2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
وهابيت و توحيد 09
کد مطلب: ٥٤٧٣ تاریخ انتشار: ١٣ آبان ١٣٨٩ تعداد بازدید: 5541
حبل المتین » عمومی
وهابيت و توحيد 09

وهابیت و توهم در الوهیت و ربوبیت
حبل المتين 89/08/13

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 13 / 08 / 89

آقاي محسني

وهابيت، در توحيد در ربوبيت و إلوهيت، مقداري دچار أوهام شده اند. مقداري در اين رابطه براي بينندگان عزيز توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

همان طور كه اشاره فرموديد، يكي از مشكلات اساسي كه با وهابيت داريم و ما را متهم به شرك مي كنند، اين است كه خودشان در أوليات توحيد، مشكل دارند؛ هم در توحيد در ذات و هم در توحيد در صفات و هم در توحيد در أفعال. إن شاء ا... در رابطه با توحيد در إستعانت، نكاتي را عرض مي كنيم و نظر وهابي ها و نظر علماء برجسته أهل سنت مانند جناب سُبْكي و ديگران را كه در نقد عقائد وهابيت، مطالبي دارند، خواهيم آورد كه با صراحت مي گويند: «وهابيتي كه ديگران را متهم به شرك مي كنند، خودشان دچار شرك هستند».

همان طور كه الآن حضرتعالي اشاره كرديد، ما بحث توحيد در ألوهيت و ربوبيت را بحث كرديم. إبن تيمية و محمد بن عبد الوهاب و بزرگان شان مانند شيخ عبد الرحمان (نوه محمد بن عبد الوهاب و متوفاي 1285 هجري) كه آرائش در كتاب الدرر السنية آمده است، ايشان در آنجا مطرح مي كند كه توحيد در ربوبيت با توحيد در ألوهيت جدا است. ايشان مي گويد كه توحيد در ربوبيت، همان توحيد در خالقيت است. بسياري از مشركين عرب در زمان بعثت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، قائل به توحيد در خالقيت بودند:

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ

سوره عنكبوت/آيه61

اينها در توحيد در ألوهيت مشكل داشتند و در اين كه خالق آسمان و زمين، خداوند است، مشكل نداشتند. ولي اين كه آيا در ألوهيت هم خدا را مي پرستيدند، مشكل داشتند.

اين نظريه، كاملاً اشتباه است و اين كه بگويند توحيد در ربوبيت با توحيد در خالقيت متفاوت است و اين كه توحيدي كه أنبياء (عليهم السلام) بر آن مبعوث شده اند، چيز ديگري است و آنچه كه أنبياء (عليهم السلام) بر آن مبعوث شده اند، توحيد در ألوهيت بود، نه توحيد در خالقيت.

فتح المجيد، ص1220

در رابطه با بحث توحيد در عبوديت، ألوهيت و خالقيت كه اينها اين همه سر و صدا ايجاد كرده اند و مي گويند اگر كسي معتقد به توحيد در خالقيت باشد، ولي در توحيد ألوهيت و عبوديت، خداي ديگري را بپرسند، مشرك است و از همين باب مي گويند كساني كه أنبياء (عليهم السلام) و أولياء متوسل شوند، مشكل در توحيد ألوهيت دارند و توسل به پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، نوعي عبادت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) است و پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) را براي خودشان، الله و رب قرار داده اند.

ما در توضيح اين مطلب براي بينندگان عزيز بايد بگوييم كه اين آقايان، مفهوم عبادت و اين كه عبادت چيست را نتوانسته اند خوب درك كنند؛ هم مفهوم عبادت در لغت و هم مفهوم عبادت در قرآن را. هم چنين مفهوم ربوبيت در لغت و قرآن را نتوانسته اند درك كنند و واقعاً جاي تأسف دارد.

ما اين موارد را عرض مي كنيم و قضاوت را به بينندگان عزيز، به ويژه دانشمندان و دانش پژوهان أهل سنت و وهابيت واگذار مي كنيم تا ببينيم اين كه وهابيت مي گويند توسل به أنبياء (عليهم السلام) و أولياء از مصاديق شرك در ألوهيت و شرك در عبادت است، آيا واقعاً اين گونه است؟ يا اين كه اين آقايان در الفباي توحيد، دچار مشكل شده اند؟

معناي لغوي كلمه عَبَدَ

اگر شما كلمه عَبَدَ را در كتاب هاي لغتي كه عمدتاً براي أهل سنت است، مراجعه كنيد، متوجه مطلب خواهيد شد. مثلا جناب جوهري (متوفاي سال 393 هجري) در كتاب صحاح اللغة و جناب إبن منظور (متوفاي سال 711 هجري) در كتاب لسان العرب آورده اند كه وقتي به كلمه عَبَدَ و عبوديت مي رسند، اين تعبير را به كار مي برند و مي گويند:

أصل العبودية الخضوع و الذلّ.

اصل عبوديت، فروتني و خاكساري است.

الصحاح اللغة للجوهري، ج2، ص503 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج3، ص271

آقاي راغب اصفهاني (از استوانه هاي لغت أهل سنت است و مفردات قرآن را خوب معنا كرده و نظراتش مقبول شيعه و سني است و متوفاي سال 507 هجري) وقتي به كلمه عَبَدَ مي رسد، مي گويد:

العبودية إظهار التذلل و العبادة أبلغ منها، لأنها غاية التذلل.

عبوديت به معناي اظهار خاكساري و ذلّت است و لفظ عبادت از لفظ عبوديت در فهماندن اين معنا، رساتر است؛ زيرا عبادت به معناي نهايت بندگي و خاكساري است.

مفردات غريب القرآن للراغب الأصفهاني، ص319

اگر به واژه عَبَدَ در كتاب هاي لغت مراجعه كنيد، اين موارد را خواهيد ديد.

آقاي فيروز آبادي (متوفاي سال 817 هجري) در قاموس المحيط در ماده عَبَدَ مي گويد:

و العبادة: الطاعة.

القاموس المحيط للفيروز آبادي، ج1، ص311

آقاي فيّومي (متوفاي سال 770 هجري) صاحب كتاب مصباح المنير در ماده عَبَدَ مي گويد:

العبادة هي الإنقياد و الخضوع.

عبادت به معناي فرمانبرداري و خضوع و فروتني است.

پس مشخص است كه كلمه عبادة در لغت به معناي خضوع، تذلّل، إظهار ذلّت، خاكساري، اطاعت و إنقياد است.

آنچه كه براي ما مطرح است، قطعاًً معناي لغوي نيست. چون در خيلي از مسائل، معناي لغوي و اصطلاحي متفاوت است. مثلا كلمه زكاة در لغت به معناي نمو است، ولي در شرع به معناي مقداري است كه بايد بعد از نصاب، از مال خارج شد؛ هم چنين كلمه صلاة به معناي دعا است و در شرع، به معناي نماز و اركان مخصوصه است؛ كلمه حج در لغت به معناي نيت است و در شرع، همان مناسك است. لذا بينندگان دقت كنند كه وقتي در اين طور موارد، معناي لغوي را با معناي اصطلاحي تفكيك مي كنيم و براي معناي يك كلمه، مستقيم به سراغ لغويين نرويم. گرچه در خيلي موارد براي فهميدن آيات، از عبارات لغويين استفاده مي كنيم، ولي اين در صورتي است كه انتقال از معناي لغت به معناي اصصلاحي ثابت نشده باشد و شارع مقدس، معنايي را از لغت نگرفته باشد و در معناي ديگري به كار ببرد.

واژه خضوع و خضوع و تذلّل، در معناي عبادت خوابيده است؛ عبادتي كه در قرآن استعمال شده است. در اصطلاح قرآني، كلمه عبادت، درست است كه به معناي خضوع و خشوع و تذلل آمده است، ولي قرآن، هر خضوعي را عبادت نمي داند و خضوع در برابر هر كسي را شرك نمي داند. قرآن، خضوعي را عبادت مي داند كه به قصد ألوهيت انجام بگيرد؛ يعني من در برابر كسي خضوع كنم، به قصد اين كه او، إله و خداي من باشد. مثلا در آيه 59 سوره أعراف مي فرمايد:

يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ

اي مردم! خدا را عبادت كنيد و غير از او، خدايي نداريد.

در آيه 14 سوره طه مي فرمايد:

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي

من خدا هستم، جز من، خدايي نيست؛ پس مرا عبادت كنيد.

در جايي ديگر، خضوع به قصد معبود آمده است. در آيه سوره 72 سوره مائده مي فرمايد:

وَ قَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ

حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: اي بني اسرائيل! عبادت كنيد خدايي را كه خداي من و خداي شماست.

در اينجا، عبادت به قصد ربوبيت است.

در سوره انبياء، آيه 92 مي فرمايد:

إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ

من پروردگار شما هستم، پس مرا عبادت كنيد.

در اين آيه، كلمه فَاعْبُدُونِ بعد از أَنَا رَبُّكُمْ مي آيد؛ يعني عبادت به قصد ربوبيت است.

در آيه 51 سوره آل عمران مي فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ

خداوند، پروردگار من و شماست، او را عبادت كنيد ... .

در اينجا، خضوع، به قصد عبوديت معبود است.

در بعضي از آيات، خضوع به اين نيست كه كسي كه براي او خضوع مي شود، خالق است.

در آيه 102 سوره انعام مي فرمايد:

لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ

هيچ خدايي جز او نيست كه خالق همه چيز باشد؛ پس او را عبادت كنيد.

در اين آيه مشخص است كه عبادت به قصد خالقيت است.

پس اگر خضوع به قصد ربوبيت، ألوهيت و خالقيت باشد، عبادت است. اگر كسي در برابر يك بت، خاضع شود، به قصد اين كه آن بت، خداي اوست، اين شرك است. اگر در برابر يك انساني خضوع كند، به اين نيت كه او، خالق و رب اوست، شرك است. پس خضوع به قصد ألوهيت، خالقيت و ربوبيت، فقط منحصر و شايسته ذات أقدس ربوبي است و در غير ذات أقدس ربوبي، از مصاديق شرك است. لذا، ما هر خضوعي را عبادت نمي دانيم و قرآن بر آن صحّه نمي گذارد. پس معناي لغوي عبادت، مطلق خضوع است، به هر نيتي كه باشد و معناي عبادت اصطلاحي كه در قرآن استعمال شده است، در ربوبيت، ألوهيت و خالقيت است.

* * * * * * *

آقاي محسني

بنابراين اگر عبادت و خضوع به قصد ألوهيت نباشد، شرك نيست.

استاد حسيني قزويني

يكي از اساسي ترين اشتباهاتي كه وهابيت گرفتار آن شده اند، همين است كه عرض كردم و اين آقايان، مطلق خضوع را عبادت گرفته اند. آقاي عبد الله جار الله كه از سردمداران وهابيت است، مي گويد:

و العبادة أقصي باب الخضوع و التذلل و لم تستعمل إلا في الخضوع لله.

اين عبادت، بالاترين مرتبه خضوع و تذلّل است و در غير از خداوند، استعمال نمي شود.

ما از اين آقايان سؤال مي كنيم:

بالاتري مرحله عبادت، سجده است. چون اوج تذلّل انسان در برابر حق، آنجايي است كه سر بر سجده مي گذارد و بهترين جا كه پيشاني باشد، در برابر خداوند، بر خاك قرار مي گيرد. در روايت هم آمده است:

يكي از بهترين جاهايي كه بنده مي تواند درخواستش را از خداوند بكند، جايي است كه بنده اي در سجده باشد و از چشمانش اشك بريزد.

عزيزان، قدر سجده ها را بدانند. اين سجدهايي كه ما انجام مي دهيم، اوج عبوديت است و منتهي إليه خضوع در برابر خداوند است و خداوند دوست دارد بنده اش را در بهترين جايي كه مي تواند مورد محبت قرار بدهد، ببيند و آن سجده كردن با چشمان اشك آلود است. معمولا هم ما در آخرين سجده نماز، دعا مي خوانيم. من در اينجا يك توصيه اخلاقي به دوستان مي كنم:

توصيه اخلاقي

مرحوم شيخ جواد ملكي تبريزي (ره) از اساتيد اخلاقي حوزه كه مراجع عظام تقليد ما هم شاگرد ايشان بودند، در كتاب المراقبات (كه از بهترين كتاب هايي است كه در رسيدن به كمالات معنوي و سير و سلوك، مي توان از آن استفاده كرد) حديثي قدسي را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كند و مي فرمايد:

هر كس كه بعد از بطلان وضو، تجديد وضو نكند، به من جفا كرده است و هر كس كه بعد از وضو، 2 ركعت نماز نخواند، به من جفا كرده است و هر كس نماز بخواند و در أمر دنيا و آخرت دعا كند و من دعايش را اجابت نكنم، به او جفا كرده ام؛ ولي من خداي جفا كار نيستم.

چون يكي از بهترين حالات عبد، اين است كه دائم الطهارة باشد و با اين كار، روزي اش هم زياد مي شود.

در ادامه مي فرمايد:

اگر بنده اي وضو گرفت و وضويش باطل شد و دوباره وضو گرفت و 2 ركعت نماز نخواند، در حق من جفا كرده است و اگر نماز بخواند و حاجتي از من نخواهد، در حق من جفا كرده است و اگر نماز بخواند و حاجتي از من بخواهد و من حاجت او را برآورده نكنم، من در حق او جفا كرده ام.

مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي (ره) مي فرمايد:

اگر هم چنين توفيقي را خداوند به شما داد و بعد از تجديد وضو، 2 ركعت نماز خوانديد و حاجتي را از خداوند خواستيد، 2 چيز را از خداوند بخواهيد: معرفت خداوند و محبت خداوند.

چون اگر محبت و معرفت خداوند باشد، هم دنيا را خواهيم داشت و هم آخرت را. لذا، اگر مي بينيم كه شب ها راحت مي خوابيم و نماز صبح را هم به صورت عادي مي خوانيم، نشان گر اين است كه معرفت ما نسبت به حق تعالي ضعيف است. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام)، بهترين عبادات شان را در شب ها انجام مي دادند.

شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند گرد در باغ دوست، پرواز كنند

هر جا كه دري بود، به شب در بندند إلا در دوست را كه شب باز كنند

بهترين حالات، اين است كه انسان در دل شب كه تاريك است و كسي نمي بيند، بلند شود و أذكاري را بگويد و اعمالي را انجام دهد و دعاء كند و يقين بدانند كه به إجابت مي رسد. چون دعاء در دل شب، به إجابت مي رسد.

مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (ره) مي گويد كه از خداوند، معرفت و محبت بخواهيد.

توصيه اخلاقي

مثلا اگر نزد تاجري بروي و تاجر به تو بگويد: «هر چه بخواهي، به تو مي دهم» و تو بگويي 50 كيلو برنج يا چند ميليون پول مي خواهم و يا اگر نزد وزير بروي، حاجت متناسب با وزير مي طلبي و نزد سلطان و رئيس جمهور بروي، حاجت متناسب با او مي طلبي و با توجه به امكانات و قدرت طرف مقابل، از او چيزي را مي طلبي. اگر نزد خداوند مي رويم، خداوندي كه خالق كون و مكان و هستي است و:

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ / فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

سوره يس/آيه83

همه چيز به دست اوست. نكته اي را كه مرحوم ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي (ره) مي فرمايد و من هم به دوستان عرض مي كنم، اين است كه اگر ما از خداوند بخواهيم گناهان ما را ببخشد، خوب است، ولي مقداري كم همتي است. همان طور كه خداوند غفار الذنوب است، مبدل السيئات بأضعافها من الحسنات هم است. خداوند، گناهان را مي بخشد، ولي صفتي ديگر هم دارد كه گناهان را به چندين برابر حسنه تبديل مي كند؛ چرا اين را از خداوند نخواهيم؟ ايشان مي فرمايد كه بگوييم:

يا رئوف و يا رحيم! يا مبدّل السيئات بأضعافها من الحسنات! بدّل سبئاتي بأضعافها من الحسنات.

لازم هم نيست به زبان عربي باشد، به زبان هاي ديگر هم مي توان گفت.

اي خدايي كه گناه را به چند برابر حسنه تبديل مي كني! گناهان مرا هم به چند برابر حسنه تبديل كن.

فرداي قيامت مي بينيم كه گناهان زيادي از ما سر زده است، مانند غيبت، دروغ و بهتان و مي بينيم كه چندين برابرش حسنه در نامه عمل ما نوشته شده است. لذا، بينندگان عزيز دقت كنند كه وقتي به سجده مي روند و حاجتي مي خواهند، چيز خوبي را طلب كنند.

در دعاي روز عيد فطر و عيد قربان، چيز خوبي از خداوند مي خواهيم:

أللهم ... و أن تدخلني في كل خير أدخلت فيه محمدا و آل محمد و أن تخرجني من كل سوء أخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتك عليه و عليهم.

خدايا! تمام خيرهايي را كه به محمد و آل محمد داده اي، به من هم بده و تمام بدي هايي را از محمد و آل محمد (صلواتك عليه و عليهم) دور كرده اي، از من هم دور كن.

هم چنين در بعضي از أدعيه آمده است:

أللهم إني أسألك من كل خير أحاط به علمك و أعوذ بك من كل شر أحاط به علمك.

خدايا! تمام خوبي هايي را كه تو به آنها علم داري، به من بده و تمام بدي هايي را كه به آنها علم داري، از من دور كن.

اگر ما مي رويم و از خداوند چيزي مي خواهيم، چيزي را بخواهيم كه متناسب با كرم، قدرت و عنايت خداوند باشد.

پس سجده، يكي از بالاترين مراحل تذلّل و عبوديت است. عزيزان، قدر سجده را بدانند و از فضيلت و جايگاه سجده، غفلت نكنند و تلاش كنند در سجده، گريه كنند يا خود به حالت گريه بياندازند.

خداوند در قرآن مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ

سوره حج/آيه77

اي كساني كه ايمان آورده ايد! ... و سجده كنيد و خداوند را عبادت كنيد.

در آيه 37 سوره فصلت و آيه 62 نجم كه آيات سجده دار هستند، خداوند مي فرمايد:

سجده و عبادت كنيد خداوند خالق آسمان و زمين را.

بالاترين مرحله عبادت، سجده است و خداوند در اين سوره ها، واژه سجده را آورده است و سجده را بر بندگانش واجب كرده است كه اگر بندگان، اين آيه را خواندند يا شنيدند، در هر كجا كه باشند، بايد به سجده بيافتند و اين نهايت مرحله عبوديت است. ولي همين خداوند، در آيه 34 سوره بقره، دستور سجده بر حضرت آدم (عليه السلام) مي فرمايد:

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ

مشخص كه هر سجده اي به هر نيتي، عبادت نيست. با اين كه سجده در برابر حضرت آدم (عليه السلام) است، ولي نه به قصد اين كه حضرت آدم (عليه السلام)، خالق و پرورگار ما است.

هم چنين در رابطه با حضرت يوسف (عليه السلام) در آيه 100 سوره يوسف مي فرمايد:

وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدًا

حضرت يعقوب (عليه السلام) كه پيامبر خدا است و مخلَص است، به همراه فرزندانش، در برابر حضرت يوسف (عليه السلام) سجده كردند. آيا اين سجده به اين معناست كه ـ نستجير بالله ـ مشرك بودند و به قصد ألوهيت و خالقيت بوده است؟ خداوند اين آيه را نقل مي كند و به هيچ وجه مذمت هم نمي كند و اين سجده هم از طرف يك پيامبر انجام شده است.

خداوند در آيه 24 سوره إسراء براي احترام به پدر و مادر مي فرمايد:

وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا

در برابر پدر و مادر، نهايت خضوع را بكار گير

آيا اگر كسي در برابر پدر و مادر، خضوع بكند، ـ نستجير بالله ـ عبادت كرده است آنها را؟ يا وقتي حضرت يعقوب (عليه السلام) و فرزندانش، بر حضرت يوسف (عليه السلام) سجده كردند، آيا ـ نستجير بالله ـ ايشان را پرستيدند و عبادت كردند؟ آيا ملائكه كه در برابر حضرت آدم (عليه السلام) سجده كردند، آيا ـ نستجير بالله ـ او را عبادت كردند؟ اينها مشخص كه حضرات وهابيون، يا با آيات قرآن أنس ندارند، و يا اگر أنس دارند، آن مغز و پيام آيات و آنچه را كه خداوند در ألفاظ آيات بيان كرده است را درك نمي كنند و يا خودشان را به تجاهل مي زنند.

* * * * * * *

آقاي محسني

برخي از وهابيون همين آيه سجده ملائكه بر حضرت آدم (عليه السلام) را گفته اند كه اين مجوز مشروعيت آن عمل شده است. در اين مورد توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

بعضي از حضرات وهابيون، مانند آقاي عبد العزيز، يكي از ائمه جماعت بيت الله الحرام، در مناظره اي كه با ايشان داشتم و همين بحث مطرح شده كه خداوند به ملائكه دستور داده تا در برابر حضرت آدم (عليه السلام) سجده كنند، گفت:

بله، اين سجده، عبادت است، ولي چون خداوند دستور داده است اين عبادت را انجام دهيد، شرك نيست.

خيلي عجيب است! اين نهايت دوري از مفاهيم آيات است. عجيب اين كه ايشان مثال مي زند بر حرف خليفه دوم و مي گويد:

وقتي خليفه دوم كنار بيت الله الحرام آمد و حجر الأسود را بوسيد و گفت:

إني أعلم أنك حجر لا تضر و لا تنفع و لولا أني رأيت رسول الله صلي الله عليه و سلم يقبلك ما قبلتك.

من مي دانم كه تو، نه ضرري داري و نه فايده اي داري و اگر نديده بودم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) تو را مي بوسد، من هم تو را نمي بوسيدم.

صحيح البخاري، ج2، ص160 ـ صحيح مسلم، ج4، ص67

اين آقا مي گويد:

بوسيدن حجر الأسود، شرك است، ولي چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گفته ببوسيد، اين شرك، اشكالي ندارد و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اين اجازه را داده است.

أولاً:

آقاي بخاري اين روايت را تقطيع كرده است و در كتاب هاي ديگري مانند المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري و ديگران، اين روايت را آورده اند كه وقتي جناب عمر اين روايت را گفت، أمير المؤمنين (عليه السلام) هم آنجا بود و فرمود:

يضر و ينفع و لو علمت ذلك من تأويل كتاب الله لعلمك أنه كما أقول، قال الله تعالي: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آَدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ (الأعراف:172)» الآية، فلما أقروا أنه الرب عز و جل و أنهم العبيد كتب ميثاقهم في رق و ألقمه في هذا الحجر و أنه يبعث يوم القيامة و له عينان و لسان و شفتان يشهد لمن وافي بالموافاة فهو أمين الله في هذا الكتاب، فقال له عمر: لا أبقاني الله بأرض لست فيها يا أبا الحسن! و في لفظ: أعوذ بالله أن أعيش في قوم لست فيهم يا أبا الحسن!

اين حجر الأسود، هم ضرر مي زند و هم نفع مي رساند. اگر قرآن را مي دانستي، متوجه مي شدي اين حرفي را كه من مي زنم، درست است. خداوند مي فرمايد: «...»، وقتي تمام خلائق إقرار كردند به ربوبيت خداوند، خداوند هم ميثاق اينها را در ورقه اي نوشت و در درون حجر الأسود قرار داد و اين سنگ، فرداي قيامت مبعوث مي شود و داراي دو چشم و يك زبان و دو لب مي باشد و هر يك از بني آدم كه در روز ألست، گواهي و شهادت بندگي خداوند را دادند، اگر در دنيا به اين عهد خود وفا كردند، اين سنگ شهادت مي دهد و اين سنگ، أمانت دار خداوند در اين نوشته است. عمر به حضرت علي (عليه السلام) گفت: يا أبا الحسن! خداوند مرا زنده نگه ندارد در آن سرزميني كه تو در آن نباشي و در قولي هم گفته شده كه عمر گفت: يا أبا الحسن! پناه مي برم به خدا از اين كه در ميان قومي باشم كه تو در ميان آن قوم نباشي!

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص457 ـ سيرة عمر بن خطاب لأبن الجوزي، ص115 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج9، ص240 ـ إرشاد الساري شرح صحيح البخاري للقسطلاني، ج4 ، ص135 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص177 ـ تفسير الرازي، ج32، ص10 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج3، ص144 ـ تفسير الآلوسي، ج9، ص108 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج1، ص176 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج1، ص257 ـ تاريخ مكة، ج1، ص313 ـ الإحسان في تقريب صحيح إبن حبان، ج9، ص130

پس اين حديثي كه ايشان استدلال كرد، ناقص است.

ثانياً:

ايشان كه مي گويد: «چون خداوند دستور داده بر اين سجده در برابر حضرت آدم (عليه السلام)، شرك بودن اين عمل، اشكالي ندارد»، اين سخن، مخالف با بعثت أنبياء (عليهم السلام) است:

وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ

هيچ پيامبري را قبل از تو نفرستاديم، جز اين كه به او وحي كرديم كه هيچ خدايي غير از من نيست و مرا عبادت كنيد.

سوره أنبياء/آيه25

خداوند خودش به أنبياء (عليهم السلام) مي فرمايد كه غير از مرا نپرستيد، سپس خودش مي فرمايد كه حضرت آدم (عليه السلام) را بپرستيد و اشكالي ندارد! اين خلاف است.

ثالثاً:

آيا شرك، جز فساد و فحشاء حساب مي شود يا خير؟ آيا جزء منهي عنه قرآن هست يا خير؟ خداوند مي فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

سوره أعراف/آيه28

آيا خداوند، أمر به فحشاء مي كند؟ اينها، بازي كردن با شريعت و بي توجهي به آيات قرآن است. لذا با توجه به اين مطالب، حضرات وهابيون، توجهي به مفاهيم و آيات قرآني ندارند و حرفي را مي زنند كه اگر خودشان مقداري روي آن فكر مي كردند، مي فهميدند كه اين حرف شان، بالاترين مرتبه شرك است.

* * * * * * *

آقاي محسني

مراد از ألوهيت در آيه 43 سوره فرقان چيست؟:

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا

استاد حسيني قزويني

اين كه مراد از اين آيه چيست كه كساني، هوي و هوس خودشان را خداي خود قرار داده اند؟ در اين مورد، مفسران أهل سنت و شيعه، مطالب زيادي دارند و من توجه بينندگان عزيز را به عبارتي كه علامه طباطبايي (ره) در الميزان في تفسير القرآن دارند، اشاره مي كنم كه مي فرمايد:

و معني أتخاذ الإله العبادة و المراد بها الإطاعة، فإن الله سبحانه عد الطاعة عبادة كما في قوله: «ألم أعهد إليكم يا بني آدم أن لا تعبدوا الشيطان إنه لكم عدو مبين و أن اعبدوني» يس:61 و قوله: «اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أربابا من دون الله» التوبة:31 و قوله: «و لا يتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله» آل عمران:64 .

يعني اين كه به جاي اين كه خداوند را عبادت و اطاعت كند، هواي نفسش را عبادت و اطاعت مي كند.

تفسير الميزان للسيد الطباطبائي، ج18، ص173

به تعبير حضرت آيت ا... العظمي سبحاني، در اينجا استعمال مَجاري شده است؛ يعني واژه إله به معناي اطاعت آمده است.

در بعضي از آيات ديگر هم استعمال مجازي صورت گرفته است. مثلا در آيه اي، كلمه عَبَدَ آمده، ولي به معناي اطاعت آمده است، نه به معناي عبادت.

در آيه 60 و 61 سوره يس آمده است:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ / وَ أَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ

آيا با شما عهد نبستم اي فرزندان آدم كه شيطان را اطاعت نكنيد

بحث شيطان پرستي كه امروز، جزء بحث هاي داغ جهان مدرنيته امروزي است و بشر پيشرفته امروزي، كمال را به جايي رسانده است كه وقتي مي گوييم در برابر خداوند، كرنش كنيد و او را عبادت كنيد، مي گويند كه ما صلاح را بر اين مي بينيم كه شيطان را بپرستيم. اينها هم به عنوان اين كه شيطان، پروردگار اينهاست و آفريننده اينهاست، او را نمي پرستند. إن شاء ا... در بحث شيطان پرستي صحبت مي كنم كه اينها در حقيقت، از شيطان، موجودي مقدس درست كرده اند كه عوامل إغوا و گمراهي به دست شيطان است و اگر ما با شيطان دوست شويم و به حرف او گوش كنيم، ما را به كمالات مي رساند. يعني اگر شيطان بگويد برويم دزدي يا زنا كنيم، بايد حرف او را گوش كنيم و اين مايه كمالات است. يه چيز مسخره اي است كه در بعضي از كشورهاي پيشرفته، حتي در داخل كشور ما هم رواج يافته است و جلسات شيطان پرستي مد شده است. اين يك آفت جهان امروز و آسيبي است كه جوانان و افكار عزيزان ما را تهديد مي كند و متأسفانه در اين زمينه هم سرمايه گذاري خوبي هم انجام نمي گيرد. نمي گوييم سرمايه گذاري نمي شود، ولي سرمايه گذاري هاي علمي و اطلاع رساني ها و نقّادي كه انجام مي شود، متناسب با گسترش اين پديده زشت و زننده نيست. آيا انسان به قدري بايد پست و ذليل باشد كه در برابر شيطان خضوع كند؟ قرآن مي فرمايد:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

به شيطان نزديك شدن، مساوي است با به گناه و فساد كشيده شدن و در بدترين رذائل سقوط كردن و در منجلاب فساد فرو رفتن است. شيطان چيزي نيست كه ما بخواهيم بشر پيشرفته امروزي را در برابر محبت و خضوع به شيطان قرار بدهيم.

عليٰ أي حال، در اينجا، مراد خداوند از «لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ»، اين نيست كه شيطان را عبادت نكنيد؛ بلكه مرادش اين است: «لا تطيعوا الشيطان : از شيطان اطاعت نكنيد».

هم چنين در رابطه با يهود و نصاريٰ مي فرمايد:

اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ

سوره توبه/آيه31

مرادش اين نيست كه يهوديان، علماء و أحبارشان را به عنوان خدا مي پرستند يا مسيحيان، كشيشان و أسقف ها را مي پرستند؛ بلكه مراد اين است كه اينها اطاعت مي كنند از علماءشان، همان گونه اي كه بايد از خداوند اطاعت كنند. يعني به جاي اين كه حلال و حرام خداوند را عمل كنند، حلال و حرام كشيشان و أسقف ها و علماءشان را عمل مي كنند.

بايد اين نكته را هم اضافه كرد كه وقتي حضرت ابراهيم (عليه السلام) در برابر عمويش آذر (در عرب، به كسي كه فرزند را بزرگ و تربيت كرده باشد، پدر مي گويند) فرمود:

يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا

اي پدر! شيطان را عبادت نكن؛ ...

سوره مريم/آيه44

آيا وقتي حضرت ابراهيم (عليه السلام) به عمويش مي فرمايد شيطان را عبادت نكن، عمويش شيطان پرست بود؟ يا نه، با إغواي شيطان، بت و آفتاب و ماه و ستاره مي پرستد؟

هم چنين در سوره مؤمنون، آيه 47 مي خوانيم:

فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَ قَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ

گفتند: آيا ايمان بياوريم به دو نفر مثل خودمان (موسي و هارون)، با اين كه قوم اين دو، ما را عبادت مي كنند؟

آيا قوم بني اسرائيل، فرعون را عبادت مي كردند و در برابر آنها كرنش و سجده مي كردند و به طرف او نماز مي خواندند؟ يا نه، يعني اين كه قوم بني اسرائيل، مطيع و فرمانبردار ما هستند؟

يعني:

ايمان بياوريم به اين دو و اين اطاعت ها و كرنش ها را از دست بدهيم!

لذا در اين آيه:

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا

با توجه به اين آياتي كه عرض كرديم، كاملا مشخص است منظور اين آيه، اين نيست كه هواي نفس خودش را إله گرفته است و آن را مي پرستد. بلكه به اين معني است كه به قدري از هواي نفس خودش تبعيت و اطاعت مي كند كه گويا آن را خداي خودش قرار داده است. يعني به جاي اين كه از خداوند، اطاعت بي چون چرا كند، اطاعت محض از هواي نفس خود مي كند.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

ما فقط از طرف وهابيت تهديد نمي شويم، از طرف مسيحيت و بهائيت هم تهديد مي شويم. آيا استاد حسيني قزويني براي اين موضوع هم برنامه دارند يا خير؟

جواب:

در رابطه با مسيحيت ما برنامه داريم و إن شاء ا... در آينده هم برنامه هاي مختلفي در رابطه با نقد مسيحيت خواهيم داشت و هر هفته از آمريكا، جناب آقاي عطايي كه از اساتيد دانشگاه هستند و سال هاست كه در بحث مسيحيت تخصص دارند، برنامه هايي را اجراء مي كنند. در رابطه با بهائيت هم إن شاء ا... برنامه اي خواهيم داشت و هنوز ما در مشكلات و پيچ و خم راه اندازي شبكه قرار داريم و إن شاء ا... دوستان دعا كنند تا اين مشكلات برطرف شود. إن شاء ا... قرار است كه بخش عربي و انگليسي شبكه فعال شود و در رابطه با بهائيت و مسيحيت برنامه هايي خواهيم داشت.

* * * * * * *

سؤال:

آيا در جايي از قرآن، قوم يهود را قوم برتر گفته اند؟

جواب:

خداوند در قرآن، در آيه 82 سوره مائده مي فرمايد:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاس عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا

بدترين انسان ها در برابر مؤمنين، يهوديان و مشركان هستند.

آنها، نه تنها قوم برتر نيستند، بلكه اين ادعاي شان است و آنها، بدترين و دشمن ترين انسان ها نسبت به مؤمنين هستند. در آيه 6 سوره جمعه هم مي خوانيم:

قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

بگو: اي يهوديان! اگر ادعا مي كنيد كه دوست خدا هستيد و ديگران را شايسته اين مقام نمي دانيد، اگر راست مي گوييد، آرزوي مرگ كنيد.

چون يهوديان و مسيحيان مي گفتند:

وَ قَالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَي نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه

سوره مائده/آيه18

خداوند هم مي گويد كه اگر شما واقعا أولياء خداوند هستيد و معتقديد اگر بميرد، وارد بهشت مي شويد، پس چرا آرزوي مرگ نمي كنيد؟

بعد هم قرآن مي فرمايد:

وَ لَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ

سوره جمعه/آيه7

اين يهودياني كه خود را أولياء خدا مي دانند، به هيچ وجه آرزوي مرگ نمي كنند؛ چون خودشان مي دانند كه چه پرونده سياهي فرستاده اند. در كتاب هاي مقدس اينها، مانند تلمود، صراحت دارد: «قوم برتر، قوم يهود است و خداوند، آسمان و زمين و خلائق را براي يهوديان آفريده است و تمام مردم، همانند الاغ هايي هستند براي خدمت به يهود آفريده شده اند».

البته خود تلمود، مورد تائيد همه فرق يهود هم نيست.

* * * * * * *

سؤال:

يك تئوري در أهل سنت هست كه مي گويند مرده ها، مي ميرند؛ حتي اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد و ديگر زنده نيستند و صحبت هاي ما را در دنيا نمي شنوند و مدرك شان هم سوره بقره، آيه 259 و سوره كهف، آيه 19 است.

جواب:

بله، اين را هم ما از بعضي از شبكه ها شنيده ايم و اين بحث را قبلاً مطرح كرده ايم و إن شاء ا... در دنباله بحث مان در مورد توحيد در وهابيت، در بحث توحيد در استعانت مطرح خواهيم كرد و هم چنين قضيه حضرت عيسي (عليه السلام) را كه قرآن مي فرمايد:

إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَي إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رَافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا

سوره آل عمران/آيه55

بحث خواهيم كرد. خيلي از شبكه ها، در مورد اين دو آيه، عليه شيعه مانور مي دهند. ولي فعلا در يك جمله خدمت بينندگان عزيز عرض كنم كه قرآن، نسبت به شهداء مي فرمايد:

وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ

سوره بقره/آيه154

يعني «حق نداريد به شهداء بگوييد كه مرده اند» و هيچ شك و شبهه اي هم در اين نيست. اگر ما متوسل به أمير المؤمنين (عليه السلام) يا امام حسين (عليه السلام)، امام حسن (عليه السلام) و حضرت قمر بني هاشم (عليه السلام) مي شويم، طبق آيه قرآن، اينها زنده هستند. اگر متوسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي شويم و هر روز در نمازمان مي گوييم:

السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته

اگر واقعا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نمي شوند، اين ديوانگي است كه ما او را خطاب كنيم! مثلا پدر ما در يك منزل ديگري است و ما در منزل خودمان به او سلام مي دهيم. همه به ما مي خندند. اين چيزي است كه شيعه و سني و حتي مفتي أعظم عربستان سعودي مي گويد كه واجب است بگوييم: «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته».

روزي من با يكي از اين وهابي زده ها بحث مي كردم و گفت من در نمازم نمي گويم «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته»، بلكه مي گويم: «السلام علي النبي و رحمة الله و بركاته». چون معتقدم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نمي شود. گفتم: يا بايد تو مجتهد باشد و يا از يك مجتهد تقليد بكني و تو بالاتر از وهابي شده اي. چون مفتي اعظم عربستان سعودي فتوا داده است كه اگر كسي به جاي «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته»، بگويد: «السلام علي النبي و رحمة الله و بركاته»، نمازش باطل است. ولي ايشان كاسه داغ تر از آش شده است.

* * * * * * *

سؤال:

در اينترنت خواندم كه حضرت آيت ا... العظمي بهجت (ره) در جواب عده اي از جوانان كه در مورد امام زمان (عليه السلام) سؤال كرده بودند، فرمودند: «قبلاً من به جوانان اين بشارت را مي دادم كه مي توانند امام زمان (عليه السلام) ببينند و الآن من به پيرمردها اين بشارت را مي دهم». در مورد صحت و سقم اين مطلب، توضيح بفرماييد.

جواب:

بنده خودم حدود 2 سال قبل از رحلت حضرت آيت ا... العظمي بهجت (ره)، خدمت ايشان رسيدم و حضرت آيت ا... خزعلي هم در آنجا بودند و همين سؤال را حضرت آيت ا... خزعلي از ايشان كرد كه شما هم چنين فرموده ايد و ايشان انكار كرد و فرمود: «من هم چنين حرفي را نزده ام و فقط گفتم كه با توجه به قرائن و شواهد، إن شاء ا... نزديك است و اميدواريم كه إن شاء ا... جوانان ما هم ببينند». اين يك آرزو و اميدواري بود كه إن شاء ا... به قدري زمان ظهور نزديك شود كه پيرمردها هم بتوانند آن زمان را درك كنند.

* * * * * * *

سؤال:

يكي از شبكه هاي وهابي، در مورد آيه 2 سوره حجرات:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ

كه در مذمت أبو بكر و عمر بود، اينها مي گويند چون قرآن مي فرمايد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا»، پس اينها ايمان داشته اند و منافق نبودند و اين نشان دهنده ايمان شان است و خود قرآن هم گفته است. در اين مورد هم توضيح بفرماييد.

جواب:

اين كه ما بياييم نفاق آنها را ثبات كنيم، اين را از ما سؤال نكنيد. آن شبكه هايي كه مي گويند اينها منافق بودند، از آنها سؤال كنيد و آنها بايد جواب بدهند.

* * * * * * *

سؤال:

1. مشروبات الكلي و موسيقي، انسان را خشن مي كند و طبيعت اينها اين چنين است. سؤال من اين است كه اگر در يك شهري، يك قاضي كه مشروب خوار است و نتوان به ايشان رجوع كرد، آيا اين سزاوار است كه بيايد خليفه بشود؟ چه اصلي اين را قبول مي كند كه ايشان خليفه بشود؟ يا مردم آن قوم جاهل هستند و يا ترسيده اند.

2. حروف ابجد علي، 110 است و حروف ابجد يمين هم 110 است و حروف يسار، 271 است و حروف منافق هم 271 است. يعني غير از أهل علي و أهل يمين، بقيه منافق هستند.

جواب:

ما از عزيزاني كه روي خط مي آيند، تقاضا داريم به گونه اي صحبت كنند كه باعث رنجش برادران أهل سنت نشود و ما هم مطالب واقعي تاريخ را مطرح مي كنيم.

* * * * * * *

سؤال:

بيش از 40 شبكه وهابي عرب زبان داريم و شبكه هاي شيعي، بسيار كم و ضعيف عمل مي كنند. پيشنهاد ما اين است كه شما با همكاري عرب زباناني كه با آنها در ارتباط هستيد، يك شبكه عرب زبان هم تأسيس كنيد.

جواب:

چند روز پيش ما با دوستان عرب زبان خود جلسه اي در همين زمينه داشتيم و إن شاء ا... برنامه هاي عربي خود را آماده خواهيم كرد تا بتوانيم هر شب، حدأقل يك ساعت در موضوعات مختلف داشته باشيم و در آينده هم اگر دوستان دعا كنند، غير از عرب ست و هاتبرد و گالگسي 19، برنامه شبكه جهاني ولايت در نايل ست هم پخش شود تا عزيزان ما در كشورهاي عرب نشين خاورميانه هم استفاده كنند.

* * * * * * *

سؤال:

بعضي از كتب أهل سنت مانند الإمامة و السياسة إبن قتيبه دينوري و كتاب هاي خطيب خوارزمي و إبن جويني و بلاذري، أهل سنت مي گويند كه اينها از أهل سنت نيستند و أهل سنت روايات اينها را قبول نمي كنند. نظر شما در اين مورد چيست؟

جواب:

در مورد كتاب الإمامة و السياسة مي گويند كه اين كتاب براي آقاي إبن قتيبه دينوري نيست، خير، اين گونه نيست. آقاي إبن قتيبه دينوري از علماء أهل سنت و از كبار علماء أهل سنت و مورد تائيد تمام فِرَق أهل سنت است و در آن شكي نيست و نشنيده ايم كه كسي بگويد إبن قتيبه دينوري، سني نيست. ولي آنچه كه مطرح است، اين است كه بعضي مي گويند كتاب الإمامة و السياسة براي آقاي إبن قتيبه دينوري نيست. ما بارها گفته ايم كه خيلي از از بزرگان أهل سنت، حتي وهابي هايي مانند أبو بكر بن عربي (متوفاي 543 هجري) در كتاب العواصم من القواصم كه عليه شيعه است، در صفحه 248 از كتاب الإمامة و السياسة نقل مي كند. جناب آقاي يوسف بن محمد آندلسي مالكي (متوفاي 604 هجري) در كتاب الفباء در محاضرات شان، در صفحه 478، از اين كتاب نقل مي كند. جناب تقي الدين فارسي مكي (متوفاي 832 هجري) در كتاب العقد الثمين في تاريخ البلد الأمين، صفحه 672، از اين كتاب نقل مي كند. آقاي إبن خلدون در تاريخ خود، جلد 2، صفحه 166، از اين كتاب نقل مي كند.

با توجه به اين، معنا ندارد بگوييم اين كتاب براي آقاي إبن قتيبه نيست.

* * * * * * *

سؤال:

شما گفتيد كه عمر گفته است: «كاري از حجر الأسود بر نمي آيد و سنگي بدون خاصيت است». ايشان در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده اند كه طواف مي كردند و در آخرين طوافش در حجة الوداع با اطرافيانش برخورد مي كرد. در مورد تاريخچه حجر الأسود بيشتر بحث كنيد.

جواب:

قبلاً هم گفتيم كه خداوند، قبل از اين عالم، يك عالمي را به نام عالم ذر در قرآن ترسيم كرده است و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم مي فرمايد:

در عالم ذر، وقتي مردم و تمام خلائق اعتراف كردند بر وحدانيت خداوند، خداوند هم اين را در اختيار حجر الأسود قرار داد.

چون ما معتقديم كه تمام أشياء، داراي شعور هستند و قرآن هم مي فرمايد:

وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ

هيچ چيزي در عالم نيست، مگر اين كه خداوند را تسبيح مي گويد ...

سوره إسراء/آيه44

الآن كه ما داريم حرف مي زنيم، اين تكه تكه هاي بدن مان، خداوند را تسبيح مي گويند و اين لباسي كه بر تن ماست، ذراتش، خداوند را تسبيح مي گويند و اين گيرنده هايي كه در اختيار شماست، تكه تكه اش خداوند را تسبيح مي گويند. ولي هر كسي و هر قومي و هر چيزي، با زبان و درك خودش، خداوند را تسبيح مي گويد؛ انسان با درك خودش، حيوان با درك خودش، نباتات با درك خودشان و جمادات با درك خودشان، همه، خداوند را تسبيح مي گويند. همين دست، گوش، زبان و چشم ما، فرداي قيامت، عليه ما شهادت مي دهند و نشان مي دهد كه داراي شعور هستند و وقتي صاحب اين دست، گوش، زبان و چشم اعتراض مي كند به شهادت آنها:

وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا

آنها مي گويند:

قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ

آن خدايي ما را به نطق آورد كه همه چيز را به نطق آورده است.

سوره فصلت/آيه21

* * * * * * *

سؤال:

در مورد اين حديث كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: «بعد از من، 12 نفر حكومت مي كنند». در اين مورد هم توضيح بفرماييد. آيا مي شود كه پيامبر آخر الزمان، اين حديث را بدون توضيح و تفسير بيان كنند؟

جواب:

در اين رابطه هم إن شاء ا... در ايام غدير بحث خواهيم كرد. ولي آنچه كه مسلّم است، اين است جناب بخاري در صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 127، حديث 7223، اين قضيه را نقل كرده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

يكون إثنا عشر أميرا ... كلهم من قريش.

خلفاء بعد از من، 12 نفر هستند و همه شان از قريش هستند.

در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 3، حديث 4598 هم آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

بعد از من، 12 خليفه خواهد آمد.

در بعضي از كتاب هاي أهل سنت هم آمده است:

كلهم من بني هاشم.

همه اين 12 نفر از بني هاشم هستند.

ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص315 و ج3، ص290

جالب اين است كه بعضي از آقايان أهل سنت در تفسير اين روايت گفته اند:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است كه جانشينان من 12 نفر هستند، ولي ما نفهميديم يعني چه؟

آقاي إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 13، صفحه 181 صراحتا نقل مي كند از بزرگان شان مانند إبن جوزي و مهلب و إبن بطال و مي گويد:

ما هر چه گشتيم و از هر كسي سؤال كرديم، هيچ كس متوجه عبارت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نشده است كه خلفاء بعد از او 12 نفر هستند، يعني چه؟

چون آقايان به خلافت بني أميه و بني عباس معتقد هستند و هر كدام شان چندين خليفه دارند و بني أميه، حدود 25 خليفه و بني عباس هم حدود 34 نفر و با اين 12 خليفه، جور در نمي آيد. خود آقاي إبن حجر هم مقداري از بني أميه و بني عباس را جمع مي كند با خلفاء راشدين و امام حسن (عليه السلام) را اضافه مي كند و در آخر هم مي گويد كه ما نفهميديم منظور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از اين روايت چيست؟ اينها، بازي با شريعت است. لذا، اين روايت، غير از تطبيق با مذهب شيعه اماميه، با هيچ مذهبي تطبيق نمي كند.

* * * * * * *

سؤال:

من با يكي از أهل سنت صحبت مي كردم و ايشان گفت كه حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي در يكي از كتاب هاي شان گفته اند كه عايشه و حفصه، توبه كرده اند. نظر استاد حسيني قزويني در اين مورد چيست؟

جواب:

اين مطلب، إفتراء به حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي است و ما هم هم چنين چيزي را نگفته ايم. آن آقاياني كه مدعي هستند، بايد ثابت كنند. اين كه عايشه، همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أم المؤمنين است، از اين جهت، قابل احترام ما است، ولي اين كه ايشان آمد در برابر امام زمانش و خليفه بر حق و خليفه منتخب صحابه و مهاحرين و انصار قيام كرد، چيزي است كه باعث كشته شدن حدود 30 هزار انسان شد و بر خلاف اين آيه است:

وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي

سوره أحزاب/آيه33

و بر خلاف نظر خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است كه بارها پيشگويي كرده بود كه يكي از همسران من در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) مي ايستد. اينها مطالبي است كه در تاريخ، ثابت است و هيچ شك و شبهه اي در آن نيست. ولي اين كه آيا ايشان توبه كرده اند يا خير، ثابت نيست. در روايات متعددي از كتب أهل سنت آمده است كه ايشان هر وقت به فكر جنگ جمل مي افتادند، قطرات اشكش جاري مي شد و حتي در بعضي از روايات آمده است كه مي گفت: «اي كاش! نسياً منسياً بودم و من به دنيا نيامده بودم و گرفتار قضيه جنگ جمل نمي شدم». اين مطالب آمده است. ولي اين كه حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي گفته باشد ايشان توبه كرده است يا ما گفته باشيم، اين چنين چيزي نيست. ما در مورد توبه كردن يا نكردن ايشان، اظهار نظري نمي كنيم و آنچه كه مطرح است، اين است كه عملكرد ايشان، خلاف قرآن و سنت و خلاف اعترافات خود ايشان است. ما اين را از منابع أهل سنت با سندهاي صحيح نقل مي كنيم و قضاوت را بر عهده بينندگان عزيز مي گذاريم.

* * * * * * *

سؤال:

يك نفر زنگ زد و گفت كه غير از حضرت علي (عليه السلام)، بقيه شان منافق بودند. همه از برنامه شما لذت مي برند، ولي بعضي از برنامه ها را مي بينيم كه برخي مشكل دارند و بعضي مطالب را مطرح مي كنند كه توهين به جهان اسلام و تشيع است.

جواب:

بيننده عزيز! ما علم غيب نداريم كه بيننده اي كه تماس مي گيرد، چه مطلبي را مي خواهد بگويد. ما اگر بدانيم كسي به شيعه يا أهل سنت مي خواهد توهين كند، ما اجازه صحبت كردن به او را نمي دهيم و در اول بحث هم اين مطلب را گفتيم. اگر مطالب تندي باشد، عزيزان ما در اتاق فرمان، تلفن را قطع مي كنند. ولي وقتي در بين حرف آنها مي گوييم «ممنون و متشكر»، يعني ديگر حرف نزن و صحبت خود را تمام كن. اين كه گفت: «غير از حضرت علي (عليه السلام) و پيروانش، منافق هستند»، مطلبي است كه صحيح مسلم هم به آن صراحت دارد كه حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:

و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! إنه لعهد النبي الأمي صلي الله عليه و سلم إلي أن لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق.

قسم به كسي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من فرمود: جز مؤمن، كسي تو را دوست نمي دارد و جز منافق، كسي دشمن تو نيست.

يعني يكي از نشانه هاي نفاق، بغض و كينه نسبت به علي بن أبي طالب (عليه السلام) است و شك و شبهه اي نيست كه هر كس از شيعه و سني و وهابي، محبت حضرت علي (عليه السلام) را نداشته باشد و نسبت به حضرت علي (عليه السلام) كدورت داشته باشد، شكي نيست كه هم چنين فردي، منافق است. هر فردي با هر گرايشي، اگر دشمني حضرت علي (عليه السلام) را داشته باشد و محبت حضرت علي (عليه السلام) را كه مضمون اين آيه است:

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي

سوره شوري/آيه23

را نداشته باشد، شكي نيست كه منافق است.

ولي ما به عزيزاني كه روي خط مي آيند، توصيه مي كنيم كه كاري نكنند كه با احساسات و عواطف أهل سنت بازي شود و اگر كساني از أهل سنت روي خط مي آيند، كاري نكنند كه با احساسات و عواطف شيعه بازي شود. اين پيامك هايي كه به دست ما مي رسد، بعضي از أهل سنت، اهانت ها و جسارت هايي را نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) روا مي دارند. اي كاش! مي شد كه ما اين پيامك ها را نشان بدهيم تا شما بدانيد كه ما با چه افرادي طرف هستيم. افرادي كه هيچ حدّ و حسابي براي بي حيائي شان نمي توان قائل شد.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | دلسوخته | | ٢٠:٠٧ - ١٤ دي ١٣٨٩ |
سلام
ماجراي مناظره با اين اقاي حيدري؟؟چي شد؟؟؟قبول کرد که بيايند مناظره کنند يا همچنان فرار را ترجيح مي دهند..مناظره بهترين روش براي رسوايي مدعيان اولي و دومي و سومي است......فهميدند که چيزي ندارند اما همچنان بر افکار باطل خود پاي مي فشرند....
2 | نجات قاضي پور | | ١٩:٣٤ - ١٢ بهمن ١٣٨٩ |
سلام

من يه سوال دارم...چطوري آية الله دكتر قزويني به شبكه ي نور ميتوانند نگاه كنند، سايتش كه فكر كنم فيلتره...خود شبكه را هم اگر سايتش فيلتر باشد لابد پارازيت ميزنند...تازه اگر از فيلتر شكن هم استفاده بشه باز مشكلات ديگري چون سرعت پايين را هم داره...
حالا اگر فرض كنم دولت آزادي مخصوصي نسبت به آية الله قزويني براي بيان اعقايد و تحقيقاتش در نظر گرفته......اما چطوري بعضي از بيننده هايي كه زنگ ميزنند ظاهراً ميتوانند به شبكه ي نور نگاه كنند.
اصلا شبكه نور چرا فيلتره؟ مگر اين سايت نسبت به سوال كاربران پاسخ گو نيست؟
تازه اگر بخاطره فحاشي فيلتر شده خود همين سايت دانلود فايلي را قرار داده بود كه بخشي از برنامه ي آقاي ملازاده بود...
3 | نجات قاضي پور | | ٢٠:٠٠ - ١٢ بهمن ١٣٨٩ |
سلام
آيا مقدار دقيق خلفاي عباسي 37 نفر است؟




سفاح

ابوجعفر منصور
ابوعبدالله محمد مهدي
ابومحمد موسي هادي
هارون الرشيد
امين
مأمون
معتصم
واثق
متوکل علي‌الله
ابوجعفر محمد منتصر
ابوالعباس احمد مستعين
المعتز بالله
ابواسحاق محمد مهتدي
ابوالعباس محمد معتمد
معتضد
ابواحمد علي مکتفي
ابوالفضل جعفر مقتدر
ابومنصور محمد قاهر
ابوالعباس محمد راضي
ابواسحاق ابراهيم متقي
ابوالقاسم عبدالله مستکفي
المطيع لله
ابوبکر عبدالکريم طائع
ابوالعباس احمد قادر
ابوجعفر عبدالله قائم
ابوالقاسم عبدالله مقتدي
ابوالعباس احمد مستظهر
ابومنصور فضل مسترشد
ابوجعفر منصور راشد
ابوعبدالله محمد مقتفي
مستنجد
مستضي
ابوالعباس احمد ناصر
ابونصر محمد ظاهر
ابوجعفر مستنصر
مستعصم عباسي



از ويكي پديا:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%8A_%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D9%8A
4 | معصومي | | ١١:٤٢ - ١٢ فروردين ١٣٩٠ |
وهابيت بايديک مقداربخودنگاه کند :اگرمسلماني قبر رسول خدا وياديوار کعبه را ببوسدفورآ اتهام شرک برآن وارد ميکنند.درست است ؟ اي مومنين ! واي مسلمين !!!!! آياآمدن ملک عبدالله شاه سعودي ازامريکارا درتلويزيونهاي خود نگاه کرديد که همه پيروجوان بازوي شاه پيشاني شاه دست شاه را باچه عجله مي بوسيدن شما قضاوت کنيد.اگربوسيدن درمذهب وهابيت حرام است .چرا؟ اين بت زنده راکه نه تقواداردونه دين مي بوسيد.واگربوسيدن جايزاست ؟ چرا؟مسلمانهايکه با عشق وعلاقه ازسراسردنيا مشرف بزيارت ميشوندبا عواطف شان بازي ميکنيد؟آيا اين مذهب با فطرت انساني سازگاري دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و ياشاه سعودي ازمرقدحضرت رسول خدا وياکعبه شريف باارزش تراست؟و موقعيکه مسلمانهاراموردلدوکوب درهنگام زيارت قرارميدهيدخجالت نميکشيداي ؟!؟!
5 | نجات قاضي پور | | ٠٧:١٣ - ٢٥ مرداد ١٣٩٠ |
سلام

من نميدانم وهابيت اين مسائل را احساس نمي کند؟
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها