2024 December 13 - جمعه 23 آذر 1403
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)
کد مطلب: ٥٤٤٤ تاریخ انتشار: ٢١ آبان ١٣٩٠ تعداد بازدید: 6160
حبل المتین » حضرت زهرا (س)
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)

حضرت زهرا پاره وجود پیامبر، جایگاه حضرت زهرا نزد اهل سنت
حبل المتین 90/01/28

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 28 / 01 / 90

آقاي محسني

مقداري در رابطه با جايگاه رفيع بانوي دو عالم، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از منابع أهل سنت توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

در رابطه با جايگاه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ميان كتب شيعه و سني، بايد إبتداء عرض كنيم كه عقول، فكر و انديشه ما قصورش بيشتر از آن است كه بتواند به آن جايگاه رفيع حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) برسد. كسي بايد درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سخن بگويد كه خودش از سرچشمه وحي، علوم را نوشيده است و بهره اي از علوم لدنّي دارد. ولي ما از باب اين كه:

آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد

آنچه كه ما مي فهميم و درك مي كنيم از رواياتي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) با توجه به درك عقول بشري بيان كرده اند، نكاتي را خدمت بينندگان عزيز تقديم مي كنيم:

جايگاه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در نزد أهل سنت

نكته اول: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، پاره تن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

اولين نكته اي كه ما در رابطه با جايگاه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي بينيم، اين است كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) پاره تن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) معرفي شده است:

فاطمة بضعة مني.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 210 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 141

اين تعبير، خيلي گرانسنگ و بزرگ است و اين تعبير نسبت به هيچ كس، حتي نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) و ساير فرزندان حضرت و نسبت به ديگر صحابه به كار نرفته است و مختص حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و بعضي از بزرگان، از همين تعبير، عصمت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را استفاده كرده اند و هم سنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودن در فضائل را، غير از نبوت.

نكته دوم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، سرور زنان

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سرور زنان دنيا و آخرت و سرور زنان أمت اسلامي و سرور زنان بهشتي معرفي شده است. در اين مورد، 3 واژه به كار رفته است:

فاطمة سيدة نساء أهل الجنة.

فاطمه سرور زنان بهشتي است.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 209

آقاي إبن اثير جزري در أسد الغابة في معرفة الصحابة، جلد 4، صفحه 16 مي گويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمة سيدة نساء العالمين.

فاطمه سرور زنان دنيا و آخرت است.

و در روايتي كه هيثمي نقل مي كند در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 9، صفحه 201 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

فاطمة سيدة نساء أمتي.

فاطمه سرور زنان أمت من است.

نكته سوم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، هم سنگ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در ديانت

آقاي طبراني روايتي را نقل مي كند از عايشه ـ همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ـ كه مي گويد:

ما رأيت أحدا من خلق الله أشبه برسول الله صلي الله عليه و آله دينا من فاطمة.

من كسي را نديدم كه در ديانت، هم سنگ و شبيه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) باشد، جز دخترش فاطمه.

المعجم الأوسط للطبراني، ج 4، ص 242

آقاي هيثمي باز هم از عايشه روايتي را نقل مي كند و اين روايت به تعابير متعدد آمده است و شايد در بيش از 30 ، 40 كتاب أهل سنت آمده است كه عايشه مي گويد:

ما رأيت أفضل [أصدق] من فاطمة غير أبيها.

من كسي را برتر [راستگوتر] از فاطمه نديدم، غير از پدرش.

مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 9، ص 201 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج 3، ص 137 ـ مسند أبي يعلي، ج 8، ص 153 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 8، ص 264

نكته چهارم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، برتر از عايشه و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)

آقاي هيثمي در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 9، صفحه 201 روايتي را آورده كه همه راويانش ثقه هستند و روايت صحيح است و مي گويد:

أبو بكر وارد خانه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) شد و ديد عايشه با صداي بلند به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اعتراض مي كند و مي گويد:

والله! لقد عرفت أن عليا و فاطمه أحب إليك مني و من أبي.

به خدا سوگند! براي من يقين شده است كه علي و فاطمه از من و پدرم أبو بكر در نزد تو محبوب تر هستند.

وقتي أبو بكر اين را شنيد، ناراحت شد:

فأهوي إليها، فقال: يا بنت فلانة! لا أسمعك ترفعين صوتك علي رسول الله صلي الله عليه و سلم؟!

به عايشه حمله كرد و گفت: اي دختر فلانة! نشنوم كه صدايت را بالاي صداي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بلند كرده اي.

چون قرآن هم مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ

سوره حجرات / آيه 2

و خطاب به همه مسلمانان است و زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم در رعايت كردن اين آيه، أولي هستند. چون اگر رعايت كنند، خداوند دو برابر پاداش مي دهد و اگر رعايت نكنند، دو برابر عذاب مي كند.

وقتي آقاي هيثمي اين روايت را نقل مي كند، مي گويد:

رواه أحمد و رجاله رجال الصحيح.

آقاي إبن حجر عسقلاني از امام سُبْكي (متوفاي 756 هجري) نقل مي كند:

لعايشة من الفضائل ما لا يحصي و لكن الذي نختاره و ندين الله به أن فاطمة أفضل ثم خديجة ثم عائشة.

عايشه فضائل بي شماري دارد، ولي آنچه كه ما اختيار مي كنيم و به عنوان دين پذيرفته ايم، اين است كه فاطمه برتر از خديجه و عايشه است.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 7، ص 105 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 10، ص 265 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 4، ص 393 ـ روح المعاني للآلوسي، ج 3، ص 156

نكته پنجم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، نطفه اش بهشتي بود

نطفه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، نطفه اي بهشتي بود. چون در ميان دختران رسول الله (صلي الله عليه و آله)، تنها دختري كه بعد از رسالت آن حضرت به دنيا آمده، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود و ساير دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ـ أم كلثوم و رقيه و زينب (سلام الله عليهن) ـ قبل از رسالت ايشان به دنيا آمده بودند. گرچه أهل سنت معتقدند كه قبل از بعثت به دنيا آمده است و شيعه هم معتقد است كه در سال پنجم بعثت به دنيا آمده است و تعداد زيادي از أهل سنت هم معتقد هستند كه در سال اول بعثت به دنيا آمد و رسول الله (صلي الله عليه و آله) 41 سال داشت كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به دنيا آمد.

روايتي را جناب طبراني در المعجم الكبير، جلد 22، صفحه 401 نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

وقتي من به معراج رفتم و وارد بهشت شدم، از درختان بهشتي تناول كردم و از جمله آنها، از سيب هاي بهشتي تناول كردم:

فتناولت ثمرة من ثمرتها فأكلتها، فصارت نطفة في صلبي، فلما هبطت الأرض، واقعت خديجة، فحملت بفاطمة، فإذا أنا اشتقت إلي رائحة الجنة شممت ريح فاطمة، يا حميراء! إن فاطمة ليست كنساء الآدميين و لا تعتل كما يعتلون.

همين ميوه بهشتي، نطفه اي در صلب من شد و وقتي به زمين برگشتم، با خديجه همبستر شدم و خديجه هم به فاطمه باردار شد. وقتي من مشتاق بوي بهشت مي شوم، بوي فاطمه را استشمام مي كنم. اي عايشه! فاطمه مانند ساير زنان عادي نيست و مسائل زنانه را ندارد.

برخي معتقدند كه روايات المعجم الكبير طبراني روايات صحيحي است.

نكته ششم: احترام ويژه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)

اين تعبير نسبت به هيچ كس نيامده است كه وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) يا ديگر صحابه وارد مي شدند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به صورت تمام قد در برابر آنها بايستد، ولي عايشه مي گويد:

كانت إذا دخلت عليه قام إليها، فقبلها و رحب بها و أخذ بيدها فأجلسها في مجلسه.

وقتي فاطمه وارد بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي شد، آن حضرت تمام قد در برابر فاطمه مي ايستاد و او را مي بوسيد و به او خوش آمد مي گفت و دست او را مي گرفت و در جاي خودش مي نشاند.

حاكم نيشابوري مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين

اين روايت شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 160 ـ سنن أبي داود، ج 2، ص 522 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 8، ص 26 ـ الأدب المفرد للبخاري، ص 209 ـ صحيح إبن حبان، ج 15، ص 403 ـ الإستيعاب في معرفة الأصحاب لإبن عبد البر، ج 4، ص 1896 ـ نصب الراية للزيلعي، ج 6، ص 156 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 46 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 7، ص 151 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج 2، ص 55

نكته هفتم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أفضل از خلفاء اربعه

جناب مناوي از آقاي عراقي (كه جزء 4 نفري است كه آقايان أهل سنت عيال كنار سفره او هستند) نقل مي كند و مي گويد:

أفضل من الخلفاء الأربعة بالإتفاق.

فاطمه از تمام خلفاء اربعه أفضل است.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 4، ص 555

اين كه آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) أفضل است يا أمير المؤمنين (عليه السلام)؟ بحث ديگري است و در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:

خلقكم الله أنوارا فجعلكم بعرشه محدقين.

خداوند اين 14 معصوم را نور آفريده است.

در روايتي هم آمده است:

اولنا محمد و أوسطنا محمد و آخرنا محمد و كلنا محمد.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 26، ص 6

تفكيك قائل شدن ميان اين انوار طيبه كار خيلي سختي است، مگر اين كه روايتي از اينها در اين زمينه داشته باشيم.

نكته هشتم: غضب و رضايت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، غضب و رضايت خداوند

غضب و رضايت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، مساوي است با غضب و رضايت خداوند و اين عين عصمت است. در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 154 در روايتي صحيح آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

يا فاطمة! إن الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك.

اي فاطمه! خداوند با غضب و رضايت تو، غضبناك و راضي مي شود.

يعني اگر تو از كسي غضبناك شوي، خداوند هم از او غضبناك است و اگر از كسي راضي شوي، خداوند هم از او راضي است.

نكته نهم: غضب و رضايت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، غضب و رضايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

در روايتي معروف در صحيح بخاري آمده است:

فاطمة بضعة مني، من أغضبها أغضبني.

فاطمه پاره تن من است، هر كس او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 210، ح 3714

در صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 141، حديث 6202 هم آمده است:

إنما فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

فاطمه پاره تن من است، هر آنچه كه فاطمه را اذيت كند، مرا اذيت كرده است.

جالب اين كه در اين دو روايتي كه ذكر كرديم، قضيه خواستگاري دختر أبو جهل در ميان نيست.

نكته دهم: خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أفضل از خانه پيامبران (عليهم السلام)

اين آقاياني كه مي گويند شما ائمه (عليهم السلام) يا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بالاتر از أنبياء (عليهم السلام) مي دانيد، به اين روايت كه در كتاب هاي متعدد أهل سنت آمده، توجه كنند. بعد از نزول آيه شريفه:

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآَصَالِ

سوره نور / آيه 36

فقام إليه رجل فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله؟ قال: بيوت الأنبياء، فقام إليه أبو بكر فقال: يا رسول الله! هذا البيت منها لبيت علي و فاطمة؟ قال: نعم، من أفاضلها.

مردي بلند شد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) پرسيد:

منظور از اين بيوت چيست؟ حضرت فرمود: بيوت أنبياء. أبو بكر بلند شد و گفت: يا رسول اللَّه! خانه علي و فاطمه هم جزء اين بيوت أنبياء است؟ فرمود: بله، از برترين آن بيوت است .

روح المعاني للآلوسي، ج 18، ص 174 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 5، ص 50 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج 1، ص 534 ـ تفسير الثعلبي، ج 7، ص 107

تلك عشرة كاملة. پس روشن و واضح است كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) جايگاه رفيعي دارد و:

لها جلال، ليس فوق جلالها إلا جلال الله جل جلاله، لها نوال، ليس فوق نوالها إلا نوال الله.

خوشا به حال آنهايي كه در دنيا، در زير سايه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زندگي كردند و در آخرت هم مشمول عنايات ويژه آن حضرت خواهند شد.

* * * * * * *

آقاي محسني

اين روايت در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است:

فاطمة بضعة مني، من أغضبها أغضبني.

إنما فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

از طرفي هم در صحيح بخاري يا در صحيح مسلم در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمده است:

ماتت و هي غضبان.

از دنيا رفت، در حالي كه از خلفاء غضبناك بودند.

اين دو روايت با هم چگونه جمع مي شوند؟

استاد حسيني قزويني

إن شاء الله ما اين را مفصل عرض خواهيم كرد. بعضي از آقايان أهل سنت از قضيه ايام فاطميه ناراحت هستند و بعضي ها مانند مولوي گرگيچ و قضيه زاهدان كه خيلي سر و صدا شد و گفتند:

اين آقايان دَم از وحدت مي زنند و از طرف ديگر مي آيند بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و ايام فاطميه را مطرح مي كنند، با هم هم خواني ندارد و اگر آقايان راست مي گويند و دَم از وحدت مي زنند، ايام فاطميه را بردارند.

اين مشخص و واضح است كه قضيه فاطميه در حقيقت أُسّ اساس عقايد و زيربناي فكري و اعتقادي شيعه است و به خاطر همين قضيه است. چون از آن طرف مي بينند روايات متعدد دارند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمة بضعة مني، من أغضبها أغضبني.

إنما فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

از آن طرف هم به صراحت نقل مي كنند:

فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم، فهجرت أبا بكر، فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 42، حديث 3093

* * * * * * *

آقاي محسني

رسول الله (صلي الله عليه و آله) فرزنداني داشتند و به قول شما، برخي از آنها قبل از بعثت و برخي از آنها مانند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بعد از بعثت به دنيا آمدند. اما در ميان اينها، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جايگاه ويژه و ممتازي داشتند. سؤال من اين است كه رسول الله (صلي الله عليه و آله) چند فرزند داشتند؟ و چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نسبت به ديگر فرزندان متمايز شدند و داراي اين فضائل شدند؟

استاد حسيني قزويني

در مورد تعداد فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اختلاف است.

علامه بدر الدين عيني ـ شارح صحيح بخاري ـ در عمدة القاري شرح صحيح البخاري، جلد 8، صفحه 103 نكته اي را نقل مي كند و مي گويد:

و مجموع أولاد النبي صلي الله عليه و سلم ثمانية: القاسم و به كان يكني و الطاهر و الطيب و يقال أن الطاهر هو الطيب و إبراهيم و زينب زوجة إبن أبي العاص و رقية و أم كلثوم زوجا عثمان و فاطمة زوجة علي بن أبي طالب و جميع أولاده من خديجة رضي الله تعالي عنها إلا إبراهيم فإنه من مارية القبطية.

مجموع فرزندان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) 8 فرزند است: 1. قاسم، كه كنيه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم أبو القاسم بود 2. طاهر 3. طيب؛ گفته شده است كه طاهر همان طيب است.

اين 3 فرزند در مكه از دنيا رفتند و در قبرستان حضرت أبو طالب (عليه السلام)، بين قبر حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و قبر حضرت أبو طالب (عليه السلام) و حضرت عبد المطلب (عليه السلام) دفن هستند.

4. ابراهيم 5. زينب، همسر إبن أبي العاص 6. رقيه 7. أم كلثوم، همسر عثمان 8. فاطمه، همسر علي بن أبي طالب. تمام اين فرزندان از خديجه (رضي الله عنها) بودند، به غير از ابراهيم كه فرزند ماريه قبطيه بود.

رقيه إبتداء همسر عتبة بن أبو لهب بود و أم كلثوم هم إبتداء همسر عتيبة بن أبو لهب بود و بعد از نزول آيه «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ»، أبو لهب فرزندانش را وادار كرد كه اينها را طلاق بدهند و بعد عثمان هم رقيه را گرفت و بعد از اين كه او از دنيا رفت، أم كلثوم را گرفت. يعني عثمان با دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ازدواج كرد كه قبلاً عروس أبو لهب بودند.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از ديگر زنانش هيچ فرزندي نداشتند.

مرحوم علامه مجلسي (ره) هم در بحار الأنوار، جلد 22، صفحه 151 مطالبي را در اين زمينه آورده است.

علت كرامات و فضائل بي شمار براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)

اما اين كه چرا از ميان اين همه فرزندان، اين فضائل بي شمار و بي كران نصيب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شده است؟

علت اول: ملاك و معيار براي تشخيص حق از باطل

چون نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي دانستند كه أمتش بعد از او دچار حيرت و سرگرداني و گمراهي مي شوند و قبلاً هم خوانديم كه در حديث إفتراق أمت فرمود:

أمت حضرت موسي (عليه السلام) به 71 فرقه و أمت حضرت عيسي (عليه السلام) به 72 فرقه و أمت من به 73 فرقه منشعب مي شوند و تمام اينها، أهل آتش جهنم و هلاكت هستند، جز يك فرقه.

آقاي ترمذي در سنن الترمذي، جلد 4، صفحه 134 اين روايت را تصحيح مي كند و جناب الباني در صحيح سنن إبن ماجه، جلد 2، صفحه 364 اين روايت را تصحيح مي كند و اين روايت از نظر صحت هيچ اشكالي ندارد.

پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي بيند كه آينده به اين شكل است. لذا فردي بايد باشد كه تالي تلو پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد و از نظر عصمت، گفتار و تمام جهات تا غصب و رضايت او و حركات او و سيره او مانند حركات، گفتار و كردار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد تا مردم حق را از باطل و فرقه ناجيه را از فرقه هالكه تشخيص بدهند. اين يكي از علت هايي است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، رضايت و غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را رضايت و غضب خداوند و خودش دانسته است.

علت دوم: معيار تشخيص امام

اين حديث كه مي فرمايد:

من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية.

يا:

اين روايات را قبلاً خوانده ايم و در مسند احمد، جلد 4، صفحه 96 آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

من مات بغير امام، مات ميتة جاهلية.

هر كس بدون امام از دنيا برود، مرگش به مرگ جاهلي است.

در خود صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 22، حديث 1478 هم قبلاً خوانديم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

من مات و ليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية.

هر كس بميرد و بيعت كسي بر گردنش نباشد، مرگش به مرگ جاهلي است.

مرحوم علامه اميني (ره)، صاحب الغدير، در سفري كه به مصر داشتند، با تعدادي از علماء گفت وگويي داشتند و از آنها سؤال كردند:

آيا حديث: «من مات بغير امام، مات ميتة جاهلية» را قبول داريد؟ همه گفتند: بله، از رواياتي است كه به سندهاي متعدد و صحيح وارد شده است. گفتم: آيا قبول داريد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) با أبو بكر بيعت نكرد و ديگر با او صحبت نكرد و به حالت غضبناك از او از دنيا رفت؟:

فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم، فهجرت أبا بكر، فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

گفتند: بله. گفتم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كه با أبو بكر بيعت نكرد و از دنيا رفت، آيا او بدون امام از دنيا رفته است و ـ نستجير بالله ـ مرگش مرگ جاهلي است؟ گفتند: خير.

در خود صحيح بخاري هم خوانديم:

فاطمة سيدة نساء أهل الجنة.

فاطمه سرور زنان بهشتي است.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 209

پس حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نه تنها به بهشت مي رود، بلكه سرور زنان بهشتي هم هست.

گفتم: آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين روايت را قبول نداشت كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «من مات بغير امام، مات ميتة جاهلية»؟ گفتند: خير، اين روايت با سندهاي صحيح آمده است و قابل انكار نيست و همه صحابه آن را نقل كرده اند. گفتم: پس چون حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به بهشت مي رود و روايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را هم قبول دارد، راه سومي مي ماند و آن اين است كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أبو بكر را به عنوان خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امام بر حق قبول نداشت.

مضافاً كه اگر حضرت علي (عليه السلام) واقعاً احساس مي كرد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، آقاي أبو بكر كه خليفه بر حق پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است را او قبول ندارد و او را به عنوان امام نمي شناسد، وظيفه اش اين بود كه به او تذكر بدهد، چون همسر اوست و در هيچ روايتي هم نداريم كه حضرت علي (عليه السلام) به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) تذكر داده باشد كه چرا أبو بكر را به عنوان امام و خليفه قبول نداري و بدون امام از دنيا مي روي و ـ نستجير بالله ـ مرگت به مرگ جاهلي خواهد بود.

هم چنين اگر حضرت علي (عليه السلام)، آقاي أبو بكر را خليفه مي دانست، بايد بلا فاصله با او بيعت مي كرد، حال آن كه طبق همين سند صحيح بخاري، حضرت علي (عليه السلام) تا 6 ماه با أبو بكر بيعت نكرد و:

استنكر علي وجوه الناس.

مردم از علي روي گردان شدند.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 5، ص 83 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 5، ص 154

و آن نقشي كه حضرت علي (عليه السلام) در حفظ دين اسلام و بيان حقايق و جلوگيري از انحراف دين داشت را نمي توانست انجام دهد:

فأمسكت بيدي حتي رأيت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام يدعون إلي مَحْق دين محمد صلي الله عليه و آله، فخشيت إن لم أنصر الاسلام و أهله أن أري فيه ثلما أو هدما.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 17، ص 151 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 133

و ديد كه قضيه به جاهاي باريك كشيده مي شود و دين اسلام و دين محمد (صلي الله عليه و آله) در خطر است و آمد در صحنه حضور پيدا كرد.

علامه اميني (ره) مي فرمايد:

وقتي اين را گفتم، علماء أهل سنت سرشان را پايين انداخته بودند و هيچ يك از آنها نتوانستند جواب بدهند.

الغدير، ج 10، ص 361

در قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بعضي ها سر و صدا به راه انداخته اند و چندين سال است كه عليه ايام فاطميه در شبكه هاي ماهواره اي وهابيت و سايت هاي اينترنتي برنامه ها پخش مي كنند و بعضي ها هم عصباني هستند، احساس مي كنند با گسترش مراسم فاطميه و فرهنگ فاطميه، خيلي از برنامه هاي آنها به هم مي ريزد و خيلي از اعتقادات آنها زير سؤال مي رود؛ لذا اين همه حساسيت دارند. مي گويند:

شما در ايام فاطميه، شخصيت عمر بن خطاب را زير سؤال مي بريد. مگر مي شود حضرت عمر به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جسارت كند؟

شما در صحيح بخاري و صحيح مسلم آورده ايد كه عمر بن خطاب در قضيه نماز خواندن بر جنازه عبد الله بن أبي در برابر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي ايستد و به آن حضرت جسارت مي كند و عباي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مي گيرد مي كشد و بر آن حضرت اعتراض مي كند. عمر بن خطاب مي گويد:

لما مات عبد الله بن أبي إبن سلول، دعي له رسول الله صلي الله عليه و سلم ليصلي عليه، فلما قام رسول الله صلي الله عليه و سلم، وثبت إليه، فقلت: يا رسول الله! أتصلي علي إبن أبي و قد قال يوم كذا و كذا كذا و كذا؟ أعدد عليه قوله، فتبسم رسول الله صلي الله عليه و سلم و قال: أخّر عني يا عمر! فلما أكثرت عليه، قال: إني خيرت، فاخترت، لو أعلم أني إن زدت علي السبعين فغفر له لزدت عليها؛ قال: فصلي عليه رسول الله صلي الله عليه و سلم، ثم انصرف.

و خودش هم بعداً مي گويد:

فعجبت بعد من جرأتي علي رسول الله صلي الله عليه و سلم يومئذ.

من تعجب كردم كه در آن روز چقدر جرأت داشتم اين همه در برابر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ايستادم!

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 2، ص 100 و ج 5، ص 206 و ج 7، ص 36 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 116 و ج 8، ص 120

هم چنين وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي خواهد وصيت كند، مي گويند:

هجر رسول الله صلي الله عليه و سلم.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 31

إن رسول الله صلي الله عليه و سلم يهجر.

صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 5، ص 76

وقتي جلوي چشم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين طور جسارت مي كنند، آيا نسبت به دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) احترام مي گذارند؟! خود آقايان أهل سنت در رابطه با خشونت عمر مطالبي را نقل كرده اند كه إن شاء الله اگر فرصت شود، مطرح خواهيم كرد و خواهيم گفت كه خود آقايان أهل سنت، مطالبي بدتر از قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را از عمر بن خطاب در كتاب هاي خود با سندهاي صحيح نقل كرده اند.

پس آقايان كاسه داغ تر از آش نشوند. شما كه عمر بن خطاب و أبو بكر را معصوم نمي دانيد. اينها اشتباهات و خطاها و گناهان زيادي داشتند و از جمله آنها قضيه حمله به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شكستن قلب آن حضرت و غضبناك كردن آن حضرت است.

* * * * * * *

آقاي محسني

آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) رسماً از خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) دفاع كردند يا خير؟

استاد حسيني قزويني

نكته اول:

اين خيلي واضح و روشن است و اگر به منابع شيعه و سني مراجعه كنيد، يكي از مواردي كه هم شيعه نقل كرده و هم أهل سنت، اين است كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در واپسين روزهاي رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مسجد حضور پيدا كرد و در ميان زنان انصار سخنراني داشتند، در آنجا قضيه حديث غدير را مطرح كرد و فرمود:

أنسيتم قول رسول الله (صلي الله عليه و آله) يوم غدير خم «من كنت مولاه فعلي مولاه»؟ و قوله «أنت مني بمنزلة هارون من موسي»؟

آيا فراموش كرده ايد كه رسول الله (صلي الله عليه و آله) در روز غدير خم فرمود: «هر كس من ولي او هستم، علي ولي اوست» و به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «جايگاه تو نسبت به من هماننر جايگاه حضرت هارون (عليه السلام) نسبت به حضرت موسي (عليه السلام) است»؟

أسني المطالب لإبن الجزري، ص 33، ح 5 ـ ضوء اللامع للسخاوي، ج 9، ص 256، ح 806 ـ بدر الطالع للشوكاني، ج 2، ص 297

هم چنين آقاي طبري در دلائل الإمامة، صفحه 122 نقل مي كند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:

فما جعله الله لأحد بعد غدير خم من حجة و لا عذر.

خداوند بعد از غدير خم، براي كسي حجت و عذري نگذاشت.

در كتاب هاي شيعه، مرحوم شيخ صدوق (ره) در الخصال، صفحه 173، حديث 228 نقل مي كند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:

هل ترك أبي يوم غدير خم لأحد عذرا؟

آيا پدرم در غدير خم براي كسي عذري باقي گذاشت؟

نكته دوم:

حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) شب ها سوار بر مركبي مي شد و به همراه امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) كه أمير المؤمنين (عليه السلام) هم در كنار اينها بود، به درب خانه انصار مي رفت و دق الباب مي كرد يا به مجالس انصار مي رفت و:

تسئلهم النصرة.

از آنها براي حفظ خلافت حضرت علي (عليه السلام) و عمل به وصيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كمك مي خواست.

فكانوا يقولون: يا بنت رسول الله! قد مضت بيعتنا لهذا الرجل و لو أن زوجك و إبن عمك سبق إلينا قبل أبي بكر ما عدلنا به.

آنها هم مي گفتند: اي دختر رسول الله! ما با اين مرد (أبو بكر) بيعت كرديم و تمام شد و اگر تو و شوهرت قبل از أبو بكر مي آمديد، ما با او بيعت مي كرديم.

فيقول علي كرم الله وجهه: أفكنت أدع رسول الله صلي الله عليه و سلم في بيته لم أدفنه و أخرج أنازع الناس سلطانه؟ فقالت فاطمة: ما صنع أبو الحسن إلا ما كان ينبغي له.

علي كرم الله وجهه فرمود: آيا مي گوييد كه من جنازه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را رها مي كردم و مي آمدم براي خلافت از مردم بيعت مي گرفتم؟ فاطمه فرمود: آنچه را كه علي انجام داد [انجام مراسم كفن و دفن پيامبر (صلي الله عليه و سلم)]، بر حق بود.

الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 19 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 6، ص 13

در شرح نهج البلاغة إبن أبي الحديد معتزلي، جلد 2، صفحه 47 در نامه اي كه معاويه به أمير المؤمنين (عليه السلام) مي نويسد، مي گويد:

تو با همسرت به درب خانه انصار رفتيد و آنها هم دعوت تو را نپذيرفتند.

معاويه اين مطلب را به عنوان يك حربه عليه أمير المؤمنين (عليه السلام) مي گويد.

نكته سوم:

خطبه اي را كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در مسجد خواندند، شيعه و سني نقل كرده اند و اين خطبه بنا به نقل خود بزرگان أهل سنت، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مسجد آمد و شروع كرد به خطبه خواندن و بعد از حمد و ثناء إلهي و معرفي خود، فرمود:

فلما اختار الله لنبيه دار أنبيائه و محل أصفيائه، ظهرت فيكم حسيكة النقاق و إنسمل جلباب الدين و أخلق عهده و انتقض عقده و نطق كاظم و نبغ خامل و هدر فنيق الباطل يخطر في عرصاتكم و أطلع الشيطان رأسه من مغرزه صارخا بكم، فألفاكم لدعوته مصيخين و للغرة ملاحظين و استنهضكم فوجدكم خفافا و أحمشكم فألفاكم غضابا، فوسمتم غير إبلكم و أوردتموها غير شربكم، هذا و العهد قريب و الكلم رحيب و الجرح لما يندمل و الرسول لما يقبر، بدارا زعمتم خوف الفتنة! ألا في الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحيطة بالكافرين.

وقتي خداوند، پيامبرش را به جايگاه پيامبران برد، خار و خاشاك نفاق در ميان شما ظاهر شد و جامه دين كهنه شد و عهد و پيمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) پاره شد و خاموشان گمراه، به سخن درآمدند و آنان كه رتبه پستي داشتند، منزلت يافتند ... و شيطان سرش را از مخفي گاه بيرون آورد و فرياد برآورد و شما را دعوت كرد و شما هم به دعوت او لبيك گفتيد ... وقتي از ترس فتنه، با أبو بكر بيعت كرديد، غافل از اين بوديد كه در خود فتنه ساقط شديد و جهنم هم كافرين را در خود قرار خواهد داد.

ما الذي نقموا من أبي الحسن؟! نقموا و الله شدة وطأته و نكال وقعته و نكير سيفه و تنمره في ذات الله.

چرا از حضرت علي (عليه السلام) انتقام مي گيريد؟ كساني كه با او عداوت كردند و از از او انتقام گرفتند و حقش را غضب كردند و او را كشان كشان به مسجد بردند و به خانه اش حمله كردند، فقط انتقام شمشير او را گرفتند ... .

كساني كه ضرب شست حضرت علي (عليه السلام) را در جنگ بدر و أحد و أحزاب ديدند، در اين روز از او انتقام گرفتند.

در شرح نهج البلاغة إبن أبي الحديد معتزلي آمده است كه خود أمير المؤمنين (عليه السلام) هم صراحت دارد:

آنهايي كه نسبت به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) تصميم داشتند جسارت كنند و او را از بين ببرند و خداوند بين پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و توطئه قريش حائل شد:

أللهم إني أستعديك علي قريش، فإنهم أضمروا لرسولك (صلي الله عليه و سلم) ضروبا من الشر و الغدر، فعجزوا عنها و حلت بينهم و بينها، فكانت الوجبة بي و الدائرة علي، أللهم احفظ حسنا و حسينا.

خدايا! من در برابر قريش از تو ياري مي جويم . آنها مي خواستند در برابر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بايستند و او را از بين ببرند و از آن عاجز شدند و تو ميان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و توطئه آنها حائل شدي. وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، امروز مردم انتقام آن حضرت را از من مي گيرند. خدايا! حسن و حسين را از شر قريش حفظ كن.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 20، ص 298

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم در اينجا علناً مي فرمايد كه اين همه اجحاف و حق كشي در برابر حضرت علي (عليه السلام)، به خاطر آن جنگ ها بود. مگر حضرت علي (عليه السلام) چه گناهي كرده است كه اين چنين در برابر او مي ايستند؟! حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بايد به چه زباني از حضرت علي (عليه السلام) دفاع كند؟ بايد به چه زباني غاصبين را اين چنين مفتضح كند؟ مي فرمايد:

ألا في الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحيطة بالكافرين.

سوره توبه / آيه 49

و أطلع الشيطان رأسه من مغرزه صارخا بكم، فألفاكم لدعوته مصيخين.

مثالب الطالب في شرح غريب الطوال لإبن اثير، ص 501

جالب اين است كه كتاب منال الطالب في شرح غريب الطوال در مكه مكرمه و چاپ دانشگاه أم القري است؛ يعني از چاپ هاي دانشكده شريعت و الدراسات الإسلامية مكه مكرمه، جامعة أم القري است. جالب تر اين كه خود آقاي إبن أثير از استوانه هاي علمي أهل سنت است و آقاي ذهبي وقتي به ترجمه ايشان مي رسد، در سير أعلام النبلاء، جلد 21، صفحه 488 مي گويد:

القاضي الرئيس العلامة البارع الأوحد البليغ.

قال الإمام أبو شامة: ... و كان ورعا، عاقلا، بهيا، ذا بر و إحسان.

پس اينها واضح و روشن است كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در دفاع از أمير المؤمنين (عليه السلام) كوتاه نيامده و آنچه را كه حق بود، براي مردم بيان كرد.

وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

فاطمة بضعة مني، من أغضبها أغضبني.

يا فاطمة! إن الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك الگو، معيار و ملاكي براي آيندگان تعيين كرده است و اگر مردم به اين معيارها بي توجه هستند، بحث ديگري است.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

1. بعد از حمله به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، گويا يك نامه اي در اين وسط ردّ و بدل شده است كه عمر بن خطاب به معاويه مي نويسد يا معاويه به پسر أبو بكر نوشته است. لطفاً در مورد محتواي اين نامه توضيح بفرماييد.

2. علت كناره گيري اسامه از حضرت علي (عليه السلام) و عبيد الله بن عباس از امام حسن (عليه السلام) چه بوده است؟

3. در كتابي نوشته بود كه سيد رضي الدين علي بن طاووس و علي بن عيسي إربلي، مأمون را قاتل امام رضا (عليه السلام) نمي دانند. در اين مورد هم توضيح بفرماييد.

جواب 1 :

1. اي نامه، نامه اي است كه آقاي إبن مزاحم منقري در وقعة الصفين، صفحه 120 و آقاي مسعودي هم در مروج الذهب، جلد 3، صفحه 11 و آقاي إبن أبي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغة، جلد 3، صفحه 190 و آقاي بلاذري در انساب الأشراف، صفحه 396 آورده اند. از علماء شيعه هم مرحوم شيخ مفيد (ره) در كتاب الإختصاص، صفحه 126 و علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار، جلد 33، صفحه 579 آورده اند كه معاويه به محمد بن أبو بكر نامه نوشت و در اين نامه اين طور آمده است:

و قد كنا و أبوك معنا في حياة من نبينا (صلي الله عليه و سلم) نري حق علي إبن أبي طالب لازما لنا و فضله مبرزا علينا، فلما اختار الله لنبيه صلي الله عليه و سلم ما عنده و أتم له ما وعده و أظهر دعوته و أفلج حجته، قبضه الله إليه، فكان أبوك و فاروقه أول من ابتزه و خالفه علي ذلك اتفقا و اتسقا.

من و پدرت در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) يقين داشتيم كه حق با علي بن أبي طالب است و فضيلت او براي ما روشن است. ولي وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، پدر تو و عمر با هم هماهنگ شدند كه حق علي را غصب كنند.

البته مشابه اين نامه را هم يزيد به پسر عمر نوشته است و يزيد به عبد الله بن عمر كه اعتراض كرده بود به خلافت او، نوشت:

يا أحمق! فإنا جئنا إلي بيوت متخذة و فرش ممهدة و وسائد منضدة، فقاتلنا عليها، فإن يكن الحق لنا فعن حقنا قاتلنا و إن يكن الحق لغيرنا فأبوك أول من سن هذا و آثر و استأثر بالحق علي أهله.

اي احمق! ما داخل خانه اي شده ايم كه كاملاً آماده است و براي آن زحمت ها كشيده ايم و جنگ ها كرده ايم. اگر حق با ما بود، پس ما به خاطر دفاع از حق خود جنگيده ايم و اگر حق براي ديگران و غير از ما بوده است، پس اولين كسي كه اين سنت را نهاد، پدرت بود كه حق ديگران را غصب كرد ... .

الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف للسيد إبن طاووس، ص 247 به نقل از بلاذري در تاريخش ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 45، ص 328

چند سال قبل كه تاريخ بلاذري را تورق كردم، در عبارت بلاذري نيافتم. ولي از آن طرف هم سيد بن طاووس انساني وجيه است و قطعاً دروغ نمي گويد.

2. كناره گيري اسامه، به خاطر اختلافاتي و سليقه هايي كه اين آقايان داشتند، بود. بعضي ها دنبال اين بودند كه از أمير المؤمنين (عليه السلام) رانت خواري كنند و مسئوليت هايي را بگيرند؛ مانند طلحه و زبير و ديگران. اما وقتي ديدند أمير المؤمنين (عليه السلام) به كسي باج نمي دهد، از آن حضرت فاصله گرفتند.

3. اين طور نيست و اينها اشتباه است و ما اين مطالب را در شب شهادت امام رضا (عليه السلام) نقل كرديم.

* * * * * * *

سؤال 2 :

به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دو مرتبه بي ادبي شده است؛ يك مرتبه در خانه شان و يك مرتبه در كوچه. كدام يك إبتداء صورت گرفته است؟

جواب 2 :

جناب آقاي عبد الزهراء در كتاب الهجوم علي بيت فاطمة (سلام الله عليها)، صفحه 103 و 113 و 116 مفصل مي گويد كه 3 مرتبه به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هجوم بردند و در حمله سوم، قضيه شكسته شدن پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط جنين محسن (عليه السلام) و به دنبال آن هم قضيه حمله در وسط كوچه صورت گرفت.

قضيه فدك هم قضيه ديگري است كه اگر بخواهيم آن را هم حساب كنيم، برخورد چهارم حساب مي شود.

* * * * * * *

سؤال 3 :

در رابطه با قضيه بعد از فوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، آيا از طرف يكي از أم المؤمنين، مثلاً عايشه، نقشه اي از قبل براي تعيين خلافت أبو بكر كشيده شده بود؟

جواب 3 :

آقايان أهل سنت در اين زمينه مفصل آورده اند كه اين قضايا كاملاً مشخص بوده است و از روز اول اين مسائل مطرح شده و حتي بعضي از بزرگان أهل سنت هم در اين زمينه اظهار نظر دارند. مثلاً اسماعيل مير علي كه از علماء أهل سنت هند است، مي گويد:

تسلّم أبو بكر الخلافة بعد اتفاق تم بينه و بين عمر بن أبي الخطاب و أبي عبيدة الجراح.

كتاب خلفاء محمد، ص 87، چاپ بيروت

استاد احمد شرباسي هم در مورد اين قضايا مي گويد كه قبلاً هماهنگي كرده بودند تا خلافت را از حضرت علي (عليه السلام) بگيرند و خودشان آن را تصاحب كنند.

مجله لواء الإسلام قاهرة، ص 387، سال چهاردهم، شماره 6

علامه محمود أبو ريه هم نقل مي كند از لامنس ـ مستشرق مشهور ـ و مي گويد:

كانت بين أبي بكر و عمر و أبي عبيدة بن الجراح مؤامرة في صرف الخلافة عن أهل البيت (عليهم السلام) فيقول: إن الحزب القرشي الذي يرأسه أبو بكر و عمر و أبو عبيدة لم يكن وضعا حاضرا و لا وليد مفاجأة أو إرتجال و إنما كان وليد مؤامرات سرية مبرمة، حيكت أصولها و ربت أطرافها، بكل عناية و إحكام و إن أبطال هذه المؤامرة: أبو بكر، عمر بن الخطاب، أبو عبيدة بن الجراح و من أنصار هذا الحزب: عائشة و حفصة.

ميان أبو بكر و عمر و أبو عبيده جراح يك توطئه اي بود كه خلافت را از أهل بيت (عليهم السلام) انصراف بدهند به طرف خودشان. نبايد قبول كرد كه اين توطئه و خلافت أبو بكر، محصول چند ساعت مكالمه و درگيري در سقيفه است. بلكه خلافت أبو بكر نتيجه يك توطئه سري بود كه از قبل مقدمات آن را فراهم كرده بودند و پايه هاي آن را محكم كرده بودند. قهرمانان اين توطئه هم أبو بكر و عمر بن خطاب و أبو عبيده جراح بودند و پشتيباني اين حزب هم بر عهده عايشه و حفصه بود.

من حياة الخليفة عمر بن الخطاب لعبد الرحمن أحمد البكري، ص 181 به نقل از كتاب: علي و ما لقيه من صحابة رسول الله لمحمود أبو ريّه، ص 373 مخطوط ـ مع رجال الفكر في القاهرة للسيد مرتضي الرضوي، ج 2، ص 106

جالب اين است كه مرحوم شهيد محمد باقر صدر (ره) در كتاب فدك في التاريخ، صفحه 75، 12 دليل مي آورد كه خلافت أبو بكر يك أمري بود كه تمام مقدماتش از قبل فراهم شده بود و محصول آن كارها را در سقيفه چيدند.

* * * * * * *

سؤال 4 :

چند شب قبل در يكي از شبكه ها، شخصي به نام سادات صحبت مي كردند كه خيلي جالب بود. از كتاب علامه مجلسي (ره) و شيخ كليني (ره) نقل مي كرد كه حضرت علي (عليه السلام) مي گفتند:

هر كس مرا از أبو بكر و عمر بالاتر بداند، شلاقش مي زنم و كساني را زده ام.

آيا اين واقعيت دارد؟

جواب 4 :

ما انتظار نداشتيم كه اين قضيه امشب مطرح شود. من اين را قبلاً به صورت مفصل در يكي از مجلات حوزه جواب داده ام و در سايت ما (مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com) آمده است. اين روايت را از فضائل الصحابة احمد بن حنبل نقل مي كنند كه علي بن أبي طالب (عليه السلام) فرمود:

لا يفضلني أحد علي أبي بكر و عمر إلا جلدته حدّ المفتري.

هر كس بگويد علي از أبو بكر و عمر بالاتر است، من بر او حدّ إفتراء مي زنم.

أولاً:

اين روايت كاملاً ضعيف است و خود آقايان أهل سنت هم صراحت دارند ضعيف است و محقق كتاب فضائل الصحابة در پاورقي آن مي نويسد:

اين روايت به خاطر أبو عبد الله بن احمد ضعيف است و محمد بن طلحه هم مجهول است.

فضائل الصحابة، ج 1، ص 83، شماره 49، با تحقيق دكتر وصي الله محمد عباس، چاپ مؤسسة الرسالة بيروت

آقاي عُقِيْلي هم در كتاب الضعفاء اين روايت را نقل مي كند و مي گويد اين روايت از نظر سندي ضعيف است.

الضعفاء العقيلي، ج 1، ص 108 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج 25، ص 420 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 7، ص 353 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج 3، ص 365 ـ الجرح و التعديل للرازي، ج 7، ص 292 ـ الكامل في ضعفاء الرجال لإبن عدي، ج 6، ص 236

تمام اينها گفته اند كه اين روايت ضعيف است.

ثانياً:

من روايتي را مي خوانم تا آقايان ببينيد اين روايت به اين شكل است يا نه؟:

آقاي إبن جوزي از احمد بن حنبل نقل مي كند:

ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانيد الصحاح مثل ما لعلي (رضي الله عنه).

در حق علي (رضي الله عنه) فضائلي وارد شده است كه آن فضائل در حق هيچ يك از صحابه با سندهاي صحيح وارد نشده است.

مناقب احمد بن حنبل، ص 163، چاپ دار الآفاق الجديدة بيروت ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 107 ـ تفسير الثعلبي، ج 4، ص 81 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج 1، ص 26 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 418 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج 7، ص 298 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 638 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص 11 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 3، ص 399

ثالثاً:

خيلي از صحابه بر اين عقيده بودند كه حضرت علي (عليه السلام) از همه أفضل است. قبلاً هم عرض كرده ايم كه آقاي ترمذي با سند خودش از جميع بن عمير التيمي نقل مي كند:

جميع بن عمير التيمي قال: دخلت مع عمتي علي عائشة فسئلت: أي الناس كان أحب إلي رسول الله صلي الله عليه و سلم؟ قالت: فاطمة، فقيل: من الرجال، قالت: زوجها.

هذا حديث حسن غريب.

من و عمه ام وارد بر عايشه شديم و از او سؤال كردم: كدام يك از مردم محبوب ترين فرد نزد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بود؟ گفت: فاطمه. گفتم: از مردان چه كسي محبوب تر بود؟ گفت: شوهرش علي.

آقاي ترمذي مي گويد:

اين روايت حسن است و به تنهايي وارد شده است.

سنن الترمذي، ج 5، ص 362 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 157

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بارها اين مسائل را مطرح كرده است.

رابعاً:

اگر بنا بود اين همه صحابه كه حضرت علي (عليه السلام) را أفضل مي دانستند، بايد حضرت علي (عليه السلام) به يكي از آنها حدّ زده باشد.

خود أمير المؤمنين (عليه السلام) در قضيه شوراي 6 نفره، فضائلي براي خودش نقل كرد و فرمود:

هيچ يك از شما هم چنين فضائلي را نداريد و اگر كسي اين فضائل را دارد، بيان كند. گفتند: اين فضائل مختص تو است.

خامساً:

با سندهاي صحيح نقل كرده اند كه خود جناب أبو بكر گفت:

وليتكم و لست بخيركم.

من ولي أمر شما شدم، ولي بهترين شما نيستم.

الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 3، ص 182 ـ الثقات لإبن حبان، ج 2، ص 157 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج 11، ص 336 ـ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 127 ـ تاريخ الطبري، ج 2، ص 450 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 2، ص 332 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 14، ص 292 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 5، ص 269 ـ السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج 4، ص 1075 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج 3، ص 483

سابعاً:

اين قضايا از بافته هاي دودمان بني أميه است. مضافاً كه در خود صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 120، حديث 6373 در ذيل آيه مباهله كه مي فرمايد:

فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ

سوره آل عمران / آيه 61

أمير المؤمنين (عليه السلام) نفس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شمرده شده است و آقاي زمخشري در ذيل اين آيه مي گويد:

و فيه دليل لا شئ أقوي منه علي فضل أصحاب الكساء (عليهم السلام).

فضيلتي بالاتر از اين براي أصحاب كساء نمي بينيم.

الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل للزمخشري، ج 1، ص 434

* * * * * * *

سؤال 5 :

1. آيا عمر از بني أميه بود يا خير؟

2. آيا اينها اين همه فضائلي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرموده بود را نشنيده بودند؟ يا شنيده بودند و خودشان را به آن راه زدند و رياست فريب شان داد؟

جواب 5 :

1. خير، از بني أميه نبود.

2. خود آقاي أبو حامد غزالي در اين رابطه مي گويد:

ثم بعد هذا غلب الهوي لحب الرياسة و حمل عمود الخلافة ... .

سر العالمين للغزالي، ص 9

* * * * * * *

سؤال 6 :

مدتي است كتابي توسط يكي از دانش آموزانم به دستم رسيده است به نام حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، از ولادت تا وفات و تأليف أبو عمر علي علوي است. جاهاي مختلف اين كتاب را كه مطالعه مي كردم، ديدم كه نكاتي عجيب و غريب در آن نوشته شده و قسمتي از آن را نقل مي كنم:

منابعي حتي در كتب شيعه دالّ بر اين است كه أبو بكر بر جنازه حضرت زهراء (سلام الله عليها) حاضر شدند و نماز خواندند.

روايتي از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه ايشان از پدرش امام باقر (عليه السلام) روايت مي كند:

هنگامي كه حضرت فاطمه وفات يافت، أبو بكر و عمر آمدند تا بر جنازه ايشان نماز بخوانند. حضرت أبو بكر به حضرت علي فرمود: شما امام شويد. حضرت علي فرمود: شما خليفه هستيد، من امامِ نماز نمي شوم و حضرت أبو بكر نماز جنازه ايشان را امامت كردند.

درباره اين كتاب توضيح بفرماييد و قسمت هاي مختلف آن را نقد بفرماييد. چون مطالبي كه در اين كتاب نوشته شده، براي خود من واقعاً عجيب و غريب است. مثلاً در جاي ديگري روايتي را نقل كرده است كه:

حضرت علي، پدر خانم حضرت عمر فرمودند: ما مسلمانان بعيد نمي دانستيم كه وحي با زبان حضرت عمر صحبت كند.

ولي متأسفانه منبع را ذكر نكرده است و نكته جالب اين كتاب همين است كه وقتي مي خواهد روايتي را نقل بكند كه:

حضرت محمد فرمودند: خداوند حق را در زبان و قلب عمر قرار داده است.

منبع را ذكر نمي كند. ولي وقتي مي خواهد بگويد امام صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) هم چنين حرف هاي را زده اند، آدرس و منبع را ذكر مي كند. در آخر كتاب هم رواياتي آمده كه از امام صادق (عليه السلام) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) نقل مي كند كه ايشان فرمودند:

هنگام مصيبت، موي سر را نكنيد، فرياد نزنيد، عزاداري نكنيد.

اينها را در اين كتاب آورده كه به نوعي إلقاء كند كه عزاداري رسميت و جنبه تاريخي ندارد.

جواب 6 :

در خود صحيح بخاري و صحيح مسلم روايتي آمده كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وصيت كرد كسي به أبو بكر اطلاع ندهد آن حضرت از دنيا رفته است و آن حضرت را شبانه دفن كردند:

فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا و لم يؤذن بها أبا بكر و صلي عليها.

وقتي فاطمه از دنيا رفت، شوهرش علي او را شبانه دفن كرد و أبو بكر را خبر نكردند و علي بر جنازه او نماز خواند.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 5، ص 83 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 5، ص 154

وقتي عايشه مي خواهد به عيادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) برود، آن حضرت اجازه نمي دهد به عيادتش بيايد و أسماء بنت عميس جلوي عايشه را مي گيرد و بعد هم عايشه نزد پدرش أبو بكر مي آيد و مي گويد:

همسرت أسماء جلوي مرا گرفت و نگذاشت به عيادت فاطمه بروم.

أبو بكر هم خيلي عصباني شد و آمد جلوي درب منزل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و أسماء را صدا كرد و گفت:

چرا به دختر من اجازه ندادي فاطمه را عيادت كند.

فقالت: أمرتني أن لا يدخل عليها.

أسماء گفت: خود فاطمه به من دستور داده كه كسي داخل خانه نشود.

قال أبو بكر: فاصنعي ما أمرتك.

أبو بكر گفت: هر چه كه فاطمه دستور داد، انجام بده.

ثم انصرف و غسلها علي و أسماء.

سپس أبو بكر برگشت و علي و أسماء هم فاطمه را غسل دادند.

السنن الكبري للبيهقي، ج 4، ص 35 ـ الإستيعاب في معرفة الأصحاب لإبن عبد البر، ج 4، ص 1898 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 687 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 5، ص 524 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 2، ص 129 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 48

* * * * * * *

سؤال 7 :

در كتاب بيشتر بدانيم كه از كتب أهل سنت است، آمده است كه بعد از مسلمان شدن عمر، خدمت جناب رسول الله (صلي الله عليه و آله) مي آيد و مي گويد:

من يك عملي انجام داده ام كه خيلي براي من شرم آور است. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مي فرمايد: بگو چه عملي انجام داده اي؟ گفت: زماني كه من جاهل بودم، با يك دختر مرده كه از دنيا رفته بود و در جواني عاشق او بودم، عمل شنيعي انجام داده ام. يا رسول الله! شما ما را دعا بفرماييد تا اين دعاي شما مستجاب شود. رسول الله عرض كرد: با اين عمل شما، عرش به لرزه درآمده است.

در اين كتاب نوشته بود كه توبه نصوح عمر قبول شده است. در اين موضوع، ما برادران أهل سنت را روشن بفرماييد.

جواب 7 :

ما اين قضايا را نقل نكنيم بهتر است. خيلي از اين روايات سند ندارد. سند هم داشته باشد، چه بسا ذكر بعضي از مطالب، احساسات و عواطف أهل سنت را جريحه دار مي كند. ما بايد سراغ اصل و ريشه برويم. وقتي اصل و ريشه روشن شد كه واقعاً خلافت و امامت حق چه كسي است، فروعات خيلي مهم نيست. بايد بحث امامت را مطرح كنيم و بحث عدالت صحابه كه اساس قضيه است را بايد مطرح كنيم. بقيه از فروعات بحث است و نبايد روي مسائل فرعي، جزئي و حاشيه اي، آن هم با استفاده از گفته ها تكيه كرد.

* * * * * * *

سؤال 8 :

از آنجايي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از نطفه بهشتي بوده و ارزش بسيار عظيم و بالايي داشته و حضرت علي (عليه السلام) هم به اين قضيه كاملاً واقف بوده، چطور راضي شده كه بعد از وفات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) با زوجه ديگري همبستر شود؟ علي رغم اين كه ما مي بينيم مردان عادي، چنانچه يك زن ايده آلي داشته باشند، به سختي ممكن است خودشان را راضي كنند كه تجديد فراش داشته باشند. با توجه به اين كه آيه قرآن هم مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ

اين كساني كه ايمان آورده ايد، به عهد خودتان وفادار باشيد.

سوره مائده / آيه 1

جواب 8 :

حضرت علي (عليه السلام) بالاتر از رسول الله (صلي الله عليه و آله) نبود. وقتي حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از دنيا رفت، رسول الله (صلي الله عليه و آله) ازدواج كرد. مضافاً كه خود حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وصيت كرد:

بعد از من همسر انتخاب كن و اگر هم انتخاب مي كني، خواهرزاده مرا انتخاب كن، چون او با فرزندانم مهربان است.

* * * * * * *

سؤال 9 :

درباره زندگي حضرت خضر (عليه السلام) مقداري توضيح بفرماييد.

جواب 9 :

آقاي إبن حجر عسقلاني و سيوطي نقل مي كنند:

أربعة من الأنبياء أحياء أمان لأهل الأرض؛ إثنان في الأرض: الخضر و الياس و إثنان في السماء: إدريس و عيسي.

4 نفر از أنبياء زنده هستند و مايه امنيت مردم زمين هستند؛ 2 نفر در روي زمين هستند: خضر و الياس و 2 نفر هم در آسمان هستند: ادريس و عيسي.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 6، ص 310 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 4، ص 239 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 2، ص 252 ـ تفسير البغوي، ج 3، ص 200 ـ ربيع الأبرار للزمخشري، ج 1، ص 397 ـ الجامع لأحكام القرآن للقرطبي، ج 11، ص 43 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 1، ص 256

* * * * * * *

سؤال 10 :

چندي پيش در سررسيدها و تقويم ها نوشته بود وفات بي بي فاطمه (رضي الله تعالي عنها)، بعد از مدت ها تبديل شد به شهادت. در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب 10 :

أولاً:

ايشان از كجا مي داند كه قبلاً در تقويم ها كلمه وفات نوشته شده بود و الآن كلمه شهادت؟ من تقويم هايي از سال 1348 و 1350 دارم كه در آنجا هم نوشته است شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها).

ثانياً:

اين قضيه را امروز كشف نكردند. در مجلس شوراي اسلامي، تصويب كردند كه روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) تعطيل رسمي بشود؛ آن هم به پيشنهاد يكي از مراجع عظام تقليد به نام حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني. مجلس شوراي اسلامي روي بحث تعطيلي اين روز مصوبه داشتند، نه اين كه وفات باشد يا شهادت.

ثالثاً:

شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از همان روزهاي اول مطرح بوده است. قبلاً هم عرض كردم كه مرحوم شيخ كليني (ره) در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 458 از امام كاظم (عليه السلام) نقل مي كند:

إن فاطمة (عليها السلام) صديقة شهيدة.

معناي اين چيست؟ اين را براي ما معنا كنيد. اين روايت براي چه زماني است؟ امام كاظم (عليه السلام) در سال 183 هجري به شهادت رسيده است. پس معلوم است كه در قرن اول و دوم هجري، بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مطرح بوده است.

امروز از دانشگاه اديان زنگ زده بودند كه رئيس دانشگاه گفته است:

شيخ مفيد (ره) منكر شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است.

من هم گفتم اين از آن غلط هايي است كه به شيخ مفيد (ره) إفتراء مي بندند.

شيخ مفيد (ره) كه متوفاي 413 هجري است، در كتاب فقهي المقنعة، صفحه 459 در زيارت نامه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نقل مي كند:

السلام عليك اليها البتول الشهيدة الطاهرة.

اين سخن آقاي شيخ مفيد (ره) است. هم چنين ده ها مطالب ديگر در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دارد در كتاب هاي الأمالي و الإختصاص.

رابعاً:

از علماء أهل سنت هم جناب آقاي جويني (متوفاي 730 هجري) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كند شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را.

فرائد السمطين، ج 2، ص 34

خامساً:

كلمه وفات با كلمه شهادت متضاد نيست. يعني اين طور نيست كه اگر گفته شد وفات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، يعني شهيد نشده است. آقايان أهل سنت درباره أمير المؤمنين (عليه السلام) آيا قائل به شهادت هستند يا نيستند؟ تمام دنيا، شيعه، سني، مسيحي و يهودي معتقدند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) شهيد شده است. ولي در كتاب هاي شيعه از شهادت أمير المؤمنين (عليه السلام) به وفات أمير المؤمنين (عليه السلام) تعبير مي كنند؛ هم چنين وفات امام حسن (عليه السلام) و وفات امام حسين (عليه السلام).

مرحوم إربلي (ره) (متوفاي 693 هجري) در كشف الغمة اين تعبير را دارد:

و كان [الحسين] مع أخيه الحسن بعد وفاة أبيه (عليهم السلام) عشر سنين و بقي بعد وفاة أخيه الحسن عليه السلام إلي وقت مقتله عشر سنين.

امام حسين (عليه السلام) بعد از وفات پدرش، 10 سال با برادرش زندگي كرد و بعد از وفات برادرش امام حسن (عليه السلام) هم تا روز كشته شدنش 10 سال زندگي كرد.

كشف الغمة لإبن أبي الفتح الإربلي، ج 2، ص 250

آقاي إبن أبي شيبة (متوفاي 235 هجري) در كتاب المصنف، جلد 6، صفحه 371 نقل مي كند:

خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي ... .

آيا بايد ما بگوييم استادِ بخاري منكر شهادت حضرت علي (عليه السلام) است؟!

در رابطه با امام حسين (عليه السلام) هم در كامل الزيارات إبن قولويه، صفحه 144 از خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كند:

فمن زاره بعد وفاته، كتب الله له حجة من حججي.

هر كس امام حسين (عليه السلام) را بعد از وفاتش زيارت كند، خداوند پاداش يكي از حج هاي مرا به او مي دهد.

آيا چون كلمه وفات را گفته است، پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) منكر شهادت امام حسين (عليه السلام) است؟!

سادساً:

خود آقايان أهل سنت در رابطه با عمر بن خطاب معتقدند كه شهيد شده است و در اين هيچ شكي نيست. ولي آقاي بلاذري (متوفاي 279 هجري) اين تعبير را دارد:

و خطب فاطمة بنت عمر بعد وفاة عمر.

أنساب الأشراف للبلاذري، ج 2، ص 257

آيا بايد بگوييم كه شما اشتباه مي كنيد كه مي گوييد عمر شهيد شده است؟!

آقاي طبري (متوفاي 310 هجري) در تاريخ الطبري، جلد 3، صفحه 229 مي گويد:

كان فتح الري قبل وفاة عمر بسنتين.

هم چنين هيچ شك و شبهه اي نيست كه آقايان أهل سنت در رابطه با عثمان قائل به شهادت او هستند و در اين سريال مختارنامه هم مي گفتند: «يا لثارات عثمان». آقاي إبن جوزي (متوفاي 597 هجري) كه از علماء بزرگ شما است، مي گويد:

ذكر وفاة عثمان بن عفان.

الثبات عند الممات لإبن الجوزي، ج 1، ص 101

پس آقاي إبن جوزي منكر شهادت آقاي عثمان است و شما اشتباه مي كنيد كه مي گوييد او شهيد شده است.

خود آقاي سخاوي (متوفاي 902 هجري) هم مي گويد:

وفاة عمر بن خطاب.

وفاة عثمان بن عفان.

الغاية في شرح الهداية للسخاوي، ج 1، ص 315

پس در مورد اين قضيه وفات كه اين آقايان روي آن مانور مي دهند، من گمان نمي كنم كه شق القمر كرده باشند و تصور مي كنند اين يك شبهه است و در سايت سني آنلاين و سني نيوز و خيلي از شبكه هاي ماهواره اي هم خيلي با آب و تاب بحث مي كنند كه جمهوري اسلامي ايران چيز جديدي كشف كرده كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شهيد شده است؛ چون همه در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي گفتند وفات و أخيراً در تقويم ها مي گويند شهيد شده است. گويا اگر در تقويم نوشته شد شهيد، همه چيز به هم مي ريزد. اين حضرات دنبال بهانه مي گردند تا در برابر فضائل أهل بيت (عليهم السلام)، به ويژه در برابر ايام فاطميه بهانه جويي كنند. ولي تلاش اينها بيهوده است و هيچ فايده اي ندارد.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب