانند قرآن لازم الاتباع است ؛ حال مي گوييم ما شيعيان اعتقاد داريم كه اهل بيت عليهم السلام جز آنچه پيامبر (ص) فرموده اند مطرح نمي كنند ؛ و به همين علت سخنان ايشان نيز لازم الاتباع است ؛ اگر اشكال در اين اعتقاد داريد ، چيز ديگري است .
6- مي توانيد آدرس وبلاگ ايشان را در صحبت با خود ايشان ، بگيريد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
50 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام دوست عزيز شما بازم به سوالام جواب ندادين وهزار جوار بهانه مطرح كرديد. فقط اينو ميخوام بگم كه قبلا هم گفنتم متاسفانه شما بهش توجه نكردين من عرض كردم كه ايات قران صحيح ميباشد يا روايت ها ... واما شما ميگيد كه ما روايت هاي صحيح بخاري را انكار ميكنيم من نگفتم انكار ميكنيم من گفتم كه به گفته پرفسور شيخ حمدان اون روايتي كه مورد تاييد همه علما قرار نگرفته باشد در اون روايت جاي بحث است ونميتوان به سادگي انو قبول كرد مثل روايت هاي ديگر دركتاب هاي ديگر اون روايتي صحيح ميباشد كه مورد تاييد همه علما قرار گرفته باشد وهيچ بحثي سر اون نميباشد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
حتي اگر پروفسور !!! حمدان گفته باشد يك روايت از بخاري جاي نقد دارد (تازه آن را هم تضعيف نكرده است! چون ميداند كه نمي تواند در جلوي اهل سنت بگويد روايات بخاري ضعيف است) پس احتمال نقد به كل بخاري باز مي شود ؛ چه فرقي بين اين روايت وساير روايات بخاري هست ؟
البته نتيجه بحث رو هم نگفتيد : آيا در آخر اون روايت به سختي قبول شد ، يا هنوز هم نمي توانيد به سادگي اون رو قبول كنيد !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
51 | علي عبادي | Russia - St Petersburg | ١٢:٠٠ - ٠٩ ارديبهشت ١٣٨٨ |
مي خواستم بگم اگر عمر شلاق داشت يعني علي ذولفقار نداشت ؟ يعني علي به زور شلاق عمر اسم بچه اش رو عمر گذشت؟ پس علي ضعيف بود و زورش به شلاق عمر نمي چربيد اي عجب از شير خدا از علي نيستي اگر جواب مرا ندهي و يا سانسورم کني

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
امير مومنان ذوالفقار داشت ، اما از ذوالفقار تنها به دستور خداوند استفاده مي كرد ؛ اما عمر شلاق داشت ، ولي به دستور نفس و شيطان از آن استفاده مي كرد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
52 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با سلام جناب اقاي علي عبادي !!!! دوست عزيز اگر ديدي كه اين اقايان از ذولفقار مولا نمي ترسيدند بخاطر دو چيز بود . اولا ميدانستند كه اگر ذلفقار مولا از نيامش در ايد ديگر نامي از اسلام نخواهد ماند و اين همان چيزي بود كه از خيلي از اين اقايان ارزو وقوعش را داشتند ولي اگر بظاهر در خدمت اسلام بودند بخاطر اين ايه شريف است كه مكرو ومكر الله والله خير الماكرين چونكه بنظر بنده انها فريب جاه و مقام ظاهري حكومتيشان شدندو از اصل موضوعشان يعني تحريف يا تخريب قران كريم ( يعني و نابودي ثقل اكبر ) و نابودي اهل بيت نبوت ( ثقل اصغر ) كه با هم همان حبل الله متين ميشوند فراموش كردنند . و ثانياً اگر ذولفقار مولا از براي اميال شخصي خودش و بدون در نظر گرفتن خواست الله سبحان تعالي و وصيت نبي الله ( ص ) از نيامش بيرون كشيده ميشد اين اقايان همان كاري را ميكردند كه در غزوه احد در مقابل شمشيري هاي دشمن كردند يعني الفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرار . حالا چونكه اسمت خيلي قشنگه و انشاالله عبادي الله خوبي هم باشي يك حديث قشنگ انهم بنقل از علما و كبار اهل سنت برايت هديه مي فرستم ...........«دعوا عليّاً، دعوا عليّاً، دعوا عليّاً، ان عليّاً مني و انا منه و هو وليّ كلّ مؤمن بعدي». ( المصنف، ابن ابي شيبه، ج 12، ص 80، ح 12160، الرياض النضره، ج 3، ص 116، تاريخ مدينه دمشق، ج 42، ص 197، مصابيح السنة، بغوي، ج 4، ص 172، ح 47663، البداية و النهاية، ج 7، ص 381، حوادت سنه، 40 ه" ، جامع الاحاديث، سيوطي، ج 4، ص 352، ح 12101، كنزالعمال، ج 11، ص 608، ح 32940، نزل الابرار، ص 56. ) ببين چقدر قشنگه و واضح و اصلاً احتياج به ترجمه هم نداره يا علي
53 | يك دانشجو | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ ارديبهشت ١٣٨٨ |
شما که دم از مذهب ميزند آيا ميدانيد رسول الله بر ده نفر(عشره مبشره) در يک زمان واحد و در يکجا وعده بهشت داده است که ابوبکر عمر عثمان و علي و چند نفر ديگه هستند چرا بر شخصي لعنت ميفرستيد و بر کسي ناسزا ميگويد که رسو الله آن را دوست و وعده بهشت داده است؟ آيا شما قران و سنت را ميفهميد و ميدانيد؟ آيا قران را درست معني و حديث را درست دريافتيد يا بر شما معني و خواند ه اند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الله اکبر الله اکبر الله اکبر محمد رسوالله اسوه حسنه است و حرف وي حقيقتي آشکار و دستور خداست

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
متاسفيم كه ماجراي عشره مبشره ، ماجرايي است كه حتي خود عشره نيز آن را قبول نداشته اند !!! از جمله سعد بن ابي وقاص كه اهل سنت او را جزو عشره معرفي مي كنند ، خود (طبق روايت بخاري و مسلم)‌گفته بود پيامبر (ص) هيچ كس را اهل بهشت معرفي نكرد ، مگر عبد الله بن سلام را !!! (صحيح بخاري كتاب الفضائل باب مناقب عبد الله بن سلام)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
54 | فرزاد | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٢٥ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم: با سلام در نعت رسول ص
خواجه‌ي دنيا و دين گنج وفا صدر و بدر هر دو عالم مصطفي
آفتاب شرع و درياي يقين نور عالم رحمة للعالمين
جان پاکان خاک جان پاک او جان رها کن آفرينش خاک او
خواجه‌ي کونين و سلطان همه آفتاب جان و ايمان همه
صاحب معراج و صدر کاينات سايه‌ي حق خواجه‌ي خورشيد ذات
هر دو عالم بسته‌ي فتراک او عرش و کرسي قبله کرده خاک او
پيشواي اين جهان و آن جهان مقتداي آشکارا و نهان
مهترين و بهترين انبيا رهنماي اصفيا و اوليا
مهدي اسلام و هادي سبل مفتي غيب و امام جز و کل
خواجه‌اي کز هرچه گويم بيش بود در همه چيز از همه در پيش بود
خويشتن را خواجه‌ي عرصات گفت انما انا رحمة مهدات گفت
هر دو گيتي از وجودش نام يافت عرش نيز از نام او آرام يافت
همچو شبنم آمدند از بحر جود خلق عالم بر طفيلش در وجود
نور او مقصود مخلوقات بود اصل معدومات و موجودات بود
حق چو ديد آن نور مطلق در حضور آفريد از نور او صد بحر نور
بهر خويش آن پاک جان را آفريد بهر او خلقي جهان را آفريد
آفرينش را جزو مقصود نيست پاک دامن‌تر ازو موجود نيست
آنچه اول شد پديد از غيب غيب بود نور پاک او بي‌هيچ ريب
بعد از آن آن نور عالي‌زد علم گشت عرش و کرسي و لوح و قلم
يک علم از نور پاکش عالمست يک علم ذريتيست و آدمست
55 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٥ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با سلام
دوست عزيز جناب دانشجو شرح اين حديث در لينك پاين بخوانيد:
http://www.makaremshirazi.org/persian/squestions/?qid=9762&gid=3734&sw=&mid=3731
يا علي
56 | عاشق حسين بي علي (ع) | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٨ |
السلام علي المهدي الذي وعده الله به الامم
سلام بر جناب دكتر حسيني فرزند صديقه كبري (س) و بر همه پيروان امير عشق علي بن ابيطالب (ع)
ما به لطف خداوند متعال و به ياري آقا امام زمان (ع) هيچ ترسي از مناظره و شكست دادن پيروان خلفاي غاصب و ملعون (لع) نداريم انشاالله
يا علي مدد
57 | درود بر مرزنشينان ايران | Iran - Shahrestān-e Bandar-e Māhshahr | ١٢:٠٠ - ٠١ خرداد ١٣٨٨ |
به اعتقاد شيعيان حضرت فاطمه (س) گفته كه من هميشه تو نمازهايم به ابوبكرصديق(رض)وعمر فاروق(رض)نفرين ميكنم پس چرا حضرت علي (ع) دخترش رابه عقد حضرت عمر فاروق(رض)در آورد. باز هم اين با شلاق بود آقاي قزويني. چرا شما شيعيان قبر پرستيد؟چرا شما قبر ابولولو كه قاتل عمرفاروق (رض)كه خليفه ي دوم مسلمانان است رو از خانه ي خدا بيشتر دوست داريد؟ ما تمام مردم ايران دعا ميكنيم كه خداوندا شر تمام آخوند هاي جهان ومخصوصا ايران از دنيا وآتش دوزخ نصيبشان بگردان آمين يا رب العالمين. (درود بر ملازاده . عبدالمالك ريگي . مولانا عبدالحميد وتمام عالمان آهل سنت)

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در مورد افسانه ازدواج عمر با ام كلثوم مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=83
2- در مورد قبر ابولولو ، آيا شما نمي دانيد كه طبق روايات اهل سنت ، ابولولو در مدينه كشته شد ، و نمي تواند قبر او در ايران باشد !
3- در مورد درود شما بر عبدالمالك ريگي !! ظاهرا خبر نداريد كه جناب عبدالحميد ، و بسياري از علماي اهل سنت ، از اين گروه اشرار ابراز انزجار و بيزاري كرده‌اند ! آيا شما اصرار داريد كه نام جناب عبد الحميد را در كنار نام تروريستي همانند عبد المالك ريگي قرار دهيد ؟!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
58 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٢ خرداد ١٣٨٨ |
با سلام خصوصا برادران مرز نشيان ايران ( البته اينطرف مرز نه انطرف ) اين جناب يادش رفت اسم ابوجهل , ابو لهب ,ابن ملجم , يزيد , حجاج , را به ليست خود ( عبد الشيطان ملحد زاده لندني . عبدالمالك ريگي . مولانا عبدالحميداضافه كند كه من اينكار را برايش كردم ). ثانيا : خداوند ما عادل است هركه را عمل خيري بكند او را جزاي خير ميدهد و انكه را عمل شر كند عقوبت شرش را ميدهد فرق نميكند اخوند ما باشد يا خليفه رسول . يا علي
59 | فرزاد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ خرداد ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام به همه دوستان جناب اقاي گروه شبهات درسته طبق روايت اهلسنت ابولولو ملعون در مدينه كشته شد وبه درك اصفل وارد شده.من واقعا تعجب ميكنم شما با اينكه ميدونيد ابولولو ملعون درمدينه كشته شده ولي در ايران براش يه مقبره درست كردين وصبح ظهرشب 24 ساعته زيارتش ميكنيد وعبادتش ميكنيد جناب گروه شبهات ما نميگيم قبر اين ابولولو ملعون در ايران است اين ادعا شما شيعيان است كه براش مقبره وزيارتگاه خالي درست كردين ودارين يه قبر خالي را زيارت وعبادت ميكنيد كه دوست داريد با اين كاراتون لج جامعه اهلسنت را دربيارين شماها كه حرف دم از وحدت واسلام ميزنيد از شماها بيعده نكنيد اين كارارو خدا رو خوش نمياد وخودتون رو گناه كار نكنيد وسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- آنچه كه مشهور است ، قبري كه شما به آن اشاره مي‌كنيد ، قبر قاتل عمر بن سعد است .
2- به خاطر حفظ وحدت و چون اهل سنت توهمات اشتباه داشتند ، آنجا نيز بسته شده و كسي به زيارت نمي‌رود .
3- باز ادعا كرده ايد كه زيارت قبر به معني عبادت آن است !!! كه قبلا به شما پاسخ آن داده شده است .
گروه پاسخ به شبهات
60 | مسعود عقيلي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ تير ١٣٨٨ |
به نام خدا با سلام خدمت برادران اهل سنت چند مطلبي دارم که اميدوارم جواب مرا بدهند . ما شيعه ها معتقديم خلافت بعد از پيامبر (ص) انتصابي است و از طرف خداوند منصوب و به وسيله پيامبر (ص) معرفي شده اند تا حجت بر همه تمام شود . همه امامان ما معصوم و عاري از اشتباهند . امامان بعد از پيامبر (ص) دوازده نفر هستد و اگر از بچه شيعي هم بپرسيد انها را براي شما مي شمارد . اين اعتقاد ما در مورد امامت بعد از پيامبر (ص) است و در طول تاريخ هيچ تغييري نکرده و نمي توانيد يک شيعي را پيدا کنيد که خلاف اين را بگوييد . حالا اعتقاد شما در مورد خلافت چيست ؟ 1- اگر خلافت از نظر شما انتخابي است و ايه ( و امرهم شورا بينهم ) را دليل اين مدعا مي دانيد مي خواهم بگويم عمر بعد از ابوبکر چگونه انتخاب شد . اگر مي گوييد بوسيله مردم اين دروغ اشکاري است و هيچ کتابي از کتابهاي شما اين را نگفته ، اگر مي گوييد بوسيله ابوبکر منتصب شده اصل خلافت ابوبکر را زير سوال مي بريد و تازه به اعتقاد شيعه در مورد امامت ميرسيد . 2- عثمان بعد از عمر چگونه انتخاب شد . حتما همه مي دانند که بوسيله شوراي شش نفره که عبدالرحمن بن عوف حق وتو داشت . پس در اينجا هم هيچ انتخاباتي صورت نگرفته است . 3 - خليفه چهارم از نظر شما بعد از عثمان که همان امام علي (ع) است ايا بوسيله تمام مردم انتخاب نشد ؟ و همه مردم با او بيعت نکردند؟ . حال سوال اينجاست ايا شما همانقدر از سه خليفه اول دفاع مي کنيد از خليفه چهارم نيز دفاع مي کنيد ؟ شما به احاديث سه خليفه اول عمل مي کنيد حتي اگر به صراحت با قران مخالفت کنند همانند حديثي که ابوبکر از پيامبر (ص) نقل کرده که ( نحن معاش الانبياء لا نورث ما ترکناه صدقه ) ايا شما به احاديث خليفه چهارم (از نظر شما) نيز عمل مي کنيد ؟ چرا در کشور هاي سني نشين نهج البلاغه تدريس و خوانده نمي شود ؟ اگر کسي با هر يک از سه خليفه اول مخالفت يا جنگ مي کرد او را مشرک و ملحد مي خوانيد . ايا معاويه که با خليفه چهارم جنگ کرد او را مشرک مي خوانيد يا به نشر فضايل او مي پردازيد ؟ 4- خليفه پنجم از منظر شما کيست؟ اگر مي گوييد معاويه است ، او که با خليفه چهارم جنگ کرد و در جنگ يکي باطل و ديگري بر حق است پس چطور مي توانند هر دو خليفه مسلمين باشند. ثانيا اگر شما به ابوبکر اين اجازه را مي دهيد که خليفه بعد از خود را انتخاب کند پس چرا به خليفه چهارم اين اجازه را نمي دهيد، ايا اين تناقض در اعتقادات شما نيست ؟. ثالثا پيامبر (ص) فرموده اند امامان بعد از من دوازده نفرند ، دوازده امام شما کي هستند . اگر شما توانستيد دوازده امام مشترک تمام سني ها را بطوري که هيچ اختلافي بين انها نبا شد با مدرک و سند پيدا کنيد من مذهب شيعه را کنار مي گذارم . و خيلي سوالهاي ديگر مي توان در مورد اعتقادات شما کرد که هيچ پاسخ قراني و منطقي براي انها نداريد و وقتي به بمبست مي رسيد شروع به توهين کردن در مورد شيعه ها مي کنيد . و مطلب اخر اينکه خداوند مي فرماييد ( انّ الذين کفروا و کذبوا به اياتنا اولئک اصحاب النار هم فيها خالدون ) واقعا اگر امامت از نظر قران انتصابي باشد برادران اهل سنت ما فردا چه جوابي خواهند داشت . ايا اين ارزش تحقيق بيشتر را ندارد ؟
61 | مسعود عقيلي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ مرداد ١٣٨٨ |
به نام خدا با سلام خدمت تمام دوستان عزيز برادران سني ما تا حالا دليل منطقي براي اثبات خلافت خلفاي خود پيدا نکردند وهميشه متوصل به شبهاتي مي شوند که جز ابرو ريزي چيزي براي انها ندارد . قبل از اينکه وارد مطلب اصلي خود بشوم مي خواهم به برادران سني خود بگوييم که ما تنها به فرموده ائمه عمل مي کنيم که به ما گفته اند،(( هميشه در هدايت مردم حريص باشيد و هرگز دست از کار برنداريد)) . پس هدف ما بر خلاف شما افزايش پيروان دين خود نيست بلکه هدايت به سمت طريق حق که ائمه به ما سفارش کردند وبدانيد که رهروان طريق حق هميشه کم هستند (قليلا ما يومنون)، ( اکثرهم لا يعقلون) ( کم من فئه قليله قلبت فئه کثيره باذن الله ) پس بدون تعصب نوشتهاي هر دو طرف را مطالعه کنيد و با چشمي باز راه خود که سعادت دنيا و اخرت است را انتخاب کنيد و دل به اين دنياي زودگذر مبنديد که زندگي ابدي انجاست ( بل توثرون الحيات الدنيا و الاخره خير و ابقي ) . اهل تسنن ادعا مي کنند که اگر امامت جزء اصول دين مي باشد پس چرا خدا واضح و روشن ان را در قران بيان نکرده است تا هيچ شبه اي براي کسي نماند ، خداوند نماز و روزه که از فروعيات هستند را بيان کرده ولي امامت که از اصول دين است به روشني بيان نمي کند تا مردم سردر گم نشوند و در اخر سر با استفاده از اين ادعا مي گويند خليفه بعد از پيامبر(ص) انتخابي است نه انتصابي، يعني خود مي برند و مي دوزند . من مي خواهم از دو منظر اين را جواب بدهم 1 خداوند چندين ايه در حق امام علي و اهل البيت نازل کرده که اهل تسن همه را يا منحرف کردند يا گفتند مربوط به اهل البيت نيست يا به کسان ديگري ربط دادهاند مثلا الف ) ( انما وليکم الله و رسوله و الذين يوتون الزکات و هم را کعون ) همه مي دانند کسي جز امام علي (ع) در حالت رکوع زکات نداده هر چند که بعضيها سعي کرند ولي نتوانستند اين کار را بکنند . با وجودي که اکثر کتب معروف اهل سنت اين قضيه را نوشتند نمي دانم چرا اين فضيلت امام علي (ع) را قبول نمي کنند و اين را دليلي براي خلافت امام علي (ع) نمي دانند ب) فضيلت ديگر که براي امام علي (ع) و اهل البيت در قران ذکر شده در سوره انسان است. ( و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا * انما نطعمکم لوجه الله لا نريد منکم جزاء و لا شکورا ) و اين يک قضيه معروفي است که همه کتب معتبر اهل تسنن ان را ذکر کرده اند . نکته جالب اينجا است که خداوند خود به اخلاص اهل البيت اشاره مي کنند تا جاي هيچ شبه براي احدي در مورد اخلاص اهل البيت باقي نگذارد و اين دليل روشن دوم است و باز برادران سني ما مي گويند هيچ فضيلتي براي امام علي (ع) در قران ذکر نشده و اين تحريف ديگر انها است ج) خداوند مي فرمايد ( و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله ذالک من تقوي القلوب ) و اين يک فضيلت ديگري براي امام علي (ع) که باز با وجود اينکه در اکثر کتبشان مو جود است ولي باز به ان توجه نمي کنند و ان را به گونه ديگري تفسير مي کنند . اين ايه مو قعي که امام علي (ع) در ليله المبيت به جاي پيامبر ( ص) خوابيدند نازل شد ودر اين ايه خدا به صراحت تقواي امام علي (ع) را ذکر مي کند ولي باز اهل تسن چشم از ان بسته اند . د) ايه مباهله نمونه ديگري از اياتي است که در شان اهل البيت نازل شده ( قل تعالو ندعوا ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علي الکاذبين ) در اين ايه پيامبر (ص) تنها امام علي (ع) ، حضرت زهرا (س) ، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) را با خود برد و خداوند خود فرموده امام علي (ع) نفس نبي است و هم در کتب شيعه و هم در کتب سني ها موجود است. و لي باز به ان توجه نمي کنند و ان را به گونه اي ديگر تفسير مي کنند ع) ايه معروف ديگر ايه( يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليک من ربک فان لم تفعل ذالک فما بلّغت رسالته ..) که درمورد ولايت امام علي (ع) در روز حجت الوداع نازل شد، که در ان زمان پيامبر (ص) کليه احکام اسلامي را براي مسلمانان بيان کرده و چيزي باقي نگذاشت حالا ان چه چيزي بوده که اگر پيامبر (ص) ان را نگويد رسالت عظيمش را تبليق نکرده چيزي جز ( من کنت مولاه فهذا علي مولاه ) نيست که کتب معتبر اهل تسنن ان را ذکر کرده اند و در همين کتب نيز ذکر کردند که ابوبکر و عمر اولين کساني بودند که به امام علي (ع) تبريک گفتند . اين ايه صريح را نيز به گونه ديگر تفسير کردند و ادعا مي کنند خداوند هيچ ايه اي در مورد ولايت امام علي (ع) نازل نکرده است . وخيلي ايات ديگري وجود دارند که بر فضيلت اهل البيت دلالت مي کنند و برادران اهل تسنن ما بدون ترس از اخرت انها را تحريف کرده اند و چشم از انها پو شيدند . 2) محور دوم براي اثبات امامت اهل البيت احاديث پيامبر (ص) است که خود طبق فرموده خداوند ( انّه لا ينطق عن الهوا ان هو الّا وحي يوحي ) وحي منزل هستند و چيزي از قران کم ندارند بلکه ان را تفسير مي کنند .پيامبر بارها و بارها گفته اند که جانشين و خليفه بعد از من امام علي (ع) مي باشند و اصلا دين بدون ولّي و امام پا برجا نيست و تعجب ما اين است که برادران سني ما مي گويند پيامبر (ص) جانشيني براي خود تعيين نکردند و اين را به دست مردم گذاشت تا خود انتخاب کنند . در اين جا به چند مورد اشاره مي کنيم 1) پيامبر(ص) در اولين روزي که به نبوت مبعوث شد دستور پيدا کرد که ابتدا نزديکان خود را به اسلام و يکتا پرستي دعوت کند .( و انذر عشيرتک الاقربين ) و اولين چيزي که انجام داد براي خود جانشيني تعيين کرد که هيچ کس غير از امام علي (ع) حاضر نشد جانشين پيامبر(ص) شود. اين حديث را برادران سني ما در کتبشان ذکر مي کنند ولي چرا به ان عمل نمي کنند خدا مي داند ! 2) ( انا مدينه العلم و علي بابها ) حديث ديگري است که در مورد شأن و منزلت امام علي (ع) بيان کردند و علماي اهل سنت ان را به گونه اي بيان مي کنند .، يکبار مي گويند اين حديث ( ان مدينه العلم و علي ّ بابها ) يعني من شهر علم هستم و در ان بروي من قرار دارد ، مي باشد . حالا اين چه نکته اخلاقي دارد ما نمي دانيم . در جايي ديگربه اين بصورت بيان مي کنند، ( انا مدينه العلم و عالي بابها ) يعني من شهر علم هستم و در ان بلند است . باز اين چه نکته اخلاقي دارد ما نمي دانيم !!! 3) حديث ديگر ، حديث ثقلين مي باشد ( اني تارکم فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي اهل بيتي ...) که بوضوح نشان مي دهد منظور پيامبر (ص) امام علي (ع) و همسر و دو فرزنش هستند ولي علماي اهل تسنن گفته اند منظور پيامبر (ص) زنان او هستند، ولي فراموش کردند که خداوند در قران فرموده ( لا تدخلوا بيوت النبي حتي يوذن لکم ) يعني پيامبر (ص) چند تا خانه دارند ولي در اين حديث فقط يک خانه (مفرد) ذکر شده پس منظور پيامبر(ص ) همسرانشان نمي باشند اما اهل تسنن بدون توجه به اين ايه بر لجاجت خود پا فشاري مي کنند ، غافل از اين که اخرتي هم در کار است . 4) در لفظ (صدق الله العلي العظيم ) نام علي را حفظ کردند که يکي از نامهاي خداوند است . 5) ذکر صلوات که ( اللهم صلّ علي محمد و ال محمد ) مي باشد را عوض کردند . بعضي مواقع ال محمد را حذف و بعضي مواقع لفظ صحابه که جزء صلوات نيست را اضافه مي کردند و احاديث زيادي در اين باب وجود دارد که اين نوشته گنجايش ذکر تمام موارد را ندارد . در تمام اين مواردي که ذکر شد و تمام تحريفاتي که انجام شده با علم بوده و دقيقا ايات و احاديثي را تحريف کرده اند که دال بر فضيلت حضر ت علي (ع) و اهل البيت دارند و خداوند فرموده ( نحن نّزلنا القران و انّا له لحافظون ) ، اگر خداوند نام امام علي (ع) را در قران مي اورد بعيد نبود که باز هم ان را تحريف مي کردند و به گونه اي ديگر مي نوشتند . نکته اخر که مي توان به ان اشاره کرد اين است که خداوند فرموده ( احسب النّاس ان يترکوا ان يقولوا امنّا و هم لا يفتون) يعني ايا مردم مي پندارند که چون گفتند ايمان اورده ايم رها مي شوند و ديگر ازموده نمي شوند. مي خواهم بگويم اگر خداوند همه چيز را به صراحت در قران بيان بکند با چه چيزي مردم را ازمايش ، و چگونه منافق را از مومن جدا مي کند. پس با تمام اين مطالبي که ذکر شده علت اينکه خداوند به صراحت امامت حضرت علي (ع) را بيان نکرده يکي بدليل اينکه براي هميشه قران از تحريف منافقان در امان باشد و ثانيا مردم در مقابل امتحاني سخت و دشوار قرار گيرند که کسي جز مومنان نمي توانند از اين ازمايش سر بلند بيرون بيايند . البته اين به ان معنا نيست که خداوند هيچ اشاره اي به ولايت امام علي (ع) نکرده بلکه همانند نماز که تعداد رکعات ان و اينکه چه موقع بايد ادا شوند در قران ذکر نشده و به وسيله پيامبر(ص) مشخص شده ند ،ولايت امام علي (ع) نيز توسط پيامبر (ص) بارها و بارها اشاره شده و جاي هيچ شبه اي براي هيچ کس باقي نمانده است ( و لله الحجت البالغه ) . اين نوشته کوچک تنها جزئي از هزاران صفحه اي که در اثبات خلافت و ولايت امام علي (ع) نوشته شده است و اميدوارم برادران سني ما کمي با فکر کردند راه روشن حقيقت را بپيمايند و خود را از اين گمراهي نجات دهند که خداوند فرمو ده ( اقترب للنّاس حسابهم و هم في غفله معرضون )
62 | فرزاد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم
باسلام
شما خيلي اشتباه ميكنيد كه يك تروريست به نام عبدالمالك ريگي رو به عنوان مجاهد وحق طلب ميدنيد در اين مورد منم با اقايون گروه شبهات موافقم
مگه نميدوني همه علماي اهلسنت به ويژه مولوي عبدالحميد اون رو يك تروريست وجنايتكار جنگي معرفي كردن وانزجار خودشون رو نشون دادند.
مردم بي گناه كوچك بزرگ چه گناهي مرتكب شده بودند كه اينجوري ناجوان مردانه كشته شدن سربازان چه گناهي دارند كه براي خدمت سربازي امدند وخانواده اشان چشم به راه ومنتظرشون هستند چه گناهي كردن كه اينجوري كشته بشن نميدونم خودت به خدمت سربازي رفتي يانه يا بهش فكر كردي يانه اگه رفته بودي مسلما اين حرفو نميزدي واقعا برات متاسفم كه شما از يك تروريست وجنايتكار ودست نشانده امريكا حمايت ميكنيد ونام كثيف او رو دركنار مولوي عبدالحميد قرار ميدهيد.
خدا كنه كه متوجه اشتباهتون بشيد
وسلام خداحافظتون
63 | فرزاد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ شهریور ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام اقايون گروه شبهات نميدونم شماها رو چطور توجيه کنم که توصل به امامان اماماني که مرده اند شرک است شيخ عبدالقادرگيلني دست گيره قبول جضرت علي مشکل گشاه قبول ولي معنا اينا چيه حضرت علي مشکل گشاه مشکل مسئله هارو حل ميکنه مردم فکرکردن مشکل گشاه به ما بچه ميده مارو شفاميده هرحاجتي که بخواهيم به ماميده اين چه برداشتي است يکفرون به شرک کم اين افرادي که شماشيعه ها اسم اونا رو صدا ميزنيد فلان مشکل گشاه به داد من برس فلان ادرکني خدا روز قيامت اينارو باهم روبرو ميکنه هم اوني رو که انوصدا زدن وهم اونا که اسمشو صدا کردين قران به سراحت ميگه شايد ايات قران اشتباه بنويسم اخه حفظي ممکنه نوشتنشون اشتباه بشه اگه اشتباه نوشتم ازتون معذرت ميخوام وبنده را ببخشيد خدا تو قران به سراحت ميکه اذقال اله عيسي ابن مريم اتقوفي الناس اتخزوني و امي اله عين من دون الله. خداوند اينارو احضارميکنه درميدان محشر اي عيسي پسرمريم ايا توبه مردم گفتي که اسم منو صدابزنيد من به شما کمک ميکنم توبه مردم تعليم دادي که منو مادرمنو صدا بزنيد ما مشکل گشاهي ميکنيم پائين تراز الله مارا مشکل کشاه بدونيد حضرت عيسي جواب ميده ان کنتم کنتهو فقد عليتهم .اي مولا اگه من گفتم تو بهترميدوني تو که عالم الغيب هستي فعلم مافي نفسي واعلم مافي نفسي .اي خدا تو ميدوني تو دل من چي هست ولي من نميدونم تو دل تو چي هست انک انت اعلم القيوب تو الله قيوب من هستي تو بهترميدوني من گفتم يانه اگه من گفتم پرونده منو نگاه کن اگه من چنين تبليغي کردم باشم.نه تنها حضرت عيسي ومريم هر ان انساني که اسم اون انسان وبنده خدارا صدابزند اي فلاني به داد من برس روز قيامت احضار ميشه سوال ميشه خدا ميگه يکفرون به شرک کم اونايي که شرک را انکار ميکنند .اي خدا ما نگفتيم که اينها مارو صدابزنند دليل بيارن که ماگفتيم ما کي به اينا گفتيم که مارو صدابزنند ما مشکل گشاه هي ميکنيم شفاميديم هر ان انساني که اسم حضرت عيسي علي و فلاني و.... را صدا بزنند دليل بيارن کل اعطا تنها حضرت عيسي نه تنها حضرت مريم نه هرانساني چه نبي باشيد چه ولي باشد چه پيامبر باشد چه مرده باشد چه زنده باشد ولي انسانها اون را صدا زدند بر اي مشکل گشاهي توبيا مشکل مارو حل کن به ماکمک کن مريض هاي مارو شفابده الله تعالي روز قيامت اون معبود را که اونوصدا زده وهم اوني را که اسم اونو صدا کردند رو در روي هم قرار ميده تا پرونده شون رو رسيدگي کنند ميگه فلاني اينها اسم تورو صدا زدند براکمک ومشکل گشاهي ايا تو به اينا گفتي تو به اينادستور دادي ايا تو به اينها تعليم دادي که اسم تورو صدا بزنند که مشکل گشاهي ميکني اون جواب ميده اي الله من بري ام من اصلا چنين چيزي نگفتم من چنين چيزي تعليم ندادم من گفتم فلاني اسم منو صدابزن ما همون چيزي رو گفتيم که که اي خدا تو به ما امر کردي تو به ما دستور دادي ما اون رو تعليم وتبليغ کرديم اون چيه که تبليغ کردين .انعبودو الله ربي وربکم اکه بعضي از ايات اشتباه نوشتم معذرت ميخوام فقط خدا را عبادت بکنيم که رب ماوشما است. اي خدا اگه من تو مشکلاتم اسم کسي رو صدا زدند اونا هم منوصدا ميزدند ولي وقتي که من تو مشکلاتم الله را صدازدم اونا براي چي ديوانه بودند که اسم منو صدا زدند من خبر ندارم من اطلاع ندارم من تا وقتي زنده بودم اجازه ندادم اونا کسي ديگري رو صدابزنند براي مشکل گشاهي نميذاشتم که اسم منو صدا بزنند ولي وقتي که تو منو کشتي ديگه من از اون دنيا وحال انها خبر ندارم که اسم منو يا فلاني رو براي مشکل گشاهي صدا ميزنند. اينا تبليغات دروغين است که به بندگان خدا به اولياي خدا نسبت ميدهند وافترا زده ميشود که اينا مشکل گشاه هستند مشکلات رو حل ميکنند ما بچه دار نميشيم به ما اولاد وبچه ميده مريض هاي مارو شفا ميده حاجت روايي ميکنه مشکلات رو حل ميکنند اينا خيال بافيه حرف باطل وغلطي است وخدا از اينا روز قيامت کامل از فرد فردشون بازجويي ميکنه تمام اون افرادي که اسم حضرت عيسي يا علي حسن حسين .غيره .... که نميتونم اسم همشون بيارم که شما شيعه ها صداشون ميکنيد الله تعالي اونا رو احضار ميکنه . ولا نسعلنا الذين اورسله عليه ولا نسعلنا مرسلين اما امت هاي که به طرف اون ها رسول فر ستاد بوديم سوال ميکنيم و هم از خوده مرسلان سوال ميکنيم تو چي تعليم دادي ايا همون چيزي که من گفتم تعليم دادي اونا چي بودن اونا تعليم ها وما ارسلنا من رسوله الي نوحين عليه انهو لا اله الا ان فهبدو . الله تعالي ميگه من هيچ رسولي نفرستادم مگر ان که بنده من رو توحيد بده . من نميدونم با اين حرفا شما شيعه ها به اين چي ميگين اين سرپيچي از دستور خدا وقران نيست ايا اين جاهليت وانکار کردن ايات قران نيست من نميدونم شما توسل ابوبکر علي را از کجا در اوردين من ميگم که همچين چيزي اصلا وجود نداره چون من در مورد توسل قبلا هم بحث کردم واگرنه شما همون موقع ميگفتيد نه الان مگه سوره حمد وتوحيد هر روز تو قران نميخوانيد چي ميگه

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد «باسلام اقايون گروه شبهات نميدونم شماها رو چطور توجيه کنم که توصل به امامان اماماني که مرده اند شرک است»
بهتر است در ابتدا ابوبكر و اميرمومنان علي عليه السلام و بلال بن حارثه را توجيه كنيد كه چرا بعد از رحلت رسول خدا (ص) به آن حضرت متوسل شده و از ايشان طلب شفاعت كرده‌اند !
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87
2- فرموده‌ايد «من نميدونم شما توسل ابوبکر علي را از کجا در اوردين من ميگم که همچين چيزي اصلا وجود نداره چون من در مورد توسل قبلا هم بحث کردم »
ما اين مطالب را كتب معتبر اهل سنت و با سند صحيح پيدا كرده‌ايم ! البته شما به خودتان زحمت مراجعه به اين ادرس‌ها را نداده و تنها مي‌گوييد من نمي‌دانم اينها از كجا پيدا شده است !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
64 | محمد علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ شهریور ١٣٨٨ |
فبشر عبادي الذين يستعمون القول فيتبعون احسن ×××××××××يك سوال دارم. كي جواب مي ده؟ ×××××××× تاريخ طبري (از معتبرترين و شايد معتبرترين كتاب تاريخي نزد اهل سنت) در ذيل حوادث سال 11 هجري و پيرامون وقايع اتفاق افتاده در سقيفه مي نويسد: (منذر بن ابي الارقم گفت: ما منزلت آن گروه از مهاجران را كه گفتي انكار نمي كنيم ، در ميان مهاجران كسي است كه اگر براي بدست گرفتن زمام امور پيش قدم مي شد كسي با او به مخالفت بر نمي خاست. منظور منذر علي بن ابيطالب بود. آن گاه برخي از انصار با نگ بر داشتند: ما فقط با علي بيعت مي كنيم. عمر خود مي گويد: سر و صدا و همهمه از هر طرف برخاست و سخنان نامفهوم از هر سويي به گوش مي رسيد تا جايي كه ترسيدم اختلاف موجب از هم گسيختگي شيرازه ي كار ما شود. اين بود كه به ابو بكر گفتم دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم!!!) همين خليفه دوم که اين چنين با ابوبکر بيعت مي کند، در سال هاي آخر خلافتش مي گويد: كانت بيعه ابي بكر فلته (او فلته كفلتات الجاهليه) وقي الله المسلمين شرها فمن عاد الي مثلها فاقتلوه! يعني: بيعت با ابوبكر امري بدون تدبير و نابخردانه بود كه خدا مسلمانان را از شر آن محفوظ داشت؛ پس هر كس چنين كاري را تكرار كند، او را بكشيد. [الغدير، ج5، ص 370، و ج7، ص 80؛// صحيح بخاري ، باب رجم الحبلي، ح 6681؛// مسند امام احمد بن حنبل ح393؛// سيره ابن هشام، ج4، ص 308؛// الصواعق المحرقه ص 10 و 14 و 36؛// تاريخ طبري، سنه اا، السقيفه و...] حالا من يك سوال از حاضران اهل سنت دارم. واقعا خيلي خوشحال مي شوم كه پاسخ سوال مرا بگويند : عبارتي كه در بالا از عمر نقل شده است ، و در صدور آن شكي نيست (چون بخاري و امام احمد آن را نقل كرده اند و الصواعق المحرقه نيز آن را بدان اشاره كرده است و صحت آن را پذيرفته ) از دو حال خارج نيست: يا عمر راست مي گويد كه بيعت با ابوبكر نابخردانه بود و خدا مسلمين را از شر آن حفظ نمود يا دروغ مي گويد. (طبيعتاَ حالت سومي نيست چون اهل سنت تقيه را قبول ندارند و آن را شرك و دروغ مي دانند) اگر عمر راست مي گويد: پس نه تنها خلافت ابوبكر ديگر اساسي نخواهد داشت ، بلكه خلافت عمر نيز بي اساس است زيرا خلافت او به انتخاب خليفه اول است. همينطور خلافت عثمان نيز پا در هوا خواهد بود زيرا خلافت او مشروط به شورايي است كه عمر انتخاب كرده است. پس اگر اين حرف راست باشد ( كه حتما هم هست!!!!) چيزي از اهل سنت باقي نمي ماند. اما اگر اين حرف را عمر دروغ گفته باشد ، آيا كسي كه بر منبر پيامبر چنين دروغي مي گويد ، شايسته ي خلافت رسول الله و حكومت بر مسلمين است؟ حتما مي دانيد كه دروغ گو حتي عادل هم نيست چه رسد به آن كه بخواهد جانشين پيامبر باشد. (ضمناَ دروغ از مصاديق ظلم است و دروغگو ظالم است و خداوند فرمود عهد امامت من به ظالمين مي رسد: لا ينال عهدي الظالمين/ بقره 124) حالا سوال من از حاضران اهل سنت اين است: عمر راست گفته است يا دروغ؟ سني هاي حاضر پاسخ گويند و شيعيان اگر مطلبي دارند بيافزايند.
65 | باران | Iran - Shiraz | ١٢:٠٠ - ٠٩ مهر ١٣٨٨ |
نام و نام خانوادگي: اسد - تاريخ: 18 آبان 87 سلام عليکم وبعد..کليني در کتاب الکافي مي‌گويد: «أن الأئمة يعلمون متى يموتون، وأنهم لا يموتون إلاَّ باختيار منهم». «ائمه مي‌داند که چه زماني مي‌ميرند، و آنها جز با اختيار خودشان نمي‌ميرند» ، و مجلسي در کتابش (بحار الانوار) حديثي را ذکر مي‌کند که مي‌گويد: «لم يكن إمام إلاَّ مات مقتولاً أو مسموماً». «هيچ امامي نبوده مگر آن که او را کشته‌اند يا مسمومش کرده‌اند» ؛ اگر آن گونه که کليني و حر عاملي گفته‌اند امام غيب مي‌داند، پس امام آب و غذايي را که به او داده مي‌شود مي‌داند و اگر مسموم باشد مي‌داند که مسموم است، و از خوردن آن پرهيز مي‌کند، اگر پرهيز نکند و آن را بخورد و بميرد خودکشي کرده است؛ چون او مي‌داند که غذا سم دارد! بنابراين پس او خودکشي کرده است، و پيامبر ص مي‌فرمايد هر کس خودکشي کند به دوزخ مي‌رود! پس آيا شيعه چنين چيزي را براي ائمه مي‌پسندند؟!.بحار الأنوار 43/364.منتظر پاسخ شما هستيم جواب نظر: دوست گرامي سلام ! مگر نه اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله غيب مي&zwnjداند ؛ پس چرا به جنگ احد رفت و ده&zwnjها نفر از بهترين يارانش و از جمله حمزه سيد الشهداء را به كشتن داد ؟ از اين گذشته طبق اعتقاد شيعه و سني رسول خدا نيز مسموم از دنيا رفته&zwnjاند ؛ در حالي كه علم غيب نيز داشته&zwnjاند . علم غيب مخصوص خداست شما كفر گفيد و بر نص قران كافر شديد كه عالم الغيب فقط خداست در ثاني پيامبر اكرم به هيچ وجه عالم الغيب نبود بله جاهايي بود كه خداوند به او اطلاع ميداد و بر اساس حكمتش در مورد جنگ احد به او خبر نداد ببينيد شما براي اين مطلبي که دوستمان اشاره کرد هيچ جوابي نداريد . تالش بيخود نکنيد كماكان منتظر مناظره با كوچكترين تا بزرگترين شما هستم messenger وسيله خوبي براي مناظره کتبي حضوري است

پاسخ:
با سلام
خواهر گرامي
1- بهتر است براي اينكه بدانيد آيا رسول خدا (ص) علم غيب داشتند يا نه ، نگاهي به كتب علماي اهل سنت بكنيد :
http://www.valiasr-aj.com/lib/soal1/list4.htm#106
درست است كه علماي اهل سنت ، ادعا مي‌كنند كه شيعه به خاطر مطرح كردن علم غيب براي انبيا و اوصيا كافر است ! اما خود در هنگام بررسي بعضي از آيات و روايت ، مجبور به اعتراف به چنين حقيقتي مي‌شوند ؛ از جمله آيه شريفه «عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحدا الا من ارتضي من رسول»
2- براي مناظره در ابتدا بايد به مطالبي كه اهل سنت به آن اعتقاد دارند ، آشنايي داشته باشيد ! در صورتي كه اين آشنايي حاصل شد ، مي‌توانيد با شيعه مناظره كنيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
66 | باران | Iran - Shiraz | ١٢:٠٠ - ٢٢ مهر ١٣٨٨ |
من كاري به كتب اهل سنت ندارم از كتب خودمان بگو ضمنا من ميگم قران تو ميگي كتاب سني ها واقعا كه خيلي حقيرانه بود بعدش هم خدا ميفرمايد: لا يعلم من في السموات و الارض الغيب الا الله اي بابا من كي گفتم سني هستم عجب وصله هاي ناجوري به ادم ميچسبونيد من يك شيعه خرافي بودم كه اكنون خرافات را كنار گذاشتم و شيعه اي موحدم. ايراد و نكته گرفتن به اهل سنت كه كاري نداره اگه ميخوايد تا چند مورد براتون بازگو كنم!!!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در همان قرآن امده است كه «عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول»
2- اگر مقصود شما از شيعه موحد شدن ، ترك بعضي از آيات قران است ، بهتر است سني شويد و چنين عقيده‌اي نداشته باشيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
67 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٣ مهر ١٣٨٨ |
سرکار خانم باران

دو کس قصد ترور حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) را کردند: خالدبن وليد ملعون و ابن ملجم ملعون

از قصد هر دو قبل از انجام ترور حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) مشخصا باخبر بودند. نيت شوم خالد ملعون را اسماء بنت عميس(رحمة الله عليه) به ايشان اطلاع داده بود و نيت شوم ابن ملجم(لعنةالله عليه) را پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله). منتهي دقت نماييد که بين اين دو آگاهي تفاوت بسيار زياد است.
يکي خبر معمولي محسوب مي‌شود و ديگري خبر از غيب.

به اين نکته دقت کنيد که حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) در مورد اول نيز «به غيب» از ناکامي خالد باخبر بودند چنان که اولا به اسماء بنت عميس پيغام دادند که:(اِنَّ الله يحوُلُ بَيني وَ بَينَهُ) و دوما در حمله به خالد ملعون پيش دستي نکردند.
آري حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) از قصد شيطاني ملعون زمان باخبر بودند. ولي ايشان از بي‌وفايي کوفيان نيز باخبر بودند. ايشان از رمز شهادت خود نيز باخبر بودند. ايشان از حرکت و جنبشي که در عالم وجود از شهادت ايشان حاصل مي‌شود نيز با خبر بودند. ايشان از حکم و رضايت خدا نيز باخبر بودند.
آيا شما براستي فکر مي‌کنيد که پست ترين مخلوقات توانايي مقابله با بالاترين مخلوقات را داشته باشد؟ آيا ابن ملجم ملعون عددي بود که بتواند رودخانه عظيم الهي حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) را مانع شود؟

سرکار خانم باران
دانش آموز دبيرستان بنا بر اطلاعاتي که در سطح دبيرستان به او رسيده امتحاني مي‌شود که تفاوت هاي عميقي با سطح دبستان دارد.
خدايي که اطلاعات غيبي به عبدش مي‌دهد امتحاني متفاوت از او نيز مي‌کند.

حضرت موسي(عليه السلام) نيز مانند سوال شما را از خضر نبي(عليه السلام) پرسيد.
مگر قتل کودک خردسال حرام نيست؟ پس چرا خضر نبي کودک خردسال را به قتل رساند؟
حضرت خضر نبي به موسي (عليهما السلام) نيز جوابي داد.
خضر نبي (عليه السلام) چيزي از غيب مي‌دانست و در درجه اي ديگر آزمايش مي‌شد.

جناب محمد حنفيه که از اصل امامت را در حد کمال نشناخته بود «خود را به امام حسين (عليه السلام) رساند و مهار شتر امام را گرفت و گفت : " يابن رسول الله ! مگر شما وعده نداديد كه درباره آنچه من گفتم، فكر كنيد؟" و امام فرمود:آري، ولي بعد از آنكه تو رفتي رسول خدا نزد من آمد و فرمود; "برو كه خدا خواسته تا تو را كشته ببيند." محمد حنفيه عرض كرد: حال تو با اين وضع بيرون مي‌روي ، همراه بردن اين زنان و كودكان چه معنايي دارد؟ و امام در جواب گفت كه "مشيت خدا بر آن تعلق گرفته كه آنان را اسير ببيند."»

امام حسين (عليه السلام) جوابي به ايشان داد که در خور فهم ايشان بود. اگر محمد حنفيه در شناخت امام زمان خود کمال يافته بود که مهار شتر ايشان را در دست نمي‌گرفت.

سرکار خانم باران
مگر دفع خطر محتمل عقلا واجب نيست؟ پس چرا مجاهدين اسلام به سوي خطر روانه مي‌شدند؟؟
همان خدايي که ما را از خودکشي نهي مي‌کند ما را به سمت شهادت فرا مي‌خواند.

سرکار خانم باران
شايد باورتان نشود. ولي حوادث اخير ايران باعث شد که بنده گوشه اي از حکمت پاسخ امام حسين (عليه السلام) را به جعفر جن را بهفمم. آنگاه که آن جن و يارانش از امام زمان خود جواز حمله خواستند.
حالا مي‌فهمم که چرا ايشان جواز حمله نداند.

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله

68 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٧ آبان ١٣٨٨ |
جناب مصلح دانشور
چرا شما براي آتيلا همان ارزشي را قائل نيستيد که براي خالد قائل هستيد؟
مگر آتيلا امپراطوري عظيم روم را نابود نکرد؟

شراب خواري و زناکاري خالدي که با چشمانش حجت خدا بر زمين را ديده بود بدتر است يا شراب خواري و فساد آتيلايي که بويي از انسانيت و کتاب و مذهب نبرده بود؟

براستي کدام در مرتبه پايين تري هستند؟ آن کس که وجود مبارک خاتم النبين صلي الله عليه و آله را درک کرده باشد و بازهم خوي وحشي گري داشته باشد و يا آن کس که عمري در جهالت و بي‌خبري بوده است و کسي نبوده است که او را از وحشي گري خارج کند؟

شايد شما بگوييد که خالد با خون ريزي هايش اسلام را گسترش داد و آتيلا کفر را.
جواب بنده به شما اين است:
اين چگونه اسلامي بود که در اندک مدتي سر فرزند پيامبر (سلام الله عليهما) را بريدند و در پايتخت امپراطوري اسلام مجالس رقاصي وشراب برگزار کردند؟
اين چگونه اسلامي بود که ايران را تا قرن ها تاراج مي‌کردند تا آشپز خانه خلفاي عباسي را آباد کنند؟؟؟
اين چگونه اسلامي بود که ماليات ها و تبعيض ها کمر مردم را مي‌شکاند؟
اين چگونه اسلامي بود که مشتي هوسران و شکم پرست خليفه پيامبر (ص) شدند؟

براستي جناب مصلح اگر اندکي تحقيق کنيد خواهيد ديد که خدمت آتيلا به اسلام و بشريت بيشتر از وجود خالد بود.

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
69 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٢٧ آبان ١٣٨٨ |
سلام عليکم
جناب مصلح دانشور
از اينکه پذيرفته اي خالد بن وليد هوسران بوده از شما تشکر ميکنم
اما از اينکه اعمالي خالد را کاملا شرعي ميداني در حيرتم
لطفا کمي بيشتر دقت کنيد
بگوئيد آيا خالد مسلمان بود يا خير؟؟
آيا يک فرد مسلمان موظف نيست که طبق قوانين اسلام عمل نمايد؟؟
چگونه است که خالد را مسلمان و اعمال و رفتار او را در چارچوب اسلام ميداني؟؟
آيا دليلي بر گفته هايت داري؟؟
گفتي خالد بقول شما يک جنگاور به تمام معني بوده است و ابوبکر به دليل نياز اسلام به وي او را در دستگاه حکومتي خود جاي داده بود.
اما بهتر بود يک نگاه سطحي به تاريخ طبري که نوشته علماي خودتان است مي انداختي متوجه ميشدي که پهلواناني در آن زمان حضور داشتند که نام خالد در مقابل آنان گم بوده مثل مالک اشتر که البته هوسران هم نبودند بلکه به پرهيزگاري مشهور بودند چون مولايشان حضرت امير المومنين علي ع بود.
چرا ابوبکر نياز اسلام را در چنين افراد پرهيزگار و قدرتمندي که خالد شاگرد آنها هم محسوب نميشد نمي ديد؟؟
از طرفي در ميان پهلوانا عرب شخصي بود که همه پهلوانان عرب و عجم از شنيدن نامش لرزه بر اندامشان مي افتاد و او کسي نبود جز اميرالمومنين حضرت علي ع که دوست و دشمن بر قدرت ايمان و عدالتش قسم ياد ميکردند.
چرا ابوبکر از ايشان استفاده ننمودند که هيچ بلکه به همين خالد ماموريت دادند حضرت را ترور کند؟؟؟
آري ابوبکر نه تنها از آن پهلوان استفاده نکرد بلکه خلافتش را غصب و همسرش را که دختر پيغمبر بزرگ اسلام بود به شهادت رساند.
قدرت خالد مالک و بقيه پهلوانان عرب در مقابل حضرت علي ع غير قابل قياس بود.
اين اعمال خلفا نمونه کوچکي بود از جنايات و خيانتهاي خلفاء و همچنين خالد بن وليد و . . .
آيا اين دليل واهي که مثلا اسلام به فلان فرد فاسد نياز دارد ميشود امور مسلمين را بدست آنان سپرد؟؟
از شما ميخواهم که بدور از تعصب جانب حق را در نظر گرفته و به تحقيق و مطالعه ي بيشتري بپردازيد و اميدوارم که راه راست بر شما نمايان گردد
در ضمن از شما بخاطر صداقت در گفتارتان بصورت ويژه تشکر ميکنم
اميداوارم در سايه قرآن و نور ايمان دلهاي ما منور به نور خداوند تبارک و تعالي بشود
يا حق
70 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٧ آبان ١٣٨٨ |
با سلام
جناب مصلح دانشور از متن شما بر ميايد كه احتياج مبرم به تحقيق دارديد , برادر عزيز اگر خيلي از چيزهاي كه شما نوشته ايد صحت نداشته باشد چكار خواهيد كرد .
خواهش ميكنم مقالات اين سايت را بخوانيد و انها را با اصل مدارك تطبيق دهيد حتما انوقت در نظراتتان تعديل خواهيد كرد .
يا علي
71 | دانشوران | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٧ آبان ١٣٨٨ |
من يه نوجوان سني هست. كاري به مار شيعه و هيچ مذهبي ندارم فقط درصورتيكه حركت خودشان را نگه دارن و بهعقايد ديگران احترام بگذارن . آنگونه كه ديگران به عقيده آنان احارام ميگذارد.شما در طول اين مناظره ميبينيد كه نماينده اهل تشييع بارها به اهل سنت بد و بي راه ميگويد درحاليكه نماينده اهل تسنن كوچكترين اهانتي به اعتقادات ايشان نداره چون در درجه يك انسان و يك آفريننده خدا براي و وحتي براي يك كافر بي ايمان ارزش انسان بودن را رعايت ميكند. در حاليكه در فرموده هاي امام علي آمده كه دشمنان خود را با اسم هاي زشت مخوانيد اما شماها انگار به فرموده بزرگانتان م اهميت نميدهيد و هدفي دنيوي داريد. يك موضوع يگر: در اين شكي نست كه حضرت علي (ع)پسر عمو وبرادر خوانده يكديگر بودند آنچان كه حضرت عمر(رض)وحضرت اببكر(رض)برادر خوانده يكديگر بودند. اما جناب ابوصفيان وپسران ايشان جنبان معاويه ويزيد كه به دين اسلام گرويده بودند , مانند همه ماها انسان بودند و جائزالخطا. من ميخواهم بدانم كه پاكترين مرجع شما آيا ازكردار خود مطما است؟ مطمئا هستم كه جواب منفي است چون غير از پيامبر و عشره مبشره كسي از كرار خود مطئن نيست و در درازا بايد گفت تعصبي مه در ذات انان نسبت به حضرت علي بود موجب گذشت كه بعضي تفرقه ها بوجود آيد تا جائيكه كه ابوصفيان براي خليفه اول به منزل حضرت علي رفت و به ايشان پيشنهاد داد كه من حاضرم با نظامياني كه در اختيار دارم شما را به خلافت نزديك كنم در حاليكه حضرت علي امتناع ورزيد. شما بايد به دنبال حق باشيد عزيزان.خالد بن وليده كسي بود كه تونست امژراطوري ايران و روم را نابود كند و فرمانده آن سپاه هاي عظيم مسلمسن باشد در حاليكه ناشنه هايي از هوس راني در اوديده ميشد و عملي كه در مورد زن مالك انجام داد خلاف شرع و اسلام نبود بلكه خلاف عرف و عادت جامعه بد به همين دليل حضرت عمر(رض)دو بار درخواست عزل او را به اميرالمومنين ابوبكر صديق داد ولي حضرت ابوبكر بخاطر نياز شديد سپاه اسلام به دانش ايشان در جمگها از اين كار امتناع ورزيد و اين درحالي است كه هما شماها نشنه هايي از هوسراني را در سر داريد و اگر غير از اين بگوييد به قرآن قسم دروغ گفته ايد.وخالد بن وليد با وجود اينكه در مبارزه يك جنگاور به تمتم معنا بود ولي هوسران ه بود ولي كار خلاف شرع اسلام انجام نداد بلكه خلاف عرف و عادت بود. وسلامالله علي ارواح خلفا ابوبكر و عمر وعثمان و علي

پاسخ:
خوب بود از اين بارها بد و بي راه گفتن استاد قزويني به اهل سنت يك مورد نيز مثال مي زديد نه اينكه كلي گويي كنيد حداقل ايشان در اين مورد شهرت دارند كه در مناظراتشان همواره ادب و احترام به مخاطب و عقايد را رعايت كرده و تنها به ذكر احاديث آن هم از منابع معتبر اهل سنت بسنده مي كند.

و اما در رابطه با جناب آقاي ملازاده خوب بود قبل از چنين اظهار نظري، سري به شبكه معلوم الحال رنگارنگ و برنامه اي كه ايشان در آن شبكه اجرا مي كند مي انداختيد تا با ادب و احترام ايشان بيشتر آشنا مي شديد

نمونه اي از اين صحبت هاي ايشان در لينك ذيل در دسترس مي باشد:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=69

در مورد ساير موارد نيز سواي بحث غلط هاي املايي بسياري كه داريد در محتوي مطالبتان نيز الي ماشاءالله تناقض وجود دارد

مطمئنا نه تنها مراجع ما بلكه هيچ كدام از شيعيان داراي چنين سوء پيشينه اي همچون جسارت به رسول خدا و ريختن خون فرزندانش نداشته اند پس چنين قياسي، قياس مع الفارق است

و اما در مورد حديث عشره مبشره ، صرف نظر از سند ضعيف آن با عقل سالم سازگاري ندارد .

عقل سليم هر انساني نمي‌تواند قبول كند كه حق در مقابل حق بايستد و نيز نمي‌تواند قبول كند كه وقتي دو طرف با هم ديگر جنگ مي‌كنند، هر دو بر حق باشند. هم قاتل بر حق باشد و هم مقتول. هم طلحه و زبير بر حق باشند ، هم اميرمؤمنان عليه السلام . هم عثمان بر حق باشد و هم قاتلان او .

چگونه حديث عشره مبشره صحيح است و حال آن‌كه متضمن اضداد است، و اين به معناي تضاد در دين و بطلان دين است؛ چون اجتماع ضدين از محالات عقلي است؛ زيرا كه خط مشي ابوبكر با عمر فرق مي‌كرد و گاهي يكديگر را نفي مي‌كردند، خط مشي عثمان با هر دو فرق مي‌كرد، و خط مشي حضرت علي (عليه السلام) با هر سه فرق داشت و اصلا ارزشي براي سنت شيخين قائل نبود، و به همين دليل در روز شوري شرط پيروي از سيره شيخين را نپذيرفت.

براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به آدرس ذيل مراجعه فرماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312



در مورد خالد بن وليد نيز اينقدر بيانتان متضاد و متناقض است كه خود پاسخگو خود هستيد

(يعني از ديد شما به صرف جنگاور خوبي بودن (بر فرض محال يك خوبي) مي توان فعل حرام (مثل زنا و شهوتراني) را انجام داد و هيچ اشكالي ندارد (حال آنكه اين نظر شما با جناب عمر خودتان نيز در تضاد است) و نهايتا به قولي قديمي ها هر كس را در گور خود قرار مي دهند، به فرض وجود هوسراني در هر مسلمان (كه البته دليل بر انجام فعل حرام زنا نمي گردد) نمي توان فعل افرادي همچون خالد به وليد (از ديد شما صحابه اي بزرگوار و گرانقدر) را توجيه كرد)

در رابطه با خالد بن وليد نيز مقاله كاملي در لينك ذيل وجود دارد كه مطالعه آن را حتما براي شما توصيه مي كنيم:

‹خالد بن وليد باعكس هاي بارگاهش (مرقدش) و مقايسه با حرمين عسكريين›

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=95

‹خالد بن وليد از ديدگاه عمر بن خطاب›

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=100

(البته دقت داشته باشيد كه تماما از منابع اهل سنت ذكر حديث شده است)

والسلام علي من التبع الهدي

معاونت اطلاع رساني
72 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٣٠ آبان ١٣٨٨ |
جناب باران عمري
بنا بر پايه مباني روانشناسي هنگامي که زبان انسان بددهن و هتاک باشد بعد از مدتي قوه فکري او نيز هتاک خواهد شد.
فکر هتاک نيز از تفکر منطقي عاجز و ناتوان است.

نمونه اش سخنان شما:
«به اون اطلاع مي‌دم» و «آنچه را بخواهد از علم غيب به او مى آموزد»
و بعد «پس كسي كه خدا به او علم بياموزد عالم الغيب نيست اما مومن بالغيب هست»!!!!

آخر مگر مي‌شود کسي از چيزي «اطلاع» يابد و «آموزش» ببيند و بعد به پاره اي از آن امر «عالم» نشود؟؟؟؟
اولا ما کي ادعا کرديم که ايشان علم غيب نبي اکرم(صلي الله عليه و آله) علم غيب کامل است؟
مگر خداوند سميع و بصير و فادر نيست؟
آيا اين امر مانع آن است که ماهم سمع و بصر وقدرتي از او داشته باشيم؟؟

دوما اين باور به غيب بدون احاطه علمي است که داراي ارزش است و «ايمان»‌ناميده مي‌شود.
مگرنه چرا به علم کفار به الکترون ايمان گفته نمي‌شود؟؟؟

سوما
آيا نمي‌بيني که کفار به واسطه علمشان تا چه مقدار به امور غير ظاهري آگاه شده اند؟
آيا اکنون کفار از داخل زمين و خورشيد و داخل بدن انسان آگاهي پيدا نکرده اند؟
چگونه ممکن است علم اولياء خداوند از علم کفار کمتر باشد؟؟
**************
در پايان روي اين موضوع فکر کن که چطور ممکن است جانشين عقل کل حتي يک شاگرد دانشمند تربيت نکرده باشد.

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
73 | باران | Iran - Shiraz | ١٢:٠٠ - ٣٠ آبان ١٣٨٨ |
بابا
راست ميگن خرافات مخ ادم رو تيليت ميكنه
فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول يعني اخبار غيب رو به اون اطلاع ميدم نه اينكه عالم بالغيب هست. همون كه من گفتم قبلا
مشكل شما اينه كه ايه رو كامل نميخونيد
قل ان ادرى اقريب مـا توعدون ام يجعل له ربى امدا
بگو: من نمى دانم آنچه به شما وعده داده شده (از عذاب دنيا و قيام رستاخيز) نزديك است , يا پروردگارم زمانى براى آن قرار مى دهد))؟ (قل ان ادرى اقريب مـا توعدون ام يجعل له ربى امدا).ايـن عـلم مخصوص ذات پاك خداست , و او خواسته از بندگانش مكتوم بماندتا موضوع امتحان و آزمـون خـلق كامل گردد, چرا كه اگر بدانند دور است يانزديك درهر دو صورت امتحان كم اثر خواهد بود.

بـارهـا در آيات قرآن مجيد به اين معنى برخورد مى كنيم كه هر وقت سؤال اززمان قيامت مى شد پيغمبراكرم (ص ) اظهار بى اطلاعى مى فرمود و مى گفت : علم آن مخصوص خداست .

(آيـه26)ـ سـپـس در ادامـه اين بحث يك قاعده كلى را در مورد علم غيب بيان مى دارد, مى فرمايد: ((دانـاى غـيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد)) (عـالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا).

(آيـه27)ـ سـپـس بـه عـنـوان يـك اسـتـثنا از اين مساله كلى مى افزايد: ((مگررسولانى كه آنان را برگزيده )) و از آنان راضى شده (الا من ارتضى من رسول ).

آنچه را بخواهد از علم غيب به او مى آموزد, و از طريق وحى ابلاغ مى كند.((
پس كسي كه خدا به او علم بياموزد عالم الغيب نيست اما مومن بالغيب هست
خدا شفايتان دهد انشا الله
74 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٠١ آذر ١٣٨٨ |
سلام حـــــــــــافظ صرف نظر از دروغهاي جديدتون از حرفهاي شما براحتي ميشود فهميد که ملاک شما نه تنها اسلام و قرآن و پيامبر نيست بلکه مبناي دين و عقيده شما را شعرا تشکيل ميدهند هر چند که افرادي را که بع عنوان شاعر ازشون ياد کردي به مراتب بهتر از خلفاي شما بودند آيا شعر يا مطلب يا فضليتي از مبناي اصلي عقيده ات يعني خلفاي راشدين داري که حتي برتر از افراد مذکور باشد؟؟؟ پس چرا شماها مبناي دينتان را مثلا اديسون يا ويلبررايت و يا . . . قرار نمي دهيد؟؟؟ البته خلفاي شما در نوع خود نابغه بودند که توانستند دين خدا را تغيير دهند و در آن بدعت گذارند. امثل شما بهتر به بارگاه خالدبن وليد رفته و با توسل به او دين خدا را بهتر بشناسيد چون خلفاي شما نيز در زمان حياتشان به وي توسلات زيادي داشته اند. توسلات ديگر هم که توسط خلفاي شما انجام ميشد در کتاب مثالب العرب آمده است چرا کتب خودتان را نميخوانيد
75 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠١ آذر ١٣٨٨ |
جناب حافظ
از کجا ادعا کرده اي که ابوريحان بيروني پيرو عمر بوده است؟؟؟؟؟

مگر نمي‌داني که ايشان در کتاب آثار الباقيه عن القرون الخاليه، حضرت علي (عليه السلام) را با لقب امير المومنين خطاب مي‌‌کند بدون اينکه چنين لقبي را براي آن سه تا بياورد؟
همچنين ايشان بسيار در شهادت امام حسين (عليه السلام) مي‌نگارد و به جزئيات آن واقعه مي‌پردازد و روزه روز عاشور را نفي مي‌کند.
همچنين ايشان از قاتل حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) به عنوان ملعون ياد مي‌کند در حالي که چنين لعني را ،صد البته، براي مجاهد اکبر بابا شجاع الدين ابولوءلوء نمي‌اورد؟
بعلاوه در آن کتاب تاريخ تولد و شهادت امامان شيعه و حضرت فاطمه الزهرا سلام الله را بيان مي‌کند.

جالب است که ايشان به زکرياي رازي به خاطر نزديکي ايشان به مانوي ها انتقاد شديد مي‌کند.

فقط مشي ايشان دوري از انتقاد مستقيم به همه اديان بوده است.
«لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذي يَخْتَلِفُونَ فيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبينَ »

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
76 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠١ آذر ١٣٨٨ |
جناب حافظ
دروغ مي‌گوييد شما.
در زمان اهل سنت اصلا ايراني وجود نداشت. بلکه به ايران مي‌گفتند خراسان و بلاد عجم و ايران چيزي نبود جز مستعمره و ملک خلفاي اموي و عباسي.
عجيب است که شما کردستان را پاره اي از ايران مي‌دانيد ولي بغداد که مرکز ايران بوده است را جداي از ايران مي‌دانيد!!!
يعني شما خبر نداريد که اهل سنت ايران را تکه تکه کردند؟
آيا سلجوقيان ايراني بودند؟ يا شايد [نا]محمد افغان ايراني بود؟

ايران به مدت قرن ها چپاول مي‌شد تا آشپزخانه خلفاي غاصب عباسي آباد شود.

در ليست اهل سنت نامدار ايران شما چند نام را فراموش کرديد:
محمود غزنوي خونخوار قاتل شيعيان ري و ماوراء النهر. کسي که قصد جان افتخار جهان علم ابن سينا را داشت.
تيمور خونريز و چپاول گر که تا توانست شيعيان را به قتل رساند.
[نا]محمد افغان غارتگر و راهزن.

آيا عجيب نيست تمام اين شعراي اهل سنتي که نام برديد غلام حلقه بگوش اتراک سني بودند؟
******************
و اما در مورد فحاشي و رکيک گويي و بد دهني روزمره شما که ما را با خباثتي بينظير مشرک مي‌نامي.

مشرک کسي است که به جاي خالق نور، وهمي را مي‌پرستد که نور از آن منعکس مي‌شود!!
مشرک کسي است که به جاي خالق مکان، وهمي را مي‌پرستد که داراي مکان است!!
مشرک کسي است که به جاي خالق جهات، وهمي را مي‌پرستد که دست چپ و راست دارد!!
مشرک کسي است که به جاي خالق بدن، وهمي را مي‌پرستد که ساق پا و دندان سفيد دارد!!
مشرک کسي است که به جاي خالق زمان، وهمي را مي‌پرستد که بر او سال و ساعت مي‌گذرد!!!
مشرک کسي است که به جاي خالق ابعاد، وهمي را مي‌پرستد که در آسمان است!!!

مرده پرست آن است که اطاعت مرده اي را بر خود واجب مي‌داند که علي‌رغم حاکم بودن از او حتي بيست صفحه روايت و مثل نقل نشده است و بعد ادعاي جانشيني خاتم رسولان(ص) را داشت!!
مرده پرست آن است که مطيع مرده اي است که در طول حکومت خود حتي يک شاگرد عالم تربيت نکرد و بعد ادعاي جانشيني بهترين معلم را نيز داشت!!
مرده پرست آن است که غلام مرده‌اي است که به تيمم و احکام الهي آگاه نبود و ادعاي خلافت عقل کل را مي‌کرد.
مرده پرست آن است که پيروي از مردگاني مي‌کند که جز غارت و چپاول براي ايران ثمري نياوردند.

به کوري چشم پيروان يزيد و شمر ملعون، امامان ما زنده اند و فعال بما يريدون.
مرده آن توبره شهوت است و شکم که در کاخ رياص است.
زنده آن ولي شهيد است که قدم مبارکش در قم است و مشهد.

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
77 | حافظ | Iran - Yazd | ١٢:٠٠ - ٠١ آذر ١٣٨٨ |
ابوريحان بيروني_زكرياي رازي و......... اهل سنت بودند و ايران بارگاه اسلام وتسنن بوده است و شيعه هم در زمان صفوي به ايرانيان تحميل شد. شما به مشهد وقم شهرهاي مذهبي ايران تشريف ببريد كه غرق در فساد هست خانمهاي چادري در دوروبر حرم و با چادر فساد ايجاد مي كنند و در قم كه ماشائ الله شهر مذهبي هست يا صيغه خانه اميد براي روشن شدن حقايق و ايراني بودن خرافات همراه با اسلام واقعي

پاسخ:
با سلام
جناب حافظ
طبق معيار شما چون زكرياي رازي و ... سني بودند پس همه بايد سني شوند ، در جواب مي‌گوييم:
انيشتين ، اديسون ، پاستور ، ماركس ، كانت ، هگل ، گاليله و ... همه كافر بودند ، سراسر دنيا نيز از اين افراد زياد ديده مي‌شود ، پس همه سني‌ها بروند و كافر شوند؟
شما به استانبول ، آنكارا ، دبي ، ابوظبي، كراچي و ... تشريف ببريد و از كاباره‌ها و فاحشه خانه‌هاي كه گرداندگان اكثر آن‌ها مسلمان سني هستند بهره مند شويد . دبي يك شهر مسلمان نشين است يا فاحشه خانه عمومي دنيا ؟

والسلام علي من اتبع الهدي
78 | حافظ | Iran - Yazd | ١٢:٠٠ - ٠١ آذر ١٣٨٨ |
جلال الدين مولوي رومي"

چون محمد يافت آن ملک و نعيم قرص مه را کرد او در دم دو نيم

چون ابوبکر آيت توفيق شد با چنان شه صاحب و صديق شد

چون عمر شيداي آن معشوق شد حق و باطل را چو، فاروق شد

چون که عثمان، آن را عين گشت نور فايض بود و ذي النورين گشت

چون ز رويش مرتضي شد در فشان گشت او شير خدا در مرج جان

"سعدي شيرازي"

چه نعمت پسنديده گويم ترا؟ عليک السلام اي نبي الورا

درود ملک بر روان تو باد بر اصحاب و بر پيروان تو باد

نخستين ابوبکر پير مريد عمر پنجه بر پيچ ديو مريد

خردمند عثمان شب زنده دار چهارم علي شاه دلدل سوار

ترياق در دهان رسول آفريده حق صديق را چه غم بود از زهر جانگزا؟

اي يار غار سيد و صديق نامور مجموعه ي فضايل و گنجينه ي صفا

مردان قدم به صحبت ياران نهاده اند ليکن نه هم چنانکه تو در کام اژدها

يار آن بود که مال و تن و جان فدا کند تا در سبيل دوست به پايان برد وفا

ديگر عمر که لايق پيغمبري بدي گر خواجه ي رسل نبدي ختم انبياء

سالار خيل خانه ي دين صاحب رسول سر دفتر خداي پرستان بي ريا

ديوي که خلق عالمش از دست عاجزند عاجز در آنکه چون شود از دست وي رها؟

ديگر جمال سيرت عثمان که بر نکرد در پيش وي دشمن قاتل سر از حيا

آن شرط مهرباني و تحقيق دوستي است کز بهر دوستان بري، از دشمنان جفا

کس را چه زور و زهره که وصف علي کند جبار در مناقب او گفته "هل اتي"

زورآزماي قلعه ي خيبر که بند او در يکدگر شکست به بازوي "لا فتي"

شير خداي و صفدر ميدان و بحر جود جان بخش در نماز و جهانسوز در وغا

ديباچه ي مروت و سلطان معرفت لشکرکش فتوت و سردار اتقياء

پيغمبر آفتاب منير است در جهان وينان ستارگان بزرگند و مقتدا

"عبدالرحمن جامي"

امت احمد از ميان امم باشد از جمله افضل و اکرم

اوليايي کز امت اويند پي رو شرع و سنت اويند

ره بران راه هدي باشند بهتر از غير انبياء باشند

خاصه آل پيغمبر و اصحاب کز همه بهترند در هر باب

وز ميان همه نبود حقيق به خلافت کسي به از صديق

وز پي او نبود از آن احرار کس چو فاروق لايق آن کار

بعد فاروق جز به ذي النورين کار ملت نيافت زينت و زين

بود بعد از همه به علم و وفا " اسد الله خاتم الخلفا"

جز به آل کرام و صحب عظام سلک دين نبي نيافت نظام

نامشان جز به احترام مبر جز به تعظيم سويشان منگر

همه را اعتقاد نيکو کن دل زانکارشان بيک سو کن

"شيخ فريد الدين عطار نيشابوري"

خواجه اول که اول يار اوست ثاني الثنين اذهما في الغار اوست

صدر دين، صديق اکبر، قطب حق در همه چيز از همه برده سبق

خواجه شرع آفتاب جمع دين ظل حق فاروق اعظم شمع دين

ختم کرده عدل و انصافش بحق در فراست بود بر وحيش سبق

خواجه سنت که نور مطلق است بل خداوند دو نور بر حق است

آنک غرق قدس و عرفان آمدست صدر دين عثمان عفان آمدست

خواجه حق،پيشواي راستين کوه حلم و باب علم و قطب دين

ساقي کوثر،امام رهنماي ابن عم مصطفي، شير خداي

خدايا نور دين همراه ما کن محمد را شفاعت خواه ما کن

زکار ما مگردان خشمناکش ز ما خشنود گردان جان پاکش

تحيت باد بيش از صد هزاران برو از حق و زو بر جمع ياران

خصوصا چار يار پاک گوهر ابوبکر و عمر،عثمان و حيدر

نبي فرمود کايشانند انجم بايهم اقتديتم اهتديتم

آنکه يارش بد ابوبکر و عمر از سر انگشت او شق شد قمر

آن يکي او را رفيق غار بود و آن دگر لشکرکش ابرار بود

صاحبش بودنند عثمان و علي بهر آن گشتند در عالم ولي

آن يکي کان حياء و حلم بود وان دگر باب مدينه علم بود

"حکيم نظامي گنجوي"

صديق به صدق پيشوا بود فاروق ز فرق هم جدا بود

و آن پير حيائي خدا ترس با شير خداي بود همدرس

به مهر علي گرچه محکم پيم ز عشق عمر نيز خالي نيم

هميدون درين چشم روشن دماغ ابوبکر شمعست و عثمان چراغ

بدان چار سلطان درويش نام شده چار تکبير دولت تمام

"اقبال لاهوري"

اي تو را فطرت ضمير پاک داد از غم دين سينه اي صد چاک داد

تازه کن آئين صديق و عمر چون صبا بر لاله صحرا گذر

تا ز صديقان اين امت شوي بهر دين سرمايه و قوت شوي

"بيدل دهلوي"

ابوبکر شد سر خوش جام صدق شراب وفا يافت در کام صدق

کدورت برون رفت ز آب و گلش صفا يافت جام کمال از دلش

عمر يافت کام از مي عدل و داد بر آفاق چون استوا، خط نهاد

که هر کس ز مضمون اين خط گذشت به اسرار تحقيق واصل نگشت

به عثمان چو دور يقين داد دست ز سر جوش خم حيا گشت مست

حيا با يقين توام افتاده است دل بي يقين زين صفت ساده است

علي گشت سرشار صهباي علم که يک جرعه اوست درياي علم

نبوت بطون و ولايت ظهور جمال و جلال دو عالم حضور

"سنائي غزنوي"

جز به دستوري "قال الله" يا قال الرسول ره مرو،فرمان مده،حاجت مگو،حجت ميار

چار گوهر،چار پايه عرش و شرع مصطفي صدق وعلم وشرح ومردي کاراين هرچار يار

"خاقاني شرواني"

از دفتر عشق چار يارش يک بود و ده و صد و هزارش

اصحابش بيش و کم نشايد کاعداد مهين چهار بايد

هر چار چهار رکن تمکين بل چار حدود کعبه دين

بيني حرم محمدي را ديوانگه سر سرمدي را

پيشش دو خليفه رخ نهاده جوزا بکنار شمس خفته

هر سه شده يک نهاد و يکراه چون يک الف و دو لام الله

خاکش ز چهارم آسمان به ذاتش ز مسيح جاودان به

"عبيد زاکاني"

خوش وقت آن که عاشق صديق اکبرست در راه دين موافق صديق اکبرست

چون آفتاب روشن و چون صبح صادق است هر کو محب صادق صديق اکبرست

در معرضي که دم ز صفا و وفا زنند آن کيست کو مطابق صديق اکبرست

بگذار جمله در ره صدق و قبول دين بنما کسي که سابق صديق اکبرست

انصاف آن که خاطر شوريده قاصر است از مدحتي که لايق صديق اکبرست

آن کس که بود تقوي و تجريد کار او هم مونس پيمبر و هم يار غار او

چون بست بهر دين محمد ميان عمر در هم شکست گردن گردن کشان عمر

برباد رفت خرمن کفار خاکسار چون برکشيد خنجر آتش فشان عمر

خورشيد دين به اوج کمال آن زمان رسيد کانداخت سايه بر سر اسلاميان عمر

دستش به مکه گردن قيصر بزد به روم چون گشت برممالک دين قهرمان عمر

هم آسمان دانش و هم آفتاب عدل هم خوابه ي محمد آخر زمان عمر

آن کو به تيغ شرع نبي آشکار کرد بنياد دين به بازوي خود استوار کرد

خلد برين نشيمن عثمان با حياست جنات عدن مسکن عثمان با حياست

مه پيش خويش خرمني از نور گرد کرد تا خوشه چين خرمن عثمان با حياست

شمع که روشن است شبستان جان او نور درون روشن عثمان با حياست

خصم خدا و خصم رسول است و خصم خود آن بي حيا که دشمن عثمان با حياست

تا دامن قيامت و تا روز رستخيز دست عبيد و دامن عثمان با حياست

کو نخست بهر نبي سيم و زر بباخت وانگه براي قوت دين جان و سر بباخت

سلطان اوليا و شه اصفيا علي است بگزيده محرم حرم کبريا علي است

مشعل فروز شه ره دين ذوالفقار اوست چابک سوار معرکه ي "لافتي" علي است

آن کس که علم و حلم و سخا ختم شد بر او عم زاده ي محمد و شير خدا علي است

آن کو به آب تيغ فرو شست گرد کفر ز روي دين مبارز خيبر گشا علي است

مسکين "عبيد"خاک سگ کوي آن کس است کو از سگان خاک در مرتضي علي است

حاشا که التجا به دگر کس بود مرا مهر حسين و حب حسن بود مرا

"عبدالقادر مراغي"

بود صديق تقي نزد محمد مقبول کرده احکام خدا را از سر صدق قبول

يار ثاني پير عمر خطابست آمد منبر و محراب و سر اصحابست

سيمين يار و وفادار نبي عثمانست مرغ باغ ملکوت و به جهان سلطانست

اسدالله علي ،ابن عم خواجه ماست رضي الله بگو کوشه مردان خداست

"شاه نعمت الله ولي"

اي که هستي محب آل علي مومن کاملي و بي بدلي

ره سني گزين که مذهب ماست ورنه گم گشته اي و در خللي

رافضي کيست دشمن بوبکر خارجي کيست دشمنان علي

هر که او هر چهار دارد دوست امت پاک مذهب است و ولي

دوست دار صحابه ام به تمام يار سني و خصم معتزلي

مذهب جامع از خدا دارم اين هدايت بود مرا ازلي

نعمت اللهم وز آل رسول چاکر خواجه ام خفي و جلي

لازم به ذکر است که ابيات انتخاب شده فوق الذکر تنها قطره اي از درياي بي انتهائي است که از شعراي نامدار برگزيده شده است.

در اينجا براي جلوگيري از طولاني شدن کلام لازم مي دانم که فقط به ذکر نام شعرايي که در مدح خلفاي راشدين لب به سخن گشوده اند بسنده کنم.

1-انوري ابيرودي 2-محمد بن جرير طبري 3-شيخ ابو اسحاق کازروني 3-ابو سعيد ابوالخير 4-ابوالقاسم قشيري 5-امام محمد غزالي 6-مسعود سعد سلمان 8- شهاب الدين احمد سمعاني 9-اديب صابر 10-عثماني مختاري 11-رشيد الدين وطواط 12-قطب الدين محمد 13-شيخ شهاب الدين ابو حفص عمر سهروردي 14-حکيم ابوالمجد 15- شيخ شطاح روز بهان فسايي 16- اوحدي اصفهاني 17- خواجوي کرماني 18-سلمان ساوجي 19-خواجه نظام الملک طوسي 20-کمال الدين عبد الرزاق سمرقندي 21-راوندي 22-ابن يمين 23-پير شرفشاه 24-لاري و ..... برگرفته از اهل سنت جنوب
79 | حافظ | Iran - Yazd | ١٢:٠٠ - ٠١ آذر ١٣٨٨ |
از اينكه جناب مولازاده مناظره را پذيرفتند از ايشان تشكر مي كنم
در ضمن ايراني كيست؟ ايران كجاست؟
ايران يعني مولانا جلاالدين بلخلي حنفي
سعدي سني مذهب
حافظ:من هماندم كه وضو ساختم ز چشمه عشق چارتكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست اشاره به نماز ميت اهل سنت پس حافظ هم پيرو مذهب تسنن بوده است
عطار _بيدل دهلوي_جامي_خيام
همگي اهل سنت بودند
صلاح الدين ايوبي ديگر در صفحات تاريخ ايران جايي ندارد/ چرا؟مگر او ايراني از خطه كردستان نيست؟ مگر قهرمان جنگهاي صليبي نيست؟ مگر مهمترين جنگهاي بعد از فوت پيامبر و خلفاي راشدين جنگهاي صليبي نيست؟ چرانام او در صفحات تاريخ ايران جايي ندارد؟ فقط بخاطر سني بودن.
من ايراني هستم از استان فارس اهل سنت هستم ايران را دوست دارم بخاطر تمدن بخاطر شاعران و دانشمندان بخاطر اينكه مهد تمدن اسلام و تسنن بوده است.
فردوسي:
چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي خداوند امر و خداوند نهي

که خورشيد بعد از رسولان مه نتابيد بر کس ز بوبکر به

عمر کرد اسلام را آشکار بياراست گيتي چو باغ بهار

پس از هر دو آن بود عثمان گزين خداوند شرم و خداوند دين

چهارم علي بود و جفت بتول که او را به خوبي ستايد رسول

صحابان او جمله اخير بودنند همه هر يکي همچو اختر بودنند

وليکن ازيشان چهار آمدند که در دين حق پايدار آمدند

ابوبکر صديق شيخ عتيق که بد روز و شب مصطفي را رفيق
اكنون جايگاه اهل سنت در ايران كجاست؟
در تهران مسيحيها و زرتشتيها كليسا و اتشكده دارنداما اهل سنت حق داشتن يك مسجد را ندارد
ايران 900سال دين واقعي اسلام را داشتند نه شرك و مرده پرستي

پس از وي عمر بد که قيصر به روم ز سهمش نياراست خفتن به بوم

سيم، مير عثمان دين دار بود که شرم و حيا زو پديدار بود

چهارم علي ابن عم رسول سر شيرمردان و جفت بتول

از آزار اين چار، دل را بتاب که آزارشان دوزغ آرد به تاب
80 | حافظ | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٨ |
اين اشعار دوست ما از كدام شاعر نامي هست كه ما حتي اسمش را نشنيديم به جاي نوحه پردازي و مداحي كردن به فكر نون باش كه خربزه اب است مولوي _حافظ_سعدي و ... كجا و امثال جواد ذاكر كجا ببين يك نفر ا بدبخت باشه كه زنش و بكشن حقش و بخورن خودش نتونه از حقش دفاع كنه امثال تفاله هايي مثل شما واسش مداحي كنيد اين عقيده شيعه هست

پاسخ:
از كوزه همان برون تراود كه در او است
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها