2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
آيا ابوبكر ، عمر را با مراجعه به همه پرسي و آراي عمومي ، به جانشيني خود برگزيد ؟
کد مطلب: ٥١٣٣ تاریخ انتشار: ٢٢ آذر ١٣٨٨ تعداد بازدید: 29599
پرسش و پاسخ » اهل سنت
آيا ابوبكر ، عمر را با مراجعه به همه پرسي و آراي عمومي ، به جانشيني خود برگزيد ؟

سؤال كننده : يزدان

توضح سؤال :

ابوبكر در روزهاي آخر عمر خود با همه پرسي و مراجعه به آراي عمومي عمر را براي جانشيني خود پيشنهاد كرد. به مسجد رفت و خطاب به مردم گفت: من كسي را از ميان بستگان و خويشاوندان خود براي به دست گرفتن زمام رهبري شما انتخاب نكرده ام . بلكه منتخب من عمر است. مردم يك صدا جواب دادند سمعنا و أطعنا .

شرح زندگاني خليفه دوم اثر شبلي و سيماي فاروق اعظم اثر ملا عبدالله احمديان و فاروق اعظم اثر هيكل و تاريخ كامل ابن الاثير و تاريخ ابن جوزي و ديگر كتب تاريخ .

پاسخ :

اهل سنت اعتقاد دارند كه انتخاب خليفه و جانشين بعد از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به عهده مردم است و مي گويند : در اين باره نه دستوري از جانب خداوند صادر شده است و نه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) وصيتي كرده است . و بر همين اساس ادعا مي كنند خلافت ابوبكر ، بر مبناي انتخاب مردم و بر اساس اجماع صحابه بوده است ! .

هر چند كه ثابت شده است كه اين مطلب به دور از واقعيت است و در انتخاب ابوبكر نيز اجماعي در كار نبوده است كه در جاي خود ثابت شده است .

اما سؤال ما اين است كه چرا همين رويه در انتخاب عمر پيش گرفته نشده و انتخاب عمر بر مبناي اجماع صحابه صورت نگرفت بلكه انتخاب او توسط أبي بكر انجام گرفت.

اعلام نارضايتي صحابه از انتخاب عمر

إمام محمد بن مفلح مقدسي متوفي 763 هـ (شاگرد ذهبي ، مزي و تقي الدين سبكي ) از فقيهان و محدثان بنام اهل سنت (معجم المؤلفين ، ج12 ، ص44) در اين باره مي گويد :

لما استخلف أبو بكر عمر رضي اللّه عنهما قال لمعيقيب الدوسي : ما يقول الناس في استخلاف عمر ؟

قال : كرهه قوم ورضيه قوم آخرون .

قال : الذين كرهوه أكثر أم الذين رضوه ؟

قال : بل الذين كرهوه ...

الآداب الشرعيّة ، ج1 ، ص71 ، با تحقيق شعيب الأرنؤوط و عمر القيام ، ط مؤسسة الرسالة ـ بيروت ، 1417 هـ .

ابوبكر ، عمر را به عنوان جانشين خود انتخاب كرد ، از معيقيب دوسي سؤال كردند : مردم در باره انتخاب عمر چه نظري داشتند ؟ گفت : گروهي راضي و گروهي ناراضي بودند . سؤال كردند : آن ها كه ناراضي بودند ، بيشتر بود ، يا آن ها كه راضي بودند ؟

جواب داد : آن ها كه ناراضي بودند .

اعتراض صحابه به انتخاب عمر

ابن أبي شيبه ، يكي ديگر از بزرگان اهل سنت ، در باره مخالفت هاي مردم و دلايل منطقي آن ها براي اعلام نارضايتي از اين انتخاب كه همان خشونت ذاتي و اخلاق تند وي بود ، اين چنين مي نويسد :

عن وكيع ، وابن إدريس ، عن إسماعيل بن أبي خالد ، عن زبيد بن الحرث ، أن أبا بكر حين حضره الموت أرسل إلي عمر يستخلفه فقال الناس : تستخلف علينا فظاً غليظاً ، ولو قد ولينا كان أفظ وأغلظ ، فما تقول لربك إذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر

المصنف ، ابن أبي شيبة ، ج8 ، ص574 ، با تحقيق سعيد محمد اللحام ، ط دار الفكر ، بيروت و تاريخ المدينة المنوّرة ، ابن شبة النميري ، ج2 ، ص671 ، با تحقيق فهيم محمد شلتوت ، ط دار الفكر ، بيروت و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج30 ، ص 413 و كنز العمال ، متقي هندي ، ج5 ، ص678 .

از زيد بن حارث نقل شده است كه : وقتي در حال احتضار قرار گرفت ، كسي را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشيني خود كند ، مردم گفتند : كسي را بر ما مسلط مي كني كه خشن و بد اخلاق است ، اگر او حكومت را به دست گيرد ، سخت گيرتر و خشن تر خواهد شد ، جواب خدا را چه خواهي داد هنگامي كه او را ملاقات كني از بابت اين كه شخص بد اخلاق و خشني مثل عمر را بر ما مسلط مي كني ؟

همچنبن ابن تيميه حراني ، نظريه پرداز و مؤسس فكري وهابيت در اين باره مي نويسد :

وقد تكلموا مع الصديق في ولاية عمر وقالوا ماذا تقول لربك وقد وليت علينا فظا غليظا .

صحابه با ابوبكر در باره جانشيني عمر با او صحبت كردند و گفتند : چرا يك فرد خشن و تند را بر خلافت گزيده و بر مردم تحميل كردي ؟ فردا جواب خدا را چه خواهي داد ؟

منهاج السنة ، ج6 ، ص155 ، الناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة الأولي ، 1406، تحقيق : د. محمد رشاد سالم عدد الأجزاء : 8 .

ابن حجر مكي در اين باره مي نويسد :

ودخل عليه بعض الصحابة فقال قائل منهم : ما أنت قائل لربك إذا سألك عن تولية عمر وقد تري غلظته ...

الصواعق الحرقة ، ج1 ، ص254 ، با تحقيق : عبدالرحمن بن عبدالله التركي وكامل محمد الخراط ، ط مؤسسة الرسالة ، بيروت ، الأولي ، 1997 م .

برخي از صحابه بر ابوبكر وارد شدند ، يكي از آن ها گفت : جواب پروردگارت را چه خواهي داد آن گاه كه از تو سؤال كند در باره انتخاب فردي كه از تندي و خشونت آن مطلع بودي؟

ابن عساكر مي نويسد:

عن عمرو بن محمد ومجالد عن الشعبي قال بينما طلحة والزبير وعثمان وسعد وعبد الرحمن جلوسا عند أبي بكر في مرضه عوادا فقال أبو بكر ابعثوا إلي عمر فأتاه فدخل عليه فلما دخل أحسست أنه خيرته لهم فتفرقوا عنه وخرجوا وتركوهما فجلسوا في المسجد وأرسلوا إلي علي ونفر معه فوجدوا عليا في حائط في الحوائط التي كان رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) تصدق بها فتوافوا إليه فاجتمعوا وقالوا يا علي ويا فلان إن خليفة رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) ددمستخلف عمر وقد علم وعلم الناس أن إسلامنا كان قبل إسلام عمر وفي عمر من التسلط علي الناس ما فيه ولا سلطان له فادخلوا بنا عليه نسأله فإن استعمل عمر كلمناه فيه وأخبرناه عنه ففعلوا فقال أبو بكر اجمعوا لي الناس أخبركم من اخترت لكم فخرجوا فجمعوا الناس إلي المسجد فأمر من يحمله إليهم حتي وضعه علي المنبر فقام فيهم باختيار عمر لهم ثم دخل فاستأذنوا عليه فأذن لهم فقالوا ماذا تقول لربك وقد استخلفت علينا عمر ؟...

تاريخ مدينة دمشق ، ج44 ، ص248 و تاريخ المدينة ، ابن شبة النميري ، ج2 ، ص666 .

طلحه و زبير و عثمان و سعد و عبد الرحمن هنگام مريضي ابو بكر ، براي عيادت وي در كنار او نشسته بودند ، ابو بكر گفت به دنبال عمر بفرستيد كه اين جا بيايد ؛ وقتي كه او وارد شد چنين احساس كرد كه ابو بكر وي را بر ايشان برگزيده است ؛ پس همگي از كنار او دور شده بيرون رفته و آن دو را تنها گذاشته و در مسجد رسول خدا نشستند .

دنبال علي و اطرافيان او فرستادند ، علي در يكي از باغ هايي كه رسول خدا آن را هديه داده بود مشغول بود ؛همه نزد او آمده و گرد آن حضرت جمع شده و گفتند اي علي و اي فلاني ؛ همانا خليفه پيامبر ، عمر را به جانشيني خويش تعيين كرده است . و خود او و مردم مي دانند كه اسلام ما قبل از اسلام عمر بوده است ؛ و عمر روحيه سلطه جويي دارد و كسي قدرت كنترل او را ندارد ؛ پس بياييد تا به نزد ابو بكر رفته و در اين زمينه با او سخن بگوييم و او را در مورد خصوصيات عمر با خبر سازيم.

هنگامي كه همه نزد ابوبكر جمع شدند ؛ ابو بكر گفت : مردم را براي من جمع كنيد تا به شما خبر دهم كه چه كسي را براي شما انتخاب كرده ام ؛ مردم را در مسجد گرد آوردند ؛ ابوبكر دستور داد تا او را به مسجد برده و بر روي منبر قرار دادند ؛ آنگاه خبر انتخاب عمر را به مردم داد و به خانه خويش بازگشت .

مردم به منزل او آمده و به وي گفتند : جواب پروردگارت را چه خواهي گفت كه عمر را بر ما خليفه گردانيده اي ؟ ...

اعتراض علي (عليه السلام) و طلحه

ابن تيميه ، در منهاج السنة مي نويسد :

لما استخلفه أبو بكر كره خلافته طائفة حتي قال طلحة ماذا تقول لربك إذا وليت علينا فظا غليظا .

منهاج السنة ، ج7 ، ص 461 .

زماني كه ابوبكر ، عمر را به جانشيني انتخاب كرد ، برخي از اين انتخاب ناراحت شدند ، طلحه گفت : جواب خدا را چه خواهي داد هنگامي كه به ملاقات او بروي از بابت اين كه فردي خشن و بد اخلاق را بر ما مسلط كرد .

و ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق مي نويسد :

عن يوسف بن ماهك عن عائشة قالت لما حضرت أبا بكر الوفاة استخلف عمر فدخل عليه علي وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربك ...

تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج44 ، ص251 و الطبقات الكبري ، محمد بن سعد ، ج3 ، ص247 .

از عايشه روايت شده اتس كه گفت : وقتي زمان مرگ ابو بكر فرا رسيد ، عمر را به جانشيني خويش انتخاب كرد ؛ پس علي و طلحه به نزد او آمده و گفتند : چه كسي را انتخاب كرده اي؟ پاسخ داد عمر ؛ گفتند : پس چه پاسخي به پروردگارت خواهي داد ؟ ...

حسن بن فرحان مالكي بعد از نقل اين حديث مي گويد :

وهذه قد رواها ابن عساكر بسند صحيح من طريق الضحاك بن مخلد ( صاحب السنة ) عن عبيد الله بن أبي زياد ( وهو صدوق ) عن يوسف بن ماهك ( وهو ثقة معروف ) عن عائشة فهذا إسناد صحيح وأقل رجاله توثيقا هو ابن أبي زياد وهو ( صدوق ) .

نحو إنقاذ التاريخ الإسلامي ، حسن بن فرحان المالكي ، ص266 .

اين روايت را ابن عساكر با سني صحيح از طريق ضحاك بن مخلد از عبيد الله بن ابي زياد از يوسف بن ماهك از عائشه نقل كرده است ؛ و ضعيف ترين شخص در اين روايت ابن ابي زياد است كه او نيز راستگوست .

و محمد ناصر الباني كه از ليدر هاي وهابيت به شمار مي رود ، هر چند كه ابن أبي زياد را ضعيف مي داند ؛ اما در ادامه مي گويد :

لكنه لم يتفرد به ، فقد رواه صالح بن رستم عن ابن أبي مليكة عن عائشة به نحوه . وصالح بن رستم هو أبو عامر الخزاز ... .

إرواء الغليل ، محمد ناصر الباني ، ج6 ، ص80 .

ولي فقط او نيست كه اين روايت را نقل كرده است ؛ بلكه اين روايت را صالح بن رستم از ابن ابي مليكه از عائشه نيز نقل كرده است ...

ابن عساكر و بيهقي همين روايت از طريق صالح بن رستم ، اين گونه نقل مي كنند :

ثنا صالح بن رستم أبو عامر الخزاز عن ابن أبي مليكة قال قالت عائشة أم المؤمنين رضي الله عنها لما ثقل أبي دخل عليه فلان وفلان فقالوا يا خليفة رسول الله ماذا تقول لربك غدا إذا قدمت عليه وقد استخلفت علينا ابن الخطاب ؟ ...

تاريخ مدينه دمشق ، ج44 ، ص 250 و السنن الكبري ، البيهقي ، ج 8 ، ص149 .

صالح بن رستم ابو عامر خزاز از ابن ابي مليكه روايت مي كند كه گفت : عائشه ام المومنين گفته است : وقتي پدرم سنگين شد (زمان مرگش فرا رسيد) ، فلاني و فلاني به نزد او آمده وگفتند : اي خليفه رسول خدا ؛ فردا به پروردگارت چه پاسخي مي دهي وقتي كه به نزد او بروي و حال آنكه عمر را بر ما خليفه كرده اي ؟ ...

اما متأسفانه مثل هميشه دستان امانت دار علماي اهل سنت براي حفظ آبروي خلفاء و پاسداري از مشروعيت خلافت آنان ، روايت را تحريف و به جاي نام امام علي (عليه السلام) و طلحه از «فلان وفلان» استفاده كرده اند .

محمد بن جرير طبري در تاريخش مي نويسد :

عن الزهري عن القاسم بن محمد عن أسماء ابنة عميس قالت دخل طلحة بن عبيد الله علي أبي بكر فقال استخلفت علي الناس عمر وقد رأيت ما يلقي الناس منه وأنت معه فكيف به إذا خلا بهم وأنت لاق ربك فسائلك عن رعيتك ...

تاريخ الطبري ، ج2 ، ص622 .

طلحة بن عبيد الله به نزد ابو بكر رفته و گفت : عمر را بر مردم خليفه مي گرداني با اينكه آنچه را كه مردم - در حاليكه تو زنده هستي - از او چشيده اند مي داني ؟ پس چگونه خواهد بود وقتي كه او با ايشان تنها بماند . و تو مي خواهي پروردگارت را ملاقات نمايي ؛ و او نيز از تو در مورد مردم خواهد پرسيد ...

مگر نه اين كه علي (عليه السلام) و طلحه ، طبق نظر اهل سنت از عشره مبشره هستند ، پس چرا حد اقل به سخنان آن ها توجهي نشد .

اعتراض مهاجرين و انصار :

ابن قتيبه دينوري ، در الإمامة والسياسة مي نويسد :

فدخل عليه المهاجرون والأنصار حين بلغهم أنه استخلف عمر ، فقالوا : نراك استخلفت علينا عمر ، وقد عرفته ، وعلمت بواثقه فينا وأنت بين أظهرنا ، فكيف إذا وليت عنا وأنت لاق الله عز وجل فسائلك ، فما أنت قائل ؟ ... .

الإمامة والسياسة با تحقيق شيري ، ج1 ، ص37 و با تحقيق ، زيني ، ج1 ، ص24.

وقتي كه خبر به مهاجرين و انصار رسيد كه او عمر را به جانشيني انتخاب كرده است به نزد او رفتند و گفتند : مي بينيم كه عمر را بر ما خليفه گردانيده اي ؟ با اينكه او را مي شناسي ؟

و مي داني كه چگونه با وجود تو در ميان ما او سخت گيري مي كند ؛ پس چگونه خواهد بود وقتي كه تو از ميان ما بروي و اين در حالي است كه تو مي خواهي به ديدار خداوند عز و جل بروي ؛ چه پاسخي داري ؟

اعتراض اهل شام :

ابن قتيبه دينوري در اين باره مي نويسد :

وكان أهل الشام قد بلغهم مرض أبي بكر ، واستبطؤ الخبر فقالوا : إنا لنخاف أن يكون خليفة رسول الله قد مات ، وولي بعده عمر ، فإن كان عمر هو الوالي فليس لنا بصاحب ، وإنا لنري خلعه.

الامامة والسياسة ، با تحقيق زيني ، ج1 ، ص25 و با تحقيق شيري ، ج1 ، ص38 .

خبر مريضي ابو بكر رسيد به اهل شام رسيد اما ايشان گمان كردند كه خبر دير به ايشان رسيده است ، پس گفتند : ما مي ترسيم كه خليفه رسول خدا مرده باشد وعمر را به جاي خويش گمارده باشد ؛ پس اگر او حاكم شده باشد با ما همراهي نخواهد كرد و ما چنين نظر داريم كه او را بر كنار كنيم !!!

بي هوش شدن أبو بكر ، هنگام وصيت

از نكته هاي جالب اين انتخاب اين است كه ابوبكر قبل از املاء وصيت ، از شدت بيماري بي هوش مي شود ، و قبل از آن كه ابوبكر به هوش بيايد ، عثمان بن عفان كه كاتب وصيت بوده است ، نام عمر را مي نويسد و وقتي ابوبكر به هوش مي آيد با كار انجام شده روبرو و آن را تأييد مي كند .

تعدادي از علماي اهل سنت نقل كرده اند :

عن زيد بن أسلم ، عن أبيه ، قال : « كتب عثمان بن عفان عهد الخليفة من بعد أبي بكر ، فأمره أن لا يسمي أحدا ، وترك اسم الرجل ، فأغمي علي أبي بكر إغماءة ، فأخذ عثمان العهد فكتب فيه اسم عمر . قال : فأفاق أبو بكر فقال : أرنا العهد ، فإذا فيه اسم عمر ، فقال : من كتب هذا ؟ فقال عثمان : أنا . فقال : رحمك الله وجزاك خيرا ، فوالله لو كتبت نفسك لكنت لذلك أهلا .

شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة ، طبري الرازي الشافعي اللالكائي (418 هـ) ، ج 6 ، ص 106 ، با تحقيق د. أحمد سعد حمدان ، ط دار طيبة ، الرياض ، 1409 هـ و الشريعة ، الآجُرِّيُّ البغدادي ، ج 3 ، ص319 ، با تحقيق محمد حامد الفقي ، ط مطبعة أنصار السنة المحمدية ، القاهرة ، 1369هـ- 1950م و تاريخ مدينة المنوره ، ج2 ، ص667 و الرياض النضرة في مناقب العشرة ، ج1 ، ص219 و جامع احاديث ، سيوطي ، باب مسند أبي بكر الصديق ، ج25 ، ص173 ح 27824 و تاريخ مدينة دمشق ، ج 39 ، ص185 .

از زيد بن اسلم از پدرش روايت شده است كه گفت: عثمان پيمان نامه خليفه بعد از ابو بكر را مي نوشت ؛ پس ابو بكر به او دستور داد كه نام كسي را ننويسد و جاي اسم را خالي بگذارد ؛ پس ابو بكر بيهوش شده ، عثمان نامه را برداشت و در آن نام عمر را نوشت ؛ پس وقتي كه ابو بكر به هوش آمد گفت : پيمان نامه را به من نشان بده ؛ و در آن نام عمر را ديد !!!

پس گفت : چه كسي اين را نوشته است ؟ عثمان پاسخ داد : من ؛ ابو بكر گفت : خدا تو را ببخشايد و جزاي خير دهد ؛ قسم به خدا كه اگر خودت را نيز مي نوشتي سزاوار بودي !!!

متقي هندي بعد از نقل حديث مي گويد :

قال ابن كثير اسناده صحيح .

كنز العمال ، متقي هندي ، ج 5 ، ص897 ، شماره : 14182 .

ابن كثير گفته است كه سند اين روايت صحيح است .

سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است كه :

شما مي گوييد رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) كسي را براي جانشيني خود معين نكرد و تعيين آن را به عهده مردم نهاد ؛ پس چرا ابوبكر بر خلاف سنت رسول خدا رفتار نموده و عمر را به پيشوايي مردم انتخاب كرد ؛ در حالي كه اكثر مردم با اين انتخاب مخالف بودند و دلايل خود را نيز بر اين مخالفت اعلام ؟

مگر نه اين كه رسول خدا براي تمامي مسلمين اسوه است و اطاعت از آن حضرت بر همگان واجب است ؟

اگر كار رسول خدا صحيح بوده است ، چرا ابوبكر بر خلاف آن را انجام داد و اگر كار ابوبكر درست بوده ، بايد ملتزم بشويد كه كار رسول خدا (نستجير بالله)صحيح نبوده است .

چگونه است كه وصيت ابوبكر در حال اغماء ، نافذ است و سخن او هذيان گويي به حساب نمي آيد ؛ اما وقتي رسول خدا كه طبق نص صريح قرآن كريم سخني جز وحي نمي گويد ، مي خواهد وصيت كند ، برخي به بهانه مريضي آن حضرت ، تهمت هذيان گويي به آن حضرت مي زنند و با اين عمل زشت ، مانع نوشتن وصيت نامه مي شوند ؟ اگر حقيقتاً انتخاب خليفه به عهده مردم بود ، چرا ابوبكر با اين كه مي دانست اكثر مردم از انتخاب عمر ناراضي هستند ؛ وي را بر مردم تحميل كرده و آزادي مردم را در انتخاب حاكم سلب نمود ؟

آيا شايسته نبود كه به عواطف و احساسات مردم ناراضي توجه مي شد و بر خلاف نظر اكثر مسلمان ها ، عمر را بر مردم تحميل نمي كرد . و يا اين كه حد اقل با اهل حل و عقد مشورت مي كرد و نظر آن ها را ـ طبق قاعده شوري ـ جويا مي شد ؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | شاهو كردستاني | Iran - Sanandaj | ١٢:٠٠ - ١٣ فروردين ١٣٨٩ |
با وجود اينكه من آمدم يدون توهين به مقام كسي در اين سايت به اصطلاح همفكري نظر خودم را درباره اين خرافه پرستي ها داده باشم اما آقايون بدون مطالعه با ضمن توهين قرار دادن من اصليت خود را ثابت كردند.در اصل اگر كسي اهل مطالعه باشد هيج وقت به خود راه توهين به كسي را باز نميكند و دوماً علم آنقدر پيشرفت كرده كه ديگر اين شبهات را در دنياي امروزي از بين ببرد.
من نه افتخار ميكنم كه يك مسلمان هستم و در ضمن من كه به هيچ كس كاري ندارم كه چه ديني دارند اما اين را بدانند كه ديگر زمان آن رسيده كه بايد چشم ها را گشود و دنيا را مثل 1400 سال قبل نگاه نكرد.و اگر حكومت و دين اسلام(چه شيعه و چه سني) راه آزادي را براي مردم گذاشته اما چرا هر روز شاهد ريختن خون هاي بيشتر هستيم در مناطقي كه هنوز آثار خرافه پرستي وجود دارد؟
ديگر زمان آن فرا رسيده كه حكومت سكولاريسم چه در شرق و چه در غرب بايد وجود داشته باشد.
اگر به همين نزاع ادامه ميدهيد به خاطر اينكه من چرا و وفلان چرا اين را گفته با شما اطمينان بدم كه سخت در اشتباه هستيد.
درود بر حكومت سكولار
درود بر ليبراليسم
درود بر آزادي
42 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٤ فروردين ١٣٨٩ |
سلام جناب شاهو کردستاني نظر شما را به گوشه اي از کامنت قبلي خودتان جلب ميکنم اين عين نوشته حضرتعالي است : من نه افتخار ميكنم كه يك مسلمان هستم و در ضمن من كه به هيچ كس كاري ندارم كه چه ديني دارند اما اين را بدانند كه ديگر زمان آن رسيده كه بايد چشم ها را گشود و دنيا را مثل 1400 سال قبل نگاه نكرد.و اگر حكومت و دين اسلام(چه شيعه و چه سني) راه آزادي را براي مردم گذاشته اما چرا هر روز شاهد ريختن خون هاي بيشتر هستيم در مناطقي كه هنوز آثار خرافه پرستي وجود دارد؟ جالب است شما که مفتخر به مسلمان بودنتان نيستيد ،چطور از مذهبي که افتخاري براي آن نداريد پيروي ميکنيد؟؟!!! اين در حاليست که مدعي علم و ادب هم هستيد!!!!! اگر بقول خودتان زمان آن رسيده که مانند 1400 پيش فکر نکنيد ، چرا افکار و عقايد 1400 پيش خلفايتان را براي دين خود مبنا قرار داده ايد؟؟!!! چرا بقول خودتان چشمهايتان را نمي گشائيد و قصد ديدن و شنيدن حقايق را نداريد؟؟؟ واقعا خودتان چشمهاي خودتان را بسته ايد و خود را بخواب زده ايد چرا که بقول خودتان هر روز خونهاي بيشتري از شيعيان توسط اهل سنت در جاي جاي اين عالم در حال ريختن است و دليل آن هم فقط اين است که حق ميگويند و تنها جرمشان گفتن حقيقت است. جناب شاهو کردستاني ايا بقول خودتان دليل اين خونريزي ها توسط اهل سنت ، ريشه در خرافات عقيدتي آنان دارد يا دليل شرعي و قانع کننده اي براي آن داريد؟؟؟!!!!! آيا حکومت سکولار ، ليبراليسم و آزادي موهومي که از آن نام برده ايد برگرفته از همين عقيده خرافاتي و خونريز است؟؟؟ جناب شاهو کردستاني نمونه اي از عملکرد مبتني بر همين عقيده توسط خليفه دومتان عمر در حمله به ايران و ريختن خون هزاران هزار انسان، زن و مرد و کودک و جوان در تاريخ ثبت شده است. ايا شما بعنوان فردي که به قول خودتان توهين را رد ميکنيد اين قبيل رفتارهاي وحشيانه را بزرگترين توهين به جامعه بشريت نميدانيد؟؟/!!!!!! آيا آتش زدن کتابخانه ها و فرهنگ و ادب و تمدن ايراني را توسط خليفه دوم عين توحيد ميدانيد؟؟؟!!!! فکر ميکنيد چرا به قول خودتان بعد از گذشت 1400 هنوز ظلم وجود دارد؟؟؟؟ ايا بعد از رسول خدا ص حکومت بدست افراد ناصالح افتاده بود؟ ايا شعار خلفا سنت رسول خدا ص نبود؟ اگر سنت رسول خدا ص را در پيش گرفته بودند،پيامدهاي ظالمانه و مستند تاريخي نتيجه کدام عقيده است؟ ايا شما اهل سنت که قائل بر عصمت احدي حتي پيامبر خدا ص نيستيد خلفا را عاري از هر گونه اشتباه معرفي نميکنيد؟ جناب شاهو کردستاني اگر بخواهم از مستندات و بديهيات تاريخي برايتان بگويم حرف بسيار است خودتان هم ميدانيد که تاريخ غير قابل انکار است و در واقع تاريخ گوياي بخشي از زواياي حق و باطل است و ممکن است بخشي از حقايق در لابلاي حوادث و يا تحريفات از بين رفته باشد که با بررسي اينکه تحريفات به نفع چه کساني باشد ميشود حق را از باطل تميز داد. به نظر بنده قرآن جواب اهل باطل را بخوبي داده است بايد بيشتر مطالعه کنيد تا بيشتر به حقايق نزديک شويد بايد تعصب خشک بدون علم را کنار گذاريد تا به علم واقعي و حقيقت برسيد بايد به دور از هرگونه تعلق نسبي و خانوادگي تحقيق کنيد و برسيد به آنچه که خداوند خواسته است دين اسلام دين تسليم بيچون و چرا در برابر خداوند و خالق يکتاي جهانيان است اما همين تسليم بزرگترين ازادي از قيد قيل و قال دنياست و شيطان هم از همين ميترسد و هميشه در صدد فريب اهل حق برآمده است اما نا اميد شده است شما بهتر است به توصيه خودتان گوش فرا دهيد و افکاري را که 1400 پيش خلفايتان براي پدرانتان با ارث گذاشته اند را بررسي کنيد و در مقايسه آن افکار و عقايد با ايات قرآن با استعانت از خداوند تبارک و تعالي به حقيقت برسيد. موفق باشيد.
43 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٤ فروردين ١٣٨٩ |
جناب شاهو کردستاني
لطفا خودت را به ليبراليسم نچسبان. تو نه از ليبراليسم چيزي مي‌داني و نه به آن اعتقادي داري.
منتهي چون شکست و بي‌خاصيت بودن اصنامت عمر و ابوبکر و مامون را شاهد هستي به جاي گرويدن به راه ولايت الله به اين سو و آن سو مي‌روي.
بنده از شما چند سوال کردم تا شما را بيازمايم. اگر شما حتي يک کتاب از ليبراليسم خوانده بوديد حداقل مي‌توانستيد سعي در پاسخ گويي بنده کنيد.
لطفا بيش از اين چهره ليبراليسم را با آشکار کردن بي‌سوادي‌ات مخدوش نکن.
يا علي
44 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٥ فروردين ١٣٨٩ |
جناب شاهو كردستاني آقاي سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) به بنده لطف دارند. مگرنه بنده را جز تلمذ نزد ايشان و ديگر بزرگان وظيفه‌اي نيست. و اما بحث توهين. اولا نيازي نيست بنده به شما توهين کنم. شما خود بزرگترين توهين ها را به خود مي‌کنيد. کسي که تسلميش در برابر الله را افتخار نداند يا دچار تکبر است و يا جهالت. دوما در رابطه با بحث امام. بسم الله الرحمن الرحيم آقاي خامنه اي امام من و دوستان بنده نيست. امام بنده آن معصومي است که خدواند در قرآن ولايتش را واجب و صدقش را تاييد کرده است. امام بنده آن عالمي است که علمش نه بر پايه آزمايش و خطا بلکه بر اساس يقين الهي است. امام بنده آن بزرگ مردي است که 11 امام صادق و پاک پيش از او از آمدنش گفته اند. جناب شاهو کردستاني آيا تلسکوپي که خطا دارد مي‌تواند حقيقت را به شما نشان دهد؟؟ مسلما نه. آيا مغزي که عمر را برابر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) و حتي برتر از او مي‌داند مي‌تواند حقيقت را به شما نشان دهد؟؟ مسلما نه. بشر چه زماني متوجه حضور الکترون شد؟؟ هنگامي که ابزار کاوش او پيشرفت کرد. آيا بشري که هنوز نمي‌تواند حق يعني حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را از ابوبکر تمايز دهد مي‌تواند متوجه حضور امام زمان (عليه السلام) شود؟؟؟ مسلما نه. سلمان فارسي (رحمة الله عليه) اصل نبوت را قبول کرد تا به نبي‌اکرم (صلي الله عليه و آله) رسيد. ما هم بايد ابتدا اصل ولايت را قبول کنيم تا به امام زمان (عليه السلام) برسيم. ********* يکي از بزرگترين دلايل بر حق بودن امام زمان (عليه السلام) همين دلزدگي و خستگي روح و روان شما از اين امامان دروغين و شقي در حجاز و ترکيه و چين و لندن و مارسي و ري و نيويورک است. مگر مي‌شود تمام امامان کذب باشند؟؟؟ مگر مي‌شود تمام فوهررها هيتلر و تمام ليدرها استالين و تمام قائدها مائو باشند؟؟ مگر مي‌شود تمام سلاطين خونريز و تمام روئسا دزد و تمام پرزيدنت ها نوکر لابي هاي قدرت باشند؟؟ يا علي
45 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٥ فروردين ١٣٨٩ |
سلام

جناب شاهو کردستاني
قبل از هر چيز بايد بگويم برادر عزيز ما جناب مومن عبدالله استاد بنده است و بنده شاگردشان هستم
جناب کردستاني

فرموده ايد : که الان زمان آن نمونده كه جبهه گيري كنيد.و اينجا هم جايي نيست كه بياي به كسي توهين كني در ضمن شما اينجا هيچ صاحب نظر اين نيستي.اگه شما خودتان را علامه دهر ميداني اين طرز نوشتنتون نبود چون اگه سواد داشتي ديگر توهين نميكردي و اين تعصب كاذب هم نداشتي.

از شما که خود را عالم و باسواد ميدانيد چنين تفکري بعيد است!!!!
چرا که اگر قرار بود در مقابل ظلم سکوت کنيم، ديگر نيازي به عدالت خداوند و يوم الحساب نبود
در واقع هر کس به اندازه ي علمش (البته در صورت عالم بودن) وظيفه اي دارد
و سکوت مقابل جهل که نتيجه اي جز گمراهي و ظلم ندارد حماقت محض است
در واقع امر به معروف و نهي از منکر واجب است و تعهدي است که خداوند از دانايان گرفته است.

جناب شاهو کردستاني

نوشته ايد که تاريخ را انکار نميکنيد و در کتابها ظلم عمر را خوانده ايد و ميدانيد که اسلام به زور شمشير عمر و ديني اجباري براي ايرانيان آن زمان
بوده است
بايد عرض کنم که اولا در اسلام اجباري براي پذيرفتن دين نيست و در واقع خليفه دومتان بر خلاف نص صريح قرآن عمل کرده و به زور متوسل شد
که بر عليه قرآن و اسلام است.
اما مسئله ي جالب تناقض در گفتار حضرتعاليست!!!!!!
از طرفي ميگوئيد که عمر با زور شمشير دين را بر ايرانيان اجبار کرد و از طرفي ميگوئيد ايرانيان خود با آغوش باز دين را پذيرفتند!!!!!!
کدام حرفتان را بپذيريم ؟؟ قسم حضرت عباس ع را يا دم خروس؟؟؟؟!!!!!!
در ثاني اگر خليفه به گواهي تاريخ به زور شمشير متوسل شده باشد که قطعآ هم همينطور بوده ، چيزي جز توحش و خشونت و آدمکشي و قتل و غارت و تجاوز را وارد ايران نکرده است چرا که عقل سليم و فطرت آدمي هيچگاه خشونت را تحت هيچ عنواني نمي پذيرد چه رسد که نام دين مبين و رئوف اسلام را بر آن مجموعه ي توحش بگذارند!!!!!!!!

ثالثا اگر ايرانيان با آغوش باز آن مجموعه ي توحش را پذيرفته بودند اکنون اکثريت با اهل سنت بود در ايران نه با شيعيان!
بايد عرض کنم ظلم خلفا و بعد از آن حکومتهاي اجباري و خفقان سني مذهب بنام اسلام بقدري مردم را خسته و و بيزار کرد که مانند انبار باروت منتظر جرقه اي بودند براي انفجار و البته اين انفجار اتفاق افتاد.

شما ظلم سلاطين عثماني سني مذهب را ناديده ميگيريد اين در حاليست که مدعي هستنيد بديهيات انکار ناپذير تاريخ را انکار نميکنيد!!!
شما طلم و ستم مغولان سني مذهب را ناديده ميگيريد اين در حاليست که مدعي هستنيد بديهيات انکار ناپذير تاريخ را انکار نميکنيد!!!
شما اعتراضات مردم ستمديده ايران را ناديده ميگيريد اين در حاليست که مدعي هستنيد بديهيات انکار ناپذير تاريخ را انکار نميکنيد!!!

جناب شاهو کردستاني بهتر نيست چشمهايمان را بشوئيم و با چشماني پاک بهتر نظاره کنيم؟؟؟!!!!!
آيا واقعا خليفه ي دوم شما قصد ترويج اسلام را داشت؟ يا قصد کشور گشائي؟؟

گفته ايد:
بجاي اين بحث هاي تو خالي بياييد به فكر آينده ي خودتان و مملكت باشيد.مگر فقط ايران اسلام داره مگر فقط اين ريشه اسلام ناب محمدي؟(به قول مسلمانان)در ايران وجود داره من تاسف ميخورم براي ملتي كه در جهل بسر ميبرن.

جناب شاهو کردستاني به نظر شما بدون عقيده و علم و با بي خيالي ميشود به فکر اينده ي مملکت بود؟؟؟؟
به نظر شما آيا اسلام را کسي شناخته است؟؟؟؟؟
لطفا کنيد جهل را معنا کنيد!
شما که هنوز مباني اسلام واقعي را نشناخته و چيزي در مورد آن نميدانيد چگونه مردم ايران را متهم به جهل ميکنيد؟؟؟!!!!!
لازم است که بيشتر مطالعه کنيد
تحقيق بدون غرض و مرض و تعصب شما را به حقيقت خواهد رساند.

گفته ايد:
يك مثال عيني از اين مسايل از امامان هستن خودتان قضاوت كنيد امامان در حال حاضر(خامنه اي)علني دارن به مردم ميگن كه شما نبايد راه خودتونو انتخاب كنيد هر چي كه اونا بكن همونه.در انتخابات معلوم بود.آيا ميشه باز هم به اينها اعتماد كرد تاريخ هم همين انسانها دارن ميسازن شك به دلتون راه ندهيد كه گذشته هم همينطور بوده است.

بايد عرض کنم راه شيعه (اسلام واقعي) همان راه خداوند و رسول خدا صو اهل بيت ع است و لاغير
اگر کساني پيدا شوند که بنام شيعه کارهائي را انجام دهند با توجه به اينکه آنان معصوم نيستند و ممکن است خطاهاي ريز و درشتي از آنان به چشم بخورد ، هيچگونه ارتباطي با اصل و مبناي شيعه ندارد و در واقع هر کس ضامن اعمال خود مي باشد.
بحث انتخابات را هم بهتر است به مردان سياست واگذار نمائيد چرا که اين سايت مذهبي است و کاري با سياست ندارد.

مبناي اعتقادي شيعه حقيقت است و بس
الله + روسل خدا ص + اهل بيت ع = اسلام واقعي
يا علي
46 | شاهو كردستاني | Iran - Sanandaj | ١٢:٠٠ - ١٥ فروردين ١٣٨٩ |
روستاني كه در اينجا ميان و نظز ميدن حتما بايد چيزي از اين بحث ها حالي باشن.من هم آمدم اينجا كه نظر خودم رو بگم در ضمن من براي جنگ و جدال نيومدم از آقاي سعيد حسيني تشكر ميكنم كه يه كم ادب را در نوشتشان رعايت كرده بودن اما اين مومن هر كسي هستي بايد بهت بگم اين شمايي كه از بي سوادي داري رنج ميبري چون الان زمان آن نمونده كه جبهه گيري كنيد.و اينجا هم جايي نيست كه بياي به كسي توهين كني در ضمن شما اينجا هيچ صاحب نظر اين نيستي.اگه شما خودتان را علامه دهر ميداني اين طرز نوشتنتون نبود چون اگه سواد داشتي ديگر توهين نميكردي و اين تعصب كاذب هم نداشتي. اضافه كنم كه من تاريخ را انكار نميكنم من هم از روي كتاب ها خوانده ام كه عمر آمد و ظلم كرد.اما سواي از اينها اگر عمر به زور شمشير اسلام رو آورد ايران اين شماها بوديد كه با آغوش باز از اون استقبال كرديد و الان هم داريد چوبشو ميخوريد اگه عمر نبود اسلام همم نبود. و من از هيچ كس اعتراض ندارم چون هر كسي هر حرفي از دهنش در بياد داره شخصيت خودشو آشكار ميكنه. بجاي اين بحث هاي تو خالي بياييد به فكر آينده ي خودتان و مملكت باشيد.مگر فقط ايران اسلام داره مگر فقط اين ريشه اسلام ناب محمدي؟(به قول مسلمانان)در ايران وجود داره من تاسف ميخورم براي ملتي كه در جهل بسر ميبرن. يك مثال عيني از اين مسايل از امامان هستن خودتان قضاوت كنيد امامان در حال حاضر(خامنه اي)علني دارن به مردم ميگن كه شما نبايد راه خودتونو انتخاب كنيد هر چي كه اونا بكن همونه.در انتخابات معلوم بود.آيا ميشه باز هم به اينها اعتماد كرد تاريخ هم همين انسانها دارن ميسازن شك به دلتون راه ندهيد كه گذشته هم همينطور بوده است.
47 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٩ |
سلام

جناب شاهو کردستاني

به نظر شما خلبان هواپيماي مسافر بري که مسئول جان آنهمه مسافر است ميتواند حتي بطور سهو چند درصد خطا در کارش داشته باشد؟؟
وقتي يک خلبان از ادامه مسير خسته ميشود اصطلاحآ کمک خلباني که از قبل براي خود تعيين کرده است جاي او را ميگيرد.
اين به اين دليل است که بحث خلباني تخصصي است و کار افراد عادي نيست و در واقع مسئوليت جان تعداي مسافر به عهدع آنان است.

داستان خلفاي شما مانند اين است که
مسافران هواپيما بگويند حالا که خلبان نيست ما کمک خلبان را قبول نداريم و خودمان حق داريم براي سرنوشت خودمان يک نفر را انتخاب کنيم
و اصرار کنند که انتخاب خلبان بايد توسط شورا صورت پذيرد.
حال به عاقبت کار فکر کنيد که پايان کار مسافران نگون بخت چه خواهد بود

خلفاي راشدين با توجه به اينکه اهل سنت نظر بر عصمت احدي ندارند، معصوم نيستند و قطعا خطاهاي فعلي و عقيدتي اتفاق مي افتد
بنابر اين خطاهاي خلفاي راشدين اعم از خطاهاي ريز و درشت بطور قطعي امکان پذير است
يعني بطور يقين و قطعي هواپيماي اسلام اگر توسط خلفاي غير معصوم هدايت شود منجر به سقوط ميشود
و در واقع لزوم ولايت و عصمت و تعيين جانشين پيامبر ص توسط دات اقدس اله در اينجا احساس ميشود
اما موضوع فراتر از اين حرفهاست.
در واقع موضوع از اين قرار است که خلفا را مردم نيز انتخاب نکردند چرا که سقيفه شش نفره نظر عامه مردم را شامل نميشود
چون بلافاصله ابوبکر بعد از دوسال خلافت هنگام فوت خود تنها با يک وصيت عمر را جانشين خود معرفي کرد.
در واقع کودتائي صورت گرفته است
يا اگر بخواهم بر مبناي مثالي که در ابتداي عرايضم زدم بايد بگويم شوراي مسافران خلباني را از بين مسافران انتخاب نکردند و في الواقع يک نوع
هواپيما ربائي اتفاق افتاده است
و اين در واقع همان کودتاي بعد از پيامبر ص است.

جناب کردستاني

به نظر شما ابوبکري که به گواهي عايشه 500 حديث از پيامبر ص را ميسوزاند و ازبين مي برد در واقع شخص پيامبر ص را آتش زده است
به حقايق فکر کنيد.
48 | اميريان | Afghanistan - Kabul | ١٧:٤٤ - ١٩ خرداد ١٣٨٩ |
لعنت خداوند بر منافقين باد بر منافقين علني مثل نويسنده اين نبشته و کارگردان اين سايت منافقين بداخلاق مثل شيعه هاي بيشعور و بيمذهب و گمراه و احمق و در زير حجاب سکس شيعه هايي که به دين عيسويت از همه اديان ديگر به زودي در ميايند و اغسال تعميد ميکنند ؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟ والسلام
49 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ٢١:١٦ - ١٩ خرداد ١٣٨٩ |
جناب اميريان
چرا شما « ابن أبي شيبة» يا «ابن عساکر» و يا «ابن حجر مكي» را لعن مي‌کنيد؟ مگر اينها علماي خودتان نبودند؟
يا علي
50 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ٢١:٢٠ - ١٩ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام
جناب اميريان
لعن خداوند بر منافقين باد .
خصوصاُ منافقين صدر اسلام .
خصوصاً انهائي كه ميراث نبوي را بغارت بردند .
خصوصاً انهائي كه قبل از اسلام اوردنشان بعد از بظاهر اسلام اوردنشان و بعد از رحلت رسول مكرم صلي الله عليه و اله و سلم منافقانه در حق اسلام خيانت كردند .
لعنت بر ان اولين و دومين و سومين كذاب و ستمگر در اسلام.
و لعنت بر ان شجره ملعونه و اصحابشان تا به امروز .
و
و
لعنت بر ان كسي كه به يك مسلمان شهادتين گو تهمت پيروي از دين منحرف شده مسحيت ميدهد .

مردت ميگويند بگو امين .
اگر هم نگفتي بمير بر كفرت .

يا علي
51 | جعفر | Iran - Tehran | ٠١:٤٢ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
سلام متن هاي شماررا خواندم بسيار جاب بود زيرا كرامت انساني را خوب رعايت كرده ايد . وهرآنچه كه فكر ميكرديد انسانيت و شخصيت آن را براي شما حفظ ميكرده بيان نموده ايد ، احسنت ، بارك الله وهزاران آفرين بر مريدان بزرگان اسلام . آيا جبهه تلمذ و بحث همينطور است ؟ به كرسي نشاندن عقيده يك بحث است و طرز فكري ارائه دادن و بشريت را از خطا مصون داشتن بحث ديگر و شيوه اي را طراحي كردن و كشورهاي ضعيف و مستحق را از استضعاف رهائي دادن يك راه ديگر ! دراين نظريات هيچكدام ديده نميشود و صواب الفاظ و بيان براي هيچ يك از طرفين متخاصم ملاحظه نمي شود . آيا بهتر نيست قبل از اينكه وقت شريفمان را بر سر موضوعاتي كه هيچج يك از طرفين نميتواند به خورد طرف ديگر بدهد تلف نكنيم . اگر خلفاي اسلام ابوبكر و عمر وعثمان (رضي اله عنهم) ومولايمان علي بن ابي طالب عليه السلام ويا هريك از ائمه شيعيان عليهم آلاف تحيت و الثناء امروز تشريف داشتند آيا همين موضع را ميگرفتند ؟ يا امت اسام را نصيحت ميكردند كه بعد از اين همه دعوا و مرافعه بر سر حق علي چه گلي بر سر امت اسلام زده ايد ؟ ايران تنها كشور شيعه جهان به كجا رسيده كه از قول مسئول كشاوئرزي مينويسند پول خريد گندم نداريم ! خوف پيامبر عظيم الشان اسلام بر سر سوء تدبير مديران امت اسلامي است نه بر سر بحث هائي كه نتيجه آن عدم وحدت امت اسلامي و بالتبع تضعيف در برابر دشمنان است . در تنها كشور شيعه شيوه حكومتي خود را برگزار مي كند و كشورهائيكه از مذهب اهل سنت تبعيت مي كنند از شيوه حكومتي خود وتا كنون اگر درتاريخ اسلام مطالعه كرده باشيد حكومت شيعه از كشور و مرزهاي ايران خروج نيفته است تركيه امروز و عراق و افغانستان و پاكستان و شامات و لبنان و اردن و .... تاكنون هيچكدام شيعه نبوده اند وبا آنكه ارتباطات خوبي بين مسئولان شيعه كشورمان با آنها بوده و هست تاكنون شيعه نشده اند !! بنابراين اينكه حق با علي است يا باابوبكر فعلا مورد نياز امت اسلامي نيست بلكه مورد نياز امت اسلامي تدبيري است كه اين امت و يا حداقل كشور خودمان ايران از اين گرفتاري كه برايش پيش آمده ودرمشكلاتي از اين دست دست و پا مينزند رهائي يابد و آنگاه اگر به صلاح عمومي و جامعه ايراني و اسلامي ما بود وارد اينگونه مباحث شويم . جهت ياد آوري به عرض برسد كه دشمن پشت مرزها آماده ورود است پس بپا ؟!!!
52 | عقيل العزيز(جعفر=احمد حنبل=اما حنفي بخواند) | Iran - Tehran | ٠٥:٣٣ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
سلام عليکم. جناب جعفر.! بله البته که شما درست ميفرمائيد. اگر الآن ايران ما هم مانند سروران و کليد داران کعبه تان و مانند حکومت هاي فاسدتان سر تعظيم در برابر اربابان اسرائيلي و انگليسي و آمريکائي و سران کفر و استکبار در جهان فرود مي آوردند و سجده ميکردند. الآن مسئول ما (البته که يک روده ي راست در شکم شمايان مانند مولا هايتان نيست) مجبور به زدن اين حرف نبود. البته که شما درست ميفرمائيد.! البته که اگر ما هم نان اسرائيلي ميخورديم الآن مورد تحريم جهاني قرار نميگرفتيم و مانند شيوختان هر روز دسته دسته دختران دزديده شده ي باکره ي سراسر دنيا را براي خوش گذراني و شهوت راني و کيف و حال ؟؟؟؟؟ ميکرديم. يک سوال؟! آيا از نظر اسلام ديدن مو و بدن يک زن مسلمان حرام هست يا نه؟ اگر هست چرا هر روز صد ها فيلم و سريال عربي (که اکثرهم از کشور هاي اهل سنت و وهابي است زيرا اکثرا اهل بدعتند و اگر شيعياني هم باشند انقدر قدرت بهشان ندادند که در عرصه ي رسانه حرکتي بکنند) که ميسازند زنان سر لخت. بدن لخت ظاهر ميشوند و عرض اندام ميکنند و چشم نوازي و طنازي ميکنند.؟ چرا کليد دار کعبه ي شما با قاتلان اهل سنت فلسطين شراب ميخورد و استکان و ليوان به هم ميزنند ..........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فرموديد : شورهائيكه از مذهب اهل سنت تبعيت مي كنند از شيوه حكومتي خود وتا كنون اگر درتاريخ اسلام مطالعه كرده باشيد حكومت شيعه از كشور و مرزهاي ايران خروج نيفته است تركيه امروز و عراق و افغانستان و پاكستان و شامات و لبنان و اردن و .... تاكنون هيچكدام شيعه نبوده اند وبا آنكه ارتباطات خوبي بين مسئولان شيعه كشورمان با آنها بوده و هست تاكنون شيعه نشده اند !! **************************************************************** من نميدانم شما خوابي يا خودت را به خواب زدي ( اگر خودت را به خواب زدي صد و بيست و چهار هزار پيامبر هم که براي بيدار کردنت بيايند بيدار نميشويد) و نميبيني که هر روز دسته دسته از عوامتان و از عالمان متفکرتان مومن ميشوند و مذهب حق تشيع را بر ميگزينند و از اصنام قبلي خود تبري ميجويند.!!!!!!! نمونه ي بارزش که همگي به عينه ديده اند همين برادرمان عبد الرحمن عثمان آل عرف و تيجاني و عصام العماد و البارزي و بارک زهي و ...................................... شما خوانندگان اين سايت نوراني را بلا تشبيه حمار فرض کرده اي و فکر کردي با چه کساني هم کلام شده اي ......... گذشت آن دوره اي که مولوي هايتان و مفتي هايتان ديد مردم را از حق و حقيقت کور ميکردند و ميبستند.! و فرموديد : بنابراين اينكه حق با علي است يا باابوبكر فعلا مورد نياز امت اسلامي نيست بلكه مورد نياز امت اسلامي تدبيري است كه اين امت و يا حداقل كشور خودمان ايران از اين گرفتاري كه برايش پيش آمده ودرمشكلاتي از اين دست دست و پا مينزند رهائي يابد و آنگاه اگر به صلاح عمومي و جامعه ايراني و اسلامي ما بود وارد اينگونه مباحث شويم . جهت ياد آوري به عرض برسد كه دشمن پشت مرزها آماده ورود است پس بپا ؟!!! ******************************************************************* اتفاقا الآن نياز هست براي تمام جهان اسلام که بدانند حق و حقيقت با مولا نا و مقتدانا. امير المومنين. مولي الموحدين. امام الدين. وصي رسول الله(ص) قائد الغر المحجلين. يعسوب الدين. الصديق الاکبر. و الفاروق الاعظم. سر الله. يد الله. اذن الله. نور الله. ولي الله. حجه الله. سيف الله. وجه الله. فاتح خيبر. قالع کفر. شير دادار. حيدر کرار. شاه دلدل سوار. قسيم النار و الجنه. * ابوتراب. خواجه ي لولاک. يل بي باک.صاحب تيغ دو دم صفدرمرتضي علي. ابا الائمه. ابالحسن.اباالزينبين.ابا الحسين مير و سر لشکر علي. زره پيغمبر علي...حبل الله علي. ساقي کوثر.مولود الکعبه ( که هيچ کس چنين مقامي را نداشته و ندارد) قرآن ناطق.علي داماد پيغمبر. علي کرم الله وجهه.اسد الله الغالب . علي ابن ابي طالب (صلوات الله و سلامه عليه) است يا با ابي بکر شما که عمري بت پرستيده و بر اصنام سجده کرده .و وقتي به پدرش ابي قحافه نامه نوشت که من خليفه شدم و به اين دليل که سمنم زياد تر از بيقيه هست. خود پدرش به او ميگويد اگر قرار به سن زياد بود که من از تو مسن ترم و پدر تو هستم. همان که ميگفت رسول الله بر اين عقيده بودکه نبايد بعد از خود خليفه اي معين کرد اما خودش بر خلاف حرفش (که کذب بوده) عمل کرد و بعد خود خليفه معين کرد. يا همان علي کرم الله وجهه که (به قول همگي و شما ها) بر يک بت سجده نکرده (بر خلاف خلفاي شما که عمري بت پرستيده اند و شرب خمر هم کرده اند و در کتبتان به اثبات رسيده) . يا همان علي که اولين موحد و ايمان آورنده به اسلام است.(به سند صحيح از تمامي کتبتان که سندش در نزد کتب شما و برادران پاسخ به شبهات موجود هست) نيازي نيست شمايان براي ايراناني که از قبل از اسلام هم موحد بوده اند و خداوند متعال را ميپرستيده اند تعين و تکليف کنيد.! شما لطفي کن و همين حرف ها را و وعظ و خطابه هايت را براي خواهران دينيت در ويدئو هاي عرب سکس و کانال هاي عربي که از خود کشور هاي عربي (بر خلاف ايران که کانال هاي مبتذل بهايي که به اسم ايران ابراز ميکنند از کشور هاي اربابان سعوديت پخش و پشتيباني ميشود) پشتيباني و پخش ميشوند توصيه به تقوا کن و فکري براي اين بي ديني بکن که جوانان عرب همکيشت را به دام معصيت خود نياندازند. برو براي برادران دينيت که هر روز ( با اين که هي داد ميزنيد متعه حرام است) صد ها دختر باکره ي سراسر جهان دزديدهو به آنها با بي رحمي تمام تجاوز ميکنند و برادران ديني ديگرت که با يک من ريش و پشم در شبکه هاي عربي شروع به رقص عربي و رقص شمشير ميکنند و هيکل ميگردانند و به قول معروف قر ميدهند توصيه به تقوا و پيشرفت کن و از منجلاب گناه و غفلت نجاتشان بده. و دو دقيقه بعدش در همين شبکه ها آيات قرآن را قرائت ميکنند و کلام خلفا را نمايش ميدهند. بالاخره چه چيزي از شمايان را قبول کنيم. اسلامتان را و تقوايتان را يا دم خروستان را و لهو و لعب هاي جهان شمولتان را؟ شما برو به مفتي هاي اعظمتان بگو چرا ازدواج دختر با پدر (را که سندش کاملا در همين سايت موجود هست) را حلال ميدانند.؟! بگو چرا عمل شنيع لواط را در سفر و در ؟؟؟؟ حلال ميدانند.؟! بگو چرا لعن بر کفار يهودي را حرام ميدانند.؟! و در جواب اين مطلب که فرموديد: ( جهت ياد آوري به عرض برسد كه دشمن پشت مرزها آماده ورود است پس بپا ؟!!! ) نه خير اخوي.! باز هم که خودت را به خواب زدي يا واقعا غافلي.؟ الآن دشمن در درون مرزهاي شما و در خانه هاي شما نفوذ کرده. برو ببين چند تا از فاميل هايتان و بستگانتان حلقه ي غلامي يهود (وهابي گري) و برادر کشي را بر گردن نهاده اند. و اين طوق ننگين بندگي يهود را هر روز حلوا حلوا هم ميکنند.و نام مسلم و مسلمان را مانند طالبان و القائد و جند الله و ....... را در جهان خدشه دار ميکنند و چهره اي وحشي از اسلام را به جهانيان نشان ميدهند و ما را مضحکه ي يهود و نصارا ميکنند. شما برو توحش و وهابيگري هم کيشان به ظاهر حنفي و حنبلي ات را که با پرچم اهل سنت و جماعت بلند شده اند مستور کن. هر چند با اين گند کري هايي و جناياتي که در طول تاريخ و به خصوص در اين اواخر زده اند با هيچ ؟؟؟؟؟ جمع و جور و مستور نميشود که نميشود. يا خاتم الانبياء و اشرف الانبياء يا محمد رسول الله ( صل الله عليه واله وسلم)
53 | سرمد | Iran - Tabriz | ١٣:٠٧ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
جعفر از اون وسط مونده هاست.نه سنيه نه شيعه
54 | جعفر | Iran - Borazjan | ١٨:٠١ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
جالبه
آقايان سرمد و عقيل كه تاكنون دراين سايت نبوده اند معلوم نيست چگونه و از كجا يهو پيداشون شد و در مقابل حرف منطقي پس از كلي دروغ پردازي و نسبت ناروا دادن حالا هم مرا وسط مونده معرفي ميكنند .
وسط مونده يا نمونده هدف از تاسيس اين سايت كار مقدسي است ولي بنظر تاكنون جهت اتحاد اسلامي هيچ اقدامي و گامي برداشته نشده است .
علت شكست جبهه اسلام تاكنون چه درزمان جنگهاي صليبي كه مهمترين جنگ اسلامي با دنياي خارج از اسلام بوده و چه در جنگهاي داخلي اسلامي كه عليه خلفاي جبار زمانه بوده همين تفرقه ها بوده است . اگر از تاريخ درس نگيريم جز اينكه خودمان را به ورطه شكست كشانده ايم هيچ كاري ديگري نكرده ايم .
شما اگر به مقاله همين سايت مراجعه و دقت كنيد ميبينيد كه جهان اسلامي وقتِ ابوبكر را مطيع اوامر ابوبكر دانسته است . چگونه ؟ ببينيد :
«قتي که خبر به مهاجرين و انصار رسيد که او عمر را به جانشيني انتخاب کرده است به نزد او رفتند و گفتند : مي بينيم که عمر را بر ما خليفه گردانيده اي ؟ با اينکه او را مي شناسي ؟و مي داني که چگونه با وجود تو در ميان ما او سخت گيري مي کند ؛ پس چگونه خواهد بود وقتي که تو از ميان ما بروي و اين در حالي است که تو مي خواهي به ديدار خداوند عز و جل بروي ؛ چه پاسخي داري ؟ »
درواقع همگي به نوعي انتساب عمر را تائيد نموده اند ولي در مقام نق نق كردن گفته اند كه اورابرما مستولي كردي جواب خدا را چه ميدهي ولي نگفتند كه ما اورا قبول نداريم و از اطاعت او خارج ميشويم . وچنين نتيجه اي هم از سخنان ايشان برداشت نمي شود و در خروج از حاكميت هم تعارف ندارند اگر مي خواستند خارج مي شدند و به ابوبكر (رضي اله عنه)هم مي گفتند زيرا مسلمين صدر اسلام مانند مسلمين امروزه دچار نوعي بهت زدگي و خود باختگي نبوده اند .
تازماني كه مردم برعثمان بن عفوان خروج نمودند مولايمان علي برخلفا خروج نكرد و حتي امام اول ما نيز در دفاع از عثمان برآمد تا خون او ريخته نشود و اولاد بزرگوار خويش را براي دفاع از حريم حاكم به دارالخلافه اعزام داشت .
سيف اله عليه السلام درروايات متعدد فرموده است كه بودن حاكم بد از نبود ن حاكم اولاتر است . امام ما از بي نظمي متنفر بوده است و به هر دليلي كه خود بهتر ميدانست از حريم حاكم دفاع كرده است .
بنابراين چه صحابه در بني ثقيفه و چه ابوبكر در بستر بيماري خليفه معين كرده باشند اين عمل مورد احترام سيد الوصيين و امير المومنينو مولي الموحدين و امام الدين و وصي رسول الله(ص) قرارگرفته است .
عرض بنده احتجاج بر رد يا قبول اعمال جانشينان بعداز پيامبر صلي اله عليه و آله نيست بلكه هدف اين است كه اين همه سرمايه را در راهي خرج ميكنيم كه هيچ نتيجه عملي براي رهائي ملت محروم ما از چنگال غارتگران امول عمومي و مسلمين ندارد . تا ما به جان هم افتاده ايم زمان و مكان امني براي آنها ايجاد كرده ايم آيا غير ازاين است ؟
اقتصاد دانان و مهندسين و مبتكرين و مخترعين و پزشكان متخصص و ... ما را به نوعي از اين بحثهاي بينتيجه مي ترسانند و الاان هم ميبينيم كه زمزمه خروج حدود 7000000 نفر از جوانان ما را ازسلام به سمت و سوي يهود و نصارا و يا زرتست چماقي كرده و بر سر امت اسلامي ميكوبند .
تعدادي هم اصل رسالت را منكر ميشوند و برخي هم اصل وجود ذات اقدس احديت را انكار ميكنند . اينهمه سايت هاي الحادي وجود دارد بسم اله برويد بخوانيد .
اعراب با تمام اعمال ننگين و منافقانه خودشان از ثروتي بي حد و حصر برخوردار شده اند و بعد ميبينيم كه وهابيون عربستان بي نهايت دلارهاي آمريكائي را تحت عنوان مسجد و امور خيريه در كشورهاي اسلامي هزينه ميكنندواز نفوذ بي اندازه و غير قابل شمارش برخوردار شده است آنگاه ما كه اولين و شايد تنها كشور شيعه جهان هستيم هنوز درگير اين هستيم كه حق با كيست !
بنظر شما اگر ما نابود شويم و نباشيم طرح چنين بحثهائي چه سود و نتيجه اي دارد ؟!
بسياري از سنيان وهابيون را قبول ندارند بعد ما كه ميتوانيم صدها ميليون مسلمان را گرد هم درآوريم با طرح سئولاتي كه شايد امام عصر عج نيز راضي به طرح آن علي الخصوص در اين برهه از زمان نباشند همه را ازهم دور ميكنيم .
اينكه واقعا عمر پهلوي بي بي زهرا را شكست و اينكه آيا اصلا بي بي زهرا درآن موقع حامله بود ودهها سئوال ديگر كه شايد اگكر از طريق علم منطق و رجال و تاريخ و تطابق احوال و سال و غيره به آن رسيدگي كنيد پاسخي براي آنها نيابيد و آنگاه ما بر سر مسائلي كه شايد پاسخي نداشته باشند و اگر واقعا اتفاقي هم افتاده باشد از زبان مولا و و مقتدايمان روايتي نشنيده ايم آنگاه كاسه داغتر از آتش شده و اصل وجود بابركت اسلامي را فداي اين مسائلي ميكنيم كه گمان نكنم خدا و رسولش را خوش بيايد !!
يئيد اتحادي ايجاد كنيم كه به قول شاه نعمت اله ولي شير با آهو و گرگ با ميش در چرا برقرار ببينيم.
مهندسين ما و پزشكان ما و سياسيون ما و مخترعين و مبتكرين ما جهان اسلامي را ترك نكنند و به دنياي خارج روي نياورند و آنگاه از افتخارات ما اين نباشد كه متخصصين ناساي آمريكا همه از دانشمندان مسلمانند ولي اگر همين مسلمانان دانشمند به كشور خودشان برگردند با بدترين تهمتها مواجه شوند همچنانكه من در دراين سايت شدم .
خداوند درك زمان و خطر موجود را برايمان هموار سازد انشااله تعالي


55 | عقيل العزيز(جعفر=ابو موسي اشعري بخواند) | Iran - Tehran | ٢٠:١٦ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
بسم الله البر

سلام عليکم

جناب. درجواب شما که به بنده اين تهمت را زديد که من در اين سايت نبوده ام و تازگي آمده ام بايد خدمتتان عرض کنم که شما دروغگويي بيش نيستيد.

برادران و خوهران مومن . شما با تايپ نام اين حقير سراپا تقصير (عقيل العزيز) در قسمت جستجو ميتوانيد تاريخ ورود من به اين سايت نوراني را دريابيد.

جناب. خانه بايد از خشت اول راست و درست باشد و سر و صداي ما براي اينکه معلوم شود امير المومنين اولين امام و جانشين رسول الله (ص) است براي همين است که چه اسلامي را با چه دستوراتي از چه اشخاصي گرفته ايم؟

اسلامي که سراسر بدعت است و سر پيچي از اوامر الله جل جلاله و رسولش؟ يا اسلامي که دقيقا منطبق با اوامر خداوند است؟

اسلامي که در آن حلال خدا حرام شده باشد و حرام خدا حلا؟ معلوم است که براي شمايان مهم نيست؟ اما براي مومنان و رهجويان واقعي اسلام ناب محمدي مهم است تا چگونه شريعتي را عمل کنند.

جناب. مثل اينکه شما کلا در خوابي و الآنم که در حال نوشتند نظر هستيد با چشماني بسته تايپ ميکنيد و از آن دسته از انسان ها هستيد که خواب زده ميشوند و در خواب راه ميروند و افعالي را انجام ميدهند. اين هم يک نمونه از افاعل خواب زده ي شما.

آيا واقعا در نيافتيد که دليل پافشاري ما بر حقانيت امير المومنين و شهادت بي بيه دو عالم براي چيست؟

چه منفعتي براي ماداريد؟

چه تهمت هايي که به بنده نزديد و من از درگاه خداوند سبحان از شما سوال خواهم کرد.!!!


شما اسلام عمري و معاويه اي را بر بگزين به فلان دليل که الآن در اين برههه جايز نيست بحث کردن و از اين قبيل مزخرفات که امثال شما براي ماست مالي کردن جناياتي که از اوائل پيدايش اسلام عزيز به وقوع پيوسته و روند اسلامي ايماني را خدشه دار کرده و هميشه افرادي مانند تو = ابو موسي اشعري ها خواسته اند يه جوري جمعش کنند که فجايع شديد تري به بار آمده.

آيا در اسلامي که شما از آن دم ميزنيد و مايه ي وحدتش ميدانيد بايد مخالف اوامر الله سبحانه و تعالي و مخالف دستوراتي که رسولش از جانب خداوند ارسال شده باشد؟
يا دقيقا منطبق بر دستورات خداوند؟

حرف ما و ما ها بر سر اين است ؟
چرا شما انقدر معاندين.؟ با نقاب وهابيت نتوانستيد کاري از پيش ببير و مارک توحشگري به شما خورد.
الآن با لحن لطيف و به اصطلاح روشن فکرانه و ننه من غريبم بازي هاي مکارانه ي خودتان سعي در تشويش عقايد و اذهان مسلمين داريد.

اي مردم!!!!!!!! گول کلام اينان (ابو موسي اشعري ها ) را نخوريد.
اين که نه خود را سني ميداند نه شيعه(البته که سني است) نه از نظر تشيع داراي اهميت و توجه است نه از نظر اهل سنت.

اگر داعيه دار تشيع داري يک بار تمام خلفا را و قاتلان دخت نبي را و آن زني که بر خليفه ي زمانش تاخت را لعن کن(با توجه به معناي واقعي لعن ) تا بفهميم حد اقل گرايشت به کدام سمت است.

زيرا اين فقط و فقط حرف وهابيت ملعون است که نه سنه و نه شيعه. و وقتي از اياشن سوال ميکنيد سني هستيد يا شيعه ميگويند هيچکدام.

بالاخره شما با استناد به چه کتبي و از طرف چه مذهبي سخن ميرانيد.

اگر مذهبي نداريد لا مذهبيد و لائيک که با مطالعه ي 4 تا کتاب اين ذهنيت برايتان پيدا شده که . بله من هم صاحب نظرم و در قلمرو اسلام ميتونام نظر دهم.
نه خير . اين چنين که شما تصور ميکنيد نيست.!

و آن وحدتي هم که شما ازش دم ميزنيد هيچگاه صورت نميپذيرد. زيرا:

گر شما شيعه باشيد و قبول کنيد بدعت ها و ظلم خلفا را و خلفا و اعوان و يارانشان ر ستم گر (طبق اسناد تاريخي) بدانيد. ميفهميد که وحدت شيعه و وهابي گري و عمري گري همانند وحدت نور است با ظلمت.

آيا از نظر همگان آيا نور با تاريکي و ظلمت وحدت پذير است؟

جواب مرا بدهيد. آري يا که خير.؟

اگر خير پس چرا شما ميخواهيد که ما دست از بر ملا کردن بدعت هايي که از طرف خلفا بر دين وارد شده برداريم و دين خدا را بدون بدعت بپذيريم.؟

مگر دين منهاي بدعت مذموم و ناپسند است يا برعکس؟

اگر نظر شما بر اين است که ......... !!! خب براي همگان معلوم شد شما از کدام دسته هستيد.!

اما اگر خير.! پس با علم بر اينکه خلفا افرادي خاطي و بدعت گذار در دين بوده اند و چه ظلمها که در حق دين خدا کرده اند چرا ميخواهيد ما با چنين افرادي و پيروانش و با چنين اسلامي وحدت کنيم. و اسلامي مملو از بدعت ها و اوامر مخالف با دستورات خداوند را عمل کنيم. حشا و کلا که ما چنين ديني را بر نميگزينيم.

اصلا آيا نام اين را ميتوان اسلام نهاد؟

و فرموديد:

اعراب با تمام اعمال ننگين و منافقانه خودشان از ثروتي بي حد و حصر برخوردار شده اند و بعد ميبينيم كه وهابيون عربستان بي نهايت دلارهاي آمريكائي را تحت عنوان مسجد و امور خيريه در كشورهاي اسلامي هزينه ميكنندواز نفوذ بي اندازه و غير قابل شمارش برخوردار شده است آنگاه ما كه اولين و شايد تنها كشور شيعه جهان هستيم هنوز درگير اين هستيم كه حق با كيست !
بنظر شما اگر ما نابود شويم و نباشيم طرح چنين بحثهائي چه سود و نتيجه اي دارد ؟!

**************************************************************

جناب.! همانا بدان در مکتب اهل بيت به ما آموخته اند (ان الله معنا)) و از هيچ چيزي جز خداوند بيم نداريم و هدف براي ما فقط مهم نسيت .!

مهم نيست چه بر سر ما خواهد آمد.؟!

مهم نيست شايد ما هم مانند مولاسيمان ابي عبد الله(صلوات الله و سلامه عليه) سر بريده شويم.

مهم نيست که ما هم شويم 72 تن و ..........(با اين تعاريفي که شما فرموديد اگر شما در زمان کرببلا بوديد طرف دشمن را ميگرفتيد زيرا ابي عبد الله الحسين(ع) تها بود و ملاک براي شما اکثريت و مکنت و پيشرفت است )

مهم نيست مانند سرورانمان در حقمان ظلم شود . اين کار دد منشان از اول تاريخ تا کنون بوده و هست (نبرد بين حق و باطل)

مهم اين است که ما به تکليفمان عمل کنيم.؟

با اين تعاريفي که شما فرموديد اگر شما در زمان کرببلا بوديد طرف دشمن را ميگرفتيد زيرا ابي عبد الله الحسين(ع) تها بود و ملاک براي شما اکثريت و مکنت و پيشرفت است خودتان فروديد: (( عراب با تمام اعمال ننگين و منافقانه خودشان از ثروتي بي حد و حصر برخوردار شده اند و بعد ميبينيم كه وهابيون عربستان بي نهايت دلارهاي آمريكائي را تحت عنوان مسجد و امور خيريه در كشورهاي اسلامي هزينه ميكنندواز نفوذ بي اندازه و غير قابل شمارش برخوردار شده است آنگاه ما كه اولين و شايد تنها كشور شيعه جهان هستيم هنوز درگير اين هستيم كه حق با كيست !))



مهم عمل به تکاليف اللهي است که از ديد ابو موسي اشعري ها پنهان ميماند زيرا همه چيز را در سايه ي پذيرش ظلم حتي به قيمت خانه نشيني علي (صلوات الله و سلامه عليه) ميپذيرند و فرق بين شيعه و ديگر مذاهب اسلامي در همين ظلم ستيزي اش هست و بس.!!!

فرموديد:

اينكه واقعا عمر پهلوي بي بي زهرا را شكست و اينكه آيا اصلا بي بي زهرا درآن موقع حامله بود ودهها سئوال ديگر كه شايد اگكر از طريق علم منطق و رجال و تاريخ و تطابق احوال و سال و غيره به آن رسيدگي كنيد پاسخي براي آنها نيابيد و آنگاه ما بر سر مسائلي كه شايد پاسخي نداشته باشند و اگر واقعا اتفاقي هم افتاده باشد از زبان مولا و و مقتدايمان روايتي نشنيده ايم آنگاه كاسه داغتر از آتش شده و اصل وجود بابركت اسلامي را فداي اين مسائلي ميكنيم كه گمان نكنم خدا و رسولش را خوش بيايد !!

*********************************************

عجب.!!!!!!!! از اينجا براي همگان با استناد به کلام خودتان معلوم و مشخص و معين و آشکار گشت که شما پيرو چه کساني با چه دين و مذهب و مسلکي هستيد.
اتفاقا پاسخ هم دارد در کتب اهل بدعت هم پاسخ دارد و به آساني قابل اثبات است همانطور که صد ها بار در همين سايت و در مناظرات تاريخي به اثبات رسيده است و اينکه شما بي خبريد و اين کلام را ميگوييد نشان از سواد علمي کم شما و کم مطالعه بودن شما دارد.
يا در غير اين صورت عناد شما به اهل بيت النبوه است.

اتفاقا چون براي خدا و رسولش مهم است ما اين بحث را پيش گرفته ايم زيرا الله سبحانه و تعالي با خوشنودي بي بي فاطمه خوشخال و خوشنود ميشود و با غضبش غضب ميکند و همينطور رسول الله (ص) با خوشنودي بي بي خوشنود و با غضبش غضبناک ميشود.

حال سوال اينجا مطرح ميشود که آيا کساني که الله و رسولش را (با تعاريف حديثي و روايي متواتر و متقن) غضبناک کردند ملعون نبودند و نبايد براي رضاي خدا ورسولش کاري کرد. و از آنان تبري جست.؟

اين مطلب دقيقا بر عکس و در تضاد با طرز تفکر عمر گراي شماست زيرا به وضوح با استناد با کلام شما بزرگوار مشخص و معين شد که شما داراي تفکرات انحرافي و ظاله اي هستيد. زيرا خودتان فرموديد: (( ز طريق علم منطق و رجال و تاريخ و تطابق احوال و سال و غيره به آن رسيدگي كنيد پاسخي براي آنها نيابيد و آنگاه ما بر سر مسائلي كه شايد پاسخي نداشته باشند و اگر واقعا اتفاقي هم افتاده باشد از زبان مولا و و مقتدايمان روايتي نشنيده ايم آنگاه كاسه داغتر از آتش شده و اصل وجود بابركت اسلامي را فداي اين مسائلي ميكنيم كه گمان نكنم خدا و رسولش را خوش بيايد !!))

آيا اين ها کلام شما نبود؟!

گر در خانه کس است __________ يک حرف بس است.

بينندگان و مطالعه کنندکان سايت به درستي انشاء الله درميابند که حق و حقيقت از کلام چه کساني تراوش ميکند.


غفر الله لنا و لکم
56 | جعفر | Iran - Tehran | ٢٤:٤٧ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
برادر محترم جناب عقيل العزيز
آياشما ميدانيد كه من سني هستم يا شيعه ؟ تو از بس كه عجله داري تيغ حمله را به طرف اهل سنت نشانه رفتي و از چله رها كردي ! به من ارتباطي وبرخوردي ندارد !
از القاب مولايمان علي عليه السلام اگر ميليون ها خط هم بنويسي تاثيري بر درستي راه رفته ندارد زيرا سيد الوصيين درسراسر نهج البلاغه كه به فراخور حال برايتان خواهم گفت پند و سفارش به تقوي نموده و تقوي تنها روي برگرداندن از تجارت دختران نيست بلكه امورات مهمه ديگري را نيزدرنظر دارد .
شما آقاي عقيل عزيز آيا اگر منافع خود را به خطر ديديد و از مطامع دنيا بي بهره ! باز هم داد سخن عليه اين و آن خواهيد داد يا به فكر اين خواهيد بود كه عليه كسي بنويسيد كه منافع شما را برده است .؟
آري دشمن پشت در است نه توي خانه زيرا اگر توي خانه بود الان تو پشت در بودي ؟! ولي ابزار دشمن به توي خانه شليك ميشود و من و تو بايد سپري قوي براي دفاع از اين هجوم خانمان برانداز بسازيم . با چه ابزاري؟ آيا فكر كرده ايد ؟ اگر به جنگ قوميتهاي مختلف با افكار متفاوت وحتي متخالف آتش بزنيم وآنها را شعله ور سازيم آنگاه با چه توان و قدرتي جلو هجوم خارجي را بگيريم؟
برخلاف اينكه شما من را منتسب به يك كشور عربي نموده و سني خوانده ايد كه از اين گناه آشكار شما در پيشگاه خداوند متعال ميگذرم من بدنبال وحدتي هستم كه انشاله تبديل به سپري شود تا درمقابل هجمه قدرتمند اجانب توان ايستادگي داشته باشد .
پاسخ سراسر هتاكي حضرتعالي كه فكر كنم هدفش نه من بوده بلكه بهانه اش عرايض بنده بوده است هيچ ارتباطي به من ندارد .
من نه جنايات اهل سنت و پادشاهان سني مذهب مانند سلطان محمود غزنوي را عليه شيعيان مستور ميدارم و نه اجحاف برخي شيعيان را عليه ديگران مانند مقاله شما عليه من آشكار ميكنم.
فعلا جاي آن نيست كه وارد صحابي ساختگي شويم كه مبادرت به جعل روايات نموده و الان به هرشيوه به خورد ماميدهند و از سيره اصلي ائمه دورمان مياندازند ! برويدكتاب 150 صحابي ساختگي علامه عسگري را بخوانيد متوجه ميشويد !
حرف من اين است كه بي جهت سرمان را بند نكنيم تا فرصت براي دشمن پيداشود و الا حضرتعالي فكر ميكنيد كه آيا من نميتوانستم به جاي اين نوشته همانند خودتان به شما به دورغ بهتان بزنم و وهمانند خودتان پاسخي به فراخورحالتان بدهم ؟
اين كار با هدف من كه ايجاد اتحاد براي امت اسلامي و مقابله با افكار شيطاني مستولي كننده بركشور هاي اسلامي است همخواني ندارد ووقت گرانبهاي مسئولين محترم اين سايت را به هدر دادن نتيجه اي نخواند داشت .
خداوند متعال همه مارا از شرشياطين و افكار منحرف و تعجيل در قضاوت مصون بدارد . آمين يا رب العالمين .

57 | جعفر | Iran - Tehran | ١٩:٠٥ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
جناب عقيل سلام عليكم نام شما را در رديف پنجاه گانه نظريه پردازان نميبينم شما فرموديد كه «اسلامي که در آن حلال خدا حرام شده باشد و حرام خدا حلا؟ معلوم است که براي شمايان مهم نيست؟ اما براي مومنان و رهجويان واقعي اسلام ناب محمدي مهم است تا چگونه شريعتي را عمل کنند.» قطعا نظر شما بر سر مسائل مستحدثه و تعيين و تصويب مقررات ثانويه نيست و الا اين كه حلال خدا در برهه اي از زمان توسط كسي حرام و بالعكس شده است امروز تاثيري ندارد و معلوم نيست كه بهانه جوئي شما براي آتش زدن به جنگ قوميتها براي چيست و چرا اصرار به اين كار داريد ؟ آيا شما دست نشانده اجانب هستيد ؟ بطوريكه زيدي ميگفت دهها سال قبل كنار سفارت تركيه روضه اي مي خواندند كه در آن به سه خليفه اول توهين مي شد و هدف از اين كار ايجاد تنش بين دو دولت تركيه و ايران بود و آيا شما چنين امري را مي خواهيد دامن بزنيد و ميخواهيد از اتحاد مسلمين جلو گيري نمائيد . تصويب مقررات به عنوان احكام ثانويه هيچ ارتباطي به حقانيت مورد نظر حضرتعالي ندارد . من هم معتقد به حقانيت مولايم علي ع هستم و لي دليل نميشود كه دراين بادي از زمان اهم و في الاهم نكنم ومنافع عمومي مسلمين را فداي امري كنم كه بعدا هم ميتوان به تحقق آن دست يافت . آيا شما جز سربلندي امت اسلامي چيز ديگري ميخواهيد ؟ متاسفانه در جاي ديگر از كلام سراسر محبت آميز خود مانندمعاندين و بي توجهان به سخنان ديگران گفته ايد درمقام محكوميت اينجانب به يكي از فرق معاند شيعه گفته ايد كه «اگر داعيه دار تشيع داري يک بار تمام خلفا را و قاتلان دخت نبي را و آن زني که بر خليفه ي زمانش تاخت را لعن کن(با توجه به معناي واقعي لعن ) تا بفهميم حد اقل گرايشت به کدام سمت است.» درحاليكه بنده در متن خودم اينچنين گفته ام «من نه جنايات اهل سنت و پادشاهان سني مذهب مانند سلطان محمود غزنوي را عليه شيعيان مستور ميدارم و نه اجحاف برخي شيعيان را عليه ديگران مانند مقاله شما عليه من آشكار ميكنم.»و ادامه داده ام«اعراب با تمام اعمال ننگين و منافقانه خودشان از ثروتي بي حد و حصر برخوردار شده اند و بعد ميبينيم كه وهابيون عربستان بي نهايت دلارهاي آمريكائي را تحت عنوان مسجد و امور خيريه در كشورهاي اسلامي هزينه ميكنندواز نفوذ بي اندازه و غير قابل شمارش برخوردار شده است آنگاه ما كه اولين و شايد تنها كشور شيعه جهان هستيم هنوز درگير اين هستيم كه حق با كيست !» برادر چشمهايت را باز كن تا بيخودي در چاه جهل خود نيفتي !!!! اول متن را بخوان بعد پاسخ بده !!! شما اداهم داده ايد كه « جناب.! همانا بدان در مکتب اهل بيت به ما آموخته اند (ان الله معنا)) و از هيچ چيزي جز خداوند بيم نداريم و هدف براي ما فقط مهم نسيت .! مهم نيست چه بر سر ما خواهد آمد.؟! مهم نيست شايد ما هم مانند مولاسيمان ابي عبد الله(صلوات الله و سلامه عليه) سر بريده شويم. مهم نيست که ما هم شويم 72 تن و ..........(با اين تعاريفي که شما فرموديد اگر شما در زمان کرببلا بوديد طرف دشمن را ميگرفتيد زيرا ابي عبد الله الحسين(ع) تها بود و ملاک براي شما اکثريت و مکنت و پيشرفت است ) مهم نيست مانند سرورانمان در حقمان ظلم شود . اين کار دد منشان از اول تاريخ تا کنون بوده و هست (نبرد بين حق و باطل) مهم اين است که ما به تکليفمان عمل کنيم.؟» اتفاقا من ميگويم كه مهم است زيرا ابي عبد اله سر خود را فداي اسلام كرد كه من و شما بيائيم راه اورا حفظ كنيم وبراي اينكار نياز است تا نسل خودمان را كه انشاله شيعه اثني عشري باشيم حفظ كنيم و الا اگر ابي عبداله سلام اله عليه ميدانست كه واقعا با ريخته شدن خونش اسلام هم به اتمام ميرسيد آيا حاضر به چنين اقدامي بود ؟ دكارت شكاك مثال جالبي دارد او ميگويد اگر در يك جزيره سه نفر باشند كه تمام دنيا همان سه نفر هستند ويكي از اين سه نفر توسط ديگري كشته شود آيا بر نفر ديگر لازم است تا قاتل را به مجازات برساند ؟ منظور او اجراي عدالت است ؟ يا اجراي قانون ؟ هرچه هست يك مطلب استفهام ميشود وآن اينكه اجراي عدالت و يا اجراي قانون درصورتي وجوب ميابد كه لازمه تبعيت براي آن باقي بماند و در صورتيكه مجازات كننده آخرين ابنا بشر باشد اجراي مجازات يا اجراي عدالت را چه سود ؟ من معتقد به اين پاسخ نيستم ولي لازمه اجراي مجازات درس عبرت گرفتن ديگران است و وقتي كسي نيست چه ضرورتي براجراي مجازات است و اجراي عدالت اجراي حق بين دو نفر است و وقتي كسي نيست كه بين دو نفر باقي مانده اجراي عدالت بكند چه نحوي براي اجرا مي ماند .؟ هدف من هم اين است كه ما بايد به نحوي بتوانيم نيروي خود را جمعكنيم و با دشمني كه درهيچ چيز با ما سنخيتي ندارد مقابله كنيم ومتاسفانه شما اين موضوع را درك نكرديد و فقط اتهام وارد ميكنيد مانند يك كمپرسي هستيد كه برايش مهم نيست كه خاكروبه را ميريزد يا خاك و كجا ميريزد !!؟؟ درحاليكه راننده كمپرسي ميداند كه چه ميشود و چه حمل ميكند آيا شما خود كمپرسي هستيد يا راننده آن ؟ شيعيان در سه اصل دين با سنيان منطبقند ولي درچند اصل دين با اجانب منطبقند ؟! اينكه فلاني و فلاني دل رسول گرامي اسلام را شكستند و خود را گرفتار لعن كردند دليل برعدم اتحاد و مقابله با دشمن قسم خورده نميشود ؟!! فرموديد كه «با اين تعاريفي که شما فرموديد اگر شما در زمان کرببلا بوديد طرف دشمن را ميگرفتيد زيرا ابي عبد الله الحسين(ع) تها بود و ملاک براي شما اکثريت و مکنت و پيشرفت است» واتهام تفكر ابوموسي اشعري را به من وارد كرديد !! درحاليكه ابوموسي اشعري از روي جهل وناداني درست حكميت نكرد وحضرت امير را از خلافت خلع كرد وامور را دربست به دشمن وقت داد ولي آيا من چنين موضعي دارم و آيا من گفتم كه علي بي ابي طالب ع مولا و امام اول ما شيعيان نيست ؟! ويا گفته بنابرحكم ضرورت جنگ بين 72 ملت به صلاح و مصلحت امت اسلامي نيست ؟! امروز كشته شدن شيعيان بيگناه را درعراق به چشم خود ميبينيم ! امروز نفاق را دربين دول عربي بوضوح مشاهده ميكينيم ! امروز بلبشوي موجود را دركشورهاي قدرتمند اسلامي مانند پاكستان درك ميكنيم ! نفوس زيادي كه اتحاد را باهم ميخواهند ، پس چرا متحد نشويم ؟ جنگ ملا عمر و القاعده به نام اسلام و با خود اسلام در سايه اتحاد بين مسلمين تمام ميشود . آيا غير از اين است ؟ شما تاريخ جنگهاي صليبي را بخوانيد ميبيند كه اتحاد ارتش اسلام موجب موفقيت در جنگهاي هفت گانه بين مسلمين و صليبيون شد . والا از دست ارتش كوچكي كه فرماندهي آن را صلاح الدين ايوبي داشت درمقابل امپراطوري روم شرقي چه كار برمي آمد.؟ حكومتهاي شيعي مذهب موجود درزمان خلفا كه هركدام مصائب و سختيهاي خودشان را داشتند اگر از يك اتحاد لازم برخوردار بودند يكي بعد از ديگري به نابودي نمي گرائيدند ! هدف اين نيست تا از منظر يك شيعه متعصب به موضوع نگاه كنم بلكه عصبيت انسان را كور مي كند !! من شيعه و توي سني ميتوانيم با هم همزيستي مسالمت آميز داشته باشيم و متحد شويم همچنانكه امروز با برخي از كشورهاي غيراسلامي متحد هستيم . كشورهائيكه اصل ضرورت دين ما و اصل نبوت و بعضا اصل توحيد را منكر هستند و برمعاد نيز عقيده ندارند . پس چرا دو مسلمان صرف نظر از عقايد مذهبيشان كه بنظرم در درجه دوم اهميت در قبال اتحاد مسلمين قراردارد متحد نشويم ؟؟!!! من اين را ميگويم . نه يك كلمه كمتر و نه يك كلمه بيشتر . بعد از ارتفقا مشكلات و رفع مزاحمتهاي دشمنان ميتوانيم به حل مسائل فيمابين در خصوص اصل امامت و عدالت بپردازيم و حجت خود را با قدرت بستر بيان كنيم ، آيا غير از اين است ؟ حال حضرتعالي پس از اينكه غائله دشمنان ختم شد درراه عقيده سر بدهيد . درراه عقيده جان دادن بزرگترين درجه شهادت است زيرا درراه صداقت و درستي به شهادت رسيدن است . خدامند متعال هرگونه عقيده و تلاشي را كه براي ممانعت از اتحاد مسلمين بكار ميرود به خير و صلاح و درراه اتحاد مسلمين تعويض فرمايد . انشااله تعالي .
58 | سعد الله(جعفر كذاب بخواهند) | Iran - Tehran | ١٩:٥٦ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
سلام عليکم. جناب. براي ما شيعيان و تمامي خوانندگان و حلال زادگان هيچ چيز از مستور کردن شهادت بي بيه دو عالم که شما با وقاحت و گستاخي تمام اين گونه گفتيد: ((اينكه واقعا عمر پهلوي بي بي زهرا را شكست و اينكه آيا اصلا بي بي زهرا درآن موقع حامله بود ودهها سئوال ديگر كه شايد اگر از طريق علم منطق و رجال و تاريخ و تطابق احوال و سال و غيره به آن رسيدگي كنيد پاسخي براي آنها نيابيد و آنگاه ما بر سر مسائلي كه شايد پاسخي نداشته باشند و اگر واقعا اتفاقي هم افتاده باشد از زبان مولا و و مقتدايمان روايتي نشنيده ايم آنگاه كاسه داغتر از آتش شده و اصل وجود بابركت اسلامي را فداي اين مسائلي ميكنيم كه گمان نكنم خدا و رسولش را خوش بيايد !!)) و از يک وهابي متعصب هم بد تر و توهين آميز تر سخن بر زبانتان رانديد. برادر عقيل العزيز ختم کلام را به شما فرمودند و هر بيننده اي که موحد و مومن باشد با مطالعه آن ها متوجه افکار متزلزل و مسموم شما که توام با وهابي گري (البه به ظاهر محب ) است پي ميبرد. ببين اخوي!!! همه جاي کار نقشت را خوب بازي کردي ولي اينجه که به شهادت بي بيه دو عالم رسيد الله سبحانه و تعالي کلام راستي را که در قلبت بود به زبانت آورد تا ماهيت کثيف و عمريت بر همگان بر ملا شود >>>> توجه فرمائيد: (اينكه واقعا عمر پهلوي بي بي زهرا را شكست و اينكه آيا اصلا بي بي زهرا درآن موقع حامله بود ودهها سئوال ديگر كه شايد اگكر از طريق علم منطق و رجال و تاريخ و تطابق احوال و سال و غيره به آن رسيدگي كنيد پاسخي براي آنها نيابيد و آنگاه ما بر سر مسائلي كه شايد پاسخي نداشته باشند و اگر واقعا اتفاقي هم افتاده باشد از زبان مولا و و مقتدايمان روايتي نشنيده ايم اين حرف شما متضاد و مخالف با تمامي اسناد و براهين متقن و مستدل و مستندي است که سالها برادران گرداننده ي سايت و ديگر فقها جمع آوري کرده اند. شما چگونه نام خود را شيعه ميگذاريد در حالي که با اصلي ترين شعائر شيعه (تولي و تبري) مخالفت ميکنيد.؟ نگو که نه حالمان به هم خورد از اين نفاق کلام شما.!!! باز هم گفتيد: (( رحاليكه بنده در متن خودم اينچنين گفته ام «من نه جنايات اهل سنت و پادشاهان سني مذهب مانند سلطان محمود غزنوي را عليه شيعيان مستور ميدارم و نه اجحاف برخي شيعيان را عليه ديگران مانند مقاله شما عليه من آشكار ميكنم.»و ادامه داده ام«اعراب با تمام اعمال ننگين و منافقانه خودشان از ثروتي بي حد و حصر برخوردار شده اند و بعد ميبينيم كه وهابيون عربستان بي نهايت دلارهاي آمريكائي را تحت عنوان مسجد و امور خيريه در كشورهاي اسلامي هزينه ميكنندواز نفوذ بي اندازه و غير قابل شمارش برخوردار شده است آنگاه ما كه اولين و شايد تنها كشور شيعه جهان هستيم هنوز درگير اين هستيم كه حق با كيست !» )) اي مومنان و پاکزادگان.!!! چرا.! البته که شما جنايات خلفا را مستور ميدانيد. البته که جناب عالي جنايات اهل بدعت بر شيعيان را مستور ميدانيد و خود شما ال بارز ترين پرده هاي مستوريت بر سر مظلوميت مومنان هستيد و خبر نداريد. و يا اگر هم خبر داريد خود را به کوچه ي عمر چپ ميزنيد. بنده ي خدا.!!! براي ما آمده اي و حرف از دکارت ميزني؟!!! بسيار مضحک است.!! اينجا با نام سيد ابن طاووس ها و شيخ مفيد ها و شيخ صدوق ها و علامه ي مجلسي ها و شيخ حر ها و سيد بحر العلوم ها و دکتر قزويني ها معطر است بعد ايشان (جعفر کذاب) نام چنين افرادي را ميآورند. تو که داعيه دار مسلمانه و تشيعي.!! شما که ادعاي وحدت وحدتت گوش فلک را کر کرده.!! اگر خيلي لالايي بلدي چرا خودت خوابت نميبرد. شما اول درک کن و ببين هر روز فتاواي تکفير از سمت چه موجوداتي صادر ميشود. اصلا يعني چه که براي خوش آمد 4 تا عمري ما از فرائض مان دست برداريم. به فرموده ي آيت الله قزويني در يکي از سخنراني هايشان در شهري از شهر هاي سني نشين ايران که فرمودند: ((ما از کوچکترين مستحبمان نخواهيم گذشت( چه برسد به فرائض و شعائر ) و اين انتظار را از برادران اهل سنت هم نداريم.)) تتفاقا حرف ما اين است تا داخلمان درست نشود نميتوانيم با اجانب مقابله کنيم و داخلمان درست نميشود مگر اين که متحجران و وهابيان دست از مخالفت با خداوند بر دارند و جان بي گناهان را نگيرند. تو که دعيه دار تشيعي(که البته بر همگان معين است يک معاند در لباس ميش هستي و رويت نميشود که ابراز کني) چطور ميشود براي اين وحدت مسخره ات که فقط به درد خودت ميخورد داري شهادت مادرمان فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) را انکار ميکني . آن هم براي وحدتت.؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ خدا لعنت کند کساني که نسبت به اهل بيت کوتاهي ميکنند و در پي مستور کردن جنايات خلفا در لباس تشيعند.
59 | مالك اشتر(كذاب الدوله بخواند) | Iran - Tehran | ٢٠:١٤ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
اي ملعون(جعفر).

خدا شما و تابعين شما ها را لعنت کند انشاء الله.

جمع کن بند و بساطت را.!

ببند بالهاي خفاشگونه ات را.

نفس مسمومت را ببر.!

تو که براي شهادت بي بيه دو عالم ارزشي قائل نيستي و ميگويي معلوم نيست بي بي شهيد شده باشد (نستجير بالله) و کلام معصومين(عليهم السلام جميعا) را به وقاحت و خباثت تمام رد ميکني( البته اين نشان از بي سواديت دارد) ديگر چه حرفي براي ما داري که بزني؟

تو که به خاطر وحدت با القائده و طالبان ( که انشاء الله روزي گرفتارشان شوي براي وحدت روياي و خياليت بروي نزدشان تا با ايشان برادري کني و آنان برادري را با کلاش و قداره و بريدن دست و پايت نشانت دهند).

تو که اين همه با نرمش تايپميکني که نکند غلط املايي داشته باشي تا ما فکر کنيم که آره خيلي بارت ميشود اول برو با بن باز ها و آل شيخ هاي ملعون حرف بزن ( که البته معلوم است همان لحظه ي اول اکه ابراز کني شيعه هستي که نيستي سرت را از تنت جدا ميکنند) بعد بيا اينجا و تيغ کلامت را بر سر مومنين و مومنات بزن.!

ميداني کجاي کارت بوي گند افکار مريضت را آشکار کرد؟ بينندگان همگي بخوانيييييييييييييييييييييييييييييييييد:

((اگر خلفاي اسلام ابوبكر و عمر وعثمان (رضي اله عنهم) ومولايمان علي بن ابي طالب عليه السلام ويا هريك از ائمه شيعيان عليهم آلاف تحيت و الثناء امروز تشريف داشتند آيا همين موضع را ميگرفتند ؟))

*********************************************

((اينكه واقعا عمر پهلوي بي بي زهرا را شكست و اينكه آيا اصلا بي بي زهرا درآن موقع حامله بود ودهها سئوال ديگر كه شايد اگكر از طريق علم منطق و رجال و تاريخ و تطابق احوال و سال و غيره به آن رسيدگي كنيد پاسخي براي آنها نيابيد و آنگاه ما بر سر مسائلي كه شايد پاسخي نداشته باشند و اگر واقعا اتفاقي هم افتاده باشد از زبان مولا و و مقتدايمان روايتي نشنيده ايم آنگاه كاسه داغتر از آتش شده و اصل وجود بابركت اسلامي را فداي اين مسائلي ميكنيم كه گمان نكنم خدا و رسولش را خوش بيايد !! ))

*********************************************

ديديد؟!؟!؟!؟ او ابي بکرو عمر و عثمان( ل) را (رضي الله عنه ) ميداند.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آيا واقعا فکر ميکني روي پيشاني ما چه نوشته شده است؟

ببينيد چقدر با دد منشي و اهريمن محوري اول اين ملاعين را رضي الله عنه ميداند .! بعد ميگويد : ( من نه جنايات اهل سنت و پادشاهان سني مذهب مانند سلطان محمود غزنوي را عليه شيعيان مستور ميدارم )

حتي نام خلفا را هم نياورد و کسي به اين نکته توجه نکرد.!!!!!!!!!

به والله و به تالله و بالله که معلوم و آشکار است که تو شيعه نيستي.!!!!!!!!!

اي کذاب الدوله.! اي ابو موسي اشعري.!! اي عمرو عاص .!!! اي معاويه صفت.!!! اي ابي صفيان صفت.!!

>>>>>>>>> بس است.! دم خروست از اين آشکار تر نميشد <<<<<<<<<<<
60 | كميل-براي جعفر | Iran - Tabriz | ٢٠:٤٢ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
جناب جعفر چشمتونو خوب و بزرگ باز كنين!
اين ديگه چيزي نيست كه قابل بحث باشه ولي شماها عادت كردين بيخود مبارزه كنين.
قسمت نظراتو بالاي صفحه اصلي بزن
بعد با چشم باز بالاي صفحه رو ببين
اسم عقيل رو بنويس در قسمت نام نظر دهنده.نكنه سنيها اينجاشو ندارن؟!
حالا ديدي ايشون از كي عضو سايتن؟؟؟؟؟؟؟
چرا بيخود جر و بحث ميكني؟
---------
برادر بزرگوار من عقيل من از طرف ايشون معذرت ميخوام.
61 | WaHHabi | Iran - Tehran | ٢٠:٤٤ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
آقاي جعفر ( ابو هريره لعنت الله عليه).! چرا جواب سوال برادرمان عقيل العزيز را نداديد که فرمودند: اگر شما شيعه باشيد و قبول کنيد بدعت ها و ظلم خلفا را و خلفا و اعوان و يارانشان را ستم گر (طبق اسناد تاريخي) بدانيد. ميفهميد که وحدت شيعه و وهابي گري و عمري گري همانند وحدت نور است با ظلمت. آيا از نظر همگان آيا نور با تاريکي و ظلمت وحدت پذير است؟ جواب مرا بدهيد. آري يا که خير.؟ اگر خير پس چرا شما ميخواهيد که ما دست از بر ملا کردن بدعت هايي که از طرف خلفا بر دين وارد شده برداريم و دين خدا را بدون بدعت بپذيريم.؟ مگر دين منهاي بدعت مذموم و ناپسند است يا برعکس؟ ********************************************* معلوم است که جوابي نداري زيرا خود شما پيرو خلفاي ظلم و جور هستيد. از آن زضي الله. رضي الله گفتن عمر و اصنام عمريت معلوم است که جوابي نداري و زبان به دهان ميگيري ......... واقعا که شما بسيار کوته فکري که چنين در مخيله ات پنداشتي که ما پي به افکر متعفن شما ( انکار شهادت بي بي و رد سخنان اهل بيت که سند صحيح دارند ) نميبريم. در ضمن.! با آرام آرام تايپ کردن و کلمات قلمبه سلمبه نوشتن نميتوانيد بر علم خود بيافزاييئ. هر کاري هم که نکني يک عمري هستي و بس.!!! وگرنه آل شيخ ملعون هم ميگويد: علي عليه السلام. اين دليل نشد که هر که از راه آمد و امير المومنين را عليه السلام ناميد بشود شيعه.!!1 نه پدر جان. نه خير. خواب ديده ايد خير باشد. آن ممه را لو لو برد.! انقدر جوانان ما ما شا الله بيدار و روشنند که به وضوح فرق بين کذاب و طراران و مونان و صادقان را درميابند.!! بهتر است تورت را در جايي ديگر پهن کني تا 4 تا ساده لوح را به دام بلا و انحرف خودت گرفتار سازي.!!! مثل اينکه نفهميدي اينجا کجاست؟! اينجا سايت نوراني و پر برکت حضرت ولي عصر(عج) است و ان شا الله در تحت عنايات آن حضرت است و تمامي دست اندر کاران اين سايت و نظر دهندگان مجاهد آن به عشق مولايشان دست را بر روي صفحه ي کليد مينهند و به قول معروف قلم ميزنند. علي لعنت الله علي القوم الکاذبين و المنافقين
62 | عقيل العزيز | Iran - Tehran | ٢١:٥٥ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
بسم الله المدبر .........

* اذا جاءك المنافقون قالوا نشهد انك لرسول الله و الله يعلم انك لرسوله و الله يشهد ان المنافقين لكاذبون *

((هرگاه منافقان پيش تو آيند و بگويند ما شهادت مى دهيم كه تو پيامبر خدائى خدا مى داند كه تو پيامبر اوئى ، و خدا مى داند كه منافقان دروغگويند)).

صدق الله العلي العظيم.

سلام عليکم.

اگر يکصد و بيست و چهار هزار نبي(عليهم السلام جميعا) را در جلوي شما ناظر و حاضر کنند و ايشان شما را موعظه کنند والله در شما اندازه ي سر سوزني اثر نخواه کرد که نخواهد کرد.!

امام موسي الکاظم( صلوات الله و سلامه عليه ) مفرمايند:

هر کس به هر اندازه از ميلي که در دل به ظالمي داشته باشد( توجه کنيد حتي ميل به ظالم داشته باشد) به اندازه ي همان ميلش به آن ظالم ستمگر مورد عذاب اللهي قرار ميگيرد و به همان اندازه هم مانوس وي ميشود.

صدق مولانا موسي ابن جعفر( صلوات الله و سلامه عليه).

حال مورد توجه اين است که ايشان خلفاي ظلم و جوري که سر آمد ظالمين عالمند تا به ابد (ابي بکر و عمر (ل) و عثمان) را رضي الله عنه ميخواند.و باز از طرفي ميگويد ...........

خب عزيزان .! اين آيه ي شريفه اي که از قرآن حکيم برايتان نوشتم دقيقا اشاره به همين افراد و قضايا را دارد که در طول تاريخ بسيار به نفاق و با ماسک و صورتک هاي رنگين و خوش رنگ و لعاب پا به عرصه ي دين نهاده اند. اما هميشه مومنان و با بصيرتان به آساني به عمق تعفن تفکر اينان پي برده اند و به لطف خداوند کوس رسوايي اينان را در آورده اند.

من ديگر چيزي نميگويم. براي اينکه آنچه که گفتني بود را گفتم و آنچه که بايد خداوند بر زبان ايشان جاري ميکرد که کرد.! و جاري شد و حقيقت تفکر ايشان بر همگان روشن گشت. که همينطور هم شد. ( حمدا لله )

در آخر من اول خودم را و بعد همه شما عزيزان و مومنان را به تقوا الله دعوت ميکنم و به عنوان هديه روايتي از معصومين (عليهم السلام جميعا) و از مولايمان جعفر ابن محمد (صلوات الله و سلامه عليه ) برايتان ميگذارم تا چراغ راهي باشد براي روشن ضميران:


امير المؤمنين (صلوات الله و سلامه عليه) فرمودند: المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف.

مؤمن مانند کوهي استوار و برافراشته است که بادها و طوفانها نتوانند او را از جاي خود به حرکت در آورند.

صدق مولانا و مقتدانا امير المومنين علي ابن ابي طالب (صلوات الله و سلامه عليه)

****************************************************************************

قال الامام الصادق (صلوات الله و سلامه عليه):


<< ان المؤمن اعز من الجبل، الجبل يستقل منه بالمعاول والمؤمن لايستقل من دينه شى ء>>

( مؤمن از كوه محكم تر (عزيزتر) است، زيرا از كوه به كمك تيشه ها چيزى كاسته مى شود و از دين مؤمن چيزى كم نمى گردد. )

صدق مولانا جعفر ابن محمد (صلوات الله و سلامه عليه)

توضيح: (در اينجا معاول جمع معول است. و معول در لغت عرب به معناي بيل و کلنگ و تيشه و ... است.)

حال با مقايسه اي دقيق متوجه مفهوم امامانمان ميشويم که مفهوم آن اين است:

مومن مانند کوه است.
کوه را باد و طوفان هاي شديد (شبهات و تزريقات مسموم جعفر ها ...) نميتواند تکان دهد زيرا کوه از سنگ است و سخت.
اما همين سنگ سخت هم امکان دارد که با اشاءي مانند بيل و کلنگ و تيشه که از آهن (حديد) ساخته شده اند تراشيده و کاويده و کاسته شوند.
ولي مومن محال است از ايمانش ( با وارد کردن افکار ظاله اي از طرف منافقان که همان استعاره از آهن و باد و طوفان و تيشه است) کاسته و کم شود.

*************************************************************************
قال الامام الصادق (صلوات الله و سلامه عليه):


( إن المؤمن اشد من زبر الحديد ان زبر الحديد اذا دخل النار تغير و إن المؤمن لو قتل ثم نشر ثم قتل لم يتغير قلبه. )

* مؤمن از پاره‏هاى آهن سخت‏تر است. زيرا پاره‏هاى آهن بر اثر حرارت تغيير مى‏كند اما اگر مؤمن را بكشند و زنده كنند و باز بكشند، دلش عوض نمى‏شود.*

صدق مولانا جعفر ابن محمد (صلوات الله و سلامه عليه)

نکته:( از دو حديث بالا که ائمه ي ما فرمودند دريافتيم که ايمان شخص مومن از کوه محکم تر است و کوه به آهن کاويده ميشود ولي قلب مومن چنين نيست.
حال در اينجا امام جعفر صادق(صلوات الله و سلامه عليه) ميفرمايند همين آهني که کوه را با آن سختي ميکاود هم اگر در نار و آتش قرار بگيرد ( يعني همنشين منافق که روز و شب تفکرات ظاله و ظلم گرايانه در گوش مومن بخواند) رنگ ميگيرد و کم کم گداخته و قرمز رنگ ميشود و از خاصيت استحکامش کاسته شده و نرم ميگردد. اما شخص با ايمان را اگر بكشند و زنده كنند و باز بكشند (نکته ي مهمش اينجاست) >>>>> قلبش تغيير نميکند.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مومنان و عاشقان طريقت اهل بيت النبوه و عزاداران بي بيه دو عالم فاطمه ي زهرا (سلام الله و صلوات الله عليها) .! بيدار باشيد از مکر خدعه گران و طراران.!!!!!!!!

من آنچه شرط بلاغست با تو مي گويم تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال .!

يا صاحب الزمان(عج).! عجل علي ظهورک
63 | سرمد | Iran - Tabriz | ٢٤:٢٧ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
جناب جعفر كسي كه ميگه علي امام منه و جلو اسم دشمن علي مينويسه رض وسط موندست ديگه
64 | جعفر | Iran - Tehran | ١٧:٠١ - ٢٢ تير ١٣٨٩ |
برادران سلام عليكم
آفرين برشما دارم كم كم اميدوار ميشوم البته برراه رفته ام .
نميدانم اين همه قلم بدست كه خود را فدائي حضرت علي ع ميدانند كجايند كه وهابيون دارند با پول سفرهاي زيارتي ايشان اينهمه جوانان و مردمان اين مذهب بر حق را تكه تكه ميكنند ؟! پس چرا حركتي ، اقدامي نميبينم . همين برادران محترم كه با چند تومان هزينه اينترنت اين همه با قلم خودشان خودشان را فدائي ميدانند و مانند ايشان اين همه هستند پس چرا اهل شيعه دائما در حال قطعه قطعه شدن است ؟! آيا جز حرف و شعار چيز ديگري ميگويند ؟!
آري برادر محترم جناب سعدالله كه فرموديد « تتفاقا حرف ما اين است تا داخلمان درست نشود نميتوانيم با اجانب مقابله کنيم و داخلمان درست نميشود» ومن هم همين را ميخواهم داخلمان را بايد درست كنيم ولي التماس نكنيم و به شبهه نيفتيم
ولي درجاي ديگرخراب كرديد كه گفته ايد « مگر اين که متحجران و وهابيان دست از مخالفت با خداوند بر دارند و جان بي گناهان را نگيرند.» و اين از مسلمات فرقه وهابيت است كه شيعيان را به نام از دين برگشته ميكشند وآنگاه شما تعليق امر را به محال كرده ايد كه ميگوئيد مگر وهابيون و متحجران اين كاررا نكنند اگر ايشان اين كاررا به ميل خود نكنند من و شما چرا داعيه مبارزه سر بدهيم و اصولا غير از هدف برشكست دشمن چه لطفي در مبارزه هست ؟ وقتي دشمن خودش اسلحه را زمين گذاشته ديگر به سعدالله و جعفر چه كار ؟
مطلب ديري كه فكر كنم درست باشد اين است كه شما برادر محترم مانند انسان كوري هستيد كه فقط ميتواند بشنود ووقتي نابينا صداي بوق ماشين و زنگ دوچرخه را توامن بشنود ديگر قادر به تصميم گيري درستي نيست كه آيا دوچرخه مي آيد يا كاميون وحالا بايد چه كند ؟ شما نام دكارت را ديديد ولي نفهميدي كه مثال او را هيچ يك از علمايي كه شما نام برديد نزده اند ، اين نشان ميدهد كه شما به با ظواهر دشمنيد نه با محتوي !، زيرا نام دكارت براي شما مشكل ايجاد كرد نه مثالش ؟! يني اگر خليفه اول بگويد كه حق با علي است براي شما كافي است تا پرچم سفيد بلند كنيد هرچند كه او حق علي را ندهد ؟! شما حتي از اولين انديشه و از اولين نكته هاي نوشتن نيز بهره اي نداريد و نميدانيد كه افكارتان را چكونه جمع كنيد ! هر چرندي كه بنظرتان ميرسد مينويسيد وبرايتان مهم نيست كه آيا درست قضاوت ميكنيد يا نه ؟! آيا درست انديشيده ايد يا نه ؟! كمي به خود بيائيد وبا فكر و علم يك مسلمان با مسلمان ديگري صحبت كنيد و در شان و درخور شخصيت مسلمان بنويسيد . شما حتي نميدانيد كه من از كجا برايتان مينويسم آيا از دل مكه مينويسم يا از دل بلاد كفر ؟!! اينكه مينويسم آيا مترجم مينويسد يا خودم مينويسم !؟ ولي شما بي محابا هي تند خويانه مينويسيد و هي بي ادبانه كلامي را كه درخور شما و هم انديشانتان است تحرير ميكنيد .
از اينكه شايد كمي تند نوشتم از محضر شمارژ بردادر محترم عذر خواهي ميكنم براي اين بود كه شما هم بدانيد من ميتوانم تند نويسي كنم و شمارا لعن و نفرين كنم ولي به جاي آن از خدا ميخواهم تا همه ما را به راه راست و درستي افكار هدايت فرمايد .
من و شما درحدي نيستيم كه ادعاي علم كنيم ولي اينگونه اختلافات بين علماي ما مانند بوعلي سينا و مولوي هم بوده است بين بوعلي و شيخ سهروردي هم بوده است . برويد و به سئوال و جوابهاب آنها از هم بنگريد و به عقايد و پاسخ عقايد ايشان توجه كنيد ميبينيد كه چقدر حترمانه پاسخ هم را داده اند آيا و ساير برادران محترم اينگونه نوشته ايد ؟!

درقسمتي ديگر نوشتم كه «جنگ ملا عمر و القاعده به نام اسلام و با خود اسلام در سايه اتحاد بين مسلمين تمام ميشود . آيا غير از اين است ؟» ولي برادر محترم آقاي مالك اشتر كه فكر كنم فقط نام مالك اشتر نخعي را به يدك كشيده و خودش را وبال گردن آن راد مرد تاريخ كرده است بدون اينكه نوشته مرا با دقت بخواند نوشته است «تو که به خاطر وحدت با القائده و طالبان ( که انشاء الله روزي گرفتارشان شوي براي وحدت روياي و خياليت بروي نزدشان تا با ايشان برادري کني و آنان برادري را با کلاش و قداره و بريدن دست و پايت نشانت دهند).» خوب برادر آگر متن مرا نخوانده اي كه عصيانت برگردن خودت و بايد جوابگوي من در ان دنياباشي و ترا به حضرت حق واگذار ميكنم و اگر خوانده اي كه عذر بدتر از گناه است زيرا من نوشته ام كه طالبان و القاعده با اسلام درجنگند پس چرا توجه نكرده و مبادرت به تخريب من كرده اي لذا نوشته هايت از هيچ ارزش علمي و معنوي برخوردار نيست و اصولا چنين نوشته اي قابل توجه و شايسته ملاحظه نمي باشد . به شما برادر عزيز نصيحت ميكنم كه متن را بخوان بعد جواب بده .

واما برادر محترم آقاي كميل لطفا شماره اي كه جناب عقيل در قسمت نظرها بوده اند را بدهيد تا اگر از قبل بوده اند از محضر ايشان اعتذار بطلبم .

وبراي پاسخ برادر محترم آقاي وهابي لازم به ذكر است كه هميشه دو چيزي ، ميشود وحدت داشته باشند بايد در جهاتي باهم مشترك باشند لذا نور و ظلمت از دو جنس متفاوتند ولي در اعراض ميتوانند با هم وحدت داشته باشند مانند گرفتن قابليت ديد از بيننده بطوريكه اگر ظلمت باشد بيننده خفي است و اگر نور هم به حدي باشد كه فركانسش بيشتر از سرعت انعكاس بازيافت نور چشم باشد بازهم بيننده خفي است ، لذا در اعمال اعراض ، هردو مشترك و داراي وحدت اجرا هستند .ولي هريك به نوعي .
ولي سني و شيعه از دو جنس مختلف نيستند بلكه هر دو از جنس اسلامند و همانطوريكه قبلا هم گفتم در سه اصل توحيد و نبوت و معاد هم عقيده و داراي وحدت هستند بنابراين مثال شما و برادر محترم جناب عقيل با اين موضوع مع الفارق است وقابليت انشا ندارد .لذا پاسخي هم ندارد .
اين قسمت از فرمايش شمار ار من متوجه نشدم «مگر دين منهاي بدعت مذموم و ناپسند است يا برعکس؟» لطفا شفاف تر بنويسيد
من از اين عبارات برادر محترم مال اشتر «تو که اين همه با نرمش تايپميکني که نکند غلط املايي داشته باشي تا ما فکر کنيم که آره خيلي بارت ميشود»و برادر محترم وهابي «در ضمن.! با آرام آرام تايپ کردن و کلمات قلمبه سلمبه نوشتن نميتوانيد بر علم خود بيافزاييئ.» نوعي بخل و حسادت را درشما ديدم ونيازي به حسادت نيست شما هم آرام آرام تايپ كنيد و سعي كنيد دقت كافي را داشته باشيد . شما كه املين صفت شيطاني را درخوا نكشته ايد چرا دم از حمايت از حق مي زنيد !!!!!!!! ؟؟؟
ضمنا من بسار خوشوقت خواهم بود تا از شما برادران انديشمند چيزي ياد بگيرم ، اگر بخل نداشته باشيد .

از احاديث برادر محترم عقيل العزيز نيز چيزهائي آموختم وخداوند ايشان را در صواب زكات علم مستفيض فرمايد .


به هر حال من همان را گفتم كه شما هم به نوعي رد نكرديد و ما با هم هيچ اختلافي بر سر اتحاد و اتفاق نداريم (لا اقل تاكنون چنين انديشه اي را رد نكرده ايد )ولي موضوع اختلاف بر سر اين است كه شما فكركرديد من ميخواهم اين رسوائي خلفا را براي هميشه از ياد ببرم درحاليكه توقف موقتي براي نابودي دشمنان بنظر من هيچ اشكالي ندارد .

الله حفظنا والديننا و اياك نستعين .
65 | كميل | Iran - Tabriz | ٢٠:٢٠ - ٢٢ تير ١٣٨٩ |
آقاي جعفر آخه كدومو بنويسم خيلي زيادن
تو يه صفحش 43 تا نظر داشتن از اون قديما. با آقاي ال عارف هم بحثهاي داشتن.
ولي خوب چند تاشو مينويسم به تاريخاش توجه كن.
---------------------------------
پاسخ ها: آيا شيعيان، ديگر فرقه‌هاي اسلامي را كافر مي‌دانند؟
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 03 اسفند 88
---------------------
فتنه وهابيت: گفتگويي با آقاي ملازاده!!!!
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 24 اسفند 88
---------------------
9 اخبار: ريگي: اگر امام زمان وجود دارد، پس بگوئيد بيايد مرا دستگير کند
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 09 اسفند 88
--------------------
پاسخ ها: آيا عمر ، ابوبكر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست داشته‌اند ؟
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 04 اسفند 88
----------------------
35 اخبار: تحريف و جعل تاريخ در شبکه به اصطلاح نور !
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 11 فروردين 89
-----------------------
32 پاسخ ها: آيا عمر ، ابوبكر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست داشته‌اند ؟
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز(عبد الرحمن عثمان ال عارف) بخوانند - تاريخ: 17 فروردين 89
-----------------------
اخبار: تحريف و جعل تاريخ در شبکه به اصطلاح نور !
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 02 ارديبهشت 89
----------------------
پاسخ ها: چرا اهل تسنن خمس را فقط موكول به زمان جنگ و غنائم آن ميدانند ؟
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 06 خرداد 89
---------------------
اخبار: هزينه ميلياردي وهابييون در ايران
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 12 خرداد 89
--------------------
اخبار: نامه عجيب و مبالغه‏آميز الازهر به اردوغان
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 17 خرداد 89
----------------------
2 اخبار: گوسفند چراني مفتي سرشناس وهابيت
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز(به اصطلاح شيعه 1 بخواند) - تاريخ: 14 تير 89
-----------------------
66 | عقيل العزيز | Iran - Tehran | ٢٠:٥٤ - ٢٢ تير ١٣٨٩ |
جناب جعفر.! سلام عليکم.

شما بزرگوار فرموديد:

شما حتي نميدانيد كه من از كجا برايتان مينويسم آيا از دل مكه مينويسم يا از دل بلاد كفر ؟!! اينكه مينويسم آيا مترجم مينويسد يا خودم مينويسم !؟

*******************************

اي مسلمان.! بنده از شما تعجب ميکنم که چطور شخصي به مانند شما که حد اقل از عوام اهل سنت نيست و دنبال تحقيق و جست و جوي است اين حرف را ميزند.

اي مسلمان.! اصلا و ابدا نظر دادن شما حال چه از قلب کعبه و يا از بلاد کفر چه ربط و ارتباطي با صدق گفتار شما و يا بطلان کلام شما دارد؟!

ياللعجب.!!! اين مطلبي که به برادران عزيز تر از جانمان ( سعد الله. کميل . مالک اشتر. WaHHabi و ...... ) فرموديد به نظر شما عزيز و شما بينندگان حاکي از چيست؟

جز اينکه در تضاد با کلام آقا رسول الله (ص) که دقيقا بر عکس اين مطلب (که شما فرموديد) را ثابت ميکند.

پس خواهشا ديگر از اينگونه کلام استفاده نکنيد که موجب سر افکندگي و ........ شما ميشود.

و ممنون که بنده ي حقير سراپا تقصير را مورد لطف خودتان قرار داديد.

و فرموديد: از احاديث برادر محترم عقيل العزيز نيز چيزهائي آموختم وخداوند ايشان را در صواب زكات علم مستفيض فرمايد .

جناب.!!! اگر از احداديثي که عقيل العزيز حقير برايت نقل کرد استفاده کردي و مورد توجهت قرار گرفت.! اگر قبول داري که احاديثي که اين حقير از ائمه اش نقل کرد شما را حد اقل کمي مورد تامل و تفکر قرار داد.
بنده قصدم اين است ذهن شما را به سمت مطلبي شنيدني سوق دهم.

در يکي از کتب ديني از يکي از علماي شيعه مطلبي آمده که به نظر حقير جالب و شنيدني است.(انشاء الله مرد استفاده ي شما قرار گيرد)

آمده است که اگر شما مثلا در وقت نماز ظهر قصد داريد که وضو سازيد.! و فرزند 3-4 ساله ي شما هم نزد شماست.!

و لباس خود( عبا و يا هر لباسي که در وقت نماز من باب استحباب به تن ميکنيد) را کنار فرزند بنهيد ( زيرا راحت تر وضو سازيد) و برويد تا وضو بگيريد.

وقتي وضو گرفتيد و برگشتيد.! در هنگام پوشيدن لباس ناگهان فرزند 3-4 ساله ي شما به شما که پدر او هستيد بگويد: پدر جان.! وقتي شما رفتي که وضو بگيري يک عقرب ( يا هر حيوان نيش زننده ي موزي و خطر ناک) رفت در لباس شما.

آيا شما با چه اضطراب و سرعتي و وحشتي لباس را به حرف فرزند 3-4 سالتان (که شايد درس گفته باشد ) از تن به در ميآوريد و پرت ميکنيد.؟!

حال نکته اينجاست که چطور يک انسان بالغ به حرف يک بچه ي 3-4 ساله اينگونه به هم ميريزد که نکند راست بگويد و آن حيوان او را نيش بزند.

اصلا شايد بچه دروغ بگويد.!

شايد چشمش اشتباها ديده.!

اصلا (شايد) بچه ي 3-4 ساله به عمرش عقرب نديده باشد که حال بگويد چنين!

اما با همه ي اين تعاريف شما لباس را ز تن به در ميکنيد و از آن بيزاري ميجوئيد.!


حالانکته ي مهم و حائز اهميت و اصلي اينجا است که نويسنده ي عالم و ارجمند اين مطلب مينويسد : کلام يکصد و بيست و چهار هزار پيامبر (عليهم السلام) و 14 معصوم در تو به اندازه ي کلام و حرف يک بچه ي 3-4 ساله اثر نکرد.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

در خانه اگر کس است ____________ يک حرف بس است.!!!

يا الله سبحانه و تعالي
67 | عقيل العزيز | Iran - Tehran | ٢١:١٠ - ٢٢ تير ١٣٨٩ |
سلام عليکن جناب آقاي جعفر عزيز.!

در جواب اين مطلب که به برادر عزيز تر از جانم کميل فرموديد : ( واما برادر محترم آقاي كميل لطفا شماره اي كه جناب عقيل در قسمت نظرها بوده اند را بدهيد تا اگر از قبل بوده اند از محضر ايشان اعتذار بطلبم .)

اين هم آدرس صفحه و تاريخ نظر دادن بنده. (البته که بنده مدت زيادي مطالعه کننده بودم )

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6340


65 نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز - تاريخ: 03 اسفند 88
به نام خداي محمد.
به نام خداي علي و فاطمه(صلوات الله عليهم )

**********************************************************

اي مسلمان شما که به برادران بنده فرموديد: ( خوب برادر آگر متن مرا نخوانده اي كه عصيانت برگردن خودت و بايد جوابگوي من در ان دنياباشي و ترا به حضرت حق واگذار ميكنم و اگر خوانده اي كه عذر بدتر از گناه است زيرا من نوشته ام كه طالبان و القاعده با اسلام درجنگند پس چرا توجه نكرده و مبادرت به تخريب من كرده اي لذا نوشته هايت از هيچ ارزش علمي و معنوي برخوردار نيست و اصولا چنين نوشته اي قابل توجه و شايسته ملاحظه نمي باشد . به شما برادر عزيز نصيحت ميكنم كه متن را بخوان بعد جواب بده .)
( آقايان سرمد و عقيل كه تاكنون دراين سايت نبوده اند معلوم نيست چگونه و از كجا يهو پيداشون شد و در مقابل حرف منطقي پس از كلي دروغ پردازي و نسبت ناروا دادن حالا هم مرا وسط مونده معرفي ميكنند .)
و فرموديد: ( مطلب ديري كه فكر كنم درست باشد اين است كه شما برادر محترم مانند انسان كوري هستيد كه فقط ميتواند بشنود ووقتي نابينا صداي بوق ماشين و زنگ دوچرخه را توامن بشنود ديگر قادر به تصميم گيري درستي نيست كه آيا دوچرخه مي آيد يا كاميون وحالا بايد چه كند ؟ شما نام دكارت را ديديد ولي نفهميدي كه مثال او را هيچ يك از علمايي كه شما نام برديد نزده اند ، اين نشان ميدهد كه شما به با ظواهر دشمنيد نه با محتوي !، زيرا نام دكارت براي شما مشكل ايجاد كرد نه مثالش ؟! يني اگر خليفه اول بگويد كه حق با علي است براي شما كافي است تا پرچم سفيد بلند كنيد هرچند كه او حق علي را ندهد ؟! شما حتي از اولين انديشه و از اولين نكته هاي نوشتن نيز بهره اي نداريد و نميدانيد كه افكارتان را چكونه جمع كنيد ! هر چرندي كه بنظرتان ميرسد مينويسيد وبرايتان مهم نيست كه آيا درست قضاوت ميكنيد يا نه ؟! آيا درست انديشيده ايد يا نه ؟! كمي به خود بيائيد وبا فكر و علم يك مسلمان با مسلمان ديگري صحبت كنيد و در شان و درخور شخصيت مسلمان بنويسيد . شما حتي نميدانيد كه من از كجا برايتان مينويسم آيا از دل مكه مينويسم يا از دل بلاد كفر ؟!! اينكه مينويسم آيا مترجم مينويسد يا خودم مينويسم !؟ ولي شما بي محابا هي تند خويانه مينويسيد و هي بي ادبانه كلامي را كه درخور شما و هم انديشانتان است تحرير ميكنيد .)

*************************************************************

و در ديگر کلامتان که به کلام حق ديگر برادرانم توهين کرديد و ........... و بنده را دروغ گو ..... خطاب کرده ايد و برادرانم را بخيل و حسود کور تشبيه کرده ايد.( که با اين اعلريف که از کلام شما بر ميآيد که اينان از نظر علمي ضعيفند و شما ......... در تضاد است.)

اگر شما دايعه دار ادب اسلامي بوديد.! بايد اين اصل را ( که اگر بالفرض کسي به شما خرده اي گرفت شما به ايشان نيکي کني) با مقالبه به مثل نکردن به اثبات ميرسانديد نه با تهمت زدن و طعن و صفت دادن.!!!

اي مسلمان.! اين صحيح است که شما بزرگوار و گرامي حتي زحمت دادن و نوشتن نام اين حقير گنهکار و ذليل الله متعال (عقيل العزيز) را در قسمت جست و جو ندهيد و از طرفي ديگر با اينکه خود شما عامل به چنين عملي هستيد( قصور در نوشتن نام بنده و رد اتهام از من که نکرديد) برادران ما را کور خطاب کنيد.!

بنده آدرس صفحه و شماره ي کامنت و تاريخش را با کمي از متنش را براي آگاهي شما عزيز نوشتم . تا ديگر مورد تهمت قرار نگيرم و خود را از اين موضع اتهام که از طرف شما به بنده وارد شده متبري کنم.

يا الله جل جلاله.
68 | عياران | Iran - Tehran | ٢٢:١١ - ٢٢ تير ١٣٨٩ |
سلام عليکم جميعا

جناب جعفر.! ميبينم که واقعا خوب تيريپ روشن فکري برداشتي .و باورت هم شده است.

عجب. شما فکر ميکني همه با دکارت ها و ديگر انديشمندان غربي بيگانه اند و آسمان سوراخ شده و يک جعفر از آن بالا به پاييد افتاده و آمده در اين ساين نوراني از دکارت دم ميزند. و فقط و فقط ايشانند که 4 تا کتاب و مقاله از اين گونه افراد خوانده اند.

پس بهتر است تا کمي بيشتر با عمق کلام و تفکر اين شخص توجه کنيد.

اگر برخي مسائل و موضوعات اسلامي با استدلال هاي عقلي ما تضاد يا تناقض داشته باشد و ما براي يافتن پاسخ و راه انطباق، تلاش کنيم و به پاسخ نرسيم، وظيفه چيست؟

هيچ گونه تضادي ميان اسلام و عقلانيت نيست؛ البته گاهي جاي دادن امري خارج از قلمرو دين، در حيطة دين يا برخوردار نبودن استدلال عقلاني از شرايط و مقدمات درست و يا گزينش معنايي خاص از عقل، ما را به سوي اين ناسازگاري رهنمون مي شود. براي آشنايي با وجوه مختلف اين بحث، توجه به نکات زير، ضرورت دارد:
الف) عقل و رويکردهاي عقلاني در تاريخ فلسفه به گونه هاي مختلفي مطرح شده که عبارتند از:

1. افلاطون ميان dianoia (عقل استدلالي و جزئي) و noesis (عقل شهودي يا عقل کلي)، فرق مي نهاد؛ متعلق اولي را مفاهيم رياضي و متعلق دومي را صور علوي شهودي يا عالم مثل مي خواند؛ مثال عقل استدلالي و جزئي، اثبات تمام قضاياي رياضي است که توسط dianoia صورت مي گيرد؛ مثل مجموع زواياي يک مثلت، صد و هشتاد درجه است و يا اگر به طرفين تساوي، مقدارهاي مساوي اضافه شود، به تساوي طرفين، خللي وارد نمي گردد.

همچنين مثال عقل شهودي و کلي، اثبات حقايق عالم تجرد، اثبات اسما و صفات حضرت حق، اثبات وحدانيت حضرت پروردگار و اين که هر علتي، معلولي دارد و علت، اصل و معلول، فرع آن است.

2. در زبان لاتين، دو واژة ratio و intellectus، براي عقل به کار برده مي شوند. متفکران قرون وسطا نيز به تفاوت اين دو عقل واقف بودند. در نگاه آنان، محصول ratio، علم و شناخت جزئي است و نتيجه intellectus، حکمت و دانايي يا معرفت به حقايق ازلي، به ويژه خداوند است.

براي شناخت جزئي علم نيز ميتوان محسوسات و امور جسماني پيرامون ما را مثال زد؛ مثل اين که ماه به دور زمين مي چرخد؛ خورشيد نوراني است و امروز هوا گرم است و مثال براي حکمت و دانايي، اين است که عالم ملکوت، بر عالم ماده و جسم، مقدم است؛ خداوند، غني مطلق است و همة ممکنات در سلسلة وجود، به واجب منتهي ميشوند.

3. دکارت، عقل کلي را نميپذيرد و به آن اشاره نمي کند و تمام توجه وي، به عقل حسابگر و دورانديش است.1 عقل حسابگر و ابزاري، همان عقلي است که چرخ فعاليت هاي روزمرة انسان را به حرکت در مي آورد؛ مثل عقل معاش، عقل مديريت، عقل حساب و کتاب و عقل موفقيت در امور زندگي.

4. از ديدگاه مکتب پراگماتيسم، عقلانيتي مثمرثمر است که گره اي از مشکلات تجربي ما بگشايد و به عبارت ديگر، اين مکتب، عقل را خادم رغبت هاي انسان ميداند و ارزش معرفت را به جنبة عملي، منحصر مي کند.2

اين مکتب، اصطلاحات خاصي از قبيل «ارزش نقدي»، «ثمره و نتايج» و «منافع» را به گونهاي به کار مي برد که گويا مي خواهد تمام افکار و انديشه هاي خود را درخور فهم کاسبان و بازاريان ارائه کند و هيچ مسئله اي براي اين مکتب ارزش ندارد؛ مگر اين که در راهنمايي و تشويق امور دنيوي ما مؤثر باشد.3

عقل در مکتب پراگماتيسم، پشتوانة اقتصاد، بازار، داد و ستد و بانکداري و در يک کلام، سرمايهداري است؛ يعني آنچه سرمايه را بارور مي سازد، عقل است؛ حال از هر طريق ممکن که صورت پذيرد و اصل، زيادي ثمره و نتيجه است و وسيله، هر چه باشد، باکي نيست.

5. از نظر کانت، عقل نظري در حل مسائل متافيزيکي، ناتوان و احکام عقلي، در اين زمينه، فاقد ارزش علمي است. وي به صراحت گفت: مسائلي از قبيل وجود خدا، جاودانگي روح و ارادة آزاد را نمي توان با برهان عقلي اثبات کرد؛ ولي ايمان به آنها براي پذيرش نظام اخلاقي، ضرورت دارد.4
ب) عقل و عقلانيت از نظر فلسفة اسلامي

يکي از امتيازات بارز انسان، نيروي تفکر است. تفکر، فعاليتي دروني است که بر روي مفاهيم ذهني انجام مي گيرد و بر اساس معلومات شناخته شده، مسائل مجهول، حل مي شوند؛ روش تعقلي، بر قياسي که از مقدمات عقلي محض تشکيل مي شود، مبتني است و مقدمات، يا از بديهيات اوليه هستند و يا به آنها منتهي مي شوند؛ مانند همة قياس هاي برهاني که در فلسفة اولي و رياضيات و بسياري از مسائل علوم فلسفي به کار مي روند. فرق روش تعقلي و تجربي در اين است که تکيهگاه روش تعقلي، بديهيات اوليه و تکيهگاه روش تجربي، مقدمات تجربي هستند.5 فلسفة اسلامي، هستي شناسي، خداشناسي و انسان شناسي را به روش تعقلي ارائه مي دهد.
روش انبيا و روش عقلاني

اصولاً بين روش انبيا در دعوت مردم به حق و حقيقت و بين آنچه انسان از طريق استدلال درست و منطقي به دست ميآورد، تفاوتي نيست و تنها فرق آن است که پيغمبران از مبدأ غيبي کمک مي جستند و از زلال چشمة وحي، مي نوشيدند. آن بزرگان، با اين که به جهان بالا مرتبط بودند، اما خود را تنزل مي دادند و به اندازة فهم و درک مردم، سخن مي گفتند و از بشر مي خواستند تا اين نيروي فطري و همگاني را به کار برده، به استدلال و دليل استوار و منطقي، چنگ زند. بنابراين ساحت انبيا، پاک تر از آن است که مردم را به حرکت بدون بصيرت و تبعيت کورکورانه، مجبور سازند. قرآن کريم مي فرمايد: «بگو اين راه من است؛ من و پيروانم، با بصيرت کامل، همة مردم را به سوي خدا دعوت مي کنيم».6

از اين رو، دين و عقلانيت يا شريعت و حکمت که هدف و واضع و روش آنها يکي است، باهم هيچ گونه اختلافي ندارند. دين حقيقي، مردم را فرا مي خواند تا از روي دليل عقلي، به عالم ماوراي طبيعت، يقين و علم پيدا کنند. عقل و نقل در طول هم جاي دارند و همان مطالب کتاب و سنت را با ديدي عميق تر نگريستن، حکمت و فلسفه است. فلسفه و دين، دو چهرة يک حقيقت و دو نماد يک واقعيت به شمار مي آيند.

عقل، حجت دروني انسان هاست که آنان را در مسير کمال، راهبري مي کند. شريعت، حجت بيروني براي نجات انسان ها از گرداب آلودگي ها و سوق دادن آنان به سوي کمال و سعادت انساني است. امام کاظم عليه السلام مي فرمايد: «خداوند، براي مردم، دو حجت قرار داده است؛ حجت ظاهري و حجت باطني؛ اما حجت ظاهري، فرستادگان الهي و پيامبران و امامان عليهمالسلام هستند و اما حجت باطني، عقل هايند».7

بر اين اساس، ممکن نيست که حجت ظاهر و باطن، با يکديگر تعارض داشته باشند. حجت، به معناي دليل و راهنماست و راهنما به کسي گويند که با راه و مقصد و منتهاي آن آشنا باشد. طبق روايت امام کاظم عليه السلام، براي رسيدن به خداي واحد، دو راهنما وجود دارد؛ راهنمايي از بيرون و راهنمايي از درون. اين دو حجت ظاهر و باطن، دو طريق مستقل و بينياز از هم نيستند. وقتي انسان به هدف مي رسد که نهايت همسويي و هماهنگي ميان اين دو راهنما، برقرار باشد.

حجت ظاهر (انبيا و امامان) عليهم السلام با عقلانيت بيگانه نيست؛ زيرا که هماره واسطة فيض معصوم عليه السلام، عقل کامل است و واژة بصيرت در آية 108 سورة يوسف، به خوبي روشنگر اين مطلب است. رسول مکرم اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم، ميفرمايد: «کسي که عقل ندارد. دين ندارد».8

حجت باطن نيز از شريعت و دين، بينياز نيست. امام حسين عليه السلام ميفرمايد: «کمال عقل، در پيروي از حق است».9

بنابراين، در پيروي از حضرت حق، عقل به کمال مي رسد. يکي از دستورهاي پروردگار، تبعيت از حجت ظاهر است. قرآن کريم مي فرمايد: «اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اوصياي پيامبر را».10

نکتة مهم اين است که حقايق بلند ديني، گاهي با عقل جزئي و حسابگر دکارتي يا عقل در مکتب پراگماتيسم يا عقل نظري از ديدگاه کانت، معارض تصور ميشوند. واضح است که ايثار و از خود گذشتگي، شهادت، انفاق، ايمان به غيب و هزاران واقعيت بنيادين اسلامي، با عقل جزئي و حسابگر، قابل تحليل و تبيين نميباشند؛ اما اين حقايق ارزشمند ديني، هيچ يک با عقلانيت فلسفي، تضاد و تنافي ندارند.

نتيجه اين که با تبيين هماهنگي و همسويي عقل و دين و بطلان فرض تضاد و تناقض ميان اسلام و استدلال هاي عقلي، به خاطر يگانگي هدف و واضع و روش آنها، در صورت عدم تطبيق اصلي از اصول عقلي با حقايق ديني، يا مقدمات و ضوابط منطقي برهان و استدلال عقلي مراعات نشده و يا برداشت ما از گزارة ديني، ناروا بوده است.11

پي نوشت

1. ر. ک: شهرام پازوکي، تأملي در معناي يقين در فلسفه دکارت، ص 3.

2. ر. ک: پاپکين و استرول، متافيزيک و فلسفه معاصر، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، ص 241.

3. ر. ک: ويل دورانت، تاريخ فلسفه، ترجمه عباس زرياب، صص 443- 450.

4. ر. ک: مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج 1، ص 42.

5. همان، ص 101.

6. يوسف، آية 12.

7. ر. ک: ري شهري، منتخب ميزان الحکمة، ص 358، روايت شماره 4387.

8. ر. ک: همان، ص 357، روايت شماره 4363.

9. ر. ک: همان، ص 359، روايت شماره 4407.

10. نساء، آية 4.

11. ر.ک: علامه طباطبايي، علي و فلسفه الهي و تفکر در قرآن؛ جوادي آملي، حکمت نظري و عملي در نهج البلاغه.

سوتيتر

دکارت، عقل کلي را نميپذيرد و به آن اشاره نمي کند و تمام توجه وي، به عقل حسابگر و دورانديش است.1 عقل حسابگر و ابزاري، همان عقلي است که چرخ فعاليت هاي روزمرة انسان را به حرکت در مي آورد؛ مثل عقل معاش، عقل مديريت، عقل حساب و کتاب و عقل موفقيت در امور زندگي.

عقل، حجت دروني انسان هاست که آنان را در مسير کمال، راهبري مي کند. شريعت، حجت بيروني براي نجات انسان ها از گرداب آلودگي ها و سوق دادن آنان به سوي کمال و سعادت انساني است. امام کاظم عليه السلام مي فرمايد: «خداوند، براي مردم، دو حجت قرار داده است؛ حجت ظاهري و حجت باطني؛ اما حجت ظاهري، فرستادگان الهي و پيامبران و امامان عليهمالسلام هستند و اما حجت باطني، عقل هايند».

بر اين اساس، ممکن نيست که حجت ظاهر و باطن، با يکديگر تعارض داشته باشند.

جناب جعفر.!

تفکرات شما چه از نظر دين و شرع و تشيع ( اسلام ناب محمدي) و چه از نظر کساني که هم اکنون با ايشان وارد بحث شده ايد مترود و مسموم است. زيرا تفکرات شما با ظلمين و ضالين همچون قاتلان دخت نبي الله (ص) مخلوط شده و تا تطهير از اين گونه افکار نشود در تفکرات شيعي جايي ندارد.!

شما علنا قاتلان دخت نبي اکرم را رضي الله عنه ميخوانيد و بعد انتظار گذاف از مومنين داريد. اي بنده ي خدا.!
بهتر است شما تفکرات خود و ديدگاه دکارتي خود را نزد خود و هم کيشانتان بنهيد و مطمئن باشيد که اين گونه کلمات و افکار در بين مومنين خريدار ندارد که ندارد و بينندگان و مطالعه کنندگان محترم اين سايت نوراني خود شاهدند که بار ها و بار ها برادرمان عقيل العزيز به شما پاسخ دادند و با ده ها مثال متقن و مستدل و عقلاني سعي در روشن کردن طريق براي شما عزيز کردند اما شما با ايشان چگونه واکنش مشان داديد؟

بنده اميدوارم که انشاء الله شما عينک تعصب و پرده ي جمود فکري ( از براي تعصب به خلفايتان که هزاران دليل در کتب خود شما آمده ب بطلان راهشان و بدعت هايي که در دين وارد کردند) را بشکنيد و بدريد تا حق و حقيقت براي شما عزيز روشن گردد .

و اهم مخالفت مومنان با شما در همين تعصب شما به اصنام شماست که با اين همه دلايل( بر بطلان اخلاقي ديني و کرداري خلفا) باز هم آنان را رضي الله عنه ميناميد.
با علم بر اينکه بسياري از آيا قرآن بر بطلان صحابي رسول الله نازل شده همانطور که بر تصديقشان نازل شده.

به قول امام بخاري شما که در اوائل کتاب صحيح بخاري در تعريف صحابي رسول الله مينويسد:>>>>>>>>>>>>>>> کسي که لحظه اي رسول الله را ديده باشد و نزدش براي ساعاتي يا لحظاتي باشد و ايشان را ديده باشد ميشود صحابي <<<<<<<<

حالا سوال: آيا اگر اين کسي که ( با تعريف امام بخاري شما ) صحابي است به صرف اينکه فقط آقا رسول الله را ديده باشد . اگر هزاران زناء و لواط و شرب خمر هم بکند صحابي است.

زيرا به تعريف ائمه ي شما ( که بخاري سر آمد آنان است و نه تنها شما بلکه بزرگترين علمايتان هم نميتواند اين مطلب را رد کند وگرنه کلا مذهب و راه شما که با تکيه بر احاديث و روايات بخاري است بر باد ميرود) همچينين کسي صحابي است.!!!

بله عزيز.! شما کمي در مورد مذهب و راه و طريقتي که در پيش گرفته اي تحقيق کن و بع آنان را رضي الله عنه بنام .

به قول شما هر کس که صحابي باشد بايد بري از اشتباه باشد.

پس اي مسلمان.! ديگر از تيغ کلام مومنان و موحداني مانند سعد الله غيور و کميل غيور و مالک اشتر ( که نه فقط نام مولايش مالک را يدک ميکشد بلکه انشاء الله پيرو ايشان است و شما تهمت زده ايد) و WaHHabi و ...... ناراحت نشو و به اين بزرگواران توهين نکن.

زيرا شما خود باعث چنين واکنشي شده اي و تقصير از جانب شماست که با تهمت هايت که نسبت به برادر عقيل العزيز که تماما جواب شما را داد . داده اي اين گونه جواب را گرفته ايد.


خداوند همه ي ما را در تحت توجهات امام زمان ( عج) قرار دهد انشاء الله
69 | عقيل العزيز( برادر ارجمند كميل بخواند ) | | ١١:١٤ - ٢٣ تير ١٣٨٩ |
سلام به برادر عزيز و گرانسنگ من کميل جان.!

برادر . اين حقير سراپا تقصير از حمايت شما مومن و حلال زاده براي روشن شدن حق و حقيقت کمال تشکر را دارم.

بگذار خاکي تر عرض کنم: دم شما گرم .......

و يک تشکر جانانه و خسته نباشيدي مهربانانه به برادران پاسخ به شبهات.... معاونت اطلاع رساني و همه دست اندر کاران و گردانندگان اين سايت نوراني و پر برکت و عرض سلام به محضر مبارک حضرا آيت الله دکتر قزويني ( حفظه الله عنه ) ......

انشاء الله که موفق و معيد باشيد

يا امام غريب (ميان شيعيانش) علي النقي ( صلوات الله و سلامه عليه)
70 | كميل-براي برادرش عقيل | Iran - Tabriz | ١٤:٠٢ - ٢٣ تير ١٣٨٩ |
عقيل العزيز برادر خوبم
خواهش ميكنم من كه كاري نكردم.
اصلا تعارف نميكنم واقعا خودم رو خاك پاي همه شما امام زماني ها ميدونم.هيچ دلم نميخواد كسي بهتون توهين كنه.
اميدوارم زير سايه پدر مهربانمون زنده باشيد.
71 | جعفر | | ١٥:١٩ - ٢٣ تير ١٣٨٩ |
سلام عليكم
البته آنچه برادر محترم آقاي كميل نوشته است ارتباطي به اطلاعات اين قسمت ندارد و من نميتوانم ارتباطي بين آنها پيدا كنم كه دلالت بر اطلاع قبلي خواننده در اين سايت از اين مرحله به بعد بكند ولي معهذا از آقاي عقيل كه ايشان را تازه وارد اين سايت دانسته ام عذرخواهي ميكنم .
واما فرمايش آقاي عقيل واينكه بتصور ايشان فرامين آقا رسوالله ص به اندازه يك بجه درمن اثر نكرد ! من يك موضوع را دراين مرحله عرض كنم شايد اين موضوع را ميبايست كه دراول كار ميگفتم وليكن الان هم دير نيست
ببينيد برادران :
اينكه معتقد به شيعه اثني عشري هستم واينكه قائل به ولايت حضرت امير هستم و اينكه سعي كردم تا كنون از امر آن حضرت خارج نشوم ترديدي ندارم و متبري از خط و ربط غير ازاين بوده وهستم عليهذا اين اعتقاد بر علويت هيچ مخالفتي باپويائي اين موضوع ندارد كه فعلا جنگ داخلي بين امت اسلامي به صلاح و مصلحت نيست .
اگر شما ميخواهيد مرا به به علويت دعوت كنيد ميگويم كه وقت خودتان را هدر ندهيد زيرا تحصيل حاصل است ولي اگر قصد داريد كه با اين نوشتارهاي خود با عقيده بنده به اتحاد امت اسلامي مخالفت كنيد كه هركس را عقيده اي است ومرا اين عقيده و به هر صورت برخي علماي ما نيز براين عقيده بوده و هستند .
اين چند مورد تبادل افكار من و شما وساير برادران اين مطلب را به من ثابت كرد كه حد اقل شما برادران بدون تفقه و تدبر و باريك بيني فقط ميخواهيد مخالفت كنيد ! حالا هرچه كه باشد ! شما نه متوجه اين موضوع شديد كه من چه عقيده اي دارم و برمبناي چه انديشه و مصلحتي عمر را رضي اله عنه خطاب كردم وبا آنكه فهميديد من با وهابيون وطالبان و القاعده مخالفم باز دست از انگ زدنتان برنداشتيد و مرا بدروغ مورد اتهام طالباني و غيره قرارداديد بگذريم
ببين چه وچرا گفته شد ؟
مثال جناب عقيل هيچ ارتباطي به موضوع بحث ماندارد زيرا آن بچه مارا از چيزي مطلع مي كند كه اولا نديده ايم و ثانيا خطر نابودي دارد وبرمبناي اصالت عقل ، حكم عقلي براين است كه از جهات خمسه اصولي با توجه به اصل احتياط اين اصل را برگزينيم اگر اينگونه باشد و اصل اشتغال را برگزينيم و به آن توجه نكنيم برعليه خودمان عمل كرده ايم و به قول معروف خود كرده را تدبير نيست !! درتكميل اين مثل شما ميتوانيد چراغ راهنمائي را نيز شاهد مدعا بگيريد و.....
من ميگويم كه برويم در مورد احاديث و اخبار نيز تحقيق فراروان بكنيم .
دريك مراسمي مداح ميگفت كه بقدري كفار و ملحدان توسط آقا ابي عبداله كشته شدند كه خون تازير سينه اسب ايشان آمد و آنگاه ندا آمد كه يا حسين بس است ديگر اينقدر نكش !!! كدام عقل اين بيان را باور ميكند ؟!
نه ابي عبداله آدم كش بود و نه امكان كشتن اينهمه انسان وجود داشته زيرا خون در صحراي كربلا فرو مي رود وروي سطح زمين باقي نميماند تا جمع شود و به قدر يك دريا شود و تا زير سينه اسب بالا بيايد .اين قبيل سخنها نه تنها به نفع معصومين عليهم السلام نيست بلكه احترام ايشان را دربين جوانان مخدوش ميكند !! من بااين وضع مخالفم .
مرحوم ذبيح اله منصوري كتابي را نوشته بنام خداوند علم و شمشير ، برويد بخوانيد و بعد متوجه ميشويد كه عشق و علاقه منطقي و عقلي شما به مولا علي ع صدها برابر شده است . او دركتابش نه غلو كرده و نه از مولا خدا ساخته بلكه آنچه را كه عقل ابنا بشر قبول دارد به نحو بسيار مطلوبي بيان نموده است . اين كتاب دربرابر خرافات بسار جالب توجه بوده و خوب جواب داده است .

واما اين آقاي محترم عياران ظاهرا مطالب بنده و ساير برادران را از ابتدا يعني از شماره 51 تا كنون نخوانده است كه براي اولين مرتبه توهين را از برادران هم فكرتان شروع كردند و بدون توجه به عرايض بنده پاسخ تند گزنده اي دادند كه بازهم من صبركردم و در چند پاسخ چيزي نگفتم ولي پس از پاسخ دادن گفتم كه اگر قرار به اينگونه ادبيات باشد من هم بلدم اينگونه بنويسم كه الحمدالله ادبيات مباحثات در اين مرحله اصلاح شده و بهتر قابل تحمل است،اگر شما برادر مسلمان بگذاريد !ولي متاسفانه بدون اين تعقل، توهين آميز نوشتيد .
من از برادر محترم عقيل العزيز اعتذار خواستم هرچند هنوز شماره ارتباط اين موضوع را نداده اند معهذا حضرتعالي بدون اطلاع از موضع كنوني اينجانب رفتيد و مطالبي را از كتابها كپيه كرديد و آورديد بطور نيمخور به خورد مطالعه كنندگان اين مطالب داديد و هر طوريكه دلتان خواست از آن برداشت كرديد .
بنده را متهم به دكارتي بودن ، عمري بودن ، وغيره نموديد درحاليكه مقدمه و موخره نوشته هايتان هيچ ارتباطي با هم نداشت نه توضيح درباره عقايد فلاسفه از عقل و حجيت آن و نه نتيجه گيري براينكه من دكارتي و غيره ام هيچ ارتباطي با هم نداشته و ندارند . لطفا عجله نكنيد و اگر قرار است چيزي بنويسيد برويد مطالعه كنيد و استنباط خودتان را با توجيهي كه پذيرفته ايد اينجا بياوريد و الا اين منابعي را كه شما معرفي كرده ايد هركسي ميتواند برود و بخواند . علي ايحال اميد دارم كه من بعد بدانيد كه چه مينويسيد و چه ميگوييد .

اميدوارم كه سايه توجهات حضرت مولا و صاحب عصر عج الله تعالي فرجه الشريف تحمل هم را داشته باشيم و اگر قرار است دراين سايت محترم كه متعلق به صاحب اسمش است تعاطي افكار كنيم و براي هم مفيد باشيم از تند نويسي برحذر بوده ودلايل منطقي و علمي خود را به شايستگي بيان نمائيم . انشا اله تعالي .

72 | عقيل العزيز | Iran - Tehran | ٢٠:٤١ - ٢٣ تير ١٣٨٩ |
جناب جعفر.! سلام عليکم.

خواهش ميکنم. شما بزرگواريد.

في امان الله.
73 | جعفر | Iran - Tehran | ٢٣:٢٤ - ٢٣ تير ١٣٨٩ |
سالروز ولادت ابي عبداله ، تيغ برنده اسلام عليه الحاد بر رهروانش تحنيت و خجسته باد
74 | عياران | Iran - Tehran | ١٠:٣٤ - ٢٤ تير ١٣٨٩ |
بسم الرب الحسين

جناب جعفر . سلام عليکم
اتفاقا بنده متن برادران را از اول و دقيق مطالعه کرده ام.

اما امروز و اينجا جاي مباحثه ي من و شما نيست.

تبريک و تهنيت ميگويم ولادت مولايم . سرورم . ابي عبد الله الحسين.(صلوات الله و سلامه عليه) را بر شما و بر همگي عاشقان خاندان عصمت و طهارت.

و تبري ميجويم در اين روز شريف از قاتلان مادرشان حضرت زهرا(س) و قاتلان مولايمان ابي عبد الله(ع).

لعن الله قاتليک يا فاطمه الزهرا (س)

لعن الله آل زياد و آل مروان و لعنالله بنياميه قاطبة و لعنالله بن مرجانه و لعنالله عمر بن سعد و لعنالله شمرا و لعنالله امة اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالك
75 | جعفر | Iran - Tehran | ١١:٠٢ - ٢٥ تير ١٣٨٩ |
سلام عليكم
اميد دارم كه خداوند متعال توان درك مفاهيم مذهب بر حق شيعه اثني عشري را بر ما عنايت فرمايد ودراين ايم شريف از گناه هان خرد و كلانمان درگذرد واتفاق و اتحاد را بين مسلميني كه بدور از تعصبات و جهل مركب حقايق را قبول مينمايند و ميتوانند بدون سياسي كاري ودر عين صداقت با هم همزيسيتي مشروع و عالمانه داشته باشند ايجاد فرمايد وكساني در عين علم از حقيقت روي برميتابند و عامدا و عالما ولو با اندكي انديشه اي سوء برخلاف مصالح امت اسلامي وجامعه كبيره اسلام قدما و قلما و فعلا وقولا اقدامي ميكنند نابود گرداند و كليه مكر ايشان را فورا به خودشان بازگرداند و دراين زماني كه بسيار حساس است و دشمنان تا دندان مسلح شده و با سلاح هاي علمي ، اخلاقي وغيره درادامه شكستهاي جنگهاي صليبي در صدد گرفتن كينه و تسويه حساب با مردمان برحق اين زمان هستند هرچند معتقدم كه سرانجام پيروز ي از آن ماست ولي في الحال نيز پيروزي امت اسلام را از درگاه خداوند منان مسئلت دارم .
76 | حذيفه | | ٠٨:١٢ - ٢٨ تير ١٣٨٩ |
سلام عليکم.

نظرات دوستان را از کامنت شماره ي ( 51 ) تا کامنت شماره ي 75 مطالعه کردم.

و در جمع بندي بدون تعصب عرض ميکنم نظرم را.

و آن اينکه: جنابان ___ عقيل العزيز .___ سعد الله.___ سرمد.___ WaHHabi .___ مالک اشتر .___ کميل را در کل کلامشان چه از لحاظ عقلي و نقلي و چه از لحاظ شريعت مذهبي اهل تشيع ( اسلام ناب محمدي) بر حق است.
و جعفر خان خواسته اند با رضي الله عنهم خطاب کردن قاتلان بي بي يک جور وحدت پوشالي که از سر و روي ايشان ميبارد بسازند( نمومنه اش مسجد جامع زاهدان).

کلام بنده به جناب جعفر وحدتکار اين است:

جعفر خان.!!! شما که انقدر در مذهبت تزلتل داري و هنوز درک نکرده اي که تقيه چه شرايطي دارد لطفا وارد بحث (؟؟؟؟) نشويد که هم به خودتان و مذهب و ايمانتان صدمه وارد ميسازيد و هم به اذهان مومنين و هم ميشويد ( مانند فضل الله لع؟؟ )مضحکه و ملعبه اي براي وهابيان و حرامزادگان .

شما برو ببين با دلبندان شيعيان زاهداني چه کرده اند. برو جنازه هاي پاره پاره ي جوانان شيعه را از زمين مسجد جمع کن.

انشاء الله داغ جوان نبيني.!! اما اگر دغ جوان ديده باشي منظور بنده را ميفهمي.

اگر از روي جهل و ناداني چنين قاتلان بي بيه دو عالم را ( رضي الله عنهم ) خطاب کرده و براي شهادت بي بيه دو عالم نوشتي : (( اينكه واقعا عمر پهلوي بي بي زهرا را شكست و اينكه آيا اصلا بي بي زهرا درآن موقع حامله بود ودهها سئوال ديگر كه شايد اگكر از طريق علم منطق و رجال و تاريخ و تطابق احوال و سال و غيره به آن رسيدگي كنيد پاسخي براي آنها نيابيد و آنگاه ما بر سر مسائلي كه شايد پاسخي نداشته باشند و اگر واقعا اتفاقي هم افتاده باشد از زبان مولا و و مقتدايمان روايتي نشنيده ايم آنگاه كاسه داغتر از آتش شده و اصل وجود بابركت اسلامي را فداي اين مسائلي ميكنيم كه گمان نكنم خدا و رسولش را خوش بيايد !! )) خداوند سبحان هدايتت کند.

و اگر غير از ان بود انشا الله خداوند هر چه زود تر هلاکت کند و با عمر محشور و مانوست کند.

در مورد وحدت نور با ظلمت هم به کاهدان زدي جعفر خان.!!!

آسمان را به زمين دوختي و زمين را به آسمان که چه؟؟؟؟؟ که وحدت آل شيخ حرامزاده ي ملعون با کداميک از مراجع و علماي شيعه و وحدت محبان ائمه را با مبغضين ائمه ثابت کني؟

دلم به حال شما ميسوزد.

خداوند تنزل دهندگان ذهنيت جوانان شيعه را نسبت به دين لعنت کند.انشاء الله
77 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٧:٤١ - ٢٨ تير ١٣٨٩ |
سلام

جناب جعفر احتمالا کذاب

يک سئوال دارم از شما!

لطفا بفرمائيد علت اينکه عايشه ، طلحه و زبير سپاه تشکيل دادند و در مقابل حضرت امير المومنين علي عليه السلام قرار گرفتند چه بود؟
اين سئوال شامل لشگر کشي معاويه در مقابل حضرت امير ع هم ميشود.

در ضمن مايلم بدانم قاتل حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام با دست باز نماز ميخواند يا بسته؟؟

و مطلب آخر اينکه شما اگر واقعا شيعه باشيد و قصد اتحاد با برادران سني ات را داشته باشيد ولي آنها شما را منفجر ميکنند و ديگر وجود خارجي نخواهيد داشت براي ايجاد وحدت با برادراتان!!

منتظرم

يا حق
78 | جعفر | Iran - Tehran | ١٦:٣٩ - ١٣ مرداد ١٣٨٩ |
كلهم اجمعين سلام عليكم همانطوري كه گفتم از افتخارات برادران محترم سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) و حذيفه اين است كه در همه چيز اول باشند ولو مخالفت و انگ زدن . من هم براي اول شدنتان هورا كشيدم ...... واما بعد از اين ميدانيد كه دست بسته نماز خواندم از زمان سرسلسله مذهب حنفي آغاز شد و استناد اين فرقه نيز سوره كوثر است سرسلسله شاگرد حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بود واز اهل سنت فقط فرقه مالكي است كه موقع نماز خواندن دست خودش را نمي بندد حتما پاسخ آقاي سعيد شاه حسيني داده شده است ولي اين سئوال اين را ميخواهد بيان كند كه هرچه هست از اهل سنت برميتابد و اين فرقه از فرق اسلامي است كه مايه همه مخالفتها و قتلها و جنايات و فساد و بدعتها و ..... گرديده است ودرمورد لشگركشي عليه حضرت امير ع لازم است بدانيد كه درآن موقع آنحضرت ولايتمدار حكومت بودند و درواقع جنگ عليه ايشان نبود بلكه خروج برحكومت بود به همين مبنا اگر جنگ عليه شخص علي ع بود مجازات عايشه و خارجين مجازات محاربه نبود بلكه مجازاتي بيش از مجازات شخصي نداشت مانند ابن ملجم كه قصاص شد وليكن جنگ عايشه عليه علي ع جنگ عليه حاكم بود يعني جنگ عليه حكومت ومحاربه اين جرم را از شخصي بودن به عمومي بودن تبديل ميكند آنگاه مجازات محارب ولو اينكه مرگ نباشد نوعي مجازات عمومي است و اثرش سنگين تراست به همين دليل عايشه تبعيد شد و طلحه و زبير كشته شدند وخروج معاويه هم به همين صورت بود كه عليه حكومت وارد جنگ شد براي محاربين علي ع حاكم باشد يا نباشد فرقي نداشت بلكه سيره حكومتي همه بود كه به نفع اينها باشد اميدوارم جناب سعيد خان حسيني پاسخش را دريافت كرده باشد واما پاسخ اين آقاي حذيفه ملعون كه همينطور از راه نرسيده شروع به سخنراني كلماتي كرده كه خودش نفهميده چه گفته است . واقعا بايد دل هر مسلمان براي اين بيچاره درمانده از هر طرف ( عقل و احساس ) بسوزد كه نه ، كباب شود آخر يكي نيست به اين آقا بفهماند كه جمع ما برادران تاكنون دارد به نتيجه منطقي و محترمانه اي ميرسد وادبيات فيمابين دارد به يك نقطه منطقي حركت ميكند و قرار شده و هست كه سخنان هم را تحمل كنيم وآنگاه اين حذيفه بيخود كه معلوم نيست اصل و نسبش چيست از راه ميرسد و قصد دارد تا وضع را به حالت قبل بكشاند آخر بگو پسرجان از ايجاد چالش چي نسيب تو ميشود و به جاي اينكه فكر كني و مطلبي را بگوئي كه دردي را درمان كند آتش بيار معركه شده اي ؟!! خداوند متعال كساني كه دانسته و ندانسته جمع مسلمين را برهم ميزنند نابود فرمايد . آمين يارب العالمين .
79 | جعفر | | ١٠:٣٤ - ١٤ مرداد ١٣٨٩ |
lمجددا سلام عليكم
ازاينكه ممكن است كمي دير براي عرض ارادات در اين محل حاضر شوم بدليل اينكه من بيشتر اوقات بنا به اقتضاي شغلي كه دارم كمتر فرصت دسترسي به اينترنت را دارم عذر خواهي ميكنم و دوستان حمل براساعه ادب نفرمايند
واما درمورد مسائل زاهدان و ازاين قبيل اغتشاشات و زورگوئيهامعاندين بايد عرض كنم كه
اولا بحث ما در اين سايت يك بحث علمي و تحقيقاتي است يعني من مطلبي را ميگويم و شما پاسخ ميدهيد و بعد اگر من پاسخي داشتم ميگويم و الا ميروم تحقيق ميكنم و مطلبي را عرض ميكنم و اين موضوع تا سرحد كمال ( نه تحميل عقيده به طرف مقابل) ادامه مي يابد تا مبحثي پخته گردد
ثانيا من درطول زندگيم از امور سياسي دوري گزيده ام زيرا سياست پشت پرده مبهمي دارد كه حتي خود سياستمداران نيز درست نميدانند و مكن است با ورود دراين بازي نه تنها آبرو وحيثيت چندين ساله و احترام اجتماعيشان را از دست بدهند بلكه ممكن است ندانسته جانشان را در اين را بدهند و درحاليكه هيچ منفعتي هم بدست نياورند
ثالثا انفجارات و يا اغتشاشات و آدم كشيها و تخريبهائي كه در سطح كشور توسط برخي افراد معلوم الحال بوجود آمده و يا ممكن است درآينده نيز بوجود آيد هيچ ربطي به طرز فكر و عقيده ديني و مذهبي ندارد به عنوان مثال خيلي از يهوديان حتي ساكن آمريكا و اسرائيل هستند كه با اقدامات اسرائيل به عنوان يك كشور يهودي مخالفند ولذا اين دليل نمي شود كه يكي از دو طرف يهودي نيست بلكه موضوع همچنان كه عرض كردم برميگردد به پشت پرده مبهم ، مثال ديگر قوام السلطنه شيعه بود و اميركبير هم شيعه بود اما اين كجا و آن كجا ؟!بنابراين عقيده مذهبي ارتباطي به فعل و انعالات سياسي ندارد بلكه درامور سياسي يك منافع مشترك حركتي را بوجود مي آورد ، حال ، صاحبان اين منافع هركه و با هرعقيده اي كه ميخواهند باشند . انسانهاي احمقي كه با عدم تعقل و عدم درك مباني انسانيت كه اولين و ابتدائي ترين حقوق انساني است مذهب خود را درگرو و اختيار انسانهاي سياسي كاري ميگذارند و از اين را با گول زدن خود به خود مواد منفجره ميبندند و خود را براي رساندن به بهشت درجمعي از مومنين و بيگناهان منفجر كرده و عملياتي انتحاري انجام ميدهند و خيلي ها را هم به خاك و خون ميكشند ، اينها درواقع ابزار دست همان سياسي كاري هستند كه از پشت پرده مانند خيمه شب باز ايشان را بازي ميدهند وعوض كردن عروسكها براي خيمه شب باز براحتي انجام شده و كاري ندارد همچنان كه در بوسني و هرزه گوين مسلمانان را با آن عقيده صربستاني به شهادت ميرساندند كه هيچ ربطي به عقايد ابن تيميه و وهابيت و ساير اراذل و اوباش نداشت . بنابراي انفجار مسجد زاهدان ازروي عقيده نبوده است بلكه مرتكبين به خيال خود كار خداپسندانه اي انجام داده اند بلكه نفهميده ابزار و آلت برنده دشمنان قرار گرفتند .
خداوند جامعه اسلامي را از جاهلين و معاندين و منافقين و و...نجات بدهد .

80 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١١:٣٣ - ١٤ مرداد ١٣٨٩ |
جناب جعفر

با توجه به نظري که نوشته ايد شما حتي سني هم به حساب نمي آئيد زيرا نظر شما توهين به علماي خودتان است.

دوستان اين قسمت از نظر او را بخوانيد تا بيشتر به جفنگيات و استدلالهاي خنده دار و کودکانه ي اهل بدعت آشنا شويد.

اين نظر جعفر کذاب است:

(((((ودرمورد لشگركشي عليه حضرت امير ع لازم است بدانيد كه درآن موقع آنحضرت ولايتمدار حكومت بودند و درواقع جنگ عليه ايشان نبود بلكه خروج برحكومت بود به همين مبنا
اگر جنگ عليه شخص علي ع بود مجازات عايشه و خارجين مجازات محاربه نبود بلكه مجازاتي بيش از مجازات شخصي نداشت مانند ابن ملجم كه قصاص شد
وليكن
جنگ عايشه عليه علي ع جنگ عليه حاكم بود يعني جنگ عليه حكومت ومحاربه اين جرم را از شخصي بودن به عمومي بودن تبديل ميكند آنگاه مجازات محارب ولو اينكه مرگ نباشد نوعي مجازات عمومي است و اثرش سنگين تراست به همين دليل عايشه تبعيد شد و طلحه و زبير كشته شدند
وخروج معاويه هم به همين صورت بود كه عليه حكومت وارد جنگ شد
براي محاربين علي ع حاكم باشد يا نباشد فرقي نداشت بلكه سيره حكومتي همه بود كه به نفع اينها باشد)))))

جناب جعفر سئوال بنده خيلي واضح بود . از جواب شما سرافکندگي و علني شدن دشمني شما با حضرت امير ع که البته از مسلمات است چيز ديگري دريافت نميشود .
براستي که شما اهل بدعت به دروغ مدعي محبت ، مودت و دوستي اهل البيت ع هستيد و به همين دليل دستتان بخون تمامي اهل بيت ع آغشته است و در دلهايتان چيزي جز کينه و عداوت و دشمني با اهل بيت ع يافت نميشود.
لعنت بر خلفاي خائن ، گناهکار و حيله گر و جميع پيروان بدعت
يا حق
  بعدی [1] [2] [3]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها