2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)
کد مطلب: ٥٧٥٠ تاریخ انتشار: ١٣ آذر ١٣٨٧ تعداد بازدید: 7726
سخنراني ها » حضرت زهرا (س)
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)

نقش امام باقر و امام صادق در حفظ دین، شهادت حضرت زهرا و ناتوانی پاسخگویی پیروان مکتب سقیفه
شبكه سلام 87/04/13

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 13 /04/ 87

آقاي هدايتي

در اين برنامه موضوع برنامه گذشته را پي خواهيم گرفت. سلسله سؤالات و شبهاتي كه پيرامون حوادث ناگواري كه بر تنها دختر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) حضرت زهرا (سلام الله عليها) آمده، پاسخ و تحقيق آن را پي خواهيم گرفت.

استاد حسيني قزويني

ما هر چه داريم از معارف اسلامي چه در حوزه توحيد و چه در حوزه اخلاق، چه در حوزه فقه و سياست، همه مديون اين دو امام بزرگوار امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) است كه از درگيري ميان دودمان بني أميه و بني العباس استفاده كردند و دانشگاه بزرگي در مدينه تأسيس كردند و بيش از چهار هزار نفر شخصيت برجسته و توانمند همانند زراره، محمد بن مسلم، جميل بن دراج و ... تربيت كردند و به جامعه تحويل دادند.

من فقط چند تكه از سخنان شخصيت هاي بزرگ اهل سنت را نسبت به اين امام بزرگوار اشاره مي كنم، اگر برنامه زنده اي ديگري شبكه سلام داشت، بنده هم تلاش مي كنم در آن برنامه شركت كنم و اسمم را در ليست بپادارندگان اين ميلاد با سعادت ثبت كنم.

آقاي ذهبي كه از استوانه هاي علمي اهل سنت است كه از او به عنوان امام الجرح و التعديل تعبير مي كنند، وقتي به امام باقر (عليه السلام) مي رسد تعبيرش اين است:

أبو جعفر الباقر سيد امام فقيه يصلح للخلافة.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج13، ص12 و ج4، ص402

امام باقر، سيد، امام و فقيهي است كه زيبنده اين بود كه خلافت را در عصر خودش به عهده بگيرد.

شبيه اين را آقاي صلاح الدين صفدي دارد. ابن كثير دمشقي سلفي كه وهابيت به سخنان او مي بالند، تعبيرشان اين است كه مي گويد:

هو تابعي جليل كبير القدر احد اعلام هذة الأمة علما و عملا و سيادة وشرفاً.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج9، ص338

امام باقر جزء تابعين است داراي شخصيت بلند مرتبه يكي از برجستگان واركان امت اسلامي است از نظر علم و عمل و سيادت و شرف.

سبط بن جوزي مي گويد، عطاء از بزرگان اهل سنت است مي گويد:

ما رأيت العلماء عند احد اصغر علماً منهم عند أبي جعفر....

تذكرة الخواص، ص302

من كسي از بزرگان و شخصيت ها را نديدم كه علما در برابرش احساس كوچكي و حقارت كنند. و من ديدم حكم بن عيينه را با اين كه يك شخصيت برجسته فقهي اهل سنت است، در نزد او همانند يك مغلوب بود.

شبيه اين تعبير را جناب نووي در كتاب تهذيب الأسماء و اللغات، صفحه 103 دارد.

إبن خلكان در كتاب وفيات الأعيان، جلد 4، صفحه 30 همين تعبير را دارد و مي گويد:

علت اين كه به امام باقر، باقر مي گويند، باقر يعني شكافنده. امام باقر در حقيقت علوم اسلامي را شكافت و حقايق معارف اسلامي را براي مردم بازگو كرد.

اين خلاصه اي بود در اين دو سه دقيقه ... .

آقاي هدايتي

هدف اصلي از عكس العملهايي كه اهل سنت و وهابيت در رابطه با مراسم عزاداري حضرت زهر ا (سلام الله عليها) و قضيه شهادت آن حضرت، امسال نشان دادند چيست؟

استاد حسيني قزويني

با توجه به اين كه امسال مراسم عزاداري تنها يادگار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) چه در ايران و چه در خارج از كشور و چه از طريق رسانه ها به طوري گسترده بود كه تمام مردم جهان را متوجه خودش كرد. و به دنبال آن عكس العمل هايي در داخل ايران در برخي از استان هاي سني نشين ديده شد. حتي به تريبون نماز جمعه ها كشيده شد. عربستان سعودي رسماً يك نمايش را تشكيل داد در راستاي زير سؤال بردن قضاياي شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) و ارتباط نادرستي كه توسط هيأت حاكمه با حضرت زهرا (سلام الله عليها) داشتند و همچنين در شبكه ماهواره اي المستقله كه عمدتاً توسط عربستان سعودي پشتيباني مالي مي شود هشت جلسه تلاش كردند افرادي را از بحرين مصر و ... بر اين مناظره بياورند و با بحث و بررسي قضيه مظلوميت حضرت زهرا (سلام الله عليها) را زير سؤال ببرند.

البته همان طوري كه عزيزان مستحضر هستند ما بينندگان زيادي توسط ايميل اظهار لطف و بزرگواري كردند، بنده به دستوري يكي از مراجع عظام تقليد حضرت آيت الله العظميٰ مكارم شيرازي و آيت الله العظمي سبحاني سه شب در اين مناظره شركت كرديم.

البته نقائصش مال ما بود و هر چه خوبي بود، مال عنايت حضرت زهرا (سلام الله عليها) و حضرت ولي عصر (ارواحنا له الفداه) بود. عمدتاً از داخل و خارج سر زدند و برخي نيز حضوراً تشكر كردند بر اين كه اين بحث ها بحث هاي خيلي بود؛ مخصوصاً در جلسه آخر موضع گيري درستي كه بنده داشتم بر اين كه قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مظلوميت حضرت يك مسأله جديد و تازه وارد فرهنگ شيعه شده نيست، از قديم الأيام بوده و شيعيان تلاش مي كنند تا به سال مراسم عزاداري فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را با شكوه تر از گذشته برگزار كنند و اين در حقيقت براي برخي از وهابيون و وهابي زده ها گران تمام مي شود.

و لذا ما ديديم كه امسال يك عكس العمل هاي گسترده اي نسبت به اين قضيه داشته اند. من با توجه به بررسي هاي كه داشتم البته بدون اين كه ديگر فرق اسلامي را مورد اهانت قرار بدهم يا عقائد اهل سنت را جسارت كنم، يك حقايقي است در جامعه ما در رابطه با تاريخ پنهان و حقايق تاريخي را بايد بازگو كرد.

به نظر من سه مسأله اساسي بود كه باعث شد اين عكس العمل ها و واكنش ها توسط علماي اهل سنت و يا وهابيت نسبت به قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) ابراز شود.

1 - زير سؤال رفتن مباني فكري و اعتقادي مردم

علماي وهابيت و اهل سنت به خوبي در يافته اند كه قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) و ضرب و شتم و در نتيجه به شهادت رساندن آن حضرت، براي مردم به ويژه جوانان قابل تحمل نيست خيلي دشوار است كه بشنوند حاكم و خليفه اسلامي در واپسين روزهاي رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله) با تنها يادگار آن حضرت اين چنين برخورد خشن و نادرستي داشته است .

اولين پرسشي كه در ذهن آنان مي آيد اين است كه مگر مي شود جناب ابوبكر و عمر خليفه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) باشند؛ ولي مورد قبول دختر آن حضرت نباشند؟

و چرا تنها يادگار پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) با خليفه پدرش بيعت ننمود؟ مگر حضرت نفرموده بود:

من مات بغير امام مات ميتة جاهلية.

مسند أحمد، ج4، ص96، مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص218 ـ الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان، ج7، ص49

و در صحيح مسلم آمده:

و من مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.

صحيح مسلم، ج6، ص22، (ج3، ص1478) كتاب الإمارة، باب حكم من فرق أمر المسلمين

پس بايد يا بپيذيرند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ـ نستجير بالله ـ به مرگ جاهلي از دنيا رفته و اهل آتش است و يا قبول كنند كه ابوبكر خليفه بر حق پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) نبوده است.

اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اهل آتش باشد با مضمون آيه تطهير و حديث بخاري و مسلم كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را سيد و بانوي زنان بهشتيان مي شمارد هماهنگ نيست. پس شبهه عدم مشروعيت خلافت ابوبكر در ذهن تقويت مي شود.

دومين سؤال مردم اين است كه اساسي ترين وظيفه خليفه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، گرامي داشتن خانواده آن حضرت است زيرا علاوه بر اين كه احترام به خانواده آن حضرت يك امر فطري و عقلي است. دستور قرآني است:

قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي

سوره شوري/آيه23

محبت به خانواده پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله) را اجر رسالت قرار داده است.

پس چرا خانه فاطمه (سلام الله عليها) توسط خليفه مورد هجوم قرا مي گيرد و تهديد به آتش سوزي تا جايي كه پهلوي آن حضرت شكسته و فرزندش سقط مي شود؟

مگر همين خليفه عثمان نبود بعد از قتل عمر، فرزندش عبيد الله سه نفر را كشت؟

جفينة نصراني ذمي، هرمزان ودختر كوچك ابولؤلو:

فانطلق عبيد الله بن عمر فأخذ سيفه حين سمع ذلك من عبد الرحمن فأتي الهرمزان فقتله وقتل جفينة وقتل بنت أبي لؤلؤة صغيرة وأراد قتل كل سبي بالمدينة فمنعوه.

الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج6، ص449 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج3، ص356

قال عمر ـ عندما نقلوا له فعل ابنه عبيد الله و استفتوه فيه ـ : انظروا إذا أنا مت، فاسألوا عبيد الله البينة علي الهرمزان، هو قتلني؟ فإن أقام البينة، فدمه بدمي و إن لم يقم البينة، فأقيدوا عبيد الله من الهرمزان.

السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص61 ـ 62

و أن عثمان ليقول: قاتلك الله، قتلت رجلا يصلي و صبية صغيرة [بنت أبي لؤلؤة] و آخر في ذمة رسول الله [جفينة]؟! ما في الحق تركك.

السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص61 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج3، ص60

با اين كه تمام مهاجرين و انصار به عثمان گفتند كه عبيد الله به خاطر قتل اين سه نفر بايد قصاص شود ولي پاسخ داد: ديروز عمر به قتل رسيده و خانواده اش عزادار او هستند، چگونه امروز فرزندش كشته شود داغي بر روي داغ خانواده؟

لما استخلف فقال عثمان أشيروا علي في هذا الرجل الذي فتق في الاسلام ما فتق فأشار عليه المهاجرون أن يقتله وقال جماعة منهم عمرو بن العاص قتل عمر أمس و يقتل ابنه اليوم؟

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج3، ص342

فقال بعض المهاجرين: قتل عمر أمس ويقتل ابنه اليوم؟

تاريخ الطبري، ج3، ص302 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج3، ص75

ولي متاسفانه كسي نبود بگويد: ديروز پيامبر (صلي الله عليه و آله) اشرف خلائق از دنيا رفته و صديقه طاهره (سلام الله عليها) عزادار او هست و امروز چرا به خانه او حمله مي كنيد و با شكستن پهلوان او و سقط طفل شش ماهه او داغي بر داغ دختر پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي افزاييد؟

چنان كه صديقه طاهره (سلام الله عليها) در خطبه غرايي كه در مسجد خواند بدين موضوع اشاره نمود و فرمود:

فَلَمّا اخْتارَاللهُ لِنَبِيِّه دارَ أَنْبِيائه وَ مأوي أَصْفِيائه، ظَهَرَ فيكُمْ حسكةُ النِّفاق

تيغهاي نفاق در ميان شما ظاهر شد.

وَ سَملَ جلبابُ الدين.

و دين و معنويت در شما كهنه شد.

و أطلع الشَّيْطانُ رأَسَهُ مِنْ مغرزِه هاتِفاً بِكُمْ.

و شيطان سرش را از مخفي گاهش بيرون كشيد، در حالي كه شما را صدا مي زند.

فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ، فَوَسمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ وَ وَردْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ

پس شيطان دريافت كه شما دعوت او را اجابت مي كنيد. شتر ديگري را نشان كرديد!

(از حد خود تجاوز كرده) آبشخور ديگران وارد شديد! (به حريم ديگران وارد شديد).

هذا وَ العَهْدُ قَريبٌ وَ الْكلْم رَحيبٌ وَ الْجرحُ لمّا يندمل وَ الرَّسول لمّا يُقْبَر.

عجبا از شما كه هنوز ياد پيامبر در خاطره ها زنده هست، زخم دل گسترده و داغ قلب ما التيام نيافته و رسول خدا در دل خاك نهفته نشده. (يعني هنوز ما داغدار و عزادار هستيم و شما با ما اين گونه رفتار مي كنيد).

زَعَمْتُمْ خوفَ الفِتْنَةِ، ألا فِي الْفِتْنَةِ سَقطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ.

خيال كرديد [كه اگر اين كار را نكنيد] فتنه درست مي شود، از ترس آنكه دچار فتنه نشويد، بكاري ناشايست دست زديد، غافل از آنكه در فتنه سقوط كرده ايد و دوزخ جاي كافران است.

دلائل الامامة للطبري (الشيعي)، ص116 ـ الإحتجاج للطبرسي، ج1، ص137 ـ الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف لإبن طاووس، ص265 ـ بحار الأنوار للمجلسي، ج29، ص225 ـ بلاغات النساء لإبن أبي طيفور، ص14 ـ أعلام النساء لعمر رضا كحالة، ج3، ص219 ـ السقيفة و فدك للجوهري، ص143، شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج10، ص238 و ج16، ص251، الدر النظيم لإبن حاتم العاملي، ص472 ـ جواهر المطالب في مناقب الإمام علي لشمس الدين أبي البركات محمد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي، ج1، ص160

2 - ترس از بيداري جوانان

دومين علت عكس العمل شديد مخالفان در قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) بيداري جوان هااست كه از خود مي پرسند كه چطور شد با آن همه سفارش پيامبر گرامي به اهل بيت عموما و به حضرت زهرا (سلام الله عليها) خصوصا بويژه فرمايش رسول گرامي:

انما فاطمة بضعة مني يؤذيني ما آذاها.

صحيح مسلم 7/141، هكذا في السنن الكبري للبيهقي:10 ص 201، وتاريخ مدينة دمشق: 3/156.

آيا اين برخورد با قداستي كه براي شيخين قائل هستند همخواني دارد؟

آيا اين عملكرد و برخورد با دختر پيامبر (صلي الله عليه و آله) با غيرت عربي مي سازد؟

3 - عدم توانايي پاسخ گويي به سؤالات مردم

سومين موضوعي كه موجب زير سؤال بردن شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) شده عدم توانايي روحانيون نسبت به شبهات مردم بويژه جوانان در قضيه برخورد تند شيخين با حضرت مي باشد.

وقتي كه احساس مي كنند كه جواب قانع كننده اي ندارند ناگزير اصل شهادت و درگيري عمر با فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را انكار مي كنند يعني بجاي حل مسأله صورت مسأله را پاك مي كنند.

حتي آقايان بجاي اقامه دليل و مدرك، از احساسات مردم استفاده كرده با سوگند وقسم به انكار موضوع مي پردازند.

آقاي مولوي عبد الحميد در نماز جمعه 3/3/87 گفتند:

حضرت عمر رضي الله عنه كسي نبود كه به فاطمة الزهراء رضي الله عنها توهين كند.

به خدايي خدا و ذات و صفات الله عزوجل قسم مي خورم كه اين حرف ها اشتباه و غلط است.

كسي نيست كه به اين آقا بگويد كه اين مسأله، مسأله علمي است، براي مسائل عملي بايد دليل و برهان ارائه كرد، مسأله احساسي و عاطفي نيست كه با قسم خوردن و سوگند ياد كردن اين مسائل را بخواهيد تثبيت كنيد.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

شنيديم يكي از اساسي ترين شبهه اي كه در شبكه المستقله مطرح كردند اين بود كه موضوع هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) و شكستن پهلوي حضرت و سقط جنين، متهم ساختن ابوبكر و عمر دو صحابه پيامبر مي باشد و اين با عدالت و قداست صحابه سازش ندارد. پاسخ شما در اين زمينه چيست؟

استاد حسيني قزويني

من در آنجا هم اشاره كردم كه قضيه زير سؤال رفتن صحابه و عدالت صحابه و به ويژه خليفه اول و دوم اختصاص به منابع شيعه ندارد؛ آقايان اگر براي ابوبكر و عمر اين قدر تعصب دارند و اين قدر حساس هستند بيايند نسبت به كتاب هاي خودشان كه مسائل را آورده، يك راه علاجي داشته باشند.

موضوع مظلوميت هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) و شكستن پهلوي حضرت و سقط جنين، اختصاص به منابع شيعه ندارد؛ بلكه در كتابهاي معتبر اهل سنت اين قضايا به صورت مفصل آمده وعلماي بزرگ آنان تصريح به آن دارندكه به اختصار به آنها اشاره مي شود:

شكستن پهلو و شهادت

جويني استاد ذهبي كه از او به عنوان:

الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الإسلام

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج4، ص 1505ـ 1506، رقم24

ياد مي كند، موضوع شكستن پهلوي و سقط جنين را با تعبير:

وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا.

و شهادت حضرت را با جمله

مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة.

نقل مي كند.

فرائد السمطين للجويني، ج2، ص34 و 35

حتي در همان شبكه المستقله وقتي من اين مطلب را مطرح كردم، كوچك ترين جوابي براي بنده نتوانستند بياورند. فقط تنها جوابي كه داشتند اين بود كه در اين روايت اسم ابوبكر و عمر نيامده است. فقط ثابت مي كند پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) شكسته شده محسنش سقط و شهيد شده كه اين كار را كرده است، در روايت نيامده است.

همين اندازه شما بپذيريد كه آن حضرت مظلوم بوده و به خانه آن حضرت هجوم برده، محسنش را سقط كردند و ... . ما هم بيش از اين شما انتظار نداريم. اين كه چه كسي اين كار را انجام داده است، ما كاري نداريم. ما مي خواهيم ثابت كنيم كه بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) تنها يادگاري آن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بود، آن حضرت چه گناهي مرتكب شده بود و چه جرمي مرتكب شده بود كه مستحق شكستن پهلو و اسقاط جنين و آتش زدن خانه مستحق باشد. اين را جواب دهيد. آيا يهودي ها اين كار را كردند؟ آيا منافقين اين كار را كردند، يا از كشور روم وايران و مصر آمدند و اين كار را انجام دادند؟

ما كاري به اين نداريم.

شخصيت هاي بزرگ اهل سنت و حتي شخصيت هاي بزرگ وهابي اين قضيه را قبول كرده اند. از إبن تيميه ـ ليدر وهابيت ـ سؤال كنيد كه مي گويد:

إنه كبس البيت لينظر هل فيه شيء من مال الله الذي يقسمه وأن يعطيه لمستحقه ...

منهاج السنه لإبن تيمية، ج4، ص220

كبس، يعني خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) را باز كرد و به زور وارد خانه آن حضرت شد و هجوم به خانه حضرت بردند.

آيا شما اين جرأت را داريد كه بگويد ابن تيميه با اين جمله اش قداست آقاي ابوبكر و عمر را زير سؤال برده است. بسياري از بزرگان، از جمله:

شهرستاني (متوفاي 548 هجري): الملل و النحل، جلد 1، صفحه 57، طبعة بيروت، دار المعرفة

مسعودي (متوفاي 345 هجري): إثبات الوصية، صفحه143

إبن حجر العسقلاني (متوفاي 852 هجري): لسان الميزان، جلد 1، صفحه 268

صفدي صلاح الدين (متوفاي 764 هجري): الوافي بالوفيات، جلد 5، صفحه 347

إبن أبي شيبه (متوفاي 239 هجري): المصنف، جلد 8، صفحه 572

إبن عبد البر قرطبي (متوفاي 368 هجري): الاستيعاب، جلد 3، صفحه 975

طبري (متوفاي 310 هجري): تاريخ الطبري، جلد 2، صفحه 443

بلاذري (متوفاي 279 هجري): انساب الاشراف، جلد 1، صفحه 586

أبو الفداء (متوفاي 732 هجري): تاريخ أبي الفداء، جلد 1، صفحه 164

إبن قتيبة (متوفاي 276 هجري): الإمامة و السياسة، جلد 1، صفحه 12

إبن عبد ربّه (متوفاي 328 هجري): العقد الفريد، جلد 5، صفحه 12، طبعة مكتبة الرياض الحديثة

آلوسي: تفسير الروح و المعاني، جلد 3، صفحه 124

نقل كرده اند و اختصاص به شيعه ندارد. من از جناب مولوي عبد الحميد و يا بزرگان وهابي در عربستان تقاضا دارم كه بگويند آيا حاضرند اين شخصيت هاي بزرگ علمي خود را مورد نقد قرار بدهند و بگويند اينها قداست صحابه را زير سؤال برده اند و ... .

اگر ما ده مصدر از مصادر شيعه اين مسائل را نقل كرده باشد، قريب به همان اندازه از اهل سنت هم نقل كرده اند. اختصاص به شيعه ندارد كه بگويند شيعيان قداست و عدالت صحابه را زير سؤال مي برند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا از علماي معاصر اهل سنت كساني هستند كه صراحتا صحت روايات هجوم به خانه وحي را تأييد كرده باشند؟

استاد حسيني قزويني

از معاصرين شخصيت هاي برجسته و شاعران به اين مسأله اعتراف كرده اند و بنده در همان شبكه المستقله اين را مطرح كردم و آقاياني كه براي مناظره آورده بودند هيچ پاسخي در اين زمينه نداشتند.

يكي از اينها شخصيت برجسته مصري است به نام محمد حافظ ابراهيم كه مشهور به شاعر نيل است متوفاي 1350 است. ايشان قضيه حمله به خانه زهرا را به شعر درآورده و با كمال افتخار مي گويد:

و قَولة لعلي قالها عمرُ أكرِم بسامعها أعظِم بمُلقيها

حَرَقْت دارك لا أبقِي عليك بها إن لم تُبايع و بنتُ المصطفي فيها

ما كان غير أبي حفص يفُوه بها أمامَ فارسِ عدنان و حاميها

و گفتاري كه عمر آن را به علي گفت به چه شنونده بزرگواري و چه گوينده مهمي؟! به او گفت: اگر بيعت نكني، خانه ات را به آتش مي كشم و احدي را در آن باقي نمي گذارم؛ هر چند دختر پيامبر مصطفي در آن باشد.

جز أبو حفص (عمر) كسي جرأت گفتن چنين سخني را در برابر شهسوار عدنان و مدافع وي نداشت.

شرح ديوان حافظ إبراهيم، ص384، تهذيب و تعليق: د يحيي الشامي، ط دار الفكر العربي، بيروت، في الهامش و في المقطع الخامس يتحدث عن موقف عمر من علي و شجاعته لما حاصر بيته و هدّد بحرق البيت و فيه فاطمة و أبوحفص كنية عمر و فارس عدنان كناية عن علي بن أبي طالب.

دومين شخصي كه در اين زمينه سخن گفته و البته سخن او بسيار طولاني است و من بخشي از آن را بيان مي كنم، عبد الفتاح عبد المقصود است كه ايشان رئيس دفتر معاون رئيس جمهور مصر حسن ابراهيم بود، رئيس دفتر نخست وزير مصر محمد صديق سليمان بود.

إنّ عمر قال: والذي نفسي بيده، ليخرجنَّ أو لأخرقنّها علي من فيها...! قالت له طائفة خافت الله ورعت الرسول في عقبة: يا أبا حفص! إن فيها فاطمة...! فصاح لا يبالي: و إن...! و اقترب وقوع الباب، ثم ضربه و اقتحمه ... و بدا له عليّ....

قسم به كسي كه جان عمر در دست او است، بيرون بياييد و الا خانه را بر سر ساكنانش به آتش مي كشم! گروهي كه از خدا مي ترسيدند و حرمت پيامبر را در نسل او نگه مي داشتند، گفتند: اي أبا حفص! فاطمه در اين خانه است. و او بي پروا فرياد زد: باشد! عمر نزديك آمد و در زد، سپس با مشت و لگد در كوبيد تا به زور وارد شود، علي پيدا شد.

ورنّ حينذاك صوت الزهراء عند مدخل الدار ... فإن هي إلاّ رنة استغاثة أطلقتها: يا أبت رسول الله...

در اين هنگام بود كه صداي ناله زهرا در آستانه خدا بلند شد. آن صدا، طنين استغاثه اي بود كه دختر پيامبر سر داده و مي گفت: پدر! اي رسول خدا...

تستعدي بها الراقد بقربها في رضوان ربّه علي عسف صاحبه، حتي تبدّل العاتي المدل غير إهابة، فتبدّد علي الأثر جبروته، وذاب عنفه وعنفوانه و ودّ من خزي لو يخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدميه ارتداد هدبه اليه....

و عند ما نكص الجمع، وراح يفرّ كنوافر الظباء المفزوعة أمام صيحة الزهراء، كان عليّ يقلّب عينيه من حسرة وقد غاض حلمه و ثقل همّه وتضبضت أصابع يمينه علي مقبض سيفه كهمّ من غيظه أن تغوض فيه ... .

الإمام علي بن أبي طالب، عبد الفتاح عبد المقصود، ج4، ص274-277 و ج1، ص192-193

مي خواست از دست ظلم يكي از اصحابش او را كه در نزديكي وي در رضوان پروردگارش خفته بود، برگرداند، تا كه سركش گردن فراز بي پروا را به جاي خود نشاند و جبروتش را زايل سازد و شدّت عمل و سخت گيريش را نابود كند و آرزو مي كرد قبل از اين كه چشمش به وي بيفتد، صاعقه اي نازل شده او را در يابد.

وقتي جمعيت برگشت و عمر مي خواست هم چون آهوان رميده، از برابر صيحه زهراء فرار كند، علي از شدت تأثير و حسرت با گلوي بغض گرفته و اندوهي گران، چشمش را در ميان آنان مي گردانيد و انگشتان خود را بر قبضه شمشير فشار مي داد و مي خواست از شدت خشم در آن فرو رود.

و باز در همان كتاب مي نويسد:

و هل علي ألسنة الناس عقال يمنعها أن تروي قصة حَطَبٍ أمر به ابن خطاب فأحاط بدار فاطمة، و فيها علي و صحبه، ليكون عُدة َ الاقناع أو عُدة َ الايقاع؟

مگر دهان مردم بسته و بر زبان ها بند است كه داستان هيزم را بازگو نكنند؟ قصه هيزمي كه زاده خطاب دستور داده بود كه در درب خانه فاطمه جمع كنند.

آري، زاده خطاب، دور خانه را كه علي و اصحابش در آن بودند محاصره كرد تا بدين وسيله آنان را قانع سازد يا بي محابا بتازد!

علي أنّ هذه الأحايث جميعها و معها الخطط المدبرة أو المرتجلة كانت كمثل الزبد، أسرع إلي ذهاب و معها دفعة إبن الخطاب!..

همه اين داستان ها با نقشه اي از پيش طرح شده يا ناگهاني پيش آمد. مانند كفي روي موج ظاهر شد و اندكي نپائيد كه همراه جوش و خروش عمر از ميان رفت!

أقبل الرجل، محنقاً مندلع الثورة، علي دار علي و قد ظاهره معاونوه و من جاء بهم فاقتحموها أو شكوا علي الإقتحام.

اين مرد خشمگين و خروشان به سوي خانه علي روي آورد و همه همدستانش دنبال او به راه افتادند و به خانه هجوم آوردند يا نزديك بود هجوم آورند

فاذا وجه كوجه رسول الله يبدو بالباب ـ حائلا من حزن، علي قسماته خطوط آلام و في عينيه لمعات دمع، و فوق جبينه عبسة غضب فائر و حنق ثائر...

ناگهان چهره اي چون چهره رسول خدا ميان در آشكار شد ـ چهره ايكه پرده اندوه آن را گرفته آثار رنج و مصيبت بر آن آشكار است، در چشم هايش قطرات اشك مي درخشد و بر پيشانش گرفتگي غضب هويدا بود ...

و توقف عمر من خشيته و راحت دفعته شعاعا. توقف خلفه ـ امام الباب ـ صحبه الذين جاء بهم، إذا رأوا حيالهم صورة الرسول تطالعهم من خلال وجه حبيبته الزهراء و غضوا الأبصار، من خزي أو من استحياء؛ ثم ولت عنهم عزمات القلوب.

عمر به جاي خود خشك شد و آن جوش و خروشش چون موج از ميان رفت، همراهانش كه دنبالش به راه افتاده بودند پشت سرش در مقابل در بُهت زده ايستادند، زيرا روي رسول خدا را از خلال روي حبيبه اش زهرا ديدند. سرها از شرمندگي و حيا به زير آمد و چشم ها پوشيده شد، ديگر تاب از دل ها رفت.

و هم يشهدون فاطمة تتحرك كالخيال، وَئيدا وَئيدا، بخطوات المحزونة الثكلي، فتقترب من ناحية قبر أبيها... وشخصت منهم الأنظار و أرهفت الأسماع اليها، و هي ترفع صوتها الرقيق الحزين النبرات تهتف بمحمد الثلوي بقربها تناديه باكية مرير البكاء: يا أبت رسول الله ... يا أبت رسول الله ...

همين كه ديدند فاطمه مانند سايه اي حركت كرد و با قدم هاي حزن زده لرزان اندك اندك به سوي قبر پدر نزديك شد ... چشم ها و گوش ها متوجه او گرديد، ناله اش بلند شد باران اشك مي ريخت و با سوز جگر پي در پي پدرش را صدا مي زد.

فكأنما زلزلت الأرض تحت هذا الجمع الباغي، من رهبة النداء.

گويا از تكان اين صدا زمين زير پاي آن گروه ستم پيشه به لرزه درآمد ...

و راحت الزهراء و هي تستقبل المثوي الطاهر تستنجد بهذا الغائب الحاضر: « يا أبت يا رسول الله... ماذا لقينا بعدك من إبن الخطاب، و إبن أبي قحافة!؟

باز زهرا نزديك تر رفت و به آن تربت پاك روي آورد و همي به آن غايب حاضر استغاثه مي كرد: بابا! اي رسول خدا! ... پس از تو از دست زاده خطاب و زاده أبي قحافة چه برسر ما آمد!

فما تركت كلماتها إلا قلوبا صدعها الحزن، و عيونا جرت دمعا، و رجالا ودوا لو استطاعوا أن يشقوا مواطئ أقدامهم، ليذهبوا في طوايا الثري مغيبين.

ديگر دلي نماند كه نلرزد و چشمي نماند كه اشك نريزد، آن مردم آرزو مي كردند كه زمين شكافته شود و در ميان خود پنهان شان سازد.

المجموعة الكاملة الامام علي بن ابيطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، ج1، ص179. ترجمه برگرفته شده از كتاب علي بن ابي طالب تاريخ تحليلي نيم قرن اول اسلام ـ ترجمه المجموعة الكاملة الامام علي بن ابيطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود ـ مترجم سيد محمود طالقاني، ج1، ص326 تا 328، چاپ سوم، چاپخانه افست حيدري

باز از شخصيت هاي برجسته مصر، محمد حسين هيكل است كه يك زماني وزير معارف مصر بود. ايشان مي گويد:

أن عمر بن الخطاب جمع الحطب حول دار فاطمة (عليها السلام) وأراد أن يحرقها أو يبايع علي (عليه السلام) أبا بكر. ثم قال ـ بعد ذكر رواية ابن قتيبة الماضية ـ : هذا هو المشهور عن موقف علي بن أبي طالب (عليه السلام) و أصحابه من بيعة أبي بكر.

ابوبكر، عمر را به در خانه فاطمه زهرا فرستاد و عمر هيزم ها را در خانه زهرا جمع كرد و تصميم گرفت كه خانه را آتش بزند و يا علي را مجبور به بيعت كند.

الصديق أبو بكر، ص63ـ 65

آقاي عمر رضا كحاله از علماي بزرگ و معاصرين اهل سنت است در كتاب اعلام النساء، جلد 4، صفحه 114 باز همين قضايا را مفصل عرض مي كند.

و تفقد أبو بكر قوماً تخلفوا عن بيعته عند علي بن أبي طالب كالعباس و الزبير و سعد بن عبادة فقعدوا في بيت فاطمة، فبعث أبو بكر إليهم عمر بن الخطاب، فجاءهم عمر فناداهم و هم في دار فاطمة، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب و قال: و الذي نفس عمر بيده لتخرجن أو لأحرقنّها علي من فيها. فقيل له: يا أبا حفص إنّ فيها فاطمة، فقال: و إن ... .

ابو بكر عمر را به دنبال عده اي كه از بيعت با او سر باز زده بودند ـ از جمله عباس و زبير و سعد بن عبادة ـ و نزد علي در خانه زهرا تحصن كرده بودند فرستاد، عمر آمد و آنها را صدا زد كه بيرون بيايند آنها در خانه بودند و از بيرون آمدن ابا كردند، عمر هيزم طلب كرد و گفت: قسم به آنكه جان عمر در دست اوست يا بيرون بيائيد و يا اين كه خانه را با اهلش به آتش مي كشم. به گفته شد اي ابا حفص (كنيه عمر) در اين خانه فاطمة است، او گفت اگرچه فاطمه هم باشد (خانه را به آتش مي كشم).

أعلام النساء، ج4، ص114

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

علت دو دهه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) چيست؟ هيچ يك از ائمه اطهار (عليهم السلام) و يا چهار نائب امام زمان (عليه السلام) مطرح نكردند كه دهه اول درست است يا دهه دوم؟

جواب:

در رابطه با اين بحثي كه صحبت شد نسبت به قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها)، ما دو دسته روايت داريم، يك خمسة و سبعين و يك دسته خمسة و تسعين. اين كلمه سبعين با تسعين خيلي نزديك است و سابق روي آن نقطه و اعراب نمي گذاشتند بعضي ها گفته اند 75 بعد از رحلت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته اند و برخي گفته اند 95 روز. درباره هر دو، روايت وجود دارد و مرحوم كليني (ره) در كافي باب مولد زهراء دارد. رواياتي كه خمسة و تسعين است، روايت صحيح است و لذا بزرگان و مراجع عمدتاً فاطميه دوم را لحاظ مي كنند. آنهايي كه فاطميه اول را مورد احترام قرار مي دهند، به اعتبار خمسة و سبعين است. به نظر بنده نيز فاطميه دوم و 95 روز درست است.

* * * * * * *

سؤال:

همسر حضرت امام حسين (عليه السلام) در روز عاشوراء كجا بودند و مرقدشان كجاست؟

جواب:

در رابطه با قضيه شهربانو سخن خيلي زياد است. مرحوم تستري در كتاب قاموس الرجال، جلد 12، صفحه 289 مفصل بحث كرده است. وقتي يزد گرد مغلوب شدند، دختران وي را آوردند به مدينه، يكي از اينها نصيب امام حسن مجتبي (عليه السلام) شد و يكي از اينها همسر امام حسين (عليه السلام) شد. و آن چه اين بزرگوار نقل مي كند، شهربانو در زمان ولادت فرزندشان از دنيا رفتند و در قبرستان بقيع هم دفن شد. تربيت امام سجاد (عليه السلام) را خاله اش به عهده گرفت و امام زين العابدين (عليه السلام) احترام ويژه براي خواهرش داشت حتي مي گويد كه من از اين كه در كنار مادرم در سفره بنشينم مي ترسم دست ببرم به لقمه اي كه خاله ام تصميم داشته است آن لقمه را بردارد و به اين خاطر عاق والدين بشوند.

اين كه مي گويند قبر بي بي شهربانو در ري وجود دارد، واقعيت ندارد، بودنش در كربلا هم واقعيت ندارد.

* * * * * * *

سؤال:

اينهايي كه با حضرت علي (عليه السلام) جنگيدند، طبق روايتي كه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

من ناصب عليا في الخلافة بعدي فهو كافر و قد حارب الله و رسوله و من شك في علي فهو كافر.

كساني در رابطه با خلافت با علي (عليه السلام) بجنگند كافرند و مثل اين كه با خدا و رسول جنگيده اند و هر كس در حقانيت امير المؤمنين هم شك كند، كافر است.

آيا خلفاء مشمول اين حديث مي شوند يا نه؟

جواب:

خير ما چنين استفاده اي نمي كنيم و معتقد هستيم آنهايي كه شهادتين مي گويند اينها مسلمان هستند.

* * * * * * *

سؤال:

من عبد المجيد مرادزهي هستم از زاهدان. اولاً يك گلايه اي داريم كه از دو سه ماه قبل قرار بود كه برنامه مناظره اي تدوين بشود؛ چون هميشه جناب عالي و ديگر دوستان شما مي گويند كه اهل سنت براي مناظره آماده نمي شوند. قرار گذاشتيم با آقاي قزويني كه متأسفانه شما و مسؤولين شبكه سلام از زير بار اين مسؤوليت فرار نموديد. اين يك مطلب.

مطلب دوم: ما هفته گذشته ديداري داشتيم با حاج آقاي قزويني در منزل ايشان و گلايه هايي داشتيم كه برنامه هاي توهين آميزي را كه از شبكه سلام پخش مي شود يا به گونه اي از زبان مبارك خودشان پخش مي شود، تكرار نكنند و ايشان هم متعهد شدند و به همين خاطر فرمودند كه من دو ماهي است كه با شبكه سلام ارتباطي ندارم؛ ولي من متأثر شدم كه امشب هم توهين هاي جناب عالي در لباس روحانيت ملبس هستيد و مي گوييد آن چه را كه براي خود نمي پسنديد براي ديگران نپسند. چگونه به كساني كه بر منبر مي روند و علماي اهل سنت به منبر مي روند و سخنراني مي كنند، شما توهين آشكاري نموديد.

آقاي هدايتي: من يك سؤال فقهي پرسيدم و توهين نكردم و اگر شما توهين شنيديد، معلوم مي شود كه در درك مطالب هم ضعيف هستيد. گفتم بر مبناي كدام يك از فقه مذاهب اربعه وقتي يك نفر بر منبر مي رود كه حتي بر مبناي آن حرف كافر بشود، آن منبر نجس مي شود؟

من گفتم مگر اين آقاي منبري از خودش ترشحاتي داشته اند كه منبر را آب كشيده اند؟ شما جواب بدهيد.

مراد زهي: گلايه از آقاي قزويني بود كه ايشان فرمودند كه من متعهد مي شوم كه در آينده در بحث هاي كه توهين آميز باشد، شركت نكنم؛ ولي متأسفانه بحث هاي شما توهين آميز است.

آقاي هدايتي: آقاي مراد زهي! ما چه كار كنيم. ما هر چه تاريخ را بررسي مي كنيم شما توهين تلقي مي كنيد. در زمان ابوبكر و عمر به خانه حضرت زهرا هجوم بردند. شما مي گوييد اين را نگوييد كه توهين مي شود. پس ما چه كار كنيم؟

مراد زهي: چرا در شبكه المستقله ايشان جواب علمي نداشتند؟ پاسخ اينها داده شده است.

مطلب دوم اين كه اگر مي خواهيد اين مطالب موشكافي شود، ما و دوستان مان آمادگي كامل داريم تا در شبكه سلام به شرطي كه وقت منصفانه باشد، بحث علمي نماييم. وقتي از آن طرف تهمت و افتراء است، جواب تهمت واجب است. ما بايد از خلفاء و جايگاه آنها دفاع كنيم.

آقاي هدايتي بايد دفاع كنيد، ما هم بايد از حضرت زهراء دفاع كنيم و شنوندگان عزيز قضاوت خواهند كرد.

اما برادر عزيزمان جناب مولوي مرادزهي. ما هم از اين كه ايشان زحمت كشيده بودند همراه دو تن از مولوي ها قم تشريف آورده بودند، از ايشان تشكر مي كنم.

بنده نسبت به مولوي شه بخش نظري ديگري داشتم كه با آمدن شان كلّا برداشت من عوض شد.

ايشان كه مي فرمايند بنده متعهد شده ام و امثال اينها ... اين واژه در صحبت هاي بنده نبود و من از اين كه بخواهم خداي نكرده به معتقدات اهل سنت اهانت كنم، از اين روحيه كاملاً بي زار هستم و حتي كساني هم در اين قضيه بخواهند توهين كنند، از آنها هم من دوري مي طلبم.

من به اين عزيزمان در ضمن صحبت ها عرض كردم كه نقل حقايق تاريخي يك مسأله است و تلقي به توهين يك مطلب ديگر است. من به ايشان گفتم كه شما اهل سنت آقاي أبو طالب را كافر و معذب در جهنم هم مي دانيد. و حال آن كه از ضروريات مذهب شيعه است كه أبو طالب جزء مسلمان ها بود و در بهشت است و شك و شبهه اي هم ما در ايمان آقاي أبو طالب نداريم.

اگر شما مي آييد و قضيه كفر أبو طالب از منابع خودتان مطرح مي كنيد اگر بحث بحث علمي باشد، ما هم ادله اي مي آوريم و دليل شما را باطل مي كنيم و اجازه هم نمي دهيم كه كسي بخواهد به آقاي أبو طالب توهين كند.

از آن طرف هم ما معتقد هستيم كه آقا امير المؤمنين (عليه السلام) امام به حق است و آن چه را كه عايشه، طلحه زبير و... در برابر امير المؤمنين (عليه السلام) داشتند، اينها كاملاً خلاف و عملكردشان از نظر ما محكوم است. براي خودمان ادله اي داريم ولي اجازه نمي دهيم به خاطر اين قضايا به آن فحش و ناسزار بدهيم.

من جمله قضيه حضرت زهرا (سلام الله عليها). ما دليل هاي متعددي داريم. در شبكه المستقله هم گفتم، امشب و شب گذشته هم گفتم. چهار روايت صحيح السند در اين باره وجود دارد.

من از آقاي مرادزهي تقاضا دارم كه اگر بنا است كه مناظره اي در شبكه سلام صورت گيرد، محور مناظره از همين الآن مشخص شود و بنده از همين الآن اعلام آمادگي مي كنم. حتي اگر جناب هدايتي فردا شب هم مناظره را بگذارد، بنده كاملاً آماده هستم كه اين مناظره برگزار شود.

من قول مي دهم كه جناب هدايتي در مناظره جز تقسيم وقت كاري نداشته باشند؛ مگر اين كه يكي از طرف مناظره از موضوع خارج بشوند كه بايد تذكر داده شود.

من از مرادزهي كه مي گويد اين بحث هايي كه شما آورده ايد خداي ناكرده اهانت به خلفاء است و جسارت به خلفاء است، من از ايشان تقاضا دارم كه اگر بناست اين قضايا اهانت به خلفاء باشد، شما در رابطه با آن چه خود صحيح مسلم صراحت دارد در كتاب الجهاد، باب تقسيم الفيء، جلد 5، صفحه 152، صراحت دارد كه جناب خليفه دوم خطاب كرد به امير المؤمنين (عليه السلام) و عباس و گفت:

علي! تو رأيت اين بود كه ابوبكر دروغ گو، گناه كار، خيانت كار و حيله گر است. وقتي ابوبكر از دنيا رفت و من گفتم: من خليفه رسول خدا و خليفه ابوبكر هستم و شما مرا دروغگو، گناه كار، حيله گر و خائن هستم.

اين را جناب مرادزهي كه در كتاب صحيح مسلم آمده و از نظر سند هم كه بررسي نمي خواهد. نظر امير المؤمنين جناب مسلم نيشابوري در كتاب صحيح مسلم كه اصح الكتب بعد القرآن است، نقل كرده.

اگر بناست كه احترام خليفه اول و دوم نگه داشته بشود، آقاي مسلم شايسته بود كه اين كار را انجام مي داد. بلي بخاري آورده و به جاي كاذبا غادرا خائنا آثما، كذا و كذا آورده است.

و هم چنين بنده در شبكه المستقله نيز گفتم: اين دسته از راوياني كه كارشان فحش به ابابكر و عمر بوده، صراحت دارند:

يشتم أبابكر و عمر.

مثل آقاي اسماعيل بن عبد الرحمن كه از راويان صحيح مسلم است و مسلم در حديث 1525 از اين آقا روايت دارد، عجلي مي گويد كه ثقه است، احمد بن حنبل مي گويد كه ثقه است، ابن حبان هم مي گويد ثقه است.

ذهبي در ميزان الإعتدال، جلد 1، صفحه 237 مي گويد:

يشتم ابابكر و عمر.

من از جناب آقاي مرادزهي تقاضا دارم كه اين آقاي كه به شيخين فحش مي داده، در كتاب صحيح مسلم چه كار مي كند؟ چرا او را توثيق كرده اند؟

چطور شد كه آقاي تليد بن سليمان، آقاي عبد الرزاق و ... اينها اگر به ابابكر، عمر و عثمان فحش دادند، هيچ اشكالي ندارد، آسمان و زمين بهم نمي خورد؛ ولي اگر چنانچه به فرض يك شيعه آمد و گفت كه آقاي ابوبكر و عمر به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) هجوم آورده اند و در خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) را آتش زده اند، اين جا بايد شيعه محكوم به كفر، محكوم به شرك بشود و آسمان و زمين بهم بخورد و حكم قتل شيعه صادر بشود.

ما انتظار نداريم كه عزيزان اهل علم اهل سنت، يك بام و دو هوا قضاوت نمايند. اگر عوام يك حرفي بزنند، ما گلايه نمي كنيم؛ ولي از يك شخصيت بزرگواري كه استاد حوزه مكي هستند و بيش از هفتاد كتاب تأليف كرده اند انتظار داريم كه برخوردشان در اين قضايا برخورد علمي باشد نه برخورد عاطفي و احساسي.

بنده از الآن اعلام آمادگي مي كنم حتي اگر امشب هم بعد از پايان برنامه بگوييد كه مناظره برقرار است، بنده آماده هستم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٠١ مرداد ١٣٨٧ |
با سلام
به اميد شروع مناظره هر چه سريع تر كه خيلي مشتاقيم .
با شناخت از جناب اقاي دكتر قزويني خواهش بنده از جناب مولوي مراد زهي اين است كه با استناد به احاديث قوي و متوتر و نقل ان بدون كم كاست تا جائي كه نظر ناقل حديث مشخص شود در اين مناظره شركت كنند انشا ء الله .
نه مانند اقاي ملا زاده كه مانند استادهاي وهابي خود يا تحريف در حديث ميكرد يا ميگفت حديث ضعيف است و و و و الي اخر
موفق باشيد
2 | مرتضي آهنگ | | ١٢:٠٠ - ٢٥ ارديبهشت ١٣٨٨ |
آقاي قزويني مطمئن باش فاطمه زهرا (س) شما را مورد محبت خودشان در هر دو جهان قرار خواهند داد
3 | انجنير سيد محمد نادر از افغانستان | | ١٦:٢٧ - ٢٩ تير ١٣٨٩ |
با سلام وادب به شبکه سلام من بسيار متاسفم که اقاي قزويني اين چنين قضاوت هارا از کجا اورده که ثبوتي پيداکند که حضرت عمر فاروق بالاي مادر زن خودش حمله مي کند واورا با باز نمودند درب جنين حضرت فاطمه سقط مي شود واز دنيا مي روند در صورتيکه حضرت علي کدام ادم بي پروا نبود که در خانه اش حمله مي شود واو ارام نگاه مي کند ودر ضمن اهل سنت که با هيچ يک از امامان توهيين نمي کنند وبه خصوص به حضرت علي ،حضرت فاطمه ،امام حسن ،امام حسين وديگر بزرگان هيچ مشکل ندارند وچه ضرورت دارد که با ايشان مشکل تراشي بکنند وما مسلمانان بايد اين همه مسايل بين مسلمانان را کنار بگذاريم وبه جهان اسلام فکر کنيم که از اين حالت رقت بار نجات دهيم .

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- بهتر است به كتاب تاريخ طبري و الاموال قاسم به سلام مراجعه كنيد كه با سند معتبر نزد اهل سنت ، روايت از خود خليفه اول دارند كه اقرار به هجوم به خانه ان حضرت كرده است !

2- در مورد ماجراي ازدواج ام كلثوم با خليفه دوم ، بهتر است به ادرس ذيل مراجعه كنيد و پاسخ خود را بگيريد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83

3- ما نيز اين را مي‌دانيم كه عموم اهل سنت ، به اهل بيت پيامبر (ص) محبت و علاقه وافر دارند ، و از طرف ديگر به خاطر ندانستن حقايق ، به خلفا نيز ابراز علاقه مي كنند ، اما اگر از حقيقت آگاه شوند ، هيچگاه چنين نخواهند كرد ! و تلاش ما نيز بر اگاه كردن مردم از حقايق است !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

4 | محمدي | | ١٩:٤١ - ٢٠ بهمن ١٣٩٢ |
برادر محترم شماره 3.
السلام عليکم و رحمت الله و برکاته.
چه کسي گفته که مولاي ما اميرالمومنين علي_سلام الله عليه_ آرام نگاه کرده؟
سليم بن قيس از شيعه و آلوسي از اهل تسنن آوردن که علي(ع) به دفاع از بانو فاطمه الزهراء(س) پرداخت و خليفه دوم را بر زمين کوباند و بر بيني و گردن او کوبيد.
کسي در اين شکي نداره که عزيزان سني ما حب اهل البيت(ع) دارن....ولي نا خواسته حب آزار دهندگان و مغضوبين اهل بيت را هم دارن...
آيا ميشه حب علي را داشت ولي ولايت او را قبول نکرد؟ و به ولايت ديگري رفت؟
مولا علي ميفرمايد که دشمن دشمن تو دوست تو ميباشد.
جناب نووي از علماي محترم سني _مهم ترين شارح صحيح مسلم_در کتاب تهذيب الاسماء واللغات ميگن که ام کلثومي که با عمر ازدواج کرده دختر ابابکر بوده...
در کتب ما آمده که ازدواج با ام کلثوم با تهديد بوده.....
اما در کل مثل تشيع و تسنن مثل انگشتان يه دسته که اگر دشمن يکسان داشته باشن مشت ميشن و دهان دشمن رو خرد ميکنن....و ما به عزيزان سني مون ارادت داريم....
والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته.
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب