2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
بررسي سند حديث وصايت
کد مطلب: ٥٣٥٢ تاریخ انتشار: ٢٨ آبان ١٣٩١ تعداد بازدید: 3647
حبل المتین » عمومی
بررسي سند حديث وصايت

جانشینی امیرالمؤمنین با الفاظ خلافت امامت وصایت - افسانه عبدالله بن سبا - بررسی سندی حدیث وصایت
حبل المتين 91/08/28

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ: 28 / 08 / 91

استاد قزويني:

با آب طلا نام حسين قاب كنيد با نام حسين يادي از آب كنيد

خواهيد كه سربلند و جاويد شويد تا آخر عمر تكيه به ارباب كنيد

روايتي را از نبي مكرم صلي الله عليه وآله در رابطه با سيد الشهداء، سرور آزادگان مي خوانم.

احمد بن حنبل در مسند خود نقل مي كند:

من رسول اكرم را ديدم رسول گرامي دهان مباركش را بر دهان حسين گذاشت و او را بوسه باران كرد و فرمود: حسين از من است و من هم از حسين هستم:

فَوَضَعَ فَاهُ عَلِي فيه فَقَبَّلَهُ وقال حُسَيْنٌ مني وأنا من حُسَيْنٍ أَحَبَّ الله من أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الأَسْبَاطِ

مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 172

حسين از من است، اين كاملا معني اش روشن است؛ ولي من از حسينم؛ يعني دين و شريعت من مرهون قيام و جانبازي و فداكاري حسين است.

در سنن ابن ماجه جلد 1 صفحه 51 مي گويد:

اسناده حسن رجاله ثقات.

در سنن ترمذي مي گويد:

هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ.

سنن الترمذي، ج 5، ص 658

در مستدرك حاكم مي گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 194

روايتي است كه ابي بن كعب از پيغمبر نقل مي كند: خدمت نبي گرامي بوديم و فرمود:

يا أبي والذي بعثني بالحق نبيا ان الحسين بن علي في السماء أكبر منه في الأرض وانه لمكتوب عن يمين عرش الله عز وجل: مصباح هدي وسفينة نجاه.

عيون أخبار الرضا (ع)، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 62

قسم به پروردگاري كه مرا به حق به رسالت مبعوث كرد، جايگاه حسين در آسمان ها بزرگ تر از زمين است و بر قسمت راست عرش نوشته شده است، حسين مصباح هدايت و سفينه نجات است.

از علماي اهل سنت جناب جويني استاد ذهبي است و كسي است ذهبي در باره او مي گويد:

الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الإسلام

تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1500

جويني امام و محدث يگانه و كامل و افتخار اسلام است.

جويني اين روايت را در كتاب فرائد السمطين جلد 2 صفحه 155 حديث 53 مي آورد و در حديث 38 هم اشاره دارد.

به كوري چشم وهابي ها، اين روايت را هم شيعه و هم سني نقل كرده است.

مجري:

شبهات حديث وصايت

امشب مي خواهيم حديث وصايت را مطرح كنيم.

اين حديث يكي از سند هاي ماندگار و جاودانه حضرت امير است كه نسبت به دلالت و امامت ايشان صراحت كامل دارد. شبهات اين روايت را كه آقايان وهابي در اين شبكه هايشان در بوق و كرنا مي كنند، مطرح كنيد.

استاد قزويني:

در رابطه با قضيه حديث وصايت كه نبي مكرم صلي الله عليه وآله، عرض كرديم كه با عبارت هاي مختلف و با تعابير متعدد، بحث خلافت اميرالمؤمنين را مطرح كرده است.

علي خليفتي في كل مؤمن بعدي

السنة لابن أبي عاصم، ج 2، ص 565

وعلي ولي كل مؤمن بعدي

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 620

من كنت مولاه فعلي مولاه

مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 366

من كنت وليه فعلي وليه

مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 350

علي امام المتقين

معرفة الصحابة، ج 1، ص 282

علي امام البررة

الفتح الكبير، ج 2، ص 230

با تعابير مختلف.

هر تعبيري را كه آقايان بخواهند فرض كنند كه اگر آن جمله را پيغمبر مي فرمود، سخن فصل الخطابي بود و مشكل حل بود و قبول مي كرديم، آن تعبير آمده است.

ما از منابع اهل سنت با سند صحيح نقل كرديم و همين بحث را ادامه مي دهيم.

به مناسبت ايام غدير، حديث غدير را مطرح كرديم و شبهات بني اسرائيلي آقايان را كه خيلي رويش مانور مي دهند و قضيه شكايت سپاه يمن را آن چنان جواب داديم كه من گمان مي كنم كه خواب از چشم حضرات ربوده شد؛ توانايي و جرأت پاسخ هم ندارند.

اين آقايان به جاي اين همه فرياد كشيدن و داد كشيدن، جواب دهند.

اين همه داد و فرياد خطر دارد براي شما؛ چون بعضي از قسمت هاي حساس بدن با داد كشيدن ضربه ببيند و ترك بردارد. آن وقت بايد پول هايي را كه از آقايان مي گيرند، خرج دوا و درمان و عمل جراحي كنند.

به جاي اين داد زدن و فرياد زدن، برويد مطالعه كنيد و اين بحث هايي را كه ما ارائه مي دهيم، نقد علمي كنيد.

در رابطه با امامت اميرالمؤمنين يك روايت خواستيد، دوستان ما 40 روايت دادند.

در پاسخ شما هنوز از ننگ «كِشي» راحت نشده بوديد كه ننگ «زباله داني» را براي خودتان خريديد.

مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز.

آقايان اگر بحث علمي كنند، ما آماده هستيم و مشكلي نداريم.

اين آقا در جديدترين بحثش گفته است كه اگر آيت الله قزويني از شرك دست بردارد من دست ايشان را مي بوسم.

اگر ايشان دست ما را ببوسد، ما حوصله اين كه برويم دست مان را آب بكشيم، نداريم.

آن دست كه به ايشان بخورد بايد خاك مال شده و آب كشيده شود و اين كارها براي ما زحمت دارد.

اگر راست مي گوييد كه ما مشرك و بدعت گزار هستيم، ما بارها گفتيم كه بياييد با هم در شبكه هاي تان بنشينيد و نصف تلويزيون مال شما و نصف آن هم مال ما و شما هم بگوييد و ما هم مي گوييم و تمام دنيا هم بشنود.

اگر شما ثابت كرديد كه ما مشرك هستيم، نيازي نيست كه دست ما را با بوسيدن نجس كنيد، ما با كمال افتخار مي گوييم: اين شرك بوده است و مي پذيريم.

اين طور فرياد كشيدن و داد كشيدن، يك آدم عادي همچين كاري نمي كند.

آدمي كه واقعا عقلش سالم باشد همچين كاري نمي كند.

الحمد لله علي سلامة العقل

اين فريادها، خودش نشان دهنده اين است كه آقايان چيزي براي گفتن ندارند. يك مقدار فحش و فرياد ياد گرفته اند. با فرياد زدن كار درست نمي شود.

حضرت آيت الله مكارم شيرازي چندين بار همچنين در شب عيد غدير رسما اعلام كرد كه مفتي اعظم و ديگر علماي بزرگ براي مناظره بيايند.

چرا فرار مي كنيد؟ شما مگر تابع پيغمبر و تابع سنت نيستيد؟

نبي مكرم مناظره كرده است. شما كه خودتان را اهل قرآن مي دانيد، مناظرات انبياء در قرآن است.

حداقل مناظرات حضرت موسي و حضرت ابراهيم و ديگر انبياء نگاه كنيد و به سنت انبياء عمل كنيد.

فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهِ

سوره انعام آيه 90

بياييد با هم صحبت كنيم و ثابت كنيد. آن وقت بحث شرك قزويني نيست؛ بياييد ثابت كنيد كه تمام شيعيان مشرك هستند تا هدايت شوند. اين داد كشيدن، جز اين كه مردم را به خودتان بد بين مي كنيد فائده اي ندارد.

مردم مي گويند: اين ها اول ما خلق الله شان عيب كرده است كه دارند داد مي زنند و فرياد مي كشند.

به خودتان رحم كنيد.

ما دوستانه شما را نصيحت مي كنيم.

گفتيم با شاگردان و دوستان ما بحث كنيد، آخر كار به جايي رسيد كه در اين جلسه گذشته سركار خانم دكتر شريفي گفت: ما براي مناظره آماده هستيم.

من گمانم كه حجت براي همه تمام شده است. من گمان نمي كنم كه جايي براي عذر باقي بماند با اين هل من مبارزي كه دوستان ما براي شما اعلام كردند.

از عكس قزويني مي ترسيد و از آقاي ابوالقاسمي و يزداني وحشت داريد.

سركار خانم دكتر شريفي و سركار خانم دكتر فقيهي و سركار خانم تراكمه و ديگران آمادگي دارند.

ايشان مي گويد: چون خودش سواد نداشته است خانم ها را جلو انداخته است.

الحمد لله خدا را شاكر هستيم كه توانستيم هم از آقايان و هم 25 خانم كه در كلاس هاي ما بوده اند، طوري تربيت كنيم كه از خودمان سوادشان بالاتر برود.

اين فخر ما است.

لقد أردت أن تذم فمدحت

نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 3، ص 33

الحمد لله اين توانايي را ما داشته ايم كه در اين مدت در حوزه علميه قم دوستاني تربيت كنيم.

اين ها نمونه هايي است.

ما در طول اين 20 سال بيش از 10 هزار نفر پاي بحث ما بوده اند و ما ان شاء الله يكي پس از ديگري، ان شاء الله يك مقداري روش بحث و روش مناظره را ياد بگيرند، روي آنتن مي آيند و نفس شما را بند مي آورند.

همان طوري كه خواهرمان گفت: كاري مي كنند كه مرغان هوا به حال شما گريه كند.

الان هم الحمد لله بينندگان شان را از دست داده اند؛ مخصوصا در اين قضيه اخير كه گفت: يك روايت صحيح بياوريد من شيعه مي شوم و اگر شيعه نشدم سرخاب و سفيد آب مي زنم.

خدمتي كه ايشان به شيعه كرد؛ حتي دوستان از استراليا و از دانمارك و از آمريكا و از كشورهاي مختلف اروپايي تماس گرفتند كه اين قضيه باعث شد كه ما به شيعه بودن مان افتخار كنيم.

ما تا به حال شيعه بوديم؛ ولي شيعه سنتي و شيعه تقليدي بوديم؛ ولي اين برنامه هاي شما و اين هل من مبارز شما و آن عجز آقايان باعث شد كه ما در عقيده مان چندين برابر تقويت شديم.

حضرت آيت الله طبسي چند روز قبل زنگ زده بود و گفت: من در فرودگاه تهران بودم و ديدم كه چند نفر از اين جوان ها دنبال من هستند و من را صدا مي زنند.

من ايستادم و اين ها گفتند: ما از شرق كشور هستيم و مي خواستيم به شما بگوييم كه هويت شيعه را ما از شبكه ولايت گرفتيم. نمي گوييم كه ما منحرف و گمراه بوديم، شيعه بوديم؛ ولي شيعه شناسنامه اي.

اين برنامه هاي شما هويت شيعه را به ما نشان داد و عقائد محكم شيعه را شما به نمايش گذاشتيد و الان سربلند هستيم و به شيعه بودن مان افتخار مي كنيم.

ضربه اي كه اين آقا به وهابيت زد، من گمانم اگر ميليارد ها دلار خرج مي كردم و هزاران شبكه تأسيس مي كرديم، اين اندازه به وهابيت ضربه نمي خورد كه اين آقايان با اين داد و فرياد و اين ادعاها زد.

ما آماده هستيم كه اگر واقعا مشرك هستيم:

وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ

سوره توبه آيه 6

شما بياييد در يك بحث زنده جهاني نقاط شرك ما را مطرح كنيد؛ نه تنها ما بلكه تمام اين 400 ميليون شيعه متوجه شوند كه مشرك هستند تا از شرك شان بيرون بيايند.

يكي از احاديث مفصلي كه در منابع شيعه و سني آمده است، بحث وصيت است كه نبي مكرم، اميرالمؤمنين را در چندين جا و با عبارت هاي مختلف، وصي و جانشين خودشان قرار داده اند.

آن روز يكي از آقايان مي گفت: من يقين دارم كه اين كارشناسان اين آقايان يقين كرده اند كه شيعه حق است؛ ولي روي شان نمي شود كه شيعه شوند؛ چون با اين بحث ها براي اين ها همه چيز روشن شده است.

اگر يك دستگاهي باشد كه ته قلب شان را بخواند، يقين پيدا مي كنند كه اين آقايان اعتقاد دارند كه مذهب شيعه، مذهب حق است؛ ولي نمي توانند و شايد هم تقيه مي كنند و شايد هم به خاطر آن پول هاي آن چناني كه به حضرات مي دهند، نمي توانند رها كنند.

عمر سعد گفت: اگر بخواهم امام حسين را بكشم، حكومت ري و رياست به دست مي آورم و اگر نكشم، به بهشت مي رود:

وما عاقل باع الوجود بدين

اللهوف في قتلي الطفوف، السيد ابن طاووس، ص 193

هيچ عاقلي نمي آيد كه نقد را رها كند و نسيه را بچسبد.

اين پول ها و اين ريال ها و چيزهايي كه از حضرات مي گيرند، نقد است و بهشت و جهنم نسيه است.

حق دارند كه بگيرند. منتظر باشيد و ما هم منتظر هستيم.

آقاي ابن تيميه كه متوفاي 728 است و بزرگ ايده پرداز وهابيت است مي گويد:

وأصل الرفض من المنافقين الزنادقة فإنه ابتدعه بن سبأ الزنديق وأظهر الغلو في علي بدعوي الإمامة والنص عليه وادعي العصمة له ولهذا لما كان مبدؤه من النفاق.

مجموع الفتاوي، ج 4، ص 435

اصل رافضه و اصل شيعه از ناحيه منافقين و زندقه بوده است و اول كسي كه مذهب شيعه را تأسيس كرد، ابن سبأ زنديق بوده است كه در رابطه علي غلو كرد و گفت: علي امام است و نصي در رابطه با اوست و ادعاي عصمت كرد و براي همين ابتداي تشيع از نفاق شروع شده است.

در جاي ديگري مي گويد: اول كسي كه بدعت عصمت را براي علي و نص در خلافت را براي علي انجام داد، سركرده منافقين عبد الله سبأ بوده است كه يهودي بود و اسلام را به ظاهر قبول كرد و نظرش اين بود كه دين اسلام را نابود كند؛ همان طوري كه پولوس دين نصاري را نابود كرد.

فلا يصلون جمعة ولا جماعة

مجموع الفتاوي، ج 4، ص 519

شيعيان نه نماز جمعه مي خوانند و نه نماز جماعت مي خوانند.

ما امسال تابستان، نماز جماعت حرم امام هشتم را كه به امامت حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي بود، پخش كرديم.

من اتفاقا يك شبي آنجا بودم و با توجه به فرش هايي كه انداخته بودند، ما آمار گرفتيم كه بين 65 تا 70 هزار نفر در اين نماز جماعت شركت مي كنند.

غير از مراسم حج كه بحث ديگري دارد، من گمان نمي كنم كه در هيچ نقطه از نقاط دنيا، يك نماز جماعت 70 نفره داشته باشند.

احسان الهي ظهير هم همين عبارت ايشان را آورده و مي گويد: شيعه بعد از اين كه آغاز شده است، ملتزم به رجعت و غيبت و ولايت و برائت و وصايت شده است؛ همان طوري كه مؤسس اين مذهب عبد الله سبأ همچين كاري كرده است.

الشيعة و التشيع، ص 267

آقاي قفاري هم دنباله روي اين حضرات شده است كه به تعبير حصني دمشقي كه مي گويد:

إمامه الشيطان

دفع شبه من شبه وتمرد، ج 1، ص 95

ايشان مي گويد:

لعل اول من تحدث مفهوم الامامة بصورة الموجودة عند الشيعة هو ابن سبأ الذي بدأ يشيع القول بأن الامامة هي وصاية من النبي و محصورة بالوصي.

اصول مذهب الشيعة، ج2، ص792

اول كسي كه مفهوم امامت را با اين شكلي كه امروز در ميان شيعه وجود دارد مطرح كرد، عبد الله سبأ بوده است، اين آقاي عبد الله سبأ در ميان مردم منتشر مي كرد و شايع مي كرد كه امامت علي بن ابي طالب با توجه به وصايتي از پيغمبر بوده است و امامت علي بن ابي طالب قطعا با وصايت صورت گرفته است.

تا آنجايي كه مي گويد:

فقد اعترفت كتب الشيعة بأن ابن سبأ كان اول من اشهر القول بفرض امامة علي

اصول مذهب الشيعة، ج2، ص792

كتاب هاي شيعه خودشان اعتراف دارند كه عبد الله سبأ اول كسي بود كه امامت علي را آشكار و روشن واجب كرد.

اين تعبير: اول من اشهر؛ مشخص مي كند كه قبل از عبد الله سبأ، بحث امامت بوده است؛ ولي شهرت نداشته است و روشن و آشكار نبوده است و ايشان اول كسي بوده است كه اين قضيه را آشكار كرد و شهرت داد. برائت از دشمنان اميرالمؤمنين را اظهار كرد و مخالفين اميرالمؤمنين سلام الله عليه را كافر دانست.

اين آقايان هم تخم تركه همين ها هستند.

مي گويند: عبد الله سبأ چنين كرده است و اين ها نسل عبد الله سبأ است.

بياييد در رابطه با عبد الله سبأ با همين خانم ها مناظره كنيد.

اگر ثابت كردند كه داستان عبد الله سبأ يك داستان افسانه و به تعبير يكي از اين بزرگان مثل داستان ليلي و مجنون و شيرين و فرهاد بيشتر نيست.

شما به جاي يك ماهواره، 5 ماهواره داريد. خدا بركت دهد به دلارهاي آمريكا و ريال عربستان و از انگلستان هم به خاطر تلفني كه مردم مي كنند، پول مي گيريد.

ما نمي دانيم كه چقدر پول به اين آقايان مي رسد.

آقاي ملا زاده مي گفت: شبكه كلمه نه بلكه شبكه لاشخورها.

نمي دانم كه ايشان چي ديده است.

ايشان مي گويند: همه را دزدي كرده اند.ما خيلي متوجه نشديم كه قضيه چيست.

شايد به ايشان كم رسيده است يا اين آقايان زرنگ بوده اند و سر اين بدبخت بي چاره كلاه گذاشتند.

ايشان هر فحش و هر ناسزايي كه بود، نثار اين ها كرد و ظاهرا آقايان هم تأييد داشتند؛ چون يك جمله انكار نكردند و دفاع هم نكردند؛ نگفتند كه ايشان راست مي گويد يا دروغ.

اين كه اين ها سكوت كردند، سكوت شان هم دليل بر اين است كه حرف هاي اين آقا را قبول دارند.

مي گفتند: چرا فلان سريال ما را نقد نمي كنيد، حتما همه سريال مورد تأييد آقايان است و هيچ دليلي بر اين كه كوچك ترين اشكالي اين برنامه داشته باشد، ندارند.

آقايان كشي (به فتح كاف) و كشي (به كسر كاف) ما را زير ذره بين مي گذارند.

آن برنامه اي كه شما پخش مي كنيد، به قدري مفتضح است و از نظر فني افتضاح است كه كسي رغبت نمي كند كه تماشا كند. هر كس نگاه كند، دل و روده اش بهم مي ريزد و نيازي به نقد ندارد.

مي گويند: چون همه سريال مورد تأييد آقايان است، براي همين هيچ ردي بر سريال نمي زنند.

اگر اين درست است؛ پس فرمايشات جناب آقاي ملا زاده اين شخصيت بزرگ هم درست است.

تعابيري كه آقاي هاشمي نسبت به ايشان داشت، من جا خوردم.

ايشان مي گفت: بزرگ دانشمند جهان معاصر اسلام و عبارت هاي عجيبي در مورد ايشان داشت.

ما از دوستان مي خواهيم كه تكه اي از اين برنامه ها را پخش كنند.

ما از خداي مان است كه شما بحث عبد الله سبأ را انجام دهيد و هرچه مي توانيد داد بكشيد.

اگر نمي توانيد داد بكشيد، از دستگاه هايي كه صدا را بلند مي كند و حنجره حضرت عالي را باز مي كند استفاده كنيد و تا مي توانيد داد و فرياد بكش. همان بحث ابن سبأ را مطرح كن و ما از خداي مان است كه مطرح كنيد. شما مي خواهي مذمت كني، داري مدح مي كني.

من يك جمله اي را از امام قرطبي براي آقايان نقل كنم كه ايشان عبارتي دارد در رابطه با اين كه پيغمبر فرمود:

هَلاكُ أُمَّتِي عَلَي يَدَي أُغَيْلِمَةٍ سُفَهَاءَ من قريش

شرح صحيح البخاري لابن بطال، ج 10، ص 9

هلاك امت من به دست بچه اي از قريش است.

اين ها تعبير كردند به يزيد بن معاويه شارب الخمر و به تعبير پسر حنظله كسي كه با مادر و خواهرش ازدواج مي كرده است.

بعد قرطبي يك جمله قشنگي دارد كه من از دوستان تقاضا دارم كه اين عبارت را دقت كنند.

مي گويد:

فبنو أمية قابلوا وصية المصطفي في أهل بيته وأمته بالمخالفة والعقوق فسفكوا دماءهم وسبوا نساءهم وأسروا صغارهم وخربوا ديارهم وجحدوا شرفهم وفضلهم واستباحوا نسلهم وسبيهم وسبهم.

بني اميه در برابر وصيت پيغمبر اكرم نسبت به اهل بيتش مقابله و معارضه كردند و ضديت كردند و خون اهل بيت را ريختند و زنان اين ها را اسير كردند؛ حتي بچه هاي كوچك و خردسال اين ها را به زنجير اسارت بستند و دودمان اين ها را ويران كردند و شرف اين ها را انكار كردند و نسل كشي كردند،

فخالفوا رسول الله في وصيته وقابلوه بنقيض قصده وأمنيته

فيض القدير، ج 6، ص 355 و التذكرة في احوال الموتي، ص562

وصيتي كه پيغمبر در حق علي و بچه هاي علي كرده بود، اين ها مخالفت كردند و در برابر پيغمبر ايستادند و با معارضه و مخالفت و عداوت كردند.

بعد مي گويد:

فيا خجلهم إذا التقوا بين يديه ويا فضيحتهم يوم يعرضون عليه.

فيض القدير، ج 6، ص 355 و التذكرة في احوال الموتي، ص562

آن روزي كه در برابر خداي عالم قرار بگيرند، روز خجلت و شرمندگي است براي بني اميه و روزي كه در برابر محكمه عدل الهي در برابر نبي مكرم بايستند، مفتضح و رسوا خواهند شد.

اين سخن امام قرطبي است كه متوفاي 671 است و از علماي بزرگ و از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است.

آقاي مناوي در فيض القدير مي گويد:

هذا الخبر من المعجزات

فيض القدير، ج 6، ص 355

اين كه پيغمبر فرمود:

هَلاكُ أُمَّتِي عَلَي يَدَي أُغَيْلِمَةٍ سُفَهَاءَ من قريش

شرح صحيح البخاري لابن بطال، ج 10، ص 9

اين از معجزات پيغمبر است كه از آينده خبر داده است و بعد اين عبارت قرطبي را نقل مي كند.

ما مي گوييم: آقاي مناوي، اين كه آقاي قرطبي آمده همچين تعليقه اي بر اين روايت زده است، اين هم از معجزات است و اين كه شما اين روايت قرطبي را بدون هيچ نقدي نقل كرديد، اين هم از معجزات است.

اين كه قرطبي و مناوي و ديگران بعد از اين قضيه تطبيق كنند با بني اميه، اين شجره ملعونه در قرآن و هيچگونه تعليقي هم آقايان نسبت به اين مطالب شان نداشته باشند، معجزه است.

مجري:

نظر علماي اهل سنت در باره افسانه عبد الله بن سباء

ما سال گذشته بحث مفصل عبد الله سبأ را داشتيم كه خيلي هم مفصل روي اين قضيه بحث كرديم و پنبه اش را زديم، من مي خواستم كه امشب از نظر علماي بزرگ اهل سنت، اين افسانه بودن عبد الله سبأ را به صورت مختصر بيان كنيد.

استاد قزويني:

ما مي خواستيم كه وصيت را پيش ببريم كه با توجه به اين صحبت شما اين بحث را ادامه مي دهيم.

جناب دكتر طاها حسين، استاد تاريخ ادبيات عرب و رئيس و مسؤل دانشكده ادبيات دانشگاه قاهره است.

ايشان مي گويد:

أراد خصوم الشيعة أن يدخلوا في أصول هذا المذهب عنصرا يهوديا امعانا في الكيد لهم والنيل

الفتنة الكبري، ج2، ص90

دشمنان شيعه با كيد و حيله اي كه دارند، مي خواهند در اصول مذهب شيعه يك عنصر يهودي را وارد كنند به نام عبد الله سبأ.

از ابن تيميه و احسان الهي ظهير و دكتر سالوس و قفاري و امثال اين ها با اين كارشناسان علقه و مضغه حضرات، از اين ها به خصوم و دشمنان شيعه تعبير مي كند.

بعد مي گويد:

ولو كان عمرو بن سودا مستندا الي اساس من الحق والتاريخ الصحيح لكان من الطبيعي أن يظهر اثره وكيده في هذه الحرب الموعقدة المعزلة التي حصلت بصفين.

الفتنة الكبري، ج2، ص90

اين قضيه عبد الله سبأ كه آقايان از آن افسانه درست كرده اند در رابطه با قتل عثمان و در رابطه با قضيه جنگ جمل كه تمام اين حوادث را به گردن عبد الله سبأ گذاشته اند، براي اين كه بتوانند دامن صحابه را منزه كنند و بگويند: صحابه نبودند كه جمع شدند عثمان را بكشند و اگر چنانچه طبري و ابن اثير مي گويند : تمام صحابه از گوشه كنار جمع شدند و عثمان را كشتند، اين درست نيست و آقاي طبري يك عينك بدبيني به چشم زده بوده است و يا آن روز كه اين را نوشته است، كارشناس مواد مخدر بايد نظر دهد كه جناب طبري چيزي ميل كرده بوده و همچنين آقاي ابن اثير كه مي گويند: صحابه از شهرهاي مختلف در مدينه جمع شدند و عثمان را به قتل رساندند.

در قضيه جنگ جمل، مي بينند كه يك طرف اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين و عمار و يك طرف هم عائشه و طلحه و زيبر.

براي اين كه بتوانند دامن صحابه را پاك كنند، مي گويند: مقصر علي و عمار ، طلحه و زيبر و عائشه نبوده است؛ تمام تقصيرها مال شخصي بود به نام عبد الله سبأ.

يك نفر يهودي، اين قدر توانايي داشته باشد كه در مملكت اسلامي و پايتخت اسلامي، مردم و صحابه را بشوراند و خليفه را به قتل برساند. اين قدر توانايي دارد كه صحابه را اغفال كند كه جنگ جملي را به راه بيندازند كه 30 هزار كشته داشته است.

اين صحابه چه كاره بودند؟ اين ها خواب بودند؟

صحابه اي كه مورد فريب يك يهودي باشد، من گمانم كه اين صحابه به درد مرجعيت علمي و نقل سنت پيغمبر نمي خورد.

ان شاء الله در اين زمينه ما مفصل صحبت خواهيم كرد.

بعد آقاي طاها حسين مي گويد: اگر واقعا اين عبد الله سبأ، اين قدر نقش داشت كه در جنگ جمل توانست دو قبيله را بهم ريخت، اين عبد الله سبأ بعد از جنگ جمل چه شد؟

پرواز كرد و به عرش رفت يا زمين شكافته شد و زير زمين رفت؟

در جنگ صفين كه 18 ماه طول كشيد، اين عبد الله سبأ كجا بود؟

در قضيه حكميت كه اوج اختلاف بوده است، اين عبد الله سبأ چرا نيامد براي بهم زدن اين دو قبيله؟

در قضيه خوارج، اين آقا كجا رفته بود؟

علي القاعده اگر ايشان همچين توانايي داشت، بايد قدرت نمائي مي كرد و در قضيه خوارج بايد قدرتش را نشان مي داد.

وأما أنا فلا أعلل أمرين الا بعلة واحدة وهي أن ابن سودي لم يكن الا وهما

الفتنة الكبري، ج2، ص90

من فقط يك علت براي اين قضيه عبد الله سبأ دارم، قضيه عبد الله سبأ جزء تخيلات است و واقعيتي ندارد.

همچنين دكتر علي نشار كه مفكر اسلامي و استاد فلسفه است، مي گويد:

ومن المحتمل أن تكون شخصية عبد الله بن سبأ شخصية موضوعة

شخصيت عبد الله سبأ، شخصيت جعلي است.

أنها رمزت الي شخصية ابن ياسر

به طور كلي هر كجا اسمي از عبد الله سبأ آمده است، مراد عمار ياسر است.

علي النشار، نشأة الفكر الفلسفي، ج2، ص39، ناشر: دار المعارف ـ القاهرة.

من چندي پيش در كتاب يكي از مستبصرين ديدم كه اگر اشتباه نكنم جناب آقاي بيومي بود كه 9 مورد حرفي را كه در رابطه با عبد الله سبأ زده اند تشبيه كرده بود و تطبيق كرده بود با كارها و صحبت هاي عمار ياسر.

البته بعضي از اوقات از عمار ياسر به عنوان ابن سودي و از عبد الله سبأ هم به عنوان ابن سودي نام مي برند.

ديدم كه خيلي زيبا اين مسئله را مطرح كرده است.

ايشان مي گويد: شخصيت عبد الله سبأ، يك شخصيت جعلي است.

دكتر حامد حفني كه استاد ادبيات عرب در دانشكده زبان در قاهره است، همين تعبير را دارد كه مي گويد: بزرگترين خطاي تاريخي كه اين باحثين و محققين دارند و متوجه و روشن نشده اند:

هذه المفتريات التي افترواها علي علماء الشيعة

اين افتراء بزرگي است كه بر علماء شيعه زده اند و تمام قضاياي اين ها را با داستان عبد الله سبأ، داستان سرايي كردند.

جناب آقاي دكتر محمد كامل حسين كه طبيب و عالم و فيلسوف مصري است و اول كسي است كه جايزه ادبيات و علوم را در مصر به دست آورده است، مي گويد: اين داستان عبد الله سبأ در مصر و اين كه آراء و نظريات تشيع مربوط به اين شخص است:

هي أقرب الي الخرافات منها الي اي شيء آخر

اين داستان عبد الله سبأ به خرافات نزديك تر است تا به چيز ديگري.

محمد كامل حسين، في أدب مصر الفاطمية: ص7، الناشر: دار الفكر العربي ـ القاهرة.

دكتر عبد العزيز صالح كه در بخش تاريخ دانشگاه ملك سعود عربستان سعودي استاد است و براي حضرات حجت است، مي گويد: خلاصه بحث در رابطه با عبد الله سبأ اين است:

أن ابن سبأ شخصية وهمية لم يكن لها وجود فان وجد شخص بهذا الاسم فمن المؤكد أنه لم يقم بدور الذي أسنده إليه سيف وأصحاب كتب الفرق.

اين عبد الله سبأ يك شخصيت خيالي است، همچين فردي در دنيا وجود نداشته است.

اگر هم عبد الله سبأ بوده است، اين داستان ها كه درست كردند كه در جنگ جمل و قتل عثمان و بحث هاي ديگري كه گفته اند، تمام اين چيزها كه در كتب فرق آمده است، هم از نظر سياسي و هم از نظر اعتقادي كاملا دروغ است و هيچ واقعيتي ندارد.

دكتر سهيل زكار كه محقق كتاب المنتظم ابن جوزي است، مي گويد:

إن ابن سبأ لم يوجد بالمرة بل هو شخصية مخترعة

المنتظم، ج3، ص302

ابن سبأ وجود خارجي نداشته است؛ بلكه شخصيت ساختگي است.

احمد عباس صالح كه نويسنده و متفكر مصري است، مي گويد:

وعبد الله سبأ شخص خرافي بغير شك فأين هو من هذه الأحداث جميعا

بدون شك عبد الله سبأ يك شخصيت خرافي است، كي توانست اين قضايا (مثل مسئله قتل و عثمان و تحريك صحابه و بهم زدن سپاه علي و عائشه) را انجام دهد.

بعد مي گويد:

ماذا يستطيع شخص مهما كانت قيمته

اين شخصيتي كه درست كرد ه اند، هرچه قدر كه شخصيت مقتدر و با ارزشي باشد، نمي تواند به تنهايي اين همه بازي كند و صحابه را تحريك كند و از جاهاي مختلف در مدينه منوره بياورد و اين ها را عليه خليفه تحريك كند و خليفه را بكشند و نگذارد كه جنازه اش 3 روز دفن كنند و بعد هم براي دفن ببرند در قبرستان يهودي ها دفن كنند و در جمل بين سپاه اميرالمؤمنين و سپاه عائشه اين اختلافات را درست كند و 30 هزار كشته شوند.

مي گويد: اين عبد الله سبأ را كه درست كرده اند، هر چقدر كه شخصيتش بارز و مهم باشد، از يك نفر همچين كاري ساخته نيست:

ولو كان شيطان نفسه

حتي اگر خود شيطان هم باشد، به تنهايي نمي تواند همچين كاري كند.

بعد مي گويد:

وساذج بغير شك

اين بدون شك ساده لوحي است.

اين آقاياني كه يك شخصيت خرافي درست كرده اند و تمام اين حوادث را به گردن اين شخصيت خرافي انداخته اند و ساده لوحي تر از اين، اين است كه اين ها گفته اند كه عبد الله سبأ در كبار صحابه تأثير گذار بوده است و صحابه بزرگ از او تأثير پذيري داشتند؛ مثل ابوذر غفاري.

ابوذري كه در برابر ابو هريره، وقتي يك حديث نادرستي نقل مي كند، بلا فاصله مي گويد:

يا بن اليهودية، أتعلمنا ديننا

نهج الحق وكشف الصدق، العلامة الحلي، ص 298

مي گويد: اي بچه يهودي مي خواهي دين ما را به ما آموزش دهي؟

با آن عصا و چوبش مي زند كله طرف را داغون مي كند.

ابوذري كه اين چنين است، آن وقت تحت تأثير عبد الله سبأ يهودي، به تعبير آقاي احمد امين، آقاي ابوذر اعتقاد كمونيستي را از عبد الله سبأ گرفته بود.

بايد گفت:

انا لله وانا اليه راجعون

اگر آقاي ابوذر كه پيغمبر اكرم فرمود: زير آسمان راستگوتر از ابوذر نيست، اين شخص بيايد دين كمونيستي را از عبد الله سبأ ياد بگيرد، بايد گفت:

وعلي الاسلام السلام

اين نظريه بزرگان اهل سنت بود.

بزرگان شيعه هم عبارات عين همين را دارند.

آيت الله خوئي و علامه عسكري و مرحوم كاشف الغطاء، همگي معتقد هستند كه قضيه عبد الله سبأ، يك قضيه خيالي است و افسانه است و واقعيت ندارد.

به تعبيري كه ما نقل كرديم از بعضي از بزرگان مثل دكتر عبد العزيز كه استاد تاريخ در دانشگاه ملك سعود است كه مي گويد: اگر اين فرد واقعيت داشته باشد، اين حوادثي كه به او نسبت داده اند، اين امكان پذير نيست.

ما اين را مفصل در جلد اول كتاب نقد شبهات قفاري آورده ايم كه تحقيق خيلي گسترده اي روي عبد الله سبأ انجام داديم و معتقد هستيم كه كسي تا الان به اين شكل كسي به اين شكل تحقيقي روي عبد الله سبأ نكرده است.

اگر در كتاب هاي شيعه هم اسمي از عبد الله سبأ مي آيد، يك آدم منفور، يك آدم ملعون و يك آدمي كه مورد تنفر ائمه و تنفر شيعه بوده است.

اگر واقعا عبد الله سبأ مؤسس مذهب شيعه بود، بايد او را احترام مي كردند.

جناب آقاي ابو حنيفه مؤسس مذهب حنفي ها است و همه احناف براي او احترام قائل هستند و به او مي گويند: امام اعظم، نسبت به شافعي مي گويند: امام شافعي و همين طور مالك و ديگر بنيان گذاران فقهي كه در ميان پيروان شان آبرو دارند.

اگر عبد الله سبأ مؤسس مذهب شيعه بود و مؤسس بحث وصايت و خلافت و عصمت بود، بايد خيلي برايش ارزش قائل بودند و خيلي برايش احترام مي گذاشتند.

ائمه عليهم السلام، برايش خيلي احترام مي گذاشتند؛ بايد مي گفتند: اين آقا مذهب شيعه را تأسيس كرده است و وصايت جد ما اميرالمؤمنين را براي اولين بار مطرح كرده است و بايد از او تجليل مي كردند.

هر كدام از بزرگان شيعه كه آمده بحث عبد الله سبأ را مطرح كرده است، با ذم و لعن و ناسزا نسبت به او مطرح كردند.

شما يك روايت صحيح براي ما بياوريد كه اين قضيه عبد الله سبأ يك وجود خارجي داشته است؛ با اين كه همه بزرگان شما مثل يحيي بن معين و مزي و ابن حجر عسقلاني و ابن حبان مي گويند:

مرمي بالزندقة وجعل الحديث

همه به سيف بن عمر برمي گردد كه سيف بن عمر مي گويد: عبد الله سبأ چنين و چنان بوده است و قضاياي جمل و صفين را به عبد الله سبأ نسبت مي دهد.

در كتاب هاي رجالي تان يك دانه متن پيدا كرديد، ما به شما آفرين مي گوييم؛ پول كه نداريم به شما بدهيم، نه دلار آمريكايي و نه پول عربستان را نداريم.

يك نفر از علماي رجال تان مطرح كند.

سيف بن عمري كه ناقل اين قضيه است كسي است كه متهم به زندقة است؛ يعني ملحد است و متهم به جعل حديث است.

ان شاء الله اگر فرصت شود من اين ها را مفصل عرض خواهم كرد.

آيا غير از سيف بن عمر كسي اين قضايا را نقل كرده است؟

اگر هست نشان دهيد.

اين نرم افزارهاي شيعه هم كه در اختيار شما وجود دارد. هر كجا هم كه در كتب شيعه آمده است، جز با نفرت نيامده است. اگر بعضي از بزرگان ما مثل نوبختي دارد، اين ها نسبت به دشمنان شيعه مي دهند و مي گويند: دشمنان شيعه چنين و چنان كرده اند.

قفاري مي گويد:

اول من شهر

اول كسي كه شهرت داد و انتشار كرد.

نمي گويد: اول كسي كه تأسيس كرده است.

اين خوابي كه ديده اند، تعبيرش قطعا معكوس است و اين طور نيست كه اين آقايان بگويند: اگر فلان كردند، ما از عبد الله سبأ كه مي گوييم.

ما از خداي مان است كه شما بحث ابن سبأ را بياوريد و يك پرونده جديدي از افتضاح خودتان براي ما باز كنيد.

مي گويند: تا سه نشه بازي نشه.

ايشان 4 ماه بود كه در كشي (به فتح كاف) و كشي (به كسر كاف) گير كردند و آخر به كلمات ديگر كشيد.

ما كه نمي فهميم كه اين آقا چه مي گويد.

شايد عقلش را از دست داده است.

يكي از جوان هاي دانشجو مي گفت: دري (به كسر كاف) و دري (به فتح كاف) و دري (به ضم كاف) چه ربطي به جريان كشي (به كسر كاف) و كشي (به فتح كاف) دارد.

اين آقا مي گفت: فتحه بر كاف ثقيل است.

نمي گفت: فتحه بر دال ثقيل است.

آن قضيه هنوز تمام نشده بود كه بحث زباله داني مطرح شد.

سومي را خدا به خير كند.

ان شاء الله اميدواريم كه در سوميش يك چاله در عبد الله سبأ پيدا كند و بياورد و مايه خوشحالي دوستان و وسيله خنده را فراهم كند.

مجري:

حديث وصايت اولين بار در كجا مطرح شد؟

اولين باري كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله، حديث وصايت را در رابطه با حضرت امير بحث كردند، كجا بوده است؟

استاد قزويني:

در جاي جاي مختلف دوران نبوت، نبي گرامي بحث امامت، خلافت، ولايت و وصايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه را مطرح فرمودند و آنچه كه به دست ما رسيده و ما مدرك داريم، بحث وصايت اميرالمؤمنين است بعد از نزول آيه شريفه اي كه مي فرمايد:

وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

سوره شعراء آيه 214

نبي گرامي 3 سال براي نوبت شان تبليغ مخفيانه مي كردند و اظهار نمي فرمودند تا بعد از اين كه اين آيه نازل شد، نبي گرامي به اميرالمؤمنين سلام الله عليه دستور دادند كه يك غذايي تهيه شود و حضرت قريش را دعوت كردند.

آن زمان سران قريش 40 نفر بودند و بعد از اين كه غذا خوردند، نبي گرامي صلي الله عليه وآله به اين مضمون فرمود: اي مردم قبيله من، من چيزي را براي شما آورده ام كه بهترين چيز است و گمان نمي كنم كه كسي چيزي بهتر از آنچه من براي شما آورده ام، آورده باشد.

بعد بحث رسالت خودشان و توحيد الهي را مطرح كردند و فرمودند: هركس در اين امر مرا ياري كند، او خليفه و وصي و برادر من خواهد شد.

طبري از ابن حميد نقل مي كند تا آنجايي كه مي گويد: وقتي كه آيه 214 سوره شعراء نازل شد، اميرالمؤمنين مي فرمايد: پيغمبر اكرم من را صدا كرد و فرمود: اين مايه دلتنگي من است كه مي ترسم اين ها در برابر سخنان من موضع بگيرند.

براي اين ها غذايي درست كردم و آن روز حدود 40 نفر بودند و پيغمبر فرمود: اي فرزندان عبد المطلب به خدا سوگند من گمان نمي كنم كه هيچ جوانمردي در عرب افضل از آنچه كه من براي شما آورده ام، براي قومش آورده باشد.

من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام و خداي عالم دستور داده است كه شما را به توحيد دعوت كند.

هركس بخواهد وزير من باشد و من را ياري كند، او برادر و وصي و خليفه من در ميان شما خواهد بود.

مردم هجمه كردند و نسبت به نبي مكرم عكس العمل منفي نشان دادند و اميرالمؤمنين گفتند: يا رسول الله من حاضر هستم.

ايشان مي گويد: من در آن زمان از همه كوچك تر بودم؛ اگر در سن 10 سالگي ايمان آورده باشد، آن زمان ايشان 13 ساله بودند و اگر در سن 13 سالگي ايمان آورده باشد، 16 ساله مي شود.

من آن زمان از همه كوچك تر بودم و من گفتم:

أنا أكون وزيرك عليه فأخذ برقبتي ثم قال هذا أخي ووصيي وخليفتي فيكم فا سمعوا له وأطيعوا

تاريخ الطبري، ج 1، ص 543 و الكامل في التاريخ، ج 1، ص 586 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 49 و كنز العمال، ج 13، ص 58

پيغمبر دست مبارك شان را برگردن من نهاد و فرمود: اين علي برادر و جانشين و خليفه من در ميان شما است، از او حرف شنوي داشته باشيد و از او پيروي كنيد.

براي اولين بار نبي مكرم حجت را براي آن ها تمام كرد، با اين كه نبي گرامي مي دانستند كه اين ها هيچ كدام شان پاسخ مثبت نمي دهند؛ ولي خواست عذرها را براي همه در همان ابتداي كار ببندد.

فردا نگويند: اگر ما مي دانستيم كه بعد از اين قضايا به يك نان و نوايي مي رسيم، ما هم حاضر بوديم كه به تو ايمان بياوريم.

نبي مكرم اين بستر دمكراسي را فراهم كرد و اين اعلان عمومي را انجام داد؛ ولي جز علي بن ابي طالب، احدي به نبي مكرم پاسخ نداد.

مجري:

آقاي طبري در كتاب تاريخ شان اين را مطرح مي كند؛ ولي در كتاب تفسيرشان چيز ديگري مي نويسد.

استاد قزويني:

آنجا يك بحث ديگري است كه همين آقاي طبري در تفسيرش به جاي اين كه بياورد:

إن هذا أخي ووصي وخليفتي فيكم

اين طور مي آورد:

إن هذا أخي وكذا وكذا

تفسير الطبري، ج 19، ص 122

آقاي محمد هيكل در چاپ اولش همين تعبير را دارد؛ ولي در چاپ هاي بعدي حذف كرده است.

صد رحمت به طبري كه كذا و كذا گذاشته است و مردم مي دانند كه كذا و كذا يك چيزي بوده است كه حذف شده است؛ مثل بخاري كه حديث 4468 صحيح مسلم را كه مي گويد: رأي اميرالمؤمنين نسبت به ابابكر و عمر اين بوده است كه اين ها كاذب و آثم و غادر و خائن بودند، ايشان به جاي اين ها كذا و كذا نوشته است.

ايشان حداقل انصاف داشته است كه مردم بروند يك چاقو بردارند و صحيح بخاري را بشكافند تا يك جايي ببينند كه كذا و كذا چه معني دارد.

طبري در تفسيرش كذا و كذا گذاشته است؛ ولي بعضي از اين آقايان همين كذا و كذا را نگذاشته اند و به طور كلي همه اش را حذف كردند.

مجري:

آيا سند روايت صحيح است؟

اگر از جهت سندي بحث كنيد، آيا روايت صحيح است يا خير؟

استاد قزويني:

ما اين را در كتاب نقد قفاري مفصل بررسي سندي كرديم.

اين روايت از منابع متعدد با سندهاي مختلف آمده است و به قول ابن تيميه كه در كتاب منهاج السنة جلد 7 صفحه 178 مي گويد: كثرت سند يك روايت دليل بر صحت آن است؛ اگرچه ناقلين آن فساق و فجار باشد.

ما براي اين كه روشن شود، سند اين روايت را به اجمال بررسي مي كنيم.

آقاي ابن حميد كه محمد بن حميد رازي است و متوفاي 248 است مي گويد:

سئل يحيي بن معين عن محمد بن حميد الرازي فقال: ثقة

تهذيب الكمال، ج 25، ص 101

از يحيي بن معين سؤال كردند در رابطه با ابن حميد، گفت ثقه است.

از طيالسي هم نقل شده است كه گفته اند:

ابن حميد ثقة

تهذيب الكمال، ج 25، ص 101

نفر بعدي سلمة بن فضل است كه ايشان متوفاي بعد از 190 است، همين آقاي يحيي بن معين مي گويد:

ثقة كتبنا عنه

تهذيب التهذيب، ج 4، ص 135

آدم مورد وثوق است و از او ما مطالبي نوشته ايم.

جناب ابن سعد كه صاحب الطبقات است مي گويد:

كان ثقة صدوقا.

تهذيب التهذيب، ج 4، ص 135

راوي سوم محمد بن اسحاق صاحب سيره است.

ذهبي مي گويد:

العلامة الحافظ الأخباري... وكان في العلم بحرا عجاجا

سير أعلام النبلاء، ج 7، ص33 و 35

درياي خروشاني در علم بوده است.

زهري مي گويد: محور حديث پيغمبر بر 6 نفر دور مي زده است و علم اين 6 نفر هم در نزد 12 نفر بوده است كه يكي از اين ها آقاي محمد بن اسحاق است.

نفر چهارم عبد الغفار بن قاسم است كه از شعبه نقل مي كنند:

لم ار احفظ منه.

لسان الميزان، ج 4، ص 42 و تعجيل المنفعة، ج 1، ص 263

من حافظ تر از عبد الغفار بن قاسم نديده ام و ايشان عنايت ويژه اي هم به علم داشت و هم به رجال.

ابن ابيه هم مي گويد: احاديث صالحي دارد.

اگر اين آقا مذمتي هم داشته باشد، يك قاعده اي دارند آقايان كه نسبت به يك راوي اگر كسي هم مدحي داشته باشد و هم ذمي داشته باشد، روايت مي شود حسن.

منهال بن عمرو را ابن معين و نسائي مي گويند:

عن يحيي بن مَعِين: ثقة

تهذيب الكمال، ج 28، ص 570 و 571

عجلي گفته است:

كوفي ثقة

تهذيب الكمال، ج 28، ص 571

عبد الله بن حارث، ابن معين و ابو زرعه و نسائي گفته اند:

بن معين وأبو زرعة والنسائي ثقة

تهذيب التهذيب، ج 5، ص 157

ثقه است.

ابن عبد البر مي گويد:

اجمعوا علي أنه ثقة

تهذيب التهذيب، ج 5، ص 157

اجماع دارند بر اين كه اين آقا ثقه است.

اين از نظر سند.

ابن جرير طبري بنا بر آنچه كه متقي هندي آورده است، اين قضيه را نقل مي كند كه پيغمبر اكرم فرمود:

ويكون خليفتي في أهلي

كنز العمال، ج 13، ص 56

بعد مي گويد:

وابن جرير وصححه

كنز العمال، ج 13، ص 56

ابن جرير طبري اين را آورده است و تصحيح كرده است.

آن اصل كتابي كه در آن ابن جرير طبري تصحيح كرده است، در اختيار ما نيست؛ ولي آقاي متقي هندي مورد اعتماد آقايان است.

حاكم نيشابوري حديث مفصلي را از ابن عباس نقل مي كند و در آنجا فضائل متعددي براي اميرالمؤمنين آورده است:

أيكم يواليني في الدنيا والآخرة

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 143

بعد ايشان مي فرمايد:

هذا حديث صحيح الإسناد

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 143

ذهبي هم در تلخيص مستدرك مي گويد: روايت صحيح است.

هيثمي بعد از اين كه از احمد بن حنبل نقل مي كند كه اميرالمؤمنين فرمود: من حاضر هستم كه تو را ياري كنم:

ضرب بيده علي يدي

مجمع الزوائد، ج 8، ص 302

پيغمبر اكرم به عنوان موافقت دست شان را روي دست من زد.

معمولا در ميان مردم اين وجود دارد كه دست زدن بر روي دست، نشانه قبول كردن و موافقت است.

بعد مي گويد:

رواه أحمد ورجاله ثقات

مجمع الزوائد، ج 8، ص 302

احمد بن حنبل نقل كرده است و راويانش ثقه هستند.

اين حديث دار يا حديث يوم الانذار و وصايت اميرالمؤمنين و اين هم اسانيدي كه دارد.

شما نه با اين سند؛ بلكه با يك سند ضعيف بگوييد: در رابطه با ابوبكر پيغمبر فرموده است: ابوبكر خليفه بعد از من و وصي و حاكم و امام بعد از من است.

يك روايت جعلي هم شما ارائه دهيد.

يك روايت نه به اندازه اين روايت؛ بلكه به اندازه 20 برابر پايين تر از اين روايت نشان دهيد و بعد ادعا كنيد:

من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر.

فتاوي السبكي، ج 2، ص 587 و الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 138

من أنكر إمامة أبي بكر الصديق رضي الله عنه فهو كافر

فتاوي السبكي، ج 2، ص 576 و الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 139

مجري:

آيا روايت «لكل نبي وصي» در منابع اهل سنت آمده؟

يك قاعده كلي است كه ما قائل به آن هستيم؛ ولي آقايان اهل سنت و وهابيت مي گويند: بعد از پيغمبر وصي مشخص نشده است. آيا حديثي در كتب اهل سنت آمده كه به عنوان قاعده كلي مطرح كند:

لكل نبي وصي

استاد قزويني:

در روايت داريم كه پيغمبر اكرم فرمود:

ان رسول الله صلي الله عليه وسلم قال لكل نبي وصي

المعجم الكبير، ج 6، ص 221 و الكامل في ضعفاء الرجال، ج 4، ص 14 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 392 و الكامل في التاريخ، ج 3، ص 46

هر پيغمبري وصي داشته است.

اين روايت هم سندا صحيح است.

بيننده علي آقا از مشهد:

بعد از يك سال و نيم خداوند اين افتخار را داد تا صداي شما عزيزان را از نزديك بشنويم.

استاد قزويني:

براي شكرانه نعمت، حرم امام رضا برويد و ما را دعا كنيد و نائب الزيارة ما و همه بينندگان باشيد.

بيننده:

باور كنيد كه هر وقت كه حرم مي روم، هم براي شما و هم براي عزيزاني كه در اين شبكه هستند، يك زيارتنامه و دو ركعت نماز مي خوانم و دعاي تان مي كنم. خدا ان شاء الله سايه شما را روي سر ما نگه دارد.

اين شبكه كلمه هميشه ادعا مي كنند كه ما شيعيان خودمان را مي زنيم.

آن روز هم به اين ها گفتم كه هنوز هم عاشق نشده اند كه عشق به امام حسين را ياد بگيرند و ببينند كه اين زدن نيست. براي ما افتخاري است كه در عزاي امام حسين شركت كنيم.

من از اين شبكه خيلي ممنون هستم؛ چون قبلا ما خيال مي كرديم چه در خانه عزاداري كنيم و چه در بيرون خانه، فرقي نمي كند؛ اما از زماني كه اين شبكه را نگاه مي كنم، سعي كردم كه بيشتر در عزاداري ها شركت كنم. اين ها نمي دانند كه عزاداري امام حسين براي ما چه ارزشي دارد.

ممنون هستيم كه شبكه كلمه ما را راهنمايي كردند و به شيعه بودن مان افتخار كرديم.

من يك دفعه با آقاي ترشابي صحبت كردم و گفتم: اگر كسي دستورات قرآن را اجرا نكند، حكمش چيست؟

گفت: چه شيعه و چه سني گفته اند: اگر يك يا چند دفعه دستور خداوند را اجرا نكنند، اين اشكالي ندارد.

گفتم: خانم عائشه دستوري كه خداوند به ايشان گفتند كه در خانه بنشينند، اجرا نكردند و رفت به جنگ حضرت علي يا به قول شما براي اصلاح امور مسلمين كه معلوم نيست با چي جنگ داشته اند.

گفت: يك يا چند دستور قرآن را اجرا نكنند، اشكالي ندارد.

مي خواستم سؤال كنم كه آيا شيعه هم چنين نظري دارد يا نه؟

بيننده آقا فرزاد از اروميه از اهل سنت:

من اين جلسه از ابتداي بحث برنامه شما را نگاه نمي كردم و نمي دانم كه بحث در رابطه با چيست.

مجري:

بحث حديث وصايت بود.

بيننده:

شهادت امام حسين را خدمت تمام مسلمانان جهان تسليت مي گوييم. من مي خواستم اين نسل كشي صهيونيست ها را محكوم كنم. ما اهل سنت با دفاع از تمام عقائد خودمان به شدت اين نسل كشي مظلومانه مردم بي چاره فلسطين را محكوم مي كنيم.

مجري:

ما وقتي مي گوييم كه با برادران اهل سنت، برادر هستيم، اين را در عمل هم نشان مي دهيم و ناراحتي آن ها ناراحتي ما است و حزن آن ها حزن ما است. شما مي بينيد كه جمهوري اسلامي چه طور پشتيباني مي كند.

اين نشان از اين است كه شيعه و سني برادر هم هستند و در كنار هم در مقابل دشمن واحد شان مي ايستند.

استاد قزويني:

جناب آقا نعثل خودمان هم افاضه كرده بودند كه اگر 12 هزار نفر جمع شوند، من هم يك نفرشان و جمهوري اسلامي ما را از مرز غزه وارد كند.

ايشان گفت: ما 12 هزار نفر هستيم كه من هم حاضرم يكي از آن ها باشم كه ما برويم آنجا و از مسلمان هاي فلسطيني دفاع كنيم.

نمي دانم كه ايشان تعليق به محال مي كند؟

اگر ايشان مي خواهد برود، به مصر برود و از آنجا به غزه برود. رابطه ايشان با مصر هم كه خوب است. ما نمي خواهيم كه ايشان به آنجا برود. ايشان بيايد يك شاهكار و خدمت بزرگي براي عزيزان فلسطيني كند.

در عربستان سعودي يك تعدادي از اين مفتي ها را جمع كند و به مفتي اعظم بنويسند كه با آن اطلاعيه كه قبلا دادي و گفتي هر كس به نفع فلسطين غزه تظاهرات كند، كار حرامي انجام داده است و اين كار خلاف شرع و بدعت است، شما لطف كنيد و از جناب مفتي اعظم بخواهيد كه اين را بردارد تا يك ننگ جديد ديگري در پرونده اش ايجاد نكند.

خدمت گذاري و فرستادن آذوقه از طرف عربستان پيش كش باشد و آقايان فلسطيني در غزه، نيازي به كمك هاي مالي و نظامي عربستان ندارند.

مرا به خير تو اميدي نيست شر مرسان.

شما محبت كنيد كه مفتيان تان فتوا عليه غزه صادر نكنند.

امروز هم كه در مصر جلسه بود، جناب امير قطر افاضه كرد و گفت: ما هر موقع كه جمع مي شويم در اين رابطه صحبت مي كنيم.

ما در گذشته كمك كننده به اسرائيل بوديم و عملا مساعدت و كمك مان عليه فلسطين بوده است.

اين را خودش اعتراف كرده است و تمام شبكه ها هم اين افاضات اين آقا را پخش كردند.

ما نمي خواهيم بحث سياسي كنيم؛ ولي هر انساني؛ حتي ما در رابطه با آن فيلم موهن كه در بعضي از كشورها به سفارت آمريكا حمله مي كردند، گفتيم اين را هم ما محكوم مي كنيم.

اميرالمؤمنين به مالك اشتر نخعي مي گويد: در مصر مي روي، افراد مصر دو دسته هستند:

إما أخ لك في الدين وإما نظير لك في الخلق

نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 3، ص 84

اين عزيزان فلسطيني الحق و الانصاف روي همه مظلومان عالم را سفيد كردند و تمام دنيا از اين ها حمايت كرده اند و اين جنايت را محكوم كرده اند؛ ولي من تا غروب كه در سايت ها و اخبار را نگاه مي كردم، از عربستان هيچ چيزي نديديم.

ما ساير كشورها را كاري نداريم؛ چون نه شبكه مان سياسي است و نه وارد بحث سياسي مي شويم.

اين وهابي ها دست شان در دست يهود است.

چندي پيش هم در قضيه حزب الله، وزير امور خارجه عربستان سعودي گفت: اگر اسرائيل به لبنان حمله كند و نابود كند، هزينه جنگ را ما مي پردازيم.

آقا فرزاد ما از اين اظهار همدردي و محكوم كردن نسل كشي، از حضرت عالي تشكر مي كنيم.

خدا جزاي خيرتان دهد.

بيننده:

من مي خواستم بگويم: اين مفتي اعظم، چه سكوت كند و چه سكوت نكند، اگر سكوت نكنند براي خودشان خوب است؛ ولي اگر سكوت كنند، راقعا جاي تأسف دارد. چه شيعه و چه سني هيچ فرقي نمي كند، اين نسل كشي را همه بايد محكوم كنند. تشكر مي كنم از برنامه خوب تان.

استاد قزويني:

اين آقايان هم از آقاي ملك عبد الله تقاضا كنند كه دوباره به آمريكا نرود و با اسحاق رابين ليوان شراب را به هم نزنند و شراب نخورند كه آبرو ريزي ديگري درست شود.

بيننده آقاي توكلي از شهركرد:

ايام شهادت حضرت ابا عبد الله الحسين و اصحاب با وفاي شان را خدمت شما تسليت عرض مي كنم.

من چندتا سؤال دارم.

در مورد جانشيني حضرت رسول صلي الله عليه وآله كه پيغمبر خيلي از فتنه امت بعد از خودشان مي ترسيدند.

چه جوري مي شود كه امت را بعد از خودشان همين طوري رها كنند و به قول اين آقايان كه نظر به شوري دارند، اگر پيغمبر صلي الله عليه وآله نظري به اين داشتند، آيا يك حديث صحيح در كتب برادران اهل سنت وجود دارد كه پيغمبر فرموده باشد: بعد از من خلافت را به شورا بگذاريد يا يك كانديدي معرفي كرده باشند؟

آيا چند نفر را معرفي كرده اند كه اين ها كانديد هستند؟

در مورد جناب عائشه كه آقايان مي گويند: خانه ايشان چند حجره داشته است و اتاق هاي زيادي داشته است و دارالضيافة داشته است.

من مي خواهم بدانم كه از نظر شرعي درست است در خانه اي كه 50 اتاق هم داشته باشد و مردي هم در آن نيست، يك مرد غريبه مهمان اين خانه شود و شب هم همان جا بماند و در اين خانه بخوابد، آيا اين كار صحيح است؟

شرايط اجتهاد چيست و چه كسي مي تواند مجتهد باشد؟

آقاياني كه در جواب جنگ جمل و صفين كه 30 هزار كشته داده است مي گويند: جناب عائشه و طلحه و زبير و معاويه، اين ها اجتهاد كردند، مي خواهم بدانم كه زن هم مي تواند از نظر شرعي اجتهاد كند؟

بيننده احمد آقا از سنندج از اهل سنت:

من سواد ندارم و بي سواد هستم و خواهش مي كنم كه حرفم قطع نكنيد تا موقعي كه حرف هايم را بزنم بعد از طريق تلويزيون گوش مي كنم.

اختلافات مال چند سال قبل است.

بعد از 1334 سال هرچي كه بوده ربطي به مردم ندارد.

شماها توهين مي كنيد.

كسي كه مسلمان باشد و از اسلام آگاهي داشته باشد، توهين به دشمنش هم نمي كند؛ چون خداوند آن كساني را كه توهين مي كنند، دوست شان ندارد.

شما توهين مي كنيد به اهل سنت و بعد مي گوييد: ما با وهابي ها بوديم.

اين اسلام نه وهابي است و نه سني و نه شيعه.

ما مخلوق خدا هستيم و كلام خدا و فرمايش پيغمبر را قبول داريم.

شما مي دانيد كه اهل تسنن و شيعه با هم ازدواج كردند. دوتا از برادران من از شيعه زن گرفته اند و چندتا بچه دارند. شيعه و سني چقدر با هم پيمان بسته اند.

اين ها 1400 سال قبل كه با هم اختلاف داشته اند به ما چه ربطي دارد.

فرض كنيد كه علي به عمر ظلم كرده است.

آيا عمر در رواياتي گفته است كه تا دنيا باقي است شما بايد از من دفاع كنيد؛ چون علي به من ظلم كرده است؟

شما مي گوييد: برادران اهل تسنن، اگر برادر هستيم اين همه اهانت چيست؟

استاد قزويني:

من مي توانم از شما خواهش كنم؟

بيننده:

گفتم: حرف نزن و بعدا صحبت كن.

استاد قزويني:

اين كه مي گوييد: ما به اهل سنت توهين مي كنيم، 2 نمونه بيان كنيد كه اگر واقعا توهين است، من همين جا از اهل سنت عذر خواهي كنم و قول دهم كه بعد از آن توهين نكنيم.

بيننده:

اين همه رواياتي كه مي گوييد و استادهايي كه مي آوريد، مسلمان ها 1 ميليارد 400 ميليون است.

تنها شبكه اي شما و شبكه آن ها نيستند كه مسلمان باشد.

اين همه آخوند اهل تسنن را مي آورند در آنجا و درس شان و كتاب شان و روايت شان را توضيح مي دهند؟؟؟؟؟

يك شب بحث اين بود كه يك نفر پيش پيغمبر بود و در هنگام غذا خوردن يك كاسه بوده و دست عائشه و اين شخص با هم برخورد داشته است.

مگر عقل قبول مي كند؟

خودتان مي گوييد: اين را قبول نمي كنيد. آيا اين توهين نيست؟

گفتم: كسي از دين آگاهي داشته باشد، قطعا توهين نمي كند؛ چون خودش مي داند كه در دين خدا بد رفتاري و توهين را دوست ندارد.

ما شيعه و سني و وهابي نداريم. ما مخلوق خدا هستيم.

كسي كه كلام خدا را مطالعه كرده باشد، آگاه مي شود و حديث پيغمبر را هم اگر واقعا خوانده باشد، آگاه است.

حضرت علي مگر طايفه نداشته است و مگر شير خدا نبوده است؛ پس چطوري اين را قبول كردند؟

حضرت علي تاج سر تمام اسلام است و تاج سر اهل سنت پيغمبر است.

ما شيعه و سني و وهابي نداريم. اين ها كه آمده اند، آدم هاي شما هستند.

؟؟؟؟

كسي كه توهين كند مسلمان نيست.

شما حرف امام خامنه اي را هم قبول نداريد كه گفت: هر كسي چه شيعه و چه سني اهانت و توهين به هر كسي كند، آن نه شيعه است و نه سني؛ بلكه شيطان است.

اين كه روايت نيست كه بگوييد: روايت ضعيف است و قبول نداريم.

مجري:

استاد هم مي گويند: يكي از توهين ها و بي ادبي هاي ما را بگوييد تا ما قبول كنيم و عذر خواهي كنيم.

بيننده:

همان جمله اي كه براي خط شيعيان و اهل سنت نوشته ايد، اين ايجاد اختلاف مي كند.

استاد قزويني:

شما از رهبري آيت الله خامنه اي جمله اي گفتي كه ايشان گفته است: هر كس به شيعه يا سني توهين كند، نه شيعه است و نه سني.

همين آيت الله خامنه اي در سخنراني شان گفته اند: از علماي اهل سنت من مي خواهم كه كتاب علامه اميني و كتاب شرف الدين را به دقت و با تأمل مطالعه كنند.

مگر در كتاب علامه اميني يا كتاب مرحوم شرف الدين كه المراجعات است، غير از اين رواياتي كه ما مي گوييم، چيز ديگري هم وجود دارد؟

بيننده:

من گفتم سواد ندارم كه شما داريد حرف از كتاب مي زنيد.

شما و آن ها به جاي اين كه اين همه پول را خرج كنيد، به فقير و فقراء كمك كنيد و بياييد كه صدقه و حسنه جاري كنيد.

اين ثواب دارد نه اين كه 1400 سال پيش عمر چه كار كرده است و عائشه به بيابان چه كار كرده است؟

مگر پيغمبر خودش عقل نداشته است كه اين زن را طلاق دهد و بيرون كند؟

اين حرف ها چيست كه مي زنيد؟

اگر خانمت نافرماني شما را كند و در ركاب شما نباشد، اين خانم را قبول مي كنيد؟

استاد قزويني:

چون اين برادر عزيزمان اشاره كردند به رهبري كه ايشان چنين و چنان كرده اند و مخصوصا اين برادرمان جناب آقاي مولوي مراد زهي هم در اين شبكه وهابي و نفاق گفتند: در رابطه با بحث امامت، 2 سال قبل در روز غدير مقام معظم رهبري كه صحبت داشتند، تعبيرشان اين بود كه اعلام مسئله ولايت و انتخاب اميرالمؤمنين به جانشيني پيامبر اعظم، در حقيقت انتخابي از جانب خداي متعال بوده است و نبي مكرم با اعلام آن، رسالت خويش را كامل كرد.

بعد گفت: ما هيچ اصراري نداريم كه فرقه اي از فرق اسلامي، عقائد فرقه ديگر را قبول كند؛ اما درخواست منطقي داريم كه همه مسلمان هاي جهان در واقعيت ها و حقايقي كه علماي بزرگ همچون علامه سيد شرف الدين آملي و علامه اميني در رابطه با اميرالمؤمنين ارائه كرده اند، تأمل و تفكر كنند.

البته بحث هاي ديگري هم داشت.

اين بحث علمي بايد باشد. اگر اين طوري است؛ پس تمام اهل سنت و شيعه كتاب هايشان را بردارند و به دريا بريزند.

ايشان مي گويد: نه شيعه داريم و نه سني و نه وهابي.

ما از خداي مان است كه تمام كره زمين گوينده لا اله الا الله و محمد رسول الله و علي ولي الله باشند و نه شيعه باشند و نه سني و نه وهابي.

ما از خداي مان است و يقين هم داريم كه آن روز فرا خواهد رسيد.

بيننده آقا عليرضا از شيراز:

ايام محرم را تسليت و تعزيت عرض مي كنم.

من يك سؤال داشت و يك گلايه خدمت حضرت آيت الله قزويني داشتم كه در رابطه با مناظره بود كه چند هفته پيش استاد يزداني و آقاي مراد زهي اتفاق افتاد.

من به نظرم رسيد كه جناب آقاي يزداني در آن مناظره يك مقداري مظلوم واقع شدند.

جناب آقاي يزداني با ادله و با اسناد بزرگواران و اهل قلم و علماي اهل تسنن ادله و مدرك مي آورند خدمت آقاي مراد زهي؛ اما آقاي مراد زهي ناراحت شدند و برافروختند و خط قرمز مطرح كردند و گفتند: جناب آقاي يزداني برو دو ركعت نماز بخوان و استغفار كن.

من مي خواستم خدمت آقاي مراد زهي عرض كنم، جناب آقاي مراد زهي شما بايد اين عينك بدبيني و اين خواسته را از علما و نويسندگاني مطرح مي كرديد كه به عنوان منابع جناب آقاي يزداني مطرح مي كنند؛ نه از جناب آقاي يزداني كه دفاع مي كنند و اين خرافات را در رابطه با زوجه رسول مكرم صلي الله عليه وآله قبول ندارند.

يك مطلب هم داشتم خدمت احمد آقا از سنندج كه الان تماس گرفتند، ايشان و امثال اين ها وقت شبكه محترم ولايت را مي گيرند كه الحق و الانصاف خير كثيري است براي جهان اسلام و بعد هم مي گويند: فحاشي و توهين كرديد و بدون سند و مدرك حرف مي زنند.

مطالب كه حضرت استاد قزويني و ابوالقاسمي و يزداني مطرح مي كنند، اين مطالب از كتب شما است.

چرا داشته هاي خودتان را توهين مي دانيد؟

شجاعت نداريد كه به داشته هاي خودتان افتخار كنيد.

اگر خجالت نمي كشيد، افتخار كنيد كه اين مطالب مال كتب و عقائد شما است نه مال ما.

ما اين ها را از زبان و كتاب شما مطرح مي كنيم و از خواسته ها و از شريعت شما مطرح مي كنيم.

حداقل اين شجاعت را داشته باشيد و دفاع كنيد نه اين كه فرافكني كنيد.

من فقط خواهشم از آيت الله قزويني اين است كه يك بار ديگر اين مطلب را براي بينندگان جا بيندازند كه صحبت هاي استاد يزداني، بر مبناي كتب اهل سنت بود.

نبايد آقاي مراد زهي به ايشان بگويد: برو عينك بد بيني را بردار و برو نماز توبه بخوان.

اگر قرار باشد كه نماز خوانده شود و يا توبه شود، بايد شما به آن نويسندگان كتب خودتان بگوييد نه حضرت آيت الله قزويني يا استاد يزداني.

بيننده آقا عبد الله از آلمان از اهل سنت:

من مي خواستم راجع به موضوع برنامه امشب صحبت كنم و مي خواستم بيشتر از قرآن صحبت كنم.

براي همين اول مي خواهم يك زمين مشتركي پيدا كنيم كه از اينجا با هم بحث كنيم.

اين قرآني كه الان نزد همه مسلمان ها از جمله شيعه و سني است، اين قرآن را خدا بر پيغمبر صلي الله عليه وآله نازل فرموده اند و همين قرآن بود و نه كلامي بيشتر و نه كمتر و نه چيزي جز اين بود كه بر پيغمبر نازل كردند و خدا اين را براي هدايت مردم نازل كردند و نه گمراه كردن مردم.

آيا شما هم مثل من قبول داريد؟

مجري:

بعضي از آقايان وهابي قبول ندارند كه قرآن ما مثل قرآن شما است، ما از شما ممنون هستيم كه اين را قبول داريد.

اين حرف شما كاملا قابل قبول است.

بيننده:

من يك نكته اي اول راجع به حديث دار عرض كنم.

اگر همان اوايل دعوت پيغمبر يعني سال سوم، كه 13 سالگي حضرت علي كه هنوز به تكليف هم نرسيده بود، به عنوان وصي و جانشين پيغمبر انتخاب شدند، چرا در سال آخر عمر پيغمبر بايد دين پيغمبر با ابلاغ همان چيزي كه سال سوم ابلاغ شده بود تكميل مي شد؟

آيا تكميل دين در آن زمان معني داشته است وقتي كه قبلا تكميل شده بود؟

چرا خداوندي كه قصد هدايت ما بندگان را داشته است و به دين صحيح و به همان يك فرقه حقه اي كه پيامبر فرمودند: 73 فرقه يكي اش اهل بهشت هستند، قرآن بايد ما را به سمت همان يك فرقه هدايت مي كرد، اگر نگاه كنيم، تمام آياتي كه شيعه براي مسئله امامت استفاده مي كند، تمام شان يك جور گمراه كننده هستند.

من نمي خواهم كلمه گمراه كننده را به زبان بياورم؛ براي اين كه كلمه بهتري به ذهنم نمي رسد مي گويم.

مثلا من نمي توانم مستقيما هدايت شوم.

سوره احزاب آيه 33 با اين شروع مي شود كه مي فرمايد:

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي

در ادامه مي فرمايد:

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

چند تا نكته اينجا هست.

كل آيه كه در اينجا هست مربوط به زنان پيامبر است.

استاد قزويني:

شما يك موضوع را بگير. شما چند موضوع را بهم قاطي كرديد.

شما مي گوييد: اين قرآن كتاب هدايت است يا نه؟ اول اين را تمام كنيم.

اين كه كتاب هدايت است، الان بنده مي خواهم صبح بلند شوم نماز بخوانم.

يك آيه از اين قرآن هدايت است، يك آيه به من بدهيد كه نماز صبح چند ركعت است و چه طور بايد خوانده شود. مي توانيد اين را به من بگوييد؟

از اين موضوع رد نشو و موضوع ديگري را هم مطرح نكن.

بيننده:

من مي خواهم قرآن بخوانم تا بفهمم كه اعتقاد مسلمان ها چيست.

من متوجه مي شوم كه مسلمان ها بايد نماز بخوانند.

استاد قزويني:

از كجاي قرآن متوجه شديد كه مسلمان ها بايد نماز بخوانند؟

بيننده:

وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ

سوره بقره آيه 43

استاد قزويني:

اين آيه چه ارتباطي به نماز دارد؟ اين آيه يعني نماز بخوانيد؟

بيننده:

من الان براي شما از ترجمه آقاي مكارم شيرازي مي خوانم.

استاد قزويني:

من كه كاري به ترجمه ندارم. من هيچ ترجمه اي را بنده قبول ندارم.

چون پيغمبر اكرم آن وقتي كه تشريف آورد، آن وقت آيت الله مكارم كه در آنجا نبود.

پيغمبر اكرم 1400 سال قبل اين آيه را براي عموم مردم فرموده است.

ما مي خواهيم ببينيم كه بنده و جناب عالي به عنوان يك مسلمان از خود قرآن استفاده كنيم كه آيا اين آيه دلالت مي كند كه من نماز بخوانم؟

ركعات نماز و نماز صبح را من از شما نخواستم. اصل نماز را مي تواني از قرآن به دست بياوريد.

بيننده:

در اينجا صلاة آمده است.

استاد قزويني:

معني صلاة چيست؟

بيننده:

صلاة چيزي است در اسلام كه بايد آن را برپا داشت.

استاد قزويني:

خود صلاة به چه معنا است؟

بيننده:

من اگر قرآن را بخوانم اين بارها در قرآن گفته شده است و صلاة يك چيزي است كه بايد اين را برپا داشت و يك چيزي است به اسم زكات كه بايد اين را داد.

درسته؟ اين را من مي توانم از قرآن متوجه شوم؟

استاد قزويني:

از كجاي قرآن اين را متوجه مي شويد؟

بيننده:

براي مثال در سوره بقره آيه 43 خداوند فرموده است:

وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ

يعني يك چيزي است به اسم صلاة كه من بايد آن را برپا دارم؛ چون در اينجا گفته شده است و يك چيزي است به اسم زكات كه بايد آن را بپردازم و بايد با ركوع كنندگان ركوع كنم.

استاد قزويني:

از كجا متوجه شديد كه كلمه صلاة به معناي نماز است؟

بيننده:

من الان اسم نماز را آوردم؟ من گفتم: يك چيزي است به اسم صلاة كه بايد اين را برپا داشت.

آيا من اسم نماز آوردم؟

استاد قزويني:

باشد، صلاة به معناي برپا داشتن يك چيزي.

در سوره توبه آيه 103 مي فرمايد:

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

پيغمبر از مردم صدقه بگير و بر آن ها هم صلوات بفرست، صلاة شما موجب آرامش قلب اين ها است.

در آيه ديگري مي فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا

سوره احزاب آيه 56

اينجا مي گويد: شما صلاة انجام دهيد. اينجا ما چند ركعت براي پيغمبر نماز بخوانيم؟

خدا از ما صلاة خواسته است و به پيغمبر مي فرمايد: صلاة را انجام بده. من اينجا چه كاري بايد انجام دهم؟

بيننده:

همان طوري كه خود شما هم كه مي خواهيد كه به سنت پيغمبر برسيم براي نشان دادن اين اعمال.

استاد قزويني:

قرآن به تنهايي نمي تواند كتاب هدايت باشد.

بيننده:

من و شما مسلمان هستيم و هردو مي دانيم كه داريم راجع به چه چيزي صحبت مي كنيم.

من و شما مي دانيم كه قصد خداوند از ارسال اين قرآن، (همان طوري كه با هم توافق كرديم) هدايت بشر بوده است و هم اين كه همين قرآن فرموده است: از پيغمبر و سنتش اطاعت كنيد؛ چون كه ايشان براي شما بهترين اسوه هستند.

من از آن هايي نيستم كه بگويم: قرآني هستم. مسلمان كسي است كه از سنت پيغمبر تبعيت كند.

استاد قزويني:

قرآن بدون سنت نمي تواند مايه هدايت باشد.

بيننده:

آيا قرآن بدون سنت باعث گمراهي است؟

مجري:

بله. سنت بدون قرآن هم همين طور است.

بيننده:

آيا خداوند از من بهتر عربي بلد بوده است يا نه؟

قطعا از من بهتر بلد بوده است. من مي گويم: اگر من قصد هدايت داشته باشم و بخواهم يك جمله به شما بگويم و در آن جمله يك مفهومي را به شما انتقال دهم، خيلي صريح و واضح به شما مي گفتم.

اگر نيت من اين بود كه حرفم را به شما درست برسانم.

استاد قزويني:

شما چه مذهبي داريد؟

بيننده:

من يك شيعه بودم كه در قم بزرگ شدم و الان دنبال تحقيق مذهبم هستم و به اين نتيجه رسيدم كه بسياري از عقائدي كه من داشتم با قرآن نمي توانم به آن برسم.

استاد قزويني:

يكي از آن ها را بگوييد.

بيننده:

واقعيت اين است كه من از مذاهب اهل سنت هنوز پيروي نكردم؛ چون دارم تحقيق مي كنم؛ ولي يك شيعه بودم كه دنبال قرآن هستم.

استاد قزويني:

اين كه شما به عنوان طلسم شكن در بعضي از شبكه ها مطرح مي شويد، اين پس دروغ است.

بيننده:

چه طور مگه؟

استاد قزويني:

مثلا در يك شبكه شما تشريف ببريد به عنوان طلسم شكن آنجا صحبت كنيد، اين دروغ محض است؟

اين افتراء است و هركس به شما بگويد: طلسم شكن هستيد به شما دروغ گفته است.

بيننده:

طلسم اين شكسته شده است كه من به اين اعتقاد رسيده ام كه خداوند اگر قصد داشت به من بگويد، چه طور وضو بگير مي گفت:

وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلِكُمْ

نمي گفت:

وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ

طلسم يك سري اعتقادات از من شكسته شد.

ولي اين كه من حنفي يا حنبلي يا شافعي يا مالكي هستم، هنوز نمي دانم؛ چون اين ها را تحقيق نكردم.

استاد قزويني:

خداي عالم اين را مي دانست كه مردم ادبيات عربي را خواندند و فهميدند. «ارجل» عطف بر محل «برءوسكم» است وهيچ اشكالي هم ندارد.

بيننده:

چرا مجرور نيست؟

استاد قزويني:

اگر مي خواهي كه من 500 مثال بزنم كه جمله دوم به جاي اين كه بر لفظ كلمه قبلي عطف باشد، بر محل آن عطف است. چه اشكالي دارد؟

بيننده:

من براي شما مثال مي زنم.

وَامْسَحُوا مي تواند با حرف اضافه جار و مجرور بيايد و مي تواند نيايد.

خداوند مي توانست بگويد:

وَامْسَحُوا رُءُوسَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ

آن موقع حرف شما قبول بود و همه مسلمان ها اين طور برداشت مي كردند.

مي توانست بگويد:

وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَبأَرْجُلِكُمْ

استاد قزويني:

شما مي تواني براي من ثابت كنيد كه پيغمبر اكرم فرموده است:

وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلِكُمْ

بيننده:

در اين قرآن كه ما داريم با نصب ارجل آمده است. من خيلي گشتم كه قرآني را نوشته باشد كه در آن ارجل مجرور باشد؛ ولي پيدا نكردم.

استاد قزويني:

آيا پيدا نكردن حضرت عالي دليل بر اين است كه وجود نداشته است؟

بيننده:

؟؟؟؟؟؟؟؟

استاد قزويني:

من براي اين كه به شما احترام بگذارم؛ چون مي گوييد: دنبال تحقيق هستم، از قراء اربعة يكي از آن ها آقاي ابن كثير داري مكي است كه متوفاي 120 است و يكي از قراء سبعه است، ايشان مي گويد: قرائت درست به جر ارجل است نه به نصب آن.

اين مطلب در كتاب سير اعلام النبلاء جلد 5 صفحه 318 است.

آقاي ابو عمرو مازني بصري كه متوفاي 154 است و يكي از قراء سبعه است كه مي گويد: وارجلكم به جر صحيح است.

ابوبكر شعبة بن عياش است و يكي از مشاهير قراء است كه متوفاي 193 است كه مي گويد: وارجلكم به جر صحيح است.

آقاي حمزه تميمي كه يكي از قراء سبعة است كه مي گويد: وارجلكم به جر صحيح است.

آقاي عاصم ابن ابي النجود هم كه متوفاي 127 است مي گويد: وارجلكم به جر صحيح است.

اين چند نفر از قراء بزرگ و قراء سبعة مي گويند: وارجلكم به جر صحيح است.

بيننده:

من در ايران دنبال قرآني گشتم كه در آن با جر ارجل نوشته شده باشد.

استاد قزويني:

شما مي گوييد: من دنبال تحقيق هستم. بنده عرض كردم خدمت شما.

بيننده:

سؤال من را هم لطفا جواب دهيد. چرا هيچ كدام از قرآن هايي كه من گشتم پيدا كردم اين طور ننوشته بود؟

استاد قزويني:

به من چه ربطي دارد. اين آقايان آورده اند؛ چه بسا الان در عربستان سعودي قرآني كه چاپ كرده اند در چاپخانه ملك فهد كه غلط قرآني دارد. قرآني كه در عربستان سعودي چاپ شده است، چهار مورد غلط اعرابي دارد. قرآني را هم كه در ايران چاپ شده است، اين هم غلط قرآني دارد.

بيننده:

من غلط قرآني ديده ام. اين ارجلِكم و ارجلَكم غلط قرآني است كه در تمام قرآن ها وجود دارد؟

استاد قزويني:

بحث هدايت قرآن را مطرح كردي و آخر به اين نتيجه رسيدي كه قرآن به تنهايي نمي تواند هدايت كننده باشد و بايد سنت هم باشد. دست شما درد نكند.

بيننده:

نه. لطفا حرف من را عوض نكنيد. من گفتم قرآن را خدا براي هدايت فرستاده نه براي گمراه كردن.

اگر من كه يك آدم ساده و فارس زبان هستم و مي توانم خيلي راحت بگويم:

وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلِكُمْ

يك ميليارد و 500 ميليون مسلمان گمراه نشوند و اشتباه وضو نگيرند، من اين را مي تونستم بگم، قطعا مي گفتم.

استاد قزويني:

شما مگر نمي گوييد: من ترجمه آقاي مكارم را مي بينم. در ترجمه آيت الله مكارم شيرازي چه نوشته است؟

شما فارسي زبان هستيد عرب زبان كه نيستيد.

بيننده:

من در كلاس هاي قرآن بزرگ شدم.

شما كه برنامه من را ديديد مي دانيد كه من در كلاس هاي قرآن و عربي بزرگ شده ام و مي توانم بخوانم.

استاد قزويني:

اگر عربي بلد هستي، من مثال زدم كه بيش از 4 نفر از قراء مشهور و قراء هفتگانه به جر خوانده اند ارجل را.

من نكته خدمت شما مي گويم؛ چون دوستت دارم كه دنبال تحقيق هستي.

شما صحيح بخاري را باز كن كه از قول صحابه نقل مي كند:

فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ علي أَرْجُلِنَا

صحيح البخاري، ج 1، ص 33 و 48

ما صحابه همگي موقع وضو گرفتن به پاي مان مسح مي كشيديم.

اين كه صحابه مي گويند: ما مسح مي كشيديم، اين را از كجا ياد گرفته بودند؟

پيغمبر به اين ها گفته بوده كه مسح بكشيد يا قرآن گفته بود كه مسح بكشيد يا اين ها از پيش خودشان بر خلاف قرآن عمل مي كردند؟

قرآن به اين ها گفته بود كه پاهاي تان را بشوييد و اين ها خلاف قرآن عمل مي كردند و پاهاي شان را مسح مي كردند.

بيننده:

در كتاب كافي نوشته شده است كه از امام پرسيدند كه اگر فراموش كردي كه مسح سر بكشي و پايت را شستي، مي توني برگردي مسح سر را انجام دهي.

استاد قزويني:

مي تواني آدرس هم بدهي؟

بيننده:

من نمي خواهم الان بروم در كتب.

استاد قزويني:

شما دنبال تحقيق هستي و من هم امكانات تحقيق را براي شما آماده كردم.

بيننده:

شما لطف مي كنيد و من از شما ممنون هستم و من مي روم مي گردم.

استاد قزويني:

شما مي خواهيد تحقيق كني، يك مورد را مثلا در رابطه با مسح، تحقيق كن و ببين كه مذهب شيعه حق است و يا باطل است؟

من براي شما آيه خوانده ام. 5 نفر از قراء سبعه را آدرس دادم، ادبيات عرب را گفتم، از صحيح بخاري روايت كه صحابه موقع وضو گرفتن مسح مي كشيدن آوردم.

پيغمبر اكرم:

ثم مسح رأسه ورجليه الي الكعبين

تاريخ الاسلام، ج1، ص73

اولين بار جبرئيل به پيغمبر آموزش مي دهد كه چه طوري وضو بگيرد.

جبرئيل داشت آموزش مي داد، هم سرش و هم پايش را مسح كشيد.

آقاي صالحي شامي در كتاب سبل الهدي والرشاد جلد 2 صفحه 296 مي گويد: روايت صحيح است.

در روايت ديگر كه در مستدرك حاكم است از پيغمبر نقل مي كند: نماز احدي قبول نيست مگر وضويش وضوي كامل باشد، بعد مي گويند: وضوي كامل چيست:

ويمسح برأسه ورجليه الي الكعبين

مستدرك علي الصحيحين، ج1، ص241

سر و پايش را تا كعبين مسح مي كشد.

ذهبي هم مي گويد: حديث صحيح است.

اميرالمؤمنين سلام الله عليه وضو مي گرفت و پايش را مسح مي كشيد.

تلخيص الحبير جلد 2 صفحه 392 مي گويد: روايت صحيح است.

آقاي عثمان در كتاب مجمع الزوائد جلد اول صفحه 224 موقع وضو گرفتن پاي شان را مسح مي كشيدند.

آقاي ابن عباس از شما و من بهتر قرآن مي فهميده است، مي گويد:

نزل القرآن بغسلين ومسحين

در قرآن 2 شستشو و 2 مسح است.

شستشوي اول صورت و شستشوي دوم دست و مسح اول دست و مسح دوم پا.

اين را آقاي ابن قدامه مقدسي كه فقيه بزرگ حنبلي است در كتاب المغني جلد اول صفحه 120 نقل مي كند.

انس بن مالك مي گويد:

مسح قدميه بلهما

تفسير ابن كثير، ج 2، ص 26

موقع وضو گرفتن آقاي انس بن مالك غلام و خادم و صحابي پيغمبر با تري وضويش پاهايش را مسح مي كشيده است.

در ادامه ابن كثير مي گويد:

إسناد صحيح

تفسير ابن كثير، ج 2، ص 26

روايت صحيح است.

من نمي دانم كه آيا اين ها كافي است كه حضرت عالي تحقيق تان را ادامه دهيد يا دوباره خدمت تان عرض كنم؟

بيننده:

من يك سؤال مي پرسم؛ اين هايي كه گفتيد، چون خيلي سريع گفتيد نتوانستم همه را ياداشت كنم.

استاد قزويني:

تكرار برنامه را شما نگاه كنيد.

بيننده:

در همان آيه وضو، خداوند بعد مسح را مي گويند:

فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ

سوره مائده آيه 6

چرا اينجا نگفته است:

وَأَيْدِيَكُمْ

خدا مي توانست اين را بگويد:

فاغسلوا وجوهكم وأيديكم من المرافق وامسحوا برءوسكم وبأرجلكم

آن موقع احدي از مسلمان ها نمي توانست آن جوري وضو بگيرد، غير از آنچه شيعه وضو مي گيرد.

اگر خدا اين را مي گفت، احتياجي به اين همه بحث بين شيعه و سني در اين قرن ها نبوده است و همه يك جور وضو مي گرفتيم.

چرا خدا اين را نگفته است؟

استاد قزويني:

خيلي خوب است، شما براي خدا هم تعيين و تكليف مي كنيد، دست شما درد نكند.

اگر عمر مي گويد: پيغمبر هذيان مي گويد، حضرت عالي به خدا هم اعتراض مي كنيد.

پيغمبر اكرم كه اين همه روايت دارد هنگام وضو پاي شان را مسح مي كردند قرآن را نمي فهميدند؟

اعتراض به خدا نكردند كه چرا خدا اين طور نگفته است.

ما روايت آورديم كه اميرالمؤمنين هنگام وضو پاي شان را مسح مي كردند.

عثمان پايش را مسح مي كشيده است.

ابن عباس به اندازه آقا عبد الله قرآن را نمي فهميده است.

انس بن مالك، ابو مالك اشتري صحابي، عكرمه اين هم نمي فهميدند.

در كتاب تفسير طبري از عكرمه كه يك چهره ضد شيعي است نقل مي كند كه مي گويد:

إنما نزل فيهما المسح

تفسير الطبري، ج 6، ص 129

در قرآن 2 مسح نازل شده است.

مي گويد:

وكان عكرمة يمسح رجليه

تفسير القرطبي، ج 6، ص 92 و عمدة القاري، ج 2، ص 238

عكرمه پاهايش را مسح مي كند.

آقاي شعبي كه از فقهاي بزرگ شما است مي گويد:

قال الشعبي: نزل جبرئيل بالمسح

تفسير الثعلبي، ج 4، ص 28

آقاي قتاده كه از فقهاي بزرگ اهل سنت است و متوفاي 117 است كه مي گويد:

افترض الله غسلتين ومسحتين

مصنف عبد الرزاق، ج 1، ص 19

خدا دو شستشو و دو مسح به ما واجب كرده است.

برادر بزرگوارم يك مقداري دقت كنيد.

من اسامي 5 نفر از قراء سبعه و مشهور را آوردم.

اين ها گفته اند: وأرجلِكم صحيح است.

در اين قرآن أرجلَكم نوشته اند.

اگر بنا بود كه اين آقاياني كه آمار مي دهند كه برنامه مان بر مبناي روايت عاصم است، در كتاب سير اعلام نبلاء جلد5 صفحه 256 از عاصم نقل مي كنند كه ايشان مي گفت: وأرجلِكم مي خوانند.

عاصم هم نگفت: چرا اينجا أيديكم گفته است و در آنجا أيديَكم گفته است.

در رابطه با نكاح متعه قرآن به صراحت آيه نازل شده است و قرطبي مي گويد: اجماع امت است كه اين آيه در رابطه متعه است.

جناب عمر گفت:

متعتان كانتا مشروعتين في زمن رسول الله صلي الله عليه وسلم وأنا أنهي عنهما

اللباب في علوم الكتاب، ج 6، ص 312

اگر شما دنبال تحقيق و بررسي هستي، همين مطالبي را كه ما خدمت شما گفتيم نگاه كنيد و اگر دنبال فتنه گري هستيد و دنبال اين هستيد كه از اذهان مردم را مشوش كنيد و در شبكه ها به عنوان طلسم شكن مي آييد، امثال شما عددي نيستيد و مشخص بود كه در همان اول حرفت گير كردي كه گفتي: قرآن هدايت است و آخرش هم مجبور شدي بگي قرآن را با سنت قبول دارم.

شما كه الفباي استفاده از قرآن را نمي داني، آن وقت مي گويي كه من مي خواهم تحقيق و بررسي كنم و من شيعه بودم.

اين حرف ها براي خانم بچه هايتان خيلي خوب است و خانم تان مي گويد: مرحبا كه ما يك همسري داريم كه خيلي قشنگ حرف مي زند و پسرتان بگويد: باباي من چقدر قشنگ حرف مي زند يا در اين شبكه هاي نفاقي كه دنبال اين طور فتنه ها هستند و به عنوان طلسم شكن صحبت كنيد و آن ها به به و چه چه بگويند، خوب است؛ ولي شما بيا و با شاگرد شاگردهاي ما صحبت كن و بيا ببين كه اين ها همان حرف اول حضرت عالي را كه مي گيرند، حضرت عالي در بن بست گير مي كنيد.

يك مقداري حريم خودتان و ديگران و حريم شيعه را حفظ كن.

مذهب شيعه، مذهب حق است و مذهب برخواسته از متن قرآن است و مذهب منطبق با سنت راستين نبي مكرم و برخواسته از سخنان اهل بيت عصمت و طهارت است. تمام عقائد شيعه يا مستند به قرآن و يا مستند به سنت است.

شما مي گوييد: اين آياتي كه شما استفاده مي كنيد گمراه كننده است.

بله در آن شكي نيست.

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا

سوره اسراء آيه 82

هيچ شك و شبهه نيست. اين آياتي كه ما گفتيم، قطعا براي ظالمين گمراه كننده است.

قرآن هم همين حرف را مي زند.


پايان.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها