2024 April 24 - چهار شنبه 05 ارديبهشت 1403
نقل حديث وصايت از زبان صحابه و تابعان
کد مطلب: ٥٣٤٦ تاریخ انتشار: ٢٦ آذر ١٣٩١ تعداد بازدید: 2551
حبل المتین » عمومی
نقل حديث وصايت از زبان صحابه و تابعان

حدیث وصایت در لسان صحابه و تابعین - آیا امام حسین فدای امت شد؟
حبل المتين 91/09/26

لينک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ: 26 / 09 / 91

مجري:

حديث وصايت از زبان صحابه و تابعان نقل شده است؟

ميلاد امام محمد باقر عليه السلام را به پيشگاه مقدس حضرت صاحب الزمان عج الله تعالي فرجه الشريف و شما بينندگان عزيز تبريك عرض مي كنم.

سؤال ما ا زمحضر استاد اين است كه آيا كلمه «وصي» و حديث وصيت با عنوان اين كه حضرت امير وصي پيامبر بوده است، در لسان صحابه و تابعين آمده است يا نه؟

استاد قزويني:

همان طوري كه يكي از بينندگان اهل سنت در جلسه گذشته تماس داشتند و گفتند: شما 4 ماه است كه در رابطه با ولايت اميرالمؤمنين در كتاب و سنت از منابع اهل سنت بحث مي كنيد، ما انتظار داشتيم كه در اين شبكه هايي كه خودشان را نماينده اهل سنت مي دانند، حداقل بيايند جواب دهند تا ببينيم كه اين ها جوابي هم دارند يا نه؟

ما از خدا مي خواهيم كه اين ها بيايند محترمانه و مؤدبانه نقد علمي كنند.

ما از نقد علمي استقبال مي كنيم.

اگر خودشان نمي توانند، همان طوري كه از كشورهايي ديگر بلد هستند افرادي بياورند براي اهانت كردن به حضرت زهرا سلام الله عليها و اهانت به شيعه و تحديد ايران، افرادي بياورند تا اين بحث هايي كه ما داشتيم را نقد علمي كنند و اشكالي بگيرند تا ما ببينيم كه اين ها چه اشكالي دارند و ببينيم كه كلام ما خالي از اشكال است يا نه؛ ولي متأسفانه دريغ از اين كه ما يك جمله اي از اين آقايان بشنويم.

به جاي آن فحش دادن و اهانت كردن، با اين كه خودشان مي گويند: ما تصميم نداريم كه ديگر توهين كنيم؛ ولي متأسفانه اين ها به اين روش خود ادامه مي دهند.

ما باز هم از اين عزيزان درخواست مي كنيم كه ادبيات متناسب با قرآن را رعايت كنيد.

اگر قرآن را قبول داريد، قرآن مي فرمايد:

وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا

سوره بقره آيه 83

ما را كه مسلمان نمي دانيد، انسان و جزء مردم كه هستيم.

مراجع و علماي ما از مردم كه هستند.

من بنا ندارم كه خيلي زياد به نمونه حرف هايش بپردازم؛ ولي اين آيه شريفه كه مي فرمايد:

فَتَلَقَّي آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

سوره بقره آيه 37

در روايات آمده است كه به حضرت رسول اكرم متوسل شده است.

اين ها مي گويند: اين دروغ و ضعيف است.

اين حرف چاله ميداني و بي اساس است. اين را ننه كلثوم هم بلد است.

شما بحث علمي كنيد و بگوييد: چرا ضعيف است و علت ضعف آن چيست.

اين كه شيخ طوسي و نجاشي نيست كه شناسنامه براي كفار صادر كنند. وقتي حاكم نيشابوري به اين روايت مي رسد مي گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد

المستدرك علي الصحيحين، ج 2، ص 672

شما چه عددي هستي كه بيايي، همين طوري بگويي كه اين روايت ضعيف است و توسل حضرت آدم به رسول اكرم و اهل بيت صحيح نيست.

همچنين سبكي از او به امام و علامه تعبير مي كنند، در كتاب شفاء السقام خود در صفحه 120 مي گويد: روايت صحيح است.

بيهقي كه خود ابن تيميه مي گويد: دلائل النبوة بيهقي از كتاب هاي معتبر است، در جلد 5 صفحه 489 مي گويد: روايت صحيح است.

بعضي از فقهاي بزرگ اهل سنت مثل شربيني شافعي كه متوفاي 977 هجري است، ايشان طبق اين روايت فتوا مي دهد و مي گويد: اگر كسي به زيارت رسول اكرم رفت:

ويتوسل به في حق نفسه

مغني المحتاج، ج 1، ص 512

در حق خودش متوسل شود.

بعد ايشان مي گويد:

لما اقترف آدم الخطيئة قال يا رب أسألك بحق محمد صلي الله عليه وسلم إلا ما غفرت لي.

مغني المحتاج، ج 1، ص 512

صالحي شامي كتابي دارد به نام سبل الهدي والرشاد كه در آن مي گويد:

فكانا يتوسلان إلي الله تعالي به صلي الله عليه وسلم

سبل الهدي والرشاد، ج 12، ص 403

حضرت و آدم و حضرت هوا به واسطه نبي مكرم به خدا متوسل شدند.

بعضي اوقات يك سري عباراتي مي آيد كه القاء شبهه مي كند، ان شاء الله بنا شد دوستان ما در واحد خواهران، جواب ها را اين ها بيان كنند و اين شير زنان به ميدان بيايند.

ما به بينندگان قول مي دهيم كه از اين هفته، نقد علمي كارشناسان شبكه را خانم ها داشته باشند.

آن روز در يك برنامه آقاي هاشمي مي گفت: چرا فلاني خودش به ميدان نمي آيد؟

كارشناس شان هم كه قبلا سفير ايران در فلان كشور بوده است گفت: فلاني آدم فاضلي است و خيلي مؤدب صحبت مي كند.

ما گفتيم: ما بي قيد و شرط آماده هستيم. فقط گفتيم: وارد مسائل سياسي نشويد و مؤدب صحبت كنيد. ما آماده هستيم كه هر روزي كه شما اعلام كنيد، شبكه به شبكه، به طوري كه نصف صفحه تلوزيون براي ما و نصف ديگر آن براي شما باشد، چند شب صحبت كنيم.

ما آماده هستيم كه يك هفته تمام برنامه هاي 8-10 را تعطيل كنيم، بياييد با هم دوستانه و مؤدبانه با يكديگر بنشينيم و حرف بزنيم.

شما در استديوي خودتان و ما هم در همين جا و مردم دنيا هم قضاوت كنند.

بگذاريد همين آقايان اهل سنت منتظر هستند كه شما حرف هاي ما را نقد كنيد، اين ها به قضاوت و داوري بنشينند.

در رابطه با اين كه آيا قضيه وصايت اميرالمؤمنين در لسان صحابه آمده است، گرچه بعضي از رواياتي كه از زبان نبي مكرم خوانديدم به بعضي از قسمت ها اشاره شد ؛ ولي وقتي كه قضايا كنار هم قرار مي گيرد و 15 روايت در يك صف قرار مي گيرد، بعضي از اين ها ديگري را تأييد و تقويت مي كند.

به قول ابن تيميه:

ولو كان الناقلون فجارا فساقا.

مجموع الفتاوي، ج 18، ص 26

اگرچه راويان آن فساق و فجار باشند.

ما تصميم داشتيم كه اين جلسه آخرين جلسه بحث وصايت باشد؛ ولي چون بحث وصايت، بحث گسترده است و شايد يكي از بحث هاي اساسي اثبات خلافت و جانشيني اميرالمؤمنين سلام الله عليه است، اگر 2 جلسه ادامه داشته باشد، گنجايش دارد.

1. روايت انس بن مالك:

اولين كسي كه ما برمي خوريم، آقاي انس بن مالك است كه صحابي پيغمبر و خادم پيغمبر است كه راوي آن أحمد بن حنبل است كه مي گويد: پيغمبر فرمود:

وصيي ووارثي يقضي ديني وينجز موعودي علي بن أبي طالب

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 615

آن قسمتي از روايات كه ما انتخاب كرديم، يك بخشي از روايت بوده است.

دوستان نگويند: شما روايات را تقطيع مي كنيد.

قسمت اول آن خيلي مفصل است.

آن قسمتي كه شاهد مثال ما است، همين بخش است، در متن روايت هم چيزي كه منافات با اين قسمت روايت داشته باشد، وجود ندارد.

در اينجا به صراحت مي فرمايد: وصي من علي بن ابي طالب است.

بر اساس چاپ بيروت، مؤسسه رسالت است؛ همان مؤسسه اي كه كتاب ابن حجر هيثمي را چاپ كرده است.

2. روايت سلمان :

طبراني با سند خودش از سلمان نقل مي كند:

قلت يا رَسُولَ اللَّهِ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ فَمَنْ وَصِيُّكَ قال فإن وصيي وَمَوْضِعُ سِرِّي وَخَيْرُ من أَتْرُكُ بَعْدِي وَيُنْجِزُ عِدَتِي وَيَقْضِي دَيْنِي عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ.

المعجم الكبير، ج 6، ص 221 و فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 615 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 113

هر پيغمبر وصي داشته است، وصي شما كيست؟

حضرت پاسخ داد وصي من هم سر من و بهترين كسي كه بعد از من او را مي گذارم، علي بن ابي طالب است.

أنس بن مالك را هم كه اشاره كرديم.

3. روايت بريده:

ابن عساكر از بريده است نقل مي كند:

لكل نبي وصي ووارث وان عليا وصيي ووارثي

الكامل في ضعفاء الرجال، ج 4، ص 14 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 392 و المناقب، الموفق الخوارزمي، ص 85 و مناقب علي بن أبي طالب (ع)، ابن المغازلي، ص 167 و ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي، ج 1، ص 71

در آنجا سلمان گفت و در اينجا خود نبي مكرم مي فرمايد: هر نبي، وصي داشته است.

ما ان شاء الله در يك جلسه، از منابع اهل سنت اسامي اوصياء را از حضرت آدم تا خاتم و قبل از خاتم، حضرت عيسي، اسامي اين ها را آمده است.

نمي شود كه تمام انبياء وصي داشته باشند؛ ولي نبي مكرم صلي الله عليه وآله وصي نداشته باشد.

خود پيامبر هم كه استثناء نكردند كه من وصي ندارم.

اين ها مشتي است كه نمونه خروار است.

اين ها بحث وصايت را به صراحت از نبي مكرم صلي الله عليه وآله نقل كردند.

مجري:

بررسي اشكال ذهبي بر روايت بريده

ظاهرا آقاي ذهبي اشكالي بر حديث بريده داشته است، مي شود اين اشكال را توضيح دهيد و نقد آن را بيان كنيد.

استاد قزويني:

اين طور نيست كه اين آقايان بي كار نشسته باشند.

اين طور نيست كه اين مباحث مطرح شود و آقايان به سادگي از كنار اين مباحث رد شوند.

بعضي از اوقات يك اشكال به ظاهر علمي كرده اند و بعضي از اوقات هم كه اشكال علمي نمي توانند بگيرند، مي گويند: قلب ما شهادت مي دهد كه اين باطل است.

حرف هايي كه زيبنده يك عالم مثل ذهبي و ابن حجر نيست.

ذهبي بعد از نقل حديث مي گويد:

هذا كذب ولا يحتمله شريك

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 3، ص 375

اينجا آقاي شريك كه راوي اين قضيه است، همچين روايتي را نمي تواند تحمل كند و قبول كند؛ چون اگر آقاي شريك بيايد همچين روايتي را قبول كند، بايد از تمام معتقدات شان دست بردارد.

آقاي ذهبي صفحه قبل، روايتي را نقل مي كند و مي گويد:

لا يفضل عليا علي أبي بكر إلا من كان مفتضحا.

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 3، ص 374

هر كس بخواهد علي را بر ابي بكر مقدم بدارد، رسوا مي شود.

اين را هم از شريك نقل كرده است؛ ولي در آنجا هيچ اشكالي نمي گيرد.

نمي گويد: آقاي شريك همچين عبارتي را نمي تواند تحمل كند و همچين چيزي را نمي تواند قبول كند.

خود ذهبي نقل مي كند: شريك صدوق و ثقة است.

از ابن ابي حاتم نقل مي كند: اين آقا مورد وثوق است.

مراد از هذا كذب اگر اين است كه شريك كاذب و دروغگو است، خود ذهبي در ميزان الاعتدال يك صفحه قبل از اين مي گويد: شريك مورد وثوق است و ثقهء است و ابن ابي حاتم را ثقة مي داند.

اگر مي خواهد بگويد: من قبول ندارم، همان طوري كه در رابطه با اين حديث كه مي فرمايد:

قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لعلي عليه السلام: عدوك عدوي وعدوي عدو الله عز وجل.

شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 65

يا علي دشمن تو دشمن من است و دشمن من هم دشمن خدا است.

هيچ دليلي هم نمي آورد بر اين كه اين روايت سندا چه طور است.

مي گويد:

يشهد القلب انه باطل

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213

قلب ايشان جزء ضوابط جرح و تعديل شده است.

قلب من ذهبي شهادت مي دهد كه اين باطل است.

عزيزان اهل سنت شما قضاوت كنيد.

آيا اين روش برخورد با احاديث است؟

شما بگو: سند اين طوري است يا دلالتش مشكل دارد، نه اين كه قلب شهادت مي دهد كه اين باطل است؛ اين حرف زيبنده يك عالم ديني و عالم رجالي نيست.

وقتي پيغمبر مي فرمايد، جاي آقاي ذهبي خالي است.

بعضي از علماي معاصر مي گويند: ما به قدري به سخن پيغمبر اعتماد داريم كه هرچه پيغمبر بگويد: ما عمل مي كنيم.

مي گويند: پيغمبر فرمود: اگر مگس داخل غذا يا شربت يا آب تان افتاد، چون يك بال مگس شفا است و يك بال آن مرض است، كل مگس را داخل آن كنيد و شربت مگس درست كنيد و بخوريد.

آقايان مي گويند: چون پيغمبر گفته است، ما عمل مي كنيم.

آقاي ذهبي! علماي معاصر ما اين قدر پايبند به سخن پيغمبر هستند؛ ولي شما وقتي يك مسئله مهم عقيدتي را مي شنويد يا روايات ديگري كه وجود دارد مثل اين روايت كه مي فرمايد:

من سب عليا فقد سبني ومن سبني سبه الله

جزء الحميري، ج 1، ص 28

وقتي در خود قرآن، خود شما مي گوييد: در آيه مباهله مراد از نفس علي بن ابي طالب سلام الله عليه است، خودتان نقل مي كنيد كه پيغمبر فرمود:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

آيا اين لا يبغضني الا منافق درجه اش از عدو الله كمتر است يا بيشتر است؟

إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ

سوره نساء آيه 142

اين آيه كجا رفته است؟

در روايتي كه مي فرمايد:

من أحبك فقد أحبني ومن أبغضك فقد أبغضني

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

هر كس تو را دوست داشته باشد، من را دوست دارد و هر كس تو را دشمن بدارد، من را دشمن داشته است.

ذهبي مي گويد:

ففي النفس منها شيء

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345

دل من رضايت نمي دهد.

دل آقاي ذهبي از چيست، ما نمي دانيم.

آنجا مي گويد: يشهد القلب و اينجا مي گويد: ففي النفس منها شيء

دل من يك مقداري نسبت به اين روايت رضايت ندارد.

اين روايتي كه مي فرمايد:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

اين كه در صحيح مسلم است.

تمام علماي اهل سنت قاطبة گفتند: بغض علي بن ابي طالب نفاق است و منافق هم جايش در اسفل سافلين جهنم است.

به نظر من همين اندازه، چه بسا همين عبارات براي خيلي ها تلنگر باشد تا از خواب بيدار شوند.

اين بزرگان، آيا نسبت به رواياتي كه در فضيلت ابوبكر و عمر است چنين برخوردي مي كنند در حالي كه خود اين ها گفته اند: بعضي از اين ها ساختگي است؛ مثل اين روايت كه مي گويد:

اقْتَدُوا بِاللَّذَيْنِ من بعدي أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ

مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 382

آيا در اين موارد هم آقاي ذهبي مي گويد:

ففي النفس منها شيء

يا اين كه:

يشهد القلب انه باطل

در قضيه نماز خواندن كه خود آقايان در آن گير كردند و نمي توانند حل كنند، در آنجا هم مي گويد:

ففي النفس منها شيء

من تقاضا دارم كه بينندگان عزيز قشنگ دقت كنند.

آن هايي كه مي گويند: اگر اين روايت ولايت علي را ثابت كرد، ائمه ديگر را چه مي كنيد؟ ما مفصل اين ها را بحث خواهيم كرد.

من به عنوان نمونه عرض مي كنم.

پيغمبر فرمود:

من سره أن يحيي حياتي ويموت مماتي ويسكن جنة عدن التي غرسها ربي فليوال عليا من بعدي وليوال وليه، وليقتد بأهل بيتي من بعدي.

حلية الأولياء، ج 1، ص 86 و كنز العمال، ج 12، ص 48 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 240

هر كس دوست دارد كه زندگي اش زندگي محمدي و مرگش مرگ محمدي صلي الله عليه وآله باشد و در بهشت عدن كه خداي عالم به دست خودش درخت هاي آن را كاشته است، اگر بخواهد آنجا ساكن شود، علي را بعد از من به عنوان ولي قرار دهد و كسي كه علي او را ولي قرار مي دهد، او را ولي قرار دهد و به ائمه بعد از من اقتدا كند.

مشخص است كه ائمه هدي چه كساني هستند.

ابن حجر مي گويد:

في إسناده يحيي بن يعلي المحاربي وهو واه

الإصابة في تمييز الصحابة، ج 2، ص 587

در سند اين روايت كه ذكر شد، يحيي بن يعلي محاربي است.

كلمه «واه» در اصطلاح علم رجال يعني: به شدت ضعيف است.

وقتي مي خواهند بگويند: فلان شخص خيلي ضعيف است، مي گويند: واه

آقاي ابن حجر وقتي اين روايت را نقل مي كند، اشكال ديگري نمي تواند بگيرد، مي گويد: يحيي بن يعلي خيلي ضعيف است؛ ولي ما تقريب التهذيب ايشان را مي بينيم، مي گويد:

يحيي بن يعلي بن الحارث المحاربي الكوفي ثقة

تقريب التهذيب، ج 1، ص 598

در تهذيب التذيب مي گويد:

وقال أبو حاتم ثقة

تهذيب التهذيب، ج 3، ص 35

ابو حاتم كه يكي از استوانه هاي رجال است، گفته ثقه است.

ابن حبان هم در كتاب الثقات آورده است.

ببينيد واقعا اين قضايا وجود دارد يا نه.

اگر نيست، بزرگواري كنيد و بگوييد: ما بررسي كرديم، آنچه كه شما نشان داديد، نيست تا هم عبارت ابن حجر را در تقريب التهذيب و تهذيب التهذيب و هم در كتاب الاصابه اش به شما نشان دهيم؛ ولي اين طور برخورد كردن دلالت بر چه مي كند؟

بعد از بريده و انس و سلمان، ابو ايوب انصاري از راويان حديث وصايت است.

طبراني نقل مي كند: نبي گرامي به زهراي مرضيه فرمود: آيا نمي داني كه خداي عالم بر زمين نگاهي انداخت و پدرت را انتخاب كرد و او را به نبوت مبعوث كرد و دوباره به زمين نظر انداخت، همسر تو را انتخاب كرد و به من وحي كرد كه تو را به عقد او درآورم و او را وصي خود قرار دهم.

المعجم الكبير، ج 4، ص 171 و مجمع الزوائد، ج 8، ص 253

ام سلمه قضاياي حضور حضرت زهرا سلام الله عليها در كنار نبي گرامي كه در حال احتضار است را نقل مي كند تا آنجايي كه پيغمبر مي فرمايد:

إن الله اختار من كل أمة نبيا واختار لكل نبي وصيا فأنا نبي هذه الأمة وعلي وصيي في عترتي وأهل بيتي وأمتي من بعدي.

ينابيع المودة لذوي القربي، القندوزي، ج 1، ص 235 و المناقب، الموفق الخوارزمي، ص 147

خدا از هر امتي نبي انتخاب كرده است و براي هر نبي، وصي انتخاب كردم و من نبي اين امت هستم و علي وصي بعد از من در عترت و اهل بيت و امت من است.

اين ها نمونه اي از است كه قضيه را كاملا واضح و روشن مي كند.

روايت ديگري از علي بن علي مكي هلالي است (هم اسم پدر و هم اسم پسر علي است).

امام حسين فرمود: اگر خدا صد پسر هم به من بدهد، همه شان را علي مي گذارم.

طبراني از علي بن علي هلالي مكي از پدرش نقل مي كند: در همان بيماري كه نبي گرامي از دنيا رفتند، بر نبي مكرم وارد شدم، ديدم كه زهراي مرضيه گريه مي كند و صداي گريه شان هم بلند است.

پيغمبر اكرم به طرف او نگاه كرد و فرمود:

حَبِيبَتِي فَاطِمَةُ ما الذي يُبْكِيكِ فقالت أَخْشَي الضَّيْعَةَ من بَعْدِكَ فقال يا حَبِيبَتِي أَمَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ عز وجل اطَّلَعَ إلي الأَرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ منها أَبَاكِ فَبُعِثَ بِرِسَالَتِهِ ثُمَّ اطَّلَعَ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ منها بَعْلَكِ وَأَوْحَي إلي أَنْ أُنْكِحَكِ إِيَّاهُ.

المعجم الكبير، ج 3، ص 57 و المعجم الأوسط، ج 6، ص 327

اين آقايان وهابي كه روي كلمه «حبيبتي» در كتاب بحار الانوار چه معركه به پا كردند و مي گفتند: مگر مي شود يك شخصي به دخترش هم بگويد: حبيبتي؟

امثال شما كه انصاف و مروت را نسبت به دختران تان از دل تان كنده ايد، شما نمي توايند.

شما كه اين قدر مشكوك هستيد كه بوسيدن دختر تان را مورد شك قرار مي دهيد و آن بيماري قلبي تان اوج مي گيرد و چيزهايي در ذهن تان مي آيد، از شما انتظار نيست كه به دخترتان بگوييد: حبيبتي.

مي گويند: حبيبتي يك جمله اي است كه مربوط به عشق و عاشقي است و پيغمبر چنين كاري نمي كند. اين در كتب خودتان است.

اين عبارتي كه است كه نبي مكرم به زهراي مرضيه سلام الله عليها مي فرمايد.

ما خودمان هم در اصطلاحاتي كه در ميان مردم عربستان سعودي ديديم، وقتي بچه هاي كوچك شان را صدا مي كنند؛ مثلا حبيبتي فلاني مي گويند.

يكي از اين دوستاني كه مستبصر شده بود و از مراكش آمده بودند و ما در تهران در ساختمان بنياد بين المللي غدير با اين ها ديدار داشتيم، ايشان هم به بچه اش كه 12 ساله بود، اين ها هم واژه حبيبتي را نسبت به دخترشان استعمال مي كردند.

مي گويند: پدر در مورد دخترش هيچ وقت كلمه حبيبتي را به كار نمي برد.

مي گويند بوسيدن پيامبر حضرت زهرا را يا بوسيدن سينه ايشان را، اين ها مشكل دارد و براي نبي مكرم زشت است؛ ولي اين كه با همسرشان لخت زير رخت خواب باشند و صحابه بيايند و بروند، اين اشكالي ندارد و اگر يك بنده خدايي هم كه زنگ مي زند و مي گويد: اين روايت چيست كه پيغمبر با يكي از همسرانش كه ام المؤمنين خطابش مي كنند، زير رخت خواب هستند و صحابه مي آيند و علي مي آيد، تكان نمي خورند و ابوبكر مي آيد و عمر هم مي آيد و مي رود باز هم تكان نمي خورند؛ ولي وقتي عثمان آمد، پيامبر فرمود: عائشه بلند شو لباس هايت را بپوش، زشت است پيش ايشان.

بعد مي گويند: اگر حكومت دست ما بود، پدر اين ها را در مي آورديم؛ چون اين ها اين طور نسبت به روايات ما ايراد مي گيرند و نسبت به ام المؤمنين عائشه اهانت مي كنند.

اي كاش يك گفتگوي دوستانه و يك مناظره با اين وهابي ها بود و موضوع مناظره هم خود عائشه ام المؤمنين بود تا ما كتب شيعه و كتب آقايان را مي ريختيم روي اين ميز تا ببينيم آيا در كتب شيعه به عائشه اهانت شده است يا در كتب اهل سنت به عائشه اهانت شده است.

يك نفر را هم از خود آقايان اهل سنت داور مي گذاشتيم. يك داور مرضي الطرفين قضاوت كند.

جسارت هايي كه در كتب اهل سنت وجود دارد كه ما مي گوييم: اين ها را يهودي ها وارد كردند؛ ولي آقايان مي گويند: يهوديان وارد نكردند؛ بلكه تمام اين روايات درست است.

اگر درست است، بياييد جواب بدهيد.

من يك ترم كلاسي داشتم در دانشگاه پرديس كه شعبه دانشگاه تهران در قم است و نخبه هاي دانشجو در آن است.

وقتي اين مطالب را براي شان نقل كرديم، تعدادي از دانشجوهاي سني مبهوت شده بودند. در جلسه اول شكه شده بودند و مي گفتند: مگر مي شود كه چنين چيزي در كتب ما باشد.

من در جلسه بعد كتاب را بردم نشان دادم و گفتم: اين كتاب صحيح بخاري و اين هم صحيح مسلم. نرم افزارش را هم روي پرده انداختيم و گفتيم: ببينيد.

ديشب كه اختتاميه بود، ما ديديم اين دانشجويان اهل سنت در خدا حافظي از ما بيشتر ابراز احساسات مي كنند تا دانشجوهاي شيعه.

گذشت آن زماني كه بگويند: بخاري همچين روايتي را گفته است و مثل وحي منزل است يا مسلم همچين عبارتي گفته است و مثل وحي منزل است.

البته اين ها قداست را شكسته اند.

وقتي يكي از بيننده هايشان زنگ زد كه زيد بن ارقم مي گويد: زنان پيغمبر جزء اهل بيت نيستند و اين در صحيح مسلم آمده است، گفت: مسلم اشتباه كرده است كه آورده است.

مي گويد: زيد بن ارقم صحابي است، گفت: او هم اشتباه كرده است.

گويا تنها كسي كه اشتباه نكرده است، اين آقايان هستند كه كوچك ترين سهوي در زندگي شان صورت نمي گيرد.

فقط مانده است مثل حجاج بگويند:

ما اعمل إلا بوحي

تاريخ مدينة دمشق، ج 12، ص 160

اين كارشناس ها بگويند: زمان گذشته، گذشت. ما كارشناسان شبكه وهابي، جز به وحي ما عمل نمي كنيم. آنچه كه ما مي گوييم وحي منزل است.

اگر ابن حجر يا ذهبي يا مسلم يا زيد بن ارقم خلاف نظر ما حرف بزند، اشتباه كرده است.

اگرمفتي اعظم خلاف نظر ما حرف بزند، غلط كرده كه همچين چيزي بگويد.

اميدواريم كه به آنجا هم برسند و ادعا كنند كه ما هر حرفي مي زنيم، مطابق وحي است.

فقط مانده است كه ادعا كنند كه اين آيه كه مي فرمايد:

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي

سوره نجم آيه 3 و 4

اين آيه در مورد ما نازل شده است. از اين ها هيچ بعيد نيست.

در روايت طبراني مي فرمايد:

حَبِيبَتِي فَاطِمَةُ ما الذي يُبْكِيكِ فقالت أَخْشَي الضَّيْعَةَ من بَعْدِكَ فقال يا حَبِيبَتِي أَمَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ عز وجل اطَّلَعَ إلي الأَرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ منها أَبَاكِ فَبُعِثَ بِرِسَالَتِهِ ثُمَّ اطَّلَعَ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ منها بَعْلَكِ وَأَوْحَي إلي أَنْ أُنْكِحَكِ إِيَّاهُ

المعجم الكبير، ج 3، ص 57 و المعجم الأوسط، ج 6، ص 327

چرا گريه مي كني؟ حضرت فرمودند: يا رسول الله ما بعد از تو سرپناه مان رفت و با مشكل مواجه مي شويم.

حضرت فرمودند: آيا نمي داني كه خدا نگاه كرد به زمين نگاه كرد و پدرت و همسرت را انتخاب كرد و من خاتم نبيين و گرامي ترين انبياء و محبوب ترين خلائق هستم و من پدرت تو هستم و وصي من كه بهترين اوصياء و محبوب ترين اوصياء در نزد خدا است، اين هم همسر شما است.

مجري:

آيا امام حسين همانند مسيح، فداي گناهان امت شد؟

يكي از بينندگان در كليپي كه پخش شد سؤال داشت كه مسيحي ها اعتقاد دارند كه اگر حضرت عيسي عليه السلام به صليب آويخته شد، اين به خاطر بخشيده شدن گناهان بقيه انسان ها است. براي امام حسين هم همچين نظري دارند.

آيا اين ديدگاه، ديدگاه درستي است و از كجا نشأت مي گيرد؟

استاد قزويني:

در رابطه با اين قضيه، اين كاملا اشتباه است؛ چون مسيحي ها، يكي از عقائد مسلم شان اين است كه حضرت مسيح به شهادت رسيد.

حضرت مسيح فداي امت شده است تا اين كه مردم عبادت را كنار بگذارند.

در حالي كه اگر كسي بگويد: امام حسين به شهادت رسيده است، براي اين كه گناهان امت بخشيده شود، اين دروغ محض است و افتراء به امام حسين است.

امام حسين مي فرمايد:

وإنما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدي صلي الله عليه وآله

بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 44، ص 329

من قيام كردم براي اصلاح در امت جدم تا امر به معروف و نه از منكر كنم.

قيام امام حسين براي اين بود كه دين زنده بماند و آن بلا و مصيبت هايي كه بني اميه بر سر دين آورده بودند كه وقتي اميرالمؤمنين در بصره نماز مي خواند، اين ها مي گويند:

ذَكَّرَنَا هذا الرَّجُلُ صَلَاةً كنا نُصَلِّيهَا مع رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم

صحيح البخاري، ج 1، ص 271

اين نماز علي، ياد آور نماز پيغمبر بود.

انس بن مالك مشغول گريه بود و از او سؤال مي كنند كه چرا گريه مي كني؟

مي گويد: گريه ام به خاطر اين است كه:

لَا أَعْرِفُ شيئا مِمَّا أَدْرَكْتُ إلا هذه الصَّلَاةَ وَهَذِهِ الصَّلَاةُ قد ضُيِّعَتْ

صحيح البخاري، ج 1، ص 198

از سنت پيغمبر، هيچ چيز نمانده بود، غير از نماز و اين نماز هم ضايع شد و از بين رفت.

اين چيزي نيست كه ما بگوييم.

امام حسين زماني قيام كرد كه سنت پيغمبر به اين مقدار تغيير كرده بود.

ابو درداء مي گويد:

ما أَعْرِفُ من أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه وسلم شيئا إلا أَنَّهُمْ يُصَلُّونَ جميعا

صحيح البخاري، ج 1، ص 232

از تمام سنت هاي پيغمبر، از شريعت جز اين كه اين ها با هم نماز مي خوانند، غير از اين چيزي نيست.

حسن بصري كه ازفقهاي بزرگ است مي گويد:

لو خرج عليكم أصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم ما عرفوا منكم إلا قبلتكم

جامع بيان العلم وفضله، ج 2، ص 200

اگر اصحاب پيغمبر زنده شوند، فقط چيزي كه از عصر پيغمبر در ميان شما از شريعت نبوي مانده است، قبله است و اين كه شما رو به قبله مي ايستيد.

امام حسين در اين برهه از زمان قيام مي كند و اسلام را نجات مي دهد كه اگر قيام امام حسين نبود، يقين بدانيد كه اين اسلام نه تنها به دست ما نمي رسيد، بلكه به دست جمعيت قرن سوم و چهارم هم نمي رسيد؛ چون دودمان بني اميه اين شجره ملعونه در قرآن، تصميم جدي داشتند كه اسلام را نابود كنند و نام نبي مكرم را از زبان ها بيندازند.

اين كه مي گويد: براي بخشش گناهان، اين اشتباه است.

ما روايات متعدد از ائمه عليهم السلام داريم و از نبي گرامي صلي الله عليه وآله كه براي گريه بر امام حسين تشويق مي كنند.

در روايتي كه مرحوم مجلسي در بحار الانوار دارد، (جلد 43 و 44 مخصوص امام حسن و امام حسين است) مي فرمايد:

يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة، إلا عين بكت علي مصاب الحسين فإنها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة

بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 44، ص 293

تمام چشم ها در قيامت از حول قيامت گريان است مگر آن چشمي كه در مصيبت امام حسين گريه كرده باشد؛ آن چشمي كه در مصيبت حسين گريه كرده است، او خندان و خوشحال است و بشارت بهشت به او مي دهند.

مشابه اين روايات الي ما شاء الله داريم.

وهابي ها هم بيخود زحمت نكشند و اين همه تبليغ عليه عزاداري و گريه نكنند.

پيغمبر فرمود:

إن لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لا تبرد أبدا

مستدرك الوسائل، ميرزا حسين النوري الطبرسي، ج 10، ص 318

خداي عالم براي شهادت امام حسين يك سوزي در دل مؤمنين قرار داده است كه تا قيامت، سرد نمي شود.

اين ها هرچه بيشتر روي عزاداري امام حسين پافشاري كنند، مردم حتي اهل سنت در عزاداري براي امام حسين مقاوم تر مي شوند.

وقتي امروز از حرم بيرون آمدم و به سمت فيضيه براي درس مي رفتم، يكي از اين طلبه ها گفت: من يك مسئله اي را مي خواستم سؤال كنم، گفتم: بپرس.

گفت: من روحاني هستم و برادر مكلا است و مي گويد: بيا با هزينه من به كربلا برويم. من مي ترسم كه بعد ها منت به سر من بگذارد.

آيا اين زيارت امام حسين كه احتمال دارد به سر من منت بگذارد، درست است يا نه؟

گفتم: اگر بروي كنار خيابان گدايي كني و بعد به زيارت امام حسين بروي، ارزشش را دارد. اگر از يهودي قرض كني و به زيارت امام حسين بروي باز هم مي ارزد.

دو نكته به اين شخص گفتم.

گفتم: كسي حج برايش واجب است و مي خواهد به حج برود، احتمال عقلائي دهد كه خطر دارد و كشته مي شود و از بين مي رود، حج از او ساقط است.

يكي از شرائط وجوب حج استطاعت است كه يكي از شرائط استطاعت سلامتي بدني و عدم خوف است؛ ولي فقهاي ما فتوا داده اند كه اگر كسي مي خواهد به زيارت امام حسين برود و احتمال خطر هم مي دهد يا احتمال كشته شدن مي دهد، مي گويند: باز هم براي زيارت امام حسين برو؛ چون حسين دين را زنده كرده است و اين حسين حج را حج كرده است و نماز را نماز كرده است.

امروز اگر دنيا با اسلام آشنا است، به بركت امام حسين بوده است.

امام حسين هرچه دارد از پيغمبر دارد. امام حسين منهاي پيغمبر يعني هيچ.

امام حسين هرچه دارد از علي دارد.

خوردن خاك قبر پيغمبر و اميرالمؤمنين حرام است؛ ولي خوردن تربت امام حسين شفا است.

زمان صدام كه اولين بار به كربلا مشرف شديم، مثل اسير دست اين شرطه هاي صدامي بوديم كه حتي مي خواستيم نفس بكشيم، اين ها به نفس كشيدن ما نظارت داشتند؛ ولي با اين همه، خيلي براي ما لذت بخش بود.

يكي از بهترين زيارت هايي كه من مشرف شدم به زيارت آقا امام حسين سلام الله عليه، در همان دوراني بود كه شبيه به اسارت بود تا زيارت.

هرچه معرفت به امام حسين بيشتر باشد، ارزش زيارت بيشتر است.

آن روز يكي از بينندگان عزيز ما داشت به كربلا مي رفت، به من تلفن كرده بود براي خدا حافظي.

گفت: من قبلا هم رفتم؛ ولي اين دفعه احساس مي كنم كه با يك معرفت ديگري دارم مي روم.

اين برنامه هاي شبكه ولايت، حسيني كه امروز براي ما معرفي كرده است، غير از حسيني است كه 5 سال قبل من به زيارتش مي رفتم و احساس مي كنم كه اين زيارت من يك زيارت ديگري است.

نبي گرامي در مصيبت امام حسين گريه كرده است و با سند صحيح آقايان نقل كرده اند.

حاكم نيشابوري در مستدرك قضيه گريه كردن پيغمبر براي امام حسين را نقل مي كند و مي گويد:

فإذا عينا رسول الله صلي الله عليه وسلم تهريقان من الدموع

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 194

اشك داشت چشمان پيغمبر را از بين مي برد و قطرات اشك همين طور جاري بود.

بعد حاكم مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 194

ما در روايات داريم كه هر كس براي امام حسين گريه كند:

فإن البكاء يحط الذنوب العظام

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 191

گناه هان بزرگ را مي بخشد.

در روايت امام رضا مي فرمايد: يا بن شبيب، اگر مي خواهي بر كسي گريه كني، بر امام حسين گريه كن.

وقتي قطرات اشكت بر گونه هايت جاري شد:

غفر الله لك كل ذنب أذنبته صغيرا كان أو كبيرا قليلا كان أو كثيرا

عيون أخبار الرضا (ع)، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 269

وقتي قطرات اشك براي مصيبت امام حسين از چشم تان جاري مي شود و بر گونه هايتان قرار مي گيرد، خدا تمام گناه تان را مي بخشد چه صغيره باشد و چه كبيره و چه كوچك باشد و چه بزرگ باشد.

اين چيزي است كه ما در منابع خودمان با سند هاي صحيح داريم.

اين وهابي ها براي چند لحظه اين پنبه را از گوششان بيرون بياورند.

معناي اين روايت اين نيست كه يك شيعه نه نماز بخواند و نه روزه بگيرد و نه زكات دهد و نه خمس دهد و نه به حج برود و بيايد براي امام حسين گريه كند، تمام مي شود.

امام حسين دكاني در برابر خداي عالم باز نكرده است.

اين براي شيعياني است كه مطيع خدا هستند و نمازشان را مي خوانند و عبادت شان را مي كنند و روزه شان را مي گيرند، شيطان اين ها را گول مي زند و گناهي مرتكب مي شوند؛ چون هيچ كس از مردم معصوم نيست، گريه براي امام حسين، اين لغزش ها و گناهاني كه يك شيعه انجام مي دهد جبران مي كند.

ما روايات صحيح از امام صادق سلام الله عليه داريم كه فرمودند:

فوالله ما شيعتنا إلا من اتقي الله وأطاعه... ما معنا براءة من النار ولا علي اللَّه لأحد من حجة من كان لله مطيعا فهو لنا ولي ومن كان لله عاصيا فهو لنا

الوافي، الفيض الكاشاني، ج 4، ص 301 و وسائل الشيعة (الإسلامية)، الحر العاملي، ج 11، ص 184 و 185

به خدا سوگند شيعه ما نيست مگر كسي كه تقوا داشته باشد و مطيع خدا باشد و ما برگه برائت از آتش جهنم نياورديم.

مثلا بگوييم: آقاي فلاني اين برگ برائت از جهنم مال تو، هر كاري مي خواهي بكني انجام بده؛ مثل مسيحي ها.

50 سال قبل ما در روزنامه ها در زمان شاه خوانديم كه مي گفتند: بازار مسيحي ها گرفته بود و افراد گناه مي كردند و بساط همه چيز فراهم بود.

شنبه يا يكشنبه مي رفتند پيش روحاني مسيحي و مي گفتند: فلان گناه را كرديم و فلان گناه را كرديم؛ مثلا زنا كردي فلان مقدار پوند بده يا شراب خوردي اين مقدار پوند بده.

يك بنده خدايي زرنگ بود، ديد اين ها جيب مردم را خالي مي كنند.

يك روزي پيش كشيش رفت و گفت: من مي خواهم جهنم را بخرم، جهنم چند؟

گفت: جهنم خريدني نيست.

گفت: من مي خواهم به جهنم بروم، شما چه كار داري.

مردم بهشت مي خرند، من مي خواهم جهنم بخرم.

اين هم يك مبلغي گفت، و اين شخص گفت: سند آن را هم بده.

اين روحاني نوشت، من جهنم را به آقاي فلان فروختم.

اين شخص آمد در كوچه بازار آمد و گفت: مردم هر كاري مي خواهيد انجام دهيد، انجام دهيد.

من جهنم را خريدم و در آن هيچ كسي را راه نمي دهم.

اين كشيش ديد كه از فردا كسي براي بهشت خريدن و بخشش گناه به آنجا نمي آيد.

تحقيق كرد و ديد كه آن آقا سرش كلاه گذاشته است و جهنم را خريده است.

مردم هم نمي آيند؛ چون اين شخص جهنم را خريده است و هيچ كس را هم در آن راه نمي دهد.

مردم از ترس اين كه به جهنم نروند پول مي دهند كه گناهان شان بخشيده شود.

به سراغ اين بنده خدا فرستادند و به او گفتند: جهنم را بفروش، گفت: نمي فروشم.

گفتند: دو برابر مي خريم، تا اين كه 20 برابر آن پول را دادند و جهنم را دوباره خريدند.

شيعه با اين طور منطق مخالف است.

امام صادق سلام الله عليه مي فرمايد:

من كان لله مطيعا فهو لنا ولي ومن كان لله عاصيا فهو لنا عدو وما تنال ولايتنا إلا بالعمل والورع

الكافي، الشيخ الكليني، ج 2، ص 75

هر كس مطيع خدا باشد ولي ما است و هر كس معصيت خدا مي كند، دشمن ما است و به ولايت ما كسي نمي تواند برسد مگر با عمل و روع.

فرض كنيد كه ما 50 سال است راه خدا شناسي و عبادت خدا را ياد گرفته ايم؛ ولي شيطان چند سال است؟

از اول خلقت حضرت آدم شيطان راه گمراه كردن بندگان را پيش گرفته است.

اگر بنا است كه يك نفر متخصص به تمام معنا بخواهيم معرفي كنيم، آن يك نفر شيطان است. در كار خودش تجربه و تخصص دارد، نسبت به انبياء هم شيطان نا اميد نيست.

قرآن مي فرمايد:

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي

سوره يوسف آيه 53

يوسف صديق قهرمان توحيد و مبارزه با نفس اماره است.

آن آيه كه مي فرمايد:

إِذَا تَمَنَّي أَلْقَي الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آَيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

سوره حج آيه 52

شيطان فريب مي دهد و گناه و معصيت مي كند.

اگر بنا باشد كه خداي عالم با اين گناهان مان بخواهد ما را مؤاخذه كند، چيزي ته آن نمي ماند و ما بايد فرداي قيامت راه مان بگيريم و به جهنم برويم.

آقايان مي گويند: اين كه يك گريه براي امام حسين تمام گناهان را مي بخشد، درست نيست، از رحمت خدا بعيد نيست.

خود آقايان اهل سنت دارند كه آن كسي كه شب عرفه در عرفات است، آقايان مي گويند: خداي عالم سوار الاغ مي شود و به آسمان دنيا مي آيد و هر كس در شب عرفه در عرفات باشد، خداي عالم گناهانش را مي بخشد:

فلو كانت ذنوبهم مثل الرمل وعدد القطر ومثل زبد البحر ومثل نجوم السماء

الدر المنثور، ج 1، ص 551

اگرچه به اندازه تمام ريگ هاي دنيا كسي گناه داشته باشد يا به اندازه قطرات دريا ها يا به اندازه تعداد ستارگان گناه داشته باشد، خدا به خاطر يك شب وقوف در عرفات اين ها را مي بخشد. فقط به خاطر وقوف در عرفات، خدا تمام گناهان را مي بخشد.

يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ

سوره آل عمران آيه 129

رحمت و عذاب دست خدا است.

خداي عالم به خواهد ببخشد، به كسي بدهكار نيست و به كسي هم سؤال پس نمي دهد. خداي عالم دنبال بهانه مي گردد.

در رابطه با قضيه ضريح آقا امام حسين سلام الله عليه، قبلا هم ما جواب داديم.

همين انتساب، به آقا امام حسين براي ما كفايت مي كند و هيچ مشكلي ندارد و وقتي روي قبر امام حسين مي رود، با جسد مطهرشان كه تماس نمي گيرد، آنجا هم كه هست، اين ضريح يا اين آهن يا اين نقره يا اين طلا، به خاطر انتسابش به امام حسين ارزش پيدا كرده است.

اينجا هم كه هست، به خاطر انتصاب به قبر امام حسين ارزش پيدا مي كند.

هيچ تفاوتي ندارد. در بالاي قبر باشد، انسان حضور قلب بيشتري دارد و صفاي بيشتري دارد.

اين ضريحي كه در قم ساخته شد، حضرت آيت الله جوادي آملي و حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني (كه از مراجع عظام تقليد و استاد بزرگوار ما بوده است كه بنده 14 سال در درس خارج اين بزرگوار بودم و شايد متخصص ترين عالم در 15 قرن در علم رجال هستند) آيت الله هاشمي شاهرودي و آيت الله جزايري از اين ضريح ديدن كردند.

اين جمعيتي كه در هر شهر اين ضريح از آن عبور مي كنند، با عشق براي زيارت اين ضريح مي آيند.

از حضرت آيت الله مكارم شيرازي سؤال كرده بودند، ايشان هم پاسخ داده بود، انتساب اين ضريح به امام حسين سلام الله عليه قداست مي آورد و بوسيدن و زيارت كردن آن نه تنها بدعت نيست، بلكه اگر به قصد انتساب به امام حسين باشد، پاداش هم دارد و ثواب هم دارد و از مصاديق اين آيه است كه مي فرمايد:

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي

سوره شوري آيه 23

بيننده آقاي طالبي از كانادا:

آرزو دارم كه هميشه همان طوري كه در خدمت به اهل بيت رسول خدا موفق بوديد، دائما موفق باشيد.

بنده يك قضيه اي را مي خواستم خدمت تان عرض كنم تا ببينيد كه اين وهابي ها چه طور هستند. يكي از نمازهاي جمعه اي كه در اينجا بود من شركت كردم.

اين خطيب، دائما راجع به صحابه صحبت مي كرد و هيچ وقت صحبتي از اين كه صحابه چه كردند و يا چه نكردند، نمي كرد؛ ولي در مورد عثمان گفت: ملائكه خدا از عثمان شرم داشتند.

البته قضيه اش را شما مي دانيد و من هم قبلا مي دانستم.

وقتي ايشان صحبتش تمام شد و پايين آمد، من بعد از نماز پيش ايشان رفتم و تعدادي از جوان ها هم بودند.

گفتم: من از شما يك سؤال دارم.

گفت: بپرسيد.

گفتم: خداوند در قرآن مي فرمايد:

بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ

سوره انبياء آيه 26 و 27

در آنجا مي فرمايد:

عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ

سوره تحريم آيه 6

گفت: منظورت چيست؟

گفتم: اين ملائكه اي كه هيچ وقت به غير از فرمان خدا كار ديگري انجام نمي دهند، چه طور است كه عثمان را طوري اذيت كرده اند كه بعدا از او خجالت مي كشند؟

ايشان كلمه خيلي بدي را به كار برد كه من نمي خواهم بگويم و بنده را به آن صفت موصوف كرد و گفت: مگر تو نمي داني كه سؤال كردن در اسلام حرام است؟

گفتم: من قبل از اين از شما اجازه گرفتم كه اين سؤال را كردم، حالا جواب بنده را داريد؟

اين ها وقتي جواب ندارند اين طور بهانه مي آورند.

من ديدم كه اين جوان هايي كه اطراف ما هستند، خيلي به يارو چپ چپ نگاه مي كردند كه چرا همچين جوابي به من داده است.

خودت گفتي سؤال را بپرس، حالا كه سؤال كرديم، من را به يك حيوان خيلي پليد توصيف مي كني و بعد هم گفته: اي فاسق ملعون برو بيرون.

اين جواب سؤال بنده بوده است.

اين قضيه را خواستم خدمت شما عرض كنم كه خدا مي داند اين ها هيچ چيزي ندارند.

من أغلب در برنامه هاي اين ها شركت مي كنم و اغلب سؤالاتي مي كنم كه اين ها واقعا در اين سؤالات مي مانند.

آقاي اميني از سقز:

خسته نباشيد مي گويم: خدمت تمام كاركنان شبكه مقدسه ولايت.

حديثي در صحيح بخاري است، اگر اجازه دهيد من اين را مي خوانم و توضيح آن با آقاي دكتر قزويني.

از قاسم بن محمد روايت است كه عائشه گفت: واي سرم، رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: اگر من زنده باشم و اين به مرگ تو منجر شود، برايت طلب مغفرت مي كنم و دعا مي كنم.

سپس عائشه گفت: واي مردم، به خدا سوگند كه تو دوست داري كه من بميرم و بقيه روز را با يكي ديگر از زنان خود به سر خواهي برد.

پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: قصد كردم كه شخصي را به سوي ابوبكر بفرستم و او را به جانشيني خودم بگمارم تا مبادا گويندگان چيزي بگويند يا آرزو كنندگان آروزي خلافت داشته باشند.

سپس با خود گفت: خدا از چنين چيزي منع مي كند.

؟؟؟؟؟؟

آن شب من متأسفانه وقت نشد صحبت كنم.

غالب مردم ساده طبق سنت ديرينه در مقابل هر گفتار يا نوشتاري كه به آن اخبار و يا احاديث ناميده مي شد زانو زده و قبول مي كردند.

من مي خواهم در مورد حديث قرطاس صحبت كنم كه اين فكر مي كنم انسان هاي بي فكر در كتب حديث وارد كردند؛ مثلا يهود مي خواستند بگويند: امت محمد صلي الله عليه وآله امت گمراهي است؛ زيرا در مرض موت شان مي خواست براي آن ها چيزي بنويسد كه آن ها را با آن نوشته از گمراهي نگه دارد؛ ولي يارانش مخالفت كردند و آنچه مي خواست بنويسد، نوشته نشد؛ پس چون آن چيز نوشته نشد، مسلم است كه امتش گمراه است و سعادت محروم گرديده اند.

داستان حديث قرطاس دروغ است و كسر شأن شريف رسول الله و اصحاب بزرگ آن حضرت است.

من فكر مي كنم اين ها دروغ هايي است كه در كتب اهل سنت راه يافته است.

در حديث قرطاس، اگر توجه كنيد، آشفتگي الفاظ نشان جعلي بودن اين حديث است.

در يك روايت با يك لفظ و در روايت ديگري با لفظ ديگر مي آورد.

آقاي قزويني در برنامه قبلي خود گفتند: 40 نفر نشسته بودند و اين ها 2 گروه بودند كه يكي مخالف بود و ديگري موافق بود.

چرا اين يك حديث از زبان ابن عباس درآمده است؟

اين نشان دهنده چيست؟

مسلم است كه اگر مخالفين امر رسول الله از افشاي اين قضيه خودداري مي كردند، دسته مخالف براي ننگين كردن اين ها اين حديث را منتشر مي كردند و روايت آن به ما مي رسيد؛ ولي مي بينيم كه از هيچ كس چه از موافقين و چه از مخالفين، چنين روايتي نقل نشده است.

اين خودش روشن است كه اين داستان واقع نشده است و دروغي است كه ساخته و پرداخته شده است.

استاد قزويني:

شما بر اين عقيده هستيد كه بخاري و مسلم كه نزديك 17 بار اين قضيه را آوردند، دروغ است. اين حديث اگر دروغ است، در صحيح بخاري و مسلم چه كار مي كند؟

بيننده:

مگر حضرت محمد صلي الله عليه وآله چندي قبل از مرض موت شان در خطبه حجة الوداع در جوار كعبه و در مسجد الحرام و در ساير اماكن مقدس مكرر نفرموده بودند:

اني تارك فيكم الثقلين وما تسمعوا بما كتاب الله وسنتي

درسته؟

مجري:

كتاب الله وعترتي

آن شب حضرت استاد گفتند: اگر در اين صحاح سنتي را پيدا كرديد، به شما جايزه مي دهند.

بيننده:

چگونه مي شود كه رسول الله در خطبه حجة الوداع طبق اين حديث صحيح بفرمايد: هدايت و سعادت شما در قرآن و سنت من است كه هر كس طبق تعاليم آن عمل كند هرگز گمراه نخواهد شد و اندكي بعد بفرمايد: مي خواهم براي شما چيزي بنويسم تا گمراه نشويد، يعني گفتار اولم كه در مسجد الحرام و ساير مكان ها كه فرمودم: كتاب خدا و سنتم براي شما كافي است و باعث سعادت شما است صحيح نبود و سعادت و هدايت شما در چيزي است كه اكنون مي خواهم براي شما بنويسم؟

مجري:

من يك سؤال از شما مي پرسم.

شما مي گوييد: قرآن و سنت مي تواند هدايتگر باشد و مي تواند ما را تا ابد نگهداري كند.

آيا اين درست است؟ ما سنت را چگونه ببينيم؟

همين الان استاد خواندند: اگر صحابه پيغمبر ما را ببينند، جز اين كه ما الان رو به قبله نماز مي خونيم چيزي از اسلام باقي نمانده است.

آيا اين سنت مي تواند ما را محافظت كند؟

حتما بايد يك شخصي به عنوان حافظ سنت باشد كه به ما بگويد: اين درست است و اين درست نيست.

بيننده:

اين براي خود من هم سؤال است.

مجري:

خدا به شما خير دهد. وقتي خودمان تفكر كنيم، به يك سري قضايا مي رسيم.

استاد قزويني:

شما كه گفتيد: از ميان آن همه جمعيت فقط ابن عباس نقل مي كند، خيلي از روايات داريم كه نبي گرامي در مسجد بيان كرده است.

در رابطه با قضيه فاطمة بضعة مني، آيا غير از مسور بن مخرمه كسي نقل كرده است؟ با اين كه پيغمبر اين قضيه را بالاي منبر مي فرمايد.

تنها كسي كه صحيح بخاري و مسلم از او نقل كردند و يك سري چيزهايي دروغ هم به آن بستند، فقط مسور است.

اگر پيغمبر بالاي منبر فرموده است، چرا فقط يك نفر نقل كرده است؟

999 صحابه اي كه اسم شان مشخص است و روايت دارند؛ يعني از 120 هزار صحابه، هزار نفر روايت دارند.

از اين هزار نفر، نزديك 700 نفرشان يك روايت يا دو روايت از پيغمبر اكرم دارند.

اگر بنا باشد ابن عباس زير سؤال برود، فقط در حديث قرطاس زير سؤال مي رود يا 1660 روايت با حذف مكررات كه ابن عباس نقل كرده است و در ابواب مختلف آمده است، همه زير سؤال مي رود؟

چون ابن عباس بچه بوده و زير 10 سال بوده است، فقط در حديث قرطاس زير سؤال مي رود. يك مقداري ما بايد دقت كنيم.

اگر بنا شد كه يك روايت بخاري زير سؤال برود، ديگر روايات هم بايد زير سؤال برود.

وقتي شما مي گوييد: اين دروغ است، با يك دليل داشته باشيد.

سند آن مخدوش است يا متن روايت با قرآن نمي سازد؟

يك دسته همراه با خليفه دوم مي گويند: پيغمبر (نستجير بالله) هذيان مي گويد و يك دسته هم مي گويند: ما بايد كاغذ و قلم دهيم تا پيغمبر بنويسد:

فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ فَاخْتَصَمُوا منهم من يقول قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ النبي صلي الله عليه وسلم كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَمِنْهُمْ من يقول ما قال عُمَرُ فلما أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلَافَ عِنْدَ النبي صلي الله عليه وسلم قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم قُومُوا

صحيح البخاري، ج 5، ص 2146

آن هايي كه در خانه پيغمبر بودند، با هم اختلاف كردند و اختلاف شان به خصومت و دعوا كشيد.

يك دسته مي گفتند: كاغذ و قلم دست پيغمبر دهيد تا بنويسد آنچه را كه باعث مي شود ما گمراه نشويم و بعضي از اين ها هم حرف خليفه دوم را مي زدند، وقتي كه اختلاف ها بالا گرفت، پيغمبر فرمود: بلند شويد برويد از خانه من بعد ابن عباس مي گويد:

إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ ما حَالَ بين رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لهم ذلك الْكِتَابَ من اخْتِلَافِهِمْ وَلَغَطِهِمْ

صحيح البخاري، ج 5، ص 2146

مصيبت عمده جهان اسلام از آنجا شروع شد كه مانع شدند كه پيغمبر مطلبش را بنويسد.

غير از ابن عباس، روايتي كه با سند صحيح از خود جناب عمر بن خطاب در كتب شما نقل كرده اند.

در كتاب معجم اوسط طبراني جلد 5 صفحه 288، خود جناب عمر مي گويد: آنجا بوديم، اختلاف كه بالا گرفت، زن هايي كه پشت پرده بودند، گفتند: چرا كاغذ قلم نمي دهيد كه پيغمبر بنويسد:

فقال النسوة من وراء الستر الا تسمعون ما يقول رسول الله صلي الله عليه وسلم

المعجم الأوسط، ج 5، ص 288

نمي شنويد كه پيغمبر چه مي گويد؟

عمر مي گويد من گفتم:

فقلت انكن صواحبات يوسف

المعجم الأوسط، ج 5، ص 288

شما مثل آن دل باخته هاي يوسف هستيد.

صواحب را شما مراجعه كنيد كه به كسي مي گويد: زبانش با قلبش دو تا است و چهره نفاق دارد.

بعد جلوي پيغمبر به زن ها گفت:

اذا مرض رسول الله صلي الله عليه وسلم عصرتن اعينكن واذا صح ركبتن عنقه

المعجم الأوسط، ج 5، ص 288

وقتي پيغمبر مريض مي شود، اشك شما جاري است و هر وقت پيغمبر سالم است، به گردن پيغمبر سوار مي شويد.

اگر اين جمله در كتب شيعه بود چه مي كردند؟

ما به دوستان خود گفتيم كه اصلا نقل نكنيد، اين هم اهانت به امهات المؤمنين است و هم اهانت به نبي مكرم است و اين فرهنگ، يك فرهنگ متناسب با صحابه پيغمبر نيست.

جلوي چشم پيغمبر به زن هاي ايشان بگويند: پيغمبر وقتي سالم است، شما به گردن ايشان سوار مي شويد.

فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم دعوهن فانهن خير منكم

المعجم الأوسط، ج 5، ص 288

زن ها را رها كنيد، آن ها از شما بهتر هستند.

در كتاب مجمع الزوائد جلد 9 صفحه 34 اين روايت را تقريبا توثيق مي كند.

روايات ديگري در اين زمينه وجود دارد.

عقيده ما اين است كه نبي مكرم از اول مي دانست كه كار به كجا مي كشد؛ ولي خواست با اين كار ثابت كند كه اين صحابه و اين كسي كه نسبت هذيان به پيغمبر مي دهد، شايستگي و صلاحيت اين كه خلافت پيغمبر را به دست بگيرد، ندارد.

كسي كه مي گويد: حسبنا كتاب الله، ان الرجل ليهجر، با همه احترامي كه ما به عقائد اهل سنت داريم، اين نمي تواند خلافت را به عهده بگيرد.

فلسفه اين كار اين است كه پيغمبر اكرم مي خواهد اين را نشان دهد و مؤيد اين هم حديث حوض است.

شما حديث حوض را كنار حديث قرطاس بگذاريد:

الحديث يفسر بعضه بعضا

بيننده آقاي زارعي:

سلام بر بقيت الله.

بنده حامل سلام و عرض ادب دوستان حاضر در تالار نداي شيعه منتظران حضرت مهدي در مسنجر پالتاگ خدمت شما هستم.

استاد قزويني:

ما هم از همه عزيزاني كه در پالتاگ نداي شيعه زحمت مي كشند، تشكر مي كنيم و به آن ها سلام مي فرستيم و موفقيت همه را از خداوند خواهان هستيم.

بيننده:

ما نمي گوييم: به اندازه آقاي اميني 15 دقيقه به ما وقت دهيد، اما اميدوارم كه ظرف 8 دقيقه بتوانم صحبت هايم را جمع كنم.

ان شاء الله حج بيت الله الحرام قسمت همه بشود.

ما سالي كه مكه رفته بوديم، با يكي از اين دوستان وهابي مسلك آشنا شديم و اين قدر با هم انس و الفت داشتيم كه در روز 4 ساعت با هم بوديم.

من صداي ايشان را نشنيده بودم و تلفني با هم صحبت نكرده بوديم تا اين كه چند شب پيش ديدم صداي ايشان را از شبكه ولايت پخش شد و همين آقاي افضلي بودند كه از تايباد زنگ زدند. من تعجب كردم.

بعد از اين كه تماس شان قطع شد، من به موبايل شان زنگ زدم كه يادآوري كنم كه چرا اين سؤال را از آقاي دكتر قزويني پرسيدند، خودشان يادشان است كه در مكه چه اتفاقي افتاد.

من مطلبي را خدمت آقاي دكتر قزويني سؤال پرسيدم و گفتم: اين كه مي گويند: در مذهب حنفي جايز است كه كسي زني را براي زنا اجاره كند، اين حدي برايش نيست، آيا اين صحت دارد يا خير؟ ايشان پرسيدند چه طور؟

من قضيه را تعريف كردم و الان هم براي شما عرض مي كنم.

قضيه از اين قرار بود كه ما وقتي با ايشان آنجا بوديم و انس و الفت بين ما ايجاد شد و خيلي جاها با هم مي رفتيم و خيلي از سخنراني ها را با هم شركت مي كرديم و حتي بنده ايشان را بعثه مقام معظم رهبري بردم و ايشان بنده را دعوت كردند و در بعثه اهل سنت حضور پيدا كرديم.

جناب آقاي دكتر زماني بود و آقاي افضلي صحبت مي كردند و آن وقت ياد آوري مي كنم كه ياد تان بيايد.

اواخر سفر، هر كسي در مسافرت ممكن است كه پولي را كم بياورد و به مشكل مالي بخورد. ايشان به من گفت: فلاني اگر مقداري پول داري به ما بده، ان شاء الله به شما پس مي دهيم.

مجري:

مسائل شخصي اين بنده خدا را علني مي كنيد و اين جايز نيست.

بيننده:

ايشان آن شب مطرح كردند كه آقاي دكتر قزويني، آن شب بالاي پل چه كار مي كرده است، چرا ما واقعيت را نگوييم كه قضيه از چه قرار بوده است.

مجري:

ما نمي خواهيم به اين صورت پاسخ دهيم.

بيننده:

من يك شبي كه شما مجري نباشيد، در برنامه كلمه طيبه هم كه شده اين مطلب را مي گويم.

استاد قزويني:

اگر محترمانه اش را بگوييد، مسئله اي نيست.

بيننده:

ما كه هيچ وقت خارج از ادب صحبت نكرديم.

مجري:

نگفتم كه خارج از ادب است؛ گفتم: مسئله شخصي كه بين خودتان و ايشان بوده است را لازم نيست مطرح كنيد.

بيننده:

خود ايشان مطرح كردند.

ايشان حواس شان نبود كه يك وقت بنده كه همسفر ايشان بودم، بيام بيان كنم.

يك بار هم نگفت، دو سه بار بيان كرد.

شب شد كه من يك آژانس گرفتيم كه دوري بزنيم، ديدم كه ايشان با والده محترم شان و خواهر محترمه شان، با ظاهري آراسته تشريف مي آورند.

گفتم: كجا؟ تعارف كرديم و اين ها سوار شدند، ما ايشان را رسانديم روي همان پلي كه ايشان مي گفتند. من نگاه كردم، ديدم كه واقعا از اين تجار و بازاري هاي عرب مي آيند و با اين ماشين هاي مدل بالا مي آيند و بعضي از اين زنان را سوار مي كنند.

ايشان چك و چونه ها را خودشان شجاعانه زدند و اجازه ندادند كه خانواده محترم شان چك و چونه ها را بزنند.

فردا من ديدم كه الحمد لله 5 هزار ريال سعودي دست ايشان است.

من كه سؤال پرسيدم، گفتند: من هم دليل قرآني بر اين كار دارم و هم دليل از مذهب خودم دارم.

در رابطه با دليل قرآني گفتند: قرآن مي فرمايد: اگر شما مضطر شديد:

فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

سوره نحل آيه 115

در رابطه با مطلب شرعي شان گفتند: آقاي ابو حنيفه گفته است:

رجل استأجر امرأة ليزني بها فزني بها فلا حد عليهما في قول أبي حنيفة

المبسوط للسرخسي، ج 9، ص 58

اگر كسي زني را براي زنا اجاره كند و با او زنا كند، حدي بر او نيست.

اين را من گفتم.

البته بعدا كه با ايشان صحبت كردم، گفتند: همان يك بار بوده است و ديگر رخ نداده است.

ايشان يك مطلب ديگري را در رابطه با عائشه گفتند، من مي خواهم اول جمله اش را بشنويد و بعد من به كمك ايشان بيايم كه در كتب شيعه چقدر به ام المؤمنين عائشه توهين شده است.

پخش كليپ توسط بيننده:

جگرم آتش گرفته است، يك طوري مي گويد: عائشه، فكر نمي كند كه ناموس رسول الله است. زورتان مي آيد بگوييد: حضرت عائشه.

بيننده:

ايشان مي گويد: شما زورتان مي آيد بگوييد: حضرت عائشه، كما اين كه اين همه كتاب هايي كه اسلام ستيزان عليه پيغمبر ما نوشتند و اين همه فيلم ها را ساختند، به خاطر حضرت عائشه نگفتن شيعيان بوده است نه به خاطر رواياتي كه در كتب اين ها آمده است.

يك سري روايات در كتب شيعه ديدم بر عليه همسر پيغمبر و ناموس پيغمبر.

آقاي احمد حنبل شيعي 12 امامي براي ابو يحيي مي گويد: عائشه تعريف مي كرد كه من روزه بودم، پيغمبر زبان من را در دهان خود مي گذاشت و مي مكيد.

اين در جلد 6 صفحه 123 است.

ايشان احمد بن حنبل اهل سنت نيست، احمد حنبل شيعي است.

امام شافعي شيعي اثنا عشري در كتاب اختلاف الحديث مي گويد: عائشه براي قاسم كه از مردان نامحرم بوده است، گفته است:

إذا التقي الختانان فقد وجب الغسل فعلته أنا ورسول الله فاغتسلنا

اختلاف الحديث، ج 1، ص 493

من اين را معني نمي كنم؛ چون در كتب شما شيعيان و رافضيان آمده است.

آقاي ابن حبان رافضي در صحيح خودش جلد 3 صفحه 457 مي گويد: عائشه براي مردان نامحرم مي گفت: من و رسول الله نزديكي كرديم ولي انزال صورت نگرفت.

بيننده آقاي احمد زاده از بانه از اهل سنت:

سؤال من از برنامه هاي قبل شما است.

شما مي گوييد: امامت اصلي از اصول دين است و بدون پذيرفتن امامت دين ناقص است. خدا ديگر اصول دين را در قرآن بدون چون و چرا آورده است كه نيازي نيست كه ما حديث صحيح نداريم.

حاج آقا خودشان اين سؤال را از جانب اهل سنت يا به قول خودشان از وهابيت مطرح كردند و جواب را گفتند: اگر در قرآن به امامت اشاره مي شد، بني اميه قرآن را از بين مي بردند و قرآن ديگري مي آوردند.

هيچ مسلماني از ضمانت خدا براي حفظ قرآن بي خبر نيست، با اين ادعا ضمانت خداوند زير سؤال مي رود، قدرت خداوند زير سؤال مي رود.

مگر اين كه معاذ الله قائل به اين باشيم كه خداوند نيز مظلوم واقع شده است.

آقاي محسني گفتند: آن سنتي كه اهل سنت قائل به آن هستند و مي گويند: كتاب خدا و سنت خدا، اين سنت در زمان حاضر؛ چون اختلاف شده است، نمي تواند قابل پيروي باشد و بايد يك وصي باشد.

آن وصي كه حاج آقا محسني مد نظر دارد، بعد از 1400 سال كيست؟

آن را به ما معرفي كنيد.

مجري:

من از شما سؤال مي كنم.

1400 سال است كه گذشته است، من الان سنت را از چه كسي بگيرم؟

اين سنتي كه هنوز 50 سال نگذشته بود كه خود تابعين و بعد از تابعين گفتند: از سنت پيغمبر جز رو به قبله ايستادن چيزي نمانده است كه تا الان برسد.

آن روايتي كه مي فرمايد:

إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتي يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً

صحيح مسلم، ج 3، ص 1452

اين را چگونه شما مي خواهيد بحث كنيد؟

حديث ثقلين كه در سنن شما وجود دارد و حاج آقا آن شب مطرح كردند، آن كتاب الله وعترتي با آيه كه مي فرمايد:

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي

سوره شوري آيه 23

اين ها را چه طور با هم جمع مي كنيد؟

بيننده:

شما مي گوييد: نگذاشتند براي پيامبر قلم و دوات بياورند و ايشان وصيت شان را بنويسد تا ملت به گمراهي نروند، اين ؟؟؟؟ مي شود.

عقيده اهل سنت اين است: سنت در طول تاريخ به صورت حديث آمده است و احاديث دروغين و صحيح هم وجود دارد.

وظيفه محدثين است كه طبقه بندي كنند و بگويند: اين حديث با قرآن مي خواند و با منطق هم سازگار است و اين حديث درست است و اين كه حديث كه نمي خواند درست نيست.

حديث قرطاس كه شما گفتيد، با عقل و منطق نمي خواند؛ چه بخاري روايت كرده باشد و چه مسلم روايت كرده باشد.

مجري:

وقتي يك عالم مي گويد: درست است و يك عالم مي گويد: درست نيست، ما بايد از كدام بپذيريم؟

استاد قزويني:

ما از ادب شما تشكر مي كنيم و بارها گفتيم: به امثال شما افتخار مي كنيم؛ چون مؤدبانه مي آييد و حرف دل تان را مي زنيد.

بعضي ها مي آيند و نمي توانند كه حرف دل شان را بزنند. شما هم شهامت داريد و هم مؤدب حرف مي زنيد.

اين شبكه براي اين است كه عزيزان اهل سنت بيايند، حرف دل شان را شجاعانه بزنند.

در طول اين 2 سال، شماره تلفن منزل و موبايل هاي شما را داريم كه هيچ خطري از شبكه ولايت متوجه شما بزرگواران نشده است و ما به وجود شما افتخار مي كنيم.

شما مي بينيد كه وقتي عزيز اهل سنت روي خط مي آيد، تلاش مي كنيم كه 3 برابر عزيزان شيعه وقت دهيم.

ولي من از شما چندتا سؤال دارم.

در رابطه با قضيه قرآن كه گفتيد، در خود صحيح بخاري آمده است كه از خليفه دوم نقل مي كند:

فَكَانَ مِمَّا أَنْزَلَ الله آيَةُ الرَّجْمِ فَقَرَأْنَاهَا وَعَقَلْنَاهَا وَوَعَيْنَاهَا رَجَمَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَرَجَمْنَا بَعْدَهُ فَأَخْشَي إن طَالَ بِالنَّاسِ زَمَانٌ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ والله ما نَجِدُ آيَةَ الرَّجْمِ في كِتَابِ اللَّهِ فَيَضِلُّوا بِتَرْكِ فَرِيضَةٍ أَنْزَلَهَا الله

صحيح البخاري، ج 6، ص 2504

چيزي كه نازل شد، آيه رجم بوده است و پيغمبر رجم كرد و ما هم رجم كرديم و به خدا سوگند، آيه رجم را من در كتاب خدا پيدا نمي كنم، امت با ترك فريضه اي كه خدا در قرآن نازل كرده بود، گمراه شدند.

جناب خليفه دوم مي گويد: من اين آيه را در قرآن پيدا نمي كنم و با ترك اين فريضه اي كه خدا واجب كرده است، مردم گمراه شدند.

در صحيح مسلم از قول عائشه ام المؤمنين نقل مي كند:

كان فِيمَا أُنْزِلَ من الْقُرْآنِ عَشْرُ رَضَعَاتٍ مَعْلُومَاتٍ يُحَرِّمْنَ ثُمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسٍ مَعْلُومَاتٍ فَتُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَهُنَّ فِيمَا يُقْرَأُ من الْقُرْآنِ

صحيح مسلم، ج 2، ص 1075

اول رضاع با 10 مكيدن بوده است و 10 شير كامل بود و بعد نسخ شد 5 شير كامل آمد، پيغمبر كه از دنيا رفت، اين آيات كه با 5 شير خوردن رضاع محقق مي شود، در قرآن بوده است.

پيغمبر از دنيا رفت در حالي كه اين آيات در قرآن بوده است و حال آنكه الان در قرآن نيست.

آيا اين ها با آيه شريفه انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون منافات دارد يا نه؟

بيننده:

همان حديثي كه در مورد رضاع كبير است، به نظر من اين بايد با عقل بخواند.

استاد قزويني:

اصلا بحث رضاع كبير را ندارد، بحث رضاع كبير را من نداشتم، بحث عشر رضعات معلومات است.

بيننده:

آن كه شما مطرح مي كنيد، بحث رضاعه كبير است يا خير؟

استاد قزويني:

بحث رضاع كبير نيست.

بيننده:

مي گويم: ما بحث رضاعه كبير را داريم يا خير؟

استاد قزويني:

بله بحث رضاعه كبير هم وجود دارد.

بيننده:

اين حديثي كه بحث رضاع كبير است، اين حديث با عقل و منطق نمي سازد.

استاد قزويني:

ما هم مي گوييم: نمي سازد؛ ولي چه كار كنيم با سند صحيح از ام المؤمنين عائشه در صحيح بخاري آمده است.

به ما چه ربطي دارد؟ شما بايد به ما جواب دهيد.

رضاعه كبير در صحيح بخاري و مسلم آمده است.

بيننده:

آن چيزي كه در مسلم و بخاري آمده است، من قبول ندارم، يك مرد 40 ساله چگونه مي تواند با 10 بار شير خوردن با يك زن بالغ محرم شود؟

من اين را از نظر عقلي و منطقي قبول ندارم.

استاد قزويني:

شما حتما اين حديث را صحيح مسلم ديده ايد.

آن خانم مي گويد: يا رسول الله شما مي گوييد: من بروم يك مردي را شير بدهم:

إنه ذُو لِحْيَةٍ فقال أَرْضِعِيهِ يَذْهَبْ ما في وَجْهِ أبي حُذَيْفَةَ فقالت والله ما عَرَفْتُهُ في وَجْهِ أبي حُذَيْفَةَ

صحيح مسلم، ج 2، ص 1077

اين شخص ريش دارد، انسان ريش دار را شير بدهم كه به من محرم شود، حضرت مي گويد: حتما برو شير بده.

ما هم مي گوييم: نمي سازد؛ ولي متأسفانه در صحيح بخاري و مسلم اين قضيه آمده است.

آن برادرمان زنگ زد و گفت: حديث قرطاس را كه در بخاري آمده است قبول نداريم.

يك عزيزي مي گويد: حديث حوض را قبول نداريم.

شما هم مي گوييد: حديث رضاع كبير را قبول نداريم.

اين كه شد شير بي يال و كوپال.

بيننده:

مشكل من بخاري و مسلم نيست، من روي اين كتاب ها تعصب ندارم.

استاد قزويني:

خدا جزاي خير به شما دهد. ما مي گوييم: اين كتب بايد تنظيم شود و صحيح بخاري و مسلم در حد مسند احمد و سنن نسائي قرار بگيرد.

روايات صحيح و منطبق با عقل است قبول شود و آن رواياتي كه ناصحيح است و منطبق با عقل و منطق و قرآن نيست، آن ها كنار گذاشته شود.

شما اگر همان رواياتي كه من عرض كردم، آيا اين ها با آيه شريفه كه مي فرمايد:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

سوره حجر آيه 9

آيا منافات دارد يا ندارد؟

بيننده:

من جواب آن دوتا سؤال را مي خواستم.

آن وصي كه مد نظر حاج آقا است و آن سؤال ديگري كه پرسيدم، ان شاء الله در جلسه هاي بعد خدمت مي رسم و زنگ مي زنم.

استاد قزويني:

عزيزان ما اگر به كتب خودشان مراجعه كنند، خود ابن خلدون مي گويد: امامت جزء اركان دين است.

ابن عبد البر مي گويد: امامت از اركان دين است.

بيضاوي مي گويد: امامت از اصول دين است.

محمد ابو نور مي گويد: امامت از اصول دين است.

امام سبكي مي گويد: امامت از اصول دين است.

روايتي را ما از خليفه دوم نقل كرديم كه در معجم كبير طبراني بود، طبراني از قول خليفه دوم مي گويد:

أَحَبَّ إلي من أَنْ اجعلها إليه الزُّبَيْرُ بن الْعَوَّامِ فإنه رُكْنٌ من أَرْكَانِ الدِّينِ

المعجم الكبير، ج 1، ص 120

اين قضيه خلافت براي من خوشايند بود كه به زبير بن عوام واگذار كنم بعد از خودم؛ چون اين خلافت ركني از اركان دين است.

در مجمع الزوائد هيثمي هم مي گويد:

وإسناده حسن

مجمع الزوائد، ج 9، ص 151

اين روايت حسن و معتبر است.

اين را ما قبلا هم مفصل آورديم كه تعداد زيادي از بزرگان اهل سنت معتقد هستند كه امامت و خلافت جزء اصول دين است و مي گويند: هر كس منكر خلافت ابوبكر باشد كافر است و هر كس منكر خلافت عمر باشد كافر است و منكر امامت ابوبكر باشد كافر است و در امامت هم مي گويند: به قرآن و سنت بايد مراجعه كنيد.


پايان.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها