2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
تكفير شيعيان توسط وهابيت
کد مطلب: ٥٧٢٨ تاریخ انتشار: ٠٦ تير ١٣٨٥ تعداد بازدید: 5849
سخنراني ها » وهابیت
تكفير شيعيان توسط وهابيت

زیارت قبور و توسل از حربه های تکفیر شیعه
پاسخ به شبهات 85/04/06

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 06/ 04 / 85

استاد حسيني قزويني

امروز مي خواهيم در مورد يكي از اساسي ترين حربه اي كه وهابيت نسبت به شيعه و ساير فِرَق اسلامي دارند، مقداري بي پرده و شفاف بحث كنم.

اگر شما كتاب هايي كه وهابيت نوشته، از ابن تيميه، ابن قيّم جوزيه، صنعاني، محمد بن عبد الوهاب، فرزند او عبد الله و نوه او عبد اللطيف و هم چنين آثار بن باز ـ مفتي سابق عربستان سعودي ـ ، يكي از شاخص ترين نكته اي كه در آثار وهابيت به چشم مي خورد، تكفير مسلمانان است. امروز، روشنفكران وهابيت از اين قضيه، خيلي زجر مي كشند و تلاش مي كنند تا اين قضيه را به صورت اتهام مطرح كنند و از او دفاع كنند.

اگر مي توانيد، مناظره اي كه در محرم الحرام سال جاري در شبكه المستقله بين آقاي حسن سقّاف ـ از علماء بزرگ اهل سنت اردن ـ و آقاي شيخ عدنان عرعور ـ ايدئولك و روحاني وهابي ـ به مدت 7 يا 8 جلسه ـ دو ساعته ـ پخش شد را ببينيد. اگر عزيزان مي خواهند در اين زمينه، خوب مسلط شوند، كلّ آنچه را كه مي شود در رابطه با وهابيت گفت و كل آنچه كه وهابيت از خود دفاع مي كنند و مي توانند از خود دفاع كنند، در اين جلسات مطرح شده است. گر چه مشهور است كه يك ماه بعد از اين، پول كلاني به آقاي دكتر هاشمي ـ صاحب شبكه المستقله ـ دادند و يك هفته اين شبكه را بدون حريف و مبارز در اختيار اينها قرار دادند و به تجزيه و تحليل آراء ابن تيميه و عقائد باطل او پرداختند. شبكه المستقله، از همان روز تأسيسش، به ظاهر به دنبال طرح مسائل اختلافي شيعه و سني تشكيل حوار و مناظره بين شيعه و سني بود. ولي عملا ـ در ماه رمضان 1381 و مناظره اي كه يك ماه قبل در رابطه با امام صادق (عليه السلام) انجام شد ـ آنچه كه براي ما و حوزه هاي علميه ثابت است، اين شبكه، وابسته به وهابيت است و عمده آنچه كه تا كنون در اين شبكه ماهواره اي مطرح شده، دفاع از وهابيت بوده است و براي كسي شبهه اي باقي نگذاشته است.

در جلسه چهارم مناظره مربوط به آقا امام صادق (عليه السلام) كه يكي از اساتيد دانشگاه كوفه به نام دكتر صغير كه از شخصيت هاي برجسته عراق است حضور پيدا كرد و بحث جانانه و زيبا و ارزشي را پيرامون آقا امام صادق (عليه السلام) مطرح كرد و هم صاحب شبكه المستقله و هم شركت كنندگان در مناظره از طرف وهابيت را خيلي زيبا و عالي و منطقي كوبيد و نكاتي را مطرح كرد و گفت كه اگر بنا است مناظره اي بين مذاهب اسلامي باشد، چرا تا به حال علماي شافعي و حنبلي و حنفي و مالكي نيامده اند؟ چرا شما از حوزه علميه قم و نجف كسي را دعوت نكرده ايد؟ چرا از بغداد و الأزهر كسي نيامده است؟

تصميم بر اين است كه تعدادي از فضلاي حوزه علميه قم آنجا بروند و شبهاتي كه تا كنون در اين شبكه مرموز پخش شده را پاسخ بدهند.

آنچه كه من اكنون مي خواهم در محضر با صفاي شما عزيزان مطرح كنم و تقاضا مي كنم كه دقت كنيد، اين است كه رمز و رموزي در بحث ها هست كه اگر ما اينها را خوب فرا بگيريم، در مناظرات و حوارات موفق خواهيم بود و إلا موفقيت در مناظره، نه به علم است و نه به تسلط و آگاهي و اطلاع دقيق به اقوال. گر چه علم و اطلاع دقيق، نقش اساسي دارد، ولي تسلط به فنون و رموز مناظره، بيش از اطلاعات علمي به انسان كمك مي كند. همان گونه كه اگر يك كشتي گير، هر چقدر قوي باشد، اگر به فنون كشتي مسلط نباشد، فورا شكست مي خورد. لذا بايد در بحث ها، به آداب و فنون مناظره دقت كنيد و كتاب هايي را كه در اين زمينه نوشته شده را مطالعه كنيد.

يكي از عمده ترين حربه وهابيت، تكفير مسلمانان ـ اعم از شيعه و سني ـ است. اگر در اين زمينه به كتاب كشف الإرتياب، صفحه 133 مراجعه كنيد، آمار زيبايي مي دهد از تكفيري كه ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب و ديگران نسبت به ساير فِرَق اسلامي غير از وهابيت داشته اند. ايشان مي گويد كه خود محمد بن عبد الوهاب كه وهابيت به او منتسب است، در كتاب كوچك كشف الشبهات، 24 مرتبه كلمات كفر، كفار، مرتدين، منافقين، منكرين توحيد، دشمنان خدا و دشمنان اسلام را به فِرَق اسلامي نسبت داده است. البته كليه آثار محمد بن عبد الوهاب، اخيرا در يك مجموعه 6 جلدي در عربستان سعودي چاپ شده و جلد 6 آن اختصاص دارد به رسائل محمد بن عبد الوهاب. آقاي صنعاني در كتاب تطهير الإعتقاد، بيش از 30 مورد به فِرَق اسلامي غير از وهابيت، كلمات مشركين، ملحدين، كافر اطلاق كرده است و حتي مي گويد كه كفر مسلمانان، كفر اصلي است و بدتر از كفاري است كه بت پرست بودند. هم چنين از كتاب الهدية السنية نقل مي كند كه بيش از 60 مورد، كلمات زشتِ مشرك و كافر را به ساير فِرَق اسلامي اطلاق كرده است. هم چنين عبد اللطيف ـ نوه محمد بن عبد الوهاب ـ كلمات كفر و شرك و مدعي اسلام و بدتر از جاهليت عرب را در موارد متعددي اطلاق كرده است.

اين مسائل، خيلي واضح و روشن است و اساس نشر مكتب وهابيت بر مبناي شرك و كفر مسلمانان تأسيس شد و با اين حربه، خون آنان را هدر و مال آنان را مباح كردند و جناياتي هم در سايه اين كار خود مرتكب شدند كه در تاريخ ثبت است.

ملاك اينها براي تكفير چيست؟

عمده ملاك اينها، مسئله توسل به أنبياء (عليهم السلام) و اولياء است. اگر كتاب هاي وهابيت را ببينيد، شايد در كمتر صفحه اي باشد كه اين قضايا مطرح نشده باشد. در مجموعه اي از استفتائات لجنه دائمه إفتاء سعودي كه در 20 جلد چاپ و منتشر شده، در موارد متعددي، واژه مشرك، به ويژه نسبت به شيعه اطلاق شده است و دليل آن هم توسل شيعه به اهل بيت (عليهم السلام) است. مانند:

لا يجوز التزويج مع بنات الشيعة و الرافضة لأن المعروف من حالهم التوسل علي اهل بيت (عليهم السلام) و هذا شرك عظيم.

مي گويند كه به شيعيان نبايد زكات داد، ذبيحه اينها نجس است، چون اينها مشرك هستند. حتي شيخ جبرين فتوائي داد و گفت:

من به 4 دليل، شيعه را كافر مي دانم و هيچ ارتباطي با اسلام ندارند ... .

شما اين طرح را بگذاريد كنار طرحي كه امروز در دنيا براي نابوي اسلام مطرح است. طرحي كه آقاي هانتينگتون ـ نظريه پرداز بزرگ كاخ سفيد و سازمان سياي آمريكا ـ در كتاب برخورد تمدن ها مي دهد و امروز دولت آمريكا و دولت هاي دنباله رو آمريكا در خاورميانه، دنبال پياده كردن نظريات شوم آقاي هانتينگتون هستند، اين است:

امروز، جنگ، جنگ تمدن ها است. بالاترين و جدي ترين خطري كه براي ليبراليسم آمريكا مطرح است، تمدن اسلامي است و ما بايد تلاش كنيم كه از هر راهي و با هر ترفندي، اين خطر را از مسيرمان برداريم.

كتابي جديدا در آمريكا چاپ شده است كه مشاور رئيس سازمان سيا رسما اعلام مي كند:

ما بايد ساير فِرَق اسلامي را بر ضد شيعه تحريك كنيم تا كتاب و مقاله بنويسند و اثبات كنند كه شيعه مرتد و مشرك است.

چرا؟ براي اينكه امروز اسلام راستين را فقط در فرهنگ شيعه مي بينند. اينها با اسلام آمريكايي كاري ندارند. با اسلامي كه در بعضي از كشورهاي اسلامي حاكم است و با اراده هاي آمريكا، انعطاف پذيري دارند، مشكلي ندارند. آمريكا دستور مي دهد كه كتاب هاي ديني تان را عوض كنيد، آنها هم سمعا و طاعتا عوض مي كنند. كنگره آمريكا تصويب مي كند كه در كنفرانس ها، كلمه بسم الله الرحمن الرحيم را نگوييد، مي گويند چشم. اين اسلامي كه در اختيار آمريكا و فرمان بر آمريكاست، قطعا براي آمريكا خطري ندارد. آن اسلامي براي ابر قدرت ها خطر دارد كه جهاد و شهادت در متن آن مذهب و دين خوابيده است. وقتي شعار يك مذهب اين باشد:

كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا.

نهج البلاغه، نامه 47

و شعار پيشوايش اين باشد:

فإني لا أري الموت إلا شهادة و لا الحياة مع الظالمين إلا برما

تاريخ الطبري، ج4، ص305

اين را بگذاريد كنار عبارتي كه از خليفه دوم نقل مي كنند و همه اهل سنت دارند كه مي گويد:

فأطع الإمام و إن كان عبدا حبشيا، إن ضربك فاصبر و إن أمرك بأمر فاصبر و إن حرمك فاصبر و إن ظلمك فاصبر و إن أمرك بأمر ينقص دينك فقل سمع و طاعة دمي دون دين.

اگر حاكم شما، يك بيگانه و أجنبي بود، او را اطاعت كنيد، ... ، اگر حاكم اسلامي بر تو ظلم و ستم كرد، صبر و تحمل كن، ... ، اگر تو را امر كرد به چيزي كه باعث نقصان دين تو شود، اطاعت كن ... .

السنن الكبري، ج8، ص159 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص778

اگر يك مكتبي اين چنين است كه علماء آنها فتوا مي دهند قيام در برابر حاكم، ولو جائر و فاسق باشد، حرام است، مشخص است كه آمريكا با آن اسلام و مكتب و روايت و فتوا، هيچ گونه مبارزه اي ندارد. امروز، آمريكا مي گويد وحشت ما اين است كه هر سال در كشورهاي شيعه نشين براي نوه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مراسم عزاداري به پا مي كنند و مردم را به جهاد و از خود گذشتگي و جانبازي و شهادت تحريك مي كنند و ما بايد اين فرهنگ را از ميان برداريم.

شما اين فتوا را در يك طرف بگذريد و فتاواي گذشته و اكنون وهابيت را در طرف ديگر بگذاريد و ببينيد كه آيا اين فتاوا و نظريات، به نفع اسلام است يا به ضرر اسلام؟ آمريكا كاري به كسي ندارد. نه دل خوشي از وهابيت دارد و نه از حنفي، حنبلي، مالكي، شافعي و نه از شيعه. او مي خواهد اسلام در صحنه نباشد. مسلمانان را تحريك مي كند تا وهابيت را به جان شعيه بياندازد تا شيعه را شكست دهد. فردا گروه القاعده را تحريك مي كند كه وهابيت را شكست بدهد. روز ديگر هم ... . تا اينكه حريفان، يكي پس از ديگري با هم مقابله كنند و صحنه را خالي كنند و فردا هم قدرت هاي استكباري، يكّه تاز ميدان شوند.

ابن تيميه مي گويد:

من يأتي إلي قبر نبي أو صالح و يسأله حاجته و يستنجد به مثل أن يسأله أن يزيل مرضه و يقضي دينه أو نحو ذلك مما لا يقدر عليه إلا الله عز وجل، فهذا شرك صريح، يجب أن يستتاب صاحبه، فإن تاب و إلا قتل.

اگر كسي كنار قبر پيامبر يا صالحي برود و از او حاجت بخواهد، شرك صريح است و واجب است كه اين فرد توبه داده شود. اگر توبه كرد كه هيچ و إلا بايد كشته شود.

زيارة القبور و الإستنجاد بالمقبور، ص156

يعني امروز جرم توسل به نبي و صالح، از ديدگاه وهابيت، اعدام است. اينها مبسوط اليد نيستند و اگر قدرت پيدا كنند، با تكيه بر اين فتاوا و نظريه ها، مصيبت هاي جان گدازي بر جامعه اسلامي تحميل خواهند كرد.

محمد بن عبد الوهاب مي گويد:

أن دعاء غير الله و الاستغاثة بغير الله موجب للإرتداد عن الدين و الدخول في عداد المشركين و عبدة الأصنام و إستحلال المال و الدم إلا مع التوبة، بقوله: إن النبي "ص" قاتل المشركين لتكون جملة أشياء كلها لله وعد منها الدعاء والاستغاثة

درخواست حاجت و استغاثه كردن به غير خداوند، موجب ارتداد از دين و دخول در صف مشركين و بت پرستان مي شود و موجب مهدور و حلال شدن جان و مال انسان مي شود، مگر اينكه توبه كند.

كشف الإرتياب، ص214- مجموع فتاواي محمد بن عبد الوهاب، ج6، ص113

اگر اين آراء را امروز به يك جوان دانشجو، حتي وهابي يا تحصيل كرده اي كه يك سر سوزن، وجدان بيدار و آگاه دارد، مطرح كنيد، آيا مي تواند اين را براي شما تحليل و توجيه كند؟

من در ماه مبارك رمضان سال 1381، بعضي وقت ها به خوابگاه دانشجويان دانشگاه أم القراي مكه مكرمه مي رفتم و مقداري با اين دانشجويان رفيق شده بودم و با هم صحبت مي كردم. در يكي از جلسات كه مشغول سحري خوردن بوديم، يكي از دانشجويان به من گفت:

شما شيعيان مي گويد: يا علي بن أبي طالب! يا رسول الله! و اين شرك است.

من جمله اي را گفتم و او هم منقلب شد و مسئول اين دانشجويان، خيلي عصباني شد. گفتم:

اگر كسي معتقد باشد كه علي بن أبي طالب (عليه السلام)، جداي از خدا و بدون اتكاء به خدا، يك حركتي از خود انجام مي دهد، از ديدگاه شيعه، كفر و شرك است و شكي در آن نيست. ولي اگر كسي عقيده داشته باشد كه علي بن أبي طالب (عليه السلام) به اذن الله تبارك و تعالي، كارهايي را انجام مي دهد، چه اشكالي دارد؟ همان طوري كه قرآن در رابطه با حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد:

أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

سوره آل عمران/آيه49

اگر اميرالمؤمنين (عليه السلام) به اذن الهي، كسي را شفا بدهد و حاجت كسي را برآورده كند و مشكل كسي را حل كند، كجاي اين شرك است؟

اين دانشجو همين طوري ماند. يكي از اين مسئولين اينها خيلي عصباني شد و گفت:

بنا نبود كه هر كس با ايشان حرف بزند. بايد فقط آقاي جابر كه خيلي مسلط به مباني فكري وهابيت است، با او حرف بزند. حالا سوال او را جواب بده، جواب بده.

گفتم: ايشان يك سوال كرد و من هم جواب دادم و استناد به آيه قرآن كردم. تحقير كردن ندارد. شما يك عمر آمده ايد پيش خودتان و به دور از حضور مدافع و متهم، مي برّيد و مي دوزيد و خودتان هم قاضي هستيد و خودتان هم حكم را صادر و اجراء مي كنيد و تمام مي كنيد؟

بنده به كرّات عرض كرده ام كه در جلسه اي كه با خود مفتي اعظم عربستان سعودي، شيخ عبد العزيز داشتم در ماه رجب سال گذشته، در آخر جلسه گفتم: من پيشنهادي دارم. گفت: بفرمائيد. گفتم: پيشنهاد مي كنم كه شما بعضي از بزرگان و اساتيد و علماء طراز اول تان را به ايران اعزام كنيد تا در حوزه علميه و مجامع علمي دانشگاهي، حرف هاي تان را در آنجا مطرح كنند و اساتيد ما هم به نقد بپردازند. از طرفي هم اجازه بدهيد اساتيد و بزرگان ما در مجامع علمي شما حضور پيدا كنند و حرف مان را بزنيم و بزرگان شما هم برخيزند و نقد و مناقشه كنند و اين جوانان شما، هم حرف هاي ما را از زبان ما بشنوند و هم دفاع شما را از زبان شما. هم چنين جوانان ما در ايران، حرف شما را از زبان شما و دفاع ما را از زبان خود ما بشنوند و بعد تصميم بگيرند. مقداري فكر كرد و گفت: پيشنهاد خوبي است و مي شود درباره آن فكر كرد و تصميم گرفت.

مشكل اينجاست كه اينها يك تنه به قاضي مي روند، خودشان قاضي هستند و خوشان حكم مي كنند و خودشان هم اجراء مي كنند.

در رابطه با اين قضايا، نكاتي را خدمت عزيزان اشاره مي كنم كه يك رمز است و بايد خوب ياد بگيريد و تكرار كنيد تا براي تان ملكه شود:

ما از اينها سوال مي كنيم:

شما كه مي گوييد توسل به مردگان و أنبياء (عليهم السلام) شرك است، ملاك شرك چيست؟ آيا خود توسل به غير الله شرك است؟ يا چون اين شخص، قادر بر قضاي حوائج سائل نيست، شرك است؟

اين سوال را هم از مفتي اعظم عربستان سعودي كردم و آخرين جمله اي كه به من گفت:

شما متوسل به قبور مي شود و:

إن النبي مات فات و لا يقدر علي نفع و لا ضرر.

شما از فردي حوائج را مي خواهيد كه قادر بر حوائج شما نيست و اين شرك است.

پس معلوم مي شود كه دو قضيه و وجود دارد: توسل به غير الله و درخواست حاجت از كسي كه قادر به قضاي حاجت نيست. ما در همين جا، جواب نقضي مي دهيم. چون جواب نقضي، هزار مرتبه بهتر از جواب حلّي است. مي گوييم:

اگر توسل به غير شرك است، قرآن مملوّ است از توسل به غير. برادران حضرت يوسف (عليه السلام) خدمت پدرشان مي آيند و مي گويد:

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ

سوره يوسف/آيه97

حضرت يعقوب (عليه السلام) هم مي فرمايد:

سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي

سوره يوسف/آيه98

در مورد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

(سوره نساء/آيه64)

پس توسل به غير خداوند، از ديدگاه قرآن، شرك نيست.

اگر مي گوييد كه توسل به مرده شرك است، چون قادر بر قضاي حاجت نيست، اين كار اختصاصي به مرده ندارد و اگر در زنده هم باشد، بايد ملاك، تسرّي كند. شما مي گوييد كه طلب حاجت از كسي كه قادر بر قضاي حاجت نيست، شرك است. پس فرقي نمي كند كه اگر شما برويد از رئيس اداره، مطلبي را بخواهيد كه ايشان در توانش نيست. هم چنين در روزمره، مسائلي را از برادر و فرزند و غيره، طلب مي كنيد و بعضي از اين مسائل در توان او نيست. اگر ملاك شرك، طلب حاجت از كسي باشد كه توانائي قضاي حاجت را نداشته باشد، اختصاصي به مرده ندارد و اگر كسي از زنده ها هم حاجت بخواهد، بايد شرك باشد. آيا شما ملتزم به اين هستيد؟ آيا شما فتوا مي دهيد كه اگر فردي از شخصي طلب كرد چيزي را كه در توان او نيست، او مشرك است؟ نه، نمي توانيد. پس ملاك شما در هر دو صورت مخدوش است.

جواب حلّي

در اين قسمت، بايد چند نكته را لحاظ كنيم:

1. حيات انسان بعد از مرگ از ديدگاه قرآن. قرآن، مرگ را پايان زندگي نمي داند؛ بلكه انتقال روح از يك مرحله به مرحله ديگر مي داند.

2. آراء علماء و بزرگان اهل سنت نسبت به حيات أنبياء (عليهم السلام) و اولياء و قدرت آنان بر قضاء حوائج.

3. سيره عملي صحابه و تابعين در توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ساير اولياء.

ما بايد بتوانيم اين سه بخش را به صورت فشرده در بياوريم و مانند حمد و سوره حفظ كنيم و به صورت ملكه در ذهن در بياوريم، نه اين كه فقط يادداشت كنيم و در لابلاي اوراق بگذاريم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب