2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
مصاحبه شبكه سلام با دكتر عصام العماد 03 ـ شاخصه هاي اخلاقي و معنوي مكتب تشيع
کد مطلب: ٥٦١٤ تاریخ انتشار: ٠٣ مهر ١٣٨٧ تعداد بازدید: 5944
سخنراني ها » عمومي
مصاحبه شبكه سلام با دكتر عصام العماد 03 ـ شاخصه هاي اخلاقي و معنوي مكتب تشيع

جایگاه و نقش اخلاق و معنویت در شیعه
شبكه سلام 87/07/03

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 87/07/03

مجري برنامه

تعريف اخلاق و شاخصه هاي اخلاقي و آنچه را كه مكتب تشيع به عنوان اخلاق معرفي كرده است، چه مقدار در گرايش ديگران به مكتب تشيع و چه مقدار در نفوذ تشيع در جوامع مختلف، مؤثر بوده است؟

دكتر عصام العماد

قرن بيستم، واقعا قرن مقايسه بين اديان و مذاهب است. سابقه نداشته است كه در مصر، بزرگ ترين پايتخت فرهنگ اهل سنت، يك دانشكده متعلق به شناخت جعفريه باشد. وقتي يك مذهب بزرگ داراي حداقل 300 ميليون پيرو باشد، نمي توان مثل زمان سابق گفت كه نمي توانيد از مذاهب ديگر حرف بزنيد. آنها هم مجبور شدند يك دانشكده درست كنند به نام آشنايي با مذهب جعفري. در اكثر كشورهاي سني، مجبور شدند حتي در دانشكده ها و مراكز علمي، مسئله مذهب امام صادق (عليه السلام) را مطرح كنند. با توجه به اين كه اگر مطرح نكنند، با وجود رسانه هاي متعدد براي اين مذهب مانند ماهواره و سايت هاي اينترنتي و كتابخانه هاي متعدد، خودبخود مطرح خواهد شد. اگر ما اين مذهب را به مردم معرفي نكنيم، اين مذهب خودبخود معرفي مي شود. اينها گفته اند كه اكثر سني ها و وهابيت، تلويزيون جعفريان و مذهب جعفري را نگاه مي كنند. من هم خودم در شبكه هاي تلويزيوني كه برنامه دارم، اكثر كساني كه تماس مي گيرند، يا از اهل سنت هستند يا از وهابيت. پس اينها واقعا مجبور شدند براي شناختن مذهب جعفري، يك دانشكده درست كنند.

دكتر عبد الرحمان بداوي، محقق ايراني است كه در دانشگاه تهران هم تدريس مي كرد و حدود 15 سال پيش فوت كرد و ده ها كتاب در زمينه هاي مختلف نوشته است و دائرة المعارف معروفي هم دارد. در آخر زندگي خود، كتابي نوشت به نام دراسات اسلامية و در اين كتاب، عبارتي را گفته است كه با توجه به شخصيت او، تأثير بزرگي داشت. گفته است:

متأسفانه به علت اين كه در طول تاريخ، شيعيان در حكومت هاي اهل سنت قيام كردند و مخالفان حاكمان سياسي اهل سنت (يعني خلفاي سه گانه، معاويه، يزيد، مروان و ... ) بودند، شيعيان را بيشتر به عنوان يك تفكر انقلابي و سياسي مي دانيم و جنبه سياسي تشيع را نگاه كرديم و از جنبه ديگرش غافل مانديم.

راست هم مي گويد. وقتي در جهان اهل سنت، نام شيعه مي آيد، يعني اينها مخالفان حكومت و رهبران سني هستند؛ مخالفان ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد و ... . پس اينها به عنوان يك گروه سياسي، شناخته شده اند كه عليه سياست فعلي و حاكم در جهان اهل سنت، يا قيام كردند مثل قيام امام حسين (عليه السلام) و يا مثل ديگر معصومين (عليهم السلام) قيام نكردند؛ ولي كاملا مخالف دولت و حكومت هاي زمان خودشان بودند. نسبت به نزديكي و همبستگي با حكومت هاي زمان خودشان حساس بودند. وقتي به معارف اينها مراجعه مي كنيم، مي بينيم كه اجازه نمي دادند هيچ ارتباطي ميان شيعيان و دستگاه حاكم زمان خودشان باشد.

آقاي دكتر بداوي گفت:

اين چهره تشيع را شناختيم و فهميديم، ولي اين پُررنگ شد تا از ديگر ويژگي هاي تشيع غفلت كرديم. هنگامي كه مذاهب اسلامي را بررسي كردم، متوجه يك ويژگي بزرگ شدم كه متأسفانه مورد غفلت اهل سنت شد و آن هم جنبه غير سياسي و غير انقلابي شيعه است؛ يعني جنبه معنوي و روحي و اخلاقي شيعه.

معتقد است كه اگر معنويات و ادعيه تشيع و جنبه هاي عاطفي و معنوي و روحي شيعه، به بدنه اسلام و خود مذهب اهل سنت تزريق نشده بود، اسلام تبديل مي شد به مذاهب مادّي مانند ماركسيسم و غير ديني.

او به اساتيد تدريس مذهب جعفريه نامه مي نويسد و مي گويد:

وقتي كه مذهب شيعه را بررسي مي كنيم، مسائل قيام و انقلاب و قيام امام حسين (عليه السلام) را بررسي مي كنيم. درست است كه اين جنبه ها مهم است، ولي در جنبه ادعيه اهل بيت (عليهم السلام) و جنبه روحي و تفكر عاطفي و اخلاقي مذهب شيعه كاري نكرديم.

بعد از اين كه آقاي دكتر اين مسئله را مطرح كرد، خيلي ديگر از شخصيت هاي جهان اهل سنت، به اين جنبه پرداختند. كتاب هايي كه راه يافتگان به مذهب شيعه نوشته اند، حداقل 200 كتاب در قرن بيستم مي شود؛ از كتاب آنگاه كه هدايت شدم تا كتاب هاي ديگر. اگر از اين جنبه هم بررسي كنيم، مي بينيم كه واقعا حرف دكتر بداوي، نسبتا منطقي است.

در جريانات شيعه كشي كه در سراسر جهان اتفاق افتاده و به علت شكايت شيعه در برخي از مناطق اسلامي به اين دليل و مراجعه به حقوق بين المللي كه مظلوميت خود را مطرح كردند، يك متفكر اهل سنت را فرستادند كه تحقيق و قضاوت كند. وقتي كه ايشان در اين جلسات آمد، مي گويد:

روز 9 ذي الحجه ـ عرفه ـ بود و شيعيان در عرفات، دعاي عرفه را مي خواندند. من خواستم با يكي از شيعيان صحبت كنم، گفت: تا بعد از دعا منتظر باش. من در همين خيمه نشستم تا دعا تمام شود و اين آقا بيايد. بعد از اين كه دعاي عرفه را شنيدم، از اينها پرسيدم كه اين دعاي كيست؟ گفتند: دعاي امام حسين (عليه السلام) در روز عرفه است. بعد هم من رفتم در مورد ادعيه اهل بيت (عليهم السلام) بررسي كردم تا اين كه به صحيفه سجاديه رسيدم و مناجات هاي امام زين العابدين (عليه السلام) و دعاي ابو حمزه ثمالي و دعاي كميل و دعاي جوشن كبير. توسط اين دعاها، من فهميدم كه مذهب شيعه، يك مذهب كامل است و از راه دعا، يك جرقّه در من ايجاد شد تا اين كه شيعه شدم.

وقتي به حج رفتم، ديدم كه مبلّغان شيعي از يك شگردي استفاده مي كنند. يكي از دوستان من كه ادعيه امام سجاد (عليه السلام) را مي خواند، به او گفتم كه چرا با صداي بلند مي خواني؟ او متوجه شد كه من شيعه شدم و گفت: من عمدا اين كار را مي كنم. اين، روشي در تبليغ است كه وقتي دعايي را بلند مي خوانند، از او مي پرسند: اين دعاي كيست؟ مي گويند: دعاي امام سجاد (عليه السلام). سوال مي كنند: امام سجاد (عليه السلام) كيست؟ مي گويند: از امامان بزرگ اهل بيت (عليهم السلام) و امام چهارم است. تا اين كه يك تحولي در او ايجاد مي كنند.

پس واقعا جنبه ادعيه و معنوي و اخلاقي و عاطفي، در گرايش به تشيع در زمان معاصر، خيلي مهم است.

* * * * * * *

مجري برنامه

اگر پيرامون مصاديق اخلاقي مكتب تشيع، مطلبي در ذهن تان است، اشاره بفرماييد.

دكتر عصام العماد

يكي از مصاديق مهم كه جنبه عاطفي و روحي و معنوي مذهب شيعه است و من فكر مي كنم برگرفته از فرهنگ و ادعيه اهل بيت (عليهم السلام) است، جنبه تسامح است به عنوان يك مفهوم مقدس در قرآن و نهج البلاغه. كلمه تسامح، مورد تأثير در فرهنگ متفكرين قرن بيستم است.

يكي از شخصيت هايي كه اكثر شيعه او را مي شناسند، دكتر احمد امين است كه كتاب هاي زيادي عليه شيعه نوشت، ولي در آخر زندگي خود، كتابي به نام يوم الإسلام در ردّ كتاب هاي خودش نوشت و اعتراف كرد كه من اشتباه كردم و در حق شيعه، ظلم كردم. در آخر عمر خود، يك مسافرت به نجف اشرف داشت و در آنجا با بزرگان شيعه مانند كاشف الغطاء ملاقات كرد و كاشف الغطاء به او گفت: تو كتابي عليه ما نوشتي و در حق تشيع ظلم كردي. ايشان هم بعد كه فهميد اشتباه كرده، اعتراف كرد و اين كتاب را نوشت و به غدير و وصايت حضرت علي (عليه السلام) اشاره كرد و ظاهرا گرايش به تشيع پيدا كرد، نه اين كه شيعه شد.

يكي از مسائلي كه دكتر احمد امين در آخر زندگي اش اشاره كرده است، مسئله تسامح در تشيع و فرهنگ تسامح و نقش اهل بيت (عليهم السلام) در ايجاد تسامح در مكتب اسلام است. با توجه به اين كه خشونت در مذهب اهل سنت ايجاد شد ـ به علت الگو گرفتن از خليفه دوم و خشونتي كه او در مسئله هجوم و شهادت و قتل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) داشت ـ ، ولي حضرت علي (عليه السلام) فرهنگ تسامح در قرآن و سيره رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تأكيد و ايجاد كرد.

احمد امين فرهنگ تسامح را در شيعه بررسي مي كند و اعتراف مي كند كه در طول تاريخ، هر كجا كه حكومت و قدرت و ثروت در دست اهل سنت بود، همه شيعيان را قتل عام و نابود مي كردند و هر جا كه حكومت در دست شيعه بود، حتي يك نفر از اهل سنت را هم نمي كشتند. دليل هم مي آورد. با توجه به هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و ماجراي كربلاء و روز عاشوراء، فرهنگ خشونت، به يك فرهنگ نهادينه شده در مذهب اهل سنت تبديل شده است.

خود مورخان اهل سنت مي گويند كه وقتي صلاح الدين أيوبي شافعي مذهب ـ با اين كه وهابيت در آن زمان نبود ـ روزي از يك شهري رد شد و پرسيد كه اين شهر، متعلق به چه كساني است؟ گفتند: متعلق به شيعيان است. در آخر شب بود و گفت: همه در هاي شهر را ببنديد و تكه هايي از فرش براي من بياوريد و ... و اينها را آتش بيافروزيد و مورخان اهل سنت مي گويند كه وقتي صبح شد، همه اهالي اين شهر از بچه و پيرزن و پيرمرد، نابود شدند و يك نفر هم زنده نماند.

مورخان اهل سنت نقل كرده اند ـ نه شيعه ـ كه در يك شهر ايران، پادشاه آنجا، يكي از روحانيون بزرگ اهل سنت را دعوت كرد و بعد از گذشت يك سال، اين پادشاه ديد كه اين روحاني برجسته اهل سنت، تصميم گرفت كه اين شهر را ترك كند و پادشاه اصرار كرد كه بايد اينجا بمانيد و مردم به شما نياز دارند. او گفت كه من به يك شرط مي مانم كه شيعيان اين منطقه را جمع كنيد. رفتند شيعيان را كه در أقليت بودند، جمع كردند. به پادشاه گفت: آيا براي ماندن من، حاضريد هر چه من گفتم، قبول كنيد؟ گفت: بله. گفت: تكه هاي آهنين به صورت اسم خليفه اول و خليفه دوم درست كنيد و داخل آتش بگذاريد و به صورت مُهر درست كنيد و به پيشاني تمام شيعيان اين شهر، مُهر بزنيد.

واقعيت هاي زيادي است كه مورخان اهل سنت در قرن بيستم مانند احمد امين به اين نتيجه رسيده اند كه هيچ وقت در طول تاريخ، شيعيان اين گونه نبوده اند. حكومت فاطميان در مصر كه شيعيان بودند، يك سني را هم نكشتند. حكومت آل بويه در عراق و ايران، يك سني را هم نكشتند. احمد امين، داستاني را نقل مي كند و مي گويد من تعجب مي كنم رهبر شيعيان در مصر، با اين كه رقيب خليفه عباسي بود، گفت يك روحاني سني در دمشق، مظلوم واقع شده است. رهبر شيعيان نامه نوشت به او كه به كشور عدالت و نزد ما بياييد. وقتي كه اين روحاني به مصر آمد، رهبر شيعيان براي استقبال از او، فرش گذاشت و بهترين مسجد را به او تقديم كرد. احمد امين مي گويد تا قبل از ورود شيعيان به مصر، مذاهب چهارگانه، همديگر را مي كشتند. وقتي شيعيان آمدند، گفتند كه شما بايد برادر هم و متحد باشيد. براي هر يك از مذاهب چهارگانه، يك دانشكده درست كردند و گفتند كه مي توانيد تدريس كنيد. احمد امين مي گويد كه من تعجب مي كنم از تسامح شيعه. آل بويه هم در ايران، همين كار را براي اهل سنت كرد.

اگر در قرون اوليه، مسئله خشونت، به عنوان قهرماني تلقّي مي شد و انسان كشي به عنوان يك فرهنگ معتبر در قرون اوليه بود، فرهنگ قرن بيستم، سازگاري با فرهنگ تسامح شيعه دارد. از تسامحي كه در شيعيان وجود دارد، خيلي از سلفي ها و سني ها، ناراحت هستند. وقتي به فرودگاه اروپائي ها مانند آلمان و فرانسه مي روند، وقتي مي بينند كه او شيعه است، مي گويند بفرمائيد، وقتي مي فهمد كه سني و سلفي است، نيم ساعت او را بررسي مي كنند. مي پرسيم چرا؟ مي گويند: شيعيان هيچ وقت بمب ندارند و آدم كش نيستند.

اين، يكي از بركات اهل بيت (عليهم السلام) است. به جاي اين كه اينها بگويند ما از اهل بيت (عليهم السلام) چيزي نديديم و به مكتب اسلام، چيزي را تقديم نكردند، ما بايد ببينيم از روزي كه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را ترك كرديم، چه زيان و مشكلاتي را ديديم از عدم تمسك و يادگيري معارف اهل بيت (عليهم السلام). واقعا مسئله تسامح، يكي از مسائل مهم است و راه يافتگان هم به اين مسئله توجه كامل كرده اند.

* * * * * * *

سوالات حاضرين در جلسه

سوال:

پس از انتشار كتاب آقاي تيجاني نوشته اند به نام ثم اهتديت و با ترجمه فارسي آنگاه كه هدايت شدم و با ترجمه انگليسي، مشابه اين كتاب را وهابيت به زبان فارسي نوشتند و در سفرهاي حج عمره، خدمت فارسي زبانان مي دهند. نظر شما راجع به اعتبار اين كتاب ها و نفوذشان در مجامع شيعي چيست؟

جواب:

الآن يكي از مشكلات اساسي و بنيادين در ميان اهل سنت كه حتي كنفرانس هايي را تشكيل مي دهند، پديده انتقال از اهل سنت به مذهب شيعه است كه در طول تاريخ مي بينيم خيلي از اهل سنت از همين قرون اوليه تا زمان معاصر، گروه گروه به تشيع حركت مي كنند. ولي قرن بيستم يك ويژگي مخصوص دارد. اگر در زمان سابق، 20، 30، 40 نفر يا هزار نفر شيعه مي شدند، ـ مانند زراره كه توسط امام باقر (عليه السلام) شيعه شد و سيد حِمْيري، شاعر بزرگ اهل بيت (عليهم السلام) كه توسط امام صادق (عليه السلام) شيعه شد و خيلي ها هم توسط امام رضا (عليه السلام) شيعه شدند ـ و در آن زمان، امكانات محدودي بود، ولي قرن معاصر، قرن تشيع است و ممكن است شهر به شهر شيعه شوند. در همين قرن بيستم، در يمن، 2 ميليون نفر شيعه شدند.

يك نويسنده به نام شيخ فرحان در يكي از مجلات معروف جهان عرب به نام المجلة، مقاله اي به نام علل الإستبصار نوشت كه چرا اينها به سوي تشيع حركت مي كنند. يك كنفرانس بين المللي تشكيل دادند كه گفتگوي ما با شيعيان نيست، با راه يافتگان است. اگر تشيع در قبل از قرن بيستم، محدود به ايران، عراق، پاكستان و افغانستان بود، الآن بر اساس آمار دقيق، تشيع وارد 120 كشور جهان شده است. اينها آمدند براي جلوگيري از حركت به سمت تشيع، راه حل دادند. شيعيان آمدند سايت اينترنتي درست كردند به نام مستبصرين ـ يعني كساني كه سني بودند و شيعه شدند ـ اهل سنت هم سايتي درست كردند به نام المهتدين ـ يعني كساني كه شيعه بودند و سني شدند _. كلمه المهتدين در مقابل كلمه مستبصرين. اهل سنت خواستند بگويند كه ما هم داريم كساني را كه شيعه بودند و سني شدند.

من يك روز گفتم تحقيق كنم در رابطه با سايت المهتدين كه انگيزه كساني كه شيعه شده اند، چه بوده است؟ وقتي رفتم، ديدم هيچ عكسي نيست. معمولا ما وقتي شيعه شديم، هم برنامه تلويزيوني داريم و هم كتاب و مقاله مي نويسيم و ديگران هم توسط ما شيعه مي شوند. ولي در سايت اينها، دنبال يك نفر مهتدي واقعي بودم و ديدم كه اصلا عكس ندارند. يا يك نفر 20 سال پيش مرده است يا يك نفر اسمش ابو احمد و ابو محمد است و اسم ندارد و كتاب و تلفن و ايميل هم ندارد. بعد من به مسئول سايت گفتم كه من وهابي بودم و شيعه شده ام و مي خواهم با يك شيعه اي كه سني شده، مناظره كنم. گفت: اينها مي ترسند. گفتم: اينها فداكاري مي كنند و به خودشان بمب مي بندند و قبرستان را بمباران مي كنند، ولي نمي خواهند از طريق اينترنت با هم صحبت كنيم كه ببينيم چرا اينها از تشيع برگشته اند. گفت: اينها مي ترسند كه صداي شان شناخته شود. گفتم: تلفن و سايت و كتاب دارند؟ گفت: نه.

فقط وقتي يك روحاني مي ميرد، بعد از 20 سال مي گويند كه او سني شده بود. مي گوييم: از كجا فهميديد كه سني شده است؟ مي گويند: در يك جلسه خصوصي به من گفت كه سني شده ام، ولي ترسيدم كه كسي بفهمد.

آمدند شخصيت هاي دروغين درست كرده اند كه سني شده اند. مثلا آقاي برقعي بعد از اين كه چند سال پيش فوت كرده است، كتابي به نام برقعي چاپ كرده اند. چرا در زمان خودش اين كتاب چاپ نشد. ممكن است يك نفر سني زده باشد، ولي سني شده نمي شود. ما شيعه شديم، چون فهميديم كه اشتباه كرده ايم. اين شخصي كه ـ عمر ـ برايش يك تقدّس و أبّهت بزرگ ايجاد كرده اند، يك شخصيت وهمي و خيالي است و مانند شخصيت هاي ديگر كه اگر واقعيت اينها را بررسي كنيم، مي بينيم كه آدم هاي درستي نيستند، ولي توسط رسانه ها، اين قدر اينها را بزرگ كردند كه وقتي با اينها ملاقات مي كنيم، مي بينيم كه يك شخصيت رسانه اي هستند. شخصيت خليفه، يك شخصيت رسانه اي است، ولي اگر از لحاظ علمي و موضوعي بررسي كنيم، مي بينيم كه واقعيت خارجي نداشتند.

در اين سايت، داستان هايي ديدم از كساني كه وهابي شده اند. اين داستان ها، همه اش ساختگي است و فقط در سايت وجود دارد و اين شخص، نه عكس دارد و نه تلفن و نه سايت و نه ايميل. با خودم گفتم كه خب، حالا وجود خارجي اينها هم مهم نيست، ببينيم كه داستان اينها چگونه است؟ داستان اينها را خواندم و ديدم كه از طرف آنها نوشته اند كه وقتي زندگي عمر را خواندم، واقعا عاشق او شدم.

ما قبلا عمر را شناختيم، يعني چه كه عاشق عمر شده ام؟! يعني انسان، گرايش به سني پيدا مي كند، به خاطر شخصيت عمر. او چه ويژگي هايي دارد كه انسان، گرايش به تسنّن پيدا كند؟ ديدم كه داستان هايش واقعي نيست. حتي به مسئول سايت هم نامه نوشتم كه او چه چيزي در عمر ديده است كه عاشق مذهب تسنّن شده است؟ مي گويد: او نمي تواند جواب بدهد، ممكن است از روش خودش و قلم خودش مشخص شود و بعدا بفهميد او چه كسي است.

يعني چه؟ راه يافتگان ما، يك پديده جهاني هستند و در تمام روزنامه ها، جلسات، ماهواره ها و تلويزيون ها شركت مي كنند. شما يك شخصي كه سني شده را معرفي كنيد، نه اين كه اصلا هيچ نشاني ندارد و گمنام است.

* * * * * * *

سوال:

ديدگاه وهابيت راجع به كليت عزاداري، مخصوصا راجع به حضرت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) چيست؟

جواب:

يكي از رهبران بزرگ وهابيت به نام دكتر طارق السويدان، يك حرفي در ماهواره خودش به نام رسالت گفته است:

من ده ها سال قرآن مي خوانم و شايد صد ها بار قرآن خوانده ام؛ ولي واقعا وقتي به آيه مودّت اهل بيت (عليهم السلام) مي رسم، از خجالت خدا، خَم مي شوم و نمي دانم كه روز قيامت، چه جوابي به خدا مي دهم. هميشه در طول زندگي ام، كتاب هايي عليه شيعه نوشته ام و براي عزاداري و كار شيعيان در روز عاشوراء، ايراد مي گرفتم و يكي از ادله گمراهي شيعيان براي من، مسئله عاشوراء و عزاداري و گريه كردن و كارهايي است كه در روز عاشوراء انجام مي دادند. من به يك نتيجه رسيدم كه مسئله مودّت، يك فريضه ديني است مانند نماز و حج و روزه. همه فرائض اسلام، دو جنبه دارد: يك جنبه نظري و تئوري و ذهني و فكري و يك جنبه فعل و محسوس و ملموس و عملي و مصداقي كه اين جنبه تئوري را تصوير و تجسيم مي كند. مثلا حج، يك تئوري در قرآن است مانند مودّت. خداوند براي اين كه طبع انسان، فراموشي است، اگر عبادت خدا، فقط جنبه تئوري داشته باشد، ممكن است انسان دچار فراموشي و دوري از خدا شود و خداوند خواسته است كه حج، فقط در ذهن انسان نماند و بايد براي أداء انجام وظيفه حج، مسافرت كند و راه هاي طولاني برود و زحمت بكشد. خداوند در نماز هم همين طور گفته است كه فقط نبايد يك جنبه تئوري و ذهني باشد، خواسته است كه يك جنبه فعلي و مصداق بيروني هم داشته باشد. مسئله مودّت هم همين طور است و وهابي ها و اهل سنت هم مي گويند كه مودّت، مانند نماز است. محبت و عشق به اهل بيت (عليهم السلام)، مانند نماز است. خدا هم نخواسته است كه اين مسئله، فقط جنبه نظري و داخلي و دروني و وجداني باشد، بدون ابراز اين محبت و تصويري و تجسمي و خارجي كردن آن.

متأسفانه ما در روز قيامت، شرمنده خدا هستيم و ما اهل سنت و وهابي ها، هيچ موقع به آيه مودت عمل نكرديم. نه از اهل بيت (عليهم السلام) از لحاظ بيروني، تبعيت كرديم و نه از احكام و اعتقادات اهل بيت (عليهم السلام) تبعيت كرديم. حداقل كوچك ترين عمل به آيه مودّت، جشن نگرفتن در روز عاشوراء است. ولي ما در روز عاشوراء، بهترين لباس ها را مي پوشيم و بهترين غذاها را مي خوريم و جشن مي گيريم، پس روز قيامت چه مي گوييم؟ من به اين نتيجه رسيده ام كه به جاي ايراد گرفتن عليه شيعه، ببينيم كه چه كار كرده ايم براي اهل بيت (عليهم السلام)؟ كسي كه نماز مي خواند و حج مي رود، اگر در حج، يك اشتباه كوچك انجام دهد، بايد يك قرباني بدهد و بهتر از اين است كه حج نرود. ما اصلا دنبال آيه مودْت نرفتيم و نشستيم تا ببينيم شيعيان در روز عاشوراء چه مي كنند؟ شيعيان در روز قيامت مي گويند كه اگر ما اشتباه كرديم، حداقل به آيه مودْت عمل كرديم. ولي ما وهابي ها و اهل سنت اصلا اين فريضه را انجام نداديم. كدام يك بهتر عمل كرده ايم: كسي كه نماز خوانده ، ولي به جاي 4 ركعت، 3 ركعت خوانده يا كسي كه اصلا اهل نماز نيست؟

ببينيد! اين يك وهابي است و در تلويزيون خودش گفته است. بعد از اين كه او اين چنين حرفي را زد، 60 نفر از وهابيت، فتواي تكفير او را دادند.

روز عاشوراء، بهترين روز عيد اينهاست و بهترين لباس را مي پوشند. مشكلات اينها صد برابر مشكلات شيعيان است كه مي آيند يك مشكل كوچكي را كه در جامعه تشيع اتفاق افتاده است، مي گويند. مانند كسي است كه سرطان دارد و به ديگري ايراد مي گيرد كه سرما خورده اي.

* * * * * * *

سوال:

در مورد حقانيت مكتب تشيع از قرآن، توضيح بفرمائيد.

جواب:

من فقط به يك آيه اشاره مي كنم كه بزرگ ترين دليل بر حقانيت مذهب شيعه، آيه تطهير است:

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

سوره أحزاب/آيه33

يعني حتي خود مفسرين اهل سنت هم اذعان كرده اند كه يكي از دلائل اين كه قرآن محفوظ مانده و تحريف نشده است، وجود آيه تطهير است. اگر اينها مي توانستند قرآن را تحريف كنند، حتما بايد آيه تطهير را حذف مي كردند. با وجود اين كه اينها در منابر أموي به اهل بيت (عليهم السلام)، لعن مي كنند، ولي اين آيه برداشته نشده است و اين دليل بر عدم تحريف قرآن است. اين آيه، يكي از دلايل حقانيت مذهب شيعه است. چون در اينجا كلمه أَهْلَ الْبَيْتِ است. ممكن است در آيات ديگر، صريحا كلمه اهل بيت (عليهم السلام) نيامده است، مانند آيه ولايت و مباهله و ما از راه روايت مي توانيم اثبات كنيم كه اين آيه درباره اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده است، ولي در آيه تطهير، كلمه أَهْلَ الْبَيْتِ آمده است و نيازي به حديث در تفسير اين آيه نداريم.

قرآن، بزرگ ترين دليل بر حقانيت تشيع است و نمونه بارز اين دليل، همين آيه تطهير است. ديگران كه سه خليفه را مقدس مي دانند، يك آيه مثل آيه تطهير براي آنان پيدا كنند. مي گويند كه فلان آيه در مورد خليفه اول آمده است. آيا اسم خليفه اول يا خاندان او آمده است؟ در اينجا اسم أَهْلَ الْبَيْتِ آمده است و مسلّم است و كسي نمي تواند بگويد كه اين آيه در مورد غير اهل بيت (عليهم السلام) آمده است. پس با وجود اين كه اينها اهل بيت (عليهم السلام) را شهيد كردند، اين آيه، يكي از معاجز الهي است و يكي از ادله حفظ قرآن توسط خداست.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها