2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
توسل از ديدگاه قرآن، سنت و سيره صحابه 03
کد مطلب: ٥٦٧٧ تاریخ انتشار: ٠٤ مرداد ١٣٨٦ تعداد بازدید: 6089
سخنراني ها » وهابیت
توسل از ديدگاه قرآن، سنت و سيره صحابه 03

نقد و رد شبهه ناتوانی پیامبران واولیای الهی بعد از مرگ، توسل نزد اهل سنت
شبكه سلام 86/05/04

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 86/05/04

آقاي هدايتي

اخيرا در خبر ها آمده است كه فتاوايي از طرف فرقه وهابيت صادر شده و برخي از مفتيان، فتوا به تخريب بارگاه مقدس حضرت سيد الشهداء، امام حسين (عليه السلام) دادند و حتي سخن از تخريب بارگاه حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) و ديگر ائمه (عليهم السلام) بوده است.

به نظر شما، انگيزه صدور اين فتاوا چيست؟

استاد حسيني قزويني

يك دسته از مفتيان مزدور وهابي ـ كه در حقيقت نبايد نام آنها را مفتيان اسلام گذاشت، بلكه اينها عمدتاً در خدمت أجنبي و دشمنان اسلام هستند و هدف شان بر هم زدن وحدت ميان مسلمانان در برابر دشمنان سخت كوش اسلام و قرآن است ـ فتوايي صادر كردند كه با كمال وقاحت، دستور تخريب حرم حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) را صادر كردند و با اين فتوا ثابت كردند همان يادگاران دودمان نحس بني اميه و از پيروان متوكل عباسي هستند كه با تمام تلاش كوشيدند آثار آقا امام حسين (عليه السلام) را از صفحه گيتي محو كنند. ولي الحمد لله نور إلهي هر روز كه از او مي گذرد، در عرصه بين الملل درخشنده تر مي شود و ديديم الحمد لله آقايان مراجع عظام تقليد و بزرگواران همگي به ميدان آمده اند و اين فتواي ضد اسلامي را محكوم كردند.

من فقط به يكي از دو نكته اشاره مي كنم:

نكته اول: در مورد انگيزه اين فتاوا، همگي مي دانيم كه وهابيت به آخر خط رسيده است. مخصوصا در اين 4 ، 5 سال اخير و به ويژه بعد از قضيه 11 سپتامبر، وهابيت در عرصه بين الملل به عنوان يك فرقه إرهابي و تروريست مطرح شدند. هم مسلمانان، هم مسيحيان و هم يهوديان پي برده اند كه اصلا اينها ارتباطي به اسلام ندارند و لذا احساس مي كنند كه نفس هاي آخرشان را مي كشند و با توجه به اين، دست و پا مي زنند و نسبت به شيعه ـ كه تنها رقيبي است كه در ميدان مي توانند اينها را مفتضح كنند و در تاريخ اينها اين كار را كرده اند ـ اين چنين فتاوا را صادر مي كنند.

نكته دوم: در اين 3 دهه اخير احساس كرده اند كه رويكرد ويژه جوانان، به خصوص تحصيل كرده ها به مذهب اهل بيت (عليهم السلام) به طوري است كه شايد در 15 قرن گذشته به اندازه 3 دهه اخير، اساتيد دانشگاه ها، علماء و بزرگان، شخصيت هاي علمي و دانشجويان ـ چه از وهابي و چه از اهل سنت ـ به طرف مذهب اهل بيت (عليهم السلام) روي نياورده بودند. اين قضيه آنها را به وحشت انداخته و مي خواهند به زغم خودشان انتقام بگيرند.

من در جلسات گذشته اشاره كرده ام كه عبد الله غُنِيْمان ـ از اساتيد برجسته دانشگاه اسلامي مدينه منوره ـ صراحت دارد:

إنّ الوهّابيّين علي يقين بأنّ المذهب (الاثني عشر) هو الذي سوف يجذبُ إليه كلّ أهل السنَّة و كلّ الوهّابيّين في المستقبل القريب.

وهّابيون به يقين دريافته اند، تنها مذهبي كه در آينده، اهل سنّت و وهّابيّت را به طرف خود جذب خواهد كرد، همان مذهب شيعه امامي است.

المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهابيّين، ص178

شيخ محمد مغراوي ـ از نويسندگان بلند آوازه عربستان سعودي ـ مي گويد:

بعد انتشار المذهب الإثني عشري في مشرق العالم الإسلامي، فخفت علي الشباب في بلاد المغرب ... .

ما احساس مي كنيم كه فرهنگ شيعه، جوانان مشرق زمين را آلوده كرده است. با گسترش مذهب تشيّع در ميان جوانان مشرق زمين، بيم آن را داريم كه اين فرهنگ در ميان جوان هاي مغرب زمين نيزگسترده شود.

مقدّمه كتاب من سبَّ الصحابة و معاوية فأُمّه هاوية، ص4

دكتر قِفاري ـ از ليدرهاي وهابي ها ـ مي گويد:

و قد تشيّع بسبب الجهود التي يبذلها شيوخ الإثني عشريّة من شباب المسلمين و من يطالع كتاب عنوان المجد في تاريخ البصرة و نجد يَهُولُه الأمر حيث يجدُ قبائل بأكملها قد تشيّعت.

اخيرا تعداد زيادي از اهل سنّت به طرف مذهب شيعه گرويده اند و اگر كسي كتاب عنوان المجد في تاريخ البصرة و نجد را مطالعه كند، به وحشت مي افتد كه چگونه برخي از قبايل عربي به صورت كامل، مذهب شيعه را پذيرفته اند.

مقدمة أُصول مذهب الشيعة الإماميّة الاثني عشريّة، ج1، ص9

و لذا با توجه به اين قضايايي كه خودشان هم ناخودآگاه به اين قضيه اعتراف كرده اند، مشخص است كه رويكرد تحصيل كردگان و منصفين، آزاد انديشان و پژوهش گران به مذهب اهل بيت (عليهم السلام) كاملاً براي اينها ملموس است و موجب وحشت و دلهره آنها شده است.

حضرت آيت الله مكارم شيرازي پيشنهاد كرده بودند:

ما حاضريم براي هر نوع مناظره در رسانه هاي گروهي، اگر چنانچه مسأله براي اينها مشتبه است، روشن بشود و اگر عنادي دارند، عناد اينها هم براي مردم كاملاً بازگو بشود.

همچنين حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني فرموده بود:

ما بايد آن حالت تهاجمي خودمان را نسبت به وهابيت شروع كنيم، ديگر حالت دفاعي نداشته باشيم.

البته بينندگان عزيز مي دانند ما در اين 14 ماهي كه در شبكه سلام در خدمت بينندگان هستيم، حدود 40 جلسه، هم بحث دفاع از كيان تشيع داشته ايم و هم تهاجم نسبت به وهابيت؛ هذا من فضل ربي. ضمن اين كه ما نظر مراجع عظام تقليدمان را گرامي مي داريم و احترام مي گذاريم، ولي بنده خودم با توجه به بيش از 25 سال سابقه كار و بيش از 200 جلسه بحث و مناظره با سران وهابيت، مفتي اعظم آنها، اساتيد دانشگاه ها، حداقل به اندازه يك كارشناس جزئي هم اگر مطرح باشد، عقيده ام بر اين است كه اين مطالبي كه اين عزيزان اشاره كرده اند، مبارزه با شاخ و برگ است. ما بايد مبارزه با ريشه را آغاز كنيم. ببنيم كه اين تفكر ضد ديني كه امثال بن جبرين يا برّاك ها و غيره دارند، اين تفكرات ضد ديني و ضد قرآن و ضد سنت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از كجا سرچشمه گرفته است، ما برويم با سرچشمه ها و ريشه ها مبارزه كنيم. همان طوري كه عزيزمان حضرت آيت الله ميلاني نقل مي فرمود كه خدمت يكي از بزرگان بوديم كه من فرمود:

امروز إبن تيميه در جهان اسلام به يك بتي مبدل شده است. بايد حوزه هاي علميه و دانشگاه ها بكوشند اين بت را بكشنند.

آنچه بنده از تمام انديشمندان ـ چه شيعه و چه سني ـ به ويژه اساتيد دانشگاه ها و اساتيد حوزه علميه تقاضاي عاجزانه دارم، اين است كه ماهيت واقعي إبن تيميه را براي مردم بازگو كنند و آن تفكرات برگرفته از يهود و نصارا، آن تفكرات متأثر از جنگ صليبي كه تقريبا معاصر با ظهور إبن تيميه بود را براي مردم بازگو كنند. آنچه كه بنده احساس مي كنم نقطه ضعف اساسي ما در برخورد با وهابيت است، اين است كه اطلاع رساني خوب و درست نداريم. در رسانه هاي گروهي مان كه اگر اجازه بدهند من از رسانه هاي جمهوري اسلام هم اين گلايه را داشته باشم، آن گونه كه بايد إبن تيميه، ليدر و تئوريسن وهابيت كه تمام اين فتاواي ضد قرآني برگرفته از افكار او است، و آن گونه كه زيبنده ما بوده و آقا ولي عصر (ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه) از ما و مسؤولين رسانه ها دارد، انجام نداده ايم. ما لازم نيست نظر علماي شيعه را در رابطه با إبن تيميه يا محمد بن عبد الوهاب مطرح كنيم. ما به دنيا اعلام كنيم كه آقاي محمد بن محمد بخاري يك عالم حنفي مذهب ـ متوفاي 841 هجري ـ فرياد مي زند:

إنّ من أطلق القول علي إبن تيميّة أنّه شيخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق كافر.

هر كس به إبن تيميه شيخ الاسلام بگويد، كافر است.

البدر الطالع، ج2، ص260

اين سخن، سخن عالم شيعي نيست، يك عالم سني حنفي است.

ما بايد به دنيا بفهمانيم كه آقاي إبن حجر عسقلاني ـ متوفاي 852 هجري ـ كه از اركان علمي اهل سنت است، صراحتا در كتاب الدرر الكامنة، جلد 1، صفحه 155 نظر بزرگان و علماي اهل سنت را نسبت به إبن تيميه بيان مي كند و مي گويد:

فمنهم من نسبه إلي التجسيم و منهم من ينسبه إلي الزندقة و منهم من ينسبه إلي النفاق.

در جامعه اسلامي ـ اهل سنت، نه شيعه ـ بعضي ها مي گويند كه إبن تيميه مجسم است؛ بعضي ها مي گويند ملحد و زنديق است؛ بعضي ها مي گويند منافق است.

ما به جهان بگوييم كه آقاي إبن حجر مكي در كتابي كه حتي بر عليه شيعه نوشته است، وقتي به إبن تيميه مي رسد مي گويد:

ابن تيميّة عبد خذله اللّه و أضلّه و أعماه و أصمّه و أذلّه و بذلك صرّح الأئمّة الذين بيّنوا فساد أحواله و كذب أقواله ... و أهل عصرهم و غيرهم من الشافعيّة و المالكيّة و الحنفيّة.

خدا او را خوار و گمراه و كور و كر كرده است و پيشوايان اهل سنّت و معاصرين وي از شافعي ها و مالكي ها و حنفي ها بر فساد افكار و اقوال او تصريح دارند.

الفتاوي الحديثة، ص86

ابن حجر عسقلاني اين مطلب را در معتبر ترين كتابش ـ الدرر الكامنه ـ مي نويسد كه قضات اهل سنت در زمان إبن تيميه اعلام كردند:

من إعتقد عقيدة إبن تيميّة حلّ دمه و ماله.

هر كس معتقد به عقايد ابن تيميّه باشد، خون و مالش حلال است.

الدرر الكامنة، ج1، ص147 ـ البدر الطالع، ص1، ج67 ـ مرآة الجنان لليافعي، ج2، ص242

ما بايد اين حقايق را بيان و اطلاع رساني كنيم. نظريه بزرگان اهل سنت را نسبت به إبن تيميه كه سر منشأ انحرافات است و يك غده اي شده است در جهان اسلام و به صورت غده سرطاني و استخواني در گلوي جهان اسلام شده است، بيان و اطلاع رساني كنيم. ما بايد بگوييم إبن تيميه فردي است كه افكارش ربطي به اسلام ندارد و برگرفته از قرآن و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست. همچنين نسبت به محمد بن عبد الوهاب كه تحت استعمار بريتانيا قرار گرفته و آن همه مسائل را به پا كرد و آن همه از علماي اهل سنت را قتل عام كردند. در مكه و مدينه چه ويراني هايي كردند؟! خانه وحي و منزل حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) را به توالت مبدل كردند! ما بايد اين حقايق را بازگو كنيم و آن ريشه و سرچشمه را كه اين طور فتاواي ضد ديني از او سرچشمه گرفته است، بخشكانيم. به جوانان شيعه، مخصوصا عزيزان اهل سنت كه تحت تأثير بعضي از تبليغات وهابيت قرار مي گيرند، توصيه مي كنيم كه حقايق را چشم بسته قبول نكنند و مسائل را بررسي و تحقيق كنند و ببيند كه دنيا چه خبر است و اينها ما را به كدام درّه مي كشانند. مي خواهند ما را به يك جايي كه هيچ ربطي به اسلام ندارد، بكشانند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

اين جلسه سوم است كه درباره بحث توسل داشته ايم. اگر ممكن است يك جمع بندي از مباحث مطرح شده داشته باشيد تا با بحث امروز ارتباط داشته باشد.

استاد حسيني قزويني

بحث ما از اينجا آغاز شده كه يكي از انگيزه صدور فتاواي ضد ديني مفتيان مزدور وهابي اين بود كه شيعيان متوسل به ائمه (عليهم السلام) مي شوند و «يا رسول الله، يا علي، يا حسين» مي گويند و اين شرك است و به تعبير إبن تيميه كه اگر كسي در كنار قبر پيامبري يا صالحي بيايد و او را صدا بزند و متوسل شود، خونش هدر است و بايد او را وادار به توبه كرد و اگر توبه نكرد، حتما بايد او را اعدام كرد.

ما از اينجا شروع كرديم و گفتيم كه بحث توسل ارتباطي به شيعه ندارد. چه شيعه و چه سني، همگي معتقد به توسل و مشروعيت آن هستند و توسل به پيامبران (عليهم السلام) ريشه قرآني دارد. آيه 64 سوره نساء، آيه 97 سوره يوسف و آيه 35 سوره مائده را كه در اين زمينه بود، خدمت عزيزان بيننده رسانديم و در سنت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم روايات متعددي داشتيم كه صراحت داشت بر مشروعيت توسل به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). به ويژه روايتي را كه آقاي ترمذي در سنن الترمذي، جلد 5، صفحه 229 آورده و گفته:

هذا حديث حق حسن صحيح.

كه در آنجا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به آن صحابي نابينا فرمود:

برو دعاي توسل را در مسجد اين چنين بخوان:

أللهم إني أسئلك و أتوجه إليك بنيك محمد نبي الرحمة.

و بعد بگو:

يا محمد! إني توجهت بك إلي ربي في حاجتي هذه لتقضي لي أللهم فشفعه في.

اين همان تعابيري است كه در توسل شيعيان خوانده مي شود كه آقاي ألباني، إبن ماجه و حاكم نيشابوري تصحيح مي كنند. خود إبن تيميه هم در مجموع فتاوي، جلد 1، صفحه 323 صراحت دارد اين روايت صحيح است. نسبت دادن افعال مخصوص خداوند به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را هم با آيه 59 سوره توبه جواب داديم:

سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ

و بعد قضيه انقطاع عمل ميت بود كه محمد بن عبد الوهاب مطرح كرده بود، اين را هم اشاره كرديم كه افكار باطلي است كه مي گويند پيامبران (عليهم السلام)، بعد از مرگ شان، ارتباط شان با اين جهان قطع مي شود.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

اشكالي را كه وهابيون مي گيرند اين است كه مي گويند:

پيامبران با مرگ شان، ارتباط شان با اين جهان قطع مي شود.

اشاره اي داشته باشيد به حيات پيامبران (عليهم السلام) از ديدگاه اهل سنت و مقداري بحث را بازتر كنيد.

استاد حسيني قزويني

محمد بن عبد الوهاب در كتاب مجموعة المؤلفات، جلد 1، صفحه 296 مي گويد:

من أنواع الشرك العظيم طلب الحوائج من الموتي و الاستغاثة بهم و التوجه اليهم و هذا اصل شرك العالم، فانّ الميت قد انقطع عمله و هو لا يملك لنفسه نفعاً و لا ضراً.

يكي از انواع شرك بزرگ، حاجت طلبيدن از مردگان است ... وقتي فردي از دنيا مي رود، عمل او از اين دنيا قطع مي شود و هيچ ارتباطي به اين دنيا ندارد و نمي تواند به خود و ديگران نفع و يا ضرري برساند.

البته وهابي ها به برخي از آيات قرآن استدلال مي كنند كه اگر فرصتي شد، درباره اين آيات نيز پاسخ خواهيم داد. گرچه بنده در جلسه قبل هم اشاره كردم كه آيه 53 سوره روم كه اينها استدلال مي كنند:

فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوتي

استدلال شان، استدلال سخيف و بي اساسي است. ما اشاره داشتيم كه نه تنها پيامبران (عليهم السلام)، بلكه افراد عادي هم كه از دنيا مي روند، ارتباط شان با اين دنيا قطع نمي شود و اشاره كرديم كه در خود صحيح بخاري و صحيح مسلم، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، مردگان بدر از قريش را صدا كرد و جناب خليفه دوم گفت:

اينها مرده اند، چطور صداي شما را مي شنود؟! حضرت فرمود: قسم به خدايي كه جان من در قبضه قدرت او است! اين مردگان از شما شنواتر هستند.

صحيح مسلم، ج8، ص163، كتاب الجنّة، باب عرض مقعد الميت من الجنّة أو النار و إثبات عذاب القبر و التعوذ منه ـ صحيح بخاري، ج2، ص101، كتاب الجنائز، باب ما جاء في عذاب القبر

اما در رابطه با آن چه كه حضرت عالي سؤال فرموديد، ما معتقديم با توجه به فرهنگ قرآني حتي قوم فرعون در عالم برزخ حيات دارند و عذاب مي شوند:

النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ

سوره غافر/آيه46ـ45

ولي أنبياء (عليهم السلام) حيات ويژه اي دارند كه بزرگان اهل سنت به اين قضيه اشاره دارند. آقاي هيثمي ـ از شخصيت هاي بر جسته اهل سنت ـ در كتاب مجمع الزوائد از قول عبد الله بن مسعود نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

حياتي خير لكم تُحدِّثون و يُحدَّث لكم و وفاتي خير لكم، تُعرض عليّ أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت اللّه عليه و ما رأيت من شرّ استغفرت اللّه لكم.

هم حيات من براي شما مايه خير است و هم وفات من. تمام اعمال شما بر من عرضه مي شود. اگر كارهاي خوب شما را ببينم، خدا را شكر مي كنم و اگر كارهاي بد شما را ببينم، از خداوند براي شما طلب مغفرت مي كنم.

بعد آقاي هيثمي مي گويد:

رواه البزّار و رجاله رجال الصحيح.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص24 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج1، ص582 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص407

كتاب صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 102 نقل مي كند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

مررت ـ علي موسي ليلة أسري بي عند الكثيب الأحمر و هو قائم يصلّي في قبره.

وقتي به معراج رفتم، ديدم كه موسي در ميان قبرش نشسته و مشغول نماز است.

صحيح مسلم، ج7، ص102، كتاب الفضائل، باب من فضائل موسي ـ المصنّف لعبد الرزّاق الصنعاني، ج3، ص577 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج8، ص13 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص511 ـ سنن النسائي، ج3، ص215

و روايات متعددي در اين زمينه از منابع معتبر اهل سنت داريم كه أنبياء (عليهم السلام) زنده هستند. إبن حجر عسقلاني ـ از شخصيت هاي برجسته اهل سنت ـ نقل مي كند:

إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون.

تمام پيامبران در درون قبر زنده هستند و نماز مي خوانند.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج6، ص352

آقاي قسطلاني ـ از شخصيت هاي مشهور اهل سنت ـ در كتاب المواهب اللدنية، جلد 3، صفحه 419 مي گويد:

شكّي نيست كه زنده بودن پيامبران پس از مرگ، امري ثابت و روشن و جاودانه است و پيامبر ما چون برتر از همه پيامبران است، زندگي او پس از مرگ، كامل تر از سائر أنبياء خواهد بود.

جناب آقاي شوكاني در نيل الأوطار، جلد 3، صفحه 305 روايات متعددي مي آورد و مي گويد روايات صحيح داريم كه أنبياء (عليهم السلام) زنده و در قبرشان مشغول عبادت خدا هستند.

آقاي سمهودي ـ از شخصيت هاي برجسته اهل سنت ـ در كتاب الوفاء الوفاء از قول پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كند كه فرمود:

علمي بعد وفاتي كعلمي في حياتي.

آگاهي من به امور پيش از مرگ و پس از آن يكسان است.

بعد مي گويد:

الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون.

مجمع الزوائد للهيثمي،، ج8، ص211 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني،، ج6، ص352 ـ مسند أبي يعلي،، ج6، ص147 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج2، ص327 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر،، ج13، ص326 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص460 ـ لسان الميزان لإبن حجر، ج2، ص175

و مطالب متعددي را از آقاي بيهقي، ابو منصور بغدادي و ديگران مي آورد كه همگي اتفاق نظر دارند بر اين كه انبياء (عليهم السلام) در قبر زنده هستند و خداوند بدن پيامبران (عليهم السلام) را بر خاك حرام كرده است كه آنها را بپوساند:

إنّ اللّه حرّم علي الأرض أن تأكل أجساد الأنبياء.

خداوند خوردن بدن پيامبران را بر زمين حرام كرده است.

مستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص278 ـ نيل الأوطار للشوكاني، ج3، ص304 ـ المغني لابن قدامة، ج2، ص208 ـ فقه السنّة للسيّد سابق، ج1، ص297 ـ مسند أحمد، ج4، ص8 ـ سنن إبن ماجة، ج1، ص345 ـ المصنّف لابن أبي شيبة، ج2، ص399 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج5، ص97 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج1، ص217، فضائل الأوقات للبيهقي، ص497 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج1، ص499

تمامي بزرگان اهل سنت ـ جز تعدادي محدودي از وهابيت كه افرادي مطرود هستند ـ معتقدند كه أنبياء (عليهم السلام) در عالم برزخ زنده هستند و مُشْرِف به عالم هستند. اعمال ما به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرضه مي شود و سلام ما را مي شنود و پاسخ آن را مي دهد و مسلمانان جهان هم با اين عقيده در كنار قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) همانند پروانه، اطراف شمع مي چرخند و به وجود مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرض ارادت مي كنند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

چقدر سخيف و بي پايه و اساس و جاهلانه است كه متوسلين به اهل بيت (عليهم السلام) را مشرك مي دانند. ما در دعاي توسل مي خوانيم و دائما مي گوييم:

يا وجيهاً عند الله اشفع لنا عند الله.

در اين جمله كوتاه، در نصف سطر، دو بار نام الله تكرار مي شود كه همه چيز از خدا آغاز و به خداوند ختم مي شود. معناي شرك را هم متأسفانه نفهميده اند و من توصيه مي كنم كه به كتاب هاي لغت مراجعه كنند تا لاأقل معناي شرك را متوجه بشوند.

استاد حسيني قزويني

درباره اين مطلبي كه حضرت عالي داديد، اجازه بدهيد به صورت خيلي كوتاه توضيح بدهم.

آيه 35 سوره مائده مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

وقتي به پش خدا مي رويد، واسطه با خودتان ببريد.

يعني اين آيه مي آيد تمام آياتي كه:

ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ

سوره غافر/آيه60

فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ

سوره بقرة/آيه186

و... تخصيص مي زند و مي فرمايد:

وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

گرچه إبن تيميه و هم فكرانش به دنبال اين هستند كه وسيله را در اينجا به معناي اعمال و ... بياورند. ولي عزيزان اهل سنت و جوانان آگاهي كه فريب وهابيت را خورده اند، اگر دقتي در معناي آيه داشته باشند، معناي كلمه وسيله مطلق است و چه عمل صالح و چه افراد صالح را در بر مي گيرد. جالب اين است كه آقاي بغدادي در كتاب بلاغات النساء، صفحه 280 از قول حضرت زهرا (سلام الله عليها) نقل مي كند كه در واپسين روز رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه در مسجد خطبه خواند، اين عبارت را خواند:

و احمدوا الله الذي لعظمته و نوره يبتغي من في السماوات و الأرض إليه الوسيلة و نحن وسيلته في خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن محبته في غيبه و نحن ورثة أنبيائه.

خدا را سپاس مي گويم كه به عظمت و نور او تمام آن چه در آسمان ها و زمين هستند تقرب مي جويند. ما اهل بيت وسيله و واسطه خدا در زمين هستيم.

السقيفة و فدك للجوهري، ص100 و 101 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج16، ص211 و 212 ـ البرهان في تفسير القرآن للبحراني، ج2، ص292 ـ الخصائص الكبري للسيوطي، ج2، ص225 و 226

جالب اين است كه آقاي عكرمه ـ اهل سنت به او ارادت ويژه اي دارند ـ در تاريخ بغداد، جلد 1، صفحه 120 در ذيل آيه:

أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ

سوره أسراء/آيه57

مي گويد مراد از وسيله:

النبي و علي و فاطمة والحسن و الحسين.

اين ها وسيله ها و واسطه هايي هستند كه انسان را به خدا مي رساند.

و همچنين از قول ام المؤمنين عايشه نقل مي كند كه در رابطه با أمير المؤمنين (عليه السلام) گفت:

و أقربهم عند الله وسيلة.

نزديك ترين وسيله به سوي خداوند، علي است.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج2، ص267 به نقل از مسند احمد ـ مناقب إبن مغازلي، ص56

همين تعبير را با اندك تغييري إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 12، صفحه 253 دارد. جالب اين است كه بزرگان اهل سنت؛ مثل آقاي سيوطي در الدر المنثور، جلد 1، صفحه 60 و آقاي حاكم نيشابوري در مستدرك علي الصحيحين، جلد 2، صفحه 615 نقل مي كند كه حضرت آدم (عليه السلام) وقتي مي خواست به خدا متوسل شود، اين جمله را فرمود:

أللهم إني أسالك بحق محمد و آل محمد سبحانك لا إله الا أنت عملت سوأ و ظلمت نفسي فاغفر لي انك أنت الغفور الرحيم أللهم إني أسالك بحق محمد و آل محمد سبحانك لا إله الا أنت عملت سوأ و ظلمت نفسي فتب علي انك أنت التواب الرحيم فهؤلاء الكلمات التي تلقي آدم.

حضرت آدم (عليه السلام) وقتي مي خواهد به خداوند متوسل بشود، با اين كه هنوز محمد و آل محمد آفريده نشده اند، خداوند را به آبروي آن پنج تن قسم مي دهد. اين دستور خود قرآن است كه مي فرمايد:

وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

* * * * * * *

آقاي هدايتي

نظر علماء اهل سنت درباره توسل چيست؟ خصوصاً علماء و فقهاء أحناف و حنابله.

استاد حسيني قزويني

جديداً كتابي در كويت نوشته شده و دولت كويت اين كتاب را چاپ كرده به نام الموسوعة الفقهية الكويتية ـ كه در سايت هاي مختلف اهل سنت هست ـ و در اين كتاب، آراء تمام فقهاء اهل سنت را به صورت الفبا آورده اند و در جلد 4، صفحه 156 حدود 30، 40 صفحه درباره توسل بحث كرده است. در همان صفحه اين تعبير را آورده اند:

ذهب جمهور الفقهاء ـ المالكيّة و الشافعيّة و متأخّرو الحنفيّة و هو المذهب عند الحنابلة ـ إلي جواز هذا النوع من التوسل سواء في حياة النبي أو بعد وفاته.

اكثر فقهاي اهل سنّت ـ مالكيّه، شافعيّه و متأخّرين از علماي حنفيّه و حنابله ـ اعتقاد به جواز اين نوع توسّل به رسول الله در زمان حيات و پس از رحلت ايشان دارند.

بعد شروع مي كند و عقائد و افكار آنها را ذكر مي كند. براي اين كه مقداري مسأله روشن بشود، از كتب فقهي حنابله نقل مي كنم ـ كه آقايان وهابي نسبت به فقهاء حنبلي مذهب، عنايت ويژه اي دارند و در خود بيت الله الحرام اگر دار الإفتاء ها را ببينند، معمولاً كتب فقهي حنابله در آنجا قرار داده شده، از جمله كتاب المغني إبن قدامه مقدسي ـ. آقاي إبن قدامه مقدسي در كتاب المغني، جلد 3، صفحه 589 مي گويد:

مستحب است كسي كه وارد مسجد النبي مي شود، پاي راستش را بگذارد و بعد در برابر قبر پيامبر بإيستد و عرضه بدارد:

و قد أتيتك مستغفرا من ذنوبي مستشفعا بك إلي ربّي ...

يا رسول الله! آمده ام از راه دور؛ در حالي كه از گناهانم استغفار مي كنم و تو را بين خودم و خداي خودم شغيع قرار مي دهم.

كشاف القناع للبهوتي، ج2، ص599 ـ المبدع، ج2، ص204 ـ الفروع، ج2، ص159 ـ الشرح الكبير لإبن قدامه، ج3، ص495 ـ الإنصاف، ج2، ص456

آقاي برهان الدين ـ متوفاي 802 هجري ـ در كتاب المبدع، جلد 2، صفحه 204 و إبن جوزي ـ از بزرگان حنابله و متوفاي 597 هجري ـ در زاد المسير، جلد 4، صفحه 253 و أبو عبد الله محمد بن حسين حنبلي ـ متوفاي 616 هجري ـ و ... و إبن قدامه مقدسي، عز الدين موصلي، منصور بن يونس و إبن عماد حنبلي اتفاق نظر دارند بر مشروعيت توسل به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله).

در رابطه با حنفي ها هم مي توانيد المبسوط سرخسي را مراجعه كنيد كه آداب زيارت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را مفصل نقل كرده است. إبن أبي الوفاء از علماء أحناف، كمال الدين بن همام حنفي، شيخ علي قاري حنفي، طبراني حنفي، آقاي زبيدي حنفي، أبو الحسنات، عبد الغني غنيني حنفي و ... مخصوصا در حاشيه اي كه بر رد المحتار دارند، همگي صراحت دارند بر مشروعيت توسل به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه اگر بخواهيم اسامي علماء أحناف و حنابله را بشماريم با آدرس كتاب و تعبيري كه آنها در كتاب ها دارند، حدود يك ساعت وقت مي طلبد.

شافعي ها و مالكي ها هم مسأله كاملاً براي شان روشن است. اين عبارت آقاي محمد بن ادريس شافعي را ديده ايد كه مي گفت:

آل النبي ذريعتي

و هم إليه وسيلتي

أرجوا بهم أعطي غدا

بيد اليمني صحيفتي

آل پيامبر واسطه من و خدا و وسيله من در نزد خدا هستند. اميدوارم فرداي قيامت به بركت آل محمد، پرونده من به دست راستم قرار گيرد.

صواعق المحرقه لإبن حجر، ص178 ـ ينابيع المودة للقندوزي حنفي، ج2، ص468

علماء بزرگ اهل سنت همگي ـ جز افراد معدودي كه تحت تأثير إبن تيميه قرار گرفته اند ـ اتفاق نظر دارند بر مشروعيت توسل بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله).

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

در بحثي كه با يكي از برادران اهل تسنن داشتيم، راجع به بدعت در اسلام صحبت شد و گفت: شما در دين بدعت گذاشته ايد. گفتم: خليفه دوم بدعت گذاشته است و يكي از آنها تراويح است. گفت: تراويح چه ضرري دارد؟ گفتم: او بهتر مي داند يا خداي بزرگ. گفت: چطور؟ گفتم: قرآن مي گويد:

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَي وَ فُرَادَي

سوره سبأ/آيه46

مي خواستم ببنيم اين بحث ما، بحث نافعي بود يا بايد آيه ديگري را مطرح مي كرديم؟

جواب:

به نظر من صلاح نيست اين آيه را درباره بدعت بخوانيم و هيچ ارتباطي هم با اين قضيه ندارد. اگر بخواهيم درباره محكوميت بدعت از ديدگاه قرآن بحث كنيم، اين 3 آيه را بخوانيم:

آيه 59 سوره يونس:

قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَ حَلَالًا قُلْ آَللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ ام عَلَي اللَّهِ تَفْتَرُونَ

اين كارهايي كه شما مي كنيد و مي گويد اين حلال است واين حرام، آيا خدا به شما اجازه داده است يا بر خداوند افتراء مي بنديد؟

آيه 116 سوره نحل:

وَ لَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ

اين حرف هاي مفت را كنار بگذاريد كه اين حلال است و اين حرام.

اين دو آيه كاملاً صراحت دارد كه بدعت حرام است.

هم چنين آيه 27 سوره حديد:

وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآَتَيْنَا الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ

در رابطه با بحث نماز تراويح هم در جلسات قبلي اشاره داشته ايم. در خود صحيح بخاري، جلد 2، صفحه 202 هم آمده كه جناب عمر آمد به مسجد و ديد كه مردم به صورت فراديٰ نماز مي خوانند و دستور داد به جماعت نماز بخوانند و بعد گفت:

نعم البدعة هذه.

چه بدعت خوبي است!

اين واژه نعم البدعة هذه عبارتي است كه در صحيح بخاري و در تمام مصادر اهل سنت هست. بعد بزرگان اهل سنت مثل آقاي قسطلاني در ارشاد الساري، جلد 4، صفحه 657، إبن قدامه مقدسي در المغني، جلد 2، صفحه 166، جناب آقاي عيني در عمدة القاري، جلد 11، صفحه 126 صراحت دارند كه زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أبوبكر نماز تراويح به صورت جماعت خوانده نمي شد و در زمان آقاي عمر به صورت جماعت خوانده شده و ايشان هم صراحت دارد:

نعم البدعة هذه.

و از آن طرف هم آقايان خودشان صراحت دارند و نقل مي كنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار.

سنن النسائي، ج3، ص188 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج7، ص370 ـ السنن الكبري، ج1، ص550 ـ صحيح إبن خزيمة، ج3، ص 143 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج9، ص97

آقاي الباني بعد از نقل حديث مي گويد:

رواه النسائي و إبن خزيمة في (صحيحه) بسند صحيح.

أحكام الجنائز لمحمد ناصر الألباني، ص232

اين چيزي نيست كه ما بخواهيم از خودمان اضافه كنيم. خود آقاي قسطلاني در إرشاد الساري، جلد 4، صفحه 657 مفصل در رابطه با كل بدعة ضلالة بحث كرده است. آقايان آمده اند بدعت ها را به بدعت حسنه و بدعت سيئه تقسيم كرده اند كه خود منصفين اهل سنت آن را قبول ندارند.

* * * * * * *

سؤال:

در جلد كتابي به نام سياحت غرب نوشته شده بود كه ويرايش توسط قزويني. مي خواستم ببنيم كه اين مطلب درست است؟ اگر ايشان ويرايش كرده است، مقداري درباره آن توضيح بدهند كه آيا واقعي است يا خير؟

جواب:

اين كتاب براي آقاي نجفي قوچاني است و ايشان يك سياحت شرق دارد و يك سياحت غرب. در حقيقت كتاب سياحت غرب حالي است از يك انساني كه از دنيا مي رود تا آن جايي كه يا وارد بهشت مي شود يا وارد جهنم. البته به اين شكلي كه در اين كتاب آمده، واقعيت تاريخي ندارد؛ ولي روايات و آيات را آورده و به صورت يك قضيه داستاني درآورده است. خواندن اين كتاب ها براي جوانان تأثير خيلي بسزائي دارد كه بياييم مضامين آيات و روايات را به صورت داستان دربياوريم. ما هم چند ماه وقت گذاشتيم و مطالبي را كه ايشان به صورت داستان درآورده بود، روايات و آيات را در پاورقي آورديم و ثابت كرديم كه اين داستاني كه ايشان آورده، برگرفته از آيات و روايات شيعه است.

* * * * * * *

سؤال:

بحث هاي شما خيلي با ملايمت است و اين روي افكار منِ شيعه تأثير مي گذارد. از شما مي پرسند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را چه كسي كتك زده است؟ شما مي گوييد برويد تاريخ را بخوانيد. اين كه گفتنش ترس ندارد.

آقاي هدايتي شما اگر سيره اهل بيت (عليهم السلام) را مطالعه كنيد، آنها مجالس خاص داشتند و مجالس عام. وقتي امام صادق (عليه السلام) مكرر سؤالات مختلف مي كردند، در برخي از روايات دارد كه حضرت نگاه به اطراف مي كردند تا ببنند كه آيا مجلس، خالي از اغيار است يا نه؟

جواب:

عزيزي كه گفتند كه چرا شما به صراحت سخن نمي گوييد، ايشان يك شبكه جهاني را با بحثي كه انسان در داخل خانه اش انجام مي دهد، اشتباهي گرفته اند. اما اين كه ما نسبت به حضرت خديجه (سلام الله عليها)، أم المؤمنين نمي گوييم، إفتراء محض است. بنده مقيّد هستم كه اسم حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) را هر وقت مي آورم، واژه أم المؤمنين را حتماً استعمال مي كنم.أم المؤمنين نسبت به تمام زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، نه تنها حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و لقبي است كه خداوند در قرآن به آنها داده است؛ نه ارتباطي به شيعه دارد و نه به اهل سنت. اين حساسيت ها را اگر ما كنار بگذاريم و نحوه سخن گفتن ما طوري باشد كه مخاطبين بيشتري داشته باشيم، با تندگويي ها و عبارات خشن كاري نكنيم كه از آمار مخاطبين مان كاسته شود. شما هر عقيده اي داري، براي خودت محترم است؛ ولي ما، هم در شبكه سلام و هم در جلسات درس مان (چه در حوزه علميه و چه در دانشگاه ها) همين روش را داريم كه در اين 14 ماه در شبكه سلام داشته ايم. حتي در محيط خانوادگي خودم هم اجازه نمي دهم كسي نسبت به مقدسات اهل سنت توهين يا اهانت كند. ما حقايق را مي گوييم. مطالب واقعيِ تاريخيِ را مستند و مستدلّ مي گوييم و هيچ خط قرمزي هم نمي شناسيم؛ ولي با ادبيات ويژه اي كه از اهل بيت (عليهم السلام) فراگرفته ايم. نه فحش مي دهيم، نه جسارت مي كنيم و نه اهانت؛ بلكه اهانت و جسارت را أمر نابخشودني مي دانيم.

* * * * * * *

سؤال:

من شنيدم كه حضرت مسيح (عليه السلام) هم ظهور مي كنند. من نمي دانم تا چه حدّ اين مسأله صحت دارد. ولي در جايي شنيدم كه وقتي نماز جماعت خوانده مي شود حضرت مسيح (عليه السلام) و حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به هم ديگر تعارف مي كنند كه نماز جماعت را بخوانند. آيا اين مسأله صحت دارد؟ مگر قرار نيست كه يك نفر ظهور پيدا كند كه نجات دهنده باشد؟

جواب:

ما روايات متعدد داريم ـ چه از شيعه و چه از سني ـ كه حضرت مسيح (علي نبينا و آله و عليه السلام) در زمان ظهور حضرت مهدي (ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه) مي آيد و پشت سر آن حضرت نماز مي خواند.

يصلي عيسي بن مريم خلفه.

الحاوي للفتاوي، ج2، ص65 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج2، ص546 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج14، ص266 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج1، ص241 و ج2، ص101 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج8، ص50 ـ كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص78 ـ كفاية الأثر للخزاز القمي، ص99 ـ مختصر بصائر الدرجات للحسن بن سليمان الحلي، ص32 ـ كتاب الغيبة للنعماني، ص65 و 66 ـ الخرائج و الجرائح للراوندي، ج3، ص1136 و ...

اين روايت را هم منابع اهل سنت دارد و هم منابع شيعه و حتي در خود صحيح مسلم هم اشاره اي به اين قضيه دارد. حضرت مسيح (عليه السلام) به عنوان منجي نيست، به عنوان كمك كار آقا ولي عصر (ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه) است.

* * * * * * *

آقاي ملازاده

درست است كه آقاي قزويني از اهانت منع مي كنند، ليكن ايشان با نقل قول ها، تحريف و تزويرهايي كه مي كند، خودش بزرگترين اهانت را مي كند. الآن از آقاي قِفاري نقل كرد، من رفتم صفحه 9 را نگاه كردم اين مطلب را نداشت؛ اين مطلب كه راجع به قبائل بود.

خود شما جناب هدايتي، مطلبي را از بخاري نقل كرديد و اشتباه تان را ثابت كردم. فرموديد كه من مي روم مراجعه مي كنم، نرفتيد و مراجعه نكرديد.

توسل شرعي را همه قبول دارند. ليكن مشكل اينجا است كه شما تنها به قاضي مي رويد، لذا غالب برمي گرديد. توسل شرعي را همه مسلمين قبول دارند. توسل شركي و بِدَعي را كه شما به جاي توسل مي گيريد، اين را قبول ندارند. قرآن نمونه اش را هم ذكر مي كند. شما نصف آيه را مي خوانيد. چرا آيه را كامل نمي خوانيد؟:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِه

سوره مائده/آيه35

نمونه توسلش را يك عبادت شرعي به عنوان جهاد نقل مي كند.

شما و آقاي قزويني مي فرماييد كه پيامبران در قبرهاي شان عبادت مي كنند. مگر بعد از مرگ تكليف هست؟ ثانياً آيا جناب عالي اگر خانواده تان كسي زنده به گور شود، شما مكلف هستيد كه او را نجات بدهيد يا نه؟ ثالثاً آيا پيامبر اكرم (عليه الصلاة و السلام) در زندگي شان وقتي در مكه بود، صداي اهل مدينه را مي شنيد؟ وقتي مسلمان ها مي گفتند:

السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته.

آيا اين سخن را مي شنويد؟ به اتفاق مسلمانان نمي شنويد. حتي وقتي به همسر محترمش إفتراء مي زنند، پيامبر نمي دانست. اين غلوّ ها و بازي هاي است كه ما، هم به بعضي از شيعيان انتقاد مي كنيم و هم به نصاري. لذا پيامبر اسلام (صلي الله عليه و سلم) وقتي زنده بودند اين صدا ها را نمي شنيد. مگر در برخي از موارد كه خداوند به آن حضرت خبر مي داد، به اتفاق مسلمانان، پيامبر بشر بود. وقتي مدينه بود، صداي اهل مكه را نمي شنيد.

مطلبي كه ايشان از آقاي بخاري نقل مي كند، اين بخاري حنفي است، آقاي قزويني طوري إلقاء مي كند كه محمد بن اسماعيل بخاري است؟ اين بخاري با آن بخاري فرق دارد. چرا توضيح نمي دهد؟

شما مي گوييد افكار إبن تيميه فلان بود؛ محمد بن عبد الوهاب نوكر انگليس بود؛ پس چرا شاگردان اين نوكر انگليس با انگليسي ها جهاد مي كنند و شما با آنها همكاري مي كنيد؟

شما خودتان فرموديد كه توسل به رئيس اداره، ببينيد با چه ذهن چرك آلودي صحبت مي كنيد ... .

* * * * * * *

سؤال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

جناب عالي مي فرماييد:

پيامبران كه زنده هستند و در قبر نماز مي خوانند، مگر تكليفي هست؟!

من اين را از صحيح مسلم و صحيح بخاري خواندم. باب فضائل موسي (عليه السلام)، حضرت پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود:

مررت علي موسي ليلة أسري بي عند الكثيب الأحمر و هو قائم يصلّي في قبره.

صحيح مسلم، ج7، ص102 ، كتاب الفضائل، باب من فضائل موسي (عليه السلام) ـ مسند احمد، ج3، ص148 ـ سنن النسائي - النسائي - ج 3 ص 215 ـ المصنّف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج8، ص446 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج8، ص13 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج8، ص446 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص396 و 511 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج61، ص184 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج1، ص269

اين مطلب كه از كافي و بحار الأنوار نيست؛ اين را آقاي مسلم آورده است، نظر شما در اين باره چيست؟

* * * * * * *

جواب آقاي ملازاده

ملازاده: من نه كافي را قبول دارم و نه بخاري را. من و شما قبل از هر چيز انسان هستيم و عاقل. من از شما به عنوان يك انسان عاقل سؤال مي كنم، من و شما با روايت كافي به نتيجه نمي رسيم، آيا پيامبر بعد از مرگ، مكلف است كه در قبر نماز بخواند؟ بعد از مرگ كه ديگر تكليفي نيست. سؤال من اين بود كه اگر از خانواده جنابعالي كسي زنده به گور باشد، آيا شما وظيفه نداريد كه نجاتش بدهيد؟ پيامبراني كه در گور زنده هستند، كدام عاقل با پيامبرش اين كار را كرده است؟ بايد اينها را نجات داد. چرا عاقلانه جواب نمي دهيد؟

* * * * * * *

استاد حسيني قزويني

بينندگان عزيز قشنگ دقت كنند كه ايشان مي گويد كه وقتي شما از آقاي محمد بخاري نقل كرديد، شما تزوير و تحريف كرديد و اين طور القاء كرديد كه مراد محمد بن اسماعيل بخاري است. اگر ايشان واقعاً مشكل سامعه دارند، به پزشك متخصص گوش مراجعه كنند. من گفتم: محمد بن محمد بخاري متوفاي 841 هجري، محمد بن اسماعيل متوفاي 251 هجري است. حداقل اين را انتظار داريم كه ايشان توجه داشته باشند و به اين شكل دروغ نبندند و إفتراء نبندند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

اتفاقاً همان وقتي كه شما اين مطلب را گفتيد، من نوشتم. من يك نكته را عرض كنم و آن اين كه: چه قدر جالب است كساني كه مي خواهند تزوير و خدعه و نيرنگ كنند، جايي كه روايات و احاديثي پيدا كنند و دروغ پردازي مثل أبو هريره بيايد و براي آنها مطلب بگويد، مي گويند كه ما سني هستيم. احاديث و روايات را بر نيزه مي كنند؛ ولي جايي كه گرفتار مي شوند، مي بينند دروغ ها و جعلياتي كه در كتاب هاي شان نوشته شده است، بر ملا مي شود، مي گويند كاري نداشته باشيم به كتاب ها و روايات و از عقل استفاده كنيم و روايت بازي نكنيم و اين جاي تأسف دارد. ما هم مي خواهيم همين را بگوييم كه شما سني نيستيد و با آن برداشت هاي ذهني خودتان و با أوهام و خيالات متمتسك بشويد و اين يك مقوله ديگر است. جناب آقاي قزويني يك روايت را آوردند از كتاب آقاي محمد بن محمد بخاري و به اين معنا كه ايشان اين روايت را آورده است كه پيامبران در قبر نماز مي خوانند و اين از آيات و روايات استفاده مي شود كه تكامل قطع نمي شود و لحظه به لحظه انسان همان طور كه از باقيات الصالحات اجر و پاداش مي گيرد، از سيئاتي كه از خودش باقي مي گذارد، همچنين جزاء مي گيرد.

* * * * * * *

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان با اين سخنش دارد قرآن را انكار مي كند. در رابطه با بهشت خداوند مي فرمايد:

وَ آَخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

سوره يونس/آيه10

در بهشت هم عبادت خدا هست. بحث تكليف غير از عبادت است. ما نمي گوييم كه انبياء در آنجا مكلف هستند. ولي انبياء (عليهم السلام) در هر لحظه از لحظاتشان؛ چه در دنيا و چه در عالم برزخ و چه در قيامت و چه در بهشت، همواره در محضر حق هستند، همواره مشغول تسبيح الهي و حمد الهي هستند. نه تنها انبياء؛ بلكه اولياء ديگر هم همين طور هستند. وقتي خداوند مي فرمايد:

وَ آَخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

كاملاً واضح است كه بحث تكليف نيست. شخصيت هاي متعدد، مثل إبن حجر عسقلاني از فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 6، صفحه 352 مي گويند:

إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون.

تمام انبياء زنده هستند و در قبر مشغول عبادت خدا هستند.

از شوكاني، سمهودي، بيهقي، قسطلاني و... نقل كردم. انسان بايد سواد داشته باشد و مراجعه كند.

اين كه ايشان گفتند مطلبي را كه از كتاب قِفاري نقل كردم نيافتند، كتاب قِفاري روي ميز من هست. اصول مذهب الشيعة الإمامية اثني عشرية، عرض و نقد، نشر دار الرضاء، چاپ سوم، 1417 و 1998 ميلادي.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب