2024 October 8 - سه شنبه 17 مهر 1403
آيا حديث «خلفائي إثنا عشر»، بر وجود و حيات حضرت مهدي دلالت مي كند؟
کد مطلب: ٤٩٨٩ تاریخ انتشار: ٢٧ اسفند ١٤٠٠ تعداد بازدید: 21675
پرسش و پاسخ » مهدويت
آيا حديث «خلفائي إثنا عشر»، بر وجود و حيات حضرت مهدي دلالت مي كند؟

سؤال كننده: احسان

توصيخ سؤال:

در منابع شيعه و اهل سنت رواياتي متعددي وارد شده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: جانشينان من «دوازده نفر هستند». در ميان محدثان فريقين اين روايات به روايت «خلفائي إثنا عشر» عنوان گرفته و مشهور شده است.

سؤال اين است كه آيا اين روايت بر وجود امام زمان و زنده بودن آن حضرت دلالت مي كند يا نه؟

پاسخ:

روايت «اثني عشر» از جمله رواياتي است كه بر وجود يك نفر از ائمه اهل بيت عليهم السلام براي حفاظت و تداوم دين اسلام تا قيام قيامت، دلالت مي كند؛ از اين رو در عصر حاضر نيز بايد يك فردي از اهل بيت عليهم السلام وجود داشته باشد كه دين به سبب وجود او استوار باقي بماند و از بين نرود.

ما در اين مقاله به صورت مختصر اين مطلب را از ديدگاه علماي شيعه و سني با تكيه بر منابع معتبر اهل سنت، بررسي خواهيم كرد.

متن روايت با تعابير مختلف

اين روايت در منابع اهل سنت با تعبير هاي متعددي نقل شده است:

1. تعبير «اثنا عشر خليفه»

در صحيح مسلم اين روايت كه تعبير فوق را دارد، از طرق متعدد نقل شده است:

حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا جَرِيرٌ عن حُصَيْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت النبي صلي الله عليه وسلم يقول وحدثنا رِفَاعَةُ بن الْهَيْثَمِ الْوَاسِطِيُّ واللفظ له حدثنا خَالِدٌ يَعْنِي بن عبد اللَّهِ الطَّحَّانَ عن حُصَيْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع أبي علي النبي صلي الله عليه وسلم فَسَمِعْتُهُ يقول: إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتي يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. قال: ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ قال: فقلت لِأَبِي: ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

جابر بن سمره مي گويد: همراه پدرم بر رسول خدا (ص) وارد شديم، شنيديم كه حضرت مي فرمود: امر خلافت اسلامي به پايان نخواهد رسيد مگر اين كه دوازده جانشين در ميان آنها حكومت كند. سپس كلامي را فرمود كه برايم معلوم نشد، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود ؟ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمام اين دوازده خليفه از قريش هستند.

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1452، ح1821، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و مسلم در روايت ديگر نقل مي كند:

حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ وأبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ قالا حدثنا حَاتِمٌ وهو بن إسماعيل عن الْمُهَاجِرِ بن مِسْمَارٍ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن أبي وَقَّاصٍ قال كَتَبْتُ إلي جَابِرِ بن سَمُرَةَ مع غُلَامِي نَافِعٍ أَنْ أَخْبِرْنِي بِشَيْءٍ سَمِعْتَهُ من رسول اللَّهِ صلي الله عليه وآله قال فَكَتَبَ إلي سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله يوم جُمُعَةٍ عَشِيَّةَ رُجِمَ الْأَسْلَمِيُّ يقول: لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حتي تَقُومَ السَّاعَةُ أو يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كلهم من قُرَيْشٍ.

عامر بن سعد بن ابي وقاص مي گويد: من همراه غلامم به جابر بن سمره نوشتيم تا چيزي را كه از رسول خدا(ص) شنيده براي ما بنويسد، جابر برايم نوشت، روزجمعه شامگاهي كه اسلمي سنگسار شده بود از رسول خدا شنيد كه فرمود: همواره دين پا برجاست تا آن كه قيامت برپا شود و دوازده خليفه براي شما باشد كه همه آنان از قريش هستند.

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1453، ح1822، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

جهت رعايت اختصار، روايت هاي بعدي را كه صفحه 1452، آمده با حدف سند آنها، ذيلاً بيان مي كنيم:

... يقول لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزًا إلي اثني عَشَرَ خَلِيفَةً.

رسول خدا فرمود: اسلام همواره عزيز است تا دوازده خليفه بر شما حكومت كند.

... لَا يَزَالُ هذا الْأَمْرُ عَزِيزًا إلي اثني عَشَرَ خَلِيفَةً.

پوسته اين امر عزيز است تا دوازده خليفه بر مردم حكومت كند.

... لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا مَنِيعًا إلي اثني عَشَرَ خَلِيفَةً.

همواره اين دين عزيز و نيرومند است تا دوازده جانشين بر مردم حكومت كند.

... لَا يَزَالُ أَمْرُ الناس مَاضِيًا ما وَلِيَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا.

كار مردم پيوسته پيش مي رود مادامي كه دوازده نفر بر آنها حكومت نمايد

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1452، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

ابو داود سجستاني از ديگر علماي اهل سنت، اين روايت را با تعبيرات ديگري اين گونه نقل كرده است:

حدثنا عَمْرُو بن عُثْمَانَ ثنا مَرْوَانُ بن مُعَاوِيَةَ عن إسماعيل يَعْنِي بن أبي خَالِدٍ عن أبيه عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يقول لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ قَائِمًا حتي يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كلهم تَجْتَمِعُ عليه الْأُمَّةُ فَسَمِعْتُ كَلَامًا من النبي صلي الله عليه وسلم لم أَفْهَمْهُ قلت لِأَبِي ما يقول قال كلهم من قُرَيْشٍ.

جابر بن سمره مي گويد: از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيدم كه مي فرمود: پيوسته اين دين پا بر جا است تا اينكه بر شما دوازده خليفه ي كه امت بر آنها اجتماع كرده بيايد. سپس از رسول خدا سخني شنيدم كه من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خدا فرمود: همه آنها از قريش اند.

السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاي275هـ)، سنن أبي داود، ج4، ص106، ح4279، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.

حدثنا مُوسَي بن إسماعيل ثنا وُهَيْبٌ ثنا دَاوُدُ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يقول: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا إلي اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً قال فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا ثُمَّ قال: كَلِمَةً خفية قلت لِأَبِي يا أَبَتِ ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

جابر بن سمره گفت: رسول خدا (ص) فرمود: همواره اين دين عزيز است تا دوازده خلفيه بيايد. جابر مي گويد: مردم تكبير گفتند و ضجه زدند. سپس رسول خدا سخني فرمود كه من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خد فرمود: همه آنها از قريش اند.

السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاي275هـ)، سنن أبي داود، ج4، ص106، ح4280، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.

اين روايت را بزرگان ديگري اهل سنت همانند رئيس مذهب حنابله، احمد بن حنبل در كتاب مسند از صفحه 86 تا 107، حاكم نيشابوري در المستدرك ج3، صفحه 715 و 716 احاديث 6586و 6589، و ديگران آورده اند.

2. «اثني عشر نقيبا»

در تعدادي از روايات «اثنا عشر»، به جاي «خليفة» كلمه «نقيبا» آمده است.

احمد بن حنبل در دو جاي از مسندش اين روايت را نقل كرده است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا حَسَنُ بن مُوسَي ثنا حَمَّادُ بن زَيْدٍ عَنِ الْمُجَالِدِ عَنِ الشعبي عن مَسْرُوقٍ قال: كنا جُلُوساً عِنْدَ عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ وهو يُقْرِئُنَا الْقُرْآنَ فقال له رَجُلٌ: يا أَبَا عبد الرحمن هل سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم كَمْ تملك هذه الأُمَّةَ من خَلِيفَةٍ؟ فقال عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ: ما سألني عنها أَحَدٌ مُنْذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ قَبْلَكَ ثُمَّ قال: نعم. وَلَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فقال: اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بني إِسْرَائِيلَ.

مسروق گفت: ما در نزد عبد اللَّه ابن مسعود نشسته بوديم و او براي ما قرآن مي خواند، مردي به او گفت: يا ابا عبد الرحمن آيا شما از رسول خدا صلي الله عليه وآله نپرسيديد كه بعد از او چند خليفه خواهند آمد؟ عبد اللَّه گفت: از هنگامي كه از عراق وارد شده ام كسي اين موضوع را از من نپرسيده است، ما از رسول خدا پرسيديم فرمودند: خلفاء من دوازده نفرند مانند نقباء بني اسرائيل.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص398، ح3781 و ص406، ح 3859، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

عده اي از علماي بزرگ اهل سنت همانند عاصمي مكي، مباركفوري، ابن حجر عسقلاني، عبد الرحمن سيوطي و ابن حجر هيثمي، به صراحت مي گويند: روايت ابن مسعود سندش حسن است:

أما حديث بن مسعود فأخرجه أحمد والبزار بسند حسن أنه سئل كم يملك...

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج13، ص212، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج1، ص10، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولي، 1371هـ - 1952م.

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص54، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولي، 1417هـ - 1997م.

العاصمي المكي، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي (متوفاي1111هـ)، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، ج2، ص406، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية.

المباركفوري، أبو العلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم (متوفاي1353هـ)، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج6، ص394، دار الكتب العلمية - بيروت.

ابن حجر عسقلاني روايت را اين گونه نقل كرده است:

وقال إسحاق: أخبرنا أبو أسامة قالا: ثنا المجالد عن الشعبي عن مسروق قال: جَاءَ رَجُلٌ إِلَي عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ فَقَالَ: هَلْ حَدَّثَكُمْ نَبِيُّكُمْ صلي الله عليه وآله كَمْ يَكُونُ بَعْدَهُ مِنَ الْخُلَفَاءِ؟ فَقَالَ: نَعَمْ. وَمَا سَأَلَنِي أَحَدٌ قَبْلَكَ وَإِنَّكَ لَأَحْدَثُ الْقَوْمِ سِنّاً نَعَمْ. قَالَ:يَكُونُ بَعْدِي عِدَّةُ نُقَبَاءِ مُوسَي اثني عشر نقيبا.

مردي نزد عبد اللَّه بن مسعود آمد و گفت: آيا پيامبرتان به شما خبر داده كه پس از وي چند خليفه خواهد بود؟ گفت: آري، و كسي پيش از تو آن را از من نپرسيده است و تو جوان ترين مردم از نظر سنّ و سال هستي، آري فرمود: پس از من دوازده نقيب به تعداد نقباي موسي خواهد بود.

در پايان مي گويد:

(هذا اسناده حسن)

سند اين روايت حسن است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، ج9، ص577، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث، الطبعة: الأولي، السعودية - 1419هـ.

3. اثنا عشر اميراً»

برخي از روايات، با تعبير «اثنا عشر اميراً» وارد شده اند:

بخاري صحيح ترين كتابهاي اهل سنت روايت را اين گونه نقل كرده است:

حدثني محمد بن الْمُثَنَّي حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ عن عبد الْمَلِكِ سمعت جَابِرَ بن سَمُرَةَ قال: سمعت النبي صلي الله عليه وسلم يقول: يَكُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِيرًا فقال: كَلِمَةً لم أَسْمَعْهَا فقال: أبي إنه قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

جابر بن سمره مي گويد: از رسول خدا شنيدم كه مي فرمود: بعد از من دوازده نفر امير است؛ سپس سخني فرمود كه من نشنيدم، پدرم گفت: رسول خدا فرمود: همگي آن خلفاء از قريشند.

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2640، ح6796، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

به گزارش احمد حنبل در مسند، اين سخن رسول خدا در باره دوازده جانشين در حجة الوداع ايراد شده است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا بن نُمَيْرٍ ثنا مُجَالِدٌ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ السوائي قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يقول: في حَجَّةِ الْوَدَاعِ لاَ يَزَالُ هذا الدِّينُ ظَاهِراً علي من نَاوَأَهُ لاَ يَضُرُّهُ مُخَالِفٌ وَلاَ مَفَارِقٌ حتي يَمْضِيَ من أمتي اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً كلهم من قُرَيْشٍ قال: ثُمَّ خفي عَلَيَّ قَوْلُ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم قال: وكان أبي أَقْرَبَ إلي رَاحِلَةِ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم مِنِّي فقلت: يا أَبَتَاهُ ما الذي خفي علي من قَوْلِ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم قال يقول: كلهم من قُرَيْشٍ قال: فاشهد علي إِفْهَامِ أبي إياي قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

جابر مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله در حجة الوداع فرمود: اين دين همواره بر دشمنش پيروز و هيچ مخالفت و موافقت با آن، زياني به دين نمي رساند، تا آنگاه دوازده نفر از امت من كه از همگي از قريشند، زمامدار شوند. سپس كلامي فرمود كه بر من پوشيده ماند، پدرم نسبت به من نزديگ رسول خدا بود گفتم: آنچه را رسول خدا فرمود و من نشنيدم چه بود؟ پدرم گفت: رسول خدا فرمود : تمامي اين دازده نفر از قريشند. جابر مي گويد: بر فهم پدرم آن جمله را از رسول خدا شهادت مي دهم.كه رسول خدا فرمود: آنها همگي از قريش اند.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج5، ص90 و 99، ح20873 و 20978، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

احمد حنبل در روايت ديگر اين تعبير را نقل كرده است:

لاَ يَزَالُ هذا الأَمْرُ مَاضِياً حتي يَقُومَ اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً.

كار مردم پيوسته پيش مي رود مادامي كه دوازده مرد بر آنها حكومت نمايد.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج5، ص101، ح20999، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

طبراني در المعجم الكبير اين روايت را با تعبير ديگر نقل كرده است:

حدثنا أبو حَبِيبٍ زَيْدُ بن الْمُهْتَدِي الْمَرْوَزِيُّ حدثنا عَلِيُّ بن حَشْرَمٍ ثنا عِيسَي بن يُونُسَ عن عِمْرَانَ بن سُلَيْمَانَ عَنِ الشَّعْبِيِّ عن جَابِرٍ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم في حَجَّةِ الْوَدَاعِ يقول لا يَزَالُ أَمْرُ هذه الأُمَّةِ هَادِئًا علي من نَاوَأَها حتي يَكُونَ عَلَيْكُمِ اثْنَا عَشَرَ أَمِيرًا ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ لم أَسْمَعْهَا فَسَأَلْتُ أبي وكان أَقْرَبَ إليه مِنِّي ما قال قال قال كلهم من قُرَيْشٍ

رسول خدا فرمود: همواره امر اين امت پيروز است بر كسي كه با او دشمني كند تا اينكه دوازده نفر زمامدارند، سپس كلمه آهسته اي فرمود كه من آن را نشنيدم. از پدرم كه به پيغمبر صلّي اللَّه عليه و اله نزديك تر بود، پرسيدم كه آن حضرت چه فرمود؟ گفت: فرمود: همه شان از قريشند.

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج2، ص197، ح1800، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.

الباني در باره اين روايت مي گويد:

وهذا إسناد صحيح علي شرطهما. وقد أخرجه مسلم عنه بلفظ: لا يزال أمر الناس ماضيا.

سند اين روايت به شرط شيخين صحيح است و مسلم آن را با تعبير: لا يزال أمر الناس ماضيا آورده است.

السلسلة الصحيحة، ج1، ص651.

ترمذي در باره اين حديث مي نويسد:

قال أبو عِيسَي: هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ.

اين روايت حسن و صحيح است.

الترمذي السلمي، ابوعيسي محمد بن عيسي (متوفاي279هـ)، سنن الترمذي، ج4، ص501، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

4. «اثنا عشر قيما»

چهارمين تعبير متفاوت در اين روايت، تعبير «اثنا عشر قيماً» است كه طبراني در معجم الكبير آورده است:

حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن هَاشِمٍ الْبَغَوِيُّ ثنا محمد بن عبد الرحمن الْعَلافُ ثنا محمد بن سَوَاءٍ ثنا سَعِيدٌ عن قَتَادَةَ عَنِ الشَّعْبِيِّ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: كنت مع أبي عِنْدَ النبي صلي اللَّهُ عليه وسلم فقال: يَكُونُ لِهَذِهِ الأُمَّةِ اثْنَا عَشَرَ قَيِّمًا لا يَضُرُّهُمْ من خَذَلَهُمْ ثُمَّ هَمَسَ رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم بِكَلِمَةٍ لم أَسْمَعْهَا فقلت: لأَبِي ما الْكَلِمَةُ التي هَمَسَ بها النبي صلي اللَّهُ عليه وسلم؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

جابر بن سمره مي گويد: با پدرم نزد رسول خدا بوديم كه فرمود: براي اين امت دوازده سرپرست است كه ياري نكردن مردم به آنها ضرري نمي رساند. سپس رسول خدا سخن آهسته گفت كه من نشنيدم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود؟ گفت: رسول خدا فرمود: همه آنها از قريش اند.

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج2، ص196، ح1794، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.

طبراني در روايت ديگر نقل مي كند وقتي رسول خدا اين روايت را فرمود: من ديدم عمر بن خطاب پشت سر من بود:

حدثنا عَبْدَانُ بن أَحْمَدَ ثنا زَيْدُ بن الْحَرِيشِ ثنا رَوْحُ بن عَطَاءِ بن أبي مَيْمُونَةَ عن عَطَاءِ بن أبي مَيْمُونَةَ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم وهو يَخْطُبُ علي الْمِنْبَرِ وَيَقُولُ: اثْنَا عَشَرَ قَيِّمًا من قُرَيْشٍ لا يَضُرُّهُمْ عَدَاوَةُ من عَادَاهمْ قال: فَالْتَفَتَ خَلْفِي فإذا أنا بِعُمَرِ بن الْخَطَّابِ رضي اللَّهُ عنه وَأَبِي في نَاسٍ فَأَثْبَتُوا لِيَ الحديث كما سمعت.

رسول خدا صلي الله عليه وآله بر فراز منبر مي گفت: (بعد من) دوازه سرپرست از قريشند كه دشمني دشمنان با آنها زيان نرساند، سپس به پشت سرم متوجه شدم عمر بن خطاب و پدرم را در ميان مردم ديدم و آنها نيز سخن پيامبر را همان گونه كه من شنيده بودم، نقل كردند.

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج2، ص256، ح2073، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.

«اثنا عشر رجلاً»

در برخي تعبيرات، جمله «اثنا عشر رجلاً» آمده كه در صحيح مسلم و غير آن نقل شده است:

حدثنا بن أبي عُمَرَ حدثنا سُفْيَانُ عن عبد الْمَلِكِ بن عُمَيْرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال سمعت النبي صلي الله عليه وسلم يقول: لَا يَزَالُ أَمْرُ الناس مَاضِيًا ما وَلِيَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا ثُمَّ تَكَلَّمَ النبي صلي الله عليه وسلم بِكَلِمَةٍ خَفِيَتْ عَلَيَّ فَسَأَلْتُ أبي مَاذَا؟ قال: رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فقال: كلهم من قُرَيْشٍ.

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1452، ح1821، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و در نهايت در برخي منابع اين روايت بدون پسوند «خليفة؛ اميراً، رجلاً و قيماً » آمده است اين روايت را ابو عوانه در مسندش نقل كرده است:

حدثنا أحمد بن يوسف السلمي قال نا عمر بن عبد الله بن رزين عن سفيان يعني ابن حسين عن سعيد بن عمرو بن أشوع عن عامر الشعبي عن جابر بن سمرة السوائي قال جئت مع أبي إلي المسجد ورسول الله صلي الله عليه وسلم يخطب فسمعته يقول: من بعدي اثنا عشر ثم خفض صوته فلم أدر ما يقول، قلت: لأبي ما يقول؟ قال: كلهم من قريش.

أبو عوانة در پايان مي گويد:

وهذا مما انتخبه أبو زكريا الأعرج وهو حديث حسن حسن.

اين روايت را ابو زكرياي اعرج انتخاب كرده كه روايت حسن است.

الاسفرائني، أبو عوانة يعقوب بن إسحاق (متوفاي316هـ)، مسند أبي عوانة، ج4، ص372، ح6990، ناشر: دار المعرفة - بيروت

با توجه به منابع روايي دست اول اهل سنت، به دست مي آيد كه اين روايت با تعبيرات مختلفش از ديدگاه آنها يك روايت قابل قبول و پذيرفته شده است. و همگي صراحت دارند كه اين دوازده نفر، بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله جانشين، سرپرست، زمامدار و پيشواي مردم هستند.

مقصود از «خلفاي دواز ده گانه» در اين روايت

يكي از مطالب مهم در اين روايت، تعيين مصداق «دوازده خليفه» است كه علماي شيعه و سني ديدگاه هاي مختلفي ارائه كرده و تفسير هاي گوناگوني از آن داشته اند.

از آن جائي كه شيعيان اعتقاد دارند كه مقصود از اين روايت، ائمه دوازده گانه اهل بيت عليهم السلام است، در تفسير آن مشكل خاصي ندارند؛ اما دانشمندان و بزرگان اهل سنت ديدگاه هاي مختلفي را ارائه و در حقيقت دچار سردرگمي شده اند؛ تا جائي كه برخي از آ ن ها به صراحت گفته اند كه نمي توانند مقصود پيامبر را از اين روايت مشخص كنند.

الف: ديدگاه اهل سنت

اهل سنت در تفسير و تبيين مصداق خلفاي دوازده گانه به شدت دچار حيرت و سردرگمي شده اند؛ زيرا از طرفي اين روايات با سند روشن و بدون خدشه، در منابع معتبر آنان نقل شده كه مورد اتفاق آنها است؛ از سوي ديگر، ويژگي هايي كه در متن اين روايات وجود دارد؛ مثل انحصار به عدد «دوازده»، بر مبنا و خلفاي مورد نظر اهل سنت تطبيق نمي كند.

حيرت اهل سنت را در بيان مقصود از اين روايت ابن جوزي اين گونه بيان مي كند:

هذا الحديث قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأيت أحدا وقع علي المقصود به.

بحث پيرامون اين روايت را طولاني كردم و در جستجوي گمانه ها بر آمدم؛ كسي را نديدم كه به مقصود اين روايت دست يافته باشد.

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي597 هـ)، كشف المشكل من حديث الصحيحين، ج1، ص449، تحقيق: علي حسين البواب، ناشر: دار الوطن - الرياض - 1418هـ - 1997م

ابن بطال بكري قرطبي در شرح صحيح بخاري، ابن حجر عسقلاني در فتح الباري و بدر الدين عيني در عمدة القاري از مُهَلَّب نقل مي كنند كه هيچ كس سخن قطعي را در مورد تعيين مصداق دوازده خليفه در اين روايت ارائه نكرده است و همواره اقوال در مورد روايت مختلف است:

لم ألق أحدا يقطع في هذا الحديث بمعني- يعني بشئ معين.

هيچ كس نتوانسته است معناي قطعي اين روايت را مشخص و سخن معيني را در تفسير آن بگويد.

إبن بطال البكري القرطبي، ابوالحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج8، ص287، تحقيق: ابوتميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج13، ص211، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج24، ص281، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

بزرگان اهل سنت در ذيل روايت «اثنا عشر خليفة» احتمالات فراواني را براي بيان مقصود از اين حديث ابراز داشته اند. عمده ترين احتمالات شان اين است كه مقصود از خلفاي اثنا عشر، خلفاي بني اميه هستند. بررسي و نقد اين احتمالات، مجالي ديگر مي طلبد كه در مقاله ديگر به آن خواهيم پرداخت.

ب: ديدگاه شيعيان

از ديدگاه شيعيان، تنها مصداق اين روايات، «ائمه اهل بيت عليهم السلام» هستند نه كسان ديگر و در اين باره روايات صحيحي وجود دارد كه ائمه اهل بيت را علاوه بر تعداد، با اسم و نسب معرفي كرده است.

بهترين و جامع ترين روايت در اين باره، لوح جابر بن عبد الله انصاري است كه از جانب خدا به پيامبر اسلام داده شد و در آن، اسامي تمامي ائمه عليهم السلام درج شده و محدث توانا، ثقة الإسلام كليني اين روايت را با سند موثق نقل كرده است.

به عقيده ي ما خلفاء رسول خدا صلي الله عليه وآله از بني هاشم و عترت آن حضرت است، نه اين كه تنها قريشي باشند و اين مطلب در منابع معتبر خود آنان آمده است.

طبق تصريح برخي از محققان و علماي اهل سنت، فراز آخر روايت «اثنا عشر»، دستخوش تحريف واقع شده و به اين واقعيت دوتن از علماي خود شان تصريح كرده اند.

1. علامه سيد علي همداني:

طبق گزارش ينابيع الموده، سيد علي همداني اين روايت را با همان سند و متن كه بخاري و منابع ديگر آورده اند، به جاي جمله «كلهم من قريش»، جمله «كلهم من بني هاشم» را نقل كرده است؛ اما در خود بخاري به گونه اي ديگر آمده است:

عن عبد الملك بن عمير عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبي عند النبي صلي الله عليه وآله فسمعته يقول: بعدي إثنا عشر خليفة، ثم أخفي صوته، فقلت لأبي: ما الذي أخفي صوته؟ قال: قال: كلهم من بني هاشم. وعن سماك بن حرب مثل ذلك.

جابر بن سمره رضي الله عنه گفت: من با پدرم نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بودم و شنيدم كه آن حضرت مي فرمود: « پس از من دوازده خليفه خواهد بود » سپس صداي خود را پايين آورد، به پدرم گفتم: آن چه بود كه صدايش را برايش پايين آورد ؟ جواب داد: فرمود: « همگي از بني هاشم اند»

(مولف مي گويد: ) از طريق سماك بن حرب، مثل اين حديث روايت شده است.

القندوزي الحنفي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاي1294هـ) ينابيع المودة لذوي القربي، ج3، ص290، تحقيق سيد علي جمال أشرف الحسيني، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة:الأولي، 1416هـ.

2. علامه قندوذي

شيخ سليمان ابن ابراهيم قندوزي حنفي، نيز با همان سند و متن از عبد الملك بن عمير «كلهم من بني هاشم» آورده است:

عن عبد الملك بن عمير عن جابر بن سمرة رضي الله عنه قال: كنت مع أبي عند رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم فسمعته يقول: بعدي إثنا عشر خليفة ثم أخفي صوته فقلت لأبي: ما الذي [قال في] أخفي صوته؟ قال: قال: كلهم من بني هاشم. وعن سماك بن حرب مثله.

القندوزي الحنفي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاي1294هـ) ينابيع المودة لذوي القربي، ج2، ص315، ح 908، تحقيق سيد علي جمال أشرف الحسيني، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة:الأولي، 1416هـ.

نكته قابل دقت اين است كه عبد الملك بن عمير از رجال صحاح سته و سماك بن حرب به غير از صحيح مسلم و بخاري از رجال بقيه صحاح اربعه است. اين دو نفر روايت را به اين صورت نقل كرده اند.

شايد سرو صدايي كه هنگام سخن گفتن رسول خدا صلي الله عليه وآله برپا شده به خاطر تعيين مصداق اين دوازه نفر بوده است تا ديگران نشنوند. در اين فرض بايد ريشه يابي كرد كه چه كساني اين سر و صداها را به راه اندختند.

نظير اين جريان در آخرين لحظات حيات رسول خدا صلي الله عليه وآله كه مي خواست چيزي بنويسد بعد از آن امت گمراه نشوند، نيز اتفاق افتاد و در حضور رسول خدا منازعه و سرو صدا بلند شد. در اين جا چه كساني عامل ايجاد اين سرو صدا شد و منظورشان چه بود و چه گفتند؟!

امامان اهل بيت، مصداق «اثناعشر» به اعتراف اهل سنت

قندوزي حنفي نظر برخي محققان اهل سنت را در مصداق «دوازده خليفه» منعكس نموده و خود نيز بر اين باور است كه مصداق روايت ، ائمه طاهرين عليهم السلام هستند نه ديگران:

قال بعض المحققين:

إن الأحاديث الدالة علي كون الخلفاء بعده صلي الله عليه وآله إثنا عشر، قد اشتهرت من طرق كثيرة، فبشرح الزمان وتعريف الكون والمكان، علم أن مراد رسول الله صلي الله عليه وآله من حديثه هذا الأئمة الاثنا عشر من أهل بيته وعترته، إذ لا يمكن أن يحمل هذا الحديث علي الخلفاء بعده من أصحابه، لقلتهم عن اثني عشر، ولا يمكن أن يحمله علي الملوك الأموية لزيادتهم علي اثني عشر، ولظلمهم الفاحش إلا عمر بن عبد العزيز، ولكونهم غير بني هاشم، لان النبي صلي الله عليه وآله قال: «كلهم من بني هاشم» في رواية عبد الملك عن جابر، وإخفاء صوته صلي الله عليه وآله في هذا القول يرجح هذه الرواية، لأنهم لا يحسنون خلافة بني هاشم و لا يمكن أن يحمله علي الملوك العباسية لزيادتهم علي العدد المذكور ولقلة رعايتهم الآية «قل لا أسألكم عليه أجرأ إلا المودة في القربي» وحديث الكساء فلا بد من أن يحمل هذا الحديث علي الأئمة الاثني عشر من أهل بيته وعترته صلي الله عليه وآله لأنهم كانوا أعلم أهل زمانهم وأجلهم وأورعهم وأتقاهم، وأعلاهم نسبا، وأفضلهم حسبا، وأكرمهم عند الله، وكان علومهم عن آبائهم متصلا بجدهم صلي الله عليه وآله وبالوراثة واللدنية، كذا عرفهم أهل العلم والتحقيق وأهل الكشف والتوفيق.

ويؤيد هذا المعني أي أن مراد النبي صلي الله عليه وآله الأئمة الاثنا عشر من أهل بيته ويشهده ويرجحه حديث الثقلين، والأحاديث المتكثرة المذكورة في هذا الكتاب وغيرها.

بعضي از محققان گفته اند: احاديثي كه جانشينان بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله را دوازده نفر مي دانند از راههاي زياد مشهور شده اند. و معلوم است كه منظور رسول خدا صلي الله عليه و آله از امامان دوازده گانه، اهل بيت او مي باشد؛ زيرا امكان ندارد اين حديث را بر خلفاي بعد از او كه تعدادشان كمتر از دوازده نفر است حمل كرد و نيز ممكن نيست بر حاكمان بني اميّه حمل شود؛ چرا كه آنها زياده بر دوازده نفرند و ظلم آنان نيز زياد بود؛ مگر عمر بن عبدالعزيز، به علاوه، آنان از غير بني هاشم مي باشند و حال آن كه رسول خدا در حديثي كه عبد الملك آن را از جابر روايت نموده است، فرمود: « آن دوازده نفر از بني هاشم هستند» و مخفي كردن صداي رسول خدا صلي الله عليه وآله با همهمه صحابه (وقتي كه آن حضرت مي خواست نسب امامان را اعلام فرمايد) موجب ترجيح اين روايت است؛ زيرا آنان خلافت بني هاشم را خوش نداشتند.

و نيز ممكن نيست بر حاكمان عباسي حمل گردند چرا كه اولاً: عدد آنان از عدد مذكور در اين روايات زيادتر است و ثانياً: به دليل كم توجهي آنان به آيه مودت كه در آن خداوند به رسول خدا خطاب مي كند: « اي پيامبر بگو: من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي كنم جز دوست داشتن نزديكانم » شوري/23 و نيز به حديث كساء؛ لذا بايد اين حديث (حديث اثناعشر) بر دوازده امام كه از اهل بيت پيامبر (ص) و عترت او شمرده مي شوند، حمل گردد زيرا آنان عالم ترين و برترين و باتقواترين افراد زمان خود بوده، و عالي تر از نظر نسب، و برترين از منظر حسب، و گرامي ترين در نزد خداوند بوده اند و علومشان از پدرانشان متصل به جدشان (ص) از طريق وراثت و الهي بوده است و اين چنين أهل علم و تحقيق و أهل كشف و توفيق آنان را مي شناختند و آنچه اين معنا را تاييد مي كند و شاهد بر آن است ـ يعني اين كه مراد پيامبر (ص)، أئمه ثنا عشر از أهل بيت ايشان بوده است ـ حديث ثقلين (مبني بر اين كه رسول خدا صلي الله عليه و آله پس خود دو چيز گران بها باقي گذاردند كه عبارت باشد از قرآن و اهل بيت عليهم السلام)، و نيز أحاديث فراوان ديگري است كه در همين كتاب و كتاب ديگر مطرح شده است.

القندوزي الحنفي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاي1294هـ) ينابيع المودة لذوي القربي، ج3، ص291، تحقيق سيد علي جمال أشرف الحسيني، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة:الأولي، 1416هـ.

«حضرت مهدي» از خلفاي اثناعشر و از نسل رسول خدا (ص) به اعتراف محققان اهل سنت

با اين كه علماي اهل سنت سعي دارند مصداق «خلفاي اثنا عشر» را حاكمان بني اميه بدانند، اعتراف كرده اند كه «حضرت مهدي عليه السلام» يكي از اين خلفاء است.

1. ابن كثير دمشقي:

ابن كثير دمشقي سلفي در تفسيرش اقرار كرده كه اين روايت بر وجود دوازده خليفه صالح كه حق را بر پا مي دارند دلالت دارد و از جمله آنها همان مهدي است كه در روايات به آمدنش بشارت داده شده است:

ومعني هذا الحديث (البشارة) بوجود اثني عشر خليفة صالحا يقيم الحق ويعدل فيهم...

والظاهر أن منهم المهدي المبشر به في الأحاديث الواردة بذكره أنه يواطئ إسمه إسم النبي صلي الله عليه وسلم وإسم أبيه إسم أبيه فيملأ الأرض عدلا وقسطا كما ملئت جورا وظلما.

اين روايت بشارت مي دهد كه اين دوازده خليفه صالح كه حق را برپا مي دارند و در ميان مردم به عدالت رفتار مي كنند موجود است.

و ظاهر اين است كه از جمله آن دوازده جانشين، حضرت مهدي است همان مهدي كه در روايات اسم او اسم پيامبر و اسم پدرش اسم پدر رسول خداست، او زمين را از عدل و قسط آكنده مي سازد همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است.

ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج2، ص33، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1401هـ.

2. جلال الدين سيوطي:

سيوطي از مفسران به نام اهل سنت مي گويد: ابو داود در سنن خود بابي را راجع به حضرت مهدي گشوده و در صدر روايات، حديث جابر بن سمره را ذكر كرده و گفته است: مهدي يكي از آن دوازده نفر است:

أن المهدي أحد الاثني عشر

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص80، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1421هـ - 2000م.

سيوطي در كتاب ديگرش (در ضمن احتمال اينكه مراد از آنها، خلفاي اثناعشر در طول مدت اسلام باشد كه ده نفر آنها آمده اند و دو تن از آنان متنظر اند و خواهد آمد) اعتراف مي كند كه يكي از آن دو، مهدي، از اهل بيت رسول خدا صلي لله عليه وآله است:

وعلي هذا فقد وجد من الاثني عشر خليفة: الخلفاء الأربعة، والحسن ومعاوية وابن الزبير وعمر بن عبد العزيز، ويحتمل أن يضم إليهم المهتدي من العباسيين، لأنه فيهم كعمر بن عبد العزيز، وكذلك الطاهر لما أوتيه من العدل، وبقي الاثنان المنتظران، أحدهما المهدي، لأنه من أهل بيت محمد صلي اللّه عليه وآله وسلم.

بنابراين، خلفاي دوازده گانه از اين قرارند: خلفاي چهارگانه، امام حسن، معاويه، ابن زبير، عمر بن عبد العزيز. و احتمال دارد كه مهتدي عباسي نيز از اين ها باشد؛ زيرا او در ميان عباسيان همانند عمر بن عبد العزيز بود و نيز طاهر كه به عدالت رفتار مي كرد. و دو نفر از اين دوازده نفر، منتظر هستند، يكي از آنها مهدي از اهل بيت رسول خداست.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج1، ص12، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولي، 1371هـ - 1952م.

3. محمد بن يوسف صالحي شامي:

صالحي شامي نيز طبق رواياتي كه بزرگان نقل كرده، پذيرفته است كه حضرت مهدي از عترت رسول خدا صلَي الله عليه و آله است و اين گونه روايت را نقد نكرده است:

وروي الإمام أحمد والباوردي عنه [ابي سعيد الخدري] قال: قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: (أبشروا بالمهدي، رجل من قريش من عترتي يخرج في اختلاف من الناس، فيملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وجورا، ويرضي عنه ساكن السماء وساكن الأرض ويقسم المال صحاحا.

امام احمد و بارودي از ابو سعيد خدري روايت كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: شما را به مهدي كه از قريش و از عترت من است بشارت مي دهم او در حالي كه مردم اختلاف دارند ظهور مي كند؛ پس زمين را از قسط و عدالت آكنده مي سازد همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است و ساكنان زمين و آسمان از او خشنودند و او مال را به صورت عادلانه تقسيم مي كند.

الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج10، ص171، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1414هـ.

4. ابن حجر هيتمي:

و ابن حجر هيتمي نيز پذيرفته است كه آخرين خلفاي دوازده گانه، حضرت مهدي است:

والظاهر أن آخرهم المهدي فإنه بملك جميع الأرض.

وظاهر اين است كه آخرين نفر اين دوازده خليفه، مهدي است كه تمام زمين را مالك خواهد شد.

الهيتمي، أبو العباس أحمد بن محمد بدر الدين ابن محمد شمس الدين ابن علي نور الدين ابن حجر (متوفاي973 هـ)، مبلغ الأرب في فخر العرب، ج1، ص38، تحقيق: يسري عبد الغني عبد الله، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي 1410هـ - 1990م،

5. عظيم آبادي شارح سنن ابو داود:

عظيم آبادي شارح سنن ابو داود، و نيز مباركفوري شارح جامع ترمذي، اين سخن ابن كثير نقل كرده اند كه او مي گويد:

ومعني هذا الحديث البشارة بوجود اثني عشر خليفة صالحاً يقيم الحق، ويعدل فيهم.

و آن را پذيرفته اند.

المباركفوري، أبو العلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم (متوفاي1353هـ)، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج6، ص293، دار الكتب العلمية - بيروت.

العظيم آبادي، محمد شمس الحق (متوفاي1329هـ)، عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج11، ص247، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1995م.

6. مجمع فقهي رابطة العالم الاسلامي:

مجمع فقهي رابطة العالم الاسلامي در مكه مكرمه نيز گفته اند: آخرين خلفاي اثنا عشر كسي است كه رسول خدا از آمدنش خبر داده است:

«ويظهر عند فساد الزمان وانتشار الكفر وظلم الناس ويملأ الأرض قسطاً وعدلاً، كما ملئت ظلماً وجوراً، يحكم العالم كله، وتخضع له الرقاب... وهو آخر الخلفاء الاثني عشر، أخبر النبي صلي اللّه عليه وسلّم عنهم في الصحاح».

هنگامي كه زمانه فاسد شود و كفر و ظلم در ميان مردم گسترش يابد او ظهور مي كند و زمين را از قسط و عدل آكنده مي سازد همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است. او بر كل جهان حكم مي كند و گردنها در مقابل او متواضع مي شوند... او آخرين خلفاي دوازده گانه اي است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در روايات صحاح از آمدنش خبر داده است.

الفتوي التي أصدرها المجمع الفقهي في رابطة العالم الإسلامي في مكة المكرمة المؤرخة في (31 / أيار/ 1976 م.

استدلال بر وجود و حيات امام زمان (ع) در اين روايت

نكات مهم اين روايت:

با توجه به متن روايت و تعبيرهاي مختلف آن، چند نكته مهم و ظريفي به دست مي آيد كه با در نظر داشت اين نكات، مي توان بر وجود امام زمان عليه السلام استدلال كرد:

1. تعداد خلفاي بشارت داده شده، منحصر به دوازده نفر است؛

2. هويت آنها قريشي؛ بلكه با توجه به روايت قندوزي حنفي، هاشمي هستند؛

3. ويژگي آنها اين است كه عزت و عظمت دين و اسلام وابسته آنها است و موافقت و مخالفت مردم هيچ تأثير در تلاش و هدايت گري آنها ندارد؛

4. تشبيه آنها به نقباء بني اسرائيل روشنگر اين نكته است كه انتخاب آنان به اين مقام، به دست خدا است؛ نه در اختيار مردم، همان گونه خداوند نقباء بني اسرائيل را برگزيده است: «وَبَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً (مائده/ 12) و آنان همانند پيامبران بني اسرائيل، داراي مقام عصمت اند كه تنها خداوند از عصمت افراد با خبر است؛

5. آنها در راه عزت بخشي دين و سرپرستي از آن، به رهنمودهاي الهي عمل مي كنند؛ نه از روي هواي نفس و كارشان عدالت گستري و ظلم ستيزي است نه بي عدالتي و ظلم كردن؛

6. اين خلفاي رسول خدا پشت سر هم و به صورت متوالي در هر زماني براي هدايت مردم مي آيند، به گونه اي كه تا هنگامه ي قيامت هيچ زماني، از وجود آنها خالي نخواهد بود، كلمه «لايزال» در اين جمله: «لا يزال الاسلام عزيزا إلي اثنا عشر خليفة» و جمله هاي ديگر، كه همه منابع معتبر آنها نقل كرده، معناي اتصال و استمرار و توالي ائمه را در كل زمان مي رساند و اگر زماني فرا رسد كه يكي از آنها و آخرين آنها وجود نداشته باشد، نظام عالم برهم ريخته و هنگامه برپايي قيامت خواهد شد، اين نكته را روايت ذيل بيان مي كند:

لَنْ يَزَالَ الدينُ قَائِماً إِلَي اثْنَيْ عَشَرَ مِنْ قُرَيْشٍ، فَإِذَا هَلَكُوا مَاجَتِ الأَرْضُ بِأَهْلِهَا.

الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاي975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج12، ص17، ح33861، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1419هـ - 1998م.

حال اگر روايت اثنا عشر را در كنار روايت ثقلين بگذاريم و طبق قاعده «ان الحديث يفسر بعضه بعضا» كه علماي اهل سنت آن را قبول دارند، معناي روشن تري پيدا مي كند.

روايت ثقلين تصريح دارد قرآن و اهل بيت كه خلفاي رسول خدا هستند، تا هنگام ورد بر حوض، از همديگر جدا نمي شوند و تا قيامت، هيچ زماني از وجود آنها خالي نيست.

بنابراين، طبق اين روايت، خلفاي رسول خدا به صورت متوالي پشت سر هم مي آيند و هيچ زماني از وجود يكي از آنها خالي نخواهد بود.

علاوه بر اين روايت، برخي از منابع اهل سنت، توالي و پي هم آمدن خلفاء را از بعضي اصحاب رسول خدا نقل كرده اند:

حدثنا ابن وهب عن عبد الرحمن بن زياد بن أنعم عن أبي عبد الرحمن الحبلي عن عبد الله بن عمرو بن العاص رضي الله عنهما قال: سيلي أمر هذه الأمة خلفاء يتوالون، كلهم صالح وعليهم تفتح الأرضين كلها...

عبد الله بن عمرو بن العاص رضي الله عنهما گفت: به زودي خلفايي كه به دنبال هم مي آيند، صاحب ولايت اين امت مي شوند و همگي صالحند و تمامي زمين ها براي آنان گشوده مي گردد.

المروزي، نعيم بن حماد أبو عبد الله متوفاي 288هـ)، كتاب الفتن، ج1، ص117، تحقيق: سمير أمين الزهيري، دار النشر: مكتبة التوحيد - القاهرة، الطبعة: الأولي 1412

كيفيت استدلال

با توجه به اين نكات، نحوه استدلال براي اثبات اين مطلب اين گونه است:

اولاً: به اعتقاد شيعيان، جانشينان رسول خدا صلي الله عليه وآله، دوازده نفر، برگزيده شده از جانب الهي، داراي علم و عصمت ذاتي و ويژگي هاي خارق العاده هستند و تمامي صفاتي كه در اين روايات آمده همانند: عدد دوازده، صالح و عادل بودن، عزت بخشي و استواري دين و اسلام، هدايت انسان ها بر اساس رهنمودهاي الهي(قرآن) و رفتار عادلانه)، بر وجود آن امامان حق منطبق است.

ثانياً: در روايت تصريح شده است كه قوام دين و اسلام وابسته به وجود آنها است و از طرفي طبق اين روايت، دين هم تا قيامت باقي است: لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حتي تَقُومَ السَّاعَةُ. پس وجود يكي از اين دوازده نفر، تا هنگامي كه دين پا برجا است، ضروري خواهد بود؛ زيرا وجود دين وابسته به وجود آنها است.

ثالثاً: خود بزرگان اهل سنت اعتراف كرده اند كه آخرين نفر اين خلفاء، شخصي به نام مهدي است و مهدي نيز از خاندان رسول خدا و هم نام او است كه با آمدنش زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد.

قندوزي حنفي از دو طريق از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل كرده است كه حضرت نخستين جانشينش را امير مؤمنان و آخرين آنها حضرت مهدي عليه السلام معرفي كرده است:

روايت اول:

وعن عباية بن ربعي، عن جابر قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله: أنا سيد النبيين، وعلي سيد الوصيين، وإن أوصيائي بعدي إثنا عشر، أولهم علي، وآخرهم القائم المهدي.

جابر مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: من آقاي پيامبران و علي آقاي اوصياء است و اوصياء بعد از من دوازده نفر هستند؛ نخستين آنها علي و آخرين آنها حضرت مهدي است.

القندوزي الحنفي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاي1294هـ) ينابيع المودة لذوي القربي، ج3، ص291، تحقيق سيد علي جمال أشرف الحسيني، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة:الأولي، 1416هـ.

روايت دوم:

عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله: إن خلفائي وأوصيائي وحجج الله علي الخلق بعدي الاثنا عشر، أولهم علي، وآخرهم ولدي المهدي، فينزل روح الله عيسي بن مريم فيصلي خلف المهدي، وتشرق الأرض بنور ربها، ويبلغ سلطانه المشرق والمغرب.

ابن عباس مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: جانشينان و اوصياء و حجت هاي خدا بر مردم، بعد از من دوازده نفر هستند؛ نخستين آنها علي و آخرين آنها فرزندم مهدي است پس عيسي روح اللَّه از آسمان فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد. زمين، بنور پروردگارش روشن شود و سلطنتش در شرق و غرب عالم گسترش يابد.

القندوزي الحنفي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاي1294هـ) ينابيع المودة لذوي القربي، ج3، ص295، تحقيق سيد علي جمال أشرف الحسيني، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة:الأولي، 1416هـ

و از طرفي سخن عده اي از علماي اهل سنت را نقل كرديم كه آنها اعتراف دارند آخرين اين خلفاء، حضرت مهدي است.

در نتيجه اين روايت ثابت مي كند كه منظور از خلفاي رسول خدا صلي الله عليه وآله همان ائمه دوازده گانه اهل بيت است و اين دوازده نفر، به صورت متوالي در همه زمانها وجود دارند و هيچ زماني از وجود آنان خالي نيست كه نخستين جانشين رسول خدا امير مؤمنان و آخرين آنها حضرت مهدي عليه السلام است و در نهايت روايت ثابت مي كند كه حضرت مهدي عليه السلام وجود دارد و تا هنوز در قيد حيات و باقي است.

استدلال علامه عسكري (ره) بر وجود امام زمان عليه السلام

مرحوم علامه سيد مرتضي عسكري يكي از پژوهشگران برجسته معاصر شيعه، بعد از اين كه روايت «اثنا عشر» را با تعبيرات مختلف آن از منابع اهل سنت نقل كرده، بر وجود امام زمان عليه السلام اين گونه استدلال مي كند:

نستخلص مما سبق ونستنتج:

أن عدد الأئمة في هذه الأمة اثنا عشر علي التوالي، وان بعد الثاني عشر منهم ينتهي عمر هذه الدنيا.

فقد ورد في الحديث الأول: «لا يزال هذا الذين قائما حتي تقوم الساعة أو يكون عليكم اثنا عشر خليفة... ». فان هذا الحديث يعين مدة قيام الدين ويحددها بقيام الساعة ويعين عدد الأئمة في هذه الأمة باثني عشر شخصا.

وفي الحديث الخامس: «لن يزال هذا الدين قائما إلي اثني عشر من قريش فإذا هلكوا ماجت الأرض بأهلها». ويدل هذا الحديث علي تأبيد وجود الدين بامتداد الاثني عشر وأن بعدهم تموج الأرض.

وفي الحديث الثامن: حصر عددهم باثني عشر بقوله. «يكون بعدي من الخلفاء عدة أصحاب موسي». ويدل هذا الحديث علي أنه لا خليفة بعد الرسول عدا الاثني عشر.

وأن ألفاظ هذه الروايات المصرحة بحصر عدد الخلفاء بالاثني عشر وأن بعدهم يكون الهرج وتموج الأرض وقيام الساعة تبين ألفاظ الأحاديث الأخري التي قد لا يفهم من ألفاظها هذا التصريح. وبناءا علي هذا لابد أن يكون عمر أحدهم طويلا خارقا للعادة في اعمار البشر كما وقع فعلاً في مدة عمر الثاني عشر من الأئمة أوصياء النبي صلي الله عليه و آله.

خلاصه و نتيجه آنچه گفته شد اين است تعداد امامان در ميان اين امت كه پشت سر هم مي آيند دوازده نفر است و بعد از دوازدهم آنان، عمر دنيا پايان مي يابد.

روايت نخست: «لا يزال هذا الذين قائما حتي تقوم الساعة أو يكون عليكم اثنا عشر خليفة» مدت پايداري دين را تا هنگامه قيامت را معين مي كند و نيز مشخص مي نمايد كه عدد امامان در ميان امت منحصر به دوازده نفر است.

حديث پنجم دلالت مي كند تا زماني كه اين دوازده نفر باقي باشند، دين جاوداني خواهد بود و بعد از آنها زمين فرو خواهد ريخت.

روايت هشتم تعداد آنان را همانند نقباء بني اسرائيل به دوازده نفر منحصر كرده و دلالت مي كند كه بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله جز اين دوازده نفر، كسي خليفه نخواهد بود.

الفاظ اين روايات كه بر عدد خلفاء دوازده گانه و آغاز هرج و مرج و رخ نمايي هنگامه قيامت بعد از آنها تصريح دارند؛ الفاظ روايات ديگري را كه اين صراحت را ندارند روشن مي كند. بنابراين، نتيجه اين است كه عمر يكي از اين خلفاء، به طور خارق العاده طولاني باشد كه فعلاً اين موضوع در مورد امام دوازدهم از اوصياء رسول خدا تحقق پيدا كرده است.

العسكري، السيد مرتضي (متوفاي 1386هـ)، معالم المدرستين، ج1، ص336، ناشر: مؤسسة النعمان للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، سال چاپ: 1410 - 1990 م

نتيجه بحث:

روايت «اثنا عشر» از ديدگاه اهل سنت يك روايت خدشه ناپذير است و يكي از رواياتي است كه بر وجود امام زمان عليه السلام و حيات آن حضرت دلالت مي كند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | مسلمان | | ٢٠:٣١ - ٠٨ آبان ١٣٨٩ |
ز پس پرده برون آي تو خورشيد تو ماهي / تور همان نور خدايي که کني خلق هدايت / صاحب عصر و زمان مهدي موعود امامي .
2 | سينا | | ٠٢:١٣ - ٠٩ آبان ١٣٨٩ |
سلام.......................والله من از برادران اهل سنت مي پرسم اگه شما اعتقاد دارين که امام زمان بدنيا نيامده و الان در قيد حيات نيستن ...................خوب اگه بقول شما حالا درست باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! کي به امام ميگه جهاد کنه و عدل وداد کنه مگه نميگين که مساله وحي تمام شده و ديگه وحي نمياد پس اقا اولا از کجا مي فهمه ثانيا با کدوم قدرت ؟ قدرت بشري يا به استعانت قدرت الهي..............................من هنوز به اين جواب نرسيدم فقط ميگين بدنيا نيومده خوب بقيه شو هم بگين چطوري؟؟؟؟؟؟؟؟
3 | مهدي | | ١٥:١٠ - ٠٩ آبان ١٣٨٩ |
سلام
برخي ادعا مي كنند كه چهار عالم
1. قندوزي حنفي
2. علامه همداني
3. خطيب بغداد و
4. گنجي شافعي
همگي شيعي مذهب هستند . همچنين تمام كساني كه ايشان را توثيق نموده اند خودشان يا شيعه بوده و يا به سني بودن آنها اشاره اي ننموده اند .
يا علي مدد
4 | مجيد م علي | | ٠٨:٥٩ - ١٠ آبان ١٣٨٩ |
با سلام
جناب مهدي در قاموس اهل عامه بنو اميه علما را اينطور شرح ميدهد :

1 ) هر كس قائل به ارجحيت 1 ,2,3 را بر حضرت علي عليه السلام باشد وحضرت علي را بمثل صحابه عادي ذكر كند او عالم سني است .
2 ) هر كس قائل به ارجحيت 1 ,2,3 را بر حضرت علي عليه السلام باشد ولي مقامات رباني حضرت علي را ذكر كند و او را ازصحابه بالاتر به پندارد او شيعي است .
3 ) اگر كسي قائل به امامت حضرت علي و اولادش باشد و رفض خلفاي غاضب را بكند او رافضي است .

پس احتمال زياد است كه اين اقايان همان سني بوده باشند , يا در اخر عمر شيعه شده باشند ولي از ترس كشته شدن انرا بر زبان نياورده باشند .

يا علي
1 |حمید||١٢:٢٠ - ٢٥ آبان ١٣٩٤ |
0
 
0
با توجه به این 2 نظر(نظر بالا و این نظر) چه جوابی برای هر دو این نظرها دارید؟ نظر اول که میگوید این افراد شیعه شده بودند و در اصل مقاله زیر سوال میرود. نظر دوم هم شیعیان را بسیار گسترده کرده است...کتاب قاموس اهل عامه معتبر است؟نوشته کیست؟ با این نظر که 3دسته کرده است بعضی سنی ها شیعه میشوند چون مقامات ربانی حضرت علی را بعضا گفته اند. پاسخ چیست؟ آن همه مقامات برای شیعیان که در احادیث داریم پس به کسانی که عمر و.... قبول دارند ولی در دل امام علی را نیز دوست دارند میرسد؟ مگر میشود؟ با تشکر
پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
لفظ قاموس اهل عامه، اصطلاحی است که کاربر آن را استعمال کرده است وآن کتاب نیست در اهل سنت در خصوص در خصوص شیعه تقسیم بندی های صورت گرفته است که گاها با استعمال آن در شیعه تفاوت دارد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
5 | Sunnah Soldier | | ٢٢:٤٩ - ١٥ آبان ١٣٨٩ |
با عرض سلام شما شيعيان اگر ميخواهيد به اين روايت استناد کنيد بايد اول دليل بياريِد که اين دوازده خليفه متصلاً يکي بعد از ديگري مي آيند. ممکن هست که بعضي از آنها در يک زمان بودند، و بعضي ديگر در زمان ديگري؟ ثابت کنيد که ۱۲ خليفه بلا فاصله يکي بعد از ديگري آمدند.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

ما نياز به ثابت كردن اين مطلب نداريم ! زيرا در اين روايات آمده است كه تا دوازده خليفه به صورت استمرار ، اسلام دين عزيز است ! اگر اين دوازده خليفه به صورت استمرار نباشند ، ديگر عزت اسلام به صورت استمراري معني ندارد !!!

جداي از اينكه در بسياري از متون ، تصريح به تواتر آنها شده است ؛ كه ان شاء الله به زودي ، در مقاله‌اي مستقل در مورد اين روايت ، بر روي سايت قرار خواهد گرفت !

البته شما هنوز در مورد پاسخ سوالات شما كه علني شده و بر روي سايت نيز قرار گرفته است ، هيچ جوابي نداده‌ايد ، و ما منتظر پاسخ شما هستيم !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

6 | محمد امين | | ٠١:٢٥ - ٢٣ آبان ١٣٨٩ |
هي حرف بزن هي حرف بزن ولي چه فايده اينا زرت و زرت ميگن پاسخ به شبهات//// شما اول برو قبل وضو پاتو بشور تا مسجد رو به گند نكشي/// بعد برو وقتي سنگ واسه سجده نداشتي رو دستت سجده كن(بت پرستي) اگه احيانا در حين نماز يادت اومد سنگت رو كجا گذاشتي برو برش دار(اينو من نمي گم به جون خودم تو شبكه سيما شنيدم)/// در ضمن اگه دخترا نتونستن ازدواج كنن بريد خونه ي عفاف((موقتيه))
7 | مهدي | | ١٥:٢٤ - ٢٣ آبان ١٣٨٩ |
با سلام
احتمالا اشتباه از من بود كه كامنت 3 را به صورت سوالي مطرح نكردم . از دوستان عزيزم در موسسه حضرت وليعصر (ع) خواهش دارم كه اين شبهه را براي اينجانب حل كنند.
و اما جناب محمد امين!!!
1. موضوع مقاله را ديدم كه نوشته بود (آيا حديث «خلفائى إثنا عشر»، بر وجود و حيات حضرت مهدى دلالت مى‏كند؟) . هر قدر موضوع مقاله را با كامنت شما مقايسه كردم نفهميدم چه ربطي به هم دارند . موضوعاتي از قبيل حليت سجده بر مهر ، جواز متعه يا طريقه وضو مورد بحث نبوده است اما شما نظري در اين موضوعات داده ايد . به هر ترتيب اميدوارم خشم ناشي از كشف حقيقت و تعارض آن با عقايد شما باعث اين خشم شيرين نشده باشد.
2. هي حرف بزن هي حرف بزن :: واقعا متوجه منظورتان نشدم . در دو سوم مقاله تنها شواهدي از كتب اهل سنت نگارش شده است . اگر نگاهي به منابع بياندازيد دانشمنداني همچون ابوالحسين مسلم بن الحجاج و ابوعيسي محمد بن عيسي ترمذي و ابوعبد الله أحمد بن حنبل به قول شما "زرت زرت" پاسخ مي دهند. دقت كنيد لطفا!
3. شما اول برو قبل وضو پاتو بشور تا مسجد رو به گند نكشي :: واقعا در عجبم. شما وقتي به دستور امامانتان به نجاست خشك شده سجده مي كنيد صورت خود و شان نماز را به گند نمي كشيد؟ يا وقتي ايستاده بول مي كنيد و آن را به پيامبر نسبت مي دهيد، خودتان و آبروي اسلام را به گند نمي كشيد؟ وقتي مني و شراب را نجس نمي دانيد و با حال جنابت و مخمور نماز مي خوانيد نماز را به گند نمي كشيد؟ دوست عزيز اول تفكر بعد تكلم!
4. بعد برو وقتي سنگ واسه سجده نداشتي رو دستت سجده كن(بت پرستي) :: اولا كه علماي اهل سنت ثابت كرده اند كه پيامبر بر حصير سجده مي كرده است. لطفا بنابه عادت ديرين اهل سنت از اين انگها به رسول خدا ندهيد! ثانيا شما دنبال نجاست خشك شده بگرد و وقتي كه به مراد دلت رسيدي روي آن سجده كن . يادت نرود كه سجده ات را طولاني كني! دوست عزيز وقتي با چشم بسته به عقايد كسي حمله مي كني مواظب خودت باش.
5. در ضمن اگه دخترا نتونستن ازدواج كنن بريد خونه ي عفاف((موقتيه)) :: شايد در كتب اهل سنت نوشته شده است كه دختران بايد سراغ متعه شدن بروند ولي در هيچ كتاب فقهي شيعي چنين فتوائي پيدا نمي شود . اما در مورد اصل متعه ، علماي سني معترفند كه ما كاري را مي كنيم كه رسول خدا انجام مي داده است . شما نمونه اي سراغ داريد كه بگويد رسول خدا از اين كار شيعيان دور بوده است؟ ابن جرير طبري و سيوطي در تفسيرشان از امير مومنان علي عليه السلام نقل مي کنند که فرمود: لولا أنّ عمر رضي اللّه عنه نهى عن المتعة ما زنى إلاّ شقي.
اگر عمر از متعه نهي نمي کرد جز افراد بد بخت زنا نمي کردند ( بلکه به متعه رو مي آوردند) :تفسير الطبري ج5 ص13 چاپ دار الفکر بيروت - الدر المنثور ج2 ص486 دار الفکر بيروت عبد الرزاق نيز شبيه همين مطلب را از امير مومنان در المصنف (ج7 ص500 شماره14029) نقل مي کند .قرطبي نيز در تفسيرش ج 5 ص 130 (چاپ دار الشعب قاهره) شبيه همين مطلب را از ابن عباس نيز نقل مي کند .
كسي كه خانه شيشه اي دارد سنگ پراني نمي كند . جالبست بدانيد كه عبدالملك بن جريج كه علماي رجالتان درباره او مى گويند: وثاقت او مورد اجماع است و تمامى صحاح از او حديث نقل مى كنند، ذهبى درباره اش مى گويد: او هفتاد زن متعه داشت، و امام شافعى مى گويد: نود زن متعه داشت. من جاي شما بودم از رفتار زشت خودم شرمنده مي شدم . شما در عوض حرف نامربوط زدن و سنگ روي يخ شدن بهتر است كمي در مورد حقيقت اين فتوا و در نتيجه حقيقت دينتان تفكر كنيد : امام اهل سنت شرنبلالى مى گويد: «اذا اجتمع قوم ولم يكن بين الحاضرين صاحب منزل اجتمعوا فيه.. فالأحسن زوجة لشدة عفته، فأكبرهم رأساً، وأصغرهم عضواً، فأكثرهم مالا فأكبرهم جاهاً...» .
8 | جعفر نظر | | ١٤:٤٤ - ١٥ آذر ١٣٨٩ |
احسنت به پاسخ دندان نواز
9 | سيد حسين ( آملي ) | | ٠٣:١٥ - ٢٤ آذر ١٣٨٩ |
سلام

رفتم كه فتاواي اكابر منحرفين اين دوستان سني به سنت اميه را براي وقاحت امين بياورم . خواندم كه از كجايش گرفتي و به كجايش اماله كردي .

خسته نباشي اقا مهدي

اگر دوباره بيايد به ان جناب ثابت خواهيم كرد اشكال از مادر ادم است كه دشمني علي و اولاد علي دارد .


فقه مغلوط و مشوش عاليجنابان اهل بدهت در خدمت جباريت كجا عقل استدلالي پيروان علي كجا . خواجه نصير كجا و جناب احمد حنبل كجا . شيخ مفيد كجا و انس مالك كجا . بوعلي كجا و فخر رازي كجا .
اندسته از اهل معرفت هم كه سني مي خوانندشان از شر عامه و جباريت حاكمان تقيه مي كردند . وگر نه علي شناشند جناب مولوي و ابن عربي .

ابن عربي كه در معرفي حضرت مهدي ( خاتم ولايت خاصه ) مي فرمايند كه زيارت كردم جواني 40 ساله را در شهر فاس و جميع صفات در او جمع و نامش مهدي ست . او خاتم ولايت مقيده يا خاصه است . ادرسش را هم برايتان مي گزارم . فعلا در مكان مناسبي نيستم .

جهان بدون كامل چكونه متصور است . ولي از اسامي خداوند است كه تعطيلي پذير نمي باشد .

بهر هر دوري ولي قائم است
آزمايش تا قيامت دائم است

مهدي و هادي وي است اي راه جو
هم نهان و هم نشسته پيش رو


مولوي
10 | سيد حسين ( آملي ) | | ٠٣:٢٥ - ٢٤ آذر ١٣٨٩ |
(ولي ) داراي دومعني ست يکي به معني ولايت تکويني و يکي به معناي ولايت تشريعي . ولايت تشريعي به معناي بيان احکام الهي که فقط ذوات مقدسه ( امامان) بيان مي شود و منطق شان هم منطق خداست و امامت در اين مرتبه رياست ديني ،مشتمل بر ترغيب مردمان در حفظ مصالح ديني و دنيايي آنهاست و همچنين باز داشتن آنان از آنچه که در دنيا و آخرت به ضررشان است. . همانگونه که امام امام صادق (ع) فرمودند : (( ولايتنا ولايت الله)) . مقام تکويني و تشريعي که در امام است در تصرف الهي ست که ظهور کرده است. هر چه امام سربزند ظهور صفات جلال و جمال الهي ست و مدرک ولايت الله اي امامان از خدا اين آيه ي شريفه است : (( انما وليکم الله و رسول الذين آمنو ا الذين يقيمون الصلوه يوتون الزکوه و هم راکعون. )) اي بندگان من از ازل تا ابد بدانيد ولي شما خداست.بنابر اين همانطور که ولايت الهي بر امور ازلي و ابدي حاکم و ساري ست مظهر و صاحب اين ولايت هم ولي خدا و امامان هستند .

ولايت تكوينى يعنى سرپرستى موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عينى داشتن در آنها، مانند ولايت نفس انسانى بر قواى درونى خودش. هر انسانى نسبت به قواى ادراكى خود مانند نيروى وهمى و خيالى و نيز بر قواى تحريكى خويش مانند شهوت و غضب، ولايت دارد؛ بر اعضاء و جوارح سالم خود ولايت دارد؛ اگر دستور ديدن مى‏دهد، چشم او را اطاعت مى‏كند و اگر دستور شنيدن مى‏دهد، گوش او مى‏شنود و اگر دستور برداشتن چيزى را صادر مى‏كند، دستش فرمان مى‏برد و اقدام مى‏كند؛ البته اين پيروى و فرمانبرى در صورتى است كه نقصى در اين اعضاء وجود نداشته باشد. بازگشت ولايت تكوينى به "علت و معلول" است. اين نوع ولايت، تنها بين علت و معلول تحقق مى‏يابد.) جوادي املي ، 1379ص 123) .
بر اساس ولايت تکوين امام متصرف در عالم وجوداست . امام صادق مي فرمايند : تو يک دانه درهم کف دستت بگذار ، چقدر بر آن مسلطي ؟ زير و رو مي کني و بالا و پايين مي اندازي ،تمام دنيا نزد ما مثل يک درهم است درد ست شما .لذا ما مسلط بر تمام عوالم وجود يم . (( الامام بحيث نجم)). امام در يک مرتبه ي بلند ي جاي دارد که به مانند ستاره ايست (( لا تناله ايدي المتوهمين ))و دست همه ي خلق به کنه حقيقت امام نميرسد. (( نزلونا عن الربوبيه)) ما را از خدا بودن پايين بياوريد (( و قولو فينا ماشئتم)) هر چه مي خواهيد در فضيلت ما بگوييد، بدانيد((ولن تبلغوا)) هيچ وقت به کنه حقيقت ما نمي رسيد.
پس معرفت امام به معرفت جسم ظاهري و محسوس او محدود نيست.معرفت امام و امام شناسي ، به مراتب فراتر از اين معرفت حسي ست که دشمنان و منکران امام نيز توانايي آن را دارند .به همين دليل عالمي ماند خواجه نصير الدين طوسي بر آن است که معرفت امام بما هو امام ،ممکن نيست . و چيزي که به نام معرفت امام مي شناسيم در حقيقت به حکم اضافه با خلق است و تازه اين هم خود ذو مراتب است و هرکس به حسب مرتبه ي وجودي خويش از مرتبه ان برخوردار مي گردد.
اگر ولايت را به فتح واو بخوانيم چنانچه در اين آيه اينطور است(( هنالک الولايه لله الحق)) (( هنا لک )) يعني قيامت . ولايت به فتح واو يعني معرفت به اينکه اين ذوات مقدسه معرفت در ما سوي الله دارند . در کتاب مدينه المعاجز حر عاملي از پيغمبر اکرم گرفته تا امام زمان (عج) ، بيان شده است که امامان چه آثار تکويني دارند .بر اساس اين جهانبيني منبعث از کلام و فلسه الهي اسلام دستگاه وجودي منقاد چهارده معصوم است. دستگاه وجود مطيع تکويني امام زمان (عج) است و صاحب ختم ولايت خاصه است . اين را ولايت به فتح واو ميگويد و مخصوص چهارده معصوم است. ختم ولايت، يكي از مسايل مهم عرفان است كه بسياري از عارفان بزرگ، جنبه‏هاي مختلف آن را مورد بحث قرار داده‏اند . سيد حيدر آملي، از عارفان بزرگي است كه نه تنها به دقت اين مسأله را به بحث گذاشته است ، بلکه بر خلاف ديگران كه سعي در توجيه سخنان عارف نامدار، ابن عربي، داشته‏اند، به صراحت با او به مخالفت برخاسته و با توجه به دلايل عقلي، نقلي و كشفي، نظر وي را مبني بر اين كه حضرت عيسي (عليه السلام) خاتم ولايت مطلقه است، رد مي‏كند و ختم ولايت مطلقه را ويژه حضرت امير مؤمنان (عليه السلام) و ختم ولايت خاصه را ويژه‏ي حضرت مهدي (ع )‌ مي‏داند . ابن عربي در فتوحات پس از آن كه نوع آفرينش حضرت مهدي (عج) را مانند نوع آفرينش رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) مي‏داند و درباره او مي‏گويد: «خاتم اوليا و چشم امام همه عالم كه از ما پوشيده و پنهان است، مهدي (عج) سرور آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم ) است. و خورشيدي است كه آن گاه كه بتابد، ابرها و تاريكيها را از هم بپراكند.» (ابن عربي، 3/327 ـ 329). همچنين مي‏گويد: خدا خليفه‏اي دارد كه زمين را از عدل پر كرده .... حقيقت دين را آشكار مي‏كند .... اهل حقيقت و شهود و كشف با هدايت الهي، با او بيعت مي‏كنند .... عيسي (عليه السلام) در عصر وي پيرو اوست. خداوند گروهي را كه در غيب خويش پنهان داشته، به خدمت او وا مي‏دارد .... او خليفه‏الله است كه زبان حيوان را مي‏داند، عدل و دادش جن و انس را فرا مي‏گيرد .... (ابن عربي، همان) توصيف او از حضرت مهدي (عج) منحصر به فرد است؛ به گونه‏اي كه هيچ وليّي يا نبيّي بدان متصف نمي‏گردد. از اين رو آن حضرت حتي بر اساس توصيف ابن عربي نيز به ختم ولايت خاصه، سزاوارتر است.
اما ولايت به کسر واو براي عام به معني غير چهارده معصوم است که به اقرار بر ولايت اللهي محمد (ص) و ال محمد(ص) مختص است . در روايت از حضرت رسول آمده خداوند پيغمبري را نفرستاد مگر از او اقرار گرفت به ولايت الهي امير مومنين ، هر ملکي که زود قبول کرد شد ملک مقرب و هر مومني که زود قبول کرد شد مومن ممتحن .
11 | نجات قاضي پور | | ٠٤:٠٧ - ٠٦ دي ١٣٨٩ |
سلام، دوازده امام معصوم آيا به خلافت رسيدند؟ منظور از خلافت چيست؟ ممنون خدا نگهدار

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

آيا آدم خليفة‌الله بود يا خير قطعا آري ؟ آيا آدم خلافت داشت ؟! قطعا خير !

خليفه الله بودن به معني حكومت ظاهري نيست ، بلكه يكي از لوازم آن ، به دست گرفتن حكومت ظاهري براي ترويج دين در صورت امكان است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

12 | نجات قاضي پور | | ٢١:٥٦ - ٠٧ اسفند ١٣٨٩ |
سلام
چرا پيامبر صلي آلله عليه و آله نام دوازده نفر را ذكر نكردند؟

چرا اصحاب نپرسيدند؟


اگر موضوع مهمي است پس چرا نام ايشان ذكر نميشود؟
13 | مجيد م علي | | ٢١:٠٢ - ٠٨ اسفند ١٣٨٩ |
با سلام
جناب نجات قاضي پور اگر ايم موضوع براي شما اينقدر مهم است چرا تحقيق نميكنيد ؟؟؟؟
مثلاً
رواية عبد الله بن عباس :

عن عبد الله بن عباس قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : إن خلفائي و أوصيائي ، وحجج الله على الخلق بعدي اثنا عشر : أولهم أخي وآخرهم ولدي ، قيل : يا رسول الله ومن أخوك ؟ قال : علي بن أبي طالب ، قيل : فمن ولدك ؟ قال : المهدي الذي يملاها قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما ، والذي بعثني بالحق نبيا لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه ولدي المهدي فينزل روح الله عيسى بن مريم فيصلي خلفه وتشرق الارض بنوره ويبلغ سلطانه المشرق والمغرب .
عن الاصبغ بن نباته ، عن عبد الله بن عباس قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول : أنا وعلي والحسن والحسين وتسعة من ولد الحسين مطهرون معصومون .
عن عبد الله بن عباس قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : أنا سيد النبيين ، وعلي بن أبي طالب سيد الوصيين ، وإن أوصيائي بعدي اثنا عشر أولهم علي بن أبي طالب ، وآخرهم القائم عليهم السلام .

صحابه پرسيدن بخ بخ هم گفتند اما زود فراموش كردن البته نه همشون

لبيك يا علي
14 | momen abdullah | | ٢٣:٠٤ - ٠٨ اسفند ١٣٨٩ |
نجات قاضي پور
پرسيده اي که «چرا اصجاب نپرسيدند؟»
اصحاب؟ اصحاب و پرسش؟
مگر همين اصحاب نبودند که فقط بعد از چند هفته از درگذشت آقا محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) «مرتد» شدند و از دادن زکات به ابوبکر خودداري کردند؟
پس خيلي دل به اصحاب خوش نکن!!

يا علي

15 | بهروز | | ٠٣:٤٩ - ٠١ فروردين ١٣٩٠ |
اقاي مومن عبدالله من تعجبم كه چطوري اسم خودتو گذاشتي مومن مومني كه از ياران رسول الله اگاهي نداره چه مومنيه من وتو بيست وسه سال در رنجها وسختيها با رسول الله بوديم يا صحابه ياران رسول الله كساني هستن كه هم خدا از انها راضي بود وهم خدا از انها برو يه خورده قران بخون شايد راه مستقيم رو يافتي
16 | momen abdullah | | ٢٣:٥٥ - ٠٨ فروردين ١٣٩٠ |
جناب بهروز
مگر بنده جز از همان صحابه مومن دفاع کردم؟
بنده هم خيلي متعجبم از ابوبکر که ناگهان هوس کرد 20 هزار از همان صحابه‌اي که شما مي‌فرماييد را به جرم ندادن خراج قتل عام کند.
البته امروزه هم بکريون هم به تاسي از امامشان ابوبکر، بي‌شرمانه و وقيحانه صحابه مومن آقا محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) يعني حضرت ابوطالب (عليه السلام) را مشرک مي‌خوانند (نعوذ بالله).
وانگهي قرآن چه نيک شرح حال امثال اين صحابه منافق يعني ابوبکر را بيان فرموده است:
«وكفروا بعد اسلامهم وهموا بما لم ينالوا»

يا علي
17 | بي اسم | | ٢٤:٣٦ - ٢٣ خرداد ١٣٩٠ |
باسلام

آيا تا بحال حديث" خلفايي اثني عشر" و حديث" دوات وبياض" را در کنار هم مطالعه کرده ايد.ابتدا يکبار مرور کنيم.

حديث "خلفايي اثني عشر":

حدثنا مُوسَى بن إسماعيل ثنا وُهَيْبٌ ثنا دَاوُدُ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا إلى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً قال فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا ثُمَّ قال: كَلِمَةً خفية قلت لِأَبِي يا أَبَتِ ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

جابر بن سمره گفت: رسول خدا (ص) فرمود: همواره اين دين عزيز است تا دوازده خلفيه بيايد. جابر مى‌گويد: مردم تكبير گفتند و ضجه زدند. سپس رسول خدا سخنى فرمود كه من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خد فرمود:‌ همه آنها از قريش اند.

(السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى275هـ)، سنن أبي داود، ج4، ص106، ح4280، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.)

حديث" دوات وبياض":

ايتوني بدوات و بياض لاکتب لکم کتابا لن تضلوا بعدي ابدا
فقال عمربن الخطاب دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله
(امام محمد غزالي در مقاله چهارم سرالعالمين سبط ابن جوزي در تذکره بخاري در جلد دوم صحيح و مسلم در صحيح خود در آخر کتاب وصيت)

نکات بسيار مهم وکليدي زير از اين روايات بدست مي آيد.

1- درهردو روايات، پيامبراکرم(ص) مي خواهند چيزي را بيان کنند که ضامن دوام دين وهدايت امت اسلام ،پس از ايشان است.
حديث "خلفايي اثني عشر": لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا............
حديث" دوات وبياض": ................. لن تضلوا بعدي ابدا

2- در حديث اثني عشر پيامبر اکرم گمراه نشدن امت ودوام دين را در پيروي ازجانشينان خود( اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ) بيان مي کنند. لذا به قطع ويقين درحديث دوات وبياض نيز که ايشان باز مسئله گمراه نشدن امت را مطرح مي کنند،منظور ايشان خلافت بوده است نه چيز ديگري مثل نماز، احکام،..... (دلايل ديگري نيزدر اين ارتباط وجود دارد)

3- متاسفانه در هر دو اين روايات ، پيامبر اکرم نتوانستند منظور خود را کامل بيان کنند،چراکه اصحاب کودن ويا مغرض، مانع ايشان مي شوند.
درروايت "خلفايي اثني عشر" مردم تكبير گفتند و ضجه زدند و در اين همهمه صداي پيامبراکرم شنيده نمي شود و جمله ايشان( وشايد مصاديق خلفاء) ،کامل ادا نمي گردد.
در روايت" دوات وبياض" عمر مي گويد دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله و مانع مي شود.

4- واقعا آيا مي توان پذيرفت که در هر دو مورد، اصحاب بر اساس نيت پاک خود ،عمل کرده اند؟
احمق و نادان، حداقل نامي است که مي توان بر اين اصحاب گذاشت.گرچه سياست باز وخائن متناسب تر است0(فراموش نکنيم موضوع گمراهي يا رستگاري امت مطرح بود)

5- سروصدا وضجه و همهمه برخي صحابه درحديث"خلفايي اثني عشر" صحت روايت شيعه را تاييد مي کند که پيامبر فرمود: کلهم من بني هاشم . چرا که گويا اين موضوع به مذاق قريش خوش نيامده بود.

6- اميدوارم پيامبر اکرم بخاطر اين جسارت مرا ببخشند.به عقيده بنده اينکه پيامبر اکرم اغلب، جانشين خود را بطور غير مستقيم وبا اشاره معرفي مي کردند تقيه ايشان نسبت به برخي اصحاب نا نجيب بوده است.


والسلام
18 | سيد | | ١٤:٢٦ - ٢٥ بهمن ١٣٩٠ |
بنده نظر آقاي بي اسم را تاييد مي کنم . با سپاس فراوان از گروه پاسخ به شبهات
19 | محمد فيضي | | ٢٣:٥٥ - ٢٧ تير ١٣٩١ |
عهد ما با لب شيرين دهنان بست خدا ماهمه بنده و اين قوم خداوندانند (حافظ)
20 | حسين قديري | | ٠٢:١٨ - ٢٤ مرداد ١٣٩١ |
از مقاله زيبا و جامع و کاملتان تشکر مي کنم . خدا به شما پاداش زياد مرحمت بفرمايد .
21 | محمد رضا خاكسار | | ٠٢:٤٥ - ٢٩ مرداد ١٣٩١ |
ترمذي به سند خود از پيامبر (ص) نقل ميکند: قيامت بر پا نمي شود تا شخصي از اهل بيت من بر کل زمين ولايت کند که هم نام من است. (جامع ترمذي - جلد 4 - صفحه 505) (مسند احمد حنبل - جلد 1 - صفحه 376)
22 | احمد | | ١٩:٥٤ - ١٩ خرداد ١٣٩٣ |
با سلام
اهل سنت جواب دهند
چطور ميشود خليفه اول پيامبر(ص) كه ميبايست سريع زمام امور را بدست گيرد بايستي بوسيله مردم تعيين شود اما اخرين خليفه پيامبر (ص) انهم كه ميبايست در اخر الزمان بيايد بوسيله خدا و پيامبر تعيين شود ؟؟
ايا اين تناقض قابل حل ميباشد ؟؟؟
23 | سرخابي | | ١٠:١٠ - ١٩ تير ١٣٩٣ |
هوالعالم
با سلام.ضمن تشکر از نگارنده . لطفا اين روايت و حواشي آنرا بيشتر شرح دهيد . از منابع خودمان هم بياوريد. طاهرا وهابي ها به يقين نرسيدند.
البته کجا به يقين رسيدند که اينجا برسند؟؟
من يک سوال از اهل سنت دارم. چه امامان اثني عشر را قبول داشته باشيد چه نداشته باشيد .وجود مبارک ايشان قطعي بوده و مناقب و فضايل و کرامات ايشان ثبت و ضبط شده.
فقط مراقب باشيد ناصبي نباشيد . مگر محبت اهل بيت اينقدر در دين شما ايراد وارد ميکند که لجاجت ميکنيد؟؟؟
تاريخ بهترين گواه است. تفکر غير شيعه و وهابيت نتيجه اش سر بريدن کودکان اعم از شيعه و سني است. فکر کنيد . پيامبر اکرم ص فرمودند يک دقيقه
فکر کردن از 70سال عبادت است.
اللهم عج الوليک الفرج

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ منابع شيعي و توضيحات بيشتر از اين روايت در مقاله «روايت امامان دوازدگانه» بيان شده است مراجعه نماييد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
24 | سرخابي | | ٠٣:٤٢ - ٢٩ تير ١٣٩٣ |
بسمه رب الشهداء و الصديقين
ابتدا به ساکن من از مديريت و مسوولين سايت گلايه دارم. آيا ما بايد در سايت خودمان هم مظلوم باشيم؟ در فضاي مجازي که به مقدسات ما اهانت ميشود .به ناموس ما اهانت ميشود . پس کجا از خودمان دفاع کنيم؟ چشمان من از گريه کور شد.دلمان که از دست به اصطلاح اهل سنت خون است.جگرمان تکه تکه شد.دست ما را که نميگيرند هيچ باري سنگين بر دوش ما شدند.
برادر عزيزم آقاي احمد .من سوال شما را در يک گروه مثلا اهل سنت وابسته به يکي از شبکه هاي وهابيت مطرح کردم. هر چه آيه و روايت برايشان نقل کرديم افاقه نداد.دو ماه تمام مورد هتاکي واقع شدم و شب شهادت مولي الموحدين يعسوب الدين امير المونين علي ابن ابي طالب عليه السلام هر چه لايق خودشان بود نثار حضرت کردند. خداي من شاهد است که من يک کلمه در اين دو ماه به مقدسات اهل سنت هم اهانت نکردم.
ايشان آيات راجع به اذن و مشيت الله را قبول ندارند.امام زمان ع را ميگويند : يک خليفه آخر زمان است و حضرت رسول ع فقط پيشگويي کردند. عرضه شد شما که به علم لدني و علم غيب و امامت اعتقاد نداريد چطور است که چنين پيشگويي ما فوق حد تواتر از پيامبر منقول است؟و شما قبول داريد؟
چطور است که خليفه آخر زمان به اذن الله است اما خليفه بلافصل نبي اکرم ص در سقيفه تعيين ميشود؟
من از اهل سنت سوال نکردم . من از پيروان ابن تيميه و م عبدالوهاب اين سوال را دارم. اگر خدا به يکي از شما وهابي ها ترحم کرد و قسمت شما نمود که از اين سايت مبارک گذري داشته باشيد .جواب دهيد.
جواب نداريد. چون ايمان نداريد.مثل تمام عقايد خودتان .
مديريت محترم شما را قسم ميدهم به فرق شکافته حضرت علي ع و عصمت ام ابيها نظر من را منعکس کنيد.به ناسزاهايي که شنيدم. به هتاکي هايي که شب شهادت به ساحت مولا نمودند.جواب بگيريد از وهابي ها.
يا علي يا مولا يا شير خدا يا حيدر کرار برسان صداي شيعه را به الله متعال تا در فرج آخرين حجتش تعجيل کند که 1400 سال صبر کرديم. صبر شيعه از صبر ايوب ع بالاتر رفت و دلها پاره پاره شد.
25 | سید امیررضا موسوی | | ١٤:٣٦ - ٢٨ خرداد ١٣٩٤ |
شما فقط کافیست یک آیه از قرآن دال بر تولد امام زمان در تاریخ 15 شعبان سال 255 قمری ، بیاورید ، اگر آیه را بیاورید بنده همینجا شیعه میشوم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: اين نوع حرف زدن شما مشخص مي کند که از مباني و قواعد خودتان نيز خبر نداريد چون اگر مقداري مطالعه داشتيد، مي دانستيد کسي که قرآن را فقط کافي مي داند و مي گويد فقط قرآن و هر چيز بايد در قرآن باشد، اين شعار خوارج و نشان از گمراهي است
اعتقاد داشتن به حسبنا کتاب الله، شعار خوارج است همچنانکه ذهبي گفته است: ولم يقل حسبنا كتاب الله كما تقوله الخوارج . تذكرة الحفاظ ج 1 ص
خود علماي اهل سنت نيز گفته اند اگر کسي روايت را ترک کند و فقط به قرآن بچشسبد او گمراه است: وقال أيوب السختياني إذا حدث الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا حدثنا من القرآن فاعلم أنه ضال مضل
المقدسي . الآداب الشرعية ج 2 ص 292
حال قبول مي کنيد شما شعار خوارج را داريد تبليغ مي کنيد؟!!! با اين حرفتان قبول نمي کنيد اين کارتان گمراهي است!!
ثانيا: مقام پيامبر (ص) بالاتر است يا حضرت مهدي (ع)؟ کسي شک ندارد که مقام پيامبر حال سوال اين است که چرا تاريخ تولد پيامبر در قرآن نيامده است؟!! يا اصلا چرا در خصوص امامت ايشان آيه نداريم ؟!! اگر شما سراغ داريد براي ما هم بيان کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |مهرتابان||١٢:٥٧ - ٣٠ خرداد ١٣٩٤ |
0
 
0
به نام خدا
جناب موسوی عزیز ، اگر شما هم آیه ای از قرآن بیاورید که تصریح کند آیه 40 سوره توبه در مورد ابوبکر نازل شده (!!!) بنده هم رسماً دست از تشیع بر میدارم.
با احترام
26 | محمد زمانی | | ١٨:٣١ - ٢٨ خرداد ١٣٩٤ |
جناب آقای موسوی
ماشیعیان نیاز به شیعه شدن شما ندارند
دوما کسانی که تولد امام زمان را انکار میکنند کسانی هستند که امام زمان به خاطر وجود آنها غایب شده است وشما حق دارید از وجود ایشان بی خبرباشید.سوم اینکه بهتر است شما به دیگر سوالات ما جواب دهید لطفا - خواهشا
27 | سید حسین باب المراد | | ٠٠:٠٢ - ٠٢ تير ١٣٩٤ |
سلام علیکم،نظر اهل بیت در مورد ابوبکر و عمر در کتب شیعه چیست؟اگر ممکنه اگر روایتی مطرح میکنید سندش معتبر باشه

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
همچنانکه اهل بيت در کتب خود اهل سنت ، ابوبکر و عمر را غاصب خلافت مي دانند ، در کتب شيعه نيز اهل بيت آنها را ناقض عهد و غاصب خلافت مي دانند روايات در اين خصوص فراوان است که به يک مورد اشاره مي کنيم :
حضرت علي عليه السلام از روري منبر به اهل بيت و مردم نگاه کرد و فرمود: ثم أقبل بوجهه و حوله ناس من أهل بيته و خاصته و شيعته فقال قد عملت الولاة قبلي أعمالا خالفوا فيها رسول الله ص متعمدين لخلافه ناقضين لعهده مغيرين لسنته
سپس رو به اطرافيان خود كه جمعى از خانواده و خاصان آن حضرت و شيعيانش بودند كرد و فرمود: حكمرانان پيش از من كارهائى انجام دادند كه در آنها با رسول خدا (ص) مخالفت كردند و از روى تعمد راه خلاف پيمودند، و پيمانش را شكستند، و سنت و روشش را تغيير دادند
كلينى، الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏8 ؛ ص59 تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
علامه مجلسي در خصوص سند روايت گويد:
لكن عندي معتبر
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏25 ؛ ص131
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات


28 | علی | | ١٦:٣٨ - ٠٧ مهر ١٣٩٤ |
سلام
می خواستم بدونم ایا حدیث دوازده خلیفه در حجه الوداع بیان شده؟
چند روایت در این مقاله ذکر کردید, ایا غیر از این هم هست یا نه؟ لطف اگر هست روایت هایی که مورد قبول اهل سنت باشه بیان کنید.
اما در مورد روایت هایی ذکر شده
ایا روایت مسند احمد مورد قبول اهل سنت هست؟
فرمودید البانی روایت رو تصحیح کرده, ایا روایتی که ثابت می کنه در حجه الوداع بیان شده رو تصحیح کرده؟!
لطفا توضیح بدید.


پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
روايتي در مسند احمد در اين خصوص نقل شده است که پيامبر صلي الله عليه و آله در عرفات فرمودند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبو الرَّبِيعِ الزهراني سُلَيْمَانُ بن دَاوُدَ وَعُبَيْدُ اللَّهِ بن عُمَرَ القواريري وَمُحَمَّدُ بن أبي بَكْرٍ المقدمي قالوا ثنا حَمَّادُ بن زَيْدٍ ثنا مُجَالِدُ بن سَعِيدٍ عَنِ الشعبي عن جَابِرِ بن سَمُرَةََ قال خَطَبَنَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بِعَرَفَاتٍ وقال المقدمي في حَدِيثِهِ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَخْطُبُ بِمِنًى وَهَذَا لَفْظُ حديث أبي الرَّبِيعِ فَسَمِعْتُهُ يقول لَنْ يَزَالَ هذا الأَمْرُ عَزِيزاً ظَاهِراً حتى يَمْلِكَ اثْنَا عَشَرَ كلهم ثُمَّ لَغَطَ الْقَوْمُ وَتَكَلَّمُوا فلم أَفْهَمْ قَوْلَهُ بَعْدَ كلهم فقلت لأبي يا أَبَتَاهُ بَعْدَ كلهم قال كلهم من قُرَيْشٍ وقال القواريري في حَدِيثِهِ لاَ يَضُرُّهُ من خَالَفَهُ أو فَارَقَهُ حتى يَمْلِكَ اثْنَا عَشَرَ
مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 99
اين روايت تمام روات توثيق دارند و همه از روات صحيح بخاري و يا مسلم و يا هردو هستند لذا روايت در نزد اهل سنت معتبر است
هر چند روايي را که الباني از احمد نقل کرده و صحيح دانسته است، اين روايت نقل کرده است:
وفي لفظ : لا يزال هذا الأمر عزيزا منيعا ينصرون على من ناوأهم عليه إلى اثني عشر خليفة كلهم من قريش . أخرجه مسلم وأحمد وابنه . وله طري أخرى بلفظ : لا يزال هذا الأمر ماضيا حتى يقوم اثنا عشر أميرا كلهم من قريش . أخرجه أحمد واسناده صحيح . ( انظر تتمة البحث والروايات الأخرى في الكتاب )
[السلسلة الصحيحة - مختصرة 1/ 719
اما با قرائني که در روايات ديگر وجود دارد و اشاره شد، مشخص است که اين روايات در حجه الوداع گفته شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29 | یعقوب مختاری | | ٠٥:٤٧ - ٠٨ آبان ١٣٩٤ |
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اجرتان با حضرت حق
خداوند شما را ای گروه سایت ولایت و شبکه ی جهانی ولایت در در پناه خود و حجت خود ائمه علیهم السلام محفوظ بدارد -
30 | علی | | ١٧:٣٨ - ٠١ آذر ١٣٩٤ |
با سلام خدمت اساتید محترم
شما روایتی را بیان کردید که در ان گفته شده "كلهم من بني هاشم" می خواستم بدانم ایا با مبانی اهل سنت این روایت صحیح است البته منبع که گفتید چاپ قم بوده ایا چاپ دیگری هست که بشه به ان استناد کرد؟
اگر روایت معتبری دیگری در کتب اهل سنت با کلمه "كلهم من بني هاشم" امده ان را هم بیان کنید.
سپاس.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اين روايت در چاپهاي ديگر مثلا در بيروت موسسه الاعلمي در چاپي که سه جلدي که در يک جلد چاپ شده است صفحه 503 روايت کلهم من بني هاشم نقل شده است
البته در تاييد اينکه ائمه از بني هاشم هستند روايات فراواني نقل شده است که در آنها مصاديق اين بني هاشم گه دوازده امام هستند ذکر شده است
جويني روايات فراواني را نقل مي کند که اسامي ائمه دوازده‌گانه تا حضرت مهدي (عليه السلام) بيان شده است. وي‌ روايتي را از رسول خدا (ص)‌ در پاسخ به يک يهودي درياره اوصياء خود نقل مي‌کند که فرمودند:
«نعم إن وصيّي و الخليفة من بعدي عليّ بن أبي طالب عليه السلام و بعده سبطاي: الحسن ثم الحسين يتلوه تسعة من صلب الحسين أئمة أبرار. قال: يا محمد فسمّهم لي. قال: نعم إذا مضى الحسين فابنه عليّ فإذا مضى عليّ فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه جعفر، فإذا مضى جعفر فابنه موسى، فإذا مضى موسى فابنه عليّ، فإذا مضى عليّ فابنه محمد ثم ابنه عليّ ثم ابنه الحسن ثمّ الحجّة ابن الحسن، فهذه اثنا عشر أئمة عدد نقباء بني إسرائيل»
فرائد السمطين ج‏2، ص134.
در ضمن اگر حديث اثنا عشر را بر بني هاشم حمل نكرده و امامان اهل بيت: را مصداق آن ندانيم، براي حديث توجيه قابل قبولي نخواهيم يافت بويژه اينکه در روايت صحيح مسلم آمده بود که پيامبر (ص) بني هاشم را برتر از قريش معرفي کرده است مخصوصا اينکه حضرت مهدي از فرزندان حضرت زهرا (سلام الله عليها) مي‌باشد که ايشان نيز از بني هاشم است. بنابراين هيچ راهي وجود ندارد جز آن كه بگوييم مراد از خلفاي دوازدگانه ائمه از بني هاشم هستند و آخرين آنها يعني حضرت مهدي (ع) در حال حاضر موجود و زنده است مهمترين دليل، حديث ثقلين است که نشان مي‌داد که زمين از اهل بيت خالي نيست همچنانکه علماي اهل سنت نيز به اين مسئله اعتراف دارند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
31 | علی | | ٠٥:٠٠ - ٠٢ آذر ١٣٩٤ |
سلام
در مقاله فوق از طبرانی روایتی را بیان کردید در سایت اسلام ویب گفته رَوْحُ بن عَطَاءِ بن أبي مَيْمُونَةَ , ضعیف الحدیث.
ایا این راوی ضعیف الحدیث است؟
یه سوالی هم دارم لطفا اگر می توانید پاسخ بدید.
در سایت مذکور(اسلام ویب) وقتی روی راوی کلیک می کنم می نویسه ضعیف ولی در زیرش نوشته "له البخاري مسلم" ایا منظور از این کلمه اینکه این راوی, راوی بخاری و مسلمه است؟!
اگر روح بن عطا راوی بخاری و مسلم است لطفا یک روایت نام ببرید که راویش ایشون باشه .
تشکر از وقتی که به بنده مي ىهيى و عذر خواهی برای مزاحم شدن های پی در پی.
یا علی.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
هر چند عده اي روح بن عطاء را تضعيف کرده اند اما برخي نيز او را توثيق کرده و برخي روايات او را معتبر دانسته اند
ابن حبان او را در الثقات ذکر کرده است
روح بن عطاء بن أبى ميمونة من أهل البصرة يروى عن أبيه روى عنه روح بن عبادة والعراقيون وقد سمع عطاء بن أبى ميمونة أنسا وكان روح يخطىء
الثقات ج6 ص305
همچنين ابن عدي او را توثيق کرده است:
هيثمي در اين خصوص گويد:
روح بن عطاء بن أبي ميمونة وهو ضعيف وقد وثقه ابن عدي
مجمع الزوائد ج 4 ص 198
خود ابن عدي نيز گويد: در روايات او اشکالي نيست
وما أرى برواياته بأسا
الكامل في الضعفاء ج3 ص142
حاکم نيز روايتي را که روح يکي از راويان آن است، صحيح دانسته است:
7313 حدثنا الأستاذ أبو الوليد وأبو بكر بن قريش قالا ثنا الحسن بن سفيان ثنا محمد بن يحيى القطيعي ومحمد بن أبي بكر المقدمي ونصر بن علي قالوا ثنا روح بن عطاء ثنا سيار أبو الحكم أنه شهد خالد بن عبد الله القسري وهو يخطب على منبر البصرة وهو يقول حدثني أبي عن جدي قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يا يزيد بن أسد أتحب الجنة قلت نعم قال فأحب لأخيك المسلم ما تحب لنفسك هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه
المستدرك على الصحيحين ج 4 ص 186
با اين وجود که اين راوي هم توثيق دارد هم تضعيف،طبق رجال اهل سنت روايت مختلف فيه مي شود و اين نوع روايت را روايت حسن گويند: وقال ابن القطان هو صدوق ولم يثبت عليه ما يسقط له حديثه إلا أنه مختلف فيه فحديثه حسن .
تهذيب التهذيب ، ج 5 ، ص 228
همچنين در خصوص يک رواي که هم تضعيف دارد و هم توثيق آمده است
حديث آخر أخرجه الترمذي ... وقال غريب ورواه أحمد في مسنده قال بن القطان في كتابه وأبو معشر هذا مختلف فيه فمنهم من يضعفه ومنهم من يوثقه فالحديث من أجله حسن انتهى .
نصب الراية ، الزيلعي ، ج 5 ، ص 256
اما نکته آخر اينکه اين راوي از روايت بخاري و مسلم نيست اگر در سايت اسلام وب که بر روي راوي کليک مي کنيد، روي له البخاري مسلم نيز ديده مي شود، بايد توجه داشت که صرف ديده شدن اين عبارت به معني اين نيست که اين راوي از روات شيخين است اگر نرم افزار جوامع الکلم که با سايت اسلام وب تطابق دارد دقت کنيد در آنجا اگر روي راوي کليک کنيد اگر از روات شيخين باشند، قسمت « روي له البخاري مسلم» برجسته و رنگي مي شود و مشخص مي شود که او از روات مسلم و بخاري است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
32 | ابوالفضل | | ١٨:٢٤ - ٢٣ مرداد ١٣٩٥ |
با سلام به همگی.
در بعضی سایت های سنیان٬ ادعا شده که:
پیامبر فرموده «همه ی آنان(خلفای دوازدهگانه) از قریشند»٬ ولی در حدیث صحیحی بیان نشده که آن ها هاشمی اند و یا از نسل پیامبرند.
اما اینان غافل اند از روایات صحیحی که در آن ها پیامبر (صل الله علیه و آله ) فرموده اند که من دو «خلیفه» برایتان میگذارم: کتاب خدا و عترتم(دودمانم)٬ اهل بیتم.
پس خلفای اثنا عشر طبق این حدیث صحیح همان عترت و اهل بیت رسول الله(ص)٬ یعنی دودمان ایشان میباشند.
إني تارك فيكم خليفتين : كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء و الأرض و عترتي أهل بيتي و إنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض
( حم طب ) عن زيد بن ثابت .
( صحيح )
(ألباني، محمد ناصر الدين (متوفاى1420هـ)، صحيح جامع الصغير وزيادته، ج1، ص482، ح2457، ناشر: المكتب الإسلامي .)
على بن أبى بكر هيثمى نيز در دو جا از كتاب خود سند اين روايت را تصحيح كرده است:
رواه الطبراني في الكبير ورجاله ثقات.
(الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 1، ص170، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.)
رواه أحمد وإسناده جيد
(مجمع الزوائد، ج 9، ص163)
33 | کریم | | ١٨:١٤ - ٢٨ اسفند ١٤٠٠ |
سلام
چرا با اینکه اینقدر روایات شفاف همچون خلفای اثنی عشر یا غدیر درباره ولایت اهل بیت ع دارییم اما علمای سنی حقیقت ولایت اهل بیت ع را قبول نمی کنند ؟؟؟
علت اصلی چیه ؟؟

پاسخ:
با سلام
غزالی عالم اهل سنت در رابطه با عهد شکنی خلفاء در غدیر مطلب قشنگی می گوید که می توانید در لینک زیر ببینید:
https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=4955
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها