2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني 1
کد مطلب: ٥٦٣٧ تاریخ انتشار: ٢٢ فروردين ١٣٨٧ تعداد بازدید: 6401
سخنراني ها » عمومي
مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني 1

نقد پذیرش خلافت شیخین و ترک منصوص بودن خلافت امیرالمؤمنین و دفاع از بنی امیه
پاسخ به شبهات 87/01/22

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 22 / 01 / 87

استاد حسيني قزويني

ما در جلسات گذشته، پيرامون شبهاتي مطرح شده از عثمان الخميس كه از ليدرهاي وهابي است، حدود 6 جلسه بحث كرديم و حدود 4 جلسه باقي ماند. در حقيقت اساسي ترين شبهات ضد شيعي را ايشان مطرح كرده بود و ما هم تشخيص داديم كه جديدترين شبهات را شروع كنيم و إن شاء الله امسال قبل از پايان سال تحصيلي، آن 4 محور را هم بحث مي كنيم و تصميم داريم كه در اسرع وقت، اين پاسخ ها هم فارسي و هم عربي چاپ شود. به كرات، عزيزان از داخل و خارج از كشور با ما تماس مي گيرند و جوابيه را از ما مي خواهند.

اما از آنجائي كه مسائل جديدتري در حوزه پيش مي آيد، ناگزير هستيم كه به آنها هم اشاره كنيم، زيرا آنها قضاياي اورژانسي است. ما اختصاصا بحثمان را از عثمان الخميس جدا كرده و به شبهات جديد كه موجب رنجش مراجع عظام تقليد و بزرگان شده مي پردازيم.

در شماره اخير مجله حوزه، وابسته به دفتر تبليغات اسلامي، شماره 141، مصاحبه اي كرده اند با آقاي واعظ زاده خراساني. مطالبي را آورده كه وقتي من متوجه شدم، خدا مي داند كه قلبم به درد آمد. من هم نمي دانستم، يكي از علماء بزرگوار با من تماس گرفت و گفت كه در اين مجله، مطالبي مطرح شده و أهل بيت (عليهم السلام) را زير سؤال برده، قرآن و عترت را مورد هدف قرار داده و از بني اميه تمجيد كرده و ... . چرا نشسته ايد و پاسخ نمي دهيد؟ ما هم بعد از مطالعه اين مجله، ديديم كه الحق مطالبي درد آور است و ما انتظار نداشتيم كه اينطور مطالب در ميان حوزوي هاي ما، آن هم از ملبسين به لباس روحانيت و كسي كه يك عمر در كنار سفره آقا امام صادق (عليه السلام) نشسته، بيان شود.

يك خط تندرو در مورد أهل سنت وجود دارد كه مي گويد بايد ما دفاع از أهل بيت (عليهم السلام) را علني كنيم و سب و لعن خلفاء را مطرح كنيم و ... .

خط ديگري هست كه مي گويد بايد با أهل سنت تعامل بيشتري بكنيم و حتي بعضي از اصولمان را ناديده بگيريم. جناب آقاي واعظ زاده خراساني در مجله نهج البلاغه، شماره 4 و 5، صراحتا پيشنهاد مي كند:

اگر ما بخواهيم با برادران أهل سنت وحدت برقرار كنيم، هيچ راهي ندارد جز اينكه ما مشروعيت خلافت شيخين را بپذيريم و مي گويد ما از منصوص الخلافه بودن اميرالمؤمنين (عليه السلام) دست برداريم و با آقايان أهل سنت اتحاد برقرار كنيم.

اين مسئله، قطعا نه زيبنده شيعه است و نه حوزه هاي علميه و نه سخني است كه بزرگان شيعه در طول اين 14 قرن، بر اين نظريه صحه گذاشته اند. به تعبير شهيد مطهري، در كتاب امامت و رهبري، ص21، مي گويد ما ضمن اينكه وحدت را از ضروريات مسائل اسلامي مي دانيم، ولي حاضر نيستيم بخاطر وحدت، مسائل اعتقادي شيعه را مورد وجه المصالحه قرار بدهيم.

«ما شيعه هستيم، افتخار پيروي از ائمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) را داريم؛ ولي بخاطر وحدت حاضر نيستيم از يك مستحب كوچك و از مكروه كوچكمان دست برداريم».

اين الگو و ملاك و معيار براي ماست. بعد مي گويد:

«آنچه كه در مسئله ائتلاف يا اتحاد ميان شيعه و سني مطرح است، ما نبايد مطالبي را بيان كنيم كه موجب جريحه دار شدن عواطف و احساسات أهل سنت شود. آنها هم نبايد مطالبي را مطرح كنند كه عواطف و احساسات شيعه را جريحه دار كند. مباحث علمي، سر و كارش با عقل است نه با احساسات».

يك دسته هم اينطوري مي گويند كه اگر ما بخواهيم وحدت و تعاملي داشته باشيم، اينچنين بايد مسائل را مطرح كنيم. يكي از آنها، جناب آقاي واعظ زاده خراساني است كه در سال 1380 مصاحبه اي داشت با مجله هفت آسمان، شماره 10 و 11 و يك سري مطالب بي اساس و خلاف نظر شيعه و مسلمات عقائد شيعه را در آنجا مطرح كرد. بزرگان و أعاظم شيعه هم در شماره بعدي آن مجله در شماره 12، جواب دادند.

يكسال از اين قضيه نگذشته بود كه در مجله نهج البلاغه، شماره 4 و 5، مصاحبه اي كرد و گفت:

كه خلافت شيخين مشروع بوده و اگر هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) علي (عليه السلام) را به عنوان خليفه معرفي كرد، به تعبير خليفه دوم، فرمايش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خيلي رسا نبود و مسئله را روشن بيان نكرد و ما هم بايد دليلي بگرديم براي مشروعيت خلافت شيخين.

بنده هم در شماره 6 همان مجله، جواب مفصلي دادم. مسئولين اين مجله هم، اول و وسط و آخر مقاله ما را حذف كرد و 30 صفحه از مطالب حساس را چاپ كردند و ما هم به همين اندازه از آقايان تشكر مي كنيم.

مدتي بود كه ديگر از اين قضيه خبري نبود، تا اينكه مجله حوزه علميه، زير نظر دفتر تبليغات، با آن سوابقي كه آقاي واعظ زاده خراساني داشتند، با ايشان مصاحبه مي كند و ايشان هم شمشير را از رو بسته است. ايشان در ابتداي مصاحبه، از بني اميه چنان تجليلي مي كند كه بنده با 25 سال سابقه فعاليت در اين مسائل، از آقايان أهل سنت چنين تجليلي از دودمان بني اميه نديده ام. فتوحاتي را كه در زمان خلفاء و بني اميه صورت گرفته، مساوي با اسلام مي داند و مي گويد اگر اين فتوحات اسلام نيست، پس چه چيزي اسلام است. در بخش ديگري از صحبت هاي خود مي گويد:

اگر كسي به قرآن و عترت جمود بورزد و بگويد كه فقط هر چه قرآن و عترت بگويد ما قبول داريم، به سنت و احاديثي كه أهل سنت در كتاب هاي خودشان آورده اند، توجه نكند، اين نشانه جمود فكري در حوزه علميه است. ما بايد اين تحجر و جمود را در حوزه بشكنيم.

بايد گفت كه إنا لله و إنا إليه راجعون. اگر آقايان رويشان مي شود، بگويند كه شما شيعه، بايد از مسلمات خود دست برداريم و جمله «أشهد أن عليا ولي الله» را از اذان حذف كنيد؛ «حي علي خير العمل» را كنار بگذاريد و بجايش «الصلاة خير من النوم» را بياوريد؛ وضو را وارونه بگيريد و نماز را دست بسته بخوانيد و يواش يواش به نسل هايي از علماء و جوان هايي كه با اهداء خون و شهادت در راه خدا، جانشان را از دست دادند، چوب حراج بزنيد.

وقتي من با برادر بزرگوارم، آقاي رباني، مسئول محترم دفتر تبليغات تماس گرفتم، ايشان مصرانه مي خواست كه جواب مفصلي نوشته شود كه ما هم در شماره هاي بعدي آن را چاپ كنيم. از مديريت حوزه علميه قم هم سه چهار بار تماس گرفتند و گفتند جواب مفصلي اگر باشد، ما هم در مجله افق حوزه چاپ خواهيم كرد. ولي ما بخاطر گرفتاري هاي متعددي كه داشتيم، فقط توانستيم به اندازه همين چند دقيقه اي كه در خدمت شما هستيم، مطالبي را به صورت فهرست وار عرض كنيم، آماده كرده ايم. إن شاء الله اگر خداوند توفيق دهد، بايد دو سه روزي وقتمان را براي جواب دادن به آن مصاحبه، مقاله اي را ارائه دهيم.

جناب آقاي واعظ زاده خراساني در مصاحبه خود، روي سه محور دست گذاشته است.

آمده از بني اميه تجليل كرده و گفته:

وقتي به اسپانيا سفر مي كنيد و آن مذاهب اسلامي را در آنجا مشاهده مي كنيد، ذهنمان به اين نكته معطوف مي شود كه همين بني اميه از آخر سده اول و اول سده دوم هجري رفتند و آنجا را فتح كردند و بالاترين تمدن اسلامي را در آنجا بوجود آوردند، آنان با چنان تدبيرها و از جان گذشتگي ها و با يك چنين عقيده هاي محكم و استواري، اين فتوحات را بدست آوردند.

و بعد در ادامه مي فرمايد:

در اطراف قرطبه، يكي از خلفاي بني اميه، به اسم زنش، شهري بنام مدينة الزهراء درست كرده است و اينها جلوه هاي تمدن اسلامي و مفاخر براي تمام مسلمانان است.

در اينجا، جواب اولي كه به فرمايش ايشان مي دهيم اين است كه آيا ساختن بناهاي مجلل، حتي ساختن مساجد با شكوه، همخواني با فلسفه بعثت انبياء دارد يا ندارد؟ اينها خودشان را خلفاء الرسول مي دانستند و موظف بودند در نشر فرهنگ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم). آيا انبياء (عليهم السلام) از آدم تا خاتم، در نشر مسائل و فرهنگ مي آمدند در بناها و ساختمان ها، يا انبياء رسالت ديگري داشتند كه خلفاء هم بايد همان رسالت را ادامه بدهند و خداوند در سوره جمعه، آيه دوم ، فلسفه بعثت را بيان مي كند:

هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آَيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ. (سوره جمعه/آيه2)

اين فلسفه بعثت انبياء است كه بيايند انسان ها را از ظلمت جهل و بت پرستي و شرك و ناداني و گناه، نجات بدهند و به نور هدايت رهنمون كنند.

يا در آيه ديگر مي خوانيم:

هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَي عَبْدِهِ آَيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّور.ِ (سوره حديد/آيه9)

در مورد حضرت موسي (عليه السلام) هم مي گويد:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآَيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّور. (إبراهيم/آيه5)

خيلي واضح تر اينكه مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ. (سوره أنفال/آيه24)

هدف بعثت انبياء روشن و واضح است. حيات معنوي جامعه و رساندن به بالاترين نقطه معنويت، هدف بعثت انبياء بوده است. پس ساختمان هاي مجلل و مساجد با شكوه، هدف نبوده تا بگوئيم اين بني اميه بالاترين تمدن اسلامي را با از جان گذشتگي و عقيده هاي محكم، اين فتوحات را بدست آوردند.

جواب دوم اينكه، ايشان آمده است كلمه مدينة الزهراء را نام برده است. مي گويد، يكي از خلفاي بني اميه، شهري را به نام زنش درست كرده و اينها، جلوه هاي تمدن اسلامي و مفاخر همه مسلمانان است. شما تاريخ را مراجعه كنيد، معجم البلدان و انساب و ... را ببينيد كه داستان اين شهر چه داستاني است.

ذهبي كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است و متوفاي 748 هجري، وقتي به شهر مدينة الزهراء مي رسد، تعبيرش اين است:

و أنشأها مدورة ، و عدة أبراجها ثلاث مئة برج ، و شرفاتها من حجر واحد ، و قسمها أثلاثا : فالثلث المسند إلي الجبل قصوره ، و الثلث الثاني دور المماليك و الخدم ، و كانوا اثني عشر ألفا بمناطق الذهب ، يركبون لركوبه ، و الثلث الثالث بساتين تحت القصور. و عمل مجلسا مشرفا علي البساتين ، صفح عمده بالذهب ، و رصعه بالياقوت و الزمرد ، و اللؤلؤ ، و فرشه بمنقوش الرخام ، و صنع قدامه بحرة مستديرة ملأها زئبقا ... .

اين خليفه اموي كه اين شهر را ساخت ... به صورت دايره ساخت و در آن برج هايي ساخت و ايوان هايي از سنگ يك تكه درست كرد و شهر را به سه قسمت كرد. قسمتي را در كنار كوه، بصورت قصر در آورد براي عيش و نوش خودش. قسمت دوم، محل زندگي غلامان و بردگان بود كه 12 هزار غلام و برده داشت و كمر بند طلا داشتند و حاكم را مشايعت مي كردند در هنگام سوار شدن بر مركب و قسمت سوم، باغ هاي زير قصر بود و ستون هاي آن را با طلا پوشانيد و با ياقوت و زمرد و لؤلؤ زينت كرد و كف آن را با مرمر نقش داد و در مقابل آن درياچه اي دايره شكل درست كرد تا عيش و نوش خود را در اين قصر به بالاترين مرحله برساند... .

سير اعلام النبلاء ج8، ص267

آيا انصاف است كه يك روحاني شيعه بيايد از اين مدينة الزهرائي كه أهل سنت به عنوان يك نقطه ضعف و مذمت از خليفه اموي نام مي برند، بگويد كه اين مدينة الزهراء مايه فخر همه مسلمانان است؟!

آقاي زِرِكْلي از علما و شخصيت هاي برجسته وهابيت است و كتابي دارد به نام الأعلام، مي گويد:

أول من تلقب بالخلافة من رجال الدولة الأموية ، في الأندلس.

اول كسي كه لقب خليفة الرسول را در آندلس گرفت، ناصر اموي بوده است.

الأعلام خيرالدين الزركلي، ج3، ص324

آقاي واعظ زاده مي فرمايد كه يكي از خلفاي بني اميه، شهري بنام مدينة الزهراء درست كرده كه جلوه تمدن اسلامي است. نگاه كنيد عملكرد اين خليفه اموي را.

آقاي زركلي بعد مي گويد:

و كان حريصا علي الملك، يقظا، صارما، اتصل به أن ابنا له (اسمه عبدالله) سمت نفسه إلي طلب الخلافة و تابعه قوم، فقبض عليهم جميعا و سجنهم إلي أن كان يوم عيد الأضحي (سنة 339 ه ( فأحضرهم بين يديه، و أمر ابنه أن يضطجع له فاضطجع، فذبحه بيده، و التفت إلي خواصه فقال: هذا ضحيتي في هذا العيد، و ليذبح كل منكم أضحيته، فاقتسموا أصحاب عبدالله ، فذبحوهم عن آخرهم.

آقاي زركلي مي گويد كه وقتي ناصر اموي به خلافت رسيد، 50 سال و 6 ماه، دوران خلافتش در آندلس ادامه داشت و علاقه مند به رياست بود. پسرش عبدالله، هواي خلافت به سرش زده بود. دستور داد پسرش و تعدادي از كساني كه هوادار پسرش بودند را دستگير كردند. در سال 339 هجري، روز عيد قربان رسيد. اين حاكم اموي، دستور داد پسرش را همراه طرفدارانش حاضر كردند. پسرش را خواباند و با دست خودش سر پسرش را از بدن جدا كرد و گفت اي مردم! اين قرباني من در عيد قربان بود. شما هم قرباني خود را از اين طرفداران پسرم انتخاب كنيد و قرباني كنيد. آنها هم در همان مجلس، سر از بدنشان جدا كردند به عنوان قرباني روز عيد قربان.

الأعلام خيرالدين الزركلي، ج3، ص324

اين است بنيانگزار شهر مدينة الزهراء. آيا انصاف است كه از يك حاكم اموي كه روح اسلام و انسانيت هم ندارد و حتي فرزند خود را قرباني مي كند، طرفداري و تجليل كرد؟!

همچنين آقاي حموي، صاحب كتاب معجم البلدان، كه از شخصيت هاي بلند آوازه أهل سنت است، وقتي به شهر مدينة الزهراء مي رسد، مي گويد:

أنفق في عمارتها من الأموال ما تجاوز فيه عن حد الاسراف.

در ساختن اين شهر، به قدري اموال بيت المال را مصرف كردند كه حتي از محدوه اسراف هم گذشت.

معجم البلدان، ج3، ص161

آقايان أهل سنت به عنوان يك نقطه سياه از اين شخص نام مي برند. آن وقت يك طلبه حوزوي بگويد كه شهر مدينة الزهراء از مفاخر اسلام است. آيا اين درست است؟! اگر واقعا تاريخ نخوانده ايد، برويد بخوانيد؛ اگر نمي دانيد، خب بپرسيد. چرا بي گدار اينچنين وارد مي شويد؟ همه طلبه ها كه فرصت و امكان گشتن تاريخ را ندارند كه اين مطالب شما را از صفحات تاريخ بيرون بياورند. فردا همين مطلب را در بالاي منبر از قول اين آقا نقل مي كنند، آن وقت فرداي قيامت در پيشگاه أهل بيت (عليهم السلام) چه پاسخي خواهيد داشت؟

جواب سوم كه ايشان فرمودند كه بني اميه با چه تدبيرها و از جان گذشتگي ها و با يك چنين عقيده هاي محكم و استوار، اينچنين فتوحات را بدست آوردند.

آيا بني اميه عقيده هاي محكمي داشتند؟ شما را به وجدان و انصاف خودتان، آيا بني اميه، از همان ابوسفيان و معاويه گرفته تا مروان الحمارش واقعا عقيده داشتند؟

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه صراحت دارد و فرياد مي زند. وقتي به بني اميه مي رسد كه در روز فتح مكه در زير سايه شمشير سلحشوران اسلامي مسلمان شدند، مي فرمايد:

فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة ما أسلموا و لكن استسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه

قسم به آن خدائي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد، اين دودمان بني اميه در فتح مكه، اسلام نياوردند، تظاهر به اسلام مي كردند و كفر خود را در باطن خود پنهان كردند. حالا كه امروز در جنگ صفين براي كفر خود يار و ياور پيدا كردند، آن را اظهار كردند.

نهج البلاغه، نامه16

سخن اميرالمؤمنين (عليه السلام) اين است در مورد بني اميه.

جالب اينكه بزرگان أهل سنت نقل كرده اند از عمار ياسر كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مورد او فرمود:

عمار مع الحق و لحق مع عمار، يدور معه حيث دار.

عمار با حق است و هر جا كه عمار باشد حق هم آنجاست.

و

تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوه إلي الجنة و يدعوهم إلي النار.

او را گروه باغي و ستمگار خواهند كشت. عمار آنها را به سوي بهشت دعوت مي كند و آنها او را به سمت جهنم.

صحيح بخاري، ج3، ص207

آن عمار هم در مورد دودمان بني اميه مي گويد:

و الله ما أسلموا و لكن استسلموا و أسروا الكفر فلما رأوا عليه أعوانا أظهروه.

قسم به خدا اين دودمان بني اميه اسلام نياوردند و كفر را مخفي كردند و ... .

مجمع الزوائد هيثمي، ج1، ص113

سيوطي در ذيل آيه شريفه:

أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ. (إبراهيم/28)

عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه في قوله: ألم تر إلي الذين بدلوا نعمة الله كفرا، قال: هما الأفجران من قريش، بنو المغيرة و بنو أمية؛ فأما بنو المغيرة: فكفيتموهم يوم بدر و أما بنو أمية: فمتعوا إلي حين.

از قول خليفه دوم نقل مي كند كه مراد از اين آيه، دو قوم از قريش هستند: بني مغيره و بني اميه. اما بني مغيره، شما در روز جنگ بدر به آنها ضرب شستي نشان داديد و شر آنها را براي هميشه از سر امت اسلام برداشتيد. اما بني اميه مدت ها شرشان بر سر مسلمين است.

درالمنثور، ج4، ص84 - تفسير طبري، ج13، ص46 - فتح الباري ابن حجر ج7، ص235 - فتح القدير شوكاني، ج3، ص111 - ميزان الإعتدال ذهبي، ج3، ص295

پس آقاي واعظ زاده كه مي گويد بني اميه با اعتقاد راسخ و محكم و ...، چنين و چنان كردند، اينها اصلا اعتقادي به اسلام نداشتند، چه رسد به اينكه اعتقاد محكمي داشته باشند.

جالب اينكه آقاي واعظ زاده در چند جاي مصاحبه خود، از آقاي شهيد مطهري به عنوان نمونه بارز روشنفكري حوزوي نام مي برد. من براي اينكه «جادلهم بالتي هي أحسن» باشد، يك عبارتي از شهيد مطهري نقل مي كنم تا ببينيم اين روشنفكر بارز از ديدگاه ايشان، درباره بني اميه چه مي گويد. ايشان مي گويد:

ابوسفياني كه كفرش صريح و روشن است، با لا اله الا الله مخالفت مي كند، زنده باد بت هبل مي گويد واضح است؛ اما معاويه همان ابوسفيان است، منوياتش همان منويات است، مقصودش همان مقصود است، راه همان راه است، هدف همان هدف است، ولي شعارش شعار علي است و احيانا در مواقعي داغ تر خودش را مدافع توحيد و لا اله الا الله و اسلام و قرآن معرفي مي كند.

پانزده گفتار شهيد مطهري، ص132، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، آذر1386

آيا انصاف است كه ما بياييم از بني اميه اي كه در رأسش ابوسفيان و معاويه است و اساس تشكيلات بني اميه، نابودي اسلام و قرآن بوده، بدون هيچ شكي، دفاع كنيم؟ چه در طول 21 سال در مكه و مدينه كه عليه اسلام جنگيدند و چه بعد از اينكه اينها آمدند مسلمان شدند؟ و همچنين باز مرحوم شهيد مطهري در همان كتاب مي گويد:

علي (عليه السلام) مي گويد: بزرگترين فتنه اي كه من بعد از خودم مي ترسم و بيم آن دارم، فتنه بني اميه است كه آن فتنه اي كور و تاريك است، يعني مردم را در يك وضع مبهمي قرار مي دهند كه اصلا چيزي را احساس نكنند... .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) اينچنين مي گويد و آن وقت ما بيائيم بگويم كه بني اميه با فتوحاتشان و فداكاري ها و عقائد راسخشان، براي اسلام فخر آفريدند. بايد تأسف خورد كه يك عزيزي، با تفكر حوزوي، كه چندين سال در كنار سفره آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) نشسته، اينچنين از بني اميه تجليل كند.

جواب چهارم: بني اميه از منظر قرآن:

بر فرض، آن سه جواب قبلي، هيچ، مائيم و قرآن. خود ايشان مي گويد ما قرآن و سنت (بجاي عترت) را بايد پيروي كنيم. شما اگر تمام تفاسير أهل سنت را مراجعه كنيد و در رابطه با آيه شريفه:

وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآَنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا. (إسراء/60)

تحقيق كنيد، مي بينيد كه تمام مورخان و أهل سنت، به اتفاق آراء آورده اند كه شأن نزول اين آيه اين بود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خواب ديد كه يك سري ميمون هائي (كه به تعبير شهيد مطهري ميمون ها در فريب كاري ضرب المثل هستند) بالاي منبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي روند و مي آيند. اين باعث غمناك شدن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شد تا اينكه حضرت جبرئيل اين آيه را نازل كرد و فرمود كه مراد از اين آيه و شجره ملعونه، بني اميه هستند كه بعد از تو هزار ماه بر مردم حكومت مي كنند. عجيب است كه آقاي فخر رازي، مفسر بزرگ أهل سنت مي گويد:

إنما هذه الرؤيا هي أن رسول الله صلي الله عليه و سلم كان يري بني أمية ينزون علي منبره نزو القردة، فاغتم لذلك، و ما إستجمع ضاحكا من يومئذ حتي مات صلي الله عليه و سلم. فنزلت الآية مخبرة أن ذلك من تملكهم و صعودهم يجعلها الله فتنة للناس و إمتحانا.

اين خواب، خوابي بود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خواب ديد كه بني اميه مانند ميمون از منبرش بالا مي روند و پيامبر ناراحت و غمگين شد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از اين خوابش تا آخرين روز حياتش خوشحال و خندان ديده نشد تا اينكه از دنيا رفت. اين آيه خبر از اين دارد كه بني اميه مالك حكومت مي شوند و بالا مي روند و باعث فتنه براي مردم مي شوند.

درالمنثور، ج4، ص191 - تفسير قرطبي، ج10، ص283 - تفسير ثعلبي، ج6، ص111 - تفسير آلوسي، ج15، ص107 - دلائل النبوة بيهقي، ج6، ص509 - تفسير رازي، ج20، ص236 و ج32، ص31

پس مراد از اين شجره ملعونه، بني اميه است و اين مورد اتفاق مورخان و مفسران أهل سنت است. مرحوم شهيد مطهري هم در كتاب پانزده گفتار، ص293 در اين زمينه مفصل صحبت كرده و مي گويد:

اجمالا قرآن نشان مي دهد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در عالم رويا خوابي مي بيند و ناراحت مي شود و اين خواب، خواب إلهي بوده، يعني يك حقيقتي در عالم رويا به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ارائه شده و موجب ناراحتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گرديده. در تفاسير اينطور نوشته اند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در عالم رويا ديد كه در مسجدش در حاليكه مردم مسلمان گرد منبرش را گرفته اند، گروهي ميمون كه به نيرنگ بازي و فريب كاري ضرب المثل است از منبر او بالا و پائين مي روند و پي در پي مي روند و جاي او مي نشينند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ناراحت شد و فهميد كه ضربه اي است بر دين او وارد مي آيد، نه اينكه كفار از خارج مي آيند اسلام را از ريشه مي كنند و بر مي اندازند ... آن حقيقت و روح اسلام كه ايمان واقعي به خداست، حقيقتش در داخل جامعه اسلامي، عدالت و انسانيت و عدم تبعيض است، اينها به هيچ وجهي در كار بني اميه نبوده و بني اميه كارشان اين بود كه اين حقائق و روح ها را از اسلام بگيرند، اسلام را به صورت يك پوسته بدون هسته و يك ظاهر بدون باطن و يك هيكل تو خالي در بياورند، آن وقت ديگر اين ظاهر هم باقي نخواهد ماند.

نكته ديگر اينكه، قرآن بني اميه را مظهر كفر معرفي مي كند. در ذيل آيه شريفه:

أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ (إبراهيم/28)

عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه في قوله: ألم تر إلي الذين بدلوا نعمة الله كفرا، قال: هما الأفجران من قريش، بنو المغيرة و بنو أمية؛ فأما بنو المغيرة: فكفيتموهم يوم بدر و أما بنو أمية: فمتعوا إلي حين.

از قول خليفه دوم نقل مي كند كه مراد از اين آيه، دو قوم از قريش هستند: بني اميه مغيره و بني اميه. اما بني مغيره، شما در روز جنگ بدر به آنها ضرب شستي نشان داديد و شر آنها را براي هميشه از سر امت اسلام برداشتيد. اما بني اميه مدت ها شرشان بر سر مسلمين است.

درالمنثور، ج4، ص84 - تفسير طبري، ج13، ص46 - فتح الباري ابن حجر، ج7، ص235 - فتح القدير شوكاني، ج3، ص111 - ميزان الإعتدال ذهبي، ج3، ص295

بني اميه در آينه روايات:

سيوطي و ديگران نقل كرده اند از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ديگران، كه فرمود:

فتجدونهم أرباب سوء.

حاكمان پليد و وقيحي هستند كه بر ملت مسلط مي شوند.

درالمنثور، ج4، ص191- فتح القدير شوكاني، ج3، ص240 - تفسير آلوسي، ج15، ص107

هيثمي در مجمع الزوائد نقل مي كند:

و عن أبي برزة قال كان أبغض الناس أو أبغض الاحياء إلي رسول الله صلي الله عليه و سلم ثقيف و بني حنيفة. رواه أحمد و أبو يعلي و زاد إلا أنه قال بنو أمية و ثقيف و بنو حنيفة، و كذلك الطبراني و رجالهم رجال الصحيح غير عبد الله ابن مطرف بن الشخير و هو ثقة. و عن عبد الله بن الزبير قال: قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: لا تقوم الساعة حتي يخرج ثلاثون كذابا منهم مسيلمة و العنسي و المختار و شر قبائل العرب بنو أمية و بنو حنيفة و ثقيف.

مبغوض ترين مردم و سرسخت ترين دشمنان رسول خدا و شرترين قبائل بني اميه و ... هستند.

مجمع الزوائد هيثمي، ج10، ص71

بني اميه عامل كشتار أهل بيت (عليهم السلام):

قال رسول الله صلي الله عليه و آله ان أهل بيتي سيلقون من بعدي من أمتي قتلا و تشريدا و إن أشد قومنا لنا بغضا بنو أمية و بنو المغيرة و بنو مخزوم. هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مبغوض ترين انسان ها نسبت به أهل بيت من (عليهم السلام) ، بني اميه و ... هستند.

مستدرك حاكم نيشابوري، ج4، ص487 - كنز العمال، ج11، ص169

نفرين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر بني اميه:

رسول الله صلي الله عليه و سلم يقول: ويل لبني أمية ثلاث مرات.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سه مرتبه فرمود: واي بر بني اميه، واي بر بني اميه، واي بر بني اميه.

أسد الغابه ابن اثير، ج2، ص46 - الإصابة ابن حجر، ج2، ص104 - سيره حلبي، ج10، ص510

بني اميه، گروه ستمگر:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

ويح عمار تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوهم إلي الله و يدعونه إلي النار.

عمار را گروه ستمگر و ياغي مي كشند، عمار آنها را به بهشت دعوت مي كند و آنها عمار را به جهنم.

صحيح بخاري، ج3، ص207 - مستدرك حاكم نيشابوري، ج2، ص149

بني اميه در تاريخ يك لكه ننگي بر پيشاني و تاريخ اسلام قرار گرفتند كه هر كس و ناكس، حتي أهل سنت منصف، از بني اميه برائت مي جويند. جرأت نمي كنند بخاطر جناياتي كه بني اميه در قضيه جنگ جمل، صفين و نهروان كه همه اش زير سر بني اميه بود، از آنان دفاع كنند. هر جنايتي كه در تاريخ اسلام است، رد پائي از بني اميه در آن ديده مي شود.

آن وقت آيا انصاف است كه از بني اميه تجليل و تمجيد كنيم؟!





Share
1 | حسين اسيري | | ١٢:٠٠ - ٢٧ فروردين ١٣٨٧ |
سلام عليكم ..أز گمراهان وگمراه كننده گان به خدا پناه ميبريم .. اللهم عجل لوليك الفرج .. خدا جناب آقاي قزويني را حفظ كنند ودر سايه رحمت خودشان قرار دهند وأز عمر بي بركت ما كم كنند وبه عمر ايشان وعلماي مدافع أز مذهب أهل بيت عليهم السلام اضافه كنند
2 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٢٧ فروردين ١٣٨٧ |
جناب استاد حسيني قزويني
با سلام و تشكر از اين جوابيه بسيار زيباي شما . اميدوارم كه آقاي واعظ زاده خراساني در مورد حرفهايشان تعمق كنند .
بنده خود را يكي از طلاب كوچك شما ميدانم كه چند وقتي انهم از طريق شبكه سلام و انترنت در حضورتان كسب علم ميكنم و اين هم با وجود مشغله كاري من و دور بودن از مملكت خادمان نبي ( ص ) و اهل بيت ايشان .
نكاتي را واجب ديدم كه ذكر كنم اميدوارم كه توانسته باشم خود را بخوبي اداي مطلب كنم :-
1 ) ولايت و امامت امير المومنيين حضرت علي ( ع ) در همان ابتداي نبوت حضرت محمد مصطفي ( ص ) و بعد از ايه ((وانذر عشيرتك الاقربين )) حضرت نبي در نهايت فرمودند كه (( هذا اخـى و وصيى و خليفتى فيكم فاسمعوا له و اطيعوا)) و اينكه افرادي بمانند ابو لهب گفت كه يا ابو طالب
(( قد امرك ان تسمع لابنك و تطيع )) ايا اين غير از اين هست كه انها اين حرف را فهميدند ولي قبول نكردند . به همين دليل ميتوان گفت كه بعضي از اصحاب ( ظاهري) ايات قران كريم و احاديث حضرت نبي را فهميدند ولي قبول نكردند .
2 ) در مورد عظمت بناهاي برپاشده بواسطه بنواميه و مدينة‌الزهراء با اين حساب شما ما بايد بوجود فرعونها كه اهرام را ساختند و امپراطورهاي چيني نيز افتخار كنيم و در مواردي به انها اقتداء كنيم .
3 ) مگر نه اينكه امير المومنين علي ابن ابي طالب ( ع ) فقط و فقط بخاطر قبول نكردن شرط عمل بسيره الشيخين از خلافت ظاهري بعد از جناب عمر ابن خطاب صرف نظر كردنند ( و شايد از نظر بعضي ها با قبول اين يك شرط كه لزوم اجرا هم نداشت اسلام عزيز از خيلي فتنه ها و بدعتها كه در ايام
خلافت عثمان پديدار شد بدور مي بود .
ووووووو شايد سالها بايد نوشت و بازهم نتوان حق مطلب را اداء كرد
با احترامات زياد مجيد
3 | مهدي احمدي | | ١٢:٠٠ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلام خدمت آقاي قزويني و ديگر پرسنل زحمت كش اين سايت.
آيا با اين مطالبي كه از آقاي واعظ زاده ديديم اگر بگوييم كه حرف مولا (قسم به آن خدائي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد، اين دودمان بني‌اميه در فتح مكه، اسلام نياوردند، تظاهر به اسلام مي‌كردند و كفر خود را در باطن خود پنهان كردند. حالا كه امروز در جنگ صفين براي كفر خود يار و ياور پيدا كردند، آن را اظهار كردند.)در مورد افرادي چون اقاي واعظ زاده بوده ناروا نگفتيم.حال انكه ايشان بعد از جنجال آقاي سروش بر خود ميداني هر جند كوچك پيدا كرده و ميخواهد از اين موقيعت پوچ حداكثر استفاده را ببرد.حتي در مقام تقيه كردن بزرگان دين همچون حسين بن روح(رضي الله عنه) اين چنين اعتقادات شيعه كوچك نشده بود.
و در مورد مسئله اي كه ايشان در مجله نهج البلاغه، شماره 4 و 5، تحت عنوان (كه خلافت شيخين مشروع بوده و اگر هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) علي (عليه السلام) را به عنوان خليفه معرفي كرد، به تعبير خليفه دوم، فرمايش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خيلي رسا نبود و مسئله را روشن بيان نكرد و ما هم بايد دليلي بگرديم براي مشروعيت خلافت شيخين. )
ما كه در مورد خلافت مولاي عالم امير مومنان علي بن ابيطالب شكي نداريم ولي ايشان اگر محقق هستند و دنبال حقيقت مي گردند ثابت كنند ايا افرادي چون عثمان-طلحه - زبير - عايشه و... اصلا توبه براي اعمال ننگين داشته اند يا اگر داشته اند با وجود اين خونريزي ها مقبول هست يا اينكه ...
نتيجه اينكه به نظر شما آيا صراحت خلافت اميرالمونين بيشتر است يا توبه افراد نامبرده.
4 | ناصر | | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
بايد به آقاي واعظ زاده حق داد كه چنين سخناني راجع به بني اميه بگويد ، چرا كه شايد اين بار سنگين را بر دوش خود احساس مي كند كه از دودمان خود و از كارهايشان دفاع كند !!!!
5 | بحرالعلوم ميردامادي | | ١٢:٠٠ - ١٥ تير ١٣٨٧ |
بايد به اين ؟؟؟ حق داد که چنين حرفهايي را بگويد چون حب به آبا و اجداد ذاتي انسان است و اين ؟؟؟ از نياکان و اجداد خود تمجيد کرده است
6 | م-د | | ١٢:٠٠ - ٢٣ تير ١٣٨٧ |
درود بر قزويني قهرمان و مبارز !
رسوا کن تا علي و اولادش را شاد کني
7 | محمد علي | | ١٢:٠٠ - ١١ شهریور ١٣٨٧ |
بله نمي دونستيم تو آستين مار پرورش مي ديم. اونم چه ماري.
آقاي واعظ زاده خدا تو را با اربابانت در هر كجا هستند محشور دارد.
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها