برنامه حبل المتین - 20/07/1404 (قسمت دویست و پنجاه و پنجم)
عنوان برنامه: ادله عقلی امامت (برداشت صحابه از حدیث منزلت) 2
کلیدواژه: حبل المتین؛ حدیث مناشده؛ ادله عقلی امامت؛ حدیث منزلت؛ اسناد حدیث؛ منزلت؛ صحابه و حدیث منزلت؛ عمر بن خطاب؛ جنگ خیبر؛ آیه مباهله؛ وضو؛ مسح؛ امامت؛ سعد بن أبی وقاص!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: آقای علی اسماعیلی
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)
اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
السلام علی المهدی الذی وعد الله به الأمم السلام علی ربیع الأنام و نضرة الأیام السلام علیک یا بقیة الله
سلام و درود خدمت شما دوستان عزیزم، بینندگان گرانقدر و بامحبت و باصفا و اهلبیتی «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
خیلی خوش آمدید به برنامه زنده «حبل المتین» در یک یکشنبه شبی دیگر. با افتخار در کنار شما هستیم و با شما هستیم و خدا را از این بابت شاکر و سپاسگذاریم که به ما نفس و توفیق داد و عمری بود که بتوانیم خدمتگزار شما دوستان عزیز باشیم.
الآن هفته دوم است که ساعت شروع برنامه ما ساعت 20 هست و به مدت 90 دقیقه در خدمت شما هستیم.
موضوع بحث و گفتگوی ما در بخش نخست برنامه درسهایی از امامت و ولایت و ادله عقلی امامت است. همچنین بخشی از برنامه هم اختصاص به مخاطبین و بینندگان عزیزمان دارد.
ما بارها گفتیم و بازهم یادآوری میکنیم که اگر مخاطبی تازه به جمع عزیزان همراه و بیننده ما اضافه شده است، عرض میکنیم که این شبکه و برنامههایی که پخش میشود متعلق به همه مخاطبین هست.
زمان پخش برنامهها و ارتباط های تلفنی هم همه عزیزان میتوانند روی خط ارتباطی ما بیایند و اگر نکته و مطلب و سؤال و بحث و گفتگویی دارند ما استقبال میکنیم.
عزیزان اهل سنت ما اعم از علمای اهل سنت، آخوند و ملأ و مولوی و هر عزیزی که علمی دارد یا بینندگان معمولی اهل سنت میتوانند با ما در ارتباط باشند.
آقایان وهابی اعم از بینندگانی که ممکن است تفکر و اندیشه وهابیت داشته باشند یا کارشناسانی که در این شبکهها مشغول پول گرفتن و افاضه کردن هستند هم میتوانند بیایند و از این فرصت استفاده کنند.
همینطور آقایان و برادران و خواهران عزیز شیعه ما و محبان و ارادتمندان امیرالمؤمنین هم که به صورت ویژه روی سر ما جا دارند و در خدمتشان خواهیم بود.
طبق معمول توفیق داریم در محضر استاد عزیز و بزرگوار و گرانقدرمان حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی باشیم. حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله، شب شما بخیر؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت بیش از پیش برای همه گرامیان از خداوند منّان طلب میکنم.
ما طبق برنامه همیشگی و توفیقی که خداوند عالم داده و عنایت حضرت ولی عصر هست، یادی از مصائب حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) انجام میدهیم باشد که آن بانوی دوسرا عنایتی کند و گوشه چشم و نظر ولایی به ما و بینندگان داشته باشد.
ز دست مردم یثرب چه آمد بر سرت مادر
که مرگ خویش را کردی طلب از داورت مادر
از این پهلو به آن پهلو مپیچ ای غم گسار من
مبادا صدمه بیند زخمهای پیکرت مادر
تو بین دشمنان کردی حمایت از علی من هم
جدا یک دم نگردم از کنار بسترت مادر
تو کردی پاک از چشم علی اشک غم و من هم
بگیرم اشک مظلومی ز چشمان ترت مادر
نه تنها من، در و دیوار این غم خانه میگرید
گهی بر تو، گهی بر غصههای رهبرت مادر
خدا را گر به سر عمر شریفت آمده اول
دعا کن تا بمیرد دختر غم پرورت مادر
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
مجری:
دوستان عزیز مثل همیشه نام و یاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها) زینت بخش برنامه «حبل المتین» شد.
ما در بحث ادله عقلی امامت و ولایت رسیدیم به استدلالهایی که وجود نازنین مولای متقیان امیر مؤمنان أسد الله الغالب علی بن أبی طالب (سلام الله علیها) در آن شورای شش نفره ارائه فرمودند.
از همان نکاتی که حضرت فرمودند و ادلهای که بیان کردند اگر حضرت هیچ نکتهای نفرموده باشند، همانها کفایت میکند بر بحث اثبات امامت و ولایت آن بزرگوار.
یکی از مباحثی که حضرت آنجا ارائه فرمودند، بحث حدیث منزلت بود که چند هفتهای است موضوع گفتگوی ما مربوط به حدیث منزلت هست.
من درخواست میکنم حضرت استاد یک خلاصهای از مباحث گذشته ارائه بفرمایند تا سؤالات جدید را من عرض کنم.
موضوع: خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون حدیث منزلت
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله
عرض کردیم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در شورای شش نفره که فرصتی فراهم شد و در آن جمعی که «طلحه» و «زبیر» و «عثمان» و «سعد بن أبی وقاص» و «عبدالرحمن بن عوف» جمع شده بودند فرمایشاتی مطرح کردند.
بنا بود یک نفر از این شش نفر که دارای فضائل بیش از دیگران هست و شایستگی دارد انتخاب شود.
اگر میخواستند فرمایش پیغمبر اکرم را عملی کنند، رسول گرامی اسلام با عبارتهای مختلف فرمودند:
«یا علی أنت خلیفتی من بعدی»
الکتاب: روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، المؤلف: شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی (المتوفی: 1270 هـ)، المحقق: علی عبد الباری عطیة، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی، 1415 هـ، ج 9، ص 396، باب حدیث سورة النور (24): الآیات 41 إلی 57
و:
«وقال له رسول الله أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 684، ح 1168
و:
«فأخذ برقبتی ثم قال إن هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم فاسمعو له وأطیعوا»
رسول خدا که چنین دید، دست بر گردن من انداخت و فرمود: براستی که او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. از او شنوایی داشته و یاریاش کنید.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه
رسول گرامی اسلام امثال این روایات را از حدیث دار گرفته تا حدیث غدیر غم و شب رحلت بزرگوارشان مطرح فرموده بودند، اما آقایان تمامی این روایات را کنار گذاشتند و گفتند که ما میخواهیم قضیه شورایی باشد و در سقیفه جمع شدند.
ان شاءالله خداوند به ما توفیق بدهد تا در رابطه با آنچه در سقیفه گذشته است جلسهای داشته باشیم، زیرا حرفهای ناگفتنی من زیاد دارم.
وقتی اسم سقیفه میآید، غم تمام وجود مرا فرا میگیرد. اصل تمام انحرافات و مسائل از همان سقیفه شروع شد.
علی بن أبی طالب را کنار گذاشتند و بهانهشان این بود که امیرالمؤمنین از خاندان پیغمبر اکرم است و نبوت و خلافت در یک خاندان جمع نمیشود.
شما که گفتید نبوت و خلافت در یک خاندان جمع نمیشود، چرا علی بن أبی طالب را در شورای شش نفره آوردید؟!
«ابن عباس» گفت: علی جان! نرو. تکلیف شورای شش نفره مشخص است و با این چینشی که هست همه میدانند خروجی آن کیست.
امیرالمؤمنین فرمود: پسرعمو این افراد روز اول مرا کنار گذاشتند به استدلال اینکه خلافت و نبوت در یک خاندان جمع نمیشود. من میخواهم بروم ثابت کنم که این افراد دروغ و خلاف گفتهاند.
امام رضا (علیه السلام) در مناظره خود با یکی از علمای بزرگ اهل سنت به نام «یحیی بن ضحاک» که می گویند در منطقه خراسان بی نظیر بوده است، فرمود: این چه خلافتی است؟! این چه انتخاب آزادی است؟!
این چه شورایی از مردم است که خلیفه دوم میگوید: اگر کسی مثل قضیه سقیفه انتخاب شود، هم خلیفه کشته میشود و هم انتخاب کنندهها کشته میشوند؟!! این قضیه در کتاب «نهج البلاغه» و «صحیح بخاری» مطرح شده است.
این افراد خلافت منصوصی را قبول نکردند، اما خلیفه اول گفت: من عمر بن خطاب را ولی امر شما قرار دادم. دومی هم شورای شش نفره تشکیل داده است تا کسی که از میان آنها از همه بافضیلت تر و صاحب امتیازتر است انتخاب شود.
امیرالمؤمنین در این شورا نزدیک به پنجاه ویژگی برای خودش مطرح کرده است و آنها را به خدا قسم داده است که بگویند آیا این فضائل را دارند یا خیر؟! آنها گفتند: به خدا سوگند خیر.
یکی از این احادیث، حدیث منزلت است. در کتاب «مناقب علی بن أبی طالب» اثر «ابن مردویه» متوفای 410 هجری آمده است که امیرالمؤمنین در ابتدا میفرمایند:
«أما والله لأحاجنّهم بخصال لا تستطیع عُربهم ولا عجمهم، المعاهد منهم والمشرک أن ینکر منها خصلة واحدة»
به خدا سوگند در این جمع به فضائل و حقانیت خودم استدلال میکنم به طوری که نه عرب نه عجم نه هم پیمان و نه مشرکی توانایی انکار یک صفت از این صفات را ندارد.
عمر بن خطاب افضل را انتخاب نکرد. او گفت: هرکدام از این شش نفر شایستگی دارد، انتخاب شود. من این پنجاه مورد را می گویم، هرکدام از شما این شایستگیها را دارید خلیفه شوید. در اینجا امیرالمؤمنین مطالب را مطرح میکند و در ادامه میفرماید:
«أنشدکم بالله أمنکم من جعله رسول الله (صلی الله علیه وآله) من نفسه کهارون من موسی غیری؟»
به خدا سوگند آیا در میان شما غیر از من کسی هست که پیغمبر اکرم در حق او فرموده باشد که او برای من به منزله هارون برای حضرت موسی است؟
«قالوا: اللّهمّ لا»
گفتند: به خدا خیر.
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، وفات: 410، رده: مصادر انساب ومعاجم مختلف، خطی: خیر، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد سین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - 1382 ش، چاپخانه: دار الحدیث، ناشر: دار الحدیث، شابک: 964-7489-08-0، ص 130 - 133، ح 162
قضیه حدیث منزلت هم بحث فضیلت را داراست و هم بحث خلافت و امامت را داراست. شاید نظر امیرالمؤمنین که حدیث منزلت را مطرح میکند، نسبت به جنبه اولی نظر دارد که آیا اینکه تو به جای من همانند حضرت هارون نسبت به حضرت موسی هستی.
همان جایگاهی که حضرت هارون نسبت به حضرت موسی دارد را حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نسبت به رسول گرامی اسلام دارد.
ما در جلسات گذشته مطالبی را خدمت بینندگان عزیز عرض کردیم و گفتیم که حدیث منزلت از احادیثی است که در صحیحین با سندهای متعدد آمده است.
حدیث منزلت هم در کتاب «صحیح بخاری» چند مورد آمده است، هم در کتاب «صحیح مسلم» آمده است و صحابه برداشتهای بسیار عریض و طویلی از این حدیث داشتند.
علمای بزرگ اهل سنت هم نسبت به این حدیث گفتهاند: محکمترین و صحیحترین روایت حدیث منزلت است. در کتاب «الاستیعاب» اثر «ابن عبدالبر» این مطالب را آورده است و مینویسد:
«وقال له أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی وروی قوله أنت منی بمنزلة هارون من موسی»
سپس مینویسد:
«جماعة من الصحابة وهو من اثبت الآثار وأصحها»
عدهای از صحابه این روایت را نقل کردهاند و آن صحیحترین روایات است.
الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 1097، ح 1855
آقایان تواتر این حدیث را آوردهاند و حتی گفتهاند که حدیث منزلت با پنج هزار سند وارد شده است.
در کتاب «شواهد التنزیل» اثر «حسکانی» مطلبی در این خصوص آمده است. ایشان که ملتزم بوده است که در کتاب خود جز روایت صحیح نیاورد، در مجلد اول وقتی به این روایت میرسد مینویسد:
«وهذا [ها] حدیث المنزلة الذی کان شیخنا أبو حازم الحافظ (1) یقول:»
سپس مینویسد:
«خرجته بخمسة آلاف إسناد!!!»
من حدیث منزلت را با پنج هزار سند نقل کردهام.
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، نویسنده: الحاکم الحسکانی، وفات: ق 5، رده: مصادر تفسیر سنی، خطی: خیر، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1411 - 1990 م، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، ج 1، ص 195، ح 205
این در حالی است که کسی نسبت به حدیث غدیر خم هم حتی نگفته است پنج هزار سند دارد! کسی نیامده پنج هزار سند نسبت به اثبات نبوت رسول اکرم بیاورد، اما نسبت به حدیث منزلت پنج هزار سند نقل کردهاند.
نمیدانم آقایانی که در حق امیرالمؤمنین جفا کردند فردای قیامت چه جوابی دارند!! حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در وصیتنامه سیاسی الهیشان یک جمله تاریخی و کلمه قصار دارند.
ایشان مینویسند: اگر خداوند از تقصیر عوام الناس بگذرد، از تقصیر علما نخواهد گذشت!!!
ما این بحث را آوردیم و گفتیم که صحابه نظیر «سعد بن أبی وقاص» حدیث منزلت را در ردیف آیه مباهله و آیه تطهیر و حدیث رآیت آورده است و این نشانگر این است که حدیث منزلت کاملاً جایگاه بالایی دارد.
«سعد بن أبی وقاص» میگوید: اگر حدیث منزلت در حق من وارد شده بود، از تمام آنچه که آفتاب بر او میتابد برایم بهتر بود. همچنین خلیفه دوم میگوید: اگر پیغمبر اکرم حدیث منزلت را در حق من آورده بود، از تمام آنچه خورشید بر او میتابد بالاتر بود.
شما خودتان که چنین می گویید، بعد علی بن أبی طالب را در کنار «طلحه» و «زبیر» و «عثمان» و «سعد بن أبی وقاص» و «عبدالرحمن بن عوف» و افرادی که همگی سابقه کفر و بی دینی داشتند قرار میدهید!!
امیرالمؤمنین از روز اول ولادتش و قبل از به دنیا آمدنش تمام وجودش با ایمان به خداوند عالم عجین شده بود. آیا قرار دادن حضرت در کنار این افراد ظلم و اجحاف در حق امیرالمؤمنین نیست؟! من در خدمت شما هستیم.
مجری:
حضرت استاد خیلی متشکرم. وسط فرمایشاتتان اشاره کوتاهی داشتید، حال من میخواهم بیشتر و جامعتر بپرسم که واقعاً آیا حدیث منزلت علاوه بر فضیلت امیرالمؤمنین، بر خلافت آن بزرگوار هم اشاره میکند و میتوان به آن استدلال کرد یا خیر؟!
موضوع: اثبات خلافت امیرالمؤمنین با استناد به حدیث منزلت
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اولاً روایتی بیان کنم که خیلی زیباست و یکی از روایاتی است که وقتی اولین بار دیدم از خوشحالی داشتم بال درمی آوردم.
مجری:
از آن روایاتی است که جگر انسان خنک میشود.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
واقعاً جگر انسان خنک میشود. این روایت هم در منابع اهل سنت است و هم در منابع شیعه است. من که خیلی از این روایت خوشم میآید. من که واقعاً وقتی این روایت یادم می افتد جگرم خنک میشود.
«ثعلبی» در کتاب «کشف البیان» جلد چهارم صفحه 80، «ابن مردویه» در کتاب «مناقب» صفحه 293، «حسکانی» در کتاب «شواهد التنزیل» جلد هشتم صفحه 478، «فخر رازی» در کتاب «تفسیر الکبیر» جلد 12 صفحه 23 این روایت را آوردهاند.
ما به سراغ آقای «ثعلبی» میرویم که متوفای 427 هجری است و از همه این افراد مقدم است. ایشان هفده سال بعد از «ابن مردویه» از دنیا رفته است، اما اعتبار «ثعلبی» بالاتر است.
ایشان در جلد چهارم روایتی از شخصیتهای بسیار بالا نظیر «عبدالله بن عباس» است. «ابن عباس» میگوید: ما در کنار زمزم نشسته بودیم که دیدیم مردی آمد و عمامهای بر سر و صورتش پیچیده بود و تنها چشمانش معلوم بود.
«فقال ابن عباس: سألتک باللّه من أنت؟»
ابن عباس گفت: تو را به خدا سوگند چه کسی هستی؟!
«قال: فکشف العمامة عن وجهه، وقال: یا أیها الناس من عرفنی فقد عرفنی ومن لم یعرفنی فأنا جُندب بن جنادة البدری أبو ذر الغفاری»
نقل میکند که او پارچه را از صورتش برداشت و گفت: ای مردم! هرکسی مرا میشناسد که میشناسد و آنان که نمیشناسند خودم را معرفی میکنم. من جندب پسر جناده هستم.
«سمعت رسول اللّه بهاتین وإلاّ صمّتا ورأیته بهاتین وإلاّ فعمیتا»
از رسول خدا با دو گوشم شنیدم و با چشمهایم دیدم که اگر غیر از این باشد کر و کور شوم.
«یقول: علی قائد البررة، وقاتل الکفرة، منصور من نصره، مخذول من خذله»
حضرت فرمودند: علی بن أبی طالب پیشوای نیکوکاران و کشنده کافران است. هرکسی او را کمک کند پیروز است و آن که او را خوار نماید ذلیل و بیچاره شود.
یکی از مراجع بزرگوار میفرمودند که من رسول اکرم را در خواب دیدم. رسول اکرم فرمودند: «اللهم انصر من نصره» مربوط به زمان من و زمان علی بن أبی طالب نبود، در این عصر هم هرکسی علی را یاری کند خدا او را یاری میکند.
(إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکم)
اگر خدا را یاری کنید شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.
سوره محمد (47): آیه 7
علی بن أبی طالب هم جدای از خداوند نیست.
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
در ادامه روایت آمده است:
«أما إنی صلیت مع رسول اللّه یوماً من الأیام صلاة الظهر فدخل سائل فی المسجد فلم یعطه أحد»
اما روزی از روزها هنگام ظهر برای اقامه نماز در مسجد خدمت رسول الله بودم. مردی نیازمند وارد شد و تقاضای کمک کرد، اما هیچکس به وی کمکی نکرد.
«فرفع السائل یده إلی السماء وقال: اللهم اشهد إنی سألت فی مسجد رسول اللّه فلم یعطنی أحد شیئاً»
مرد نیازمند دستش را بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد پیغمبر اکرم آمدم و از صحابه کمک میخواستم، اما هیچکسی به من توجه نکرد.
«وکان علی راکعاً فأومی إلیه بخنصره الیمنی وکان یتختم فیها فأقبل السائل حتی أخذ الخاتم من خنصره»
علی بن أبی طالب که در همان لحظه در حال رکوع بود، دست راستش را که انگشترش در آن بود جلو آورد تا آن را به مرد نیازمند هدیه کند و مرد نیازمند هم متوجه شد و انگشتر را درآورد.
«وذلک بعین النبی فلما فرغ النبی من الصلاة فرفع رأسه إلی السماء وقال:»
این قضیه در منظر رسول اکرم بود. وقتی حضرت این منظره را مشاهده کرد پس از پایان نماز دست به دعا بلند کرد و فرمود:
«(اللهم إن أخی موسی سألک، فقال:) ربّ إشرح لی صدری ویسر لی أمری واجعل لی وزیراً من أهلی هارون أخی أشدد به أزری»
خدایا برادرم موسی از تو تقاضا نمود تا به وی سعه صدر و گشایش در امور و بیانی رسا و شیوا و جانشینی برادرش هارون را عنایت فرمائی.
«(الآیة، فأنزلت علیه قرآناً ناطقاً) سنشدّ عضدک بأخیک ونجعل لکما سلطاناً»
خدایا در برابر طلب حضرت موسی آیه نازل کردی: من قدرت تو را با برادرت محکم میکنم و تو را با برادرت قدرتمند میکنم و برای تو و برادرت سلطنت و قدرت قرار میدهم.
«(اللهم وأنا محمد نبیک وصفیک اللهم فاشرح لی صدری ویسر لی أمری واجعل لی وزیراً من أهلی علیاً أُشدد به ظهری)»
خدایا من هم محمد پیغمبر تو و انتخاب شده تو هستم. خدایا درخواست میکنم تا شرح صدر و آسان شدن کارهایم را به من مرحمت فرمائی و نیز برادرم علی را وزیر و جانشین من قرار دهی تا همراه و کمک من در کارها و پشتیبان رسالتم باشد.
«قال أبو ذر: فواللّه ما استتم رسول اللّه الکلمة حتی أنزل علیه جبرئیل من عند اللّه»
ابوذر میگوید: به خدا سوگند هنوز سخن و تقاضای رسول خدا تمام نشده بود که جبرئیل نازل شد.
«فقال: یا محمد إقرأ»
عرضه داشت: یا محمد بخوان.
«فقال: وما أقرأ؟»
حضرت فرمود: چه بخوانم؟!
«قال: إقرأ (إنما ولیکم اللّه ورسوله)، إلی (راکعون)»
الکشف والبیان (تفسیر الثعلبی)، اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان - 1422 هـ-2002 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ج 4، ص 80، باب المائدة: (54) یا أیها الذین... ..
خیلی جالب است. رسول گرامی اسلام میفرماید: حضرت موسی چنین خواست و خداوندا به او عطا کردی. من هم پیغمبر تو هستم و کمتر از حضرت موسی نیستم. من هم از تو میخواهم که از دودمان من وزیر و خلیفهای مثل علی قرار بدهی.
همانطور که حضرت موسی نام هارون برادرش را آورد تا خداوند او را وزیر و خلیفه قرار دهد، اینجا هم رسول اکرم فرمودند که وزیری از دودمان من همانند علی قرار بده. جبرئیل نازل شد و آیه 55 سوره مائده را نازل کرد.
از میان کتابهای شیعه هم در کتاب «بحارالانوار» جلد 23 صفحه 221، کتاب «تفسیر کنز الدقائق» جلد 3 صفحه 72، کتاب «تفسیر برهان» جلد اول صفحه 616، کتاب «نوادر الأخبار» جلد 1 صفحه 125 آمده است.
در کتاب «تأویل الآیات» جلد 1 صفحه 112 آمده است که میگوید خدمت امیرالمؤمنین رسیدم و گفتم: آقاجان! در رابطه با وصیت پیغمبر اکرم به تو چیزی برایمان بیان کن تا لذت ببریم. حضرت امیرالمؤمنین فرمود:
«سَأُخْبِرُکم»
به تو می گویم.
«أَنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکمُ الدِّینَ وَ ارْتَضَاهُ وَ أَتَمَّ عَلَیکمْ نِعْمَتَهُ وَ کنْتُمْ أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها»
سپس میفرمایند:
«وَ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَی إِلَی نَبِیهِ أَنْ یوصِی إِلَی»
خداوند عالم به پیغمبر اکرم وحی کرد وصیتش را به من انجام بدهد.
«فَقَالَ النَّبِی ص یا عَلِی احْفَظْ وَصِیتِی »
پیغمبر اکرم فرمود: یا علی! تو وصیت من هستی.
«وَ ارْعَ ذِمَامِی وَ أَوْفِ بِعَهْدِی وَ أَنْجِزْ عِدَاتِی وَ اقْضِ دَینِی وَ قَوِّمْهُمَا وَ أَحْی سُنَّتِی وَ ادْعُ إِلَی مِلَّتِی»
سپس میفرمایند:
«لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی اصْطَفَانِی وَ اخْتَارَنِی»
خدا مرا انتخاب کرده است و برای نبوت برگزیده است.
«فَذَکرْتُ دَعْوَةَ أَخِی مُوسَی»
روزی دعای حضرت موسی و طلبش از خدا را یادآوری کردم.
«فَقُلْتُ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی کمَا جَعَلْتَ هَارُونَ مِنْ مُوسَی»
گفتم: خدایا از خانواده من هم وزیر و خلیفهای برای من قرار بده همانطور که حضرت هارون را خلیفه حضرت موسی قرار دادی.
«فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی أَنَّ عَلِیاً وَزِیرُک وَ نَاصِرُک وَ الْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِک»
خداوند متعال وحی کرد که یا علی تو وزیر من و ناصر من و خلیفه بعد از من هستی.
«ثُمَّ یا عَلِی أَنْتَ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَی وَ أَوْلَادِک مِنْک فَأَنْتُمْ قَادَةُ الْهُدَی وَ التُّقَی وَ الشَّجَرُ الَّتِی أَنَا أَصْلُهَا وَ أَنْتُمْ فرعها فَمَنْ تَمَسَّک بِهَا فَقَدْ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا فَقَدْ هَلَک وَ هَوَی وَ أَنْتُمُ الَّذِینَ أَوْجَبَ اللَّهُ مَوَدَّتَکمْ وَ وَلَایتَکمْ وَ الَّذِینَ ذَکرَهُمُ اللَّهُ فِی کتَابِهِ وَ وَصَفَهُمْ لِعِبَادِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیةً بعضها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ فَأَنْتُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ نُوحٍ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ عِمْرَانَ وَ أَنْتُمُ الْأُسْرَةُ مِنْ إِسْمَاعِیلَ وَ الْعِتْرَةِ الْهَادِیةِ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِین»
تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، نویسنده: استرآبادی، علی، محقق / مصحح: استاد ولی، حسین، ص 112، باب سورة آل عمران و ما فیها من الآیات البینات فی الأئمة الهداة
حضرت در ادامه میفرمایند که مراد از آل عمران دودمان من و شما و اهلبیت شما هستیم.
اینجا ما در منابع شیعه و سنی میبینیم که رسول اکرم از خداوند عالم میخواهد همانطور که حضرت هارون با توجه به تقاتضای حضرت موسی خلیفه شد، حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم خلیفهشان باشد.
ان شاءالله اگر یادم باشد توضیح خواهم داد که چرا پیغمبر اکرم از میان صد و بیست و چهار هزار پیغمبر حضرت موسی را انتخاب کرد و خلیفه حضرت موسی را مثال زد. این در حالی است که در روایت داریم هیچ پیغمبری نبود جز اینکه وصی داشت.
مجری:
با وجود اینکه همه پیامبران برای خودشان وصی و خلیفه داشتند، اما رسول گرامی اسلام حضرت موسی را مثال زدند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
حضرت عیسی و حضرت ابراهیم و حضرت آدم و حضرت شیث و حضرت نوح و دیگر انبیاء که وصی داشتند را نیاورد. پیامبران الهی از حضرت آدم تا آخرین پیغمبر قبل از رسول گرامی اسلام همگی وصی داشتند.
حال آنکه حضرت عیسی به پیغمبر اکرم نزدیکتر بودند تا حضرت موسی، اما رسول گرامی اسلام وصی حضرت موسی را از خداوند خواستند.
ما باید در این خصوص سیری در آیات کنیم. بنده تنها بگویم که کلمه «خلیفه» در قرآن کریم یک جا به کار رفته است و میفرماید:
(هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ)
و موسی به برادرش هارون گفت جانشین من در میان قوم من باش و (آنها را) اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی منما.
سوره اعراف (7): آیه 142
در رابطه با خلیفه؛
(یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْض)
ای داود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم.
سوره ص (38): آیه 26
مراد «خلیفة الله» است.
(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة)
من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد.
سوره بقره (2): آیه 30
بحث خلافت الله بحث دیگری است، اما خلیفة النبی طبق آنچه من در جریان هستم تنها یک جا در قرآن کریم آمده است و تنها در رابطه با حضرت موسی است. غیر از حضرت موسی واژه «خلیفه» در قرآن کریم نیامده است.
بنابراین رسول اکرم از خداوند عالم مسئله خلافت حضرت هارون نسبت به حضرت موسی را طلب میکند.
حال من حرف زیاد دارم و کلمه «خلیفه» که در حدیث منزلت آمده است هم از آن واژههایی است که قلب هر شنوندهای را شاد میکند. وقتی که امیرالمؤمنین هم در جمع شورای شش نفره میفرمایند:
«أنشدکم بالله أمنکم من جعله رسول الله (صلی الله علیه وآله) من نفسه کهارون من موسی غیری؟»
میخواهند بفهمانند که اگر فضیلت میخواهید، این هم یکی از فضائل من است. حال من میخواهم سؤالی از بینندگان عزیز اهل سنت بپرسم و با وهابیها کاری ندارم.
بنده از علمای اهل سنت میپرسم که اگر این حدیث در حق ابوبکر مطرح شده بود چکار میکردند؟! اگر نسبت به عمر بن خطاب این عبارت آمده بود چکار میکردند؟!
آیا در این صورت این عبارت را در اذان قرار نمیدادند؟! آیا این حدیث را در پردههای مختلف نمینوشتند و از کنار بیت الله الحرام آویزان نمیکردند؟! آیا در و دیوار مساجد را از این حدیث پر نمیکردند؟! آیا از کنار آن به همین سادگی رد میشدند؟!
به قول «شیخ صدوق» ارزش دارد که انسان سختیهای قیامت را تحمل کند، اما محکمه عدل امیرالمؤمنین را تماشا کند و ببیند کسانی که در حق امیرالمؤمنین ظلم کردند چه پاسخی دارند.
بنده بارها خدمت دوستان عرض کردم که «شیخ صدوق» میگفتند: مرا در قم و در نجف دفن نکنید. کسی که در قم و نجف دفن شود، بدون سؤال و جواب به بهشت میرود.
افراد میگفتند: این که خیلی خوب است. ایشان میگفتند: خیر؛ من نمیخواهم یکسره به بهشت بروم. من میخواهم با همه سختیها در قیامت باشم.
(یوْماً یجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیبا)
در آن روز که کودکان را پیر میکند.
سوره مزمل (73): آیه 17
روز قیامت زنان باردار از ترس فرزندشان را سقط میکنند. «شیخ صدوق» میفرمایند: من حاضرم تمام آن مشکلات را ببینم، اما محکمه عدل امیرالمؤمنین را تماشا کنم و ببینم کسانی که با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مخالفت کردند چه پاسخی دارند.
خدایا من هم با نظر «شیخ صدوق» موافقم. بینندگان عزیز ما هم شاید همگی موافق باشند که بیایند سختیهای قیامت را تحمل کنند، اما محکمه عدل امیرالمؤمنین را تماشا کنند.
البته ما یقین داریم ما که با این عشق در قیامت حاضر میشویم، امیرالمؤمنین گوشه چشمی به ما میکنند. اگر پسر بزرگوارشان امام حسین (علیه السلام) گوشه چشمی به ما کنند، همه چیز درست میشود.
یکی از اولیاء الله میگفتند که در مکاشفه دیدم قیامت است. افراد را میآورند و حضرت امیرالمؤمنین هم نشستهاند و مشغول حساب و کتاب هستند.
حضرت طوری از علما حساب میکشیدند که دیدم هرکدام از علما چند سال حساب و کتابشان طول میکشد. امیرالمؤمنین فرمودند: حسین جان! به حساب آقایان علما برس تا من بروم وضو بگیرم.
حضرت رفتند و وقتی برگشتند دیدند هیچ کسی نیست. امیرالمؤمنین فرمودند: مردم کجا رفتند؟!
حسابرسان فرمودند: وقتی که شما رفتید، امام حسین فرمودند که سریع همگی به بهشت بروید. آنها دوان دوان رفتند و کفشهایشان را هم جا گذاشتند!! حضرت فرمودند: حسین است دیگر!
امیدواریم امام حسین این چنین گوشه چشمی به ما کنند طوری که اگر امیرالمؤمنین هم دیدند، بفرمایند: حسین است دیگر!
«علامه طباطبایی» می گویند: «الوتر الموتور» که در زیارت جامعه کبیره است به معنای عزیز دردانه است. خوشا کسانی که در دنیا رابطهشان را با امام حسین برقرار کردند.
اگر اشتباه نکنم آقا «هادی» آقازاده «علامه امینی» یک شب مهمان ما بودند. ایشان گفتند: پدرم «علامه امینی» را در خواب دیدم در حالی که یقین داشتم ایشان از دنیا رفته است.
من از پدرم پرسیدم: برزخ چه خبر است؟! آیا کتاب «الغدیر» و مناظراتی که داشتید و شخصیتهای برجستهای که با صحبتهای شما شیعه شدند مفید بود؟!
پدرم گفتند: هادی جان! اینجا بازار کتاب «الغدیر» کساد است. تنها یک بازار رونق دارد و آن هم بازار امام حسین است. اینجا تنها گریه برای امام حسین و زیارت امام حسین به داد من رسید.
دوستان تلاش کنید رابطهتان را با امام حسین برقرار کنید. اگر میخواهید با امام زمان سنخیت پیدا کنید که فردای قیامت هم حضرت ولی عصر بفرمایند من با شما سنخیت دارم، یکی از ویژگیهای وجود مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) این است:
«فَلَأَنْدُبَنَّک صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»
هر صبح و شام در مصیبت تو گریه میکنم و اگر اشک چشمم تمام شود خون گریه میکنم.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 98، ص 238، ح 38
دوستان عزیز تلاش کنید بعد از نماز صبحتان یک روضه امام حسین برای خودتان و اهل و عیالتان بخوانید و خجالت نکشید.
وقتی نماز مغرب و عشاء را میخوانید به سجده بروید و دو بیت شعر درباره امام حسین بخوانید تا قلبتان محزون شود. همچنین میتوانید فرمایش امام حسن مجتبی را بخوانید که فرمودند:
«لَا یوْمَ کیوْمِک یا أَبَا عَبْدِ اللَّه»
الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 116، ح 3
در عالم هستی از اول خلقت تا قیامت مصیبتی همانند مصیبت روز عاشورا وجود نداشته و نخواهد داشت که در یک روز هفتاد و دو عزیزش را شهید کردند، فرزند دلبندش را قطعه قطعه کردند، طفل شیرخواره را در روی دستش تیر زدند، برادرش را شهید کردند.
تمام این مصائب دردناک است، اما آنچه بیشتر از همه قلب مرا به درد میآورد این است علی رغم اینکه امام حسین رمق داشتند و مشغول جنگ بودند احساس کردند که دشمن میخواهد به خیام حمله کند.
حضرت سیدالشهدا در این حال فرمودند: ای مردم! من با شما میجنگم. اهل و عیال من گناهی ندارند که میخواهید به آنها حمله کنید. مادامی که رمق در بدن من هست، متعرض اهل و عیال من نشوید.
همین که امام حسین در گودی قتلگاه افتاد، لشکریان عمر بن سعد به خیام حمله کردند و کتک زدند و تازیانه زدند و خیمهها را آتش زدند، اما آنچه جگرسوز است این است که از سر خاندان امام حسین چادر و مقنعههایشان را غارت کردند.
طبق نص صریحی که «علامه مجلسی» قاطعانه در کتاب «بحارالانوار» دارد، اهلبیت امام حسین در دوران اسارت نه چادری به سر داشتند و نه روسری به سر داشتند. این خیلی دردآور است!
حضرت زینب کبری هم در برابر یزید فرمودند: آیا انصاف است که زن و فرزند تو در پس پرده باحجاب باشد، اما اهلبیت پیغمبر اکرم اینطور باشد؟!
دوستان عزیز خیلی سخت است! به نظر من کشیدن چادر و معجر از سر فرزندان امام حسین خیلی دردآور است.
«علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد چهل و چهارم مینویسد: حضرت فاطمه صغری نقل کردند که ظالمی مرا دنبال کرد و چادر و روسری از سرم برداشت و با نیزه خود محکم به کتف من زد به طوری که افتادم و غش کردم.
یک مرتبه متوجه شدم عمه جانم زینب کبری بالای سر من است و مرا صدا می زند و میفرماید: فرزند برادرم بلند شو! من سرم را پایین انداختم و گفتم: عمه جان! من نه چادر دارم و نه روسری دارم. چیزی بده تا سرم را بپوشانم.
عمهام حضرت زینب فرمود: دختر برادرم عمهات هم روسری و چادر به سر ندارد. نگاه کردم و دیدم عمهام هم بدون چادر و روسری است.
دوستان خیلی سخت است! من و شما فقط این مطالب را میخوانیم. احساس کنید که در خیابان میروید و کسی یک مرتبه چادر و لباس همسرتان را بدزدد و ببرد. چقدر این قضیه برای یک مرد غیرتمند سخت است.
امام سجاد (علیه السلام) تمام این منظرهها را تماشا میکردند. نقل شده است که اما سجاد از سال 60 هجری تا سال 95 هجری شبانه روز گریه میکردند و جزو بکائین بودند.
من واقعاً به امام سجاد حق میدهم که حضرت بعد از روز عاشورا و دوران اسارت این چنین شبانه روز تا آخر عمر گریه کنند. این روزی ما و شما بود که خداوند به ما توفیق داد این مطالب را بیان کنیم.
بنابراین تا میتوانید رابطهتان را با امام حسین قوی کنید. اگر در دنیا مشکلی دارید، بگویید: «یا حسین». اگر از لحظه مردن میترسید، بگویید: «یا حسین». اگر از سؤال نکیر و منکر میترسید، بگویید: «یا حسین».
اگر از عذاب قبر میترسید، بگویید: «یا حسین». اگر از گرفتاری برزخ میترسید، بگویید: «یا حسین». اگر از قیامت میترسید، بگویید: «یا حسین».
من تضمین میکنم که اگر کسی با تمام وجودش «یا حسین» بگوید، امام حسین لبیک می گویند و هیچ شک و شبههای در آن نیست. امام حسین ما را میبیند و از نیت ما هم باخبر است.
کلیپی از آیت الله العظمی بهجت دیدم که خیلی خوشم آمد، گرچه تشبیهشان قدری دردآور بود. ایشان میفرمودند: ائمه اطهار (علیهم السلام) ما را میبینند و از نیت ما هم باخبر هستند. امام زمان (ارواحنا فداه) ما را میبیند.
مگر نستجیر بالله معتقد نیستیم که شیطان ما را میبیند؟! تمام شیطان و قبیلهاش ما را میبینند. خداوندی که در قرآن کریم میفرمایند: شیطان و قبیلهاش شما را میبینند، آنوقت ما در اینکه ائمه اطهار ما را میبینند میخواهیم تشکیک کنیم؟!
به نظر بنده جمله بسیار جالبی از ایشان بود. البته ایشان به خاطر این تشبیه که میخواهد شیطان را با اهلبیت (علیهم السلام) مقایسه کنند چندین مرتبه «نستجیر بالله، نستجیر بالله» می گویند.
همه ما معتقدیم که شیطان ما را میبیند. بنابراین در اینکه حضرت مهدی ما را میبینند هیچ شکی نیست. آیت الله العظمی بهجت میفرمایند که ما با همدیگر حرف میزنیم.
ایشان همچنین میفرمایند قبل از اینکه صدای ما به گوش خودمان برسد یا به طرف مقابل برسد حضرت ولی عصر صدا را میشنوند هیچ شکی نیست. اگر دوستان حال خوبی پیدا کردند ما را هم دعا کنند.
مجری:
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
امشب از مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) گفتیم و استاد اشاره کردند که صحرای محشر دیدن دارد. زمانی که محاکمه عدل الهی برپا میشود حضرت میآیند و اقامه حق میکنند.
استاد اشارهای فرمودند و من دلم جای دیگر رفت. حضرت استاد همانطور که فرمودید اگر امیرالمؤمنین در صحرای محشر بیایند حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هم میآیند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
حضرت فاطمه زهرا پیراهن خونین امام حسین را در محشر میآورند و به پدر بزرگوارشان عرضه میدارند: پسر من چه گناهی کرده بود که او را با لب عطشان کشتند و تمام لباسهای او را هم به غارت بردند؟!!
وقتی یزید دستور داد هرچه از اهلبیت امام حسین به غارت بردند برگردانند، همه را برگرداندند. حضرت زینب کبری فرمود: یزید لشکریان تو یک چیز را هنوز نیاوردند که آن هم پیراهن برادرم امام حسین است.
وقتی پیراهن امام حسین را آوردند، دیدند به قدری این پیراهن شمشیر خورده است که تکه تکه شده است.
حضرت زینب کبری پیراهن امام حسین را به دست گرفت و فرمود: ای یزید! سپاهیان تو اینقدر بی حیا بودند که پیراهنی که بر اثر اصابت شمشیر انقدر تکه تکه شده است را هم به غارت بردند!!! حضرت صدیقه طاهره آن پیراهن را هم در قیامت میآورد.
مجری:
واقعاً دیدن محکمه عدل الهی دیدن دارد که چه ظلمی در حق امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کردند.
با تمام نکاتی که حضرت استاد اشاره فرمودند، واقعاً ما باید قدردان نعمت ولایت باشیم. ما باید قدردان نعمت حضرت صدیقه طاهره و وجود نازنین فرزند عزیز و بزرگوارشان حضرت سیدالشهدا باشیم که دردانه پیامبر و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا هستند.
ما باید دائماً واسطه بزنیم تا به اصل موضوع برسیم. ما برای رسیدن به امیرالمؤمنین باید به سراغ امام حسین برویم. برای رسیدن به امام حسین هم باید دست به دامان قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس شویم.
باید این واسطهها بخورد تا دستمان در دستان امیرالمؤمنین قرار بگیرد و روز محشر سرمان را بالا بگیریم و لذت ببریم و فریاد بزنیم و به همه اهل محشر بگوییم: ای اهل عالم! بدانید که ما محب و ارادتمند امیرالمؤمنین هستیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
کسانی که اهل زیارت عاشورا هستند، میدانند که زیارت عاشورا فرازهای بسیار زیادی دارد اما یک فراز آن خیلی جالب است. در زیارت عاشورا میخوانیم:
«یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ إِلَی رَسُولِهِ وَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَی فَاطِمَةَ وَ إِلَی الْحَسَنِ وَ إِلَیک صَلَّی اللَّهُ عَلَیک وَ سَلَّمَ وَ عَلَیهِمْ بِمُوَالاتِک»
فرازی از زیارت عاشورا
در این فراز میخوانیم: یا أبا عبدالله! اگر بخواهم به خداوند متوسل شوم تو هستی، اگر بخواهم به پیغمبر اکرم برسم واسطه تو هستی، اگر بخواهم به امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن برسم واسطه تو هستی.
وقتی که زیارت عاشورا میخوانید، در آخر بگویید: یا رسول الله به جان حسین، یا امیرالمؤمنین به جان حسین، یا فاطمه زهرا به جان حسین، یا امام حسن مجتبی به جان حسین. این عبارت را بگویید و سپس حاجتتان را بخواهید.
مجری:
حال که سمت و سوی برنامه امشبمان به سمت و سوی وجود نازنین مولا و اربابمان و سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین رفت، فضای برنامه را متبرک میکنیم با نام ابا عبدالله الحسین و عرضه میداریم:
لبم لبریز از جام حسین است
عروج اوج من بام حسین است
اگر جراح قلبم را شکافد
به روی لوح دل نام حسین است
صلی الله علیک یا مولای یا أبا عبدالله الحسین
ان شاءالله این لحظات و دقایقی که برنامه از نام نامی مولایمان امیرالمؤمنین به سمت و سوی کربلا و مولا و اربابمان حضرت سیدالشهدا رفت، برای شما حلاوت داشته باشد.
ان شاءالله برایمان بنویسند که یک عده از شیعیان و محبان در یک برنامه زنده در «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» از نام امیرالمؤمنین به نام فرزندشان امام حسین رسیدند و روضه خواندند و یاد کردند و نام بردند.
محضر مبارکتان عرض کنم که حدوداً نیم ساعت از برنامهمان باقی مانده است. ان شاءالله در خدمت مخاطبین هستیم. بینندگان ما میتوانند تماس بگیرند.
ما عرض کردیم که اولویت ما آقایان و عزیزان اهل سنت ما اعم از بینندگان معمولی یا علمای اهل سنت حتی وهابیها هستند. البته در خدمت عزیزان شیعهمان هم هستیم.
دوستانی که ارتباطشان برقرار میشود بزرگواری کنند مختصر و مفید صحبت کنند و اگر سؤالی هم دارند در حد یکی دو سؤال مطرح کنند که برسیم تلفنهای زیادی را امشب پخش کنیم.
تماسهای بینندگان برنامه:
آقای آقاجانی از قم روی خط هستند. خدمت شما سلام عرض میکنم، بفرمایید:
بیننده (آقای آقاجانی از قم – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ارادت خدمت آیت الله قزوینی بزرگوار و مجری گرامی.
مجری:
سلامت باشید، بفرمایید.
بیننده:
من سه سؤال از آیت الله و استاد بزرگوارم داشتم. سؤال اول این است که در کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» جلد سوم صفحه 57 حدیث 2675 روایتی میآورد که رسول الله در دقایق آخر عمر شریفشان به حضرت فاطمه زهرا نکاتی فرمودند.
این حدیث دارای نکات بسیار نابی است. هم جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین را ثابت میکند و هم ظلمی که در حق حضرت فاطمه زهرا بعد از شهادت رسول گرامی اسلام شد. همچنین در رابطه با مهدویت هم مطالبی بیان شده است.
یک قسمت از عبارت این است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
«و وصیی خیر الأوصیاء و أحبهم إلی الله و هو بعلک»
وصی من بهترین اوصیاء است و شوهر تو حضرت فاطمه است.
من خواستم که آیت الله بزرگوار در رابطه با این حدیث و اعتبار آن در رابطه با اهل سنت بگویند که آیا معتبر هست یا خیر؟!
بنده تحقیقی که خودم کردم در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» جلد نهم صفحه 165 حدیث 14767 این حدیث را میآورد و بعد از آن مینویسد:
«رواه الطبرانی فی کبیر و أوسط و فیهم هیثم و قال أبو حاتم منکر الحدیث»
من میخواستم ببینم که این حدیث معتبر هست یا خیر. وقتی که من نگاه کردم در کتاب «الثقات» اثر «ابن حبان» جلد هفتم صفحه 576 رقم 11546 میگوید: «هیثم بن حبیب سیرفی». حال من نمیدانم این شخص همان «هیثم بن حبیب» است یا خیر.
سؤال دوم این است که اهل سنت سه کتاب دارند که در آن فضائل زیادی از اهلبیت نقل شده است.
اولین کتاب «فرائد السمطین» اثر «جوینی» است، دومین کتاب «شواهد التنزیل» اثر «حسکانی» و سومین کتاب «ینابیع المودة» اثر «قندوزی» است. من میخواستم ببینم که این کتابها نزد اهل سنت معتبر هست یا خیر.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای آقاجانی کتاب «معجم الکبیر» جلد سوم صفحه 157 چنین روایتی ندارد.
بیننده:
حدیث 2675 عبارت «وصیی خیر الأوصیاء».
مجری:
آقای آقاجانی خیلی ممنونم، موفق باشید، خدانگهدارتان باشد. امین آقا از تهران روی خط هستند. خدمت شما سلام عرض میکنم، بفرمایید:
بیننده (امین آقا از تهران – شیعه):
سلام عرض میکنم خدمت حاج آقا. من کلیپی از حاج آقا دیدم که شما برای بحث مرغابیهایی که در خانه جلوی حضرت علی آمدند دو منبع ذکر کردید که در کتاب «اصول کافی» اثر «کلینی» و کتاب «الإرشاد» اثر «شیخ مفید» آمده است.
من میخواستم ببینم که این دو منبعی که شما گفتید فقط صرفاً چنین روایتی آمده است یا این روایتها صحیح است؟! آیا سند روایات قابل اتکاست برای این روایاتی که مطرح شده است؟!
سؤال دوم این است که در میان برخی شیعیان مراسم عمرکشون و لعن مرسوم است. من میخواستم ببینم از چه زمانی این داستان در میان برخی از شیعیان مرسوم بوده است و شروع آن از کجا بود.
همچنین بیان کنید اولین علمایی که از میان شیعیان نهی کردند که این کار بدی است و دیگر آن را انجام ندهید چه کسانی بودند و این قصه از چند سال پیش شروع شد.
به عنوان مثال قطعاً این قصه صد سال بعد از فوت پیغمبر اکرم نبوده است. میخواستم ببینم شروع این قصه از کجا بوده است و علمایی که این جریان را نهی کردند چه کسانی بودند.
مجری:
آقا امین ممنونم، موفق باشید، خدانگهدارتان باشد.
بیننده:
ممنونم، خدانگهدار.
مجری:
آقای رضایی از کرمانشاه خدمت شما سلام عرض میکنم، بفرمایید:
بیننده (آقای رضایی از کرمانشاه – شیعه):
سلام و عرض ادب خدمت آیت الله قزوینی و مجری محترم. دو سؤال از محضر آیت الله قزوینی داشتم.
سؤال من این است که نقلی از امام حسین مطرح شده است که لحظه آخر امام حسین فرمودند: مرا ابوبکر و عمر بن خطاب کشتند. میخواستم ببینم که این نقل صحت دارد و طریق آن معتبر هست یا خیر.
سؤال دوم من در باب اعتبار کتاب «غرر الحکم» و «فقه الرضا» است. در این خصوص هم توضیح بدهید، از شما ممنونم.
مجری:
ممنون و موفق باشید ان شاءالله. آقای بهادری از کرج روی خط هستند. آقای بهادری سلام به شما، ارادتمندم:
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
سلام به شما جناب حاج علی اسماعیلی و حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی، خسته نباشید.
مجری:
سلامت باشید.
بیننده:
کتاب «شرح ابن ابی الحدید» جلد 12 صفحه 79 آمده است که خلیفه دوم میگوید: خداوند و پیغمبر اکرم اصلاً با همدیگر هماهنگی نکردند. خداوند یک چیز میگوید و پیغمبر اکرم یک چیز دیگر میگوید.
خداوند میخواست که علی بن أبی طالب خلیفه نشود، اما پیغمبر اکرم اصرار داشت و من طرف خدا را گرفتم. رسول خدا با علی بن أبی طالب تنها ماند و من با خدا. ما سد راه پیغمبر اکرم و سد راه خلافت علی بن أبی طالب شدیم.
در کتاب «شرح ابن ابی الحدید» جلد 12 صفحه 95 آمده است که عمر بن خطاب میگوید: من دو اعتبار دارم. یکی رسول خدا و دیگری ابوبکر. اگر من با سند آنها مخالفت کنم مردم از من فاصله میگیرند.
حال سؤال ما این است که آقای عمر بن خطاب اگر تابع رسول خدا بودید، چرا سنت پیغمبر اکرم را آتش زدید؟! چرا قبالههای ابوبکر را در مورد واگذاری زمین به اشخاص گرفتید و پاره کردید؟!
در کتاب «شرح ابن ابی الحدید» جلد 22 صفحه 16 آمده است که عمر بن خطاب وصیت میکند و میگوید: تقوا پیشه کنید، مشرک نشوید، مهاجرین اول فراموش نشود، اهل بادیه را احترام کنید، اهل یهود و نصاری را احترام کنید، در حق مردم ظلم نکنید.
ایشان یک کلمه از اهلبیت پیغمبر اکرم را سفارش نکرده است. این در حالی است که پیغمبر اکرم فرمود:
«کتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی»
الکتاب: السنة، المؤلف: أبو بکر بن أبی عاصم وهو أحمد بن عمرو بن الضحاک بن مخلد الشیبانی (المتوفی: 287 هـ)، المحقق: محمد ناصر الدین الألبانی، الناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعة: الأولی، 1400، ج 2، ص 642، ح 1548
آقایان ما را محکوم میکنند که شما شیعیان قرآن کریم را تحریف کردید، اما ما می گوییم اولین کسی که گفت قرآن کریم تحریف شده است خلیفه دوم و عایشه بود.
در کتاب «صحیح بخاری» مکتب سلفیه صفحه 258 حدیث 6830 آمده است که شخصی به عمر بن خطاب در مسجد گفت: اگر تو از دنیا بروی ما با علی بن أبی طالب بیعت میکنیم.
عمر بن خطاب ناراحت شد، بالای منبر رفت و شروع به سخنرانی کرد. در اینجا دیگران از جمله «عبدالرحمن بن عوف» مانع شد و گفتند: بگذارید حرفها بماند و در مدینه برویم.
عمر بن خطاب نکاتی را بالای منبر گفت، خداوند و پیغمبر اکرم را به حق مبعوث کرد، پیغمبر اکرم قرآن کریم را نازل کرد. یکی از آیاتی که خداوند متعال بر پیغمبرش نازل کرده است آیه رجم است.
ما این آیه را دیده بودیم و روی این آیه تفکر میکردیم. رسول خدا رجم کردند و ما هم بعد از رسول خدا رجم کردیم. بعضی از مردم می گویند: به خدا قسم ما آیه رجم را در قرآن کریم ندیدیم.
در مقابل «عبدالرحمن بن عوف» گفت: اگر تو الآن بخواهی این مطالب را در مکه بگویی، بین یک سری اراذل و اوباش هستی و تو را میکشند.
سؤال ما این است که وقتی «عبدالرحمن بن عوف» به عمر بن خطاب میگوید که این حرفها را بگذار در مدینه بگو و در مکه نگو که تو را میکشند، چطور اهل سنت و وهابیون می گویند که اگر علی بن أبی طالب خلیفه بود چرا پیغمبر در مکه اعلام نکرد؟!!
چرا اینجا «عبدالرحمن بن عوف» به عمر بن خطاب سفارش میکند که این مطلب را در اینجا نگو، زیرا بین یک سری اراذل و اوباش هستی. آقایان این تناقضها را به ما جواب بدهند. ممنونم از شما، التماس دعا.
مجری:
آقای بهادری ممنونم، موفق باشید، خدانگهدارتان باشد. آقای سهامی از ایذه پشت خط ارتباطی هستند. آقای سهامی سلام به شما:
بیننده (آقای سهامی از ایذه – شیعه):
سلام و وقت بخیر خدمت مجری محترم جناب اسماعیلی و همچنین ریاست شبکه حضرت آیت الله قزوینی.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
مجری:
ممنون، بفرمایید.
بیننده:
سؤالی از حضرت استاد داشتم. استاد یکی از کارشناس شبکههای وهابی پرسیدند که چرا شما در صلوات فرستادن تنها بر پیغمبر اکرم درود میفرستید و بر آل پیغمبر اکرم صلوات نمیفرستید؟! این کارشناس وهابی گفت که طبق آیه 56 سوره احزاب:
(إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما)
خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای کسانی که ایمان آوردهاید بر او درود فرستید و سلام گوئید و تسلیم فرمانش باشید.
سوره احزاب (33): آیه 56
ما تنها باید به پیغمبر اکرم درود بفرستیم و آل پیغمبر اکرم را نباید بیاوریم. اگر ممکن است پاسخی به این شبهه کارشناس وهابی بفرمایید.
موضوع بعدی این بود که حرفی خدمت ریاست محترم شبکه داشتم. بنده برای پیگیری نظم بارگذاری قسمتهای برنامه «تاریخ بدون روتوش» چندین بار با شبکه تماس گرفتم و از طرق مختلف مشکلات را اطلاع دادم، اما متأسفانه پیگیری نشد.
در برنامه مشکل قطعی صدا هست و صدای «دکتر حسینی» قطع میشود و برنامه موقع پخش زنده نویز شدیدی دارد و کلیپهای قسمتهای جدید دیر به دیر بارگذاری میشود.
به عنوان مثال قسمت 150 که مربوط به چهار روز پیش است تازه امروز بعد از کلی تعلل با کلی مشکلات بارگذاری شده است. همین قسمتی که دیدم کلی قطعی صدا دارد.
مجری:
حتماً پیگیری میشود، از شما متشکرم، موفق باشید. وقتمان محدود است و باید به چند تلفن پاسخ بدهیم و کلی سؤال جواب بدهیم. خدانگهدارتان باشد.
استاد آقای آقاجانی از قم به حدیثی اشاره کردند که رسول گرامی اسلام در لحظات پایانی عمرشان نکاتی را به حضرت فاطمه زهرا اشاره میکنند مبنی بر اتفاقات بعد از رحلتشان و ولایت امیرالمؤمنین تا امام زمان اشاره میکنند.
ایشان گفتند که آیا این روایت در منابع اهل سنت سند و معتبر دارد یا خیر. در این خصوص پاسخ بدهید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این روایات در منابع شیعه هم آمده است. «مرحوم خزاز» در کتاب «کفایة الأثر» با سند قوی نقل میکند. «مرحوم نوری» در کتاب «دلائل الإمامیه» این روایت را نقل میکند. «مرحوم بروجردی» در کتاب «جامع الأحادیث» این مطالب را آورده است.
در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» جلد نهم صفحه 165 این روایت را میآورد و در آخر هم مینویسد یکی از راویان روایت «هیثم بن حبیب» است که منکر الحدیث است.
«طبرانی» در کتاب «معجم الأوسط» جلد ششم صفحه 327 این روایت را آورده است. همچنین «طبرانی» در کتاب «معجم الکبیر» جلد 3 صفحه 57 این روایت را میآورد. افراد دیگری هم مفصل این روایت را آوردند.
در رابطه با اینکه آقایان می گویند این شخص منکر الحدیث است من خدمت عزیزانمان عرض کنم «ذهبی» که یکی از استوانههای علمی اهل سنت است در کتاب «میزان الإعتدال» جلد اول میگوید:
«ما کل من روی المناکیر یضعف»
نباید کسی که منکرات را نقل میکند تضعیف کنیم.
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 259، ح 463
چه بسا فردی یک روایت منکری را نقل میکند، اما روایت منکر نقل کردن دلیل بر ضعف راوی نیست. «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «لسان المیزان» جلد دوم صفحه 307 مینویسد:
«فلو کان کل من روی شیئا منکرا استحق ان یذکر فی الضعفاء لما سلم من المحدثین أحد»
اگر قرار باشد هرکسی که منکر الحدیث است را در ردیف ضعفا بیاوریم، از محدثین ما یک نفر هم باقی نمیماند.
لسان المیزان، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند -، ج 2، ص 307، ح 1265
گر قصد شود که مست گیرند
در شهر هرآنچه هست گیرند
مجری:
خیلی ممنونم. سؤال دومشان را هم بپرسم سپس دوتا تلفن هم داریم دریافت میکنیم. ایشان پرسیدند کتابهایی که در مورد فضائل اهلبیت از اهل سنت نقل شده است نظیر «فرائد السمطین» و «شواهد التنزیل» معتبر هست یا خیر.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با فضائل آقایان معتقدند در فضائل ما میتوانیم به روایات ضعیف هم عمل کنیم. ما تنها در مسائل اعتقادی و احکام نیاز به بررسی سندی داریم.
در رابطه با فضائل و ادعیه آقایان معتقدند ما نیازی به روایات معتبر نداریم و به روایات ضعیف هم میشود استناد کرد.
مجری:
ما دو تلفن دیگر هم خیلی سریع دریافت کنیم. آقای رضایی از بندرعباس سلام به شما:
بیننده (آقای رضایی از بندرعباس – شیعه):
سلام علیکم جناب آقای اسماعیلی عزیزمان و خدمت آیت الله قزوینی (روحی فداه) سلام عرض میکنیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
حاج آقا حالتان خوب است؟! شبتان بخیر.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
الحمدلله.
مجری:
آقای رضایی سریع بفرمایید.
بیننده:
من میخواهم بپرسم که چرا در کتب برادران اهل تسنن فضائل خانم حضرت خدیجه کم و فضیلت تراشی برای خانم عایشه زیاد است؟! آیا در قرآن کریم هم در رابطه با فضائل حضرت خدیجه مطالبی آمده است؟!
مجری:
موفق باشید، خدانگهدارتان باشد. محمد آقا از کردستان سلام به شما، بفرمایید:
بیننده (آقا محمد از کردستان – شیعه):
سلام علیکم، شب شما بخیر. دو سؤال دارم که سریع میپرسم. یکی اینکه خیلی شبهه مطرح میشود نسبت به تشکیل حکومت قبل از ظهور حضرت مهدی که استناد هم به بعضی از احادیث میشود. اگر میشود در این خصوص مفصل توضیح دهید.
سؤال دیگری هم دارم که ما حدیثی داریم که فردی از قم پرچمی برمی دارد. من خیلی گشتم، اما سند این حدیث را پیدا نکردم. آیا واقعاً این حدیث سندی دارد؟!
مجری:
محمد آقا خیلی ممنونم، وقت ما محدود است و تلفنها هم زیاد است. ان شاءالله در هفتههای آینده بتوانیم خدمتتان باشیم.
استاد اشارهای داشته باشیم به سؤالاتی که دوستان مطرح کردند. امین آقا از تهران دو سؤال پرسیدند.
ایشان گفتند که در خصوص نقلی که آمده است زمانی که وجود نازنین امیرالمؤمنین در سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان میخواستند به مسجد بروند و مرغابیها جلوی حضرت آمدند، آیا چنین چیزی سند دارد؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. در کتاب «کافی» با سند معتبر این قضیه نقل شده است. در کتابهای دیگر هم آمده و هیچ مشکل سندی هم ندارد و کاملاً صحیح است.
در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 259 روایت معتبری آمده است که وقتی امیرالمؤمنین داشتند میرفتند، مرغابیها شروع به صیحه کشیدن کردند. حضرت فرمود:
«صَوَائِحُ تتبعها نَوَائِح»
آنها صیحه میکشند و به دنبال آن نوحه خوان خواهند شد.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 259، ح 4
این اولاً نشانگر این است که شهادت امام در حیوانات هم اثر دارد. به تعبیر «علامه طباطبایی» خود حیوانات هم روحیه امام شناسی و قدرت امام شناسی را دارند.
مجری:
خیلی ممنونم. ایشان پرسیدند برخی از مراسمات لعن که محدود و معدود هم هست، اما گاهی به اسم «عید الزهراء» میگیرند از چه زمانی شروع شده است؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
عمدتاً آنچه که من در ذهن دارم این قضایا از زمان صفویها شروع شد. در آن زمان شیعیان خیلی در فشار بودند. فنر را هرچه بیشتر فشار بدهند، وقتی رها کنند بیشتر جهش دارد.
بزرگان ما اعم از علما و مراجع عظام تقلید از همان زمان همگی با این کار مخالف بودند و الآن هم مخالف هستند.
اگر آقایان در اینترنت عبارت "بهجت+عید الزهراء" را سرچ کنند، میبینند که آیت الله العظمی بهجت فرمودند: اگر شما در قم و تهران و تبریز و اصفهان عیدالزهراء بگیرید و آن طرف دنیا نسبت به یک شیعه بی احترامی شود و خون از دماغ شیعه بیاید مسئولید.
در این صورت شما باید فردای قیامت جواب بدهید. ما به اندازه کافی فضائل امیرالمؤمنین را داریم. ما به اندازه کافی روایت در مذمت یا طعن خلفا در کتب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» داریم و نیازی به فحاشی نداریم.
فحش دادن دلیل کسی است که دلیلی ندارد. ما برای بطلان آنها و حقانیت اهلبیت (علیهم السلام) به اندازه کافی دلیل داریم که به صورت مؤدبانه و متین بیان میکنیم.
به قول «شهید مطهری» مباحث علمی سروکارش با عقل و منطق و خرد است. وقتی که ما این همه دلیل داریم نیازی نیست که بخواهیم فحش بدهیم و طرف مقابل هم فحش بدهد و به درگیری و فتنه منجر شود.
مجری:
خیلی ممنونم. آقای رضایی از کرمانشاه گفتند که روایتی داریم که امام حسین (علیه السلام) فرموده باشند: ابوبکر و عمر مرا کشتند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با این قضیه در کتاب «مقتل الحسین» اثر «خوارزمی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت مطلبی آمده است. ایشان بسیار تعریف و توصیف دارند و از انبیاء اولوالعزم تعریف میکنند.
ایشان در جلد دوم صفحه 34 مینویسد که حضرت سیدالشهدا در آخرین لحظات عمرشان وقتی دست مبارکشان از خون سینه یا پیشانیشان پر شد، صورت و محاسنشان را با آن خون خضاب کردند و فرمودند:
«هکذا أکون حتی ألقی جدی رسول الله وأنا مخضوب بدمی»
همینطور میمانم تا جدم رسول الله را ملاقات کنم.
«وأقول: یا رسول الله قتلنی فلان وفلان»
و می گویم: یا رسول الله! فلانی و فلانی مرا کشتند.
این روایت در منابع اهل سنت هم موجود است، ما کاری به منابع شیعه نداریم. در کتاب «مقتل الحسین» اثر «خوارزمی» جلد دوم صفحه 34 این عبارت نقل شده است.
مجری:
خیلی ممنونم. در خصوص اعتبار کتاب «غرر الحکم» هم توضیحاتی بیان کنید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
کتاب «غرر الحکم» کلمات امیرالمؤمنین را جمع کرده است و همانند «نهج البلاغه» است. غالب مطالب کتاب «غرر الحکم» مطالب اخلاقی است و در مطالب اخلاقی هم می گویند احتیاجی به سند نیست.
نسبت به سؤال آقای آقاجانی هم در کتاب «المجموع» اثر «نووی» که از ایشان به فقیه الأمة تعبیر میکنند، آمده است:
«وَقَدْ قَدَّمْنَا فِی مَوَاضِعَ أَنَّ أَهْلَ الْعِلْمِ مُتَّفِقُونَ عَلَی الْعَمَلِ بِالضَّعِیفِ فِی غَیرِ الْأَحْکامِ وَأُصُولِ الْعَقَائِدِ»
تمام اهل علم اتفاق نظر دارند که ما به روایات ضعیف در غیر از احکام و اصول اعتقادات عمل میکنیم.
الکتاب: المجموع شرح المهذب ((مع تکملة السبکی والمطیعی))، المؤلف: أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف النووی (المتوفی: 676 هـ)، الناشر: دار الفکر، ج 5، ص 59، بَابُ صَلَاة الْکسُوف
بنابراین در فضائل روایت ضعیف هم باشد مبنای آقایان این است که به روایات عمل میکنیم.
مجری:
خیلی ممنونم. استاد آقای سهامی از ایذه هم گفتند اینکه ما از اهل سنت پرسیدیم که چرا آل محمد را در صلوات نمیگویید، آنها به آیه:
(إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما)
استدلال کردند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
پس چرا در تشهد می گویید:
«اللهم صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ کما صَلَّیتَ علی إبراهیم وَعَلَی آلِ إبراهیم إِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ»
اتفاقاً حتی وهابیها هم این عبارت را می گویند. ما در تشهد نماز می گوییم: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»، اما وهابیها می گویند:
«اللهم صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ کما صَلَّیتَ علی إبراهیم وَعَلَی آلِ إبراهیم»
پس چرا به آیه عمل نمیکنند؟! در کتاب «بخاری» بیش از ده روایت نقل شده است که افرادی خدمت رسول اکرم میآیند و سؤال میکنند: یا رسول الله! سلام دادن به شما را بلد هستیم. چطور صلوات بفرستیم؟! حضرت فرمودند که بگویید:
«اللهم صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ کما صَلَّیتَ علی إبراهیم وَعَلَی آلِ إبراهیم»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1233، ح 3190
«بخاری» همین روایت را آورده است و نام پیغمبر اکرم را هم آورده است، اما به آل پیغمبر اکرم صلوات نفرستاده است.
مجری:
فرصت پاسخ دادن به سؤال دیگر ایشان را هم نداریم. آقای رضایی از بندرعباس هم گفتند در کتب اهل سنت چرا فضائل حضرت خدیجه (سلام الله علیها) نیست یا خیلی کم است، اما در مورد عایشه زیاد است؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
طبق آنچه «ابن حزم أندلسی» دارد اهل سنت از حضرت خدیجه تنها 18 روایت دارند، اما از عایشه 2210 روایت دارند.
مجری:
ما باید از آنها سؤال کنیم که چرا از حضرت خدیجه روایت کم دارند!!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آنها باید به ما جواب بدهند. پیغمبر اکرم یازده همسر داشتند و از هر ده شب یک شب نوبت ایشان بوده است. ایشان هم تنها هشت سال با پیغمبر اکرم بودند و از هر یازده شب یک شب نوبت ایشان بوده است، اما این همه روایت از ایشان نقل شده است.
حال ببینید از حضرت صدیقه طاهره کمتر از صد روایت دارند. هیچ کدام از همسران پیغمبر اکرم بیشتر از حضرت صدیقه طاهره با رسول اکرم نبودند!!!
مجری:
خیلی ممنونم. آقا محمد از کردستان هم دو سؤال پرسیدند که تنها میرسیم به یکی از آنها پاسخ بدهیم. بحث تشکیل حکومت قبل از قیام حضرت مهدی (ارواحنا فداه) چیست؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این روایت را ما بارها جواب دادیم. همچنین در بحث خارج فقه هم چندین جلسه پیرامون آن صحبت کردیم.
اولاً این روایات سندا ضعیف است. بر فرض صحیح هم باشد، وقتی یک روایت مطلق و یک روایت مقید میآید، با آن روایت مقید تمام مطلقات را تقیید میکنیم. در روایاتی که آمده است:
«کلُّ رَایةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَایةِ الْقَائِمِ ع صاحبها طَاغُوت»
هر پرچمی قبل از پرچم حضرت ولی عصر برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است.
الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 114، ح 9
یک روایت هم دارد:
«فصاحبها یدعوا إلی الطاغوت»
یعنی کمر همه آنها را میشکند. اضافه بر این اگر چنین باشد قیام «زید» این همه ائمه اطهار (علیهم السلام) از او تجلیل کردند. قیامهای دیگری که در طول تاریخ بوده است و ائمه اطهار (علیهم السلام) تمام آنها را تأیید کردند. این چیزی نیست که بگوییم:
«کلُّ رَایةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَایةِ الْقَائِمِ ع صاحبها طَاغُوت»
ما این همه روایت داریم که سنی و شیعه نقل کردهاند در رابطه با «سید حسنی» نقل کردند و افراد دیگری که قیام میکنند و قیامشان هم مقدس است و تعدادی هم از ایران به طرف مکه حرکت میکنند و به حضرت مهدی متصل میشوند.
ما روایت زیاد داریم. اگر قرار باشد «کلُّ رَایةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَایةِ الْقَائِمِ ع صاحبها طَاغُوت» باشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نمیآید.
اگر شما به سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» مراجعه کنید و همین حدیث را بزنید، تمام انواع جوابهایی که ما آنجا دادیم هست.
مجری:
حضرت استاد خیلی از شما ممنونم، سایهتان مستدام باشد، استفاده کردیم، ممنون و متشکرم. دوستان عزیز از شما هم ممنون و سپاسگذارم که همراهی فرمودید و برنامه امشب را دیدید. ان شاءالله مورد عنایت و توجه شما قرار گرفته باشد.
در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی (سلام الله علیه) باشید، خدانگهدارتان.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته














