2024 April 16 - سه شنبه 28 فروردين 1403
آيا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بي سواد بودند ؟
کد مطلب: ٥٢٥٦ تاریخ انتشار: ١٣ مرداد ١٣٨٦ تعداد بازدید: 21026
پرسش و پاسخ » نبوت
آيا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بي سواد بودند ؟

توضيح سؤال

چرا پيامبري را كه امي است و نمي توانسته بنويسد در اخرين لحظات عمرش گفته كه قلم و كاغذ بياوريد كه من چيزي بنويسم كه گمراه نشويد اين شبهه چند وقتي است كه مرا آزار مي دهد و هيچ جوري به جواب ان دست پيدا نمي كنم .

پاسخ :

يكي از شبهاتي كه اخيراً وهابي ها در پاسخ به روايتي كه جسارت عمر بن الخطاب را كه به پبامبر گفت :

ان الرجل ليهجر

مطرح مي كنند ، اين است كه پيامبر اسلام كه خواندن و نوشتن نمي دانستند ؛ چطور شد كه در آخرين لحظات عمر شريفش دستور دادند كه قلم و دوات بياورند تا چيزي را بنويسد كه مسلمانان هرگز گمراه نشوند ؟

در پاسخ به اين شبهه بايد گفت كه پيامبر اسلام داراي علم الهي بوده است و قطعاً هم خواندن مي دانستند و هم نوشتن و حتي در طول عمر شريف شان بارها اتفاق افتاده است كه ايشان هم خوانده اند و هم نوشته اند . اين مطلب هم از كتاب هاي شيعه و هم از كتاب هاي اهل سنت قابل اثبات است .

مرحوم شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليه در معاني الأخبار مي نويسد :

عن جعفر بن محمد الصوفي قال : سألت أبا جعفر محمد بن علي الرضا عليهم السلام فقلت : يا ابن رسول الله لم سمي النبي صلي الله عليه وآله الأمي ؟ فقال : ما يقول الناس قلت : يزعمون أنه سمي الأمي لأنه لم يكتب . فقال عليه السلام : كذبوا ، عليهم لعنة الله ، أني ذلك والله عز وجل يقول في محكم كتابه : " هو الذي بعث في الأميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزيكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة " فكيف كان يعلمهم ما لا يحسن والله لقد كان رسول الله صلي الله عليه وآله يقرء ويكتب باثنين وسبعين - أو قال ، بثلاثة وسبعين - لسانا وإنما سمي الأمي لأنه كان من أهل مكة ومكة من أمهات القري ، وذلك قول الله عز وجل " لتنذر أم القري ومن حولها " .

معاني الأخبار - الشيخ الصدوق - ص 53 - 54 و بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 16 - ص 132 - 133 .

از امام جواد عليه السلام سؤال كردند :

اي فرزند رسول خدا ! چرا به پيامبر اسلام « امي » مي گفتند ؟ حضرت سؤال كرد : " مردم [مخالفين شيعه ] چه مي گويند ؟ گفتند : مردم فكر مي كنند كه آن حضرت به اين خاطر امي ناميده شده بود ؛ چون نمي توانست بنويسد . امام جواد در جواب فرمود :

دروغ مي گويند ! لعن بر آن ها باد . چطور نمي توانستند بنويسند ؛ در حالي كه خداوند در آيات محكم قرآنش مي فرمايد :

او خداي است كه رسولش را در ميان بي سوادان برانگيخت تا براي آن ها آيات خداوند را تلاوت و آن ها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمت به آن ها بياموزد .

چطور كسي كه نمي تواند بنوسيد ، مي تواند كتاب را به ديگران بياموزد ؟ به خدا قسم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به هفتاد و دو يا هفتاد و سه زبان مي خواندند و مي نوشتند . به اين دليل به آن حضرت «امي » مي گفتند ؛ چون او از اهل مكه بود و مكه در آن زمان « ام القري » محسوب مي شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآّنش مي فرمايد :

ما تو را فرستاديم تا اهل «ام القري » [مكه ] را و كساني كه در اطراف آن زندگي مي كنند ، انذار كني .

باز نظير اين روايت را عبد الرحمن بن الحجاج از آقا امام صادق عليه السلام نقل مي كند :

قال أبو عبد الله عليه السلام ان النبي صلي الله عليه وآله كان يقرأ ويكتب و يقرأ ما لم يكتب .

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 247 .

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم هم مي خواندند و هم مي نوشتند و حتي چيزهايي را كه هنوز نوشته نشده بود ، مي خواندند .

با اين بيان امام جواد و امام صادق عليهما السلام شكي باقي نمي ماند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم هم خواندن بلد بودند و هم مي نوشتند .

از علماي اهل سنت نيز ، عامر شعبي كه در نزد اهل سنت جايگاه ويژه اي دارد در اين باره مي نويسد :

انه قد قرأ صحيفة لعيينة واخبر بمعناها .

المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز - ابن عطية الأندلسي - ج 4 - ص 322 و تفسير القرطبي - القرطبي - ج 13 - ص 352 و تفسير البحر المحيط - أبي حيان الأندلسي - ج 7 - ص 151 و مكاتيب الرسول - الأحمدي الميانجي - ج 1 - ص 96 .

پيامبر اكرم نامة شخصي به نام عيينه را شخصاً مطالعه كرد و از آن چه در آّن نوشته شده بود ، خبر داد .

بسياري از علماي اهل سنت اين روايت را نقل كرده اند :

رأيت ليلة أسري بي علي باب الجنة مكتوبا : الصدقة بعشر أمثالها . والقرض بثمانية عشر .

سنن ابن ماجة - محمد بن يزيد القزويني - ج 2 - ص 812 و المغني - عبد الله بن قدامه - ج 4 - ص 352 - 353 و الشرح الكبير - عبد الرحمن بن قدامه - ج 4 - ص 352 - 353 و كشاف القناع - البهوتي - ج 3 - ص 365 و مسند الشاميين - الطبراني - ج 2 - ص 419 و الجامع الصغير - جلال الدين السيوطي - ج 2 - ص 5 و كنز العمال - المتقي الهندي - ج 6 - ص 210 و تفسير القرطبي - القرطبي - ج 3 - ص 240 و تفسير الثعالبي - الثعالبي - ج 1 - ص 527 - 528 و الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 4 - ص 153 و الكامل - عبد الله بن عدي - ج 3 - ص 11 و تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 3 - ص 110 و السيرة الحلبية - الحلبي - ج 2 - ص 135 و ..

متبادر از اين « رأيت » اين است كه خود پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قرائت فرموده اند نه اين كه مضمونش را از طريق خداوند فهميده باشند .

آلوسي از علماي بزرگ اهل سنت در تفسيرش : ج 21 - ص 5 بعد از نقل اين حديث مي نويسد :

والقدرة علي القراءة فرع الكتابة... ويشهد للكتابة أحاديث في " صحيح البخاري " . وغيره كما ورد في صلح الحديبية فأخذ رسول الله صلي الله عليه وسلم الكتاب وليس يحسن يكتب فكتب هذا ما قاضي عليه محمد بن عبد الله الحديث ،

قدرت بر خواندن ، فرع بر كتاب است ... رواياتي در صحيح بخاري و ... نيز تأييد مي كند كه رسول خدا مي توانستند بنويسند . چنانچه در قضيهء صلح حديبيه خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شخصاً عقد نامه را گرفت و نوشت :

هذا ما قاضي عليه محمد بن عبد الله .

روايات ديگري نيز اين مطلب را تأييد مي كند ؛ از جمله :

الف : عن أبي هريرة قال : قال رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) : رأيت ليلة أسري بي إلي السماء علي العرش مكتوبا : لا إله إلا أنا وحدي لا شريك لي ، ومحمد عبدي ورسولي أيدته بعلي . فذلك قوله : ( هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين ) .

شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 - ص 292 و الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 3 - ص 199 و ... .

ب : عن أبي الحمراء خادم النبي صلي الله عليه وسلم قال سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول لما أسري بي إلي السماء دخلت الجنة فرأيت في ساق العرش مكتوبا لا إله إلا الله محمد رسول الله أيدته بعلي ونصرته هلال السلمي الأسلمي .

المعجم الكبير - الطبراني - ج 22 - ص 200 و نظم درر السمطين - الزرندي الحنفي - ص 120 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 336 و تهذيب الكمال - المزي - ج 33 - ص 260 و الشفا بتعريف حقوق المصطفي - القاضي عياض - ج 1 - ص 174 و ينابيع المودة لذوي القربي - القندوزي - ج 2 - ص 160 و مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسي ابن مردويه الأصفهاني - ص 249 - 250 و المناقب - الموفق الخوارزمي - ص 320 - 321 و مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 121 و ... .

ج : وأخرج ابن عدي وابن عساكر عن أنس رضي الله عنه قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لما عرج بي رأيت علي ساق العرش مكتوبا لا إله إلا الله محمد رسول الله أيدته بعلي .

الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 4 - ص 153 و تاريخ بغداد - الخطيب البغدادي - ج 11 - ص 173 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 47 - ص 344 و شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 - ص 293 و ... .

د : عن جابر بن عبد الله قال : قال رسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ) : مكتوب علي باب الجنة قبل أن يخلق السماوات والأرض بألفي عام : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، أيدته بعلي .

شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 - ص 295 - 296 و ... .

هـ : رأيت ليلة الاسراء مكتوبا علي باب النار " أذل الله من أهان الاسلام ، أذل الله من أهان أهل بيت نبي الله ، أذل الله من أعان الظالمين علي المظلومين " .

(ينابيع المودة لذوي القربي - القندوزي - ج 2 - ص 378 ) .

باز سيوطي نقل مي كند :

ما مات النبي صلي الله عليه وسلم حتي قرأ وكتب .

الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 3 - ص 131 .

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا نرفت ؛ مگر اين كه مي نوشت و مي خواند .

و محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح ترين كتاب اهل سنت اعتراف مي كند كه رسول خدا در جريان صلح حديبيه كه ميان مسلمين و كفار قريش بر سر نوشتن كلمهء « رسول الله » در عقد نامه اختلاف شده بود ، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم شخصاً عقد نامه را گرفت و متن عقد نامه را نوشت :

فأخذ رسول الله صلي الله عليه وسلم الكتاب فكتب هذا ما قاضي محمد بن عبد الله لا يدخل مكة سلاح الا في القراب .

صحيح البخاري - البخاري - ج 3 - ص 168 .

پيامبر اسلام عقد نامه را گرفت و نوشت :

هذا ما قاضي محمد ...

با اين توضيحات ثابت مي شود كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هم قدرت بر خواندن داشتند و هم در موارد متعددي نوشته اند .

حتي اگر فرض كنيم كه نعوذ بالله پيامبر اسلام نوشتن نمي دانست ، باز هم اهل سنت نمي توانند اين اهانت عمر بن الخطاب را توجيه كنند ؛ چرا كه در طول تاريخ رسم نبوده است كه خود حاكم ، پادشاه و يا امير يك مملكت خودش قلم بردارد و شروع كند به نوشتن نامه و ... ؛ بلكه هر حاكمي نفراتي داشته است كه آن ها نامه را مي نوشتند و در آخر خود حاكم آن را امضاء مي كرده است . و اگر از مردم بپرسند كه اين نامه را كي نوشته ، مي گويند فلان حاكم نه كاتب او ؛ يعني اين نامه به نام همان حاكم ثبت مي شود ؛ با اينكه خود او نامه را ننوشته ؛ بلكه كاتب او نوشته و او در آخر امضاء كرده است .

اين مطلب در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نيز صادق است . همان طور كه در طول حكومت ده سالهء پيامبر در مدينه ، ده ها نامه ، به پادشاهان و امراء كشورهاي ديگر نوشته بود ، اين نامه را مي نوشت . اگر آن ها را خودش نوشته باشد ، اين نامهء آخري را هم مي توانست بنويسد . اگر آن ها را صحابه به دستور رسول خدا نوشته باشد ، اين نامه را نيز همان طور مي نوشتند و رسول خدا در آخر آن را مهر مي كرد .

پس هيچ راه فراري براي اهل سنت در اين باره باقي نمي ماند و آن ها نمي توانند اين جسارت به رسول خدا را توجيه كنند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | علي.م | United Kingdom - London | ١٢:٠٠ - ٣٠ آبان ١٣٨٧ |
سوره عنکبوت آيه 48:
«ما کنت تتلوا من قبله من کتاب ولا تخطه بيمينک اذا لارتاب المبطلون»
(و قبل از آن نتوانستي کتابي را بخواني و به خطي بنويسي تا بمادا مبطلان در نبوت تو شک کنند)
خداوند به صراحت مي گويد پيامبرش نمي توانسته بخواند و بنويسد!

پاسخ:
دوست گرامي سلام !

به نظر ما شما در ترجمه آيه قرآن دچار اشتباه شده&zwnjايد ، ترجمه دقيقتر اين است كه بگوييم :

" تو هرگز پيش از اين كتابى نمى&rlmخواندى، و با دست خود چيزى نمى&rlmنوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند "

خداوند نمي&zwnjفرمايد كه تو خواندن و نوشتن بلد نبويد ؛ بلكه مظور اين است كه شما نمي&zwnjخواندي و نمي&zwnjنوشتي تا ...

نخواندن و ننوشتن دليل بر عدم توانائي نيست .

نكته دوم همين اين كه  خداوند مي&zwnjفرمايد : تو قبل از اين نمي نويشتي . اگر فرض كنيم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله ، توانائي خواندن و نوشتن نداشته&zwnjاند ، مربوط به قبل از نبوت آن حضرت مي&zwnjشود ، نه در زماني كه از صحابه درخواست كاغذ و دوات كرد تا چيزي بنويسد كه هر گز گمراه نشوند و جناب خليفه با متهم كردن رسول خدا به هذيان گويي ، زمينه گمراهمي مردم را فراهم كرد .



و در آخر اين كه ما به شما توصيه مي&zwnjكنيم كه ابتدا اصل مقاله را بخوانيد و بعد نظر خود را مرقوم فرماييد . ما در اصل مقاله نظرات بزرگان سني ؛ از جمله آلوسي ، سيوطي و ... را آورده&zwnjايم كه آن&zwnjها معتقد بودند رسول خدا توانائي نوشتن داشته&zwnjاند . و نيز روايتي از صحيح بخاري .



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات

2 | محسن | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ آذر ١٣٨٧ |
اگر قبول كنيم كه حضرت پيامبر قبل بعثت سواد نداشته اند. و حتي اگر فرض كنيم كه علم خواندن و نوشتن به هفتاد و دو زبان از جانب خداوند به ايشان تفويض نشده بود. چطور مي توانيم بپذيريم پيامبري كه آنقدر به سواد و علم اهميت مي داد كه بهاي آزادي اسرا را سواد آموزي به مسلمانان قرارداده بودند خود از اين مهم غافل بوده و تا آخر عمر خواند و نوشتن ياد نگرفته باشند؟
3 | عليرضا فروزان تبار | Australia - Doncaster | ١٢:٠٠ - ٢٣ اسفند ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم شك ايجاد شده در كلام فوق به واسطه داشتن سواد از طرف پيامبر، و احتمال آموزش مخفي ايشان در موقعيت هاي خاص مي باشد. در نتيجه يقينا نمي توان گفت كه پيامبر اكرم صلوات الله عليه قبل از بعثت، داراي علم خواندن و نوشتن بوده اند، اما عمل خواندن و نوشتن را انجام نمي دادند، چون در اين صورت سوالات و اشتباهات ديگري رخ مي دهد. بنابراين تنها مي توان گفت كه به عنوان يكي از معجرات رسالت ايشان، آن حضرت بخواست خدا، پس از بعثت داراي علم خواندن و نوشتن شده اند. با تشكر از زحمات ارزشمند شما.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
شك زماني ايجاد مي شود كه كسي ادعا كند پيامبر (ص) را ديده است كه اساطير الاولين را مي خوانده است ؛ و يا از روي كتب گذشتگان رونويسي مي كرده تا آنها را يادداشت كند و براي عرب بخواند .
و نه به خاطر احتمال آموزش مخفي و...
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | محب الزهرا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٨ |
فکر نکنم منافاتي باشد به اين که پيامبر گرامي ص قبل از نزول قران داراي سواد خواندن ونوشتن نبوده اند وپس از ان به اذن خداوند توانسته اند تا بدين وسيله معجزه خداوندي را هم به مردم جاهل ان زمان ثابت نموده باشند
5 | طه افضلي | Czechia - Prague | ٠٢:٠٩ - ١٠ مرداد ١٣٩٠ |
علي.م ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ كلي به ترجمه ات خنديديم . ممنون كه جك هم ميگين

كور بشه چشم دشمنان آقام علي
6 | فواد | Iran - Tehran | ١١:١٤ - ٢٩ مهر ١٣٩٢ |
با سلام و احترام
اگر اثبات شود که امي يعني اهل ام اقري نه کسي که خواندن و نوشتن نمي داند پس يکي از دلايل اعجاز قرآن که گفته مي شود از طرف خداي متعال است و شخصي آن را آورده که نمي توانسته بنويسد زير سوال مي رود کما اينکه متکلمان شيعه امي بودن رسول خدا را دليل بر اعجاز قران مي دانند لطفا بفرماييد پاسخي اي که در اينجا داديد در مقام جدل است ؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در معني کلمه «امي» بايد دقت کرد که اين واژه به معني بى سواد بودن نيست بلکه به معني درس نخواندن و ننوشتن است که يکي از معاني اين واژه است. پس ميان درس نخواندن يا بي سواد بودن ملازمه اي وجود ندارد. درست است كه راه متعارف براي كسب دانش، درس خواندن است، ولي علم پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از اين روش متعارف و معمول به دست نيامده است، بلكه علم و دانش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از طريق وحي الهي بوده كه كامل ترين روش است

پس با توجه به اين شرايط، صادر شدن آيات الهي از پيامبر امّى که مکتب نديده، چيزى جز وحى و اعجاز نمى ‏تواند باشد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

7 | علي كريم زاده | Iran - Tehran | ١٧:٢٩ - ٠٣ آذر ١٣٩٢ |
با سلام
ايا رواياتي که از منابع شيعه در اين مقاله نقل کرديد از لحاظ سند معتبر است ؟ چونکه ايت الله سبحاني در يکي از کتاب هاشون گفته بودند (( در پاسخ مي‏گوئيم يکي از اين دو روايت به اصطلاح مرفوعه است و سند آن فاقد ارزش ، و روايت دوم از جعفر بن محمد صوفي نقل شده که از نظر علم رجال شخص مجهولي است ))

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در روايات ديگر نيز مضمون همين روايت که ثابت مي کند پيامبر صلي الله عليه و آله خواندن و نوشتن مي دانسته است، نقل شده است که مي شود در تاييد اين روايت بکار گرفت مانند حديث:- حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ يَقْرَأُ وَ يَكْتُبُ وَ يَقْرَأُ مَا لَمْ يُكْتَبْ.بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج‏1 ؛ ص227 و يا آن قضيه تاريخي که پيامبر صلي الله عليه و آله بادست خود نام خود را پاک کردند که اگر سواد نداشتند چطور دست روي نام خود گذاشه و محو کردند: : مَا أَمْحُو اسْمَكَ‏ مِنَ‏ النُّبُوَّةِ أَبَداً، فَمَحَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِيَدِه‏ .تفسير القمي ؛ ج‏2 ؛ ص313

اين ورايت که ذکر شد در حقيقت مضون آن نيز در کتب اهل سنت نيز وجود دارد و جواب ما در حقيقت به شبهه وهابيت بود تا ثابت کنيم که پيامبر صلي الله عليه و آله بي سواد نبودند و با ادعاي اينکه پيامبر بي سواد بودند، نمي توانند جريان نسبت هذيان توسط عمر به پيامبر را توجيه کنند!

البته قابل ذکر است که نظرات محققين در اين خصوص متفاوت هست و هر کدام با استناد به آيه و رواياتي ديدگاه خود را ارائه داده اند

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
8 | اشكان | Iran - Tehran | ١٦:١٢ - ٠٤ ارديبهشت ١٣٩٣ |
با سلام
چطور ممکنه کسي خواندن بلد باشه ولي نوشتن بلد نباشه؟
در قرآن آيه 114 سوره طه ميخونيم؟
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا
پس بلندمرتبه است‏ خدا فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاى.
آيا نوشتن جز دانش نيست؟ چطور ممکنه خداوند اين همه علم به پيامبر خودش ياد بده ولي نوشتن رو يادش نده؟
واقعا براي طرز تفکر وهابيت متاسفم... وهابيت مايه ننگ براي دين اسلام هستش...
موفق باشيد...
9 | زانيار رحماني | Iran - Sanandaj | ٢٣:٢١ - ٠٤ ارديبهشت ١٣٩٣ |
با سلام و عرض ادب خدمت شما علمايان شيعه شما بايد همگي کاملآوضو داشته باشيد تا بحث حضرت عمر ابن خطاب را به ميان بياوريد شما هم اکنون مانند دشمن به حضرت عمر نگاه مي کنيد وکاملآاشتباه مي کنيد چون حضرت محمد(ص)مي فرمايد:اگر بعد از من پيامبري بود آن پيامبر عمرابن خطاب(رض) بود شما هم حرف هاي او را اهانت مي دانيد ماجراي عمر بين ما و شما(سني@رافضي)تا روز قيامت بماند چون واقعآ از حد گذشته خدا هدايتتان کند
1 |محب اهل البیت|Iran - Tehran |٠١:٢٣ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٩٦ |
0
 
2
بسم الله الرحمن الرحیم
چطور میشه عمر قداست داشته باشد ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله نداشته باشد در ضمن این حدیث جعلی ارزشی ندارد و اگر میدانستی که این راویی شما که همان ابو هریره است با حدود سه یا چهار سال همراهی با رسول خدا چطور اینهمه حدیث از پیامبر روایت کرده پس باید بدانی جز جعل حدیث کاری نداشته است و خداوند بزرگ لعنت کند جاعل حدیث پیامبر ؟؟؟؟؟
2 |آرش|Iran - Ardabil |١٩:٣٦ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٩٩ |
0
 
3
بنابر روایتی از اهل سنت؛ اگر پیامبر اسلام(ص)، به نبوت مبعوث نمی‌شد؛ عمر بن خطاب مبعوث می‌گشت.
این نقل، علاوه بر اشکال سندی؛ اشکالات متعدد محتوایی نیز دارد؛ چگونه فردی که سال‌ها مشرک بوده و بت می‌پرستیده، می‌تواند شایسته نبوت باشد؟! چگونه فردی را که با اقرار به اشتباهاتش اعلام می‌کند که «لولا علی لهلک عمر» و «لولا معاذ لهلک عمر»، پس از پیامبر برتر از همگان است؟!
روایتی در برخی منابع اهل سنت در وصف خلیفه دوم به پیامبر اسلام(ص) نسبت شده است:
«لو لم أبعث فیکم لبعث عمر بن الخطاب»؛[1] اگر من در میان شما به پیامبری مبعوث نمی‌شدم؛‌ همانا عمر بن خطاب به عنوان پیامبر مبعوث می‌شد. همچنین نقل شده است: «لو کان بعدى نبىّ لکان عمر»؛[2] اگر بعد از من پیامبری وجود داشت؛ همانا عمر بود».
بررسی روایت
این روایت، دارای اشکالات سندی و معارض‌های بسیاری است که ‌جای هیچ تردیدی در جعلی بودن آن باقی نمی‌گذارد. حتی اگر این روایت را با معیارهای روایی اهل سنت نیز بسنجیم، قابل پذیرش نخواهد بود؛ چرا که افرادی دروغ‌گو در جمع راویان آن وجود دارند.[3]
علاوه بر سند، محتوای روایت نیز اشکالاتی دارد که در ذیل بدان‌ها می‌پردازیم:
1. یکی از شرایط پیامبران این است که قبل و بعد از نبوّت، به خداوند شرک نورزیده باشند و این شرط در میان همه انبیای الهی وجود داشت.[4] حال اگر این روایت درست باشد؛ چگونه عمر بن خطاب شایسته پیامبری است، در حالی‌که در سال ششم بعثت اسلام آورد و تا قبل از آن بت می‌پرستید.[5] خود خلیفه، شخصی را مخاطب قرار داده و از دوران بت‌پرستی‌اش می‌گوید: «من و تو در زمان جاهلیت به کارى بدتر از کهانت آلوده بودیم، بت‌ها را می‌پرستیدیم و با آنها مأنوس بودیم تا این‌که خداوند ما را به‌وسیله رسول خدا(ص) و اسلام، کرامت بخشید».[6]
2. این روایت دلالت دارد که در صورت عدم خاتمیت پیامبر اسلام(ص)، خلیفه دوم، پیامبر می‌شد. پس او باید بعد از پیامبر(ص) برترین افراد باشد که چنین اعتقادی حتی با مبانی اهل سنت سازگار نیست؛ زیرا در منابع آنان به دفعات نقل شده است؛ پس از پیامبر(ص)، ابوبکر برترین بوده: «بهترین امت، پس از پیامبر اسلام(ص) ابوبکر و سپس عمر بوده است».[7]
علاوه بر این؛ چگونه عمر را می‌توان برتر از همگان دانست، در حالی‌که خود او بارها گفته بود، اگر علی(ع) نبود، عمر هلاک می‌شد.[8] و اگر معاذ نبود؛ عمر هلاک می‌شد. [9]
3. یکی از این روایات، خلاف نص قرآن است؛ خداوند در توصیف پیامبرش می‌فرماید: «و ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»‏؛[10] ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم. اما طبق این روایت، باید پیامبر اسلام(ص) را نقمت و مانع پیشرفت عمر بدانیم؛ زیرا در روایت آمده است: «اگر من پیامبر به عنوان پیامبر مبعوث نمی‌شدم؛ عمر به این مقام مبعوث می‌گشت!» طبیعتاً مقام عمر بن خطاب در صورت نبوت بسیار بالاتر و بهتر می‌گشت و تنها وجود پیامبر اسلام سبب می‌شد که ایشان از این مقام دور بمانند. بنابراین، براساس این روایت، پیامبر اسلام برای خلیفه دوم نه تنها رحمتی نبوده، بلکه نقمت محض می‌باشد و این مخالف صریح آیه قرآن است.[11]
4. منابع اهل سنت از جمله صحاح آنان بارها نقل کرده‌اند که‌ پیامبر خدا(ص) در شأن امام علی(ع) فرمود: «تو برای من به منزله هارون(ع) برای موسی(ع) هستی، مگر این‌که پس از من پیامبری نخواهد بود».[12] به نظر می‌رسد برخی از جاعلان، روایات مورد بحث را در ازای این روایت، وضع کرده باشند تا نکند فضیلتی برای امام علی(ع) نقل شود و معادل آن برای خلفا نقل نشده باشد.
در هر صورت، روایت موجود در پرسش با حدیث منزلت - که دلالت بر برتری امام علی(ع) بر همگان می‌کند - تعارض دارد و از این جهت نیز قابل پذیرش نیست. [13]
گروه پاسخ به شبهات تایید کنید. استدلال رو حال کردید؟!
پاسخ:
با سلام
ممنون از مطلب شما
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
10 | هستي | Japan - Osaka | ١٠:١٠ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٩٣ |
سلام عالي بود ...
من اومدم
چقدر اينجا عوض شده
چند دفعه به آدرس قبلي مراجعه کردم اما باز نشد
چقدر خوشحالم که پيداتون کردم
حالتون خوبه ؟
11 | مهدي | Iran - Isfahan | ١٩:١٢ - ٢٧ خرداد ١٣٩٣ |
شهيد مطهري در کتاب پيامبر امي دقيقا همين مطالب شما را نقد و رد کرده اند.
اينکه امي مربوط به ام القراء است رو رد کرده...
يا اين روايات را بني اسرائيلي مي نامد.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ ما در اينجا در مقام بيان معني امي بودن رسول الله صلي الله عليه و آله نبوده ايم بلکه ما جواب تخطئه خليفه دوم نسبت به حديث قرطاس با استفاده از اين روايت را داده ايم و الا امي بودن با استفاده از برخي ديگر از آيات اين است که ايشان قبل از رسالت کتابي نخوانده بودند و ننوشته بودند تا آنها نگويند اين سخنان را از کسي گرفته است. و اين خود دليل نبوت انها و الهي بودن سخن آنها باشد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
12 | mrt | Iran - Tehran | ١٤:٤٠ - ١١ دي ١٣٩٣ |
خانم زانيار رحماني؛ عمر کسي بود که بعد از ماجراي غدير که حتي اهل سنت هم تاييد مي کنن، نقشه ي قتل پيامبر (ص) رو کشيد اون وقت پيامبر (ص) از حضرت علي (ع) و سلمان فارسي و عمار و ابوذر بگذرند و بيان عمر رو اينقدر آدم درستي بگن که عمر مقامش اينقدر بالاست. اصلا اين حديث سندش کجاست؟
13 | احسان | Iran - Zanjan | ٢٢:٣٦ - ٢٩ مهر ١٣٩٤ |
سلام کلام خداوند در این مورد کافی است :
تو هرگز پیش از این کتابی نمی خواندی ، و با دست خود چیزی نمی نوشتی ، مبادا کسانی که در صدد ابطال سخنان تو هستند ، شک و تردید کنند(عنکبوت/48)
لطفاً اگه امکان دارد این آیه را در متن پاسخ به سوال اضافه کنید تشکر از زحمات شما
14 | حیدر | Iran - Karaj | ٠٥:٥٩ - ٠٤ مرداد ١٣٩٥ |
سلام
روایت کتاب بصایر الدرجات/جلد1/ص241
حدثنا الحسن بن علي عن احمد بن هلال عن خلف بن حماد عن عبدالرحمن بن حجاج قال ، قال ابوعبدالله عليه السلام:
ان النبي صلي الله عليه و آله كان يقرأ و يكتب و يقرأ ما لم يكتب
علامه شیخ جعفر سبحانی در کتاب مفاهیم القران/جلد3/ص343 میفرمایند:
و یکفی فی ضعف الحدیث انه مروی عن احمد بن هلال الذی خرج التوقیع عن الناحیه المقدسه فی لعنه.
در ضعف این روایت , لعن شدن احمد بن هلال توسط حضرت صاحب الزمان در توقیعی که صادر کردن , کفایت میکند.
روایت بصایر که ضعیف بود , با دو روایت صحیح السند دیگر در تعارض است.
کتاب علل الشرایع /ص53:
کان النبی یقرأ الکتاب و لا یکتب.

شیخ سبحانی در کتاب مفاهیم , این روایت را تصحیح کردند.
علل اشرایع/ص53:
انه کان امیا لایکتب و لایقرأ الکتاب.
این روایت هم معتبر است.همانطور که شیخ سبحانی در کتاب مفاهیم بیان کردند.
روایت (علل الشرایع/ص53):
عیسی عن محمد البرقی عن جعفر بن محمد الصوفی قال...
علامه سبحانی در کتاب مفاهیم القران /ج3/ص313 می گویند:
و الحدیث علی کل تقدیر ینتهی الی محمد البرقی و هو مختلف فیه جدا لاستناده الی المراسیل و الضعاف.و هو یروی عن جعفر بن محمد الصوفی الذی اهمله اصحاب المعاجم
فالحدیث ساقط عن الحجیه.
به دلیل وجود محمد برقی و جعفر بن صوفی حدیث از حجیت ساقط است.
این تفسیری که از امی داده شده (یعنی منسوب به ام القری) مخالف با ان چیزیست که بزرگان ادب و تفسیر بیان کردند.
در مجموعه اثار شهید مطهری/ج3/ص229 آمده است:
مفسران اسلامی کلمه امی را سه جور تفسیر کرده اند:
۱.اکثریت:درس نخوانده و نا آشنا به خط و نشتن
۲.اقلیت:اهل ام القری
۳.مشرکین عرب که تابع قران نیستن.
پس پیامبر قدرت بر نوشتن داشتن (به واسطه علم الهی) ولی هیچ وقت کتابت نکردن.و قبل بعثت نمیخوادند ولی بعد از بعثت میخواندند.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
دیوان حافظ /غزل شماره 167
من واقعا از گروه پاسخ به شبهات نا امید شدم که چنین مطالب غیر علمی رو در سایت قرار میدن
هیچ روایت صحیح السندی در مورد موضوع ادعای شما در مصادر شیعه وجود ندارد

ولله اعلم



پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در قسمت نظرات همین مقاله بیان شد که مسئله کتاب پیامبر (ص) در بین بزرگان اختلافی است شما روایات در خصوص اثبات کتابت را ذکر و تضعیف آن را دارید نقل می کنید در حالی که روایت درباره کتابت پیامبر (ص) تنها یک و یا دو روایت نیست که بخواهید در خصوص سند آن بحث کنید مثلا در اصول کافی آمده است حضرت بر روی خاک آیه قرآن را نوشت
وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ عَلِيٌّ ع كَثِيراً مَا يَقُولُ‏- مَا اجْتَمَعَ التَّيْمِيُّ وَ الْعَدَوِيُّ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ يَقْرَأُ- إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ بِتَخَشُّعٍ وَ بُكَاءٍ فَيَقُولَانِ مَا أَشَدَّ رِقَّتَكَ لِهَذِهِ السُّورَةِ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَا رَأَتْ عَيْنِي وَ وَعَى قَلْبِي وَ لِمَا يَرَى قَلْبُ هَذَا مِنْ بَعْدِي فَيَقُولَانِ وَ مَا الَّذِي رَأَيْتَ وَ مَا الَّذِي يَرَى قَالَ فَيَكْتُبُ‏ لَهُمَا فِي‏ التُّرَابِ‏ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ...
الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص249
و یا روایات محو نامی نبی در صلح حدیبیه که در برخی نقلها آمده است حضرت دستش را روی نام خود گذاشت که پاک شود
البته بین روایات متعارض را نیز می شود به این صورت جمع کرد که نخواندن پیامبر در برخی روایات برای قبل بعثت است. ولی روایات خواندن برای برای بعد بعثت است.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
15 | ریکا | Iran - Tehran | ٠٩:٣٧ - ٢٥ آذر ١٣٩٥ |
سلام.
من یه روایت صحیح از کتب اهل سنت که بگه پیامبر (ص) نوشتن بلد بودن. می خوام
به اینکه در این زمینه روایات زیاده هم کاری ندارم من فقط یه روایت صحیح می خوام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
روایتی در این خصوص در صحیح بخاری چنین آمده است
2699 - حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنْ إِسْرَائِيلَ عَنْ أَبِى إِسْحَاقَ عَنِ الْبَرَاءِ - رضى الله عنه - قَالَ اعْتَمَرَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - فِى ذِى الْقَعْدَةِ ، فَأَبَى أَهْلُ مَكَّةَ أَنْ يَدَعُوهُ يَدْخُلُ مَكَّةَ ، حَتَّى قَاضَاهُمْ عَلَى أَنْ يُقِيمَ بِهَا ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ ، فَلَمَّا كَتَبُوا الْكِتَابَ كَتَبُوا هَذَا مَا قَاضَى عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - . فَقَالُوا لاَ نُقِرُّ بِهَا ، فَلَوْ نَعْلَمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ مَا مَنَعْنَاكَ ، لَكِنْ أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ . قَالَ « أَنَا رَسُولُ اللَّهِ وَأَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ » . ثُمَّ قَالَ لِعَلِىٍّ « امْحُ رَسُولُ اللَّهِ » . قَالَ لاَ ، وَاللَّهِ لاَ أَمْحُوكَ أَبَدًا ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - الْكِتَابَ ، فَكَتَبَ هَذَا مَا قَاضَى عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ، لاَ يَدْخُلُ مَكَّةَ سِلاَحٌ إِلاَّ فِى الْقِرَابِ ، وَأَنْ لاَ يَخْرُجَ مِنْ أَهْلِهَا بِأَحَدٍ ، إِنْ أَرَادَ أَنْ يَتَّبِعَهُ ، وَأَنْ لاَ يَمْنَعَ أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِهِ أَرَادَ أَنْ يُقِيمَ بِهَا . فَلَمَّا دَخَلَهَا ، وَمَضَى الأَجَلُ أَتَوْا عَلِيًّا ، فَقَالُوا قُلْ لِصَاحِبِكَ اخْرُجْ عَنَّا فَقَدْ مَضَى الأَجَلُ . فَخَرَجَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - فَتَبِعَتْهُمُ ابْنَةُ حَمْزَةَ يَا عَمِّ يَا عَمِّ . فَتَنَاوَلَهَا عَلِىٌّ فَأَخَذَ بِيَدِهَا ، وَقَالَ لِفَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ دُونَكِ ابْنَةَ عَمِّكِ ، احْمِلِيهَا . فَاخْتَصَمَ فِيهَا عَلِىٌّ وَزَيْدٌ وَجَعْفَرٌ ، فَقَالَ عَلِىٌّ أَنَا أَحَقُّ بِهَا وَهْىَ ابْنَةُ عَمِّى . وَقَالَ جَعْفَرٌ ابْنَةُ عَمِّى وَخَالَتُهَا تَحْتِى .
صحيح البخارى 10/ 20
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
16 | Hamid Rabei | Iran - Mashhad | ٢١:٠٩ - ٢٦ آذر ١٣٩٨ |
خطبه غدیر با دستخط منسوب به پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) منتشر شد

خطبه غدیر با دستخط منسوب به پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) برای نخستین بار منتشر میشود

این نسخه از خطبه غدیر که از روی رسم الخط نامه های منسوب به حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم توسط حمید رابعی بازآفرینی شده است ، در آستانه ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) به آستان مقدس حضرت امام رضا علیه السلام اهدا گردید

لازم به ذکر است پیش از این یک نسخه از قرآن کریم نیز با دستخط حضرت رسول اکرم (ص) برای نخستین بار توسط حمید رابعی بازآفرینی شده و به این استان مقدس اهدا شده بود.

پس از رحلت پیامبر (ص) ، امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) براساس رسالت خود و از جانب خداوند و امانت پیامبر (ص) خطبه غدیر را در جوامع بشری آن زمان بیان کردند و سندیت خطبه غدیر را به اثبات رساندند به طوری که شیعه و سنی آن را تایید و تصدیق کردند از امام علی (ع) تا امام زمان (عج) در روایات ، احادیث و کتب بر جای مانده از این بزرگان بر واقعه بزرگ غدیر و سندیت خطبه غدیر تایید و تاکید شده است.

لینک دانلود : https://b2n.ir/950987
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها